4- ميشه لطفا برای ما بگين که چه چيز باعث شد که شما مسلمان بشين، و قضيه شیعه شدنتون رو توضيح بدين؟
من به مدرسه کاتولیک ميرفتم و يکی از درس های اصلی مان درس ادیان بود. نميدونم برای چی ولی تو قلبم احساس ميکردم علاقه دارم در مورد اسلام بيشتر ياد بگيرم و به همين دليل هم درس معماری اسلامی را انتخاب کردم.
الحمد الله من دوستانِ مسلمان زيادی داشتم. معمولا خيلی سوال پيش می آمد، مثلا چطور ممکنه حضرت مسیح خدا باشد؟؟...و سؤالات دیگر….ولی من جوابی نداشتم.
در تنهايی از خدا ميخواستم که به من کمک کُنه. من هيچ قانون خاصی نداشتم که به اون پای باند باشم. ثبات نداشتم، همه چيز برام خيلی مبهم بود.
يک موقع شاهد يک مناظره بين يک مسلمان و يک مسيحی بودم….من واقعا شوک شده بودم…حرف های شخص مسلمان برای من خيلی بيشتر با معنا و منطقی بود!
آن چه باعث تغییر اعتقادات من و درک حقیقت شد، صبر بود و شکییایی، تحقيق بود و باز هم تحقيق. يک مسيحی نميخواهد راه زيادی را برود. بعضی از حقايق را ميتوان در انجيل خواند. مثلا در مورد بعضی از مطالب، من خودم تا روزی که آنها را در انجيل خواندم، هرگز نمی دانستم که اينها در انجيل وجود دارد. … مثلا اينکه زن بايد موی خود را بپوشاند و يا اينکه خوردنِ گوشت خوک و ماهی بدونِ فلص ممنوع باشد…این ها همه در انجيل هست!
هر چه بيشتر درباره اسلام می آموختم کمتر ميتوانستم آنرا رها کنم. چون اگر من تحقیقاتم را نيمه کاره رها ميکردم، حقيقت را انکار کرده بودم. و با خود ميگفتم جواب من به خدا در روز قیامت چيست؟ هيچکس را نبايد از آموختن محروم کرد….اسلام ما را به آموختن تشویق ميکند، در حالی که ادیان ديگر از بالا رفتن سطح آگاهیِ مردم وحشت دارند.