[FONT=Times New Roman]« مــرگ ، سـامـان زنـدگي »
امام علي (ع) :
« به خدا سوگند، ياد مرگ مرا از بيهودگي بازميدارد،
و فراموشيآخرت ، او را نگذارد كه سخن حق بر زبان آرد . » (65)
[FONT=Times New Roman][SIZE=150]« زندگي هدف نيست »
.
زندگي دوست داشتني و زيبا است. هر زندهاي، به طور غريزي، برايزندگي (بقا) ميكوشد. از دلفين و نهنگ تا كرمهاي ريز و از نوزاد تا كهنسال
همه ميكوشند نيازهاي زندگي را برآورند و به حيات خود ادامه دهند. هيچ موجود جانداري از زنده ماندن سير نميشود؛
چنان كه مولا علي (ع) فرمودهاست :
« آدمي از همه چيز سير ميگردد ، جز زندگي ؛ زيرا در مرگ لذّت وآسايشي نيست.
زندگي همانند دانش است كه دل با آن ميتپد و ديده به يارياش ميبيند و گوش در سايهاش ميشنود.
زندگي، هر عطشي را فرو مينشاند و پايه توانگري و سلامتي است. » (66)
آري، اگر زندگي نباشد، توانايي و لذّتي نيست. شعله فروزان زندگي بنيان همه تلاشها، لذّتها و توانها است. ما زندگي را دوست داريم
و حتّي در بستر بيماريهاي سخت و طولاني بدان ميانديشيم. عشق به زندگي و دلبستن به جاذبهها و لذايذ آن انسان را چنان
سرگرم و خشنود ميكند كه به چيزي ديگر نميانديشد. بعثتها و دعوتها و هشدارها نيز وقتي ضرورت مييابند كه انسان حيات دنيوي
را هدف نهايي و اصلي خود بداند.
اين همان است كه « زندگي حيواني » اش ميخوانيم . در زندگي حيواني جز زندگي هدفي در ميان نيست . تلاش موجود زنده براي
آن است كه به زندگي خويش ادامه دهد.
گمان، اين گونه زندگي در شأن آدمي نيست.
او فطرتاً ميداند كهزندگي، هدفي ديگر دارد.
حضرت علي(ع) از اين كه آدمي در مرحله زندگي حيوانياز حركت باز ماند، سخت بيمناك است :
- « من آفريده نشدهام كه همواره شكم خويش را انباشته از غذاهاي لذيذكنم . من حيوان پرواري نيستم كه جز آن كه علف خورَد و فربه گردد،
همّتي ندارد و با آن حيواني بياباني دگرگونم كه كارش چريدن و شكم پركردن است و از آينده بيخبر است. مرا بيهوده نيافريدهاند و بازيچه
- .
- نيستم... . من عنان اختيار خويش را به دست حيات دنيوي نخواهم داد كه مرا به پستي بكشاند. به خدا سوگند، اگر خدا بخواهد،
- .
- چونان خويشتن را به سختي و رياضت مياندازم كه اگر نفْس تكه ناني بيابد ، شاد شود و نمك را به جاي نان خورش غنيمت شمارد . » (67)
_______________________________
65. نهج البلاغه، خطبه84.
66. نهج البلاغه، خطبه133.
67. نهج البلاغه، نامه46.