با سلام و ادب؛
پيش زمينه اي كه در ارسال هاي ظاهرا متفاوت (!) و در نتيجه گيري برخي دوستان نمود داشت، چيزي ست كه در چندين ارسال
اما با فكري مشترك (!) مطرح شده است:
mhemmat نوشته شده:
آیا داشتن حد و مرز یا نداشتن آن برای هر شی ای تحقق پذیر است یا بهتر بگم که آیا صفت داشتن حد و مرز و یا
نداشتن آن برای هر شی ای قابلیت امکان آن هست مثلا برای مجموعه سیب ها و یا مجموعه اعداد و یا یک خط پیوسته
این قابلیت امکان پذیر است که می توانند دارای حد و مرز باشند یا نباشند.
هم چنين :
s.abbasi نوشته شده:
موضوع حد داشتن و نداشتن ، شی مقداری است و خدا هم از این موضوع مبراست پس به طور کلی بحث درباره اینکه خدا بی نهایت است یا نهایتی دارد درباره خدا اشتباه است و اصطلاحا خداوند تخصصا از این بحث خارج است.
و بالأخره :
منیژه نوشته شده:
... 3-- شانیت وصف شدن به نهایت داشتن یا نداشتن را ندارد.
لازم است به برخي نكات توجه فرماييد:
1- آيا خود همين عبارت " لا حد له" وصفي براي خداوند هست يا نيست؟ اگر شما قبول داشته باشيد كه اين عبارت، يك وصف است ، پس به صورت كلي
خداوند را داراي اين شأن دانسته ايد كه به چيزي وصف شود. و اگر قبول نداريد،لازم است با استناد دقيق به قواعد زبان عربي بر آن دليل اقامه كنيد.
2- چگونه مي خواهيد و مي توانيد اثبات كنيد كه خداوند چنين شأنيتي دارد يا ندارد؟ آيا اين راه ( =تشخيص شأني براي خالق) ، براي مخلوق به تنهايي
و با توكل به عقل صرف، پيمودني ست؟
3- وقتي بيان مي كنيد كه تخصصا خداوند اين شأنيت را ندارد، منظور دقيقتان چيست؟ اين عدم شأنيت را در چه جهت بيان داشته ايد؟ مثبت يا منفي؟
اگر داشتن چنين شأني منفي ست كه ...
و اگر مثبت است حتما بايد به اين نكته توجه داشته باشيم كه در اين بحث نيز شأنيت خالق چيزي ست بدون هيچ اشتراكي با شأنيت مخلوق و هر چه را
مي خواهيد در اين وادي به اثبات يا نفي آن بپردازيد، لازم است با توجه به اين نكته ي مهم باشد.
به بيان ديگر با فرض پذيرفتن شأنيت، باز اشتراك اين شأن ميان خالق و مخلوق رخ مي نماياند و ايجاد مزاحمت مي كند و بار بايد اثبات كنيد كه چين شأني
بين خالق و مخلوق مشترك نيست.
4- در وصف " داشتن يا نداشتن شأنيت وصف ( به بيان صحيح تر صفت) ِ حد " باز هم خالق و مخلوق را مشترك گرفته ايد و اين همان است كه در
نكته پيشين اشاره شد كه قابل اثبات نخواهدبود.
و اما وراي اين نكات، توجه فراوان به اين موضوع ضروري مي نمايد كه بدانيم
در كلمات دقيق و مستقيم اهل بيت عليهم السلام يا در گفتار تبليغي صحابه ي بزرگ ايشان، سخن گفتن از ذات الاهي همواره حدودي داشته و نوع سخنان
ايشان، راه گشاي ما در مباحث خداشناسي ست. توجه به استفاده از اوصاف سلبي هم چون " لا حد له " كه در گفتار ايشان فراوانند، بيان كننده اين
مطلب است كه برماست تا بر آن باشيم كه هر نقصي را از وجود مباركش دور بدانيم آن چنان كه در اذهان ما نگنجد و همواره در تلاطم انديشه ها و گفتار و
رفتار، ذات مقدسش را از " تشبيه " و " تعطيل " پاك دانسته از ورود ناخودآگاه بدين عرصه بهراسيم و البته اين بدان معنا نيست كه در مورد حد داشتن يا
نداشتن سخني نگوييم و آن را دور از شأن پرودگار بدانيم بلكه به اين معني ست كه در تببين كامل اين وصف _ چون ساير اوصاف _ عاجزيم.
به نظر بنده، نتيجه اي كه از مجموع گفته ها و نظريات در اين تاپيك مي توان به دست آورد، در اين سطرها نوشته شده و موضوع كاملا بيان شده است.
پيروز باشيد.