«» ماهيت حيا«»

مدیر انجمن: شورای نظارت

ارسال پست
Old-Moderator
Old-Moderator
پست: 1668
تاریخ عضویت: پنج‌شنبه ۱۹ مهر ۱۳۸۶, ۴:۰۶ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 3099 بار
سپاس‌های دریافتی: 5474 بار

«» ماهيت حيا«»

پست توسط Labbaik »

 تصویر 

[FONT=Georgia] تصویر؟؟ماهيت حيا؟؟تصویر  

از ديدگاه اسلام، حيا در نظام تربيتى انسان از جايگاه والايى برخوردار است. در بحث انسان‏شناسى، اخلاق در درجه نخست اهمّيت قرار دارد كه در بردارنده عناصر بسيارى است.
در ميان اين مجموعه عناصر، برخى از عوامل، امتياز و برترى ويژه‏اى نسبت به ديگر عوامل دارند كه اصطلاحا «مكارم اخلاق» ناميده مى‏شوند.(1)
در اين مجموعه مكارم (شايستگى‏ها)، عنصر يا عامل «حيا» در رأس همه قرار دارد.

امام صادق عليه¬السلام:

 «المكارم عشر ....... و رأسهنّ الحياء؛(2)
مكارم اخلاق ده تاست .......... و در رأس آنان حيا قرار دارد.»  


رسول گرامى اسلام، حيا را خُلق و خوى اسلام و همه دين معرّفى كرده است:

 «إنّ لكلّ دين خُلقا وإن خُلق الإسلام الحياء؛(3)
هر دينى را خويى است، خوى اسلام، حيا است».

*****

«الحياءُ هُو الدِّينُ كلُّهُ؛(4)
حيا، همه دين است».  



در روايات متعدّدى آمده است كه اگر حيا نباشد، همه چيز جايز مى‏شود.

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله:  «لم يَبْقَ مِن أمْثالِ الأنْبياءِ عليهم السلام إلاّ قَولُ النّاسِ: إذا لَم تَسْتَحيِ فاصْنَعْ ما شِئْتَ؛(5)

از مثل هاى پيامبران عليهم السلام، جز اين سخنِ مردم بر جاى نمانده است: وقتى حيا نداشتى، هر كارى مى خواهى بكن.»
 

اين موارد و موارد متعدّد ديگرى از اين دست، نشان‏دهنده جايگاه ممتاز اين صفت در ساختار روانى انسان، و حكايتگر اهمّيت فوق‏العاده آن در موفّقيت انسان است. اين جايگاه ممتاز، به جهت ماهيت ويژه‏اى است كه حيا دارد.

[HR]
1ـ ر. ك: ميزان الحكمة، ج 4، ص 1528 ـ 1532 (ابواب 1108 ـ 1112).
2ـ ر. ك: الكافي، ج 2، ص 55، ح 1.
3ـ سنن ابن ماجة، ج 2، ص 1399.
4ـ كنز العمّال، ح 5761.
5ـ عيون أخبار الرِّضا: ٢/٥٦/٢٠٧.
زندگی بافتن یک قالی است

نه همان نقش و نگاری که خودت می خواهی

نقشه را اوست که تعیین کرده است

تو در این بین فقط میبافی

نقشه را خوب ببین !!!

نکند آخر کار قالی زندگیت را نخرند


 تصویر 
Old-Moderator
Old-Moderator
پست: 1668
تاریخ عضویت: پنج‌شنبه ۱۹ مهر ۱۳۸۶, ۴:۰۶ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 3099 بار
سپاس‌های دریافتی: 5474 بار

Re: «» ماهيت حيا«»

پست توسط Labbaik »

.: حيا چيست؟
 ، نيرويى است مهار كننده و نظم‏دهنده كه رفتار و افكار انسان را بر اساس «شرع» و «عُرف»، تنظيم مى‏كند. 

براى روشن شدن اين تعريف بايد به اين نكته توجه كرد كه «مهار نمودن خود و تنظيم رفتارها، افكار و هيجان‏ها»، از اركان بنيادين موفّقيت بشر، چه در بُعد شخصى و چه در بُعد اجتماعى است.
مهار كردن و تنظيم، از يك ديدگاه به دو بخش بيرونى و درونى تقسيم مى‏شود و بهترين و مؤثّرترين نوع آن، مهار كردن و تنظيم درونى است.

انسان به نيرويى درونى نياز دارد تا افكار، احساسات و رفتار او را مهار كند و به آنها نظم دهد كه در ادبيات دين به عنوان «تقوا» شناخته مى‏شود و مجموعه‏اى از عوامل مهاركننده و نظم‏دهنده را در خود جاى داده كه يكى از مهم‏ترين و ارزشمندترين آنها «حيا»ست.


برترى اين عامل بر ديگر عوامل، بدين جهت است كه حيا، نه مبتنى بر ترس است، نه مبتنى بر طمع؛ بلكه مبتنى بر احترام به خود يا كرامت انسانى است كه بر اساس آن، وقتى فرد خود را در حضور شخصى كريم بيابد، از ارتكاب زشتى‏ها خوددارى و رفتار خود را تنظيم مى‏كند. به همين جهت باشد كه خداوند متعال، پيش از آن كه مردم را به خوف (ترس) از خود فراخوانَد، به حيا فراخوانده و فرموده است:

 «أَلَمْ يَعْلَم بِأَنَّ اللَّهَ يَرَى؛(6)
آيا [انسان] نمى‏داند كه خداوند، او را مى‏بيند؟» 


عنصر محورى در حيا، همين نظارت ديگران و خود را در محضر آنان دانستن است. بدين معنا كه حضور يك ناظر محترم، حيا را در انسان بر مى‏انگيزد.(7)

به همين جهت امام صادق عليه السلام مى‏فرمايد:

 «علمت أنّ اللّه عزّ و جلّ مطّلع عليّ فاستحييت؛(8)
دانستم كه خداوند عز و جل بر من مطّلع است. پس شرم كردم.»  


از ديدگاه روايات، محور حيا و وجه تمايز آن از ديگر بازدارنده‏ها، عنصر « نظارت » است؛ يعنى آنچه حيا را بر مى‏انگيزد، حضور و نظارت ناظر است. معمولاً رفتار ما در جمع، با رفتار ما در خلوت، تفاوت مى‏كند. تفاوت رفتار در خلوت و جلوت، به جهت تفاوت در حضور و عدم حضور است.

[HR]
6ـ علق، آيه 14.
7ـ از همين جا روشن مى‏شود كه حيا مترادف عفّت نيست. عفّت، ثمره نيروهاى مهاركننده و نظم‏دهنده‏اى است كه يكى از آنها حياست.
8ـ بحار الأنوار، ج 78، ص 228.
زندگی بافتن یک قالی است

نه همان نقش و نگاری که خودت می خواهی

نقشه را اوست که تعیین کرده است

تو در این بین فقط میبافی

نقشه را خوب ببین !!!

نکند آخر کار قالی زندگیت را نخرند


 تصویر 
Old-Moderator
Old-Moderator
پست: 1668
تاریخ عضویت: پنج‌شنبه ۱۹ مهر ۱۳۸۶, ۴:۰۶ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 3099 بار
سپاس‌های دریافتی: 5474 بار

Re: «» ماهيت حيا«»

پست توسط Labbaik »

.: درك نظارت

البته صرف وجود نظارت به عنوان واقعيتى خارجى، براى برانگيختن حيا كافى نيست. حيا هنگامى برانگيخته مى‏شود كه نظارت موجود، از طرف شخص «درك» شود. پس « درك نظارت موجود »، مهم‏تر از وجود نظارت است. كسانى كه نظارت موجود را درك نمى‏كنند، حيا نيز نمى‏كنند.

بر همين اساس، مى‏توان نتيجه گرفت كه راه برانگيختن حيا در افراد، «توجّه دادن» به نظارت است. به همين جهت، معصومان عليهم السلام پيوسته مردم را به نظارت خداوند و فرشتگان توجه مى‏داده‏اند.


.: لايه‏هاى نظارت

از آن‏ جا كه نظارت، محورى‏ترين عنصر احساس شرم است. شناسايى انواع ناظرها و نظارت‏ها نيز لازم و ضرورى است كه عبارت‏اند از:

1. مردم

ملموس‏ترين نظارت، نظارت انسان‏هاست. شايد بتوان گفت بيشترين درصد اوقات زندگى فرد، با همنوعان او مى‏گذرد.
تقريبا هميشه كسانى هستند كه حضور داشته باشند و اگر كارى از انسان سر بزند، شاهد آن باشند: دوست، همشاگردى، همسر، همسفر، همشهرى، همكار و....


2. خود

پديده «خجالت كشيدن از خود» كه انسان‏ها آن را به خوبى شناخته‏اند و شايد بارها تجربه كرده باشند، به خوبى بر وجود ناظرى در درون، دلالت مى‏كند.
اين ناظر درونى، اگر مورد توجّه قرار گيرد و حضور و نظارتش «درك» شود و نزد فرد، داراى ارزش و منزلت باشد، شرم برانگيز خواهد شد.
زندگی بافتن یک قالی است

نه همان نقش و نگاری که خودت می خواهی

نقشه را اوست که تعیین کرده است

تو در این بین فقط میبافی

نقشه را خوب ببین !!!

نکند آخر کار قالی زندگیت را نخرند


 تصویر 
Old-Moderator
Old-Moderator
پست: 1668
تاریخ عضویت: پنج‌شنبه ۱۹ مهر ۱۳۸۶, ۴:۰۶ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 3099 بار
سپاس‌های دریافتی: 5474 بار

Re: «» ماهيت حيا«»

پست توسط Labbaik »

3. حجّت‏هاى خداوند

حجّت‏هاى خداوند از جنس بشرند؛ امّا اين انسان‏هاى ارزشمند، داراى دو حضور و دو نظارت‏اند.

نوع اوّل، حضور فيزيكى (جسمانى) است و از اين جهت، با لايه اوّل نظارت ـ كه مردم بودند ـ تفاوتى ندارد.
امّا نوع دوم حضور و نظارت آنان، حضورى است كه متوقّف بر وجود جسمانى آنان نيست و با عدم آن نيز پايان نمى‏يابد.


اين نوع نظارت، در چند حالت وجود دارد:

  نظارت معصومان در زمان حيات و ظهورشان نسبت به كسانى است كه در كنار آنان نيستند؛ چراكه نظارت معصومان در زمان حيات و ظهورشان، محدود به كسانى نمى‏شود كه در محضر آنان بوده، در دايره ديد بصرى آنان قرار دارند؛ بلكه از حال ديگر بندگان نيز آگاهى دارند، هر چند در جاى ديگرى باشند.

حالت دوم، مربوط به دوران حيات و غيبت آن بزرگواران است. در اين حالت، حجّت خداوند، حيات و حضور دارد؛ امّا ظهور ندارد و در غيبت به سر مى‏برد و لذا، مردم، ايشان را نمى‏بينند؛ ولى او مردم را مى‏بيند. از ديد مردم، اين نوع نظارت، نظارت محسوس و حضور فيزيكى نيست. 



ابوبصير به يكى از زنان مسلمان، قرآن مى‏آموخت. روزى با وى شوخى كرد!
ابوبصير، خود مى‏گويد وقتى خدمت امام باقر عليه السلام رسيدم، به من فرمود: «هر كه خدا را در خلوت، مراقب خود نداند، خداوند، ارزشى براى وى قائل نيست. چه چيزى به آن زن گفتى؟!».
من از شرم، سرم را به زير انداختم و همان جا توبه كردم.(9)

در اين واقعه به خوبى روشن است كه امام عليه السلام بدون حضور فيزيكى در جلسه آنان، از كردار آنان مطّلع شده بود.
امام صادق عليه السلام، روزى بدون مقدّمه به داوود رقّى فرمود:

«اى داوود! روز پنج شنبه، اعمال شما بر من عرضه شد. در ميان كارهايى كه از تو به رؤيت من رسيد، كمكى بود كه به پسر عمويت فلانى كردى و من از اين كار، خوش‏حال شدم.
اين صله رحم و كمك تو، نابودى او و كوتاه شدن عمرش را سرعت بخشيد.

داوود رقّى مى‏گويد: پسر عمويى داشتم كه دشمن اهل بيت و فردى پليد بود. خبردار شدم كه او و خانواده‏اش در وضع مالى بدى به سر مى‏برند.
لذا پيش از آن كه راهى مكّه شوم، به قصد كمك به زندگى‏اش، مبلغى برايش حواله كردم. چون به مدينه رسيدم، امام صادق عليه السلام مرا از اين كار، خبر داد.»(10)

 و امّا حالت سوم، نظارت معصومان عليهم السلام پس از حيات شريفشان است. نظارت حجّت‏هاى خداوند، نه محدود به حيات و ظهور آنان است، و نه محدود به حضور ناپيداى آنان؛ بلكه حتى پس از مرگ نيز بر رفتار مردم، نظارت داشته و از آن آگاهى دارند. 

امام صادق عليه السلام بر اين رابطه تصريح دارد و مى‏فرمايد:

«إنَّ أعمالَ العِبادِ تُعرَضُ عَلى رَسولِ اللّه‏ِ صلى‏الله‏عليه‏و‏آله كُلَّ صَباحٍ أبرارَها و فُجّارَها، فَاحذَروا فَليَستَحيِ أحَدُكُم أن يَعرِضَ عَلى نَبِيِّهِ العَمَلَ القَبيحَ؛(11)

هر بامداد، كارهاى بندگان، از نيك و بد، به رؤيت رسول خدا مى‏رسد. بنا بر اين به هوش باشيد. هر يك از شما بايد شرم كند كه كار زشت بر پيامبرش عرضه كند.»


[HR]
9ـ الخرائج والجرائح، ج 2، ص 594؛ بحار الأنوار، ج 46، ص 247.
10ـ الأمالى، طوسى، ص 413، ح 929.
11ـ تفسير القمى، ج 1، ص 304؛ بحار الأنوار، ج 17، ص 149.
زندگی بافتن یک قالی است

نه همان نقش و نگاری که خودت می خواهی

نقشه را اوست که تعیین کرده است

تو در این بین فقط میبافی

نقشه را خوب ببین !!!

نکند آخر کار قالی زندگیت را نخرند


 تصویر 
Old-Moderator
Old-Moderator
پست: 1668
تاریخ عضویت: پنج‌شنبه ۱۹ مهر ۱۳۸۶, ۴:۰۶ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 3099 بار
سپاس‌های دریافتی: 5474 بار

Re: «» ماهيت حيا«»

پست توسط Labbaik »

4. فرشتگان

خداوند متعال، فرشتگانى دارد كه ناظر بر اعمال بشرند و هر آنچه را آنان انجام مى‏دهند، ثبت مى‏كنند. فلسفه وجودى اين فرشتگان، برانگيختگى حيا در انسان است، نه كمك به خداوند براى آگاهى از اعمال بندگان. خداوند از همه چيز، آگاه است.
كاركرد در نظر گرفته شده براى اين گروه از فرشتگان، آن است كه توجّه به حضور آنان، شرم را در انسان برانگيزد.

زنديقى از امام صادق عليه السلام مى‏پرسد: چرا فرشتگانى گماشته شده‏اند تا نيك و بد اعمال مردم را بنويسند، در حالى كه مى‏گوييد خداوند، از سِر و آنچه مخفى‏تر از سِر است، آگاهى دارد؟
حضرت در پاسخ وى فرمود:

 «اِستَعبَدَهُم بِذلِكَ وجَعَلَهُم شُهودا عَلى خَلقِهِ لِيَكونَ العِبادُ لِمُلازَمَتِهِم إيّاهُم أشَدَّ عَلى طاعَةِ اللّه‏ِ مُواظَبَةً وعَن مَعصِيَتِهِ أشَدَّ انقِباضا؛(12)

خداوند، آنها را براى اين كار به بندگى گرفته است و آنان را شاهد بر خلق خود قرار داده، تا بندگان خدا به خاطر همراهى فرشتگان با آنان، مواظبت شديدترى بر طاعت خداوند و گريز شديدترى از معصيت او داشته باشند.» 


امام عليه السلام، پس از ذكر فلسفه وجودى فرشتگانِ نويسنده، در توصيف واكنش برخى از مردم نسبت به اين پديده مى‏فرمايد:

 «كَم مِن عَبدٍ يَهُمُّ بِمَعصِيَةٍ فَذَكَرَ مَكانَها فَارعَوى وكَفَّ، فَيَقولُ: رَبّى يَراني وحَفَظَتي بِذلِكَ تَشهَدُ؛(13)

چه بسا بنده‏اى كه قصد معصيت كرده، ولى يادآور مكانت و جايگاه فرشتگان مى‏شود و در نتيجه، مراعات كرده، دست مى‏كشد و مى‏گويد: پروردگارم مرا مى‏بيند و فرشتگان نگهبان من، شاهدند»  


در اين روايت، به فرايندى اشاره شده كه داراى چند مرحله وابسته به هم است:

 ّل قصد معصيت، دوم يادآورى نظارت فرشتگان، سوم به وجود آمدن حالت رعايت،
چهارم دست كشيدن و پنجم مرور جمله «پروردگارم مرا مى‏بيند وفرشتگان نگهبان من، شاهدند». 


اين فرايند شرم به جهت يادآورى حضور فرشتگان به وجود مى‏آيد.

[HR]
12ـ الاحتجاج، ج 2، ص 95؛ بحار الأنوار، ج 5، ص 323 و ج 59، ص 179.
13ـ همان.
زندگی بافتن یک قالی است

نه همان نقش و نگاری که خودت می خواهی

نقشه را اوست که تعیین کرده است

تو در این بین فقط میبافی

نقشه را خوب ببین !!!

نکند آخر کار قالی زندگیت را نخرند


 تصویر 
Old-Moderator
Old-Moderator
پست: 1668
تاریخ عضویت: پنج‌شنبه ۱۹ مهر ۱۳۸۶, ۴:۰۶ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 3099 بار
سپاس‌های دریافتی: 5474 بار

Re: «» ماهيت حيا«»

پست توسط Labbaik »

5. خداوند

لايه پنجم نظارت، نظارت خداوند متعال است. خداوند متعال، عالى‏ترين و فراگيرترين نظارت را دارد.
نظارت خداوند، نقص‏هاى نظارت‏هاى پيشين را ندارد. خداوند، در هر مكانى و هر زمانى وجود و حضور دارد. هيچ مكانى و هيچ زمانى بدون حضور خداوند نيست.

اين كه چه تصويرى از خداوند داشته باشيم، نقش بسيار مهمى در شكل‏گيرى حيا دارد. تصوير خداوند در ذهن ما چيست؟
خداى غايب يا خداى حاضر؟

  ندانستن خدا، منحصر در كسانى كه به «خداى معدوم» (يا عدم وجود خدا) معتقدند، نيست.
ممكن است كسانى هم كه به «خداى موجود» معتقدند، به حضور و نظارت خداوند، باور عملى نداشته باشند.  

اين گروه به «خداى غايب»، باور عملى دارند؛ يعنى خدا را در جايى غير از جايى كه آنان هستند، مى‏دانند، حال آن كه خداى موجود، «خداى حاضر و ناظر» است.

ابن ابى العوجا به امام صادق عليه السلام گفت: نام خدا را آوردى و ما را به چيزى كه «غايب» است، حواله كردى!؟
امام صادق عليه السلام در پاسخ وى فرمود:

 «وَيلَكَ! كَيفَ يَكونُ غائِبا مَن هُوَ مَعَ خَلقِهِ شاهِدٌ، وإلَيهِم أقرَبُ مِن حَبلِ الوَريدِ، يَسمَعُ كَلامَهُم ويَرى أشخاصَهُم ويَعلَمُ أسرارَهُم؟(14)

واى بر تو! چگونه كسى كه همراه خلق خود و شاهد آنان است و از رگ گردن به آنان، نزديك‏تر است و سخن آنان را مى‏شنود و پيكر آنان را مى‏بيند و اسرار آنان را مى‏داند، مى‏تواند غايب باشد؟» 


براى باورى كه خدا را «غايب» مى‏داند، برانگيختگىِ شرم بى‏معناست؛ امّا باورى كه خدا را «حاضر و ناظر» مى‏داند، از او شرم مى‏كند.

[HR]
14ـ الكافى، ج 1، ص 125؛ من لايحضره الفقيه، ج 2، ص 250؛
الاحتجاج: ج 2، ص 208؛ بحار الأنوار، ج 3، ص 33.
زندگی بافتن یک قالی است

نه همان نقش و نگاری که خودت می خواهی

نقشه را اوست که تعیین کرده است

تو در این بین فقط میبافی

نقشه را خوب ببین !!!

نکند آخر کار قالی زندگیت را نخرند


 تصویر 
Old-Moderator
Old-Moderator
پست: 1668
تاریخ عضویت: پنج‌شنبه ۱۹ مهر ۱۳۸۶, ۴:۰۶ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 3099 بار
سپاس‌های دریافتی: 5474 بار

Re: «» ماهيت حيا«»

پست توسط Labbaik »

.: حيا، باز دارنده است يا وا دارنده؟

سؤال اين است كه آيا حيا فقط انسان را از كار زشت باز مى‏دارد يا به كار نيك نيز وا مى‏دارد؟

اگر روايات معصومان عليهم السلام را با اين پرسش مورد مطالعه قرار دهيم، مى‏بينيم كه حيا، هم به عنوان عامل بازدارنده معرّفى شده و هم به عنوان عامل وا دارنده.

امام زين العابدين عليه السلام، در يكي از دعاهاي خود به اين نكته اشاره كرده¬اند:

 «... و اصحب رغباتنا بحياء يقطعها عن الشهوات؛(15)
ميل ما را همراه با حيائى قرار ده كه آن را از شهوات جدا كند»  


امام على عليه السلام نيز در جايى مى‏فرمايد:

 «الحَياءُ يَصُدُّ عَن فِعلِ القَبيحِ؛(16)
حيا از كار بد، باز مى‏دارد.» 


و اما در جاى ديگر مى‏فرمايد:

 «الحَياءُ سَبَبٌ إلى كُلِّ جَميلٍ؛(17)
حيا، سبب همه زيبايى‏هاست.» 



همچنين امام صادق عليه السلام در بيان نقش وادارندگى حيا، خطاب به مفضّل مى‏فرمايد:

 «لَولاهُ لَم يُقرَ ضَيفٌ ولَم يوفَ بِالعِداتِ ولَم تُقضَ الحَوائِجُ؛
اگر حيا نباشد، هيچ ميهمانى احترام نمى‏شود و به هيچ وعده‏اى وفا نمى‏شود و هيچ حاجتى برآورده نمى‏شود.» 


وسپس در بيان نقش بازدارندگى حيا مى‏افزايد:

 «ولَم يُتَحَرَّ الجَميلُ ولَم يُتَنَكَّبِ القَبيحُ في شَيءٍ مَنَ الأَشياءِ؛(18)
و [ اگر حيا نباشد،] هيچ كار زيبايى انجام نمى‏شود و هيچ كار زشتى ترك نمى‏شود.»  


همان گونه كه مى‏بينيد حيا هم موجب انجام كارهاى نيك مى‏گردد و هم موجب ترك كارهاى زشت.


 :عباس پسنديدهتصویر 

[HR]
15ـ بحار الأنوار، ج 94، ص 157.
16ـ غررالحكم ودررالكلم، ح 1393.
17ـ تحف العقول، ص 84؛ بحار الأنوار، ج 77، ص 211.
18ـ بحار الأنوار، ج 3، ص 81.
زندگی بافتن یک قالی است

نه همان نقش و نگاری که خودت می خواهی

نقشه را اوست که تعیین کرده است

تو در این بین فقط میبافی

نقشه را خوب ببین !!!

نکند آخر کار قالی زندگیت را نخرند


 تصویر 
ارسال پست

بازگشت به “اخـلاق”