[FONT=tahoma xml]ازدواج، یعنی همین !
[FONT=tahoma xml]شاگردی از استادش پرسید: عشق چیست؟
[FONT=tahoma xml] [FONT=tahoma xml]استاد در جواب گفت: به گندومزار برو و پرخوشه ترین شاخه را بیاور. اما در هنگام عبور از گندومزار، به یاد داشته كه [FONT=tahoma xml] [FONT=tahoma xml]نمی توانی به عقب برگردی تا خوشه ای بچینی؟
[FONT=tahoma xml] [FONT=tahoma xml]شاگرد به گندمزار رفت و پس از مدتی طولانی .
[FONT=tahoma xml] [FONT=tahoma xml]استاد پرسید: چه آوردی؟
[FONT=tahoma xml] [FONT=tahoma xml]و شاگرد با حسرت جواب داد: هیچ! هر چه جلو می رفتم، خوشه های پرپشت تر می دیدم و به امید پیدا كردن [FONT=tahoma xml] [FONT=tahoma xml] [FONT=tahoma xml]ترین، تا انتهای گندمزار .
[FONT=tahoma xml] [FONT=tahoma xml]استاد گفت : [FONT=tahoma xml]عشق یعنی !
[FONT=tahoma xml] [FONT=tahoma xml]شاگرد پرسید: پس ازدواج چیست؟
[FONT=tahoma xml] [FONT=tahoma xml]استاد به سخن آمد كه: به جنگل برو و بلندترین درخت را بیاور. اما به یاد داشته باش كه باز هم نمی توانی به عقب [FONT=tahoma xml] [FONT=tahoma xml] !
[FONT=tahoma xml] [FONT=tahoma xml]شاگرد رفت و پس از مدت كوتاهی با درختی .
[FONT=tahoma xml] [FONT=tahoma xml]استاد پرسید كه شاگرد را چه شد و او در جواب گفت: به جنگل رفتم و اولین درخت بلندی را كه دیدم، انتخاب كردم. [FONT=tahoma xml] [FONT=tahoma xml]ترسیدم كه اگر جلو بروم، باز هم دست خالی .
[FONT=tahoma xml] [FONT=tahoma xml]استاد باز گفت: [FONT=tahoma xml]ازدواج یعنی همین
ازدواج ینی همین!!!!
مدیر انجمن: شورای نظارت
-
- پست: 270
- تاریخ عضویت: سهشنبه ۲۹ مرداد ۱۳۸۷, ۶:۲۲ ب.ظ
- محل اقامت: کره زمین
- سپاسهای ارسالی: 194 بار
- سپاسهای دریافتی: 797 بار
- تماس:
ازدواج ینی همین!!!!
یادتان باشد اگر همچو پرستو رفتیم
خانه مادری ما همه بیت الزهراست
یادتان باشد اگر تنگی دل غوغا کرد
مهدی فاطمه را یاد کنید او تنهاست
خانه مادری ما همه بیت الزهراست
یادتان باشد اگر تنگی دل غوغا کرد
مهدی فاطمه را یاد کنید او تنهاست