ريشه هاي گريز از دين ... (در قرآن) ...

مدیر انجمن: شورای نظارت

ارسال پست
Old-Moderator
Old-Moderator
پست: 1668
تاریخ عضویت: پنج‌شنبه ۱۹ مهر ۱۳۸۶, ۴:۰۶ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 3099 بار
سپاس‌های دریافتی: 5474 بار

پست توسط Labbaik »

3 بى نيازپندارى

يكى ديگر از اسباب انكار دين و كج روى انسان استغنا و بى نياز دانستن خود است . طبيعت بشر، به گونه اى است كه وقتى خود را در آسايش و رفاه ببيند، وابستگى خويش به اسباب غيرمادى را فراموش مى كند؛ تصور مى كند علل و اسباب همان است كه با حواس خود درك مى كند و از خالق و ناظم حوادث غافل مى شود. انسان وقتى خود را بى نياز پنداشت خوديت و خودخواهى او بروز مى كند و همه نعمتها را به خود نسبت مى دهد و ضعفها و نقصهايش ، از نظرش محو مى شود.
قرآن كريم با بيانى كوتاه و جالب اين خصلت آدمى را ذكر مى كند ابتدا، يادآور مى شود كه خدا انسان را از خون بسته آفريد و او هيچ نمى دانست و خدا او را تعليم داد، سپس مى فرمايد همين انسان كه علقه بود و هيچ نمى دانست وقتى خود را بى نياز ببيند راه طغيان در پيش مى گيرد؛ كلا ان الانسان ليطغى ان راه استغنى .(101)

و نيز قرآن كريم در اين باره مى فرمايد:
 و ما ارسلنا فى قرية من نذير الا قال مترفوها انا بما ارسلتم به كافرون و قالوا نحن اكثر اموالا و اولادا و ما نحن بمعذبين قل ان ربى يبسط الرزق لمن يشاء و يقدر ولكن اكثر الناس ‍ لايعلمون .(102) 
  ((در هيچ آبادى پيغمبرى نفرستاديم مگر اينكه ثروتمندان گفتند ما به آنچه شما به آن فرستاده شده ايد كافريم . و گفتند ما مال و فرزند بيشتر داريم و هرگز عذاب نخواهيم شد. به آنها بگو خداى من است كه روزى را براى هر كس بخواهد وسعت مى بخشد و براى هر كس بخواهد تنگ مى كند ولى بيشتر مردم درك نمى كنند.)) 

چنانچه پيداست ، ثروت و فرزند دو سرمايه اى بود كه آنها به رخ انبيا مى كشيدند و با داشتن آن دو احساس بى نيازى مى كردند و دعوت انبيا را نمى پذيرفتند.
نيز در بيان حال اقوام گذشته ، بدون ذكر نام ، مى فرمايد:
 افلم يسيروا فى الارض فينظروا كيف كان عاقبه الذين من قبلهم كانوا اكثر منهم و اشد قوة و اثارا فى الارض فما اغنى عنهم ما كانوا يكسبون فلما جاءتهم رسلهم بالبينات فرحوا بما عندهم من العلم و حاق بهم ما كانوا به يستهزءون .(103)  
 ((آيا در زمين سير نكردند كه بنگرند سرانجام پيشينيان چه شد، با اينكه بيشتر از اينها بودند و قدرت و آثار بيشترى هم داشتند ولى دست آوردهايشان آنها را بى نياز نكرد. آنگاه كه رسولانشان با دلائل روشن به سويشان آمدند به علم خويش ، شادمان گشتند و آن عذابى كه مسخره مى كردند، آنها را در بر گرفت .)) 
در اين زمينه ، قرآن كريم به بيان كلى اكتفا نكرده و براى ملموس شدن مطلب ، حال برخى امتها را بازگو نموده است ؛ در بيان حال فرعون و اعوان و انصار او و خستگى و رنج موسى از آنان مى فرمايد:
  و قال موسى ربنا انك اتيت فرعون و ملاه زينة و اموالا فى الحياة الدنيا ربنا ليضلوا عن سبيلك ربنا اطمش على اموالهم و اشدد على قلوبهم فلا يؤ منوا حتى يروا العذاب الاليم .(104) 
  ((موسى عرض كرد، خدايا تو به فرعون و اطرافيان بانفوذش در زندگى دنيا زينت و اموال دادى تا بتوانند مردم را از راهت گمراه كنند. خدايا اموالشان را نابود گردان و دلهايشان را به گونه اى سخت كن كه تا عذاب دردناك را نبينند، ايمان نياورند.)) 

قدرت و ثروت فرعون سبب شد كه او خود را بى نياز بپندارد و حقيقت را نپذيرد. همين ويژگى را قرآن كريم براى قارون ذكر مى كند؛ قارون از قوم موسى بود كه خدا براى امتحان ، ثروت انبوهى در اختيار او گذاشت بگونه اى كه چند نفر انسان قوى را كليددار قرار داده بود. اين ثروت او را شادمان كرد و راه طغيان و ستم گرى در پيش گرفت . وقتى قومش به او تذكر مى دادند كه دست از فساد بردار و بى راهه نرو، جواب مى داد: من اين مال را با دانش خود به دست آورده ام . انسان هاى دنيا طلب و ظاهربين هم آرزوى موقعيت او را مى كشيدند در حاليكه عالمان ، به برتر از آن مى انديشيدند.(105) ثروت و قدرت نقش اساسى در بى نياز پندارى ايفا مى كنند و روى اين حساب طبقه اشراف در هر زمان در رديف اول دشمنان دين خدا و طبقه محروم ، در رديف اول پيروان انبيا بوده اند. و باز روى اين حساب است كه نوع انسان ، هنگام شدت و سختى خدا را مى خواند و هنگامى كه حالتش عوض شد، موقعيت پيشين و پريشانى خود را فراموش مى كند؛ وقتى كه گرفتار مى شود به نياز خود پى مى برد و طبيعت او كنار مى رود و فطرت بروز مى كند و به عبارت ديگر آنچه سد ظهور فطرت بود كنار مى رود اما همين كه گرفتارى جاى خود را به آرامش ‍ و آسايش داد، انسان حقيقت خود را كه عين فقر و نياز و وابستگى است از ياد مى برد.
قرآن كريم براى تربيت نمودن انسان ، اين ويژگى او را در آيات زيادى بيان كرده كه ما برخى را ياد آور مى شويم :

1- و اذا مس الناس ضر دعوا ربهم منيبين اليه ثم اذا اذاقهم منه رحمة اذا فريق منهم بربهم يشركون ليكفروا بما اتيناهم فتمتعوا فسوف تعلمون .(106)
((هرگاه رنج و گرفتارى به مردم رسد با انابه پروردگارشان را مى خوانند اما پس از آنكه رحمتى به آنها چشانيد گروهى از آنها به خدايشان شرك مى ورزند و در نتيجه به آنچه به آنها داده ايم كفر مى ورزند. پس بهره گيريد كه به زودى خواهيد دانست .))



2 و اذا مس الانسان ضر دعا ربه منيبا اليه ثم اذا خوله نعمة منه نسى ما كان يدعوا اليه من قبل و جعل الله اندادا ليضل عن سبيله قل تمتع بكفرك قليلا انك من اصحاب النار.(107)
((هرگاه رنجى به انسان رسد با انابه پروردگارش را مى خواند و وقتى پس از آن ، نعمتى به او عطا كند آن كس را كه از پيش مى خواند فراموش مى كند و براى خدا مثل قرار مى دهد و در نتيجه خلق خدا را از راه او گمراه مى سازد بگو در مدت اندك ، از كفرت بهرگير، تو از همراهان آتشى .))


3 فاذا مس الانسان ضر دعانا ثم اذا خولناه نعمة منا قال انما اوتيته على علم بل هى فتنة ولكن اكثرهم لا يعلمون .(108)
((وقتى به انسان رنج و گرفتارى مى رسد ما را مى خواند و آنگاه كه بعد از آن ، نعمتى از خود به او عطا مى كنيم گويد با علم خود آن را بدست آورده ام بلكه اين نعمت آزمايشى است ولى بيشتر مردم نمى دانند.))


4 و اذا مس الانسان الضر دعانا لجنبه او قاعدا او قائما فلما كشفنا عنه ضره مر كان لم يدعنا الى ضر مسه كذالك زين للمسرفين ما كانوا يعملون .(109)
((هرگاه به انسان زيان مى رسد در حال خفتن و نشستن و ايستادن ما را مى خواند و آنگاه كه زيانش را برطرف كرديم چنان مى گذرد كه گويا ما را براى رفع زيان نخوانده است . اين گونه اعمال اسراف كاران بر ايشان زينت داده شده است .))


5 هو الذى يسيركم فى البر و البحر حتى اذا كنتم فى الفلك و جرين بهم بريح طيبة و فرحوا بها جاءتها ريح عاصف و جاءهم الموج من كل مكان و ظنوا انهم احيط بهم دعوا الله مخلصين له الدين لئن انجيتنا من هذه لنكونن من الشاكرين فلما انجاهم اذا هم يبغون فى الارض بغير الحق يا ايها الناس انما بغيكم على انفسكم متاع الحياة الدنيا ثم الينا مرجعكم فننبئكم بما كنتم تعملون .(110)
((او خدائى است كه شما را در خشكى و دريا سير مى دهد تا آنگاه كه در كشتى نشينيد و باد ملايمى كشتى را به حركت در مى آورد و شما شادمان مى شويد كه ناگهان باد تندى مى وزد و موج از هر طرف سوى به كشتى نشسته گان بيايد و گمان برند كه محاصره شده اند. در اين هنگام كه دين را براى خدا مى دانند، خدا را با اخلاص مى خوانند كه اگر ما را از خطر نجات دهى از شاكران خواهيم شد. آنگاه كه خدا آنها را نجات داد به ناحق در زمين ، ستمگرى كنند. اى مردم بطور مسلم ستم شما بر خود شما است اينها كالاى دنيا است ، سپس ‍ بازگشت شما به سوى ماست كه شما را از عمل كردتان با خبر خواهيم كرد.))



مفاد آيات ياد شده اين است كه نوع انسان هنگام گرفتارى خدا را مى خواند. و به فطرت رجوع مى كند و هنگام آسايش آن را فراموش ‍ مى كند. و علتش اين است كه در اين هنگام نيازى به مبداء هستى احساس ‍ نمى كند.
على عليه السلام در مقام موعظه به شخصى ، فرمود:

[align=center]لا تكن ممن ....ان اصابه بلاء دعا مضطرا و ان ناله رخاء اعرض ‍ مغترا.(111)  
 ((از كسانى مباش كه اگر بلائى به او رسد در حال اضطرار خدا را مى خواند و اگر آسايشى به او رسد با حالت غرور روى گردان مى شود.)) 



----------------------
100- بحار الانوار ج 13 ص 305.
101- علق / 6 7.
102- سباء / 34 36.
103- غافر / 81 82.
104- يونس / 88.
105- قصص مضمون آيات 76 80.
106- روم . 33 34.
107- زمر/ 8.
108- زمر/ 49.
109- يونس / 12.
110- يونس / 22 23.
111- نهج البلاغه كلمات قصار شماره 142.
زندگی بافتن یک قالی است

نه همان نقش و نگاری که خودت می خواهی

نقشه را اوست که تعیین کرده است

تو در این بین فقط میبافی

نقشه را خوب ببین !!!

نکند آخر کار قالی زندگیت را نخرند


 تصویر 
Old-Moderator
Old-Moderator
پست: 1668
تاریخ عضویت: پنج‌شنبه ۱۹ مهر ۱۳۸۶, ۴:۰۶ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 3099 بار
سپاس‌های دریافتی: 5474 بار

Re: ريشه هاي گريز از دين ... (در قرآن) ...

پست توسط Labbaik »

4- بيماردلى

يكى از ريشه هاى دين گريزى و پايبند نبودن به دستورات الهى ، بيمار دلى است . از نظر قرآن كريم ، كسى كه دين حق را نمى پذيرد يا به دستوراتش ‍ عمل نمى كند، بيمار دل ، سخت دل و مرده دل است . صدا هر چند قوى باشد به گوش مرده يا كر نمى رسد و نور خورشيد را انسان نابينا درك نمى كند، كسى هم كه دلش مرده يا مريض و سخت گشته ، صداى مناديان حقيقت را نمى شنود. انبيا با معجزات ، كرامات و برنامه هاى خرد پسند آمدند و بدون اجر و مزد شبانه روز تلاش كردند اما دلهاى مرده ، سخت و مريض نپذيرفتند.

اين حقيقتى است كه در آيات فراوانى بيان شده كه ما چند آيه را به عنوان نمونه ذكر مى كنيم 1- و ان كان كبر عليك اعراضهم فان استطعت ان تبتغى نفقا فى الارض ‍ او سلما فى السماء فتاءتيهم باية و لو شاء الله لجمعهم على الهدى فلا تكونن من الجاهلين انما يستجيب الذين يسمعون و الموتى يبعثهم الله ثم اليه يرجعون .(112)
((گرچه روگردانى آنها بر تو سنگين است ؛ اگر مى توانستى با شكافتن زمين يا صعود در آسمان آيه اى بياورى ، اين كار را مى كردى . اگر خدا مى خواست همه را هدايت مى كرد پس تو در زمره نادانها مباش . مسلما كسانى كه مى شنوند، جواب مى دهند اما مردگان را خدا مبعوث مى كند سپس به سويش برمى گرداند.))
 

مفاد آيات ذكر شده اين است كه آيات و معجزات پيامبر اسلام در عده كثيرى از مردم اثر نكرد و آنها از دين حق ، گريزان بودند. روگردان شدن آنها از دين خدا، بر پيامبر اكرم سخت بود، آن حضرت تلاش مى كرد كه هر طور شده ، آنها ايمان بياورند. خداوند او را تسلى مى دهد كه براى ايمان اختيارى اين مردم ، آنچه تو آوردى كفايت مى كند. مشكل ، از ناحيه تو نيست بلكه به آنها بر مى گردد؛ آنها به منزله مرده اند كه در دنيا صدائى نمى شنوند و بعد از زنده شدن براى حساب شنوا مى شنوند. پس سبب حق گريزى مرده دلى است و هركس بى راهه مى رود مرده دل است .

 2- فتوكل على الله انك على الحق المبين انك لاتسمع الموتى و لا تسمع الصم الدعاء اذا ولوا مدبرين و ما انت بهادى العمى عن ضلالتهم ان تسمع الا من يؤ من باياتنا فهم مسلمون .(113)
((پيامبر! بر خدا توكل كن كه تو بر حقى ، حقانيتى كه بر همه آشكار است . تو نمى دانى مردگان را سخت شنو كنى و نمى توانى صدا را به گوش كرانى كه پشت كرده اند برسانى و نمى توانى كوران را از گمراهيشان راهنما باشى . تو تنها مى توانى كسانى را كه به آيات ما ايمان مى آورند و در برابر حق تسليمند، سخن شنو كنى .))
 

خلاصه پيام اين آيات اين است كه خدا به پيامبر عزيزش دلدارى مى دهد كه تو، تمام تكيه ات بر خدا باشد. محزون و مضطرب نباش زيرا راه تو حق است . كسانى كه دين تو را نمى پذيرند و از تو اطاعت نمى كنند كر، كور و دل مرده اند. از انسان نابينا، انتظار مستقيم رفتن نيست و از انسان مرده توقع شنيدن نيست . پس مشكل دين گريزى اين مردم به روشن نبودن راه دين و نقص آن برنمى گردد بلكه به مرده دلى و كوردلى آنان برمى گردد. تنها كسى كه زمينه ايمان و تسليم در او باشد دعوت تو را لبيك مى گويد.

 3- و ما يستوى الاعمى و البصير و لا الظلمات و لا النور و لا الظل و لا الحرور و ما يستوى الاحياء و لا الاموات ان الله يسمع من يشاء و ما انت بمسمع من فى القبور.(114)
((هرگز كور و بينا برابر نيستند چنانكه تاريكى با نور و سايه با حرارت برابر نيستند و نيز مردگان با زندگان برابر نيستند. خدا هر كه را بخواهد شنواى حق قرار مى دهد و تو هرگز نتوانى آدمهاى خفته در قبر را شنوا سازى .))
 

اين آيات هم مشابه آياتى است كه پيش تر ذكر كرديم . در اين چند آيه ، مؤ من و پذيرنده دين خدا به بينا، نور، حرارت و زنده تشبيه شده در حالى كه كافر و انسان حق گريز به كور، تاريكيها، سايه و مرده تشبيه شده است . منكر دين دلش مرده و كور است و اين كورى و مرده دلى سبب دورى از حق شده است .

 4- و ما علمناه الشعر و ما ينبغى له ان هو الا ذكر و قرآن مبين لينذر من كان حيا و يحق القول على الكافرين .(115)
((ما به او شعر نياموختيم و شعر شايسته او نيست . آنچه بر او نازل كرديم ذكر و قرآنى آشكار است تا كسى را كه زنده است بيم دهد و عذاب بر كافران حتم گردد.))
 

با اينكه قرآن بيان واقعيت به بهترين وجه است اما كافر حيات ندارد تا قرآن در او اثر كند. قرآن انسانهاى زنده دل را انذار مى كند و حجت را بر مرده دلان تمام مى كند.


.................................
112- انعام / 35 36.
113- نمل / 79 81 آيات 80 81 در سوره روم آيه 52 53 بعينه تكرار شده است .
114- فاطر / 19 22.
115- يس / 69 70.
زندگی بافتن یک قالی است

نه همان نقش و نگاری که خودت می خواهی

نقشه را اوست که تعیین کرده است

تو در این بین فقط میبافی

نقشه را خوب ببین !!!

نکند آخر کار قالی زندگیت را نخرند


 تصویر 
Old-Moderator
Old-Moderator
پست: 1668
تاریخ عضویت: پنج‌شنبه ۱۹ مهر ۱۳۸۶, ۴:۰۶ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 3099 بار
سپاس‌های دریافتی: 5474 بار

Re: ريشه هاي گريز از دين ... (در قرآن) ...

پست توسط Labbaik »

 5 افمن يعلم انما انزل اليك من ربك الحق كمن هو اعمى انما يتذكر اولوا الالباب .(116)
((آيا آن كس كه مى داند آنچه از جانب خدا بر تو نازل گشته حق است مانند فرد نابينا است ؟))
 


طبق آيه كريمه ، انسانى كه حقانيت دين و دستورات آن را نمى فهمد كور است و نيز كسى كه ميان كوردل و حق شناس فرق نمى بيند بى خرد است و خردمند تنها كسى است كه افراد حق شناس را از كوردلان تشخيص ‍ مى دهد و مى يابد كه انسان گريزدين ، درك باطنى ندارد.

   من كان فى هذه اعمى فهو فى الاخرة اعمى و اضل سبيلا.(117)
((كسى كه در اين دنيا كور باشد، در آخرت كورتر و گمراه تر است .)) 


مقصود از كورى ، كوردلى است يعنى كسانى كه در دنيا كوردلى ، آنها را از حق باز داشته در آخرت هم دستشان از مغفرت و رحمت حق كوتاه است و راه نجاتى ندارند.

 7 افلم يسيروا فى الارض فتكون لهم قلوب يعقلون بها او ذان يسمعون بها فانها لا تعمى الابصار و لكن تعمى القلوب التى فى الصدور.(118)
((آيا در زمين سفر نكرده اند تا (با مشاهده آباديهاى ويران ، و انسانهاى هلاك شده ) دلهاى انديشمند يا گوشهاى شنوا پيدا كنند. به راستى دلهاى درون سينه ها كورند نه چشمها.))
 


آيه كريمه ، ضمن اينكه سبب عبرت نگرفتن از احوال پيشينيان را كوردلى مى داند، تفسيرى براى آيات گذشته است . آيه فوق ، تصريح دارد كه مقصود از كورى ، كوردلى است .

 8 هو الذى انزل عليك الكتاب منه آيات محكمات هن ام الكتاب و اخر متشابهات فاما الذين فى قلوبهم زيغ فيتبعون ما تشابه منه ....(119)
((خدا همان كس است كه بر تو آن كتاب را فرستاد كه قسمتى از آن كتاب را آيات محكم تشكيل مى دهد كه آن آيات ، مادر كتابند و قسمتى ، آيات متشابه است . كسانى كه در دلهايشان انحراف است از آيات متشابه پيروى مى كنند.))
 


در تفسير محكم و متشابه چند نظر وجود دارد؛ نظر صحيح اين است كه آيات محكم ، آياتى هستند كه معناى آن را بدون مراجعه به آيات ديگر مى فهميم و براى فهم آيات متشابه به آنها رجوع مى كنيم و آيات متشابه آياتى هستند كه براى فهم مقصود، آيات ديگر نقش دارند مثل آيه الرحمن على العرش استوى كه با توجه به آيه ليس كمثله شى ء مى فهميم كه مقصود از عرش و استوى جسم نيست .
كسانى كه مستقيما به سراغ متشابه مى روند دلهايشان منحرف است و اين انحراف سبب كج روى آنان است .
.................
116- رعد/ 19.
117- اسراء/ 72.
118- حج / 72.
119- آل عمران / 7.
 
زندگی بافتن یک قالی است

نه همان نقش و نگاری که خودت می خواهی

نقشه را اوست که تعیین کرده است

تو در این بین فقط میبافی

نقشه را خوب ببین !!!

نکند آخر کار قالی زندگیت را نخرند


 تصویر 
Old-Moderator
Old-Moderator
پست: 1668
تاریخ عضویت: پنج‌شنبه ۱۹ مهر ۱۳۸۶, ۴:۰۶ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 3099 بار
سپاس‌های دریافتی: 5474 بار

Re: ريشه هاي گريز از دين ... (در قرآن) ...

پست توسط Labbaik »

9 -در تعدادى از آيات قرآن كريم از انسانهاى سست ايمان و منافق به فى قلوبهم مرض ياد شده است . كارهاى ناروائى به افراد بيماردل نسبت مى دهد كه مى فهماند، بيماردلى آنان موجب اين قبيل كارها است . آيات ذيل از اين قبيل است : فتردى الذين فى قلوبهم مرض يسارعون فيهم يقولون نخشى ان تصيبنا دائرة ....(120)
((بيماردلانى را مى بينى كه با سرعت به ميان يهود و نصارا مى روند. مى گويند: مى ترسيم آسيبى به ما رسد....))
 
خداى تعالى مسلمانان را از دوستى و انس و الفت با يهود و نصارى و فرمانبرى از آنان نهى مى كند، زيرا معاشرت و رابطه صميمى با آنان ، موجب مى شود كه مسلمانان از خلق و خوى اين طائفه اثر بپذيرند و از سعادت دور شوند. عده اى كه قرآن كريم آنان را بيماردل معرفى مى كند، بى توجه به دستور خدا، با آنان رابطه محبت آميز برقرار مى كردند، و نزد پيامبر عذر مى آوردند كه دوستى ما به جهت رفع خطر است . سبب اين رفتار ناروا، بيماردلى اين جمعيت بود.

 و اذ يقول المنافقون والذين فى قلوبهم مرض ما وعدنا الله و رسوله الا غرورا...(121)
((و در اين هنگام منافقان و بيماردلان مى گفتند خدا و رسولش ما را جز فريب وعده نداده اند.))
 

مقصود از بيماردلان يا همان منافقانند يا سست ايمانها، در هر صورت آيه شريفه مى فهماند كه بيماردلى آنان را به اين سخن كفرآميز وامى داشت .
آيات 20 از سوره محمد، 31 از سوره مدثر 10 از سوره بقره از اين قبيل است .

 10- و اذا قالوا الهم ان كان هذا هو الحق من عندك فامطر علينا حجارة من السماء او ائتنا بعذاب اليم .(122)
((يادكن وقتى را كه گفتند خدايا اگر اين قرآن (يا ولايت على عليه السلام ) حق است و از جانب تو است ، از آسمان بر ما سنگ ببار يا عذابى دردناك براى ما بياور.))
 

بيماردلى در اين جمعيت به اندازه اى شديد بود كه حاضر شدند كه به عذاب گرفتار شوند ولى حق را نپذيرند. پيام دين خدا جز عبوديت ، صداقت ، ايثار، عفت و حيا، شرافت و كرامت براى انسان نيست با اين حال آنها عذاب را بر آن ترجيح مى دادند.



----------------------
120- مائده / 52.
121- احزاب / 12.
122- انفال / 32.
زندگی بافتن یک قالی است

نه همان نقش و نگاری که خودت می خواهی

نقشه را اوست که تعیین کرده است

تو در این بین فقط میبافی

نقشه را خوب ببین !!!

نکند آخر کار قالی زندگیت را نخرند


 تصویر 
Old-Moderator
Old-Moderator
پست: 1668
تاریخ عضویت: پنج‌شنبه ۱۹ مهر ۱۳۸۶, ۴:۰۶ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 3099 بار
سپاس‌های دریافتی: 5474 بار

Re: ريشه هاي گريز از دين ... (در قرآن) ...

پست توسط Labbaik »

كبر

كبر از شاخه هاى مهم بيماردلى است . كبر مرضى است كه آثار سوء آن دامن فرد و اجتماع را مى گيرد. متكبر، خود را منزوى و تنها مى كند و جامعه را به اسارت و بردگى وامى دارد. درباره پيامدهاى كبر، روايات ، فراوان است و پرداختن به آن در اينجا مناسب نيست . آنچه در اينجا بيانش لازم است ، اين است كه اثبات كنيم كه

 كبر از سرچشمه هاى انكار دعوت پيامبران خدا است . 

قرآن كريم در بيان اين حقيقت ، از اولين كافر يعنى ابليس ، شروع مى كند: سبب اينكه ابليس دعوت خدا را نپذيرفت اين بود كه خود را برتر از آدم مى دانست . جنس او از آتش و جنس آدم از خاك بود و به نظر او آتش بهتر از خاك است .
سرگذشت سركشى و استكبار ابليس در چند جاى قرآن تكرار شده كه ما به ذكر يك مورد اكتفا مى كنيم :
 اذ قال ربك للملائكة انى خالق بشرا من طين فاذا سويته و نفخت فيه من روحى فقعوا له ساجدين فسجد الملائكة كلهم اجمعون الا ابليس استكبر و كان من الكافرين
قال يا ابليس ما منعك ان تسجد لما خلقت بيدى استكبرت ام كنت من العالين قال انا خير منه خلقتنى من نار و خلقته من طين قال فاخرج منها فانك رجيم .(123)


((يادكن وقتى را كه خدايت به فرشتگان گفت مى خواهم انسانى از گل بيافرينم . وقتى كه آن را درست كردم و از روحم در او دميدم در مقابلش ‍ سجده كنيد. همه فرشتگان ، جز ابليس به سجده افتادند. ابليس تكبر كرد و در زمره كافران گشت .

خدا فرمود: چرا در مقابل آنچه با دستهايم آفريدم سجده نكردى . خود را بزرگ دانستى يا بزرگ بودى . ابليس گفت من از او برترم مرا از آتش و او را از گل آفريدى . خدا فرمود از رحمتم بيرون شو كه تو رانده شده اى .))
 

ابليس ، بعد از گمراهى ، موفق شد جمع كثيرى از انسانها را به وسيله اين خصلت به جهنم ببرد.


..........................
123- ص / 71 77
زندگی بافتن یک قالی است

نه همان نقش و نگاری که خودت می خواهی

نقشه را اوست که تعیین کرده است

تو در این بین فقط میبافی

نقشه را خوب ببین !!!

نکند آخر کار قالی زندگیت را نخرند


 تصویر 
Old-Moderator
Old-Moderator
پست: 1668
تاریخ عضویت: پنج‌شنبه ۱۹ مهر ۱۳۸۶, ۴:۰۶ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 3099 بار
سپاس‌های دریافتی: 5474 بار

Re: ريشه هاي گريز از دين ... (در قرآن) ...

پست توسط Labbaik »

نوح پيامبر دعوتش را شروع كرد ولى مردم استكبار كردند يعنى خود را برتر از پيامبر خدا و آئين خود را برتر از آئين او پنداشتند. نوح از دعوت شبانه روزى خود خسته شد و عرض كرد: رب انى دعوت قومى ليلا و نهارا فلم يزدهم دعائى الا فرارا و انى كلما دعوتهم لتغفر لهم جعلوا اصابعهم فى اذانهم و استغشوا ثيابهم و اصروا و استكبروا استكبارا.(124)

((پروردگارا! قوم خود را شبانه روز فرا خواندم ولى دعوت من جز بر فرار آنها نيفزود و هرگاه آنها را مى خوانم تا گناهشان را
به پوشى انگشتان خود را در گوشها نهاده و لباسشان را بر خود پيچيده و بر استكبار خود پافشارى مى كنند.))
 


فرعونيان حقانيت موسى را دريافتند ولى خود را برتر يافتند و به گردن كشى پرداختند قرآن درباره آنها مى فرمايد:

  استكبر هو و جنوده فى الارض بغير الحق و ظنوا انهم الينا لايرجعون .(125)

((او با لشكرش در زمين بدون استحقاق استكبار كردند و گمان كردند كه به سوى ما باز نمى گردند.)) 


نيز قرآن درباره اين جمعيت مى فرمايد: فلما جاءتهم اياتنا مبصرة قالوا هذا سحر مبين و جحدوا بها و استيقنتها انفسهم ظلما و علوا فانظر كيف كان عاقبة المفسدين .(126)

((وقتى آيات ما براى آنها آمد و آن را مشاهده كردند گفتند اين سحرى آشكار است و در حاليكه
به آن يقين داشتند از روى ستمگرى و برترى طلبى آن را انكار كردند، بنگر سرانجام فسادكنندگان چگونه است .))
 

با اينكه معارف دين و برنامه آن ، شفابخش ، بهجت زا و آرامش آور است اما افراد فراوانى از آن زيان ديده اند. قرآن براى چنين افرادى ، زيانبخش ، رنج آور و نفرت آور است . راز اين مطلب به خباثت روحى آنان مربوط است . آنها خود و آئين خود را محور مى دانند و استكبار مى ورزند و براى هميشه خود را از سعادت محروم مى كنند.



-------------
124- نوح / 5 7.
125- قصص / 39.
126- نمل / 13 14.
زندگی بافتن یک قالی است

نه همان نقش و نگاری که خودت می خواهی

نقشه را اوست که تعیین کرده است

تو در این بین فقط میبافی

نقشه را خوب ببین !!!

نکند آخر کار قالی زندگیت را نخرند


 تصویر 
Old-Moderator
Old-Moderator
پست: 1668
تاریخ عضویت: پنج‌شنبه ۱۹ مهر ۱۳۸۶, ۴:۰۶ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 3099 بار
سپاس‌های دریافتی: 5474 بار

Re: ريشه هاي گريز از دين ... (در قرآن) ...

پست توسط Labbaik »

آيات قرآن در اين باره فراوان است كه ما برخى را يادآور مى شويم :
درباره يهود مى فرمايد:

 و ليزيدن كثيرا منهم ما انزل اليك من ربك طغيانا و كفرا....(127)
((البته آنچه به سوى تو نازل گشت ، بر سركشى و كفر بسيارى از آنان مى افزايد.))
 


درباره كسانى كه توان شنيدن آيات حق را ندارند مى فرمايد:  و اذا تتلى عليهم آياتنا بينات تعرف فى وجوه الذين كفروا المنكر يكادون يسطون بالذين يتلون عليهم اياتنا....(128)
((هرگاه آيات روشن ما بر آنها تلاوت مى شود، در چهره هاى كافران به گونه اى حالت انكار بينى كه نزديك است از فرط خشم ، بر تلاوت كنندگان حمله ور شوند.))
 

و درباره قريش كه قبل از بعثت پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله ، يهود را سرزنش مى كردند، مى فرمايد:
  اقسموا بالله جهد ايمانهم لئن جاءهم نذير ليكونن اهدى من احدى الامم فلما جاءهم نذير مازادهم الا نفورا استكبارا فى الارض و مكر السى ء....(129)
((با تاكيد زياد قسم ياد مى كردند كه اگر پيامبرى به سويشان بيايد بيشتر از امت هاى ديگر به راه هدايت روند.
آنگاه كه پيامبر به سويشان آمد جز بر دورى آنان نيفزود و اين بخاطر استكبار و حيله نادرست آنان بود....)) 


و سرانجام درباره تمام كسانى كه در برابر حق گردن افروزى مى كنند و با آيات خدا به جدال و مخاصمه برمى خيزند مى فرمايد:

  الذين يجادلون فى ايات الله بغير سلطان اتاهم ان فى صدورهم الا كبر ما هم ببالغيه فاستعذ بالله انه هو السميع البصير.(130)
((كسانى كه در آيات خدا به جدال و مخاصمه مى پردازند بى آنكه حجتى داشته باشند در سينه هايشان جز كبر نيست .
آنها به مقصود خود نمى رسند، پس به خدا پناه بر كه او شنوا و بيناست .)) 



--------------
127- مائده / 64.
128- حج / 72.
129- فاطر/ 42 43.
130- غافر/ 56.
زندگی بافتن یک قالی است

نه همان نقش و نگاری که خودت می خواهی

نقشه را اوست که تعیین کرده است

تو در این بین فقط میبافی

نقشه را خوب ببین !!!

نکند آخر کار قالی زندگیت را نخرند


 تصویر 
Old-Moderator
Old-Moderator
پست: 1668
تاریخ عضویت: پنج‌شنبه ۱۹ مهر ۱۳۸۶, ۴:۰۶ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 3099 بار
سپاس‌های دریافتی: 5474 بار

Re: ريشه هاي گريز از دين ... (در قرآن) ...

پست توسط Labbaik »

آيات قرآن در اين باره فراوان است كه ما برخى را يادآور مى شويم :
درباره يهود مى فرمايد:

 و ليزيدن كثيرا منهم ما انزل اليك من ربك طغيانا و كفرا....(127)
((البته آنچه به سوى تو نازل گشت ، بر سركشى و كفر بسيارى از آنان مى افزايد.))
 


درباره كسانى كه توان شنيدن آيات حق را ندارند مى فرمايد:  و اذا تتلى عليهم آياتنا بينات تعرف فى وجوه الذين كفروا المنكر يكادون يسطون بالذين يتلون عليهم اياتنا....(128)
((هرگاه آيات روشن ما بر آنها تلاوت مى شود، در چهره هاى كافران به گونه اى حالت انكار بينى كه نزديك است از فرط خشم ، بر تلاوت كنندگان حمله ور شوند.))
 

و درباره قريش كه قبل از بعثت پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله ، يهود را سرزنش مى كردند، مى فرمايد:
  اقسموا بالله جهد ايمانهم لئن جاءهم نذير ليكونن اهدى من احدى الامم فلما جاءهم نذير مازادهم الا نفورا استكبارا فى الارض و مكر السى ء....(129)
((با تاكيد زياد قسم ياد مى كردند كه اگر پيامبرى به سويشان بيايد بيشتر از امت هاى ديگر به راه هدايت روند.
آنگاه كه پيامبر به سويشان آمد جز بر دورى آنان نيفزود و اين بخاطر استكبار و حيله نادرست آنان بود....)) 


و سرانجام درباره تمام كسانى كه در برابر حق گردن افروزى مى كنند و با آيات خدا به جدال و مخاصمه برمى خيزند مى فرمايد:

  الذين يجادلون فى ايات الله بغير سلطان اتاهم ان فى صدورهم الا كبر ما هم ببالغيه فاستعذ بالله انه هو السميع البصير.(130)
((كسانى كه در آيات خدا به جدال و مخاصمه مى پردازند بى آنكه حجتى داشته باشند در سينه هايشان جز كبر نيست .
آنها به مقصود خود نمى رسند، پس به خدا پناه بر كه او شنوا و بيناست .)) 



--------------
127- مائده / 64.
128- حج / 72.
129- فاطر/ 42 43.
130- غافر/ 56.
زندگی بافتن یک قالی است

نه همان نقش و نگاری که خودت می خواهی

نقشه را اوست که تعیین کرده است

تو در این بین فقط میبافی

نقشه را خوب ببین !!!

نکند آخر کار قالی زندگیت را نخرند


 تصویر 
Old-Moderator
Old-Moderator
پست: 1668
تاریخ عضویت: پنج‌شنبه ۱۹ مهر ۱۳۸۶, ۴:۰۶ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 3099 بار
سپاس‌های دریافتی: 5474 بار

Re: ريشه هاي گريز از دين ... (در قرآن) ...

پست توسط Labbaik »

در حديث آمده است : ابوجهل يك وقت از اطرافيان خود پرسيد آيا محمد در ميان شما نيز صورت به خاك مى گذارد گفتند آرى ، گفت :
سوگند به آنچه ما به آن سوگند ياد مى كنيم اگر او را در چنين حالى ببينم با پاى خود، گردن او را له مى كنم . به او گفتند ببين پيغمبر در آنجا مشغول نماز است . ابوجهل حركت كرد تا گردن پيامبر را زير پاى خود بفشارد ولى هنگامى كه نزديك شد، برگشت و گوئى با دستش چيزى را از خود دور مى كند، به او گفتند اين چه وضعى است در تو مى بينيم ، جواب داد: ميان خود و محمد خندقى از آتش ديدم و منظره وحشتناك و بال و پرهائى را مشاهده كردم .(131) چنانكه ملاحظه شد ابوجهل با مشاهده چنين صحنه اى به حقانيت و نبوت پيامبر پى برد
ولى كبر و نخوت ، عناد و لجاجت مانع ايمان او شد.
 

در بين صفات نفسانى ، چيزى بدتر از كبر وجود ندارد. كبر تمام درهاى معنويت را به روى انسان مى بندد؛ چشمه هاى علم ، حكمت و معرفت از قلب انبيا و اولياء خدا مى جوشد و هركس به اندازه ظرفيت خود از آن بهره مى گيرد جز انسانى كه داراى كبر است . روى اين حساب كبر گاهى ولو اندكش انسان را به جهنم مى برد چنانكه امام صادق عليه السلام از پيامبر خدا صلى الله عليه و آله نقل مى كند كه فرمود:

 لن يدخل الجنة عبد فى قلبه مثقال حبة من خردل من كبر و لا يدخل النار عبد فى قلبه مثفال حبه من ايمان قلت جعلت فداك ان الرجل ليلبس ‍ الثوب او يركب فيكاد يعرف منه كبر قال ليس بذاك انما الكبر انكار الحق و الايمان الاقرار بالحق .(132)

((كسى كه ذره اى كبر در دلش باشد وارد بهشت نخواهد شد و كسى كه ذره اى ايمان در دلش باشد وارد جهنم نمى شود. راوى گويد به امام عرض كردم چه بسا انسان لباسى مى پوشد يا بر مركبى سوار مى شود و در اين حال در او كبر مشاهده مى شود. امام فرمود مقصود اين نيست . كبر انكار حق است و ايمان اعتراف به حق .)) 


كبر سبب انكار حق است و آن چنان در انكار حق ريشه دارد كه پيامبر آنها را يكى دانسته است .


[SIZE=85]------------
131- تفسير صافى ج 52 ص 349.
132- بحار ج 2 ص 141
 
زندگی بافتن یک قالی است

نه همان نقش و نگاری که خودت می خواهی

نقشه را اوست که تعیین کرده است

تو در این بین فقط میبافی

نقشه را خوب ببین !!!

نکند آخر کار قالی زندگیت را نخرند


 تصویر 
ارسال پست

بازگشت به “اخـلاق”