العجل، مولا

مدیر انجمن: شورای نظارت

ارسال پست
Member
Member
پست: 68
تاریخ عضویت: چهارشنبه ۱۳ شهریور ۱۳۸۷, ۳:۲۳ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 1 بار
سپاس‌های دریافتی: 125 بار

العجل، مولا

پست توسط safara »

شب است و دلی شکسته، شب است و بغضی جگر سوز و غمی استخوان سوز
شب است و من و دنیای بی تو، دنیایی که سرتاسر آرزوی دیدار توست، شب است و تاریکی، تاریکی ای که ماه را گم کرده و قدر را قدر نمی داند.
شب قدر است و با خیال تو کنج مسجد می نشینم، قرآن بر سر می گیرم تا شب قدری بسازم به یادماندنی، قرآن بر سر می گیرم تا به اندازۀ سالهای جهالتم که تو را نشناختم، که مهیای مردن جاهلی بودم «العفو» بگویم
قرآن بر سر می گیرم تا به خاطر دست هایی که شب های قدر پیش، آمدن تو را نخواسته بود«العفو» بگویم و بگریم.
تا به اندازۀ روزهایی که نبودنت را حس نکردم «العفو» بگویم و بگریم.
تا به اندازۀ سالهایی که عاشقت نبودم از تو و تنها از تو عشق را گدایی کنم و «العفو» بگویم. تا به اندازۀ لحظه هایی که تو را رنجاندم رنج بکشم و «العفو» بگویم.
تا به اندازۀ روزهایی که در بودنت من غایب بودم اشک بریزم و «العفو» بگویم.
تا به اندازۀ عمر گرانبهایی که خزان شد و رفت و صدای «هل من ناصر ینصرنی» تو را نشنید «العفو» بگویم و بگریم.
تا به اندازۀ پروندۀ سیاهم که همیشه پیش روی تو باز است اشک بریزم و «العفو» بگویم.
العفو، ای مهربانتر از پدر که هر چه از تو دورتر شدم با به سویم آمدی
در این شبهای قدر که ملائک آسمان را رها کرده و زمینی شده، به خدمت تو می رسند، شرم می کنم که ظهورتو را نخواهم.

العجل، العجل یا مولای یا صاحب الزمان
ارسال پست

بازگشت به “قطعه ادبي”