فصل سوم
«« اعمــال »»
از چه راه باید رفت ؟
پیش از این در ابتدای کتاب به اثبات رسید که پیروی در گفتار و کردار از اهل بیت عصمت و طهارت (ع) واجب است و باید در روایات
و آثار آن بزرگواران به درستی اندیشید و تامل کرد . این جانب ، هیچ نیکی و خوبی ای نبود مگر آنکه آن را در روایات و احادیث اهل بیت (ع) بازیافتم .
در احادیث ، تمامی حکمت های خداوندی ، به صراحت شرح داده شده است . اگر کسی با قلب سلیم و خِرَد ناب وارد شود و خویش را در کژفهمی نیندازد
و با گمراهی گمراهان مأنوس نباشد ، راه نیل به رستگاری وسعادت و مقامات عالی را از احادیث در خواهد یافت ؛
به عبارت دیگر کسی که پردۀ کوری از پیش دیدگان بصیرت به کنار زند و به خدای خود پناه برد و نیت خویش را خالص کند ، خداوند وعده داده است که او را
هدایت خواهد فرمود :
« و الّذین جاهَدوا فینا لَنَهدینَّهم سُبُلَنا »
« و کسانی که در راه ما کوشیده اند ، به یقین راه های خود را بر آنان می نماییم » (سوره عنکبوت ، آیه 69)
اگر انسان از آن «راه» که خداوند فرموده وارد شود ، محال است که هدایت نشود و خداوند خُلف وعده کند . بنابر این ، نخستین گام برای کسی که می خواهد
در دین خدا وارد شود ، خالص کردن نیت است ، زیرا اعتبار و ارزش اعمال و کمال و قبول افتادنشان ، در گرو نیت و مراتب آن است .
خلوص نیت و درستی اعمال نیز حاصل نمی شود ، مگر این که انسان به تمام و کمال به خداوند توسل کند و از شر شیطان و هوی وهوس بدو پناه آورد .
سپس باید دربارۀ هدفی والا بیندیشد و نیز در این که پس از رحلت از این دنیای فانی ، بازگشت بدان ممکن و اعمال دنیوی اش جبران پذیر نیست .
باید خویشتن را از گرفتاری و حسرت و مصیبت پس از مرگ برهاند . باید بیندیشد و باور کند که این دنیا ، فانی و زودگذر است و احوالش تغییر می یابد و
اعتماد و اعتنایی بر آن نمی توان کرد و چیزی ندارد که بتوان بر آن فخر کرد و به خود بالید . در همین حال باید به احادیث امامان (ع) رجوع کند که
دربارۀ فنای دنیا سخن گفته اند . نباید به سخن دیگران در این باره توجه کند و بدانها بپردازد ؛ زیرا احادیث امامان (ع) دارای تأثیری شگفت و ژرف است .
کلام آنان از سرچشمۀ وحی و الهام جاری شده است و کلام دیگران دارای چنین تاثیری نیست ، هرچند مضمون و معنای سخن هردو گروه ، یکی باشد .
در سخنان کسانی چون غزّالی و ابوطالب مکّی و ... ، حق و باطل به هم آمیخته است . اینان نظریه های باطل خویش را به لباس حق در می آورند
و با سخنان حق می آمیزند تا مردم به اشتباه افتند و در دامشان اسیر شوند .
(19)
مهم تريـن عقــايـد ..:.:.: مکتب اهـل بيـت (ع) :.:.:..
مدیر انجمن: شورای نظارت
-
- پست: 2218
- تاریخ عضویت: جمعه ۲۰ بهمن ۱۳۸۵, ۱۰:۰۱ ب.ظ
- سپاسهای ارسالی: 3085 بار
- سپاسهای دریافتی: 5884 بار
- تماس:
نیت و مراتب عبادت کنندگان
میان مردم مشهور است که نیّت ، عبارت از خطور قلبی یا تلفظ زبانی به عربی یا غیر عربی است ، ولی این درست نیست ؛
بلکه نیت همان انگیزۀ قلبی است که باعث انجام کار می شود . نیت ، امری درونی و نهانی است . آگاهی کامل از نیت (که درجۀ خلصش چقدر است ) ،
ممکن نیست ؛ مگر برای کسانی که خداوند آنان را بر کاستی ها و عیوب خود و نیز درد و درمانش آگاه ساخته است ؛
چنانکه می فرماید : « فألهَمَها فُجورَها و تَقویها » : « پس ، پلیدکاری و پرهیز کاری اش را به انان الهام کرد » (1)
نیت و انگیزۀ هرکس ، با حال و مرامی که دارد ، متناسب و سازگار است ؛ چنانکه در روایت ، این آیه کریمه که خداوند فرموده :
« قُل کلّ یَعملُ علَی شاکلَته » : « بگو: هر کس بر حسب ساختار (= نیت) خود عمل می کند » (2) بر همین معنا تفسیر شده است .
البته اگر کسی خود بیندیشدو تامل کند ، معنای مذکور برایش آشکار می گردد ؛ مثلا کسی که طریقه و مرامش حبّ و حرص بر دنیاست ،
تمامی اعمالش از خیر گرفته تا شر ، همه در مسیر دنیا و گرد آوردن اموال دنیوی است . نماز خواندن چنین کسی برای این است که مبادا در اثر ترک نماز
به دنیایش خللی وارد شود . او ، حتی اگر به شرابخواری روی آورد ، بدین دلیل است که آن را برای دنیای خویش مفید می داند .
کسی که میل دارد با پادشاهان ، دمخور و نزد آنان مقرّب باشد ، تمامی اعمالش در جهت نزدیک شدن بدانان است و نشان چنین حقیقتی آن است که
او بیشتر اعمال نیک را بدین دلیل که موافق طبع پادشاه نیست ، ترک می کند .
اینک ، که این مطلب آشکار شد ، باید دانست که نیّات مردم ، دارای مراتب و درجات است :
نخست...
------------------- پی نوشت ---------------------------
1- سوره مبارکه شمس ، آیۀ 8 .
2- سوره مبارکه اسراء ، آیۀ 84 .
(20)
میان مردم مشهور است که نیّت ، عبارت از خطور قلبی یا تلفظ زبانی به عربی یا غیر عربی است ، ولی این درست نیست ؛
بلکه نیت همان انگیزۀ قلبی است که باعث انجام کار می شود . نیت ، امری درونی و نهانی است . آگاهی کامل از نیت (که درجۀ خلصش چقدر است ) ،
ممکن نیست ؛ مگر برای کسانی که خداوند آنان را بر کاستی ها و عیوب خود و نیز درد و درمانش آگاه ساخته است ؛
چنانکه می فرماید : « فألهَمَها فُجورَها و تَقویها » : « پس ، پلیدکاری و پرهیز کاری اش را به انان الهام کرد » (1)
نیت و انگیزۀ هرکس ، با حال و مرامی که دارد ، متناسب و سازگار است ؛ چنانکه در روایت ، این آیه کریمه که خداوند فرموده :
« قُل کلّ یَعملُ علَی شاکلَته » : « بگو: هر کس بر حسب ساختار (= نیت) خود عمل می کند » (2) بر همین معنا تفسیر شده است .
البته اگر کسی خود بیندیشدو تامل کند ، معنای مذکور برایش آشکار می گردد ؛ مثلا کسی که طریقه و مرامش حبّ و حرص بر دنیاست ،
تمامی اعمالش از خیر گرفته تا شر ، همه در مسیر دنیا و گرد آوردن اموال دنیوی است . نماز خواندن چنین کسی برای این است که مبادا در اثر ترک نماز
به دنیایش خللی وارد شود . او ، حتی اگر به شرابخواری روی آورد ، بدین دلیل است که آن را برای دنیای خویش مفید می داند .
کسی که میل دارد با پادشاهان ، دمخور و نزد آنان مقرّب باشد ، تمامی اعمالش در جهت نزدیک شدن بدانان است و نشان چنین حقیقتی آن است که
او بیشتر اعمال نیک را بدین دلیل که موافق طبع پادشاه نیست ، ترک می کند .
اینک ، که این مطلب آشکار شد ، باید دانست که نیّات مردم ، دارای مراتب و درجات است :
نخست...
------------------- پی نوشت ---------------------------
1- سوره مبارکه شمس ، آیۀ 8 .
2- سوره مبارکه اسراء ، آیۀ 84 .
(20)
-
- پست: 2218
- تاریخ عضویت: جمعه ۲۰ بهمن ۱۳۸۵, ۱۰:۰۱ ب.ظ
- سپاسهای ارسالی: 3085 بار
- سپاسهای دریافتی: 5884 بار
- تماس:
نخستین مرتبه همان است که پیش از این بدان اشاره شد ، یعنی کسانی که شقاوت و سیاه بختی آنان را در برگرفته است .
نیت و انگیزه آنان ، جز آنچه ذکر شد ، نیست . وقتی چنین کسی در اصلاح خود نکوشد و حال خویش را عوض نکند ، روز به روز در شقاوت و قساوت
به پیش می رود تا این که سر انجام ، دین و اعتقاد خویش را نیز ترک می کند و دیگر امیدی به بازگشتن او نیست .
در مرتبه یا درجه دوم ، کسی ایستاده است که از این جایگاه خبیث گذشته و رسته است .
در او ، هم حبّ دنیا یافت می شود و هم حبّ آخرت . گمان می کند که می تواند این دو را با هم گرد آورد . گاه حب آخرت بر او غالب می آید
و عملی در آن سوی به انجام می رساند . اگر چنین کسی این مقام و درجه را ترک کند ، به زودی به همان درجه نخست سقوط خواهد کرد .
درجه سوم ، از آن کسی است که خوف از عذاب خداوند بر وجودش سیطره یافته و هموار متنبه است و در سختی و شدت عذاب و عقاب اخروی
می اندیشد . این خوف باعث شده که دنیا در نظرش ناچیز و بی ارزش جلوه کند . او از روی ترس و وحشت عمل می کند یا عملی ناپسند را ترک می کند .
چنین عبارتی هر چند درست است ، حاکی از کمال نیست ؛ چنان که از امام صادق (ع) روایت شده است که این عبادت ، « عبادت بردگان » است .
در مرتبه یا درجه چهارم ، کسی مقام دارد که اشتیاق به درجات و پاداشی که خداوند برای نیکوکاران در بهشت آماده فرموده ، او را بی تاب کرده است .
عبادات چنین شخصی برای رسیدن به آن درجات است . روایت امام صادق (ع) _ که پیش از این بدان اشاره شد _ این مرتبه از عبادات را « عبادات مزدوران »
(به دنبال مزد و پاداش) نامیده و می توان گفت که این مرتبه ، نزدیک به مرتبه پیش است .
درجه پنجم ، از آن کسی است که خداوند رابدان دلیل عبادت می کند که او را شایستۀ عبادت یافته است . این درجه ، درجه صدیقان است .
چنان که از امیرالمؤمنین (ع) روایت شده است که فرمودند :
« ما عبدتک خوفاً من نارک و لا طمعاً فی جنتک ولکن وجدتُک اهلاً للعبادة فعَبَدتُک . »
( تو را نه از روی ترس دوزخت عبادت می کنم و نه از روی طمعی که به بهشت دارم ، بلکه تو را شایسته عبادت یافتم و از این روی به عبادت مشغولم . )
همچنین از امام صادق (ع) نقل است که اینگونه عبادات را « عبادات آزادگان » خوانده است .
ادعای چنین عباداتی ، جز از سوی معصومین (ع) روا نیست . یعنی تنها برای کسانی رواست ـ که ادعای چنین عبادتی می کنند ـ که خود می دانند
اگر بهشت و دوزخی نیز در کار نباشد و حتی _ العیاذ بالله _ گناهکاران را به بهشت برند و نیکوکاران را به دوزخ ، باز هم خداوند را به سبب شایستگی اش ،
عبادت خواهند کرد .
در مرتبه ششم ، کسی جای دارد که خداوند را از روی سپاس و شکرگزاری عبادت می کند .
او نعمتهای بی شمار خداوند را می بیند و عقلش حکم می کند که این ولیّ نعمت حقیقی و نعمت دهنده نا متناهی ، شایسته و اهل عبادت است
و باید او را شکر و سپاس گفت .
در مرتبه هفتم ، آنانند که از روی شرم و حیا خداوند را عبادت می کنند . عقل آنان به زشتی گناه و نیکی فرمانبرداری حکم می کند و نیز می داند
که خداوند ، بر وی و تمامی حالاتش آگاه است . از این رو ، چنین کسی از روی شرم و حیا عبادت می کند و توجهی به ثواب و عذاب ندارد .
مقام احسان را نیز بر همین معنا تفسیر کرده اند ؛ یعنی عبادت کردن به گونه ای که گویی عابد ، خداوند را می بیند و اگر
به چنین حدی نرسیده و خدا را نمی بیند ، دست کم باور دارد که خداوند او را می بیند .
مرتبه هشتم ، از آن کسی است که خداوند را از روی محبت عبادت می کند . این مرتبه _ یعنی عشق به آفریدگار _ والاترین مرتبه کمال است .
محبت ، جز با ذکر دائم خداوند از روی عشق و عبادت فراوان و یادآوری نعمت ها و الطاف الهی حاصل نمی شود .
چون محبت الهی فراهم آید ، عقل حکم می کند که دیگر مخالفت با دوست ( یا معشوق حقیقی ) روا نیست و چنین کسی دیگر به سود و زیان نیز التفاتی ندارد.
سر انجام نهمین مرتبه ، از آنِ کسی است که برای تقرب به خداوند ، او را عبادت می کند . « قرب » را معانی بسیاری است .
[align=center]در این جا تنها به برخی از آنان اشاره می کنم . برای خداوند ، نزدیکی مکانی و زمانی متصور نیست . از این رو مراد از قرب ، نزدیکی در درجه و کمال است ؛
بدین معنا که شخص ناقص ، بی نهایت از خداوند به دور است . چون در رفع کاستیهای خود بکوشد و بخشی از آن را بزداید و یا دارای کمالاتی شود ،
دوری اش نیز از خداوند کم می شود و به پاره ای از اخلاق الهی متخلّق می گردد .
[align=center]معنای دیگری که می توان برای « قرب » ذکر کرد ، این است که مقصود ، همراهی معنوی و یاد مداوم خداوند باشد . زیرا کسی که در مشرق است
و دوستی در مغرب دارد و همواره به یاد و در خدمت اوست و به چیزهایی که با دوستش مربوط است ، می اندیشد ،
شکی نیست که از کسی که با وی دشمن است ولی در کنار اوست ، به او نزدیکتر است .
بی گمان این دو معنا _ که برای « قرب » ذکر کردیم _ جز با عبادت فراهم نمی آید .
از این رو ممکن است مقصود انسان در عبادت ، نیل به چنین قربی باشد .
(21)
نیت و انگیزه آنان ، جز آنچه ذکر شد ، نیست . وقتی چنین کسی در اصلاح خود نکوشد و حال خویش را عوض نکند ، روز به روز در شقاوت و قساوت
به پیش می رود تا این که سر انجام ، دین و اعتقاد خویش را نیز ترک می کند و دیگر امیدی به بازگشتن او نیست .
در مرتبه یا درجه دوم ، کسی ایستاده است که از این جایگاه خبیث گذشته و رسته است .
در او ، هم حبّ دنیا یافت می شود و هم حبّ آخرت . گمان می کند که می تواند این دو را با هم گرد آورد . گاه حب آخرت بر او غالب می آید
و عملی در آن سوی به انجام می رساند . اگر چنین کسی این مقام و درجه را ترک کند ، به زودی به همان درجه نخست سقوط خواهد کرد .
درجه سوم ، از آن کسی است که خوف از عذاب خداوند بر وجودش سیطره یافته و هموار متنبه است و در سختی و شدت عذاب و عقاب اخروی
می اندیشد . این خوف باعث شده که دنیا در نظرش ناچیز و بی ارزش جلوه کند . او از روی ترس و وحشت عمل می کند یا عملی ناپسند را ترک می کند .
چنین عبارتی هر چند درست است ، حاکی از کمال نیست ؛ چنان که از امام صادق (ع) روایت شده است که این عبادت ، « عبادت بردگان » است .
در مرتبه یا درجه چهارم ، کسی مقام دارد که اشتیاق به درجات و پاداشی که خداوند برای نیکوکاران در بهشت آماده فرموده ، او را بی تاب کرده است .
عبادات چنین شخصی برای رسیدن به آن درجات است . روایت امام صادق (ع) _ که پیش از این بدان اشاره شد _ این مرتبه از عبادات را « عبادات مزدوران »
(به دنبال مزد و پاداش) نامیده و می توان گفت که این مرتبه ، نزدیک به مرتبه پیش است .
درجه پنجم ، از آن کسی است که خداوند رابدان دلیل عبادت می کند که او را شایستۀ عبادت یافته است . این درجه ، درجه صدیقان است .
چنان که از امیرالمؤمنین (ع) روایت شده است که فرمودند :
« ما عبدتک خوفاً من نارک و لا طمعاً فی جنتک ولکن وجدتُک اهلاً للعبادة فعَبَدتُک . »
( تو را نه از روی ترس دوزخت عبادت می کنم و نه از روی طمعی که به بهشت دارم ، بلکه تو را شایسته عبادت یافتم و از این روی به عبادت مشغولم . )
همچنین از امام صادق (ع) نقل است که اینگونه عبادات را « عبادات آزادگان » خوانده است .
ادعای چنین عباداتی ، جز از سوی معصومین (ع) روا نیست . یعنی تنها برای کسانی رواست ـ که ادعای چنین عبادتی می کنند ـ که خود می دانند
اگر بهشت و دوزخی نیز در کار نباشد و حتی _ العیاذ بالله _ گناهکاران را به بهشت برند و نیکوکاران را به دوزخ ، باز هم خداوند را به سبب شایستگی اش ،
عبادت خواهند کرد .
در مرتبه ششم ، کسی جای دارد که خداوند را از روی سپاس و شکرگزاری عبادت می کند .
او نعمتهای بی شمار خداوند را می بیند و عقلش حکم می کند که این ولیّ نعمت حقیقی و نعمت دهنده نا متناهی ، شایسته و اهل عبادت است
و باید او را شکر و سپاس گفت .
در مرتبه هفتم ، آنانند که از روی شرم و حیا خداوند را عبادت می کنند . عقل آنان به زشتی گناه و نیکی فرمانبرداری حکم می کند و نیز می داند
که خداوند ، بر وی و تمامی حالاتش آگاه است . از این رو ، چنین کسی از روی شرم و حیا عبادت می کند و توجهی به ثواب و عذاب ندارد .
مقام احسان را نیز بر همین معنا تفسیر کرده اند ؛ یعنی عبادت کردن به گونه ای که گویی عابد ، خداوند را می بیند و اگر
به چنین حدی نرسیده و خدا را نمی بیند ، دست کم باور دارد که خداوند او را می بیند .
مرتبه هشتم ، از آن کسی است که خداوند را از روی محبت عبادت می کند . این مرتبه _ یعنی عشق به آفریدگار _ والاترین مرتبه کمال است .
محبت ، جز با ذکر دائم خداوند از روی عشق و عبادت فراوان و یادآوری نعمت ها و الطاف الهی حاصل نمی شود .
چون محبت الهی فراهم آید ، عقل حکم می کند که دیگر مخالفت با دوست ( یا معشوق حقیقی ) روا نیست و چنین کسی دیگر به سود و زیان نیز التفاتی ندارد.
سر انجام نهمین مرتبه ، از آنِ کسی است که برای تقرب به خداوند ، او را عبادت می کند . « قرب » را معانی بسیاری است .
[align=center]در این جا تنها به برخی از آنان اشاره می کنم . برای خداوند ، نزدیکی مکانی و زمانی متصور نیست . از این رو مراد از قرب ، نزدیکی در درجه و کمال است ؛
بدین معنا که شخص ناقص ، بی نهایت از خداوند به دور است . چون در رفع کاستیهای خود بکوشد و بخشی از آن را بزداید و یا دارای کمالاتی شود ،
دوری اش نیز از خداوند کم می شود و به پاره ای از اخلاق الهی متخلّق می گردد .
[align=center]معنای دیگری که می توان برای « قرب » ذکر کرد ، این است که مقصود ، همراهی معنوی و یاد مداوم خداوند باشد . زیرا کسی که در مشرق است
و دوستی در مغرب دارد و همواره به یاد و در خدمت اوست و به چیزهایی که با دوستش مربوط است ، می اندیشد ،
شکی نیست که از کسی که با وی دشمن است ولی در کنار اوست ، به او نزدیکتر است .
بی گمان این دو معنا _ که برای « قرب » ذکر کردیم _ جز با عبادت فراهم نمی آید .
از این رو ممکن است مقصود انسان در عبادت ، نیل به چنین قربی باشد .
(21)
-
- پست: 2218
- تاریخ عضویت: جمعه ۲۰ بهمن ۱۳۸۵, ۱۰:۰۱ ب.ظ
- سپاسهای ارسالی: 3085 بار
- سپاسهای دریافتی: 5884 بار
- تماس:
چگونـه راه را آغـاز کنیم ؟
میان درجات و مراتب نیّت ، درجات و مراتبی است بی نهایت . آنچه گفتیم ، نمونه ای از آنها بود تا سالک الی الله به اهمیت و خطر این راه آگاه شود
و به خداوند متعال توسل کند و خداوند او را از مهلکه های این راه ، نجات بخشد . اگر چنین شود ، او در زمرۀ بندگان مخلَص خدا درخواهد آمد و
از شرّ شیطان در امان می ماند ؛ چنانکه خداوند می فرماید :
« إنّ عبادی لیس لک علیهم سلطان »
در حقیقت ، تو را بر بندگانم تسلطی نیست .
چه نیک است که شیطان را به سگی تشبیه کرده اند که بر درِ خانه ای ایستاده و هر کس را که بخواهد بدان وارد شود ، می گزد ؛ راندن این سگ ممکن نیست ،
مگر آنکه صاحب خانه ، سگ را از گزیدن بازدارد و براند ، و یا سگ ، آن شخص را که می خواهد وارد شود ، بشناسد و بداند که او از دوستان صاحب خانه است .
شیطان حقیقی نیز چنین است ؛ او بر درِ خانۀ خدا ایستاده و در کمین است که بیگانگان و کسانی را که سعادت و قرب الهی ندارند ، از ورود باز دارد ؛
وقتی بندۀ عبادت کننده ، « اعوذ بالله » می گوید و از شرّ شیطان به خدا پناه می بَرَد ، خداوند شیطان را می راند ؛
و یا وقتی شیطان می داند که این شخص از مقرّبان درگاه الهی است و بیشتر اوقات در این درگاه آمد و شدی دارد ، مانعش نمی شود .
(یعنی نمی تواند گزندی به او برساند )
از این روست که خداوند دستور داده است که استعاذه کنیم و از شرّ شیطان بدو پناه بریم . چون وقتی کسی به خدا توسّل جوید و نیت خود را خالص کند
و تنها آنچه را به صلاح آخرت اوست ، بجوید و اهمیتی ندهد که نادانان روزگار ، او را قشری و خشک بخوانند و یا دنیاپرستان ، جاهل و نادانش بدانند ،
حقّ و حقیقت برایش نمایان می شود و راه درست را در می باید .
(22)
میان درجات و مراتب نیّت ، درجات و مراتبی است بی نهایت . آنچه گفتیم ، نمونه ای از آنها بود تا سالک الی الله به اهمیت و خطر این راه آگاه شود
و به خداوند متعال توسل کند و خداوند او را از مهلکه های این راه ، نجات بخشد . اگر چنین شود ، او در زمرۀ بندگان مخلَص خدا درخواهد آمد و
از شرّ شیطان در امان می ماند ؛ چنانکه خداوند می فرماید :
« إنّ عبادی لیس لک علیهم سلطان »
در حقیقت ، تو را بر بندگانم تسلطی نیست .
چه نیک است که شیطان را به سگی تشبیه کرده اند که بر درِ خانه ای ایستاده و هر کس را که بخواهد بدان وارد شود ، می گزد ؛ راندن این سگ ممکن نیست ،
مگر آنکه صاحب خانه ، سگ را از گزیدن بازدارد و براند ، و یا سگ ، آن شخص را که می خواهد وارد شود ، بشناسد و بداند که او از دوستان صاحب خانه است .
شیطان حقیقی نیز چنین است ؛ او بر درِ خانۀ خدا ایستاده و در کمین است که بیگانگان و کسانی را که سعادت و قرب الهی ندارند ، از ورود باز دارد ؛
وقتی بندۀ عبادت کننده ، « اعوذ بالله » می گوید و از شرّ شیطان به خدا پناه می بَرَد ، خداوند شیطان را می راند ؛
و یا وقتی شیطان می داند که این شخص از مقرّبان درگاه الهی است و بیشتر اوقات در این درگاه آمد و شدی دارد ، مانعش نمی شود .
(یعنی نمی تواند گزندی به او برساند )
از این روست که خداوند دستور داده است که استعاذه کنیم و از شرّ شیطان بدو پناه بریم . چون وقتی کسی به خدا توسّل جوید و نیت خود را خالص کند
و تنها آنچه را به صلاح آخرت اوست ، بجوید و اهمیتی ندهد که نادانان روزگار ، او را قشری و خشک بخوانند و یا دنیاپرستان ، جاهل و نادانش بدانند ،
حقّ و حقیقت برایش نمایان می شود و راه درست را در می باید .
(22)
-
- پست: 2218
- تاریخ عضویت: جمعه ۲۰ بهمن ۱۳۸۵, ۱۰:۰۱ ب.ظ
- سپاسهای ارسالی: 3085 بار
- سپاسهای دریافتی: 5884 بار
- تماس:
دانش جـویـی
سالک الی الله ، نخست باید استادی برای خود برگزیند ؛ استادی که با احادیث اهل بیت عصمت (ع) مأنوس است
و آنها را به خوبی می فهمد و بدانها ایمان دارد . نه استادی که احادیث را از روی رأی و هوا و هوس تاویل و تفسیر می کند
و برایشان معنا می تراشد . استاد باید کسی باشد که اعتقادات خویش را بر احادیث ، تصحیح و بنا کرده است .
سپس ، سالک باید علم بیاموزد ، آن هم تنها برای خشنودی خدا ؛ آنگاه در احادیث اهل بیت (ع) بیندیشد و خوب در آنها تامل کند . هدف او از دانشجویی
باید عمل باشد . زیرا عمل بدون علم بهره ای نمی دهد ؛ چنان که در حدیثی صحیح از امام صادق (ع) نقل است که
« هر کس بدون علم و آگاهی ، عمل کند ، چون کسی است که راهی جز راه راست و حقیقی را می پیماید و او هر قدر سرعتش بسیار شود ،
از مقصد بیشتر دور خواهد شد »
از سویی دیگر ، علم و دانش نیز بدون عمل سودی ندارد و اساساً علم بی کوشش و عمل حاصل نمی شود . چنان که در احادیث آمده است که :
« هر کس به آنچه می داند عمل کند ، خداوند آن علمی را که نمی داند نیز بدو می آموزد . »
(در حدیثی) امام صادق (ع) ، علم و دانش را به چراغی تشبیه کرده است که وقتی شخصی این چراغ را در تاریکی به دست می گیرد ،
اطرافش روشن می شود . اگر او عمل نکند و راهی نرود ، تنها همان جا روشن خواهد شد ، ولی اگر راه برود ،
مکانهای دیگری نیز برایش روشن و آشکار می شود .
پس ، دانش ، در صورت عمل کردن ، انسان را یاری می دهد و از سویی دیگر ، عمل کردن ، بر دانش انسان می افزاید .
از این رو ، شایسته است که انسان ، روز خود را به سه بخش تقسیم کند : در یک بخش ، به دنبال رزق و روزی حلال برود ،
و در بخش دوم در پی علم و دانش باشد و ، در بخش سوم ، خویشتن را به عبادات واجب و مستحب مشغول کند .
سزاوار است که ابتدا مقداری از علوم پایه بیاموزد (1) زیرا فهم احادیث نیازمند یادگیری این علوم است ،
علومی چون صرف و نحو و اندکی اصول و منطق . همچنین برخی از کتاب های فقهی را نیز بخواند .
سپس ، باید تمام کوشش خویش را صرف مطالعۀ احادیث کند و «کتب اربعه» را ـ که عبارت اند از کافی ، من لا یحضره الفقیه ،
تهذیب و استبصار ـ بخواند . همچنین ، کتابهای دیگر ، از جمله کتاب های مرحوم صدوق و نیز غیر از او را ....
این جانب به حمد و سپاس خدای متعال ـ افزون بر کتب اربعه ـ نزدیک به دویست کتاب را گرد آورده و مطالبشان را در کتاب بحار الانوار تفسیر کرده ام .
این کتاب ، چون امانتی در دست شماست . در آن دریای ژرف فرو روید و از آن بهره جویید ؛
زیرا بی شک این کتاب ، دریایی است بزرگ ؛ چنان که از نامش پیداست . (2)
--------------------- پی نوشت -----------------------------
1- مقصود از «علوم پایه» در این جا ، علومی است که پایۀ فهم و درک قرآن و حدیث اند .
2- «بحار» جمع «بحر» است. بنابراین «بحارالانوار» به معنای «دریاهای نور» است .
(23)
سالک الی الله ، نخست باید استادی برای خود برگزیند ؛ استادی که با احادیث اهل بیت عصمت (ع) مأنوس است
و آنها را به خوبی می فهمد و بدانها ایمان دارد . نه استادی که احادیث را از روی رأی و هوا و هوس تاویل و تفسیر می کند
و برایشان معنا می تراشد . استاد باید کسی باشد که اعتقادات خویش را بر احادیث ، تصحیح و بنا کرده است .
سپس ، سالک باید علم بیاموزد ، آن هم تنها برای خشنودی خدا ؛ آنگاه در احادیث اهل بیت (ع) بیندیشد و خوب در آنها تامل کند . هدف او از دانشجویی
باید عمل باشد . زیرا عمل بدون علم بهره ای نمی دهد ؛ چنان که در حدیثی صحیح از امام صادق (ع) نقل است که
« هر کس بدون علم و آگاهی ، عمل کند ، چون کسی است که راهی جز راه راست و حقیقی را می پیماید و او هر قدر سرعتش بسیار شود ،
از مقصد بیشتر دور خواهد شد »
از سویی دیگر ، علم و دانش نیز بدون عمل سودی ندارد و اساساً علم بی کوشش و عمل حاصل نمی شود . چنان که در احادیث آمده است که :
« هر کس به آنچه می داند عمل کند ، خداوند آن علمی را که نمی داند نیز بدو می آموزد . »
(در حدیثی) امام صادق (ع) ، علم و دانش را به چراغی تشبیه کرده است که وقتی شخصی این چراغ را در تاریکی به دست می گیرد ،
اطرافش روشن می شود . اگر او عمل نکند و راهی نرود ، تنها همان جا روشن خواهد شد ، ولی اگر راه برود ،
مکانهای دیگری نیز برایش روشن و آشکار می شود .
پس ، دانش ، در صورت عمل کردن ، انسان را یاری می دهد و از سویی دیگر ، عمل کردن ، بر دانش انسان می افزاید .
از این رو ، شایسته است که انسان ، روز خود را به سه بخش تقسیم کند : در یک بخش ، به دنبال رزق و روزی حلال برود ،
و در بخش دوم در پی علم و دانش باشد و ، در بخش سوم ، خویشتن را به عبادات واجب و مستحب مشغول کند .
سزاوار است که ابتدا مقداری از علوم پایه بیاموزد (1) زیرا فهم احادیث نیازمند یادگیری این علوم است ،
علومی چون صرف و نحو و اندکی اصول و منطق . همچنین برخی از کتاب های فقهی را نیز بخواند .
سپس ، باید تمام کوشش خویش را صرف مطالعۀ احادیث کند و «کتب اربعه» را ـ که عبارت اند از کافی ، من لا یحضره الفقیه ،
تهذیب و استبصار ـ بخواند . همچنین ، کتابهای دیگر ، از جمله کتاب های مرحوم صدوق و نیز غیر از او را ....
این جانب به حمد و سپاس خدای متعال ـ افزون بر کتب اربعه ـ نزدیک به دویست کتاب را گرد آورده و مطالبشان را در کتاب بحار الانوار تفسیر کرده ام .
این کتاب ، چون امانتی در دست شماست . در آن دریای ژرف فرو روید و از آن بهره جویید ؛
زیرا بی شک این کتاب ، دریایی است بزرگ ؛ چنان که از نامش پیداست . (2)
--------------------- پی نوشت -----------------------------
1- مقصود از «علوم پایه» در این جا ، علومی است که پایۀ فهم و درک قرآن و حدیث اند .
2- «بحار» جمع «بحر» است. بنابراین «بحارالانوار» به معنای «دریاهای نور» است .
(23)
-
- پست: 2218
- تاریخ عضویت: جمعه ۲۰ بهمن ۱۳۸۵, ۱۰:۰۱ ب.ظ
- سپاسهای ارسالی: 3085 بار
- سپاسهای دریافتی: 5884 بار
- تماس:
حضور قلب ؛ روح عبادت
ای برادر ! بی گمان ، هر عبادتی دارای روح و جسد ، و ظاهر و باطن است . جسد و ظاهرش ، همان حرکات مخصوص بدنی است .
باطن عبادت ، آن ثمراتی است که مقصود از انجام عبادت ، حصول همان ثمرات است . روح عبادت ، حضور قلب است و طلبیدن مقصود آن عبادت .
آن ثمرات ، جز با این روح حاصل نمی شود.
به عنوان نمونه ، نماز ستون دین است . خداوند نماز را برترین و بهترین اعمال و عبادات بدنی قرار داده و آثاری عظیم بر آن مترتّب کرده است ؛
چنان که می فرماید :
« إن الصلاة تنهی عن الفحشاء و المنکر »
[align=center]به راستی که نماز ، (انسان را) از کار بسیار زشت و ناپسند بازمی دارد .
(1)
رسول اکرم (ص) دربارۀ نماز فرموده است :
« الصلاة معراج المؤمن»
نماز ، معراج مومن است .
کسی که به گناه آلوده و از پیشگاه خداوند به دور مانده است ، باید پیش از نماز ، زاری کند و خود را در معرض بخشایش و آمرزشش درآورد تا
[align=left]شایستگی راز و نیاز با پروردگار را بازیابد .
تکبیر ، بهترین وسیلۀ تنزیه حق تعالی از شریک است و تقدیس از نیاز و کاستی . تکبیر ، تنزیه خدای است از درآمدن به عقل و خرد انسانی .
[align=center]تکبیر ، گونه ای یادآوری است و عقاید راستین دینی را در ژرفای دل می نشاند .
آن گاه که نمازگزار ، دعای توجه را بر زبان می آورد (2) ، خلوص نیت را به خویش تلقین می کند و در پیشگاه عظمت حق تعالی
به کرنش می افتد و تمامی ذرات جسم و جانش روی به سوی خدا می کند و از ماسوای او روی بر می تابد .
قرائت ، سخن گفتن با محبوب حقیقی بندگان است و راز دل بازگفتن با خدای منان . نمازگزار ، نخست صفات والای خاوند را بر زبان می آورد و
«الأدب مع الله » را در سخن گفتن با خدای متعال ارج می نهد ؛ و سپس از بندگی خویش آشکارا سخن می گوید و خود را در برابر پروردگار از هر توانی ،
عاری می داند . آن گاه از خدای می خواهد که یاری اش دهد و او را در کارها و به ویژه در عبادت و طاعت ، مدد رساند .
سپس ، از او می خواهد که به راه راست هدایتش فرماید . (اهدنا الصراط المستقیم)
راه راست ، همان راه رسول خدا (ص) و امامان پاک (ع) است (صراط الذین انعمت علیهم) .
سپس ، از گام گذاردن در راه دشمنان اهل بیت (ع) به خدای پناه می برد . راهی که همۀ کژیها و نادرستی ها در آن است . ( غیر المغضوب علیهم و لا الضالین)
قلّۀ رفیع خضوع و خشوع انسان در برابر حق تعالی ، سجده و رکوع است . بدین سان ، چون ادمی ارجمندترین اعضای خویش را برخاک می نهد ،
از آلودگی خودبینی و خویشتن را پرستیدن و فخر فروختن می پیراید .
نماز ، دارای چنین فواید و ثمراتی نخواهد بود ، مگر با حضور قلب که روح آن است . زیرا بدنی که روح ندارد ، هیچ حرکت و عملی
نیز نمی تواند داشت . از این روست که نمازی که ما می خوانیم ، نه ما را از فحشا و منکر باز می دارد و نه باعث عروج ما می شود .
نماز ، معجونی الهی و مَرکبی آسمانی است که اگر با شرایط و اداب به جای آورده شود ، تمامی بیماری های نفسانی و دردهای روحانی را شفا می بخشد .
انسان باید در هر فعلی از نماز ، که به جای می آورد ، بیندیشد و آگاه باشد که سرّ و غرض و مقصود از آن چیست ؟!
-------------------------- پی نوشت -----------------------------------
1- سوره مبارکه عنکبوت ،آیه 45 .
2- إنّی وَجّهتُ وجهیَ للّذی فَطرَ السّموات و الارض ، حنیفاً مسلماً و ما أنا مِن المُشرکین .
(24)
ای برادر ! بی گمان ، هر عبادتی دارای روح و جسد ، و ظاهر و باطن است . جسد و ظاهرش ، همان حرکات مخصوص بدنی است .
باطن عبادت ، آن ثمراتی است که مقصود از انجام عبادت ، حصول همان ثمرات است . روح عبادت ، حضور قلب است و طلبیدن مقصود آن عبادت .
آن ثمرات ، جز با این روح حاصل نمی شود.
به عنوان نمونه ، نماز ستون دین است . خداوند نماز را برترین و بهترین اعمال و عبادات بدنی قرار داده و آثاری عظیم بر آن مترتّب کرده است ؛
چنان که می فرماید :
« إن الصلاة تنهی عن الفحشاء و المنکر »
[align=center]به راستی که نماز ، (انسان را) از کار بسیار زشت و ناپسند بازمی دارد .
(1)
رسول اکرم (ص) دربارۀ نماز فرموده است :
« الصلاة معراج المؤمن»
نماز ، معراج مومن است .
کسی که به گناه آلوده و از پیشگاه خداوند به دور مانده است ، باید پیش از نماز ، زاری کند و خود را در معرض بخشایش و آمرزشش درآورد تا
[align=left]شایستگی راز و نیاز با پروردگار را بازیابد .
تکبیر ، بهترین وسیلۀ تنزیه حق تعالی از شریک است و تقدیس از نیاز و کاستی . تکبیر ، تنزیه خدای است از درآمدن به عقل و خرد انسانی .
[align=center]تکبیر ، گونه ای یادآوری است و عقاید راستین دینی را در ژرفای دل می نشاند .
آن گاه که نمازگزار ، دعای توجه را بر زبان می آورد (2) ، خلوص نیت را به خویش تلقین می کند و در پیشگاه عظمت حق تعالی
به کرنش می افتد و تمامی ذرات جسم و جانش روی به سوی خدا می کند و از ماسوای او روی بر می تابد .
قرائت ، سخن گفتن با محبوب حقیقی بندگان است و راز دل بازگفتن با خدای منان . نمازگزار ، نخست صفات والای خاوند را بر زبان می آورد و
«الأدب مع الله » را در سخن گفتن با خدای متعال ارج می نهد ؛ و سپس از بندگی خویش آشکارا سخن می گوید و خود را در برابر پروردگار از هر توانی ،
عاری می داند . آن گاه از خدای می خواهد که یاری اش دهد و او را در کارها و به ویژه در عبادت و طاعت ، مدد رساند .
سپس ، از او می خواهد که به راه راست هدایتش فرماید . (اهدنا الصراط المستقیم)
راه راست ، همان راه رسول خدا (ص) و امامان پاک (ع) است (صراط الذین انعمت علیهم) .
سپس ، از گام گذاردن در راه دشمنان اهل بیت (ع) به خدای پناه می برد . راهی که همۀ کژیها و نادرستی ها در آن است . ( غیر المغضوب علیهم و لا الضالین)
قلّۀ رفیع خضوع و خشوع انسان در برابر حق تعالی ، سجده و رکوع است . بدین سان ، چون ادمی ارجمندترین اعضای خویش را برخاک می نهد ،
از آلودگی خودبینی و خویشتن را پرستیدن و فخر فروختن می پیراید .
نماز ، دارای چنین فواید و ثمراتی نخواهد بود ، مگر با حضور قلب که روح آن است . زیرا بدنی که روح ندارد ، هیچ حرکت و عملی
نیز نمی تواند داشت . از این روست که نمازی که ما می خوانیم ، نه ما را از فحشا و منکر باز می دارد و نه باعث عروج ما می شود .
نماز ، معجونی الهی و مَرکبی آسمانی است که اگر با شرایط و اداب به جای آورده شود ، تمامی بیماری های نفسانی و دردهای روحانی را شفا می بخشد .
انسان باید در هر فعلی از نماز ، که به جای می آورد ، بیندیشد و آگاه باشد که سرّ و غرض و مقصود از آن چیست ؟!
-------------------------- پی نوشت -----------------------------------
1- سوره مبارکه عنکبوت ،آیه 45 .
2- إنّی وَجّهتُ وجهیَ للّذی فَطرَ السّموات و الارض ، حنیفاً مسلماً و ما أنا مِن المُشرکین .
(24)
-
- پست: 2218
- تاریخ عضویت: جمعه ۲۰ بهمن ۱۳۸۵, ۱۰:۰۱ ب.ظ
- سپاسهای ارسالی: 3085 بار
- سپاسهای دریافتی: 5884 بار
- تماس:
آمادگی پیش از نماز
دعاهایی که باید پیش از نماز خواند ، دعاهایی است که دلهای رمیده و ناآرام را رام می کنند ، تا به هنگام نماز
با خداوند متعال ارتباط یابند ؛ دلهایی که در زندگانی مادّی روزانه ، از معنویت دور می شوند و رنگ و بویی مادّی به خود می گیرند .
از شرایط دیگر قبول عمل در پیشگاه الهی ، تقوا و ورع از گناهان است . زیرا انسان با ارتکاب گناه ، از درگاه خداوند ،
دور می شود . خداوند متعال می فرماید :
« إنّما یتقبّل من المتّقین »
(خدواند ، اعمال را ) تنها از پرهیزکاران می پذیرد . (1)
روایاتی صحیح وارد شده است که برای هر بخشی از نماز ، اسرار و حکمت هایی عجیب بیان می کند . آنچه ما در این جا
بر آن اشاره کردیم ، تنها نمونه ای از آنها بود و اگر بخواهیم همه را بازگوییم ، هزاران کتاب نیز گنجایش آن را نخواهد داشت .
از این رو ، شخص سالک باید به احادیثی که در این باره وارد شده است رجوع کند و در اسرار و حکمت های تمامی عبادات به دقت بیندیشد و
سپس هر بخشی از عبادات را بر آن گونه که باید ، انجام دهد تا موجب قُرب به درگاه الهی گردد و نفس را به کمال رساند و به راه نجات
رهنمایی اش کند .
-------------- پی نوشت -----------------------
1- سوره مبارکه مائده ، آیه 27 .
(25)
دعاهایی که باید پیش از نماز خواند ، دعاهایی است که دلهای رمیده و ناآرام را رام می کنند ، تا به هنگام نماز
با خداوند متعال ارتباط یابند ؛ دلهایی که در زندگانی مادّی روزانه ، از معنویت دور می شوند و رنگ و بویی مادّی به خود می گیرند .
از شرایط دیگر قبول عمل در پیشگاه الهی ، تقوا و ورع از گناهان است . زیرا انسان با ارتکاب گناه ، از درگاه خداوند ،
دور می شود . خداوند متعال می فرماید :
« إنّما یتقبّل من المتّقین »
(خدواند ، اعمال را ) تنها از پرهیزکاران می پذیرد . (1)
روایاتی صحیح وارد شده است که برای هر بخشی از نماز ، اسرار و حکمت هایی عجیب بیان می کند . آنچه ما در این جا
بر آن اشاره کردیم ، تنها نمونه ای از آنها بود و اگر بخواهیم همه را بازگوییم ، هزاران کتاب نیز گنجایش آن را نخواهد داشت .
از این رو ، شخص سالک باید به احادیثی که در این باره وارد شده است رجوع کند و در اسرار و حکمت های تمامی عبادات به دقت بیندیشد و
سپس هر بخشی از عبادات را بر آن گونه که باید ، انجام دهد تا موجب قُرب به درگاه الهی گردد و نفس را به کمال رساند و به راه نجات
رهنمایی اش کند .
-------------- پی نوشت -----------------------
1- سوره مبارکه مائده ، آیه 27 .
(25)
-
- پست: 2218
- تاریخ عضویت: جمعه ۲۰ بهمن ۱۳۸۵, ۱۰:۰۱ ب.ظ
- سپاسهای ارسالی: 3085 بار
- سپاسهای دریافتی: 5884 بار
- تماس:
دعـا ؛ نزدیکترین راه به سوی خـدا
بنابر آنچه از ظاهر آیات بسیار و احادیث بی شمار به فهم می آید ، نزدیکترین راه به سوی خداوند ، راه دعا و مناجات است .
ولی دعا و مناجات دارای شرط هایی است : حضور قلب ، توسل تامّ ، قطع امید از ماسوی الله (غیرخدا) ، اعتماد کامل بر او ، و سرانجام
توجه کامل در تمامی امور ـ چه کوچک و چه بزرگ ـ بدو .
اول : دعاها و اذکاری که در هر شبانه روز باید خواند . انسان به وسیلۀ این دسته از دعاها و اذکار ، اعتقادات خویش را تازه و محکم می کند
و از خداوند ، روزی و حاجت می طلبد ، و شرّ دشمن و مانند آن را از خویشتن دفع می کند .
سالک باید در هنگام دعا ، به طور کامل با حضور قلب باشد ، به دقت به آن توجه کند و حالتی از تضرع و خواری ، بر خود حاکم سازد .
البته اگر چنین کاری برایش ممکن نیست ، نباید دعا را رها کند !
دوم : عبارت از مناجات است . مقصود ، آن دسته از دعاهایی است که سخنان و کلماتی را دربارۀ توبه ،
استغاثه ، اعتذار ، اظهار دوستی ، خواری ، مسکنت و سرشکستگی در پیشگاه خداوندی دربردارند . به گمانم ، خواندن این دعاها ،
جز با گریه و ناله و تضرع و خشوع تام روانیست . باید این مناجات ، در اوقاتی مخصوص خوانده شود . نباید در حالتی غیر از آنچه گفتیم بدین مناجات پرداخت .
زیرا مناجاتی که بی حضور قلب و خشوع باشد ، بیشتر شبیه به تمسخر است تا مناجات .
به برکت وجود اهل بیت (ع) ، از این گونه دعاها ، آنقدر نزد ما هست که حتی نمی توانیم یک دهم آن را با فرصتی که داریم بخوانیم .
بیشتر دعاهایی که از نوع اول است ، در کتاب مصباح شیخ طوسی ، مصباح کفعمی ، سمات و اقبال ابن طاووس ، در میان تعقیبات و اعمال دعاهای
روزهای هفته و .. آمده است .(1)
نوع دوم نیز در همین کتابها و نیز کتابهای دیگر آمده است . مانند دعای خمس عشر از امام سجاد (ع) ، مناجات مشهور به الإنجیلیة و دعای کمیل و ... .
صحیفۀ سجادیه به طور کامل از نوع دوم است .
[align=center]پاره ای از دعاها ، با مقام خوف سازگارند ، و پاره ای با مقام رجا . برخی برای رفع بلایند و برخی برای برکت بخشیدن به نعمت ها .
همچنین است دعاهای دیگر که هریک با حال و مقامی از احوال و مقامات انسان سازگارند . از این رو ، سزاوار است که هر کس دعای مناسب حال خویش
را بخواند ، آن هم با تدبّر و اندیشه در معنای آنچه می خواند و با حالت گریه و زاری .
چون سالک در این راه برود ، خود یقین خواهد کرد راه دعا و مناجات ، نزدیک ترین راه به سوی خداوند است و می توان به واسطۀ آن ،
حاجات دنیوی و اخروی خویش را حاصل کرد و ... .
--------------- پی نوشت -------------
1- سال ها پس از علامه مجلسی ، محدث قمی ، مهم ترین این دعاها را در کتاب مفاتیح الجنان گرد آورد .
(26)
بنابر آنچه از ظاهر آیات بسیار و احادیث بی شمار به فهم می آید ، نزدیکترین راه به سوی خداوند ، راه دعا و مناجات است .
ولی دعا و مناجات دارای شرط هایی است : حضور قلب ، توسل تامّ ، قطع امید از ماسوی الله (غیرخدا) ، اعتماد کامل بر او ، و سرانجام
توجه کامل در تمامی امور ـ چه کوچک و چه بزرگ ـ بدو .
اول : دعاها و اذکاری که در هر شبانه روز باید خواند . انسان به وسیلۀ این دسته از دعاها و اذکار ، اعتقادات خویش را تازه و محکم می کند
و از خداوند ، روزی و حاجت می طلبد ، و شرّ دشمن و مانند آن را از خویشتن دفع می کند .
سالک باید در هنگام دعا ، به طور کامل با حضور قلب باشد ، به دقت به آن توجه کند و حالتی از تضرع و خواری ، بر خود حاکم سازد .
البته اگر چنین کاری برایش ممکن نیست ، نباید دعا را رها کند !
دوم : عبارت از مناجات است . مقصود ، آن دسته از دعاهایی است که سخنان و کلماتی را دربارۀ توبه ،
استغاثه ، اعتذار ، اظهار دوستی ، خواری ، مسکنت و سرشکستگی در پیشگاه خداوندی دربردارند . به گمانم ، خواندن این دعاها ،
جز با گریه و ناله و تضرع و خشوع تام روانیست . باید این مناجات ، در اوقاتی مخصوص خوانده شود . نباید در حالتی غیر از آنچه گفتیم بدین مناجات پرداخت .
زیرا مناجاتی که بی حضور قلب و خشوع باشد ، بیشتر شبیه به تمسخر است تا مناجات .
به برکت وجود اهل بیت (ع) ، از این گونه دعاها ، آنقدر نزد ما هست که حتی نمی توانیم یک دهم آن را با فرصتی که داریم بخوانیم .
بیشتر دعاهایی که از نوع اول است ، در کتاب مصباح شیخ طوسی ، مصباح کفعمی ، سمات و اقبال ابن طاووس ، در میان تعقیبات و اعمال دعاهای
روزهای هفته و .. آمده است .(1)
نوع دوم نیز در همین کتابها و نیز کتابهای دیگر آمده است . مانند دعای خمس عشر از امام سجاد (ع) ، مناجات مشهور به الإنجیلیة و دعای کمیل و ... .
صحیفۀ سجادیه به طور کامل از نوع دوم است .
[align=center]پاره ای از دعاها ، با مقام خوف سازگارند ، و پاره ای با مقام رجا . برخی برای رفع بلایند و برخی برای برکت بخشیدن به نعمت ها .
همچنین است دعاهای دیگر که هریک با حال و مقامی از احوال و مقامات انسان سازگارند . از این رو ، سزاوار است که هر کس دعای مناسب حال خویش
را بخواند ، آن هم با تدبّر و اندیشه در معنای آنچه می خواند و با حالت گریه و زاری .
چون سالک در این راه برود ، خود یقین خواهد کرد راه دعا و مناجات ، نزدیک ترین راه به سوی خداوند است و می توان به واسطۀ آن ،
حاجات دنیوی و اخروی خویش را حاصل کرد و ... .
--------------- پی نوشت -------------
1- سال ها پس از علامه مجلسی ، محدث قمی ، مهم ترین این دعاها را در کتاب مفاتیح الجنان گرد آورد .
(26)
-
- پست: 2218
- تاریخ عضویت: جمعه ۲۰ بهمن ۱۳۸۵, ۱۰:۰۱ ب.ظ
- سپاسهای ارسالی: 3085 بار
- سپاسهای دریافتی: 5884 بار
- تماس:
راه رهایی از صفات زشت
بزرگترین سعادت برای نفس انسانی ، مزیّن بودن به اخلاق و صفات نیک و پشندیده است ؛ صفاتی چون بخشش ، اخلاص ، فروتنی ، علم
و دیگر صفاتی که عقل و شرع آنها را نیک دانسته است . بزرگترین بدبختی ، که می تواند انسان را هلاک کند ، اخلاق و صفات زشت و ناپسند است ؛
صفاتی چون بُخل ، جبن ، خودپسندی ، ریا ، غضب ، حسد و صفاتی دیگر که عقل و شرع آنها را زشت دانسته است .
انسان باید بکوشد تا از صفات و خلق و خوی زشت پاک شود و به صفات و خلق و خوی نیک آراسته گردد .
صوفیان می پندارند که تنها راه برای نیل به این مقصود ، آن است که انسان از مردم و اجتماع دوری گزیند ، سختی بکشد ، همیشه گرسنه بماند ،
شب ها نخوابد و کارهای سخت دیگری انجام دهد که در میان آنان رسم است .
این جانب ، خود ، شخصی از اینان را دیده ام که سختی و مشقتی بسیار بر خویش هموار کرده بود ، ولی اخلاق و صفات زشتش بسیار بود و
اخلاق و صفات نیکش اندک . زیرا ریاضت کشیدن به طریق صوفیان ، بر سودا (1) می افزاید . احدی نیست که با ایشان همنشینی و گفتگو کند ،
ولی از بدخلقی ، تکبر و خودپسندی شان ، آزرده نشود . ریاضت باعث می شود که اینان خیال کنند که مقامشان از مقام پیامبران (ص) نیز فراتر رفته است
و از این روست که با تمامی مردم دشمنی می کنند و از آنان می هراسند . تمامی صفات صوفیان اینچنین است ، ولی آنها را از مردم پوشیده می دارند
و دلیل دیگر فرارشان از مردم نیز همین است .
در باورم ، راه رهایی از صفات زشت آن است که ابتدا انسان به خداوند توسل کند و پاکیزه شدن خویش از این صفات را از خدای بزرگ بخواهد .
آن گاه در فرجام شوم این بیماری ها بیندیشد و به دقت در آنها بنگرد . او باید به آثار زیانباری که این صفات بر او خواهند گذارد و عمل و نیت اش را
به تباهی خواهند کشاند ، به خوبی توجه کند . آن گاه باید خود را وادارد که هر چه می کند ، بر خلاف آنها باشد
و انقدر چنین کند که بر آن ، خوی گیرد ؛ و روایاتی که این صفات ناپسند را نکوهش کرده و صفات پسندیده را ستوده اند مطالعه کند .
این روایات در کتاب کافی ، بخش «کتاب الایمان و الکفر » به بسیاری نقل شده اند .
به عنوان نمونه ، کسی که به بیماری بُخل دچار است ، نخست باید به خداوند توسّل کند و سپس بیندیشد که مال و ثروت به آن جهانش چه سودی می رساند
و بدین حقیقت دست یابد که اگر دیگران را از مال خویش بهره مند کند ، از سویی در آخرت ذخیره ای برای او می شود و از سویی دیگر در همین جهان نیز
خداوند بدان برکت می بخشد و برآن می افزاید . او باید ایمان آورد که خداوند پیمان خویش را نمی شکند و نیکوکاری اش را بی عوض نمی گذارد .
آن گاه در آیات و روایاتی که بخل را نکوهش کرده اند ، بیندیشد و خود را وادارد که به بخشش روی آورد . البته ، ابتدا بخشش برای چنین کسی دشوار است ،
ولی پس از گذشت زمان و مداومت ، بدان خوی می گیرد .
اگر کسی به صدرنشینی در مجالس دلبسته است و به شدت بدان خوی گرفته است ، پس از انجام انچه گفتیم ، باید همواره در جایی بنشیند که از شأن
و مقامش پایین تر است تا آنگاه که بدین کار خوی گیرد . همچنین است درمان دیگر بیماری های اخلاقی .
دعای بیستم صحیفه سجادیه (ع) ، که آن را دعای مکارم الاخلاق گویند و دعای هشتم ، که آن را دعای استعاذه خوانند ،
از بهترین دعاهایی است که برای پیراستن خویش از اخلاق ناپسند و آراستن به اخلاق نیک ، کارساز و کار افزاست .
باید بدانیم که همان عبادت های شرعی ، اگر با شرایط لازم همراه شوند ، برای رهایی از اخلاق زشت و آثار شوم آنها کافی است
و دیگر نیازی به بدعتگذاری و ریاضت های غیر شرعی نیست .
---------------- پی نوشت -----------------------------
1- خصلت سردی و خشک خلقی ؛ نوعی جنون که به صورت هیجانات شدید و خیال بافی بروز می کند .
و نیز خشم و عصبانیت هم معنی شده .
(27)
بزرگترین سعادت برای نفس انسانی ، مزیّن بودن به اخلاق و صفات نیک و پشندیده است ؛ صفاتی چون بخشش ، اخلاص ، فروتنی ، علم
و دیگر صفاتی که عقل و شرع آنها را نیک دانسته است . بزرگترین بدبختی ، که می تواند انسان را هلاک کند ، اخلاق و صفات زشت و ناپسند است ؛
صفاتی چون بُخل ، جبن ، خودپسندی ، ریا ، غضب ، حسد و صفاتی دیگر که عقل و شرع آنها را زشت دانسته است .
انسان باید بکوشد تا از صفات و خلق و خوی زشت پاک شود و به صفات و خلق و خوی نیک آراسته گردد .
صوفیان می پندارند که تنها راه برای نیل به این مقصود ، آن است که انسان از مردم و اجتماع دوری گزیند ، سختی بکشد ، همیشه گرسنه بماند ،
شب ها نخوابد و کارهای سخت دیگری انجام دهد که در میان آنان رسم است .
این جانب ، خود ، شخصی از اینان را دیده ام که سختی و مشقتی بسیار بر خویش هموار کرده بود ، ولی اخلاق و صفات زشتش بسیار بود و
اخلاق و صفات نیکش اندک . زیرا ریاضت کشیدن به طریق صوفیان ، بر سودا (1) می افزاید . احدی نیست که با ایشان همنشینی و گفتگو کند ،
ولی از بدخلقی ، تکبر و خودپسندی شان ، آزرده نشود . ریاضت باعث می شود که اینان خیال کنند که مقامشان از مقام پیامبران (ص) نیز فراتر رفته است
و از این روست که با تمامی مردم دشمنی می کنند و از آنان می هراسند . تمامی صفات صوفیان اینچنین است ، ولی آنها را از مردم پوشیده می دارند
و دلیل دیگر فرارشان از مردم نیز همین است .
در باورم ، راه رهایی از صفات زشت آن است که ابتدا انسان به خداوند توسل کند و پاکیزه شدن خویش از این صفات را از خدای بزرگ بخواهد .
آن گاه در فرجام شوم این بیماری ها بیندیشد و به دقت در آنها بنگرد . او باید به آثار زیانباری که این صفات بر او خواهند گذارد و عمل و نیت اش را
به تباهی خواهند کشاند ، به خوبی توجه کند . آن گاه باید خود را وادارد که هر چه می کند ، بر خلاف آنها باشد
و انقدر چنین کند که بر آن ، خوی گیرد ؛ و روایاتی که این صفات ناپسند را نکوهش کرده و صفات پسندیده را ستوده اند مطالعه کند .
این روایات در کتاب کافی ، بخش «کتاب الایمان و الکفر » به بسیاری نقل شده اند .
به عنوان نمونه ، کسی که به بیماری بُخل دچار است ، نخست باید به خداوند توسّل کند و سپس بیندیشد که مال و ثروت به آن جهانش چه سودی می رساند
و بدین حقیقت دست یابد که اگر دیگران را از مال خویش بهره مند کند ، از سویی در آخرت ذخیره ای برای او می شود و از سویی دیگر در همین جهان نیز
خداوند بدان برکت می بخشد و برآن می افزاید . او باید ایمان آورد که خداوند پیمان خویش را نمی شکند و نیکوکاری اش را بی عوض نمی گذارد .
آن گاه در آیات و روایاتی که بخل را نکوهش کرده اند ، بیندیشد و خود را وادارد که به بخشش روی آورد . البته ، ابتدا بخشش برای چنین کسی دشوار است ،
ولی پس از گذشت زمان و مداومت ، بدان خوی می گیرد .
اگر کسی به صدرنشینی در مجالس دلبسته است و به شدت بدان خوی گرفته است ، پس از انجام انچه گفتیم ، باید همواره در جایی بنشیند که از شأن
و مقامش پایین تر است تا آنگاه که بدین کار خوی گیرد . همچنین است درمان دیگر بیماری های اخلاقی .
دعای بیستم صحیفه سجادیه (ع) ، که آن را دعای مکارم الاخلاق گویند و دعای هشتم ، که آن را دعای استعاذه خوانند ،
از بهترین دعاهایی است که برای پیراستن خویش از اخلاق ناپسند و آراستن به اخلاق نیک ، کارساز و کار افزاست .
باید بدانیم که همان عبادت های شرعی ، اگر با شرایط لازم همراه شوند ، برای رهایی از اخلاق زشت و آثار شوم آنها کافی است
و دیگر نیازی به بدعتگذاری و ریاضت های غیر شرعی نیست .
---------------- پی نوشت -----------------------------
1- خصلت سردی و خشک خلقی ؛ نوعی جنون که به صورت هیجانات شدید و خیال بافی بروز می کند .
و نیز خشم و عصبانیت هم معنی شده .
(27)
-
- پست: 2218
- تاریخ عضویت: جمعه ۲۰ بهمن ۱۳۸۵, ۱۰:۰۱ ب.ظ
- سپاسهای ارسالی: 3085 بار
- سپاسهای دریافتی: 5884 بار
- تماس:
دعاهایی که باید خواند ، و اعمالی که باید انجام داد :
ای برادر ! نمازهای نافلۀ شبانه روز ـ به خصوص نافله های شب ـ جبران کنندۀ کاستی هایی است که در نمازهای واجب
روی می دهد . این نافله ها از سنت های رسول اکرم (صلّی الله علیه و آله) است . آن حضرت به هیچ وجه تا آخر عمر شریفشان
آنها را ترک نکردند . تو نیز آنها را ترک مکن و اگر احیاناً ترک کردی ، قضای آنها را هنگامی که توانستی به جای آور .
روزهای پنجشنبۀ اول و آخر هر ماه ، و چهراشنبۀ دهۀ دوم هر ماه را روزه باش . این نیز از سنت های حضرت رسول (صلّی الله علیه و آله) است .
در نماز شب ، گریه و تضرع و زاری کن که هنگام نماز شب ، هنگامی است که بنده به خدای خود نزدیک می شود و در آن وقت ، درِ دعا
و مناجات و رحمت ، باز و قلب آدمی از مشاغل دنیوی فارغ است . وانگهی می توان گفت که در چنین وقتی ، عبادت و عمل انسان
دارای خلوص نیت بیشتری است ؛ چنان که خداوند می فرماید :
« إنّ ناشئةَ اللّیل هیَ أشدّ وطأً و أقوَمُ قیلاً » (1)
بی گمان ، رنج برخاستن شب ، بیشتر و گفتار (در هنگام) ، راستین تر است .
در کتاب تهذیب ، کافی و علل الشرایع ، در تفسیر این آیۀ کریمه از حضرت امام صادق (علیه السلام) روایت شده است :
« مراد ، برخاستن از رختخواب به هنگام شب است ؛ زمانی که مومن می خواهد نماز شب بخواند ،
و نیّتی جز خشنودی خداوند و مقصدی جز او ندارد . »
و در تفسیر صافی ، معنای آن چنین آمده است : « مقصود ، عبادتی است ، که هنگام شب و به وقت نماز شب از انسان صادر می شود .
این عبادت ، سخت و مشکل است و بدین جهت که حضور قلب در آن بسیار است ، محکم و استوار است . »
چون در آن وقت به عبادت مشغول می شوی ، مؤمنان را یک به یک دعا کن . زیرا این دعا باعث می شود که حاجت خودت نیز روا گردد و
از سویی دیگر مأجور شوی و خداوند دوبرابر و بلکه چند برابر آنچه دعا کرده ای به تو عطا فرماید . بر خود لازم بشمار که حتماً دعاهایی را
که از امامان (علیهم السلام) رسیده است ، در تعقیب نماز صبح بخوانی . زیرا در این ساعات از روز ، روزی مردم تقسیم می شود ،
و دعا تاثیری بسیار دارد ، و در محلّ اجابت است .
------------ پی نوشت --------------
1- سوره مبارکه مزّمّل ، آیۀ 6 .
(28)
ای برادر ! نمازهای نافلۀ شبانه روز ـ به خصوص نافله های شب ـ جبران کنندۀ کاستی هایی است که در نمازهای واجب
روی می دهد . این نافله ها از سنت های رسول اکرم (صلّی الله علیه و آله) است . آن حضرت به هیچ وجه تا آخر عمر شریفشان
آنها را ترک نکردند . تو نیز آنها را ترک مکن و اگر احیاناً ترک کردی ، قضای آنها را هنگامی که توانستی به جای آور .
روزهای پنجشنبۀ اول و آخر هر ماه ، و چهراشنبۀ دهۀ دوم هر ماه را روزه باش . این نیز از سنت های حضرت رسول (صلّی الله علیه و آله) است .
در نماز شب ، گریه و تضرع و زاری کن که هنگام نماز شب ، هنگامی است که بنده به خدای خود نزدیک می شود و در آن وقت ، درِ دعا
و مناجات و رحمت ، باز و قلب آدمی از مشاغل دنیوی فارغ است . وانگهی می توان گفت که در چنین وقتی ، عبادت و عمل انسان
دارای خلوص نیت بیشتری است ؛ چنان که خداوند می فرماید :
« إنّ ناشئةَ اللّیل هیَ أشدّ وطأً و أقوَمُ قیلاً » (1)
بی گمان ، رنج برخاستن شب ، بیشتر و گفتار (در هنگام) ، راستین تر است .
در کتاب تهذیب ، کافی و علل الشرایع ، در تفسیر این آیۀ کریمه از حضرت امام صادق (علیه السلام) روایت شده است :
« مراد ، برخاستن از رختخواب به هنگام شب است ؛ زمانی که مومن می خواهد نماز شب بخواند ،
و نیّتی جز خشنودی خداوند و مقصدی جز او ندارد . »
و در تفسیر صافی ، معنای آن چنین آمده است : « مقصود ، عبادتی است ، که هنگام شب و به وقت نماز شب از انسان صادر می شود .
این عبادت ، سخت و مشکل است و بدین جهت که حضور قلب در آن بسیار است ، محکم و استوار است . »
چون در آن وقت به عبادت مشغول می شوی ، مؤمنان را یک به یک دعا کن . زیرا این دعا باعث می شود که حاجت خودت نیز روا گردد و
از سویی دیگر مأجور شوی و خداوند دوبرابر و بلکه چند برابر آنچه دعا کرده ای به تو عطا فرماید . بر خود لازم بشمار که حتماً دعاهایی را
که از امامان (علیهم السلام) رسیده است ، در تعقیب نماز صبح بخوانی . زیرا در این ساعات از روز ، روزی مردم تقسیم می شود ،
و دعا تاثیری بسیار دارد ، و در محلّ اجابت است .
------------ پی نوشت --------------
1- سوره مبارکه مزّمّل ، آیۀ 6 .
(28)