هیچ تاكنون به این نكته اندیشیدهاید كه چرا ما شیعیان را پیروان مذهب جعفرى مىخوانند؟
در میان امامان دوازده گانه شیعه چرا مذهب ما به ایشان انتساب یافته است؟
با توجه به این كه امام جعفر صادق علیه السلام ششمین امام شیعه هستند مگر پیش از ایشان وضعیت شیعه چگونه بوده ،
و به عبارت دیگر چرا مذهب شیعه علوى یا حسنى یا حسینى یا سجادى و یا باقرى نامیده نشده است؟
آنچه در پى مىآید توضیحى است بر راز این نام گذارى.
عرصه تئورىها و دیدگاههاى علمى و فرهنگى در میان دانشمندان و فرهیختگان همواره عرصه ابقاى بهترین اندیشهها بوده است.
هر نظریهاى آن هنگام توانسته جایگزین نظریه پیشین شود كه محتوایى بهتر از آن را به بشریت هدیه كرده باشد و الا مورد استقبال قرار نخواهد گرفت.
مكتبهاى فكرى بزرگ نیز همواره باید داراى چنین ویژگى باشند تا بتوانند در دل بشر جایى باز كنند.
نگاهى به دستاورد مكتب اسلام در مقایسه با آنچه جامعه جاهلى عرب بدان دلبسته بود و مبناى رفتار فردى و اجتماعى خود قرار داده بود ،
مىتواند راز موفقیت اسلام را در برابر اندیشههاى جاهلانه نشان دهد.
پیامبر صلی الله علیه و آله در دعوت خود ضمن پذیرش سنتهاى پسندیده انسانى در میان اعراب آنگاه كه به نفى ضد ارزشها مىپرداخت،
طرحهاى جایگزین نیز ارائه مىكرد تا مخاطبان او احساس خلاء نكنند.
شاید راز بسیارى از شكستهاى فردى و اجتماعى مصلحان در طول تاریخ همین بوده كه طرح جایگزین نداشتهاند .
امام جعفرصادق علیه السلام در مسیر تكاملى حركت شیعه گام دوم را برداشته بودند.
یعنى پس از آن كه مردم بر اثر مجاهدتهاى امامان پیشین به ناصحیح بودن مذهب رسمى ،
و دیگر اندیشههاى منبعث از آن و نیزحركتهاى سیاسى مبتنى بر آن در سالهاى گذشته پى بردند ،
آماده بودند تا طرح جایگزین مكتب اهلبیت را دریافت كنند و امام صادق علیه السلام همان بزرگوارى است كه با توجه به یك موقعیت استثنایى تاریخى ،
طرح جایگزین شیعه را به هنگام ارائه كرد و امامان دیگر به شرح و بسط بعضى از ابعاد آن پرداختند.
دوره امامت حضرت كه از سال 114 هجرى آغاز شده تا سال 148 هجرى ادامه یافت. (1)
یكى از شرایط بحرانى تاریخى در اسلام بود زیرا كه بنیان حكومتى یكصدساله فرو ریخته بود و بنیان حكومت پانصد سالهاى پىریزى مىشد ،
و همت اصلى سران حكومت تازه، كوبیدن مخالفان بود.
مثلا توجه كنید از سال 132 كه رسماً حكومت عباسیان آغاز شد تا سال137 هجرى سردمداران آن از هیبت و عظمت یكى از بزرگترین سرداران خود یعنى ابومسلم خراسانى هراس داشتند ،
و تا او را با حیله و فریب نكشتند (2) احساس آرامش نكردند ،
و امام صادق علیه السلام با توجه به این فضا، پایههاى فكرى نظام تشیع یا طرح جایگزین را بنا نهاد.
سال ها پیش از امامت حضرت صادق علیه السلام تقریبا یكصد و سیزده سال پیش،
جد ایشان پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله در روزى گرم و سوزان و به هنگام بازگشت از آخرین حج خود در غدیر خم جانشینى خویش را به فرمان خداى به امام على علیه السلام واگذار كرد
و بر اساس منابع شیعى و بعضى از منابع اهل سنت از مردم در این باره بیعت گرفت. (3)
اما صلاحدید پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله به دلایلى مورد پذیرش بعضى از صحابه قرار نگرفت و با رحلت حضرت، خلافت در سقیفه بنىساعده مسیرى تازه یافت.
چند تن از صحابیان مهاجر در برابر انصار كه خود دچار دو دستگى شده بودند با استناد به حق خویشاوندى با پیامبر صلی الله علیه و آله خلافت را حق خود دانستند (4) نه حق انصار.
و با آن كه امام على علیه السلام خویشاوندى روشنترى با پیامبر صلی الله علیه و آله داشت به این بهانه كه عرب نمى تواند امتیازات بیش از اندازهاى را براى بنىهاشم بپذیرد ،
و قبلا نبوت به بنىهاشم رسیده بود و اینك خلافت باید به دیگر تیرههاى قریش برسد خود را شایسته خلافت دیدند. (5)
از پس این تدبیر، مسیر قدرت سیاسى در امت اسلامى دگرگون شد و به تدریج هر چه بر سال ها افزوده مىشد این دگرگونى نیز بیشتر خود را نشان مىداد ،
به گونهاى كه در سال 35 قمرى كه اندكى از انحرافات خود را نشان داده بود و امت اسلامى به چشم خویش بعضى از آن را مىدید شورشى رخ داد كه خلیفه سوم در طى آن كشته شد. (6)
به گواهى جنگ هاى سه گانهاى كه امام على علیه السلام با ناكثین، قاسطین و مارقین انجام داد (7) ،
مىتوان پذیرفت كه جامعه اسلامى دچار بحرانى عمیق شده بود؛
بحرانى كه در تبدیل خلافت به ملوكیت خود را نشان داد و خاندان بنىامیه كه بیش از این در میان مسلمانان جایگاهى نداشتند ،
و طلقاى(آزادشدگان) پیامبر صلی الله علیه و آله در فتح مكه بودند، (8) با موقعیت سنجى سیاسى به اقتدار رسیدند و حكومتى 90ساله را بنیان نهادند.
سیاست عربگرایى امویان موجب شد تا مخالفتهایى با آنان در جهان اسلام رخ دهد و تحلیل گران یكى ازعلل سقوط این سلسله را همین سیاست مىدانند. (9)
امویان با توجه به سابقه ناشایست خود در میان امت اسلامى جدىترین رقیب خویش را بنىهاشم و علویان مىدانستند ،
و براى بىمقدار نشان دادن رقیب به هر حربهاى متوسل مىشدند.
از جمله به ساختن احادیث و روایاتى دست زدند تا حسن سابقه بنىهاشم و علویان را كه به ویژه در سایه فداكارىهاى حضرت على علیه السلام ،
به اعتبارى فوق تصور دست یافته بودند بیالایند.
جاعلان حدیث نخست به جعل روایاتى در مذمت حضرت على علیه السلام پرداختند. (10)
و در مرحله دوم از اختلاف میان خلفا و امام على علیه السلام ،
هر آنچه نیكى و سجایاى اخلاقى بود به رقیبان آن حضرت نسبت دادند ،
و در برابر هر فضیلتى كه براى امام وجود داشت احادیثى را درباره فضیلتى مشابه براى رقیبان نیز جعل كردند
(11) و در برابر هر فضیلتى كه براى امام وجود داشت احادیثى را درباره فضیلتى مشابه براى رقیبان نیز جعل كردند
تا آنچه امام على علیه السلام بدانها ممتاز بود عادى جلوه كند و در نهایت همانند یكى از اصحاب پیامبر تلقى شود نه بالاتر ،
و در مقام خلافت هم خلیفهاى چونان دیگران معرفى شود كه حتى به سیاستهاى زیركانه روزگار نیز كه عبارت از حیله و مكر و فریب باشد آگاه نیست. (12)
پی نوشتها :
----------------
1- بحارالانوار، ج47، ص6.
2- تاریخ طبرى، ج6، ص123، منشورات مكتبه اورمیه.
3- الغدیر،امینى، ج 1، ص 152 تا 158، چاپ دارالكتب العربى لبنان.
4- تاریخ طبرى، ج 2، ص 455.
5- تاریخ خلفا، رسول جعفریان، ص 30.
6- تاریخ طبرى، ج3، ص399.
7- همان، ج3، ص.
8- همان، ج 2، ص 520/ ج3، ص 1 تا 10.
9- تاریخ تحلیلى اسلام، شهیدى، چاپ نشر دانشگاهى سال 1374، ص200.
10- تاریخ سیاسى اسلام، رسول جعفریان، ص 90 و89.
11- همان، ص 92 و 91.
12- نهج البلاغه، خطبه 118.