خطبه های حضرت علی (ع)

مدیر انجمن: شورای نظارت

ارسال پست
-
پست: 1002
تاریخ عضویت: دوشنبه ۱۶ بهمن ۱۳۸۵, ۷:۳۹ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 350 بار
سپاس‌های دریافتی: 389 بار

پست توسط HRG »

خطبه 192
[14] از خطبه های امام ( ع ) که به خطبه قاصعه معروف است . در اين
خطبه از ابليس که تکبر ورزيد و بر آدم سجده نکرد سخت نکوهش شده
و در آن آمده است که ابليس نخستين کسی است که تعصب و نخوت را
اظهار کرد امام ( ع ) در اينجا مردم را از پيمودن راه و رسم شيطان و
تکبر و تعصب برحذر مي دارد .[15] ستايش ويژه خداوندی که لباس عزت
و کبريائی را پوشيده و اين دو را ويژه خويش نه [1] و آن را حد و مرز بين
خويش و ديگران گردانيده عزت و کبريائی را بخاطر جلالت و بزرگيش
برای خود انتخاب کرده است . [2] سرچشمه نافرمانی [3] آنکس که در اين دو
با وی به منازعه و ستيز برخيزد از رحمت خويش به دورش داشته است و
بدين وسيله فرشتگان مقرب خود را در بوته آزمايش قرار داد [4] تا
متواضعان از متکبران ممتاز گردند [5] و با اين که از تمام آن چه در دل ها
است و از اسرار نهان آگاه است به آن ها فرمود : [6] من بشری را از گل و
خاک مي آفرينم آن گاه که آفرينش او را به پايان رساندم و جان در او
دميدم برای او سجده کنيد [7] فرشته گان همه و همه سجده کردند مگر ابليس
که نخوت [8] و غيرت نابجا وی را فراگرفت و بر آدم بخاطر خلقت خويش
فخرفروشی کرد و به خاطر آفرينش خود در برابر آدم تعصب پيشه ساخت
[9] اين دشمن خدا پيشوای متعصبان و سر سلسله متکبران است که اساس تعصب
را پي ريزی کرد [10] و با خداوند در ردای جبروتی به ستيز و منازعه پرداخت
و لباس بزرگی را به تن پوشانيد و پوشش تواضع و فروتنی را کنار
گذارد [11] مگر نمي بينيد که چگونه خداوند او را به واسطه تکبرش تحقير
کرد و کوچک شمرد و در اثر بلندپروازيش وی را پست و خوار گردانيد [12] و
به همين جهت او را در دنيا طرد و آتش فروزان دوزخ را در آخرت
برايش مهيا نمود.[13] آزمايش مخلوق [14] خداوند اگر مي خواست آدم را از نوری
که روشنائيش سوی چشمها را ببرد [15] عقلها را در برابر زيبائی و جمالش
مبهوت سازد،و عطر و پاکيزگيش قوه شامه ها را تسخير کند،بيافريند،
مي آفريد،[16] و اگر چنين مي کرد گردنها در برابر او خاضع ميشدند و آزمايش
در اين مورد برای فرشتگان آسانتر بود 000 [1] اما خداوند مخلوق خويش با
اموری که از فلسفه و ريشه آن آگاهی ندارند ميازمايد [2] تا از هم ممتاز
گردند و تکبر را از آنها بزدايد و آنان را از کبر و نخوت دور سازد .
[3] درس عبرت [4] بنابراين از آنچه خداوند در مورد ابليس انجام داده
عبرت گيرند زيرا اعمال طولانی و کوششهای فراوان او را [ براثر تکبر ]
از بين برد . او خداوند را ششهزار سال عبادت نمود [6] که معلوم نيست
از سالهای دنياست يا از سالهای آخرت . اما با ساعتی تکبر همه را
نابود ساخت [7] پس چگونه ممکن است کسی بعد از ابليس همان معصيت را
انجام دهد ولی سالم بماند [8] نه هرگز چنين نخواهد بود خداوند هيچگاه
انسانی را بخاطر عملی داخل بهشت نمي کند که در اثر همان کار فرشته ای
را از آن بيرون کرده باشد [9] فرمان او درباره اهل آسمانها و زمين يکی
است و بين خدا و احدی از مخلوقاتش دوستی خاصی برقرار نيست [10] تا به
خاطر آن مرزهائی را که بر همه جهانيان تحريم کرده است مباح سازد . [11] از
شيطان بر حذر باشيد [12] ای بندگان خدا از اين دشمن خداوند برحذر باشيد
نکند شما را به بيماری خودش [ يعنی تکبر ] مبتلا سازد و با ندای خود
شما را به حرکت وادارد [13] و به وسيله لشکرهای سواره و پياده اش شما را
جلب نمايد به جان خودم سوگند او تيری خطرناک برای شکارکردن شما
به چله کمان گذاشته [14] و آن را با قدرت و فشار تا سرحد توانائی کشيده و
از نزديکترين مکان به سوی شما پرتاب کرده است [15] [ آری او چنين ] گفته
پروردگارا به سبب آنکه مرا اغوا کردی زرق و برق زندگی را در چشم
آنها جلوه مي دهم و همه را اغواء خواهم کرد [16] [ و به سوی کفر و شرک
خواهم کشانيد ] [ اما ] تيری در تاريکی به سوی هدفی دور انداخت و
گمانی نابجا برد [ يعنی خواسته اش که همه انسانها مشرک شوند و از
راه راست منحرف شوند تحقق نيافت ] [17] ولی فرزندان نخوت و برادران
تعصب و سواران مرکب کبر و جهالت او را عملا تصديق کردند 000
[1] تا آنجا که افراد سرکش شما منقاد او شدند و طمع او در شما مستحکم گرديد
[2] و بالاخره اين وضع از خفا و پنهانی در آمد و آشکار شد [3] حکومتش بر شما
قوت يافت و با سپاه خويش به شما حمله آورد [4] سپس شما را در
پناهگاههای مذلت داخل ساخت در مهلکه ها فرود آورد [5] او [ و سپاهيانش ]
شما را با فروکردن نيزه در چشمها بريدن گلوها و کوبيدن مغزها پايمال
کردند [6] اين برای آن است که شما را هلاک سازد و به سوی آتشی بکشاند که
از پيش مهيا شده است . [7] بنابراين ابليس بزرگترين مشکل برای دينتان و
زيانبارترين و آتش افزوترين فرد برای دنيای شما است [8] [ او خطرناکتر ]
از کسانی است که دشمن سرسخت آنانيد و برای در هم شکستنشان کمر
بسته ايد . [9] آتش خشم خويش را در برابر او بکار اندازيد و ارتباط خود
را با وی قطع کنيد [10] به خدا سوگند او نسبت به اصل و ريشه شما تفاخر کرد
و بر حسب و نسب شما طعنه زد و عيبجوئی نمود [11] با سپاه سواره خويش به
شما حمله آورد و با پياده نظام خود راه راست را برشما بست . در هر
کجا شما را بيابند صيد مي کنند [12] و دستهايتان را قطع مي نمايند نه
مي توانيد با حيله و نقشه آنها را منع کنيد و نه با سوگند و قسم [13] زيرا
کمينگاه آنها جايگاهی ذلت آور دائره ای ضيق عرصه مرگ و جولانگاه
بلا است . [14] بنابراين شراره های تعصب و کينه های جاهلی که در قلب داريد
خاموش سازيد [15] که اين نخوت و تعصب ناروا در مسلمان از القاآت ،نخوتها ،
فساد و وسوسه های شيطان است [16] تاج تواضع و فروتنی را بر سر نهيد [17] و تکبر
و خودپسندی را زير پا افکنيد و حلقه های زنجير خودبرتربينی را از
گردن نهيد [18] و فروتنی و تواضع را سنگر ميان خود و دشمنتان يعنی ابليس و
سپاهيانش برگزينيد 000 [1] زيرا او از هر گروهی لشکرها ياورانی : پيادگان
و سواران دارد [2] شما مانند آن شخص مباشيد که بر برادرش بدون آنکه بر
او برتری داشته باشد تکبر ورزيد [3] اما خودپسندی و بلندپروازی دشمنی و
حسادت را در قلبش انداخت و آتش خشم در اثر نخوت و تعصب در دلش
شعله ور گرديد [4] و شيطان باد کبر و غرور را در دماغش دميد و سرانجام
پشيمان شد [5] و خداوند گناه تمام قاتلان تا روز قيامت را به گردن او
افکند . [6] از کبر و نخوت بر حذر باشيد . [7] آگاه باشيد شما در سرکشی
و ستم مبالغه کرديد و در زمين با دشمنی آشکار با خداوند فساد براه
انداختيد [8] و با صراحت با مؤمنان به مبارزه و جنگ پرداختيد زنهار
زنهار شما را به خدا سوگند از کبر و نخوت تعصب آميز و تفاخر جاهلی
برحذر باشيد [9] که آن مرکز پرورش کينه و بغض و جايگاه وسوسه های شيطان
است [10] که ملتهای پيشين و امتهای قرون گذشته را فريفته است تا آنجا که
آنها در تاريکيهای جهالت فرو رفتند [11] و در گودالهای هلاکت سقوط کردند و
به سهولت و آسانی در آنجا که ميخواست کشانيده شدند [12] کبر و نخوت و
عصبيت امری است که قلبها در داشتن آنها با هم شبيهند و قرنها پی در
پی براين وضع گذشته اند کبر و غرور در دل افراد به قدری است که سينه ها
از آن به تنگی گرائيده اند . [13] از پيروی بزرگان متکبر بپرهيزيد[14] زنهار
زنهار از پيروی و اطاعت بزرگترها و رؤسايتان برحذر باشيد همانها که
به واسطه موقعيت خود تکبر مي فروشند [15] همانها که خويشتن را بالاتر از
نسب خود مي شمارند و کارهای نادرست را [ از طريق اعتقاد به جبر همچون
شيطان ] به خدا نسبت مي دهند . [1] و به انکار نعمتهای خدا برخاستند تا با
قضايش ستيز کنند و نعمتهايش را ناديده گيرند [2] آنها پی و بنيان تعصب
و ستون و ارکان فتنه و فساد و شمشيرهای تفاخر جاهليتند [3] از خدا بترسيد
و با نعمتهای خدا بر خود ضديت مکنيد [ زيرا موجب سلب نعمت می
شود ] و نسبت به فضل و بخشش او حسادت مورزيد [4] و از ادعياء
همانها که معلوم نيست پدرشان کيست و جامه اسلام را به تن پوشيده اند و
نفاق و دوروئی را پيشه کرده اند اطاعت نکنيد از آنها که جام پاک
قلبتان را در اختيار آب تيره نفاقشان قرا ر داده ايد [5] از آنها که
تندرستی خويش را با بيماری آنها آميخته ايد [ و ايمان خالص خويش ر
با نفاق آنها مخلوط ساخته ايد ] و باطلشان را در حق خود راه داده ايد
[6] آنها اساس گناهانند و همدم نافرمانيها ابليس آنان را مرکبهای
راهوار گمراهی قرار داده و سپاهی که بوسيله آنها بر مردم غلبه يابد
انتخاب کرده [7] و آنها را به عنوان سخنگوی خود برای دزديدن عقلهايتان
داخل شدن در چشمها و دميدن در گوشهايتان برگزيده است . [9] و به اين
ترتيب شما را هدف تيرهای خويش و پايمال شدگان زير گامها و دستاويز
خود قرار داده است . [10] از گذشتگان عبرت گيريد [11] از آنچه با ملتهای
متکبر پيشين از عذاب و کيفرها و عقوبتها رسيده است عبرت گيريد [12] و
از قبرهای آنها و محل خوابيدنشان در زير خاک پند پذيريد [13] و به
خداوند در مورد آثار بدی که تکبر در قلبها باقی مي گذارد پناه بريد
همان گونه که از حوادث سخت و مشکلات زندگی به او پناهنده مي شويد
[14] اگر خداوند تکبر ورزيدن را به کسی اجازه مي داد حتما در مرحله نخست آن
را مخصوص پيامبران و اولياء خود مي ساخت [15] اما خداوند تکبر و خود برتر
بينی را برای همه آنها منفور شمرده است [16] و تواضع و فروتنی را بر ايشان
پسنديده آنها گونه ها را بر زمين مي گذاردند و صورتها را بر خاک
مي سائيدند [17] و پر و بال خويشتن را برای مؤمنان مي گسترانيدند تا آنجا که
مردم بيخبر آنها را ضعيف و ناتوان مي شمردند [1] خداوند آن ها را با گرسنگی
آزمايش نمود و به مشقت و ناراحتی مبتلا ساخت [2] با امور خوف ناک
امتحان کرد و با سختی ها و مشکلات خالص گردانيد و از بوته آزمايش
بيرون آمدند . [3] بنابراين ثروت و اولاد : بود و نبود و يا کم و زياد
آن را دليل بر خشنودی و يا خشم خداوند مگيريد که اين خود جهل و نادانی
نسبت بموارد آزمايش و امتحان در موا ضع بی نيازی و قدرت است [4] زيرا
خداوند سبحان فرموده است : آيا گمان مي کنند مال و فرزندانی که به
آن ها مي بخشيم [ به خاطر خشنودی و رضايتی است که از آن ها داريم و ]
دليل بر آن است به سرعت نيکي ها را برای آن ها فراهم مي سازيم [ چنين
نيست ] بلکه نمي دانند و درک نميکنند [ چه اين که اينها آزمايش
است ] [5] زيرا خداوند بندگان متکبر و خودپسند را با اولياء خويش که در
چشم آنها ضعيف و ناتوانند ميازمايد . [6] تواضع و فروتنی انبياء
[7] موس ي بن عمران با برادرش ( ع ) بر فرعون وارد شدند [8] در حالی که لباسهای
پشمين به تن داشتند و در دست هر کدام عصائی بود با او شرط کردند [9] که
اگر تسليم فرمان پروردگار شود حکومت و ملکش باقی بماند و عزت و
قدرتش دوام يابد . اما او گفت : [10] آيا از اين دو تعجب نمي کنيد ؟ که
با من شرط ميکنند بقاء ملک و دوام عزتم بستگی به خواسته آنها
داشته باشد در حالی که خودشان فقر و بيچارگی از سر و وضعشان مي بارد [11]
[اگر راست مي گويند] چرا دستبندهائی از طلا به آن ها داده نشده است ؟
اين سخن را فرعون به خاطر بزرگ شمردن طلا و جمع آوری آن و تحقير پشم و
پوشيدن آن گفت : [12] [ ولی ] اگر خداوند مي خواست بهنگام مبعوث ساختن
پيامبرانش درهای گنجها [13] و معادن طلا و باغهای خرم و سرسبز را به روی
آنان بگشايد مي گشود و اگر مي خواست پرندگان آسمان و حيوانات وحشی
زمين را همراه آنان گسيل دارد مي داشت [14] اگر اين کار را مي کرد امتحان از
ميان مي رفت پاداش و جزاء بی اثر مي شد 0000 [1] و وعده ها و وعيدهای الهی
بي فائده مي گرديد و برای پذيرندگان اجر و پاداش آزمودگان واجب نمي شد
و مؤمنان استحقاق ثواب نيکوکاران را نمي يافتند [2] و اسماء و نامها با
معانی خود همراه نبودند [ يعنی هيچگاه نميشد به يک مؤمن حقيقتا مؤمن
گفت زيرا او به خاطر قدرت و مکنت پيامبران اظهار ايمان مي کرد ] اما
خداوند پيامبران خويش را از نظر عزم و اراده قوی [3] و از نظر ظاهر فقير
و ضعيف قرار داد [4] ولی توام با قناعتی که قلب ها و چشم ها را پر از
بي نيازی مي کرد هر چند فقر و ناداری ظاهری آن ها چشم ها و گوشها را از
ناراحتی مملو مي ساخت . [5] اگر پيامبران دارای آن چنان قدرتی بودند که
کسی خيال مخالفت با آنان را نمي کرد و توانائی و عزتی داشتند که هرگز
مغلوب نمي شدند [6] و سلطنت و شوکتی دارا بودند که همه چشمها به سوی آنان
بود و از راههای دور بار سفر به سوی آنان بسته مي شد اعتبار و ارزش
آن ها برای مردم کمتر [7] و متکبران سر تعظيم در برابرشان فرود مي آوردند و
اظهار ايمان مي نمودند . اما به خاطر ترسی که بر آن ها چيره مي شد و يا
به واسطه ميل و علاقه ای که به ماديات آنها داشتند [8] و در اين صورت در
نيت ها خلوص يافت نمي شد و غير از خداوند جنبه های ديگری نيز در
اعمالشان شرکت داشت . و با انگيزه های گوناگون به سراغ نيکي ها
مي رفتند . [9] ولی خداوند اراده کرده که : پيروی از پيامبرانش و تصديق
کتابهايش [10] و خضوع و فروتنی در برابر فرمانش و تسليم محض در اطاعتش
اموری ويژه و مخصوص او باشند [11] و چيز ديگری با آنها آميخته نگردد . و
هر قدر امتحان و آزمايش بزرگ تر و مشکل تر باشد ثواب و پاداش
بزرگتر و بيشتر خواهد بود.[12] کعبه خانه پاک خدا[13] مگر نمي بينيد خداوند
انسانها را از زمان آدم تا انسان های آخرين اين جهان [14] با سنگهائی که نه
زيان مي رسانند و نه نفع مي بخشند نه مي بينند و نه مي شنوند آزمايش
نموده [15] اين سنگ ها را خانه محترم خود قرار داده و آن را موجب پايداری
و پابرجائی مردم گردانيده است 000 [1] سپس آن را در پر سنگلاخ ترين
مکان ها و بي گياه ترين نقاط زمين و کم فاصله ترين دره ها قرار داد . [2] در
ميان کوههای خشن رملهای فراوان [3] چشمه های کم آب و آبادي های از هم جدا و
پر فاصله که نه شتر و نه اسب و گاو و گوسفند هيچکدام در آن به راحتی
زندگی نمی کند [4] و سپس آدم و فرزندانش را فرمان داد که به آن سو توجه
کنند [5] و آن را مرکز تجمع و سرمنزل مقصود و باراندازشان گردانيد [6] تا
افراد از اعماق قلب به سرعت از ميان فلات و دشت های دور [7] و از درون
واديها و دره های عميق و جزائر از هم پراکنده ی درياها به آن جا روی
آورند [8] تا به هنگام سعی شانه ها را حرکت دهند و لااله الاالله گويان
اطراف خانه طواف کنند و با موهای آشفته و بدن های پر گرد و غبار به
سرعت حرکت کنند [9] لباسهائی که نشانه شخصيت ها است کنار انداخته [10] و با
اصلاح نکردن موها قيافه خود را تغيير دهند . اين آزمونی بزرگ [11] امتحانی
شديد و آزمايش آشکار و پاکسازی و خالص گردانيدنی مؤثر است که
خداوند آنرا سبب رحمت و رسيدن ببهشتش قرار داده است . [12] اگر خداوند
خانه محترمش [13] و محلهای انجام وظائف حج را در ميان باغها و نهرها و
سرزمينهای هموار و پر درخت و پر ثمر [14] مناطقی آباد و دارای خانه و
کاخهای بسيار و آبادي های به هم پيوسته در ميان گندم زارها [15] و باغهای خرم
و پر گل و گياه در ميان بستان های زيبا و پر طراوت و پر آب [16] در وسط
باغستان بهجت زا و جاده های آباد قرار مي داد به همان نسبت که آزمايش
و امتحان ساده تر بود پاداش و جزاء نيز کمتر بود . [17] و اگر پی و بنيان
خانه کعبه و سنگ هائی که در بنای آن بکار رفته [18] از زمرد سبز و
ياقوت سرخ و نور و روشنائی بود 000 [1] شک و ترديد ديرتر در سينه های
[ ظاهربينان ] رخنه مي کرد و کوشش ابليس بر قلبها کمتر اثر ميگذاشت [2] و
وسوسه های پنهانی از مردم منتفی ميگشت . اما خداوند بندگانش را با
انواع شدائد مي آزمايد [3] و با انواع مشکلات دعوت به عبادت مي کند و به
اقسام گرفتاريها مبتلا مي نمايد [4] تا تکبر را از قلبهايشان خارج سازد و
خضوع و آرامش را در آنها جايگزين نمايد . [5] بابهای فضل و رحمتش را به
رويشان بگشايد و وسائل عفو خويش را به آسانی در اختيارشان قرار دهد
[6] از ستمگری برحذر باشيد [7] زنهار زنهار شما را به خدا از تعجيل
عقوبت و کيفر سرکشی و ستم برحذر باشيد و از سرانجام وخيم ظلم و سوء
عاقبت تکبر و خودپسندی [8] که کمين گاه بزرگ ابليس و مرکز کيد و
نيرنگ اوست بهراسيد [9] کيد و نيرنگی که با قلب های مردان همچون
زهرهای کشنده مي آميزد و هرگز از تاثير فرونمي ماند . [10] و کسی از هلاکتش
جان به در نمي برد . هيچکس : نه عالم و دانشمند به خاطر علم و دانشش
و نه فقير به خاطر لباس کهنه اش . [11] و خداوند به خاطر حفظ بندگانش از
اين امور يعنی ظلم و ستم و کيد شيطان با نماز زکات و مجاهده در گرفتن
روزه واجب آنان را حراست فرموده است [12] تا اعضاء و جوارحشان آرام و
چشمهايشان خاشع [13] و غرائز و تمايلات سرکششان خوار و ذليل و قلب های
آنها خاضع گردد و تکبر از آنها رخت بربندد [14] به علاوه سائيدن پيشانی که
بهترين جاهای صورت است به خاک موجب تواضع [15] و گذاردن اعضای پر ارزش
بدن بر زمين دليل کوچکی و چسبيدن شکم به پشت [ در اثر روزه ] مايه
فروتنی است [16] و پرداخت زکاه موجب صرف ثمرات زمين و غير آنها
به نيازمندان و مستمندان ميشود [ همه اينها حراست و حفظ بندگان را از
کيدهای شيطان و ساير ناهنجاريها بهمراه دارد ] . [1] به
آثار اين افعال [ نماز و روزه و زکات و سجده ] بنگريد که چگونه
شاخه های درخت تفاخر را درهم ميشکنند [2] و از جوانه زدن کبر و خودپسندی
جلوگيری مي کنند . من در اعمال و کردار جهانيان نظر افکندم هيچکس را
نيافتم که درباره چيزی تعصب به خرج دهد [3] جز اينکه علتی داشته که
حقيقت را بر جاهلان مشتبه ساخته [4] و يا در عقل و انديشه سفيهان نفوذ
نموده . جز شما که تعصب درباره چيزی مي ورزيد که نه سببی دارد و نه
علتی [5] اما ابليس در برابر آدم ( ع ) به خاطر اصل و اساس خود
تعصب ورزيد و آفرينش آدم را مورد طعن قرار داد و گفت : من از
آتشم و تو از خاک [6] تعصب ثروت [7] و اما ثروتمندان عياش ملت ها
تعصبشان به واسطه زر و زيور و دارائی آن ها است [8] چنانکه خود ميگفتند :
ثروت و فرزندان ما از همه بيشتر است و هرگز مجازات نمي شويم [9] و
اگر قرار است تعصبی در کار باشد بايد به خاطر اخلاق پسنديده افعال
نيک [10] و کارهای خوب باشد همان افعال و اموری که افراد با شخصيت و
شجاعان خاندان عرب و سران قبائل در آنها بر يکديگر برتری مي جستند .
[11] يعنی اخلاق پسنديده انديشه های بزرگ [12] مقامهای بلند و آثار ستوده [ در
اينها تعصب بخرج دهيد ] [13] تعصب های شما برای خصلت های ارزشمند حفظ
حقوق همسايگان وفا به پيمانها [14] اطاعت کردن نيکي ها سرپيچی از تکبر جود
و بخشش داشتن خودداری از ستم [15] وحشت از قتل نفس انصاف درباره مردم
فرو خوردن خشم 000 [1] و دوری و اجتناب از فساد در زمين باشد . بنابراين
از کيفرهائی که در اثر کردار بد و کارهای ناپسند بر امت های پيشين
واقع شده برحذر باشيد [2] و حالات آنها را در خوبي ها و سختي ها همواره به
ياد آريد . نکند شما مانند آنان باشيد : [3] پس آنگاه که در تفاوت حال
آنان به هنگامی که در خوبی بودند و زمانی که در شر و بدی قرار داشتند
انديشه نموديد به سراغ کارهائی رويد که موجب عزت و اقتدار آنان شد
[4] دشمنان را از آنان دور نموده عافيت و سلامت به آن ها روی آورد [5] نعمت
را در اختيارشان قرار داد و کرامت و شخصيت باعث پيوند اجتماعی آنان
شد يعنی از تفرقه و پراکندگی اجتناب ورزيدند [6] و بر الفت و همگامی
همت گماشتند و يکديگر را به آن توصيه و تحريص نمودند . [7] از هر کاری
که ستون فقرات آن ها را در هم شکست و قدرتشان را سست کرد اجتناب
ورزيد [8] يعنی از کينه های درونی بخل و حسادت و پشت کردن بهم و ايجاد
فتور و سستی بين جامعه سخت دوری گزينيد . [9] در شرح حال مؤمنان پيشين
تدبر کنيد که چگونه در حال آزمايش و امتحان بودند [10] آيا بيش از همه
مشکلات بر دوش آنان نبود ؟ و آيا بيش از همه مردم در شدت و زحمت
نبودند ؟ [11] و آيا از همه جهانيان در تنگنای بيشتری قرار نداشتند ؟
فرعونها آنان را برده خويش ساخته بودند و همواره در بدترين شکنجه ها
قرار داشتند [12] تلخيهای روزگار را به آنها چشاندند و اين همچنان با ذلت
هلاکت و مقهوريت ادامه داشت . [13] نه راهی داشتند که از اين وضع سر باز
زنند و نه طريقی برای دفاع از خود مي يافتند [14] تا آنگاه که خداوند جديت
و استقامت و صبر در برابر ناملايمات بخاطر محبتش و تحمل ناراحتي ها
از خوف و خشيتش را در آنها يافت [15] در اين موقع از درون حلقه های تنگ
بلا راه نجاتی برايشان گشود و ذلت را به عزت و ترس را به امنيت
تبديل کرد [16] يعنی آنها را حاکم زمامدار و پيشوا گردانيد . آن قدر کرامت
واحترام از ناحيه خداوند به آنان رسيد 000 که حتی خيال آن را هم در سر
نمي پروراندند . [1] بنگريد آنها چگونه بودند هنگامی که جمعيتهاشان متحد
خواسته ها متفق [2] قلبها و انديشه ها معتدل دستها پشتيبان هم شمشيرها ياری
کننده يکديگر [3] ديدها نافذ و عزمها و مقصودهاشان همه يکی بود آيا مالک
و سرپرست اقطار زمين نگرديدند ؟ [4] و آيا زمامدار و رئيس همه جهانيان
نشدند ؟ از آنطرف پايان کار آنان را نيز نگاه کنيد : [5] آن هنگام
که پراگندگی در ميان آنها واقع شد الفتشان به تشتت گرائيد اهداف و
دلها اختلاف پيدا کرد [6] به گروههای متعددی تقسيم شدند و در عين پراکندگی
با هم به نبرد پرداختند [ در اين هنگام بود ] که خدا لباس کرامت و
عزت از تنشان بيرون کرد [7] و وسعت نعمت را از آنان سلب نمود تنها
آنچه از آنها باقی مانده سرگذشت آنان است که در بين شما به گونه
درس عبرتی برای آنها که بخواهند عبرت گيرند ديده مي شود . [8] از امتها
عبرت گيريد [9] از حال فرزندان اسماعيل فرزندان اسحاق و فرزندان يعقوب
عبرت گيريد [10] چقدر حالات [ ملتها ] با هم مشابه و صفات و افعالشان
شبيه به يگديگر است [11] در حالت تشتت و تفرق آنها دقت کنيد زمانی که
کسراها و قيصرها مالک آنها بودند [12] سرانجام آنها را از سرزمينهای آباد
از کناره های دجله و فرات [13] و از محيطهای سرسبز و خرم گرفتند و به جاهای
کم گياه و بي آب و علف محل وزش بادها [14] و مکانهائی که زندگی در آنها
مشکل و سخت است تبعيد ساختند آنها را در آنجا مسکين بيچاره و همنشين
شتر ساختند [ شغلشان ساربانی و خوراکشان تنها شير شتر و لباس و وسائل
زندگيشان از پشم آن تهيه مي شد ] [15] آنان را ذليل ترين امتها از نظر محل
سکونت و در بی حاصلترين سرزمينها مسکن دادند . نه کسی داشتند تا آنها
را دعوت به حق کند و به او پناهنده شوند [1] و نه سايه الفت و اتحادی که
به عزت و شوکتش تکيه نمايند . اوضاع آنها متشتت [2] قدرتها پراکنده و
جمعيت انبوهشان متفرق بود در بلائی شديد [3] و در ميان جهالتی متراکم
فرورفته بودند دختران را زنده به گور بتها را مورد پرستش قرار مي دادند [4] و
قطع رحم و غارتهای پی در پی در ميان آنان رواج داشت . [5] نعمت وجود
پيامبر اسلام ( ص ) [6] اما به نعمتهای بزرگی که خداوند به هنگام بعثت
پيامبر اسلام به آنان ارزانی داشت بنگريد [7] که اطاعت آنان را با آئين
خود پيوند داد و با دعوتش آنها را متحد ساخت [ بنگريد ] چگونه نعمت
پر و بال کرامت خود را بر آنها گسترد [8] و نهرهای مواهب خود را به سوی
آنان جاری نمود و آئين حق با تمام برکاتش آنها را در برگرفت [9] در ميان
نعمتها غرق گشتند و در دل يک زندگانی خرم شادمان شدند [10] امور آنان در
سايه قدرت کامل استوار گرديد و در سايه عزتی پيروز قرار گرفتند [11] و
حکومتی ثابت و پايدار نصيبشان گرديد پس آنان حاکم و زمامدار جهانيان
شدند [12] و سلاطين روی زمين گشتند و مالک و فرمانفرمای کسانی شدند که قبلا
بر آنها حکومت مي کردند [13] و قوانين و احکام را درباره کسانی به اجراء
گذاردند که قبلا درباره خودشان اجراء مي نمودند [14] کسی قدرت در هم شکستن
نيروی آنان را نداشت و احدی خيال مبارزه با آنان را در سر نمي پروراند.
[15] توبيخ عصيانگران [16] هان به هوش باشيد که دست از ريسمان اطاعت
بر گرفته ايد [17] و با تجديد رسوم جاهليت دژ محکم الهی را در هم شکسته ايد
خداوند بر اين امت منت گذارده 000 [1] و پيوند الفت و اتحاد را بين
آنان ايجاد نموده است . که در سايه آن زندگی کنند [2] و به کنف حمايت
آن پناهنده شوند اين نعمتی است که احدی نمي تواند بهائی برايش تعيين
کند [3] زيرا از هر بهائی گرانقدرتر و از هر چيز پر ارزشی با ارزشتر است
[4] آگاه باشيد که پس از هجرت همچون اعراب باديه نشين شده ايد و بعد
از اخوت و برادری و اتحاد و الفت به احزاب مختلف تقسيم گشته ايد [5] از
اسلام به نام آن اکتفا کرده ايد و از ايمان جز تصور و ترسيمی از
آن چيزی نمي شناسيد . [6] مي گوئيد النار و لاالعار آتش دوزخ آری
اما ننگ نه گويا مي خواهيد [ با اين شعارتان ] با هتک حريم الهی [7] و
نقض پيمانی که خداوند آن را مرز قانون خويش در زمين و موجب امنيت
مخلوقش قرار داده اسلام را وارونه سازيد . [8] شما اگر به جز اسلام پناهی
بگزينيد کافران با شما سخت نبرد خواهند کرد [9] و در اين مو قع [ که به
اسلام تکيه نکرده ايد ] نه جبرئيل نه ميکائيل نه مهاجر و نه انصار وجود
دارد که شما را ياری کنند [ زيرا اينان در پرتو اسلام به کمک شما
برمي خيزند ] [10] و راهی جز زد و خورد با شمشير نخواهيد داشت تا اينکه
خداوند بين شما حکم نمايد . [11] مثلهای [ قرآن ] در مورد عذاب و کيفرهای
خداوند و سرگذشت کسانی که مورد خشم او قرار گرفتند در اختيار شما
است . [12] بنابراين در رفع تهديدهای الهی به خاطر جهالت يا سستی در
برابر خشم او و يا اطمينان به عدم فرو فرستادن عذابش کندی مورزيد .
[13] خداوند مردم قرون پيشين را از رحمت خود دور نساخت جز بخاطر اينکه
امر به معروف و نهی از منکر را ترک کردند [14] خداوند افراد سفيه را
بخاطر گناه و افراد عاقل و دانا را بخاطر ترک نهی از منکر از رحمت
خود به دور داشت . [15] به هوش باشيد شما قيد و بند اسلام را قطع حدود
آن را معطل و احکام آن را به دست نابودی سپرده ايد [16] بدانيد خداوند
مرا به نبرد با سرکشان ، پيمان شکنان و کسانی که فساد را بر روی زمين
براه مي اندازند فرمان داده است . [1] اما ناکثين [ پيمان شکنان ] من
با آنها نبرد کردم اما قاسطين [ متجاوزان ] با آنها جهاد نمودم [2] و
اما مارقين [ خارج شوندگان از دين ] آنان را بر خاک مذلت نشاندم
و اما شيطان ردهه [ ذوالثديه رئيس خوارج ] با صاعقه ای [3] که قلبش را
به طپش در آورد و سينه اش را به لرزه انداخت کارش را تمام ساختم
تنها تعداد محدودی از ستمگران و سرکشان باقی مانده اند [4] که اگر خداوند
مرا باقی بگذارد با حمله ديگری نابودشان خواهم کرد و دولت و حکومت
حق را بجای آنها برقرار خواهيم کرد [5] جز افراد قليلی که در اطراف بلاد
پراکنده شده و از دسترس من خارج باشند . [6] وحی [7] من در دوران نوجوانی
بزرگان و شجاعان عرب را بخاک افکندم و شاخه های بلند درخت قبيله
ربيعه و مضر را در هم شکستم [8] شما بخوبی موقعيت مرا از نظر
خويشاوندی و قرابت و منزلت و مقام ويژه نسبت به رسول خدا مي دانيد
[9] او مرا در دامن خويش پرورش داد : من کودک بودم او [ همچون فرزندش ]
در آغوش خويش مي فشرد [10] و در استراحتگاه مخصوص خويش جای مي داد
بدنش را به بدنم مي چسبانيد و بوی پاکيزه او را استشمام مي کردم [11] غذا را
مي جويد و در دهانم مي گذاشت . هرگز دروغی در گفتارم نيافت و اشتباهی
در کردارم پيدا ننمود . [12] از همان زمان که رسولخدا صلی الله عليه و آله
و سلم را از شير باز گرفتند خداوند [13] بزرگترين فرشته از فرشتگان خويش
را مامور ساخت تا شب و روز وی را به راههای بزرگواری و درستی و
اخلاق نيک سوق دهد . [14] من همچون سايه ای به دنبال آنحضرت حرکت مي کردم و
او هر روز نکته تازه ای از اخلاق نيک را برای من آشکار مي ساخت [15] و مرا
فرمان مي داد که به او اقتدا کنم وی مدتی از سال مجاور کوه حراء مي شد
[16] تنها من او را مشاهده مي کردم و کسی جز من او را نمي ديد . در آن روز
غير از خانه رسولخدا صلی الله عليه و آله و سلم خانه ای که اسلام در آن
راه يافته باشد وجود نداشت [1] تنها خانه آن حضرت بود که او و خديجه و
من نفر سوم آنها اسلام را پذيرفته بوديم [2] من نور وحی و رسالت را مي ديدم
و نسيم نبوت را استشمام مي کردم . [3] من به هنگام نزول وحی بر محمد ( ص )
صدای ناله شيطان را شنيدم [4] از رسول خدا ( ص ) پرسيدم : اين ناله
چيست ؟ فرمود : اين شيطان است که از پرستش خويش مايوس گرديده .[5]
تو آنچه را که من مي شنوم مي شنوی و آنچه را که من مي بينم مي بينی تنها
فرق ميان من و تو اين است که تو پيامبر نيستی [6] بلکه وزير منی و بر
طريق و جاده خير قرار دادی من همراه او بودم [7] هنگامی که سران قريش
نزد وی آمدند گفتند : [8] ای محمد ( ص ) تو ادعای بزرگی کرده ای ادعائی
که هيچکدام از پدران و خاندانت چنين ادعائی نکرده اند [9] ما از تو يک
معجزه مي خواهيم اگر پاسخ مثبت دهی و آن را به انجام برسانی مي دانيم
که تو نبی و پيامبر هستی [10] و اگر انجام ندهی بر ما روشن مي شود که ساحر و
دروغگوئی پيامبر ( ص ) پرسيد : [11] خواسته شما چيست ؟ گفتند :
اين درخت را صدا بزنی که از ريشه بر آمده جلو آيد و پيش رويت
بايستد [12] فرمود : خداوند بر همه چيز توانا است [13] اگر خداوند اين
عمل را انجام دهد آيا ايمان مي آوريد ؟ و به حق گواهی مي دهيد ؟ گفتند
[14] بلی فرمود به زودی آنچه را مي خواهيد به شما ارائه خواهم داد و
مي دانم که شما به سوی خير و نيکی باز نخواهيد گشت [15] و در ميان شما کسی
قرار دارد که در درون چاه [ بدر ] افکنده خواهد شد و نيز کسی است که
[ نبرد ] احزاب را به راه خواهد انداخت [16] سپس صدا زد : ای درخت
[17] اگر به خدا و روز واپسين ايمان داری و مي دانی که من پيامبر خدا هستم
[18] از ريشه از زمين بيرون آی و نزد من آی و به فرمان خداوند پيش روی من
بايست سوگند به کسی که او را به حق مبعوث ساخت درخت با
ريشه هاش از زمين کنده شد [1] پيش آمد و به شدت صدا مي کرد و همچون
پرندگان به هنگامی که بال مي زنند و صدائی از به هم خوردن شاخه هايش در
هوا پراکنده مي شد [2] تا آنکه پيش آمد و در جلوی رسولخدا ( ص ) ايستاد
و شاخه هايش همچون بالهای پرندگان به هم خورد [3] بعضی شاخه بلند خود را
بر روی پيامبر ( ص ) و بعضی از آنها را بر دوش من افکند [4] و من در
جانب راست آن حضرت بودم . [5] اما قريش هنگامی که اين وضع را مشاهده
کردند از روی کبر و غرور گفتند به درخت فرمان ده نصفش پيشتر آيد
و نصف ديگرش در جای خود باقی بماند [6] پيامبر ( ص ) فرمان داد :
نيمه ای از آن با وضعی شگفت آور و صدائی شديد به پيامبر نزديک شد
[7] آنچنانکه نزديک بود به آنحضرت بپيچد باز از روی کفر و سرکشی گفتند :
[8] فرمان ده اين نصف باز گردد و به نصف ديگر ملحق شود و به صورت
نخستين در آيد [9] پيامبر ( ص ) دستور فرمود : و درخت چنين کرد من
گفتم : لااله الاالله [10] ای پيامبر ( ص ) من نخستين کسی هستم که به
تو ايمان دارم و نخستين فردی هستم که اقرار مي کنم : [11] درخت با فرمان
خدا برای تصديق نبوت و اجلال و بزرگداشت برنامه و دعوتت آنچه را
خواستی انجام داد [12] اما آنها همه گفتند : نه او ساحری است دروغگو
که سحری شگفت آور دارد و در سحر خويش سخت با مهارت است [13] آيا
پيامبريت را کسی جز اين [ منظورشان من بودم ] تصديق مي کند ؟ [ اما ]
من از کسانی هستم که در راه خدا از هيچ ملامتی نمي ترسند [14] از کسانی که
سيمايشان سيمای صديقان و سخنانشان . سخنان نيکان است . شب زنده
دارانند و روشني بخش روز [15] به دامن قرآن تمسک جسته اند و سنتهای خدا و
رسولش را احياء مي کنند [16] نه تکبر مي ورزند و نه علو و برتری پيشه
مي سازند نه خيانت می کنند و نه فساد به راه مي اندازند [17] دلها و
قلبهاشان در بهشت و بدن و پيکرهاشان در انجام وظيفه و عمل .
-
پست: 1002
تاریخ عضویت: دوشنبه ۱۶ بهمن ۱۳۸۵, ۷:۳۹ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 350 بار
سپاس‌های دریافتی: 389 بار

پست توسط HRG »

خطبه 193
[1] از خطبه های امام ( ع ) که در آن صفات و روحيات و اعمال پرهيزکاران
را به وضوح شرح مي دهد . نقل شده : يکی از اصحاب امير مؤمنان ( ع )
به نام همام که مردی عابد و پرهيزکار بود به آنحضرت عرض کرد : ای
امير مؤمنان پرهيزکاران را برايم آن چنان توصيف کن که گويا آنان را
با چشم مي نگرم اما امام ( ع ) در پاسخش درنک فرمود: آن گاه
فرمود : ای همام از خدا بترس و نيکی کن که خداوند با کسانی
است که تقوا پيشه کنند و با کسانيکه نيکوکارند ولی همام باين
مقدار قانع نشد [ و در اين باره اصرار ورزيد ] تا اينکه امام تصميم
گرفت صفات متقين را مشروحا برايش بازگو کند . پس از آن خدای را
ستايش و ثنا نمود و بر پيامبرش درود فرستاد . سپس فرمود : [2] اما بعد
خداوند سبحان مخلوق را آفريد [3] در حاليکه از اطاعتشان بي نياز و از
معصيت آنان ايمن بود زيرا نه نافرمانی گناهکاران به او زيان مي رساند [4] و
نه اطاعت مطيعان به او نفعی مي بخشد . روزی و معيشت آنان را بينشان
تقسيم کرد و هر کدام را در دنيا به جای خويش قرار داد [5] اما پرهيز
کاران در دنيا دارای اين صفات برجسته اند : گفتارشان راست [6] پوشش
آنان ميانه روی و راه رفتنشان تواضع و فروتنی است . چشمان خويش را از
آن چه خداوند بر آنها تحريم نموده پوشيده اند [7] و گوش های خود را وقف
شنيدن علم و دانش سودمند ساخته اند . [8] در بلا و آسايش حالشان يکسان
است [ و تحولات آنها را دگرگون نميسازد ] [9] و اگر نبود اجل و سرآمد
معينی که خداوند برای آن ها مقرر داشت . روحهای آنان حتی يک چشم بر
هم زدن از شوق پاداش و از ترس کيفر در جسمشان قرار نمي گرفت [10] خالق و
آفريدگار در روح و جانشان بزرگ جلوه کرده [ بهمين جهت ] غير خداوند
در نظرشان کوچک است . آنها به کسی مي مانند که بهشت را با چشم ديده
[11] و در آن متنعم است و همچون کسی هستند که آتش دوزخ را مشاهده کرده و
در آن معذب است [12] قلب هاشان پر از اندوه و [ انسان ها ] از شرشان در
امان بدن هاشان لاغر و نيازمندي هايشان اندک 000 [1] و ارواحشان عفيف و
پاک است برای مدتی کوتاه در اين جهان صبر و استقامت ورزيدند و
راحتی بس طولانی بدست آوردند [2] تجارتی است پر سود که پروردگارشان
برايشان فراهم ساخته دنيا [ با جلوه گريهايش ] خواست آنها را بفريبد
ولی آنها فريبش را نخوردند و آنرا نخواستند [3] دنيا [ با لذاتش ] آنها
را اسير خود سازد ولی آنها با فداکاری خويشتن را آزاد ساختند .
[ پرهيزکاران ] در شب همواره بر پا ايستاده اند [4] قرآن را شمرده و با تدبر
تلاوت مي کنند با آن جان خويش را محزون مي سازند و داروی درد خود را از
آن مي گيرند [5] هر گاه به آيه ای برسند که در آن تشويق باشد با علاقه فراوان
به آن روی آورند [6] و روح و جانشان با شوق بسيار در آن خيره شود و آن را
همواره نصب العين خود مي سازند [7] و هر گاه به آيه ای برخورد کنند که در
آن بيم باشد . گوشهای دل خويشتن را برای شنيدن آن باز مي کنند [8] و صدای
ناله و به هم خوردن زبانه های آتش با آن وضع مهيبش در درون گوششان
طنين انداز است [9] آنها در پيشگاه خدا به رکوع مي روند و جبين و دست و
پا به هنگام سجده بر خاک مي سايند [10] و از او آزادی خويش را از آتش
جهنم درخواست ميکنند . [11] و اما در روز دانشمندانی بردبار و نيکوکارانی
با تقوا هستند ترس و خوف بدنهای آنها را همچون چوبه تيری لاغر ساخته
[12] چنانکه ناطران آنها را بيمار مي پندارند اما هيچ بيماری در وجودشان
نيست [13] بيخبران مي پندارند آنها ديوانه اند [14] در حالی که انديشه های بس
بزرگ آنان را به اين وضع در آورده . از اعمال اندک خويش خشنود
نيستند [15] و اعمال فراوان خود را زياد نمي بينند آنان خويش را متهم
مي سازند و از کردار خود خوفناکند . [16] هر گاه يکی از آنها ستوده شوند از
آن چه درباره اش گفته شده در هراس مي افتد و ميگويد : [17] من از ديگران
نسبت بخود آگاه ترم و پروردگارم به اعمالم از من آگاه تر است 000
[مي گويد] [1] بار پروردگارا ما را در مورد گناهانی که به ما نسبت مي دهند
مؤاخذه مفرما و نسبت به نيکي هائی که درباره ما گمان مي برند ما را
از آن برتر قرارده و گناهانی را که نميدانند بيامرز [2] از نشانه های
آنان اين است : در دين نيرومند نرمخو و دورانديش [3] با ايمانی مملو از
يقين حريص در کس ب دانش و دارای علم توام با حلم ميانه رو در حال غنا
[4] در عبادت خاشع در عين تهيدستی آراسته در شدائد بردبار [5] طالب حلال در
راه هدايت با نشاط از طمع دور [6] اعمال نيک را انجام مي دهد اما باز هم
ترسان است روز را شام ميسازد و همش سپاسگزاری است شب را به روز
مي آورد و تمام فکرش ياد خدا است [7] مي خوابد اما ترسان است و برميخيزد
شادمان است ترس او از غفلت [8] و شادمانی او به خاطر فضل و رحمتی است
که به او رسيده . [9] هرگاه نفس او در انجام وظائفی که خوش ندارد سرکشی
کند او هم از آنچه دوست دارد محرومش مي سازد . [10] روشنی چشمش در چيزی
است که زوال در آن راه ندارد و بي علاقه گی و زهدش در چيزی است که
باقی نمي ماند علم و حلم را به هم آميخته و گفتار را با کردار هم آهنگ
ساخته [11] آرزويش را نزديک مي بينی لغزش ش را کم قلبش را خاشع نفسش را
قانع [12] خوراکش را اندک امورش را آسان دينش را محفوخ شهوتش را مرده
و خشمش را فروخورده است [13] همگان به خيرش اميدوار و از شرش در امانند
اگر در ميان غافلان باشد جزو ذاکران محسوب مي گردد [14] و اگر در ميان
ذاکران باشد جزو غافلان محسوب نمي شود . [15] ستمکار [ پشيمان ] را مي بخشد
و به آنکه محرومش ساخته عطا مي کند با آنکس که پيوندش را قطع کرده
مي پيوندد [16] از گفتار زشت و ناسزا بر کنار است گفته هايش نرم بديهايش
پنهان و نيکيهايش آشکار است . [1] نيکي هايش رو کرده و شرش رخ برتافته
است . در شدائد و مشکلات خونسرد و آرام در برابر ناگواريها شکيبا و
بردبار [2] و در موقع نعمت و راحتی سپاسگزار است نسبت به کسی که دشمنی
دارد ظلم نمي کند و به خاطر دوستی با کسی مرتکب گناه نمي شود [3] پيش از
آنکه شاهد و گواهی بر ضدش اقامه شود خود به حق اعتراف مي کند آنچه را
به او سپرده اند ضايع نمي کند [4] و آنچه را به او تذکر داده اند به فراموشی
نمي سپارد مردم را با نامهای زشت نمي خواند به همسايه ها زيان نمي رساند
[5] مصيبت زده را شماتت نمي کند در محيط باطل وارد نمي گردد و از دائره حق
بيرون نمي رود [6] اگر سکوت کند سکوتش وی را مغموم نمي سازد و اگر بخندد
صدايش به قهقهه بلند نمي شود [7] و اگر به او ستمی [ از دوستان ] شود صبر
مي کند تا خدا انتقام وی را بگيرد . خود را در سختی قرار مي دهد [8] اما
مردم از دستش در آسايشند خود را بخاطر آخرت به زحمت مي اندازد و
مردم را در راحتی قرار مي دهد [9] کناره گيری او از کسانی که دوری می کند از
روی زهد و به خاطر پاک ماندن است و معاشرتش باآنان که نزديکی دارد
توام با مهربانی و نرمش است [10] دورکشي اش از روی تکبر و خودبرتربينی
نيست و نزديکيش بخاطر مکر و خدعه نخواهد بود . [11] راوی مي گويد : هنگامی
که سخن به اينجا رسيد ناگهان همام ناله ای از جان برکشيد که روحش
همراه آن از کالبدش خارج شد . [12] اميرمؤمنان ( ع ) فرمود : آه من از
اين پيشامد مي ترسيدم . [13] سپس فرمود : مواعظ و پند و اندرزهای رسا به
آنان که اهل موعظه اند چنين مي کند [14] کسی عرض کرد : پس شما چطور ای
اميرمؤمنان ؟ [ يعنی توصيف پرهيزکاران با همام چنين کرد پس خود شما
چطور ؟ ] [15] امام ( ع ) فرمود : وای بر تو هر اجلی وقت معينی دارد که
از آن نمي گذرد و سبب مشخصی که از آن تجاوز نمي کند [16] آرام باش ديگر
چنين سخن مگوی اين حرفی بود که شيطان بر زبانت نهاد .
-
پست: 1002
تاریخ عضویت: دوشنبه ۱۶ بهمن ۱۳۸۵, ۷:۳۹ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 350 بار
سپاس‌های دریافتی: 389 بار

پست توسط HRG »

خطبه 194
[1] از خطبه های امام عليه السلام که درباره صفات منافقان ايراد فرموده .
[2] خداوند را بر توفيقی که بر اطاعتش داده و حمايتی که در جلوگيری از
نافرمانيش کرده ستايش مي کنيم [3] و از او مي خواهيم که نعمتش را کامل و
دست ما را به ريسمان محکمش متصل سازد و گواهی مي دهيم که محمد صلی
الله عليه و آله و سلم بنده و فرستاده اوست [4] هم او که در راه رضای
حق در هرگونه شدت و ناراحتی فرورفت و جام مشکلات و سختيها را نوشيد
[5] در حالی که بستگان و نزديکانش متلون و ناپايدار و بيگانگان در
دشمنيش مصمم بودند [6] اعراب برای نبرد با او زمام مرکبها را رها ساخته
با تازيانه به پهلوی آنها مي زدند [7] تا اينکه از دورترين نقطه و
پرفاصله ترين خانه دشمنی خويش را در برابرش قرار دادند . [8] ای بندگان
خدا شما را به تقوا و پرهيزکاری سفارش مي کنم و از منافقان بر حذر
مي دارم [9] زيرا آنها گمراه و گمراه کننده اند . خطاکار و خطااندازند به
رنگهای گوناگون بيرون مي آيند [10] و به قيافه ها و زبانهای متعدد خودنمائی
مي کنند از هر وسيله ای برای فريفتن و در هم شکستن شما استفاده مي کنند
و در کمينگاهی به کمين شما مي نشينند [11] بدباطن و خوش ظاهرند [12] و در نهان
برای فريب مردم گام برمي دارند . از بيراهه ها حرکت مي کنند [13] و گفتارشان
به ظاهر شفابخش اما کردارشان دردی است درمان ناپذير بر رفاه و
آسايش مردم حسد مي ورزند [14] و [ اگر بر کسی ] بلائی وارد شود خوشحالند و
اميدواران را مايوس مي کنند آنها در هر راهی کشته ای دارند [15] و در هر دلی
راهی و در هر مصيبتی اشک ساختگی مي ريزند . مدح و تمجيد را به يکديگر
قرض مي دهند [16] و انتظار پاداش و جزا مي کشند اگر چيزی بخواهند اصرار
مي ورزند و اگر ملامت کنند پرده دری مي نمايند . [1] و اگر سرپرستی به
عهده شان گذارده شود از حد تجاوز مي کنند در برابر هر حقی باطلی در
برابر هر دليلی قطعی شبهه ای [2] برای هر زنده ای قاتلی برای هر دری کليدی و
برای هر شبی چراغی تهيه کرده اند [3] با اظهار ياس و بي رغبتی مي خواهند به
مطامع خويش برسند تا بازار خود را گرم سازند و کالای خويش را به
فروش برسانند [4] سخن مي گويند ولی باطل خود را شبيه حق جلوه مي دهند .
توصيف مي کنند ولی با آراستن ظاهر راه فريب پيش مي گيرند راه ورود به
خواسته خود را آسان [5] و طريق خروج از دام خويش را تنگ و پر پيچ و خم
جلوه مي دهند آنها دار و دسته شيطانند و شراره های آتش دوزخ [6] [ خداوند
مي فرمايد ] آنان حزب شيطانند و بدانيد حزب شيطان در زيانند .
-
پست: 1002
تاریخ عضویت: دوشنبه ۱۶ بهمن ۱۳۸۵, ۷:۳۹ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 350 بار
سپاس‌های دریافتی: 389 بار

پست توسط HRG »

خطبه 195
[7] از خطبه های امام عليه السلام که در آن پس از ستايش خدا و ثنا بر
پيامبر صلی الله عليه و آله و سلم مردم را اندرز مي دهد .ستايش خدا
[8] ستايش خداوندی را است که از آثار قدرت و جلال کبريائيش آنقدر آشکار
ساخته که چشم از عجائب قدرتش در حيرت فرورفته [9] و انديشه های بلند
انسانها را از ساختن کنه صفاتش بازداشته است .[10] شهادتين [11] از روی ايمان
و يقين و اخلاص و اعتقاد گواهی مي دهم که معبودی جز خداوند يکتا نيست
[12] و نيز شهادت مي دهم که محمد ص بنده و فرستاده او است . وی را
هنگامی فرستاد که نشانه های هدايت به کهنگی گرائيده [13] و جاده های دين محو
و نابود شده بود او حق را آشکار ساخت و مردم را نصيحت نمود .[1] و آنها
را به سوی کمال هدايت کرد و فرمان ميانه روی و عدالت داد درود بر او
و خاندانش باد .[2] پند و اندرز [3] ای بندگان خدا آگاه باشيد خداوند
شما را بيهوده نيافريده و مهمل و بدون سرپرست نگذاشته [4] از مقدار و
اندازه نعمتش بر شما آگاه و احسان و نيکی خود را بر شما احصاء فرموده
است بنابراين از او درخواست پيروزی بر دشمن و رستگاری کنيد [5] دست
نياز را به سوی او دراز و عطا و بخشش را تنها از او بخواهيد قطعا
ميان شما و او حجابی نيست [6] و دری بين او و شما بسته نشده است . او در
همه جا در هر لحظه و هر ساعت [7] و با هر کس هست . عطا و بخشش از
قدرت و دارائيش نمي کاهد [8] و سائلان نعمتش را تمام نمي کنند و عطاشدگان
از خزائنش کم نمي کنند توجه به يک شخص وی را از ديگری غافل نمي سازد
[9] و شنيدن صدائی او را از شنيدن صدای ديگری بازنمي دارد عطا و بخشش وی
به کسی مانع از سلب نعمت از ديگری نمي شود [10] غضبش او را از رحمت
بازنمي دارد و رحمتش او را از کيفر و عذاب غافل نمي سازد [11] پنهان بودنش
[ از چشمها ] مانع از آشکاربودنش [ در پيشگاه عقل به خاطر آثارش ]
نيست و ظاهربودنش [ در نزد خرد ] وی را از پنهان بودن [ از چشمها ]
جدا نمي سازد [12] نزديک است و در عين حال دور ،بلندمرتبه است و در همين
حال نزديک ،آشکار است و پنهان ، پنهان است و آشکار[13] از همه حساب مي کشد
و کسی از او حساب نتواند خواست . موجودات را با [ نياز ] به فکر و
انديشه نيافريده و از آنان به خاطر خستگی و تعب کمک نخواسته است .
[14] ای بندگان خدا شما را به تقوا سفارش مي کنم که زمام عبادات و
قوام زندگی پر سعادت به تقوا است [15] پس به وسيله های مطمئن متمسک شويد
و به تقوای حقيقی چنگ زنيد که شما را به سرمنزل آرامش [16] و منزلگاههای
پر وسعت و قلعه های محکم و سراهای عزت مي رساند 000 [1] [ اين مراحل
سعادت را روزی به انسان مي بخشد که ] چشمها در آن روز خيره مي شود و از
حرکت بازمي ايستد همه جا در نظر انسان تاريک و گله های شتر [ بهترين
ثروت عرب ] و مال و اموال فراموش مي گردند [2] در صور دميده مي شود
قلبهااز کار مي افتند زبانها بند مي آيد [3] کوههای بلند و سنگهای محکم به
هم خورده آنچنان که قسمتهای سخت و محکم [4] در هم ريخته نرم مي شوند جای
آنها چنان صاف و هموار مي گردد که گويا کوهی وجود نداشته است [5] [ در
آنروز ] نه شفيعی است که شفاعت کند و نه دوستی که سودی بخشد و نه عذر
موجهی که کيفر را برطرف سازد .
-
پست: 1002
تاریخ عضویت: دوشنبه ۱۶ بهمن ۱۳۸۵, ۷:۳۹ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 350 بار
سپاس‌های دریافتی: 389 بار

پست توسط HRG »

خطبه 196
[6] از خطبه های امام عليه السلام است . بعثت پيامبر ( ص ) هنگامي
پيامبر ( ص ) را مبعوث ساخت که نه نشانه ای [ از دين ] بر پا و نه
چراغ هدايتی روشن و نه طريق حقی آشکار بود [7] موعظه به زهد [8] ای بندگان
خدا شما را به تقوا توصيه مي کنم و از دنيا بر حذر مي دارم زيرا دنيا
سرای ناپايدار [9] و جايگاه سختی و مشقت است ساکنانش مسافر و مقيمانش
مجبور به جدائی از آن هستند .[10] دنيا همچون کشتی است که در دل درياها
بادهای تند و شديد آن را مضطرب مي سازد اهل خود را هميشه در اضطراب و
ناراحتی قرار مي دهد ،[11] [سرنشينان آن ] بعضی غرق شده و هلاک گرديده اند و
برخی در ميان امواج در حال نجاتند ،[12] بادها آنها را از اين سو به آن سو
مي برند و در جاهای هولناک قرار مي دهند . [13] اما آنها که هلاک شده اند
بازيافتنشان ممکن نيست و آنان که نجات يافته اند نيز در شرف هلاکند .
[1] ای بندگان خدا از هم اکنون به هوش باشيد هنوز زبانها آزاد بدنها
سالم [2] اعضاء و جوارح آماده محل رفت و آمد وسيع و مجال بسيار است [3] [ به
هوش باشيد ] پيش ازآنکه فرصت از دست برود و مرگ فرارسد آمدن مرگ
را مسلم و تحقق يافته شماريد نه آنکه منتظر آن باشيد [ که در عمل سستی
و تاخير کنيد ]
-
پست: 1002
تاریخ عضویت: دوشنبه ۱۶ بهمن ۱۳۸۵, ۷:۳۹ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 350 بار
سپاس‌های دریافتی: 389 بار

پست توسط HRG »

خطبه 197
[4] از سخنان امام ( ع ) که درآن موقعيت خويش و لزوم اطاعت فرمانش را
تاکيد مي کند [5] اصحاب و ياران محمد ( ص ) که حافظان و نگهداران اسرار
او هستند به خوبی مي دانند [6] که من حتی يک لحظه به معارضه با [ احکام و
دستورات ] خدا و پيامبر برنخاسته ام بلکه با در کف گذاشتن جان خود
[7] در صحنه های نبردی که شجاعان قدمهايشان مي لرزيد و پشت کرده فرار
مي کردند با حضرتش مواسات کردم و اين شجاعتی است که خداوند مرا به
آن اکرام فرموده است .[8] رسول خدا صلی الله عليه و آله وسلم در حالی که
سرش برسينه ام قرار داشت قبض روح گرديد [9] و جانش در دستم جريان پيدا
کرد آنرا به چهره کشيدم . من متصدی غسل آن حضرت بودم [10] و فرشتگان مرا
ياری مي کردند [ گوئی ] در و ديوار خانه اش به ضجه در آمده بودند .[11]
گروهی [ از فرشتگان ] به زمين مي آمدند و گروهی به آسمان مي رفتند گوش
من از صدای آهسته آنان [12] که بر آن حضرت نماز مي خواندند خالی نمي شد تا
آنگاه که او را در ضريح خود بخاک سپرديم . [13] بنابراين چه کسی به آن
حضرت به هنگام حيات و مرگ از من سزاوارتر است ؟ با بينش خويش
بسوی جهاد سرعت کنيد 000 [1] بايد نيت شما در صحنه جهاد عملتان را
تصديق کند سوگند به آن کسی که جز او آفريدگار و معبودی نيست من در
جاده حق قرار دارم [2] و آنها [ مخالفان ] در لغزش گاه باطل مي گويم آن
چه را که مي شنويد و برای خود و شما از خداوند درخواست مغفرت و
آمرزش مي کنم
-
پست: 1002
تاریخ عضویت: دوشنبه ۱۶ بهمن ۱۳۸۵, ۷:۳۹ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 350 بار
سپاس‌های دریافتی: 389 بار

پست توسط HRG »

خطبه 198
[3] از خطبه های امام ( ع ) که در مورد احاطه علم خداوند به تمام جزئيات
و تشويق به تقوا و برتری اسلام و قرآن ايراد فرموده است . [4] [ خداوند ]
از صدای نعره حيوانات وحشی در کوهها و بيابانها گناه و معصيت بندگان
در خلوت گاهها [5] آمد و شد و حرکات ماهيان در اقيانوس های ژرف و تلاطم
امواج آب در اثر وزش تندبادها [ از همه اينها ] آگاه است .[6] و گواهی
مي دهم که محمد ( ص ) برگزيده خدا سفير وحی و رسول رحمت او است
[7] توصيه به پرهيزکاری [8] اما بعد من شما را به ترس از خدائی توصيه مي کنم
که آفرينشتان را آغاز کرده و به سوی او بازگشت مي کنيد . [9] خدائی که
خواسته های شما را برمي آورد،آخرين نقطه اميد و ميل شما اوست ،راه
راست و معتدل شما به او ختم مي شود [10] و به هنگام ترس و فزع تنها
پناهگاهتان او مي باشد . تقوا و ترس از خدا،داروی بيماريهای قلوب ، [11]
بينائی دلها، شفای آلام جسماني ،صلاح و مرهم زخمهای جانها،[12] پاکيزه کننده
آلودگی ارواح ، جلای نابينائی چشمها،000 [1] امنيت در برابر ناآراميها و
اضطراب ها و روشنائی تيرگيهای شما است . بنابراين اطاعت خداوند را
جامه زيرين قرار دهيد نه روئين [2] بلکه آن را داخل بدن و زير پوست نه
جامه زيرين بلکه بالاتر از آن ، آن را با اعضاء و جوارح و قلب خويش
بياميزيد . [3] اطاعت او را امير و فرمانده امور خود راه ورود به آب گاه
[ زندگی ] [4] شفيع برای رسيدن به خواسته ها سپر برای روز اضطراب چراغ
قبرها [5] آرامش برای وحشت های طولانی و راه گشايش برای لحظات سخت و
مشکل زندگی خود قرار دهيد [6] زيرا اطاعت خداوند وسيله نگهدارنده ای
است از حوادث هلاک کننده و از وحشتگاههائی که انتظار آنرا داريد و از
حرارت آتشهای برافروخته شده . [7] آنکس که دست به دامن تقوا زند شدائد و
سختي ها از وی دور گردند [8] تلخيها شيرين امواج ناراحتيهای متراکم از هم
گشوده [9] مشکلات پی در پی و خسته کننده آسان مجد و عظمت و بزرگواريهای از
دست رفته همچون باران دانه درشت بر او فروبارند [10] رحمت قطع شده خداوند
به او عطف توجه کند نعمتها پس از فرونشستن به جوشش آيند [11] و برکات
کم شده ، به فراوانی بر او ببارند.
[12] بنابراين از خداوندی بترسيد که با پند و اندرزش به
شما سود بخشيده به وسيله رسالتش شما را اندرز داده و با نعمتش بر
شما منت گذارده [13] خويشتن را برای پرستش او خاضع سازيد و با انجام
وظائف حق اطاعتش را به جا آوريد .[14] فضيلت اسلام [15] سپس [آگاه باشيد]
اسلام آئينی است که خداوند برای خويشتن انتخاب فرموده و آن را با ديد
علم خويش آماده ساخته [ و سخت به آن اهتمام ورزيده است ] [16] و بهترين
مخلوقش را [ يعنی محمد ص ] برای تبليغ آن برگزيده است پايه های آنرا
بر محبت خويش قرار داده و اديان و مذاهب 000 را با عزت و قدرت
اسلام ضعيف نمود [1] مذاهب ديگر را با اعتلای آن پائين قرار داد و با
احترام و نفوذ آن دشمنانش را خوار گردانيد و با نصرت و ياری آن
مخالفان سرسختش را مخذول کرد [2] و با نيرومندساختنش ارکان ضلالت را در
هم کوبيد و تشنگان را از چشمه زلال آن سيراب ساخت [3] و آبگاهش را پر آب
کرد . [ خداوند ] اسلام را طوری قرار داده که هرگز پيوندهايش شکسته
نشود [4] حلقه هايش گسسته نگردد اساس و ريشه اش ويرانی نپذيرد در
پايه هايش زوال راه نيابد [5] درخت وجودش برکنده نشود مدتش پايان نگيرد
قوانينش غبار کهنگی به خود راه ندهد [6] شاخه هايش قطع نگردد ضيق و تنگی
در راههايش يافت نشود سهولت آن موجب دشواری نگردد [7] تيرگی در
روشنائيش به چشم نخورد و در طريق مستقيمش کژی راه نيابد ستونش
پيچيدگی نبيند [8] و در جاده های وسيع آن لغزندگی نباشد در چراغش خاموشی و
در شيرينيش تلخی پيدا نشود . [9] بنابراين آئين اسلام ستونی است که
خداوند آن را در اعماق حق استوار ساخته [10] اساس و پی آن را ثابت قرار
داده و چشمه ای است که آب آن فوران مي کند چراغی است که شعله های آن
برافروخته شده [11] منار هدايتی است که مسافران راه حق با آن رهبری مي شوند
پرچمی است که برای راهنمائی پويندگان [ راه خدا ] نصب گرديده [12] و
آبگاهی است که واردان آن سيراب مي شوند . خداوند منتهای خشنودی خود
بزرگترين ستونهايش [ يعنی عبادات ] و قله بلند اطاعتش [ يعنی جهاد]
را در آن قرار داده است . [13] اسلام در پيشگاه خداوند دارای ارکانی
مطمئن بنائی بلند دليلی درخشنده شعله ای روشني بخش برهانی نيرومند و
مناره ای بلندپايه است که ستيز و معارضه با آن امکان پذير نيست [14] پس آن
را گرامی داريد از آن تبعيت کنيد حق آن را ادا نمائيد و آن را در
جايگاه مناسب و شايسته خود قرار دهيد و آن چنانکه هست آنرا بپذيريد
[15] پيامبر اعظم ( ص ) [16] خداوند محمد صلی الله عليه و آله و سلم را
هنگامی به حق مبعوث ساخت که 000 [1] دنيا به پايان يافتن نزديک شده
نشانه های آخرت روي آورگرديده [2] رونق آن پس از روشنائی به ظلمت گرائيده
و اهل خويش را از ناراحتی سر پا نگهداشته بود بسترش ناهموار [3] و آماده
زوال و نابودی بود مدتش پايان مي گرفت و علامتهای زوالش نزديک مي شد
[4] اهلش در حال نابودی حلقه زندگی در آن شکسته [5] اسبابش از هم گسيخته
پرچم هايش کهنه و پوسيده پرده هايش دريده و عمر طولانی آن به کوتاهی
گرائيده بود . [6] [ در اين هنگام ] خداوند وی را ابلاغ کننده رسالتش
افتخارآفرين برای امتش باران بهاری برای تشنگان اهل زمانش [7] سربلندی
برای پيروانش و مايه شرف برای ياران و انصارش قرار داد .[8] قرآن کريم
[9] سپس کتاب آسمانی يعنی قرآن را بر او نازل فرمود: نوری که خاموشی ندارد،
چراغی که افروختگی آن زوال نپذيرد،[10] دريائی که اعماقش را درک نتوان نمود،
راهی که گمراهی در آن وجود ندارد،[11] شعاعی که روشنی آن تيرگی نگيرد، فرقان و
جداکننده حق از باطلی که درخشش دليلش به خاموشی نگرايد،[12] بنيانی که ارکان
آن منهدم نگردد، بهبودي بخشی که با وجود آن ، بيماريها وحشت نياورد، قدرتی که
ياورانش شکست ندارند[13] و حقی که مددکارانش خذلان نبينند.
قرآن معدن ايمان است و مرکز آن ،[14] چشمه های دانش است و درياهای آن ، منابع
عدالت است و غديرهای آن ، پايه های اسلام است و بنيان آن ،[15] نهرهای زلال های حق
است و سرزمينهای مطمئن آن ، دريائی ست که بهره گيران تشنه کام ، آبش را تمام
نتواند کشيد،[16] و چشمه هائی است که از آن کم نتوانند کرد، محل برداشت آبی
است که هرچه از آن برگيرند کم نمي شود،[1] منازلی است که مسافران ، راه آن را
گم نمي کنند نشانه هائي است که از چشم سيرکنندگان پنهان نمي ماند[2] و کوهساری
است که [ديده رهگذران را به خود متوجه ساخته ] از آن نمي گذرند.
[3] خداوند اين قرآن را فرونشاننده عطش دانشمندان ، باران بهاری برای قلب
درک کنندگان ، و جاده وسيع برای صالحان قرار داده است .[4] قرآن داروئی است که
پس از آن بيماری باقی نمي ماند، نوری است که بعداز آن ظلمتی يافت نمي شود،
[5] ريسماني است که دستگيره آن مطمئن ، پناهگاهی است که قله بلند آن مانع
دشمنان ، نيرو و قدرتی است برای کسی که به آن چنگ زند، محل امنی است برای
هرکس که به آن وارد شود،[6] راهنمائی است برای آنکه به آن اقتدا کند، انجام
وظيفه ای است برای آنکس که مذهب خويش گرداند، برهانی است برای کسی که
به گفته هايش استدلال کند،[7] شاهد و گواهی است برای آنکه از آن سخن بگويد،
پيروزی و غلبه است برای افرادی که با آن استدلال نمايند،[8] نجات دهنده ای است
برای کسی که حامل آن باشد و به آن عمل کند، مرکب راهواری است برای کسی که
آن را بکار گيرد، نشانه ای است برای کسی که با آن علامت گذاری کند، سپری
است برای آنکس که لباس رزم بپوشد،[9] دانشی است برای کسی که حفظ کند،
گفتار پرارزشی است برای آنکه روايت کند و حکم و فرمانی است برای کسی که
قضاوت و به عهده گيرد.
-
پست: 1002
تاریخ عضویت: دوشنبه ۱۶ بهمن ۱۳۸۵, ۷:۳۹ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 350 بار
سپاس‌های دریافتی: 389 بار

پست توسط HRG »

خطبه 199
[10] از سخنان امام ( ع ) که همواره يارانش را به آن توصيه مي کرد
[11] نماز را به پا داريد محافظت آن را بر عهده گيريد زياد به آن توجه
کنيد و فراوان نماز بخوانيد و به وسيله آن به خدا تقرب جوئيد [12] زيرا
نماز به عنوان فريضه واجب در اوقات مختلف شبانه روز بر مؤمنان
مقرر شده است [13] مگر به پاسخ دوزخيان در برابر اين پرسش که چه چيز
شما را به دوزخ کشانيده است گوش فرانداده ايد که مي گويند [14] ما از
نمازگزاران نبوديم 000 نماز گناهان را همچون برگهای پائيزی مي ريزد
و غل و زنجيرهای معاصی را از گردنها مي گشايد . [15] پيامبر ( ص ) نماز
را به چشمه آب گرمی که [1] بر درب خانه کسی باشد و شبانه روزی پنج بار
خود را در آن شتشو دهد تشبيه کرده است [2] که بدون ترديد چرک و آلودگی
در بدن چنين کسی باقی نخواهد ماند [3] گروهی از مؤمنان که زينت و متاع
اين جهان و چشم روشنی آن يعنی فرزندان و اموال آنان را به خود مشغول
نداشته حق نماز را خوب شناخته اند [4] خداوند سبحان مي گويد : مردانی
هستند که تجارت و داد و ستد آنان را از ياد خدا و برپاداشتن نماز و
پرداخت زکات بازنمي دارد [5] رسول خدا ( ص ) بعد از بشارت به بهشت
خويش را در مورد نماز به تعب و مشقت انداخته بود [6] زيرا خداوند به او
فرموده بود : خانواده خويش را به نماز فرمان ده و در برابر آن
شکيبا باش [7] لذا آن حضرت پی در پی اهل بيت خود را به نماز امر مي کرد
و خود نيز در انجام آن شکيبائی داشت . [8] زکات [9] [ و بدانيد که ] زکات
همراه نماز مايه تقرب مسلمانان به خداوند است بنابراين کسی که زکات
را با طيب خاطر عطا کند [10] کفاره [ گناهان ] او محسوب مي شود و مانع و
حاجبی از آتش برای او خواهد بود [11] پس نبايد کسی چشم به دنبال آنچه
پرداخته بدوزد و در ادای آن برای خويش مشتقت ببيند يا بخاطر آن
حسرت خورد [12] زيرا آن کس که بدون طيب نفس برای دريافت مزد بيشتری آن
را بپردازد نسبت به سنت پيامبر ( ص ) جاهل است [13] و از اجر و ثواب
مغبون و در عمل گمراه و بسيار پشيمان خواهد شد . [14] ادای امانت [15] سپس
[وظيفه الهی هر کس ] اداء امانت است چه اينکه آن کس که اهل امانت
نباشد هرگز به مقصد نمي رسد [ بدانيد ] امانت بر آسمانهای بناشده
[16] زمينهای گسترده کوههای مرتفع که : [1] از آنها طولاني تر عريضتر و بلندتر و
عظيمتر پيدا نشود عرضه شد [ ولی آنها قدرت تحمل آن را نيافتند ] [2] و
اگر قرار بود چيزی به واسطه طول ، عرض ، قوت و نيروئی که دارد از
پذيرفتن امانت امتناع ورزد و تکبر به خرج دهد حتما [ آسمان زمين و
کوهها ] بودند ولی اينها [ به خاطر غرور و قدرت خود امتناع نورزيدند
بلکه ] از کيفر تحمل و عدم قدرت بر ادای آن وحشت داشتند [3] و آنچه را
که موجود ناتوان تری يعنی انسان به آن جاهل بود درک کردند قرآن در اين
باره مي فرمايد : انسان ستمگر و نادان بود [4] علم خداوند [5] آنچه را که
بندگان در شب و روز انجام مي دهند بر خداوند متعال پوشيده نيست [6] به
طور دقيق از اعمال آنها آگاه است و با علم بي پايانش به آنها احاطه
دارد [7] اعضای شما گواه او و اندام شما سپاهيان او ضمير و وجدانتان
جاسوسان وی و خلوتهای شما در برابر او آشکار و عيان است .
-
پست: 1002
تاریخ عضویت: دوشنبه ۱۶ بهمن ۱۳۸۵, ۷:۳۹ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 350 بار
سپاس‌های دریافتی: 389 بار

پست توسط HRG »

خطبه 200
[8] سخنی است که امام ( ع ) درباره معاويه ايراد فرموده [9] من از همه
سياستمدارترم سوگند بخدا معاويه از من سياستمدارتر نيست اما
او نيرنگ مي زند و مرتکب انواع گناه مي شود اگر نيرنگ ناپسند و
ناشايسته نبود من سياستمدارترين مردم بودم [10] ولی هر نيرنگی گناه است و
هر گناهی يک نوع کفر است [11] در قيامت هر غدار و مکاری پرچم خاصی
دارد که به آن وسيله شناخته مي شود . [12] به خدا سوگند من با کيد و مکر
اغفال نمي شوم و در روياروئی با شدايد ناتوان نمي گردم .
-
پست: 1002
تاریخ عضویت: دوشنبه ۱۶ بهمن ۱۳۸۵, ۷:۳۹ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 350 بار
سپاس‌های دریافتی: 389 بار

پست توسط HRG »

خطبه 201
[1] از سخنان امام ( ع ) که در آن توصيه فرموده راه روشن را انتخاب کنند
[2] ای مردم در طريق هدايت از کمی نفرات وحشت نکنيد [3] زيرا
مردم در اطراف سفره ای اجتماع کرده اند که مدت سيری آن کوتاه و گرسنگی
آن طولانی است . [4] ای مردم رضايت و نارضائی [ بر عملی ] موجب وحدت
پاداش و کيفر مردم مي گردد [ يعنی عاملان و کسانی که راضی به آن عملند
در کيفر يا پاداش شريکند ] [5] ناقه ثمود را يک نفر بيشتر پی نکرد
اما عذاب و کيفر آن همه قوم ثمود را فراگرفت زيرا همه به عمل او
راضی بودند [6] خداوند سبحان مي فرمايد : فعقروها فاصبحوا نادمين :
آن را پی کردند ولی [ سرانجام پس از نزول بلا ] پشيمان شدند [7] سرزمين
آنان همچون آهن گداخته ای که در زمين نرم فرورود يکباره فريادی برآورد
و فروکش کرد [ و به اين طريق کيفر اعمال خلاف خود را ديدند ] [8] ای
مردم آن کس که از راه آشکار و جاده واضح برود به آب مي رسد اما آن
کس که مخالفت کند و از اين طريق منحرف گردد در حيرت و سرگردانی
قرار خواهد گرفت [ و تشنه کام جان مي دهد ]
ارسال پست

بازگشت به “نهج البلاغه”