خطبه های حضرت علی (ع)

مدیر انجمن: شورای نظارت

ارسال پست
-
پست: 1002
تاریخ عضویت: دوشنبه ۱۶ بهمن ۱۳۸۵, ۷:۳۹ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 350 بار
سپاس‌های دریافتی: 389 بار

پست توسط HRG »

خطبه 222
[1] از سخنان امام ( ع ) اين سخن را به هنگام تلاوت اين آيه فرموده :
[ يسبح له فيها بالغدو و الاصال رجال لاتلهيهم تجاره و لا بيع عن ذکر الله ]
[2] خداوند ياد خويش را جلای قلبها قرارداده که در اثر آن گوش پس از
سنگينی مي شنود [3] و چشم پس از کم سوئی مي بيند و بدين وسيله پس از لجاجت
و دشمنی منقاد و رام مي گردد . [4] خداوند که نعمتهايش بزرگ باد در
هر عصر و زمانی همواره بندگانی داشته که به فکر آنها الهام مي کرده [5] و
در وادی عقل و انديشه با آنان سخن مي گفته است . [ اين بندگان ] با
نور بيداری عقول چراغ فهم و بينائی در چشمها گوشها و دلها روشن
مي ساخته اند [6] انسانها را به ياد روزهای خاص الهی مي انداختند و از مقام
عظمت پروردگار آنان را بيم مي دادند اين افراد به منزله راهنمايان
بيابانها بودند [7] کسانی که راه مستقيم وسط را پيش گرفته طريقشان را
مي ستودند و آنان را به نجات بشارت مي دادند [8] و افرادی که به جانب چپ
و راست متمايل مي شدند از آنها انتقاد کرده و از هلاکت بيمشان مي دادند
[9] بدينگونه اين بندگان پاک چراغ آن تاريکيها و راهنمای آن پرتگاهها
بودند . [10] ياد خدا اهلی دارد که آن را به جای زرق و برق دنيا
برگزيده اند لذا هيچ تجارت و داد و ستدی آنها را از ياد خدا
بازنداشته است . [11] با همين وضع زندگی خود را ادامه مي دهند و غافلان را
با فريادهای خود متوجه کيفر محرمات الهی مي کنند [12] به عدالت فرمان
مي دهند و خود به آن عمل مي نمايند [13] مردم را از بدی باز مي دارند و خود به
گرد آن نمي چرخند با اينکه در دنيا هستند گويا آن را رها کرده و به
آخرت پيوسته اند [14] آنها ماورای دنيا را مشاهده کرده گويا از پشت ديوار
اين جهان سر برآورده و به جهان برزخيان مي نگرند 000 [1] و اقامت طولانی
آنجا را مشاهده مي کنند . و گويا رستاخيز وعده های خود را برای آنها
عملی ساخته است : آنها اين پرده ها را برای جهانيان کنار زده [2] حتی گويا
چيزهائی را مي بينند که ديگران نمي بينند و مطالبی را مي شنوند که ديگران
نمي شنوند . [3] اگر آنان را در پيشگاه عقل خود مجسم سازيد و مقامات ستوده
و مجالس آشکار آنان را بنگريد [4] مي بينيد که نامه های اعمال خويش را
گشوده و برای حسابرسی اعمال خود آماده شده اند [5] برای حساب هر کار کوچک
و بزرگی که به آن دستور داشته اند و کوتاهی کرده اند [6] و يا از آن نهی شده
و مرتکب گرديده اند سنگينی بار گناهانشان را به دوش گرفته [7] نمي توانند
کمر راست کنند گريه گلويشان را گرفته و با فرياد مي گريند و گريان با
هم گفتگو مي کنند [8] و با صدای بلند در پيشگاه پروردگار خويش در مقام
پشيمانی و اعتراف به تقصيرند [ آری اگر آنها را در پيشگاه عقلتان
مجسم کنيد ] خواهيد يافت که آنها نشانه های هدايتند [9] و چراغهای تاريکی
فرشتگان آنان را در ميان گرفته آرامش بر آنها نازل گرديده [10] درهای
آسمان به رويشان گشوده شده و مقام محترمی برايشان فراهم آمده است :
[11] مقامی که خداوند به آن نظر رحمت انداخته آنها را مي نگرد از سعی و
کوشش آنان راضی و موقعيتشان را مي ستايد . [12] با دعای خود از او آرامش
عفو و گذشت مي طلبند اينان گروگانان نيازمندی فضل و کرم اويند و
اسيران عظمت او . [13] غم و اندوه طولانی قلبشان را مجروح ساخته و گريه های
بسيار چشمهايشان را، [14] به هر دری که اميدواری به خدا در آن وجود دارد
دستی برای کوبيدن از سوی آنان دراز است از کسی درخواست مي کنند که
سختی و تنگی برايش معنی ندارد و اميدواران را محروم نمي سازد . [15] اکنون
به خاطر خود حساب خويشتن را برس زيرا ديگران حسابرسی غير از تو
دارند
-
پست: 1002
تاریخ عضویت: دوشنبه ۱۶ بهمن ۱۳۸۵, ۷:۳۹ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 350 بار
سپاس‌های دریافتی: 389 بار

پست توسط HRG »

خطبه 223
[1] از سخنان امام عليه السلام اين سخن را به هنگام تلاوت اين آيه فرموده :
يا ايها الانسان ما غرک بربک الکريم [2] [ اين آيه ] کوبنده ترين
دليل در برابر شنونده و قطع کننده ترين عذر شخص مغرور است همو که
جهالت و نادانيش او را خوشحال ساخته [ مي فرمايد ] : [3] ای انسان چه
چيز تو را بر گناه جرئت داده ؟ و چه چيز تو را در برابر پروردگارت
مغرور ساخته ؟ و چه چيز تو را بر هلاکت خويشتن علاقمند نموده است ؟
[4] مگر اين بيماری تو بهبودی نمي يابد ؟ و يا اين خوابت بيداری ندارد ؟
[5] چرا همانگونه که به ديگری رحم مي کنی به خود رحم نمي کنی ؟ تو که هرگاه
کسی را در دل آفتاب سوزان بيابی بر او سايه مي افکنی [6] و هرگاه بيماری
را ببينی که سخت ناتوان گشته از روی رحم بر او مي گريی [7] پس چه چيز تو
را بر اين بيماريت شکيبائی بخشيده ؟ و بر اين مصائبت صبور ساخته ؟ [8] و
چه چيز تو را از گريه بر خويشتن تسلی داده ؟ در حالی که هيچ چيز برای
تو عزيزتر از خودت نيست [9] و چگونه ترس از فرودآمدن بلا شب هنگام تو
را بيدار نکرده ؟ با اينکه در درون معصيت و گناه غوطه وری و در زير
سلطه و قدرت خداوند قرار داری [10] بيا اين بيماری دوری از خدا را
با داروی تصميم و عزم راسخ مداوا کن و اين خواب غفلتی که چشمت
را فراگرفته با بيداری برطرف ساز [11] بيا مطيع خداوند شو و به ياد او
انس گير خوب تصور کن که به هنگام روی گردانيدنت از خدا [12] او با
دادن نعمت به تو روی مي آورد به عفو و بخشش خويش دعوتت مي کند و تو
را در زير پوشش فضل و برکات خود قرار مي دهد . [13] اما در عين حال تو
همچنان به او پشت کرده و به ديگری روی مي آوری بلند مرتبه باد
خداوندی که با اين قدرت عظيم کريم است [14] و اما تو با اين ضعف و
حقارت چه بر معصيت او جرات ورزيده ای در صورتی که تو در کنف نعمتش
قرار داری [1] و در فراخنای فضل و رحمتش در حرکتی اما او فضل خويش
را از تو منع نکرده و پرده گناهانت را ندريده است [2] بلکه حتی يک
چشم برهم زدن از دائره لطفش بيرون نبوده ای : يا در نعمتی قرار داری که
به تو بخشيده [3] يا در گناهی که از آن پرده پوشی کرده و يا بلا و مصيبتی که
از تو برطرف ساخته است بنگر اگر از در اطاعتش در مي آمدی ديگر چگونه
بود ؟ [4] سوگند بخدا اگر اين وضع بين دو نفر که در نيرو و توان مساويند
وجود داشت [5] تو نخستين حاکمی بودی که خود بر مذموميت اخلاق و بدی
کردارت حکم مي کردی [6] حقا بايد بگويم : دنيا مغرورت نساخته و اين تو
هستی که به آن مغرور شده ای [7] در حالی که پندهای فراوانی در آن مي يابی
و تو را به عدل و انصاف دعوت کرده است [8] دنيا به هشدارهائی که در
مورد ريختن بلا به جانت و کاستن از نيرو و قدرتت به تو مي دهد
راستگوتر و وفادارتر است از اينکه به تو دروغ گويد و يا مغرورت سازد
[9] چه بسيار نصيحت کننده و پنددهنده ای است که نزد تو متهم است و چه
بسيار راستگويانی در مورد دنيا که تو آنها را دروغگو مي شماری [10] اگر
دنيا را از روی شهرهای ويران شده و خانه های در هم فروريخته بشناسی [11] آن
را يادآوري کننده ای دلسوز و واعظی گويا همچون دوستی مهربان که در رسيدن
اندوه به تو بخل مي ورزد خواهی يافت . [12] [ دنيا ] چه خوب سرائی است
اما برای آنها که آن را خانه هميشگی ندانند [13] و چه خوب محلی است برای
کسی که آن را وطن برنگزيند سعادتمندان به وسيله دنيا در قيامت کسانی
هستند که امروز از زرق و برق آن فرار مي کنند . [14] هنگامی که نفخه صور
بدمد و قيامت آشکار گردد و اهل هر معبدی به آن ملحق [15] و بندگان هر
معبودی به او بپيوندند و مطيعان به مطاع خود برسند [16] در آن هنگام نه
چشمی بر خلاف حق و عدالت در هوا گشوده [17] و نه قدمی آهسته در زمين جز به
حق برداشته شود . و در آن روز چه دليلهائی که ابطال نمي گردد و چه
عذرهائی که قطع نمي شود ؟ [1] بنابراين در جستجوی چيزی باشيد که عذر
خويش را با آن مدلل داريد و حجت و دليل خود را با آن استوار سازيد [2] و
آنچه باقی ماندنی است از ميان آنچه باقی نمي ماند انتخاب کنيد [3] و
وسيله ای برای سفر [ آخرت ] آماده نمائيد و چشم به جرقه های برق نجات
بدوزيد و بار و بنه اين سفر را محکم بر پشت مرکبها ببنديد .
-
پست: 1002
تاریخ عضویت: دوشنبه ۱۶ بهمن ۱۳۸۵, ۷:۳۹ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 350 بار
سپاس‌های دریافتی: 389 بار

پست توسط HRG »

خطبه 224
[4] از سخنان امام ( ع ) که در آن از ظلم و ستم تبری مي جويد [ و
داستان آهن تفتيده و برادرش عقيل را بازگو مي کند ] [5] سوگند بخدا اگر
شب را بر روی خارهای سعدان بيدار بسر برم و يا در غلها و
زنجيرها بسته و کشيده شوم [6] برايم محبوبتر است از اينکه خدا و رسولش
را روز قيامت در حالی ملاقات کنم که به بعضی از بندگان ستم کرده [7] و
چيزی از اموال دنيا را غصب نموده باشم . چگونه به کسی ستم روا دارم
آنهم برای جسمی که تار و پودش به سرعت بسوی کهنگی پيش مي رود [ و از
هم مي پاشد ] [8] و مدتهای طولانی در ميان خاکها مي ماند . [9] سوگند بخدا عقيل
برادرم را ديدم که به شدت فقير شده بود و از من مي خواست که يک من
از گندمهای شما را به او ببخشم . [10] کودکانش را ديدم که از گرسنگی
موهايشان ژوليده و رنگشان بر اثر فقر دگرگون گشته [11] گويا صورتشان با نيل
رنگ شده بود . [12] عقيل باز هم اصرار کرد و چند بار خواسته خود را
تکرار نمود من به او گوش فرادادم [13] خيال کرد من دينم را به او
مي فروشم و به دلخواه او قدم برمي دارم و از راه و رسم خويش دست
مي کشم [ اما من برای بيداری و هشداريش ] آهنی را در آتش گداختم
[1] سپس آن را به بدنش نزديک ساختم تا با حرارت آن عبرت گيرد ناله ای
همچون بيمارانی که از شدت درد مي نالند سر داد [2] و چيزی نمانده بود که
از حرارت آن بسوزد به او گفتم : [3] هان ای عقيل زنان سوگمند در سوگ
تو بگريند از آهن تفتيده ای که انسانی آن را به صورت بازيچه سرخ
کرده ناله مي کنی [4] اما مرا به سوی آتشی مي کشانی که خداوند جبار با
شعله خشم و عضبش آنرا برافروخته است تو از اين رنج مي نالی و من از
آتش سوزان نالان نشوم ؟ [5] از اين سرگذشت شگفت آورتر داستان کسی است
که نيمه شب ظرفی سرپوشيده پر از حلوای خوش طعم و لذيذ به درب خانه
ما آورد [6] ولی اين حلوا معجونی بود که من از آن متنفر شدم گويا آن را با
آب دهان مار يا استفراغش خمير کرده بودند [7] به او گفتم : هديه
است يا زکات و يا صدقه ؟ که اين دو بر ما اهل بيت حرام است . [8] گفت
نه اين است و نه آن بلکه هديه است به او گفتم : زنان بچه مرده
بر تو گريه کنند [9] آيا از طريق آئين خدا وارد شده ای که مرا بفريبی ؟
دستگاه ادراکت به هم ريخته ؟ يا ديوانه شده ای ؟ [10] و يا هذيان مي گوئی ؟
بخدا سوگند اگر اقليمهای هفتگانه با آنچه در زير آسمانها است به من
دهند [11] که خداوند را با گرفتن پوست جوی از دهان مورچه ای نافرمانی کنم
هرگز نخواهم کرد [12] و اين دنيای شما از برگ جويده ای که در دهان ملخی
باشد نزد من خوارتر و بي ارزشتر است . [13] علی را با نعمتهای فناپذير
و لذتهای نابودشدنی دنيا چه کار از به خواب رفتن عقل و لغزش های
قبيح به خدا پناه مي بريم و از او ياری مي جوئيم .
-
پست: 1002
تاریخ عضویت: دوشنبه ۱۶ بهمن ۱۳۸۵, ۷:۳۹ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 350 بار
سپاس‌های دریافتی: 389 بار

پست توسط HRG »

خطبه 225
[14] از دعاهای امام عليه السلام که با آن از خدا مي خواهد از همگان بي نيازش کند .
[15] پروردگارا آبرويم را با بي نيازی نگهدار و شخصيتم را در اثر فقر
ساقط مگردان . [1] که از روزي خواران تو درخواست روزی کنم و از اشخاص
پست خواستار عطوفت و بخشش باشم [2] به ستودن آن کس که کمکم مي کند
مبتلا گردم و به مذمت و بدگوئی از آنکه به من نمي بخشد آزمايش شوم
[3] و تو در ماورای همه اينها سرپرست منی که ببخشی و يا منع نمائی و تو
بر همه چيز قادری انک علی کل شی قدي
-
پست: 1002
تاریخ عضویت: دوشنبه ۱۶ بهمن ۱۳۸۵, ۷:۳۹ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 350 بار
سپاس‌های دریافتی: 389 بار

پست توسط HRG »

خطبه 226
[4] از خطبه های امام ( ع ) که در تنفر از زرق و برق دنيا ايراد فرموده
[5] [ دنيا ] سرائی است که بلاها آن را احاطه کرده و به بي وفائی و مکر
معروف است حالاتش يکنواخت نمي ماند و ساکنانش ايمن نيستند .
[6] احوالش گوناگون و حالاتش گذرنده زندگی در آن مذموم [7] و امنيت در آن
غير ممکن است اهل آن همواره هدف تيرهای بلا هستند [8] که مرتبا به سوی
آنها پرتاب مي شود و با مرگ نابودشان مي سازد . [9] ای بندگان خدا
بدانيد شما و آنچه در آن از اين دنيا هستيد در همان راهی قرار داريد
که پيشينيان شما بودند [10] همانها که عمرشان از شما طولاني تر و سرزمينشان
آبادتر و آثارشان از شما بيشتر بود [11] ناگاه صداهايشان خاموش نيروها و
حرکتهاشان راکد [12] اجسادشان کهنه سرزمينشان خالی و آثارشان مندرس گرديد
قصرهای بلند و محکم [13] و بساط عيش و پشتيهای نرم و راحت آنها به سنگ
و آجر و لحدهای گورستان تبديل شد [14] همان گورهائی که بنای آن بر خرابی
گذارده شده [1] و با خاک آن را محکم کرده اند محل قبرها به هم نزديک [2] و
ساکنان آنها از هم غريب و دور در ميان محله وحشت زدگان و
فارغ بالهای گرفتار و مشغول قرار دارند . [3] با وطنهای خود انس نمي گيرند
و همچون همسايگان با هم ارتباطی ندارند با اينکه به هم نزديکند و
خانه هايشان در کنار هم قرار دارد [4] چگونه مي توانند با هم ديدار کنند
در حالی که فنا و فرسودگی با سينه خود آنها را در هم کوبيده و سنگ و
خاکها آنان را خورده اند . [5] در پيش خود مجسم سازيد که شما نيز مانند
آنها خواهيد شد و در گرو همان قبر [6] و در دل همان وديعه گاه قرار خواهيد
گرفت . چگونه خواهيد بود آنگاه که امور پايان پذيرد [ و دوران برزخ
تمام شود ] [7] مردگان از قبرها برخيزند آنجا است که هر کس از آنچه از
پيش فرستاده آگاه مي شود [8] و به سوی خداوند که مولا و سرپرست همگان است
باز مي گردند و افتراها و سخنهای نابجائی که در دنيا دست آويزشان بود
به دردشان نمي خورد
-
پست: 1002
تاریخ عضویت: دوشنبه ۱۶ بهمن ۱۳۸۵, ۷:۳۹ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 350 بار
سپاس‌های دریافتی: 389 بار

پست توسط HRG »

خطبه 227
[9] از دعاهای امام ( ع ) که در آن از خداوند تقاضای هدايت به خير و
سعادت مي کند [10] پروردگارا تو برای دوستانت مانوس ترين مونس هائی و
برای توکل کنندگانت بهترين برطرف کننده [11] مشکلات درون دل آنان را
مي دانی و از اسرار ضميرشان آگاهی [12] و از اندازه ديد چشمانشان باخبری
اسرار آنها برايت مکشوف [13] و قلوبشان به تو متوجه است و اگر غربت
آنان را به وحشت اندازد ياد تو مونس تنهائی آنهاست [14] و اگر مصائب و
مشکلات بر آنان فروبارد به تو پناه مي آورند [15] چه اينکه مي دانند زمام
امور به دست تو است و سرچشمه آنها به فرمان تو [1] پروردگارا اگر از
بيان خواسته خود عاجز شوم و يا در پيداکردن راه و رسم درخواست خود
نابينا گردم [2] تو مرا بر مصالح خويش راهنمائی کن و قلبم را به سوی
آنچه رشد و صلاح من است رهبری فرما که اين کار از هدايتهای تو به دور
نيست [3] و برآوردن چنين خواسته هائی برای تو تازگی ندارد .[4] پروردگارا
با عفو و بخشش خود با من رفتار کن نه با عدل و دادگريت
-
پست: 1002
تاریخ عضویت: دوشنبه ۱۶ بهمن ۱۳۸۵, ۷:۳۹ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 350 بار
سپاس‌های دریافتی: 389 بار

پست توسط HRG »

خطبه 228
[5] از سخنان امام ( ع ) که به بعضی از اصحابش اشاره مي کند . [6] خداوند
به او خير دهد که کژيها را راست کرد و بيماريها را مداوا نمود [7] سنت
را به پاداشت و فتنه را پشت سر گذاشت با جامه ای پاک و کم عيب از
اين جهان رخت بربست [8] به خير و نيکی آن رسيد از شر و بدی آن رهائی
يافت وظيفه خويش را نسبت به خداوند انجام داد و آنچنان که بايد
از مجازات او مي ترسيد [9] خود رفت و مردم را بر سر چندراهی باقی
گذاشت که نه گمراهان در آن هدايت مي يافتند و نه جويندگان هدايت به
يقين راه خويش را پيدا مي کردند .
-
پست: 1002
تاریخ عضویت: دوشنبه ۱۶ بهمن ۱۳۸۵, ۷:۳۹ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 350 بار
سپاس‌های دریافتی: 389 بار

پست توسط HRG »

خطبه 229
[10] از سخنان امام ( ع ) پيرامون بيعت مردم با او در امر خلافت
شريف رضی مي گويد : نظير اين سخن با تعبيرهای ديگری قبلا گذشت .
[11] شما [ برای بيعت ] دستم را گشوديد و من بستم . شما آن را به سوی خود
کشيديد و من آن را برگرفتم [12] پس از آن همچون شتران تشنه که روز وعده
آب به آبخورگاه حمله کنند و به يکديگر پهلو زنند به گردم ريختيد
آنچنانکه بند کفشم پاره شد [1] عبا از دوشم افتاد و ضعيفان پايمال گرديدند
سرور و خوشحالی مردم آن روز به خاطر بيعت با من چنان شدت داشت [2] که
کودکان به وجد آمده و پيران خانه نشين [3] با پای لرزان خود برای ديدار
منظره اين بيعت به راه افتاده بودند بيماران برای مشاهده بر دوش
افراد سوار شده و دوشيزگان نو رسيده [ بر اثر عجله و شتاب ] بدون
نقاب در مجمع حاضر شده بودند
-
پست: 1002
تاریخ عضویت: دوشنبه ۱۶ بهمن ۱۳۸۵, ۷:۳۹ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 350 بار
سپاس‌های دریافتی: 389 بار

پست توسط HRG »

خطبه 230
[4] از خطبه های امام ( ع ) پيرامون مسائل گوناگون [5] تقوا و ترس از خدا
کليد گشايش هر دری است و ذخيره رستاخيز و سبب آزادی از هر گونه
بردگی [ شيطان ] [6] و نجات از هر گونه هلاکت در پرتو تقوا طالبان پيروز
و فرارگنندگان رهائی مي يابند و با آن به هر هدف و آرزوئی مي توان رسيد
[7] ارزش عمل [8] عمل کنيد [ تا هنگامی ] عمل [ شما به پيشگاه خدا ] بالا
مي رود و توبه نفع مي بخشد و به دعاهای شما ترتيب اثر داده مي شود [ عمل
کنيد تا زمانی که ] احوال آرام و قلمهای [ فرشتگان برای نوشتن اعمال ]
در جريان است [9] به انجام اعمال صالح مبادرت ورزيد پيش از آنکه عمرتان
پايان يابد [10] يا بيماری مانع گردد و يا تير مرگ شما را هدف قرار دهد
چه اينکه مرگ از بين برنده لذات است [11] و مکدرکننده تمايلات و
فاصله افکن ميان شما و اهدافتان ديدارکننده ای است دوست نداشتنی
[12] حريفی است مغلوب ناشدنی جنايتکاری است تعقيب نکردنی هم اکنون
دامهايش بر دست و پای شما آويخته [13] و ناراحتيها و مشکلاتش شما را
احاطه نموده تيرهايش شما را هدف قرار داده [14] تسلطش بر شما ع ظيم است
و حملاتش پي درپی 000 [1] کمتر ممکن است تيرش به هدف اصابت نکند و
ضربه اش کارگر نشود چقدر نزديک است که سايه های مرگ [2] و شدت دردهای
آن و تيرگی بيهوشي ها و ظلمت سکرات [3] و تالمات خروج روح از تن و
تاريکی زمان چشم به هم گذاشتن و ناگواری آن شما را فراگيرد . [4] خوب
پيش خود مجسم سازيد که ناگهان مرگ به شما حمله ور مي شود و شما را حتی
از گفتن سخن آهسته ساکت مي سازد . دوستان مشاورتان را از گردتان
پراکنده مي کند [5] آثارتان را محو و خانه هايتان را معطل مي گذارد وارثان
شما را برمي انگيزاند تا ارث شما را تقسيم کنند [6] اينها يا دوستان خاصی
هستند که نمي توانند به هنگام مرگ به شما نفعی ببخشند و يا نزديکان
غمزده ای که نمي توانند جلوی مرگ را بگيرند و يا مسروران و
شماتت کنندگانی که از مرگ شما غم به خاطر راه نمي دهند [7] تلاش و کوشش
[8] با جديت و کوشش [ در انجام اعمال نيک ] بپردازيد برای اين سفر
آماده شويد و زاد و توشه از اين منزل فراوان برگيريد . [9] دنيا شما را
مغرور نسازد چنانکه پيشينيان و امتهای گذشته را در اعصار و قرون قبل
مغرور ساخت [10] همانها که شير از پستان دنيا دوشيدند [11] و به غفلتهای آن
گرفتار شدند مدت آن را به پايان بردند و تازه های آن را کهنه ساختند .
ولی سرانجام مسکنهای آنها گورستان [12] و ثروتهاشان ميراث برای ديگران
گرديد هم اکنون کسی که نزد آنان برود وی را نمي شناسند و به آنها که
برايشان مي گريند اهميت نمي دهند [13] و به کسانی که آنان را مي خوانند پاسخ
نمي گويند . از زرق و برق دنيا برحذر باشيد [14] که غدار است و مکار
فريبنده است و حيله گر بخشنده ای است منع کننده پوشنده ای است
برهنه سازنده [15] آرامش آن بي دوام مشکلاتش بي سرانجام و بلاهايش جاودانی و
قطع ناشدنی [16] قسمتی ديگر از اين خطبه که در توصيف زاهدان است . آنها
گروهی از مردم دنيا بودند اما اهل آن نبودند يعنی در دنيا بودند اما
همچون کسانی که در آن نبودند [1] به آنچه درک مي کردند عمل مي نمودند و از
آنچه بايد برحذر باشند پيشی مي گرفتند [2] آنها جز با کسانی که اهل آخرت
بودند نشست و برخاست نداشتند [3] مي ديدند که دنياپرستان مرگ اجساد را
بزرگ مي شمرند اما اينها مرگ قلبهای زندگان را بزرگتر مي دانند
-
پست: 1002
تاریخ عضویت: دوشنبه ۱۶ بهمن ۱۳۸۵, ۷:۳۹ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 350 بار
سپاس‌های دریافتی: 389 بار

پست توسط HRG »

خطبه 231
[4] از خطبه های امام ( ع ) اين خطبه را امام در ذي قار هنگام حرکت به
سوی بصره ايراد فرمود واقدی اين خطبه را در کتاب الجمل
آورده است . [5] پيامبر ( ص ) برای انجام فرمان خداوند قيام کرد و
رسالتهای پروردگارش را ابلاغ نمود به وسيله او شکافهای اجتماعی را پر
کرد [6] و فاصله ها را پيوستگی بخشيد بين خويشاوندان يگانگی برقرار ساخت
[7] بعد از آنکه آتش دشمنی در سينه ها و کينه های برافروخته در دلها
جايگزين شده بود .
ارسال پست

بازگشت به “نهج البلاغه”