تشنه ام بر آب سقاخانه ات

مدیر انجمن: شورای نظارت

ارسال پست
Moderator
Moderator
پست: 2025
تاریخ عضویت: دوشنبه ۲ شهریور ۱۳۸۸, ۲:۲۳ ب.ظ
محل اقامت: آذربایجان
سپاس‌های ارسالی: 2903 بار
سپاس‌های دریافتی: 3754 بار

تشنه ام بر آب سقاخانه ات

پست توسط قهرمان علقمه »

 تصویر 




امشب، کوچه هاى خراسان، از عبور تو خالى مى شوند و داستان غریبى تو با پر زدنت، به پایان مى رسد، ولى دستان روشنت اى چراغ هشتم طریق عرفان!

هر روز، بلوغ ماه را به هنگام اذان بر گلدسته هاى حرم و بر آسمان قلب عاشقانت به تماشا مى گذارد.



یا على بن موسى الرضا ! زمین از غم فراق تو در پر خویش خزیده و تنها در مزار تو جرئت سر بلند کردن دارد؛

آنجا که دل هاى شکسته خود را چون کبوتران حرمت، بر پنجره فولاد نگاه تو دخیل مى بندیم و سر بر شانه هاى خیال تو مى گذاریم؛

همان جا که طعم زخمى حاجت خود را با آب سقاخانه ات، در گلوى نیاز خویش مى ریزیم.

   غریب


حنجره نورانى ات، جرعه نوش سم ستم سیه دلان مى شود و طنین هق هق زائرانت تا قیامت، گلوى سوخته ات را یاد مى کند.

تنها تو از آن شاخه گل هاى پرپر امامت، سهم دل هاى شکسته این وطنى.

اى امام غریب! فکر پرنده هاى رو به پنجره ات را بخوان که صادقانه و ساده، با ریسمانى درد خود را به ضریحت متصل کرده اند تا بى نوبت ترین طبیب جهان،

گوشه چشمى بر خاطر مجروحشان بیندازد.

سلام بر تو اى ستاره سبز سرزمین خراسان که عطر مشک و عنبر جانمازمان را هر وعده بعد از نماز، به یاد تو آه مى کشیم تا صفاى زیارتت، همواره در ذهنمان جارى باشد!

خاطره سوزان

وقتى صداى نقاره غروب هاى صحنت قدم هایم را میخکوب مى کند، فریاد رضا رضا را در متن موسیقى محزون مى شنوم و بغض شکسته ام را تقدیم دیدارت مى کنم.

رضا جان! دانه کدام انگور جرئت یافت که طعم ذلت مأمون را به کام تو بچشاند تا قبله هشتم را در صبر و لبخند خویش بنا کنى؟

امروز، تنها نه خیابان هاى خراسان که تمام رگ هاى عاشقانت، به گلدسته و رواقت ختم مى شود.

خاطره سوزاندن جگرت، تا قیامت از ذهن خاک خراسان بیرون نمى رود.

آهوى دلم دوان دوان مى آید

تو آن جگرسوخته اى که آب را به زائرانش هدیه مى کند؛ زیرا اولاد على علیه السلام از عزیزترین هاى خود مى بخشیدند و من در صحن تو،

به دنبال اشاره هایى مى گردم که با آن حرف مى زنى؛ مثل پرواز همان کبوتران که با گندم هاى محبت تو، عمرى است اسیر رهایى در آسمان همجوار تواند.

هر روز به شوق تکرار خاطره تو و آهو، آهوى دلمان از هر جا رمیده مى شود؛ دوان دوان در سایه تو مأوا مى گیرد تا دست تو، مثل ابرى سخاوتمند،

بر نیازش ببارد؛ پس اشتیاق تند ما را مجاب کن یا على بن موسى الرضا!

همراه با کبوتران حرمت، محزون و گریان دل را به دور بارگاه تو پر مى دهیم تا با زمزمه ملائک همراه شویم.  
ارسال پست

بازگشت به “قطعه ادبي”