یک مناظره واقعی

مدیر انجمن: شورای نظارت

قفل شده
Senior Member
Senior Member
پست: 114
تاریخ عضویت: یک‌شنبه ۶ اردیبهشت ۱۳۸۸, ۳:۱۸ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 41 بار
سپاس‌های دریافتی: 72 بار

یک مناظره واقعی

پست توسط سارا/سینا »

 [FONT=Badr]  الله الرحمن الرحيم <?xml:namespace prefix = o ns = "urn:schemas-microsoft-com:office:office" />      [FONT=Times New Roman][FONT=Badr]الحمد لله رب العالمين وصلي الله علي سيدنا محمد وآله الطاهرين 


.
[FONT=Badr]     

  پيرامون فلسفه و معارف<o:p>  
  محضر اساتيد: ...   
 :   
[FONT=Times New Roman][FONT=Badr]بدون ترديد كلام شيعي در پيوستة زمان همچنان بر ستيغ بلند اتقان واستحكام جاي داشته و در ميدان مقابله و مناظره هيچ هماوردي را تاب مقاومت در مقابل كمترين استدلالات و حجت‏ها و براهين آن نبوده است. 



[FONT=Badr]اما 



[FONT=Badr]آيا كلام شيعي با فلسفه متداول همسو و هم جهت است يا اينكه بين آن دو چه در مباني و چه در نتايج و اهداف و چه در حد و مرز پيوند با عقلانيت تباين و اختلاف بلكه تنافي و تناقض است؟!     
[FONT=Badr][FONT=Times New Roman]نوشته حاضر كوتاه سخني است بين دو تن از اساتيد حوزه كه در فضايي كاملا دوستانه و محبت‏آميز در راستاي روشن شدن مكانت و ارزش علوم و معارف فلسفي به انجام آمده است. از آنجا كه نوار جلسه اول گرفته نشده است مباحث مطرح شده از حافظه برخي دوستان حاضر در جلسه تهيه و به رويت طرفين سخن رسيده و نوارها نيز پس از پياده شدن به نظر دو طرف مباحثه رسيده و با شرح و توضيحاتي كه احيانا از جانب ايشان داده شده در اختيار علاقمندان محترم قرار مي‏گيرد.    
[FONT=Badr][FONT=Times New Roman]جلسه اول: سي ام ذيقعده 1424 برابر با سوم دي ماه 1382.    
[FONT=Badr]  بحث: فلسفه بخوانيم يا کلام؟    [FONT=Badr][FONT=Times New Roman]آقاي ... سخن را با ذكر مقدمه‏اي در مورد علم كلام شروع كرده و فرمودند: در بين علوم اسلام، علم كلام از اشرف و اهم علوم مي‏باشد به نحوي كه شكل‏گيري ساير علوم نيز به آن وابسته است.     
[FONT=Badr][FONT=Times New Roman]ايشان از علم كلام بعنوان علمي كه با براهين عقلي و متقن به اثبات عقائد مي‏پردازد ياد كردند، و فارق بين يك متكلم و فيلسوف را در اين دانستند كه: يك متكلم اسلامي خود را موظف به دفاع از حريم اسلام مي‏داند ولي يك فيلسوف به بحث آزاد مي‏پردازد و هدف تعيين شده‏اي ندارد.    
[FONT=Badr][FONT=Times New Roman]در ادامه ايشان از متكلمين شيعي مانند: شيخ مفيد، سيد رضي، علامه حلي و ديگران ياد كردند و اين بزرگواران را استوانه‏هاي كلام شيعي شمردند و دنباله اين رشته را به علامه طباطبايي و مرتضي مطهري پيوند زدند.    
[FONT=Badr][FONT=Times New Roman]آقاي م نيز بيانات آقاي ... را در اهميت علم كلام تاييد نمودند و فرمودند:     
[FONT=Badr][FONT=Batang]همانگونه كه ملاحظه نموديد، علم كلام، علمي است كه با برهان و استدلال عقلي به اثبات عقائد مي‏پردازد، بر خلاف تفکر بعضي كه مي‏پندارند علم كلام يكسري مسائل تعبدي بيش نيست و متكلمين كساني هستند كه با عقل و برهان سر و كار ندارند.    
[FONT=Badr][FONT=Times New Roman]ايشان در ادامه فرمودند:    
[FONT=Badr][FONT=Batang] معرف حقيقت هر آئيني فرهنگ كلامي ايشان است و چنانچه روش‏هاي ديگر كه اعم هستند جاي گزين فرهنگ كلامي ما شوند در واقع حقيقت تشيع را با مكتب‏هاي ديگر عوض كرده‏ايم، لذا جويندگان حقيقت قبل از پرداختن به هر چيز ديگري بايد كلام را به طور استدلالي و اجتهادي فرا بگيرند و چنانچه بخواهند با روش‏هاي ديگر آشنا شوند البته پس از آن آزاد خواهند بود.    
[FONT=Badr][FONT=Batang]و اين مطلب كه گفته شد: فيلسوف به طور آزاد به بحث مي‏پردازد ولي متكلم بر اساس هدف‏هاي از پيش تعيين شده به بحث مي‏پردازد خلاف واقع بوده و در حقيقت از مطالبي است كه توسط خود فلاسفه به افكار ديگران القا شده است تا اينكه خود را افرادي كاملا عقل گرا و آزاد انديش جلوه داده و مخالفان خود را افرادي ظاهربين و سطحي نگر معرفي كنند و حق مطلب اين است كه بديهي است حق يكي بيش نبوده و البته عقايد باطل (و صراط‏هاي غير مستقيم) در مقابل حق (صراط مستقيم) بسيارند و عقل گرايي محض و آزاد انديشي كامل همان چيزي است كه لا محاله انسان را به حق مي‏رساند و البته چنانچه قرار باشد قبول پيش فرض‏ها و هدف‏هاي تعيين شده‏اي در كار باشد قطعا اختصاص به كساني خواهد داشت كه از مذهب حق كه يكي بيش نيست روي گردانده و به نحله‏هاي ديگر گرويده باشند.    
[FONT=Badr][FONT=Batang]از طرف ديگر همگي به طور قطعي مي‏دانيم بلكه اين مطلب را مذهب ما به روشني نشان داده است كه در ميان تمامي اديان و مذاهب و مسلك‏هاي مختلف اعتقادي حقانيت تنها از آن شيعيان و جمهور علما و فقها و پيروان اهل بيت عليهم‏السلام مي‏باشد.    
[FONT=Badr][FONT=Batang]از ضميمه كردن اين دو مطلب كاملا روشن مي‏شود كه اگر تعقل محض و آزاد انديشي كامل وجود داشته باشد قطعا از آن كساني خواهد بود كه حقانيت محض اختصاص به آن‏ها دارد و ايشان به طور قطع جز جمهور علما و فقهاي مكتب ما كه همان متكلمين بزرگوار شيعي مي‏باشند كسي ديگر نخواهد بود.    
[FONT=Badr][FONT=Batang]و در مقابل، چنانچه بحث جهت يافته و داراي پيش فرض‏ها و هدف‏هاي از پيش تعيين شده‏اي در كار باشد اختصاص به مخالفان فقها متكلمين ما دارد چه فيلسوف باشند (چنانكه نشان خواهيم داد) و چه عارف و چه سني باشند و چه يهودي يا مسيحي يا...    
[FONT=Badr][FONT=Batang]نتيجه سخن اينكه عقل گرايي واقعي و آزاد انديشي كامل تنها از آن مذهب حق علما و فقها مكتب اهل بيت بود. و ديگر گروه‏ها پيوسته تحت نفوذ سلطه‏ها و حكومت‏هاي ظالم و يا جهالت‏ها و تبليغات و حسن ظن‏هاي بي مورد و با توجه به هدف‏هاي از پيش تعيين شده به بحث و تحقيق مي‏پردازند.    
[FONT=Badr][FONT=Batang]و اين بسيار دور از واقع است كه ما مثلا شيخ مفيد و طوسي و سيد مرتضي و... را افرادي سطحي نگر و ظاهر بين و متعبد به اهداف غير عقلي و از پيش تعيين شده بدانيم و در مقابل ايشان كساني را كه معتقد به جبر و تشبيه و وحدت وجود و سنخيت بين خالق و مخلوق و انكار معراج و معاد جسماني و ده‏ها مطلب باطل ديگرند افرادي عقل گرا و آزاد انديش گمان كنيم.    
[FONT=Badr][FONT=Batang]بنابراين معلوم مي‏شود كه تعريف فوق از طرف فلاسفه و به منظور متهم كردن مخالفان ايشان (و در صدر همه متكلمين بزرگوار شيعي) به افكار و انديشه‏هاي ديگران القا شده است و واقع مطلب كاملا بر خلاف آن مي‏باشد.    
[FONT=Badr][FONT=Batang]از طرف ديگر چنانكه مورد اتفاق جميع علما نيز مي‏باشد طالبان حقيقت بايد قبل از هر چيز بر اساس آزاد انديشي و عقل گرايي محض كه همان راه متكلمان شيعي است و نه غير - اعتقادات خود را به طور كامل و اجتهادي بياموزند و البته پس از آن قادر خواهند بود- بلكه در مواردي تكليف آنها نيز خواهد بود - كه در هر مذهب و مسلكي سير كرده و با مطالب ايشان دست و پنجه نرم كنند.    
Iron
Iron
پست: 199
تاریخ عضویت: پنج‌شنبه ۲۱ آبان ۱۳۸۸, ۱۱:۵۴ ق.ظ
محل اقامت: اصفهان
سپاس‌های ارسالی: 456 بار
سپاس‌های دریافتی: 371 بار

Re: یک مناظره واقعی

پست توسط divoone110 »

سلام

دوست عزیز چند سوال برای حقیر پیش آمده که امیدوارم پاسخگو باشید

متکلمین بر حق هستند یا خیر؟

از متأخرین چه کسانی را جزو متکلمین بر حق میدانید؟

چرا نام اساتید را نبردید؟

پیشاپیش سپاسگزارم

در کوچه های شهر و در انظار مردمان

دیوانه وار نعــــره زنــــم رو به آسمـــان

آن دم که خواست حب علی از دلم رود

ای خالق جهان به دمی جان من ستان

[External Link Removed for Guests]
Senior Member
Senior Member
پست: 114
تاریخ عضویت: یک‌شنبه ۶ اردیبهشت ۱۳۸۸, ۳:۱۸ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 41 بار
سپاس‌های دریافتی: 72 بار

Re: یک مناظره واقعی

پست توسط سارا/سینا »

سلام بزرگوار

بله متکلمین کسانی هستند که عقاید انها به اهل بیت نزدیکتر است اما حق خود اهل بیت هستند که کلماتشان در اختیار ما می باشد


بزرگوار امروز محافل علمی و متاسفانه مذهبی ما به شدت شخص گرا هستند و به درستی یا نا درستی مطلب نگاه نمی کنند بلکه به مرعوب شخصیت گوینده هستند

از انجا که طرفین مناظره جزئ شخصیتهای مطرح هستند فکر کنم اسامی ایشان مخفی باشد بهتر است

مضافا اینکه این کار اجازه هم لازم دارد
Senior Member
Senior Member
پست: 114
تاریخ عضویت: یک‌شنبه ۶ اردیبهشت ۱۳۸۸, ۳:۱۸ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 41 بار
سپاس‌های دریافتی: 72 بار

Re: یک مناظره واقعی

پست توسط سارا/سینا »

يكي از شاگردان: به آقاي ... فرمودند كه:
آقاي م اصلا فلسفه را قبول ندارند و نظرشان اينست كه روش فلسفي انسان را گمراه كرده و به جاهاي باريك مي‏كشاند و لذا شاگردانشان را هم طبق اين عقيده از خواندن فلسفه منع مي‏كنند.
آقاي ... در جواب فرمودند:
هرگز! اينگونه نيست كه فلسفه انسان را به جاهاي باريك بكشاند و باعث انحراف شود، ما خودمان فلسفه خوانده‏ايم و تمام راه‏هاي فلسفي را هم رفته‏ايم و اصلا اينگونه نبوده كه در اعتقاداتمان دچار تزلزل شويم و يا به گمراهي برويم.
آقاي م:
حتما به آن ملتزم نيستيد.
آقاي ...:
يعني چه به آن ملتزم نيستيد؟ من خودم به شخصه تمام مسائل فلسفي را هضم كرده و به آنها ملتزم نيز مي‏باشم.
آقاي م:
اتفاقا بنده مدتهاست كه مترصد بوده‏ام فرصتي پيش بيايد و در مورد كتاب تلخيص الهيات شما مواردي را تذكر دهم كه آن‏ها را از فلسفه گرفته‏ايد و مطالب نادرستي بوده كه قطعا به آن ملتزم نيستيد و در اين باره ورقه‏اي مشتمل بر حدود بيست مورد فهرست وار تهيه كرده‏ام.
يكي از دوستان بنده از آقاي شيخ محمد تقي جعفري بدون واسطه نقل كردند كه زماني كه ما پيش آقاي آشتياني فلسفه مي‏خوانديم روزي درس و بحثمان به جايي رسيد كه صريحا به جبر رسيديم. بعد از تمام شدن درس در داخل حياط مدرسه مروي كه محل درسمان بود به آقاي آشتياني كه شخص بسيار اهل عبادت و زحمت بود عرض كردم كه اگر حرف واقعا همان چيزي است كه امروز خوانديم و انسان در فعل خودش واقعا مجبور است پس اين زهد و تقوي و عبادت و زحمت‏ها چه معنايي دارد؟!
آقاي آشتياني در پاسخ فرمودند: اين‏ها يك فني است كه ما آن‏ها را مي‏خوانيم نه اينكه واقعا به آن معتقد و ملتزم باشيم.
البته من اگر بخواهم موارد زيادي از سخنان اساتيد فلسفه و عرفان را كه اعتراف كرده‏اند كه به آنچه مي‏خوانند و مي‏گويند ملتزم نيستند براي شما بيان كنم مطلب بسيار طولاني مي‏شود.
حتي شما اگر به حواشي عروة الوثقي هم مراجعه كنيد مي‏بينيد كه آقايان در موارد وحدت وجود و جبر گفته‏اند كه اگر كسي به لوازم اين حرف‏ها هم معتقد باشد كافر و نجس است.
لذا شماهم يا به لوازم عقايد فلسفي متوجه نشده‏ايد و يا اينكه قطعا به آن‏ها ملتزم نيستيد.
آقاي ر فرمودند:
در آن زمان كه فلسفه مي‏خوانديم اگر تواضع اساتيدمان در برابر روايات از متكلمين بيشتر نبود، كمتر هم نبوده وكساني فلسفه خوانده‏اند كه در تقوايشان و در ولايي بودنشان شكي نيست مثل مرحوم كمپاني كه ديوان اشعار ايشان نيز مويد اين مطلب مي‏باشد ومثل علامه طباطبايي كه اسوه تقوا و پرهيزگاري بودند، فلذا منع شاگردان از خواندن فلسفه وجهي ندارد.
اصلا فلسفه، يك روش عقلي است كه انسان با طي اين روش به انتخاب گزاره‏هاي آن مي‏پردازد و اينگونه نيست كه كسي فلسفه خواند، حتما تمام مسائل آنرا بدون چون و چرا پذيرا باشد، به طور مثال خود علامه طباطبايي در بحث معاد، نظريه ملاصدرا را مطابق با شرع نمي‏داند و قائل به معاد جسماني اي كه شرع گفته مي‏شود، متكلمين بزرگ نيز روش فلسفي داشتند، مثل خواجه نصير الدين طوسي كه در كتاب تجريد الاعتقاد بر منهج و روش فلاسفه به بحث مي‏پردازد، مثلا دو فصل اول اين كتاب پيرامون امور عامه مي‏باشد كه مباحثي فلسفي است و در همين مباحث هر نظري را كه مي‏پسندد انتخاب مي‏كند و اصلا اينگونه نيست كه كسي فلسفه را خواند، صد در صد به آن متلزم شود.
و به طور كلي فلسفه و ملاصدرا مباني و شاهكارهايي دارد كه بدون التزام به اين مباني، پاسخگويي به شبهات روز محال مي‏باشد.
آقاي م:
در مورد منع شاگردان از خواندن فلسفه يا عدم منع دو ديدگاه وجود دارد، اگر ما اختلاف بين متكلم و فيلسوف را مثل اختلاف فقهايمان در فقه بدانيم، حرف شما صحيح است و منع شاگردان وجهي ندارد، ولي اگر اختلاف بين آنها را مثل اختلاف ما بين شيعه و سني بدانيم، ديگر نمي‏توان به خواندن فلسفه سفارش كرد، به طور مثال آيا شما هيچگاه حاضر مي‏شويد، فرزندتان را ابتداء به قاهره بفرستيد تا با مباني اهل سنت آشنا شود، و بعد با مباني شيعه، هرگز، چون مي‏دانيد وقتي كسي قبل از اينكه اعتقادات شيعي اش را با استدلال ياد بگيرد با مباني اهل سنت خو گرفت، برگشتش از آن مباني بسيار دشوار يا بلكه محال مي‏باشد مگر اينكه عنايتي از طرف خداوند تبارك و تعالي شامل حالش شود.
حال بايد تك تك مسائل را بررسي كنيم، تا معلوم شود اختلاف بين متكلم و فيلسوف چگونه اختلافي است؛ بنابراين كساني كه عقيده شان بر اينست كه اختلاف بين آنها مثل اختلاف ما بين شيعه و سني است شاگردانشان را از خواندن فلسفه منع مي‏كنند.
اما اينكه فرموديد:
فلسفه يك روش است كه انسان مي‏تواند با خواندن آن به انتخاب گزاره‏هاي آن بپردازد، بنظر بنده حرف صحيحي نمي‏باشد، بلكه بر عكس، فلسفه ما يك سري مطالبي خاص و از پيش تعيين شده است كه اگر كسي آن‏ها را پذيرفت فيلسوف است و اگر نپذيرفت قطعا ديگر فيلسوف نخواهد بود.
به طور مثال اگر شخصي، روش فلسفي را طي كرد و به قدم عالم قائل نشد و يا جبر علي و معلولي را قبول نكرد و يا سنخيت بين علت و معلول را در همه جا نپذيرفت كه فلسفه هر سه اينها را قبول دارد، آيا در عرف و اصطلاح ما در مورد او مي‏گويند فيلسوفي است كه به آن نتايج رسيده است، يا او متكلم مي‏دانند؟ قطعا او يك متكلم است و فيلسوف و فلسفه يعني قائل شدن به قدم عالم و پذيرفتن وجوب سنخيت بين علت و معلول و غيره فلذا تعريف فلسفه به روش عقلي تعريف صحيح نمي‏باشد بلكه فلسفه يك سري اصول تعيين شده مي‏باشد. اما در مورد كتاب شرح تجريد و اينكه فرموديد بر منهج فلاسفه مشي كرده، من حاضرم با همان دو فصل اول شرح تجريد براي شما اثبات كنم كه خواجه يك متكلم بوده و روش كلامي داشته و در همان دو مقصد به طور جدي به ابطال مباني مهم فلسفي پرداخته است، البته بايد اين نكته را هم متذكر شوم كه متكلمين از زمان خواجه و خود خواجه به بعد، مقدار كمي از مطالب فلسفه در لابلاي كتبشان ديده مي‏شود، ولي قدما از متكلمين مثل شيخ مفيد، سيد رضي و غيره اصلا اصطلاحات فلسفي نداشتند؛ و متاسفانه كلام امروز هم چيزي غير از فلسفه نمي‏باشد. اصولا شما خيال مي‏كنيد كه هر كس كه مباحث امور عامه را مطرح كرد و يا در ابتداي كتابش آن‏ها را آورد ديگر يك فيلسوف است در حالي كه اين نظريه كاملا باطل است چه اينكه فرق فيلسوف و متكلم در اين نيست كه از چه مسأله و موضوعي شروع كنند و به كجا ختم نمايند بلكه فرق آن دو در اين است كه هر كدام در هر مسأله‏اي ديدگاهي خاص دارد مثلا فلسفه مطلق وجود و موجود را منحصر به نوعي خاص مي‏بيند(متناهي و نامتناهي) ولي متكلم اين انحصار را قبول ندارد، فيلسوف رابطه علت و معلول را منحصر به جبر مي‏بينند ولي متكلم قائل به اختيار نيز هست، فيلسوف رابطه دو شي‏ء را منحصر به توليد مي‏شمارد لذا قائل به سنخيت بين علت و معلول است ولي متكلم علاوه بر آن رابطه خلقت و آفرينش و فعل اختياري را نيز قبول دارد، فيلسوف وجود را يك حقيقت محض در متناهي ازلي و ابدي و غير قابل جعل مي‏داند و ماهيت را حدود همان وجود كذايي ولي متكلم همه اشيا را آفريده خداوند و همه چيز را به اصل هويت و ماهيت آن مخلوق و مجعول خداوند مي‏داند. فيلسوف خلق لا من شي را محال مي‏شمارد ولي متكلم آن را اساس هر مسأله اعتقادي‏ مي‏داند، فيلسوف قائل به صدور اشياء يا تجلي و ظهور ذات خداوند به صورت اشياء است ولي متكلم صدور و ظهور را باطل مي‏داند و اشياء را مخلوقات و آفريده‏هاي خداوند مي‏داند و...
فيلسوف علت و معلول را عينا يكي دانسته معلول را مرتبه‏اي يا حصه‏اي از ذات علت مي‏شمارد ولي متكلم علت و معلول را واقعا دو چيز مي‏داند...
اما اينكه ملاصدرا شاهكارهايي دارد كه بدون آنها نمي‏توان شبهات روز را پاسخ گفت، مرادتان از اين شاهكارها چيست آيا وحدت وجود و يكي دانستن خدا و خلق است كه مي‏گويد: كل ما ندركه فهو وجود الحق في اعيان الممكنات...فالعالم متوهم ماله وجود حقيقي، فهذا حكايه ما ذهب اليه العرفاء الالهيون و الاولياء المحققون يا قاعده الواحد لا يصدر منه الا الواحد، كه قائل شدن به هر كدام از اين ها بر اساس بديهي‏ترين قواعد عقلي باطل و نادرست است و علما و فقها سر جايش آنها را ذكر كردند.
بالاترين شاهكار فلسفي ملاصدرا كه بسياري را شيفته خود كرده است اين است كه علت و معلول را عينا يكي دانسته و مراتب وجودي شيء را معلول آن مي‏شمارد در حالي كه بطلان اين مسأله از نظر عقلي و برهان و كتاب و سنت قطعي نيازي به توضيح ندارد.
Iron
Iron
پست: 199
تاریخ عضویت: پنج‌شنبه ۲۱ آبان ۱۳۸۸, ۱۱:۵۴ ق.ظ
محل اقامت: اصفهان
سپاس‌های ارسالی: 456 بار
سپاس‌های دریافتی: 371 بار

Re: یک مناظره واقعی

پست توسط divoone110 »

چرا شخص گرا؟
دست من علامه طباطبائی متکلم است یا نه؟شهید مطهری چه؟خواجه نصیر چه؟

در کوچه های شهر و در انظار مردمان

دیوانه وار نعــــره زنــــم رو به آسمـــان

آن دم که خواست حب علی از دلم رود

ای خالق جهان به دمی جان من ستان

[External Link Removed for Guests]
Senior Member
Senior Member
پست: 114
تاریخ عضویت: یک‌شنبه ۶ اردیبهشت ۱۳۸۸, ۳:۱۸ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 41 بار
سپاس‌های دریافتی: 72 بار

Re: یک مناظره واقعی

پست توسط سارا/سینا »

دوست عزیز قرار نیست اینجا من و شما مناظره کنیم (شوخی بود نارا حت نشی) :grin: :grin: :grin: :grin: :grin: :grin:

در مورد سئوالت تا تعریف متکلم و فیلسوف چه باشد ؟؟؟؟


طبق تعریفی که در مناظره است دو نفر اول فیلسوف و آخری متکلم

التماس دعا
Senior Member
Senior Member
پست: 114
تاریخ عضویت: یک‌شنبه ۶ اردیبهشت ۱۳۸۸, ۳:۱۸ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 41 بار
سپاس‌های دریافتی: 72 بار

Re: یک مناظره واقعی

پست توسط سارا/سینا »

بالاترين شاهكار فلسفي ملاصدرا كه بسياري را شيفته خود كرده است اين است كه علت و معلول را عينا يكي دانسته و مراتب وجودي شيء را معلول آن مي‏شمارد در حالي كه بطلان اين آقاي ...:
مسأله از نظر عقلي و برهان و كتاب و سنت قطعي نيازي به توضيح نداردوحدت وجود معاني مختلفي دارد بايد ديد وحدت وجود به كدام معني درست و به كدام معني غلط است.
آقايم:
اما اينكه فرموديد تواضع اساتيدتان در مقابل روايات خيلي بوده و اكثر ايشان افرادي بسيار ولايي و ‎مخلص اهل بيت بوده‏اند مطلبي است كه اصلا نيازي به بيان ندارد و ما هيچ گونه شكي در خلوص و ولايي بودن اين بزرگواران نداشته‏ايم ولكن الع‎مة لاهله و اين تواضع و خلوص هم در بين موافقان و هم مخالفان فلسفه يافت مي‏شود و دليلي بر حقيقت يا باطل بودن هيچ كدامشان نيست بايد مسائل را از نظر برهان و عقل و استدلال بررسي كرد و مسائل جنبي را نبايد به جاي مسائل اصلي نشاند. بلكه جالب اين است كه تا صدها سال پس از دوران ائمه عليهم‏السلام شما حتي يك عالم شيعي پيدا نمي‏كنيد كه در تبيين معارف و اصول اعتقادات به طور بسيار جدي و سر سخت به ابطال مباني فلسفي نپرداخته باشد و آن بزرگواران نيز نه تنها در خلوص و ولايتشان شكي نيست بلكه اركان مكتب و مذهب ما مي‏باشند و باز هم جالب‏تر اينكه حتي پس تا صدها سال پس از ملاصدرا هم شما اكثريت قريب به اتفاق اعلام و اركان علم و مرجعيت را مخالف سرسخت و جدي عقايد فلسفي مي‏يابيد.
يكي از شاگردان: از آقاي م پرسيدند كه آيا اختلاف بين فلاسفه و متكلمين در موضوعات مي‏باشد يا در مباني؟
آقاي م:
اختلاف در مباني مي‏باشد مثلا فلاسفه «خلق لا من شي» را قبول ندارند و محال مي‏شمارند، ولي متكلمين اساس اعتقادشان بر اينست كه خداوند تبارك و تعالي لا من شي خلق كرد يا اينكه علت و معلول (خالق و مخلوق) را عينا يكي مي‏دانند و از اين قبيل مباني.
يكي از شاگردان: از آقاي ... پرسيدند كه ما تا به حال نه فلسفه خوانده‏ايم و نه كلام ولي يك سري رواياتي در مذمت فلسفه ديده‏ايم مثل روايتي كه از امام حسن عسكري عليه‏السلام وارد شده كه: علماءهم شرار خلق الله علي وجه الارض، لانهم يميلون الي الفلسفه و التصوف، و ايم الله انهم من اهل العدول و التحرف -الخ نظر شما در مورد اين روايات چيست؟
آقاي ...:
اولا روايت در مذمت كلام هم داريم.
آقاي م:
روايات كلامي را مذمت مي‏كند كه فلسفه باشد يعني مثل فلاسفه بخواهند از پيش خودشان حرف بزنند. علم كلام در جهت اثبات نياز انسان ها به پيامبر و امام معصوم و معجزات و اثبات پيامبري نبي خاتم صلي الله عليه آله و سلم و امامت امامان عليهم السلام و اثبات معاد و قيامت و توحيد و صفات و افعال الهي و... آن هم بر اساس ادله عقلي اي که خود خداوند و اولياي او به بندگان آموخته اند بحث مي کند بنابر اين چگونه مي توان پذيرفت كه مورد مذمت و نهي واقع شده باشد؟! اتفاقا رواياتي كه شما خيال مي كنيد در مذمت علم كلام است در واقع درمذمت فلسفه است نه كلام ! توضيح مطلب اين است كه كساني كه در پي اثبات مسائل اعتقادي مي روند دو گونه اند: اول آنان كه مانند ارسطو در گوشه اي مي نشينند و بر اساس انديشه هاي خود در مورد عرش و فرش و خدا و ملك و ملكوت و دنيا و آخرت و زمين وآسمان و غيت و شهود از سخن مي رانند. گروه دوم كساني اند كه مي روند نزد معلماني كه وجود و علم و قدرت آن ها اثبات كننده تفوق و برتري آنها بر تمامي انسان ها است و دليل حجيت سخنانشان در كف دستشان مي باشد، و براهين توحيد و نبوت و امامت و معاد و معرفت حقايق غيب و شهود و ... را از ايشان مي آموزند . گروه اول غالبا گرفتار وحدت وجود و جبر و تشبيه و عقيده به ازليت عالم و ... مي شوند ولي گروه دوم موحد حقيقي و امام شناس واقعي مي شوند . لذا در روايات مذمت كلام تصريح شده است كه كلامي مذموم است كه گوينده از طرف خود حرف بزند نه از طرف كساني كه دليل تفوقشان كف دستشان مي باشد ( لذا اشكال دور هم پيش نمي آيد) ولي چون در زمان صدور روايات مورد اشاره، فلسفه و كلام ( فيلسوف و متكلم ) را با يك عنوان مي شناخته اند، و فلاسفه عنوان و اسمي جدا و مخصوص خود نداشته اند روايات مذكور وصف آن ها را بيان داشته، و به اين صورت آن ها را از متكلمين واقعي جدا كرده است.
خلاصه بايد دانست كه تدوين كنندگان مطالب اعتقادي به دو گروه اصلي تقسيم مي‏شوند يكي كساني كه از پيش خود مباني و مسائلي مانند اعتقاد به صدرو اشياء از ذات خداوند، وجوب سنخيت و شباهت علت و معلول و خالق و مخلوق، وحدت وجود، جبر، قدم عالم و... را تدوين كرده و پيوسته مدافع آن بوده‏اند كه البته غالب اين مباني و مطالب از نظر عقلي و برهاني باطل و بي اساس بوده و با مباني قطعي كتاب و سنت نيز در تباين آشكارند. گروه دوم كساني كه مسائل عقلي و اعتقادي را در كلاس معلماني الهي آموخته‏اند و در اين آموختن اصلا جنبه تعبد در كار نبوده است بلكه مانند مسائل رياضي كه شاگرد آن‏ها را از استاد با دليل و برهان مي‏آموزد اينان نيز هرگز بر اساس اوهام و خيالات و گمان‏هاي خود مسائل عرش و فرش را به هم نياميخته‏اند بلكه در علوم عقلي به جاي اينكه خيال بافي كنند يا در كلام تعليم ارسطو و امثال او زانو بزنند از كلاس تعليم و تدريس معلميني استفاده نموده‏اند كه علم ايشان الهي بوده و هرگز در آن جهل و خطا راه ندارد و البته روشن است كه اين روش هرگز مطالب ايشان را از عقلي بودن خارج نكرده و داخل در مسائل تعبدي نمي‏كند، كما اينكه خود آقايان هم علوم شاگردان ارسطو و اساتيد ديگر فلسفه را تعبدي نمي‏شمارند و اين تهمت بي مورد را تنها مخصوص شاگردان علوم عقلي معلمان بي نظيري كه شاهد خلقت آسمان و زمين بوده‏اند مي‏دانند!!
نكته ديگر اين است كه در اوايل ورود فلسفه به اسلام، فلاسفه نيز با نام متكلم شناخته مي‏شدند نه فيلسوف لذا تمامي شما مي‏بينيد كه سليمان مروزي و عمران صابي با اينكه از نظر اعتقادي دو فيلسوف تمام عيار بودند كه با امام رضا عليه‏السلام در مجلس مامون بحث مي‏كردند و امام عليه‏السلام مطالب ايشان را هباء منثورا نمودند با عنوان متكلم شناخته مي‏شدند.
آقاي ...:
در رويات اين دو نفر را با عنوان متكلم ياد كرده‏اند نه فيلسوف.
آقايم:
بله اين عينا همان چيزي است كه من مي‏گويم.......................ادامه دارد
Senior Member
Senior Member
پست: 100
تاریخ عضویت: دوشنبه ۹ فروردین ۱۳۸۹, ۹:۴۲ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 23 بار
سپاس‌های دریافتی: 71 بار
تماس:

Re: یک مناظره واقعی

پست توسط Seyyed Ali »

باسمه تعالی

آقای/خانم سارا/سینا،

اگر خواجه نصیر طوسی متکلم است به قول شما چرا بهترین شرح کتاب فلسفی بر مبنای فلسفه مشاء ابن سینا یعنی کتاب اشارات و تنبیهات را همین خواجه نصیر شرح کرده است؟
قسم به جان خودم آن کس که فهم مطالب تمهید القواعد و شرح قیصری بر فصوص الحکم و فتوحات مکیه (اثر محی الدین ابن عربی) و مصباح الانس و اشارات و تنبیهات و شفاء (اثر ابن سینا) و اسفار (اثر ملاصدرا) روزی​اش نشده فهم تفسیر انفسی آیات قرانی و جوامع روایی روزی​اش نشده است.


فرازی از فرمایشات استاد علامه حسن زادهٔ آملی
Member
Member
پست: 65
تاریخ عضویت: دوشنبه ۲۸ اردیبهشت ۱۳۸۸, ۳:۵۹ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 26 بار
سپاس‌های دریافتی: 76 بار

Re: یک مناظره واقعی

پست توسط reza141414 »

سلام
با تشکر از سارا/سینا که این مناظره رو آوردن...
سید علی عزیز اینکه چه کسی متکلم بوده یا فیلسوف به گمانم زیاد مهم نباشه... مهم اینه که اقوال این بزرگواران(متکلم و فیلسوف) مورد نقد و بررسی قرار بگیره و با پیمانه کتاب و عترت سنجیده بشه... کمااینکه فرمودند: کسی که به واسطه شخصی وارد دین بشه بواسطه ی شخص دیگری هم از دین خارج میشه... یا فرمودند: حق رو بشناس و اشخاص رو با حق بسنج نه اینکه حق رو با اشخاص بسنجیم...
اینکه خواجه فیلسوف بوده یا علامه متکلم بوده یا برعکس به نظر من زیاد مهم نیست... اینها که معصوم نیستند...مهم مطالب نقل شده و اعتبار سنجی اون کلام با کتاب و عترته...
آقای سید علی داشتم مطالب شما رو میخوندم که ناگهان چشمم به امضای شما( نقل قول آقای حسن زاده ) افتاد....
گل پسر ...رسول خدا فرموده کتاب الله و عترتی .... رو بگیرید و گمراه نشوید ولی ظاهرا علاوه بر فرمایش رسول خدا بایستی کتابهایی دیگری رو هم خوند که کفر مطالب بعضی از آنها بر کسی پوشیده نیست... این موضوع رو در خلال این مناظره به وضوح قابل مشاهده است و خواهد بود...
Senior Member
Senior Member
پست: 114
تاریخ عضویت: یک‌شنبه ۶ اردیبهشت ۱۳۸۸, ۳:۱۸ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 41 بار
سپاس‌های دریافتی: 72 بار

Re: یک مناظره واقعی

پست توسط سارا/سینا »

دوست گرامی سید علی

عرض شد تا تعریف از متکلم و فیلسوف چه باشد
معلوم است ابدا به خود زحمت نداده اید تا مناظره را بخوانید زیرا این مطلب هم از موضوعات مناظره می باشد
قفل شده

بازگشت به “نقد سایر اندیشه ها”