صوفيه و مسئله امامت

مدیر انجمن: شورای نظارت

ارسال پست
Commander
Commander
پست: 2503
تاریخ عضویت: جمعه ۱۱ آبان ۱۳۸۶, ۳:۰۶ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 7581 بار
سپاس‌های دریافتی: 6236 بار
تماس:

صوفيه و مسئله امامت

پست توسط مائده آسمانی »

 بسم الله الرحمن الرحیم

صوفيه و مسئله امامت  

قبلا اشاره کرديم که ولايت در صوفيه اکتسابي بوده و چهارچوب خاصي ندارد (هرچند بر خلاف اين را اظهار کنند) يعني مسئله امامت و

ولايت در صوفيه به صورت «نوعي» است، آنها معتقدند که هر کس شرايط قطبيت را دارا شد (يعني مراحل سير و سلوک تصوف را طي

کند) امام وقت خواهد بود اما در نزد شيعه امامت به صورت « شخصي » است يعني امامت محصور در دوازده امام معصوم که از جانب

خداوند معين شده اند مي باشد و تنها ولايت را مخصوص اين دوازده امام معصوم مي داند. بنابراين يکي از مهمترين نقاطي که تصوف و

تشيّع را در تقابل يکديگر قرار مي دهد مسئله نوعي بودن امامت در تصوف است. چراکه شيعه معتقد است امام و ولي وقت، حضرت بقية

الله الاعظم _عجل الله فرجه_ مي باشد و امامي به عنوان سيزدهمين امام معصوم درکار نيست بنابراين با صوفيه در تباين قرار مي گيرد.

آنچه در مسئله امامت تصوف به آن برمي خوريم يکي ولايت اکتسابي اقطاب است و ديگر، اعتقاد به ولايت و امامت نوعي است و ديگر

اينکه متصوفه اعتقادي به ولايت مراجع و فقها در زمان غيبت امام معصوم ندارند و در آخر اينکه اصلا اعتقادي به مهدويت و ظهور حضرت

مهدي _عجل الله فرجه_ در آن مشاهده نمي شود. به عنوان مثال موسس فرقه گناباديه ملاسلطان گنابادي در کتاب مجمع السعادات

مي گويد : در بيان اينکه هر کس بشناسد امام خود را، حاجت به انتظار ظهور حضرت قائم او را نخواهد بود؛ نه در عالم صغير و نه در عالم

کبير.

به اعتقاد شيعه ، فقهاء و مراجع عظام، بر شيعيان ولايت عامه دارند چراکه توسط خود امامان معصوم به عنوان نائبان عام و وليّ معرفي

شده اند، که اين نقطه ديگري است در تقابل تشيع و تصوف که در تصوف اعتقادي به اين ولايت براي فقهاء نمي باشد.(هرچند ممکن

است گاهي در گفتارشان چنين امري مشهود نباشد اما درعمل مشهود است)

آنچه به عنوان ولايت مطلقه قطب در صوفيه مشاهده مي شود زمين تا آسمان با عقيده تشيع در ولايت امامان معصوم (ودر زمان غيبت،

ولايت فقهاء) فرق دارد.

وجه تمايز و تباين تصوف و تشيع در مسئله ولايت و امامت در اين موارد خلاصه مي شود :

- ولايت در تصوف اکتسابي است و هر کس توانست به مقام فناي في الله برسد مي تواند قطب شود و ادعاي قطبيت کند (البته در مورد

قطب فعلي گناباديه آقاي نورعلي تابنده چنين مسئله اي رعايت نشده و وي به طرز مشکوکي يک شبه و بدون طي مراحل فناي في الله،

قطب فرقه شد) و انتصاب الهي در آن دخيل نيست اما در تشيع انتصاب بايد از جانب خدا باشد يعني ولي وقت و امام زمان بايد ولايتش از

جانب خداوند باشد وگرنه اجازه ولايت بر ديگران ندارد که اين ملاک با ادله عقلي و نقلي در دوازده امام معصوم شيعه مشهود است و

ولايت آنها اکتسابي نبوده بلکه از جانب خداوند مي باشد.

- ولايت در نزد صوفيه حدّ و مرزي ندارد و چهارچوب خاصي ندارد به اين صورت که اقطاب حتي اگر از چهارچوب شرع هم خارج شوند باز هم

داراي ولايت مي باشند حال انکه در امامت امامان شيعه اثني عشريه شروطي وجود دارد از جمله اينکه امام بايد اولا فقط منصوب از

جانب خداوند باشد و ثانيا معصوم باشد يعني از گناهان کبيره و صغيره و سهو و خطا و نسيان معصوم بدور باشد که اين هم موهبتي از

جانب خداوند است که به ايشان اعطاء مي شود .

- در ولايت اقطاب صوفيه، عصمت شرط نيست، اما در ولايت امامان شيعه عصمت شرط است و بدون عصمت ، ولايت محقق نمي شود .

ممکن است گفته شود : پس ولايت فقها و علماي شيعه در زمان غيبت چگونه است؟

در پاسخ بايد گفت : اوّلا اين اعطاي ولايت با اجازه خود ائمه معصومين بوده و ثانيا شرايطي براي آن ذکر شده که اگر آن شرايط در عالم و

فقيهي موجود نباشد نمي تواند ولايت عامه بر مردم داشته باشد.(هرچند ممکن است در بين علماي شيعه در رابطه با محدوده و وسعت

ولايت نظرات مختلفي باشد از جمله اينکه عده اي از فقها از جمله امام خميني (ره) معتقد به ولايت مطلقه فقيه مي باشند و عده اي از

فقها قائل به ولايت مقيّده فقيه اما در اصل ولايت فقيه در زمان غيبت بين همه علماي شيعه اتفاق نظر وجود دارد.

- در تشيع، امامان معصوم هم ولايت تشريعي و هم ولايت تکويني بر مردم دارند اما چنين اعتقادي در تصوف مشاهده نمي شود و در واقع

هم، چنين ولايتي از طرف خداوند به آنها داده نشده و اين ها فقط دکاني در برابر ولايت ائمه باز کرده اند.

- در تصوف به علت وجود فرقه هاي مختلف صوفيه، تقابل زيادي بين اقطاب فرق صوفيه مشاهده مي شود به طوري که قطب هر فرقه،

فرقه خود را تنها راه وصول الي الله معرفي کرده و فرقه ها و اقطاب ديگر فرقه ها را مورد طعن و رد قرار داده و هيچ فرقه اي را جز طريقت

خود قبول ندارند و لذا در بين فرق و اقطاب صوفيه معرکه اي از آراء مختلف و ضد و نقيض مشاهده مي شود که شايد در بين ديگر مذاهب

اسلامي مشاهده نشده، اما آنچه در تشيع موجود است همگرايي و طريقه اي يکسان بين ائمه اطهار مي باشد و هر کدام از ائمه

معصوم يکديگر که را رد نکرده بلکه همديگر را تاييد کرده و به امامت امام بعد از خودش تصريح نموده اند. و چنين تشطط آرايي در بين ائمه

شيعه وجود ندارد.
از همان ابتدا که پيامبر اکرم _صلي الله عليه و آله_ جانشينان بعد از خود را معرفي نمودند هيچ خبري از دعوا بر سر

ولايت و امامت بين ائمه اطهار نبوده اما در فرقه هاي صوفيه چنين بوده و هرکس در هرجا ادعاي قطبيت کرده و خود را وليّ وقت معرفي

نموده و ديگر اقطاب را مورد طعن قرار داده است.

- هيچ تصريحي به ولايت اقطاب در آموزه هاي ديني از جمله قرآن کريم و سنت رسول الله و ائمه معصومين ذکر نشده بلکه ائمه در برابر

چنين بدعتي مبارزه نموده اند و مردم را از اين بدعت صوفيه برحذر داشته اند.
بنابراين هيچ دليلي بر مشروعيت ولايت اقطاب صوفيه وجود

ندارد حتي دليل بر عدم مشروعيت آن موجود است. قبلا در بحث تفاوت عرفان و تصوف در تفسير آياتي از قرآن، کلام ائمه معصومين را در

عدم مشروعيت ولايت غير آنها ذکر کرديم.

- آخر اينکه آنچه در تاريخ تصوف ديده مي شود اين است که بنيانگذاران و موسسان و سران بزرگ تصوف شيعه نبوده اند و از مخالفين ائمه

اطهار عليهم السلام بوده اند. حال چطور مي شود که خود را در مسئله امامت از شيعيان معرفي مي کنند؟


در آخر خالي از لطف نيست که به اين آيات و روايات توجه کنيد :

- طبق همه تفاسير منظور از   الامر در آيه « اطيعوا الله و اصيعوا الرسول و اولي الامر منکم » فقط امامان دوازده گانه شيعه هستند.

- در تفسير آيه « لئن أشرکت ليحبطن عملک » زمر 65 /« اگر به خدا شرک بياوري ، عملت را محو و نابود مي گرداند » در روايتي فرموده

اند : اگر همراه با ولايت علي (عليه السلام) به کسي ولايت دهي (اورا جايگزين حضرتش قرار دهي) عملت باطل خواهد بود.

(تفسير صافي/ص43)

- وقتي از امام صادق (عليه السلام) درباره عمل صالح در آيه « فليعمل عملا صالحا و لا يشرک بعبادة ربه احدا » پرسيدند، فرمودند :

مراد از عمل صالح، معرفت به ائمه است و مقصود از اينکه کسي را شريک پروردگار نکنيد، تسليم به ولايت اميرمومنان علي (عليه السلام)

مي باشد يعني نبايد کسي را که خلافت براي او نيست و اهل آن نيز نمي باشد، با آن حضرت شريک کند.

(نورالثقلين/ج3/ص318)

- امام علي النقي عليه السلام فرمودند : و الصوفية کلهم من مخالفينا و طريقتهم مغايرة لطريقتنا و إن هم إلاّ نصاري و مجوس هذه الامّة

اولئک الذين يجهدون في أطفاء النور الله والله يتمّ نوره و لو کره الکافرون .


(سفينه البحار/ج2/ص58 چاپ انتشارات تهران و ج5 ص199 چاپ اسوه قم) و (اثني عشريه ص28)
 
اينها مختصري از نقاط تقابل بين ولايت و امامت در نزد تصوف و تشيع بود که جاي بحث بيشتري دارد. خلاصتا روشن شد که ولايت و امامت

در نزد صوفيه در تضاد با ولايت در تشيع مي باشد.
تصویر
ارسال پست

بازگشت به “صوفیه”