سلام بچه ها : ميخوام چندتا سوال بپرسم كه جوابشونو نميدونم يا بعضيهاشونو كامل نميدونم
هر كي ميتونه جواب بده ، اما يه جواب منطقي ميخوام. الكي بحث و عوض نكنين و لطفا نپيچونين :
1 - چرا ارث دختر نصف ارث پسره؟
2- چرا بعد از ازدواج زن بايد براي بيرون رفتن از خونه حتي براي رفتن به مسجد و عبادت از شوهرش اجازه بگيره؟
3- چرا اگه زن از شوهر نافرماني كنه "گناه" كرده اما اگه شوهر خوراك و پوشاك زن رو تهيه نكنه فقط به زنش "مديونه"؟
4- چرا زني كه شوهرش مي ميره ازش ارث كمتري مي بره نسبت به مردي كه زنش مي ميره؟
5- چرا بعد از طلاق حضانت بچه با پدرشه؟
6- چرا سختي به دنيا آوردن بچه با مادرشه اما هويتشو پدر مي دزده؟(البته ببخشيدا جهت شوخي اينطوري گفتم)
7- چرا تو رساله گفته شده "جواني كه بواسطه ي نداشتن زن به حرام مي افته واجبه زن بگيره" ؟؟ مگه هدف از زن گرفتن و ازدواج اينه؟ (يكيش اينه اما بقيش چي؟ به خاطر همين يكي بايد زن گرفت؟ اين بعنوان يه مسئله در همه ي رساله ها بيان شده)
8- چرا اگه زن ضمن عقد شرط كنه كه تا وقتي همسر اين مرد هست شوهرش زن دوم نگيره ، اين شرط صحيح نيست؟
9- چرا تو رساله گفته شده " زن موظفه خودشو برا هر لذتي كه مرد ميخواد آماده كنه " اما عكس اين مسئله تو رساله گفته نشده؟
10 - چرا حق طلاق با مرده؟
11- چرا ديه ي زن نصف ديه ي مرده؟
12- چرا اگه پدر فرزندشو به قتل برسونه جرمش حبس هست اما اگه مادر اينكارو بكنه بايد قصاص بشه(اعدام) ؟
لطفا يه جواب منطقي بديد مدتهاست كه اين سوالها تو ذهنمه و پيدانكردن جواب موجب شده تا با صفت "عدل" مشكل پيدا كنم و فكر ميكنم عدالت اون چيزي نيست كه همه ميگن .....
هر كي ميدونه جواب بده!!!!!!!!!!!!!
مدیر انجمن: شورای نظارت
-
- پست: 2503
- تاریخ عضویت: جمعه ۱۱ آبان ۱۳۸۶, ۳:۰۶ ب.ظ
- سپاسهای ارسالی: 7581 بار
- سپاسهای دریافتی: 6236 بار
- تماس:
Re: هر كي ميدونه جواب بده!!!!!!!!!!!!!
به نام خدا
سلام علیکم
ان شالله تک تک به سوالات پاسخ داده میشود ؛ به دلیل ضیق وقت به چند تا از سوالات پاسخ دادم . ان شالله باقی سوالات هم به زودی زود پاسخ می دهم .
حقوقي مثل ارث، ديه، حق طلاق و مسائلي از اين قبيل بسته به جنسيت افراد است از حيث نوع كار و تفاوتهاي فردي موجود ميان زن و مرد.
البته بدانيد كه در همه جا ارث مرد دو برابر ارث زن نيست. مثلا ارث پدر و مادريك ششم است. و در اين مطلب جنسيت ملاك نيست، و اگر ديديد ارث دختر و پسر(اگر فرزند خانواده اي باشند) تفاوت دارد و ارث پسر دو برابر است به اين دليل است كه پسرها متحمل خرج و نفقه خانواده هستند و ملزم اند كه اين ارث را در خانواده خرج كنند. ولي خانم مختار است كه اين ارث را به خانه همسر منتقل كند يا نه او در خرج اين ارث كامل مختار است و هيچ اذني از همسر لازم نيست. پس به تبع اگر خانواده اي را در نظر بگيريد وقتي پدر يا مادر مرد مي ميرند به اين مرد دو برابر مي رسد و مرد ملزم است به خرج اين ارث در خانواده خود. درنتيجه نيمي از اين ارث به خانم در خانواده جديد منتقل مي شود.
و از آن طرف ديگر اگر پدر يا مادر اين زن فوت شوند ارثي كه به زن مي رسد يك برابر است ولي اين زن مختار است كه اين ارث را به خانواده جديد منتقل نكند، درعمل ديده مي شود كه زن داراي منفعت مادي بيشتري شده است.
نكته ديگري كه در اين زمينه است و مي توان گفت كه حكمتي خاص دارد اين است كه بقاء كانون خانواده ها نيز در همين امر است. يعني اگر زن خانواده اي ارث كاملي بگيرد، داراي ثروت مي گردد و چون در خرج كردن آن آزاد است حتي بدون اذن شوهر. شايد كه احساس استقلال نمايد و ديگر نخواهد كه واجب الفقه فرد ديگري باشد و به اصطلاح خودش زير دست كس ديگري باشد. لذا دنبال طلاق گرفتن است و با اين عمل بنياد خانواده را از بين برده است. در حالي كه عكس اين عمل كه مرد دو برابر زن ارث مي برد ديگر متحمل اين چنين خطرات و احتمالاتي نيست.
يكي از احكام مسلم اسلامي نزد شيعه و اهل سنت در مسأله ارث اين است كه اگر ميتي، هم فرزند دختر و هم فرزند پسر داشته باشد، سهم پسر به اندازه سهم دو دختر باشد.{1} يكي از دليلهاي اين حكم آيه 11 سوره نسا است كه ميفرمايد: (يوصيكم اللَّه في اولادكم للذكر مثل حظ الانثيين)؛ خداوند درباره فرزندانتان به شما سفارش ميكند كه سهم (ميراث) پسر، به اندازه سهم دو دختر باشد.{2} اما اين كه فلسفه و حكمت اين حكم چيست؟ در اين زمينه ميتوان گفت كه در مجموع، احكام اسلام در زمينه امور مالي به گونهاي است كه بهره زن از مرد بيشتر ميشود زيرا خداوند سبحان مخارج زندگي و پرداخت مهريه را بر عهده مردان گذاشته و هنگامي كه زن ازدواج ميكند، هزينه زندگي او به عهده شوهر است در حالي كه زن در برابر هزينه زندگي خود و شوهرش هيچ گونه مسؤوليتي ندار. پس زن سهم خود را ذخيره ميكند و مرد سهمي را كه ميگيرد براي مخارج خود و زنش صرف ميكند مثلاً اگر مجموعه تركه يك مرد 30 ميليون را صرف هزينه خود و زندگي خانه كند، يعني مرد ده ميليون را خرج نفقه زن ميكند و قهراً سهم زن بيست ميليون ميشود و سهم مرد ده ميليون و در مجموع سهم زن بيشتر از سهم مرد ميگردد، بنابراين از آنجا كه زن معمولاً قدرت توليد ثروت كمتري دارد اسلام اين جهت را در ارث منظور كرده است.
با مراجعه به آثار اسلامي به اين نكته پي ميبريم كه پرسش ياد شده درباره ارث زن و مرد از همان آغاز طلوع خورشيد اسلام در اذهان مردم بوده و گاه و بيگاه از پيشوايان اسلام را در اين زمينه پرسشهايي ميشده است به عنوان نمونه، در كتاب معاني الاخبار از قول امام علي بن موسي الرضا(ع) در پاسخ به اين سؤال نقل شده كه فرمود: اينكه سهم زنان نصف سهم مردان از ميراث است از اينرو كه زن هنگامي كه ازدواج ميكند، چيزي ميگيرد و مرد ناچار است چيزي بدهد و نيز هزينه زندگي زن بر دوش مرد است در حالي كه در برابر هزينه زندگي مرد و خودش مسؤوليتي ندارد.
و همچنين و في الكافي باسناده عن الاحوال قال: قال لي ابن ابي العوجاء: ما بال المراة السكينة الضعيفة تأخذ سهماً واحداً و يأخذ الرجال سهمين! فذكر ذلك بعض اصحابنا لابي عبداللَّه فقال ان المرأة ليس عليها جهاد و نفقة و لا معقلة انما ذلك علي الرجال و لذلك جعل للمرأة سهماً واحداً و للرجل سهمين.{3}
ابن ابي العوجاء گفت: چه شده كه زن كه فقير است يك سهم ارث ميبرد ولي سهمين مرد دو سهم؟ چون اين مطلبه امام صادق(ع) يادآوري شد امام فرمود: به زن جهاد و نفقه و عاقله نيست و اين وظايف بر عهده مرد است لذا زن يك سهم و مرد دو سهم ميبرد.{4}
[1].الفقه علي المذاهب الخمسه، محمدجواد مغنيه، ص 541.
[2].ر.ك: تفسير كبير، فخررازي، ج 3، ص 510 - 509، داراحياء التراث العربي؛ الميزان، علامه طباطبايي، ج 4، ص 207، منشورات جماعة المدرسين؛ تفسير الجلالين، سيوطي و المحلي، ص 99، تحقيق و تعليق مصطفي ديب البغا، دارالعلوم الاشافيه دمشق.
[3].الكافي، كليني، ج 7، ص 85، دارالكتب الاسلاميه.
[4].تفسير نمونه، ج 3، ص 29؛ الميزان، ج 4، ص 224؛ تفسير كبير، ج 3، ص 115.
يكي از اهداف تربيتي اسلام، تحكيم مباني نظام خانواده است كه اساس تمام نظامهاي اجتماعي است.
چون اين نظام مانند ساير نظامها، نياز به مدير دارد، اسلام از ميان اعضاي خانواده، شوهر را به عنوان مدير انتخاب كرده و هزينه زندگي و مسئوليت فرزندان را در بسياري از موارد برعهده او قرار داده است. همان گونه كه حضانت فرزندان را تا مدت محدودي براي مادر (كه از عواطف زيادتري برخوردار است) مقرّر فرموده است.
از اين رو، رضايت شوهر در خروج از منزل براساس مديريت شوهر و در قبال پرداخت هزينه همسر و تحكيم نظام خانواده و حفظ حقوق مردان و فرزندان است. ثمرات اين مديريت اسلامي در خانوادههاي متدين مشهود است.(1)
اضافه بر اين كه وجود زن براي بيگانگان و نامحرمان حساس تر از وجود مرد است، چنان كه از لحاظ جسمي، زن ضعيف تر است.
بنابراين، زن ممكن است مورد تعرض قرار بگيرد كه آمارهاي موجود در اين باره كاملاً گويا است.
مرد به خاطر حفظ ناموس خويش اجازه نميدهد همسرش بدون اطلاع او از خانه خارج شود. مرد براي اطمينان خاطر خويش و براي مصونيت زن بايد در جريان آمد و شد خانمش به خانه و خارج از آن قرار گيرد. با توجه به آسيب پذيري زن در محافل و همنشينيها به مرد اين حق داده شد كه براي كنترل همسر خويش به او اجازه خروج از خانه را بدهد يا ندهد.
از طرف ديگر مسؤليتي كه مرد براي تأمين نيازمنديهاي زندگي دارد، به طور طبيعي و عادي او را به صحنه اجتماع ميكشاند، در حالي كه زن چنين وظيفهاي ندارد. بنابراين خروج مرد از خانه الزامي است و اذن گرفتن بي معنا است، برخلاف خروج زن.
البته خروج مرد از خانه كاملاً رها شده و بي قيد و شرط نيست، بلكه داراي قيود قانوني است، زيرا زن نيز حقوقي دارد كه قانوناً مرد را مكلف به حضور نزد زن در شرايط لازم ميكند.
خروج زن از خانه همواره نيازمند اذن شوهر نيست، بلكه در مواردي خروج زن از خانه جايز است، از جمله:
1 - كسب علوم واجبه و يا انجام تكاليفي كه مستلزم خروج از خانه است.
2 - احقاق حق مانند دادخواهي و شكايت به دادگاه يا اداي شهادت و امثال آن .
3 - براساس برخي از فتاوا در صورتي كه قبل از ازدواج زن در كاري استخدام بوده است، پس از ازدواج نيز به خاطر سابقه استخدام ميتواند سر كار خود برود و ازدواج مانع آن نيست.
4 - در صورتي كه به صورت شرط ضمن العقد به هنگام ازدواج، جواز خروج از خانه را شرط كرده باشد.
اما در مورد احسان به پدر و مادر: احسان به والدين امري ضروري ميباشد كه شوهر نميتواند زن را از اين كار منع كند اما ميتواند مانع رفتن زن به خانه پدرش بشود، چون احسان اعم از رفتن به خانه پدر ميباشد و بدون رفتن هم ميتواند احسان به پدر و مادر صورت پذيرد.(2)
براي آگاهي بيشتر به رجوع كنيد به
1 - نظام حقوق زن در اسلام، شهيد مطهري
2 - زن از ديدگاه اسلام، رباني خلخالي
3 - زن در اسلام، علامه طباطبايي
4 - احكام روابط زن و مرد، سيد مسعود معصومي
پينوشتها:
1 - آيت اللَّه فاضل لنكراني، جامع المسائل، ج 1، ص 462.
2 - همان، س 1632.
حضانت به معني دامن گرفتن كودك است، و در اصطلاح، مسئوليت شرعي سرپرستي و نگهداري پدر و مادر از فرزند خود است. اگر فرزند پسر بود، مادر تا دو سال و اگر دختر است، تا هفت سال در نگهداري آن بر پدر اولويت دارد و پس از آن تا بلوغ، مسئوليت پدر ميباشد.(1) از اين جا روشن ميشود كه حق حضانت تنها براي پدر نيست، بلكه مادر نه تنها حق حضانت دارد، بلكه در زماني كه فرزند نياز بيشتري به مادر دارد، اولويت نگهداري فرزند به او داده شده و در اين مدت، تأمين هزينه زندگي كودك برعهده پدر است.
پس تا زمان بلوغ فرزندان مسئلهاي كه مطرح است سرپرستي و حفظ و نگهداري آنان است و اين بين والدين تقسيم شده است. در پسران پانزده سال، دو سال و در دختران از نه سال، هفت سال مربوط به مادران است و بقيه برعهده پدران ميباشد. بايد توجه داشت كه حضانت مسئوليتي است كه خداوند بر گردن اولياء كودك نهاده است و از آن جا كه خداوند در اين حكم به مصالح فرزند و والدين با نگاهي حكيمانه و همه جانبه نظر كرده و فهم بسياري از جهات مسئله بر ما مخفي است، بايد از روي تعبد و به اقتضاي بندگي، مصلحت آن را پذيرفت. اين كه كودك اگر پسر باشد، تا چند سال و اگر دختر باشد، تا چند سال به مادر نياز جدي دارد و از چه سني نياز به پدر بيش از نياز به مادر است، مسائلي بسيار پيچيده است كه فهم آن از حيطه عقل بشري خارج است و تنها خالق انسانها به اين ظرائف اطلاع و آگاهي دارد.
البته بايد توجه داشت قوانين مذكور در صورت عدم توافق والدين در نگهداري كودك است و در صورت توافق طبق توافق، عمل كردن اشكال ندارد.
پس از بلوغ، فرزندان مستقل هستند و پيش هر يك از والدين ميتوانند زندگي كنند.
پينوشتها:
1 - مصطفي حسيني دشتي، معارف و معاريف، ج 4، ص 574، ماده حضانت.
قبل از پاسخ به اين سوئال مقدمه كوتاهي لازم است . هر چند گرايشات افراطي به تساوي حقوقي زن و مرد از يك سو, ظلم تاريخي وارد بر زنان از سوي ديگر, ممكن است سخن گفتن از تفاوت هاي زن و مرد را با مشكل و قضاوت پيشيني منفي روبرو سازد, اما حقيقت آن است كه واقعيات عيني تابع احساسات و قضاوت انسان قرار ندارند و تفاوت زن و مرد هم از نظر جسمي و بدني و هم از نظر روحي و عاطفي آن قدر روشن است كه انكار آن همچون انكار بديهيات است . البته واضح است كه سوئ استفاده مردان از اين تفاوت طبيعي و ذاتي هرگز نمي تواند دليلي بر نفي و انكار اين تفاوت ها باشد, بلكه برعكس فقط شناخت اين تفاوت است كه مي توان به تنظيم روابط حقوقي عادلانه متناسب با اين واقعيات براي زن و مرد اقدام نمود. تفاوت زن و مرد - چه به صورت درست و چه به صورت نادرست - از ديرباز مورد توجه دانشمندان و فلاسفه اي همچون افلاطون و ارسطو بوده است و امروز نيز به گونه اي ديگر مورد توجه دانشمندان علوم فيزيولوژي , روان شناسي و جامعه شناسي قرار دارد. از ديدگاه اسلام اين تفاوت به هيچ وجه به اين كه مرد يا زن جنس برتر است و يدگري جنس پايين تر و پست تر و ناقص تر مربوط نيست . قانون خلقت اين تفاوت ها را براي اين به وجود آورده است كه پيوند خانوادگي زن و مرد را محكم تر كند و شالوده وحدت آنها را بهتر بريزد (با اين مقدمه به سراغ سوئالات مي رويم ). الف ) سپردن طلاق به مرد منطقي ترين راه است , چه آن كه واگذاري طلاق به زوجين نتيجه اي مفيد و گسترده ندارد, زيرا در صورت عدم توافق زوجين , زندگي جهنمي آنان بالاجبار ادامه يافته و طلاق و جدايي و در نتيجه رهايي واقع نخواهد شد. پس به ناچار بايد اختيار طلاق يا در دست زن قرار گيرد و يا در دست مرد. روشن است كه دادن اين اختيار به زن با توجه به بعد احساسي و عاطفي او, چندان به مصلحت نيست , بنابراين سپردن اختيار طلاق به دست مرد, به خصوص با توجه به غلبه بعد عقلاني و حزم و دورانديشي و نيز مسوئوليت هاي عمده اش در خانواده , تنها راه منحصر به فرد باقي مانده است . مرد در استفاده از اختيار طلاق مطلق العنان نيست بلكه بايد با رعايت عدالت و حفظ حقوق زن - حتي پس از جدايي و طلاق - از اين اختيار استفاده كند. ضمانت اجراي اين اصل هم , لزوم وقوع صيغه طلاق در محضر دو شاهد عادل است كه اين خود مانع طلاق هاي ظالمانه خواهد شد. طلاق , حق قابل واگذاري و انتقال است , بنابراين زن مي تواند در هنگام وقوع عقد ازدواج به صورت شرط ضمن عقد اين حق و اختيار را به صورت وكالتي به خود منتقل كند تا بتواند - مثلاا - در صورتي كه شوهر او معتاد يا بيمار لاعلاج شد خود را رها سازد. افزون بر آنچه گفته شد اگر در زندگي خانوادگي مردي به همسر خود ستم كند و نه حاضر و يا قادر به اصلاح رفتار خويش باشد و نه حاضر به طلاق در اين صورت زن مي تواند به دادگاه اسلامي مراجعه كند تا قاضي حتي علي رغم مخالفت مرد, زن را طلاق داده و او را آزاد نمايد.
ديه در اسلام بر معيار ارزش معنوي انسان مقتول نيست.؛ بلكه يك دستور خاصي است كه ناظر به مرتبه جسم و بدن انسان ميباشد. دليل اين ادعا با توجه به آيات و روايات به خوبي قابل فهم است. اسلام در بسياري از موارد بين افرادي كه داراي اختلاف درجه علمي يا عملي اند اعم از زن و مرد، تساوي را نفي ميكند و در عين حال ديه آنها را مساوي ميداند. مثلا درباره تفاوت عالم و جاهل زمر (39)، آيه 9. مجاهد قائم و غيرمجاهد قائم نساء (4)، آيه 95. مؤمنين قبل از فتح مكه با كساني كه بعد از فتح مكه اسلام آوردند حديد (57)، آيه 10. آيات قرآن صريحاً به آن اشاره ميكند. قرآن كريم با تصريح به عدم تساوي ارزش هاي الهي افراد يادشده و با اصرار بر تفاوت معنوي آنان تصريح به تساوي آنان در قصاص و ديه دارد و در اين باره راجع به تساوي همگان چنين ميفرمايد: «وكتبنا عليهم فيها ان النفس بالنفس و العين بالعين و الأنف بالأنف و الأذن بالأذن و السن بالسن و الجروح قصاص فمن تصدق به فهو كفاره له» مائده (5)، آيه 45.
«و مقرر كرديم بر ايشان كه جان در مقابل جان و چشم در برابر چشم و بيني در برابر بيني و گوش در برابر گوش و دندان در برابر دندان ميباشد و زخم ها به همان ترتيب قصاص دارند و هر كه آن را ببخشد پس كفاره (گناهان) او خواهد بود».
حكمت تفاوت ديه زن و مرد
با بررسي دلايل و شواهدي كه در اين مسئله وجود دارد، جاي هيچ شك و ترديدي نسبت به اينكه تفاوت ديه زن و مرد از احكام قطعي و مسلم اسلام و مورد اتفاق همه مذاهب اسلامي است باقي نمي ماند. اما اين پرسش همچنان براي بسياري مطرح است كه: چرا شارع مقدس ديه زن را نصف ديه مرد قرار داده است؟ بايد ديد آيا ميتوان پاسخي براي آن يافت در ابتدا بايد گفت كه پرسش از چرايي تفاوت ديه زن و مرد، پرسش جديدي نيست و در عصر امامان معصوم(ع) نيز اين پرسش مطرح بوده است. در روايت هايي كه از امامان معصوم(ع) در اين زمينه سؤال شده، محور اصلي پاسخ ها را تعبد نسبت به احكام الهي و پاي بندي به سنت رسول خدا(ص) تشكيل ميدهد. كه اين همان روح شريعت و اساس دين داري است و بدون آن اسلام و مسلماني جز ظاهري توخالي چيزي نخواهد بود.
اما تعبد و تسليم در برابر احكام شرع، منافاتي با پي جويي از حكمت و فلسفه آنها ندارد. زيرا ما معتقديم اوامر و نواهي الهي بر مصالح و مفاسد واقعي مبتني بوده و در همه احكام شرع، منافع بندگان و دفع ضرر از آنها لحاظ شده است.
از بررسي مجموع توجيهاتي كه در اين باب از سوي انديشمندان مختلف بيان شده است ميتوان به نحو اختصار به موارد ذيل اشاره نمود:
1. مگر ارزش انساني به بهاي بدني اوست تا امتياز را در ديهها ارزيابي كنيم. آيا براي ارزيابي انسان در اسلام بايد به سراغ ديه رفت تا ما به التفاوت زن و مرد را در ديه جستجو كنيم؟ يا اينكه در آنجا كه سخن از ارتباط با ملك و وحي و امثال آنهاست، ارزش واقعي انسان را شناخت تا در نهايت ديد كه در آنجا زن نيز سهمي دارد يا نه؟ مسأله ديه صرفاً يك امر اقتصادي است و ملاك ارزيابي انسان نيست، همچنان كه در شريعت براي سگ (اگر جزء كلاب هراش نباشد) ديه تعيين شده است، براي تن انسان نيز ديه اي قائل شده است. ديه، يك حساب فقهي است و ارتباطي با اصول مذهب ندارد. مهم ترين شخصيت هاي اسلامي با ساده ترين افراد از نظر ديه يكسان هستند. ديه مرجع تقليد، ديه يك انسان متخصص، ديه يك انسان مبتكر، با ديه يك كارگر ساده در اسلام يكي است. به دليل اينكه ديه عامل تعيين ارزش نيست و تنها يك ابزار است زن در آيينه جمال و جلال، ص 418.
به بيان ديگر ديه مالي است كه در برابر آسيبي كه به انسان وارد شده است، گرفته ميشود. ر.ك: رياض المسائل، چاپ قديم، ج 2، ص 528. مقدار آن به ارزش شخص آسيب ديده ارتباط ندارد. بنابراين، كسي نميتواند بگويد چون ديه زن نصف ديه مرد است، زن نصف مرد ارزش دارد. عظمت و ارزش انسان به صفات و كسب مراتب علمي و عملي وابسته است و در اين جهت مرد و زن يكسانند. قرآن مجيد ميفرمايد:
«پس پروردگارشان دعاي آنان را اجابت كرد [و فرمود] من عمل هيچ صاحب عملي از شما را، از مرد يا زن كه همه از يكديگرند، تباه نميكنم.» «فَاستَجابَ لَهُم رَبُّهُم أَنِّي لا أُضِيعُ عَمَلَ عامِلٍ مِنكُم مِن ذَكَرٍ أَو أُنثي بَعضُكُم مِن بَعضٍ». (آل عمران(3)، آيه 195).
«هر كس از مرد يا زن كار شايسته كند و مؤمن باشد، قطعاً او را با زندگي پاكيزهاي حيات [حقيقي ]بخشيم و مسلماً به آنان بهتر از آنچه انجام ميدادند، پاداش خواهيم داد.» «مَن عَمِلَ صالِحاً مِن ذَكَرٍ أَو أُنثي وَ هُوَ مُؤمِنٌ فَلَنُحيِيَنَّهُ حَيوةً طَيِّبَةً وَ لَنَجزِيَنَّهُم أَجرَهُم بِأَحسَنِ ما كانُوا يَعمَلُونَ». (النحل (16)، آيه 97).
«و كساني كه كارهاي شايسته كنند مرد باشند يا زن، در حالي كه مؤمن باشند، آنان داخل بهشت ميشوند، و به قدر گودي پشت هسته خرمايي مورد ستم قرار نميگيرند.» «وَ مَن يَعمَل مِنَ الصّالِحاتِ مِن ذَكَرٍ أَو أُنثي وَ هُوَ مُؤمِنٌ فَأُولئِكَ يَدخُلُونَ الجَنَّةَ وَ لا يُظلَمُونَ نَقِيراً». (النساء (4)، آيه 124).
«هر كه بدي كند، جز به مانند آن كيفر نمييابد و هر كه كار شايسته كند مرد باشد يا زن در حالي كه ايمان داشته باشد، آنان داخل بهشت ميشوند و در آنجا بيحساب روزي مييابند.» «مَن عَمِلَ سَيِّئَةً فَلا يُجزي إِلاّ مِثلَها وَ مَن عَمِلَ صالِحاً مِن ذَكَرٍ أَو أُنثي وَ هُوَ مُؤمِنٌ فَأُولئِكَ يَدخُلُونَ الجَنَّةَ يُرزَقُونَ فِيها بِغَيرِ حِسابٍ». (غافر (40)، آيه 40).
بنابراين، ارزش انسان به انسانيت او و نائل شدن وي به مراتب والاي قرب الهي است. در اين جهت جنسيت نقشي ندارد؛ زن و مرد يكسانند و چه بسا زنان از استعداد بهتري برخوردار باشند.
ديه به معناي قيمت نهادن شخص و شخصيت نيست. بدين سبب، اگر يكي از شخصيتهاي بزرگ علمي يا سياسي كشور در جريان يك قتل غير عمد كشته شود، ديهاش با ديه كارگر سادهاي كه اين گونه جان باخته، برابر است. كسي نميتواند بگويد چون فقدان آن شخصيت خلأ بزرگي در جامعه ايجاد ميكند، ديهاش بيشتر است! چنان كه قتل عمد گناهي بسيار بزرگ است و در اين زمينه زن و مرد تفاوت ندارند. قرآن كريم ميفرمايد: «هر كس كسي را - جز به قصاص قتل يا [به كيفر ]فسادي در زمين - بكشد، چنان است كه گويا همه مردم را كشته باشد.» «مَن قَتَلَ نَفساً بِغَيرِ نَفسٍ أَو فَسادٍ فِي الأَرضِ فَكَأَنَّما قَتَلَ النّاسَ جَمِيعاً وَ مَن أَحياها فَكَأَنَّما أَحيَا النّاسَ جَمِيعاً». (مائده (5)، آيه 32).
2. از آنجا كه در مسائل اخلاقي هيچ امتيازي بين زن و مرد نيست و در مسأله ديه نيز جنبه خير بودن مطرح نيست، و؛ بلكه مربوط به جنبه بدني است، و چون مردها در مسائل اقتصادي معمولاً بيشتر از زن ها بازدهي اقتصادي دارند، ديه آنها نيز بيشتر است و اين بدان معنا نيست كه از ديد اسلام مرد ارزشمندتر از زن است؛ بلكه تنها بعد جسماني آن دو صنف لحاظ ميشود.
يكي از مراجع معاصر در درس خارج فقه خود موضوع تفاوت ديه زن و مرد را مورد توجه قرار داد كه به طور مختصر به آن اشارهكنيم. ايشان در ضمن جواب اجمالي به اين مسأله متذكر ميشوند كه: ديه بر عكس آنچه در فارسي گفته ميشود، «خون بها» نيست. خون انسان بالاتر از اين است كه قيمتش اينها باشد؛ بلكه به تصريح قرآن، خون يك انسان برابر با خون همه انسان ها است مائده (5)، آيه 32. ديه جنبه مجازات دارد كه طرف حواسش را جمع كند و ديگر از اين اشتباهات نكند و هم جبران خسارت اقتصادي است. يعني مردي يا زني در اين خانواده از ميان رفته است، جاي او خالي است و اين خلاء، خسارت اقتصادي به آن خانواده وارد ميكند. براي پر كردن اين خسارت اقتصادي ديه داده ميشود. مكارم شيرازي، ناصر، دروس خارج فقه بحث ديات، روزنامه آموزشي پژوهشي فيضيه، شماره 18.
3. در يك جامعه مطلوب ديني كه اسلام در پي تحقق آن است، عمده فعاليت هاي اقتصادي بر دوش مرد گذاشته شده و مهم ترين وظيفه زن، اداره كانون بنيادي ترين هسته تشكيل جامعه، يعني خانواده است. بدين ترتيب آثاري كه از نظر اقتصادي بر وجود يك مرد مترتب ميشود غالباً بيش از يك زن است و از اين رو است كه تحصيل نفقه نيز بر عهده مرد گذاشته شده و بر او واجب است. بر اين اساس فقدان يك مرد از صحنه خانواده و اجتماع، از نظر اقتصادي آثار زيان بارتري بر جاي ميگذارد تا فقدان يك زن. بنابراين عدالت اقتضاء ميكند كه به هنگام ضرر اقتصادي فقدان يك مرد از محيط خانواده و اجتماع به عامل مولد بودن او از حيث اقتصادي توجه شود و بين ديه او و ديه يك زن فرق گذاشته شود. ر.ك: شفيعي سربستاني، ابراهيم، قانون ديات و مقتضيات زمان، دفتر اول. بيان ديگر در حقوق اسلامي وظايفي خاص به عهده زن و مرد نهاده شده است كه تخلفناپذير است؛ براي مثال نفقه و خرجي همسر، تهيه مسكن، خوراك، لباس، پرداخت مهريه به عهده مرد گذاشته شده است. اگر زني خود از منبع اقتصادي مستقل و موقعيت شغلي عالي برخوردار باشد، اشكال ندارد؛ ولي از نظر شرع، وظيفه پرداخت مخارج خانه و هزينه مسكن به عهده او نيست و شوهر نميتواند وي را به پرداخت كمك هزينه خانه و زندگي مجبور سازد. البتّه اگر زن با رضايت خاطر و تمايل دروني شوهر را در اداره بهتر خانه ياري دهد، مسألهاي ديگر است؛ ولي اين وظيفه شرعاً به عهده مرد نهاده شده است.
4. علاوه بر آنچه گذشت بايد توجه داشت؛ اينكه ديه زن نصف ديه مرد است، زنها بيشتر انتفاع ميبرند، زيرا به طور معمول ديه زن به شوهر و بچهها پرداخت ميشود و ديه مرد به زن و بچههايش ميرسد و چون با از بين رفتن مرد، زن بيشتر صدمه ميبيند، لذا ديه مرد را بيشتر كردهاند تا مقداري از فشاري كه در نتيجه از دست رفتن مرد، متوجه زن ميشود جبران گردد زيبايي نژاد، محمدرضا، سلسله كلاس هاي آموزشي، دفتر تحقيقات و مطالعات زنان.
در احكام اسلامي به جهت حق ولايت پدر بر پسر از يك طرف، مسئوليت هايي را براي پدر مقرر و معين نموده (مانند سرپرستي و نفقه و برآوردن نيازهاي فرزند در زندگي و نقشي كه پدر خانواده دارد) از طرف ديگر احكام خاصي را براي پدر قرار داده است كه از جمله عدم قصاص و حق برداشت پدر از مال فرزند ميباشد.
در مورد قصاص، حكم اوليه اسلام بر قصاص ميباشد، براساس فلسفه خاصي كه در آن وجود دارد. براي رعايت همين فلسفه بايد تا جايي كه امكان دارد، استثنا نشود اما در مورد پدر به جهت حق ولايت استثنا شده است.
اما در مورد قصاص مادر و اين كه چرا مادر (با عنايت به حقوق و رابطه عاطفي بيشتر وي) از قصاص در مقابل قتل فرزند معاف نشده، ميتوان گفت: با توجه به فلسفه قصاص و لزوم پيشگيري از وقوع قتل عمد در جامعه، اين استثنا فقط در مورد پدر كه جايگاه خاصي در مجموعه خانواده و جامعه دارد، پذيرفته شده است، ولي در مورد مادر با توجه به اين كه قتل عمد فرزند توسط مادر بسيار كمياب ميباشد، استثنا نمودن او از حكم قصاص ضرورتي نداشته است. (در صورت وقوع بايد در عمد و اختيار مادر ترديد كرد كه در اين صورت قصاص نخواهد شد، چون اختيار يكي از شرايط قصاص است يا بايد او را فاقد هرگونه عاطفه و احساسات مادري دانست كه در اين صورت نيز قصاص او مانع ندارد.)
پينوشتها:
1 - قدرت الله خسروشاهي، فلسفه قصاص در اسلام، ص 94.
نمیدونم تعریف شما از منطق چیه که جواب منطقی خواستید .
soal20 نوشته شده:
سلام بچه ها : ميخوام چندتا سوال بپرسم كه جوابشونو نميدونم يا بعضيهاشونو كامل نميدونم
هر كي ميتونه جواب بده ، اما يه جواب منطقي ميخوام. الكي بحث و عوض نكنين و لطفا نپيچونين :
سلام علیکم
ان شالله تک تک به سوالات پاسخ داده میشود ؛ به دلیل ضیق وقت به چند تا از سوالات پاسخ دادم . ان شالله باقی سوالات هم به زودی زود پاسخ می دهم .
soal20 نوشته شده:
1 - چرا ارث دختر نصف ارث پسره؟
4- چرا زني كه شوهرش مي ميره ازش ارث كمتري مي بره نسبت به مردي كه زنش مي ميره؟
حقوقي مثل ارث، ديه، حق طلاق و مسائلي از اين قبيل بسته به جنسيت افراد است از حيث نوع كار و تفاوتهاي فردي موجود ميان زن و مرد.
البته بدانيد كه در همه جا ارث مرد دو برابر ارث زن نيست. مثلا ارث پدر و مادريك ششم است. و در اين مطلب جنسيت ملاك نيست، و اگر ديديد ارث دختر و پسر(اگر فرزند خانواده اي باشند) تفاوت دارد و ارث پسر دو برابر است به اين دليل است كه پسرها متحمل خرج و نفقه خانواده هستند و ملزم اند كه اين ارث را در خانواده خرج كنند. ولي خانم مختار است كه اين ارث را به خانه همسر منتقل كند يا نه او در خرج اين ارث كامل مختار است و هيچ اذني از همسر لازم نيست. پس به تبع اگر خانواده اي را در نظر بگيريد وقتي پدر يا مادر مرد مي ميرند به اين مرد دو برابر مي رسد و مرد ملزم است به خرج اين ارث در خانواده خود. درنتيجه نيمي از اين ارث به خانم در خانواده جديد منتقل مي شود.
و از آن طرف ديگر اگر پدر يا مادر اين زن فوت شوند ارثي كه به زن مي رسد يك برابر است ولي اين زن مختار است كه اين ارث را به خانواده جديد منتقل نكند، درعمل ديده مي شود كه زن داراي منفعت مادي بيشتري شده است.
نكته ديگري كه در اين زمينه است و مي توان گفت كه حكمتي خاص دارد اين است كه بقاء كانون خانواده ها نيز در همين امر است. يعني اگر زن خانواده اي ارث كاملي بگيرد، داراي ثروت مي گردد و چون در خرج كردن آن آزاد است حتي بدون اذن شوهر. شايد كه احساس استقلال نمايد و ديگر نخواهد كه واجب الفقه فرد ديگري باشد و به اصطلاح خودش زير دست كس ديگري باشد. لذا دنبال طلاق گرفتن است و با اين عمل بنياد خانواده را از بين برده است. در حالي كه عكس اين عمل كه مرد دو برابر زن ارث مي برد ديگر متحمل اين چنين خطرات و احتمالاتي نيست.
يكي از احكام مسلم اسلامي نزد شيعه و اهل سنت در مسأله ارث اين است كه اگر ميتي، هم فرزند دختر و هم فرزند پسر داشته باشد، سهم پسر به اندازه سهم دو دختر باشد.{1} يكي از دليلهاي اين حكم آيه 11 سوره نسا است كه ميفرمايد: (يوصيكم اللَّه في اولادكم للذكر مثل حظ الانثيين)؛ خداوند درباره فرزندانتان به شما سفارش ميكند كه سهم (ميراث) پسر، به اندازه سهم دو دختر باشد.{2} اما اين كه فلسفه و حكمت اين حكم چيست؟ در اين زمينه ميتوان گفت كه در مجموع، احكام اسلام در زمينه امور مالي به گونهاي است كه بهره زن از مرد بيشتر ميشود زيرا خداوند سبحان مخارج زندگي و پرداخت مهريه را بر عهده مردان گذاشته و هنگامي كه زن ازدواج ميكند، هزينه زندگي او به عهده شوهر است در حالي كه زن در برابر هزينه زندگي خود و شوهرش هيچ گونه مسؤوليتي ندار. پس زن سهم خود را ذخيره ميكند و مرد سهمي را كه ميگيرد براي مخارج خود و زنش صرف ميكند مثلاً اگر مجموعه تركه يك مرد 30 ميليون را صرف هزينه خود و زندگي خانه كند، يعني مرد ده ميليون را خرج نفقه زن ميكند و قهراً سهم زن بيست ميليون ميشود و سهم مرد ده ميليون و در مجموع سهم زن بيشتر از سهم مرد ميگردد، بنابراين از آنجا كه زن معمولاً قدرت توليد ثروت كمتري دارد اسلام اين جهت را در ارث منظور كرده است.
با مراجعه به آثار اسلامي به اين نكته پي ميبريم كه پرسش ياد شده درباره ارث زن و مرد از همان آغاز طلوع خورشيد اسلام در اذهان مردم بوده و گاه و بيگاه از پيشوايان اسلام را در اين زمينه پرسشهايي ميشده است به عنوان نمونه، در كتاب معاني الاخبار از قول امام علي بن موسي الرضا(ع) در پاسخ به اين سؤال نقل شده كه فرمود: اينكه سهم زنان نصف سهم مردان از ميراث است از اينرو كه زن هنگامي كه ازدواج ميكند، چيزي ميگيرد و مرد ناچار است چيزي بدهد و نيز هزينه زندگي زن بر دوش مرد است در حالي كه در برابر هزينه زندگي مرد و خودش مسؤوليتي ندارد.
و همچنين و في الكافي باسناده عن الاحوال قال: قال لي ابن ابي العوجاء: ما بال المراة السكينة الضعيفة تأخذ سهماً واحداً و يأخذ الرجال سهمين! فذكر ذلك بعض اصحابنا لابي عبداللَّه فقال ان المرأة ليس عليها جهاد و نفقة و لا معقلة انما ذلك علي الرجال و لذلك جعل للمرأة سهماً واحداً و للرجل سهمين.{3}
ابن ابي العوجاء گفت: چه شده كه زن كه فقير است يك سهم ارث ميبرد ولي سهمين مرد دو سهم؟ چون اين مطلبه امام صادق(ع) يادآوري شد امام فرمود: به زن جهاد و نفقه و عاقله نيست و اين وظايف بر عهده مرد است لذا زن يك سهم و مرد دو سهم ميبرد.{4}
[1].الفقه علي المذاهب الخمسه، محمدجواد مغنيه، ص 541.
[2].ر.ك: تفسير كبير، فخررازي، ج 3، ص 510 - 509، داراحياء التراث العربي؛ الميزان، علامه طباطبايي، ج 4، ص 207، منشورات جماعة المدرسين؛ تفسير الجلالين، سيوطي و المحلي، ص 99، تحقيق و تعليق مصطفي ديب البغا، دارالعلوم الاشافيه دمشق.
[3].الكافي، كليني، ج 7، ص 85، دارالكتب الاسلاميه.
[4].تفسير نمونه، ج 3، ص 29؛ الميزان، ج 4، ص 224؛ تفسير كبير، ج 3، ص 115.
soal20 نوشته شده:
2- چرا بعد از ازدواج زن بايد براي بيرون رفتن از خونه حتي براي رفتن به مسجد و عبادت از شوهرش اجازه بگيره؟
يكي از اهداف تربيتي اسلام، تحكيم مباني نظام خانواده است كه اساس تمام نظامهاي اجتماعي است.
چون اين نظام مانند ساير نظامها، نياز به مدير دارد، اسلام از ميان اعضاي خانواده، شوهر را به عنوان مدير انتخاب كرده و هزينه زندگي و مسئوليت فرزندان را در بسياري از موارد برعهده او قرار داده است. همان گونه كه حضانت فرزندان را تا مدت محدودي براي مادر (كه از عواطف زيادتري برخوردار است) مقرّر فرموده است.
از اين رو، رضايت شوهر در خروج از منزل براساس مديريت شوهر و در قبال پرداخت هزينه همسر و تحكيم نظام خانواده و حفظ حقوق مردان و فرزندان است. ثمرات اين مديريت اسلامي در خانوادههاي متدين مشهود است.(1)
اضافه بر اين كه وجود زن براي بيگانگان و نامحرمان حساس تر از وجود مرد است، چنان كه از لحاظ جسمي، زن ضعيف تر است.
بنابراين، زن ممكن است مورد تعرض قرار بگيرد كه آمارهاي موجود در اين باره كاملاً گويا است.
مرد به خاطر حفظ ناموس خويش اجازه نميدهد همسرش بدون اطلاع او از خانه خارج شود. مرد براي اطمينان خاطر خويش و براي مصونيت زن بايد در جريان آمد و شد خانمش به خانه و خارج از آن قرار گيرد. با توجه به آسيب پذيري زن در محافل و همنشينيها به مرد اين حق داده شد كه براي كنترل همسر خويش به او اجازه خروج از خانه را بدهد يا ندهد.
از طرف ديگر مسؤليتي كه مرد براي تأمين نيازمنديهاي زندگي دارد، به طور طبيعي و عادي او را به صحنه اجتماع ميكشاند، در حالي كه زن چنين وظيفهاي ندارد. بنابراين خروج مرد از خانه الزامي است و اذن گرفتن بي معنا است، برخلاف خروج زن.
البته خروج مرد از خانه كاملاً رها شده و بي قيد و شرط نيست، بلكه داراي قيود قانوني است، زيرا زن نيز حقوقي دارد كه قانوناً مرد را مكلف به حضور نزد زن در شرايط لازم ميكند.
خروج زن از خانه همواره نيازمند اذن شوهر نيست، بلكه در مواردي خروج زن از خانه جايز است، از جمله:
1 - كسب علوم واجبه و يا انجام تكاليفي كه مستلزم خروج از خانه است.
2 - احقاق حق مانند دادخواهي و شكايت به دادگاه يا اداي شهادت و امثال آن .
3 - براساس برخي از فتاوا در صورتي كه قبل از ازدواج زن در كاري استخدام بوده است، پس از ازدواج نيز به خاطر سابقه استخدام ميتواند سر كار خود برود و ازدواج مانع آن نيست.
4 - در صورتي كه به صورت شرط ضمن العقد به هنگام ازدواج، جواز خروج از خانه را شرط كرده باشد.
اما در مورد احسان به پدر و مادر: احسان به والدين امري ضروري ميباشد كه شوهر نميتواند زن را از اين كار منع كند اما ميتواند مانع رفتن زن به خانه پدرش بشود، چون احسان اعم از رفتن به خانه پدر ميباشد و بدون رفتن هم ميتواند احسان به پدر و مادر صورت پذيرد.(2)
براي آگاهي بيشتر به رجوع كنيد به
1 - نظام حقوق زن در اسلام، شهيد مطهري
2 - زن از ديدگاه اسلام، رباني خلخالي
3 - زن در اسلام، علامه طباطبايي
4 - احكام روابط زن و مرد، سيد مسعود معصومي
پينوشتها:
1 - آيت اللَّه فاضل لنكراني، جامع المسائل، ج 1، ص 462.
2 - همان، س 1632.
soal20 نوشته شده:
3- چرا اگه زن از شوهر نافرماني كنه "گناه" كرده اما اگه شوهر خوراك و پوشاك زن رو تهيه نكنه فقط به زنش "مديونه"؟
soal20 نوشته شده:
5- چرا بعد از طلاق حضانت بچه با پدرشه؟
6- چرا سختي به دنيا آوردن بچه با مادرشه اما هويتشو پدر مي دزده؟(البته ببخشيدا جهت شوخي اينطوري گفتم)
حضانت به معني دامن گرفتن كودك است، و در اصطلاح، مسئوليت شرعي سرپرستي و نگهداري پدر و مادر از فرزند خود است. اگر فرزند پسر بود، مادر تا دو سال و اگر دختر است، تا هفت سال در نگهداري آن بر پدر اولويت دارد و پس از آن تا بلوغ، مسئوليت پدر ميباشد.(1) از اين جا روشن ميشود كه حق حضانت تنها براي پدر نيست، بلكه مادر نه تنها حق حضانت دارد، بلكه در زماني كه فرزند نياز بيشتري به مادر دارد، اولويت نگهداري فرزند به او داده شده و در اين مدت، تأمين هزينه زندگي كودك برعهده پدر است.
پس تا زمان بلوغ فرزندان مسئلهاي كه مطرح است سرپرستي و حفظ و نگهداري آنان است و اين بين والدين تقسيم شده است. در پسران پانزده سال، دو سال و در دختران از نه سال، هفت سال مربوط به مادران است و بقيه برعهده پدران ميباشد. بايد توجه داشت كه حضانت مسئوليتي است كه خداوند بر گردن اولياء كودك نهاده است و از آن جا كه خداوند در اين حكم به مصالح فرزند و والدين با نگاهي حكيمانه و همه جانبه نظر كرده و فهم بسياري از جهات مسئله بر ما مخفي است، بايد از روي تعبد و به اقتضاي بندگي، مصلحت آن را پذيرفت. اين كه كودك اگر پسر باشد، تا چند سال و اگر دختر باشد، تا چند سال به مادر نياز جدي دارد و از چه سني نياز به پدر بيش از نياز به مادر است، مسائلي بسيار پيچيده است كه فهم آن از حيطه عقل بشري خارج است و تنها خالق انسانها به اين ظرائف اطلاع و آگاهي دارد.
البته بايد توجه داشت قوانين مذكور در صورت عدم توافق والدين در نگهداري كودك است و در صورت توافق طبق توافق، عمل كردن اشكال ندارد.
پس از بلوغ، فرزندان مستقل هستند و پيش هر يك از والدين ميتوانند زندگي كنند.
پينوشتها:
1 - مصطفي حسيني دشتي، معارف و معاريف، ج 4، ص 574، ماده حضانت.
soal20 نوشته شده:
7- چرا تو رساله گفته شده "جواني كه بواسطه ي نداشتن زن به حرام مي افته واجبه زن بگيره" ؟؟ مگه هدف از زن گرفتن و ازدواج اينه؟ (يكيش اينه اما بقيش چي؟ به خاطر همين يكي بايد زن گرفت؟ اين بعنوان يه مسئله در همه ي رساله ها بيان شده)
soal20 نوشته شده:
8- چرا اگه زن ضمن عقد شرط كنه كه تا وقتي همسر اين مرد هست شوهرش زن دوم نگيره ، اين شرط صحيح نيست؟
soal20 نوشته شده:
9- چرا تو رساله گفته شده " زن موظفه خودشو برا هر لذتي كه مرد ميخواد آماده كنه " اما عكس اين مسئله تو رساله گفته نشده؟
soal20 نوشته شده:
10 - چرا حق طلاق با مرده؟
قبل از پاسخ به اين سوئال مقدمه كوتاهي لازم است . هر چند گرايشات افراطي به تساوي حقوقي زن و مرد از يك سو, ظلم تاريخي وارد بر زنان از سوي ديگر, ممكن است سخن گفتن از تفاوت هاي زن و مرد را با مشكل و قضاوت پيشيني منفي روبرو سازد, اما حقيقت آن است كه واقعيات عيني تابع احساسات و قضاوت انسان قرار ندارند و تفاوت زن و مرد هم از نظر جسمي و بدني و هم از نظر روحي و عاطفي آن قدر روشن است كه انكار آن همچون انكار بديهيات است . البته واضح است كه سوئ استفاده مردان از اين تفاوت طبيعي و ذاتي هرگز نمي تواند دليلي بر نفي و انكار اين تفاوت ها باشد, بلكه برعكس فقط شناخت اين تفاوت است كه مي توان به تنظيم روابط حقوقي عادلانه متناسب با اين واقعيات براي زن و مرد اقدام نمود. تفاوت زن و مرد - چه به صورت درست و چه به صورت نادرست - از ديرباز مورد توجه دانشمندان و فلاسفه اي همچون افلاطون و ارسطو بوده است و امروز نيز به گونه اي ديگر مورد توجه دانشمندان علوم فيزيولوژي , روان شناسي و جامعه شناسي قرار دارد. از ديدگاه اسلام اين تفاوت به هيچ وجه به اين كه مرد يا زن جنس برتر است و يدگري جنس پايين تر و پست تر و ناقص تر مربوط نيست . قانون خلقت اين تفاوت ها را براي اين به وجود آورده است كه پيوند خانوادگي زن و مرد را محكم تر كند و شالوده وحدت آنها را بهتر بريزد (با اين مقدمه به سراغ سوئالات مي رويم ). الف ) سپردن طلاق به مرد منطقي ترين راه است , چه آن كه واگذاري طلاق به زوجين نتيجه اي مفيد و گسترده ندارد, زيرا در صورت عدم توافق زوجين , زندگي جهنمي آنان بالاجبار ادامه يافته و طلاق و جدايي و در نتيجه رهايي واقع نخواهد شد. پس به ناچار بايد اختيار طلاق يا در دست زن قرار گيرد و يا در دست مرد. روشن است كه دادن اين اختيار به زن با توجه به بعد احساسي و عاطفي او, چندان به مصلحت نيست , بنابراين سپردن اختيار طلاق به دست مرد, به خصوص با توجه به غلبه بعد عقلاني و حزم و دورانديشي و نيز مسوئوليت هاي عمده اش در خانواده , تنها راه منحصر به فرد باقي مانده است . مرد در استفاده از اختيار طلاق مطلق العنان نيست بلكه بايد با رعايت عدالت و حفظ حقوق زن - حتي پس از جدايي و طلاق - از اين اختيار استفاده كند. ضمانت اجراي اين اصل هم , لزوم وقوع صيغه طلاق در محضر دو شاهد عادل است كه اين خود مانع طلاق هاي ظالمانه خواهد شد. طلاق , حق قابل واگذاري و انتقال است , بنابراين زن مي تواند در هنگام وقوع عقد ازدواج به صورت شرط ضمن عقد اين حق و اختيار را به صورت وكالتي به خود منتقل كند تا بتواند - مثلاا - در صورتي كه شوهر او معتاد يا بيمار لاعلاج شد خود را رها سازد. افزون بر آنچه گفته شد اگر در زندگي خانوادگي مردي به همسر خود ستم كند و نه حاضر و يا قادر به اصلاح رفتار خويش باشد و نه حاضر به طلاق در اين صورت زن مي تواند به دادگاه اسلامي مراجعه كند تا قاضي حتي علي رغم مخالفت مرد, زن را طلاق داده و او را آزاد نمايد.
soal20 نوشته شده:
11- چرا ديه ي زن نصف ديه ي مرده؟
ديه در اسلام بر معيار ارزش معنوي انسان مقتول نيست.؛ بلكه يك دستور خاصي است كه ناظر به مرتبه جسم و بدن انسان ميباشد. دليل اين ادعا با توجه به آيات و روايات به خوبي قابل فهم است. اسلام در بسياري از موارد بين افرادي كه داراي اختلاف درجه علمي يا عملي اند اعم از زن و مرد، تساوي را نفي ميكند و در عين حال ديه آنها را مساوي ميداند. مثلا درباره تفاوت عالم و جاهل زمر (39)، آيه 9. مجاهد قائم و غيرمجاهد قائم نساء (4)، آيه 95. مؤمنين قبل از فتح مكه با كساني كه بعد از فتح مكه اسلام آوردند حديد (57)، آيه 10. آيات قرآن صريحاً به آن اشاره ميكند. قرآن كريم با تصريح به عدم تساوي ارزش هاي الهي افراد يادشده و با اصرار بر تفاوت معنوي آنان تصريح به تساوي آنان در قصاص و ديه دارد و در اين باره راجع به تساوي همگان چنين ميفرمايد: «وكتبنا عليهم فيها ان النفس بالنفس و العين بالعين و الأنف بالأنف و الأذن بالأذن و السن بالسن و الجروح قصاص فمن تصدق به فهو كفاره له» مائده (5)، آيه 45.
«و مقرر كرديم بر ايشان كه جان در مقابل جان و چشم در برابر چشم و بيني در برابر بيني و گوش در برابر گوش و دندان در برابر دندان ميباشد و زخم ها به همان ترتيب قصاص دارند و هر كه آن را ببخشد پس كفاره (گناهان) او خواهد بود».
حكمت تفاوت ديه زن و مرد
با بررسي دلايل و شواهدي كه در اين مسئله وجود دارد، جاي هيچ شك و ترديدي نسبت به اينكه تفاوت ديه زن و مرد از احكام قطعي و مسلم اسلام و مورد اتفاق همه مذاهب اسلامي است باقي نمي ماند. اما اين پرسش همچنان براي بسياري مطرح است كه: چرا شارع مقدس ديه زن را نصف ديه مرد قرار داده است؟ بايد ديد آيا ميتوان پاسخي براي آن يافت در ابتدا بايد گفت كه پرسش از چرايي تفاوت ديه زن و مرد، پرسش جديدي نيست و در عصر امامان معصوم(ع) نيز اين پرسش مطرح بوده است. در روايت هايي كه از امامان معصوم(ع) در اين زمينه سؤال شده، محور اصلي پاسخ ها را تعبد نسبت به احكام الهي و پاي بندي به سنت رسول خدا(ص) تشكيل ميدهد. كه اين همان روح شريعت و اساس دين داري است و بدون آن اسلام و مسلماني جز ظاهري توخالي چيزي نخواهد بود.
اما تعبد و تسليم در برابر احكام شرع، منافاتي با پي جويي از حكمت و فلسفه آنها ندارد. زيرا ما معتقديم اوامر و نواهي الهي بر مصالح و مفاسد واقعي مبتني بوده و در همه احكام شرع، منافع بندگان و دفع ضرر از آنها لحاظ شده است.
از بررسي مجموع توجيهاتي كه در اين باب از سوي انديشمندان مختلف بيان شده است ميتوان به نحو اختصار به موارد ذيل اشاره نمود:
1. مگر ارزش انساني به بهاي بدني اوست تا امتياز را در ديهها ارزيابي كنيم. آيا براي ارزيابي انسان در اسلام بايد به سراغ ديه رفت تا ما به التفاوت زن و مرد را در ديه جستجو كنيم؟ يا اينكه در آنجا كه سخن از ارتباط با ملك و وحي و امثال آنهاست، ارزش واقعي انسان را شناخت تا در نهايت ديد كه در آنجا زن نيز سهمي دارد يا نه؟ مسأله ديه صرفاً يك امر اقتصادي است و ملاك ارزيابي انسان نيست، همچنان كه در شريعت براي سگ (اگر جزء كلاب هراش نباشد) ديه تعيين شده است، براي تن انسان نيز ديه اي قائل شده است. ديه، يك حساب فقهي است و ارتباطي با اصول مذهب ندارد. مهم ترين شخصيت هاي اسلامي با ساده ترين افراد از نظر ديه يكسان هستند. ديه مرجع تقليد، ديه يك انسان متخصص، ديه يك انسان مبتكر، با ديه يك كارگر ساده در اسلام يكي است. به دليل اينكه ديه عامل تعيين ارزش نيست و تنها يك ابزار است زن در آيينه جمال و جلال، ص 418.
به بيان ديگر ديه مالي است كه در برابر آسيبي كه به انسان وارد شده است، گرفته ميشود. ر.ك: رياض المسائل، چاپ قديم، ج 2، ص 528. مقدار آن به ارزش شخص آسيب ديده ارتباط ندارد. بنابراين، كسي نميتواند بگويد چون ديه زن نصف ديه مرد است، زن نصف مرد ارزش دارد. عظمت و ارزش انسان به صفات و كسب مراتب علمي و عملي وابسته است و در اين جهت مرد و زن يكسانند. قرآن مجيد ميفرمايد:
«پس پروردگارشان دعاي آنان را اجابت كرد [و فرمود] من عمل هيچ صاحب عملي از شما را، از مرد يا زن كه همه از يكديگرند، تباه نميكنم.» «فَاستَجابَ لَهُم رَبُّهُم أَنِّي لا أُضِيعُ عَمَلَ عامِلٍ مِنكُم مِن ذَكَرٍ أَو أُنثي بَعضُكُم مِن بَعضٍ». (آل عمران(3)، آيه 195).
«هر كس از مرد يا زن كار شايسته كند و مؤمن باشد، قطعاً او را با زندگي پاكيزهاي حيات [حقيقي ]بخشيم و مسلماً به آنان بهتر از آنچه انجام ميدادند، پاداش خواهيم داد.» «مَن عَمِلَ صالِحاً مِن ذَكَرٍ أَو أُنثي وَ هُوَ مُؤمِنٌ فَلَنُحيِيَنَّهُ حَيوةً طَيِّبَةً وَ لَنَجزِيَنَّهُم أَجرَهُم بِأَحسَنِ ما كانُوا يَعمَلُونَ». (النحل (16)، آيه 97).
«و كساني كه كارهاي شايسته كنند مرد باشند يا زن، در حالي كه مؤمن باشند، آنان داخل بهشت ميشوند، و به قدر گودي پشت هسته خرمايي مورد ستم قرار نميگيرند.» «وَ مَن يَعمَل مِنَ الصّالِحاتِ مِن ذَكَرٍ أَو أُنثي وَ هُوَ مُؤمِنٌ فَأُولئِكَ يَدخُلُونَ الجَنَّةَ وَ لا يُظلَمُونَ نَقِيراً». (النساء (4)، آيه 124).
«هر كه بدي كند، جز به مانند آن كيفر نمييابد و هر كه كار شايسته كند مرد باشد يا زن در حالي كه ايمان داشته باشد، آنان داخل بهشت ميشوند و در آنجا بيحساب روزي مييابند.» «مَن عَمِلَ سَيِّئَةً فَلا يُجزي إِلاّ مِثلَها وَ مَن عَمِلَ صالِحاً مِن ذَكَرٍ أَو أُنثي وَ هُوَ مُؤمِنٌ فَأُولئِكَ يَدخُلُونَ الجَنَّةَ يُرزَقُونَ فِيها بِغَيرِ حِسابٍ». (غافر (40)، آيه 40).
بنابراين، ارزش انسان به انسانيت او و نائل شدن وي به مراتب والاي قرب الهي است. در اين جهت جنسيت نقشي ندارد؛ زن و مرد يكسانند و چه بسا زنان از استعداد بهتري برخوردار باشند.
ديه به معناي قيمت نهادن شخص و شخصيت نيست. بدين سبب، اگر يكي از شخصيتهاي بزرگ علمي يا سياسي كشور در جريان يك قتل غير عمد كشته شود، ديهاش با ديه كارگر سادهاي كه اين گونه جان باخته، برابر است. كسي نميتواند بگويد چون فقدان آن شخصيت خلأ بزرگي در جامعه ايجاد ميكند، ديهاش بيشتر است! چنان كه قتل عمد گناهي بسيار بزرگ است و در اين زمينه زن و مرد تفاوت ندارند. قرآن كريم ميفرمايد: «هر كس كسي را - جز به قصاص قتل يا [به كيفر ]فسادي در زمين - بكشد، چنان است كه گويا همه مردم را كشته باشد.» «مَن قَتَلَ نَفساً بِغَيرِ نَفسٍ أَو فَسادٍ فِي الأَرضِ فَكَأَنَّما قَتَلَ النّاسَ جَمِيعاً وَ مَن أَحياها فَكَأَنَّما أَحيَا النّاسَ جَمِيعاً». (مائده (5)، آيه 32).
2. از آنجا كه در مسائل اخلاقي هيچ امتيازي بين زن و مرد نيست و در مسأله ديه نيز جنبه خير بودن مطرح نيست، و؛ بلكه مربوط به جنبه بدني است، و چون مردها در مسائل اقتصادي معمولاً بيشتر از زن ها بازدهي اقتصادي دارند، ديه آنها نيز بيشتر است و اين بدان معنا نيست كه از ديد اسلام مرد ارزشمندتر از زن است؛ بلكه تنها بعد جسماني آن دو صنف لحاظ ميشود.
يكي از مراجع معاصر در درس خارج فقه خود موضوع تفاوت ديه زن و مرد را مورد توجه قرار داد كه به طور مختصر به آن اشارهكنيم. ايشان در ضمن جواب اجمالي به اين مسأله متذكر ميشوند كه: ديه بر عكس آنچه در فارسي گفته ميشود، «خون بها» نيست. خون انسان بالاتر از اين است كه قيمتش اينها باشد؛ بلكه به تصريح قرآن، خون يك انسان برابر با خون همه انسان ها است مائده (5)، آيه 32. ديه جنبه مجازات دارد كه طرف حواسش را جمع كند و ديگر از اين اشتباهات نكند و هم جبران خسارت اقتصادي است. يعني مردي يا زني در اين خانواده از ميان رفته است، جاي او خالي است و اين خلاء، خسارت اقتصادي به آن خانواده وارد ميكند. براي پر كردن اين خسارت اقتصادي ديه داده ميشود. مكارم شيرازي، ناصر، دروس خارج فقه بحث ديات، روزنامه آموزشي پژوهشي فيضيه، شماره 18.
3. در يك جامعه مطلوب ديني كه اسلام در پي تحقق آن است، عمده فعاليت هاي اقتصادي بر دوش مرد گذاشته شده و مهم ترين وظيفه زن، اداره كانون بنيادي ترين هسته تشكيل جامعه، يعني خانواده است. بدين ترتيب آثاري كه از نظر اقتصادي بر وجود يك مرد مترتب ميشود غالباً بيش از يك زن است و از اين رو است كه تحصيل نفقه نيز بر عهده مرد گذاشته شده و بر او واجب است. بر اين اساس فقدان يك مرد از صحنه خانواده و اجتماع، از نظر اقتصادي آثار زيان بارتري بر جاي ميگذارد تا فقدان يك زن. بنابراين عدالت اقتضاء ميكند كه به هنگام ضرر اقتصادي فقدان يك مرد از محيط خانواده و اجتماع به عامل مولد بودن او از حيث اقتصادي توجه شود و بين ديه او و ديه يك زن فرق گذاشته شود. ر.ك: شفيعي سربستاني، ابراهيم، قانون ديات و مقتضيات زمان، دفتر اول. بيان ديگر در حقوق اسلامي وظايفي خاص به عهده زن و مرد نهاده شده است كه تخلفناپذير است؛ براي مثال نفقه و خرجي همسر، تهيه مسكن، خوراك، لباس، پرداخت مهريه به عهده مرد گذاشته شده است. اگر زني خود از منبع اقتصادي مستقل و موقعيت شغلي عالي برخوردار باشد، اشكال ندارد؛ ولي از نظر شرع، وظيفه پرداخت مخارج خانه و هزينه مسكن به عهده او نيست و شوهر نميتواند وي را به پرداخت كمك هزينه خانه و زندگي مجبور سازد. البتّه اگر زن با رضايت خاطر و تمايل دروني شوهر را در اداره بهتر خانه ياري دهد، مسألهاي ديگر است؛ ولي اين وظيفه شرعاً به عهده مرد نهاده شده است.
4. علاوه بر آنچه گذشت بايد توجه داشت؛ اينكه ديه زن نصف ديه مرد است، زنها بيشتر انتفاع ميبرند، زيرا به طور معمول ديه زن به شوهر و بچهها پرداخت ميشود و ديه مرد به زن و بچههايش ميرسد و چون با از بين رفتن مرد، زن بيشتر صدمه ميبيند، لذا ديه مرد را بيشتر كردهاند تا مقداري از فشاري كه در نتيجه از دست رفتن مرد، متوجه زن ميشود جبران گردد زيبايي نژاد، محمدرضا، سلسله كلاس هاي آموزشي، دفتر تحقيقات و مطالعات زنان.
soal20 نوشته شده:
12- چرا اگه پدر فرزندشو به قتل برسونه جرمش حبس هست اما اگه مادر اينكارو بكنه بايد قصاص بشه(اعدام) ؟
در احكام اسلامي به جهت حق ولايت پدر بر پسر از يك طرف، مسئوليت هايي را براي پدر مقرر و معين نموده (مانند سرپرستي و نفقه و برآوردن نيازهاي فرزند در زندگي و نقشي كه پدر خانواده دارد) از طرف ديگر احكام خاصي را براي پدر قرار داده است كه از جمله عدم قصاص و حق برداشت پدر از مال فرزند ميباشد.
در مورد قصاص، حكم اوليه اسلام بر قصاص ميباشد، براساس فلسفه خاصي كه در آن وجود دارد. براي رعايت همين فلسفه بايد تا جايي كه امكان دارد، استثنا نشود اما در مورد پدر به جهت حق ولايت استثنا شده است.
اما در مورد قصاص مادر و اين كه چرا مادر (با عنايت به حقوق و رابطه عاطفي بيشتر وي) از قصاص در مقابل قتل فرزند معاف نشده، ميتوان گفت: با توجه به فلسفه قصاص و لزوم پيشگيري از وقوع قتل عمد در جامعه، اين استثنا فقط در مورد پدر كه جايگاه خاصي در مجموعه خانواده و جامعه دارد، پذيرفته شده است، ولي در مورد مادر با توجه به اين كه قتل عمد فرزند توسط مادر بسيار كمياب ميباشد، استثنا نمودن او از حكم قصاص ضرورتي نداشته است. (در صورت وقوع بايد در عمد و اختيار مادر ترديد كرد كه در اين صورت قصاص نخواهد شد، چون اختيار يكي از شرايط قصاص است يا بايد او را فاقد هرگونه عاطفه و احساسات مادري دانست كه در اين صورت نيز قصاص او مانع ندارد.)
پينوشتها:
1 - قدرت الله خسروشاهي، فلسفه قصاص در اسلام، ص 94.
soal20 نوشته شده:
لطفا يه جواب منطقي بديد مدتهاست كه اين سوالها تو ذهنمه و پيدانكردن جواب موجب شده تا با صفت "عدل" مشكل پيدا كنم و فكر ميكنم عدالت اون چيزي نيست كه همه ميگن .....
نمیدونم تعریف شما از منطق چیه که جواب منطقی خواستید .
-
- پست: 17
- تاریخ عضویت: دوشنبه ۱۱ مرداد ۱۳۸۹, ۷:۱۲ ب.ظ
- سپاسهای ارسالی: 22 بار
- سپاسهای دریافتی: 12 بار
Re: هر كي ميدونه جواب بده!!!!!!!!!!!!!
سلام . از دوست گرامي مائده ي آسماني بي نهايت ممنونم به خاطر پاسخ به سوالها . ولي متعجب موندم چقدر زود جواب دادين تقريبا يك ساعت بعد از ثبت سوالها!!! اگه اين همه رو تايپ هم ميكردين از يه ساعت بيشتر طول ميكشيد .. ولي خيلي خيلي ممنونم.
و اما :
گفتيد : پسرها متحمل خرج و نفقه خانواده هستند و ملزم اند كه اين ارث را در خانواده خرج كنند
ولي هميشه اينطور نيست كه اگه ارثي به پسر ميرسه تو خانواده اش خرج كنه در هرصورت اون ارث بنام مرد هست وكسي مالكيتي در اون نداره واگه اين ارث كه هميشه زمين هست چيزي نيست كه درآمدي داشته باشه كه بخواد ازون درآمد حاصلش براي همسر يا فرزندان خرج كنه مگر اينكه اون زمين محصولي داشته باشه كه خيلي خيلي به ندرت همچين چيزي هست دراغلب موارد اگه زمين فروخته نشه بعنوان يه سرمايه بدون درآمد خواهد بود كه سندش بنام مرد هست پس سود اين زمين چه ارتباطي به زن و فرزند داره؟ تازه مرد كه هيچوقت زمينشو بنام زنش نميكنه(اگه مردايي باشند كه اين كارو انجام بدن خيلي خيلي كم اند) كه اگه فوت بشه طبق قانون بين فرزنداش وهمسر تقسيم ميشه.
گفتيد : اگر خانواده اي را در نظر بگيريد وقتي پدر يا مادر مرد مي ميرند به اين مرد دو برابر مي رسد و مرد ملزم است به خرج اين ارث در خانواده خود. درنتيجه نيمي از اين ارث به خانم در خانواده جديد منتقل مي شود
نوشتيد نيمي ازين ارث به خانم در خانواده ي جديد منتقل ميشه ... يعني چي؟ يعني به همسر اين مرد ميرسه؟ شما ميگيد" مرد ملزمه به خرج اين ارث در خانواده ي خود" درصورتي كه اصلا هيچ الزامي نيست اگه بخواد ميكنه نخواد انجام نميده... ديدم كسايي رو كه زميني از پدر بهشون ارث رسيده به قول معروف هشتشون گرو نهشونه اما زمينو نمي فروشن كه از پولش خرج كنن پس الزامي نيست چون مالك اون زمين مرد هست اگه بخواد خرج ميكنه اگه نخواد به سختي زندگي ميكنه با وام گرفتن و حقوقش ميگذرونه اما زمينو نگه ميداره. پس بازم زمين مال خودشه.
گفتيد :
نكته ديگري كه در اين زمينه است و مي توان گفت كه حكمتي خاص دارد اين است كه بقاء كانون خانواده ها نيز در همين امر است. يعني اگر زن خانواده اي ارث كاملي بگيرد، داراي ثروت مي گردد و چون در خرج كردن آن آزاد است حتي بدون اذن شوهر. شايد كه احساس استقلال نمايد و ديگر نخواهد كه واجب الفقه فرد ديگري باشد و به اصطلاح خودش زير دست كس ديگري باشد. لذا دنبال طلاق گرفتن است و با اين عمل بنياد خانواده را از بين برده است. در حالي كه عكس اين عمل كه مرد دو برابر زن ارث مي برد ديگر متحمل اين چنين خطرات و احتمالاتي نيست.
اگه اينطوره پس براي مردها هم همينطوره اوناهم تا يه ثروتشون زياد بشه فكر ميكنن توانايي خرج بيش از يك زن و خانواده رو هم دارن آيا اگه يه مرد زن دوم بگيره بنياد اون خانواده از بين نميره؟ شايد زن تواون وضعيت حق طلاق نداشته باشه و باوجود زن دوم شوهر ش ،مجبور به زندگي باشه اما اين واضحه كه اون زندگي نيست در واقع ساختنه چون نميتونه طلاق بگيره تا وقتي كه شوهر طلاقش نده.... ايني كه شما گفتيد دوطرفه ست چه بسا از جانب آقايون خطرناكتره چون تا 4 زن مجازن داشته باشند و مردها هم اغلب گرايش دارن چند زن داشته باشند علاوه بر زن دائمي زن صيغه اي هم بحثش هست...
گفتيد :
زن سهم خود را ذخيره ميكند و مرد سهمي را كه ميگيرد براي مخارج خود و زنش صرف ميكند مثلاً اگر مجموعه تركه يك مرد 30 ميليون را صرف هزينه خود و زندگي خانه كند، يعني مرد ده ميليون را خرج نفقه زن ميكند و قهراً سهم زن بيست ميليون ميشود و سهم مرد ده ميليون و در مجموع سهم زن بيشتر از سهم مرد ميگردد، بنابراين از آنجا كه زن معمولاً قدرت توليد ثروت كمتري دارد اسلام اين جهت را در ارث منظور كرده است.
شايد متوجه منظورتون نشدم ولي اگه اين طور كه شما گفتيد صحت داشت همه ي خانوما الان ثروتمند بودن حداقلش يه ثروتي از زندگي مشترك داشتن اما كو؟ كجاست؟ آيا واقعا همين طوره؟
نوشتيد :
زن هنگامي كه ازدواج ميكند، چيزي ميگيرد و مرد ناچار است چيزي بدهد و نيز هزينه زندگي زن بر دوش مرد است در حالي كه در برابر هزينه زندگي مرد و خودش مسؤوليتي ندارد.
كدوم مرد بعد از ازدواج چيزي داده؟ خرج زندگي درست اما اگه منظورتون مهريه است مگه چند درصد از آقايون تا به حال مهريه زنشونو دادن؟(در زندگي عادي بدون طلاق) اگه بين فاميلها و دوستان وآشناها آمار بگيرم ميگم صفر درصد مهريه داده شده ميگن مشت نمونه ي خرواره. تنها فايده مهريه اينه كه زن ميتونه ببخشه اونو تا شوهر طلاقش بده اونم فكر كنم اگه شوهر قبول كنه . وگرنه هرجا حرف از گرفتن مهريه بياد وسط شوهر به زنش شك ميكنه به اينكه به خاطر پول و مهر زنش شده و..... اين واقعيته الان هم به دليل كلاهبرداري ميگن قانوني تصويب شده كه مرد رو مجاز ميكنه كه مهر زن رو فقط تا 144 سكه بده حتي اگه يك ميليون سكه باشه .
بازم نميدونم اميدوارم آقايون سرمايه ي ارثي خودشونو تو خانواده خرج كنن و اينطور باشه كه شما ميگين.
گفتيد :
بدون رفتن هم ميتواند احسان به پدر و مادر صورت پذيرد.
بدون رفتن چطور ميشه احسان كرد؟ خوب پدر و مادرند هركسي دلش براي پدرومادرش تنگ ميشه نميشه؟ ديدنشون خيلي فرق داره با ارتباط تلفني اونم تازه اگه شوهر اجازه بده.
گفتيد :
حضانت به معني دامن گرفتن كودك است، و در اصطلاح، مسئوليت شرعي سرپرستي و نگهداري پدر و مادر از فرزند خود است. اگر فرزند پسر بود، مادر تا دو سال و اگر دختر است، تا هفت سال در نگهداري آن بر پدر اولويت دارد و پس از آن تا بلوغ، مسئوليت پدر ميباشد.(1) از اين جا روشن ميشود كه حق حضانت تنها براي پدر نيست، بلكه مادر نه تنها حق حضانت دارد، بلكه در زماني كه فرزند نياز بيشتري به مادر دارد، اولويت نگهداري فرزند به او داده شده و در اين مدت، تأمين هزينه زندگي كودك برعهده پدر است.
درسته اما دختر فقط تا 9 سال به مادر نياز داره؟ دختر!!! در ضمن پس اون همه احساس و عاطفه اي كه خدا به مادر داده چي؟ مادر چطور اين دوري رو بايد تحمل كنه؟ قانون براي احساس هم حكمي داره؟
نميدونم ... درسته منم مثل همه پذيرفتم چون خدا خواسته و گفته ... پذيرفتم اما بدون دليلي كه هم با عقل جور دربياد هم با احساس.
گفتيد :
سپردن طلاق به مرد منطقي ترين راه است , چه آن كه واگذاري طلاق به زوجين نتيجه اي مفيد و گسترده ندارد, زيرا در صورت عدم توافق زوجين , زندگي جهنمي آنان بالاجبار ادامه يافته و طلاق و جدايي و در نتيجه رهايي واقع نخواهد شد. پس به ناچار بايد اختيار طلاق يا در دست زن قرار گيرد و يا در دست مرد. روشن است كه دادن اين اختيار به زن با توجه به بعد احساسي و عاطفي او, چندان به مصلحت نيست , بنابراين سپردن اختيار طلاق به دست مرد, به خصوص با توجه به غلبه بعد عقلاني و حزم و دورانديشي و نيز مسوئوليت هاي عمده اش در خانواده , تنها راه منحصر به فرد باقي مانده است . مرد در استفاده از اختيار طلاق مطلق العنان نيست بلكه بايد با رعايت عدالت و حفظ حقوق زن - حتي پس از جدايي و طلاق - از اين اختيار استفاده كند. ضمانت اجراي اين اصل هم , لزوم وقوع صيغه طلاق در محضر دو شاهد عادل است كه اين خود مانع طلاق هاي ظالمانه خواهد شد. طلاق , حق قابل واگذاري و انتقال است , بنابراين زن مي تواند در هنگام وقوع عقد ازدواج به صورت شرط ضمن عقد اين حق و اختيار را به صورت وكالتي به خود منتقل كند تا بتواند - مثلاا - در صورتي كه شوهر او معتاد يا بيمار لاعلاج شد خود را رها سازد. افزون بر آنچه گفته شد اگر در زندگي خانوادگي مردي به همسر خود ستم كند و نه حاضر و يا قادر به اصلاح رفتار خويش باشد و نه حاضر به طلاق در اين صورت زن مي تواند به دادگاه اسلامي مراجعه كند تا قاضي حتي علي رغم مخالفت مرد, زن را طلاق داده و او را آزاد نمايد.
شما نوشتيد اگه طلاق با هردو باشه ممكنه به توافق نرسن دو حالت داره : 1- مرد راضي به طلاق باشه اما زن نه 2- زن راضي به طلاق باشه اما مرد نه ... خب اين فرقي نداره با اينكه حق طلاق با مرد باشه و مرد راضي نباشه و زن راضي باشه خب اينجا زن نميتونه طلاق بگيره بازم مثل مورد اول ميشه مجبور به يه زندگي جهنمي باشه .... اينجا زن بايد چيكار كنه؟ تا وقتي شوهر طلاقش نده كه نميتونه طلاق بگيره درسته؟
در ضمن شما بعنوان يك مرد اگه ضمن عقد همسرتون شرط كنه كه حق طلاق با اون باشه آيا شما قبول ميكنيد؟ مطمئنم هيچ مردي اين شرط رو قبول نميكنه مگر اينكه يه مشكلي باشه. پس شرط هم بي فايده است چون شوهر قبول نميكنه.
گفتيد :
ديه جنبه مجازات دارد كه طرف حواسش را جمع كند و ديگر از اين اشتباهات نكند و هم جبران خسارت اقتصادي است. يعني مردي يا زني در اين خانواده از ميان رفته است، جاي او خالي است و اين خلاء، خسارت اقتصادي به آن خانواده وارد ميكند. براي پر كردن اين خسارت اقتصادي ديه داده ميشود
من يه مثال ميزنم كه چند ماه پيش اتفاق افتاده و هروقت به اين موضوع فكر كردم خيلي ازين نقص ظاهري قوانين متاثر شدم :
يكي از آشناهاي دور ما يه دختري داشت كه ازدواج كرده بود شوهرش معتاد بود دو تا بچه هم داشت چند ماه پيش شوهرش اين زن رو به قتل رسوند ( با شيشه رگ جلوي گردنشو بريد) وقتي خانواده ي دختر قصاص خواستند گفته شد چون ديه ي دختر 20 ميليون اما ديه ي مردي كه ميخواد قصاص بشه 40 ميليون هست شما(خانواده ي دختر) 20 ميليون بايد به خانواده ي پسر ديه بديد ... خب اين چه قانوني هست كه براي احياي حقوق طلبكار نشده آدمو بدهكار ميكنه؟
خب اگه مرد دو صنف حساب ميشه چون درآمد اقتصاديش بيشتره اين مرد معتاد چه درآمدي داره؟ اگه قانون قانونه پس در هر شرايطي بايد عدالت برقرار كنه و نقص نداشته باشه .
وازون طرف چرا قانون به اين راحتي به مرد اجازه ي قتل همسرشو ميده؟ البته من همه چيزو نميدونم ولي همينقدرو كه ميدونم كلي سوال بوجود آورده.
گفتيد :
در احكام اسلامي به جهت حق ولايت پدر بر پسر از يك طرف، مسئوليت هايي را براي پدر مقرر و معين نموده (مانند سرپرستي و نفقه و برآوردن نيازهاي فرزند در زندگي و نقشي كه پدر خانواده دارد) از طرف ديگر احكام خاصي را براي پدر قرار داده است كه از جمله عدم قصاص و حق برداشت پدر از مال فرزند ميباشد.
آيا چون پدر حق ولايت و سرپرستي و نفقه ي فرزند رو داره نبايد قصاص بشه؟ خب چطور مادر زحمت نه ماه بارداري و به دنيا آوردن رو داره بايد قصاص بشه؟ كدومش سخت تره تامين هزينه يا به دنياآوردن؟ درصورتيكه در به دنيا آوردن فرزند حتي براي زنده موندن مادر تضميني نيست!! مادر داره از جونش هم ميگذره اما پدر فقط هزينه شو به عهده داره ... جان بالاتره يا پول؟
اما در كل ازدواج برا زن مثل اسارت ميمونه ..... رابطه ي زن و شوهر هم انگار با اين قوانين مثل رابطه ي ارباب نوكريه.
به هر حال ممنونم از پاسخهاتون.
منظور از منطق جوابي بود كه نه تنها عقل بلكه با عواطف و احساسات هم جور در بياد و اينكه همون اول نگيد قرآن گفته اينو خودمم ميدونم قرآن گفته خدا اينطور خواسته و منم پذيرفتم اما دنبال دلايلش بودم همين.
بازم ممنونم از وقتي كه گذاشتيد
-
- پست: 26
- تاریخ عضویت: چهارشنبه ۹ تیر ۱۳۸۹, ۹:۲۷ ب.ظ
- سپاسهای ارسالی: 10 بار
- سپاسهای دریافتی: 25 بار
Re: هر كي ميدونه جواب بده!!!!!!!!!!!!!
سلام دوست عزیزی که اسم شما رو نمی دونم:
قبل از اینکه به سؤالات حضرت عالی جواب بدم (البته همش رو بلد نیستم) می تونم یه سؤال بکنم؟
منظورتون از پرسیدن این سؤالات چیه؟
قبل از اینکه به سؤالات حضرت عالی جواب بدم (البته همش رو بلد نیستم) می تونم یه سؤال بکنم؟
منظورتون از پرسیدن این سؤالات چیه؟
-
- پست: 17
- تاریخ عضویت: دوشنبه ۱۱ مرداد ۱۳۸۹, ۷:۱۲ ب.ظ
- سپاسهای ارسالی: 22 بار
- سپاسهای دریافتی: 12 بار
Re: هر كي ميدونه جواب بده!!!!!!!!!!!!!
جهاندیده نوشته شده:سلام دوست عزیزی که اسم شما رو نمی دونم:
قبل از اینکه به سؤالات حضرت عالی جواب بدم (البته همش رو بلد نیستم) می تونم یه سؤال بکنم؟
منظورتون از پرسیدن این سؤالات چیه؟
سلام . فكر كنم منظورمو گفتم . ميدونستم ممكنه يكي بازخواستم كنه به خاطر پرسيدن اين سوالها ...
مگه پرسيدنشون گناهه؟ يا اينم حكم شرعي داره؟
اگه سوالاتي در مورد ازدواج پرسيدم دليلش اينه كه فكر ميكنم ازدواج خيلي زن رو محدود ميكنه گفتم شايد دونستن "چرا" ي اين سوالها اين ذهنيتمو نقض كنه.
وبقيه سوالام براي اينه كه تفاوتها رو بهتر متوجه شم و اينكه چرا اين تفاوتها هميشه بايد در ديد خيلي ها و ظاهرا يكي رو بالا ببره يكي رو پايين بياره و......
-
- پست: 2503
- تاریخ عضویت: جمعه ۱۱ آبان ۱۳۸۶, ۳:۰۶ ب.ظ
- سپاسهای ارسالی: 7581 بار
- سپاسهای دریافتی: 6236 بار
- تماس:
Re: هر كي ميدونه جواب بده!!!!!!!!!!!!!
به نام خدا
سلام علیکم
اول یه عذرخواهی کنم بابت بی پاسخ ماندن بقیه سوالات .
بهتر دیدم اول درباره ذهنیت و نظر خودتون بحث کنیم بعد به بقیه سوالات پاسخ بدیم
اگه من به همه سوالات هم پاسخ بدم و دوباره طرز تفکر شما همینی باشه که الان هست ، هیچ فایده ای نداره .
برای اینکه هم که گفتید خیلی زود جواب دادم ، به خاطر این بود که این سوالات تکراری هست و تو همین سایت هم خیلی وقتا شده که
پرسیده شده .
برای همین جواب این سوالات واضح و مشخص هست و در دسترس بود .
سوال من از شما برای اینکه هم بحثمون جلو بره هم بتونیم به تک تک سوالات جواب بدیم :
چرا با ازدواج زن محدود میشه ؟
این محدودیت که میگید چی هست ؟
موفق باشید
سلام علیکم
اول یه عذرخواهی کنم بابت بی پاسخ ماندن بقیه سوالات .
بهتر دیدم اول درباره ذهنیت و نظر خودتون بحث کنیم بعد به بقیه سوالات پاسخ بدیم
اگه من به همه سوالات هم پاسخ بدم و دوباره طرز تفکر شما همینی باشه که الان هست ، هیچ فایده ای نداره .
برای اینکه هم که گفتید خیلی زود جواب دادم ، به خاطر این بود که این سوالات تکراری هست و تو همین سایت هم خیلی وقتا شده که
پرسیده شده .
برای همین جواب این سوالات واضح و مشخص هست و در دسترس بود .
سوال من از شما برای اینکه هم بحثمون جلو بره هم بتونیم به تک تک سوالات جواب بدیم :
چرا با ازدواج زن محدود میشه ؟
این محدودیت که میگید چی هست ؟
موفق باشید
-
- پست: 17
- تاریخ عضویت: دوشنبه ۱۱ مرداد ۱۳۸۹, ۷:۱۲ ب.ظ
- سپاسهای ارسالی: 22 بار
- سپاسهای دریافتی: 12 بار
Re: هر كي ميدونه جواب بده!!!!!!!!!!!!!
سلام
اولا شرمنده باوركنيد نميدونستم اين سوالات قبلا اينجا مطرح شده وگرنه وقتتونو نمي گرفتم.
دوما ذهنيتمو بالا گفتم . من با چيزهايي كه تو رساله خوندم همچين ذهنيتي پيدا كردم كه ازدواج زن رو محدود ميكنه خب همه ي اختيارات به مرد داده شده و حتي اختيار خيلي از چيزهايي كه مربوط به زن ميشه ....
بخواد با كسي حرف بزنه بايد از شوهر اجازه بگيره . بخواد از خونه بيرون بره بايد از شوهر اجازه بگيره. حتي جالب اينه بدون اجازه ي شوهر نميتونه روزه بگيره!!!!.... حتي در شرايط خاصي بايد عبادت رو به خاطر نياز شوهر رها كنه!!!! خب اينا يعني چي؟
اگه براي عبادت و روزه زن تا اين حد بعد از ازدواج محدود نميشد شايد اينهمه سوال برام پيش نمي اومد.
پس نياز معنوي زن چي ميشه؟ من بعنوان يك زن دلم ميخواد كل ماه رجب رو روزه بگيرم چرا بايد شوهرم اجازه بده؟ فكر ميكنم اگه ازدواج كنم شوهرم با اين كارم مخالفت كنه . من بايد چيكار كنم؟ ضمن عقد شرط بذارم كه آزاد باشم كل ماه رجب رو روزه بگيرم؟ اين شرط مسخره نيست؟
درسته اين اختيارات داده شده با يه سري دلايل.
سوال رو من پرسيدم دلايل رو شما گفتيد من براي دليل شما دليلي آوردم كه يه جاهايي نقضش كرد خب اگه شما دوباره دلايلي بياريد كه دلايل منو نقض كنه ، من ذهنيتم تغيير ميكنه .
حالا من مي پرسم : شما چرا فكر ميكنيد ازدواج زن رو محدود نـــميكنه؟ چيزايي بگيد كه اثبات كنه ازدواج براي دختر خيلي خوبه!!
بازم از شما ممنونم واگه فكر ميكنيد وقتتون گرفته ميشه بهتره جواب نديد تا همينجاشم خيلي از لطفتون ممنونم.
-
- پست: 29
- تاریخ عضویت: یکشنبه ۲۳ خرداد ۱۳۸۹, ۵:۴۶ ب.ظ
- سپاسهای ارسالی: 2 بار
- سپاسهای دریافتی: 5 بار
Re: هر كي ميدونه جواب بده!!!!!!!!!!!!!
سلام
به نظر من کسانی باید شرمنده باشند که در قرن بیست و یکم همچنان به برتری مرد به زن اعتقاد دارند و این خاسته بدیهی و غیر قابل انکار تساوی حقوق مرد و زن را نادیده میگیرند و با علت تراشی و فلسفه بافی و صحبت هایی بی استدلال سعی در درست نشان دادن این بیعدالتی که به زنان جامعه ما تحمیل میشود دارند.
به نظر من کسانی باید شرمنده باشند که در قرن بیست و یکم همچنان به برتری مرد به زن اعتقاد دارند و این خاسته بدیهی و غیر قابل انکار تساوی حقوق مرد و زن را نادیده میگیرند و با علت تراشی و فلسفه بافی و صحبت هایی بی استدلال سعی در درست نشان دادن این بیعدالتی که به زنان جامعه ما تحمیل میشود دارند.
-
- پست: 137
- تاریخ عضویت: یکشنبه ۴ مرداد ۱۳۸۸, ۱۱:۴۸ ق.ظ
- محل اقامت: تهران
- سپاسهای ارسالی: 166 بار
- سپاسهای دریافتی: 279 بار
Re: هر كي ميدونه جواب بده!!!!!!!!!!!!!
سلام
خوب دیگه اینطوری شد .
من می خواستم از جواب شافی و کافی و کامل و مقنع مائده آسمانی محترم کمال تشکر و امتنان رو انجام بدم ، واقعا استفاده کردم و لذت بردم
این رو هم اضافه کنم که :
خیلی بی انصافی که انسان منطق و عدالت رو نفی کنه بعد دم از حقوق و عدالت و تساوی بزنه بعد تازه با تمام ..... بگوید کسانی باید شرمنده باشند که فلان و بیسار
داداش من شما موقعی که به سیب زمینی می گفتید .......... اسلام عزیز مدافع ، مروج و مجری حقوق انسان اعم از زن و مرد و بچه و پیر و ..... بود ، حالا شما تازه از راه رسیدی میگی تو قرن بیست و یکم .....
ببخشید دیگه ما اینجوری صحبت می کنیم چند بار هم چوبشو خوردیم (شاید بعضی ها بدونن) ولی خب منظور بدی نداریم شما به دل نگیرید .
فعلا
خوب دیگه اینطوری شد .
من می خواستم از جواب شافی و کافی و کامل و مقنع مائده آسمانی محترم کمال تشکر و امتنان رو انجام بدم ، واقعا استفاده کردم و لذت بردم
این رو هم اضافه کنم که :
خیلی بی انصافی که انسان منطق و عدالت رو نفی کنه بعد دم از حقوق و عدالت و تساوی بزنه بعد تازه با تمام ..... بگوید کسانی باید شرمنده باشند که فلان و بیسار
داداش من شما موقعی که به سیب زمینی می گفتید .......... اسلام عزیز مدافع ، مروج و مجری حقوق انسان اعم از زن و مرد و بچه و پیر و ..... بود ، حالا شما تازه از راه رسیدی میگی تو قرن بیست و یکم .....
ببخشید دیگه ما اینجوری صحبت می کنیم چند بار هم چوبشو خوردیم (شاید بعضی ها بدونن) ولی خب منظور بدی نداریم شما به دل نگیرید .
فعلا
-
- پست: 2503
- تاریخ عضویت: جمعه ۱۱ آبان ۱۳۸۶, ۳:۰۶ ب.ظ
- سپاسهای ارسالی: 7581 بار
- سپاسهای دریافتی: 6236 بار
- تماس:
Re: هر كي ميدونه جواب بده!!!!!!!!!!!!!
به نام خدا
سلام علیکم
با تشکر از دوستانی که در این گفتگو شرکت کردند .
ببینید کاربر محترم سوال بیست . من نمیدونم شما خانم هستید یا اقا . ولی اینایی که گفتید محدودیت نیست .
اگه من مثال بزنم میگید باز مثال تکراری . ولی خب تکرار مکررات هست که شاید به شماها و امسال شما ثابت کنه که اینا محدودیت نیست .
جنس مؤنث نیاز به نگهداری داره چون لطیف . چون اسیب پذیره . چون ادمای حریص دنبالشن .
دختر خانم تا وقتی هم که خونه پدرش هست باید از پدرش که ولی او می باشد اجازه بگیرد برای همه کاراش .
چه بیرون رفتن چه انجام اعمال مستحبی .
وقتی هم که ازدواج میکنه شوهرش میشه ولی او پس باید از شوهرش اجازه بگیره .
اینکه میگید زن به خاطر شوهرش نمیتونه خیلی از کارایی که دوست داره انجام بده این برای زن محدودیت نیست .
اینا همشون مقام زن رو نشون میده .
جایگاه و مقام زن انقدر بالا هست که خداوند همیشه برای او مراقب گذاشته .
اگه مرد برگردن زن حقوقی داره که زن موظف به انجام ان هست . در مقابل زن هم حقوقی داره که مرد باید انجام بده .
یه کم بازتر نگاه کنیم میبینیم که خیلی وقتا وظایف مردا سخت تر میشه .
اگه مرد اجازه داره که تعدد زوجات داشته باشه . از اون طرف هم باید عدالت رو رعایت کنه و رعایت عدالت خودش کار خیلی سختیه .
مردی که بخواد واقعا زندگی خداپسندانه ای برای همسرش درست کنه کارش اسون نیست .
همه چیو در یک مبحث نبینیم . ما عادت کردیم که چند تا مورد رو نگاه کنیم .
یه کم واقع بینانه تر نگاه کنیم . تا به نتایج درست برسیم .
یکی از اون چیزایی که در ازدواج برای دختران خوبه . حس مادر شدن هست .
تا دختری ازدواج نکنه نمیتونه مادر بشه . از اونجایی که خدا احساسات لطیف و ابراز عشق و محبت رو به زن داده . یه دختر همیشه دوست داره محبت کنه . چه محبتی بالاتر از محبت مادر به فرزند . یا محبت زن به همسرش .
همین برای ما بس که خدا با این مضمون در قرآن فرمود ما شما را جفت جفت افریدیم . و از خودتان برایتان همسرانی افریدیم که برایتان مایه ارامش باشند .
مثالهایی که شما گفتید برای محدودیت . مثالهایی هم که من اوردم میتونه محدودیت باشه برای اقایون .
حالا چی کار کنیم با این محدودیتها .
راستی یه مطلب دیگه .
دین یعنی قانون .
یه سری قوانین کنار هم قرار میگیرن و یه ایین و دین رو تشکیل میدن .
قانون هم یعنی محدودیت .
با این چی کار کنیم ؟
موفق باشید
سلام علیکم
با تشکر از دوستانی که در این گفتگو شرکت کردند .
ببینید کاربر محترم سوال بیست . من نمیدونم شما خانم هستید یا اقا . ولی اینایی که گفتید محدودیت نیست .
اگه من مثال بزنم میگید باز مثال تکراری . ولی خب تکرار مکررات هست که شاید به شماها و امسال شما ثابت کنه که اینا محدودیت نیست .
جنس مؤنث نیاز به نگهداری داره چون لطیف . چون اسیب پذیره . چون ادمای حریص دنبالشن .
دختر خانم تا وقتی هم که خونه پدرش هست باید از پدرش که ولی او می باشد اجازه بگیرد برای همه کاراش .
چه بیرون رفتن چه انجام اعمال مستحبی .
وقتی هم که ازدواج میکنه شوهرش میشه ولی او پس باید از شوهرش اجازه بگیره .
اینکه میگید زن به خاطر شوهرش نمیتونه خیلی از کارایی که دوست داره انجام بده این برای زن محدودیت نیست .
اینا همشون مقام زن رو نشون میده .
جایگاه و مقام زن انقدر بالا هست که خداوند همیشه برای او مراقب گذاشته .
اگه مرد برگردن زن حقوقی داره که زن موظف به انجام ان هست . در مقابل زن هم حقوقی داره که مرد باید انجام بده .
یه کم بازتر نگاه کنیم میبینیم که خیلی وقتا وظایف مردا سخت تر میشه .
اگه مرد اجازه داره که تعدد زوجات داشته باشه . از اون طرف هم باید عدالت رو رعایت کنه و رعایت عدالت خودش کار خیلی سختیه .
مردی که بخواد واقعا زندگی خداپسندانه ای برای همسرش درست کنه کارش اسون نیست .
همه چیو در یک مبحث نبینیم . ما عادت کردیم که چند تا مورد رو نگاه کنیم .
یه کم واقع بینانه تر نگاه کنیم . تا به نتایج درست برسیم .
یکی از اون چیزایی که در ازدواج برای دختران خوبه . حس مادر شدن هست .
تا دختری ازدواج نکنه نمیتونه مادر بشه . از اونجایی که خدا احساسات لطیف و ابراز عشق و محبت رو به زن داده . یه دختر همیشه دوست داره محبت کنه . چه محبتی بالاتر از محبت مادر به فرزند . یا محبت زن به همسرش .
همین برای ما بس که خدا با این مضمون در قرآن فرمود ما شما را جفت جفت افریدیم . و از خودتان برایتان همسرانی افریدیم که برایتان مایه ارامش باشند .
مثالهایی که شما گفتید برای محدودیت . مثالهایی هم که من اوردم میتونه محدودیت باشه برای اقایون .
حالا چی کار کنیم با این محدودیتها .
راستی یه مطلب دیگه .
دین یعنی قانون .
یه سری قوانین کنار هم قرار میگیرن و یه ایین و دین رو تشکیل میدن .
قانون هم یعنی محدودیت .
با این چی کار کنیم ؟
موفق باشید