بسم الله الرحمن الرحیم
ارزشها
ص[COLOR=#0070c0]ب و ش[COLOR=#548dd4]کیبا ى
اشاره
زندگى انسان در دنيا،آميخته با مشكلات عجيبى است كه اگر در مقابل آن بايستد وشكيبايى و مقاومتبه خرج دهد،به يقين پيروز خواهد
شد و اگر ناشكيبايى كند و دربرابر حوادث زانو زند، هيچ گاه به مقصد نخواهد رسيد.
منظور از«صبر»همان استقامت در برابر مشكلات و حوادث گوناگون است كه نقطهمقابل آن«جزع» ،بىتابى، از دست دادن مقاومت و
تسليم شدن در برابر مشكلات است.
علاوه بر زندگى مادى، در زندگى معنوى نيز اين مساله وجود دارد.اگر انسان در برابرنفس سركش و هوا و هوسها و زرق و برق دنيا و
جاذبههاى گناه ايستادگى نكند و درطريق «معرفة الله» و اطاعت فرمان او با مشكلات نجنگد،هرگز به جايى نمىرسد.
از اين رو،علماى علم اخلاق،صبر را به سه دسته تقسيم مىكنند:
1- [COLOR=#7030a0]بر اطاعت، يعنى شكيبايى در برابر مشكلاتى كه در راه اطاعت وجود دارد.
2- بر معصيت، يعنى ايستادگى در برابر انگيزههاى نيرومند و محرك گناه.
3- بر مصيبت، يعنى پايدارى در برابر حوادث تلخ و ناگوار و عدم برخورد انفعالى وترك جزع و فزع.
«صبر»از اركان ايمان ،
امير مؤمنان على عليه السلام موقعيت صبر را در برابرايمان،همانند موقعيتسر نسبتبه بدن مىدانند.
در قرآن مجيد نيز كمتر موضوعى را مانند صبر مورد تاكيد قرار داده است.
حدود هفتاد آيه،از صبر سخن به ميان آمده كهبيش از ده مورد آن به شخص پيغمبر اسلام صلى الله عليه و اله اختصاص دارد.
قرآن براى صابران،اجر فراوانى قائل شده،
«انما يوفى الصابرون اجرهم بغيرحساب» (1) و كليد ورود بهشت،صبر و استقامتشمرده شده است،
آنجا كه مىگويد:
«فرشتگان بر در بهشتبه استقبال مىآيند و به آنها مىگويند:
«سلام عليكم بما صبرتمفنعم عقبى الدار ،سلام بر شما به خاطر صبر و استقامتتان،چه نيكو استسر انجام آنسراى جاويدان» (2)
در حديث معروف نبوى كه در بحثهاى آينده به آن اشاره خواهد شد، صبر نيمىاز ايمان شمرده شده است.
----------- پی نوشت --------------------
1- زمر- 10.
2- رعد/ 24
صبر و شکیبایى در قرآن و روایات
مدیر انجمن: شورای نظارت
-
- پست: 2503
- تاریخ عضویت: جمعه ۱۱ آبان ۱۳۸۶, ۳:۰۶ ب.ظ
- سپاسهای ارسالی: 7581 بار
- سپاسهای دریافتی: 6236 بار
- تماس:
-
- پست: 2503
- تاریخ عضویت: جمعه ۱۱ آبان ۱۳۸۶, ۳:۰۶ ب.ظ
- سپاسهای ارسالی: 7581 بار
- سپاسهای دریافتی: 6236 بار
- تماس:
Re: اخلاق اسلامي در قرآن
بسم الله الرحمن الرحیم
با اين اشاره به سراغ آيات قرآن مىرويم و تعبيرها و تاكيدهاى قرآن را در مسالهصبر،مورد توجه قرار مىدهيم.
1- ...انا وجدناه صابرا نعم العبد انه اواب
(سوره ص،آيه 44)
2- و جاءوا على قميصه بدم كذب قال بل سولت لكم انفسكم امرا فصبر جميل و اللهالمستعان على ما تصفون
(سوره يوسف،آيه 18)
3- و اسماعيل و ادريس و ذا الكفل كل من الصابرين
(سوره انبياء،آيه 85)
4- قال انك لن تستطيع معى صبرا
(سوره كهف،آيه 67)
5- ...قال الذين يظنون انهم ملقوا الله كم من فئة قليلة غلبت فئة كثيرة باذن الله والله مع الصابرين
(سوره بقره،آيه 249)
6- فاصبر كما صبر اولو العزم من الرسل و لا تستعجل لهم كانهم يوم يرون مايوعدون لم يلبثوا الا ساعة من نهار...
(سوره احقاف،آيه 35)
7- فاصبر صبرا جميلا
(سوره معارج،آيه 5)
8- يا ايها الذين آمنوا اصبروا و صابروا و رابطوا و اتقوا الله لعلكم تفلحون
(سوره آل عمران،آيه 200)
9- يا ايها الذين آمنوا استعينوا بالصبر و الصلوة ان الله معالصابرين
(سوره بقره،آيه 153)
10- قل يا عبادى الذين آمنوا اتقوا ربكم للذين احسنوا في هذه الدنيا حسنة و ارضالله واسعة انما يوفى الصابرون
اجرهم بغير حساب
(سوره زمر،آيه 10)
11- سلام عليكم بما صبرتم فنعم عقبى الدار
(سوره رعد،آيه 24)
12- اولئك يجزون الغرفة بما صبروا و يلقون فيها تحية و سلاما
(فرقان،75)
13- و لنبلونكم بشىء من الخوف و الجوع و نقص من الاموال و الانفس و الثمراتو بشر الصابرين
(سوره بقره،آيه 155)
14- ...و تواصوا بالحق و تواصوا بالصبر
(سوره عصر،آيه 3)
ترجمه
1- ...ما او(ايوب)را شكيبا يافتيم،چه بنده خوبى كه بسيار بازگشت كننده(به سوى خدا)
بود.
و پيراهن يوسف را با خونى دروغين(آغشته ساخته،نزد پدر)آوردند.پدر گفت:
«هوسهاى نفسانى شما اين كار را برايتان آراسته!من صبر جميل(شكيبايى خالى ازناسپاسى)خواهم داشت،و در برابر آنچه مىگوييد از
خداوند يارى مىطلبم!»
3- و اسماعيل و ادريس و ذو الكفل را(به يادآور)كه همه از صابران بودند.
4- (خضر)گفت:«تو هرگز نمىتوانى با من شكيبايى كنى!(ولى موسى قول داد كه شكيباخواهم بود)
5- ...(گروهى از بنى اسرائيل)گفتند:«امروز ما توانايى مقابله با«جالوت»و سپاهيان او رانداريم»،اما آنها كه به روز رستاخيز ايمان(قوى)
داشتند،گفتند:«چه بسيار گروههاىكوچكى كه به فرمان خدا بر گروههاى عظيمى پيروز شدند!»و خداوند(همراه)با صابران(و يار
استقامتكنندگان)است.
(اى پيامبر!)صبر كن،آن گونه كه پيامبران«اولو العزم»صبر كردند و براى(عذاب)آنانشتاب مكن!هنگامى كه وعدههاى(عذاب)را كه به آنها
داده شده،مشاهده كنند،(احساس مىكنند كه)گويى فقط ساعتى از يك روز(در دنيا)توقف داشتند!
پس«صبر»كن،صبرى جميل و زيبا(خالى از هر گونه ناسپاسى)
8- اى كسانى كه ايمان آوردهايد!(در برابر مشكلات و مصائب و هوسهاى سركش)
استقامت كنيد!و در برابر دشمنان(نيز)پايدار باشيد و از مرزهاى خود مراقبت نمائيد و از خدابپرهيزيد،شايد رستگار شويد!
9- اى افرادى كه ايمان آوردهايد!از صبر(و استقامت)و نماز،كمك بگيريد،(زيرا)خداوندبا صابران است.
10- بگو«اى بندگان من كه ايمان آوردهايد از(مخالفت)پروردگارتان بپرهيزيد،براىكسانى كه در اين دنيا نيكى كردهاند، پاداش نيكى است و
زمين خدا وسيع است(اگر تحتفشار سران كفر بوديد،مهاجرت كنيد)كه صابران اجر و پاداش خود را بىحساب دريافتمىدارند!»
(فرشتگان در قيامتبه آنان مىگويند.)سلام بر شما به خاطر صبر و استقامتتان چهنيكوست عاقبت آن سرا(ى جاويدان)!
12- (آرى)آنها(عباد الرحمن)هستند كه درجات عالى بهشت،در برابر شكيبايى وصبرشان به آنان پاداش داده مىشود و در آن با تحيت و
سلام روبهرو مىشوند!
قطعا همه شما(امت محمد)را با چيزى از ترس،گرسنگى،و خسارت اموال و جانهاو ميوهها،آزمايش مىكنيم،به استقامت
(در برابر آزمايشها)بشارت(پيروزى وپاداش بزرگ)ده!
14- ...آنها كه يكديگر را به حق سفارش كردند،به شكيبايى و استقامت توصيه نمودند!
با اين اشاره به سراغ آيات قرآن مىرويم و تعبيرها و تاكيدهاى قرآن را در مسالهصبر،مورد توجه قرار مىدهيم.
1- ...انا وجدناه صابرا نعم العبد انه اواب
(سوره ص،آيه 44)
2- و جاءوا على قميصه بدم كذب قال بل سولت لكم انفسكم امرا فصبر جميل و اللهالمستعان على ما تصفون
(سوره يوسف،آيه 18)
3- و اسماعيل و ادريس و ذا الكفل كل من الصابرين
(سوره انبياء،آيه 85)
4- قال انك لن تستطيع معى صبرا
(سوره كهف،آيه 67)
5- ...قال الذين يظنون انهم ملقوا الله كم من فئة قليلة غلبت فئة كثيرة باذن الله والله مع الصابرين
(سوره بقره،آيه 249)
6- فاصبر كما صبر اولو العزم من الرسل و لا تستعجل لهم كانهم يوم يرون مايوعدون لم يلبثوا الا ساعة من نهار...
(سوره احقاف،آيه 35)
7- فاصبر صبرا جميلا
(سوره معارج،آيه 5)
8- يا ايها الذين آمنوا اصبروا و صابروا و رابطوا و اتقوا الله لعلكم تفلحون
(سوره آل عمران،آيه 200)
9- يا ايها الذين آمنوا استعينوا بالصبر و الصلوة ان الله معالصابرين
(سوره بقره،آيه 153)
10- قل يا عبادى الذين آمنوا اتقوا ربكم للذين احسنوا في هذه الدنيا حسنة و ارضالله واسعة انما يوفى الصابرون
اجرهم بغير حساب
(سوره زمر،آيه 10)
11- سلام عليكم بما صبرتم فنعم عقبى الدار
(سوره رعد،آيه 24)
12- اولئك يجزون الغرفة بما صبروا و يلقون فيها تحية و سلاما
(فرقان،75)
13- و لنبلونكم بشىء من الخوف و الجوع و نقص من الاموال و الانفس و الثمراتو بشر الصابرين
(سوره بقره،آيه 155)
14- ...و تواصوا بالحق و تواصوا بالصبر
(سوره عصر،آيه 3)
ترجمه
1- ...ما او(ايوب)را شكيبا يافتيم،چه بنده خوبى كه بسيار بازگشت كننده(به سوى خدا)
بود.
و پيراهن يوسف را با خونى دروغين(آغشته ساخته،نزد پدر)آوردند.پدر گفت:
«هوسهاى نفسانى شما اين كار را برايتان آراسته!من صبر جميل(شكيبايى خالى ازناسپاسى)خواهم داشت،و در برابر آنچه مىگوييد از
خداوند يارى مىطلبم!»
3- و اسماعيل و ادريس و ذو الكفل را(به يادآور)كه همه از صابران بودند.
4- (خضر)گفت:«تو هرگز نمىتوانى با من شكيبايى كنى!(ولى موسى قول داد كه شكيباخواهم بود)
5- ...(گروهى از بنى اسرائيل)گفتند:«امروز ما توانايى مقابله با«جالوت»و سپاهيان او رانداريم»،اما آنها كه به روز رستاخيز ايمان(قوى)
داشتند،گفتند:«چه بسيار گروههاىكوچكى كه به فرمان خدا بر گروههاى عظيمى پيروز شدند!»و خداوند(همراه)با صابران(و يار
استقامتكنندگان)است.
(اى پيامبر!)صبر كن،آن گونه كه پيامبران«اولو العزم»صبر كردند و براى(عذاب)آنانشتاب مكن!هنگامى كه وعدههاى(عذاب)را كه به آنها
داده شده،مشاهده كنند،(احساس مىكنند كه)گويى فقط ساعتى از يك روز(در دنيا)توقف داشتند!
پس«صبر»كن،صبرى جميل و زيبا(خالى از هر گونه ناسپاسى)
8- اى كسانى كه ايمان آوردهايد!(در برابر مشكلات و مصائب و هوسهاى سركش)
استقامت كنيد!و در برابر دشمنان(نيز)پايدار باشيد و از مرزهاى خود مراقبت نمائيد و از خدابپرهيزيد،شايد رستگار شويد!
9- اى افرادى كه ايمان آوردهايد!از صبر(و استقامت)و نماز،كمك بگيريد،(زيرا)خداوندبا صابران است.
10- بگو«اى بندگان من كه ايمان آوردهايد از(مخالفت)پروردگارتان بپرهيزيد،براىكسانى كه در اين دنيا نيكى كردهاند، پاداش نيكى است و
زمين خدا وسيع است(اگر تحتفشار سران كفر بوديد،مهاجرت كنيد)كه صابران اجر و پاداش خود را بىحساب دريافتمىدارند!»
(فرشتگان در قيامتبه آنان مىگويند.)سلام بر شما به خاطر صبر و استقامتتان چهنيكوست عاقبت آن سرا(ى جاويدان)!
12- (آرى)آنها(عباد الرحمن)هستند كه درجات عالى بهشت،در برابر شكيبايى وصبرشان به آنان پاداش داده مىشود و در آن با تحيت و
سلام روبهرو مىشوند!
قطعا همه شما(امت محمد)را با چيزى از ترس،گرسنگى،و خسارت اموال و جانهاو ميوهها،آزمايش مىكنيم،به استقامت
(در برابر آزمايشها)بشارت(پيروزى وپاداش بزرگ)ده!
14- ...آنها كه يكديگر را به حق سفارش كردند،به شكيبايى و استقامت توصيه نمودند!
-
- پست: 2503
- تاریخ عضویت: جمعه ۱۱ آبان ۱۳۸۶, ۳:۰۶ ب.ظ
- سپاسهای ارسالی: 7581 بار
- سپاسهای دریافتی: 6236 بار
- تماس:
Re: اخلاق اسلامي در قرآن
بسم الله الرحمن الرحیم
تفسير و جمعبندى
الگوهاى صبر و اسطورههاى مقاومت
در ميان پيامبران الهى كه هر يك ويژگى خاصى از فضايل اخلاقى را(به صورتدرخشانتر)دارا بودند، حضرت ايوب عليه السلام به عنوان
پيامبر صبور شناخته مىشود.
او الگوى «صبر» و مقاومت در برابر بود،به همين دليل حالات او در سوره«ص»،موقعى كه مسلمانان در مكه تحت فشار شديد
قرار داشتند،به عنوان يكسرمشق بزرگ نازل شد و به مسلمانان درس صبر و استقامت داد.
درست است كه نام يا سرگذشتحضرت ايوب عليه السلام در چندين سوره از قرآن آمدهاست،ولى مشروحتر از همه،در سوره«ص»ديده
مىشود كه نخستين آيه مورد بحث ازآيات همان سوره است.
در نخستین آیه در آيه 44 سوره«ص»آمده است: «ما ايوب را شكيبا يافتيم،چهبنده خوبى بود كه بسيار بازگشت كننده به سوى خدا
بود، ...انا وجدناه صابرا نعم العبد انه اوّاب حضرت ايوب عليه السلام به عنوان يك آزمون بزرگ،گرفتار مصائب عظيمى شد تا درجهشكرگزارى
او آشكار گردد و به مقام قرب پروردگار نزديكتر شود.او كه اموال،زراعتو گوسفندان فراوان و فرزندان برومند و لايق و متعدد داشت،
در يك آزمون بزرگ،همه چيز،حتى فرزندان خويش را از دست داد و خود نيز به بيمارى شديدى مبتلا شد.
آن حضرت چنان بيمار گشت كه از شدت درد به خود مىپيچيد و بدين سان اسير ودربند بستر بيمارى و درد گرديد،ولى هيچ يك از اين
امور،از شكر او نسبتبه درگاهخداوند نكاست.
زخم زبانهاى زيادى از دوست و دشمن شنيد،مصيبتى كه شايد بالاترين مصائببود،گاهى عباد و راهبان بنى اسرائيل به ديدنش
مىآمدند و به صراحت مىگفتند:تو چهگناه عظيمى كردهاى كه به اين عذاب«اليم»گرفتار شدهاى؟
ولى آن حضرت باز رشتهصبر را از كف نمىداد،و چشمه زلال شكر و سپاس الهى را به كفران و ناشكرى آلودهنمىساخت.
تنها كارى كه كرد اين بود كه بعد از مدتى طولانى به پيشگاه خداوند عرضكرد:«بار پروردگارا!شيطان مرا به رنج و عذاب افكند(و انتظار
گشايش تنها از تو دارم)، و اذكر عبدنا ايوب اذ نادى ربه انى مسنى الشيطان بنصب و عذاب »
هنگامى كه اين پيامبر عظيم الشان تمام مراحل اين آزمايش بزرگ را پشتسرگذاشت و با كوهى از صبر و استقامت در برابر مصائب بزرگ
ايستادگى كرد،و شيطان راشرمندهتر و مايوستر ساخت،درهاى رحمت الهى به روى او گشوده شد و نه تنها اموالو فرزندانش به لطف
الهى به او بازگشت،بلكه افزونتر از آن نصيبش و از همه مهمتر،بهمقام پرافتخار «نعم العبد انه اواب رسيد.
و به گفته«ابن مسعود»مفسر و قارى معروف:
«اين افتخار را براى خود در تاريخ بشريتثبت كرد كه سر سلسله صابران تا روز قيامتخواهد بود، راس الصابرين الى يوم القيامة» (3)
اين مطلب را نبايد ساده انگاشت كه يك انسانى كه داراى امكانات بسيار وسيع وگستردهاى است،يكباره همه چيز خود را از دستبدهد و
بر خاك سياه بنشيند و حتىنيش زبان دوست و دشمن را كه اثرش از خنجر و شمشير بيشتر است، بشنود و آن گاهكلمهاى بر خلاف
رضاى خدا كه حاكى از ناسپاسىاش باشد،بر زبان نراند و هموارهزبانش به ذكر و شكر در گردش باشد،و در پايان كار،تنها سخنى كه
مىگويد،همان باشدكه در بالا آورديم،يعنى عرض حال و حكايت وضع خويشتن در پيشگاه خدا كند و نهغير آن.
عدهاى كه اين جمله را شكايتى پنداشتهاند،سخت اشتباه كردهاند،زيرا كهكمترين اثرى از شكايت در آن به چشم نمىخورد و به گفته
شاعر:
چار چيز آوردهام شاها كه در گنج تو نيست!
نيستى و حاجت و عجز و نياز آوردهام!
[COLOR=#NaNNaNNaN]-----پىنوشتها--------------
[COLOR=#NaNNaNNaN]
[COLOR=#953734]3- تفسير روح البيان،ج 8،ص 45 ذيل آيه)
تفسير و جمعبندى
الگوهاى صبر و اسطورههاى مقاومت
در ميان پيامبران الهى كه هر يك ويژگى خاصى از فضايل اخلاقى را(به صورتدرخشانتر)دارا بودند، حضرت ايوب عليه السلام به عنوان
پيامبر صبور شناخته مىشود.
او الگوى «صبر» و مقاومت در برابر بود،به همين دليل حالات او در سوره«ص»،موقعى كه مسلمانان در مكه تحت فشار شديد
قرار داشتند،به عنوان يكسرمشق بزرگ نازل شد و به مسلمانان درس صبر و استقامت داد.
درست است كه نام يا سرگذشتحضرت ايوب عليه السلام در چندين سوره از قرآن آمدهاست،ولى مشروحتر از همه،در سوره«ص»ديده
مىشود كه نخستين آيه مورد بحث ازآيات همان سوره است.
در نخستین آیه در آيه 44 سوره«ص»آمده است: «ما ايوب را شكيبا يافتيم،چهبنده خوبى بود كه بسيار بازگشت كننده به سوى خدا
بود، ...انا وجدناه صابرا نعم العبد انه اوّاب حضرت ايوب عليه السلام به عنوان يك آزمون بزرگ،گرفتار مصائب عظيمى شد تا درجهشكرگزارى
او آشكار گردد و به مقام قرب پروردگار نزديكتر شود.او كه اموال،زراعتو گوسفندان فراوان و فرزندان برومند و لايق و متعدد داشت،
در يك آزمون بزرگ،همه چيز،حتى فرزندان خويش را از دست داد و خود نيز به بيمارى شديدى مبتلا شد.
آن حضرت چنان بيمار گشت كه از شدت درد به خود مىپيچيد و بدين سان اسير ودربند بستر بيمارى و درد گرديد،ولى هيچ يك از اين
امور،از شكر او نسبتبه درگاهخداوند نكاست.
زخم زبانهاى زيادى از دوست و دشمن شنيد،مصيبتى كه شايد بالاترين مصائببود،گاهى عباد و راهبان بنى اسرائيل به ديدنش
مىآمدند و به صراحت مىگفتند:تو چهگناه عظيمى كردهاى كه به اين عذاب«اليم»گرفتار شدهاى؟
ولى آن حضرت باز رشتهصبر را از كف نمىداد،و چشمه زلال شكر و سپاس الهى را به كفران و ناشكرى آلودهنمىساخت.
تنها كارى كه كرد اين بود كه بعد از مدتى طولانى به پيشگاه خداوند عرضكرد:«بار پروردگارا!شيطان مرا به رنج و عذاب افكند(و انتظار
گشايش تنها از تو دارم)، و اذكر عبدنا ايوب اذ نادى ربه انى مسنى الشيطان بنصب و عذاب »
هنگامى كه اين پيامبر عظيم الشان تمام مراحل اين آزمايش بزرگ را پشتسرگذاشت و با كوهى از صبر و استقامت در برابر مصائب بزرگ
ايستادگى كرد،و شيطان راشرمندهتر و مايوستر ساخت،درهاى رحمت الهى به روى او گشوده شد و نه تنها اموالو فرزندانش به لطف
الهى به او بازگشت،بلكه افزونتر از آن نصيبش و از همه مهمتر،بهمقام پرافتخار «نعم العبد انه اواب رسيد.
و به گفته«ابن مسعود»مفسر و قارى معروف:
«اين افتخار را براى خود در تاريخ بشريتثبت كرد كه سر سلسله صابران تا روز قيامتخواهد بود، راس الصابرين الى يوم القيامة» (3)
اين مطلب را نبايد ساده انگاشت كه يك انسانى كه داراى امكانات بسيار وسيع وگستردهاى است،يكباره همه چيز خود را از دستبدهد و
بر خاك سياه بنشيند و حتىنيش زبان دوست و دشمن را كه اثرش از خنجر و شمشير بيشتر است، بشنود و آن گاهكلمهاى بر خلاف
رضاى خدا كه حاكى از ناسپاسىاش باشد،بر زبان نراند و هموارهزبانش به ذكر و شكر در گردش باشد،و در پايان كار،تنها سخنى كه
مىگويد،همان باشدكه در بالا آورديم،يعنى عرض حال و حكايت وضع خويشتن در پيشگاه خدا كند و نهغير آن.
عدهاى كه اين جمله را شكايتى پنداشتهاند،سخت اشتباه كردهاند،زيرا كهكمترين اثرى از شكايت در آن به چشم نمىخورد و به گفته
شاعر:
چار چيز آوردهام شاها كه در گنج تو نيست!
نيستى و حاجت و عجز و نياز آوردهام!
[COLOR=#NaNNaNNaN]-----پىنوشتها--------------
[COLOR=#NaNNaNNaN]
[COLOR=#953734]3- تفسير روح البيان،ج 8،ص 45 ذيل آيه)
-
- پست: 2503
- تاریخ عضویت: جمعه ۱۱ آبان ۱۳۸۶, ۳:۰۶ ب.ظ
- سپاسهای ارسالی: 7581 بار
- سپاسهای دریافتی: 6236 بار
- تماس:
Re: اخلاق اسلامي در قرآن
بسم الله الرحمن الرحیم
در دومين آيه مورد بحث،از صبر«حضرت يعقوب» كه اسطورهاى در صبر وشكيبايى است،سخن به ميان آمده است.
او به فراق فرزند دلبندش حضرت يوسف عليه السلامكه سخت مورد علاقهاش بود گرفتار شد.ساليان دراز با چشمانى اشكبار صبر كرد
تا سرانجام ديدهاش نابينا شد،اما هرگز سخنى بر خلاف رضاى حق بر زبان نراند و پيوستهشاكر و صابر بود،به تعبير خودش
«صبر جميل»داشت،چنان كه در آيه مورد بحث آمدهاست:
«(برادران يوسف)پيراهن او را با خونى دروغين(نزد پدر)آوردند،(حضرت يعقوبخطاب به فرزندانش)گفت:
هوسهاى نفسانى شما،اين كار را در نظرتان زينت داده،منصبر جميل مىكنم و از خداوند در برابر آنچه شما مىگوييد،يارى مىطلبم،
و جائو علىقميصه بدم كذب قال بل سولت لكم انفسكم امرا فصبر جميل و الله المستعان على ماتصفون » (4)
برادران دروغگو و كم حافظه،از اين غافل بودند كه اگر پيراهن حضرت يوسف عليه السلامرا به خون آغشته نموده و به عنوان سند حمله
گرگ نزد پدرشان مىآورند،لااقل چندجاى پيراهن را پاره كنند تا دليلى بر حمله گرگ باشد،در حالى كه آنها پيراهن برادر را خون آلود
كرده،نزد پدر آوردند،به همين دليل پدر از نيرنگ آنها با خبر شد و جمله «بل سولت لكم انفسكم امرا» را گفت،ولى چون در آن شرايط،
كارى از دستش ساختهنبود،در حالى كه بىاختيار اشكش جارى بود،گفت:
«فصبر جميل» ،صبر خواهم كرد، «صبرى زيبا»
(كه توام با شكرگزارى و سپاس خدا باشد،آلوده به ناسپاسى و جزع و بى تابىنگردد).
درباره «صبر جميل» ،مفسران تعبيرات مختلفى دارند،بعضى گفتهاند:
صبر جميل،صبرى است كه نه بى تابى در آن باشد و نه شكايت نزد مردم.
بعضى گفتهاند:
صبر جميلآن است كه براى خدا باشد.
پيامبر اكرم صلى الله عليه و اله نيز در برابر اين سؤال كه صبر جميل چيست؟
فرمودند:
«هو الذى لاشكوى معه، صبرى است كه شكايتى در آن نباشد.» (5)
بعضى نيز گفتهاند:
صبر جميل آن است كه شكايت نزد خلق در آن نباشد،و از آنجميلتر اين كه عرض حال خود به خالق كند و با اين عرض حال و
پناه آوردن به او،حق عبوديت را انجام دهد.
به همين دليل وقتى كه فرزندان حضرت يعقوب عليه السلام بر آن حضرت خرده گرفتند،وگفتند:اين قدر ياد يوسف مكن، حضرت فرمودند:
«من غم و اندوهم را تنها به خدامىگويم،نه به ديگران و از خدا چيزهايى مىدانم كه شما نمىدانيد،
قال انما اشكوا بثى وحزنى الى الله و اعلم من الله ما لا تعلمون» (6)
[COLOR=#953734]-----پىنوشتها--------------
4- يوسف/ 18.
5- تفسير قرطبى،ج 5،ص 338.
6- يوسف/ 386- انبياء/ 85- 86.
در دومين آيه مورد بحث،از صبر«حضرت يعقوب» كه اسطورهاى در صبر وشكيبايى است،سخن به ميان آمده است.
او به فراق فرزند دلبندش حضرت يوسف عليه السلامكه سخت مورد علاقهاش بود گرفتار شد.ساليان دراز با چشمانى اشكبار صبر كرد
تا سرانجام ديدهاش نابينا شد،اما هرگز سخنى بر خلاف رضاى حق بر زبان نراند و پيوستهشاكر و صابر بود،به تعبير خودش
«صبر جميل»داشت،چنان كه در آيه مورد بحث آمدهاست:
«(برادران يوسف)پيراهن او را با خونى دروغين(نزد پدر)آوردند،(حضرت يعقوبخطاب به فرزندانش)گفت:
هوسهاى نفسانى شما،اين كار را در نظرتان زينت داده،منصبر جميل مىكنم و از خداوند در برابر آنچه شما مىگوييد،يارى مىطلبم،
و جائو علىقميصه بدم كذب قال بل سولت لكم انفسكم امرا فصبر جميل و الله المستعان على ماتصفون » (4)
برادران دروغگو و كم حافظه،از اين غافل بودند كه اگر پيراهن حضرت يوسف عليه السلامرا به خون آغشته نموده و به عنوان سند حمله
گرگ نزد پدرشان مىآورند،لااقل چندجاى پيراهن را پاره كنند تا دليلى بر حمله گرگ باشد،در حالى كه آنها پيراهن برادر را خون آلود
كرده،نزد پدر آوردند،به همين دليل پدر از نيرنگ آنها با خبر شد و جمله «بل سولت لكم انفسكم امرا» را گفت،ولى چون در آن شرايط،
كارى از دستش ساختهنبود،در حالى كه بىاختيار اشكش جارى بود،گفت:
«فصبر جميل» ،صبر خواهم كرد، «صبرى زيبا»
(كه توام با شكرگزارى و سپاس خدا باشد،آلوده به ناسپاسى و جزع و بى تابىنگردد).
درباره «صبر جميل» ،مفسران تعبيرات مختلفى دارند،بعضى گفتهاند:
صبر جميل،صبرى است كه نه بى تابى در آن باشد و نه شكايت نزد مردم.
بعضى گفتهاند:
صبر جميلآن است كه براى خدا باشد.
پيامبر اكرم صلى الله عليه و اله نيز در برابر اين سؤال كه صبر جميل چيست؟
فرمودند:
«هو الذى لاشكوى معه، صبرى است كه شكايتى در آن نباشد.» (5)
بعضى نيز گفتهاند:
صبر جميل آن است كه شكايت نزد خلق در آن نباشد،و از آنجميلتر اين كه عرض حال خود به خالق كند و با اين عرض حال و
پناه آوردن به او،حق عبوديت را انجام دهد.
به همين دليل وقتى كه فرزندان حضرت يعقوب عليه السلام بر آن حضرت خرده گرفتند،وگفتند:اين قدر ياد يوسف مكن، حضرت فرمودند:
«من غم و اندوهم را تنها به خدامىگويم،نه به ديگران و از خدا چيزهايى مىدانم كه شما نمىدانيد،
قال انما اشكوا بثى وحزنى الى الله و اعلم من الله ما لا تعلمون» (6)
[COLOR=#953734]-----پىنوشتها--------------
4- يوسف/ 18.
5- تفسير قرطبى،ج 5،ص 338.
6- يوسف/ 386- انبياء/ 85- 86.
-
- پست: 2503
- تاریخ عضویت: جمعه ۱۱ آبان ۱۳۸۶, ۳:۰۶ ب.ظ
- سپاسهای ارسالی: 7581 بار
- سپاسهای دریافتی: 6236 بار
- تماس:
Re: اخلاق اسلامي در قرآن
بسم الله الرحمن الرحیم
در سومين آيه،ضمن اشاره به جمع ديگرى از پيامبران الهى كه همگى در برابرمشكلات صبر و شكيبايى پيشه كردند و به خاطر
صبرشان غرق در رحمت الهى گشته ودر زمره صالحان قرار گرفتند،مىفرمايد:
« و اسماعيل و ادريس و ذو الكفل را به ياد آور كههمه از صابران بودند،و ما آنها را در رحمتخود وارد كرديم،زيرا آنها از صالحان بودند،
واسماعيل و ادريس و ذا الكفل كل من الصابرين .و ادخلناهم فى رحمتنا انهم منالصالحين » (7)
صبر اسماعيل روشن و آشكار است،زيرا
اولا آماده شد كه پدر او را به قربانگاه برد وكارد بر گلويش بگذارد و قربانى شود، هر چند خداوند،بر آنها محبت كرد و گوسفندى به عنوان
قربانى به جاى اسماعيل براى آنها فرستاد.
ثانيا،در سرزمين خشك و سوزان مكه،كنار خانه خدا ماند تا تدريجا آنجا رونقگرفت.
در مورد صبر ادريس گفتهاند:
نخستين كسى بود كه در ميان قوم خويش مبعوث شدتا آنها را به سوى خدا دعوت كند،اما با وجود مرارت زيادى كه در اين راه كشيد،
قومش دعوت او را اجابت نكردند.
ناميدن«ذو الكفل»به اين نام و قرار گرفتن در زمره صابران بزرگى كه پيش از او بهنبوت رسيدهاند،به اين علتبوده است كه او در ميان
بنى اسرائيل مىزيست،خداوند بهيكى از انبياء كه حكومتبنى اسرائيل را در دست داشت،وحى فرستاد كه مىخواهمقبض روحت
كنم،بايد حكومتخود را به ديگرى واگذارى،هر كس كه در برابر توتعهد كند،تا هر شب به عبادت خدا برخيزد،و همه روز روزه گيرد،
و در ميان مردمداورى كند،بى آن كه خشمگين گردد.
جوانى گفت:من متكفل همه اينها مىشوم.اين سخن را گفت و تا پايان عمرش به هرسه عهدش(با تمام مشكلاتى كه داشت)وفا
كرد،خداوند او را به مقام نبوت مبعوثنموده و ذو الكفل ناميدش. (8)
آرى، اين سه بزرگوار،همه از اسطورههاى صبر و شكيبايى بودند كه قرآن كريم بهعنوان سرمشقى براى مسلمين جهان،به زندگى آنها
اشاره مىكند.
[COLOR=#953734]-----پىنوشتها--------------
[COLOR=#953734]7- انبياء/ 85- 86.
8- روح البيان،ج 5،ص 515.
در سومين آيه،ضمن اشاره به جمع ديگرى از پيامبران الهى كه همگى در برابرمشكلات صبر و شكيبايى پيشه كردند و به خاطر
صبرشان غرق در رحمت الهى گشته ودر زمره صالحان قرار گرفتند،مىفرمايد:
« و اسماعيل و ادريس و ذو الكفل را به ياد آور كههمه از صابران بودند،و ما آنها را در رحمتخود وارد كرديم،زيرا آنها از صالحان بودند،
واسماعيل و ادريس و ذا الكفل كل من الصابرين .و ادخلناهم فى رحمتنا انهم منالصالحين » (7)
صبر اسماعيل روشن و آشكار است،زيرا
اولا آماده شد كه پدر او را به قربانگاه برد وكارد بر گلويش بگذارد و قربانى شود، هر چند خداوند،بر آنها محبت كرد و گوسفندى به عنوان
قربانى به جاى اسماعيل براى آنها فرستاد.
ثانيا،در سرزمين خشك و سوزان مكه،كنار خانه خدا ماند تا تدريجا آنجا رونقگرفت.
در مورد صبر ادريس گفتهاند:
نخستين كسى بود كه در ميان قوم خويش مبعوث شدتا آنها را به سوى خدا دعوت كند،اما با وجود مرارت زيادى كه در اين راه كشيد،
قومش دعوت او را اجابت نكردند.
ناميدن«ذو الكفل»به اين نام و قرار گرفتن در زمره صابران بزرگى كه پيش از او بهنبوت رسيدهاند،به اين علتبوده است كه او در ميان
بنى اسرائيل مىزيست،خداوند بهيكى از انبياء كه حكومتبنى اسرائيل را در دست داشت،وحى فرستاد كه مىخواهمقبض روحت
كنم،بايد حكومتخود را به ديگرى واگذارى،هر كس كه در برابر توتعهد كند،تا هر شب به عبادت خدا برخيزد،و همه روز روزه گيرد،
و در ميان مردمداورى كند،بى آن كه خشمگين گردد.
جوانى گفت:من متكفل همه اينها مىشوم.اين سخن را گفت و تا پايان عمرش به هرسه عهدش(با تمام مشكلاتى كه داشت)وفا
كرد،خداوند او را به مقام نبوت مبعوثنموده و ذو الكفل ناميدش. (8)
آرى، اين سه بزرگوار،همه از اسطورههاى صبر و شكيبايى بودند كه قرآن كريم بهعنوان سرمشقى براى مسلمين جهان،به زندگى آنها
اشاره مىكند.
[COLOR=#953734]-----پىنوشتها--------------
[COLOR=#953734]7- انبياء/ 85- 86.
8- روح البيان،ج 5،ص 515.
-
- پست: 2503
- تاریخ عضویت: جمعه ۱۱ آبان ۱۳۸۶, ۳:۰۶ ب.ظ
- سپاسهای ارسالی: 7581 بار
- سپاسهای دریافتی: 6236 بار
- تماس:
Re: اخلاق اسلامي در قرآن
بسم الله الرحمن الرحیم
در چهارمين آيه، سخن از گفتگوى حضرت موسى عليه السلام و خضر عليه السلام است،در اينداستان پر از نكات آموزنده و
انسان ساز،آمده است:
حضرت موسى عليه السلام براى فراگرفتنعلوم تازهاى نزد حضرت خضر عليه السلام آمد و از او تقاضا كرد تا از علومى كه خدا دراختيارش
گذارده،چيزى به ايشان بياموزد،زيرا اين علوم،غير از«علم شريعت»بود كهحضرت موسى عليه السلام بر آن آگاهى كامل داشت.
اين علوم مربوط به اسرار تكوينى حوادثمختلف جهان بود،ولى به هر حال حضرت خضر عليه السلام كه از بىصبرى حضرت موسى
عليه السلام در برابر اين آموزش نگران بود،به او چنين گفت:
«تو هرگز نمىتوانى با من شكيبايى كنى و چگونه مىتوانى در برابر چيزى كه از رموزش آگاه نيستى شكيبا باشى،
قال انك لنتستطيع معى صبرا . و كيف تصبر على ما لم تحط به خبرا » (9)
حضرت موسى عليه السلام به حضرت خضر عليه السلام قول داد كه صابر و شكيبا باشد،ولىحوادث و پيش آمدها چنان عجيب و تكان
دهنده بود كه پيمانه صبر حضرت موسى عليه السلامكه از اسرار آن آگاه نبود،لبريز شد،و دو بار زبان به اعتراض بر حضرت خضر
عليه السلامگشود،حضرت خضر عليه السلام نيز پيمانش را در مورد صبر و شكيبايى يادآور گشت وموسى عليه السلام عذرخواهى
كرد، ولى بار سوم،براى هميشه از او جدا شد.
اين داستان عجيب،مطالب زيادى را به ما مىآموزد،كه تنها يك بخش از آنمربوط به بحث ما است و آن اين كه حضرت موسى عليه السلام
صبر و شكيبايى بيشترى داشت،به اسرار تازهاى راه مىيافت و اين ناشكيبايى او سبب شد كه تنها سه نكته مهم را در اينزمينه
بياموزد،
در حالى كه به گفته يكى از مفسران معروف،اگر صبر و حوصله بيشترىداشت،هزاران نكته از اسرار علم برايش فاش مىشد.(10)
به اين ترتيب صبر و شكيبايى يكى از كليدهاى علم و آگاهى است.
ممكن استسؤال شود كه آيا پيامبران،آگاهترين افراد زمان خود نيستند؟
پسچگونه حضرت موسى عليه السلام به خاطر فرا گرفتن علومى به دنبال حضرت خضر عليه السلام شتافت وقبل از اين كه بيش از چند
نكته بياموزد،حضرت خضر عليه السلام او را از خويش جدا ساخت؟
پاسخ اين سؤال روشن است،هر پيامبرى بايد دانشمندترين و آگاهترين فرد نسبتبهقلمرو ماموريتش،در نظام ريعتباشد و حضرت موسى
عليه السلام چنين بود،ولى قلمروماموريتحضرت خضر عليه السلام مربوط به عالم تكوين بود و كارهايش همچون ملائكه«مدبرات امرا»
(ماموران تدبير در جهان آفرينش)بود.
به همين دليل كارهايى كه ازحضرت خضر عليه السلام سر مىزد و به ظاهر با موازين شرع هماهنگ نبود،سبب شد،فرياداعتراض
حضرت موسى عليه السلام بلند شود و هنگامى كه حضرت خضر عليه السلام اسرارش را شرح داد،همه را پذيرفت.
اصولا قوانين حاكم بر جهان تكوين با آن چه در جهان تشريع است،گرچه سرانجامبه يك نتيجه منتهى مىشود،ولى در ظاهر،از هم
جداست و از همين رو،دوستى وهمراهى حضرت خضر عليه السلام و حضرت موسى عليه السلام مدت كوتاهى طول نكشيد.
ممكن استبعضى از پيامبران و هم چنين امامان عليهم السلام به اسرار تكوين نيز آگاه باشند(همانند پيامبر اسلام صلى الله عليه و اله
و ائمه معصومين عليهم السلام )كه از روايات استفاده مىشود، ولى اين امر در نبوت و رسالت پيامبران و امامت ائمه معصومين عليهم
السلام ضرورتى ندارد،زيرا يكفضيلت است،نه شرط رسالت و امامت.
[COLOR=#953734][COLOR=#953734]-----پىنوشتها--------------
9- كهف/ 67- 68.
10- در روح البيان ج.5،ص287 چنين آمده است:در روايتى آمده است كه اگر موسى عليه السلام صبر مىكردهزار نكته
عجيب،عجيبتر از آن چه آموخت از حضرت خضر عليه السلام فرا مىگرفت،به همين دليل هنگامىكه موسى عليه السلام
اين سخن را از حضرت خضر عليه السلام شنيد،گريه كرد.
در چهارمين آيه، سخن از گفتگوى حضرت موسى عليه السلام و خضر عليه السلام است،در اينداستان پر از نكات آموزنده و
انسان ساز،آمده است:
حضرت موسى عليه السلام براى فراگرفتنعلوم تازهاى نزد حضرت خضر عليه السلام آمد و از او تقاضا كرد تا از علومى كه خدا دراختيارش
گذارده،چيزى به ايشان بياموزد،زيرا اين علوم،غير از«علم شريعت»بود كهحضرت موسى عليه السلام بر آن آگاهى كامل داشت.
اين علوم مربوط به اسرار تكوينى حوادثمختلف جهان بود،ولى به هر حال حضرت خضر عليه السلام كه از بىصبرى حضرت موسى
عليه السلام در برابر اين آموزش نگران بود،به او چنين گفت:
«تو هرگز نمىتوانى با من شكيبايى كنى و چگونه مىتوانى در برابر چيزى كه از رموزش آگاه نيستى شكيبا باشى،
قال انك لنتستطيع معى صبرا . و كيف تصبر على ما لم تحط به خبرا » (9)
حضرت موسى عليه السلام به حضرت خضر عليه السلام قول داد كه صابر و شكيبا باشد،ولىحوادث و پيش آمدها چنان عجيب و تكان
دهنده بود كه پيمانه صبر حضرت موسى عليه السلامكه از اسرار آن آگاه نبود،لبريز شد،و دو بار زبان به اعتراض بر حضرت خضر
عليه السلامگشود،حضرت خضر عليه السلام نيز پيمانش را در مورد صبر و شكيبايى يادآور گشت وموسى عليه السلام عذرخواهى
كرد، ولى بار سوم،براى هميشه از او جدا شد.
اين داستان عجيب،مطالب زيادى را به ما مىآموزد،كه تنها يك بخش از آنمربوط به بحث ما است و آن اين كه حضرت موسى عليه السلام
صبر و شكيبايى بيشترى داشت،به اسرار تازهاى راه مىيافت و اين ناشكيبايى او سبب شد كه تنها سه نكته مهم را در اينزمينه
بياموزد،
در حالى كه به گفته يكى از مفسران معروف،اگر صبر و حوصله بيشترىداشت،هزاران نكته از اسرار علم برايش فاش مىشد.(10)
به اين ترتيب صبر و شكيبايى يكى از كليدهاى علم و آگاهى است.
ممكن استسؤال شود كه آيا پيامبران،آگاهترين افراد زمان خود نيستند؟
پسچگونه حضرت موسى عليه السلام به خاطر فرا گرفتن علومى به دنبال حضرت خضر عليه السلام شتافت وقبل از اين كه بيش از چند
نكته بياموزد،حضرت خضر عليه السلام او را از خويش جدا ساخت؟
پاسخ اين سؤال روشن است،هر پيامبرى بايد دانشمندترين و آگاهترين فرد نسبتبهقلمرو ماموريتش،در نظام ريعتباشد و حضرت موسى
عليه السلام چنين بود،ولى قلمروماموريتحضرت خضر عليه السلام مربوط به عالم تكوين بود و كارهايش همچون ملائكه«مدبرات امرا»
(ماموران تدبير در جهان آفرينش)بود.
به همين دليل كارهايى كه ازحضرت خضر عليه السلام سر مىزد و به ظاهر با موازين شرع هماهنگ نبود،سبب شد،فرياداعتراض
حضرت موسى عليه السلام بلند شود و هنگامى كه حضرت خضر عليه السلام اسرارش را شرح داد،همه را پذيرفت.
اصولا قوانين حاكم بر جهان تكوين با آن چه در جهان تشريع است،گرچه سرانجامبه يك نتيجه منتهى مىشود،ولى در ظاهر،از هم
جداست و از همين رو،دوستى وهمراهى حضرت خضر عليه السلام و حضرت موسى عليه السلام مدت كوتاهى طول نكشيد.
ممكن استبعضى از پيامبران و هم چنين امامان عليهم السلام به اسرار تكوين نيز آگاه باشند(همانند پيامبر اسلام صلى الله عليه و اله
و ائمه معصومين عليهم السلام )كه از روايات استفاده مىشود، ولى اين امر در نبوت و رسالت پيامبران و امامت ائمه معصومين عليهم
السلام ضرورتى ندارد،زيرا يكفضيلت است،نه شرط رسالت و امامت.
[COLOR=#953734][COLOR=#953734]-----پىنوشتها--------------
9- كهف/ 67- 68.
10- در روح البيان ج.5،ص287 چنين آمده است:در روايتى آمده است كه اگر موسى عليه السلام صبر مىكردهزار نكته
عجيب،عجيبتر از آن چه آموخت از حضرت خضر عليه السلام فرا مىگرفت،به همين دليل هنگامىكه موسى عليه السلام
اين سخن را از حضرت خضر عليه السلام شنيد،گريه كرد.
-
- پست: 2503
- تاریخ عضویت: جمعه ۱۱ آبان ۱۳۸۶, ۳:۰۶ ب.ظ
- سپاسهای ارسالی: 7581 بار
- سپاسهای دریافتی: 6236 بار
- تماس:
Re: اخلاق اسلامي در قرآن
بسم الله الرحمن الرحیم
در پنجمين آيه سخن از يكى از پيامبران بنى اسرائيل است كه در تفاسير و تاريخ از اوبه نام«اشموئيل»ياد كردهاند.
هنگامى كه بنى اسرائيل بر اثر ظلم سلطانى به نام«جالوت»آواره و بيچاره شدند،دستبه دامن«اشموئيل»زدند تا رئيس و فرماندهى
براى جنگ با«جالوت»برايشانتعيين كند.او طى انتخاب حساب شدهاى كه شرحش از موضوع اين بحثخارج است،جوانى به نام«طالوت»
را براى اين كار برگزيد.
هنگامى كه طالوت،لشكر عظيمى از بنى اسرائيل را براى جنگ با«جالوت»بسيجكرد،با فراست و هوشيارى كه خدا به او داده بود،دريافت
كه اين لشكر انبوه،كارايىچندانى ندارد،زيرا افراد سست اراده و كم طاقتبسيارى در ميان آنهاست كه نه تنهاسبب تقويت آنها نخواهند
شد،بلكه باعث تضعيف روحيه ديگران نيز مىشوند،لذاتصميم گرفتبا آزمايشهاى متعددى آنها را تصفيه كند.پس از انجام اين كار، گروه
محدودى بيشتر باقى نماند.
آن گروه،از كمى نفرات خود نگران و ناراحتبودند و به يكديگر گفتند:«[COLOR=#7030a0]ما امروزتوان مقاومت در برابر لشكر عظيم جالوت را نداريم»،
ولى به گفته قرآن:«كسانى كه علم بهملاقات خدا داشتند(و به روز رستاخيز معتقد بودند)
گفتند:چه بسيار گروههاى كوچكى كه بهفرمان خدا بر گروههاى عظيمى پيروز شدند و خداوند با صابران است، ...
قال الذين يظنون انهم ملاقوا الله كم من فئة قليلة غلبت فئة كثيرة باذن الله و الله مع الصابرين ». (11)
سپس،همين گروه،هنگامى كه در برابر«جالوت»و سپاهيان او قرار گرفتند،گفتند:
«پروردگارا!پيمانه صبر و شكيبايى و استقامت را بر ما بريز،گامهاى ما را استوار فرما و ما را برجمعيت كافران پيروز نما،
و لما برزوا لجالوت و جنوده قالوا ربنا افرغ علينا صبرا و ثبتاقدامنا و انصرنا على القوم الكافرين » (12)
به اين ترتيب آنها نشان دادند كه با جمعيتى انبوه كه فاقد انگيزه و بىبهره از صبر واستقامتاند،در ميدان نبرد پيروز نخواهند شد،بلكه گروه
اندك،اما مصمم و شكيبا وثابت قدم،مىتوانند بر لشكرهاى عظيم پيروز گردد و سرانجام نيز چنين شد.اين گروهاندك به فرماندهى
«طالوت»، وانستند«جالوت»و سپاهيان عظيمش را درهم بشكنند و«جالوت»نيز توسط داود عليه السلام-كه آن روز جوانى نيرومند در لشكر
طالوت بود-كشته شدو بنى اسرائيل توانست زمينها و مردم دربند خود را از سيطره و اسارت دشمن آزادسازند و به اين ترتيب درس
ديگرى درباره اهميت صبر و استقامت در تاريخ از خودشانبه يادگار گذاشتند.
از اين آيات استفاده مىشود كه [HIGHLIGHT=#ebf1dd]انگيزه اين صبر و استقامت،توكل بر خدا،ايمان بهروز رستاخيز و پاداشهاى الهى بوده .
بعضى از روايات،تعداد اين گروه اندك را313 نفر دانستهاند(همانند اصحاب بدر كه 313 نفر بودند)و جالب اين كه حضرتداود عليه السلام،
جوان كم سن و سال اما نيرومند و با ايمان،با فلاخنى كه در دست داشت،پيشانى جالوت را نشانه گرفت و آن چنان ماهرانه،يكى دو
سنگ پرتاب كرد كه درستبر پيشانى جالوت برخورد كرد.
به محض برخورد سنگ،جالوت فريادى كشيد و از مركب فرو افتاد،لشكرش بامشاهده اين واقعه،با وحشتى فراوان،به سرعت فرار كرده و
از هم فرو پاشيد،لشكرىكه طبق بعضى از روايات عددشان بالغ بر يكصد هزار نفر مرد مسلح به انواع سلاح بود.
[COLOR=#953734][COLOR=#953734][COLOR=#953734]-----پىنوشتها--------------
[COLOR=#953734][COLOR=#953734]
[COLOR=#953734][COLOR=#953734][COLOR=#953734]11- بقره/ 249.
12- بقره/ 250.
در پنجمين آيه سخن از يكى از پيامبران بنى اسرائيل است كه در تفاسير و تاريخ از اوبه نام«اشموئيل»ياد كردهاند.
هنگامى كه بنى اسرائيل بر اثر ظلم سلطانى به نام«جالوت»آواره و بيچاره شدند،دستبه دامن«اشموئيل»زدند تا رئيس و فرماندهى
براى جنگ با«جالوت»برايشانتعيين كند.او طى انتخاب حساب شدهاى كه شرحش از موضوع اين بحثخارج است،جوانى به نام«طالوت»
را براى اين كار برگزيد.
هنگامى كه طالوت،لشكر عظيمى از بنى اسرائيل را براى جنگ با«جالوت»بسيجكرد،با فراست و هوشيارى كه خدا به او داده بود،دريافت
كه اين لشكر انبوه،كارايىچندانى ندارد،زيرا افراد سست اراده و كم طاقتبسيارى در ميان آنهاست كه نه تنهاسبب تقويت آنها نخواهند
شد،بلكه باعث تضعيف روحيه ديگران نيز مىشوند،لذاتصميم گرفتبا آزمايشهاى متعددى آنها را تصفيه كند.پس از انجام اين كار، گروه
محدودى بيشتر باقى نماند.
آن گروه،از كمى نفرات خود نگران و ناراحتبودند و به يكديگر گفتند:«[COLOR=#7030a0]ما امروزتوان مقاومت در برابر لشكر عظيم جالوت را نداريم»،
ولى به گفته قرآن:«كسانى كه علم بهملاقات خدا داشتند(و به روز رستاخيز معتقد بودند)
گفتند:چه بسيار گروههاى كوچكى كه بهفرمان خدا بر گروههاى عظيمى پيروز شدند و خداوند با صابران است، ...
قال الذين يظنون انهم ملاقوا الله كم من فئة قليلة غلبت فئة كثيرة باذن الله و الله مع الصابرين ». (11)
سپس،همين گروه،هنگامى كه در برابر«جالوت»و سپاهيان او قرار گرفتند،گفتند:
«پروردگارا!پيمانه صبر و شكيبايى و استقامت را بر ما بريز،گامهاى ما را استوار فرما و ما را برجمعيت كافران پيروز نما،
و لما برزوا لجالوت و جنوده قالوا ربنا افرغ علينا صبرا و ثبتاقدامنا و انصرنا على القوم الكافرين » (12)
به اين ترتيب آنها نشان دادند كه با جمعيتى انبوه كه فاقد انگيزه و بىبهره از صبر واستقامتاند،در ميدان نبرد پيروز نخواهند شد،بلكه گروه
اندك،اما مصمم و شكيبا وثابت قدم،مىتوانند بر لشكرهاى عظيم پيروز گردد و سرانجام نيز چنين شد.اين گروهاندك به فرماندهى
«طالوت»، وانستند«جالوت»و سپاهيان عظيمش را درهم بشكنند و«جالوت»نيز توسط داود عليه السلام-كه آن روز جوانى نيرومند در لشكر
طالوت بود-كشته شدو بنى اسرائيل توانست زمينها و مردم دربند خود را از سيطره و اسارت دشمن آزادسازند و به اين ترتيب درس
ديگرى درباره اهميت صبر و استقامت در تاريخ از خودشانبه يادگار گذاشتند.
از اين آيات استفاده مىشود كه [HIGHLIGHT=#ebf1dd]انگيزه اين صبر و استقامت،توكل بر خدا،ايمان بهروز رستاخيز و پاداشهاى الهى بوده .
بعضى از روايات،تعداد اين گروه اندك را313 نفر دانستهاند(همانند اصحاب بدر كه 313 نفر بودند)و جالب اين كه حضرتداود عليه السلام،
جوان كم سن و سال اما نيرومند و با ايمان،با فلاخنى كه در دست داشت،پيشانى جالوت را نشانه گرفت و آن چنان ماهرانه،يكى دو
سنگ پرتاب كرد كه درستبر پيشانى جالوت برخورد كرد.
به محض برخورد سنگ،جالوت فريادى كشيد و از مركب فرو افتاد،لشكرش بامشاهده اين واقعه،با وحشتى فراوان،به سرعت فرار كرده و
از هم فرو پاشيد،لشكرىكه طبق بعضى از روايات عددشان بالغ بر يكصد هزار نفر مرد مسلح به انواع سلاح بود.
[COLOR=#953734][COLOR=#953734][COLOR=#953734]-----پىنوشتها--------------
[COLOR=#953734][COLOR=#953734]
[COLOR=#953734][COLOR=#953734][COLOR=#953734]11- بقره/ 249.
12- بقره/ 250.
-
- پست: 2503
- تاریخ عضویت: جمعه ۱۱ آبان ۱۳۸۶, ۳:۰۶ ب.ظ
- سپاسهای ارسالی: 7581 بار
- سپاسهای دریافتی: 6236 بار
- تماس:
Re: اخلاق اسلامي در قرآن
بسم الله الرحمن الرحیم
در ششمين آيه ،خداوند خطاب به پيامبر اسلام صلى الله عليه و اله كرده و ضمن اين كه به او درس استقامت مىدهد، درسى كه
برخاسته از زندگى پيامبران«اولوالعزم»است،مىفرمايد:
«صبر و شكيبايى پيشه كن،آن گونه كه پيامبران اولو العزم شكيبايى داشتند و براى عذاب آنها(مخالفان)شتاب مكن،
فاصبر كما صبر اولو العزم من الرسل و لا تستعجل لهم... » (13)
گرچه در اين آيه شريفه،شكيبايى و صبر در تقاضاى عذاب براى مخالفان و دشمناناست تا بر آنها حجت تمام شود و اگر افرادى نيز در
ميانشان تمايل دارند تا در راه حقگام نهند،به گروه سعادتمندان ملحق شوند،ولى دستور،يك دستور كلى است و دليلروشنى بر فضيلت
صبر به عنوان يك برنامه عمومى،براى همه پيامبران اولو العزم است.
آرى همه پيامبران بزرگ و صاحب شريعت،با دشمنان سرسخت،نادان و لجوجروبرو بودند،ولى در اين راه بيشترين استقامت را متحمل
شدند تا هدايت امتشان را بهبهترين صورت بجا آورند.
حضرت نوح عليه السلام 950 سال دعوت به خدا كرد و شب و روز زحمت كشيد و درخلوت و جلوت،آنها را اندرز كرد،اما جز گروه اندكى
به او ايمان نياوردند.
حضرت ابراهيم عليه السلام را به ميان آتش افكندند و حضرت موسى عليه السلام و مؤمنان قومش رابا شديدترين شكنجهها
آزردند،حضرت عيسى عليه السلام را بعد از آزار زياد،مىخواستند كهبه دار آويزند،ولى خداوند او را نجات داد.
خلاصه اين كه پيوسته دنيا،محل برخوردحق و باطل بوده است كه در اين ميان فقط با نيروى صبر و استقامت مىتوان بر مشكلاتپيروز
شد.
در اين كه مراد از پيامبران«اولو العزم»چه كسانى هستند،بعضى آنها را به پيامبران صاحب شريعت جديد تفسير كردهاند كه تعداد آنها به
همراه پيامبر اسلام صلى الله عليه و اله پنج نفر مىباشد.
انتخاب اين عنوان براى آنها نيز به خاطر اراده محكم و عزم استوارشان در راهدعوت حق بوده است.
بىشك اين گروه از پيامبران نسبت به سايرين،با مشكلاتبيشترى روبرو بودند،زيرا عرضه شريعت جديد و آيين تازه،مشكلات را در
برابرمتعصبان،بيشتر مىكند.
بعضى نيز آنها را هيجده نفر-كه نام آنها در آيات 83 تا 90 سوره انعام آمده-و بعضى نه نفر و بعضى هفت نفر و بعضى شش نفر و بعضى
پنج نفر و بعضى تمام پيامبرانالهى را«اولو العزم»شمردهاند،زيرا معتقدند كه همه داراى عزم راسخى بودهاند، ولى با توجه به اين كه«من»
در جمله«اولو العزم من الرسل» «من تبعيضيه»است، قول اخيربعيد به نظر مىرسد و ساير اقوال نيز دليل روشنى ندارد،جز همان كه در
تفسير آيه به نقلاز معصومين عليهم السلام آورديم كه تعداد آنها با پيامبر اسلام صلى الله عليه و اله پنج نفر بودهاند.
[COLOR=#953734][COLOR=#953734][COLOR=#953734][COLOR=#953734]-----پىنوشتها--------------
13- احقاق/ 35.
در ششمين آيه ،خداوند خطاب به پيامبر اسلام صلى الله عليه و اله كرده و ضمن اين كه به او درس استقامت مىدهد، درسى كه
برخاسته از زندگى پيامبران«اولوالعزم»است،مىفرمايد:
«صبر و شكيبايى پيشه كن،آن گونه كه پيامبران اولو العزم شكيبايى داشتند و براى عذاب آنها(مخالفان)شتاب مكن،
فاصبر كما صبر اولو العزم من الرسل و لا تستعجل لهم... » (13)
گرچه در اين آيه شريفه،شكيبايى و صبر در تقاضاى عذاب براى مخالفان و دشمناناست تا بر آنها حجت تمام شود و اگر افرادى نيز در
ميانشان تمايل دارند تا در راه حقگام نهند،به گروه سعادتمندان ملحق شوند،ولى دستور،يك دستور كلى است و دليلروشنى بر فضيلت
صبر به عنوان يك برنامه عمومى،براى همه پيامبران اولو العزم است.
آرى همه پيامبران بزرگ و صاحب شريعت،با دشمنان سرسخت،نادان و لجوجروبرو بودند،ولى در اين راه بيشترين استقامت را متحمل
شدند تا هدايت امتشان را بهبهترين صورت بجا آورند.
حضرت نوح عليه السلام 950 سال دعوت به خدا كرد و شب و روز زحمت كشيد و درخلوت و جلوت،آنها را اندرز كرد،اما جز گروه اندكى
به او ايمان نياوردند.
حضرت ابراهيم عليه السلام را به ميان آتش افكندند و حضرت موسى عليه السلام و مؤمنان قومش رابا شديدترين شكنجهها
آزردند،حضرت عيسى عليه السلام را بعد از آزار زياد،مىخواستند كهبه دار آويزند،ولى خداوند او را نجات داد.
خلاصه اين كه پيوسته دنيا،محل برخوردحق و باطل بوده است كه در اين ميان فقط با نيروى صبر و استقامت مىتوان بر مشكلاتپيروز
شد.
در اين كه مراد از پيامبران«اولو العزم»چه كسانى هستند،بعضى آنها را به پيامبران صاحب شريعت جديد تفسير كردهاند كه تعداد آنها به
همراه پيامبر اسلام صلى الله عليه و اله پنج نفر مىباشد.
انتخاب اين عنوان براى آنها نيز به خاطر اراده محكم و عزم استوارشان در راهدعوت حق بوده است.
بىشك اين گروه از پيامبران نسبت به سايرين،با مشكلاتبيشترى روبرو بودند،زيرا عرضه شريعت جديد و آيين تازه،مشكلات را در
برابرمتعصبان،بيشتر مىكند.
بعضى نيز آنها را هيجده نفر-كه نام آنها در آيات 83 تا 90 سوره انعام آمده-و بعضى نه نفر و بعضى هفت نفر و بعضى شش نفر و بعضى
پنج نفر و بعضى تمام پيامبرانالهى را«اولو العزم»شمردهاند،زيرا معتقدند كه همه داراى عزم راسخى بودهاند، ولى با توجه به اين كه«من»
در جمله«اولو العزم من الرسل» «من تبعيضيه»است، قول اخيربعيد به نظر مىرسد و ساير اقوال نيز دليل روشنى ندارد،جز همان كه در
تفسير آيه به نقلاز معصومين عليهم السلام آورديم كه تعداد آنها با پيامبر اسلام صلى الله عليه و اله پنج نفر بودهاند.
[COLOR=#953734][COLOR=#953734][COLOR=#953734][COLOR=#953734]-----پىنوشتها--------------
13- احقاق/ 35.
-
- پست: 2503
- تاریخ عضویت: جمعه ۱۱ آبان ۱۳۸۶, ۳:۰۶ ب.ظ
- سپاسهای ارسالی: 7581 بار
- سپاسهای دریافتی: 6236 بار
- تماس:
Re: اخلاق اسلامي در قرآن
بسم الله الرحمن الرحیم
در هفتمين آيه باز خطاب به پيامبر اسلام صلى الله عليه و اله،ضمن دستور به شكيبايى در برابراستهزاء و تكذيب و آزار مشركان عرب و
كافران متعصب،مىفرمايد:«صبر جميل پيشهكن، فاصبر صبرا جميلا » (14)
در تفسير صبر جميل،مفسران تعبيرات گوناگونى دارند كه در تفسير آيه دوم درهمين بحث آورده شد و با حديث ديگرى آن را تكميل
مىكنيم.
امام باقر عليه السلام در پاسخ اين سؤال كه صبر جميل چيست؟فرمودند:
«صبر ليس فيهشكوى الى الناس،صبرى است كه در آن شكايتبه مردم وجود نداشته باشد». (15)
در هشتمين آيه، خداوند ضمن اين كه همه مؤمنان را به صبر و مصابره-كه تفسير آنخواهد آمد-دعوت نموده و آن را كليد رستگارى و
نجات مىشمرد،مىفرمايد:
«اىكسانى كه ايمان آوردهايد،صبر(و استقامت)پيشه كنيد و در برابر دشمنان(نيز)استقامت وشكيبايى به خرج دهيد،از مرزهاى خود
مراقبت و تقواى الهى پيشه كنيد،شايد رستگار شويد،
يا ايها الذين آمنوا اصبروا و صابروا و رابطوا و اتقوا الله لعلكم تفلحون » (16)
در اين آيه،چهار دستور داده شده كه سرچشمه رستگارى و كليد سعادت است.
نخست،صبر و استقامت و ايستادگى در برابر حوادث و مشكلات و مصائب وموانع،
دوم«مصابره»كه از باب«مفاعله»و به معنى صبر و استقامت در برابر صبر واستقامت ديگران آمده است.
در واقع دستور اول ناظر به ايستادگى در برابر انواعمشكلات و حوادث گوناگون زندگى است و دستور دوم ناظر به ايستادگى در برابر
دشمن است،به اين ترتيب كه هر قدر آنها بيشتر مقاومت كنند،مؤمنان بايد بر مقاومتخودشانبيفزايند تا بر دشمن غالب شوند.
«رابطوا»از ماده«مرابطه»در اصل از«رباط»كه به معنى بستن چيزى در مكانى است،گرفته شده است.اين واژه(مرابطه) معمولا به معنى
مراقبت از مرزها مىآيد،زيراسربازان اسلام،مركبها و وسائل جنگى خود را در آن محل نگهدارى مىكردند.
آخرين دستور،تقواى الهى است كه مانند چترى بر همه دستورهاى سابق سايهمىافكند و هنگامى كه صبر و مصابره و مرابطه به دور از
هر گونه رياكارى و اغراضشخصى،آميخته با تقوا گردد،سبب فلاح و رستگارى و نجات در دنيا و آخرت خواهدبود.
بعضى ديگر در تفسير«مصابره»گفتهاند:ايستادگى در مقابل عادات و هواى نفساست،زيرا آنها در برابر انسان ايستادگى مىكنند و انسان
نيز بايد در مقابل آنها،ايستادگى نمايد.در تفسير«مرابطه»نيز گفتهاند كه منظور،پيوند نفس با طاعت الهى و ياپيوند قلب به خداست.
نقل شده كه عارفى پياده به خانه خدا مىرفت،مرد عرب شتر سوارى به او گفت:اىشيخ!به كجا مىروى؟
عابد گفت:به بيت الله.
گفت:چرا پيادهاى؟
گفت:من مركبهاىزيادى دارم(تو نمىبينى).
مرد عرب سؤال كرد:آن مركبها چيست؟
عارف گفت:
هنگامى بلا و مصيبتى بر من نازل شود،بر مركب صبر سوار مىشوم،
و هنگامى كه نعمتى نازل شود،بر مركب شكر ،
و هنگامى قضاء و قدرى رخ دهد،بر مركب رضاء ،
[COLOR=#7030a0]وهنگامى نفس سركش به چيزى دعوت كند،مىدانم كه آن چه از عمر باقى مانده،كمتر از آن است كه گذشته است.
مرد عرب گفت:در واقع تو سوارهاى،من پيادهام،برو در امان خدا (17)
-----پىنوشتها--------------
14- معارج/ 5.
15- اصول كافى،ج 2،ص93.
16- آل عمران/ 200.
17- روح البيان،ج 2،ص 158.
در هفتمين آيه باز خطاب به پيامبر اسلام صلى الله عليه و اله،ضمن دستور به شكيبايى در برابراستهزاء و تكذيب و آزار مشركان عرب و
كافران متعصب،مىفرمايد:«صبر جميل پيشهكن، فاصبر صبرا جميلا » (14)
در تفسير صبر جميل،مفسران تعبيرات گوناگونى دارند كه در تفسير آيه دوم درهمين بحث آورده شد و با حديث ديگرى آن را تكميل
مىكنيم.
امام باقر عليه السلام در پاسخ اين سؤال كه صبر جميل چيست؟فرمودند:
«صبر ليس فيهشكوى الى الناس،صبرى است كه در آن شكايتبه مردم وجود نداشته باشد». (15)
در هشتمين آيه، خداوند ضمن اين كه همه مؤمنان را به صبر و مصابره-كه تفسير آنخواهد آمد-دعوت نموده و آن را كليد رستگارى و
نجات مىشمرد،مىفرمايد:
«اىكسانى كه ايمان آوردهايد،صبر(و استقامت)پيشه كنيد و در برابر دشمنان(نيز)استقامت وشكيبايى به خرج دهيد،از مرزهاى خود
مراقبت و تقواى الهى پيشه كنيد،شايد رستگار شويد،
يا ايها الذين آمنوا اصبروا و صابروا و رابطوا و اتقوا الله لعلكم تفلحون » (16)
در اين آيه،چهار دستور داده شده كه سرچشمه رستگارى و كليد سعادت است.
نخست،صبر و استقامت و ايستادگى در برابر حوادث و مشكلات و مصائب وموانع،
دوم«مصابره»كه از باب«مفاعله»و به معنى صبر و استقامت در برابر صبر واستقامت ديگران آمده است.
در واقع دستور اول ناظر به ايستادگى در برابر انواعمشكلات و حوادث گوناگون زندگى است و دستور دوم ناظر به ايستادگى در برابر
دشمن است،به اين ترتيب كه هر قدر آنها بيشتر مقاومت كنند،مؤمنان بايد بر مقاومتخودشانبيفزايند تا بر دشمن غالب شوند.
«رابطوا»از ماده«مرابطه»در اصل از«رباط»كه به معنى بستن چيزى در مكانى است،گرفته شده است.اين واژه(مرابطه) معمولا به معنى
مراقبت از مرزها مىآيد،زيراسربازان اسلام،مركبها و وسائل جنگى خود را در آن محل نگهدارى مىكردند.
آخرين دستور،تقواى الهى است كه مانند چترى بر همه دستورهاى سابق سايهمىافكند و هنگامى كه صبر و مصابره و مرابطه به دور از
هر گونه رياكارى و اغراضشخصى،آميخته با تقوا گردد،سبب فلاح و رستگارى و نجات در دنيا و آخرت خواهدبود.
بعضى ديگر در تفسير«مصابره»گفتهاند:ايستادگى در مقابل عادات و هواى نفساست،زيرا آنها در برابر انسان ايستادگى مىكنند و انسان
نيز بايد در مقابل آنها،ايستادگى نمايد.در تفسير«مرابطه»نيز گفتهاند كه منظور،پيوند نفس با طاعت الهى و ياپيوند قلب به خداست.
نقل شده كه عارفى پياده به خانه خدا مىرفت،مرد عرب شتر سوارى به او گفت:اىشيخ!به كجا مىروى؟
عابد گفت:به بيت الله.
گفت:چرا پيادهاى؟
گفت:من مركبهاىزيادى دارم(تو نمىبينى).
مرد عرب سؤال كرد:آن مركبها چيست؟
عارف گفت:
هنگامى بلا و مصيبتى بر من نازل شود،بر مركب صبر سوار مىشوم،
و هنگامى كه نعمتى نازل شود،بر مركب شكر ،
و هنگامى قضاء و قدرى رخ دهد،بر مركب رضاء ،
[COLOR=#7030a0]وهنگامى نفس سركش به چيزى دعوت كند،مىدانم كه آن چه از عمر باقى مانده،كمتر از آن است كه گذشته است.
مرد عرب گفت:در واقع تو سوارهاى،من پيادهام،برو در امان خدا (17)
-----پىنوشتها--------------
14- معارج/ 5.
15- اصول كافى،ج 2،ص93.
16- آل عمران/ 200.
17- روح البيان،ج 2،ص 158.
-
- پست: 2503
- تاریخ عضویت: جمعه ۱۱ آبان ۱۳۸۶, ۳:۰۶ ب.ظ
- سپاسهای ارسالی: 7581 بار
- سپاسهای دریافتی: 6236 بار
- تماس:
Re: اخلاق اسلامي در قرآن
بسم الله الرحمن الرحیم
در نهمين آيه خطاب به همه مؤمنان،با تعبيرى تازه،ضمن توصيه به اين كه درمشكلات از نيروى صبر و نماز كمك بگيرند،مىفرمايد:
«اى افراد با ايمان!از صبر(و استقامت)و نماز كمك بگيريد(تا بر مشكلات فائق آييد)،زيرا خداوند با صابران است،
ياايها الذين آمنوا استعينوا بالصبر و الصلوة ان الله مع الصابرين ». (18)
اين آيه داراى مفهوم وسيعى است و هر گونه صبر و استقامت را شامل مىشود ، خواهصبر به اطاعت يا بر معصيت يا بر مصيبت باشد.
براى انجام هر كار مهمى كمك گرفتن واستعانت لازم است،خواه جهاد باشد يا غير آن،بنابراين،براى انجام هر كار مهمى بايداز شاخههاى
مختلف صبر كه متناسب با آن كار است ، يارى جست.
درباره تفسير صبر به«روزه»بايد گفت كه روزه يكى از مصداقهاى روشن اين صبراست،نه اين كه تمام مفهوم آن را در بر بگيرد.
در اين جا اين سؤال پيش مىآيد كه چه رابطهاى ميان صبر به معنى وسيع كلمه باصلاة(نماز)وجود دارد؟
بعضى از مفسران گفتهاند: رابطه آن دو اين است كه گاه پيمانه صبر انسان لبريزمىشود و طاقت او بر صبر كاهش مىيابد.
اين جاست كه نماز به او قوت قلب و اراده وتوكل بر خدا مىبخشد و بدين سان،نيروى صبر از طريق نماز افزايش مىيابد.
به تعبير ديگر،هنگامى كه انسان از طريق نماز به خدا روى مىآورد،خود را بهقدرت بىپايان و لا يزال حق مرتبط مىسازد، اين كار ،
مقاومت انسان را در برابرمشكلات،چنان افزايش مىدهد كه به نيرويى شكست ناپذيرى تبديل مىشود.
به همين دليل در حديثى كه گاه از پيامبر اكرم صلى الله عليه و اله و گاه از امير مؤمنان على عليه السلام نقلشده و هر دو نيز صحيح
مىباشد،آمده است:
«اذا اهاله امر فزع،قام الى الصلوة ثم تلىهذه الآية و استعينوا بالصبر و الصلاة،
هنگامى كه با مشكل مهم روبرو مىشد،به نماز برمىخاست(و پس از نماز به دنبال حل مشكل مىرفت)و اين آيه را
تلاوت مىفرمود (20) استعينوابالصبر و الصلاة » (19)
به هر حال،اين آيه از روشنترين آياتى است كه اهميت صبر را به عنوان يك عاملپيروزى در زندگى مشخص مىكند.
در دهمين آيه، پيامبر اسلام صلى الله عليه و اله را دستور مىدهد كه(از سوى خداوند متعال)بهتمام بندگان با ايمانش چنين بگويد:
« اى بندگان من كه ايمان آوردهايد،تقواى الهى پيشهكنيد،براى كسانى كه در اين دنيا نيكى كردهاند،پاداش نيكى است ،
سرزمين خدا وسيع است(هر گاه تحت فشار شديد كافران جبار قرار گرفتيد،تسليم نشويد،بلكه مهاجرت كنيد،زيراصابران
اجر و پاداش خود را بىحساب دريافت مىكنند ، قل يا عبادى الذين آمنوا اتقواربكم للذين احسنوا فى هذه الدنيا حسنة
و ارض الله واسعة انما يوفى الصابرون اجرهمبغير حساب » (21)
اين آيه از يك سو نشان مىدهد كه انسان بايد در برابر مشكلات كه در راه مقابله باجباران متحمل مىشود،از نيروى صبر كمك بگيرد،
زيرا بدون آن چارهاى جز تسليمدر برابر ظالمان زورمدار ندارد.
از سوى ديگر،پاداش صابران را بىحساب و غير قابل شمارش بيان مىدارد.
تعبير«بى حساب»نشان مىدهد كه خداوند،آن قدر به آنها پاداش مىدهد كه جز او،كسى قادر به حسابش نيست.
به همين جهت در حديثى از رسول خدا صلى الله عليه و اله مىخوانيم:
«هنگامى كه نامههاى اعمال گشوده مىشود و ترازوهاى اعمال نصب مىشود،براى كسانىكه گرفتار بلاهاى سختى
شدند و صبر كردند،نه ترازويى نصب مىشود و نه نامه عملى گشودهخواهد شد(بلكه بى حساب به آنها پاداش
مىدهند) (22) ،سپس پيامبر اسلام صلى الله عليه و اله آيه فوق راتلاوت نمود: انما يوفى الصابرون اجرهم بغير حساب ».
تعبير به«غير حساب»در آيات متعددى آمده است كه اغلب مربوط به روزىهاىفراوان دنيوى است كه خداوند به بعضى از انسانها
مىدهد،تنها در اين مورد و در آيهچهلم سوره مؤمن،از پاداشها و روزىهاى قيامتسخن به ميان آمده.به يقين جايى كهپاداش يا روزى
بدون حساب داده شود،تناسبى با كميت و كيفيت اعمال نخواهدداشت،بلكه متناسب با لطف پروردگار است و در نتيجه بسيار مهم و
والا خواهد بود.
[COLOR=#953734]-----پىنوشتها--------------
18- بقره/ 153.
19- بقره/ 153.
20- اصول كافى،ج 1،ص 154- روح البيان،ج 1،ص257.
21- زمر/ 10.
22- اين حديث را مرحوم طبرسى در«مجمع البيان»و قرطبى در تفسير نمونه خود و برسويى در«روحالبيان»با تفاوتهاى مختصرى در ذيل آيه مورد بحث نقل كردهاند.
در نهمين آيه خطاب به همه مؤمنان،با تعبيرى تازه،ضمن توصيه به اين كه درمشكلات از نيروى صبر و نماز كمك بگيرند،مىفرمايد:
«اى افراد با ايمان!از صبر(و استقامت)و نماز كمك بگيريد(تا بر مشكلات فائق آييد)،زيرا خداوند با صابران است،
ياايها الذين آمنوا استعينوا بالصبر و الصلوة ان الله مع الصابرين ». (18)
اين آيه داراى مفهوم وسيعى است و هر گونه صبر و استقامت را شامل مىشود ، خواهصبر به اطاعت يا بر معصيت يا بر مصيبت باشد.
براى انجام هر كار مهمى كمك گرفتن واستعانت لازم است،خواه جهاد باشد يا غير آن،بنابراين،براى انجام هر كار مهمى بايداز شاخههاى
مختلف صبر كه متناسب با آن كار است ، يارى جست.
درباره تفسير صبر به«روزه»بايد گفت كه روزه يكى از مصداقهاى روشن اين صبراست،نه اين كه تمام مفهوم آن را در بر بگيرد.
در اين جا اين سؤال پيش مىآيد كه چه رابطهاى ميان صبر به معنى وسيع كلمه باصلاة(نماز)وجود دارد؟
بعضى از مفسران گفتهاند: رابطه آن دو اين است كه گاه پيمانه صبر انسان لبريزمىشود و طاقت او بر صبر كاهش مىيابد.
اين جاست كه نماز به او قوت قلب و اراده وتوكل بر خدا مىبخشد و بدين سان،نيروى صبر از طريق نماز افزايش مىيابد.
به تعبير ديگر،هنگامى كه انسان از طريق نماز به خدا روى مىآورد،خود را بهقدرت بىپايان و لا يزال حق مرتبط مىسازد، اين كار ،
مقاومت انسان را در برابرمشكلات،چنان افزايش مىدهد كه به نيرويى شكست ناپذيرى تبديل مىشود.
به همين دليل در حديثى كه گاه از پيامبر اكرم صلى الله عليه و اله و گاه از امير مؤمنان على عليه السلام نقلشده و هر دو نيز صحيح
مىباشد،آمده است:
«اذا اهاله امر فزع،قام الى الصلوة ثم تلىهذه الآية و استعينوا بالصبر و الصلاة،
هنگامى كه با مشكل مهم روبرو مىشد،به نماز برمىخاست(و پس از نماز به دنبال حل مشكل مىرفت)و اين آيه را
تلاوت مىفرمود (20) استعينوابالصبر و الصلاة » (19)
به هر حال،اين آيه از روشنترين آياتى است كه اهميت صبر را به عنوان يك عاملپيروزى در زندگى مشخص مىكند.
در دهمين آيه، پيامبر اسلام صلى الله عليه و اله را دستور مىدهد كه(از سوى خداوند متعال)بهتمام بندگان با ايمانش چنين بگويد:
« اى بندگان من كه ايمان آوردهايد،تقواى الهى پيشهكنيد،براى كسانى كه در اين دنيا نيكى كردهاند،پاداش نيكى است ،
سرزمين خدا وسيع است(هر گاه تحت فشار شديد كافران جبار قرار گرفتيد،تسليم نشويد،بلكه مهاجرت كنيد،زيراصابران
اجر و پاداش خود را بىحساب دريافت مىكنند ، قل يا عبادى الذين آمنوا اتقواربكم للذين احسنوا فى هذه الدنيا حسنة
و ارض الله واسعة انما يوفى الصابرون اجرهمبغير حساب » (21)
اين آيه از يك سو نشان مىدهد كه انسان بايد در برابر مشكلات كه در راه مقابله باجباران متحمل مىشود،از نيروى صبر كمك بگيرد،
زيرا بدون آن چارهاى جز تسليمدر برابر ظالمان زورمدار ندارد.
از سوى ديگر،پاداش صابران را بىحساب و غير قابل شمارش بيان مىدارد.
تعبير«بى حساب»نشان مىدهد كه خداوند،آن قدر به آنها پاداش مىدهد كه جز او،كسى قادر به حسابش نيست.
به همين جهت در حديثى از رسول خدا صلى الله عليه و اله مىخوانيم:
«هنگامى كه نامههاى اعمال گشوده مىشود و ترازوهاى اعمال نصب مىشود،براى كسانىكه گرفتار بلاهاى سختى
شدند و صبر كردند،نه ترازويى نصب مىشود و نه نامه عملى گشودهخواهد شد(بلكه بى حساب به آنها پاداش
مىدهند) (22) ،سپس پيامبر اسلام صلى الله عليه و اله آيه فوق راتلاوت نمود: انما يوفى الصابرون اجرهم بغير حساب ».
تعبير به«غير حساب»در آيات متعددى آمده است كه اغلب مربوط به روزىهاىفراوان دنيوى است كه خداوند به بعضى از انسانها
مىدهد،تنها در اين مورد و در آيهچهلم سوره مؤمن،از پاداشها و روزىهاى قيامتسخن به ميان آمده.به يقين جايى كهپاداش يا روزى
بدون حساب داده شود،تناسبى با كميت و كيفيت اعمال نخواهدداشت،بلكه متناسب با لطف پروردگار است و در نتيجه بسيار مهم و
والا خواهد بود.
[COLOR=#953734]-----پىنوشتها--------------
18- بقره/ 153.
19- بقره/ 153.
20- اصول كافى،ج 1،ص 154- روح البيان،ج 1،ص257.
21- زمر/ 10.
22- اين حديث را مرحوم طبرسى در«مجمع البيان»و قرطبى در تفسير نمونه خود و برسويى در«روحالبيان»با تفاوتهاى مختصرى در ذيل آيه مورد بحث نقل كردهاند.