هوالقادر
پرچمى بر موج خون
در ميانه جنگ جمل، زد و خوردچنان حدت و شدتى پيدا كرده بود كه پرچمدار سپاه امام على (ع) يكى پس از ديگرى از پاى مىافتادند و در خون خود مىغلتيدند. تا پرچم از دست يكى مىافتاد، كس ديگرى پرچم را بر مىداشت و پرچمدارى سپاه امام را به عهده مىگرفت. ده نفر به اين ترتيب به فيض شهادت رسيدند. يزيد بن قيس، از ياران دلاور حضرت امير، پاى پيش نهاد و پرچم خونين سپاه را دگربار برافراشت و ثابت قدم و استوار، پيشاپيش ديگر سپاهيان ايستاد تا پرچم سپاه كه در واقع نماد استوارى و حضور سپاهيان بود، پيش چشمان سربازان فريب خورده سپاه بصره جنب و جوشى دوباره بيابد.
يزيد بن قيس مانند هر جنگجويى ديگر مىدانست كه در كشاكش نبرد، پرچمداران بايد پيشاپيش سپاه باشند و بيش از همه و پيش از همه پذيراى تيرهاى و نيزههاى دشمن شوند. شهادت پرچمداران پيشين نيز گواهى بود بر اين معنا كه هر آن ممكن است تير و يا شمشير تيزى، پرچمدار سپاه را به خاك اندازد و پرچمش را با خونش رنگين كند.
يزيد بن قيس در همان حال كه پرچم را در دست گرفته بود، اشعارى سر مىداد كه سراسر شور و شهادت و از جان گذشتگى بود و در گوش غافلان و گمراهان سپاه دشمن طنين مىانداخت؛
قد عشت يا نفس و قد غنيت
دهراً فقطك اليوم ما بقيت
اطلب طول العمر ما حَييثِ
يعنى: [HIGHLIGHT=#b2a2c7]اى نفس من، بسيار زيستى و روزگارى را با مال و ثروت سپرى كردى. اى نفس من، همين اندازه كه زنده ماندى بس است .
زيرا تا زمانى كه تو زنده باشى، من نيز در طلب عمر (و آمال و آرزوها) خواهم بود.
گويى شجاعت و شهادتطلبى يزيد بن قيس نيرويى دوباره در پرچم سپاه دميده بود. پرچم همچنان ثابت ايستاد و برخاك نيفتاد تا ياوران حق را به چيرگى بر سپاه گمراهان رهنمون باشد.
--------------------------------------------------------------------------------
- تاريخ طبرى، ج 3، صص 524 - 525؛ الكامل فى التاريخ، ج 3، ص .246
***پرچمی بر موج خون***
مدیر انجمن: شورای نظارت
-
- پست: 63
- تاریخ عضویت: چهارشنبه ۲۵ فروردین ۱۳۸۹, ۵:۱۱ ب.ظ
- محل اقامت: تهروون
- سپاسهای ارسالی: 105 بار
- سپاسهای دریافتی: 119 بار
***پرچمی بر موج خون***
بگفت از دل شدی عاشق به کنکور
بگفت از دل تو گویی و من از زور
بگفتا عشق کنکور بر تو چون است
بگفت از جان شیرینم فزون است
بگفتا گر کند مغز تو را ریش
بگفت مغزم بود این گونه از پیش
بگفت ار من بیارم رتبه ای ناب
بگفتا وه چه می بینی تو در خواب
التماس دعا
بگفت از دل تو گویی و من از زور
بگفتا عشق کنکور بر تو چون است
بگفت از جان شیرینم فزون است
بگفتا گر کند مغز تو را ریش
بگفت مغزم بود این گونه از پیش
بگفت ار من بیارم رتبه ای ناب
بگفتا وه چه می بینی تو در خواب
التماس دعا