حدود و اختيارات قطب

مدیر انجمن: شورای نظارت

ارسال پست
Commander
Commander
پست: 2503
تاریخ عضویت: جمعه ۱۱ آبان ۱۳۸۶, ۳:۰۶ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 7581 بار
سپاس‌های دریافتی: 6236 بار
تماس:

حدود و اختيارات قطب

پست توسط مائده آسمانی »

 به نام خدا 


 حدود و اختيارات قطب


صوفيه براي اقطاب خود اختيارات فراواني قائل هستند و اين حدود و اختيارات از زبان کيوان قزويني که از اقطاب مهم بوده و لقب منصور  

عليشاه را داشته است چنين خلاصه شده است :

1) من داراي همان باطن ولايت هستم، که خاتم الانبياء داشت و به نيروي آن، تأسيس احکام تصوف را نمودم إلاّ اينکه او موسس و من

مروج و مدير و نگهبانم.

2) من مي توانم عده اي را تکميل کنم بطوري که روح قبائح را در تن آنها بميرانم و يا از تن آنها بيرون کرده به تن ديگران (کفار) بيندازم.

3) من از قيود طبع و نفس آزادم.

4) همه عبادات و معاملات مريدان من، بايد با اجازه من باشد.

5) هر اسم که من به مريدان تلقين مي کنم و اجازه دهم به دل يا زبان بگويند، آن اسم خدا مي شود و بقيه از درجه ي اعتبار ساقط

است.

6) معارف ديني و عقائد قلبي اگر با امضاي من باشد، مطابق با واقع است و إلاّ عين خطاست.

7) من مفترض الطاعة (يعني اطاعتم واجب است) و لازم الخدمة و لازم الحفظ هستم.

8) من در عقائد خودم آزادم.

9) من هميشه حاضر و ناظر احوال قلبي مريدم.

10) من تقسيم کننده بهشت و دوزخ هستم.


(استوارنامه کيوان قزويني، ص95 به بعد / جلوه حق مکارم شيرازي، ص196 / سيري کوتاه در مرام صوفيگري، ص11-12 / به نقل از کتاب

« تحقيقي در تصوف و عرفان ص427 نوشته حجة الاسلام خيرالله مرداني چاپ سپهر قم)


البته ممکن است اين اختيارات ده گانه، عقائد همه فرقه هاي صوفيه نبوده باشد ولي بيانگر موقعيت خاص قطب در ميان مريدان است.

جالب اينجاست که آقاي زين العابدين شيرواني که از حاميان سرسخت فرق صوفيه است در کتاب خود، مريدان را ملزم به پذيرش شرک

نموده است. چنانکه مي نويسد :

« پس در اين حال سالک بايد در جميع احوال و افعال و اقوال، از مراقبت صورت مرشد، غافل نشود و در هنگام ذکر و وِرد و طاعت و خدمت

از وجه شيخ خود غافل نگردد، تا آنکه سالک را از کشمکش خيال و اضطراب باز دارد و در نتيجه خطرات نفساني و وساوس شيطاني

نگذارد.

(رياض السياحة /ص 155 / تفسير صفي عليشاه)

منبع ضميمه شده : تحقيقي در تصوف و عرفان نوشته خيرالله مرداني ص427 چاپ سپهر قم


نقد اختيارات قطب توسط نويسنده :

اشکال به مورد اول :

اولا : باطن ولايت فقط نزد چهارده معصوم (عليهم السلام) و مخصوص آنها مي باشد.

ثانيا : بستگي دارد که شما صوفيه چه تعريفي از بطن ولايت داشته باشيد. اگر منظور شما از بطن ولايت همان منحرف کردن نفوس

انساني از راه خدا به سوي خود است، پس در اين صورت ولايت شما ولايتي است شيطاني. چراکه هر کس بنده اي از بندگان خدا را به

سوي خود بخواند نشان دهنده ي اين است که در صدد فريب دادن انسانهاست و براي نفس خويش بانگ اناالحق مي زند. و اگر منظور،

همان ولايت اهل بيت عليهم السلام است، پس در اين صورت فقط فقهاء و علماي شيعه اجازه ي چنين ولايتي را در اين زمان که امام

معصوم در دسترس نيست، دارند که حتي آن هم مشروط به رعايت احکام الهي و اجراي سنت و سيره معصومين است. يعني طبق يک

شرايط و ظوابطي که خود ائمه اطهار عليهم السلام بيان کرده اند، مي توانند منصب ولايت را در دست گيرند.

ثالثا : از کجا توانستيد اين نيروي باطني ولايت را از پيامبر خدا اخذ کنيد؟

رابعا : با چه اجازه اي احکام منحرفه تصوف را تأسيس کرده ايد؟

خامسا : اين مقام را که نگهبان دين هستيد دقيقا يک کپي برداري از منصب ولايت اهل بيت عليهم السلام است که چون شما صوفيه

درصدد قد علَم کردن در برابر ولايت معصومين بوده ايد چنين اجازه اي را به خود داده ايد. چراکه اين نگهباني از دين در روايات شيعه مربوط

به امامان معصوم است.

اشکال به مورد دوم :

اولين اشکالي که در اين قسم به طور واضح به چشم مي خورد اين است که اگر قرار بود شما عده اي را تکميل کنيد پس هدف از بعثت

انبياء و امامان و در نتيجه هدف از آفرينش لغو و عبث مي شد و إلاّ که انبياء و امامان به اين مقام اولي تر بوده اند.

به عبارت ديگر : اگر قرار باشد که يک انسان، انسان ديگر را تکميل کند پس جايگاه دين الهي و ارسال پيامبران و فلسفه ولايت امامان در

چه موقعيتي قرار خواهد گرفت چراکه اگر اينگونه باشد، به ناچار بايد قيد شريعت را زد و براي کمال يافتن و سعادت ابدي از اين طريق

استفاده نمود.

علاوه بر اين، اختيار انسان در تعيين سرنوشت خود چه مي شود؟

مضافا به اينکه اگر بخواهد اينطور باشد، اين قطب بايد بر اساس وظيفه اي که دارد همه انسانها را تکميل کند وگرنه وظيفه الهي خويش را

انجام نداده و حکمت خداوند لطيف زير سوال مي رود.

جالب اينکه اگر بتوان روح قبائح را از تن انسانها بيرون کرد و يا به تن ديگران ادخال نمود پس جايگاه شيطان در اين وسط کجاست چراکه تا

آخرين لحظه عمر بشريت مهلت داده شده و همچنين انبياء و اولياء هم از وساوس شيطاني در امان نبودند و نيستند.

اشکال به مورد سوم :

اولا آزادي به چه معنا؟ به معناي اينکه هر کاري که نفس مي گويد بدون چون و چرا آزادم انجام دهم؟ اگر اين باشد يعني اينکه شما گناه

مي کنيد چرا که نفس، انسان را به گناه وادار مي کند. آيا مي توان از چين کسي که خود را از تمام قيود نفس، رها مي داند پيروي کرد و

آن را به عنوان قطب العارفين و امام المتقين دانست؟

اشکال به مورد چهارم :

در هيچ جاي اسلام ذکر نشده که مومنين براي انجام معاملات و عبادات بايد اجازه بگيرند بلکه همينکه از سوي خداوند به عبادت کردن

ايشان خطاب آمده، کافي است براي اينکه مکلف براي عبادت نيازي به اجازه گرفتن از خلق خداوند نداشته باشد و در مورد معاملات بايد

گفت که در اسلام هيچ يک از انبياء و امامان از سوي خداوند چنين منصبي واجازه اي نداشتند که براي صحت معاملات بندگان خدا، اجازه

خود را شرط بدانند.

اشکال به مورد پنجم :

نقد اين مورد از اوضح الواضحات است.

اشکال به مورد ششم :

اولا چه ملاکي بر اين اعتقاد خود از سوي شرع و يا معصومين داريد؟ و همچنين چه تضميني براي تطابق با واقع بودن عقايد قلبي خود

داريد؟ آيا شما معصوميد؟

اشکال به مورد هفتم :

انحراف اين حرف هم از اوضح الواضحات است. به چه ملاکي .....؟ به چه اجازه اي ..... ؟

اشکال به مورد هشتم :

شما معصوم نيستيد و انسان غير معصوم را نمي توان در اعتقادات موثق دانست. علاوه بر اين ممکن است از شما هر اعتقاد منحرفي

بيان شود ولي آيا مي توان گفت آن صحيح است؟ تفکر صحيح در اعتقادات صحت اعتقادات را به همراه دارد.

اشکال به مورد نهم :

کپي برداري از جايگاه حضرات معصومين (عليهم السام). چراکه در روايتي امام باقر عليه السلام فرمودند : « لايخفي علينا شي من

اعمالکم » يعني هيج يک از اعمال شما از ما مخفي نيست. (تحف العقول) که اين مورد از مواردي است که بدون هيچ مدرک و سندي و

بدون هيچ اجازه اي از سوي امامان معصوم براي خود قلمداد کرده اند و اين عين شرک در ولايت معصوميمن عليهم السلام است.

اشکال به مورد دهم :

به کجا چنين شتابان ........ ؟؟!!
تصویر
ارسال پست

بازگشت به “صوفیه”