«فريادهاى روشنگر»

مدیر انجمن: شورای نظارت

ارسال پست
Commander
Commander
پست: 2503
تاریخ عضویت: جمعه ۱۱ آبان ۱۳۸۶, ۳:۰۶ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 7581 بار
سپاس‌های دریافتی: 6236 بار
تماس:

«فريادهاى روشنگر»

پست توسط مائده آسمانی »

[font=Times New Roman] بسم الله الرحمن الرحیم


«فريادهاى روشنگر»   


«جندب بن عبدالله أزدى» يكى از دوستان و ياران مولا على (ع) بود، وى كه در روز به خلافت رسيدن عثمان در مدينه حاضر بود، خدمت على (ع) رسيد

و نگرانى خود را به حضرت اعلام كرد. او به قدرى از پايمال شدن حق آن حضرت به تنگ آمده بود كه پيشنهاد قيام و حركت نظامى به آن حضرت داد تا با يارى

دوستان، حق مسلمى را كه پس از رحلت رسول گرامى اسلام (ص) زير پا گذاشته شده بود، باز ستانند. امام على (ع) نيز حق‏ناشناسى مردم و فراهم نبودن

زمينه انجام چنين كارى را به وى گوشزد كرد او را به صبر فراخواند.


جندب به خوبى مى‏دانست كه اگر نمى‏توان با شمشير با دشمن جنگيد، با زبان مى‏توان. او - كه وظيفه‏شناسى از ويژگى‏هاى بارزش بود - با بسته ديدن راه

جبهه نظامى، پاى در جبهه فرهنگى نهاد و پس از اين ملاقات، با عزم و اراده‏اى آهنين و با سرمايه گرانبهايى كه از همنشينى با مولاى خود به دست آورده بود،

به كوفه بازگشت و مبارزه فرهنگى خود را با ظلم و جور آغاز نمود.


در آن زمان، به حكم خليفه دوم، نقل حديث از رسول اكرم (ص) ممنوع بود و از طرفى با روى كار آمدن بنى اميه (كه كينه‏اى ديرينه با بنى هاشم و به ويژه با

على بن ابى طالب داشتند)
نقل احاديث رسول اكرم (ص) و فضايل و كرامات على (ع)، معنايى جز شنا كردن بر خلاف جهت آب در رود خروشان جامعه نداشت.

با اين كه اقوام و خويشان جندب در كوفه به سر مى‏بردند، او در اين مبارزه فرهنگى به كسى جز خدا متكى نبود. در جمع مردم حاضر مى‏شد و فضايل مولاى

خود على (ع) را به آنان گوشزد مى‏كرد. هر جا دلى را آماده مى‏يافت، تلاش مى‏كرد تا آن را با نور ولايت مولا على (ع) روشن كند.


جندب همواره مورد طعن برخى از مردم قرار مى‏گرفت. بسيار مى‏شد كه كسى به او بگويد:

«اى جندب! اين حرف‏ها را رها كن، به دنبال كارى برو كه به درد تو بخورد و سودى داشته باشد.»

ولى جندب كه جهاد فرهنگى خود را با معرفت آغاز كرده بود، به مصداق آيه شريه «لا يخافون لومة لائم» با شنيدن اين سخنان دست از آرمان‏ خود بر نمى‏داشت

و با خونسردى و آرامش پاسخى بى گزند به اين سخن مى‏داد:


 «اين حرف‏ها همان چيزهايى است كه هم به درد من مى‏خورد و هم به درد تو!»  

و از آن پس باز هم در پى گوش شنواى ديگرى مى‏گشت تا او را با مقام و منزلت مولاى خود على (ع) آشنا سازد.

جندب آن قدر در اين راه تلاش مى‏كرد كه عده‏اى نزد «وليد بن عقبه» حاكم وقت كوفه، رفتند و به او گفتند كه جندب چنين حرف‏هايى مى‏زند و... بالاخره او را

بر آن داشتند كه جندب را زندانى كند. وليد نيز دستور بازداشت جندب را صادر كرد و جندب به زندان افتاد و مدتى را هم در زندان به سر برد.

جندب را بسيارى از بزرگان كوفه مى‏شناختند. او در ميان قبيله
«ازد» از احترام بالايى برخوردار بود. به همين خاطر، بسيارى از بزرگان كوفه و قبيله «ازد»

وساطت كردند و وليد ناگزير او را رها ساخت.

 اين گرفتارى‏ها هيچ خللى در عزم جندب وارد نكرد و او اين بار با عزمى استوارتر، فعاليت خود را از سر گرفت و در زنده نگاه داشتن دستورهاى اسلام نابى كه

آن را در معرض خطر مى‏ديد، از هيچ كوششى فرو گذار نكرد.
 


-------پی نوشت--------------
- سوره مائده، آيه 54 «يجاهدون فى سبيل الله ولا يخافون لومة لائم».
- شرح نهج‏البلاغه ،ج 9، صص 56 - 58 و ج 12، ص 266؛ قاموس الرجال، ج 2، ص 746؛ بحارالانوار، ج 22، ص .439
تصویر
ارسال پست

بازگشت به “داستان”