صد حکايت تربيتي

مدیران انجمن: قهرمان علقمه, شورای نظارت

ارسال پست
Moderator
Moderator
پست: 2025
تاریخ عضویت: دوشنبه ۲ شهریور ۱۳۸۸, ۲:۲۳ ب.ظ
محل اقامت: آذربایجان
سپاس‌های ارسالی: 2903 بار
سپاس‌های دریافتی: 3754 بار

Re: صد حکايت تربيتي

پست توسط قهرمان علقمه »

 تصویر 



 تاثير شير دادن كودك در حال وضو  


شيخ مرتضي انصاري(متوفي 1281ه.ق.) كه در نجف اشرف مدفون است، از علما و مراجع برجسته قرن سيزدهم بود و كتاب‌هاي درسي«مكاسب»

و«رسائل» كه در حوزه‌هاي علميه تدريس مي‌شود، از تأليفات ايشان مي‌باشد. وي زاهد و عابدي بي مانند بود و از نظر علم و جنبه‌هاي معنوي،

يگانه عصر به حساب مي‌آمد. وقتي به مادرش گفتند: «فرزندت به درجات عالي علم و تقوا رسيده است» وي در پاسخ گفت:

«من در انتظار آن بودم كه فرزندم ترقي بيشتري داشته باشد. زيرا من به او شير ندادم مگر اين كه با وضو بودم و حتي در شب‌هاي سرد زمستان

هم بدون وضو او را شير نمي‌دادم.»[1]

--------------------------------------------------------------------------------
[1] . مرتضي انصاري، زندگاني و شخصيت انصاري، ص57.
Moderator
Moderator
پست: 2025
تاریخ عضویت: دوشنبه ۲ شهریور ۱۳۸۸, ۲:۲۳ ب.ظ
محل اقامت: آذربایجان
سپاس‌های ارسالی: 2903 بار
سپاس‌های دریافتی: 3754 بار

Re: صد حکايت تربيتي

پست توسط قهرمان علقمه »

 تصویر 



 نقش مادر در تربيت كودك  


«محمد حنفيه» فرزند علي بن ابي طالب ـ عليه السّلام ـ است. البته مادر وي فاطمه عليها سلام نيست.

وي در جنگ جمل، علمدار لشكر بود. علي ـ عليه السّلام ـ به او فرمان حمله داد. محمد حنفيه حمله كرد، ولي دشمن با ضربات نيزه و تير جلو علمدار را گرفت.

در نتيجه محمد از پيشروي باز ماند. حضرت خود را به او رساند و فرمود: «از ضربات دشمن مترس، حمله كن.»

وي قدري دوباره پيشروي كرد، ولي باز متوقف شد.

علي ـ عليه السّلام ـ از ضعف فرزندش سخت آزرده خاطر شد.

نزديك او آمد و با قبضه شمشير به دوشش كوبيد و فرمود: «اين ضعف و ترس را از مادرت به ارث برده‌اي.»

يعني من كه پدر تو هستم ترسي ندارم.[1]

رسول اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ در مورد انتخاب همسر، كه نقش اساسي در تربيت فرزند دارد مي‌فرمايد:

«موقع انتخاب همسر دقت كن كه فرزندت را در رحم چه شخصي مي‌خواهي قرار دهي.»[2]

--------------------------------------------------------------------------------

[1] . تتمه المنتهي، ص17.
[2] . مستطرف، ج2، ص218.
Moderator
Moderator
پست: 2025
تاریخ عضویت: دوشنبه ۲ شهریور ۱۳۸۸, ۲:۲۳ ب.ظ
محل اقامت: آذربایجان
سپاس‌های ارسالی: 2903 بار
سپاس‌های دریافتی: 3754 بار

Re: صد حکايت تربيتي

پست توسط قهرمان علقمه »

 تصویر 



 استقبال از كودك  

رسول اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ نشسته بود كه حسن و حسين ـ عليه السّلام ـ وارد شدند.

حضرت به احترام آنها از جاي رخاست و به انتظار ايستاد. كودكان كه هنوز در راه رفتن ضعيف بودند،

آرام پيش مي‌آمدند و پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ همچنان منتظر ايستاده بود. سرانجام رسول اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ به طرف آنها رفت، بغل باز كرد،

هر دو را بر دوش خود سوار نمود و به راه افتاد، در حالي كه مي‌فرمود: «فرزندان عزيزم، مركب شما چه خوب مركبي است و شماها چه سواران خوبي هستيد!»[1]

امام رضا ـ عليه السّلام ـ مي‌فرمايد: «لازم است با اطفال و بزرگسالان، مؤدب و محترمانه معاشرت كني.»[2]

--------------------------------------------------------------------------------

[1] . بحارالانورا، ج37، ص87.
[2] . مستدرك الوسائل، ج2، ص67.
Moderator
Moderator
پست: 2025
تاریخ عضویت: دوشنبه ۲ شهریور ۱۳۸۸, ۲:۲۳ ب.ظ
محل اقامت: آذربایجان
سپاس‌های ارسالی: 2903 بار
سپاس‌های دریافتی: 3754 بار

Re: صد حکايت تربيتي

پست توسط قهرمان علقمه »

 تصویر 



 خوشحال نمودن كودك  



مردي به نام«يعلي عامري» از محضر رسول اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ خارج شد تا در مجلسي كه دعوت داشت شركت كند.

كنار منزل پيامبر، حسين ـ عليه السّلام ـ را ديد كه با كودكان مشغول بازي است. طولي نكشيد رسول اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ با اصحاب خود از منزل خارج شد.

وقتي حسين ـ عليه السّلام ـ را ديد، دست‌هاي خود را باز كرد و از اصحاب فاصله گرفت. به طرف فرزندش رفت تا او را بگيرد.

كودك خنده‌كنان اين طرف و آن طرف مي‌گريخت و رسول اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ نيز خندان از پي او حركت مي‌كرد. وقتي او را گرفت،

دست‌هاي پر محبت خود را زير چانه و پشت گردن او نهاد و لبانش را بوسيد.[1]

پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ مي‌فرمايد: «كسي كه دختر بچه خود را شادمان كند، مانند كسي است كه بنده‌اي از فرزندان اسماعيل ذبيح‌الله ـ عليه السّلام ـ

را آزاد كرده باشد و آن كس كه پسر بچه خود را مسرور كند و ديده او را روشن سازد، مانند كسي است كه ديده‌اش از خوف خداوند گريسته باشد.»[2]


--------------------------------------------------------------------------------
[1] . همان، ص626.
[2] . مكارم الاخلاق. ص221.
Moderator
Moderator
پست: 2025
تاریخ عضویت: دوشنبه ۲ شهریور ۱۳۸۸, ۲:۲۳ ب.ظ
محل اقامت: آذربایجان
سپاس‌های ارسالی: 2903 بار
سپاس‌های دریافتی: 3754 بار

Re: صد حکايت تربيتي

پست توسط قهرمان علقمه »

 تصویر 




 پاكي، شرط رسيدن به كمال  



ابوسلمه گويد: «همراه عمربن خطاب» به مكه رفتيم و در مراسم حج شركت نموديم. در مجلسي شخصي نزد عمر آمد و گفت:

«من در حال احرام بيرون آمدم و تخم شتر مرغي را ديدم، آن را برداشتم و شكستم و پختم و خوردم، حال چه چيز به عنوان كفاره بر من واجب است؟»

عمر گفت: در اين باره چيزي به نظرم نمي‌رسد. اين جا بنشين شايد خداوند مشكل تو را به وسيله بعضي از اصحاب رسول خدا حل كند.

در اين هنگام ناگهان علي ـ عليه السّلام ـ همراه حسين ـ عليه السّلام ـ كه كودكي بيش نبود، به آن جا آمد.

عمر به آن شخص گفت: اين علي فرزند ابوطالب است، برخيز و سؤالت را از او بپرس.

اوبرخاست و جريان خود را بازگو كرد. علي ـ عليه السّلام ـ فرمود: سؤال خود را از اين پسرـ اشاره به حسين ـ بپرس.

مرد گفت: هر كدام از شما، مرا به ديگري حواله مي‌دهد!

مردمي كه در آن جا حاضر بودند اشاره كردند: ساكت باش! اين حسين ـ عليه السّلام ـ فرزند رسول خداست.

آن شخص سؤال خود را بار ديگر از اول تا آخر بيان كرد. امام خسين ـ عليه السّلام ـ به او فرمود: آيا شتر داري؟

او عرض كرد: آري.

فرمود: به تعداد تخم شتر مرغي كه برداشتي و خورده‌اي، شتر نر را با شتر ماده آميزش بده، آنچه از شتر ماده تولد يافت،

آن را به عنوان كفاره به سوي كعبه براي قرباني روانه كن.

عمر گفت: اي حسين، شتر ماده گاهي سقط جنين مي‌كند.

امام حسين ـ عليه السّلام ـ فرمود: تخم شتر مرغ نيز گاهي فاسد مي‌شود.

حضرت با اين مقايسه پاسخ عمر را داد.

عمر گفت: راست گفتي و نيكو جواب دادي.

علي ـ عليه السّلام ـ برخاست و حسينش را در آغوش گرفت و فرمود: آنها فرزنداني بودند كه از نظر پاكي و كمال،

بعضي از بعضي ديگر گرفته شده بودند و خداوند شنوا و آگاه است.[1]

--------------------------------------------------------------------------------
[1] . بحارالانوار، ج44، ص197.
Moderator
Moderator
پست: 2025
تاریخ عضویت: دوشنبه ۲ شهریور ۱۳۸۸, ۲:۲۳ ب.ظ
محل اقامت: آذربایجان
سپاس‌های ارسالی: 2903 بار
سپاس‌های دریافتی: 3754 بار

Re: صد حکايت تربيتي

پست توسط قهرمان علقمه »

 تصویر 




 منطق تربيتي  


يكي از همسران رسول خدا به نام«ماريه قبطيه» فرزندي به دنيا آورد كه پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ نام او را«ابراهيم» نهاد.

اين پسر، مورد علاقه شديد رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ قرار گرفت، اما هنوزهيجده ماه از عمرش تگذشته بود كه از دنيا رفت.

پيغمبر كه كانون عاطفه و محبت بود، از اين مصيبت به شدت متاثر شد، اشك ريخت و فرمود: «اي ابراهيم، دل مي‌سوزد و اشك مي‌ريزد و ما محزونيم

به خاطر تو، ولي هزگز بر خلاف رضاي خدا چيزي نمي‌گوييم.»

تمام مسلمانان از اين مصيبت متاثر بودند، زيرا آنها مي‌ديدند كه غباري از حزن و اندوه بر دل پيغمبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ نشسته است.

آن روز تصادفا خورشيد هم گرفته بود. با مشاهده اين وضع، مسلمانان همگي ابراز داشتند كه گرفتن خورشيد، نشانه هماهنگي عالم بالا با عالم پايين و

رسول خداست و اين اتفاق جز براي فوت فرزند پيغمبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ دليل ديگري نمي‌تواند داشته باشد. البته اين مطلب مانعي ندارد،

بلكه براي رسول اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ ممكن است دنيا هم زير و رو شود، اما در آن موقع اين اتفاق به روال طبيعي روي داده بود.

برداشت مسلمانان به گوش پيغمبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ رسيد. به جاي اين كه آن حضرت، از اين تعبير خوشحال شود و مثل بسياري از سياست بازها

موقعيت را براي تبليغات غنيمت شمرد و حتي از عواطف مردم به نفع اهداف تربيتي خودش استفاده كند، نه تنها چنين نكرد بلكه سكوت را هم جايز ندانست.

به مسجد آمد و به منبر رفت و مردم را آگاه نمود و صريحا اعلام داشت كه خورشيد گرفته است، اما هرگز به علت در گذشت فرزند من نبوده است.[1]

--------------------------------------------------------------------------------
[1] . مرتضي مطهري، سيره نبوي، ص71.
Moderator
Moderator
پست: 2025
تاریخ عضویت: دوشنبه ۲ شهریور ۱۳۸۸, ۲:۲۳ ب.ظ
محل اقامت: آذربایجان
سپاس‌های ارسالی: 2903 بار
سپاس‌های دریافتی: 3754 بار

Re: صد حکايت تربيتي

پست توسط قهرمان علقمه »

 تصویر 



 جنايت تبعيض بين دختر و پسر  


«قيس بن عاصم» كه در ايام جاهليت از اشراف و رؤساي قبايل بود، پس از ظهور اسلام، ايمان آورد.

روزي در سنين پيري به منظور جستجوي راه مغفرت الهي و جبران خطاهاي گذشته خود، شرفياب محضر رسول اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ گرديد و

گفت: «در گذشته، جهل و ناداني، بسياري از پدران را بر آن داشت كه با دست خويش، دختران بي‌گناه خود را زنده به گور سازند.

من نيز دوازده دخترم را در مدت اندك زنده به گور كرده‌ام.

همسرم سيزدهمين دخترم را پنهان از من زاييد و شير داد و چنين وانمود كرد كه نوزاد مرده به دنيا آمده است.

سال‌ها گذشت و دخترم نزد خويشان همسرم بزرگ شد. تا روزي هنگامي كه ناگهان از سفري بازگشتم، دختري خردسال را در سراي خود ديدم.

چون شباهتي كامل به فرزندانم داشت، درباره‌اش به ترديد افتادم و بالاخره دانستم دختر من است.

بي‌درنگ دختر را كه زار‌ زار مي‌گريست، كشان‌كشان به نقطه دوري بردم و به ناله‌ها و التماس‌هاي دلخراشش اعتنا نكردم و زنده به گورش نمودم.

قيس پس از نقل ماجراي خود، به انتظار جواب، سكوت كرد،

در حالي كه از ديده‌هاي رسول اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ قطره‌هاي اشك فرو مي‌چكيد و با خود زمزمه مي‌فرمود: «آن كه رحم نكند بر او رحم نشود.»

پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ سپس به قيس خطاب كرد و فرمود: «روز بدي در پيش خواهي داشت اي قيس!»

قيس پرسيد: اينك براي تخفيف باز گناهم چه كنم؟

حضرت پاسخ داد: «به عدد دختراني كه كشته‌اي، كنيز آزاد كن.»[1]

بيان: تبعيض بين دختر و پسر در يك خانواده و فرق گذاشتن بين فرزندان، به هر دليلي كه باشد، از جهت تربيتي توجيه نمي‌پذيرد،

اگر چه تبعيض فقط در نگاه كردن باشد، چرا كه كودك عقده‌اي بار مي‌آيد.

--------------------------------------------------------------------------------

[1] . مصطفي زماني وجداني، داستانها و پندها، ج1، ص15.
Moderator
Moderator
پست: 2025
تاریخ عضویت: دوشنبه ۲ شهریور ۱۳۸۸, ۲:۲۳ ب.ظ
محل اقامت: آذربایجان
سپاس‌های ارسالی: 2903 بار
سپاس‌های دریافتی: 3754 بار

Re: صد حکايت تربيتي

پست توسط قهرمان علقمه »

 تصویر 


 بلند همتي در كودك، بزرگي مي‌آفريند.  



«عبدالله مبارك» مي‌گويد: سالي براي حج به مكه رفتم.

در آن سفر، كودكي هفت يا هشت ساله را ديدم كه در كنار كاروان، بدون توشه و مركب حركت مي‌كرد.

نزد او رفتم و گفتم: با چه چيزي اين بيابان و راه طولاني را مي‌پيمايي؟

گفت: با خداي پاداش دهنده.

اين كودك ناشناس، در چشمم بزرگ آمد. گفتم: پسرم، زاد و توشه و مركب تو كجاست؟

فرمود: زاد و توشه‌ام، تقواست و مركبم، دو پايم هست و قصدم خدا مي‌باشد.

وقتي اين سخنان نغز را از آن كودك شنيدم، به نظرم بسيار بزرگ آمد. پرسيدم: از كدام طايفه هستي؟
فرمود: از طايفه مطلب.

گفتم: پسر چه كسي هستي؟

فرمود: هاشمي.

گفتم: از كدام شاخه هاشمي؟

گفت: از علوي فاطمي.

پس از آن ديگر او را نديدم تا اين كه به مكه رسيدم و بعد از انجام دادن مناسك حج، به ابطح(محلي نزديك مكه) رفتم.

ناگهان عده‌اي را ديدم كه دور شخصي حلقه زده‌اند. به پيش رفتم. ديدم همان كودك است.

از جمعيت نامش را جويا شدم. گفتند: اين شخص زين‌العابدين، امام سجاد است.[1]


--------------------------------------------------------------------------------

[1] . ابن شهر آشوب، مناقب، ج4، ص155.
Moderator
Moderator
پست: 2025
تاریخ عضویت: دوشنبه ۲ شهریور ۱۳۸۸, ۲:۲۳ ب.ظ
محل اقامت: آذربایجان
سپاس‌های ارسالی: 2903 بار
سپاس‌های دریافتی: 3754 بار

Re: صد حکايت تربيتي

پست توسط قهرمان علقمه »

 تصویر 




 حرف حق نتيجه شجاعت كودك  



روزي«هارون‌الرشيد» خليفه عباسي، بهلول را ديد كه بازي مي‌كرد. گفت: بهلول چه كار مي‌كني؟

بهلول گفت: مشغول خانه ساختن هستم.

بهلول گاهي خانه گلي مي‌ساخت و با بچه‌ها بازي مي كرد. هارون گفت: عجب مردي هستي!

بهلول گفت: چه كار كرده‌ام؟

هارون گفت: پشت پا زده‌اي به دنيا و آنچه در دنياست.

بهلول برخاست و گفت: نه، تو عجب مردي هستي!

هارون پرسيد: من براي چه؟

بهلول گفت: چون تو پشت پا زده‌اي به آخرت و زندگي جاودانت وكار من در مقابل كار تو، هيچ است.[1]

بيان: براي انسان رسيدن به هدف از طريق صحيح مهم است كه همانا رضايت خداوند است. رضايت خداوند شكل‌هاي مختلفي مي‌تواند داشته باشد،

از جمله اين كه انساني همچون بهلول كه از شاگردان امام صادق ـ عليه السّلام ـ است براي فرار از قبول مسؤليت در دستگاه ظلم،

همچون بچه‌ها رفتار مي كند. جداي از آن، مربي و پدر و مادر موفق، آن است كه براي تربيت كودكان، خودش را ولو براي لحظه‌اي، در

رديف كودكان قرار دهد تا از راه دوستي و صميميت فكرش را به آنها القا كند.


--------------------------------------------------------------------------------
[1] . تربيت فرزند در اسلام، ص161.
Moderator
Moderator
پست: 2025
تاریخ عضویت: دوشنبه ۲ شهریور ۱۳۸۸, ۲:۲۳ ب.ظ
محل اقامت: آذربایجان
سپاس‌های ارسالی: 2903 بار
سپاس‌های دریافتی: 3754 بار

Re: صد حکايت تربيتي

پست توسط قهرمان علقمه »

 تصویر 




 پسر هوشمند  


شخصي كه به عنوان زاهد در ميان مردم شناخته مي‌شد، روزي مهمان سلطاني شد.

در موقع غذا خوردن، كمتر از معمول غذا خورد، اما نمازش را بيش از معمول طول داد.

زاهد سالوس، بعد از آمدن به خانه، دوباره غذا خورد. پسر زيرك او متوجه شد كه پدرش از غذاي شاه به قدر كافي نخورده است.

وقتي علت را سؤال كرد، زاهد جواب داد: «در حضور شاه زياد نخوردم تا وجهه پارسايي من حفظ شود و روزي به كار آيد.»

پسر گفت: «بنابراين نمازت را قضا كن كه در آن جا نماز درستي نخوانده‌اي تا روزي در درگاه خدا به كار آيد.»[1]


--------------------------------------------------------------------------------
[1] . گلستان سعدي، حكايت ششم، ص104.
ارسال پست

بازگشت به “مهارت های زندگی”