صد حکايت تربيتي
مدیران انجمن: قهرمان علقمه, شورای نظارت
-
- پست: 2025
- تاریخ عضویت: دوشنبه ۲ شهریور ۱۳۸۸, ۲:۲۳ ب.ظ
- محل اقامت: آذربایجان
- سپاسهای ارسالی: 2903 بار
- سپاسهای دریافتی: 3754 بار
Re: صد حکايت تربيتي
7- مهرباني به كودك در حال نماز
روزي پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ با جمعي از مسلمانان، در نقطهاي نماز ميگزارد. موقعي كه آن حضرت به سجده رفت،
حسين ـ عليه السّلام ـ كه آن موقع كودك خردسالي بود، در پشت پيغمبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ سوار شد و به پاهاي خود حركت داد و هيهي ميكرد.
وقتي پيغمبر خواست سر از سجده بردارد او را گرفت و كنار خود به زمين گذارد. باز در سجدههاي ديگر اين كار تكرار شد تا اين كه نماز به پايان رسيد.
يك يهودي كه ناظر اين صحنه بود، پس از نماز به حضرت عرض كرد: «شما با كودكان خود طوري رفتار ميكنيد كه ما هرگز چنين نميكنيم.»
پيغمبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ در جواب فرمودند: «اگر شما به خدا و رسول او ايمان ميداشتيد، با كودكان خود به عطوفت و مهرباني رفتار ميكرديد.»
آري مهر و محبت پيغمبر عظيم الشأن اسلام با يك كودك، چنان آن مرد يهودي را تحت تاثير قرار داد كه از صميم قلب، آيين مقدس اسلام را پذيرفت.[1]
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . بحارالانوار، ج43، ص296.
-
- پست: 2025
- تاریخ عضویت: دوشنبه ۲ شهریور ۱۳۸۸, ۲:۲۳ ب.ظ
- محل اقامت: آذربایجان
- سپاسهای ارسالی: 2903 بار
- سپاسهای دریافتی: 3754 بار
Re: صد حکايت تربيتي
8- تشويق كودك
روزي علي ـ عليه السّلام ـ در منزل بود و فرزندانش عباس و زينب، كه آن زمان خردسال بودند، در دو طرف آن حضرت نشسته بودند.
علي ـ عليه السّلام ـ به عباس فرمود: بگو يك.
يك.
بگو دو.
عباس عرض كرد: حيا ميكنم با زباني كه يك گفتهام، دو بگويم.
علي ـ عليه السّلام ـ براي تشويق و تحسين وي، چشمهايش را بوسيد.
سپس حضرت به زينب كه در طرف چپ نشسته بود، توجه فرمود. زينب عرض كرد: پدر جان، آيا ما را دوست داري؟
حضرت فرمود: بلي، فرزندان ما پارههاي جگر ما هستند. زينب گفت: «دو محبت در دل مردان با ايمان نميگنجد: حب خدا و حب اولاد.
ناچار بايد گفت: حب به ما شفقت و مهرباني است و محبت خالص ذات لايزال الهي است.»
حضرت با شنيدن اين حرف به آن دو، مهر و عطوفت بيشتري ميفرمود و آنان را تحسين و تمجيد ميكرد.
رسول اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ فرمود: «پدري كه با نگاه محبت آميز خود فرزند خويش را مسرور مي كند، خداوند به او اجر آزاد كردن بندهاي را عنايت ميفرمايد.»[1]
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . مسترك الوسائل، ج2، ص626.
-
- پست: 2025
- تاریخ عضویت: دوشنبه ۲ شهریور ۱۳۸۸, ۲:۲۳ ب.ظ
- محل اقامت: آذربایجان
- سپاسهای ارسالی: 2903 بار
- سپاسهای دریافتی: 3754 بار
Re: صد حکايت تربيتي
2- نتيجه نام بد
مردي به نام«شريك بن اعور» كه بزرگترين قوم خود بود و در زمان معاويه زندگي ميكرد، شكل بدي داشت.
در يكي از روزهايي كه معاويه در اوج قدرت پوشالياش بود، شريك بن اعور به مجلس او آمد.
معاويه از اسم نا مطبوع وي و پدرش و نيز از شكل بدش استفاده كرد و او را به باد تحقير و اهانت گرفت.
معاويه گفت: «نام تو شريك است و براي خدا شريكي نيست. تو پسر اعوري و سالم از اعور[1]بهتر است.
صورت بد گلي داري و خوشگل بهتر از بدگل است. چرا قبيلهات تو را با وجود اين همه نقص و زشتي به سيادت و آقايي خود برگزيدهاند؟»
شريك در جواب گفت: «به خدا قسم تو معاويه هستي و معاويه، سگي است كه عوعو ميكند تو عوعو كردي، پس نامت را معاويه گذاردند.
تو فرزند حربي و صلح از حرب[2] بهتر است.
تو فرزند صخري و زمين هموار از سنگلاخ بهتر است. با اين همه چگونه به مقام زمامداري مسلمانان نائل آمدي؟»
سخنان شريك بن اعور، معاويه را خشمگين ساخت.[3]
در روايات هست كه يكي از حقوق فرزند بر پدر، انتخاب نام نيك است. اگر نام خوب باشد كودك سعي ميكند با معناي آن اسم، خود را تطبيق دهد.
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . كسي كه يكي از چشمهايش معيوب باشد.
[2] . حرب: جنگ.
-
- پست: 2025
- تاریخ عضویت: دوشنبه ۲ شهریور ۱۳۸۸, ۲:۲۳ ب.ظ
- محل اقامت: آذربایجان
- سپاسهای ارسالی: 2903 بار
- سپاسهای دریافتی: 3754 بار
Re: صد حکايت تربيتي
4- اثر تربيت در كودك
«سهل شوشتري» از بزرگان عرفاست كه در سن هشتاد سالگي، به سال283 ه.ق از دنيا رفت.
او مي گويد: «من سه ساله بودم كه نيمههاي شبي ديدم داييام«محمد بن سوار» از بستر خواب برخاسته و مشغول نماز شب است.
يك بار به من گفت: «پسرم، آيا آن خداوندي كه تو را آفريده ياد نميكني؟»
گفتم: «چگونه او را ياد كنم؟»
گفت: شب، هنگامي كه براي خواب در بسترت ميآرمي، سه بار از صميم دل بگو: «خدا با من است و مرا مينگرد و من در محضر او هستم.»
چند شب همين گفتار را از ته دل گفتم. سپس به من گفت: «اين جملهها را هر شب هفت بار بگو.» من چنين كردم.
شيريني اين ذكر در دلم جاي گرفت.
پس از يك سال به من گفت: «آنچه گفتم در تمام عمر تا آن گاه كه تو را در گور نهند از جان و دل بگو، كه همين ذكر و معنويتش دست تو را در دو جهان بگيرد و نجات بخشد.»
به اين ترتيب نور ايمان به توحيد، در دوران كودكي در دلم راه يافت و بر سر قلبم چيره شد.[1]
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . داستان دوستان، ج5، ص257.
-
- پست: 2025
- تاریخ عضویت: دوشنبه ۲ شهریور ۱۳۸۸, ۲:۲۳ ب.ظ
- محل اقامت: آذربایجان
- سپاسهای ارسالی: 2903 بار
- سپاسهای دریافتی: 3754 بار
Re: صد حکايت تربيتي
5- شخصيت دادن به كودك
علي ـ عليه السّلام ـ مكرر در حضور مردم از فرزندان خود پرسشهاي علمي ميكرد و گاهي جواب سوالهاي مردم را به آنها محّول ميفرمود.
يكي از نتايج درخشان اين عمل، احترام به كودكان و بزرگداشت شخصّيت آنان بود.
روزي علي ـ عليه السّلام ـ از فرزندان خود حسن و حسين ـ عليه السّلام ـ در چند موضوع سوالهايي كرد و هر يك با عباراتي كوتاه، جوابهايي حكيمانه دادند.
آن گاه حضرت متوجه «حارس اعور» كه در مجلس حاضربود گرديد و فرمود:« اين سخنان حكيمانه را به فرزندان خودتان بياموريد،
زيرا موجب تقويت عقل و مآل انديشي و صاحب نظري آنان ميگردد.»[1]
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . بحارالانوار، ج 72، ص193.
-
- پست: 2025
- تاریخ عضویت: دوشنبه ۲ شهریور ۱۳۸۸, ۲:۲۳ ب.ظ
- محل اقامت: آذربایجان
- سپاسهای ارسالی: 2903 بار
- سپاسهای دریافتی: 3754 بار
Re: صد حکايت تربيتي
6- نهي از سرزنش
در صدر اسلام، «ابوجهل» همواره مزاحم رسول اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ و مانع پيشرفت اسلام بود، او به علت سوءنيّت و جاه طلبي، مرتكب جنايت عظيمي شد
و در بين مسلمانان به ناپاكي و خيانت معروف گرديد. فرزندش «عكرمه» چندي پس از مرگ وي، شرفيات محضر رسول اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ شد و اسلام اختيار كرد.
پيغمبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ او را پذيرفت، در آغوشش گرفت و به او آفرين گفت. مردم درباره او ميگفتند: «اين فرزند دشمن خداوند است.»
عكرمه از ملامت و سرزنش مردم، به رسول اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ شكايت برد. ايشان مردم را از ملامت وي نهي فرمود و در زمينه جمع آوري زكات، شغلي به او داد.[1]
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . سفينه البحار، ج6، ص 333.
-
- پست: 2025
- تاریخ عضویت: دوشنبه ۲ شهریور ۱۳۸۸, ۲:۲۳ ب.ظ
- محل اقامت: آذربایجان
- سپاسهای ارسالی: 2903 بار
- سپاسهای دریافتی: 3754 بار
Re: صد حکايت تربيتي
7- تأمين زندگي كودك، عبادت است
مردي از انصار فوت كرد، در حالي كه داراي چند طفل صغير بود.
وي اندك سرمايهاي را كه داشت، قبل از مرگ، به قصد عبادت و جلب رضاي خداوند خرج كرده بود.
براي همين فرزندانش پس از مرگ او به گدايي افتادند. اين خبر به اطلاع پيغمبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ رسيد. ايشان پرسيد: «با جنازه اين مرد چه كرديد؟»
فرمودند: «دفنش نموديم.»
فرمودند: «اگر قبلا مي دانستم، نميگذاشتم او را در قبرستان مسلمانان دفن كنيد. او مال خود را بدون توجه به فرزندانش از دست داده و آنها را چون گدايان،
بين مردم رها نموده است.»[1]
بيان: البته مسؤوليت پدران، تنها اداره زندگي مادي فرزندان نيست، بلكه بايد به فكر پرورش روحي آنان نيز باشند.
علي ـ عليه السّلام ـ مي فرمايد: «بخشش و تفضل هيچ پدري بهتر از عطيه ادب و تربيت پسنديده نيست.[2]
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . قرب الاسناد، ص31.
[2] . مستدرك الوسائل، 2، ص625.
-
- پست: 2025
- تاریخ عضویت: دوشنبه ۲ شهریور ۱۳۸۸, ۲:۲۳ ب.ظ
- محل اقامت: آذربایجان
- سپاسهای ارسالی: 2903 بار
- سپاسهای دریافتی: 3754 بار
Re: صد حکايت تربيتي
نام زيبا براي كودك
«عمر» دختري داشت كه نامش«عاصيه» بود. عاصيه يعني گناهكار. رسول اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ آن اسم را تغيير داد و او را«جميله» يعني زيبا ناميد.
«زينب» دختر«ام سلمه»،«بره» نام داشت. بره يعني نيكوكار.
از اين كلمه خودستايي و خودپسندي استشمام ميشد و كساني درباره آن زن ميگفتند كه با اين اسم ميخواهد ادعاي پاكي نمايد.
براي اين كه مورد تحقير و بي احترامي مردم واقع نشود، رسول اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ اسم او را به زينب تغيير دادند.
«احمد بن ميثم» از علي بن موسي الرضا ـ عليه السّلام ـ سوال كرد: «چرا اعراب فرزندان خود را به نامهاي سگ و يوزپلنگ و نظاير آنها نامگذاري ميكردند؟»
حضرت در جواب فرمود: «عربها، مردان جنگ و نبرد بودند. اين اسمها را روي فرزندان خود ميگذاردند تا وقت صدا زدن، در دل دشمن ايجاد هول و هراس نمايند.»[1]
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . وسائل الشيعه، ج15، ص123.
-
- پست: 2025
- تاریخ عضویت: دوشنبه ۲ شهریور ۱۳۸۸, ۲:۲۳ ب.ظ
- محل اقامت: آذربایجان
- سپاسهای ارسالی: 2903 بار
- سپاسهای دریافتی: 3754 بار
Re: صد حکايت تربيتي
اثر ايمان در كودك
هنگامي كه حضرت يوسف را در بازار مصر در معرض فروش قرار دادند، مردي با ديدن چهره پاك و معصومانه آن حضرت متاثر شد
و رو به مردمي كه براي خريد و فروش برده جمع شده بودند گفت: «به اين كودك غريب و بيگناه رحم كنيد و با او مهربان باشيد.»
حضرت يوسف كه با وجود سن كم، از ايمان و اعتماد به نفس كاملي برخوردار بود، به آن مرد رو كرد و گفت:
«آن كس كه خدا را دارد، گرفتار غربت و تنهايي نميشود.»[1]
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . مجموعه ورام، ج1، ص33.
-
- پست: 2025
- تاریخ عضویت: دوشنبه ۲ شهریور ۱۳۸۸, ۲:۲۳ ب.ظ
- محل اقامت: آذربایجان
- سپاسهای ارسالی: 2903 بار
- سپاسهای دریافتی: 3754 بار
Re: صد حکايت تربيتي
پدري مهربان
در دوران كوتاه حكومت سراسر عدل حضرت علي ـ عليه السّلام ـ مقدراي عسل به بيتالمال مسلمين آوردند.
پدر يتيمان دستور داد كودكان بي سرپرست را از گوشه و كنار حاضر كنند. اين خبر به گوش اطفال بي كس رسيد.
آنها از خوشحالي گويي بال در آوردند و سوي پدر مهربان خود شتافتند.
حضرت موقعي كه عسل را بين كودكان تقسيم مينمود، با دست خود آن را به دهان يتيمان ميگذاشت.
اطرافيان وقتي اين عمل حضرت را مشاهده كردند، از اين كه امام و خليفه مسلمين چنين با كودكان برخورد ميكرد تعجب نمودند.
يكي گفت: «اين عمل در شأن شما نيست.» حضرت فرمود: «امام پدر يتيمان است. عسل به دهان يتيمان ميگذارم و به جاي پدران از دست رفتهشان،
به آنها مهرباني ميكنم...!» آن روز، مردم از اين برخورد ملايم و پدرانه امام درس بزرگي گرفتند.[1]
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . بحارالانوار، ج41، ص123.