نام هاي حضرت زهرا(س)

مدیر انجمن: شورای نظارت

ارسال پست
Senior Member
Senior Member
پست: 177
تاریخ عضویت: پنج‌شنبه ۹ اردیبهشت ۱۳۸۹, ۱۲:۴۶ ق.ظ
محل اقامت: تبریز
سپاس‌های ارسالی: 626 بار
سپاس‌های دریافتی: 235 بار

نام هاي حضرت زهرا(س)

پست توسط امیر علقمه »

قال الصادق عليه‏السلام:
«لفاطمة تسعة أسماء عند اللَّه عزّ و جل: فاطمة والصديقة والمباركة والطاهرة والزكية والراضية والمرضية والمحدثة والزهراء ثم قال:...؛
حضرت فاطمه‏ى زهراء عليهاالسلام در پيشگاه خداوند نه اسم مخصوص دارد: فاطمه، صديقه، مباركه، طاهره، زكيه، راضيه، مرضيه، محدثه و زهراء.» (1)
حضرت فاطمه‏ى زهرا عليهاالسلام يك نام رسمى داشت كه همان فاطمه مى‏باشد. اين نام را پيامبر اكرم صلى اللَّه عليه و آله و سلم هنگام تولد به امر خداوند براى دخترش برگزيد؛ لكن به تصريح امام صادق عليه‏السلام، فاطمه‏ى زهرا عليهاالسلام نه اسم مخصوص، در پيشگاه خداوند متعال دارد، لذا يكى از كنيه‏هاى آن حضرت «اُمّ‏الأسماء» است؛ يعنى بانويى كه اسامى فراوان دارد. و اين مطلب، دلالت بر عظمت روحى صديقه كبرى عليهاالسلام مى‏كند، زيرا حضرت فاطمه عليهاالسلام زن نمونه بودند. زن نمونه؛ يعنى انسانى كامل كه براى بشريت الگو و سرمشق مى‏باشد، لذا همه‏ى صفات عالى انسانى در صديقه‏ى طاهره عليهاالسلام جمع بود و ايشان در برابر هر صفت نيك، داراى لقبى خاص هستند. اين نه نام كه از شهرت والايى برخوردار است در فصل اول مورد بررسى و تبيين قرار مى‏گيرد.
گفت یا علی(ع)؛عشق آغاز شد.

گفت یا زهرا(س)؛سوز آغاز شد.

و چه سریست بین عشق و سوز؟

شاید همان قصه شمع و پروانه باشد که حکایت نور است و سوختن؛
Senior Member
Senior Member
پست: 177
تاریخ عضویت: پنج‌شنبه ۹ اردیبهشت ۱۳۸۹, ۱۲:۴۶ ق.ظ
محل اقامت: تبریز
سپاس‌های ارسالی: 626 بار
سپاس‌های دریافتی: 235 بار

فاطمه

پست توسط امیر علقمه »

فَطَمَ- فِطاماً فَطْماً الولدَ: فصله عن الرضاع.
در لغت وقتى طفل از شير گرفته مى‏شود، مى‏گويند: فَطَمَ الولدَ.
«فاطمه وصفى است از مصدر فطم. و فطم در لغت عرب به معنى بريدن، قطع كردن و جدا شدن آمدن است. اين صيغه كه بر وزن فاعل معنى مفعولى مى‏دهد، به معنى بريده و جدا شده است. فاطمه از چه چيز جدا شده است؟» (1)
در روايات بسيارى به وجه تسميه‏ى آن حضرت به «فاطمه» اشاره شده است. فاطمه از جهل و پليدى جدا شده است:
عن الباقر عليه‏السلام قال:... ثم قال:
«إنّي فطمتك بالعلم، و فطمتك عن الطّمت. ثم قال أبوجعفر عليه‏السلام: واللَّه لقد فطمها اللَّه تبارك و تعالى بالعلم و عن الطّمث بالميثاق.
امام باقر عليه‏السلام فرمودند: خداوند فاطمه‏ى زهراء را از جهل و پليدى جدا نموده است، لذا «فاطمه» نام گرفته است. ايشان سپس ادامه دادند: به خدا قسم، خداوند در عالم پيمان و عهد (يعنى عالم ذر) فاطمه عليهاالسلام را از جهل و پليدى جدا كرده است.» (2)
فاطمه از شرّ به دور است.
قال الصادق عليه‏السلام:
«أتدرون أىّ شى‏ء تفسير «فاطمة»؟ قلت: أخبرني يا سيدي! قال:
فطمت من الشّر. ثم قال: لولا أن أميرالمؤمنين عليه‏السلام تزوجها لما كان لها كفو إلى يوم القيامة على وجه الأرض آدم فمن دونه،
امام صادق عليه‏السلام فرمودند: مى‏دانيد تفسير فاطمه چيست؟ و فاطمه چه معنايى دارد؟ عرضه داشتم: مرا آگاه بنما چه معنايى دارد. فرمودند: «فاطمه» از شر و بدى جدا گرديده است. سپس فرمودند: اگر اميرالمؤمنين عليه‏السلام با حضرت زهرا عليهاالسلام ازدواج نمى‏كرد، هيچ‏كس همتاى زهرا عليهاالسلام نبود، از زمان حضرت آدم تا روز قيامت كفو و همتايى براى زهرا عليهاالسلام يافت نمى‏شد.» (3)
فاطمه و دوستانش از آتش بازگرفته شده‏اند.
ولى شيرين‏ترين تفسير از علت نامگذارى فاطمه‏ى زهرا عليهاالسلام رواياتى است كه مى‏گويد «فاطمه‏ى زهراء عليهاالسلام» «فاطمه» ناميده شد، زيرا شيعيان آن حضرت، از آتش جهنم بازگرفته شده‏اند.
عن الرضا عن آبائه عليهم‏السلام قال رسول‏اللَّه صلى اللَّه عليه و آله:
«يا فاطمة! أتدرين لم سميتِ «فاطمة»؟ قال على عليه‏السلام: لِمَ سمّيتْ؟ قال: لانها فطمتْ هى و شيعتها من النار؛
امام رضا عليه‏السلام از اجدادش نقل مى‏فرمايد: پيامبر صلى اللَّه عليه و آله فرمود: اى فاطمه! آيا مى‏دانى كه چرا «فاطمه» نام گرفتى؟ اميرالمؤمنين عليه‏السلام عرضه مى‏دارند: شما بفرماييد چرا فاطمه، «فاطمه» ناميده شده است. پيامبر صلى اللَّه عليه و آله فرمودند: زيرا «فاطمه عليهاالسلام» و شيعيان فاطمه از آتش جهنم بازگرفته شده‏اند و به آتش نخواهند رفت.» (4)
پيمان خدا، بر آزادى دوستداران فاطمه‏ى زهرا عليهاالسلام.
عن محمّد بن مسلم قال: سمعت أباجعفر عليه‏السلام يقول:
«لفاطمة عليهاالسلام وقفة على باب جهنم فإذا كان يوم القيامة، كتب بين عيني كل رجل مؤمن أو كافر. فيؤمر بمحبّ قد كثرت ذنوبه إلى النار. فتقرء بين عينيه محبّا. فتقول: إلهي و سيدي سميتني فاطمة و فطمت بي من تولاني و تولى ذريتي من النار و وعدك الحق و أنت لاتخلف الميعاد. فيقول اللَّه عز و جل: صدقت يا فاطمة انى سميتك «فاطمة» و فطمت بك من أحبك و تولاك و أحب ذريتك و تولاهم من النار و وعدى الحق و أنا لا اُخلف الميعاد و إنّما امرت بعبدي هذا إلى النار لتشفعي فيه فاشفعك ليتبين لملائكتي و أنبيائي و رسلي و أهل الموقف موقفك مني و مكانتك عندي فمن قرأت بين عينيه مؤمناً فجذبت بيده و أدخلته الجنة.
امام باقر عليه‏السلام فرمودند: در روز قيامت حضرت فاطمه عليهاالسلام بر در جهنم توقفى دارند. روى پيشانى هركس نوشته شده است كه مؤمن است يا كافر. در اين هنگام به يكى از دوستان خطاكار حضرت فاطمه عليهاالسلام، فرمان مى‏دهند به طرف جهنم برو. فاطمه‏ى زهراء عليهاالسلام روى پيشانى او را مى‏خواند: (بر روى پيشانى او نوشته شده است) «دوستدار زهراء».
«فاطمه‏ى زهراء عليهاالسلام به درگاه خداوند عرضه مى‏دارد: خدايا! پروردگارا! نام مرا «فاطمه» نهادى و فرمودى: «به خاطر تو، دوستدارانت و دوستداران فرزندانت را از آتش جهنم رهايى مى‏بخشم.» وعده‏ى تو هميشه حق بوده و هيچ‏گاه خلاف وعده‏ى خود عمل نكرده‏اى.
«خداوند متعال مى‏فرمايد: فاطمه جان! چنين است كه مى‏گويى. من تو را فاطمه نام نهادم و هركس كه تو را دوست بدارد، يا فرزندان تو را دوست بدارد، او را از آتش جهنم رهايى مى‏بخشم، وعده‏ى من راست است و من خلاف وعده‏ى خود عمل نمى‏كنم. من اين بنده‏ام را به طرف جهنم فرستادم تا تو او را شفاعت كنى و فرشتگان و پيامبران من و هركس در محشر است مقام تو را پيش من ببينند. هركس را كه مؤمن (و عاشق) يافتى دستش را بگير و داخل بهشت نما.» (5) خلايق از معرفت فاطمه عاجزند.
قال الصادق عليه‏السلام:
«إنا أنزلناه فى ليلة القدر، الليلة، فاطمة والقدر، اللَّه. فمن عرف فاطمة حق معرفتها، فقد أدرك ليلة القدر و إنّما سميت «فاطمة» لأنّ الخلق فطموا عن معرفتها،
امام صادق عليه‏السلام درباره آيه‏ى كريمه «إنّا أنزلناه فى ليلة القدر» فرمود:مراد از «ليلة» فاطمه است. مراد از «قدر» خداوند است، پس هركس مادرم فاطمه‏ى زهرا عليهاالسلام را آنگونه كه بايد، بشناسد، شب قدر را درك كرده است. مادرم «فاطمه» ناميده شد، زيرا خلايق از معرفت او عاجزند.» (6)
فاطمه مشتق از فاطر است.
قال النبى صلى اللَّه عليه و آله لفاطمة عليهاالسلام.
«شق اللَّه لك يا فاطمة! إسماً من أسمائه، فهو «الفاطر» و أنت «فاطمة.»
پيامبر اكرم صلى اللَّه عليه و آله به حضرت فاطمه عليهاالسلام فرمودند: اى فاطمه‏ى من!
خداوند براى تو اسمى از اسامى خود برگرفته است. (7) خداوند «فاطر» است و نام تو را «فاطمه» گذاشته است.» (8)
نام فاطمه برگرفته از نام خداوند
«هذه «فاطمة» و أنا فاطر السماوات والأرضين فاطم، أعدائي عن رحمتي يوم فصل قضائي و فاطم أوليائي عمّا يعتريهم و يشينهم فشققت لها إسماء من إسمي، من فاطر زمين و آسمان هستم (يعنى خالق آسمان و زمين هستم.) و در روز قيامت دشمنان خود را از رحمتم محروم مى‏گردانم و اولياى خود را، از هر چه آنها را مى‏آزارد و ناپسند دارند، جدا نموده‏ام، پس نام «فاطمه» را از نام خود مشتق نمودم. (9)



1- سيد جعفر شهيدى، زندگانى فاطمه‏ى زهرا عليهاالسلام، ص 34.
2- بحارالانوار، ج 43، ص 13، ر 9 از علل‏الشرايع.
3- فاطمه الزهراء من المهد إلى اللحد، ص 71 از مقتل الحسين خوارزمى، ص 65 و مناقب ترمذى.
4- فاطمة الزهراء من المهد إلى اللحد، ص 70.
5- بحارالانوار، ج 8، ص 50، ر 58 از علل‏الشرايع.
6- بحارالانوار، ج 43، ص 65 ر 58 از تفسير فرات بن ابراهيم.
7- اشتقاق بر سه قسم است. 1- صغير 2- كبير 3- اكبر، اشتقاق صغير آن است كه مشتق مشتمل بر حروف مشتق منه باشد و ترتيب حروف نيز در آن رعايت شده باشد، مانند يضرب و ضارب و مضروب كه از «ضرب» مشتق مى‏شود. اگر در اشتقاق، مشتق مشتمل بر حروف مشتق منه باشد، لكن ترتيب حروف ملحوظ نباشد، آن را «اشتقاق كبير» گويند، مانند جذب و جبذ، حمد و مدح، غرد و رغد. اگر در اشتقاق مشتق مشتمل بر بعض حروف مشتق منه باشد و در معنى چنان مناسبتى داشته باشد كه صلاحيت رجوع معنا به سوى آن باشد، آن را «اشتقاق اكبر» گويند، مانند: ثلم و ثلب، قصم و فصم، خضم و هضم، حزوجز، فطر و فطم، نبع و نيع، نزح و نزف. لفظ فطر به معناى شق و ابتداء و انشاء و امثال اينها آمده است و فطم به معناى فصل و قطع و منع آمده و هر يك مستلزم ديگرى هستند، پس اشتقاق فاطمه از فاطر، اشتقاق اكبر است. شايد اشاره باشد به اينكه حضرت زهرا عليهاالسلام مظهر صفت فاطريت حق جل و علا و متادب به آداب اللَّه و متخلق به اخلاق اللَّه مى باشد (با قدرى تلخيص و تصرف از جنه العاصمه، ص 49.)
8- بحارالانوار، ج 43، ص 15.
9- بحارالانوار، ج 26، ص 326، ر 10. از تفسير الإمام العسكرى.@.


گفت یا علی(ع)؛عشق آغاز شد.

گفت یا زهرا(س)؛سوز آغاز شد.

و چه سریست بین عشق و سوز؟

شاید همان قصه شمع و پروانه باشد که حکایت نور است و سوختن؛
Senior Member
Senior Member
پست: 177
تاریخ عضویت: پنج‌شنبه ۹ اردیبهشت ۱۳۸۹, ۱۲:۴۶ ق.ظ
محل اقامت: تبریز
سپاس‌های ارسالی: 626 بار
سپاس‌های دریافتی: 235 بار

صديقه

پست توسط امیر علقمه »

صَدَقَ، صَدْقاً، صِدْقاً، مَصْدُوقَةً، تصديقا و تصداقاً: ضّد كذب،
صادقه: مُخلصه،
صديقَة: الخلّ الحبيب،
الصديق: الكثير الصدق، مرد بسيار راست و درست. الكامل في لصدق، الذي يصدق قوله بالعمل، آنكه گفتار و كردارش مطابقت بر درستى كند. البارّ الدائم التصديق،
به زنى صديقه گويند كه بسيار راستگو باشد. زنى كه هم در عمل، هم در گفتار و هم در اعتقادات و ايمان صادق باشد.
صديقه همسر اميرالمؤمنين.
عن رسول‏اللَّه صلى اللَّه عليه و آله و سلم قال لعلي عليه‏السلام:
«اتيت ثلاثاً لم اوتهن أحد و لا انا: اوتيت صهرا مثلي و لم اوت مثلي. اوتيت زوجة «صديقة» مثل إبنتي و لم اوت مثلها زوجة. و اوتيت الحسن والحسين من صلبك و لم اوت من صلبي مثلهما. ولكنكم منّي و أنا منكم،
پيامبر اكرم صلى اللَّه عليه و آله به اميرالمؤمنين عليه‏السلام فرمودند: سه چيز به تو عنايت شده كه به هيچكس، حتى خود من هم، چنين عنايتى نشده است. پدر خانمى مثل من دارى، اما من ندارم. زنى «صديقه» چون دخترم (فاطمه‏ى زهرا عليهاالسلام) دارى، اما من چنين همسرى ندارم. پسرانى چون حسن و حسين دارى كه من پسرانى مثل آنها ندارم، البته همه شما از من هستيد، من هم از شما هستم. (1)
قالت عائشة:
«ما رأيت أحداً قطّ «أصدق» من فاطمة غير أبيها،
عائشه گويد: كسى را راستگوتر از فاطمه، غير از پدرش نديدم.» (2)
صديقه را فقط صدّيق غسل مى‏دهد.
عن مفضل بن عمر قال:
قلت لأبي‏عبداللَّه عليه‏السلام: «من غسل فاطمة عليهاالسلام؟ قال: ذاك أميرالمؤمنين عليه‏السلام. فكأنّما إستفظعت ذلك من قوله. فقال لي: كأنّك ضقت مما أخبرتك. فقلت: قد كان ذلك. جعلت فداك. فقال: لاتضيقن فإنّها «صديقة» لم يكن يغسلها إلّا صديق. أما علمت أن مريم لم يغسلها إلّا عيسى،
مفضل از امام صادق عليه‏السلام سؤال مى‏كند: چه كسى حضرت فاطمه عليهاالسلام را غسل داد؟ امام صادق عليه‏السلام فرمودند: اميرالمؤمنين عليه‏السلام فاطمه‏ى زهرا عليهاالسلام را غسل دادند. اين مطلب قدرى براى من سنگين به نظر رسيد. امام عليه‏السلام فرمودند: مثل اينكه از اين خبر در تعجبى؟! گفتم: فدايت گردم بله همين طور است. فرمود: اين مطلب برايت هيچ سنگين نباشد، زيرا زهرا عليهاالسلام «صديقه» است و صديقه را فقط صديق غسل مى‏دهد. مگر نمى‏دانى حضرت مريم عليهاالسلام را كه صديقه بود كسى بجز حضرت عيسى عليه‏السلام غسل نداد؟.» (3)
صديقه زنى كه شناخته نشد.
عن أبي‏عبداللَّه عليه‏السلام قال:
«إنّ اللَّه تبارك و تعالى أمهر فاطمة عليهاالسلام ربع الدنيا فربعها لها و أمهرها الجنة والنار تدخل أعداءها النار و تدخل أولياءها الجنة و هي «الصديقة» الكبرى و على معرفتها دارت القرون الاُولى،
امام صادق عليه‏السلام فرمودند: خداوند يك چهارم دنيا را مهر فاطمه عليهاالسلام قرار داده است. بهشت و جهنم را نيز مهريه‏ى او قرار داده است، دشمنانش را در جهنم و دوستانش را در بهشت وارد مى‏كند. فاطمه عليهاالسلام، «صديقه كبرى» است كه در شناختن او همه‏ى جهانيان در حيرت هستند.» (4)
فاطمه‏ى زهرا عليهاالسلام زن راستگو و شهيده.
عن أبي‏الحسن عليه‏السلام قال:
«إنّ فاطمة عليهاالسلام «صديقة» شهيدة،
امام رضا عليه‏السلام فرمودند: فاطمه‏ى زهرا عليهاالسلام زنى «بسيار راستگو» بودند و شهيده از اين دنيا رفتند.» (5)





1- فاطمة الزهراء من المهد إلى اللحد، ص 82 از رياض النضرة، ج 2، ص 202 و شرف النبّوة.
2- على‏اكبر تلافى، فضائل الزهراء، انتشارات نيك معارف، ص 36 از حليةالاولياء، ج 2، ص 41 و بحارالانوار، ج 43، ص 84، ر 7 از مناقب.
3- وسائل‏الشيعه، ج 2، ص 530، ر 2825.
4- بحارالانوار، ج 43، ص 105، ر 19 از امالى الشيخ.
5- مرآة العقول، ج 5، ص 315.
گفت یا علی(ع)؛عشق آغاز شد.

گفت یا زهرا(س)؛سوز آغاز شد.

و چه سریست بین عشق و سوز؟

شاید همان قصه شمع و پروانه باشد که حکایت نور است و سوختن؛
Senior Member
Senior Member
پست: 177
تاریخ عضویت: پنج‌شنبه ۹ اردیبهشت ۱۳۸۹, ۱۲:۴۶ ق.ظ
محل اقامت: تبریز
سپاس‌های ارسالی: 626 بار
سپاس‌های دریافتی: 235 بار

مباركه

پست توسط امیر علقمه »

«بَرَكَتْ: فايده‏ى ثابت. قاموس، «بركت» را زيادت، سعادت و «بروك» را ثبوت معنا كرده و گويد: «باِركْ على محمّد و آل محمّد»، يعنى شرف و كرامت آنها را هميشگى كن. مجمع‏البيان، ذيل آيه‏ى 97 از سوره‏ى بقره گفته: اصل بركت به معناى ثبوت است گويند: «برك بروكاً»، يعنى ثابت شد، پس بركت به معناى ثبوت فايده است در اثر نمو و رشد. مجمع آب را، «بِرْكِة» گويند كه آب در آن ثابت است. در مفردات گويد: بركت، يعنى ثبوت خير خدايى در يك چيز، و مجمع آب را، بركه گويند. مبارك چيزى است كه در آن فايده‏ى ثابت باشد.» (1)
بِرْكِة: در لغت آبگير را گويند، جايى كه آب به مرور زمان در آن جمع مى‏شود. بركة: الزياده، افزايش و زيادت معنا مى‏دهد. بركت، رشد و نمو و زيادتى در يك شى‏ء را گويند. و راغب گويد بركة به جايى اطلاق مى‏گردد كه خيرى الهى بدون حساب و شمارش نصيب شده باشد. (2)
حضرت زهراء عليهاالسلام منبع انواع بركات است، و مهمترين بركت در وجود فاطمه‏ى زهرا عليهاالسلام اين است كه ذريه‏ى پيامبر از نسل زهراء عليهاالسلام هستند، در حالى كه با مراجعه به تاريخ روشن مى‏شود كه دشمنان آن حضرت با به وجود آوردن وقايع مختلف، فرزندان فاطمه‏ى زهراء عليهاالسلام را از بين مى‏برده‏اند. در واقعه‏ى كربلا فقط يك فرزند براى امام حسين عليه‏السلام باقى ماند، آن هم امام زين‏العابدين عليه‏السلام. و بنابر قولى، هفت فرزند امام حسن مجتبى عليه‏السلام و دو فرزند حضرت زينب عليهاالسلام را نيز به قتل رساندند. و اما ام‏كلثوم عليهاالسلام، اصلا از او فرزندى متولد نشد. و در اين مسير چه وقايع دردناكى كه براى ذريه فاطمه‏ى زهرا عليهاالسلام به وجود آوردند و فرزندان زهراء عليهاالسلام را از دم تيغ گذراندند. با همه‏ى آنچه كه گفته شد، لكن از بركت نسل فاطمه‏ى زهراء عليهاالسلام، سادات سر تا سر جهان را نورافشانى مى‏كنند. قريب به محال است جايى را بيابيم كه يكى از اولاد فاطمه‏ى زهرا عليهاالسلام در آنجا نباشد. «مباركه»، دلالت بر بركت در ذريه آن حضرت مى‏كند، همچنان كه كوثر بر كثرت اولاد حضرت زهراء عليهاالسلام دلالت دارد. توصيف فاطمه‏ى زهرا عليهاالسلام در انجيل.
عن عبداللَّه بن سليمان قال:
«قرأت في الإنجيل في وصف النّبي صلى اللَّه عليه و آله نكّاح النساء، ذوالنسل القليل، إنّما نسله من «مباركة»، لها بيت في الجنة، لاصخب فيه و لا نصب، يكفلها في آخر الزمان كما كفل زكريا اُمّك، لها فرخان مستشهدان،
عبداللَّه بن سليمان مى‏گويد: اوصاف پيامبر خاتم صلى اللَّه عليه و آله را در انجيل خواندم كه ايشان زياد نكاح مى‏كنند و نسل كمى خواهند داشت و نسل او از «دخترى مبارك» به وجود خواهد آمد كه براى او خانه‏اى در بهشت آماده گشته است....» (3)



1- قاموس قرآن، ج 1، ص 189.
2- والبركة ثبوت الخير الإلهى فى شى‏ء، قال تعالى: (لفتحنا عيلهم بركات من السماء والأرض) و سمي بذلك لثبوت الخير فيه ثبوت الماء فى البركة، والمبارك ما فيه ذلك الخير... و لما كان الخير الإلهى يصدر من حيث لايحس و على وجه لايحصى و لايحصر قيل لكل شى‏ء ما يشاهد منه زيادة غير محسوسة هو مبارك و فيه بركة. مفردات راغب، ماده‏ى بركة.
3- بحارالانوار، ج 43، ص 22، ر 14 از امالى صدوق.

گفت یا علی(ع)؛عشق آغاز شد.

گفت یا زهرا(س)؛سوز آغاز شد.

و چه سریست بین عشق و سوز؟

شاید همان قصه شمع و پروانه باشد که حکایت نور است و سوختن؛
Senior Member
Senior Member
پست: 177
تاریخ عضویت: پنج‌شنبه ۹ اردیبهشت ۱۳۸۹, ۱۲:۴۶ ق.ظ
محل اقامت: تبریز
سپاس‌های ارسالی: 626 بار
سپاس‌های دریافتی: 235 بار

طاهره

پست توسط امیر علقمه »

طَهَرَ، طَهُرَ، طُهْراً، طَهُوراً، و طَهارَة: ضد نجس،
الطُهْر: نقيض الحيض، پاك گرديد.
طَهَرَتِ الْمَرْأة يعنى حيض زن منقطع شد.
طاهرة يعنى زن پاكيزه از نجاست و نقص.
معناى ظاهرى اسم طاهره اين است كه حضرت زهرا عليهاالسلام به خواست خداوند متعال، از خونريزى ماهانه‏ى زنان و خونريزى زايمان به دور و پاكيزه بوده‏اند. معناى باطنى نام طاهره اين است كه فاطمه‏ى زهرا عليهاالسلام از هرگونه آلودگى ظاهرى و باطنى به دور بوده و روحى پاكيزه و دور از گناه داشته‏اند.
فاطمه‏ى زهرا عليهاالسلام از هر آلودگى به دور است.
عن أبي‏جعفر عليه‏السلام عن آبائه عليهم‏السلام قال:
«إنّما سمّيت فاطمة عليهاالسلام بنت محمّد «الطاهرة» لطهارتها من كل دنس و طهارتها من كل رفث و ما رأت قط يوماً حمرة و لا نفاساً،
امام باقر عليه‏السلام از پدران خود عليهم‏السلام نقل فرمودند: فاطمه‏ى زهرا عليهاالسلام چون از هرگونه پليدى و گناه پاك بودند، «طاهره» ناميده شدند. هرگز فاطمه‏ى زهرا عليهاالسلام خون حيض و يا خون نفاس نديدند.»
آيه‏ى تطهير كه در وصف پاكى اهل‏بيت عصمت و طهارت عليهم‏السلام نازل شده است، براى همه آشنا مى‏باشد. «إنّمإ؛ّّ يريد اللَّه ليذهب عنكم الرجس أهل البيت و يطهّركم تطهيراً»، همانا خدا چنين مى‏خواهد كه رجس و هر آلودگى را از شما خانواده‏ى نبوت ببرد و شما را از هر عيب، پاك و منزه گرداند.» (1)
پنج تن آل‏عبا.
عن أبي‏سعيد الخدري:
«عن النبي صلى اللَّه عليه و آله في قوله تعالى: «إنّما يريد اللَّه ليذهب عنكم الرجس أهل البيت و يطهّركم تطهيراً» قال: جمع رسول‏اللَّه صلى اللَّه عليه و آله علياً و فاطمة والحسن والحسين عليهم‏السلام، ثم أدار عليهم الكساء فقال: هولاء أهل‏بيتى، اللهم أذهب عنهم الرجس و طهرهم تطهيراً، و اُمّ‏سلمة على الباب. فقالت: يا رسول‏اللَّه! ألست منهم؟ فقال: إنّك لعلى خير (أو إلى خير)،
خطيب بغدادى در كتاب تاريخ خود مى‏گويد: أبي‏سعيد خدرى درباره آيه «إنّما يريد اللَّه ليذهب عنكم الرجس أهل البيت و يطهركم تطهيراً» گفت: پيامبر صلى اللَّه عليه و آله، على و حسن و حسين و فاطمه عليهم‏السلام را جمع كرد. سپس بر روى آنها يك عبا قرار داد و فرمود: خدايا! اينان، اهل‏بيت من هستند، رجس و پليدى را از آنها بردار و آنان را پاكيزه گردان.
ام‏سلمه در اين هنگام نزديك در ايستاده بود عرضه داشت: يا رسول‏اللَّه صلى اللَّه عليه و آله آيا من هم در بين آنها هستم؟ پيامبر صلى اللَّه عليه و آله فرمود: تو در بين ايشان نيستى، اما از نيكان مى‏باشى.» (2)
حديث كساء، از روايات مشهور است. اين روايت در ميان شيعيان از شهرت خاصى برخوردار است. مفاتيح‏الجنان را كه ورق بزنيم به حديث كساء مى‏رسيم، يعنى حديث كساء در دل ادعيه‏ى ما جاى گرفته است و كمتر حاجتمندى است كه در مواقع اضطرار به حديث كساء پناه نبرد.
فاطمه‏ى زهرا عليهاالسلام هميشه پاكيزه بودند.
عن أبي‏عبداللَّه عليه‏السلام قال:
«حرّم اللَّه عز و جل على علي، النساء ما دامت فاطمة عليهاالسلام حية. قلت: و كيف؟ قال: لأنّها «طاهرة» لاتحيض،
امام صادق عليه‏السلام فرمودند: تا فاطمه‏ى زهراء عليهاالسلام زنده بودند، ازدواج مجدد بر اميرالمؤمنين عليه‏السلام حرام بود. راوى گويد: سؤال كردم: چرا اينگونه بود؟ امام عليه‏السلام فرمودند: زيرا حضرت زهراء عليهاالسلام هيچ‏گاه حيض نمى‏شد و هميشه «طاهره» بود.» (3)
فاطمه عليهاالسلام هرگز خون نفاس نديد.
عن عائشة قالت:
«إذا أقبلت فاطمة، كانت مشيتها مشية رسول‏اللَّه صلى اللَّه عليه و آله، و كانت لاتحيض قط، لأنّها خلقت من تفاحة الجنة، و لقد وضعت الحسن بعد العصر، و طهرت من نفاسها، فإغتسلت و صلّت المغرب...،
عايشه مى‏گويد: زهرا عليهاالسلام هيچ‏گاه خون حيض نمى‏ديد، زيرا از سيب بهشتى خلقت يافته بود. همانگونه كه فرشتگان بهشتى خون حيض و نفاس ندارند، فاطمه‏ى زهرا عليهاالسلام نيز هميشه در پاكى به سر مى‏برد. فاطمه عليهاالسلام امام حسن را بعد از نماز عصر به دنيا آورد و سپس غسل نمود و نماز مغرب همان روز را بجاى آورد.» (4)

  

1- بحارالانوار، ج 43، ص 19، ر 20 از مصباح‏الانوار.
2- فاطمة الزهراء من المهد إلى اللحد، ص 100 از الخطيب البغدادى في تاريخه ج 10.
3- بحارالانوار، ج 43، ص 153، ر 12 از امالى الشيخ.
4- فاطمه الزهراء بهجة قلب المصطفى، ص 158، از اخبار الدول، ص 87، ط بغداد، على ما فى احقاق‏الحق، ج 10، ص 24.

    
گفت یا علی(ع)؛عشق آغاز شد.

گفت یا زهرا(س)؛سوز آغاز شد.

و چه سریست بین عشق و سوز؟

شاید همان قصه شمع و پروانه باشد که حکایت نور است و سوختن؛
Senior Member
Senior Member
پست: 177
تاریخ عضویت: پنج‌شنبه ۹ اردیبهشت ۱۳۸۹, ۱۲:۴۶ ق.ظ
محل اقامت: تبریز
سپاس‌های ارسالی: 626 بار
سپاس‌های دریافتی: 235 بار

زكيه

پست توسط امیر علقمه »

زَكا، زَكاءً و زُكُوّاً، يعنى رشد كرد. الزَكِىّ زَكيّة: هرچه پاكيزه و در حال رشد باشد. زكى الزرع: نما، يقال: «أرض زكية»، يعنى زمينى پاك و ثمردهنده. زكية: ما كان نامياً طيب، زكية: ما كان صالحاً: الزائد الخير والفضل، الطاهر من الذنب. زكيه در لغت پاكيزه بودن و رشد و نمو را معنى مى‏دهد. پاكيزه بودن از هرگونه رجس، گناه و يا صفات رذيله، كه به تفصيل، در شرح نام «طاهره» آمد. درباره معناى دوم نيز، در نام مبارك «مباركه» سخن گفته شد. مباهات اميرالمؤمنين بر همسرى با فاطمه‏ى زهرا عليهاالسلام «... أنا زوج البتول، سيّدة نساء العالمين، فاطمة التقية «الزكية» البرة المهدية، حبيبة حبيب‏اللَّه و خير بناته و سلالته و ريحانة رسول‏اللَّه...، ... من شوهر بتول، سرور زنان عالم هستم. فاطمه‏اى كه اهل تقوا، پاكدامنى و نيكوكاريست، او كه از طرف خداوند هدايت شده است، دوست، دوست خداست، بهترين دختر و فرزند پيامبر خداست، ريحانه‏ى پيامبر اكرم صلى اللَّه عليه و آله است...» (1) «... السلام عليك أيّتها الفاضلة «الزكية»...، درود بر تو اى زن با فضيلت! و اى زنى كه از هر آلودگى خود را پاك نموده‏اى.» (2)
  

1- بحارالانوار، ج 35، ص 45، ر 1 از معانى الاخبار همچنين، ج 33، ص 283، ر 547 از بشارة المصطفى. 2- بحارالانوار، ج 100 ص 199، ر 20 از الاقبال، ص 100.
    
گفت یا علی(ع)؛عشق آغاز شد.

گفت یا زهرا(س)؛سوز آغاز شد.

و چه سریست بین عشق و سوز؟

شاید همان قصه شمع و پروانه باشد که حکایت نور است و سوختن؛
Senior Member
Senior Member
پست: 177
تاریخ عضویت: پنج‌شنبه ۹ اردیبهشت ۱۳۸۹, ۱۲:۴۶ ق.ظ
محل اقامت: تبریز
سپاس‌های ارسالی: 626 بار
سپاس‌های دریافتی: 235 بار

راضيه

پست توسط امیر علقمه »

رَضِىَ، رُضاً، رِضاً، رُضي، رِضي، رُضْوانا، رضوانا و مرضاة عنه و عليه: ضد سخط، پسنديد و خشنود گشت.
رض، رضي، راض، راضى: المحب.
فاطمه‏ى زهراء عليهاالسلام داراى صفت رضا بود، يعنى هر سختى و مصيبت و رنجى را كه خداوند براى او مقدر كرده بود، تحمل مى‏كرد و به آن راضى بود. ما سراسر زندگى پر بركت فاطمه‏ى زهرا عليهاالسلام را مملو از غم مى‏بينيم، اما هيچ‏گاه سخنى از اعتراض و نارضايتى به ميان نمى‏آورد. در تمام اين وقايع دردناك، فاطمه عليهاالسلام به مقدرات خداوند تن درمى‏دهد و كوچكترين اعتراضى ندارد، البته ايشان به بهانه‏ى تقدير، دست از مبارزه با غاصبان ولايت و فدك نكشيدند و به وظيفه‏ى خود عمل نمودند.
فاطمه‏ى زهرا عليهاالسلام بر سختيهاى دنيا خرسند بود.
عن جابر بن عبداللَّه قال:
«دخل رسول‏اللَّه صلى اللَّه عليه و آله على فاطمة و هي تطحن بالرحى و عليها كساء من حملة الإبل، فلما نظر إليها قال: يا فاطمة! تعجلي فتجرعي مرارة الدنيا لنعيم الآخرة غداً. فأنزل اللَّه «و لسوف يعطيك ربك فترضى.»
جابر بن عبداللَّه گويد: پيامبر صلى اللَّه عليه و آله وارد منزل فاطمه‏ى زهرا عليهاالسلام شدند در حالى كه عبايى از پشم شتر بر دوش حضرت فاطمه بود و با دست آسيا مى‏كردند. پيامبر نگاهى به فاطمه‏ى زهرا عليهاالسلام نمود و فرمود: عجله كن و تلخيهاى دنيا را تحمل كن تا فردا (در بهشت) به نعمتهاى آخرتى نائل گردى، چرا كه خداوند بر من نازل كرده است كه آنقدر پروردگارت به تو مى‏بخشد كه تو راضى شوى، و لسوف يعطيك ربّك فترضى.» (1)

  

1- فاطمه‏ى زهراء عليهاالسلام بهجة قلب المصطفى، ج 1، ص 189 از الدر المنثور، ج 8، ص 543 في ورة الضحى.

    
گفت یا علی(ع)؛عشق آغاز شد.

گفت یا زهرا(س)؛سوز آغاز شد.

و چه سریست بین عشق و سوز؟

شاید همان قصه شمع و پروانه باشد که حکایت نور است و سوختن؛
Senior Member
Senior Member
پست: 177
تاریخ عضویت: پنج‌شنبه ۹ اردیبهشت ۱۳۸۹, ۱۲:۴۶ ق.ظ
محل اقامت: تبریز
سپاس‌های ارسالی: 626 بار
سپاس‌های دریافتی: 235 بار

مرضيه

پست توسط امیر علقمه »

فاطمه‏ى زهرا عليهاالسلام نه تنها به مقدرات خداوند راضى بود، بلكه در مقام رضا به حدى رسيده بود كه خداوند نيز از او راضى بود.
فاطمه عليهاالسلام، راضيه بود، يعنى در برابر هر سختى ايستادگى مى‏كرد و اعتراضى نداشت. «مرضيه» بود، يعنى در اين مقام به درجه‏اى رسيده بود كه خداوند نيز اعمال او را تأييد مى‏كرد و از تمامى اعمال او راضى بود. پس فاطمه‏ى زهرا عليهاالسلام مصداق كامل آيه‏ى «يا أيّتها النفس المطمئنة إرجعي إلى ربّك راضية مرضية» مى‏باشد.
رضايت فاطمه‏ى زهرا عليهاالسلام به شهادت امام حسين عليه‏السلام.
عن عبدالرحمن بن المثنى الهاشمي قال:
«قلت لأبي‏عبداللَّه عليه‏السلام: جعلت فداك من أين جاء لولد الحسين، الفضل على ولد الحسن و هما يجريان في شرع واحد؟ فقال: لا أراكم تأخذون به، إنّ جبرئيل عليه‏السلام نزل على محمد صلى اللَّه عليه و آله و ما ولد الحسين عليه‏السلام بعد فقال له: يولد لك غلام تقتله اُمّتك من بعدك فقال: يا جبرئيل! لا حاجة لي فيه. فخاطبه ثلاثاً ثم دعا عليا عليه‏السلام فقال له: إنّ جبرئيل يخبرني عن اللَّه عز و جل أنّه يولد لك غلام تقتله اُمّتك من بعدك فقال: لا حاجة لى فيه يا رسول‏اللَّه! فخاطب عليا عليه‏السلام ثلاثا ثم قال: إنه يكون فيه و في ولده الامامة والوارثه والخزانة فأرسل الى فاطمة عليهاالسلام: ان اللَّه يبشرك بغلام تقتله امتى من بعدي فقالت فاطمة: ليس لي فيه حاجة يا أبه! فخاطبها ثلاثا ثم أرسل إليها لابد أن يكون فيه الإمامة والوارثة والخزانة. فقالت له: رضيت عن الله عز و جل فعلقت و حملت بالحسين عليه‏السلام فحملت ستة أشهر ثم وضعته و لم يعش مولود قط لسته أشهر غير الحسين بن على و عيسى بن مريم عليهاالسلام فكفلته ام‏سلمه و كان رسول‏اللَّه صلى اللَّه عليه و آله يأتيه في كل يوم فيضع لسانه في فم الحسين فيمصه حتى يروى فأنبت اللَّه عز و جل لحمه من لحم رسول‏اللَّه صلى اللَّه عليه و آله و لم يرضع من فاطمة عليهاالسلام و لا من غيرها لبنا قطّ...، (1)
عبدالرحمن بن المثنى گويد: به امام صادق عليه‏السلام عرض كردم: فدايتان شوم چرا فرزندان امام حسين بر فرزندان امام حسن برترى دارند (فرزندان امام حسين امام قرار گرفتند اما فرزندان امام حسن چنين نشدند) در حالى كه هر دو از يك پدر و مادر هستند.
جبرئيل بر پيامبر نازل شد و گفت: خداوند فرزندى به شما خواهد داد كه امتت پس از شما او را خواهند كشت.
پيامبر اكرم صلى اللَّه عليه و آله و سلم به جبرئيل فرمودند: به چنين فرزندى نياز ندارم و سه مرتبه اين كلام را تكرار فرمودند و سپس اميرالمؤمنين را در جريان اين سخن قرار داد كه جبرئيل از طرف خداوند به او خبر داده است كه پسرى براى تو به دنيا مى‏آيد، امتم بعد از من او را مى‏كشند حضرت امير عرضه داشت: اى رسول‏اللَّه! چنين فرزندى را نمى‏خواهيم.
سه مرتبه اين كلام را به حضرت امير فرمود و سپس افزود: امامت و وراثت بايد از طريق فرزندان همين پسر شهيد منتقل گردد پس به دنبال فاطمه فرستاده و به او پيام داد: خداوند بشارت پسرى را مى‏دهد كه امتم پس از من او را مى‏كشند فاطمه عرضه داشت: پدر جان! به چنين فرزندى احتياجى ندارم سه مرتبه اين سخن تكرار شد، پس از آن پيامبر به فاطمه خبر داد كه امامت و وراثت بايد از طريق همين فرزند منتقل گردد. فاطمه‏ى زهرا عليهاالسلام به پدر گفت: راضى به رضاى خداوند هستم (اگر او چنين مى‏خواهد من حرفى ندارم) پس فاطمه‏ى زهرا به امام حسين باردار گرديد و بعد از شش ماه به دنيا آمد (هيچ نوزادى شش ماهه زنده نمانده مگر امام حسين و حضرت عيسى) سرپرستى امام حسين را به ام‏سلمه سپردند. پيامبر صلى اللَّه عليه و آله هر روز مى‏آمد و زبان مباركشان را در دهان امام حسين قرار مى‏داد و او زبان رسول‏اللَّه را مى‏مكيد و تمام وجود امام حسين، اينگونه رشد كرد اصلاً از مادر خود يا زن ديگرى شير نخورد.

  

1- بحارالانوار، ج 25، ص 254، ر 15 از علل‏الشرايع.
    
گفت یا علی(ع)؛عشق آغاز شد.

گفت یا زهرا(س)؛سوز آغاز شد.

و چه سریست بین عشق و سوز؟

شاید همان قصه شمع و پروانه باشد که حکایت نور است و سوختن؛
Senior Member
Senior Member
پست: 177
تاریخ عضویت: پنج‌شنبه ۹ اردیبهشت ۱۳۸۹, ۱۲:۴۶ ق.ظ
محل اقامت: تبریز
سپاس‌های ارسالی: 626 بار
سپاس‌های دریافتی: 235 بار

محدثه

پست توسط امیر علقمه »

حَدَّثَ عن فلان: روى و أورد الحديث،
الحديث: الخبر
نام محدثه داراى دو تلفظ است كه هر كدام به طور جداگانه مورد بحث قرار مى‏گيرد.
معناى «محدَّثه» به فتح دال.
«محدثه» به فتح دال، يعنى زنى كه براى او حديث گفته مى‏شد.
پس از رحلت پيامبر صلى اللَّه عليه و آله ايام بر فاطمه‏ى زهرا عليهاالسلام به سختى مى‏گذشت، لذا جبرئيل به امر خداوند بر آن حضرت نازل مى‏شد و براى آن حضرت از وقايع آينده سخن مى‏گفت. صحيفه‏ى فاطميه، حاصل نزول جبرئيل بر فاطمه‏ى زهرا عليهاالسلام در اين مدت است.
فرشتگان با فاطمه‏ى زهرا عليهاالسلام سخن مى‏گفتند.
بإسناده عن أبي‏عبداللَّه عليه‏السلام قال:
«إنما سميت فاطمة «محدثة» لأن الملائكة كانت تهبط من السماء فتناديها كما تنادي مريم بنت عمران. فتقول «يا فاطمة! ان اللَّه إصطفاك و طهرك و اصطفاك على نساء العالمين يا فاطمة! اقنتي لربّك و اسجدي و اركعي مع الراكعين» فتحدثهم و يحدثونها، فقالت لهم ذات ليلة: أليست المفضلة على نساء العالمين مريم بنت عمران؟ فقالوا: إنّ مريم كانت سيدة نساء عالمها و أنّ اللَّه عز و جل جعلك سيدة نساء عالمك و عالمها و سيدة نساء الأوّلين والآخرين،
امام صادق عليه‏السلام فرمودند: فاطمه عليهاالسلام را «محدثه» گويند، چون ملائكه از آسمان به پايين مى‏آمدند و همانگونه كه ملائكه با حضرت مريم عليهاالسلام سخن مى‏گفتند، با حضرت زهرا عليهاالسلام نيز سخن مى‏گفتند. ملائكه به حضرت زهرا عليهاالسلام گويند: «يا فاطمة! إن اللَّه إصطفاك و طهرك و إصطفاك على نساء العالمين يا فاطمة! اقنتى لربك و اسجدي و اركعي مع الراكعين» حضرت فاطمه عليهاالسلام با ملائكه سخن مى‏گفت و فرشتگان نيز با آن حضرت سخن مى‏گفتند.
شبى حضرت فاطمه عليهاالسلام از فرشتگان سؤال نمود: آيا برترين زن عالم، حضرت مريم عليهاالسلام دختر عمران نيست؟ فرشتگان عرضه داشتند: حضرت مريم عليهاالسلام سرور زنان زمان خود بود، اما خداوند شما را برترين زن جهان قرار داده است، هم در زمان خودت و هم در زمان حضرت مريم عليهاالسلام و سرور همه‏ى زنان از اول عالم تا آخر جهان.» (1)
فاطمه‏ى زهرا عليهاالسلام محدثه بود، لكن پيامبر نبود.
قال محمد بن أبي‏بكر:
«لما قرأ «و ما أرسلنا من قبلك من رسول و لا نبيّ و لامحدث» قلت: و هل يحدث الملائكة إلّا الأنبياء. قال: إنّ مريم لم تكن نبية و كانت محدثة و اُمّ‏موسى بن عمران كانت محدثة و لم تكن نبية و سارة إمرأة إبراهيم قد عاينت الملائكة فبشروها بإسحاق و من وراء إسحاق يعقوب و لم تكن نبية و فاطمة عليهاالسلام بنت رسول‏اللَّه صلى اللَّه عليه و آله كانت «محدثة» و لم تكن نبية،
محمد پسر ابوبكر گويد: وقتى آيه «و ما أرسلنا من قبلك من رسول و لا نبيّ و لا محدث» نازل شد من گفتم: آيا فرشتگان با غير از پيامبران نيز سخن مى‏گويند؟
«امام عليه‏السلام فرمودند: حضرت مريم عليهاالسلام پيامبر نبود ولى «محدثه» بود، يعنى فرشتگان با او سخن مى‏گفتند. مادر موسى نيز محدثه بود، ولى پيامبر نبود. ساره همسر حضرت ابراهيم عليه‏السلام، محدثه بود، امّا پيامبر نبود. فرشتگان با او ملاقات نمودند و بشارت اسحاق و يعقوب را به او دادند. و فاطمه‏ى زهرا عليهاالسلام ملائكه را مى‏ديد و از آنها حديث مى‏شنيد، اما پيامبر نبود.» (2)
اخبار غيبى، در مصحف فاطمه‏ى زهرا عليهاالسلام.
عن حماد بن عثمان قال:
«سمعت أباعبداللَّه عليه‏السلام يقول: تظهر الزنادقه سنة ثمانية و عشرين و مائة و ذلك لأنّي نظرت في «مصحف فاطمة» عليهاالسلام. قال: فقلت: و ما مصحف فاطمة عليهاالسلام؟ فقال: إنّ اللَّه تبارك و تعالى لما قبض نبيه صلى اللَّه عليه و آله دخل على فاطمة عليهاالسلام من وفاته من الحزن ما لايعلمه إلّا اللَّه عز و جل فأرسل إليها ملكاً يسلّى عنها غمها و يحدثها. فشكت ذلك إلى أميرالمؤمنين عليه‏السلام. فقال لها: إذ أحست بذلك و سمعت الصوت قولي لي. فأعلمتْه. فجعل يكتب كل ما سمع حتى اُثبت من ذلك مصحفاً. قال: ثم قال: أمّا أنّه ليس من الحلال والحرام ولكن فيه علم ما يكون،
حماد بن عمان مى‏گويد: از امام صادق عليه‏السلام شنيدم كه فرمود: در سال 128 ه.ق، زنادقه ظهور خواهند كرد، زيرا من مصحف فاطمه عليهاالسلام را نگاه كردم و اين مطلب را آنجا ديدم. گفتم: مصحف فاطمه عليهاالسلام چيست؟ فرمودند: وقتى كه پيامبر اكرم صلى اللَّه عليه و آله رحلت كرد، غم و غصه‏ى بى‏حدى كه فقط خدا (مقدار آن را) مى‏داند، بر فاطمه‏ى زهرا عليهاالسلام وارد شد. خداوند ملكى را فرستاد تا حضرت زهرا عليهاالسلام را تسلى خاطر دهد و با او سخن بگويد. فاطمه عليهاالسلام از اين جريان به اميرالمؤمنين عليه‏السلام گلايه كردند. على عليه‏السلام فرمودند: هرگاه ملك را ديدى و صداى او را شنيدى مرا خبر كن. زهرا عليهاالسلام، على عليه‏السلام را از آمدن ملك خبر كرد اميرالمؤمنين عليه‏السلام آنچه را كه مى‏شنيد، مى‏نوشت، تا اينكه كتابى از آن مطالب نوشته شد. سپس امام صادق عليه‏السلام فرمودند: اما در «مصحف فاطمه عليهاالسلام» حلال و حرام خدا نيست، بلكه وقايعى كه اتفاق خواهد افتاد (تا روز قيامت) همه درون آن است.» (3)
در مصحف فاطمه‏ى زهرا عليهاالسلام چيست؟
إنّ الصادق عليه‏السلام يقول:
«علمنا غابر و مزبور و نكت فى القلوب و نقر في الأسماع و أن عندنا الجفر الأحمر والجفر الأبيض و «مصحف فاطمة» عليه‏السلام و عندنا الجامعة فيها جميع ما تحتاج الناس إليه فسئل عن تفسير هذا الكلام. فقال: أما الغابر، فالعلم بمإ؛ّّ يكون و أما المزبور فالعلم بما كان و امّا النكت في القلوب فهو الإلهام و أمّا النقر في الأسماع فحديث الملائكة نسمع كلامهم و لا نرى أشخاصهم و أمّا الجفر الأحمر فوعاء فيه سلاح رسول‏اللَّه صلى اللَّه عليه و آله و لن يخرج حتى يقوم قائمنا أهل البيت و أمّا الجفر الأبيض فوعاء فيه توراة موسى و إنجيل عيسى و زبور داود و كتب اللَّه الاولى و أمّا مصحف فاطمة عليهاالسلام ففيه ما يكون من حادث و أسماء من يملك إلى أن تقوم الساعة و امّا الجامعة، فهو كتاب طوله سبعون ذراعاً، املاء رسول‏اللَّه صلى اللَّه عليه و آله من فلق فيه و خطّ علي بن أبي‏طالب عليه‏السلام بيده فيه واللَّه جميع ما تحتاج إليه الناس إلى يوم القيامة حتى أنّ فيه أرش الخدش والجلدة و نصف الجلدة، (4)
امام صادق عليه‏السلام مى‏فرمود: ما غابر و مزبور را مى‏دانيم، ما مسائل قلبى و نيَّات را مى‏دانيم. ما «نقرى» كه در گوشها مى‏رود را مى‏دانيم.
«جفر قرمز» و «جفر سفيد» را مى‏شناسيم. در نزد ما «مصحف فاطمه عليهاالسلام» است. در پيش ما «جامعه‏اى» است كه همه‏ى چيزهايى كه انسان به آن نياز دارد در آن هست. سؤال شد: اين كلام يعنى چه؟
«امام عليه‏السلام فرمودند: «غابر»، يعنى دانستن آنچه واقع مى‏شود. «مزبور»، يعنى دانستن آنچه قبلاً رخ داده است. اما «نكته‏هاى قلبى»، اوهام ذهنى ديگران است كه ما مى‏دانيم. «نقرِ» در گوشها، سخن ملائكه مى‏باشد كه ما آنها را مى‏شنويم، ولى خودشان را نمى‏بينيم. «جفر قرمز» ظرفى است كه اسلحه‏ى پيامبر در آن است و آن سلاح تا زمان امام مهدى، قائم اهل‏بيت عليه‏السلام خارج نخواهد شد. اما «جفر سفيد» آن ظرفى است كه تورات موسى و انجيل عيسى و زبور داوود و كتاب اولى خداوند در آن است. اما «مصحف فاطمه عليهاالسلام»، پس آنچه از حوادث رخ خواهد داد و اسامى پادشاهان تا روز قيامت در آن آمده است. اما «جامعه» كتابى است كه طول آن هفتاد ذرع است (شايد كنايه از كثرت معارف آن كتاب باشد) پيامبر صلى اللَّه عليه و آله مطالب آن را فرموده است و حضرت على عليه‏السلام آن را نوشته است و به خدا قسم! در آن تمام آنچه انسان تا روز قيامت نياز دارد، نوشته شده است، حتى در كتاب جامعه مقدار خسارت بسيار كم نيز وجود دارد، يك شلاق و نصف شلاق نيز در آن بيان شده است.»
معناى «محدثه» بكسر دال.
«محدثه» به كسر دال، يعنى زنى كه براى ديگران نقل حديث مى‏كند. ما از حضرت فاطمه‏ى زهرا عليهاالسلام روايات زيادى را در دست داريم. (5) فاطمه‏ى زهرا عليهاالسلام به سؤالات زنان مدينه پاسخ مى‏فرمود و آنان را حديث مى‏كرد. فاطمه‏ى زهرا عليهاالسلام احاديث زيادى را از پيامبر صلى اللَّه عليه و آله و يا حضرت على عليه‏السلام براى ما نقل فرموده‏اند، لذا او را «محدِّثه» گويند.

  

1- بحارالانوار، ج 14، ص 206، ر 23 از علل‏الشرايع.
2- بحارالانوار، ج 43، ص 79، ر 66 از علل‏الشرايع.
3- بحارالانوار،ج 26، ص 44، ر 77 از بصائرالدرجات ص 43.
4- بحارالانوار، ج 43، ص 79، ر 66 از علل‏الشرايع.
5- اخيراً بعض سخنان آن حضرت، در كتابى مستقل با نام «نهج‏الحياة» به چاپ رسيده است.

    
گفت یا علی(ع)؛عشق آغاز شد.

گفت یا زهرا(س)؛سوز آغاز شد.

و چه سریست بین عشق و سوز؟

شاید همان قصه شمع و پروانه باشد که حکایت نور است و سوختن؛
Senior Member
Senior Member
پست: 177
تاریخ عضویت: پنج‌شنبه ۹ اردیبهشت ۱۳۸۹, ۱۲:۴۶ ق.ظ
محل اقامت: تبریز
سپاس‌های ارسالی: 626 بار
سپاس‌های دریافتی: 235 بار

زهرا

پست توسط امیر علقمه »

زهر، زهورا السراج أو القمر أو الوجه: تلألأ، أضاء،
زهراء، مونث أزهر است، يعنى، النير، الصافى اللون، المشرق الوجه والقمر.
«زهرا كه در تداول بيشتر به جاى نام او به كار مى‏رود، در لغت، درخشنده، روشن و مرادفهايى از اينگونه، معنى مى‏دهد. و اين لقب از هر جهت برازنده‏ى اين بانوست. او چهره‏ى درخشان زن مسلمان، فروغ تابان معرفت و نمونه‏ى روشن پرهيزكارى و خداپرستى است. اين درخشندگى به ساعتى مخصوص و روزى معين اختصاص ندارد. از آن روز كه وظيفه‏ى خود را تعهد كرد، تا امروز و براى هميشه چون گوهرى بر تارك تربيت اسلامى مى‏درخشد.» (1)
زهراء در لغت، يعنى درخشنده. در روايات آمده است هنگامى كه فاطمه به نماز و عبادت مى‏ايستاد، اهل آسمان از نور او بهره مى‏گرفتند، چنانكه زمينيها از نور خورشيد بهره‏مند مى‏شوند.
فاطمه‏ى زهرا عليهاالسلام از نور عظمت خداوند به وجود آمده است.
عن جابر عن أبي‏عبداللَّه عليه‏السلام قال:
«قلت: لم سميت فاطمة الزهراء عليهاالسلام «زهراء»؟ فقال: لأنّ اللَّه عز و جل خلقها من نور عظمته فلمّا أشرقت أضاءت السماوات والأرض بنورها و غشيت أبصار الملائكة للَّه ساجدين و قالوا إلهنا و سيدنا! ما هذا النور؟، فأوحى اللَّه إليهم هذا نور من نوري و أسكنته في سمائي، خلقته من عظمتي، اُخرجه من صلب نبىّ من أنبيائي، افضله على جميع الأنبياء و اخرج من ذلك النور أئمة يقومون بأمري، يهدون الى حقى و اجعلهم خلفائي في أرضي بعد إنقضاء وحيي،
جابر از امام حسين عليه‏السلام سؤال كرد: چرا فاطمه عليهاالسلام را «زهراء» ناميده‏اند؟ ايشان فرمودند: خداوند فاطمه را از نور عظمت خود آفريد. وقتى فاطمه عليهاالسلام درخشيد، زمين و آسمان را نورانى كرد.
چشمهاى ملائكه غرق نور شد و خداوند را سجده كردند و از روى تعجب گفتند: خداوندا! اين چه نورى است؟ وحى شد كه اين يكى از نورهاى من است، در آسمان جايش دادم و او را از طريق پيامبر متولد گردانيدم و او را بر همه‏ى پيامبران برترى دادم و از آن نور، ائمه‏ى هدى به وجود آمدند، تا دستورات مرا اجرا نمايند و مردم را هدايت كنند، آنها بعد از قطع شدن وحى، جانشينان من در زمين هستند.» (2)
روشنگرى لازم:
درخشندگى باطنى خاندان پيامبر صلى اللَّه عليه و آله بر كسى پوشيده نيست. اين چهارده نور پاك، چراغ هدايت بشريت هستند. جهان تاريك مادى، فقط با نور ارشاد و هدايتهاى اين انوار مقدس به طرف ملكوت گام برمى‏دارد. شيعه، ائمه اطهار عليهم‏السلام را با وصف «مصباح‏الهدى و سفينةالنجاة» مى‏شناسد. فاطمه‏ى زهرا عليهاالسلام علاوه بر درخشندگى باطنى، نوعى درخشندگى چهره و ظاهر نيز داشتند. اين تفضّلى است كه خداوند متعال به اين بانوى با تقوا عنايت نموده است.
تذكر اين نكته لازم است كه هيچ نيازى به ضعيف شمردن اين روايات نيست، زيرا اولاً، درباره درخشندگى ظاهرى فاطمه‏ى زهرا عليهاالسلام تواتر معنوى وجود دارد. ثانياً، اين خصوصيت جسمانى حضرت فاطمه‏ى زهرا عليهاالسلام، بر الگو بودن ايشان لطمه‏اى وارد نمى‏كند، زيرا ايشان الگوى رفتارى همه جهانيان است نه الگوى جسم و تن مردم. ثالثاً، بعضى از اين روايات كه نشان‏دهنده نورانيت شديد ايشان است، به صورت مقطعى بوده و شايد يكبار بيشتر اتفاق نيفتاده و آن هم براى شناساندن مقام معنوى فاطمه‏ى زهرا عليهاالسلام به جهانيان. در نتيجه هيچ ضرورتى براى حمل اين روايات به معانى مجازى نيست.
محراب فاطمه‏ى زهرا عليهاالسلام هنگام عبادت غرق نور است.
عن إبن‏عمارة عن ابيه قال:
«سئلت أباعبداللَّه عليه‏السلام عن فاطمة عليهاالسلام لم سميت «زهراء»؟ فقال: لأنها كانت إذا قامت في محرابها زهر نورها لأهل السماء كما يزهر نور الكواكب لأهل الأرض،
از امام صادق عليه‏السلام سؤال شد: چرا فاطمه عليهاالسلام را «زهراء» ناميده‏اند؟ فرمودند: زيرا هرگاه در محراب عبادت مى‏ايستاد نورش براى اهل آسمان مى‏درخشيد، همچنانكه ستارگان براى ما زمينيها درخشش دارند.» (3)
فاطمه‏ى زهرا عليهاالسلام درخشنده چون ماه.
عن الرضا عليه‏السلام قال في حديث طويل:
«كانت فاطمة عليهاالسلام إذا طلع هلال شهر رمضان يغلب نورها الهلال و يخفى فإذا غابت عنه ظهر،
امام رضا عليه‏السلام فرمودند: هلال ماه كه ظاهر مى‏شد نور فاطمه عليهاالسلام بر آن غلبه مى‏كرد و كسى نمى‏توانست نور هلال ماه را ببيند، تا اينكه حضرت فاطمه عليهاالسلام از آنجا مى‏رفتند، آنگاه هلال ماه ديده مى‏شد.» (4)
زهرا، يعنى درخشنده.
عن عائشة:
«كنا نخيط و نغزل و ننظم الإبرة بالليل فى ضوء وجه فاطمة عليهاالسلام... و لذلك سميت «الزهراء.»
عائشه مى‏گويد: شب هنگام، ما در نور صورت فاطمه‏ى زهرا عليهاالسلام خياطى، پشم‏ريسى و بافندگى مى‏كرديم و چون صورتى بسيار درخشنده داشت «زهراء» ناميده شد.» (5)
فاطمه‏ى زهرا عليهاالسلام براى اميرالمؤمنين مى‏درخشد.
ابوهاشم العسكري سالت صاحب العسكر عليه‏السلام:
«لم سميت فاطمة، «الزهراء» عليهاالسلام؟ فقال: كان وجهها يزهر لأميرالمؤمنين عليه‏السلام من أول النهار كالشمس الضاحية و عند الزوال كالقمر المنير و عند غروب الشمس كالكوكب الدري،
ابوهاشم گويد: از امام حسن عسكرى عليه‏السلام سؤال كردم: چرا فاطمه عليهاالسلام، «زهراء» ناميده شد؟ فرمودند: صورت فاطمه عليهاالسلام براى اميرالمؤمنين عليه‏السلام در اول روز مانند خورشيد مى‏درخشيد و هنگام ظهور مانند ماه تابان بود. و هنگام غروب خورشيد مانند ستاره‏اى پر نور بود، چون چنين بود او را زهراء گويند.» (6)
تعجب اهل مدينه از محراب غرق نور فاطمه‏ى زهرا عليهاالسلام.
عن ابان بن تغلب قال:
«قلت لأبي‏عبداللَّه عليه‏السلام: يابن رسول‏اللَّه! لِمَ سمّيت «الزهراء» عليهاالسلام، زهراء؟ فقال لانّها تزهر لاميرالمؤمنين عليه‏السلام فى النهار ثلاث مرات بالنور كان يزهر نور وجهها صلاة الغداة والناس فى فراشهم فيدخل بياض ذلك النور إلى حجراتهم بالمدينة فتبيض حيطانهم فيعجبون من ذلك فيأتون النبي صلى اللَّه عليه و آله فيسألونه عمّا رأوا فيرسلهم إلى منزل فاطمة عليهاالسلام فيأتون منزلها فيرونها قاعدة فى محرابها تصلى والنور يسطع من محرابها من وجهها، فيعلمون ان الذى رأوه كان من نور فاطمة، فاذا انتصف النهار و ترتبت للصلاة، زهر نور وجهها عليهاالسلام بالصفرة فتدخل الصفرة، فى حجرات الناس، فتصفر ثيابهم و إلوانهم، فيأتون النبي صلى اللَّه عليه و آله و سلم فيسألونه عمّا رأوا، فيرسلهم إلى منزل فاطمة صلى اللَّه عليه و آله فيرونها قائمة في محرابها و قد زهر نور وجهها- صلوات‏اللَّه‏عليها- و على أبيها و بعلها و بنيها بالصفرة فيعلمون أنّ الذي رأوا، كان من نور وجهها، فإذا كان آخر النهار و غربت الشمس احمرّ وجه فاطمة، فاشرق وجهها بالحمرة فرحاً و شكراً للَّه عز و جل، فكان تدخل حمرة وجهها حجرات القوم و تحمر حيطانهم فيعجبون من ذلك و يأتون النبى صلى اللَّه عليه و آله و يسألونه عن ذلك، فيرسلهم الى منزل فاطمة عليهاالسلام، فيرونها جالسة تسبح اللَّه و تمجده و نور وجهها يزهر بالحمرة فيعلمون ان الذي رأوا كان من نور وجه فاطمة عليهاالسلام فلم يزل ذلك النور فى جهها حتى ولد الحسين عليه‏السلام فهو يتقلب فى وجوهنا إلى يوم القيامة فى الأئمة منا أهل البيت إمام بعد إمام، (7)
ابان بن تغلب مى‏گويد: از امام صادق عليه‏السلام سؤال كردم: اى فرزند پيامبر!چرا فاطمه عليهاالسلام را، «زهراء» گويند؟ فرمودند: فاطمه عليهاالسلام براى اميرالمؤمنين عليه‏السلام در طول روز سه بار مى‏درخشيد. نور او در هنگام نماز صبح، زمانى كه مردم در خواب بودند، حياط خانه‏ى آنها نورافشانى كرد. همه متعجب شدند، خدمت پيامبر صلى اللَّه عليه و آله رسيدند و سؤال كردند اين چه بود كه ما ديديم؟ پيامبر صلى اللَّه عليه و آله آنها را به منزل فاطمه‏ى زهرا عليهاالسلام فرستاد. وقتى كه به منزل فاطمه‏ى زهرا عليهاالسلام آمدند، ديدند آن حضرت روى سجاده‏ى خود نشسته و در حال نماز است و نور از صورت فاطمه‏ى زهرا عليهاالسلام از ميان محراب مى‏درخشد. همه دريافتند آنچه ديده‏اند نور فاطمه عليهاالسلام بوده است. هنگام ظهر، وقتى براى نماز آماده شدند، نورى زرد رنگ از ايشان ساطع گشت كه تمام خانه‏هاى مدينه را فراگرفت. رنگ صورت و لباس همه‏ى مردم زرد شد. پيش پيامبر آمدند و از آنچه ديده بودند سؤال كردند. باز پيامبر صلى اللَّه عليه و آله آنها را به منزل فاطمه عليهاالسلام فرستاد. اين بار حضرت فاطمه عليهاالسلام را در محراب ديدند در حالى كه از صورت ايشان براى پيامبر صلى اللَّه عليه و آله و على عليه‏السلام نورى زرد رنگ مى‏درخشيد. فهميدند آنچه ديده‏اند از نور فاطمه عليهاالسلام بوده است. و هنگامى كه خورشيد غروب نمود، صورت زهراء عليهاالسلام قرمز گشت و نورى قرمز از ايشان مى‏درخشيد اين نور داخل منازل مردم مدينه گشت، خانه‏هاى مردم قرمز شد و در تعجب فرورفتند. مردم دوباره پيش پيامبر صلى اللَّه عليه و آله آمدند و از اين مطلب سؤال كردند، پيامبر صلى اللَّه عليه و آله آنها را به منزل فاطمه‏ى زهراء عليهاالسلام فرستاد، آنها به منزل فاطمه عليهاالسلام آمدند و ايشان را در روى سجاده ديدند، در حالى كه خداوند را تسبيح مى‏گفت و از سيماى ملكوتى ايشان نورى قرمز مى‏درخشيد، دريافتند آنچه ديده بودند از نور سيماى فاطمه عليهاالسلام بوده است. اين نور در سيماى فاطمه‏ى عليهاالسلام بود، تا زمانى كه امام حسين عليه‏السلام متولد گشت، از آن به بعد اين نور در سيماى هر يك از اهل‏بيت بود و تا قيامت از چهره‏ى همه امامان درخشش خواهد داشت.»

  

1- سيد جعفر شهيدى، زندگانى فاطمه‏ى زهرا عليهاالسلام، ص 32.
2- بحارالانوار، ج 43، ص 12، ر 5 از علل‏الشرايع.
3- بحارالانوار، ج 43، ص 12، ر 6 از علل‏الشرايع و معانى‏الخبار.
4- بحارالانوار، ج 43، ص 56، ر 49 از فضائل شهر رمضان صدوق.
5- فاطمه‏ى زهراء عليهاالسلام بهجة قلب المصطفى، ج 1، ص 180 از احقاق‏الحق، ج 19، ص 16.
6- بحارالانوار، ج 43، ص 15، ر 14 از مناقب ابن شهرآشوب.
7- بحارالانوار، ج 43، ص 11، ر 2 از علل‏الشرايع.

    
گفت یا علی(ع)؛عشق آغاز شد.

گفت یا زهرا(س)؛سوز آغاز شد.

و چه سریست بین عشق و سوز؟

شاید همان قصه شمع و پروانه باشد که حکایت نور است و سوختن؛
ارسال پست

بازگشت به “فاطمة الزهراء (سلام الله علیها)”