قال الصادق عليهالسلام:
«لفاطمة تسعة أسماء عند اللَّه عزّ و جل: فاطمة والصديقة والمباركة والطاهرة والزكية والراضية والمرضية والمحدثة والزهراء ثم قال:...؛
حضرت فاطمهى زهراء عليهاالسلام در پيشگاه خداوند نه اسم مخصوص دارد: فاطمه، صديقه، مباركه، طاهره، زكيه، راضيه، مرضيه، محدثه و زهراء.» (1)
حضرت فاطمهى زهرا عليهاالسلام يك نام رسمى داشت كه همان فاطمه مىباشد. اين نام را پيامبر اكرم صلى اللَّه عليه و آله و سلم هنگام تولد به امر خداوند براى دخترش برگزيد؛ لكن به تصريح امام صادق عليهالسلام، فاطمهى زهرا عليهاالسلام نه اسم مخصوص، در پيشگاه خداوند متعال دارد، لذا يكى از كنيههاى آن حضرت «اُمّالأسماء» است؛ يعنى بانويى كه اسامى فراوان دارد. و اين مطلب، دلالت بر عظمت روحى صديقه كبرى عليهاالسلام مىكند، زيرا حضرت فاطمه عليهاالسلام زن نمونه بودند. زن نمونه؛ يعنى انسانى كامل كه براى بشريت الگو و سرمشق مىباشد، لذا همهى صفات عالى انسانى در صديقهى طاهره عليهاالسلام جمع بود و ايشان در برابر هر صفت نيك، داراى لقبى خاص هستند. اين نه نام كه از شهرت والايى برخوردار است در فصل اول مورد بررسى و تبيين قرار مىگيرد.
نام هاي حضرت زهرا(س)
مدیر انجمن: شورای نظارت
-
- پست: 177
- تاریخ عضویت: پنجشنبه ۹ اردیبهشت ۱۳۸۹, ۱۲:۴۶ ق.ظ
- محل اقامت: تبریز
- سپاسهای ارسالی: 626 بار
- سپاسهای دریافتی: 235 بار
نام هاي حضرت زهرا(س)
گفت یا علی(ع)؛عشق آغاز شد.
گفت یا زهرا(س)؛سوز آغاز شد.
و چه سریست بین عشق و سوز؟
شاید همان قصه شمع و پروانه باشد که حکایت نور است و سوختن؛
گفت یا زهرا(س)؛سوز آغاز شد.
و چه سریست بین عشق و سوز؟
شاید همان قصه شمع و پروانه باشد که حکایت نور است و سوختن؛
-
- پست: 177
- تاریخ عضویت: پنجشنبه ۹ اردیبهشت ۱۳۸۹, ۱۲:۴۶ ق.ظ
- محل اقامت: تبریز
- سپاسهای ارسالی: 626 بار
- سپاسهای دریافتی: 235 بار
فاطمه
فَطَمَ- فِطاماً فَطْماً الولدَ: فصله عن الرضاع.
در لغت وقتى طفل از شير گرفته مىشود، مىگويند: فَطَمَ الولدَ.
«فاطمه وصفى است از مصدر فطم. و فطم در لغت عرب به معنى بريدن، قطع كردن و جدا شدن آمدن است. اين صيغه كه بر وزن فاعل معنى مفعولى مىدهد، به معنى بريده و جدا شده است. فاطمه از چه چيز جدا شده است؟» (1)
در روايات بسيارى به وجه تسميهى آن حضرت به «فاطمه» اشاره شده است. فاطمه از جهل و پليدى جدا شده است:
عن الباقر عليهالسلام قال:... ثم قال:
«إنّي فطمتك بالعلم، و فطمتك عن الطّمت. ثم قال أبوجعفر عليهالسلام: واللَّه لقد فطمها اللَّه تبارك و تعالى بالعلم و عن الطّمث بالميثاق.
امام باقر عليهالسلام فرمودند: خداوند فاطمهى زهراء را از جهل و پليدى جدا نموده است، لذا «فاطمه» نام گرفته است. ايشان سپس ادامه دادند: به خدا قسم، خداوند در عالم پيمان و عهد (يعنى عالم ذر) فاطمه عليهاالسلام را از جهل و پليدى جدا كرده است.» (2)
فاطمه از شرّ به دور است.
قال الصادق عليهالسلام:
«أتدرون أىّ شىء تفسير «فاطمة»؟ قلت: أخبرني يا سيدي! قال:
فطمت من الشّر. ثم قال: لولا أن أميرالمؤمنين عليهالسلام تزوجها لما كان لها كفو إلى يوم القيامة على وجه الأرض آدم فمن دونه،
امام صادق عليهالسلام فرمودند: مىدانيد تفسير فاطمه چيست؟ و فاطمه چه معنايى دارد؟ عرضه داشتم: مرا آگاه بنما چه معنايى دارد. فرمودند: «فاطمه» از شر و بدى جدا گرديده است. سپس فرمودند: اگر اميرالمؤمنين عليهالسلام با حضرت زهرا عليهاالسلام ازدواج نمىكرد، هيچكس همتاى زهرا عليهاالسلام نبود، از زمان حضرت آدم تا روز قيامت كفو و همتايى براى زهرا عليهاالسلام يافت نمىشد.» (3)
فاطمه و دوستانش از آتش بازگرفته شدهاند.
ولى شيرينترين تفسير از علت نامگذارى فاطمهى زهرا عليهاالسلام رواياتى است كه مىگويد «فاطمهى زهراء عليهاالسلام» «فاطمه» ناميده شد، زيرا شيعيان آن حضرت، از آتش جهنم بازگرفته شدهاند.
عن الرضا عن آبائه عليهمالسلام قال رسولاللَّه صلى اللَّه عليه و آله:
«يا فاطمة! أتدرين لم سميتِ «فاطمة»؟ قال على عليهالسلام: لِمَ سمّيتْ؟ قال: لانها فطمتْ هى و شيعتها من النار؛
امام رضا عليهالسلام از اجدادش نقل مىفرمايد: پيامبر صلى اللَّه عليه و آله فرمود: اى فاطمه! آيا مىدانى كه چرا «فاطمه» نام گرفتى؟ اميرالمؤمنين عليهالسلام عرضه مىدارند: شما بفرماييد چرا فاطمه، «فاطمه» ناميده شده است. پيامبر صلى اللَّه عليه و آله فرمودند: زيرا «فاطمه عليهاالسلام» و شيعيان فاطمه از آتش جهنم بازگرفته شدهاند و به آتش نخواهند رفت.» (4)
پيمان خدا، بر آزادى دوستداران فاطمهى زهرا عليهاالسلام.
عن محمّد بن مسلم قال: سمعت أباجعفر عليهالسلام يقول:
«لفاطمة عليهاالسلام وقفة على باب جهنم فإذا كان يوم القيامة، كتب بين عيني كل رجل مؤمن أو كافر. فيؤمر بمحبّ قد كثرت ذنوبه إلى النار. فتقرء بين عينيه محبّا. فتقول: إلهي و سيدي سميتني فاطمة و فطمت بي من تولاني و تولى ذريتي من النار و وعدك الحق و أنت لاتخلف الميعاد. فيقول اللَّه عز و جل: صدقت يا فاطمة انى سميتك «فاطمة» و فطمت بك من أحبك و تولاك و أحب ذريتك و تولاهم من النار و وعدى الحق و أنا لا اُخلف الميعاد و إنّما امرت بعبدي هذا إلى النار لتشفعي فيه فاشفعك ليتبين لملائكتي و أنبيائي و رسلي و أهل الموقف موقفك مني و مكانتك عندي فمن قرأت بين عينيه مؤمناً فجذبت بيده و أدخلته الجنة.
امام باقر عليهالسلام فرمودند: در روز قيامت حضرت فاطمه عليهاالسلام بر در جهنم توقفى دارند. روى پيشانى هركس نوشته شده است كه مؤمن است يا كافر. در اين هنگام به يكى از دوستان خطاكار حضرت فاطمه عليهاالسلام، فرمان مىدهند به طرف جهنم برو. فاطمهى زهراء عليهاالسلام روى پيشانى او را مىخواند: (بر روى پيشانى او نوشته شده است) «دوستدار زهراء».
«فاطمهى زهراء عليهاالسلام به درگاه خداوند عرضه مىدارد: خدايا! پروردگارا! نام مرا «فاطمه» نهادى و فرمودى: «به خاطر تو، دوستدارانت و دوستداران فرزندانت را از آتش جهنم رهايى مىبخشم.» وعدهى تو هميشه حق بوده و هيچگاه خلاف وعدهى خود عمل نكردهاى.
«خداوند متعال مىفرمايد: فاطمه جان! چنين است كه مىگويى. من تو را فاطمه نام نهادم و هركس كه تو را دوست بدارد، يا فرزندان تو را دوست بدارد، او را از آتش جهنم رهايى مىبخشم، وعدهى من راست است و من خلاف وعدهى خود عمل نمىكنم. من اين بندهام را به طرف جهنم فرستادم تا تو او را شفاعت كنى و فرشتگان و پيامبران من و هركس در محشر است مقام تو را پيش من ببينند. هركس را كه مؤمن (و عاشق) يافتى دستش را بگير و داخل بهشت نما.» (5) خلايق از معرفت فاطمه عاجزند.
قال الصادق عليهالسلام:
«إنا أنزلناه فى ليلة القدر، الليلة، فاطمة والقدر، اللَّه. فمن عرف فاطمة حق معرفتها، فقد أدرك ليلة القدر و إنّما سميت «فاطمة» لأنّ الخلق فطموا عن معرفتها،
امام صادق عليهالسلام درباره آيهى كريمه «إنّا أنزلناه فى ليلة القدر» فرمود:مراد از «ليلة» فاطمه است. مراد از «قدر» خداوند است، پس هركس مادرم فاطمهى زهرا عليهاالسلام را آنگونه كه بايد، بشناسد، شب قدر را درك كرده است. مادرم «فاطمه» ناميده شد، زيرا خلايق از معرفت او عاجزند.» (6)
فاطمه مشتق از فاطر است.
قال النبى صلى اللَّه عليه و آله لفاطمة عليهاالسلام.
«شق اللَّه لك يا فاطمة! إسماً من أسمائه، فهو «الفاطر» و أنت «فاطمة.»
پيامبر اكرم صلى اللَّه عليه و آله به حضرت فاطمه عليهاالسلام فرمودند: اى فاطمهى من!
خداوند براى تو اسمى از اسامى خود برگرفته است. (7) خداوند «فاطر» است و نام تو را «فاطمه» گذاشته است.» (8)
نام فاطمه برگرفته از نام خداوند
«هذه «فاطمة» و أنا فاطر السماوات والأرضين فاطم، أعدائي عن رحمتي يوم فصل قضائي و فاطم أوليائي عمّا يعتريهم و يشينهم فشققت لها إسماء من إسمي، من فاطر زمين و آسمان هستم (يعنى خالق آسمان و زمين هستم.) و در روز قيامت دشمنان خود را از رحمتم محروم مىگردانم و اولياى خود را، از هر چه آنها را مىآزارد و ناپسند دارند، جدا نمودهام، پس نام «فاطمه» را از نام خود مشتق نمودم. (9)
1- سيد جعفر شهيدى، زندگانى فاطمهى زهرا عليهاالسلام، ص 34.
2- بحارالانوار، ج 43، ص 13، ر 9 از عللالشرايع.
3- فاطمه الزهراء من المهد إلى اللحد، ص 71 از مقتل الحسين خوارزمى، ص 65 و مناقب ترمذى.
4- فاطمة الزهراء من المهد إلى اللحد، ص 70.
5- بحارالانوار، ج 8، ص 50، ر 58 از عللالشرايع.
6- بحارالانوار، ج 43، ص 65 ر 58 از تفسير فرات بن ابراهيم.
7- اشتقاق بر سه قسم است. 1- صغير 2- كبير 3- اكبر، اشتقاق صغير آن است كه مشتق مشتمل بر حروف مشتق منه باشد و ترتيب حروف نيز در آن رعايت شده باشد، مانند يضرب و ضارب و مضروب كه از «ضرب» مشتق مىشود. اگر در اشتقاق، مشتق مشتمل بر حروف مشتق منه باشد، لكن ترتيب حروف ملحوظ نباشد، آن را «اشتقاق كبير» گويند، مانند جذب و جبذ، حمد و مدح، غرد و رغد. اگر در اشتقاق مشتق مشتمل بر بعض حروف مشتق منه باشد و در معنى چنان مناسبتى داشته باشد كه صلاحيت رجوع معنا به سوى آن باشد، آن را «اشتقاق اكبر» گويند، مانند: ثلم و ثلب، قصم و فصم، خضم و هضم، حزوجز، فطر و فطم، نبع و نيع، نزح و نزف. لفظ فطر به معناى شق و ابتداء و انشاء و امثال اينها آمده است و فطم به معناى فصل و قطع و منع آمده و هر يك مستلزم ديگرى هستند، پس اشتقاق فاطمه از فاطر، اشتقاق اكبر است. شايد اشاره باشد به اينكه حضرت زهرا عليهاالسلام مظهر صفت فاطريت حق جل و علا و متادب به آداب اللَّه و متخلق به اخلاق اللَّه مى باشد (با قدرى تلخيص و تصرف از جنه العاصمه، ص 49.)
8- بحارالانوار، ج 43، ص 15.
9- بحارالانوار، ج 26، ص 326، ر 10. از تفسير الإمام العسكرى.@.
در لغت وقتى طفل از شير گرفته مىشود، مىگويند: فَطَمَ الولدَ.
«فاطمه وصفى است از مصدر فطم. و فطم در لغت عرب به معنى بريدن، قطع كردن و جدا شدن آمدن است. اين صيغه كه بر وزن فاعل معنى مفعولى مىدهد، به معنى بريده و جدا شده است. فاطمه از چه چيز جدا شده است؟» (1)
در روايات بسيارى به وجه تسميهى آن حضرت به «فاطمه» اشاره شده است. فاطمه از جهل و پليدى جدا شده است:
عن الباقر عليهالسلام قال:... ثم قال:
«إنّي فطمتك بالعلم، و فطمتك عن الطّمت. ثم قال أبوجعفر عليهالسلام: واللَّه لقد فطمها اللَّه تبارك و تعالى بالعلم و عن الطّمث بالميثاق.
امام باقر عليهالسلام فرمودند: خداوند فاطمهى زهراء را از جهل و پليدى جدا نموده است، لذا «فاطمه» نام گرفته است. ايشان سپس ادامه دادند: به خدا قسم، خداوند در عالم پيمان و عهد (يعنى عالم ذر) فاطمه عليهاالسلام را از جهل و پليدى جدا كرده است.» (2)
فاطمه از شرّ به دور است.
قال الصادق عليهالسلام:
«أتدرون أىّ شىء تفسير «فاطمة»؟ قلت: أخبرني يا سيدي! قال:
فطمت من الشّر. ثم قال: لولا أن أميرالمؤمنين عليهالسلام تزوجها لما كان لها كفو إلى يوم القيامة على وجه الأرض آدم فمن دونه،
امام صادق عليهالسلام فرمودند: مىدانيد تفسير فاطمه چيست؟ و فاطمه چه معنايى دارد؟ عرضه داشتم: مرا آگاه بنما چه معنايى دارد. فرمودند: «فاطمه» از شر و بدى جدا گرديده است. سپس فرمودند: اگر اميرالمؤمنين عليهالسلام با حضرت زهرا عليهاالسلام ازدواج نمىكرد، هيچكس همتاى زهرا عليهاالسلام نبود، از زمان حضرت آدم تا روز قيامت كفو و همتايى براى زهرا عليهاالسلام يافت نمىشد.» (3)
فاطمه و دوستانش از آتش بازگرفته شدهاند.
ولى شيرينترين تفسير از علت نامگذارى فاطمهى زهرا عليهاالسلام رواياتى است كه مىگويد «فاطمهى زهراء عليهاالسلام» «فاطمه» ناميده شد، زيرا شيعيان آن حضرت، از آتش جهنم بازگرفته شدهاند.
عن الرضا عن آبائه عليهمالسلام قال رسولاللَّه صلى اللَّه عليه و آله:
«يا فاطمة! أتدرين لم سميتِ «فاطمة»؟ قال على عليهالسلام: لِمَ سمّيتْ؟ قال: لانها فطمتْ هى و شيعتها من النار؛
امام رضا عليهالسلام از اجدادش نقل مىفرمايد: پيامبر صلى اللَّه عليه و آله فرمود: اى فاطمه! آيا مىدانى كه چرا «فاطمه» نام گرفتى؟ اميرالمؤمنين عليهالسلام عرضه مىدارند: شما بفرماييد چرا فاطمه، «فاطمه» ناميده شده است. پيامبر صلى اللَّه عليه و آله فرمودند: زيرا «فاطمه عليهاالسلام» و شيعيان فاطمه از آتش جهنم بازگرفته شدهاند و به آتش نخواهند رفت.» (4)
پيمان خدا، بر آزادى دوستداران فاطمهى زهرا عليهاالسلام.
عن محمّد بن مسلم قال: سمعت أباجعفر عليهالسلام يقول:
«لفاطمة عليهاالسلام وقفة على باب جهنم فإذا كان يوم القيامة، كتب بين عيني كل رجل مؤمن أو كافر. فيؤمر بمحبّ قد كثرت ذنوبه إلى النار. فتقرء بين عينيه محبّا. فتقول: إلهي و سيدي سميتني فاطمة و فطمت بي من تولاني و تولى ذريتي من النار و وعدك الحق و أنت لاتخلف الميعاد. فيقول اللَّه عز و جل: صدقت يا فاطمة انى سميتك «فاطمة» و فطمت بك من أحبك و تولاك و أحب ذريتك و تولاهم من النار و وعدى الحق و أنا لا اُخلف الميعاد و إنّما امرت بعبدي هذا إلى النار لتشفعي فيه فاشفعك ليتبين لملائكتي و أنبيائي و رسلي و أهل الموقف موقفك مني و مكانتك عندي فمن قرأت بين عينيه مؤمناً فجذبت بيده و أدخلته الجنة.
امام باقر عليهالسلام فرمودند: در روز قيامت حضرت فاطمه عليهاالسلام بر در جهنم توقفى دارند. روى پيشانى هركس نوشته شده است كه مؤمن است يا كافر. در اين هنگام به يكى از دوستان خطاكار حضرت فاطمه عليهاالسلام، فرمان مىدهند به طرف جهنم برو. فاطمهى زهراء عليهاالسلام روى پيشانى او را مىخواند: (بر روى پيشانى او نوشته شده است) «دوستدار زهراء».
«فاطمهى زهراء عليهاالسلام به درگاه خداوند عرضه مىدارد: خدايا! پروردگارا! نام مرا «فاطمه» نهادى و فرمودى: «به خاطر تو، دوستدارانت و دوستداران فرزندانت را از آتش جهنم رهايى مىبخشم.» وعدهى تو هميشه حق بوده و هيچگاه خلاف وعدهى خود عمل نكردهاى.
«خداوند متعال مىفرمايد: فاطمه جان! چنين است كه مىگويى. من تو را فاطمه نام نهادم و هركس كه تو را دوست بدارد، يا فرزندان تو را دوست بدارد، او را از آتش جهنم رهايى مىبخشم، وعدهى من راست است و من خلاف وعدهى خود عمل نمىكنم. من اين بندهام را به طرف جهنم فرستادم تا تو او را شفاعت كنى و فرشتگان و پيامبران من و هركس در محشر است مقام تو را پيش من ببينند. هركس را كه مؤمن (و عاشق) يافتى دستش را بگير و داخل بهشت نما.» (5) خلايق از معرفت فاطمه عاجزند.
قال الصادق عليهالسلام:
«إنا أنزلناه فى ليلة القدر، الليلة، فاطمة والقدر، اللَّه. فمن عرف فاطمة حق معرفتها، فقد أدرك ليلة القدر و إنّما سميت «فاطمة» لأنّ الخلق فطموا عن معرفتها،
امام صادق عليهالسلام درباره آيهى كريمه «إنّا أنزلناه فى ليلة القدر» فرمود:مراد از «ليلة» فاطمه است. مراد از «قدر» خداوند است، پس هركس مادرم فاطمهى زهرا عليهاالسلام را آنگونه كه بايد، بشناسد، شب قدر را درك كرده است. مادرم «فاطمه» ناميده شد، زيرا خلايق از معرفت او عاجزند.» (6)
فاطمه مشتق از فاطر است.
قال النبى صلى اللَّه عليه و آله لفاطمة عليهاالسلام.
«شق اللَّه لك يا فاطمة! إسماً من أسمائه، فهو «الفاطر» و أنت «فاطمة.»
پيامبر اكرم صلى اللَّه عليه و آله به حضرت فاطمه عليهاالسلام فرمودند: اى فاطمهى من!
خداوند براى تو اسمى از اسامى خود برگرفته است. (7) خداوند «فاطر» است و نام تو را «فاطمه» گذاشته است.» (8)
نام فاطمه برگرفته از نام خداوند
«هذه «فاطمة» و أنا فاطر السماوات والأرضين فاطم، أعدائي عن رحمتي يوم فصل قضائي و فاطم أوليائي عمّا يعتريهم و يشينهم فشققت لها إسماء من إسمي، من فاطر زمين و آسمان هستم (يعنى خالق آسمان و زمين هستم.) و در روز قيامت دشمنان خود را از رحمتم محروم مىگردانم و اولياى خود را، از هر چه آنها را مىآزارد و ناپسند دارند، جدا نمودهام، پس نام «فاطمه» را از نام خود مشتق نمودم. (9)
1- سيد جعفر شهيدى، زندگانى فاطمهى زهرا عليهاالسلام، ص 34.
2- بحارالانوار، ج 43، ص 13، ر 9 از عللالشرايع.
3- فاطمه الزهراء من المهد إلى اللحد، ص 71 از مقتل الحسين خوارزمى، ص 65 و مناقب ترمذى.
4- فاطمة الزهراء من المهد إلى اللحد، ص 70.
5- بحارالانوار، ج 8، ص 50، ر 58 از عللالشرايع.
6- بحارالانوار، ج 43، ص 65 ر 58 از تفسير فرات بن ابراهيم.
7- اشتقاق بر سه قسم است. 1- صغير 2- كبير 3- اكبر، اشتقاق صغير آن است كه مشتق مشتمل بر حروف مشتق منه باشد و ترتيب حروف نيز در آن رعايت شده باشد، مانند يضرب و ضارب و مضروب كه از «ضرب» مشتق مىشود. اگر در اشتقاق، مشتق مشتمل بر حروف مشتق منه باشد، لكن ترتيب حروف ملحوظ نباشد، آن را «اشتقاق كبير» گويند، مانند جذب و جبذ، حمد و مدح، غرد و رغد. اگر در اشتقاق مشتق مشتمل بر بعض حروف مشتق منه باشد و در معنى چنان مناسبتى داشته باشد كه صلاحيت رجوع معنا به سوى آن باشد، آن را «اشتقاق اكبر» گويند، مانند: ثلم و ثلب، قصم و فصم، خضم و هضم، حزوجز، فطر و فطم، نبع و نيع، نزح و نزف. لفظ فطر به معناى شق و ابتداء و انشاء و امثال اينها آمده است و فطم به معناى فصل و قطع و منع آمده و هر يك مستلزم ديگرى هستند، پس اشتقاق فاطمه از فاطر، اشتقاق اكبر است. شايد اشاره باشد به اينكه حضرت زهرا عليهاالسلام مظهر صفت فاطريت حق جل و علا و متادب به آداب اللَّه و متخلق به اخلاق اللَّه مى باشد (با قدرى تلخيص و تصرف از جنه العاصمه، ص 49.)
8- بحارالانوار، ج 43، ص 15.
9- بحارالانوار، ج 26، ص 326، ر 10. از تفسير الإمام العسكرى.@.
گفت یا علی(ع)؛عشق آغاز شد.
گفت یا زهرا(س)؛سوز آغاز شد.
و چه سریست بین عشق و سوز؟
شاید همان قصه شمع و پروانه باشد که حکایت نور است و سوختن؛
گفت یا زهرا(س)؛سوز آغاز شد.
و چه سریست بین عشق و سوز؟
شاید همان قصه شمع و پروانه باشد که حکایت نور است و سوختن؛
-
- پست: 177
- تاریخ عضویت: پنجشنبه ۹ اردیبهشت ۱۳۸۹, ۱۲:۴۶ ق.ظ
- محل اقامت: تبریز
- سپاسهای ارسالی: 626 بار
- سپاسهای دریافتی: 235 بار
صديقه
صَدَقَ، صَدْقاً، صِدْقاً، مَصْدُوقَةً، تصديقا و تصداقاً: ضّد كذب،
صادقه: مُخلصه،
صديقَة: الخلّ الحبيب،
الصديق: الكثير الصدق، مرد بسيار راست و درست. الكامل في لصدق، الذي يصدق قوله بالعمل، آنكه گفتار و كردارش مطابقت بر درستى كند. البارّ الدائم التصديق،
به زنى صديقه گويند كه بسيار راستگو باشد. زنى كه هم در عمل، هم در گفتار و هم در اعتقادات و ايمان صادق باشد.
صديقه همسر اميرالمؤمنين.
عن رسولاللَّه صلى اللَّه عليه و آله و سلم قال لعلي عليهالسلام:
«اتيت ثلاثاً لم اوتهن أحد و لا انا: اوتيت صهرا مثلي و لم اوت مثلي. اوتيت زوجة «صديقة» مثل إبنتي و لم اوت مثلها زوجة. و اوتيت الحسن والحسين من صلبك و لم اوت من صلبي مثلهما. ولكنكم منّي و أنا منكم،
پيامبر اكرم صلى اللَّه عليه و آله به اميرالمؤمنين عليهالسلام فرمودند: سه چيز به تو عنايت شده كه به هيچكس، حتى خود من هم، چنين عنايتى نشده است. پدر خانمى مثل من دارى، اما من ندارم. زنى «صديقه» چون دخترم (فاطمهى زهرا عليهاالسلام) دارى، اما من چنين همسرى ندارم. پسرانى چون حسن و حسين دارى كه من پسرانى مثل آنها ندارم، البته همه شما از من هستيد، من هم از شما هستم. (1)
قالت عائشة:
«ما رأيت أحداً قطّ «أصدق» من فاطمة غير أبيها،
عائشه گويد: كسى را راستگوتر از فاطمه، غير از پدرش نديدم.» (2)
صديقه را فقط صدّيق غسل مىدهد.
عن مفضل بن عمر قال:
قلت لأبيعبداللَّه عليهالسلام: «من غسل فاطمة عليهاالسلام؟ قال: ذاك أميرالمؤمنين عليهالسلام. فكأنّما إستفظعت ذلك من قوله. فقال لي: كأنّك ضقت مما أخبرتك. فقلت: قد كان ذلك. جعلت فداك. فقال: لاتضيقن فإنّها «صديقة» لم يكن يغسلها إلّا صديق. أما علمت أن مريم لم يغسلها إلّا عيسى،
مفضل از امام صادق عليهالسلام سؤال مىكند: چه كسى حضرت فاطمه عليهاالسلام را غسل داد؟ امام صادق عليهالسلام فرمودند: اميرالمؤمنين عليهالسلام فاطمهى زهرا عليهاالسلام را غسل دادند. اين مطلب قدرى براى من سنگين به نظر رسيد. امام عليهالسلام فرمودند: مثل اينكه از اين خبر در تعجبى؟! گفتم: فدايت گردم بله همين طور است. فرمود: اين مطلب برايت هيچ سنگين نباشد، زيرا زهرا عليهاالسلام «صديقه» است و صديقه را فقط صديق غسل مىدهد. مگر نمىدانى حضرت مريم عليهاالسلام را كه صديقه بود كسى بجز حضرت عيسى عليهالسلام غسل نداد؟.» (3)
صديقه زنى كه شناخته نشد.
عن أبيعبداللَّه عليهالسلام قال:
«إنّ اللَّه تبارك و تعالى أمهر فاطمة عليهاالسلام ربع الدنيا فربعها لها و أمهرها الجنة والنار تدخل أعداءها النار و تدخل أولياءها الجنة و هي «الصديقة» الكبرى و على معرفتها دارت القرون الاُولى،
امام صادق عليهالسلام فرمودند: خداوند يك چهارم دنيا را مهر فاطمه عليهاالسلام قرار داده است. بهشت و جهنم را نيز مهريهى او قرار داده است، دشمنانش را در جهنم و دوستانش را در بهشت وارد مىكند. فاطمه عليهاالسلام، «صديقه كبرى» است كه در شناختن او همهى جهانيان در حيرت هستند.» (4)
فاطمهى زهرا عليهاالسلام زن راستگو و شهيده.
عن أبيالحسن عليهالسلام قال:
«إنّ فاطمة عليهاالسلام «صديقة» شهيدة،
امام رضا عليهالسلام فرمودند: فاطمهى زهرا عليهاالسلام زنى «بسيار راستگو» بودند و شهيده از اين دنيا رفتند.» (5)
1- فاطمة الزهراء من المهد إلى اللحد، ص 82 از رياض النضرة، ج 2، ص 202 و شرف النبّوة.
2- علىاكبر تلافى، فضائل الزهراء، انتشارات نيك معارف، ص 36 از حليةالاولياء، ج 2، ص 41 و بحارالانوار، ج 43، ص 84، ر 7 از مناقب.
3- وسائلالشيعه، ج 2، ص 530، ر 2825.
4- بحارالانوار، ج 43، ص 105، ر 19 از امالى الشيخ.
5- مرآة العقول، ج 5، ص 315.
صادقه: مُخلصه،
صديقَة: الخلّ الحبيب،
الصديق: الكثير الصدق، مرد بسيار راست و درست. الكامل في لصدق، الذي يصدق قوله بالعمل، آنكه گفتار و كردارش مطابقت بر درستى كند. البارّ الدائم التصديق،
به زنى صديقه گويند كه بسيار راستگو باشد. زنى كه هم در عمل، هم در گفتار و هم در اعتقادات و ايمان صادق باشد.
صديقه همسر اميرالمؤمنين.
عن رسولاللَّه صلى اللَّه عليه و آله و سلم قال لعلي عليهالسلام:
«اتيت ثلاثاً لم اوتهن أحد و لا انا: اوتيت صهرا مثلي و لم اوت مثلي. اوتيت زوجة «صديقة» مثل إبنتي و لم اوت مثلها زوجة. و اوتيت الحسن والحسين من صلبك و لم اوت من صلبي مثلهما. ولكنكم منّي و أنا منكم،
پيامبر اكرم صلى اللَّه عليه و آله به اميرالمؤمنين عليهالسلام فرمودند: سه چيز به تو عنايت شده كه به هيچكس، حتى خود من هم، چنين عنايتى نشده است. پدر خانمى مثل من دارى، اما من ندارم. زنى «صديقه» چون دخترم (فاطمهى زهرا عليهاالسلام) دارى، اما من چنين همسرى ندارم. پسرانى چون حسن و حسين دارى كه من پسرانى مثل آنها ندارم، البته همه شما از من هستيد، من هم از شما هستم. (1)
قالت عائشة:
«ما رأيت أحداً قطّ «أصدق» من فاطمة غير أبيها،
عائشه گويد: كسى را راستگوتر از فاطمه، غير از پدرش نديدم.» (2)
صديقه را فقط صدّيق غسل مىدهد.
عن مفضل بن عمر قال:
قلت لأبيعبداللَّه عليهالسلام: «من غسل فاطمة عليهاالسلام؟ قال: ذاك أميرالمؤمنين عليهالسلام. فكأنّما إستفظعت ذلك من قوله. فقال لي: كأنّك ضقت مما أخبرتك. فقلت: قد كان ذلك. جعلت فداك. فقال: لاتضيقن فإنّها «صديقة» لم يكن يغسلها إلّا صديق. أما علمت أن مريم لم يغسلها إلّا عيسى،
مفضل از امام صادق عليهالسلام سؤال مىكند: چه كسى حضرت فاطمه عليهاالسلام را غسل داد؟ امام صادق عليهالسلام فرمودند: اميرالمؤمنين عليهالسلام فاطمهى زهرا عليهاالسلام را غسل دادند. اين مطلب قدرى براى من سنگين به نظر رسيد. امام عليهالسلام فرمودند: مثل اينكه از اين خبر در تعجبى؟! گفتم: فدايت گردم بله همين طور است. فرمود: اين مطلب برايت هيچ سنگين نباشد، زيرا زهرا عليهاالسلام «صديقه» است و صديقه را فقط صديق غسل مىدهد. مگر نمىدانى حضرت مريم عليهاالسلام را كه صديقه بود كسى بجز حضرت عيسى عليهالسلام غسل نداد؟.» (3)
صديقه زنى كه شناخته نشد.
عن أبيعبداللَّه عليهالسلام قال:
«إنّ اللَّه تبارك و تعالى أمهر فاطمة عليهاالسلام ربع الدنيا فربعها لها و أمهرها الجنة والنار تدخل أعداءها النار و تدخل أولياءها الجنة و هي «الصديقة» الكبرى و على معرفتها دارت القرون الاُولى،
امام صادق عليهالسلام فرمودند: خداوند يك چهارم دنيا را مهر فاطمه عليهاالسلام قرار داده است. بهشت و جهنم را نيز مهريهى او قرار داده است، دشمنانش را در جهنم و دوستانش را در بهشت وارد مىكند. فاطمه عليهاالسلام، «صديقه كبرى» است كه در شناختن او همهى جهانيان در حيرت هستند.» (4)
فاطمهى زهرا عليهاالسلام زن راستگو و شهيده.
عن أبيالحسن عليهالسلام قال:
«إنّ فاطمة عليهاالسلام «صديقة» شهيدة،
امام رضا عليهالسلام فرمودند: فاطمهى زهرا عليهاالسلام زنى «بسيار راستگو» بودند و شهيده از اين دنيا رفتند.» (5)
1- فاطمة الزهراء من المهد إلى اللحد، ص 82 از رياض النضرة، ج 2، ص 202 و شرف النبّوة.
2- علىاكبر تلافى، فضائل الزهراء، انتشارات نيك معارف، ص 36 از حليةالاولياء، ج 2، ص 41 و بحارالانوار، ج 43، ص 84، ر 7 از مناقب.
3- وسائلالشيعه، ج 2، ص 530، ر 2825.
4- بحارالانوار، ج 43، ص 105، ر 19 از امالى الشيخ.
5- مرآة العقول، ج 5، ص 315.
گفت یا علی(ع)؛عشق آغاز شد.
گفت یا زهرا(س)؛سوز آغاز شد.
و چه سریست بین عشق و سوز؟
شاید همان قصه شمع و پروانه باشد که حکایت نور است و سوختن؛
گفت یا زهرا(س)؛سوز آغاز شد.
و چه سریست بین عشق و سوز؟
شاید همان قصه شمع و پروانه باشد که حکایت نور است و سوختن؛
-
- پست: 177
- تاریخ عضویت: پنجشنبه ۹ اردیبهشت ۱۳۸۹, ۱۲:۴۶ ق.ظ
- محل اقامت: تبریز
- سپاسهای ارسالی: 626 بار
- سپاسهای دریافتی: 235 بار
مباركه
«بَرَكَتْ: فايدهى ثابت. قاموس، «بركت» را زيادت، سعادت و «بروك» را ثبوت معنا كرده و گويد: «باِركْ على محمّد و آل محمّد»، يعنى شرف و كرامت آنها را هميشگى كن. مجمعالبيان، ذيل آيهى 97 از سورهى بقره گفته: اصل بركت به معناى ثبوت است گويند: «برك بروكاً»، يعنى ثابت شد، پس بركت به معناى ثبوت فايده است در اثر نمو و رشد. مجمع آب را، «بِرْكِة» گويند كه آب در آن ثابت است. در مفردات گويد: بركت، يعنى ثبوت خير خدايى در يك چيز، و مجمع آب را، بركه گويند. مبارك چيزى است كه در آن فايدهى ثابت باشد.» (1)
بِرْكِة: در لغت آبگير را گويند، جايى كه آب به مرور زمان در آن جمع مىشود. بركة: الزياده، افزايش و زيادت معنا مىدهد. بركت، رشد و نمو و زيادتى در يك شىء را گويند. و راغب گويد بركة به جايى اطلاق مىگردد كه خيرى الهى بدون حساب و شمارش نصيب شده باشد. (2)
حضرت زهراء عليهاالسلام منبع انواع بركات است، و مهمترين بركت در وجود فاطمهى زهرا عليهاالسلام اين است كه ذريهى پيامبر از نسل زهراء عليهاالسلام هستند، در حالى كه با مراجعه به تاريخ روشن مىشود كه دشمنان آن حضرت با به وجود آوردن وقايع مختلف، فرزندان فاطمهى زهراء عليهاالسلام را از بين مىبردهاند. در واقعهى كربلا فقط يك فرزند براى امام حسين عليهالسلام باقى ماند، آن هم امام زينالعابدين عليهالسلام. و بنابر قولى، هفت فرزند امام حسن مجتبى عليهالسلام و دو فرزند حضرت زينب عليهاالسلام را نيز به قتل رساندند. و اما امكلثوم عليهاالسلام، اصلا از او فرزندى متولد نشد. و در اين مسير چه وقايع دردناكى كه براى ذريه فاطمهى زهرا عليهاالسلام به وجود آوردند و فرزندان زهراء عليهاالسلام را از دم تيغ گذراندند. با همهى آنچه كه گفته شد، لكن از بركت نسل فاطمهى زهراء عليهاالسلام، سادات سر تا سر جهان را نورافشانى مىكنند. قريب به محال است جايى را بيابيم كه يكى از اولاد فاطمهى زهرا عليهاالسلام در آنجا نباشد. «مباركه»، دلالت بر بركت در ذريه آن حضرت مىكند، همچنان كه كوثر بر كثرت اولاد حضرت زهراء عليهاالسلام دلالت دارد. توصيف فاطمهى زهرا عليهاالسلام در انجيل.
عن عبداللَّه بن سليمان قال:
«قرأت في الإنجيل في وصف النّبي صلى اللَّه عليه و آله نكّاح النساء، ذوالنسل القليل، إنّما نسله من «مباركة»، لها بيت في الجنة، لاصخب فيه و لا نصب، يكفلها في آخر الزمان كما كفل زكريا اُمّك، لها فرخان مستشهدان،
عبداللَّه بن سليمان مىگويد: اوصاف پيامبر خاتم صلى اللَّه عليه و آله را در انجيل خواندم كه ايشان زياد نكاح مىكنند و نسل كمى خواهند داشت و نسل او از «دخترى مبارك» به وجود خواهد آمد كه براى او خانهاى در بهشت آماده گشته است....» (3)
1- قاموس قرآن، ج 1، ص 189.
2- والبركة ثبوت الخير الإلهى فى شىء، قال تعالى: (لفتحنا عيلهم بركات من السماء والأرض) و سمي بذلك لثبوت الخير فيه ثبوت الماء فى البركة، والمبارك ما فيه ذلك الخير... و لما كان الخير الإلهى يصدر من حيث لايحس و على وجه لايحصى و لايحصر قيل لكل شىء ما يشاهد منه زيادة غير محسوسة هو مبارك و فيه بركة. مفردات راغب، مادهى بركة.
3- بحارالانوار، ج 43، ص 22، ر 14 از امالى صدوق.
بِرْكِة: در لغت آبگير را گويند، جايى كه آب به مرور زمان در آن جمع مىشود. بركة: الزياده، افزايش و زيادت معنا مىدهد. بركت، رشد و نمو و زيادتى در يك شىء را گويند. و راغب گويد بركة به جايى اطلاق مىگردد كه خيرى الهى بدون حساب و شمارش نصيب شده باشد. (2)
حضرت زهراء عليهاالسلام منبع انواع بركات است، و مهمترين بركت در وجود فاطمهى زهرا عليهاالسلام اين است كه ذريهى پيامبر از نسل زهراء عليهاالسلام هستند، در حالى كه با مراجعه به تاريخ روشن مىشود كه دشمنان آن حضرت با به وجود آوردن وقايع مختلف، فرزندان فاطمهى زهراء عليهاالسلام را از بين مىبردهاند. در واقعهى كربلا فقط يك فرزند براى امام حسين عليهالسلام باقى ماند، آن هم امام زينالعابدين عليهالسلام. و بنابر قولى، هفت فرزند امام حسن مجتبى عليهالسلام و دو فرزند حضرت زينب عليهاالسلام را نيز به قتل رساندند. و اما امكلثوم عليهاالسلام، اصلا از او فرزندى متولد نشد. و در اين مسير چه وقايع دردناكى كه براى ذريه فاطمهى زهرا عليهاالسلام به وجود آوردند و فرزندان زهراء عليهاالسلام را از دم تيغ گذراندند. با همهى آنچه كه گفته شد، لكن از بركت نسل فاطمهى زهراء عليهاالسلام، سادات سر تا سر جهان را نورافشانى مىكنند. قريب به محال است جايى را بيابيم كه يكى از اولاد فاطمهى زهرا عليهاالسلام در آنجا نباشد. «مباركه»، دلالت بر بركت در ذريه آن حضرت مىكند، همچنان كه كوثر بر كثرت اولاد حضرت زهراء عليهاالسلام دلالت دارد. توصيف فاطمهى زهرا عليهاالسلام در انجيل.
عن عبداللَّه بن سليمان قال:
«قرأت في الإنجيل في وصف النّبي صلى اللَّه عليه و آله نكّاح النساء، ذوالنسل القليل، إنّما نسله من «مباركة»، لها بيت في الجنة، لاصخب فيه و لا نصب، يكفلها في آخر الزمان كما كفل زكريا اُمّك، لها فرخان مستشهدان،
عبداللَّه بن سليمان مىگويد: اوصاف پيامبر خاتم صلى اللَّه عليه و آله را در انجيل خواندم كه ايشان زياد نكاح مىكنند و نسل كمى خواهند داشت و نسل او از «دخترى مبارك» به وجود خواهد آمد كه براى او خانهاى در بهشت آماده گشته است....» (3)
1- قاموس قرآن، ج 1، ص 189.
2- والبركة ثبوت الخير الإلهى فى شىء، قال تعالى: (لفتحنا عيلهم بركات من السماء والأرض) و سمي بذلك لثبوت الخير فيه ثبوت الماء فى البركة، والمبارك ما فيه ذلك الخير... و لما كان الخير الإلهى يصدر من حيث لايحس و على وجه لايحصى و لايحصر قيل لكل شىء ما يشاهد منه زيادة غير محسوسة هو مبارك و فيه بركة. مفردات راغب، مادهى بركة.
3- بحارالانوار، ج 43، ص 22، ر 14 از امالى صدوق.
گفت یا علی(ع)؛عشق آغاز شد.
گفت یا زهرا(س)؛سوز آغاز شد.
و چه سریست بین عشق و سوز؟
شاید همان قصه شمع و پروانه باشد که حکایت نور است و سوختن؛
گفت یا زهرا(س)؛سوز آغاز شد.
و چه سریست بین عشق و سوز؟
شاید همان قصه شمع و پروانه باشد که حکایت نور است و سوختن؛
-
- پست: 177
- تاریخ عضویت: پنجشنبه ۹ اردیبهشت ۱۳۸۹, ۱۲:۴۶ ق.ظ
- محل اقامت: تبریز
- سپاسهای ارسالی: 626 بار
- سپاسهای دریافتی: 235 بار
طاهره
طَهَرَ، طَهُرَ، طُهْراً، طَهُوراً، و طَهارَة: ضد نجس،
الطُهْر: نقيض الحيض، پاك گرديد.
طَهَرَتِ الْمَرْأة يعنى حيض زن منقطع شد.
طاهرة يعنى زن پاكيزه از نجاست و نقص.
معناى ظاهرى اسم طاهره اين است كه حضرت زهرا عليهاالسلام به خواست خداوند متعال، از خونريزى ماهانهى زنان و خونريزى زايمان به دور و پاكيزه بودهاند. معناى باطنى نام طاهره اين است كه فاطمهى زهرا عليهاالسلام از هرگونه آلودگى ظاهرى و باطنى به دور بوده و روحى پاكيزه و دور از گناه داشتهاند.
فاطمهى زهرا عليهاالسلام از هر آلودگى به دور است.
عن أبيجعفر عليهالسلام عن آبائه عليهمالسلام قال:
«إنّما سمّيت فاطمة عليهاالسلام بنت محمّد «الطاهرة» لطهارتها من كل دنس و طهارتها من كل رفث و ما رأت قط يوماً حمرة و لا نفاساً،
امام باقر عليهالسلام از پدران خود عليهمالسلام نقل فرمودند: فاطمهى زهرا عليهاالسلام چون از هرگونه پليدى و گناه پاك بودند، «طاهره» ناميده شدند. هرگز فاطمهى زهرا عليهاالسلام خون حيض و يا خون نفاس نديدند.»
آيهى تطهير كه در وصف پاكى اهلبيت عصمت و طهارت عليهمالسلام نازل شده است، براى همه آشنا مىباشد. «إنّمإ؛ّّ يريد اللَّه ليذهب عنكم الرجس أهل البيت و يطهّركم تطهيراً»، همانا خدا چنين مىخواهد كه رجس و هر آلودگى را از شما خانوادهى نبوت ببرد و شما را از هر عيب، پاك و منزه گرداند.» (1)
پنج تن آلعبا.
عن أبيسعيد الخدري:
«عن النبي صلى اللَّه عليه و آله في قوله تعالى: «إنّما يريد اللَّه ليذهب عنكم الرجس أهل البيت و يطهّركم تطهيراً» قال: جمع رسولاللَّه صلى اللَّه عليه و آله علياً و فاطمة والحسن والحسين عليهمالسلام، ثم أدار عليهم الكساء فقال: هولاء أهلبيتى، اللهم أذهب عنهم الرجس و طهرهم تطهيراً، و اُمّسلمة على الباب. فقالت: يا رسولاللَّه! ألست منهم؟ فقال: إنّك لعلى خير (أو إلى خير)،
خطيب بغدادى در كتاب تاريخ خود مىگويد: أبيسعيد خدرى درباره آيه «إنّما يريد اللَّه ليذهب عنكم الرجس أهل البيت و يطهركم تطهيراً» گفت: پيامبر صلى اللَّه عليه و آله، على و حسن و حسين و فاطمه عليهمالسلام را جمع كرد. سپس بر روى آنها يك عبا قرار داد و فرمود: خدايا! اينان، اهلبيت من هستند، رجس و پليدى را از آنها بردار و آنان را پاكيزه گردان.
امسلمه در اين هنگام نزديك در ايستاده بود عرضه داشت: يا رسولاللَّه صلى اللَّه عليه و آله آيا من هم در بين آنها هستم؟ پيامبر صلى اللَّه عليه و آله فرمود: تو در بين ايشان نيستى، اما از نيكان مىباشى.» (2)
حديث كساء، از روايات مشهور است. اين روايت در ميان شيعيان از شهرت خاصى برخوردار است. مفاتيحالجنان را كه ورق بزنيم به حديث كساء مىرسيم، يعنى حديث كساء در دل ادعيهى ما جاى گرفته است و كمتر حاجتمندى است كه در مواقع اضطرار به حديث كساء پناه نبرد.
فاطمهى زهرا عليهاالسلام هميشه پاكيزه بودند.
عن أبيعبداللَّه عليهالسلام قال:
«حرّم اللَّه عز و جل على علي، النساء ما دامت فاطمة عليهاالسلام حية. قلت: و كيف؟ قال: لأنّها «طاهرة» لاتحيض،
امام صادق عليهالسلام فرمودند: تا فاطمهى زهراء عليهاالسلام زنده بودند، ازدواج مجدد بر اميرالمؤمنين عليهالسلام حرام بود. راوى گويد: سؤال كردم: چرا اينگونه بود؟ امام عليهالسلام فرمودند: زيرا حضرت زهراء عليهاالسلام هيچگاه حيض نمىشد و هميشه «طاهره» بود.» (3)
فاطمه عليهاالسلام هرگز خون نفاس نديد.
عن عائشة قالت:
«إذا أقبلت فاطمة، كانت مشيتها مشية رسولاللَّه صلى اللَّه عليه و آله، و كانت لاتحيض قط، لأنّها خلقت من تفاحة الجنة، و لقد وضعت الحسن بعد العصر، و طهرت من نفاسها، فإغتسلت و صلّت المغرب...،
عايشه مىگويد: زهرا عليهاالسلام هيچگاه خون حيض نمىديد، زيرا از سيب بهشتى خلقت يافته بود. همانگونه كه فرشتگان بهشتى خون حيض و نفاس ندارند، فاطمهى زهرا عليهاالسلام نيز هميشه در پاكى به سر مىبرد. فاطمه عليهاالسلام امام حسن را بعد از نماز عصر به دنيا آورد و سپس غسل نمود و نماز مغرب همان روز را بجاى آورد.» (4)
1- بحارالانوار، ج 43، ص 19، ر 20 از مصباحالانوار.
2- فاطمة الزهراء من المهد إلى اللحد، ص 100 از الخطيب البغدادى في تاريخه ج 10.
3- بحارالانوار، ج 43، ص 153، ر 12 از امالى الشيخ.
4- فاطمه الزهراء بهجة قلب المصطفى، ص 158، از اخبار الدول، ص 87، ط بغداد، على ما فى احقاقالحق، ج 10، ص 24.
الطُهْر: نقيض الحيض، پاك گرديد.
طَهَرَتِ الْمَرْأة يعنى حيض زن منقطع شد.
طاهرة يعنى زن پاكيزه از نجاست و نقص.
معناى ظاهرى اسم طاهره اين است كه حضرت زهرا عليهاالسلام به خواست خداوند متعال، از خونريزى ماهانهى زنان و خونريزى زايمان به دور و پاكيزه بودهاند. معناى باطنى نام طاهره اين است كه فاطمهى زهرا عليهاالسلام از هرگونه آلودگى ظاهرى و باطنى به دور بوده و روحى پاكيزه و دور از گناه داشتهاند.
فاطمهى زهرا عليهاالسلام از هر آلودگى به دور است.
عن أبيجعفر عليهالسلام عن آبائه عليهمالسلام قال:
«إنّما سمّيت فاطمة عليهاالسلام بنت محمّد «الطاهرة» لطهارتها من كل دنس و طهارتها من كل رفث و ما رأت قط يوماً حمرة و لا نفاساً،
امام باقر عليهالسلام از پدران خود عليهمالسلام نقل فرمودند: فاطمهى زهرا عليهاالسلام چون از هرگونه پليدى و گناه پاك بودند، «طاهره» ناميده شدند. هرگز فاطمهى زهرا عليهاالسلام خون حيض و يا خون نفاس نديدند.»
آيهى تطهير كه در وصف پاكى اهلبيت عصمت و طهارت عليهمالسلام نازل شده است، براى همه آشنا مىباشد. «إنّمإ؛ّّ يريد اللَّه ليذهب عنكم الرجس أهل البيت و يطهّركم تطهيراً»، همانا خدا چنين مىخواهد كه رجس و هر آلودگى را از شما خانوادهى نبوت ببرد و شما را از هر عيب، پاك و منزه گرداند.» (1)
پنج تن آلعبا.
عن أبيسعيد الخدري:
«عن النبي صلى اللَّه عليه و آله في قوله تعالى: «إنّما يريد اللَّه ليذهب عنكم الرجس أهل البيت و يطهّركم تطهيراً» قال: جمع رسولاللَّه صلى اللَّه عليه و آله علياً و فاطمة والحسن والحسين عليهمالسلام، ثم أدار عليهم الكساء فقال: هولاء أهلبيتى، اللهم أذهب عنهم الرجس و طهرهم تطهيراً، و اُمّسلمة على الباب. فقالت: يا رسولاللَّه! ألست منهم؟ فقال: إنّك لعلى خير (أو إلى خير)،
خطيب بغدادى در كتاب تاريخ خود مىگويد: أبيسعيد خدرى درباره آيه «إنّما يريد اللَّه ليذهب عنكم الرجس أهل البيت و يطهركم تطهيراً» گفت: پيامبر صلى اللَّه عليه و آله، على و حسن و حسين و فاطمه عليهمالسلام را جمع كرد. سپس بر روى آنها يك عبا قرار داد و فرمود: خدايا! اينان، اهلبيت من هستند، رجس و پليدى را از آنها بردار و آنان را پاكيزه گردان.
امسلمه در اين هنگام نزديك در ايستاده بود عرضه داشت: يا رسولاللَّه صلى اللَّه عليه و آله آيا من هم در بين آنها هستم؟ پيامبر صلى اللَّه عليه و آله فرمود: تو در بين ايشان نيستى، اما از نيكان مىباشى.» (2)
حديث كساء، از روايات مشهور است. اين روايت در ميان شيعيان از شهرت خاصى برخوردار است. مفاتيحالجنان را كه ورق بزنيم به حديث كساء مىرسيم، يعنى حديث كساء در دل ادعيهى ما جاى گرفته است و كمتر حاجتمندى است كه در مواقع اضطرار به حديث كساء پناه نبرد.
فاطمهى زهرا عليهاالسلام هميشه پاكيزه بودند.
عن أبيعبداللَّه عليهالسلام قال:
«حرّم اللَّه عز و جل على علي، النساء ما دامت فاطمة عليهاالسلام حية. قلت: و كيف؟ قال: لأنّها «طاهرة» لاتحيض،
امام صادق عليهالسلام فرمودند: تا فاطمهى زهراء عليهاالسلام زنده بودند، ازدواج مجدد بر اميرالمؤمنين عليهالسلام حرام بود. راوى گويد: سؤال كردم: چرا اينگونه بود؟ امام عليهالسلام فرمودند: زيرا حضرت زهراء عليهاالسلام هيچگاه حيض نمىشد و هميشه «طاهره» بود.» (3)
فاطمه عليهاالسلام هرگز خون نفاس نديد.
عن عائشة قالت:
«إذا أقبلت فاطمة، كانت مشيتها مشية رسولاللَّه صلى اللَّه عليه و آله، و كانت لاتحيض قط، لأنّها خلقت من تفاحة الجنة، و لقد وضعت الحسن بعد العصر، و طهرت من نفاسها، فإغتسلت و صلّت المغرب...،
عايشه مىگويد: زهرا عليهاالسلام هيچگاه خون حيض نمىديد، زيرا از سيب بهشتى خلقت يافته بود. همانگونه كه فرشتگان بهشتى خون حيض و نفاس ندارند، فاطمهى زهرا عليهاالسلام نيز هميشه در پاكى به سر مىبرد. فاطمه عليهاالسلام امام حسن را بعد از نماز عصر به دنيا آورد و سپس غسل نمود و نماز مغرب همان روز را بجاى آورد.» (4)
1- بحارالانوار، ج 43، ص 19، ر 20 از مصباحالانوار.
2- فاطمة الزهراء من المهد إلى اللحد، ص 100 از الخطيب البغدادى في تاريخه ج 10.
3- بحارالانوار، ج 43، ص 153، ر 12 از امالى الشيخ.
4- فاطمه الزهراء بهجة قلب المصطفى، ص 158، از اخبار الدول، ص 87، ط بغداد، على ما فى احقاقالحق، ج 10، ص 24.
گفت یا علی(ع)؛عشق آغاز شد.
گفت یا زهرا(س)؛سوز آغاز شد.
و چه سریست بین عشق و سوز؟
شاید همان قصه شمع و پروانه باشد که حکایت نور است و سوختن؛
گفت یا زهرا(س)؛سوز آغاز شد.
و چه سریست بین عشق و سوز؟
شاید همان قصه شمع و پروانه باشد که حکایت نور است و سوختن؛
-
- پست: 177
- تاریخ عضویت: پنجشنبه ۹ اردیبهشت ۱۳۸۹, ۱۲:۴۶ ق.ظ
- محل اقامت: تبریز
- سپاسهای ارسالی: 626 بار
- سپاسهای دریافتی: 235 بار
زكيه
زَكا، زَكاءً و زُكُوّاً، يعنى رشد كرد. الزَكِىّ زَكيّة: هرچه پاكيزه و در حال رشد باشد. زكى الزرع: نما، يقال: «أرض زكية»، يعنى زمينى پاك و ثمردهنده. زكية: ما كان نامياً طيب، زكية: ما كان صالحاً: الزائد الخير والفضل، الطاهر من الذنب. زكيه در لغت پاكيزه بودن و رشد و نمو را معنى مىدهد. پاكيزه بودن از هرگونه رجس، گناه و يا صفات رذيله، كه به تفصيل، در شرح نام «طاهره» آمد. درباره معناى دوم نيز، در نام مبارك «مباركه» سخن گفته شد. مباهات اميرالمؤمنين بر همسرى با فاطمهى زهرا عليهاالسلام «... أنا زوج البتول، سيّدة نساء العالمين، فاطمة التقية «الزكية» البرة المهدية، حبيبة حبيباللَّه و خير بناته و سلالته و ريحانة رسولاللَّه...، ... من شوهر بتول، سرور زنان عالم هستم. فاطمهاى كه اهل تقوا، پاكدامنى و نيكوكاريست، او كه از طرف خداوند هدايت شده است، دوست، دوست خداست، بهترين دختر و فرزند پيامبر خداست، ريحانهى پيامبر اكرم صلى اللَّه عليه و آله است...» (1) «... السلام عليك أيّتها الفاضلة «الزكية»...، درود بر تو اى زن با فضيلت! و اى زنى كه از هر آلودگى خود را پاك نمودهاى.» (2)
1- بحارالانوار، ج 35، ص 45، ر 1 از معانى الاخبار همچنين، ج 33، ص 283، ر 547 از بشارة المصطفى. 2- بحارالانوار، ج 100 ص 199، ر 20 از الاقبال، ص 100.
1- بحارالانوار، ج 35، ص 45، ر 1 از معانى الاخبار همچنين، ج 33، ص 283، ر 547 از بشارة المصطفى. 2- بحارالانوار، ج 100 ص 199، ر 20 از الاقبال، ص 100.
گفت یا علی(ع)؛عشق آغاز شد.
گفت یا زهرا(س)؛سوز آغاز شد.
و چه سریست بین عشق و سوز؟
شاید همان قصه شمع و پروانه باشد که حکایت نور است و سوختن؛
گفت یا زهرا(س)؛سوز آغاز شد.
و چه سریست بین عشق و سوز؟
شاید همان قصه شمع و پروانه باشد که حکایت نور است و سوختن؛
-
- پست: 177
- تاریخ عضویت: پنجشنبه ۹ اردیبهشت ۱۳۸۹, ۱۲:۴۶ ق.ظ
- محل اقامت: تبریز
- سپاسهای ارسالی: 626 بار
- سپاسهای دریافتی: 235 بار
راضيه
رَضِىَ، رُضاً، رِضاً، رُضي، رِضي، رُضْوانا، رضوانا و مرضاة عنه و عليه: ضد سخط، پسنديد و خشنود گشت.
رض، رضي، راض، راضى: المحب.
فاطمهى زهراء عليهاالسلام داراى صفت رضا بود، يعنى هر سختى و مصيبت و رنجى را كه خداوند براى او مقدر كرده بود، تحمل مىكرد و به آن راضى بود. ما سراسر زندگى پر بركت فاطمهى زهرا عليهاالسلام را مملو از غم مىبينيم، اما هيچگاه سخنى از اعتراض و نارضايتى به ميان نمىآورد. در تمام اين وقايع دردناك، فاطمه عليهاالسلام به مقدرات خداوند تن درمىدهد و كوچكترين اعتراضى ندارد، البته ايشان به بهانهى تقدير، دست از مبارزه با غاصبان ولايت و فدك نكشيدند و به وظيفهى خود عمل نمودند.
فاطمهى زهرا عليهاالسلام بر سختيهاى دنيا خرسند بود.
عن جابر بن عبداللَّه قال:
«دخل رسولاللَّه صلى اللَّه عليه و آله على فاطمة و هي تطحن بالرحى و عليها كساء من حملة الإبل، فلما نظر إليها قال: يا فاطمة! تعجلي فتجرعي مرارة الدنيا لنعيم الآخرة غداً. فأنزل اللَّه «و لسوف يعطيك ربك فترضى.»
جابر بن عبداللَّه گويد: پيامبر صلى اللَّه عليه و آله وارد منزل فاطمهى زهرا عليهاالسلام شدند در حالى كه عبايى از پشم شتر بر دوش حضرت فاطمه بود و با دست آسيا مىكردند. پيامبر نگاهى به فاطمهى زهرا عليهاالسلام نمود و فرمود: عجله كن و تلخيهاى دنيا را تحمل كن تا فردا (در بهشت) به نعمتهاى آخرتى نائل گردى، چرا كه خداوند بر من نازل كرده است كه آنقدر پروردگارت به تو مىبخشد كه تو راضى شوى، و لسوف يعطيك ربّك فترضى.» (1)
1- فاطمهى زهراء عليهاالسلام بهجة قلب المصطفى، ج 1، ص 189 از الدر المنثور، ج 8، ص 543 في ورة الضحى.
رض، رضي، راض، راضى: المحب.
فاطمهى زهراء عليهاالسلام داراى صفت رضا بود، يعنى هر سختى و مصيبت و رنجى را كه خداوند براى او مقدر كرده بود، تحمل مىكرد و به آن راضى بود. ما سراسر زندگى پر بركت فاطمهى زهرا عليهاالسلام را مملو از غم مىبينيم، اما هيچگاه سخنى از اعتراض و نارضايتى به ميان نمىآورد. در تمام اين وقايع دردناك، فاطمه عليهاالسلام به مقدرات خداوند تن درمىدهد و كوچكترين اعتراضى ندارد، البته ايشان به بهانهى تقدير، دست از مبارزه با غاصبان ولايت و فدك نكشيدند و به وظيفهى خود عمل نمودند.
فاطمهى زهرا عليهاالسلام بر سختيهاى دنيا خرسند بود.
عن جابر بن عبداللَّه قال:
«دخل رسولاللَّه صلى اللَّه عليه و آله على فاطمة و هي تطحن بالرحى و عليها كساء من حملة الإبل، فلما نظر إليها قال: يا فاطمة! تعجلي فتجرعي مرارة الدنيا لنعيم الآخرة غداً. فأنزل اللَّه «و لسوف يعطيك ربك فترضى.»
جابر بن عبداللَّه گويد: پيامبر صلى اللَّه عليه و آله وارد منزل فاطمهى زهرا عليهاالسلام شدند در حالى كه عبايى از پشم شتر بر دوش حضرت فاطمه بود و با دست آسيا مىكردند. پيامبر نگاهى به فاطمهى زهرا عليهاالسلام نمود و فرمود: عجله كن و تلخيهاى دنيا را تحمل كن تا فردا (در بهشت) به نعمتهاى آخرتى نائل گردى، چرا كه خداوند بر من نازل كرده است كه آنقدر پروردگارت به تو مىبخشد كه تو راضى شوى، و لسوف يعطيك ربّك فترضى.» (1)
1- فاطمهى زهراء عليهاالسلام بهجة قلب المصطفى، ج 1، ص 189 از الدر المنثور، ج 8، ص 543 في ورة الضحى.
گفت یا علی(ع)؛عشق آغاز شد.
گفت یا زهرا(س)؛سوز آغاز شد.
و چه سریست بین عشق و سوز؟
شاید همان قصه شمع و پروانه باشد که حکایت نور است و سوختن؛
گفت یا زهرا(س)؛سوز آغاز شد.
و چه سریست بین عشق و سوز؟
شاید همان قصه شمع و پروانه باشد که حکایت نور است و سوختن؛
-
- پست: 177
- تاریخ عضویت: پنجشنبه ۹ اردیبهشت ۱۳۸۹, ۱۲:۴۶ ق.ظ
- محل اقامت: تبریز
- سپاسهای ارسالی: 626 بار
- سپاسهای دریافتی: 235 بار
مرضيه
فاطمهى زهرا عليهاالسلام نه تنها به مقدرات خداوند راضى بود، بلكه در مقام رضا به حدى رسيده بود كه خداوند نيز از او راضى بود.
فاطمه عليهاالسلام، راضيه بود، يعنى در برابر هر سختى ايستادگى مىكرد و اعتراضى نداشت. «مرضيه» بود، يعنى در اين مقام به درجهاى رسيده بود كه خداوند نيز اعمال او را تأييد مىكرد و از تمامى اعمال او راضى بود. پس فاطمهى زهرا عليهاالسلام مصداق كامل آيهى «يا أيّتها النفس المطمئنة إرجعي إلى ربّك راضية مرضية» مىباشد.
رضايت فاطمهى زهرا عليهاالسلام به شهادت امام حسين عليهالسلام.
عن عبدالرحمن بن المثنى الهاشمي قال:
«قلت لأبيعبداللَّه عليهالسلام: جعلت فداك من أين جاء لولد الحسين، الفضل على ولد الحسن و هما يجريان في شرع واحد؟ فقال: لا أراكم تأخذون به، إنّ جبرئيل عليهالسلام نزل على محمد صلى اللَّه عليه و آله و ما ولد الحسين عليهالسلام بعد فقال له: يولد لك غلام تقتله اُمّتك من بعدك فقال: يا جبرئيل! لا حاجة لي فيه. فخاطبه ثلاثاً ثم دعا عليا عليهالسلام فقال له: إنّ جبرئيل يخبرني عن اللَّه عز و جل أنّه يولد لك غلام تقتله اُمّتك من بعدك فقال: لا حاجة لى فيه يا رسولاللَّه! فخاطب عليا عليهالسلام ثلاثا ثم قال: إنه يكون فيه و في ولده الامامة والوارثه والخزانة فأرسل الى فاطمة عليهاالسلام: ان اللَّه يبشرك بغلام تقتله امتى من بعدي فقالت فاطمة: ليس لي فيه حاجة يا أبه! فخاطبها ثلاثا ثم أرسل إليها لابد أن يكون فيه الإمامة والوارثة والخزانة. فقالت له: رضيت عن الله عز و جل فعلقت و حملت بالحسين عليهالسلام فحملت ستة أشهر ثم وضعته و لم يعش مولود قط لسته أشهر غير الحسين بن على و عيسى بن مريم عليهاالسلام فكفلته امسلمه و كان رسولاللَّه صلى اللَّه عليه و آله يأتيه في كل يوم فيضع لسانه في فم الحسين فيمصه حتى يروى فأنبت اللَّه عز و جل لحمه من لحم رسولاللَّه صلى اللَّه عليه و آله و لم يرضع من فاطمة عليهاالسلام و لا من غيرها لبنا قطّ...، (1)
عبدالرحمن بن المثنى گويد: به امام صادق عليهالسلام عرض كردم: فدايتان شوم چرا فرزندان امام حسين بر فرزندان امام حسن برترى دارند (فرزندان امام حسين امام قرار گرفتند اما فرزندان امام حسن چنين نشدند) در حالى كه هر دو از يك پدر و مادر هستند.
جبرئيل بر پيامبر نازل شد و گفت: خداوند فرزندى به شما خواهد داد كه امتت پس از شما او را خواهند كشت.
پيامبر اكرم صلى اللَّه عليه و آله و سلم به جبرئيل فرمودند: به چنين فرزندى نياز ندارم و سه مرتبه اين كلام را تكرار فرمودند و سپس اميرالمؤمنين را در جريان اين سخن قرار داد كه جبرئيل از طرف خداوند به او خبر داده است كه پسرى براى تو به دنيا مىآيد، امتم بعد از من او را مىكشند حضرت امير عرضه داشت: اى رسولاللَّه! چنين فرزندى را نمىخواهيم.
سه مرتبه اين كلام را به حضرت امير فرمود و سپس افزود: امامت و وراثت بايد از طريق فرزندان همين پسر شهيد منتقل گردد پس به دنبال فاطمه فرستاده و به او پيام داد: خداوند بشارت پسرى را مىدهد كه امتم پس از من او را مىكشند فاطمه عرضه داشت: پدر جان! به چنين فرزندى احتياجى ندارم سه مرتبه اين سخن تكرار شد، پس از آن پيامبر به فاطمه خبر داد كه امامت و وراثت بايد از طريق همين فرزند منتقل گردد. فاطمهى زهرا عليهاالسلام به پدر گفت: راضى به رضاى خداوند هستم (اگر او چنين مىخواهد من حرفى ندارم) پس فاطمهى زهرا به امام حسين باردار گرديد و بعد از شش ماه به دنيا آمد (هيچ نوزادى شش ماهه زنده نمانده مگر امام حسين و حضرت عيسى) سرپرستى امام حسين را به امسلمه سپردند. پيامبر صلى اللَّه عليه و آله هر روز مىآمد و زبان مباركشان را در دهان امام حسين قرار مىداد و او زبان رسولاللَّه را مىمكيد و تمام وجود امام حسين، اينگونه رشد كرد اصلاً از مادر خود يا زن ديگرى شير نخورد.
1- بحارالانوار، ج 25، ص 254، ر 15 از عللالشرايع.
فاطمه عليهاالسلام، راضيه بود، يعنى در برابر هر سختى ايستادگى مىكرد و اعتراضى نداشت. «مرضيه» بود، يعنى در اين مقام به درجهاى رسيده بود كه خداوند نيز اعمال او را تأييد مىكرد و از تمامى اعمال او راضى بود. پس فاطمهى زهرا عليهاالسلام مصداق كامل آيهى «يا أيّتها النفس المطمئنة إرجعي إلى ربّك راضية مرضية» مىباشد.
رضايت فاطمهى زهرا عليهاالسلام به شهادت امام حسين عليهالسلام.
عن عبدالرحمن بن المثنى الهاشمي قال:
«قلت لأبيعبداللَّه عليهالسلام: جعلت فداك من أين جاء لولد الحسين، الفضل على ولد الحسن و هما يجريان في شرع واحد؟ فقال: لا أراكم تأخذون به، إنّ جبرئيل عليهالسلام نزل على محمد صلى اللَّه عليه و آله و ما ولد الحسين عليهالسلام بعد فقال له: يولد لك غلام تقتله اُمّتك من بعدك فقال: يا جبرئيل! لا حاجة لي فيه. فخاطبه ثلاثاً ثم دعا عليا عليهالسلام فقال له: إنّ جبرئيل يخبرني عن اللَّه عز و جل أنّه يولد لك غلام تقتله اُمّتك من بعدك فقال: لا حاجة لى فيه يا رسولاللَّه! فخاطب عليا عليهالسلام ثلاثا ثم قال: إنه يكون فيه و في ولده الامامة والوارثه والخزانة فأرسل الى فاطمة عليهاالسلام: ان اللَّه يبشرك بغلام تقتله امتى من بعدي فقالت فاطمة: ليس لي فيه حاجة يا أبه! فخاطبها ثلاثا ثم أرسل إليها لابد أن يكون فيه الإمامة والوارثة والخزانة. فقالت له: رضيت عن الله عز و جل فعلقت و حملت بالحسين عليهالسلام فحملت ستة أشهر ثم وضعته و لم يعش مولود قط لسته أشهر غير الحسين بن على و عيسى بن مريم عليهاالسلام فكفلته امسلمه و كان رسولاللَّه صلى اللَّه عليه و آله يأتيه في كل يوم فيضع لسانه في فم الحسين فيمصه حتى يروى فأنبت اللَّه عز و جل لحمه من لحم رسولاللَّه صلى اللَّه عليه و آله و لم يرضع من فاطمة عليهاالسلام و لا من غيرها لبنا قطّ...، (1)
عبدالرحمن بن المثنى گويد: به امام صادق عليهالسلام عرض كردم: فدايتان شوم چرا فرزندان امام حسين بر فرزندان امام حسن برترى دارند (فرزندان امام حسين امام قرار گرفتند اما فرزندان امام حسن چنين نشدند) در حالى كه هر دو از يك پدر و مادر هستند.
جبرئيل بر پيامبر نازل شد و گفت: خداوند فرزندى به شما خواهد داد كه امتت پس از شما او را خواهند كشت.
پيامبر اكرم صلى اللَّه عليه و آله و سلم به جبرئيل فرمودند: به چنين فرزندى نياز ندارم و سه مرتبه اين كلام را تكرار فرمودند و سپس اميرالمؤمنين را در جريان اين سخن قرار داد كه جبرئيل از طرف خداوند به او خبر داده است كه پسرى براى تو به دنيا مىآيد، امتم بعد از من او را مىكشند حضرت امير عرضه داشت: اى رسولاللَّه! چنين فرزندى را نمىخواهيم.
سه مرتبه اين كلام را به حضرت امير فرمود و سپس افزود: امامت و وراثت بايد از طريق فرزندان همين پسر شهيد منتقل گردد پس به دنبال فاطمه فرستاده و به او پيام داد: خداوند بشارت پسرى را مىدهد كه امتم پس از من او را مىكشند فاطمه عرضه داشت: پدر جان! به چنين فرزندى احتياجى ندارم سه مرتبه اين سخن تكرار شد، پس از آن پيامبر به فاطمه خبر داد كه امامت و وراثت بايد از طريق همين فرزند منتقل گردد. فاطمهى زهرا عليهاالسلام به پدر گفت: راضى به رضاى خداوند هستم (اگر او چنين مىخواهد من حرفى ندارم) پس فاطمهى زهرا به امام حسين باردار گرديد و بعد از شش ماه به دنيا آمد (هيچ نوزادى شش ماهه زنده نمانده مگر امام حسين و حضرت عيسى) سرپرستى امام حسين را به امسلمه سپردند. پيامبر صلى اللَّه عليه و آله هر روز مىآمد و زبان مباركشان را در دهان امام حسين قرار مىداد و او زبان رسولاللَّه را مىمكيد و تمام وجود امام حسين، اينگونه رشد كرد اصلاً از مادر خود يا زن ديگرى شير نخورد.
1- بحارالانوار، ج 25، ص 254، ر 15 از عللالشرايع.
گفت یا علی(ع)؛عشق آغاز شد.
گفت یا زهرا(س)؛سوز آغاز شد.
و چه سریست بین عشق و سوز؟
شاید همان قصه شمع و پروانه باشد که حکایت نور است و سوختن؛
گفت یا زهرا(س)؛سوز آغاز شد.
و چه سریست بین عشق و سوز؟
شاید همان قصه شمع و پروانه باشد که حکایت نور است و سوختن؛
-
- پست: 177
- تاریخ عضویت: پنجشنبه ۹ اردیبهشت ۱۳۸۹, ۱۲:۴۶ ق.ظ
- محل اقامت: تبریز
- سپاسهای ارسالی: 626 بار
- سپاسهای دریافتی: 235 بار
محدثه
حَدَّثَ عن فلان: روى و أورد الحديث،
الحديث: الخبر
نام محدثه داراى دو تلفظ است كه هر كدام به طور جداگانه مورد بحث قرار مىگيرد.
معناى «محدَّثه» به فتح دال.
«محدثه» به فتح دال، يعنى زنى كه براى او حديث گفته مىشد.
پس از رحلت پيامبر صلى اللَّه عليه و آله ايام بر فاطمهى زهرا عليهاالسلام به سختى مىگذشت، لذا جبرئيل به امر خداوند بر آن حضرت نازل مىشد و براى آن حضرت از وقايع آينده سخن مىگفت. صحيفهى فاطميه، حاصل نزول جبرئيل بر فاطمهى زهرا عليهاالسلام در اين مدت است.
فرشتگان با فاطمهى زهرا عليهاالسلام سخن مىگفتند.
بإسناده عن أبيعبداللَّه عليهالسلام قال:
«إنما سميت فاطمة «محدثة» لأن الملائكة كانت تهبط من السماء فتناديها كما تنادي مريم بنت عمران. فتقول «يا فاطمة! ان اللَّه إصطفاك و طهرك و اصطفاك على نساء العالمين يا فاطمة! اقنتي لربّك و اسجدي و اركعي مع الراكعين» فتحدثهم و يحدثونها، فقالت لهم ذات ليلة: أليست المفضلة على نساء العالمين مريم بنت عمران؟ فقالوا: إنّ مريم كانت سيدة نساء عالمها و أنّ اللَّه عز و جل جعلك سيدة نساء عالمك و عالمها و سيدة نساء الأوّلين والآخرين،
امام صادق عليهالسلام فرمودند: فاطمه عليهاالسلام را «محدثه» گويند، چون ملائكه از آسمان به پايين مىآمدند و همانگونه كه ملائكه با حضرت مريم عليهاالسلام سخن مىگفتند، با حضرت زهرا عليهاالسلام نيز سخن مىگفتند. ملائكه به حضرت زهرا عليهاالسلام گويند: «يا فاطمة! إن اللَّه إصطفاك و طهرك و إصطفاك على نساء العالمين يا فاطمة! اقنتى لربك و اسجدي و اركعي مع الراكعين» حضرت فاطمه عليهاالسلام با ملائكه سخن مىگفت و فرشتگان نيز با آن حضرت سخن مىگفتند.
شبى حضرت فاطمه عليهاالسلام از فرشتگان سؤال نمود: آيا برترين زن عالم، حضرت مريم عليهاالسلام دختر عمران نيست؟ فرشتگان عرضه داشتند: حضرت مريم عليهاالسلام سرور زنان زمان خود بود، اما خداوند شما را برترين زن جهان قرار داده است، هم در زمان خودت و هم در زمان حضرت مريم عليهاالسلام و سرور همهى زنان از اول عالم تا آخر جهان.» (1)
فاطمهى زهرا عليهاالسلام محدثه بود، لكن پيامبر نبود.
قال محمد بن أبيبكر:
«لما قرأ «و ما أرسلنا من قبلك من رسول و لا نبيّ و لامحدث» قلت: و هل يحدث الملائكة إلّا الأنبياء. قال: إنّ مريم لم تكن نبية و كانت محدثة و اُمّموسى بن عمران كانت محدثة و لم تكن نبية و سارة إمرأة إبراهيم قد عاينت الملائكة فبشروها بإسحاق و من وراء إسحاق يعقوب و لم تكن نبية و فاطمة عليهاالسلام بنت رسولاللَّه صلى اللَّه عليه و آله كانت «محدثة» و لم تكن نبية،
محمد پسر ابوبكر گويد: وقتى آيه «و ما أرسلنا من قبلك من رسول و لا نبيّ و لا محدث» نازل شد من گفتم: آيا فرشتگان با غير از پيامبران نيز سخن مىگويند؟
«امام عليهالسلام فرمودند: حضرت مريم عليهاالسلام پيامبر نبود ولى «محدثه» بود، يعنى فرشتگان با او سخن مىگفتند. مادر موسى نيز محدثه بود، ولى پيامبر نبود. ساره همسر حضرت ابراهيم عليهالسلام، محدثه بود، امّا پيامبر نبود. فرشتگان با او ملاقات نمودند و بشارت اسحاق و يعقوب را به او دادند. و فاطمهى زهرا عليهاالسلام ملائكه را مىديد و از آنها حديث مىشنيد، اما پيامبر نبود.» (2)
اخبار غيبى، در مصحف فاطمهى زهرا عليهاالسلام.
عن حماد بن عثمان قال:
«سمعت أباعبداللَّه عليهالسلام يقول: تظهر الزنادقه سنة ثمانية و عشرين و مائة و ذلك لأنّي نظرت في «مصحف فاطمة» عليهاالسلام. قال: فقلت: و ما مصحف فاطمة عليهاالسلام؟ فقال: إنّ اللَّه تبارك و تعالى لما قبض نبيه صلى اللَّه عليه و آله دخل على فاطمة عليهاالسلام من وفاته من الحزن ما لايعلمه إلّا اللَّه عز و جل فأرسل إليها ملكاً يسلّى عنها غمها و يحدثها. فشكت ذلك إلى أميرالمؤمنين عليهالسلام. فقال لها: إذ أحست بذلك و سمعت الصوت قولي لي. فأعلمتْه. فجعل يكتب كل ما سمع حتى اُثبت من ذلك مصحفاً. قال: ثم قال: أمّا أنّه ليس من الحلال والحرام ولكن فيه علم ما يكون،
حماد بن عمان مىگويد: از امام صادق عليهالسلام شنيدم كه فرمود: در سال 128 ه.ق، زنادقه ظهور خواهند كرد، زيرا من مصحف فاطمه عليهاالسلام را نگاه كردم و اين مطلب را آنجا ديدم. گفتم: مصحف فاطمه عليهاالسلام چيست؟ فرمودند: وقتى كه پيامبر اكرم صلى اللَّه عليه و آله رحلت كرد، غم و غصهى بىحدى كه فقط خدا (مقدار آن را) مىداند، بر فاطمهى زهرا عليهاالسلام وارد شد. خداوند ملكى را فرستاد تا حضرت زهرا عليهاالسلام را تسلى خاطر دهد و با او سخن بگويد. فاطمه عليهاالسلام از اين جريان به اميرالمؤمنين عليهالسلام گلايه كردند. على عليهالسلام فرمودند: هرگاه ملك را ديدى و صداى او را شنيدى مرا خبر كن. زهرا عليهاالسلام، على عليهالسلام را از آمدن ملك خبر كرد اميرالمؤمنين عليهالسلام آنچه را كه مىشنيد، مىنوشت، تا اينكه كتابى از آن مطالب نوشته شد. سپس امام صادق عليهالسلام فرمودند: اما در «مصحف فاطمه عليهاالسلام» حلال و حرام خدا نيست، بلكه وقايعى كه اتفاق خواهد افتاد (تا روز قيامت) همه درون آن است.» (3)
در مصحف فاطمهى زهرا عليهاالسلام چيست؟
إنّ الصادق عليهالسلام يقول:
«علمنا غابر و مزبور و نكت فى القلوب و نقر في الأسماع و أن عندنا الجفر الأحمر والجفر الأبيض و «مصحف فاطمة» عليهالسلام و عندنا الجامعة فيها جميع ما تحتاج الناس إليه فسئل عن تفسير هذا الكلام. فقال: أما الغابر، فالعلم بمإ؛ّّ يكون و أما المزبور فالعلم بما كان و امّا النكت في القلوب فهو الإلهام و أمّا النقر في الأسماع فحديث الملائكة نسمع كلامهم و لا نرى أشخاصهم و أمّا الجفر الأحمر فوعاء فيه سلاح رسولاللَّه صلى اللَّه عليه و آله و لن يخرج حتى يقوم قائمنا أهل البيت و أمّا الجفر الأبيض فوعاء فيه توراة موسى و إنجيل عيسى و زبور داود و كتب اللَّه الاولى و أمّا مصحف فاطمة عليهاالسلام ففيه ما يكون من حادث و أسماء من يملك إلى أن تقوم الساعة و امّا الجامعة، فهو كتاب طوله سبعون ذراعاً، املاء رسولاللَّه صلى اللَّه عليه و آله من فلق فيه و خطّ علي بن أبيطالب عليهالسلام بيده فيه واللَّه جميع ما تحتاج إليه الناس إلى يوم القيامة حتى أنّ فيه أرش الخدش والجلدة و نصف الجلدة، (4)
امام صادق عليهالسلام مىفرمود: ما غابر و مزبور را مىدانيم، ما مسائل قلبى و نيَّات را مىدانيم. ما «نقرى» كه در گوشها مىرود را مىدانيم.
«جفر قرمز» و «جفر سفيد» را مىشناسيم. در نزد ما «مصحف فاطمه عليهاالسلام» است. در پيش ما «جامعهاى» است كه همهى چيزهايى كه انسان به آن نياز دارد در آن هست. سؤال شد: اين كلام يعنى چه؟
«امام عليهالسلام فرمودند: «غابر»، يعنى دانستن آنچه واقع مىشود. «مزبور»، يعنى دانستن آنچه قبلاً رخ داده است. اما «نكتههاى قلبى»، اوهام ذهنى ديگران است كه ما مىدانيم. «نقرِ» در گوشها، سخن ملائكه مىباشد كه ما آنها را مىشنويم، ولى خودشان را نمىبينيم. «جفر قرمز» ظرفى است كه اسلحهى پيامبر در آن است و آن سلاح تا زمان امام مهدى، قائم اهلبيت عليهالسلام خارج نخواهد شد. اما «جفر سفيد» آن ظرفى است كه تورات موسى و انجيل عيسى و زبور داوود و كتاب اولى خداوند در آن است. اما «مصحف فاطمه عليهاالسلام»، پس آنچه از حوادث رخ خواهد داد و اسامى پادشاهان تا روز قيامت در آن آمده است. اما «جامعه» كتابى است كه طول آن هفتاد ذرع است (شايد كنايه از كثرت معارف آن كتاب باشد) پيامبر صلى اللَّه عليه و آله مطالب آن را فرموده است و حضرت على عليهالسلام آن را نوشته است و به خدا قسم! در آن تمام آنچه انسان تا روز قيامت نياز دارد، نوشته شده است، حتى در كتاب جامعه مقدار خسارت بسيار كم نيز وجود دارد، يك شلاق و نصف شلاق نيز در آن بيان شده است.»
معناى «محدثه» بكسر دال.
«محدثه» به كسر دال، يعنى زنى كه براى ديگران نقل حديث مىكند. ما از حضرت فاطمهى زهرا عليهاالسلام روايات زيادى را در دست داريم. (5) فاطمهى زهرا عليهاالسلام به سؤالات زنان مدينه پاسخ مىفرمود و آنان را حديث مىكرد. فاطمهى زهرا عليهاالسلام احاديث زيادى را از پيامبر صلى اللَّه عليه و آله و يا حضرت على عليهالسلام براى ما نقل فرمودهاند، لذا او را «محدِّثه» گويند.
1- بحارالانوار، ج 14، ص 206، ر 23 از عللالشرايع.
2- بحارالانوار، ج 43، ص 79، ر 66 از عللالشرايع.
3- بحارالانوار،ج 26، ص 44، ر 77 از بصائرالدرجات ص 43.
4- بحارالانوار، ج 43، ص 79، ر 66 از عللالشرايع.
5- اخيراً بعض سخنان آن حضرت، در كتابى مستقل با نام «نهجالحياة» به چاپ رسيده است.
الحديث: الخبر
نام محدثه داراى دو تلفظ است كه هر كدام به طور جداگانه مورد بحث قرار مىگيرد.
معناى «محدَّثه» به فتح دال.
«محدثه» به فتح دال، يعنى زنى كه براى او حديث گفته مىشد.
پس از رحلت پيامبر صلى اللَّه عليه و آله ايام بر فاطمهى زهرا عليهاالسلام به سختى مىگذشت، لذا جبرئيل به امر خداوند بر آن حضرت نازل مىشد و براى آن حضرت از وقايع آينده سخن مىگفت. صحيفهى فاطميه، حاصل نزول جبرئيل بر فاطمهى زهرا عليهاالسلام در اين مدت است.
فرشتگان با فاطمهى زهرا عليهاالسلام سخن مىگفتند.
بإسناده عن أبيعبداللَّه عليهالسلام قال:
«إنما سميت فاطمة «محدثة» لأن الملائكة كانت تهبط من السماء فتناديها كما تنادي مريم بنت عمران. فتقول «يا فاطمة! ان اللَّه إصطفاك و طهرك و اصطفاك على نساء العالمين يا فاطمة! اقنتي لربّك و اسجدي و اركعي مع الراكعين» فتحدثهم و يحدثونها، فقالت لهم ذات ليلة: أليست المفضلة على نساء العالمين مريم بنت عمران؟ فقالوا: إنّ مريم كانت سيدة نساء عالمها و أنّ اللَّه عز و جل جعلك سيدة نساء عالمك و عالمها و سيدة نساء الأوّلين والآخرين،
امام صادق عليهالسلام فرمودند: فاطمه عليهاالسلام را «محدثه» گويند، چون ملائكه از آسمان به پايين مىآمدند و همانگونه كه ملائكه با حضرت مريم عليهاالسلام سخن مىگفتند، با حضرت زهرا عليهاالسلام نيز سخن مىگفتند. ملائكه به حضرت زهرا عليهاالسلام گويند: «يا فاطمة! إن اللَّه إصطفاك و طهرك و إصطفاك على نساء العالمين يا فاطمة! اقنتى لربك و اسجدي و اركعي مع الراكعين» حضرت فاطمه عليهاالسلام با ملائكه سخن مىگفت و فرشتگان نيز با آن حضرت سخن مىگفتند.
شبى حضرت فاطمه عليهاالسلام از فرشتگان سؤال نمود: آيا برترين زن عالم، حضرت مريم عليهاالسلام دختر عمران نيست؟ فرشتگان عرضه داشتند: حضرت مريم عليهاالسلام سرور زنان زمان خود بود، اما خداوند شما را برترين زن جهان قرار داده است، هم در زمان خودت و هم در زمان حضرت مريم عليهاالسلام و سرور همهى زنان از اول عالم تا آخر جهان.» (1)
فاطمهى زهرا عليهاالسلام محدثه بود، لكن پيامبر نبود.
قال محمد بن أبيبكر:
«لما قرأ «و ما أرسلنا من قبلك من رسول و لا نبيّ و لامحدث» قلت: و هل يحدث الملائكة إلّا الأنبياء. قال: إنّ مريم لم تكن نبية و كانت محدثة و اُمّموسى بن عمران كانت محدثة و لم تكن نبية و سارة إمرأة إبراهيم قد عاينت الملائكة فبشروها بإسحاق و من وراء إسحاق يعقوب و لم تكن نبية و فاطمة عليهاالسلام بنت رسولاللَّه صلى اللَّه عليه و آله كانت «محدثة» و لم تكن نبية،
محمد پسر ابوبكر گويد: وقتى آيه «و ما أرسلنا من قبلك من رسول و لا نبيّ و لا محدث» نازل شد من گفتم: آيا فرشتگان با غير از پيامبران نيز سخن مىگويند؟
«امام عليهالسلام فرمودند: حضرت مريم عليهاالسلام پيامبر نبود ولى «محدثه» بود، يعنى فرشتگان با او سخن مىگفتند. مادر موسى نيز محدثه بود، ولى پيامبر نبود. ساره همسر حضرت ابراهيم عليهالسلام، محدثه بود، امّا پيامبر نبود. فرشتگان با او ملاقات نمودند و بشارت اسحاق و يعقوب را به او دادند. و فاطمهى زهرا عليهاالسلام ملائكه را مىديد و از آنها حديث مىشنيد، اما پيامبر نبود.» (2)
اخبار غيبى، در مصحف فاطمهى زهرا عليهاالسلام.
عن حماد بن عثمان قال:
«سمعت أباعبداللَّه عليهالسلام يقول: تظهر الزنادقه سنة ثمانية و عشرين و مائة و ذلك لأنّي نظرت في «مصحف فاطمة» عليهاالسلام. قال: فقلت: و ما مصحف فاطمة عليهاالسلام؟ فقال: إنّ اللَّه تبارك و تعالى لما قبض نبيه صلى اللَّه عليه و آله دخل على فاطمة عليهاالسلام من وفاته من الحزن ما لايعلمه إلّا اللَّه عز و جل فأرسل إليها ملكاً يسلّى عنها غمها و يحدثها. فشكت ذلك إلى أميرالمؤمنين عليهالسلام. فقال لها: إذ أحست بذلك و سمعت الصوت قولي لي. فأعلمتْه. فجعل يكتب كل ما سمع حتى اُثبت من ذلك مصحفاً. قال: ثم قال: أمّا أنّه ليس من الحلال والحرام ولكن فيه علم ما يكون،
حماد بن عمان مىگويد: از امام صادق عليهالسلام شنيدم كه فرمود: در سال 128 ه.ق، زنادقه ظهور خواهند كرد، زيرا من مصحف فاطمه عليهاالسلام را نگاه كردم و اين مطلب را آنجا ديدم. گفتم: مصحف فاطمه عليهاالسلام چيست؟ فرمودند: وقتى كه پيامبر اكرم صلى اللَّه عليه و آله رحلت كرد، غم و غصهى بىحدى كه فقط خدا (مقدار آن را) مىداند، بر فاطمهى زهرا عليهاالسلام وارد شد. خداوند ملكى را فرستاد تا حضرت زهرا عليهاالسلام را تسلى خاطر دهد و با او سخن بگويد. فاطمه عليهاالسلام از اين جريان به اميرالمؤمنين عليهالسلام گلايه كردند. على عليهالسلام فرمودند: هرگاه ملك را ديدى و صداى او را شنيدى مرا خبر كن. زهرا عليهاالسلام، على عليهالسلام را از آمدن ملك خبر كرد اميرالمؤمنين عليهالسلام آنچه را كه مىشنيد، مىنوشت، تا اينكه كتابى از آن مطالب نوشته شد. سپس امام صادق عليهالسلام فرمودند: اما در «مصحف فاطمه عليهاالسلام» حلال و حرام خدا نيست، بلكه وقايعى كه اتفاق خواهد افتاد (تا روز قيامت) همه درون آن است.» (3)
در مصحف فاطمهى زهرا عليهاالسلام چيست؟
إنّ الصادق عليهالسلام يقول:
«علمنا غابر و مزبور و نكت فى القلوب و نقر في الأسماع و أن عندنا الجفر الأحمر والجفر الأبيض و «مصحف فاطمة» عليهالسلام و عندنا الجامعة فيها جميع ما تحتاج الناس إليه فسئل عن تفسير هذا الكلام. فقال: أما الغابر، فالعلم بمإ؛ّّ يكون و أما المزبور فالعلم بما كان و امّا النكت في القلوب فهو الإلهام و أمّا النقر في الأسماع فحديث الملائكة نسمع كلامهم و لا نرى أشخاصهم و أمّا الجفر الأحمر فوعاء فيه سلاح رسولاللَّه صلى اللَّه عليه و آله و لن يخرج حتى يقوم قائمنا أهل البيت و أمّا الجفر الأبيض فوعاء فيه توراة موسى و إنجيل عيسى و زبور داود و كتب اللَّه الاولى و أمّا مصحف فاطمة عليهاالسلام ففيه ما يكون من حادث و أسماء من يملك إلى أن تقوم الساعة و امّا الجامعة، فهو كتاب طوله سبعون ذراعاً، املاء رسولاللَّه صلى اللَّه عليه و آله من فلق فيه و خطّ علي بن أبيطالب عليهالسلام بيده فيه واللَّه جميع ما تحتاج إليه الناس إلى يوم القيامة حتى أنّ فيه أرش الخدش والجلدة و نصف الجلدة، (4)
امام صادق عليهالسلام مىفرمود: ما غابر و مزبور را مىدانيم، ما مسائل قلبى و نيَّات را مىدانيم. ما «نقرى» كه در گوشها مىرود را مىدانيم.
«جفر قرمز» و «جفر سفيد» را مىشناسيم. در نزد ما «مصحف فاطمه عليهاالسلام» است. در پيش ما «جامعهاى» است كه همهى چيزهايى كه انسان به آن نياز دارد در آن هست. سؤال شد: اين كلام يعنى چه؟
«امام عليهالسلام فرمودند: «غابر»، يعنى دانستن آنچه واقع مىشود. «مزبور»، يعنى دانستن آنچه قبلاً رخ داده است. اما «نكتههاى قلبى»، اوهام ذهنى ديگران است كه ما مىدانيم. «نقرِ» در گوشها، سخن ملائكه مىباشد كه ما آنها را مىشنويم، ولى خودشان را نمىبينيم. «جفر قرمز» ظرفى است كه اسلحهى پيامبر در آن است و آن سلاح تا زمان امام مهدى، قائم اهلبيت عليهالسلام خارج نخواهد شد. اما «جفر سفيد» آن ظرفى است كه تورات موسى و انجيل عيسى و زبور داوود و كتاب اولى خداوند در آن است. اما «مصحف فاطمه عليهاالسلام»، پس آنچه از حوادث رخ خواهد داد و اسامى پادشاهان تا روز قيامت در آن آمده است. اما «جامعه» كتابى است كه طول آن هفتاد ذرع است (شايد كنايه از كثرت معارف آن كتاب باشد) پيامبر صلى اللَّه عليه و آله مطالب آن را فرموده است و حضرت على عليهالسلام آن را نوشته است و به خدا قسم! در آن تمام آنچه انسان تا روز قيامت نياز دارد، نوشته شده است، حتى در كتاب جامعه مقدار خسارت بسيار كم نيز وجود دارد، يك شلاق و نصف شلاق نيز در آن بيان شده است.»
معناى «محدثه» بكسر دال.
«محدثه» به كسر دال، يعنى زنى كه براى ديگران نقل حديث مىكند. ما از حضرت فاطمهى زهرا عليهاالسلام روايات زيادى را در دست داريم. (5) فاطمهى زهرا عليهاالسلام به سؤالات زنان مدينه پاسخ مىفرمود و آنان را حديث مىكرد. فاطمهى زهرا عليهاالسلام احاديث زيادى را از پيامبر صلى اللَّه عليه و آله و يا حضرت على عليهالسلام براى ما نقل فرمودهاند، لذا او را «محدِّثه» گويند.
1- بحارالانوار، ج 14، ص 206، ر 23 از عللالشرايع.
2- بحارالانوار، ج 43، ص 79، ر 66 از عللالشرايع.
3- بحارالانوار،ج 26، ص 44، ر 77 از بصائرالدرجات ص 43.
4- بحارالانوار، ج 43، ص 79، ر 66 از عللالشرايع.
5- اخيراً بعض سخنان آن حضرت، در كتابى مستقل با نام «نهجالحياة» به چاپ رسيده است.
گفت یا علی(ع)؛عشق آغاز شد.
گفت یا زهرا(س)؛سوز آغاز شد.
و چه سریست بین عشق و سوز؟
شاید همان قصه شمع و پروانه باشد که حکایت نور است و سوختن؛
گفت یا زهرا(س)؛سوز آغاز شد.
و چه سریست بین عشق و سوز؟
شاید همان قصه شمع و پروانه باشد که حکایت نور است و سوختن؛
-
- پست: 177
- تاریخ عضویت: پنجشنبه ۹ اردیبهشت ۱۳۸۹, ۱۲:۴۶ ق.ظ
- محل اقامت: تبریز
- سپاسهای ارسالی: 626 بار
- سپاسهای دریافتی: 235 بار
زهرا
زهر، زهورا السراج أو القمر أو الوجه: تلألأ، أضاء،
زهراء، مونث أزهر است، يعنى، النير، الصافى اللون، المشرق الوجه والقمر.
«زهرا كه در تداول بيشتر به جاى نام او به كار مىرود، در لغت، درخشنده، روشن و مرادفهايى از اينگونه، معنى مىدهد. و اين لقب از هر جهت برازندهى اين بانوست. او چهرهى درخشان زن مسلمان، فروغ تابان معرفت و نمونهى روشن پرهيزكارى و خداپرستى است. اين درخشندگى به ساعتى مخصوص و روزى معين اختصاص ندارد. از آن روز كه وظيفهى خود را تعهد كرد، تا امروز و براى هميشه چون گوهرى بر تارك تربيت اسلامى مىدرخشد.» (1)
زهراء در لغت، يعنى درخشنده. در روايات آمده است هنگامى كه فاطمه به نماز و عبادت مىايستاد، اهل آسمان از نور او بهره مىگرفتند، چنانكه زمينيها از نور خورشيد بهرهمند مىشوند.
فاطمهى زهرا عليهاالسلام از نور عظمت خداوند به وجود آمده است.
عن جابر عن أبيعبداللَّه عليهالسلام قال:
«قلت: لم سميت فاطمة الزهراء عليهاالسلام «زهراء»؟ فقال: لأنّ اللَّه عز و جل خلقها من نور عظمته فلمّا أشرقت أضاءت السماوات والأرض بنورها و غشيت أبصار الملائكة للَّه ساجدين و قالوا إلهنا و سيدنا! ما هذا النور؟، فأوحى اللَّه إليهم هذا نور من نوري و أسكنته في سمائي، خلقته من عظمتي، اُخرجه من صلب نبىّ من أنبيائي، افضله على جميع الأنبياء و اخرج من ذلك النور أئمة يقومون بأمري، يهدون الى حقى و اجعلهم خلفائي في أرضي بعد إنقضاء وحيي،
جابر از امام حسين عليهالسلام سؤال كرد: چرا فاطمه عليهاالسلام را «زهراء» ناميدهاند؟ ايشان فرمودند: خداوند فاطمه را از نور عظمت خود آفريد. وقتى فاطمه عليهاالسلام درخشيد، زمين و آسمان را نورانى كرد.
چشمهاى ملائكه غرق نور شد و خداوند را سجده كردند و از روى تعجب گفتند: خداوندا! اين چه نورى است؟ وحى شد كه اين يكى از نورهاى من است، در آسمان جايش دادم و او را از طريق پيامبر متولد گردانيدم و او را بر همهى پيامبران برترى دادم و از آن نور، ائمهى هدى به وجود آمدند، تا دستورات مرا اجرا نمايند و مردم را هدايت كنند، آنها بعد از قطع شدن وحى، جانشينان من در زمين هستند.» (2)
روشنگرى لازم:
درخشندگى باطنى خاندان پيامبر صلى اللَّه عليه و آله بر كسى پوشيده نيست. اين چهارده نور پاك، چراغ هدايت بشريت هستند. جهان تاريك مادى، فقط با نور ارشاد و هدايتهاى اين انوار مقدس به طرف ملكوت گام برمىدارد. شيعه، ائمه اطهار عليهمالسلام را با وصف «مصباحالهدى و سفينةالنجاة» مىشناسد. فاطمهى زهرا عليهاالسلام علاوه بر درخشندگى باطنى، نوعى درخشندگى چهره و ظاهر نيز داشتند. اين تفضّلى است كه خداوند متعال به اين بانوى با تقوا عنايت نموده است.
تذكر اين نكته لازم است كه هيچ نيازى به ضعيف شمردن اين روايات نيست، زيرا اولاً، درباره درخشندگى ظاهرى فاطمهى زهرا عليهاالسلام تواتر معنوى وجود دارد. ثانياً، اين خصوصيت جسمانى حضرت فاطمهى زهرا عليهاالسلام، بر الگو بودن ايشان لطمهاى وارد نمىكند، زيرا ايشان الگوى رفتارى همه جهانيان است نه الگوى جسم و تن مردم. ثالثاً، بعضى از اين روايات كه نشاندهنده نورانيت شديد ايشان است، به صورت مقطعى بوده و شايد يكبار بيشتر اتفاق نيفتاده و آن هم براى شناساندن مقام معنوى فاطمهى زهرا عليهاالسلام به جهانيان. در نتيجه هيچ ضرورتى براى حمل اين روايات به معانى مجازى نيست.
محراب فاطمهى زهرا عليهاالسلام هنگام عبادت غرق نور است.
عن إبنعمارة عن ابيه قال:
«سئلت أباعبداللَّه عليهالسلام عن فاطمة عليهاالسلام لم سميت «زهراء»؟ فقال: لأنها كانت إذا قامت في محرابها زهر نورها لأهل السماء كما يزهر نور الكواكب لأهل الأرض،
از امام صادق عليهالسلام سؤال شد: چرا فاطمه عليهاالسلام را «زهراء» ناميدهاند؟ فرمودند: زيرا هرگاه در محراب عبادت مىايستاد نورش براى اهل آسمان مىدرخشيد، همچنانكه ستارگان براى ما زمينيها درخشش دارند.» (3)
فاطمهى زهرا عليهاالسلام درخشنده چون ماه.
عن الرضا عليهالسلام قال في حديث طويل:
«كانت فاطمة عليهاالسلام إذا طلع هلال شهر رمضان يغلب نورها الهلال و يخفى فإذا غابت عنه ظهر،
امام رضا عليهالسلام فرمودند: هلال ماه كه ظاهر مىشد نور فاطمه عليهاالسلام بر آن غلبه مىكرد و كسى نمىتوانست نور هلال ماه را ببيند، تا اينكه حضرت فاطمه عليهاالسلام از آنجا مىرفتند، آنگاه هلال ماه ديده مىشد.» (4)
زهرا، يعنى درخشنده.
عن عائشة:
«كنا نخيط و نغزل و ننظم الإبرة بالليل فى ضوء وجه فاطمة عليهاالسلام... و لذلك سميت «الزهراء.»
عائشه مىگويد: شب هنگام، ما در نور صورت فاطمهى زهرا عليهاالسلام خياطى، پشمريسى و بافندگى مىكرديم و چون صورتى بسيار درخشنده داشت «زهراء» ناميده شد.» (5)
فاطمهى زهرا عليهاالسلام براى اميرالمؤمنين مىدرخشد.
ابوهاشم العسكري سالت صاحب العسكر عليهالسلام:
«لم سميت فاطمة، «الزهراء» عليهاالسلام؟ فقال: كان وجهها يزهر لأميرالمؤمنين عليهالسلام من أول النهار كالشمس الضاحية و عند الزوال كالقمر المنير و عند غروب الشمس كالكوكب الدري،
ابوهاشم گويد: از امام حسن عسكرى عليهالسلام سؤال كردم: چرا فاطمه عليهاالسلام، «زهراء» ناميده شد؟ فرمودند: صورت فاطمه عليهاالسلام براى اميرالمؤمنين عليهالسلام در اول روز مانند خورشيد مىدرخشيد و هنگام ظهور مانند ماه تابان بود. و هنگام غروب خورشيد مانند ستارهاى پر نور بود، چون چنين بود او را زهراء گويند.» (6)
تعجب اهل مدينه از محراب غرق نور فاطمهى زهرا عليهاالسلام.
عن ابان بن تغلب قال:
«قلت لأبيعبداللَّه عليهالسلام: يابن رسولاللَّه! لِمَ سمّيت «الزهراء» عليهاالسلام، زهراء؟ فقال لانّها تزهر لاميرالمؤمنين عليهالسلام فى النهار ثلاث مرات بالنور كان يزهر نور وجهها صلاة الغداة والناس فى فراشهم فيدخل بياض ذلك النور إلى حجراتهم بالمدينة فتبيض حيطانهم فيعجبون من ذلك فيأتون النبي صلى اللَّه عليه و آله فيسألونه عمّا رأوا فيرسلهم إلى منزل فاطمة عليهاالسلام فيأتون منزلها فيرونها قاعدة فى محرابها تصلى والنور يسطع من محرابها من وجهها، فيعلمون ان الذى رأوه كان من نور فاطمة، فاذا انتصف النهار و ترتبت للصلاة، زهر نور وجهها عليهاالسلام بالصفرة فتدخل الصفرة، فى حجرات الناس، فتصفر ثيابهم و إلوانهم، فيأتون النبي صلى اللَّه عليه و آله و سلم فيسألونه عمّا رأوا، فيرسلهم إلى منزل فاطمة صلى اللَّه عليه و آله فيرونها قائمة في محرابها و قد زهر نور وجهها- صلواتاللَّهعليها- و على أبيها و بعلها و بنيها بالصفرة فيعلمون أنّ الذي رأوا، كان من نور وجهها، فإذا كان آخر النهار و غربت الشمس احمرّ وجه فاطمة، فاشرق وجهها بالحمرة فرحاً و شكراً للَّه عز و جل، فكان تدخل حمرة وجهها حجرات القوم و تحمر حيطانهم فيعجبون من ذلك و يأتون النبى صلى اللَّه عليه و آله و يسألونه عن ذلك، فيرسلهم الى منزل فاطمة عليهاالسلام، فيرونها جالسة تسبح اللَّه و تمجده و نور وجهها يزهر بالحمرة فيعلمون ان الذي رأوا كان من نور وجه فاطمة عليهاالسلام فلم يزل ذلك النور فى جهها حتى ولد الحسين عليهالسلام فهو يتقلب فى وجوهنا إلى يوم القيامة فى الأئمة منا أهل البيت إمام بعد إمام، (7)
ابان بن تغلب مىگويد: از امام صادق عليهالسلام سؤال كردم: اى فرزند پيامبر!چرا فاطمه عليهاالسلام را، «زهراء» گويند؟ فرمودند: فاطمه عليهاالسلام براى اميرالمؤمنين عليهالسلام در طول روز سه بار مىدرخشيد. نور او در هنگام نماز صبح، زمانى كه مردم در خواب بودند، حياط خانهى آنها نورافشانى كرد. همه متعجب شدند، خدمت پيامبر صلى اللَّه عليه و آله رسيدند و سؤال كردند اين چه بود كه ما ديديم؟ پيامبر صلى اللَّه عليه و آله آنها را به منزل فاطمهى زهرا عليهاالسلام فرستاد. وقتى كه به منزل فاطمهى زهرا عليهاالسلام آمدند، ديدند آن حضرت روى سجادهى خود نشسته و در حال نماز است و نور از صورت فاطمهى زهرا عليهاالسلام از ميان محراب مىدرخشد. همه دريافتند آنچه ديدهاند نور فاطمه عليهاالسلام بوده است. هنگام ظهر، وقتى براى نماز آماده شدند، نورى زرد رنگ از ايشان ساطع گشت كه تمام خانههاى مدينه را فراگرفت. رنگ صورت و لباس همهى مردم زرد شد. پيش پيامبر آمدند و از آنچه ديده بودند سؤال كردند. باز پيامبر صلى اللَّه عليه و آله آنها را به منزل فاطمه عليهاالسلام فرستاد. اين بار حضرت فاطمه عليهاالسلام را در محراب ديدند در حالى كه از صورت ايشان براى پيامبر صلى اللَّه عليه و آله و على عليهالسلام نورى زرد رنگ مىدرخشيد. فهميدند آنچه ديدهاند از نور فاطمه عليهاالسلام بوده است. و هنگامى كه خورشيد غروب نمود، صورت زهراء عليهاالسلام قرمز گشت و نورى قرمز از ايشان مىدرخشيد اين نور داخل منازل مردم مدينه گشت، خانههاى مردم قرمز شد و در تعجب فرورفتند. مردم دوباره پيش پيامبر صلى اللَّه عليه و آله آمدند و از اين مطلب سؤال كردند، پيامبر صلى اللَّه عليه و آله آنها را به منزل فاطمهى زهراء عليهاالسلام فرستاد، آنها به منزل فاطمه عليهاالسلام آمدند و ايشان را در روى سجاده ديدند، در حالى كه خداوند را تسبيح مىگفت و از سيماى ملكوتى ايشان نورى قرمز مىدرخشيد، دريافتند آنچه ديده بودند از نور سيماى فاطمه عليهاالسلام بوده است. اين نور در سيماى فاطمهى عليهاالسلام بود، تا زمانى كه امام حسين عليهالسلام متولد گشت، از آن به بعد اين نور در سيماى هر يك از اهلبيت بود و تا قيامت از چهرهى همه امامان درخشش خواهد داشت.»
1- سيد جعفر شهيدى، زندگانى فاطمهى زهرا عليهاالسلام، ص 32.
2- بحارالانوار، ج 43، ص 12، ر 5 از عللالشرايع.
3- بحارالانوار، ج 43، ص 12، ر 6 از عللالشرايع و معانىالخبار.
4- بحارالانوار، ج 43، ص 56، ر 49 از فضائل شهر رمضان صدوق.
5- فاطمهى زهراء عليهاالسلام بهجة قلب المصطفى، ج 1، ص 180 از احقاقالحق، ج 19، ص 16.
6- بحارالانوار، ج 43، ص 15، ر 14 از مناقب ابن شهرآشوب.
7- بحارالانوار، ج 43، ص 11، ر 2 از عللالشرايع.
زهراء، مونث أزهر است، يعنى، النير، الصافى اللون، المشرق الوجه والقمر.
«زهرا كه در تداول بيشتر به جاى نام او به كار مىرود، در لغت، درخشنده، روشن و مرادفهايى از اينگونه، معنى مىدهد. و اين لقب از هر جهت برازندهى اين بانوست. او چهرهى درخشان زن مسلمان، فروغ تابان معرفت و نمونهى روشن پرهيزكارى و خداپرستى است. اين درخشندگى به ساعتى مخصوص و روزى معين اختصاص ندارد. از آن روز كه وظيفهى خود را تعهد كرد، تا امروز و براى هميشه چون گوهرى بر تارك تربيت اسلامى مىدرخشد.» (1)
زهراء در لغت، يعنى درخشنده. در روايات آمده است هنگامى كه فاطمه به نماز و عبادت مىايستاد، اهل آسمان از نور او بهره مىگرفتند، چنانكه زمينيها از نور خورشيد بهرهمند مىشوند.
فاطمهى زهرا عليهاالسلام از نور عظمت خداوند به وجود آمده است.
عن جابر عن أبيعبداللَّه عليهالسلام قال:
«قلت: لم سميت فاطمة الزهراء عليهاالسلام «زهراء»؟ فقال: لأنّ اللَّه عز و جل خلقها من نور عظمته فلمّا أشرقت أضاءت السماوات والأرض بنورها و غشيت أبصار الملائكة للَّه ساجدين و قالوا إلهنا و سيدنا! ما هذا النور؟، فأوحى اللَّه إليهم هذا نور من نوري و أسكنته في سمائي، خلقته من عظمتي، اُخرجه من صلب نبىّ من أنبيائي، افضله على جميع الأنبياء و اخرج من ذلك النور أئمة يقومون بأمري، يهدون الى حقى و اجعلهم خلفائي في أرضي بعد إنقضاء وحيي،
جابر از امام حسين عليهالسلام سؤال كرد: چرا فاطمه عليهاالسلام را «زهراء» ناميدهاند؟ ايشان فرمودند: خداوند فاطمه را از نور عظمت خود آفريد. وقتى فاطمه عليهاالسلام درخشيد، زمين و آسمان را نورانى كرد.
چشمهاى ملائكه غرق نور شد و خداوند را سجده كردند و از روى تعجب گفتند: خداوندا! اين چه نورى است؟ وحى شد كه اين يكى از نورهاى من است، در آسمان جايش دادم و او را از طريق پيامبر متولد گردانيدم و او را بر همهى پيامبران برترى دادم و از آن نور، ائمهى هدى به وجود آمدند، تا دستورات مرا اجرا نمايند و مردم را هدايت كنند، آنها بعد از قطع شدن وحى، جانشينان من در زمين هستند.» (2)
روشنگرى لازم:
درخشندگى باطنى خاندان پيامبر صلى اللَّه عليه و آله بر كسى پوشيده نيست. اين چهارده نور پاك، چراغ هدايت بشريت هستند. جهان تاريك مادى، فقط با نور ارشاد و هدايتهاى اين انوار مقدس به طرف ملكوت گام برمىدارد. شيعه، ائمه اطهار عليهمالسلام را با وصف «مصباحالهدى و سفينةالنجاة» مىشناسد. فاطمهى زهرا عليهاالسلام علاوه بر درخشندگى باطنى، نوعى درخشندگى چهره و ظاهر نيز داشتند. اين تفضّلى است كه خداوند متعال به اين بانوى با تقوا عنايت نموده است.
تذكر اين نكته لازم است كه هيچ نيازى به ضعيف شمردن اين روايات نيست، زيرا اولاً، درباره درخشندگى ظاهرى فاطمهى زهرا عليهاالسلام تواتر معنوى وجود دارد. ثانياً، اين خصوصيت جسمانى حضرت فاطمهى زهرا عليهاالسلام، بر الگو بودن ايشان لطمهاى وارد نمىكند، زيرا ايشان الگوى رفتارى همه جهانيان است نه الگوى جسم و تن مردم. ثالثاً، بعضى از اين روايات كه نشاندهنده نورانيت شديد ايشان است، به صورت مقطعى بوده و شايد يكبار بيشتر اتفاق نيفتاده و آن هم براى شناساندن مقام معنوى فاطمهى زهرا عليهاالسلام به جهانيان. در نتيجه هيچ ضرورتى براى حمل اين روايات به معانى مجازى نيست.
محراب فاطمهى زهرا عليهاالسلام هنگام عبادت غرق نور است.
عن إبنعمارة عن ابيه قال:
«سئلت أباعبداللَّه عليهالسلام عن فاطمة عليهاالسلام لم سميت «زهراء»؟ فقال: لأنها كانت إذا قامت في محرابها زهر نورها لأهل السماء كما يزهر نور الكواكب لأهل الأرض،
از امام صادق عليهالسلام سؤال شد: چرا فاطمه عليهاالسلام را «زهراء» ناميدهاند؟ فرمودند: زيرا هرگاه در محراب عبادت مىايستاد نورش براى اهل آسمان مىدرخشيد، همچنانكه ستارگان براى ما زمينيها درخشش دارند.» (3)
فاطمهى زهرا عليهاالسلام درخشنده چون ماه.
عن الرضا عليهالسلام قال في حديث طويل:
«كانت فاطمة عليهاالسلام إذا طلع هلال شهر رمضان يغلب نورها الهلال و يخفى فإذا غابت عنه ظهر،
امام رضا عليهالسلام فرمودند: هلال ماه كه ظاهر مىشد نور فاطمه عليهاالسلام بر آن غلبه مىكرد و كسى نمىتوانست نور هلال ماه را ببيند، تا اينكه حضرت فاطمه عليهاالسلام از آنجا مىرفتند، آنگاه هلال ماه ديده مىشد.» (4)
زهرا، يعنى درخشنده.
عن عائشة:
«كنا نخيط و نغزل و ننظم الإبرة بالليل فى ضوء وجه فاطمة عليهاالسلام... و لذلك سميت «الزهراء.»
عائشه مىگويد: شب هنگام، ما در نور صورت فاطمهى زهرا عليهاالسلام خياطى، پشمريسى و بافندگى مىكرديم و چون صورتى بسيار درخشنده داشت «زهراء» ناميده شد.» (5)
فاطمهى زهرا عليهاالسلام براى اميرالمؤمنين مىدرخشد.
ابوهاشم العسكري سالت صاحب العسكر عليهالسلام:
«لم سميت فاطمة، «الزهراء» عليهاالسلام؟ فقال: كان وجهها يزهر لأميرالمؤمنين عليهالسلام من أول النهار كالشمس الضاحية و عند الزوال كالقمر المنير و عند غروب الشمس كالكوكب الدري،
ابوهاشم گويد: از امام حسن عسكرى عليهالسلام سؤال كردم: چرا فاطمه عليهاالسلام، «زهراء» ناميده شد؟ فرمودند: صورت فاطمه عليهاالسلام براى اميرالمؤمنين عليهالسلام در اول روز مانند خورشيد مىدرخشيد و هنگام ظهور مانند ماه تابان بود. و هنگام غروب خورشيد مانند ستارهاى پر نور بود، چون چنين بود او را زهراء گويند.» (6)
تعجب اهل مدينه از محراب غرق نور فاطمهى زهرا عليهاالسلام.
عن ابان بن تغلب قال:
«قلت لأبيعبداللَّه عليهالسلام: يابن رسولاللَّه! لِمَ سمّيت «الزهراء» عليهاالسلام، زهراء؟ فقال لانّها تزهر لاميرالمؤمنين عليهالسلام فى النهار ثلاث مرات بالنور كان يزهر نور وجهها صلاة الغداة والناس فى فراشهم فيدخل بياض ذلك النور إلى حجراتهم بالمدينة فتبيض حيطانهم فيعجبون من ذلك فيأتون النبي صلى اللَّه عليه و آله فيسألونه عمّا رأوا فيرسلهم إلى منزل فاطمة عليهاالسلام فيأتون منزلها فيرونها قاعدة فى محرابها تصلى والنور يسطع من محرابها من وجهها، فيعلمون ان الذى رأوه كان من نور فاطمة، فاذا انتصف النهار و ترتبت للصلاة، زهر نور وجهها عليهاالسلام بالصفرة فتدخل الصفرة، فى حجرات الناس، فتصفر ثيابهم و إلوانهم، فيأتون النبي صلى اللَّه عليه و آله و سلم فيسألونه عمّا رأوا، فيرسلهم إلى منزل فاطمة صلى اللَّه عليه و آله فيرونها قائمة في محرابها و قد زهر نور وجهها- صلواتاللَّهعليها- و على أبيها و بعلها و بنيها بالصفرة فيعلمون أنّ الذي رأوا، كان من نور وجهها، فإذا كان آخر النهار و غربت الشمس احمرّ وجه فاطمة، فاشرق وجهها بالحمرة فرحاً و شكراً للَّه عز و جل، فكان تدخل حمرة وجهها حجرات القوم و تحمر حيطانهم فيعجبون من ذلك و يأتون النبى صلى اللَّه عليه و آله و يسألونه عن ذلك، فيرسلهم الى منزل فاطمة عليهاالسلام، فيرونها جالسة تسبح اللَّه و تمجده و نور وجهها يزهر بالحمرة فيعلمون ان الذي رأوا كان من نور وجه فاطمة عليهاالسلام فلم يزل ذلك النور فى جهها حتى ولد الحسين عليهالسلام فهو يتقلب فى وجوهنا إلى يوم القيامة فى الأئمة منا أهل البيت إمام بعد إمام، (7)
ابان بن تغلب مىگويد: از امام صادق عليهالسلام سؤال كردم: اى فرزند پيامبر!چرا فاطمه عليهاالسلام را، «زهراء» گويند؟ فرمودند: فاطمه عليهاالسلام براى اميرالمؤمنين عليهالسلام در طول روز سه بار مىدرخشيد. نور او در هنگام نماز صبح، زمانى كه مردم در خواب بودند، حياط خانهى آنها نورافشانى كرد. همه متعجب شدند، خدمت پيامبر صلى اللَّه عليه و آله رسيدند و سؤال كردند اين چه بود كه ما ديديم؟ پيامبر صلى اللَّه عليه و آله آنها را به منزل فاطمهى زهرا عليهاالسلام فرستاد. وقتى كه به منزل فاطمهى زهرا عليهاالسلام آمدند، ديدند آن حضرت روى سجادهى خود نشسته و در حال نماز است و نور از صورت فاطمهى زهرا عليهاالسلام از ميان محراب مىدرخشد. همه دريافتند آنچه ديدهاند نور فاطمه عليهاالسلام بوده است. هنگام ظهر، وقتى براى نماز آماده شدند، نورى زرد رنگ از ايشان ساطع گشت كه تمام خانههاى مدينه را فراگرفت. رنگ صورت و لباس همهى مردم زرد شد. پيش پيامبر آمدند و از آنچه ديده بودند سؤال كردند. باز پيامبر صلى اللَّه عليه و آله آنها را به منزل فاطمه عليهاالسلام فرستاد. اين بار حضرت فاطمه عليهاالسلام را در محراب ديدند در حالى كه از صورت ايشان براى پيامبر صلى اللَّه عليه و آله و على عليهالسلام نورى زرد رنگ مىدرخشيد. فهميدند آنچه ديدهاند از نور فاطمه عليهاالسلام بوده است. و هنگامى كه خورشيد غروب نمود، صورت زهراء عليهاالسلام قرمز گشت و نورى قرمز از ايشان مىدرخشيد اين نور داخل منازل مردم مدينه گشت، خانههاى مردم قرمز شد و در تعجب فرورفتند. مردم دوباره پيش پيامبر صلى اللَّه عليه و آله آمدند و از اين مطلب سؤال كردند، پيامبر صلى اللَّه عليه و آله آنها را به منزل فاطمهى زهراء عليهاالسلام فرستاد، آنها به منزل فاطمه عليهاالسلام آمدند و ايشان را در روى سجاده ديدند، در حالى كه خداوند را تسبيح مىگفت و از سيماى ملكوتى ايشان نورى قرمز مىدرخشيد، دريافتند آنچه ديده بودند از نور سيماى فاطمه عليهاالسلام بوده است. اين نور در سيماى فاطمهى عليهاالسلام بود، تا زمانى كه امام حسين عليهالسلام متولد گشت، از آن به بعد اين نور در سيماى هر يك از اهلبيت بود و تا قيامت از چهرهى همه امامان درخشش خواهد داشت.»
1- سيد جعفر شهيدى، زندگانى فاطمهى زهرا عليهاالسلام، ص 32.
2- بحارالانوار، ج 43، ص 12، ر 5 از عللالشرايع.
3- بحارالانوار، ج 43، ص 12، ر 6 از عللالشرايع و معانىالخبار.
4- بحارالانوار، ج 43، ص 56، ر 49 از فضائل شهر رمضان صدوق.
5- فاطمهى زهراء عليهاالسلام بهجة قلب المصطفى، ج 1، ص 180 از احقاقالحق، ج 19، ص 16.
6- بحارالانوار، ج 43، ص 15، ر 14 از مناقب ابن شهرآشوب.
7- بحارالانوار، ج 43، ص 11، ر 2 از عللالشرايع.
گفت یا علی(ع)؛عشق آغاز شد.
گفت یا زهرا(س)؛سوز آغاز شد.
و چه سریست بین عشق و سوز؟
شاید همان قصه شمع و پروانه باشد که حکایت نور است و سوختن؛
گفت یا زهرا(س)؛سوز آغاز شد.
و چه سریست بین عشق و سوز؟
شاید همان قصه شمع و پروانه باشد که حکایت نور است و سوختن؛