اتل متل یه بابا،که اسم اون حسین

[دختر خسته]

اتل متل یه بابا،که اسم اون حسین،نمره جـانبازیهاش،هفتـادوپنـج درصده

اونکه دلاوریهاش،توجبهــه غوغاکرده،حالابیاین ببینین،کلکــسـیون درده

اونکه تومیدون مین،هزارتامعبرزده،حالاتوی رختخواب،افتاده حالش بده

بابام یه یادگاراز،جنگ وخون وآتیشه،بایاداون موقعها،ذره ذره آب میشه

آهای آهای گوش کنید،درددل بابارو،می خوادبگه چه جوری،کشتندبچه هارو

هیچ می دونی چه جوری،زخمی هاروبیاری،یکی یکی روبازور،توآمبولانس بذاری

درست جلوی چشمات،یه خورده اون طرفتر،باشلیک مستقیم،ماشین بشه خاکستر

یه بچه بسیجی،اونورمیدون مین،رفت زیرچرخای تانک،له شده بودروزمین

خودم تودیده بونی،بادوربین قـرارگاه،رفیقمومی دیدم،توگودی قتله گاه

آرپیچی توسرش خورد،سرش که ازتن پرید،خودم دیدم چندقدم،بدون سرمی دوید

هیچ می دونی یـه گـردان،که اسمش الحدیده،هنوزم که هنوزه،گم شده ناپدیده؟

اتل متل توتوله،چشم توچشم گلوله،اگه پاهات نلرزید،نترسیدی قبوله

عاشقی یعنی اینکه،چشمایی که تادیروز،هزارتامشتری داشت،چندش می ارزه امروز

اما غمی نداره،چون عاشق خداشه،به جای مردم،خدا،مشتری چشاشه