یاس محمد(ص) چه شد؟

مدیر انجمن: شورای نظارت

ارسال پست
Moderator
Moderator
پست: 705
تاریخ عضویت: یک‌شنبه ۱ مهر ۱۳۸۶, ۲:۱۳ ب.ظ
محل اقامت: Tehran
سپاس‌های ارسالی: 2377 بار
سپاس‌های دریافتی: 1893 بار

Re: یاس محمد(ص) چه شد؟

پست توسط [EHSAN] »

 راز گريه‏ اش چه بود؟   . 
آنچه به اين همه عزادارى عجيب و طولانى فاطمه معنا مي‏بخشيد و او را در رديف بسيار گريه كنندگان قرار داد،چه مي‏توانست باشد، غير از اين كه فاطمه عليها‏السلام به عيان مي‏ديد نفاق رخ نموده و بعد از رحلت رسول خدا صلي‏الله‏عليه‏و‏آله اسلام و دين محمّد صلي‏الله‏عليه‏و‏آله در معرض آسيب فراوان قرار گرفته است.

آرى گريه فاطمه براى انحراف اسلام بعد از پيامبر صلي‏الله‏عليه‏و‏آله توسط مردمانى بود كه نقاب دين بر چهره زده و به نابودى نسل محمد صلي‏الله‏عليه‏و‏آله كمر همّت بسته بودند و مهم‏ترين جلوه اين انحراف همانا غصب مقام خلافت اميرمؤمنان عليه‏السلام بود كه بلافاصله بعد از وفات رسول خدا صلي‏الله‏عليه‏و‏آله روى داد و فاطمه بخش اعظم عمر مختصرش را براى تصحيح اين انحراف صرف كرد. اين دوره از حيات مظلوم دو عالم را مي‏توان بدين صورت بيان كرد.
نابرده رنچ گنج بدست نمیاد تصویر
Moderator
Moderator
پست: 705
تاریخ عضویت: یک‌شنبه ۱ مهر ۱۳۸۶, ۲:۱۳ ب.ظ
محل اقامت: Tehran
سپاس‌های ارسالی: 2377 بار
سپاس‌های دریافتی: 1893 بار

Re: یاس محمد(ص) چه شد؟

پست توسط [EHSAN] »

 غصب خلافت   از پايان مراسم حجة الوداع، به دستور فرشته‏ى وحى، پيامبر صلي‏ الله‏ عليه ‏و‏آله در منطقه‏ى غدير فرود آمد و او را با آيه‏ى «بلغ ما انزل اليك من ربّك وان لم تفعل فما بلغت رسالته» مخاطب ساخت. لحن آيه از خطير بودن آن حكايت مي‏كرد. پيامبر صلي‏الله‏عليه‏و‏آله نماز ظهر را خواند، بر بالاى جهاز شتران رفت و فرمود:... هان اى مردم بر قرآن و عترت من پيشى نگيريد و در عمل به هر دو كوتاهى نورزيد كه هلاك مي‏شويد. در اين لحظه دست على را بلند كرد آن قدر كه سفيدى زير بغل هر دو ديده شد. او را به مردم معرفى كرد و فرمود:
«سزاوارتر از مؤمنان بر خودشان كيست؟ همه گفتند: خدا و رسولش داناتر هستند.، پيامبر فرمود:

خداى مولاى من و من مولاى مؤمنان هستم و بر آن‏ها از خودشان اولي‏تر هستم. هان اى مردم! «من كنت مولاه فهذا على مولاه سه بار تكرار كرد اللهم وال من والاه و عاد من عاداه و احبّ مَن احبّه وابغض من ابغضه وانصر من نصره واخذل من خذله و ادر الحق معه حيث دار»

پيرامون اين واقعه دو آيه نيز (مائده 7 و 3) نازل شده و موجب جاودانى آن شد.

اما به زودى موعد وفات پيامبر صلي ‏الله‏ عليه‏ و‏آله نزديك مي‏شد و منافقان سر از لاك خود بيرون مي‏آوردند يكى از راه‏هايى كه شخص پيامبر صلي‏الله‏عليه‏و‏آله جهت جلوگيرى از ايجاد فتنه توسط اين عده به كار برد اين بود كه دستور اعزام به سپاه اسامه را صادر كرد و بر آن تأكيد ورزيد امّا گروه و سران منافقان كه قبل از وفات پيامبر صلي ‏الله‏ عليه ‏و‏آله نقشه ربودن خلافت بعد از رسول را كشيده بودند و پيامبر صلي‏ الله ‏عليه‏ و‏آله آن را افشا كرده بود، با اين حربه نيز از ميدان به در نرفتند، آنان حتّى مانع نوشتن وصيت‏نامه‏ى پيامبر صلي‏الله‏عليه‏و‏آله شدند چرا كه مي‏دانستند پيامبر صلي‏ الله‏ عليه ‏و‏آله چه مي‏خواهد بنويسد.

پيامبر صلي‏ الله‏ عليه ‏و‏آله از نرفتن اين عده به شدّت برآشفت و فرمود:
«ايها النّاس سعرت النّار واقبلت الفتن كقطع الليل المظلم و انى واللّه ما تمسكون على بشي‏ءٍ انى لم احل الا ما احل القرآن ولم احرم الا ما حرم القرآن؛ اى مردم آتش (فتنه) برافروخته شده و فتنه‏ها مانند پاره‏هاى شب تاريك روى آورده و شما هيچ نوع دستاويزى بر ضد من نداريد. من حلال نكردم مگر آنچه را كه قرآن حلال كرده و تحريم نكردم مگر آنچه را كه قرآن حرام كرده است.»

پيامبر از اين كه مانع نوشتن نامه شدند به شدت ناراحت بود او چاره‏اى انديشيد و با وجود بيمارى سخت، خود را به پاى منبر رساند و به طور شفاهى و علنى فرمود: «ميان شما دو چيز گران‏بها مي‏گذارم. در اين لحظه مردى برخاست و گفت: منظورتان چيست؟، پيامبر صلي‏ الله‏ عليه‏ و‏آله برافروخت و فرمود: خود مي‏گويم، يكى قرآن و ديگرى همان عترت من است
ابن حجر نيز مي‏نويسد پيامبر صلي ‏الله ‏عليه‏ و‏آله در يكى از اين روزها دست على را گرفت و فرمود: «هذا على مع القرآن و القرآن مع على لايفترقان.»
نابرده رنچ گنج بدست نمیاد تصویر
Moderator
Moderator
پست: 705
تاریخ عضویت: یک‌شنبه ۱ مهر ۱۳۸۶, ۲:۱۳ ب.ظ
محل اقامت: Tehran
سپاس‌های ارسالی: 2377 بار
سپاس‌های دریافتی: 1893 بار

Re: یاس محمد(ص) چه شد؟

پست توسط [EHSAN] »

شگفت‏ آور اين كه با اين همه تأكيد و بلافاصله بعد از رحلت پيامبر گروه نفاق به سوى سقيفه شتافتند و در آن جا با تشريفات و حقه‏هايى خاص ابوبكر را خليفه كردند و به زور از مردم براى او بيعت گرفتند آرى اين بود راز آن همه ناله‏هاى فاطمه زيرا بعد از اين انحراف آشكار بود كه تمام فتنه‏ها رخ نمود و فاطمه از همه‏ ى آن‏ها مطلع بود.

فاطمه عليها‏السلام كه علاوه بر ملاحظه‏ تأكيدهاى فراوان رسول خدا صلي‏الله‏عليه‏و‏آله درباره‏ى ولايت على، بنا بر تحقيق در حجة الوداع و به تبع آن غدير حضور داشت، در اين برهه وظيفه‏ى حمايت از ولايت على را بر دوش مي‏كشد و سعى در افشاى حقايق مي‏نمايد. برخى از اين حمايت‏هاى تبليغى عبارتند از:

ـ حضرت زهرا عليها‏السلام روايات پيامبر صلي‏ الله‏ عليه ‏و‏آله پيرامون على عليه‏السلام را براى مردم بازگو مي‏كرد. از جمله فرمود:

«از پدرم رسول خدا صلي‏الله‏عليه‏و‏آله ـ در مرضى كه منجر به وفاتش شد، در حالى كه حجره او مملو از اصحاب بود ـ شنيدم كه فرمود:

اى مردم! نزديك است كه به زودى از ميان شما رخت بربندم. آگاه باشيد كه در ميان شما كتاب پروردگار عزّوجلّ و اهل بيتم را به يادگار مي‏گذارم.، آن گاه دست على را گرفت و فرمود: اين على با قرآن است و قرآن با على است. اين دو از هم جدا نمي‏گردند تا در كنار حوض بر من وارد شوند. آن گاه است كه از شما سؤال خواهم كرد چرا از آن دو سرپيچى كرديد؟»

ـ ابن قتيبه در كتاب الامامة والسياسة مي‏نويسد: «على بن ابي‏طالب عليه‏السلام شب‏ها فاطمه عليها‏السلام را سوار بر مركبى مي‏كرد و به مجالس مدينه مي‏برد و فاطمه آن‏ها را به يارى شوهرش مي‏خواند ولى آن‏ها در پاسخ فاطمه مي‏گفتند: اى دختر رسول خدا! بيعت ما با اين مرد (ابوبكر) پايان يافته و اگر شوهر تو پيش از ابوبكر به نزد ما مي‏آمد، ما كسى را به او ترجيح نمي‏داديم و با او بيعت مي‏كرديم.،

على عليه‏السلام كه اين گفتار را مي‏شنيد، مي‏فرمود:آيا جايز بود من جنازه‏ى پيامبر صلي‏الله‏عليه‏و‏آله را در خانه‏اش بگذارم و براى منازعه بر سر خلافت بيرون آيم؟ سخن كه به اين جا مي‏رسيد، فاطمه مي‏گفت:

ابوالحسن كارى را كه شايسته بود، انجام داد و آن‏ها نيز كارى كردند كه مورد بازخواست خداى تعالى قرار خواهند گرفت.»

ـ حضرت در ملاقات زنان كه براى عيادت وى آمده بودند فرمود: ... به خدا سوگند اگر زمام مركب خلافت را كه رسول خدا صلي‏ الله ‏عليه‏ و‏آله به دست او سپرده بود، در دست او مي‏گذاردند و از وى دفاع و پيروى مي‏كردند، به خوبى آن را مهار مي‏كرد، آن گاه به نرمى و راحتى آنان را به راهشان مي‏برد و هدايت مي‏كرد كه او پايگاه اشرار و اساس محكم نبوت و مهبط روح الامين و در كار دنيا و آخرت خبير بود... .

اينك روزگار آبستن است پس بنگريد تا چه مي‏زايد! آن گاه قدح‏هاى بزرگ بياوريد و آن‏ها را از خون تازه و زهر كشنده پر كنيد.»

ـ محمود بن لبيد ـ كه حضرت زهرا عليها‏السلام را در قبرستان شهداى احد ملاقات كرد ـ از وى پرسيد: «آيا رسول خدا كسى را براى خلافت و رهبرى
تعيين كرد؟

فرمود: عجب آيا روز غدير را فراموش كرديد؟، گفت نه ولى مي‏خواهم سخنى ويژه از شما بشنوم.، فاطمه عليها‏السلام فرمود: خدا را گواه مي‏گيرم كه پيامبر صلي‏ الله ‏عليه‏ و‏آله فرمود:

على خير من اخلّفه فيكم و هو الامام بعدى و سبطاى و تسعة من صلب الحسين ائمه...؛ على بهترين انسانى است كه من او را در ميان شما جانشين خود كردم. او امام بعد از من است و دو سبط من و نه نفر از صلب حسين امامان به حق هستند.»
نابرده رنچ گنج بدست نمیاد تصویر
Moderator
Moderator
پست: 705
تاریخ عضویت: یک‌شنبه ۱ مهر ۱۳۸۶, ۲:۱۳ ب.ظ
محل اقامت: Tehran
سپاس‌های ارسالی: 2377 بار
سپاس‌های دریافتی: 1893 بار

Re: یاس محمد(ص) چه شد؟

پست توسط [EHSAN] »

 اقدامات جبهه نفاق  ّا اقدامات جبهه نفاق نيز خود قابل مطالعه است در اين بخش به خلاصه‏اى از اين اقدامات مي‏پردازيم.

ـ تلاش براى مجبور ساختن على عليه‏ السلام به بيعت:

در پس اقدامات متعدد على عليه ‏السلام از جمله حضور شبانه او و همسرش فاطمه عليها‏السلام در خانه‏هاى مردم جهت دعوت آنان به بيعت با على تنها چهل و چهار يا بيست و چهار نفر حاضر به بيعت شدند. حضرت فرمود:
«اگر راست مي‏گوييد، سرهاى خود را بتراشيد و اسلحه خود را برداريد و بامداد نزد من بياييد كه به مرگ با من بيعت كنيد امّا فردا صبح تنها سلمان، ابوذر، مقداد و عمار (يا زبير) آمدند.

سه شب متوالى چنين برنامه‏اى اجرا شد ولى كسى غير از چهار نفر حاضر نشد. على عليه‏السلام كه به اين ترتيب با مردم خدعه‏گر و دروغگو اتمام حجت نمود، رفت و درون خانه‏اش نشست و مشغول جمع آورى قرآن شد.

در همين ايام بود كه ابوبكر شخصى را فرستاد تا على را دعوت به بيعت كند، امّا حضرت فرمود:
سوگند ياد كرده‏ ام ردا بر دوش نگيرم مگر براى نماز تا قرآن را جمع كنم. چند روز بعد كه قرآن جمع شد، آن را به مسجد آورد و گفت:

اى مردم! وقتى رسول خدا از دنيا رفت مشغول غسل و تجهيز و تكفين او شدم. بعد از آن مجموع قرآن را در اين جامه جمع كردم و هيچ آيه‏ اى نازل نشد مگر اين كه حضرت بر من خوانده و تأويلش را به من گفته است در قيامت نگوييد كه ما از اين غافل بوديم و نگوييد كه من شما را به يارى خود نخواندم و حق خود را به ياد شما نياوردم و شما را به كتاب خدا دعوت نكردم

حضرت بعد از اين به خانه برگشت ولى عمر به خليفه گفت:
على را بخواه تا بيعت كند وگرنه ايمن نيستم، و به اين ترتيب بود كه ابوبكر شخصى را فرستاد كه بگويد خليفه رسول خدا را اجابت كن.

على عليه‏ السلام در پاسخ گفت:
چه زود دروغ بر پيامبر بستيد. ابوبكر و جماعت دور او همه مي‏دانند كه خدا و رسول غير مرا خليفه نكرده‏اند... .، آن شب نيز حضرت همسر و فرزندانش را براى اتمام حجت به در خانه اصحاب رسول برد كه باز فقط چهار نفر حاضر به حمايت شدند.»
نابرده رنچ گنج بدست نمیاد تصویر
Moderator
Moderator
پست: 705
تاریخ عضویت: یک‌شنبه ۱ مهر ۱۳۸۶, ۲:۱۳ ب.ظ
محل اقامت: Tehran
سپاس‌های ارسالی: 2377 بار
سپاس‌های دریافتی: 1893 بار

Re: یاس محمد(ص) چه شد؟

پست توسط [EHSAN] »

 ورود بي‏ اجازه به خانه فاطمه سلام الله علیها
  پى نپذيرفتن پيشنهاد فرستاده خليفه، مشاورش به او گفت: «چرا نمي‏فرستى على را براى بيعت بياورند.»

خليفه پرسيد: چه كسى را بفرستم، او پاسخ داد قنفذ را بفرست كه مردى درشت، غليظ و بي‏شرم از قبيله بني‏عدى است.، به اين ترتيب قنفذ همراه عده‏اى به درب منزل على آمد ولى على عليه‏السلام اجازه ورود نداد و او بازگشت و گزارش عمليات ناموفق خود را به خليفه داد. عمر از آنان خواست بي‏ اجازه داخل شوند. اين بار كه آنان به خانه على آمدند فاطمه عليها‏السلام آنان را سوگند داد كه بي‏اجازه به خانه‏اش وارد نشوند.

قنفذ ماند و بقيه به مشاور خليفه خبر بردند. او خشمگين شد و دستور داد هيزم جمع كنند و به سوى خانه رفتند. او فرياد زد: يا على بيرون بيا و با خليفه رسول خدا بيعت كن وگرنه خانه‏ ات را آتش مي‏زنم.، سپس حضرت فاطمه عليها‏السلام برخاست و گفت: چه مي‏خواهى از ما، گفت: در را باز كن وگرنه خانه را با شما مي‏سوزانم.، فاطمه فرمود: از خدا نمي‏ترسى و مي‏خواهى بي‏اجازه به خانه من وارد شوي.

فاطمه زهرا عليها‏السلام خود مي‏فرمايد: «هيزم بسيار به خانه مي‏آوردند تا خانه و اهلش را بسوزانند. من پشت در ايستاده بودم و آن قوم مهاجم را به خدا و رسولش سوگند دادم كه دست از ما بردارند و ما را يارى نمايند.

او تازيانه را از دست قنفذ غلام آزاد شده ابوبكر گرفت و با آن به بازويم زد و اثر آن چون رگه‏هاى بازوبند در بازويم باقى ماند. آن گاه لگدى به در زد و در را به طرف من فشار داد. در اين هنگام به صورت بر زمين افتادم. در حالى كه فرزند در رحم داشتم. آتش زبانه مي‏كشيد و صورتم را مي‏سوزانيد او با دستش مرا مي‏زد، گوشواره‏ ام قطع و پراكنده شد. درد مخاض مرا فرا گرفت. محسن من بي‏گناه سقط و كشته شد.»
نابرده رنچ گنج بدست نمیاد تصویر
Moderator
Moderator
پست: 705
تاریخ عضویت: یک‌شنبه ۱ مهر ۱۳۸۶, ۲:۱۳ ب.ظ
محل اقامت: Tehran
سپاس‌های ارسالی: 2377 بار
سپاس‌های دریافتی: 1893 بار

Re: یاس محمد(ص) چه شد؟

پست توسط [EHSAN] »

 خارج كردن حضرت با اهانت از منزل، سقط فرزند فاطمه (سلام الله علیها)
  ديگرى كه جبهه نفاق حاكم انجام داد اين بود كه به خانه حضرت ريختند و بعد از مقاومت على عليه‏السلام او را گرفتند و كشان كشان به سوى مسجد حركت دادند. فاطمه عليها‏السلام بار ديگر مانع شد و گفت:
«به خدا قسم نمي‏گذارم على را به زور به مسجد ببريد...» جمعيت كه ديدند، چنين است امام را رها كردند. عمر به قنفذ دستور داد كه در صورت مقاومت فاطمه او را بزند. او فاطمه را به تازيانه گرفت تا آن جا كه اثرش در جسم او باقى ماند و فرزندش نيز سقط شد.

سليم بن قيس مي‏گويد:
«عمر در يك سال نصف حقوق همه كارگزارانش را به عنوان غرامت و كمبود بيت‏المال كم كرد امّا از حقوق قنفذ چيزى نكاست. و نيز مي‏گويد: به مسجد رسول خدا رفتم، گروهى را ديدم كه در گوشه‏اى نشسته‏اند، همه‏ى آن‏ها از بنى هاشم بودند جز سلمان، ابوذر، مقداد و محمد بن ابى بكر و عمر بن ابى سلمه و قيس بن سعد بن عباده ... عباس عموى پيامبر به على گفت:

چرا عمر مانند همه كارگزاران از حقوق قنفذ نكاست؟ على به اطراف نگاه كرد. قطرات اشك از چشمانش سرازير شد. و فرمود:
شكر له ضربة ضربها فاطمه بالسوط فماتت و فى عضدها اثره كانّه الدّملج؛ حقوق قنفذ را كم نكرد تا از او تشكر كند به خاطر ضربت تازيانه‏اى كه بر فاطمه نواخت كه وقتى فاطمه وفات يافت، اثر آن همانند بازوبند بر بازوى او بود.»
نابرده رنچ گنج بدست نمیاد تصویر
Moderator
Moderator
پست: 705
تاریخ عضویت: یک‌شنبه ۱ مهر ۱۳۸۶, ۲:۱۳ ب.ظ
محل اقامت: Tehran
سپاس‌های ارسالی: 2377 بار
سپاس‌های دریافتی: 1893 بار

Re: یاس محمد(ص) چه شد؟

پست توسط [EHSAN] »

 هتك حجاب

  موسى بن جعفر عليهما‏السلام به نقل از امام صادق فرمود:
«پيامبر اكرم هنگام رحلت فرمود: آگاه باشيد كه درِ خانه‏ فاطمه، درِ خانه‏ من و خانه‏اش خانه‏ من است هر كس از او هتك حرمت كند، حجاب خدا را دريده است.»

عيسى كه راوى اين حديث است مي‏گويد: حضرت موسى بن جعفر عليهما‏السلام مدتى طولانى گريست و بقيه‏ى سخن حضرت رسول را قطع كرد و فرمود:

به خدا سوگند كه حجاب خداوند هتك شد به خدا سوگند حجاب خدا هتك شد به خدا سوگند حجاب خدا هتك شد. اى مادر درود خدا بر تو باد.»

امام حسن عليه‏السلام در مجلس معاويه به مغيرة بن شعبه فرمود: «تو بودى كه فاطمه دختر رسول خدا را زدى تا خون از بدن او جارى شد و آنچه كه در شكم داشت، سقط نمود و تو چيزى به جز خار كردن رسول الله، مخالفت با دستورات وى و هتك حرمت او در نظر نداشتى،
مگر رسول خدا به او نفرمود:
تو سرور زنان اهل بهشتي.،به خدا سوگند سرنوشت تو در آتش جهنم است.»
نابرده رنچ گنج بدست نمیاد تصویر
Moderator
Moderator
پست: 705
تاریخ عضویت: یک‌شنبه ۱ مهر ۱۳۸۶, ۲:۱۳ ب.ظ
محل اقامت: Tehran
سپاس‌های ارسالی: 2377 بار
سپاس‌های دریافتی: 1893 بار

Re: یاس محمد(ص) چه شد؟

پست توسط [EHSAN] »

 حربه‏اى ديگر ، غصب فدك
 
بعد از غصب خلافت در صدد بودند فدك را نيز از فاطمه(س) بگيرند. فدك چند قلعه بود كه پيامبر آن‏ها را بدون جنگ گرفته بود و حق تعالى آيه‏ى «و آت ذاالقربى حقّه» را نازل كرد و جبرييل گفت: «خداوند مي‏فرمايد: فدك را به فاطمه بده كه از براى او و فرزندان او باشد تا روز قيامت.، پيامبر صلي‏ الله ‏عليه‏ و‏آله به امر الهى آن را به فاطمه عليها‏السلام داد و در تصرّف وكلاى آن حضرت بود تا وقتى پيامبر صلي‏ الله‏ عليه ‏و‏ آله درگذشت.

خليفه و مشاورش فكر كردند چون حاصل بلاد فدك مبلغ عظيمى است، اگر اين مبلغ نزد اهل بيت باشد، مردم به طرف آن‏ها متمايل خواهند شد لذا اتفاق كردند كه حديثى جعل كنند كه پيامبر فرمود: «ما پيامبران ميراث از خود بر جاى نمي‏گذاريم و هرچه از ما بماند تصدّق است براى همه‏ى مسلمانان.» و با اين بهانه تراشى فدك را گرفتند.
نابرده رنچ گنج بدست نمیاد تصویر
Moderator
Moderator
پست: 705
تاریخ عضویت: یک‌شنبه ۱ مهر ۱۳۸۶, ۲:۱۳ ب.ظ
محل اقامت: Tehran
سپاس‌های ارسالی: 2377 بار
سپاس‌های دریافتی: 1893 بار

Re: یاس محمد(ص) چه شد؟

پست توسط [EHSAN] »

 طلب گواهى براى رد فدك 
وقتى خبر به فاطمه عليها‏السلام رسيد با گروهى از زنان بني‏ هاشم نزد خليفه آمد و فرمود: «مي‏خواهى زمينى را كه پيامبر به امر خدا به من داد و حضرت غير از آن، چيزى براى فرزندان خود نگذاشت، از من بگيري؟ مگر نشنيدى كه رسول خدا فرمود: حرمت هر كس را بايد در باب فرزندان او رعايت كرد؟، خليفه از ترس تحريك مردم دوات خواست كه نامه‏اى مبنى بر برگرداندن فدك بنويسد.

ولى عمر مانع شد و گفت: تا گواه نياورد ننويس.،

فاطمه عليها‏السلام فرمود: آيا حكمى كه درباره‏ى همه‏ى مسلمانان است درباره‏ى من جارى مي‏كنى كه بينه را از مدّعى مي‏خواهند، تو از من بينه و گواه مي‏خواهى با اين كه فدك در تصرّف من است. تو كه مي‏خواهى فدك را از من بگيرى بايد گواه بياوري.

در هر صورت عمر مانع شد و گفت: بي‏گواه نمي‏دهم.،

حضرت رفت و على، حسن، حسين، ام ايمن را گواه آورد. عمر گفت:
شهادت على نفعى ندارد چون ذى نفع است، حسن و حسين كودك‏اند و ام ايمن اعجمى است و گواهيش اعتبار ندارد.،

به روايت ديگر ابوبكر نامه‏اى براى فاطمه نوشت و فدك را رد كرد امّا در راه به عمر برخورد و او نامه را گرفت و پاره كرد و به حضرت نيز اهانت نمود.

فاطمه عليها‏السلام نيز به عمر نفرين كرد.
نابرده رنچ گنج بدست نمیاد تصویر
Moderator
Moderator
پست: 705
تاریخ عضویت: یک‌شنبه ۱ مهر ۱۳۸۶, ۲:۱۳ ب.ظ
محل اقامت: Tehran
سپاس‌های ارسالی: 2377 بار
سپاس‌های دریافتی: 1893 بار

Re: یاس محمد(ص) چه شد؟

پست توسط [EHSAN] »

  على(ع) درباره‏  

حضرت على (ع) به مسجد نزد ابوبكرآمد. ديد مهاجران و انصار در اطراف ابوبكر حلقه زده‏اند. به ابوبكر فرمود: «چرا فاطمه را از ملك مورثي‏اش منع كردى، با اين كه پيامبر در زمان حياتش آن را به فاطمه داد؟
او گفت: فدك فيي‏ء است و به همه‏ى مسلمانان تعلق دارد. اگر فاطمه شاهد دارد بياورد.،

على فرمود: تو درباره‏ى ما بر خلاف حكم خدا در حق مسلمانان حكم مي‏كنى، هرگاه مُلكى در دست مسلمانى باشد و در اختيار او قرار گرفته باشد و من ادعا كنم كه آن ملك مال من است از چه كسى بينه مي‏طلبي؟ گفت: از تو،

على عليه‏السلام فرمود: پس چرا از فاطمه كه ملك در دست اوست بينه و گواه مي‏خواهي؟

ابوبكر ساكت ماند و عمر گفت: اين سخنان را رها كن گواه دارى بياور!!!
على عليه‏السلام به خليفه فرمود: به من خبر بده اين آيه (3سوره احزاب) در شأن چه كسى نازل شد.

 «انّما يريد اللّه ليذهب عنكم الرجس اهل البيت و يطهّركم تطهيرا»  

خليفه گفت: در حق شما.، على عليه‏السلام سؤال كرد: اگر چند شاهد گواهى دهند كه فاطمه (خداى ناكرده) كار بدى كرده تو چه مي‏كني؟، گفت: حد الهى به او جارى مي‏كنم.، على عليه‏السلام فرمود: در اين صورت از كافران شده‏اي.،

ابوبكر گفت: چرا، على عليه‏السلام فرمود:

  گواهى خدا را در مورد پاكى فاطمه رد كرده و گواهى مردم را پذيرفته‏اى همان طور كه حكم خدا و رسول را رد كردى آن جا كه رسول خدا به امر خدا فدك را به فاطمه داد و فاطمه در زمان حيات رسول خدا آن را تصرّف نموده است.

اين قرارداد را رد مي‏كنى امّا گواهى يك نفر اعرابى كه روى پاشنه‏ اش بول مي‏كند (اوس بن حدثان كه گواهى داد پيامبر ارث نمي‏گذارد) را مي‏پذيرى با اين كه رسول خدا فرمود:گواهى بر مدعى و سوگند بر منكر است.،  


در اين لحظه مردم با قيافه‏ هاى خشمگين به هم نگاه مي‏كردند و گاه زمزمه مي‏كردند كه حق با على است.»
نابرده رنچ گنج بدست نمیاد تصویر
ارسال پست

بازگشت به “فاطمة الزهراء (سلام الله علیها)”