مظلوميت فاطمه عليهاالسلام از توان اين قلم خارج است. آسمانى كه گروهى دنياطلب فرصتجوى به خاطر سيطرهى چند روزه، بر امور مسلمانان، او را به شهادت رساندند. ى حاضر ابتدا جايگاه، مقام و ويژگيهاى فاطمه عليهاالسلام را مرور ميكند تا بتواند هنگام شرح مظلوميت او، خواننده را با عمق جفا و ظلم به ساحت كوثر محمدى، آشنا سازد.
فاطمه كيست؟
ـ ولايت فاطمه
خداوند در ضمن حديث معراج به پيامبر صلي الله عليه وآله ميفرمايد: «اى محمّد! تو، على، فاطمه، حسن، حسين و امامان از فرزندان حسين را از نور خودم آفريدم و ولايت شما را بر اهل آسمانها و زمين عرضه كردم، هر كس آن را پذيرفت، نزد من در جرگهى مؤمنان داخل شده و آن كه انكار كند نزد من از گمراهان خواهد بود.
اى محمد! اگر بندهاى از بندگان من، آن قدر مرا بپرستد و عبادت كند كه از كار بيفتد و از لاغرى و ناتوانى مانند مشك فرسوده شود و بعد به هنگام ورود نزد من ولايت شما را انكار كند، او را نخواهم آمرزيد تا اين كه اقرار به ولايت شما نمايد.
اى محمد! آيا دوست دارى آنان را ببيني؟
پيامبر عرض كرد:آري.، خداوند فرمود: نگاه كن.، پيامبر اكرم صلي الله عليه وآله ميگويد: به طرف راست عرش نگاه كردم. نام خود، على، فاطمه، حسن، حسين، على، محمد، جعفر، موسى، على، محمد، على، حسن را ديدم و نام مهدى را در وسط ديدم كه مانند ستارهاى ميدرخشيد.
خداوند فرمود: اينها حجتهاى من بر آفريدگانم هستند... .»
یاس محمد(ص) چه شد؟
مدیر انجمن: شورای نظارت
-
- پست: 705
- تاریخ عضویت: یکشنبه ۱ مهر ۱۳۸۶, ۲:۱۳ ب.ظ
- محل اقامت: Tehran
- سپاسهای ارسالی: 2377 بار
- سپاسهای دریافتی: 1893 بار
Re: یاس محمد(ص) چه شد؟
علم فاطمه
عمار ياسر ميگويد: «روزى على عليهالسلام نزد فاطمه عليهالسلام رفت. تا چشم فاطمه عليهاالسلام به على عليهالسلام افتاد، گفت: يا علي! نزديك من بيا تا از آنچه بوده و آنچه تا قيامت خواهد شد ... تو را مطلع سازم, على عليهالسلام با شنيدن اين سخن، برگشت و خود را به رسول خدا صلي الله عليه وآله رساند.
پيامبر صلي اللهعليه وآله تا او را ديد ... فرمود: ميخواهى من به تو خبر دهم يا تو به من خبر ميدهي؟، على عليهالسلام فرمود:
سخن گفتن شما بهتر است.،
پيامبر صلي الله عليه وآله آنچه ميان او و فاطمه عليهاالسلام روى داده بود را بيان كرد. آن گاه على عليهالسلام پرسيد:آيا نور فاطمه هم از نور ماست؟،
پيامبر صليا لله عليه وآله فرمود:
يا علي! مگر نميدانى كه نور فاطمه از نور ماست.، در اين لحظه بود كه اميرمؤمنان به سجده افتاد و آن گاه نزد فاطمه عليهاالسلام برگشت.»
همچنين است روايت ابن عباس دربارهى «فاسئلوا اهل الذكر»؛ بپرسيد از صاحبان ذكر، او ميگويد: «هو محمّد و على و فاطمه و حسن و حسين هم اهل الذكر و العلم و العقل و البيان و هم اهل بيت النبوّة»
منابع اين علم و دانش گستردهى حضرت عبارتند از:
قرآن، پيامبر اسلام صلي الله عليه وآله ، فرشتگان، نور الهى و ... كه طرح آن خود بحثى ديگر ميطلبد.
مصحف فاطمه زهرا عليهاالسلام نيز يكى از تجليات همين علم الهى است.
امام صادق عليه السلام فرمود:
«مصحف فاطمه نزد من موجود است. در آن تمام دانشهايى كه مردم در رابطه با آنها به ما نياز دارند، جمع شده است و ما به مردم نيازى نداريم.»
از برخى روايات استفاده ميشود كه اخبار گذشته و آينده تا قيامت در مصحف فاطمه موجود است.
عمار ياسر ميگويد: «روزى على عليهالسلام نزد فاطمه عليهالسلام رفت. تا چشم فاطمه عليهاالسلام به على عليهالسلام افتاد، گفت: يا علي! نزديك من بيا تا از آنچه بوده و آنچه تا قيامت خواهد شد ... تو را مطلع سازم, على عليهالسلام با شنيدن اين سخن، برگشت و خود را به رسول خدا صلي الله عليه وآله رساند.
پيامبر صلي اللهعليه وآله تا او را ديد ... فرمود: ميخواهى من به تو خبر دهم يا تو به من خبر ميدهي؟، على عليهالسلام فرمود:
سخن گفتن شما بهتر است.،
پيامبر صلي الله عليه وآله آنچه ميان او و فاطمه عليهاالسلام روى داده بود را بيان كرد. آن گاه على عليهالسلام پرسيد:آيا نور فاطمه هم از نور ماست؟،
پيامبر صليا لله عليه وآله فرمود:
يا علي! مگر نميدانى كه نور فاطمه از نور ماست.، در اين لحظه بود كه اميرمؤمنان به سجده افتاد و آن گاه نزد فاطمه عليهاالسلام برگشت.»
همچنين است روايت ابن عباس دربارهى «فاسئلوا اهل الذكر»؛ بپرسيد از صاحبان ذكر، او ميگويد: «هو محمّد و على و فاطمه و حسن و حسين هم اهل الذكر و العلم و العقل و البيان و هم اهل بيت النبوّة»
منابع اين علم و دانش گستردهى حضرت عبارتند از:
قرآن، پيامبر اسلام صلي الله عليه وآله ، فرشتگان، نور الهى و ... كه طرح آن خود بحثى ديگر ميطلبد.
مصحف فاطمه زهرا عليهاالسلام نيز يكى از تجليات همين علم الهى است.
امام صادق عليه السلام فرمود:
«مصحف فاطمه نزد من موجود است. در آن تمام دانشهايى كه مردم در رابطه با آنها به ما نياز دارند، جمع شده است و ما به مردم نيازى نداريم.»
از برخى روايات استفاده ميشود كه اخبار گذشته و آينده تا قيامت در مصحف فاطمه موجود است.
نابرده رنچ گنج بدست نمیاد
-
- پست: 705
- تاریخ عضویت: یکشنبه ۱ مهر ۱۳۸۶, ۲:۱۳ ب.ظ
- محل اقامت: Tehran
- سپاسهای ارسالی: 2377 بار
- سپاسهای دریافتی: 1893 بار
Re: یاس محمد(ص) چه شد؟
عصمت فاطمه (س)
عليهاالسلام همچون پيامبر صلي الله عليه وآله و ائمه عليهمالسلام ، معصوم بود و اين اعتقاد از آيهى «انما يريد اللّه ليذهب عنكم الرّجس اهل البيت و يطهّركم تطهيرا» اخذ ميشود كه خداوند اهل بيت خود را مطهر و پاكيزه و زدوده از ناپاكيها معرفى ميكند.
عايشه ميگويد:
«بامداد يكى از روزها رسول خدا صلي الله عليه وآله بالاپوش خود را به دوش انداخت و خواست به بيرون از خانه برود.
در اين موقع حسن، حسين، فاطمه و سپس على وارد شدند. هر يك كه ميآمدند، پيامبر صلي الله عليه وآله عباى خود را بالاى سر او ميگذاشت تا اين كه همه زير عبا جمع شدند.
در اين لحظه پيامبر صلي الله عليه وآله آيه تطهير را تلاوت كرد.
در اين موقع ام سلمه يكى از همسران پيامبر صلي الله عليه وآله نيز خواست به آنها ملحق شود كه پيامبر صلي الله عليه وآله مانع شد.»
عليهاالسلام همچون پيامبر صلي الله عليه وآله و ائمه عليهمالسلام ، معصوم بود و اين اعتقاد از آيهى «انما يريد اللّه ليذهب عنكم الرّجس اهل البيت و يطهّركم تطهيرا» اخذ ميشود كه خداوند اهل بيت خود را مطهر و پاكيزه و زدوده از ناپاكيها معرفى ميكند.
عايشه ميگويد:
«بامداد يكى از روزها رسول خدا صلي الله عليه وآله بالاپوش خود را به دوش انداخت و خواست به بيرون از خانه برود.
در اين موقع حسن، حسين، فاطمه و سپس على وارد شدند. هر يك كه ميآمدند، پيامبر صلي الله عليه وآله عباى خود را بالاى سر او ميگذاشت تا اين كه همه زير عبا جمع شدند.
در اين لحظه پيامبر صلي الله عليه وآله آيه تطهير را تلاوت كرد.
در اين موقع ام سلمه يكى از همسران پيامبر صلي الله عليه وآله نيز خواست به آنها ملحق شود كه پيامبر صلي الله عليه وآله مانع شد.»
نابرده رنچ گنج بدست نمیاد
-
- پست: 705
- تاریخ عضویت: یکشنبه ۱ مهر ۱۳۸۶, ۲:۱۳ ب.ظ
- محل اقامت: Tehran
- سپاسهای ارسالی: 2377 بار
- سپاسهای دریافتی: 1893 بار
Re: یاس محمد(ص) چه شد؟
فاطمه ى صديقه
عايشه ميگفت: «كسى را از فاطمه عليهاالسلام راستگوتر، جز پدرش، نديدم.» هرگاه بين فاطمه عليهاالسلام و عايشه مطلبى رخ ميداد، عايشه ميگفت: «اى رسول خدا! از فاطمه عليهاالسلام سؤال كن. او دروغ نميگويد.»
صديقه به كسى كه هرگز دروغ نگويد و سخنش را با عمل خود تصديق كند، ميگويند.
رسول خدا صلي الله عليه وآله به على عليه السلام فرمود: «سه چيز به تو داده شده كه به هيچ كس حتى به من داده نشده است:
ـ تو داماد رسول خدا صلي الله عليه وآله هستى و من داماد كسى نيستم كه پدر زنم مانند پدر زن تو باشد.
ـ همسرى صديقه مانند دختر من دارى كه من چنين همسرى ندارم.
ـ فرزندانى مانند حسن و حسين دارى كه من ندارم با اين وصف شما از من و من از شما هستم.»
«علّت اين كه فاطمه عليهاالسلام را على عليهالسلام غسل داد، اين بود كه فاطمه عليهاالسلام صديقه بود و صديقه را جز صديق نبايد غسل دهد. همان طور كه مريم را حضرت عيسى عليهالسلام غسل داد.»
عايشه ميگفت: «كسى را از فاطمه عليهاالسلام راستگوتر، جز پدرش، نديدم.» هرگاه بين فاطمه عليهاالسلام و عايشه مطلبى رخ ميداد، عايشه ميگفت: «اى رسول خدا! از فاطمه عليهاالسلام سؤال كن. او دروغ نميگويد.»
صديقه به كسى كه هرگز دروغ نگويد و سخنش را با عمل خود تصديق كند، ميگويند.
رسول خدا صلي الله عليه وآله به على عليه السلام فرمود: «سه چيز به تو داده شده كه به هيچ كس حتى به من داده نشده است:
ـ تو داماد رسول خدا صلي الله عليه وآله هستى و من داماد كسى نيستم كه پدر زنم مانند پدر زن تو باشد.
ـ همسرى صديقه مانند دختر من دارى كه من چنين همسرى ندارم.
ـ فرزندانى مانند حسن و حسين دارى كه من ندارم با اين وصف شما از من و من از شما هستم.»
«علّت اين كه فاطمه عليهاالسلام را على عليهالسلام غسل داد، اين بود كه فاطمه عليهاالسلام صديقه بود و صديقه را جز صديق نبايد غسل دهد. همان طور كه مريم را حضرت عيسى عليهالسلام غسل داد.»
نابرده رنچ گنج بدست نمیاد
-
- پست: 705
- تاریخ عضویت: یکشنبه ۱ مهر ۱۳۸۶, ۲:۱۳ ب.ظ
- محل اقامت: Tehran
- سپاسهای ارسالی: 2377 بار
- سپاسهای دریافتی: 1893 بار
Re: یاس محمد(ص) چه شد؟
فاطمهى محدثه
«ابن بابويه از امام صادق عليهالسلام نقل كرده است: حضرت فاطمه علیه السلام را به اين سبب محدثه ميگفتند كه ملائكه از آسمان فرود ميآمدند و او را ندا ميدادند همان طور كه مريم دختر عمران را ندا ميدادند سپس ميگفتند:
خداوند عالميان تو را برگزيده و مطهر و معصوم گردانيده است و تو را اختيار كرده است بر زنان عالميان. اى فاطمه! عبادت كن و براى پروردگار خود خاضع شو. و سجود كن و ركوع كن با ركوع كنندگان. پس او با ملائكه سخن ميگفت و ملائكه با او سخن ميگفتند. پس شبى با ملائكه گفت: آيا كسى مثل مريم دختر عمران برگزيده زنان عالميان نيست؟ ايشان گفتند: مريم بهترين زنان زمان خود بود، خداى تعالى تو را بهترين زنان زمان خود و زمان مريم و بهترين زنان اولين و آخرين قرار داد.»
«ابن بابويه از امام صادق عليهالسلام نقل كرده است: حضرت فاطمه علیه السلام را به اين سبب محدثه ميگفتند كه ملائكه از آسمان فرود ميآمدند و او را ندا ميدادند همان طور كه مريم دختر عمران را ندا ميدادند سپس ميگفتند:
خداوند عالميان تو را برگزيده و مطهر و معصوم گردانيده است و تو را اختيار كرده است بر زنان عالميان. اى فاطمه! عبادت كن و براى پروردگار خود خاضع شو. و سجود كن و ركوع كن با ركوع كنندگان. پس او با ملائكه سخن ميگفت و ملائكه با او سخن ميگفتند. پس شبى با ملائكه گفت: آيا كسى مثل مريم دختر عمران برگزيده زنان عالميان نيست؟ ايشان گفتند: مريم بهترين زنان زمان خود بود، خداى تعالى تو را بهترين زنان زمان خود و زمان مريم و بهترين زنان اولين و آخرين قرار داد.»
نابرده رنچ گنج بدست نمیاد
-
- پست: 705
- تاریخ عضویت: یکشنبه ۱ مهر ۱۳۸۶, ۲:۱۳ ب.ظ
- محل اقامت: Tehran
- سپاسهای ارسالی: 2377 بار
- سپاسهای دریافتی: 1893 بار
Re: یاس محمد(ص) چه شد؟
شفاعت
«امام باقر عليهالسلام به جابر فرمود: اى جابر! به خدا سوگند فاطمه در آن روز شيعيان و محبان خود را از صحراى محشر جدا ميكند همان طور كه مرغ دانه خوب را از دانه بد جدا ميكند. وقتى شيعيان فاطمه به در بهشت ميرسند، حق تعالى به دل ايشان مياندازد كه به پشت سر نگاه كنند. چون چنين
ميكنند خداوند ميپرسد: اى دوستان من! چرا به پشت سر نگريستيد با اين كه شفاعت فاطمه حبيب خودم را در حق شما پذيرفتم؟
آنها ميگويند:
پروردگارا! ميخواستيم در اين روز قدر ما نزد تو، بر اهل محشر معلوم شود.، خداوند ميفرمايد: اى دوستان من برگرديد به سوى محشر و بنگريد كه هر كسى را شما براى دوستى فاطمه دوست داريد، و هر كه شما را براى محبت فاطمه غذا داده باشد، هر كه جامه پوشانيده باشد براى محبت فاطمه يا آب داده باشد براى محبت فاطمه و هر كه از شما غنيمتى را رد كرده باشد به خاطر محبت فاطمه، دست ايشان را بگيريد و داخل بهشت كنيد.»
«امام باقر عليهالسلام به جابر فرمود: اى جابر! به خدا سوگند فاطمه در آن روز شيعيان و محبان خود را از صحراى محشر جدا ميكند همان طور كه مرغ دانه خوب را از دانه بد جدا ميكند. وقتى شيعيان فاطمه به در بهشت ميرسند، حق تعالى به دل ايشان مياندازد كه به پشت سر نگاه كنند. چون چنين
ميكنند خداوند ميپرسد: اى دوستان من! چرا به پشت سر نگريستيد با اين كه شفاعت فاطمه حبيب خودم را در حق شما پذيرفتم؟
آنها ميگويند:
پروردگارا! ميخواستيم در اين روز قدر ما نزد تو، بر اهل محشر معلوم شود.، خداوند ميفرمايد: اى دوستان من برگرديد به سوى محشر و بنگريد كه هر كسى را شما براى دوستى فاطمه دوست داريد، و هر كه شما را براى محبت فاطمه غذا داده باشد، هر كه جامه پوشانيده باشد براى محبت فاطمه يا آب داده باشد براى محبت فاطمه و هر كه از شما غنيمتى را رد كرده باشد به خاطر محبت فاطمه، دست ايشان را بگيريد و داخل بهشت كنيد.»
نابرده رنچ گنج بدست نمیاد
-
- پست: 705
- تاریخ عضویت: یکشنبه ۱ مهر ۱۳۸۶, ۲:۱۳ ب.ظ
- محل اقامت: Tehran
- سپاسهای ارسالی: 2377 بار
- سپاسهای دریافتی: 1893 بار
Re: یاس محمد(ص) چه شد؟
عفت فاطمه «رسول گرامى در مسجد نشسته بود، از يارانش پرسيد: بهترين چيز براى زن چيست.، كسى نتوانست جواب دهد. على(ع) به خانه آمد و ماجرا را گفت.
فاطمه عليهاالسلام فرمود: خير لهن ان لايرين الرجال ولا يرونهن؛ بهترين چيز براى زنان اين است كه به مردان نگاه نكنند و مردان نيز به آنها ننگرند.، حضرت به مسجد آمد و جواب پيامبر را داد پيامبر فرمود: از كجا آموختي.، على(ع) فرمود: اين پاسخ فاطمه است، و پيامبر فرمود:فاطمه پاره تن من است.»
«امام موسى بن جعفر عليهالسلام نيز ميفرمود: فرد نابينايى اجازه خواست تا به منزل فاطمه(س) بيايد. آن بانو خود را پوشاند.
رسول خدا پرسيد: او نميبيند. چرا خود را ميپوشاني؟، پاسخ داد: ان لم يكن يرانى فانّى اراه و هو يشم الريح؛ او مرا نميبيند ولى من او را ميبينم. و او عطر مرا ميبويد.،
رسول خدا فرمود: گواهى ميدهم كه تو پاره تن من هستي.»
فاطمه عليهاالسلام فرمود: خير لهن ان لايرين الرجال ولا يرونهن؛ بهترين چيز براى زنان اين است كه به مردان نگاه نكنند و مردان نيز به آنها ننگرند.، حضرت به مسجد آمد و جواب پيامبر را داد پيامبر فرمود: از كجا آموختي.، على(ع) فرمود: اين پاسخ فاطمه است، و پيامبر فرمود:فاطمه پاره تن من است.»
«امام موسى بن جعفر عليهالسلام نيز ميفرمود: فرد نابينايى اجازه خواست تا به منزل فاطمه(س) بيايد. آن بانو خود را پوشاند.
رسول خدا پرسيد: او نميبيند. چرا خود را ميپوشاني؟، پاسخ داد: ان لم يكن يرانى فانّى اراه و هو يشم الريح؛ او مرا نميبيند ولى من او را ميبينم. و او عطر مرا ميبويد.،
رسول خدا فرمود: گواهى ميدهم كه تو پاره تن من هستي.»
نابرده رنچ گنج بدست نمیاد
-
- پست: 705
- تاریخ عضویت: یکشنبه ۱ مهر ۱۳۸۶, ۲:۱۳ ب.ظ
- محل اقامت: Tehran
- سپاسهای ارسالی: 2377 بار
- سپاسهای دریافتی: 1893 بار
Re: یاس محمد(ص) چه شد؟
عبادت فاطمه
«حسن بصرى ميگفت: ما كان فى هذه الامة اعبد من فاطمه. كانت تقوم حتّى تورّم قدماها؛
عابدتر از فاطمه در ميان امّت نميتوان يافت چرا كه به حدّى به عبادت ميايستاد كه پاهايش ورم ميكرد.» حتى در شب ازدواج آن حضرت نقل شده است كه على عليهالسلام همسرش را نگران ديد علّت را پرسيد، فاطمه فرمود: «درباره حال و وضع خود فكر كردم و پايان عمر و قبر را به ياد آوردم، و انتقال از خانه پدر به منزل خودم، مرا به ياد ورود به قبر انداخت، تو را به خدا قسم بيا در آغاز زندگى مشترك، به نماز برخيزيم و امشب را به عبادت خدا بپردازيم.»
فاطمه عليهاالسلام يك بار نيز از پدر پيرامون كسانى كه نماز خود را سبك ميشمارند سؤال كرد، كه حضرت فرمود:
«فاطمه جان، هر كسى از مردان و زنان نمازش را سبك بشمارد، خداوند او را به پانزده بلا گرفتار ميسازد، شش بلاى دنيوى سه مورد در وقت مردن، سه بلا در قبر، و سه گرفتارى در قيامت، زمانى كه از قبر خارج ميشود.
شش بلاى دنيوى عبارتند از: خداوند بركت را از عمرش برميدارد. از روزى او بركت را دور ميكند. سيماى صالحين را از چهرهاش محو ميكند. به اعمالش پاداش نميدهد. دعايش به آسمان نميرود. بهرهاى از صالحين ندارد.
سه بلاى وقت مرگ: ذليل از دنيا ميرود. گرسنه ميميرد، تشنه از دنيا ميرود هرچند آب نهرهاى دنيا را به او بدهند.
سه بلاى قبر: خداوند فرشتهاى در قبر ميگمارد كه او را عذاب دهند. قبرش را تنگ ميكند. گرفتار ظلمت قبر ميشود.
سه بلاى روز قيامت: خداوند ملكى را موكّل ميسازد تا او را با صورت بر زمين بكشد، در حالى كه خلايق تماشا ميكنند. محاسبه اعمالش به سختى انجام ميشود. خدا به نظر لطف به او نمينگرد و براى اوست عذاب هميشگي.»
رسول خدا نيز درباره عبادت فاطمه ميفرمود: «وقتى زهرا در محراب عبادت ميايستد همچون ستارهاى براى ملائكه آسمان ميدرخشد، خدا به ملائكه ميگويد: اى ملائكه! بنگريد به بهترين بندهى من فاطمه.
او در مقابل من ايستاده و از خوف من تمام وجودش ميلرزد و با تمام حضور قلب خود، به عبادت من روى آورده است.»
«حسن بصرى ميگفت: ما كان فى هذه الامة اعبد من فاطمه. كانت تقوم حتّى تورّم قدماها؛
عابدتر از فاطمه در ميان امّت نميتوان يافت چرا كه به حدّى به عبادت ميايستاد كه پاهايش ورم ميكرد.» حتى در شب ازدواج آن حضرت نقل شده است كه على عليهالسلام همسرش را نگران ديد علّت را پرسيد، فاطمه فرمود: «درباره حال و وضع خود فكر كردم و پايان عمر و قبر را به ياد آوردم، و انتقال از خانه پدر به منزل خودم، مرا به ياد ورود به قبر انداخت، تو را به خدا قسم بيا در آغاز زندگى مشترك، به نماز برخيزيم و امشب را به عبادت خدا بپردازيم.»
فاطمه عليهاالسلام يك بار نيز از پدر پيرامون كسانى كه نماز خود را سبك ميشمارند سؤال كرد، كه حضرت فرمود:
«فاطمه جان، هر كسى از مردان و زنان نمازش را سبك بشمارد، خداوند او را به پانزده بلا گرفتار ميسازد، شش بلاى دنيوى سه مورد در وقت مردن، سه بلا در قبر، و سه گرفتارى در قيامت، زمانى كه از قبر خارج ميشود.
شش بلاى دنيوى عبارتند از: خداوند بركت را از عمرش برميدارد. از روزى او بركت را دور ميكند. سيماى صالحين را از چهرهاش محو ميكند. به اعمالش پاداش نميدهد. دعايش به آسمان نميرود. بهرهاى از صالحين ندارد.
سه بلاى وقت مرگ: ذليل از دنيا ميرود. گرسنه ميميرد، تشنه از دنيا ميرود هرچند آب نهرهاى دنيا را به او بدهند.
سه بلاى قبر: خداوند فرشتهاى در قبر ميگمارد كه او را عذاب دهند. قبرش را تنگ ميكند. گرفتار ظلمت قبر ميشود.
سه بلاى روز قيامت: خداوند ملكى را موكّل ميسازد تا او را با صورت بر زمين بكشد، در حالى كه خلايق تماشا ميكنند. محاسبه اعمالش به سختى انجام ميشود. خدا به نظر لطف به او نمينگرد و براى اوست عذاب هميشگي.»
رسول خدا نيز درباره عبادت فاطمه ميفرمود: «وقتى زهرا در محراب عبادت ميايستد همچون ستارهاى براى ملائكه آسمان ميدرخشد، خدا به ملائكه ميگويد: اى ملائكه! بنگريد به بهترين بندهى من فاطمه.
او در مقابل من ايستاده و از خوف من تمام وجودش ميلرزد و با تمام حضور قلب خود، به عبادت من روى آورده است.»
نابرده رنچ گنج بدست نمیاد
-
- پست: 705
- تاریخ عضویت: یکشنبه ۱ مهر ۱۳۸۶, ۲:۱۳ ب.ظ
- محل اقامت: Tehran
- سپاسهای ارسالی: 2377 بار
- سپاسهای دریافتی: 1893 بار
Re: یاس محمد(ص) چه شد؟
شرح مظلوميت عليهاالسلام سرور بانوان دو جهان و صاحب چنين مقام و منزلتى نزد خداوند و مخلوقاتش با انبوهى از غم و اندوه روبرو ميشود، وقايعى روى ميدهد كه موقعيت او را كاملاً تغيير داده، هاله اى سنگين از مظلوميت را بر سيمايش مينشاند. رحلت پيامبر صلياللهعليهوآله ، غصب خلافت، ماجراى فدك و... عنوانهاى اين حوادثاند كه فاطمه عليهاالسلام را سرانجام در بستر شهادت انداختند.
فراق پدر
ابن عباس ميگفت: «وقتى زمان وفات رسول خدا صلياللهعليهوآله رسيد، حضرت آن قدر گريست كه آب ديدهاش بر محاسن مباركش جارى شد. پرسيدند: يا رسول الله! براى چه ميگرييد؟، پاسخ داد:
براى فرزندانم و آنچه بدهاى امت من، بعد از من نسبت به ايشان خواهند كرد، ميگريم؛ گويا ميبينم فاطمه دخترم را كه بعد از من بر او ستم ميكنند و او فرياد ميكشد كه يا ابتاه، يا ابتاه و كسى از امّت من او را يارى نميكند.
فاطمه با شنيدن اين سخنان گريست، پيامبر فرمود:دخترم! گريه نكن.، فاطمه پاسخ داد:براى آنچه با من خواهد شد، گريه نميكنم ولى از جدايى تو گريه ميكنم.، حضرت فرمود: بشارت باد تو را اى دخترم كه زود به من ملحق خواهى شد و تو اولين شخصى از اهل بيتم هستى كه به من ملحق خواهد شد.»
آرى، رسول خدا صلياللهعليهوآله در 8 صفر رحلت فرمود و فاطمه عليهاالسلام را در ميان حزن و اندوه فراوان تنها گذاشت.
اميرمؤمنان على عليهالسلام فرمود: «پيامبر صلي الله عليه وآله را در پيراهنش غسل دادم. فاطمه همان پيراهن را از من خواست، وقتى آن را ديد، بيهوش شد به اين خاطر آن را پنهان كردم.»
محمود بن لبيد ميگفت: «پس از رحلت رسول خدا صلي الله عليه وآله ، دختر آن بزرگوار فاطمه زهرا عليهاالسلام همواره كنار قبر شُهداى احد ميرفت و از فراق پدر گريه ميكرد. روزى براى زيارت قبر حضرت حمزه رفتم. فاطمه عليهاالسلام را ديدم كه با سوز و گداز مشغول گريه است، صبر كردم تا ساكت شد.
گفتم: اى سرور زنان جهان! به خدا سوگند از گريه شما رگهاى قلبم پاره شد.، فرمود: اى ابا عمر! سزاوار است گريه كنم زيرا با مصيبت رحلت بهترين پدرها رو به رو شدهام. آه! چقدر مشتاق ديدار رسول خدا صلياللهعليهوآله هستم.»
فراق پدر
ابن عباس ميگفت: «وقتى زمان وفات رسول خدا صلياللهعليهوآله رسيد، حضرت آن قدر گريست كه آب ديدهاش بر محاسن مباركش جارى شد. پرسيدند: يا رسول الله! براى چه ميگرييد؟، پاسخ داد:
براى فرزندانم و آنچه بدهاى امت من، بعد از من نسبت به ايشان خواهند كرد، ميگريم؛ گويا ميبينم فاطمه دخترم را كه بعد از من بر او ستم ميكنند و او فرياد ميكشد كه يا ابتاه، يا ابتاه و كسى از امّت من او را يارى نميكند.
فاطمه با شنيدن اين سخنان گريست، پيامبر فرمود:دخترم! گريه نكن.، فاطمه پاسخ داد:براى آنچه با من خواهد شد، گريه نميكنم ولى از جدايى تو گريه ميكنم.، حضرت فرمود: بشارت باد تو را اى دخترم كه زود به من ملحق خواهى شد و تو اولين شخصى از اهل بيتم هستى كه به من ملحق خواهد شد.»
آرى، رسول خدا صلياللهعليهوآله در 8 صفر رحلت فرمود و فاطمه عليهاالسلام را در ميان حزن و اندوه فراوان تنها گذاشت.
اميرمؤمنان على عليهالسلام فرمود: «پيامبر صلي الله عليه وآله را در پيراهنش غسل دادم. فاطمه همان پيراهن را از من خواست، وقتى آن را ديد، بيهوش شد به اين خاطر آن را پنهان كردم.»
محمود بن لبيد ميگفت: «پس از رحلت رسول خدا صلي الله عليه وآله ، دختر آن بزرگوار فاطمه زهرا عليهاالسلام همواره كنار قبر شُهداى احد ميرفت و از فراق پدر گريه ميكرد. روزى براى زيارت قبر حضرت حمزه رفتم. فاطمه عليهاالسلام را ديدم كه با سوز و گداز مشغول گريه است، صبر كردم تا ساكت شد.
گفتم: اى سرور زنان جهان! به خدا سوگند از گريه شما رگهاى قلبم پاره شد.، فرمود: اى ابا عمر! سزاوار است گريه كنم زيرا با مصيبت رحلت بهترين پدرها رو به رو شدهام. آه! چقدر مشتاق ديدار رسول خدا صلياللهعليهوآله هستم.»
نابرده رنچ گنج بدست نمیاد
-
- پست: 705
- تاریخ عضویت: یکشنبه ۱ مهر ۱۳۸۶, ۲:۱۳ ب.ظ
- محل اقامت: Tehran
- سپاسهای ارسالی: 2377 بار
- سپاسهای دریافتی: 1893 بار
Re: یاس محمد(ص) چه شد؟
بيت الاحزان فاطمه عليهاالسلام
، خادم فاطمه زهرا عليهاالسلام ، روشنترين تصوير را از اين غم جانكاه تصوير ميكند او در ملاقاتى با ورقة بن عبدالله ازدى ميگويد: «از اهل زمين، اصحاب و نزديكان و دوستان، كسى به اندازهى مولايم فاطمه غمگين و گريان نبود. هر لحظه اندوهش تجديد ميشد و گريهاش افزونتر.
او هفت روز نشست. نالهاش خاموش نشد. و هر روز گريهاش بيشتر از روز قبل شد. وقتى روز هشتم رسيد ... طاقت نياورد، بيرون آمد و فرياد زد، گويى از زبان رسول خدا سخن ميگفت زنان رو به او كردند و پسران و دختران بيرون آمدند. مردم گريه ميكردند، ضجّه ميكشيدند و از هر گوشهاى آمده بودند. چراغها خاموش شد تا صورتهاى زنان ديده نشود.
زنان گمان كردند كه رسول خدا از قبر برخاسته است. مردم در وحشت فرو رفتند و فاطمه ندا زد و ندبه كرد:
«وا ابتاه، وا صفياه، وا محمداه، وا ابا القاسماه، وا ربيع الارامل و اليتامى من للقبلة و المصلى و من لابنتك الوالهة الثكلي؛ واى پدر، واى برگزيده خدا، واى محمد، واى ابا القاسم، واى بهار بيوه زنان و يتيمان، چه كسى رو به قبله ايستد و نماز گذارد. چه كسى براى دختر مصيبتزده و حيران تو هست؟،... آن گاه برگشت و از شدّت گريه ديگر چيزى را نميديد تا اين كه از قبر محمد صلياللهعليهوآله دور شد.
وقتى نگاهش به خانه افتاد، يك سمتش به سوى مأذنه قرار گرفت قدمهايش را كوتاه كرد و همچنان ناله بر ميآورد تا اين كه بيهوش شد.
زنان به سويش شتافتند و آب به صورتش پاشيدند تا به هوش آمد و ادامه داد: پدر جان! قوّتم و خويشتن داريم را از دست داده ام دشمن مرا سرزنش ميكند، حزن و اندوه مرا ميكشد. پدر جان يكه و تنها باقى مانده و در كار خود سر گردانم. صدايم خاموش، پشتم شكسته، زندگيام درهم ريخته و روزگارم تيره شده است. پدر جان بعد از تو براى وحشتم، مونس ندارم و مانعى براى گريهام و ياورى براى ضعفم پيدا نميكنم... پدر جان بعد از تو روابط انسانها دگرگون شد و درها به روى من بسته شد»...
فاطمه به خانهاش برگشت. شب و روز گريست و اشكش قطع نشد.
بزرگان مدينه جمع شدند، به نزد على رفتند و گفتند: «اى ابا الحسن فاطمه شب و روز گريه ميكند و كسى از ما نيست كه شب را به راحتى به صبح برساند... از او بخواه يا شب گريه كند يا روز.»
على به نزد فاطمه رفت و تقاضاى آنان را طرح كرد.
فاطمه فرمود: «اى ابا الحسن چقدر اندك است ماندن من در ميان مردم و چقدر نزديك است پنهان شدن من از جمعشان. سوگند به خدا هرگز سكوت نخواهم كرد، نه شب و نه روز گريهام را رها نميكنم تا به پدرم رسول خدا بپيوندم.» از آن پس على عليهالسلام خانهاى براى فاطمه عليهاالسلام در بقيع ساخت كه به بيت الاحزان مشهور شد.
فاطمه با حسن و حسين به آن جا ميرفت و بين قبرها گريان بود وقتى شب از راه ميرسيد، على عليه السلام ميآمد و او را به خانه ميبرد، وضع به همين صورت بود تا اين كه بيست و هفت روز گذشت و فاطمه در بستر بيمارى افتاد.»
، خادم فاطمه زهرا عليهاالسلام ، روشنترين تصوير را از اين غم جانكاه تصوير ميكند او در ملاقاتى با ورقة بن عبدالله ازدى ميگويد: «از اهل زمين، اصحاب و نزديكان و دوستان، كسى به اندازهى مولايم فاطمه غمگين و گريان نبود. هر لحظه اندوهش تجديد ميشد و گريهاش افزونتر.
او هفت روز نشست. نالهاش خاموش نشد. و هر روز گريهاش بيشتر از روز قبل شد. وقتى روز هشتم رسيد ... طاقت نياورد، بيرون آمد و فرياد زد، گويى از زبان رسول خدا سخن ميگفت زنان رو به او كردند و پسران و دختران بيرون آمدند. مردم گريه ميكردند، ضجّه ميكشيدند و از هر گوشهاى آمده بودند. چراغها خاموش شد تا صورتهاى زنان ديده نشود.
زنان گمان كردند كه رسول خدا از قبر برخاسته است. مردم در وحشت فرو رفتند و فاطمه ندا زد و ندبه كرد:
«وا ابتاه، وا صفياه، وا محمداه، وا ابا القاسماه، وا ربيع الارامل و اليتامى من للقبلة و المصلى و من لابنتك الوالهة الثكلي؛ واى پدر، واى برگزيده خدا، واى محمد، واى ابا القاسم، واى بهار بيوه زنان و يتيمان، چه كسى رو به قبله ايستد و نماز گذارد. چه كسى براى دختر مصيبتزده و حيران تو هست؟،... آن گاه برگشت و از شدّت گريه ديگر چيزى را نميديد تا اين كه از قبر محمد صلياللهعليهوآله دور شد.
وقتى نگاهش به خانه افتاد، يك سمتش به سوى مأذنه قرار گرفت قدمهايش را كوتاه كرد و همچنان ناله بر ميآورد تا اين كه بيهوش شد.
زنان به سويش شتافتند و آب به صورتش پاشيدند تا به هوش آمد و ادامه داد: پدر جان! قوّتم و خويشتن داريم را از دست داده ام دشمن مرا سرزنش ميكند، حزن و اندوه مرا ميكشد. پدر جان يكه و تنها باقى مانده و در كار خود سر گردانم. صدايم خاموش، پشتم شكسته، زندگيام درهم ريخته و روزگارم تيره شده است. پدر جان بعد از تو براى وحشتم، مونس ندارم و مانعى براى گريهام و ياورى براى ضعفم پيدا نميكنم... پدر جان بعد از تو روابط انسانها دگرگون شد و درها به روى من بسته شد»...
فاطمه به خانهاش برگشت. شب و روز گريست و اشكش قطع نشد.
بزرگان مدينه جمع شدند، به نزد على رفتند و گفتند: «اى ابا الحسن فاطمه شب و روز گريه ميكند و كسى از ما نيست كه شب را به راحتى به صبح برساند... از او بخواه يا شب گريه كند يا روز.»
على به نزد فاطمه رفت و تقاضاى آنان را طرح كرد.
فاطمه فرمود: «اى ابا الحسن چقدر اندك است ماندن من در ميان مردم و چقدر نزديك است پنهان شدن من از جمعشان. سوگند به خدا هرگز سكوت نخواهم كرد، نه شب و نه روز گريهام را رها نميكنم تا به پدرم رسول خدا بپيوندم.» از آن پس على عليهالسلام خانهاى براى فاطمه عليهاالسلام در بقيع ساخت كه به بيت الاحزان مشهور شد.
فاطمه با حسن و حسين به آن جا ميرفت و بين قبرها گريان بود وقتى شب از راه ميرسيد، على عليه السلام ميآمد و او را به خانه ميبرد، وضع به همين صورت بود تا اين كه بيست و هفت روز گذشت و فاطمه در بستر بيمارى افتاد.»
نابرده رنچ گنج بدست نمیاد