حكايت سلطان روم
مدیر انجمن: شورای نظارت
-
- پست: 2099
- تاریخ عضویت: سهشنبه ۳۰ تیر ۱۳۸۸, ۹:۳۱ ب.ظ
- محل اقامت: اي كاش كربلا بود
- سپاسهای ارسالی: 745 بار
- سپاسهای دریافتی: 2043 بار
حكايت سلطان روم
روم،نامه اي خدمت حضرت اميرالمومنين علي بن ابيطالب نوشت وراه درماني براي سر درد عجيبي
به آن مبتلا شده بود ، خواستارشد؛ چون تا آن موقع كوشش اطبا به جايي نرسيده بود.
در جواب نامه، كلاهي را به قاصد داد و فرمود : بگو هر وقت سر درد گرفت آن را بر سر بگذارد.
هر بار كه درد سرش شروع مي شد ، كلاه را بر سر مي گذاشت و در اين هنگام بود كه درد آرام مي
. روزي به فكر افتاد كه ببيند علي بن ابيطالب (ع) چه كرده است كه اين كلاه چنين اثرمي كند.دستور
كلاه را بشكافند ؛ ديد ميان آن نوشته است‹ بسم الله الرحمن الرحيم›
مناجات و مداحي در مورد امام زمان ( عج )
بر در ياقوت با خط طلا بنوشته اند
شيعيان حاجي شدند چون دور حيدر گشته اند
هر كه دور حيدر نباشد مطمئناً كافرست
اهل سنّت دور كعبه از ازل ول گشته اند
بر در ياقوت با خط طلا بنوشته اند
شيعيان حاجي شدند چون دور حيدر گشته اند
هر كه دور حيدر نباشد مطمئناً كافرست
اهل سنّت دور كعبه از ازل ول گشته اند