بررسي حديث ثقلين در خطبه غدير و نقش آن در اثبات امامت

مدیر انجمن: شورای نظارت

ارسال پست
Commander
Commander
پست: 2503
تاریخ عضویت: جمعه ۱۱ آبان ۱۳۸۶, ۳:۰۶ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 7581 بار
سپاس‌های دریافتی: 6236 بار
تماس:

Re: بررسي حديث ثقلين در خطبه غدير و نقش آن در اثبات امامت

پست توسط مائده آسمانی »

 تصویر 




 7- حافظ ابو نعيم احمد بن عبد الله:  


وي در كتابش از حذيفة بن اسيد غفاري از رسول الله صلي الله عليه وآله چنين نقل کرده است كه فرمود:


«ايها الناس اني فرطکم و انکم واردون علي الحوض. فاني سائلکم حين تردون علي عن الثقلين فانظروا کيف تخلفوني فيهما. الثقل الاکبر


کتاب الله. سبب طرفه بيد الله و طرفه بايديکم. فاستمسکوا به لا تضلوا و لا تبدلوا . و عترتي اهل بيتي. فانه قد نبأني اللطيف الخبير انهما


لن يفترقا حتي يردا علي الحوض»


اي مردم همانا من پيشگام و پيشاهنگ شمايم. و شما همه در کنار حوض نزد من خواهيد آمد. وقتي كه بر من وارد شديد از شما درباره


ثقلين پرسش خواهم کرد. بنگريد بعد از من با ايشان چگونه رفتار مي‏کنيد ـ ثقل (وزنه) بزرگ کتاب خدا است. ريسماني است که يک


طرفش در دست خداست و طرف ديگرش در دستهاي شماست. پس بدان چنگ بزنيد تا گمراه نگشته و دگرگون نشويد. و عترت من که


اهل بيت منند زيرا خداي مهربان دانا مرا خبر داده است که اين دو گوهر گرانبها از هم جدا نشوند تا در کنار حوض بر من وارد گردند.

ـــــــــــــــــــ پی نوشت ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ


حلية الأولياء ، اسم المؤلف: أبو نعيم أحمد بن عبد الله الأصبهاني الوفاة: 430 ، حلية الأولياء وطبقات الأصفياء، ج 1 ، ص 355 ، دار النشر : دار الكتاب العربي - بيروت - 1405 ، الطبعة : الرابعة.ه
تصویر
Commander
Commander
پست: 2503
تاریخ عضویت: جمعه ۱۱ آبان ۱۳۸۶, ۳:۰۶ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 7581 بار
سپاس‌های دریافتی: 6236 بار
تماس:

Re: بررسي حديث ثقلين در خطبه غدير و نقش آن در اثبات امامت

پست توسط مائده آسمانی »

 تصویر 




ب:-شبهه دلالي حديث:

در اين بخش و پس از اشاره به نقل حديث ثقلين و توصيه و سفارش پيامبر اكرم به حلقه زدن در محور قرآن و اهل بيت، اكنون نوبت به اين


مبحث مي رسد كه همانگونه كه ابن تيميّة وقبل از ايشان قاضي عبد الجبار وبعداز او عبد العزيز دهلوي گفته اند آيا حديث ثقلين دلالت بر


امامت و گوش جان سپردن به سفارشها و دستورات آنان و در يك سخن پذيرش پيشوائي و امامت آنان مي كند يا خير؟


به ديگر سخن آيا از اين حديث مي توان گفتار شيعه را بر امامت و رهبري اهل بيت استفاده نمود؟
ـــــــــــــــــــ پی نوشت ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ


راجع: منهاج السنة : 7/317 ـ 319، والتفسير: 2/11، مجموعة الفتاوى: 13/113. والقاضي عبد الجبّار في المغني: 20/191، والدهلوي في تحفة اثنا عشريّه: 439، وفصل الخطاب للغرسي: 96
تصویر
Commander
Commander
پست: 2503
تاریخ عضویت: جمعه ۱۱ آبان ۱۳۸۶, ۳:۰۶ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 7581 بار
سپاس‌های دریافتی: 6236 بار
تماس:

Re: بررسي حديث ثقلين در خطبه غدير و نقش آن در اثبات امامت

پست توسط مائده آسمانی »

 تصویر 



نقد وبررسي

توجه به واژه هاي بكار گرفته شده در اين حديث و آشنائي با مفاهيم آن نزديك ترين راه براي پي بردن به مقصود شارع و گوينده حديث


است كه ذيلاً به آن اشاره مي‌گردد:


 1 - الأمر بالأخذ:
 


در يك تعبير رسول صلى الله عليه وآله وسلم فرموده است:


 2 - «ما إن أخذتم بهما لن تضلّوا»  


 3- الأمر بالتمسّك  


رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم در جاي ديگر فرمودند:


«ما إن تمسّكتم بهما لن تضلّوا» 2


 4- الأمر بالمتابعه  


رسول خداصلى الله عليه وآله وسلم فرمودند :


«لن تضلّوا إن اتبعتم واستمسكتم بهما» أو «لن تضلّوا إن اتبعتموها» 3


 5 ـ الأمر بالاعتصام
 


پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم درحديث ديگر فرمودند:


«تركت فيكم ما لن تضلّوا إن اعتصمتم، كتاب اللّه وعترتي أهل بيتي» 4


تعابيري مانند: أخذ و تمسك و متابعه واعتصام هر يك به تنهائي صراحت دارد بر اين كه ثقلين واجب الاطاعه است و پيروي از آن دو بر هر


مكلفي واجب است. زيرا اين الفاظ دلالت بر وجوب تبعيّت و پيروى و اطاعت مطلق بدون قيد و شرط دارد، بنا بر اين مفاد حديث ، امامت و


خلافت خواهد بود ، زيرا شكّى نيست كه بين اطاعت مطلق و بين امامت و خلافت، تلازم و همبستگى تامّ و غير قابل انكاري وجود دارد.


سخن ابن الملك كه در آن كلمه و واژه تمسك را تشريح كرده است خواندني است، او در توضيح و بيان مفهوم اين كلمه چنين گفته است:


«التمسك بالكتاب العمل بمافيه وهو الإئتمار بأوامر اللّه والانتهاء بنواهيه. ومعنى التمسك بالعترة محبّتهم والاهتداء بهداهم وسيرتهم»


تمسك به كتاب عمل كردن به آن يعني پذيرش دستورات وترك نواهي الهي است و معناي تمسك به عترت محبت آنان و هدايت يافتن به


وسيله و سيره وروش آنان است. 5


مُناوي در بيان و شرح «إنّي تارك فيكم» و «تمسك» گفته است:


تلويح بل تصريح بأنّهما كتوأمين خلّفهما ووصّى أمّته بحسن معاملتهما وإيثار حقّهما على أنفسهم والاستمساك بهما ...،


اين تعبير نه اشاره بلكه تصريح دارد كه كتاب وعترت هردو مانند دو قلوهايي هستند كه رسول خدا صلي الله عليه وآله آنان را در بين امّت


باقي گذاشته و به امّت توصيه فرموده است تا به نيكى با آن دو سلوك نمايند، و حقّ آن دو را بر خودشان مقدّم كرده و در امور دينشان به


آن دو تمسّك جويند. 6


تفتازاني نيز پس از نقل حديث صحيح مسلم مي نويسد:


ألاترى أنّه عليه الصلاة والسلام قرنهم بكتاب اللّه تعالى في كون التمسك بهما منقذاً عن الضلالة، ولا معنى للتمسك بالكتاب إلاّ الأخذ بما


فيه من العلم والهداية فكذا في العترة


آيا نمي بيني رسول خدا صلي الله عليه وآله عترت وكتاب را باهم قرين قرار دا ده است كه تمسك به آن دو نجات از گمراهي است و


تمسك به كتاب معنايي ندارد مگر عمل نمودن به آنچه از دانش و ارشاد و هدايت در آن است و در اخذ به عترت هم همين مفهوم اراده


شده است. 7


و اما لفظ «الإعتصام» در قرآن و حديث به معناى «تمسّك» است، امام صادق عليه السلام در روايتي ذيل آيه 103 سوره آل عمران


(وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللهِ جَمِيعاً وَلاَ تَفَرَّقُوا ) فرموده است:


نَحْنُ حَبْلُ الله الذي قال الله: (وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللهِ جَمِيعاً وَلاَ تَفَرَّقُوا ) ما آن ريسمان الهي هستيم كه اعتصام و تمسك به آن را خداوند


متعال فرمان داده است.


اين روايت در كتب فريقين موجود است. 8


پس الفاظ و تعابيري مانند: «اخذ» «اعتصام» «تمسّك»، در حقيقت به يك مفهوم و معني باز مي گردند كه نتيجه آن «اتّباع و پيروى»


است، و مفاد «حديث ثقلين» چيزي غير از اين نيست. بنا بر اين بدون هيچگونه تأمّل و اشكالى، امامت و خلافت اهل بيت عليهم السلام


با اين حديث اثبات مي شود، و اين نتيجه از الفاظ «حديث ثقلين» بدست مي آيد كه : على و اهل بيت عليهم السّلام خلفاء رسول خدا


صلّى الله عليه وآله وسلّم بعد از آن حضرت مى باشند.


نكته لازم به ذكر وتوجه اين است كه علاوه بر استفاده از مفردات اين حديث، در برخي از نقلها واژه ى «خليفتين» به جاي «ثقلين» آمده


است كه در كتب روائي اهل سنت موجود است، كه اين لفظ نيز صراحت در مرجعيت ديني وسياسي اهل بيت دارد. 9


ـــــــــــــــــــ پی نوشت ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. صحيح الترمذي: 5/228 ح 3874، مسند أحمد: 3/59

2. صحيح الترمذي: 5/329 ح 3876، الدر المنثور للسيوطي ج 6 ص 7، تفسير ابن كثير ج 4 ص 123

3. مسند أحمد: 1/118، المستدرك: 3/110 وقال صحيح على شرط الشيخين

4. كنز العمال: 1/187 ح 951، عن ابن أبي شيبة والخطيب في المتفق والمفترق

5. المرقاة في شرح المشكاة: 5/600

6. عبد الرؤوف المناوي ، فيض القدير شرح الجامع الصغير ،ج2،ص472، دار النشر : المكتبة التجارية الكبرى - مصر - 1356هـ،الطبعة :الأولى .

7. سعد الدين مسعود بن عمر بن عبد الله التفتازاني ،شرح المقاصد في علم الكلام ،ج 2،221 ، دار النشر : دار المعارف النعمانية - باكستان - 1401هـ - 1981م ، الطبعة

8. ابن حجر هيثمي ،الصّواعق المحرقة: 233، چاپ دارالكتب العلميّة ـ بيروت ـ 1414 هـ.ق.

تفسير فخر رازى: ج8/173و تفسير خازن: ج1/277، دار الكتب العلميّة ـ بيروت ـ 1415 هـ.ق.

9. مسند احمد: 6/232، حديث 21068 و ص244، حديث 21145، و كتاب السُّنّة تأليف ابن ابى عاصم: ص336، حديث 754، چاپ المكتب الاسلامى بيروت ـ 1415 هـ.ق، مجمع الزّوائد: 9/165، چاپ دارالكتاب العربى ـ بيروت 1402 هـ.ق.
تصویر
Commander
Commander
پست: 2503
تاریخ عضویت: جمعه ۱۱ آبان ۱۳۸۶, ۳:۰۶ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 7581 بار
سپاس‌های دریافتی: 6236 بار
تماس:

Re: بررسي حديث ثقلين در خطبه غدير و نقش آن در اثبات امامت

پست توسط مائده آسمانی »

 تصویر 



ج: عدم وجود حديث ثقلين در بخاري


شبهه ديگري كه ابن تيميه در باره حديث ثقلين مطرح كرده است عدم نقل آن در صحيح بخاري است، وي مي نويسد:
وهذا مما انفرد به مسلم ولم يروه البخاري...


حديث ثقلين را فقط مسلم نقل كرده است و در صحيح بخاري از آن اثري نيست.1


جناب ابن تيميه باطرح اين شبهه و ادعا با آبروي نداشته خودش بازي كرده و زحمت ديگران را زياد كرده است، چرا كه با مراجعه به سخن


بخاري در پي ريزي و نوشتن كتابش و همچنين ديگر حديث باوران اهل سنت بي پايگي ادعا ثابت و رسوائي خنده آوري را به ارمغان مي


آورد.
زيرا نقل نكردن بخارى در صورتى كه طريق صحيح براى حديث وجود داشته باشد دليل بر ضعف روايت نيست، زيرا بسيارى از علماى اهل


سنت گفته اند: احاديث صحيح منحصر در منقولات صحيحين نمي باشد بلكه به اعتراف خود آنان چه بسيار روايات صحيحي كه از قلم


افتاده باشد ولي در ديگر آثار حديثي مكتوب و محفوظ مانده باشد.
نووى در اين باره مى نويسد:


«انّهما لم يلتزما استيعاب الصحيح بل صحّ عنهما تصريحهما بأنّهما لم يستوعبا وانّما قصدا جمع جمل من الصحيح كما يقصد المصنف في


الفقه جمع جملة من مسألة»;
«بخارى و مسلم التزام نداده اند كه تمام احاديث صحيح السند را نقل كنند و خود نيز به اين مطلب تصريح كرده اند، بلكه قصد آنان اين بوده


كه مقدارى از احاديث صحيح السند را جمع آورى كنند; همان گونه كه نويسنده و مصنف در فقه تمام مسائل فقه را ذكر نمى كند» 2


ابن قيّم جوزيه در مورد حديث ابى الصهباء كه تنها مسلم نقل كرده، مى گويد: «انفراد مسلم در نقل، به صحت حديث ضررى نمى رساند.

آيا كسى مى تواند ادعا كند كه منفردات مسلم صحيح نيست؟ آيا هرگز بخارى ادعا كرده است هر حديثى را كه در كتاب خود ذكر


نكرده ام، باطل و ضعيف بوده و حجّت نيست؟3

چه بسيار احاديثى كه بخارى در غير صحيح خود به آن احتجاج كرده، در حالى كه در صحيح نياورده است و چه بسيار احاديثى كه بخارى


آن ها را تصحيح كرده ولى در صحيح نياورده است».
ابن الصلاح مى گويد:
«لم يستوعبا الصحيح في صحيحيهما ولا التزما ذلك، فقد روينا ذلك عن البخارى انّه قال: ما ادخلت في كتابى الجامع الاّ ما صحّ و تركت من


الصحاح لحال الطول. وروينا عن مسلم انّه قال: ليس كل شىء عندى صحيح وضعته هنا، انّما وضعت هاهنا ما اجمعوا عليه. وقال البخارى:


احفظ مائة الف صحيح ومائتى الف حديث غير صحيح، وجملة ما في كتابه سبعة آلاف ومائتان وخمسة وسبعون حديثاً بالأحاديث المتكررة.


وقيل: انّها باسقاط المكررة أربعة آلاف حديث»;
«بخارى و مسلم تمام احاديث صحيح السند را در صحيح خود نياورده اند و اصلا چنين التزامى هم نداده اند. از بخارى روايت شده است:


من تنها احاديث صحيح السند را در كتاب خود آورده ام، چه بسيار احاديث صحيح السند را كه به جهت طولانى شدن كتاب ترك نموده ام.


همچنين از مسلم روايت شده است: اين چنين نيست كه تمام احاديث صحيح السند نزد خود را در اين كتاب آورده باشم، تنها رواياتى را در


صحيح خود ذكر كرده ام كه مورد اجماع است... بخارى مى گويد: صدهزار حديث صحيح حفظ دارم و دويست هزار حديث غيرصحيح، در


حالى كه در كتاب «الجامع الصحيح» خود بيش از 7275 حديث با احاديث مكرّر، نقل نكرده است و بنا بر نظر برخى با حذف مكرّرها چهار


هزار حديث است».4


ـــــــــــــــــــ پی نوشت ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. إبن تيمية الحراني ، أحمد بن عبد الحليم أبو العباس (متوفاي728هـ) منهاج السنة النبوية ، ج 7 ص318 ـ 319 ، تحقيق : د. محمد رشاد سالم، ناشر : مؤسسة قرطبة ، الطبعة : الأولى ، 1406

2. أبو زكريا يحيى بن شرف بن مري النووي ، صحيح مسلم بشرح النووي ، ج 1، ص 37، دار النشر : دار إحياء التراث العربي - بيروت - 1392 ، الطبعة : الطبعة الثانية

3. محمد بن أبي بكر أيوب الزرعي أبو عبد الله ، زاد المعاد في هدي خير العباد ، دار النشر : مؤسسة الرسالة - مكتبة المنار الإسلامية - بيروت - الكويت - 1407 - 1986 ، الطبعة : الرابعة عشر ، تحقيق : شعيب الأرناؤوط - عبد القادر الأرناؤوط

4. عبد الرحمن بن أبي بكر السيوطي ، تدريب الراوي في شرح تقريب النواوي د، ج 1، ص 30ار النشر : مكتبة الرياض الحديثة - الرياض ، تحقيق : عبد الوهاب عبد اللطيف.
تصویر
Commander
Commander
پست: 2503
تاریخ عضویت: جمعه ۱۱ آبان ۱۳۸۶, ۳:۰۶ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 7581 بار
سپاس‌های دریافتی: 6236 بار
تماس:

Re: بررسي حديث ثقلين در خطبه غدير و نقش آن در اثبات امامت

پست توسط مائده آسمانی »

 تصویر 


د - وجود علي بن منذر درحديث ثقلين


اشكالي كه دكتر سالوس بر حديث ثقلين وارد نوده است اين است «در روايت دوّم ترمذى على بن منذر كوفى است كه او از شيعيان


كوفه به حساب مى آيد...»


أثر الإمامة فى الفقه الجعفرى و أصوله


نقد وبررسي شبهه


در جاى خود اشاره شده به اينكه، در صورتى كه راوى ثقه باشد تشيّع ضررى به احاديث وى وارد نمى كند. 1


از ترجمه على بن منذر كوفى استفاده مى شود كه او از مشايخ ترمذى، ابن ماجه و نسائى و جماعت كثيرى از بزرگان ائمه حديث;


از قبيل: ابوحاتم، مطيّن، ابن منده، سجزى، ابن صاعد و ابن ابى حاتم بوده است. صاحب تهذيب در اين باره مي نويسد :


روى عنه : الترمذي ، والنسائي ، وأبن ماجة ، وأبو بكر أحمد ابن جعفر بن محمد بن أصرم البجلي ، وأحمد بن الحسين بن إسحاق


الصوفي الصغير ، وأبو علي أحمد بن محمد بن مصقلة


ترمذي،ونساي ، ابن ماجه ابو بكر ...از اورواي نموده است . 2


عده زيادى از علماي اهل سنت; از قبيل: ابوحاتم رازى، نسائى، ابن حبّان، ابن نمير و ديگران او را توثيق كرده اند.


قال عبد الرحمان بن أبي حاتم سمعت منه مع أبي وهو صدوق ، ثقة


قال النسائي: شيعي محض ثقة . وذكره ابن حبان في كتاب " الثقات. وقال محمد بن عبد الله الحضرمي ... سمعت ابن نمير


يقول هو ثقة صدوق


ابن حاتم مي گويد :


از اومن وپدرم شنيدم واو صادق وثقه بود .


نساي مي گويد : ابن منذر شيعي وثقه است


ابن حبان مي كويد :ازابن نمير شنيدم كه مي گفت او ثقه وراست گو است . 3


ـــــــــــــــــــ پی نوشت ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. الباني ، سلسلة الاحاديث الصحيحة، ج 4، ص 356ـ358.

2. المزي ، تهذيب الكمال - ج 21 ص 146.

3. المزي ، تهذيب الكمال - ج 21 ص 146. الذهبي ، ميزان الاعتدال ، ج 3 ص 157.
تصویر
Commander
Commander
پست: 2503
تاریخ عضویت: جمعه ۱۱ آبان ۱۳۸۶, ۳:۰۶ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 7581 بار
سپاس‌های دریافتی: 6236 بار
تماس:

Re: بررسي حديث ثقلين در خطبه غدير و نقش آن در اثبات امامت

پست توسط مائده آسمانی »

 تصویر 

 گفتار سوم :شبهه تعارض 




راه ديگري كه مخالفان رهبري اهل بيت براي بي اثر كردن حديث ثقلين انتخاب كرده اند از طريق شبهه تعارض است و لذا بعضي از علماي


اهل سنت تعدادي از احاديثي که به نظر آنها متعارض با حديث ثقلين است مطرح کرده اند که به بررسي آنها مي پردازيم.


الف) تعارض حديث ثقلين با حديث اصحابي كالنجوم


يكي از احاديثي كه مدعي تعارض آن شده اند حديثي است كه از پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله در شان اصحاب و اقتداي به آنان در


كتب حديثي اهل سنت آمده اين حديث است كه فرمود:«أصحابي كالنجوم بأيّهم اقتديتم اهتديتم» اصحاب من مانند ستارگان آسمان


هستند به هر يک از آنها اقتدا کنيد هدايت خواهيد شد.


مفاد اين حديث مي گويد: اصحاب و ياران رسول خدا مظهر و نشانه ارشاد و هدايت مردم هستند، و فرد خاصي را از بين اصحاب نام نبرده


است تا ترجيح و امتيازي درست شود.


واز طرفي مفاد حديث ثقلين منحصر شدن هدايت و رشد در پيروي از اهل بيت عليهم السلام است، بنا بر اين جمع بين اين دو مفاد و بر


داشت ممكن نيست، زيرا در يك روايت تمام اصحاب را هاديان و نشانه هاي نجات معرفي فرموده است و در حديث ديگر «ثقلين» اهل بيت


را راهنمايان و منجيان امت ناميده است.


آمدي از بزرگان اهل سنت پس از بيان مفهوم اهل بيت و سرايت دادن آن به همسران پيامبر به وجه تعارض اشاره كرده و مي گويد: دليلي


نداريم که انحصار نجات از گمراهي را در تبعيت از اهل بيت بدانيم زيرا پيامبر صلي الله عليه وآله در برابر حديث ثقلين حديث اقتدا به اصحاب


را نيز فرموده است. 1


نقد اين شبهه


شرط تعارض:


متعارض بودن دو حديث در صورتي است كه هر دو از جهاتي يكسان باشند، يعني از نظر صحت سند و قوت متن در يك حد و اندازه باشند.


الباني مي گويد:


أن التعارض شرطه التساوي في قوة الثبوت، وأما نصب التعارض بين قوي وضعيف فمما لا يسوغه عاقل منصف.


شرط تعارض دو حديث مساوي بودن در استحكام رساندن محتوا است و اما ايجاد تعارض بين دو حديثي كه يكي قوي و ديگري ضعيف


باشد هيچ انسان عاقل منصف نمي پذيرد.. 2


با توجه به اين شرط سراغ سخنان انديشمندان اهل سنت مي رويم تا معلوم شود كه آيا حديث: «اصحابي كالنجوم» شرائط و قدرت


تعارض با حديث ثقلين را دارد يا نه؟


ديدگاه دانشمندان اهل سنت:


در موسوعه دارقطني آمده است :


وفيه «أصحابي كالنجوم ، بأيهم اقتديتم اهتديتم »، أخرجه الدارقطني في (غرائب مالك) ، والخطيب ، في الرواة عن مالك ،... قال


الدارقطني لا يثبت عن مالك ، ورواته مجهولون .


حديث «اصحابي کالنجوم...» را دار قطني در زمره غرائب مالک و خطيب در زمره راويان از مالک ذکر نموده ...وسپس گفته است: اين روايت


از مالک ثابت نمي باشد و تمام راويان آن مجهولند. 3


فتني در تذکره مي گويد :


ان اصحابي كالنجوم بأيهم اقتديتم اهتديتم " من نسخة نبيط الكذاب .


حديث «اصحابي کالنجوم...»از روايات نبيط کذّاب است . 4


ابن قيم جوزيه در اين باره مي نويسد :


وَأَمَّا مَا يُرْوَى عَنْ النَّبِيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ { أَصْحَابِي كَالنُّجُومِ بِأَيِّهِمْ اقْتَدَيْتُمْ اهْتَدَيْتُمْ } فَهَذَا الْكَلَامُ لَا يَصِحُّ عَنْ النَّبِيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ


وَسَلَّمَ .


حديث «اصحابي کالنجوم...»کلامي است که از رسول خدا صلي الله عليه وآله صادر نشده و صحت ندارد. 5


شوکاني مي نويسد :


روي عنه صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ أنه قال: "أصحابي كالنجوم بأيهم اقتديتم اهتديتم" فهذا لم يثبت قط، والكلام فيه معروف عند أهل هذا


الشأن، بحيث لا يصح العمل بمثله في أدنى حكم من أحكام الشرع .


حديث «اصحابي کالنجوم...» قطعا ثابت نيست و اشكالات آن نزد محدثان شناخته شده است که عمل به آن در ساده ترين احکام شرع


صحيح نمي باشد . 6


زيعلي در کتاب تخريج الأحاديث والآثار الواقعة في تفسير الكشاف مي نويسد :


هَذَا حَدِيث مَشْهُور وَأَسَانِيده كلهَا ضَعِيفَة لم يثبت مِنْهَا شَيْء .


اين حديث مشهور وتمام سند هاي آن ضعيف است و هيچ چيزي را ثابت نمي كند. 7


ابن قدامه مقدسي مي گويد :


قول النبي صلى الله عليه وسلم :« أصحابي كالنجوم بأيهم اقتديتم اهتديتم »لا يصح هذا الحديث .


اين سخن رسول خدا كه فرموده است: «اصحابي کالنجوم...» حديث صحيحي نيست . 8


ابن حزم در باره اين روايت مي نويسد:


ان اصحابي كالنجوم بأيهم اقتديتم اهتديتم .، وأما الحديث المذكور فباطل مكذوب .


حديث «اصحابي کالنجوم...»باطل و دروغ است . 9


و در جاي ديگر مي نويسد :


وأما قولهم: «أصحابي کالنجوم بأيهم اقتديتم اهتديتم »، فحديث موضوع .


حديث «اصحابي کالنجوم...»حديثي جعلي است . 10


ابن حجر مي گويد :


ان اصحابي كالنجوم بأيهم اقتديتم اهتديتم أخرجه الدارقطني في غرائب مالك و قال لا يثبت عن مالك. ورواته مجهولون .


حديث «اصحابي کالنجوم...» را دار قطني در زمره غرائب مالک آورده و گفته است اين روايت از مالک ثابت نيست و راويان آن مجهولند. 11


الباني در باره عدم صحت روايت مي نويسد:


«أصحابي كالنجوم فبأيهم اقتديتم اهتديتم» لا يصح : واه جدا وموضوع .


حديث «اصحابي کالنجوم...»صحيح نبوده و حديثي پوچ و جعلي است . 12


ابن تيميه در باره صحت روايت مزبور مي نويسد:


«أصحابي كالنجوم بأيهم اقتديتم اهتديتم»ضعيف باطل .


حديث «اصحابي کالنجوم...»حديثي ضعيف و باطل است . 13


همچنين در مجموعه اي از فتاواي علماي الازهر حديث فوق ردّ شده است که بعضي از آنا به شرح ذيل است:


قول النبى صلى الله عليه وسلم : «أصحابى كالنجوم بأيهم اقتديتم اهتديتم »


وهو أيضا ضعيف وقيل موضوع،رواه الدارمى وغيره،وأسانيده ضعيفة .


حديث «اصحابي کالنجوم...»ضعيف است و گفته شده است جعلي است و دارمي و غير او آن را روايت نموده اند و سلسله سند آن


ضعيف است . 14


السؤال : هل من الحديث ما يقال : أصحابى كالنجوم بأيهم اقتديتم اهتديتم ؟


آيا آنچه كه در شان اصحاب از پيامبر اكرم نقل شده است كه فرمود: ياران من همانند ستارگان آسمانند، به هر يك كه اقتدا نموديد هدايت


مي شويد، صحيح است؟


الجواب : هذا حديث ضعيف وقيل موضوع .


جواب : حديث «اصحابي کالنجوم...»حديث ضعيفي است.وگفته شده است :جعلي است. 15


محمَّد بن إبراهيم بن عَبداللطِيف آل الشيخ مفتي مكة مكرمه ورئيس قضات وشؤون اسلامي مي نويسد:


أصحابي كالنجوم المعروف عند أَهل الحديث حقاً أَنه لا يثبت سنده ولا يصلح للاحتجاج فلا تقوم به حجة.


حديث «اصحابي کالنجوم...» كه مشهور و معروف شده است، حق نزد اهل حديث اين است که اين حديث سند آن قابل اثبات نيست


وصلاحيت براي احتجاج را نداشته و شايستگي اثبات حكمي را ندارد. 16


با توجه به كثرت سخنان حديث شناسان از اهل سنت، مدعيان تضاد حديث ثقلين با روايت مجعول و دروغ «اصحابي كالنجوم» پاسخ


خويش را گرفته و اميد واريم براي هميشه دست از منفي بافي و دروغ پردازي بر دارند تا افراد عادي از امت اسلامي راه درست و صحيح


را انتخاب كنند.


ـــــــــــــــــــ پی نوشت ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. علي بن محمد الآمدي أبو الحسن ، الإحكام في أصول الأحكام ، دار النشر : دار الكتاب العربي- بيروت - 1404 ، الطبعة : الأولى ، تحقيق :د. سيد الجميلي

2. ناصر الباني ، رسالة حول المهدي

3. موسوعة أقوال الدارقطني ، ج10 ، ص82 جمع وترتيب : السيد أبو المعاطي النوري المتوفى سنة 1401 ـ 1981 الدكتور محمد مهدي المسلمي ، أشرف منصور عبد الرحمان ، أحمد عبد الرزاق عيد أيمن إبراهيم الزاملي ، ومحمود خليل .

4. الفتني ،تذكرة الموضوعات ، ص 98.

5. محمد بن أبي بكر أيوب الزرعي أبو عبد الله ابن القيم الجوزيه ،إعلام الموقعين عن رب العالمين ، ج2 ص 361 ا مصدر الكتاب .

6. محمد بن علي بن محمد الشوكاني (المتوفى : 1250هـ) ، إرشاد الفحول إلي تحقيق الحق من علم الأصول ، ج2 ، ص 188، الناشر : دار الكتاب العربي ، الطبعة الأولى 1419هـ ، 1999م .

7. عبد الله بن عبد الرحمن السعد ، تخريج الاحاديث ج2ص230 ، ناشر:دارابن خزيمة – الرياض ، الطبعة : الأولى ، 1414هـ

8. للإمام العلامةموفّق الدين عبدالله بن أحمد بن محمّدالشهير بـ:ابن قدامة المقدسي ملتقى أهل الحديث ،المنتخب من علل الخلال لعلل للخلال ج1 ص، 12.

9. الاحكام ، ابن حزم ، ج 5 ، ص 642 ، 643

10. ابن حزم الأندلسي ،رسائل ابن حزم الأندلسي ، ج3 ص 96 ، المحقق : إحسان عباس الناشر : المؤسسة العربية للدراسات والنشر .

11. لسان الميزان ، ابن حجر ، ج 2 ، ص 137 ، 138،

12. صفة صلاة النبي صلى الله عليه وسلم ج1 ص49 ، المؤلف : محمد ناصر الدين الألباني ، الناشر : مكتبة المعارف للنشر والتوزيع ، الرياض

13. أحمد الحراني الحنبلي، صفة الفتوى ، ج1 ص55 . الإمام أحمد بن حمدان الحراني الحنبلي، صفة الفتوى والمفتي والمستفتي ، الناشر : المكتب الإسلامي – بيروت الطبعة : الرابعة – 1404 تحقيق: محمد ناصر الدين الألباني

14. فتاوى الأزهر ج8 ص209 المصدر : موقع وزارة الأوقاف المصرية [External Link Removed for Guests]

15. فتاوى الأزهر – ج8 ص209 المصدر : موقع وزارة الأوقاف المصرية [External Link Removed for Guests]

16. فتاوى و رسائل الشيخ محمد بن إبراهيم آل الشيخ ج2 ص7 .
تصویر
Commander
Commander
پست: 2503
تاریخ عضویت: جمعه ۱۱ آبان ۱۳۸۶, ۳:۰۶ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 7581 بار
سپاس‌های دریافتی: 6236 بار
تماس:

Re: بررسي حديث ثقلين در خطبه غدير و نقش آن در اثبات امامت

پست توسط مائده آسمانی »

 تصویر 




ب) - تعارض حديث ثقلين با حديث اقتدوا


عبد العزيز دهلوي در کتابش بنام «التحفة الاثنا عشرية» در مقام رد حديث ثقلين آن را معارض با حديثي که در کتب اهل سنت بصورت


« اقتدوا باللذين من بعدي أبي بكر وعمر» نقل شده است مي داند . 1


بررسي سندي روايت


1-اهل سنت به اين دليل كه چون بخاري و مسلم اين روايت را در صحيح خودشان نياورده اند آن را بي اساس دانسته و با همين ملاك


رواياتي را كه در فضائل اميرالمومنين عليه السلام وسايراهل بيت عليهم السلام نقل شده است رد نموده و بي اعتبار تلقي كرده اند،


از جمله ابن تيميه در باره مشروعيت خلافت ابو بكر مي گويد : چون در دو كتاب صحيح بخاري و مسلم، نصوص فراوان و از طرفي اجماع بر


خلافت ابوبكر داريم ولي در باره علي چيزي وجود دندارد پس خلافت ابوبكر ثابت مي شود.


لأن النص والإجماع المثبتين لخلافة أبي بكر ليس في خلافة على مثلها فإنه ليس في الصحيحين ما يدل على خلافته وإنما روى ذلك أهل


السنن 2

و يا در جاي ديگر دليل عدم صحت روايت صادره از رسول خدا که «امت من هفتاد و سه يا هفتاد و دو فرقه مي‌شوند» را عدم وجود آن در


صحيحين دانسته و مي گويد:


أن حديث الثنتين والسبعين فرقة ليس في الصحيحين 3


2- اين روايت با سند هاي مختلف توسط جمعي از صحابه مثل حذيفه بن يمان - عبدالله بن مسعود - ابودردا - انس بن مالک - عبدالله بن


عمر- عبدالله بن ابي الهذيل نقل شده ؛ ولي معتبر ترين آنها روايت حذيفه و ابن مسعود مي باشد که تحقيق در سند، ضعف ادعاها


روشن مي گردد.


طريق اول حديث حذيفة:


رواياتي که از طريق حذيفه بن يمان نقل شده ، در سلسله سند آن «عبدالملک بن عمير» واقع شده است که در کتب رجالي اهل


سنت با تعبيراتي همچون: «رجل مدلس» «ضعيف جدا»، «کثير الغلط»، «مضطرب الحديث جدا»، «مخلّط»، «ليس بحافظ» از او ياد شده


است.


به عنوان مثال : مزي در تهذيب الکمال و ابن حجر در تهذيب التهذيب در باره او آورده اند :


وقال علي بن الحسن الهسنجاني : سمعت أحمد بن حنبل يقول : عبد الملك بن عمير مضطرب الحديث جدا مع قلة روايته .


احمد بن حنبل مي گويد:


احاديث عبدالملک بن عمير، بسيار مضطرب ودگرگون است و روايات او در كتب روايي نيز اندك مي باشد. 4


ذهبي در سير اعلام النبلاء در باره او آورده است:


وروى إسحاق الكوسج ، عن يحيى بن معين قال : مخلّط . وقال علي بن الحسن الهسنجاني : سمعت أحمد بن حنبل يقول : عبد الملك


بن عمير مضطرب الحديث جدا مع قلة روايته ، ما أرى له خمس مئة حديث ، وقد غلط في كثير منها . وذكر إسحاق الكوسج عن أحمد ،


أنه ضعفه.


اسحاق کوسج از يحيي بن معين نقل کرده است که مي گفت: عبد الملك بن عمير مخلّط است يعني احاديث صحيح را با ضعيف به هم


مي آميخته است، و احمد بن حنبل گفته است: وي احاديثش با اينكه اندك است ولي مضطرب و ضعيف است. 5


هم چنين ذهبي از ابوحاتم نقل كرده:


عبد الملك بن عمير لم يوصف بالحفظ


...عبد الملک بن عمير جزو حافظين به شمار نمي آيد . 6


خوارزمي از علماي اهل سنت در باره عبد الملك بن عمير چنين آورده است :«او همان کسي است که عبدالله بن يقطر و يا قيس بن


مسهر صيداوي را که سفير و نماينده حسين بن علي عليهما السلام به سوي مردم کوفه بود، شهيد كرد و به دستور ابن زياد او را از


بالاي دارالاماره به زير انداخت و در حالي که هنوز جان ورمق در کالبد او بود سر از تن او جدا نمود وچون او را نکوهش نمودند گفت :


خواستم او را راحت سازم.» 7


از سوي ديگر همين عبد الملک بن عمير حديث را مستقيماً از ربعي بن حراش نشنيده و ربعي بن حراش نيز مستقيما از حذيفه بن يمان


نشنيده است . مناوي در اين رابطه مي گويد:


عبد الملک لم يسمعه عن ربعي و ربعي لم يسمع من حذيفه...


عبد الملک اين حديث را از ربعي و ربعي از حذيفه نشنيده است... 8


طريق دوم حديث حذيفة:


در روايت ديگري که از طريق حذيفه بن يمان وارد شده است اشخاص زير آمده اند:


1-«سالم بن علاء مرادي» که ذهبي در باره وي مي نويسد:


ضعفه ابن معين ، والنسائي


ابن معين و نسائي او را تضعيف کرده اند. 9


ابن حجر در باره او مي نويسد :


قال الدوري عن ابن معين ضعيف الحديث


دوري از ابن معين نقل کرده است که او ضعيف الحديث است. 10


2- « عمر بن هرم » که ذهبي در ميزان الاعتدال در باره او آورده است:


عمرو بن هرم ضعفه يحيى القطان .


عمرو بن هرم را يحيي بن قطان تضعيف نموده است. 11


3-« وکيع بن جراح » که او را « مقدوح» (مورد قدح و خدشه) دانسته اند .


...قال عبدالله بن احمد حنبل عن ابيه : ...سمعت ابي يقول : ابن مهدي اکثر تصحيفا من وکيع ، و وکيع اکثر خطا من ابن مهدي ، و وکيع


قليل التصحيف ...و سمعت ابي يقول : اخطا وکيع في خمس مائه حديث.


وکيع از ابن مهدي پر غلط تر و رواياتش کم است...وکيع در پانصدحديث اشتباه کرده است. 12


4- همچنين در سند غلام « ربعي بن حراش » وجود دارد که ابن حزم تصريح به مجهول بودن او نموده است.


قال ابن حزم: و قد سمي بعضهم المولي فقال : هلال مولي ربعي و هو مجهول لا يعرف من هو اصلا


هلال غلام ربعي مجهول است و کسي او را اصلا نمي شناسد . 13


بررسي طريق ابن مسعود:


اما روايتي که از طريق « ابن مسعود » نقل شده ، نكات ذيل در آن قابل توجه است :


الف : ترمذي تصريح نموده و گفته است:


هذاحديث غريب من هذاالوجه من حديث ابن مسعودلا نعرفه الامن حديث يحيي بن سلمه بن کهيل و يحيي بن سلمه يضعف في‌الحديث .


اين حديث (حديث اقتدوا) حديث غريبي است كه فقط از طريق يحيي بن سلمه نقل شده است و او در نقل حديث ضعيف است. 14


ب : در همين سلسله سند « يحيي بن سلمه بن کهيل » قرار دارد.


ابن حجر در لسان الميزان مي گويد:


ضعفه يحيى بن معين


يحيي بن معين او را تضعيف نموده است. 15


ابن حجر در لسان الميزان آورده است :


يحيى بن سلمة بن كهيل بالتصغير الحضرمي أبو جعفر الكوفي متروك


او شخصي متروک است احاديث او بايد ترك شود و نقل نشود و يا مورد عمل قرار نگيرد. 16


ذهبي در ميزان الاعتدال گفته است :


يحيى بن سلمة بن كهيل . عن أبيه . قال أبو حاتم وغيره : منكر الحديث . وقال النسائي : متروك . وقال عباس ، عن يحيى : ليس بشئ،


لا يكتب حديثه .


يحيي بن سلمه بن کهيل را ابو حاتم و ديگران منکرالحديث دانسته اند و نسائي گفته است: حديثش متروک است . و عباس از يحيي نقل


کرده است: قابل اعتناء نيست و حديثش ارزش نوشتن ندارد . 17


ج : و نيز در همين سلسله سند « اسماعيل بن يحيي بن سلمه» واقع شده است که مزي در تهذيب الکمال او را متروك الحديث ناميده


است. 18


ذهبي در ميزان الاعتدال آورده است :


قال الدارقطني : متروك . 19


علاء الدين مغلطاي در اکمال تهذيب الکمال آورده است :


إسماعيل بن يحيى بن سلمة بن كهيل الكوفي . قال أبو حاتم بن حبان : لا تحل الرواية عنه وقال أبو الفتح الأزدي ، فيما ذكره ابن الجوزي :


متروك الحديث. إسماعيل بن يحيى بن سلمة بن كهيل الحضرمي الكوفي متروك.


...ابو حاتم بن حبان گفته است : نقل روابت از او جايز نيست... ابن جوزي او را متروک الحديث دانسته است.20


و نيز ابن حجر در تهذيب التهذيب و تقريب التهذيب آورده است :


إسماعيل بن يحيى بن سلمة بن كهيل الحضرمي الكوفي . قال الدارقطني متروك . ونقل ابن الجوزي عن الأزدي أنه قال متروك.


... دار قطني و ازدي گفته اند: اومتروک الحديث است . 21


د : و نيز در همين سلسله سند « ابراهيم بن اسماعيل بن يحيي » آمده است که در باره او گفته اند :


1-« لين ، متروک ، ضعيف ، مدلس ، قال الذهبي : لينه ابو زرعه و ترکه ابوحاتم.»


او شخصي بي مبالات، متروک ، ضعيف و حيله گر در نقل حديث است، ذهبي در باره او گفته است : ابو زرعه او را بي مبالات دانسته و


ابوحاتم احاديث او را طرد كرده است. 22


2-« و قال العقيلي عن مطين :کان ابن نمير لا يرضاه و يضعفه و قال : روي احاديث مناکير. قال العقيلي : و لم يکن ابراهيم هذا بقيم


الحديث. »


عقيلي از مطين نقل مي کند که:ابن نمير از روايات او راضي نبود و او را تضعيف مي كرد و مي گفت: او احاديث نا شناخته نقل مي کرد.


عقيلي مي گويد: حديث ابراهيم ارزشي نداشت. 23


بررسي طريق انس بن مالك :


اما حديث از طريق «انس»


در همه سندهاي آن افرادي چون : عمرو بن هرم، عمر بن نافع ، حماد بن دليل وجود دارند:« عمرو ين هرم» که قبلا وضعيت وي مشخص


گرديد.


در باره « عمر بن نافع» آمده است :


«حديثه ليس بشيء» ، «لا يحتج بحديثه»


«حديث او قابل اعتنا نيست»، « به حديث او احتجاج نمي شود» 24


در باره « حماد بن دليل » گفته اند :


« من الضعفاء»، « ضعفه ابو الفتح الازدي و غيره» ، «و ابن الجوزي في الضعفاء» 25


بررسي طريق عبد الله عمر:


در تمام سندهايي که در کتب اهل سنت از طريق« عبدالله بن عمر »نقل کرده اند پس از آن با تعبيرات مختلف روايت او را از درجه اعتبار


ساقط کرده اند، نظير اين موارد:


حديث اقتدوا باللذين من بعدي . وهذا غلط ، وأحمد لا يعتمد عليه .


حديث اقتدوا باللذين من بعدي أبى بكر وعمر ، وهذا غلط واحمد لا يعتمد عليه .


حديث اقتدوا اشتباهي است كه احمد بن حنبل به آن اعتماد نمي کرد. 26


ان حديث عبدالله بن عمر هذا باطل بجميع طرقه...


اين حديث عبد الله بن عمر از همه طرقش باطل است... 27


با توجه به نقل اقوال متعدد در باره راويان اين حديث، آيا باز هم عقل و منطق صحيح اجازه مي دهد كه روايتي از اين دست را با حديثي


صحيح السند و محكم، مانند حديث ثقلين معارض بدانيم؟


شبهه


آمدي دهلوي در اصول الاحكام اين شبهه را مطرح مي كند که پيامبر صلي الله عليه وآله فرموده است:« خذوا شطر دينکم عن الحميراء»


نصف دين خود را از عايشه بگيريد. پس ضرورتي ندارد که ما دين خود را فقط از اهل بيت بگيريم زيرا رسول خدا صلي الله عليه وآله در کنار


حديث ثقلين امر به تبعيت و گرفتن احکام دين از عايشه نيز کرده است و ما دين خود را از عايشه گرفته ايم و به سخن پيامبر صلي الله


عليه وآله عمل کرده ايم. 28


نقد وبررسي


آمدي اين حديث را در برابر و معارض با حديث ثقلين مطرح کرده است در حاليکه بسياري از علماي اهل سنت به جعلي و کذب بودن حديث


اشاره کرده اند تا جائي که الباني راجع به آن مي گويد: اين حديث موضوع و جعلي و کذب بر رسول خدا صلي الله عليه وآله است.


قال القاري في الموضوعات الصغرى : لا يعرف له أصل . قال ابن القيم الجوزية في المنار المنيف ص 60 وكل حديث فيه " يا حميراء " أو ذكر


حميراء فهو كذب مختلق .


قاري در موضوعات صغري گفته است: اين حديث اصل و اساسي ندارد، ابن جوزيه گفته است: هر حديثي كه در آن تعبيري مانند: يا


حميراء و يا نامي از حميراء باشد دروغ و ساختگي است.


ابن کثير مي گويد:


خذوا شطر دينكم عن هذه الحميراء فإنه ليس له أصل ولا هو مثبت في شئ من أصول الاسلام ، وسألت عنه شيخنا أبا الحجاج المزي


فقال : لا أصل له .


اين حديث كه در آن گفته شده است: نصف دين خود را از حميرا بگيريد اصل و اساسي ندارد و در كتب معتبر ديده نشده است، از


استادمان مزي پرسيدم گفت: اصلي ندارد. 29


همچنين ابن حجر عسقلاني مي نويسد


لاأعرف له إسنادا ، ولا رأيته في شئ من كتب


سندي در باره آن نديدم و در هيچ كتابي آن را نيافتم. 30


با ملاحظه آنچه نقل شد، آيا اين حديث قابليت تعارض با حديث صحيح متواتر ثقلين را دارد؟.


ـــــــــــــــــــ پی نوشت ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. سنن الترمذي: ج 5ص 272. و ابن حبان: ج 15ص 328.

2. منهاج السنة ، ج4 ، ص388 .

3. منهاج السنة ، ج5 ، ص249 .

4. تهذيب الكمال - المزي - ج 18 - ص 373و تهذيب التهذيب - ابن حجر - ج 6 - ص 365 )

5. سير أعلام النبلاء - الذهبي - ج 5 ص 440

6. سير اعلام النبلاء - ذهبي – ج 5 ص 440

7. مقتل الحسين عليه السلام – خوارزمي ص185

8. ( فيض القدير- ج2 ص56- الانساب حنظلي- ج4-ص251 )

9. ميزان الاعتدال - الذهبي – ج2 ص112

10. تهذيب التهذيب - ابن حجر – ج 3 ص 381 .

11. ( ميزان الاعتدال - ج3 ص 291 )

12. تهذيب الکمال – ج30 ص471 به نقل از العلل: ج1 ص14 و ص 127

13. الاحکام في اصول الاحکام- ج2ص243

14. صحيح ترمذي – ج5 ص672

15. لسان الميزان - ابن حجر - ج 7 - ص 431

16. تقريب التهذيب - ابن حجر - ج 2 - ص 304

17. ميزان الاعتدال - الذهبي - ج 4 - ص 381

18. تهذيب الكمال - المزي - ج 3 - ص 212 – 213

19. ميزان الاعتدال - الذهبي - ج 1 - ص 254

20. إكمال تهذيب الكمال في أسماء الرجال - علاء الدين مغلطاي - ج 2 - ص 08

21. تقريب التهذيب - ابن حجر - ج 1 - ص 100 و تهذيب التهذيب - ابن حجر - ج 1 - ص 293

22. ميزان الاعتدال – ج1 – ص 20 –المغني - ج 1 - ص 10

23. تهذيب التهذيب – ج1 – ص 106

24. الکامل - ج5- ص 1703- تهذيب التهذيب – ج1 – ص 499

25. المغني في الضعفاء – ج1 – ص 189 - ميزان الاعتدال – ج1- ص 590 - هامش تهذيب الکمال – ج7 –ص236

26. ميزان الاعتدال – ذهبي - ج1 - ص 105 - لسان الميزان - ابن حجر - ج 1 - ص 188

27. لسان الميزان –ج 5 – ص 237

28. علي بن محمد الآمدي أبو الحسن الوفاة: 631 ، الإحكام في أصول الأحكام ، ج1،ص248، دار النشر : دار الكتاب العربي - بيروت - 1404 ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : د. سيد الجميلي

29. ابن كثير ، البداية والنهاية ، ج 8 ص 100

30. صائب عبد الحميد ، منهج في الإنتماء المذهبي ص 214
تصویر
Commander
Commander
پست: 2503
تاریخ عضویت: جمعه ۱۱ آبان ۱۳۸۶, ۳:۰۶ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 7581 بار
سپاس‌های دریافتی: 6236 بار
تماس:

Re: بررسي حديث ثقلين در خطبه غدير و نقش آن در اثبات امامت

پست توسط مائده آسمانی »

 
تصویر  


گفتار چهارم :اهل‌بيت عليهم‌السلام درحديث ثقلين  



ابن تيميه اشكال مي كند كه مراد از اهل بيت تمام بني هاشم است ومنظور اين است كه بني هاشم اتفاق بر كذب نمي كنند، اين


مطلب را اهل سنت نيز قبول دارند.


ابن تيميه مي نويسد :


إنما يدل على أن مجموع العترة الذين هم بنو هاشم لا يتفقون على ضلالة وهذا قاله طائفة من أهل السنة وهو من أجوبة القاضي أبي


يعلى وغيره . 1


نقد وبررسي


در پاسخ اين شبهه بايد گفت كه فهميدن اين نكته چندان مشكل نيست و هر كس در محتواي حديث شريف «ثقلين» اندكي تأمل و تفكر


نمايد، منظور از اهل‌بيت در آن را به خوبي به دست خواهد آورد، كه منظور از اهل بيت در اين حديث شريف كه به عنوان ثقل اصغر (امانت


سنگين كوچك‌تر) معرفي شده است، بايد كساني باشند كه لياقت و شرايط رهبري همه جانبه امت اسلامي را داشته و در عين حال از


هر گونه لغزش و گناه و انحراف دور باشند. ثقل اكبر (امانت سنگينن بزرگ‌تر) يعني قرآن كريم نيز داراي چنين ويژگي است و ضامن


رستگاري و سعادت امت اسلامي است. اما افراد غير معصوم توان و لياقت ايفاي چنين نقش الهي و بزرگي را ندارند.


بدون شك منظور از اهل‌بيت در حديث شريف «ثقلين» كساني هستند كه خداوند متعال در آيه33 از سوره احزاب، از تطهير آنها از هر گونه


پليدي و گناه خبر داده است، و منظور از آنها كساني است كه خداوند متعال در آيه 59 از سوره نساء به صاحبان واقعي امر بودن آنها


اشاره نموده و بر اطاعت مطلق مسلمانان از آنها تأكيد ورزيده است.


در قرآن مي بينيم که لفظ اهل براي بعضي خاص از خاندان انبيا استعمال شده است و مقصود تمامي نزديکان ايشان نيست . زيرا در قرآن


حتي پسر نوح نبي عليه السلام هم از اهل ايشان استثنا شده است . تا چه رسد به همسر. ( مانند همسر نوح ولوط)


قَالَ يَا نُوحُ إنَّهُ لَيسَ مِن أهلِکَ إنَّهُ عَمَلٌ غَيرُ صَالِحٍ ، 2


خداوند فرمود اي نوح او از خاندان تو نيست او (صاحب) عمل ناشايست است.


پس براي فهميدن معناي اهل بيت هر رسولي بايد به منبع وحي تمسک جست تا معناي اهل بيت روشن شود.


بنا بر اين در مورد اهل بيت رسول خدا بهتر است به روايات نبوي مورد اتفاق شيعه وسني مراجعه کنيم تا حقيقت امر روشن شود.


در مورد شان نزول اين آيه سوره احزاب ، اهل تسنن روايت حديث کساء را نقل مي کنند:


عن صَفِيَّةَ بِنْتِ شَيْبَةَ، قَالَتْ: قَالَتْ عَائِشَةُ: خَرَجَ النَّبِيُّ صلى الله عليه وسلم غَدَاةً وَعَلَيْهِ مِرْطٌ مُرَحَّلٌ مِنْ شَعْرٍ أَسْوَدَ فَجَاءَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ


فَأَدْخَلَهُ ثُمَّ جَاءَ الْحُسَيْنُ فَدَخَلَ مَعَهُ ثُمَّ جَاءَتْ فَاطِمَةُ فَأَدْخَلَهَا ثُمَّ جَاءَ عَلِيٌّ فَأَدْخَلَهُ ثُمَّ قَالَ (إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ


وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا). 3


عائشه گفت که رسول خدا صبح هنگام بيرون رفتند و بر روي دوش ايشان عبايي طرح دار از موي سياه بود، حسن بن علي آمد، او را در


زير عبا گرفت، حسين آمد او را نيز وارد کرد، علي آمد او را نيز وارد کرد، سپس فرمود: خداوند مي خواهد از شما اهل بيت پليدي ها را


دور کند و شما را پاک نمايد .


ودعا رسول الله صلى الله عليه وسلم الحسن والحسين وعليا وفاطمة فمد عليهم ثوبا فقال اللهم هؤلاء أهل بيتي فأذهب عنهم الرجس


وطهرهم تطهيرا 4


رسول خدا، حسن، حسين، علي وفاطمه را خواست پس پارچه اي بر روي ايشان کشيد و گفت: خداوندا ايشان اهل بيت من هستند،


پس بدي را از ايشان دور گردان وايشان را پاک نما.


حدثنا محمود بن غيلان حدثنا أبو أحمد الزبيري حدثنا سفيان عن زبيد عن شهر بن حوشب عن أم سلمة أن النبي صلى الله عليه


وسلم جلل على الحسن والحسين وعلي وفاطمة كساء ثم قال اللهم هؤلاء أهل بيتي وخاصتي أذهب عنهم الرجس وطهرهم تطهيرا


فقالت أم سلمة وأنا معهم يا رسول الله قال إنك إلى خير. قال هذا حديث حسن وهو أحسن شيء روي في هذا وفي الباب عن عمر بن


أبي سلمة وأنس بن مالك وأبي الحمراء ومعقل بن يسار وعائشة 5


ام سلمه همسر رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم مي گويد: رسول خدا بر روي حسن ، حسين ، علي وفاطمه عبايي کشيد، آنگاه


عرض كرد: حداوندا ايشان اهل بيت من و نزديکان من هستند. از ايشان پليدي را ببر و ايشان را پاک گردان . ام سلمه مي گويد : از


رسول خدا پرسيدم: آيا من همراه ايشان هستم (از اهل بيتم)؟ فرمود: تو بر خوبي هستي (از اهل بيت نيستي اما از نيکاني) .


ترمذي گفته است: اين حديث خوبي است و بهترين روايت در اين زمينه است ...


همچنين اين روايت را حاکم نيشابوري نقل کرده وگفته است:


هذا حديث صحيح على شرط البخاري ولم يخرجاه. 6


اين روايت طبق نظر بخاري ومسلم صحيح است ولي آن را ذکر نکرده اند.

همچنين بعد از ذکر روايتي با همين مضمون مي گويد:


هذا حديث صحيح على شرط مسلم ولم يخرجاه. 7


اين روايت طبق نظر مسلم صحيح است ولي آن را نقل نکرده است.


طبراني در ج3/ ص52 از حديث 2662 تا 2673 ده روايت مي آورد که در آنها تصريح به همين مضمون شده است که اهل بيت رسول خدا


تنها علي فاطمه حسن وحسين هستند و حتي ام سلمه از همسران رسول خدا در آن مجموعه نيست .


احمد بن حنبل و طبراني در ضمن اين روايت نقل کرده اند که ام سلمه گفت :


فرفعت الكساء لأدخل معهم فجذبه من يدي وقال: إنّك على خير. 8


پس من عبا را بالا بردم تا همراه ايشان داخل شوم، رسول خدا عبا را از دست من کشيد و فرمود: تو بر خير هستي


ابن تيميه در اين باره مي نوسيد :


والحسن والحسين من أعظم أهل بيته اختصاصا به كما ثبت في الصحيح أنه دار كساءه على علي وفاطمة وحسن وحسين ثم قال اللهم


هؤلاء أهل بيتي فأذهب عنهم الرجس وطهرهم تطهيرا.


حسن و حسين از مهمترين و بزرگترين اعضاي خاندان پيامبرند، همانگونه كه در خبر صحيح آمده است كه رسول خدا عبا را روي بدن علي


و فاطمه و حسن و حسين كشيد، سپس عرضه داشت: خداوندا اينان خاندان من مي باشند، پليدي را از آنان دور و پاكشان فرما. 9


محصور نمودن افرادي خاص و با نام و نشان قطعا افراد ديگري مانند همسران پيغمر را از دايره و محدوده اهل بيت خارج مي كند.


در بعضي از روايات صحيحه اهل تسنن نيز به اين حقيقت اشاره و اعتراف شده و بعضي از بزرگان صحابه صريحا همسران رسول خدا صلي


الله عليه وآله وسلم را جزو اهل بيت ندانسته اند:


عَنْ زَيْدِ بْنِ أَرْقَمَ قَالَ دَخَلْنَا عَلَيْهِ فَقُلْنَا لَهُ لَقَدْ رَأَيْتَ خَيْرًا لَقَدْ صَاحَبْتَ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ وَصَلَّيْتَ خَلْفَهُ وَسَاقَ الْحَدِيثَ بِنَحْوِ


حَدِيثِ أَبِي حَيَّانَ غَيْرَ أَنَّهُ قَالَ أَلَا وَإِنِّي تَارِكٌ فِيكُمْ ثَقَلَيْنِ أَحَدُهُمَا كِتَابُ اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ هُوَ حَبْلُ اللَّهِ مَنْ اتَّبَعَهُ كَانَ عَلَى الْهُدَى وَمَنْ تَرَكَهُ كَانَ


عَلَى ضَلَالَةٍ وَفِيهِ فَقُلْنَا مَنْ أَهْلُ بَيْتِهِ نِسَاؤُهُ قَالَ لَا وَايْمُ اللَّهِ إِنَّ الْمَرْأَةَ تَكُونُ مَعَ الرَّجُلِ الْعَصْرَ مِنْ الدَّهْرِ ثُمَّ يُطَلِّقُهَا فَتَرْجِعُ إِلَى أَبِيهَا وَقَوْمِهَا


أَهْلُ بَيْتِهِ أَصْلُهُ وَعَصَبَتُهُ الَّذِينَ حُرِمُوا الصَّدَقَةَ بَعْدَهُ


به زيد بن ارقم گفته شد: تو بهره هاي فراواني برده اي، همنشين رسول خدا بوده و پشت سرش نماز خوانده اي و...گفت: رسول خدا


فرمود: من دو يادگار ارزنده باقي مي گذارم، كتاب خدا كه ريسمان او است، هر كس آن را پيروي نمايد هدايت يابد، و هر كس آن را ترك


گويد گمراه شود، پرسيديم: آيا همسران رسول خدا از اهل بيت او محسوب مي شوند؟ گفت: نه، زيرا زن مدت زماني نزد مرد مي ماند


سپس او را طلاق مي دهد و او نزد پدر و خويشانش باز مي گردد، اهل بيت رسول خدا افرادي هستند كه بعد از او صدقه بر آنان حرام


شده است. 10



ـــــــــــــــــــ پی نوشت ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. إبن تيمية الحراني ، أحمد بن عبد الحليم أبو العباس (متوفاي728هـ) منهاج السنة النبوية ، ج 7 ص318 ـ 319 ، تحقيق : د. محمد رشاد سالم ، ناشر : مؤسسة قرطبة ، الطبعة : الأولى ، 1406

2. سوره هود / 46

3. صحيح مسلم: 130/7 ح 6414

4. سنن النسائي الكبرى ج5/ص113

5. سنن الترمذي ج5/ص699

6. المستدرك: 416/2، 146/3

7. المستدرك: 416/2

8. مسند أحمد ج 6 ص 323، المعجم الكبير للطبراني ج 3 ص 53

9. منهاج السنة النبوية ج4/ص561

10. صحيح مسلم ج4/ص1874 كتاب فضائل الصحابة باب من فضائل علي بن أبي طالب
تصویر
Commander
Commander
پست: 2503
تاریخ عضویت: جمعه ۱۱ آبان ۱۳۸۶, ۳:۰۶ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 7581 بار
سپاس‌های دریافتی: 6236 بار
تماس:

Re: بررسي حديث ثقلين در خطبه غدير و نقش آن در اثبات امامت

پست توسط مائده آسمانی »

 تصویر 




نكته پاياني درحديث ثقلين


ابن تيميه اشكال ديگري بر حديث ثقلين دارد وآن اشكال اين است كه به اين حديث مطلب ديگري اضافه شده است.


...وقد رواه الترمذي وزاد فيه وانهما لن يفترقا حتى يردا علي الحوض... 1


نقد وبررسي شبهه


جمله اي كه ترمذي در صحيحش آورده مطلبي نيست كه او آن را اضافه كرده باشد بلكه اين فقره را بقيه محدثين اهل سنت نيز آورده اند


كه ذيلاًَبه آن اشاره مي شود:


1- احمد بن حنبل


عن أبي سعيد قال قال رسول الله صلى الله عليه وسلم :« إني تارك فيكم الثقلين أحدهما أكبر من الآخر كتاب الله حبل ممدود من السماء


إلى الأرض وعترتي أهل بيتي وإنهما لن يفترقا حتى يردا علي الحوض » 2


2 - ابن سعد درطبقات


...لن يفترقا حتى يردا علي الحوض فانظروا كيف تخلفوني فيهما... 3


3 - بلاذري در انساب الا شراف


عن زيد بن أرقم ...قال صلي الله عليه وآله‍ه: أنا تارك فيكم ما إن تمسكتم به لم تضلوا، كتاب الله وعترتي أهل بيتي وإنهما لن يفترقا حتى


يردا على الحوض. ثم أخذ بيد علي فقال: من كنت وليه فهذا وليه، اللهم وال من والاه وعاد من عاداه. 4


4 – عقيلي


...وعترتي أهل بيتي وإنهما لن يفترقا حتى يردا علي الحوض... وقران لا يتابع عليه ، هذا يروى بأصلح من هذا الإسناد 5


ابن كثيرمي نويسد : شيخ ما ابو زهره مي گويد: ...وهذا حديث صحيح...، 6


5 - ابن حجر هيثمي


ابن حجر بعد از نقل« لن يفترقا حتى يردا علي الحوض» در باره سند حديث مي نويسد: مشكلي ندارد.


لن يفترقا حتى يردا علي الحوض فانظروا بم تخلفوني فيهما وسنده لا بأس به 7


نتيجه گري و جمع بندي نهائي


اساس هدايت اسلام تعليماتي است که دين اسلام براي انسان آورده است تا صراط مستقيم را به او شناسانده و او را به پيمودن آن


موفق سازد. اين تعليمات در دو رکن پيوسته به هم گرد آمده است، قرآن و حديث. دو رکني که طلب هدايت از هر يک بدون رجوع به


ديگري امکان پذير نيست، تصور اين که با قرآن کريم بدون مراجعه به عترت و تعليمات و آموزشها و همچنين سيره و سنن آنان مي توان به


«هدايت فعليه» رسيد، درست نيست و برخلاف خود قرآن کريم و وصيت هاي مکرر و مؤکد پيامبر اکرم صلي الله عليه وآله مي باشد،


همانگونه که تعليمات عترت نيز بدون عرضه بر قرآن کريم درست نيست و برخلاف تعليمات خود عترت است، اين موضوع بسيار مهم، در


حديث نبوي مسلّم الصدور؛ يعني «حديث ثقلين» به روشني تبيين شده است «اني تارک فيکم الثقلين ما ان تمسکتم بهما لن تضلوا بعدي


– احدهما اعظم من الاخر کتاب الله حبلٌ ممدود من السماء الي الارض، و عترتي اهل بيتي، و لن يفترقا حتي يردا عليّ الحوض فانظروا


کيف تخلفوني فيهما» من در بين شما دو شيء گرانقدر را مي گذارم که تا وقتي به آن دو تمسک جوييد، گمراه نمي شويد يکي از آن دو


از ديگري بزرگتر است : کتاب خدا که طناب کشيده شده از آسمان به زمين است و عترت و خاندان من، اين دو از يکديگر جدا نمي شوند


تا در کنار حوض بر من وارد شوند. پس بنگريد که در نبود من چگونه با آنان رفتار مي کنيد.


حديث ثقلين از پرآوازه ترين و از گنجينه هاي با ارزش حديثي مسلمانان است و بزرگان مذاهب اسلامي در کتاب هايشان، اعم از صحاح و


سنن و مسانيد و تفسير و سيره و تاريخ و لغت و غير آن، از اين حديث ياد کرده اند. شيعيان اين حديث صحيح و متواتر را يکي از دلائل


امامت و وصايت بلافصل حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام مي دانند و آن را به هشتاد و دو طريق، با عباراتي متفاوت از پيامبر اکرم


صلي الله عليه وآله روايت کرده اند. اهل سنت نيز اين حديث را بهتر دانسته و آن را از ده ها طريق و از بيست و اندي صحابه پيامبر


صلي الله عليه وآله روايت کرده اند، و شبهه واشكالي كه نسبت به دلالت وسند وتغييرات در اين حديث از ناحيه ي برخي مانند ابن تيميه


وديگران مطرح شده است را مورد نقد وبررسي قرار گرفته ومطابق اسناد ومدارك معتبر اهل سنت پاسخ آن داده شده و به جرات


مي توانيم بگوئيم كه هيج يك از اين شبهه ها واشكالات نسبت به اين حديث وارد نبوده و نخواهد بود.



ـــــــــــــــــــ پی نوشت ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ


1. إبن تيمية الحراني ، أحمد بن عبد الحليم أبو العباس متوفاي728هـ منهاج السنة النبوية ، ج 7 ص318 ـ 319 ، تحقيق : د. محمد رشاد سالم ، ناشر : مؤسسة قرطبة ، الطبعة : الأولى ، 1406

2. أحمد بن حنبل أبو عبد الله الشيباني الوفاة: 241 ، فضائل الصحابة ، ج 2 ص 779، دار النشر : مؤسسة الرسالة - بيروت - 1403 - 1983 ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : د. وصي الله محمد عباس.

3. محمد بن سعد بن منيع أبو عبدالله البصري الزهري الوفاة: 230 ، الطبقات الكبرى ، ج 2 ص 194 ، دار النشر : دار صادر - بيروت .

4. أحمد بن يحيى بن جابر البلاذري (المتوفى : 279هـ) الوفاة: 279 ، أنساب الأشراف،، ج 1 ص 281 ، دار النشر :

5. أبو جعفر محمد بن عمر بن موسى العقيلي الوفاة: 322 ، الضعفاء الكبير ، ج 4 ص 362 ، دار النشر : دار المكتبة العلمية - بيروت - 1404هـ - 1984م ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : عبد المعطي أمين قلعجي

6. أبو الفداء إسماعيل بن عمر بن كثير القرشي الدمشقي (المتوفى : 774هـ) الوفاة: ، السيرة النبوية لابن كثير ، ج 4 ص 416، دار النشر

7. أبو العباس أحمد بن محمد بن علي ابن حجر الهيثمي الوفاة: 973هـ ، الصواعق المحرقة على أهل الرفض والضلال والزندقة ، ج 2 ص 438 ج 2 ص 438، دار النشر : مؤسسة الرسالة - لبنان - 1417هـ - 1997م ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : عبد الرحمن بن عبد الله التركي - كامل محمد الخراط.



 پایان

 
تصویر
Junior Member
Junior Member
پست: 42
تاریخ عضویت: دوشنبه ۲۵ مرداد ۱۳۸۹, ۸:۰۱ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 282 بار
سپاس‌های دریافتی: 39 بار

Re: بررسي حديث ثقلين در خطبه غدير و نقش آن در اثبات امامت

پست توسط بنده شاکر »

بسم الله الرحمن الرحیم


سلام علیکم و رحمة الله

با تشکر از شما ، البته پستتون کاملا تخصصی بود و این حقیر هم که........ :D :D :D

امّا در عین حال حظ کافی برده واستفاده لازم را کردم.

در ضمن پیشنهاد می کنم این کتابی رو که بهتون معرفی می کنم سعی کنید بخونید.

عنوان کتاب هست « اسرارغدیر » نوشتة آقای محمد باقر انصاری که گزارشی تحلیلی

از واقعة غدیر خم است. دوباره سپاس

خدایا، برمحمد خاتم پیامبران

وبر علی آقای اوصیاء و آل طاهرینش

درود فرست آمین یا رب العالمین
« ایاک نعبد » ست زمستان دعای باغ

در نوبهار گوید « ایاک نستعین »


« اللهم أصلح لنا شأننا کلّه »
ارسال پست

بازگشت به “خطابه غدیر”