جمعه ها برای تو می نویسم

مدیر انجمن: شورای نظارت

ارسال پست
Moderator
Moderator
پست: 2025
تاریخ عضویت: دوشنبه ۲ شهریور ۱۳۸۸, ۲:۲۳ ب.ظ
محل اقامت: آذربایجان
سپاس‌های ارسالی: 2903 بار
سپاس‌های دریافتی: 3754 بار

Re: جمعه ها برای تو می نویسم

پست توسط قهرمان علقمه »

هنگامه ی طلوع است /............................................/صبح چقدر دور است؟

این صبح را نگویم/........................................................./منظور من ظهور است

شبها بی فروغ است/................................................/این زندگی دروغ است

خورشید بیا بالا /.........................................................../روزهایم بی طلوع است

امید نا امید است/......................................................./زندگی بی تو همین است

..............................................................

ظلم و فساد به پا خواست /......................................../هرکس تنی بیاراست

فکر تو از دلها رفت/........................................................./مشکلمان همین جاست

علی خونه نشین شد /............................................../غیبت از این شروع شد

علی به ما رحم کرد/......................................................./علی شبانه دفن کرد

به خدا کرده ایم گم راه را/.........................................../به خدا شکسته ایم دل ماه را

غدیر ما حالاست/............................................................/غیبت ابن زهراست
Moderator
Moderator
پست: 2025
تاریخ عضویت: دوشنبه ۲ شهریور ۱۳۸۸, ۲:۲۳ ب.ظ
محل اقامت: آذربایجان
سپاس‌های ارسالی: 2903 بار
سپاس‌های دریافتی: 3754 بار

Re: جمعه ها برای تو می نویسم

پست توسط قهرمان علقمه »

بی نشانم ولی....

صدای خش خش برگ؛زیر قدم های باد.

صدای آتش بی کسی؛زیر سایه های غیبت .

صدای خنجر؛صدای خون؛ صدای فریادآدمیان؛

آری همه وهمه در یک نگاه:  صدای گناه 
  
[FONT=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]آقا جان؛ مولای بی کران ها؛ شکستیم؛ 

[FONT=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]پیمان خود ۱۲ بار شکستیم؛ 

[FONT=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]ولی به خدا قسم نمی دانستیم؛ که کمرمان میشکند؛ 

به خدا نمی دانستیم یتیمی این چنین سخت باشد؛.....

مولای من؛حال که تو را ذکر می کنم حال که صدایت را از

نزدیکای غربت گناهانم می شنوم؛دوباره می بندم؛

دوباره عهد می کنم؛

مولا جان؛ به خدا بس است؛ به خدا دل آسمان خونست و زمین آشوب؛

به خدا پشت وپناهمان و همه امیدمان به سوی توست....

به ما عاشقانت رحم کن؛هر چند گنه کاریم.

هرچند حریمت را با گناهانمان چاک چاک کردیم.

بی نشانم ولی راهم دهید

سروپا زگناهم ولی جایم دهید

تشنه ی ظهورم؛... شاید آبم دهید
Moderator
Moderator
پست: 2025
تاریخ عضویت: دوشنبه ۲ شهریور ۱۳۸۸, ۲:۲۳ ب.ظ
محل اقامت: آذربایجان
سپاس‌های ارسالی: 2903 بار
سپاس‌های دریافتی: 3754 بار

Re: جمعه ها برای تو می نویسم

پست توسط قهرمان علقمه »

مرد جوان



  به هرنشان ؛به هرنشان به هر زمین و کهکشان  

  به سوی تو ؛به کوی تو شوم فدایت دل و جان   

  توبه کنان؛دوان دوان به سوی هر مرد جوان  

  دلم داره رنگ خدا چشمام میگه یا مرتضی  

  به آن خدای کهکشان به آن آقای بی نشان  

  به آن دل پر رمز و راز به آن نگاه بی نیاز  

  به آن گل محمدی به آن تن رشید علی   
  ......  
  شبنم و باد و خدا مرد جوان ؛ امام ما   

  صاحب عصر است و زمان فدای آن ؛سیمای آن  

   -تقدیم به پدر عزیزمان-  

  یا ابا صالح المهدی ............. ادرکنی  
Moderator
Moderator
پست: 2025
تاریخ عضویت: دوشنبه ۲ شهریور ۱۳۸۸, ۲:۲۳ ب.ظ
محل اقامت: آذربایجان
سپاس‌های ارسالی: 2903 بار
سپاس‌های دریافتی: 3754 بار

Re: جمعه ها برای تو می نویسم

پست توسط قهرمان علقمه »

  الحسن نميگوييم هرثانيه اما... 
 
 
  را به دعا .. به ياد ... شايد به ذکر شما مي  


  ! گنه کاريم اما بس نيست... ؟!  
 


 
   
     نه...      مادرش، فاطمه... فاطمه ي زهرا       مادراست... مادري پهلو شکسته... مادري غم ديده...   

  
 ... 


 خدا يا چه مي شود قفلهاي غيبت به :
 
  دعا ، به يک آه ، به يک قطره اشک ، به يک دل شکسته،
 
  با قدومش بشکند؟ 


  من جماعتي همه کور ٬ همه دور ٬ اما چشم به راه.  
 


 
   جماعتي همه سياه٬ همه حلقه به گوش٬ اما گوش به زنگ. 




  کنيم ظهور را ....   

 
 
  کنيم حضور را .... 
Moderator
Moderator
پست: 2025
تاریخ عضویت: دوشنبه ۲ شهریور ۱۳۸۸, ۲:۲۳ ب.ظ
محل اقامت: آذربایجان
سپاس‌های ارسالی: 2903 بار
سپاس‌های دریافتی: 3754 بار

Re: جمعه ها برای تو می نویسم

پست توسط قهرمان علقمه »

   کن   


این روزا، عطر گل نرگس خيلي کمياب شده.
وقتي تو کوچه پس کوچه هاي انتظار قدم ميزني و از يه جايي، از اون دور دورا، نمنمکي عطرش به مشامت ميرسه و ميري سراغش، هر چي بهش نزديک تر ميشي عطرشو کمتر حس ميکني، هر لحظه که به طرفش قدم
بر ميداري ازش دورتر ميشي....
وقتي بهش ميرسي ميبيني همش پوچ و الکي و تو خالي بوده.
اصلا... اصلا عطر نرگسي در کار نبوده. همش تقلبي و رنگ و ريا..........
مولا جان........
ادم هاي اين دوره زمونه اينقدر تو روزاي دنياشون غرق شدن که اصلا فرصت نميکنن سرشونو يه اشاره بدن به طرف اسمون و محبت و گرمي نگاهتو از پس ِ ابرهاي گناه و ظلمت ببينن. اينقدر گرم کاراي دنياشون شدن که اصلا فراموش ميکنن يه ماهپاره اي تو اسمون امامت خيمه نشين صحراي غربته و همون داستان هل من ناصر ينصرني..........
اقاجون برامون دعا کن
به حق اشک همه منتظرهاي راستين و دروغينت،
وقتي دستاتو به طرف اسمون بلند ميکني...،
تو مناجات هاي شبانت...،
برامون دعا کن...
دعا کن خوب باشيم....
دعا کن منتظرت باشيم...
دعا کن يه رنگ و يه دل و همصدا باشيم...
دعا کن وقتي به خواسته هاي مادي و نفساني مون نرسيديم همه چيو فراموش نکنيم و ثابت قدم تو راه انتظارت باقي بمونيم....
دعا کن ياد انتظارت بينمون محکم باشه و ديگه هيچي نتونه حلقه انتظارمونو از هم بپاشه...
دعا کن .....همونی باشیم که تو میخوای
دعا کن نذار یوسف رو ندیده این دنیا رو ترک کنیم....
دعا کن دعا کن دعا.....
آخرین ويرايش توسط 1 on قهرمان علقمه, ويرايش شده در 0.
Moderator
Moderator
پست: 2025
تاریخ عضویت: دوشنبه ۲ شهریور ۱۳۸۸, ۲:۲۳ ب.ظ
محل اقامت: آذربایجان
سپاس‌های ارسالی: 2903 بار
سپاس‌های دریافتی: 3754 بار

Re: جمعه ها برای تو می نویسم

پست توسط قهرمان علقمه »

   گرفته   


از انتظار خسته ام و يا دلم گرفته است؟
تو مدتي است رفته اي , بيا دلم گرفته است

نگاه سرد پنجره به کوچه خيره مانده بود
گمان کنم بداند او چرا دلم گرفته است

گذشتم از هزاره ها در امتداد دوري ات
به ذهن من نمي رسد کجا دلم گرفته است

به چشم خود نديده ام شکوه چهره ي تو را
شبي بيا به خواب من , بيا دلم گرفته است
Moderator
Moderator
پست: 2025
تاریخ عضویت: دوشنبه ۲ شهریور ۱۳۸۸, ۲:۲۳ ب.ظ
محل اقامت: آذربایجان
سپاس‌های ارسالی: 2903 بار
سپاس‌های دریافتی: 3754 بار

Re: جمعه ها برای تو می نویسم

پست توسط قهرمان علقمه »

گفتمش: دل بر آتش تو کباب
گفت: جانها زماست در تب و تاب
گفتمش: اضطراب دلها چیست
گفت: آرام سینه‏هاى کباب
گفتمش: اشک راه خوابم بست
گفت: کى بود عاشقان را خواب
گفتمش: بهر عاشقان چه کنى
گفت: برگیرم از جمال نقاب
گفتمش: پرده جمال تو چیست
گفت: بگذر ز خویشتن، دریاب
گفتمش: تاب آن جمالم نیست
گفت: چون بى‏تو گردى، آرى تاب
گفتمش: باده لب لعلت
گفت: از حسرتش توان شد آب
گفتمش: تشنه وصال توام
گفت: زین مى کسى نشد سیراب
گفتمش: جان و دل فدا کردم
گفت: آرى چنین کنند احباب
Moderator
Moderator
پست: 2025
تاریخ عضویت: دوشنبه ۲ شهریور ۱۳۸۸, ۲:۲۳ ب.ظ
محل اقامت: آذربایجان
سپاس‌های ارسالی: 2903 بار
سپاس‌های دریافتی: 3754 بار

Re: جمعه ها برای تو می نویسم

پست توسط قهرمان علقمه »

مولاي من !

آقاي من !

امروز جمعه است ، شب تاسوعا ست ، شب شهادت ابوالفضل ، سقاي کربلا ، نگهبان خيمه ها

آقا شرمندم !

آقاجون !

دلم سالهاست حسرت يه نگاهته ، فقط يه نگاه ! يه نگاه !

ميگن تاسوعا و عاشورا کربلايي !

داري برا ارباب گريه ميکني ! قربون دلت برم ! بيا ديگه .................... يه سال ديگه از تاسوعا گذشت
ازهمون زموني که باهات عهد بستم ولي به عهدم وفا نکردم ...................... بازم گناه ...........
آقا سخته زندگيه بي ارباب ............. بيا ديگه .......................

اعتراف ميکنم !!!!!!!!!!!!!!!!! هنوز تشنه تشنه ات نيستم .................... گناهام نميذاره ........................

آقا دلم داره مي ترک.......................................................ه تصویر

مولا ! اگه امشب هم نخواي به حرفام گوش بدي ديگه کي ..........................! کمکم کن .................

در دلم بود که آدم شوم

امّـــــــــــــــا

نشدم

ا...............ي ....................خدا ....................تصویر

العجل يا بن طاها
Moderator
Moderator
پست: 2025
تاریخ عضویت: دوشنبه ۲ شهریور ۱۳۸۸, ۲:۲۳ ب.ظ
محل اقامت: آذربایجان
سپاس‌های ارسالی: 2903 بار
سپاس‌های دریافتی: 3754 بار

Re: جمعه ها برای تو می نویسم

پست توسط قهرمان علقمه »

 من ماه رو دوست دارم!!! 
 من عاشق ماهم ميدوني چرا؟؟ 
 
عاشق غروبم آره همون غروب سرخه سرخ ,يک غروب  
  کارم يه مدت شده اين که بشينم فقفط ماه و نيگا  
  من ماه رو خيلي دوست دارم البته نه بخاطر  
  زيبايي اون در مقابل تو چيزي  
  و دوست دارم چون روي تو رو ديده و ميدونم که تو هم ماه رو  
  ماه رو با چشاي زيبات ديدي آره منم بخاطر همين ميخام ماه رو ببينم  
  ندارم يه لحظه ام رو مو برگردونم تا تصويري اون چيزي تو ميبيني و ببينم يعني اون ماهي که تو  
  تو برق ميزنه ميخام تو چشاي منم بدرخشه حداقل بذار واسطه ي بين منو تو همين ماه باشه تا  
  خورده دلم خوش  
  که به ماه نگاه ميکنم و تو هم اگه در حال نگاه کردن به اون  
  موقع من و مولا هر دو مون تو يه لحظه داريم به يه چيز نگاه مي کنيم به يه چيز فکر مي  
  چه لذتي داره اين حس نزديکي به تو چه عشقيه اين هم احساس شدن با  
  بذار واسطمون همين ماه باشه بذار من به اين واسطه بگم چقدر دوست دارم  
 
که چقدر محتاج توآم!
که چقدر فدايي توآم!
که چقدر بدون تو هيچم !
و چقدر بدون تو پوچم! 
 
آقا  
  بهم نميخاي ما رو ببيني؟؟ نميذاري عاشقت تو رو ببينه؟؟ 
  حق ميدي که عاشق باشم و بخام معشوق خودمو ببينم!!! 
  ديگه من چيکار کنم که تو ذهنم معشوقم چه شکلي  
  بذار يه لحظه يه نظر به ماه واقعي نگاه  
  يه نظر زياده منم  
  همين يه نظرو هر روز هزار بار مرور ميکنمش تو  
 
يه نگاه!
يه لحظه!
بگو چيکار کنم با دل خودم که عاشقته؟!
اين اشکامو چيکارشون کنم ميدونم اين اشکارو ميبيني پس چرا نميذاري ببينمت؟
چطوري ساکت باشم!!
چطوري آرامش داشته باشم!
تو رو به خدا!
تو رو به عشق!
تو رو به مادرت فاطمه زهرا!
فقط يه نگاه! 
Moderator
Moderator
پست: 2025
تاریخ عضویت: دوشنبه ۲ شهریور ۱۳۸۸, ۲:۲۳ ب.ظ
محل اقامت: آذربایجان
سپاس‌های ارسالی: 2903 بار
سپاس‌های دریافتی: 3754 بار

Re: جمعه ها برای تو می نویسم

پست توسط قهرمان علقمه »

  ، نوای من ، مهدی است  
 
دردمندم ، دوای من ، مهدی است  
 
من غریبم در این زمان ، ولی  
 
مونس و آشنای من مهدی است  
 
گر چه از داغ هجر می  
 
راضیم ، چون شفای من مهدی است  
 
گه به یادش ز خواب برخیزم  
 
نیمه ی شب دعای من ، مهدی است  
 
من نخواهم بهشت ، بی مهدی  
 
جنت با صفای من ، مهدی است  
 
در دم مرگ با ولایت او  
 
آخرین حرف نای من ، مهدی است  
 
چون قیامت ز خاک برخیزم  
 
اندر آنجا ندای من ، مهدی است  
 
آن که در روز محشر می بخشد  
ارسال پست

بازگشت به “قطعه ادبي”