نگاهی به کتاب اقدس

مدیر انجمن: شورای نظارت

ارسال پست
Commander
Commander
پست: 2503
تاریخ عضویت: جمعه ۱۱ آبان ۱۳۸۶, ۳:۰۶ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 7581 بار
سپاس‌های دریافتی: 6236 بار
تماس:

نگاهی به کتاب اقدس

پست توسط مائده آسمانی »

 .:. بسم الله الرحمن الرحیم .:.   


نگاهی به کتاب اقدس



   علیکم   


کتاب اقدس
،کتاب مقدس بهائیان است.   


این کتاب ،کتاب استدلالی مثل ایقان نیست بلکه کتاب تشریع است و نمایه بهائی بودن وآئین آن و فارق رفتاری بین بهائی و غیر بهائی   


است. پس بسیار مهم است دانسته شود در این کتاب _که بهائیان وحی الهی می شمارندش _ مشخصه بهائی بودن و بهائی زیستن   


چیست و فارق بین او و دیگران کدام است؟  


اقسام کتاب اقدس :
  


قسمت نخست: [COLOR=blue]اولین واجب چیست؟:شناخت من !!

قسمت دوم: ملاک هدایت و ضلالت:من!

قسمت سوم: انحصار خیر در من!

قسمت چهارم: ویژگی های" مشرق وحی" یعنی من!

قسمت پنجم: ابعاد عرفان من!

قسمت ششم: ادعاهای من!

قسمت هفتم: نماز اما رو به من!!

قسمت هشتم: نماز جماعت ممنوع!

قسمت نهم: خطا کار را بسوزانید !!

قسمت دهم: اگر مرادوست نداشته باشید...

قسمت یازدهم: زنان شهروندان درجه دوم!

قسمت دوازدهم :سر تراشی ممنوع!

قسمت سیزدهم : داغ زدن بر پیشانی دزد!

قسمت چهاردهم: پرداخت جریمه فحشاءبه بیت العدل !

قسمت پانزدهم : تعویض وسائل خانه هر نوزده سال یکبار!

قسمت شانزدهم: وجوب شستن پا !

قسمت هفدهم : رفع اختلاف با اقدس!

قسمت هیجدهم : دفن اموات در بلور!

قسمت نوزدهم : طلا بدهید اگر غمگین بسازید!

قسمت بیستم : تبعیض مضاعف نسبت به زنان !

قسمت بیست و یکم :اعتراض جایز نیست!

قسمت بیست و دوم : شاهکار ارث در بهائیت!

قسمت بیست و سوم : جواز چند همسری در بهائیت!

قسمت بیست و چهارم: اقدس و انحصار طلبی !

قسمت بیست و پنجم: ازدواج با محارم و اقارب !

قسمت بیست و ششم : همه نجاسات جهان پاک شد!

قسمت بیست و هفتم : حرام بودن اعتراض بر زمامداران !

قسمت بیست و هشتم: آزادی مشروط در پرسیدن!

قسمت بیست و نهم : تقویم جعلی نوزده ماهه !

قسمت سی ام : پاک شدن آب نطفه (منی)!   
تصویر
Commander
Commander
پست: 2503
تاریخ عضویت: جمعه ۱۱ آبان ۱۳۸۶, ۳:۰۶ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 7581 بار
سپاس‌های دریافتی: 6236 بار
تماس:

Re: نگاهی به کتاب اقدس

پست توسط مائده آسمانی »

 .:. بسم الله الرحمن الرحیم .:.  






 
  قسمت نخست: [COLOR=blue]اولین واجب چیست؟:شناخت من !!


    

مفهوم اولین عبارت کتاب مقدس بهائیان (کتاب اقدس) این است: [HIGHLIGHT=#ffff00]همه گمراهند جز بهائیان !  

بهاءالله در عبارت اول کتاب مدعی است که هرکس مرا نشناسد از اهل ضلالت محسوب می شود حتی اگر همه کارهای خوب جهان

بدست او صادر شده باشد!!


لذا پیام "اقدس "به همه شش میلیارد انسان روی زمین ،همه نیکوکاران و مخترعان و دانشمندان غیر بهائی این است که شماگمراهید و


همه کارهای خوبتان هم باطل است چون مرا نشناخته اید...


این عبارت را باید به عنوان معرفی بهائیت به نقل از کتاب اقدس به مجامع بین المللی فرستاد...


بهاءالله کتاب اقدس را این چنین آغاز می نماید:

"ان اول ما کتب الله علی العباد عرفان مشرق وحیه و مطلع امره الذی کان مقام نفسه فی عالم الامر و الخلق من فاز به قد فاز بکل


الخیروالذی منع من اهل الضلال و لو یاتی بکل الاعمال"

ترجمه:

نخستین چیزی که خدا بر بندگان واجب فرموده شناخت کسی است که محل تابش وحی الهی و محل طلوع امر او قرار گرفته است


یعنی همان که در عالم امر و عالم خلق به منزله خود او یعنی خود خداست!



هرکس به این عرفان دست یافت به همه خیرها دست یازیده است و هرکس از این عرفان محروم شد یا خود را محروم ساخت از اهل


گمراهی است حتی اگرهمه اعمال را هم انجام بدهد.

از جوانان عزیز و دانش پژوهان گرامی می خواهم به این عبارت که نخستین جمله و طلیعه کتاب مقدس بهائیان است دقت نمایند و


برداشت های خودشان را از آن بیان نمایند.

بنده برای شروع بحث سعی می کنم مطالب برآمده از این عبارت را فهرست نمایم:

1-اولین وظیفه هرکس شناخت رسول است.(رسول از سوی چه کسی؟!)

2-شناخت رسول ،مهمتر از شناخت خود خداست چون اولین واجب شناخت خود خدا نیست بلکه شناخت رسول است!


معلوم نیست وقتی هنوز خود خدا را نشناخته اند چطور رسول او را می توانند بشناسند؟!

3-رسول ،قائم مقام خدا در عالم خلق و امر است بلکه نفس اوست!

توضیح عالم خلق و امر باشد برای بعد!

وقتی خود فرد شناخته شده نیست شناخت قائم مقام او چه معنی دارد؟!

4-وصول به همه خیرها در گرو شناخت این رسول است !

5- هرکس از این عرفان منع شود گمراه است حتی اگر همه اعمال را انجام دهد!

پس هرکس در دنیا به عرفان رسول دست نیافت از نظر بهاءالله اهل ضلالت و گمراهی است و اگر اعمال خوبی هم انجام دهد به درد

نمی خورد و باطل است.

خلاصه سخن بهاءالله در نخستین عبارت کتاب اقدس این است که :

امروزه روز اگر کسی بهاءالله را شناخت به همه خیرها دست یافته و اگر نشناخت گمراه و اهل ضلالت است و هیچ کار خیر او هم به درد

نمی خورد و یکسره در گمراهی سقوط کرده است.

خلاصه قبل از شناخت خدا باید همه جهانیان بهاءالله را بشناسند و گرنه همه باطلند.

در یک کلام فقط سه چار ملیون بهائی که بهاء الله را شناخته اندهدایت شده اند و شش میلیارد انسان دیگر روی زمین اهل گمراهی اند

حتی اگر همه کارهای خیر در پرونده آنها باشد!!


بنازم انحصار طلبی را که از این بالاتر نمی شود!

همه دنیا گمراهند جز این سه چهار میلیون نفر و همه مطالب و اعمال خوبشان هم باد هواست!

راستی یک پیامبر الهی سراغ دارید که مردم را این چنین به خود _و نه به خدا _فراخوانده باشد؟!

یک آدم انحصار طلب سراغ دارید که به اسم دین ،خود را قائم مقام خدا در عالم خلق و امر معرفی نموده و بگوید به جای هر شناخت دیگر

بیائید دنبال من که اگر مرا نشناسید و دنبال من نیائید محکوم به گمراهی و بدبختی هستید؟!
تصویر
Commander
Commander
پست: 2503
تاریخ عضویت: جمعه ۱۱ آبان ۱۳۸۶, ۳:۰۶ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 7581 بار
سپاس‌های دریافتی: 6236 بار
تماس:

Re: نگاهی به کتاب اقدس

پست توسط مائده آسمانی »

 .:. بسم الله الرحمن الرحیم .:.  



قسمت دوم: ملاک هدایت و ضلالت:من!


میرزا در این فراز نخست از کتاب "اقدس "خود را " مشرق وحی " یعنی [HIGHLIGHT=#ffff00]محل تابش وحی الهی   است.


این مقام را هم تا مقام خدائی بالا برده و گفته در حد خالقیت در عالم امر و خلق است.


یعنی این مشرق وحی ، همان مقام خدائی و آفرینندگی چه در عالم خلق و چه در عالم امر است!


پس مردم با میرزائی روبرو هستند که حامل وحی الهی است بلکه خود نفس الهی است !


نتیجه اش این می شود که موافقت با میرزا فوز و رستگاری و مخالفت با او عین ضلالت است.


همه دگر اندیشان محکوم به گمراهی و همه مصدقین میرزا فائز به رستگاری اند!



مسلمان و مسیحی و کلیمی و زرتشتی از ادیان الهی که به او باور مند نیستند اهل ضلالتند!


هر دگر اندیش صالح و نیک عمل و مردم خواه و دانشمند و مخترع و ...رفتارش غیر مرضی و عبث و غیر قابل قبول است مگر آنکه بهائی


شود و به میرزا عرفان پیدا کند که بلافاصله و فی الفور از فائزین می گردد!


دانشجوی ما شنیده بود در بهائیت سخن از وحدت عالم انسانی است حالا در مقدس ترین کتاب بهائیان عبارتی را می خواند که


مفهومش این است که شش میلیارد انسان روی زمین جز چند میلیون بهائی همه اهل ضلالت محسوبند.


پس همه آدمیان بر خلاف ادعای "همه بار یک دارید و برگ یک شاخسار" ،برگ های یک شاخسار نیستند مگر می شود فوز و ضلالت در


یک شاخه با هم وحدت داشته باشند ؟!


کسانی که اگر همه کارهای خیر جهان در پرونده آنان باشد باز گمراه محسوب می شوند چگونه با فائزین(باورمندان به میرزا) برابر شمرده

می شوند؟

خود میرزا کور و بینا را مساوی نمی داند ،فائز و گمراه را یکی نمی شمرد آنوقت چطور از وحدت عالم سخن می گوید؟!


عجبا حل این مسئله غامض را از عقول صافیه بپرسند تا جوابی گیرند و از تیغ تناقض فاحش برهند!


یا از شعار وحدت عالم انسانی بگذرند یا از اقدس دست بکشند.

یا از همه اندیشمندان جهان که غیر بهائی اند بخاطر تهمت ضلالت به آنها عذر خواه شوند یا این جمله را از کتاب مقدس خود پاک نمایند.


یا بهاءالله را از مشرق وحی بودن پائین آورند یا اقدس را نوشته یک انحصار طلب پر مدعا شمرند که به گزاف خود را نفس الهی در عالم


امر و خلق نامیده است...


یا همه شعارهای قشنگ بهائی را در آینه این عبارات عوض کنند یا خود را مربوط به دوران جدید نشمرند که همه کس جز خود را گمراه


دانند و اعمال خوب آنها را هباء منثور گویند...


انتخاب با خود آنهاست...
تصویر
Commander
Commander
پست: 2503
تاریخ عضویت: جمعه ۱۱ آبان ۱۳۸۶, ۳:۰۶ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 7581 بار
سپاس‌های دریافتی: 6236 بار
تماس:

Re: نگاهی به کتاب اقدس

پست توسط مائده آسمانی »

 .:. بسم الله الرحمن الرحیم .:.  





قسمت سوم: انحصار خیر در من!



میرزا در همین عبارت نخست کتاب اقدس تکلیف خود و دیگران را مشخص می نماید:



من جامع همه خوبی ها و خیرات هستم و دیگران نقطه مقابل آن یعنی بدی و ضلالت!!


می فرماید:


من فاز به قد فاز بکل الخیر



یعنی هرکس به عرفان من (مشرق وحی)برسد به همه خیر ها فائز شده است!



توجه می فرمائید صحبت از کل خیرها و تمامی خوبی هاست نه بخشی از آن!



به عبارت دیگر میرزا خود را در هزاره سوم و در میان میلیاردها انسان روی زمین برترین موجود و "کل خوبی ها"شمرده و دیگران را به


شناخت خود یعنی این عنصر انحصاری هزاره سوم که برابر همه خوبی هاست فراخوانده است!!



انسان های این هزاره ول معطل انداگر سراغ هر خیر دیگری جز بهاءالله بروند ، نه اینکه ول معطلند بلکه در ضلالت اند اگر این خیر را رها


کنند و خود را به خیر کوچکی مشغول سازند!




باید همه کارهای خیر و موسسات خیریه و اختراعات و اکتشافات و پروژه های پژوهشی تعطیل شود و همه محققین حهانی بسیج شوند


که این وجود کل خیر را بشناسند و گرنه سر از گمراهی در آورده و با وجود همه کارهای خیر به باطل غلطیده اند!!


کتاب اقدس فریاد می زند:

 خیر مطلق و انحصاری هزاره سوم   نوری مازندرانی است و مابقی هیچ هیچ!!   
  
  
  
  
تصویر
Commander
Commander
پست: 2503
تاریخ عضویت: جمعه ۱۱ آبان ۱۳۸۶, ۳:۰۶ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 7581 بار
سپاس‌های دریافتی: 6236 بار
تماس:

Re: نگاهی به کتاب اقدس

پست توسط مائده آسمانی »

 .:. بسم الله الرحمن الرحیم .:.  






قسمت چهارم: ویژگی های" مشرق وحی" یعنی من!


جناب میرزا در این فراز نخست از کتاب اقدس،چنانکه عرض شد خود را "مشرق وحی" نامیده است.


اگر بخواهیم از درون عبارات خود او بفهمیم "مشرق وحی "یعنی چه این نکات قابل بیان است:


1- او کسی است که ظهور وحی الهی از طریق اوست یعنی سخنانش وحی الهی است.


2- اوکسی است که همچون خداوند تدبیر عوالم خلق و امر را می کند بلکه نفس اوست.


3- خدا شناسی یعنی مشرق وحی شناسی زیرا اولین واجب در بهائیت خداشناسی نیست بلکه مشرق وحی شناسی است



(اول ما کتب الله علی العباد عرفان مشرق وحیه).


بنابر این گام نخست و اولین پایه عرفان در دین بهائی ،"میرزا حسینعلی شناسی "است به عنوان کسی که جانشین خدا در زمین و


زمان و کل عوالم خلقت حتی عوالم ناسوت و ملکوت و مجردات (عالم امر) می باشد!


4-هدایت و ضلالت در بهائیت منوط به "میرزا حسینعلی شناسی"است. همه خط کشی ها در بهائیت وابسته به این عرفان است.


اگر او را شناختی فائزی و اگر نشناختی گمراهی:


"من فاز به قد فاز بکل الخیروالذی منع من اهل الضلال و لو یاتی بکل الاعمال"


************


حالا جا داردسوالات پژوهشگران پیرامون این عرفان را مطرح کنیم:


 الف: چه کسی تعیین می کند این عرفان در عارف محقق شده یا نشده است؟


به عبارت دیگر چه کسی انگ هدایت یا ضلالت را به مدعی عرفان میرزا می زند و قضاوت می کند که تو به این عرفان فائز شدی پس


مهتدی هستی یا به این عرفان نرسیدی پس گمراهی؟


الان چه کسی قضاوت می کند منتقدان بهائیت و میرزا حسینعلی بهاءالله که با شناخت تحلیلی تاریخ و اظهارات و آثارش ،او را مدعی


دروغین می دانند راه به هدایت برده اند یا مجذوبین میرزا که همه چیز او را با دید اثبات توجیه می کنند .آنها از اهل ضلالتند یا اینان؟!


یعنی تشکیلات بهائی پیشاپیش منتقدان و مخالفان خود را اهل ضلالت نامیده و بر هر گونه تحری حقیقت که به نتیجه مخالفت با آنها


بیانجامد انگ ضلالت زده است!


این پارادوکسی است که باید توسط تشکیلات بهائی یا هر بهائی منصفی جواب داده شود زیرا از یک سو می گویند باید تحری حقیقت


کرد و از سوی دیگر می گویند اگر در پایان این تحری به نتیجه مخالف ما رسیدی اهل ضلالتی!!


ب: شناخت و عرفان میرزا شامل چه چیز هائی می شود:


بیو گرافی او ، فعالیت های اجتماعی فر هنگی اقتصادی وسیاسی او، آثار و نوشته هایش، و همه این ها از دید خودش یا مورخین بهائی


ملاک است یا از دید مورخین غیر بهائی ،از دید منتقدان یا از دید مجذوبان ؟!


چه میزان تحقیق و در چه حوزه هائی باید تحقیق شود تا عرفان حاصل گردد؟


الان تکلیف شش میلیارد انسان غیر بهائی در روی زمین چیست که هنوز میرزا را نشناخته اند؟


بی گمان آنها طبق نص صریح کتاب اقدس جزو گمراهانند !!


آنها اگر خواستند از گمراهی خارج شوند باید چه بخوانند و از دید چه کسانی بخوانند و چه کسی قضاوت می کند عرفان آنها به واقع


اصابت کرده یا نکرده است ؟


مهتدی شده اند یا در گمراهی غلطیده اند؟!  
تصویر
Commander
Commander
پست: 2503
تاریخ عضویت: جمعه ۱۱ آبان ۱۳۸۶, ۳:۰۶ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 7581 بار
سپاس‌های دریافتی: 6236 بار
تماس:

Re: نگاهی به کتاب اقدس

پست توسط مائده آسمانی »

    .:. بسم الله الرحمن الرحیم .:.    
   
 


قسمت پنجم: ابعاد عرفان من!



شخصیت مشرق وحی(میرزا حسینعلی نوری) که به گفته خودش عرفان او اولین واجب است از دید نزدیکان و خویشانش شنیدنی است.

برای اینکه او را بهتر بشناسیم به سراغ برادر و خواهر او می رویم.خواهر فاضله اش عزیه خانم در باره او و سواد و اطلاعات علمی اش و       آیه نویسی به سبک آثار باب و ریختن سیاه مشق ها به رودخانه و رفتارهایش در ماجراجوئی های بلند پروازانه برای تصدی پست          در ایران و اقدام برای ترور شاه و ایجاد تضییقات برای بابی ها بر اثر اقدامات سیاسی و نظامی و مشارکت درقتل و غارت اموال          در ایام تبعید در عراق و فتنه انگیزی برای کنار زدن برادر از جانشینی باب و نشستن به جای او و فرارش به کوههای          بعد از افشای نقشه هایش و ماجراهائی که او از گفتن آنها شرم می کند و در آخر این شعر بابی ها را در مدیحت او می آورد که:      اگر حسینعلی مظهر حسین علی است

هزار رحمت حق بر روان پاک یزید
  

و بعد دعواهای خانگی برای جانشینی باب و جدال های خونین که مجبور می شوند یکی را به عکا و دیگری را به قبرس بفرستند تا از هم          باشند و دعوی های باطل و رونویسی از عربی های آب نکشیده باب برای صدور وحی و کتاب (!) و... که تفصیل آنها را در کتاب تنبیه          عزیه خانم خواهر میرزا می توان مطالعه نمود ...   
آیا این شناخت از "مشرق وحی " از جانب خواهری که از کوچکی با او بوده و در یک خانه و زیر یک سقف با او می زیسته و در همه جا          در تبعید او را همراهی کرده و رازهای درونی خانه او را می دانسته و همه حالات و سکناتش را زیر نظر داشته ،مورد قبول است و          کامل مشرق وحی محسوب می گردد؟!


آیا شناخت میرزا یحیی ملقب به صبح ازل (برادر کوچکترش که جانشین باب محسوب می شده و میرزا حسینعلی سالها خود را چاکر          او می شمرده و درعراق خود رازیر فرمان او می دانسته )از او _که او را با گرگ ها و درندگان برابر می داند_قابل قبول است و          مشرق وحی محسوب می شود؟!   
آیا شناختی که مورخین از او و فتنه انگیزی هایش در ایران بدست می دهند عرفان مشرق وحی محسوب می شود ؟!   
(شامل اقدام برای ترور شاه و پناهنده شدن به سفارت روس برای فرار از عقوبت و مشارکت در قتل مجتهد قزوینی (ملقب به شهید         ) و پناه داده به زرین تاج از مباشرین در این قتل و رفتن با زرین تاج به ییلاقات شمال و اعلام نسخ اسلام در دشت بدشت و انجام          ننگین در آن دشت که بزرگان بابیه راهم به اعتراض واداشت و حمایت از شورشیان بابی که سه جنگ تحمیلی خانمانسوز در ایران          انداختند و ایجاد تفرقه در کشور با فرقه سازی و... ) عرفان جناب میرزا می تواند ابعاد دیگری هم داشته باشد:   
تعریف و تمجید و غلو و مبالغه در مدح جنابش به نوعی که او را نفس خدا در عالم خلق و امر بدانیم چنانکه خودش ،خویشتن را به این          مزین فرموده اندو مجذوبان او هم تکرار نموده اند!

 
تصویر
Commander
Commander
پست: 2503
تاریخ عضویت: جمعه ۱۱ آبان ۱۳۸۶, ۳:۰۶ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 7581 بار
سپاس‌های دریافتی: 6236 بار
تماس:

Re: نگاهی به کتاب اقدس

پست توسط مائده آسمانی »

    .:. بسم الله الرحمن الرحیم .:.    

 


قسمت ششم: ادعاهای من!


از فراز دوم کتاب اقدس تا فراز دوازدهم جناب میرزا حسینعلی آن چنان تعریف و تمجید های فراوانی _در اندازه خدائی _از خود به عمل



می آورد که هر خواننده ای از دیدن آن عبارات و ادعاهای گزاف انگشت حیرت به دهان می برد!


این سبک از مداحی برای خویشتن نو بر همان مشرق وحی است که خود را نفس خدا در عالم امر و خلق لقب داده است و به آرامی با



حذف خدا خود را همو جا می زند!

به اختصار ادعاهای اورا فهرست می کنیم:

1-بعد از عرفان من ، باید از اوامر من اطاعت کنید !

2-آنانکه اهمیت احکام مرا نمی فهمند پشه های سرگردان هستند !

3-ما شما را امر می کنیم نفسانیات و هوای نفستان را در مقابل ما بشکنید!

4-دریاهای حکمت و علم از مطالب ما فوران نموده است آن را غنیمت شمرید!

5-هر کس پیمان اوامر ما را بشکند اهل ضلالت است!

6-اوامر من رحمت من بر بندگان من می باشد!

7-هر کس شیرینی سخنان مرا بیابدحاضر است همه گنجینه های خود را در این راه ببخشد!

8-اعمال و احکام را به خاطر محبت من انجام دهید!

9-به جان خودم سوگند اهل انصاف حاضرند گرد احکام من طواف کنند!

10-ما با انگشتان قدرت و اقتدارخودهم احکام نازل کردیم هم پلمپ شیشه علم را گشودیم!

11- ای اندیشمندان آنچه از قلم وحی ما صادر شده بر این مطالب شهادت می دهد!



پس از این مقدار تعریف از خویشتن _که در سراسر کتاب اقدس ادامه دارد_ به تشریع حکم نماز می پردازد ...
تصویر
Commander
Commander
پست: 2503
تاریخ عضویت: جمعه ۱۱ آبان ۱۳۸۶, ۳:۰۶ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 7581 بار
سپاس‌های دریافتی: 6236 بار
تماس:

Re: نگاهی به کتاب اقدس

پست توسط مائده آسمانی »

    .:. بسم الله الرحمن الرحیم .:.    
 





قسمت هفتم: نماز اما رو به من!!


مدعی کتاب اقدس که در فراز های سابق در باره خود گفته بوداولین واجب ،شناخت من است وملاک هدایت و ضلالت شخص من و خیر


منحصر در من است و منم مشرق وحی که هر کس مرا نشناسداهل ضلالت است و منم که شیشه معرفت را مهر کرده و اهل انصاف


بایدگرد اوامر من طواف کنند...


آنگاه و در ادامه به این مقدار هم راضی نشده حکم نماز را به قصد اینکه همه باید رو به سوی او خضوع و نمازکنند ،در کتاب اقدس صادر


می نماید!

ترجمه عبارات چنین است:


"بر شما نوشته شد نمازی نه رکعتی ، از سوی خدای نازل کننده آیات_ یعنی من _ تاکه صبح و ظهر و شام آن را انجام دهید. البته مقدار


آن بیشتر بود که بقیه را به شما تخفیف دادیم!


اما چون قصد نماز کردید_در وقتی که من زنده باشم_ باید رو به مقام مقدس من نماز کنید که مطاف ساکنان ملاء اعلی ومحل اقبال


اهالی شهرهای بقا و محل صدور فرمان برای آسمانیان و زمینیان است !


وقتی هم که من- همان شمس حقیقت - غروب کردم به سوی محلی نماز کنید که برای شما معین کردیم -یعنی رو به قبر من نماز کنید -!"


آری روزانه نه رکعت نماز به جای آورید به سوی مقام اقدس من در وقتی که زنده باشم و چون بمیرم رو به قبر من این نه رکعت را در


هرروزی سه نوبت به جای آورید:


و اذا اردتم الصلوه ولوا وجوهکم شطری الاقدس...



در هنگام حیات من قطب نمائی تهیه کنید که هر لحظه نشان دهد من کجا هستم(!)



و آنگاه صبح و ظهر و مغرب به سوئی که آن قطب نما نشان داد نماز بگزارید!


و بدانید که وجود اقدس من همان مقام مقدسی است که عرشیان و کروبیان گرد آن طواف می کنند:


...شطری الاقدس المقام الذی جعله الله مطاف الملاءالاعلی


و مقبل اهل مدائن البقاء و مصدر الامر لمن فی الارضین و السماوات!


این عبارات از شرح بیشتر بی نیاز است.
تصویر
Commander
Commander
پست: 2503
تاریخ عضویت: جمعه ۱۱ آبان ۱۳۸۶, ۳:۰۶ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 7581 بار
سپاس‌های دریافتی: 6236 بار
تماس:

Re: نگاهی به کتاب اقدس

پست توسط مائده آسمانی »

    .:. بسم الله الرحمن الرحیم .:.    
 






قسمت هشتم: نماز جماعت ممنوع!!


ما(خدای تنها و زندانی و تبعیدی) بعد از آنکه در رکعات نماز به شما تخفیف دادیم تصمیم گرفتیم که نماز جماعت را هم ملغی کنیم و


دستور دهیم همه نمازها را به فرادی و غیر جماعت (یعنی تنهائی) بخوانید!


اما دیدیم که در مورد نماز میت ،بد است که به جماعت خوانده نشود لذا به تصمیم خود در تحریم همه نماز های جماعت ،استثنا زدیم و


اجازه دادیم که فقط نماز میت را به جماعت بخوانید ولی سایر نماز ها را اجازه ندادیم به جماعت بخوانید!


ضمنا برای آنکه معلوم شود ما از اسلام برتریم تصمیم گرفتیم یک چیزی بر نماز میت مسلمین اضافه کنیم و آن تعداد تکبیرات نماز میت


است!


چون در اسلام پنج تکبیر برای نماز میت آمده است ما (خدای تنها و زندانی و تبعیدی) مقررکردیم در بهائیت شش تکبیر گفته شود تا برتری


بهائیت بر اسلام مشخص شود!!


اما متن نماز میت را هرچه فکر کردیم نتوانستیم چیزی پیدا کنیم که بهتر از مال مسلمین باشد لذا با کمال تاسف عرض می کنیم اگر


عربی شما خوب است همان متن مسلمین را بخوانید .


اگر هم عربی و علم قرائت نمی دانستیدو بلد نبودید عیب ندارد بی خیال شوید ما هم از شما گذشتیم (قد عفونا عنکم)!!


این هم عبارات کتاب مقدس اقدس تا پنداشته نشود مطالب بالا شوخی است یا اختراع ناقد:


قد رفع حکم الجماعه الا فی صلوه المیت...

قد نزلت فی صلوه ا
لمیت ست تکبیرات...

والذی عنده علم القرائه له ان یقرء ما نزل قبلها و الا عفا الله عنه !





به راستی چرا بهائیت با نمازجماعت مخالف است؟!


اگر جماعت بد است چرا در مورد میت خوب است ولی در مورد زنده ها بد و حرام؟!



یعنی تا زنده اید کنارهم نایستید و مجتمع نشوید ولی وقتی کسی مرد می توانید مجتمع شویدو نماز جماعت بخوانید ؟!

چرا در عبادتگاه مجتمع شدن ، هم آوا شدن ، با آهنگ نوای امام یکی شدن،نشستن و برخاستن مجتمع ، قیام و قعود و قنوت و سجود و


تشهد مشترک باید حرام باشد؟!


چه کینه ای دارد این خدای زندانی با جماعت؟!


حذف نماز جماعت ،نماز جمعه ،نماز عیدین در مساجد و مصلاهای کوچک و بزرگ و جهانی (کعبه بزرگ ،این عبادتگاه عتیق) که از زیبا ترین


جلوه های بندگی و عبودیت است چرا باید مورد دشمنی این خدای زندانی و دین او قرار بگیرد و تحریم شود ؟!


تحلیل بیشتر در مورد این کینه ورزی با نماز جماعت را به وقت دیگری وا می نهم...


اسلام باید توسط این خدای زندانی و تبعیدی به عراق ،نسخ شود و به جرگه ادیان منسوخه بپیوندد چون یک تکبیر در نماز میت کم دارد ؟!

حالا ما می آئیم دین جدیدی می آوریم که یک تکبیر در نماز میتش اضافه تر دارد!

اما متن نماز میت را چون نتوانستیم چیزی بهتر پیدا کنیم همان متن مسلمین را توصیه می کنیم که بروید از توضیح المسائل ها ی


مسلمین پیدا کنید و بخوانید!!


اگر هم نتوانستید که بی خیال شوید ما خدای زندانی شما را می بخشیم!!
تصویر
Commander
Commander
پست: 2503
تاریخ عضویت: جمعه ۱۱ آبان ۱۳۸۶, ۳:۰۶ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 7581 بار
سپاس‌های دریافتی: 6236 بار
تماس:

Re: نگاهی به کتاب اقدس

پست توسط مائده آسمانی »

    .:. بسم الله الرحمن الرحیم .:.    
 






قسمت نهم: خطا کار را بسوزانید !!


آئینی که مدعی است من پیام آور محبت هستم و با عداوت میانه ای ندارم و حتی گرگان خونخوار را می گوید ملجا و پناه شوید ومحبت


کنید و مشک ختن به مشامشان برسانید و همه احکام قصاص را می گوید منسوخ داشتیم و دستور به محبت و رافت دادیم یکباره و در


یک چرخش سیصدو شصت درجه ای ،خشن ترین حکم را در باره خطا کاران صادر می نماید: سوزاندن!!

تعجب نکنید در بهائیت حکم کسی که خانه ای را آتش بزند ،سوزاندن است!

یعنی خود سوزاننده را بیاورند و نفت روی او بریزند و آتشش بزنند یا کنارش آتش افروزند و او را زنده زنده در آتش افکنند!!

تصور این صحنه قرون وسطائی را بنمائید که مردم بهائی همه در استادیوم جمع شده اند و مشغول تماشا هستند که ناگاه خطا کار را


می آورند و مامور اجرای حکم می گوید :

جناب ولی امر (البته فعلا که بهائیت ولی امر ندارد،لابد می گوید جناب رئیس بیت العدل)اجازه می فرمائید حکم را اجرا کنیم؟!
و او سری به نشانه موافقت تکان می دهد و در این هنگام جلاد وظیفه خود را آغاز میکند...
چند لیتر نفت را که از قبل آماده شده روی تمام قسمت های بدن خطاکار می ریزد و سپس کبریت (یا فندک) را از جیب در می آورد و


منتظر فرمان رئیس بیت العدل(که لابد یکی از همان نه نفر مستقر در اسرائیل است) می ماند.در این لحظه تاریخی ،رئیس انگشت اشاره


را به نشانه کشتن رو به پائین می برد و مامور اجرا فندک را به بدن خطاکار نزدیک می کند و با گفتن یک "الله ابهی" طرف را آتش


می زند...
جمعیت حاضر در استادیوم که همه بهائی هستند یکباره از شوق اجرای حکم حضرت خدای زندانی( یعنی میرزا حسینعلی بهاءالله )از جا


بر می خیزند و یکصدا فریاد"الله ابهی" سر می دهند و برای جلاد ابراز احساسات می کنند... اما خطا کار مشغول سوختن است


وهرچه بیشتر آن خطاکار سوخته می شود جمعیت بیشتر شادی می کنندوگویند الحمد لله که حکم دین محبت اجرا گردید...!
****
این عین عبارت کتاب اقدس است:

"ومن احرق بیتا متعمدا فاحرقوه "



اگر کسی عمدا خانه ای را آتش زد باید او را بسوزانید !!



البته جناب خدای زندانی یک تخفیف هم داده و گفته اگر کمی دینتان ضعیف بود و نخواستید حکم الهی مرا اجرا کنید حداقل او را تا آخر


عمر در زندان اندازید و غذا ولباس و پوشاک هم به او بدهید تا در این مسافرخانه مجانی روزگار بگذراند و به ریش کسانی که خانه شان را


آتش زده بخندد.اگر چنین کاری را کردید "لا باس علیکم"یعنی گناه نکرده اید ولی حکم اصلی همان سوزاندن است:


و ان تحکموا لهما حبسا ابدیا لا باس علیکم!



باس بر شما نیست یعنی از این تغییر حکم(حبس ابد بجای سوزاندن) گناه نکرده اید ولی بدانید فرمان درست همان است که گفتم:

سوزاندن و سوزاندن!

کاش بهائیت فراگیر شود و در جهان حاکمیت یابدتا شاهد ساخت این استادیوم هائی که بمنظور اجرای حکم سوزاندن کتاب اقدس


ساخته می شود باشیم !!
تصویر
ارسال پست

بازگشت به “بهائیت”