بررسي آيه : « وَالسَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ »

مدیر انجمن: شورای نظارت

ارسال پست
Commander
Commander
پست: 2503
تاریخ عضویت: جمعه ۱۱ آبان ۱۳۸۶, ۳:۰۶ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 7581 بار
سپاس‌های دریافتی: 6236 بار
تماس:

Re: بررسي آيه : « وَالسَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ »

پست توسط مائده آسمانی »

 تصویر 





نگاهي به آخرين سخنان امير مؤمنان علي عليه السلام:




پس از مطالعه برخى از اعترافات و آرزوهاى دو خليفه اول، بى مناسبت نخواهد بود اگر نگاهى مقايسه آميز به آخرين سخنان امير مؤمنان


علي عليه السلام نيز داشته باشيم.



ابن اثير جزرى در اسد الغابة مى‌نويسد:


عن عمرو ذي مر قال: لما أُصيب علي بالضربة، دخلتُ عليه وقد عَصَب رأْسه، قال قلت: يا أَمير المؤمنين، أَرني ضربتك. قال: فحلَّها، فقلت:


خَدْشٌ وليس بشيء. قال: إِني مفارقكم. فبكت أَم كلثوم من وراء الحجاب، فقال لها: اسكتي، فلو ترين ماذا أَرى لما بكيت. قال فقلت: يا


أَمير المؤمنين، ما ترى؟ قال: هذه الملائكة وفود، والنبييون، وهذا محمد يقول: يا علي، أَبْشِر، فما تصير إِليه خَيرٌ مما أَنت فيه.

عمرو ذى مر مى‌گويد: هنگامى كه علي عليه السلام ضربت خورد نزد وى رفتم ديدم سرش را بسته است گفتم: اى امير مؤمنان جاى


ضربه شمشير را به من نشان بده، دستمال سرش را باز كرد، گفتم: زخم كوچكى است، فرمود: من از جمع شما مى‌روم، امّ‌كلثوم كه


پشت پرده بود گريه كرد، فرمود: ساكت و آرام باش، اگر آنچه من مى‌بينم تو مى‌ديدى گريه نمى‌كردي، گفتم: اى امير مؤمنان چه


مى‌بينى؟ فرمود: اين‌جا گروهى از فرشتگان و پيامبران جمع شده‌اند و اين هم رسول خدا محمد (صلى الله عليه وآله) است كه


مى‌فرمايد: اى علي بشارتت باد، آنچه در انتظار تو است بهتر از چيزى است كه هم اكنون داري. 1


زمخشرى در ربيع الأبرار مى‌نويسد:

أسماء بنت عميس: أنا لعند علي بن أبي طالب بعد ما ضربه ابن ملجم، إذ شهق شهقة ثم أغمي عليه، ثم أفاق فقال: مرحباً، مرحباً،


الحمد لله الذي صدقنا وعده، وأورثنا الجنة، فقيل له: ما ترى؟ قال: هذا رسول الله، وأخي جعفر، وعمي حمزة، وأبواب السماء مفتحة،


والملائكة ينزلون يسلمون علي ويبشرون، وهذه فاطمة قد طاف بها وصائفها من الحور، وهذه منازلي في الجنة. لمثل هذا فليعمل العاملون.

اسماء دختر عميس مى‌گويد: پس از آنكه علي عليه السلام به وسيله ابن ملجم ضربت خورد نزد آن حضرت بودم، ناگهان صيحه‌اى زد و


بيهوش شد، سپس به هوش آمد وفرمود: خوش آمديد، خوش آمديد، سپاس خدا را كه وعده اش راست بود و ما را وارث بهشت قرار داد،


سؤال شد: چه مى‌بينى؟ فرمود: اين رسول خدا ( صلى الله عليه وآله ) است واين هم برادرم جعفر و عمويم حمزه، درهاى آسمان باز و


فرشتگان نازل مى‌شوند و به من سلام مى‌كنند و بشارت مى‌دهند و اين هم فاطمه است كه حور العين او را در بر گرفته‌اند و اين هم


جايگاههاى من در بهشت است. برا ى چنين پاداشى كوشندگان بايد بكوشند. 2





[COLOR=#953734]پاورقی :  


1. الجزري، عز الدين بن الأثير أبي الحسن علي بن محمد (متوفاي630هـ)، أسد الغابة في معرفة الصحابة، ج 4، ص 131، تحقيق عادل أحمد الرفاعي، ناشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت / لبنان، الطبعة: الأولى، 1417 هـ - 1996 م.

2. الزمخشري، أبو القاسم محمود بن عمرو بن أحمد جار الله (متوفاى538هـ) ربيع الأبرار، ج 1، ص 438، طبق برنامه الجامع الكبير، الإصدار الرابع.
تصویر
Commander
Commander
پست: 2503
تاریخ عضویت: جمعه ۱۱ آبان ۱۳۸۶, ۳:۰۶ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 7581 بار
سپاس‌های دریافتی: 6236 بار
تماس:

Re: بررسي آيه : « وَالسَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ »

پست توسط مائده آسمانی »

 تصویر 




 8. وجود منافقین در میان « السابقون الأولون » ادعای اهل سنت را باطل می کند: 


طبق آيات قرآن كريم در ميان همين (السابقون الأولون) كسانى بودند كه خداوند آن‌ها را منافق و «فى قلوبهم مرض» معرفى كرده


است؛ در آيه 31 سوره مدثر مى‌فرمايد:


وَمَا جَعَلْنَا أَصحَْبَ النَّارِ إِلَّا مَلَئكَةً وَمَا جَعَلْنَا عِدَّتهَُمْ إِلَّا فِتْنَةً لِّلَّذِينَ كَفَرُواْ لِيَسْتَيْقِنَ الَّذِينَ أُوتُواْ الْكِتَابَ وَيَزْدَادَ


الَّذِينَ ءَامَنُواْ إِيمَانًا وَ لَا يَرْتَابَ الَّذِينَ أُوتُواْ الْكِتَابَ وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ لِيَقُولَ الَّذِينَ فىِ قُلُوبهِِم مَّرَضٌ وَ الْكَافِرُونَ مَا ذَا أَرَادَ اللَّهُ


بهَِاذَا مَثَلًا.

مأموران دوزخ را فقط فرشتگان (عذاب) قرار داديم، و تعداد آن‌ها را جز براى آزمايش كافران معيّن نكرديم تا اهل كتاب


[يهود و نصارى‏] يقين پيدا كنند و بر ايمان مؤمنان بيفزايد، و اهل كتاب و مؤمنان (در حقّانيّت اين كتاب آسمانى) ترديد


به خود راه ندهند، و بيماردلان و كافران بگويند: خدا از اين وصف چه منظورى دارد؟!.

به اتفاق مفسرين سوره مدثر و به ويژه اين آيه در مكه نازل شده و مقصود از «فى قلوبهم مرض» نيز منافقين هستند.


و همين منافقين بودند كه به همراه ديگر مؤمنان و رسول خدا به مدينه هجرت كردند و جزء السابقون الأولون شدند.
بنابراين چگونه مى‌توان پذيرفت كه خداوند از تمام افرادى كه با پيامبر هجرت كردند، به صورت دائمى رضايت داشته باشد؛ حتى اگر جزء


«فى قلوبهم مرض» بوده‌ باشند.
تصویر
Commander
Commander
پست: 2503
تاریخ عضویت: جمعه ۱۱ آبان ۱۳۸۶, ۳:۰۶ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 7581 بار
سپاس‌های دریافتی: 6236 بار
تماس:

Re: بررسي آيه : « وَالسَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ »

پست توسط مائده آسمانی »

 تصویر 






 9. أبو الغادیه ، در میان ( السابقون الأولون)   : 



تاريخ صدر اسلام شاهد حضور چهره هايى در ميان (السابقون الأولون) است كه به اتفاق شيعه و سني، مورد غضب خداوند بوده كه


جايگاهشان آتش جهنم خواهد بود. از جمله اين افراد كسانى همچون ابوالغاديه قاتل عمار ياسر است.


ابن تيميه حرانى در باره او مى‌نويسد:


كان مع معاوية بعض السابقين الأولين وإن قاتل عمار بن ياسر هو أبو الغادية وكان ممن بايع تحت الشجرة وهم السابقون الأولون ذكر ذلك


ابن حزم وغيره.


برخى از السابقون الأولون (مهاجران نخستين) دور و بر معاويه بودند كه يكى از آنان ابوالغاديه قاتل عمار بن ياسر است، او كسى است كه


در بيعت شجره حضور داشت و با پيامبر بيعت كرد، اين مطلب را ابن حزم و ديگران نقل كرده‌اند.1


در حالى كه رسول خدا صلى الله عليه وآله در باره وى و گروهى كه او به آن‌ها تعلق داشت، فرمود:


وَيْحَ عَمَّارٍ تَقْتُلُهُ الْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ، يَدْعُوهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ، وَيَدْعُونَهُ إِلَى النَّار.


عمار را گروه نابكار مى‌كشند؛ در حالى كه عمار آن‌ها را به سوى بهشت و آن‌ها عمار را به سوى آتش دعوت مى‌كنند.2


جالب اين است كه خود ابوالغاديه، قاتل عمار، نقل كرده است كه كشنده عمار در آتش است.


ذهبى در ميزان الإعتدال مى‌نويسد:


عن أبي الغادية سمعت رسول الله صلى الله عليه وسلم يقول: قاتل عمار في النار وهذا شيء عجيب فإن عمارا قتله أبو الغادية.


از ابوغاديه نقل شده است كه گفت: از رسول خدا شنيدم كه فرمود: كشنده عمار در آتش است. و اين چيزى است شگفت‌آور؛ زيرا خود


ابوالغاديه عمار را كشته است.3


در نتيجه كسانى همچون ابوالغاديه، هر چند كه جزء «سابقون الأولون» بوده‌اند؛ اما به خاطر اعمالى كه پس از نزول آيه انجام داده‌اند،


رضايت خداوند از آن‌ها تبديل به غضب و خشم شده است.



پاورقی :

1.الحراني، أحمد بن عبد الحليم بن تيمية أبو العباس (متوفاي728هـ)، منهاج السنة النبوية، ج6، ص333، تحقيق د. محمد رشاد سالم، ناشر: مؤسسة قرطبة، الطبعة: الأولى، 1406هـ.

2. البخاري الجعفي، محمد بن إسماعيل أبو عبدالله (متوفاي256هـ)، صحيح البخاري، ج 1، ص172، ح436، كتاب الصلاة،بَاب التَّعَاوُنِ في بِنَاءِ الْمَسْجِدِ، و ج3، ص1035، ح 2657، الجهاد والسير، باب مَسْحِ الْغُبَارِ عَنِ النَّاسِ فِي السَّبِيلِ، تحقيق: د. مصطفى ديب البغا، ناشر: دار ابن كثير، اليمامة - بيروت، الطبعة: الثالثة، 1407هـ – 1987م.

3. الذهبي، شمس الدين محمد بن أحمد بن عثمان، (متوفاي748هـ)، ميزان الاعتدال في نقد الرجال، ج 2، ص 236، تحقيق: الشيخ علي محمد معوض والشيخ عادل أحمد عبدالموجود، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة: الأولى، 1995م.
تصویر
Commander
Commander
پست: 2503
تاریخ عضویت: جمعه ۱۱ آبان ۱۳۸۶, ۳:۰۶ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 7581 بار
سپاس‌های دریافتی: 6236 بار
تماس:

Re: بررسي آيه : « وَالسَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ »

پست توسط مائده آسمانی »

 تصویر 






 10 . ثعلبه بن حاطب بدری ، از ( السابقون الاولون ) و از بانیان مسجد ضرار : 


يكى از افرادى كه در جنگ بدر شركت داشته و به طور قطع جزء «السابقون الأولون» محسوب مى‌شود ثعلبة بن حاطب انصارى است.


بررسى تاريخ زندگى وي، نتايج بسيار جالبى را به همراه دارد كه از جمله آن‌ها بطلان نظريه عدالت صحابه، رضايت دائمى خداوند از


«السابقون الأولون»، بهشتى بودن حتمى آن‌ها و... است؛ زيرا به اعتراف بزرگان و دانشوران اهل سنت، وى جزء دوازده منافقى بوده


كه مسجد ضرار را بنا نهاده‌اند.


همچنين اوكسى است كه رسول خدا صلى الله عليه وآله براى او دعا كرد كه ثروتمند شود و تعهد گرفت كه زكات و صدقات را به موقع


پرداخت نمايد؛ اما پس از آن كه به ثروت هنگفتى رسيد، تعهداتش را فراموش و از زكات تعبير به جزيه كرد و از دادن آن به نماينده رسول


خدا خوددارى نمود.


حضور ثعلبه در دو جنگ بدر و احد:


ابن اثير جزرى در اسد الغابه مى‌نويسد:


ب د ع * ثعلبة ) بن حاطب بن عمرو بن عبيد بن أمية بن زيد بن مالك بن عوف بن عمرو بن عوف بن مالك بن الأوس الأنصاري الأوسي شهد


بدرا قاله محمد بن إسحاق وموسى بن عقبة وهو الذي سأل النبي صلى الله عليه وسلم ان يدعو الله ان يرزقه مالا.



محمد بن اسحاق و موسى بن عقبه گفته اند: ثعلبه انصارى در جنگ بدر حضور داشت و او همان كسى است كه از رسول خدا (ص)


تقاضا كرد، براى وى دعا كند تا پول دار شود.1


ابن عبد البر در الإستيعاب مى‌نويسد:


آخى رسول الله * بين ثعلبة بن حاطب هذا وبين معتب بن عوف بن الحمراء شهد بدرا وهو مانع الصدقة.



رسول خدا (ص) بين ثعلبه و معتب بن عوف بن حمراء عقد برادرى بست، ثعلبه در بدر حضور داشت و او كسى است كه از پرداخت زكات


امتناع نمود. 2


محمد بن سعد نيز در الطبقات الكبرى مى‌نويسد:


وآخى رسول الله صلى الله عليه وسلم بين ثعلبة بن حاطب ومعتب بن الحمراء من خزاعة حليف بني مخزوم وشهد ثعلبة بن حاطب بدرا


وأحدا.



رسول خدا (ص) بين ثعلبه ومعتب عقد برادرى بست، ثعلبه كسى است كه بدر و احد را درك كرده است. 3


صفدى نيز عين نقل طبقات الكبرى را در الوافى بالوفيات آورده و مى‌نويسد:


ثعلبة بن حاطب بن عمرو بن عبيد بن أمية بن زيد بن مالك بن عوف بن عمرو بن عوف آخى رسول الله صلى الله عليه وسلم بينه وبين معتب


بن عوف بن الصحراء شهد بدرا وأحدا وهو مانع الصداقة.... 4



همچنين ابن كثير دمشقى سلفي، نام وى را در زمره افرادى كه در بدر حضور داشته‌اند ذكر كرده است.5



بنابراين در بدرى بودن اين شخص هيچ شك و شبهه‌اى نيست.




پاورقی :

1. الجزري، عز الدين بن الأثير أبي الحسن علي بن محمد (متوفاي630هـ)، أسد الغابة في معرفة الصحابة، ج 1، ص 237، تحقيق عادل أحمد الرفاعي، ناشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت / لبنان، الطبعة: الأولى، 1417 هـ - 1996 م

2. إبن عبد البر، يوسف بن عبد الله بن محمد (متوفاي463هـ)، الاستيعاب في معرفة الأصحاب، ج 1، ص 210، تحقيق علي محمد البجاوي، ناشر: دار الجيل - بيروت، الطبعة: الأولى، 1412هـ.

3. الزهري، محمد بن سعد بن منيع أبو عبدالله البصري (متوفاي230هـ)، الطبقات الكبرى، ج 3، ص 460، ناشر: دار صادر - بيروت.

4. الصفدي، صلاح الدين خليل بن أيبك (متوفاي764هـ)، الوافي بالوفيات، ج 11، ص 9، تحقيق أحمد الأرناؤوط وتركي مصطفى، ناشر: دار إحياء التراث - بيروت - 1420هـ- 2000م.

5. القرشي الدمشقي، إسماعيل بن عمر بن كثير أبو الفداء (متوفاي774هـ)، البداية والنهاية، ج 3، ص 385، باب اسماء اهل البدر، ناشر: مكتبة المعارف – بيروت؛

القرشي الدمشقي، إسماعيل بن عمر بن كثير أبو الفداء (متوفاي774هـ) السيرة النبوية، ج 2، ص 492، باب اسماء اهل البدر.
تصویر
Commander
Commander
پست: 2503
تاریخ عضویت: جمعه ۱۱ آبان ۱۳۸۶, ۳:۰۶ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 7581 بار
سپاس‌های دریافتی: 6236 بار
تماس:

Re: بررسي آيه : « وَالسَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ »

پست توسط مائده آسمانی »

 تصویر 




ثعلبه و برپايي مسجد ضرار:

خداوند در قرآن كريم منافقانى كه مسجد ضرار را با هدف ضربه زدن به اسلام و تقويت جبهه كفر بنا كردند، به شدت توبيخ مى‌كند و


مى‌فرمايد:

وَالَّذينَ اتَّخَذُوا مَسْجِداً ضِراراً وَكُفْراً وَتَفْريقاً بَيْنَ الْمُؤْمِنينَ وَإِرْصاداً لِمَنْ حارَبَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ مِنْ قَبْلُ وَ لَيَحْلِفُنَّ إِنْ أَرَدْنا


إِلاَّ الْحُسْنى‏ وَاللَّهُ يَشْهَدُ إِنَّهُمْ لَكاذِبُون‏. التوبه / 107.


و آن‌هايى كه مسجدى اختيار كردند كه مايه زيان و كفر و پراكندگى ميان مؤمنان است، و [نيز] كمينگاهى است براى


كسى كه پيش از اين با خدا و پيامبر او به جنگ برخاسته بود، و سخت سوگند ياد مى‏كنند كه جز نيكى قصدى نداشتيم؛


و [لى‏] خدا گواهى مى‏دهد كه آنان به طور قطع دروغگو هستند.



بسيارى از دانشمندان تاريخ و تفسير اهل سنت، نام ثعلبه بن حاطب را در رديف نام كسانى قرار داده‌اند كه در ساختن مسجد ضرار نقش


داشته‌اند.

محمد بن جرير طبرى در تفسير و تاريخش، ابن كثير دمشقي ، ابن أبي حاتم رازي ، جلال الدين سيوطي، ثعلبي ،


عبد الرحمن بن جوزى و... در تفسيرشان، ابن هشام حميرى در السيرة النبوية و... مى‌نويسند:



وَكَانَ الَّذِينَ بَنَوهُ اثْنَى عَشَرَ رَجُلا: خِذَامُ بْنُ خَالِدٍ مِنْ بَنِي عُبَيْدِ بْنِ زَيْدٍ أَحَدُ بَنِي عَمْرِو بْنِ عَوْفٍ وَمِنْ دَارِهِ أَخْرَجَ مَسْجِدَ الشِّقَاقِ، وَثَعْلَبَةُ بْنُ


حَاطِبٍ مِنْ بَنِي عُبَيْدٍ، وَهَزَّالُ بْنُ أُمَيَّةَ بْنِ زَيْدٍ، وَمُعْتَبُ بْنُ عُشَيْرَ مِنْ بَنِي ضُبَيْعَةَ بْنِ زَيْدٍ...



مسجد ضرار را دوازده نفر بنا كردند... ثعلبه بن حاطب از بنو عبيد... 1

سيوطى در الإتقان مى‌نويسد:
5662 * ( والذين اتخذوا مسجدا ضرارا ) * قال ابن إسحاق إثنا عشر من الأنصار خذام بن خالد وثعلبة بن حاطب وهو من بني أمية بن زيد


ومعتب بن قشير....

ابن اسحاق گفته است: دوازده نفر از انصار مسجد ضرار را ساختند كه يكى از آنان ثعله بن حاطب است. 2

سمعانى در تفسيرش مى‌نويسد:

قوله تعالى: * ( والذين اتخذوا مسجدا ضرارا وكفرا ) نزلت الآية في قوم من المنافقين منهم: وديعة بن ثابت، وثعلبة بن حاطب....

اين آيه در باره گروهى از منافقان نازل شده است كه در ساختن مسجد ضرار همكارى كرده اند، يكى از آنان ثعلبه بن حاطب است. 3

بغوى مى‌نويسد:
نزلت هذه الآية في جماعة من المنافقين بنوا مسجدا يضارون به مسجد قباء وكانوا اثني عشر رجلا من أهل النفاق وديعة بن ثابت وخذام


بن خالد ومن داره اخرج هذا المسجد وثعلبة بن حاطب وحارثة بن عمرو.



آيه مربوط به مسجد ضرار در شأن گروهى از منافقان است كه هدفشان ضرر زدن به مسجد قبا بود، اين گروه از منافقان دوازده نفر


بودند،... يكى از آنان ثعلبه بن حاطب است. 4

أبو الحسن ماوردى در النكت والعيون مى‌نويسد:
قوله عز وجل: ( وَالَّذِينَ اتَّخَذُواْ مَسْجِداً ضِرَاراً وَكُفْراً ) هؤلاء هم بنو عمرو بن عوف وهم اثنا عشر رجلاً من الأنصار المنافقين، وقيل: هم خذام


بن خالد ومن داره أخرج مسجد الشقاق، وثعلبة بن حاطب، وَمُعَتِّب بن قشير، وأبو حبيبة بن الأزعر، وعباد بن حنيف أخو سهل بن حنيف،


وجارية بن عامر، وابناه مُجمِّع وزيد ابنا جارية، ونبتل بن الحارث، وبجاد بن عثمان،


اين سخن خداوند متعال: (وَالَّذِينَ اتَّخَذُواْ مَسْجِداً ضِرَاراً وَكُفْرا) در شأن گروهى از اهل نفاق است كه دوازده نفر بودند،...


يكى از آنان ثعلبه بن حاطب است. 5

ابن عادل در تفسير اللباب مى‌نويسد:

قال ابنُ عباسٍ، ومجاهدٌ، وقتادةُ، وعامة المفسِّرين: الذين اتَّخَذُوا مسجد الضرار كانوا اثني عشر رجلاً من المنافقين، وديعة بن ثابت، وخذام


بن خالد ومن داره أخرج هذا المسجد، وثعلبة بن حاطب....



ابن عباس و مجاهد و قتاده و همه مفسران گفته اند: افرادى كه در ساخت و بناى مسجد ضرار نقش داشته‌اند دوازده نفر از منافقان بوده


اند، يكى از آنان ثعلبه بن حاطب بود. 6


پاورقی :

1. الطبري، أبي جعفر محمد بن جرير (متوفاي310هـ)، تاريخ الطبري، ج 2، ص 186، ناشر: دار الكتب العلمية – بيروت؛

الطبري، محمد بن جرير، جامع البيان عن تأويل آي القرآن، ج 11 ، ص 23، ناشر: دار الفكر، بيروت – 1405هـ

القرشي الدمشقي، إسماعيل بن عمر بن كثير أبو الفداء (متوفاي774هـ)، تفسير القرآن العظيم، ج 2، ص 403، ناشر: دار الفكر - بيروت – 1401هـ؛

إبن أبي حاتم الرازي، عبد الرحمن بن محمد بن إدريس (متوفاي327هـ)، تفسير القرآن، ج 6، ص 1880، تحقيق: أسعد محمد الطيب، ناشر: المكتبة العصرية - صيدا؛

السيوطي، عبد الرحمن بن الكمال جلال الدين (متوفاي911هـ)، الدر المنثور، ج 3، ص 277، ناشر: دار الفكر - بيروت – 1993؛

الثعلبي النيسابوري، أبو إسحاق أحمد بن محمد بن إبراهيم (متوفاي427 هـ)، الكشف والبيان (تفسير الثعلبي )، ج 6، ص 221، : تحقيق: الإمام أبي محمد بن عاشور، مراجعة وتدقيق الأستاذ نظير الساعدي، ناشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت - لبنان، الطبعة: الأولى، 1422هـ-2002م؛

الحميري المعافري، عبد الملك بن هشام بن أيوب أبو محمد (متوفاي213هـ)، السيرة النبوية، ج 5 ، ص 212، تحقيق طه عبد الرءوف سعد، ناشر: دار الجيل، الطبعة: الأولى، بيروت – 1411هـ.

2. السيوطي، عبد الرحمن بن الكمال جلال الدين (متوفاي911هـ)، الإتقان في علوم القرآن، ج 2، ص 387، تحقيق: سعيد المندوب، ناشر: دار الفكر - لبنان، الطبعة: الأولى، 1416هـ- 1996م.

3. السمعاني، أبو المظفر منصور بن محمد بن عبد الجبار (متوفاي489هـ)، تفسير القرآن، ج 2، ص 348، ذيل آيه، تحقيق: ياسر بن إبراهيم و غنيم بن عباس بن غنيم، ناشر: دار الوطن - الرياض - السعودية، الطبعة: الأولى، 1418هـ- 1997م.

4. البغوي، الحسين بن مسعود (متوفاي516هـ)، تفسير البغوي، ج 2، ص 326، تحقيق: خالد عبد الرحمن العك، ناشر: دار المعرفة - بيروت.

5. الماوردي البصري الشافعي، علي بن محمد بن حبيب (متوفاي450هـ)، النكت والعيون، ج 2، ص 400، تحقيق: السيد ابن عبد المقصود بن عبد الرحيم، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت / لبنان.

6. تفسير اللباب، ابن عادل، ج 8، ص 367، طبق برنامه المكتبة الشاملة.
تصویر
Commander
Commander
پست: 2503
تاریخ عضویت: جمعه ۱۱ آبان ۱۳۸۶, ۳:۰۶ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 7581 بار
سپاس‌های دریافتی: 6236 بار
تماس:

Re: بررسي آيه : « وَالسَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ »

پست توسط مائده آسمانی »

 تصویر 






ثعلبه و امتناع از پرداخت زكات:


زكات از واجبات و احكام اقتصادى دين اسلام است كه اعتقاد به آن مكمل اصول اعتقادى است، ولذا در بعضى از آيات قرآن بلا فاصله پس


از دستور به نماز قرار گرفته كه به معناى درجه اهميت آن و پرداخت آن با شرايط خاص بر هر فرد مسلمانى لازم و واجب است، و از


طرفى افرادى كه منكر زكات بوده و يا در پرداخت آن كوتاهى كرده به سختى مورد نكوهش قرار گرفته اند.


در سوره توبه در باره منافقين مى‌فرمايد:



وَمِنهُْم مَّنْ عَاهَدَ اللَّهَ لَئنِ‏ْ ءَاتَئنَا مِن فَضْلِهِ لَنَصَّدَّقَنَّ وَ لَنَكُونَنَّ مِنَ الصَّالِحِينَ.


فَلَمَّا ءَاتَئهُم مِّن فَضْلِهِ بخَِلُواْ بِهِ وَتَوَلَّواْ وَّ هُم مُّعْرِضُونَ.


فَأَعْقَبهَُمْ نِفَاقًا فىِ قُلُوبهِِمْ إِلىَ‏ يَوْمِ يَلْقَوْنَهُ بِمَا أَخْلَفُواْ اللَّهَ مَا وَعَدُوهُ وَ بِمَا كَانُواْ يَكْذِبُون‏. التوبة / 75_ 77.


بعضى از آن‌ها [منافقان] با خدا پيمان بسته بودند كه: اگر خداوند ما را از فضل خود روزى دهد، به طور قطع صدقه


خواهيم داد و از صالحان (و شاكران) خواهيم بود!.



امّا هنگامى كه خدا از فضل خود به آن‌ها بخشيد، بخل ورزيدند و سرپيچى كردند و روى برتافتند!.


اين عمل، (روح) نفاق را، تا روزى كه خدا را ملاقات كنند، در دلهايشان برقرار ساخت. اين به خاطر آن است كه از پيمان


الهى تخلّف جستند و به خاطر آن است كه دروغ مى‏گفتند.


به شهادت اكثر مفسرين اهل سنت، اين ‌آيات در باره ثعلبه بن حاطب بدرى نازل شده است.


محمد بن جرير طبرى در تفسيرش مى‌نويسد:



حدثني محمد بن سعد، قال: ثني أبي، قال: ثني عمي، قال: ثني أبي، عن أبيه، عن ابن عباس قوله: ومنهم من عاهد الله لئن آتانا من


فضله... الآية، وذلك أن رجلا يقال له ثعلبة بن حاطب من الأنصار، أتى مجلسا فأشهدهم، فقال: لئن آتاني الله من فضله، آتيت منه كل ذي


حق حقه، وتصدقت منه، ووصلت منه القرابة فابتلاه الله فآتاه من فضله، فأخلف الله ما وعده، وأغضب الله بما أخلف ما وعده، فقص الله


شأنه في القرآن: ومنهم من عاهد الله... الآية، إلى قوله: يكذبون.



از ابن عباس در شأن نزول اين آيه چنين نقل شده است كه گفت: شخصى به نام ثعلبه در حضور گروهى از مردم چنين گفت


و آنان را شاهد گرفت كه اگر خدا به من تفضلى كند و ثروت و مالى عنايت نمايد، حقوق هر صاحب حقى را خواهم پرداخت،


زكات مالم را اداء خواهم نمود، به نزديكانم رسيدگى خواهم كرد، خداوند سبحان به وى ثروت فراوانى عنايت فرمود تا آزمايش شود؛


اما او به هيچ يك از وعده هايش عمل نكرد و خشم و غضب الهى را فراهم نمود كه در اين آيه داستانش نقل شده است. 1



فخر رازى در باره شأن نزول آيه مى‌گويد:

والمشهور في سبب نزول هذه الآية أن ثعلبة بن حاطب قال: يا رسول الله ادع الله أن يرزقني مالا. فقال عليه السلام:


« يا ثعلبة قليل تؤدي شكره خير من كثير لا تطيقه »....

آنچه كه در شأن نزول اين آيه شهرت دارد اين است كه ثعلبه به رسول خدا (ص) عرض كرد: دعا كن تا خدا به من ثروتى عنايت كند،


فرمود: اى ثعلبه! مال اندكى كه شكر آن را به جا آورى بهتر از ثروت فراوانى است كه نتوانى حق آن را اداء نمايي .... 2


ابن كثير دمشقى پس از ذكر آيه مى‌گويد:
وقد ذكر كثير من المفسرين منهم ابن عباس والحسن البصري أن سبب نزول هذه الآية الكريمة في ثعلبة بن حاطب...


[COLOR=#632423]بسيارى از مفسران مانند ابن عباس و حسن بصرى گفته‌اند: سبب نزول اين آيه كريمه ثعلبه بن حاطب است. 3



 ابن عربى پس از آوردن سخنان مفسران در باره آيه، مى‌گويد: اين آيه در باره ثعلبه نازل شده است و آن را صحيح‌ترين سخن مى‌داند:


هذه الآية اختلف في شأن نزولها على ثلاثة أقوال الأول أنها نزلت في شأن مولى لعمر قتل حميما لثعلبة فوعد إن وصل إلى الدية أن يخرج


حق الله فيها فلما وصلت إليه الدية لم يفعل الثاني أن ثعلبة كان له مال بالشام فنذر إن قدم من الشام أن يتصدق منه فلما قدم لم يفعل


الثالث وهو أصح الروايات أن ثعلبة بن حاطب الأنصاري المذكور قال للنبي ادع الله أن يرزقني مالا أتصدق منه....



در شان نزول آيه سه نظريه وجود دارد:


1. در شان غلامى از غلامان عمر نزل شده است كه شترى ارزشمند از ثعلبه را كشته بود و گفته بود كه اگر ديه شتر را بگيرد حقوق



الهى را به پردازد؛ ولى پس از گرفتن ديه به تعهدش عمل نكرد؛


2. نظر دوم اين است كه ثعلبه مالى در شام داشت و نذر كرد كه اگر به شام برگشت، از آن صدقه بدهد؛ اما زمانى كه به شام رسيد، از

انجام تعهدش امتناع كرد؛


3. نظر سوم كه صحيح‌ترين نظر است، اين است كه ثعله بن حاطب انصارى كه پيش از اين نامش ذكر شد، به رسول خدا عرض كرد:


براى من دعا كن كه خداوند مالى بدهد تا صدقه دهم... 4



ابن جوزى در باره اقوالى كه در شأن نزول آيه وجود دارد مى‌گويد:



قوله تعالى: ( ومنهم من عاهد الله ) في سبب نزولها أربعة أقوال أحدها: أن ثعلبة بن حاطب الأنصاري، أتى رسول الله فقال: يا رسول الله،


ادع الله أن يرزقني مالا، فقال: " ويحك يا ثعلبة، قليل تؤدي شكره، خير من كثير لا تطيقه " قال: ثم قال مرة...



والثاني: أن رجلا من بني عمرو بن عوف، كان له مال بالشام، فأبطأ عنه، فجهد له جهدا شديدا، فحلف بالله لئن آتانا من فضله...


والثالث: أن ثعلبة ومعتب بن قشير، خرجا على ملأ، فقالا: والله لئن رزقنا الله لنصدقن... والرابع: أن نبتل بن الحارث، وجد بن قيس،


وثعلبة بن حاطب، ومعتب بن قشير، قالوا: لئن آتانا الله من فضله لنصدقن. فلما آتاهم من فضله بخلوا به فنزلت هذه الآية، قاله الضحاك. 5


طبق آن چه ابن جوزى نقل كرده است، در هر چهار صورت آيه در باره ثعلبه نازل شده است. در نظر اول، سوم و چهارم صراحتاً اسم او


آمده و در نظريه دوم نيز مى‌تواند منظور از «رجلاً من بنى عمرو بن عوف» ثعلبه باشد؛ زيرا وى نيز از همين قبيله بوده و عمرو بن عوف از


اجداد وى است.


سخنان و اقوال ديگر مفسران از بزرگان اهل سنت در تفسير اين آيه متنوع و فراوان است كه به جهت پرهيز از تكرار و طولانى شدن،‌ فقط


به نام افرادى كه به صراحت گفته‌اند اين آيه در باره ثعلبه نازل شده است بسنده و به ذكر آثارشان بسنده مى‌كنيم . 6


پاورقی :

1. الطبري، محمد بن جرير، جامع البيان عن تأويل آي القرآن، ج 10، ص 241، ح 13204، ناشر: دار الفكر، بيروت – 1405هـ .

2. الرازي الشافعي، فخر الدين محمد بن عمر التميمي (متوفاي604هـ)، التفسير الكبير أو مفاتيح الغيب، ج 16، ص 138، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة: الأولى، 1421هـ - 2000م.

3. القرشي الدمشقي، إسماعيل بن عمر بن كثير أبو الفداء (متوفاي774هـ)، تفسير القرآن العظيم، ج 2، ص 388، ناشر: دار الفكر - بيروت – 1401هـ.

4. إبن العربي، أبو بكر محمد بن عبد الله (متوفاي543هـ)، أحكام القرآن، ج 2، ص 547، تحقيق: محمد عبد القادر عطا، ناشر: دار الفكر للطباعة والنشر - لبنان.

5. إبن الجوزي، عبد الرحمن بن علي بن محمد (متوفاي597هـ)، زاد المسير في علم التفسير، ج 3، ص 321، : ناشر: المكتب الإسلامي - بيروت، الطبعة: الثالثة، 1404هـ.

6. أسباب نزول الآيات، الواحدي النيسابوري، ص 170 و الإتقان في علوم القرآن، السيوطي، ج 2 ص 387 و التسهيل لعلوم التنزيل، الغرناطي الكلبي، ج 2 ص 81 و الدر المنثور، جلال الدين السيوطي، ج 3، ص 261 و السيرة النبوية - ابن هشام الحميري - ج 4 ص 978 و المحرر الوجيز في تفسير الكتاب العزيز، ابن عطية الأندلسي، ج 3، ص 61 و تفسير ابن أبي حاتم، ج 6، ص 1847 و تفسير ابن كثير، ج 2، ص 388 و تفسير أبي السعود، ج 4، ص 85 و تفسير البحر المحيط، أبي حيان الأندلسي، ج 8 ص 276 و تفسير البغوي، ج 2، ص 312 و تفسير البيضاوي، ج 3، ص 159 و تفسير الثعالبي، ج 3 ص 199 و تفسير الثعلبي، ج 5 ص 72 و تفسير الجلالين، المحلي، السيوطي، ص 253 و تفسير السمرقندي، ج 2، ص 75 و تفسير السمعاني، ج 2، ص 331 و تفسير النسفي، ج 2، ص 100 و تنوير المقباس من تفسير ابن عباس، الفيروز آبادي، ص 162 و فتح القدير، الشوكاني، ج 2، ص 385 و معاني القرآن، النحاس، ج 3، ص 235 و...
تصویر
Commander
Commander
پست: 2503
تاریخ عضویت: جمعه ۱۱ آبان ۱۳۸۶, ۳:۰۶ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 7581 بار
سپاس‌های دریافتی: 6236 بار
تماس:

Re: بررسي آيه : « وَالسَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ »

پست توسط مائده آسمانی »

 تصویر  


ثعلبه بن حاطب از منافقان بود:


افزون بر آن چه كه در داستان بناى مسجد ضرار گذشت، برخى از عالمان اهل سنت، صريحاً ثعلبة بن حاطب را در ليست منافقين قرار


داده‌اند.


أبو جعفر محمد بن حبيب بغدادى (متوفاى: 245هـ)، در كتاب المحبر باب أسماء المنافقين مى‌نويسد:


اسماء المنافقين وهم ستة وثلاثون رجلا منهم من الاوس (درى) بن الحارث و (الجلاس) بن سويد بن الصامت... و (ثعلبة) بن حاطب و


(المعتب) ابن قشير وهما اللذان عادا الله " لئن آتانا من فضله لنصدقن ولنكونن من الصالحين....


منافقين 36 نفر بودند كه از جمله آن‌ها ثعلبة بن حاطب است. 1


بنابراين [HIGHLIGHT=#f2dcdb]در منافق بودن وى شك و شبهه‌اى وجود ندارد.  با توجه به اين مطلب، آيا مى‌توان ادعا كرد كه خداوند از چنين كسى رضايت


دائمى خود را اعلام كرده باشد و او را حتماً وارد بهشت خواهد كرد؟!!!


پاورقی :

1. البغدادي، أبو جعفر محمد بن حبيب بن أمية (متوفاي245هـ)، المحبر، ج 1، ص 467 ـ 468.
 
تصویر
Commander
Commander
پست: 2503
تاریخ عضویت: جمعه ۱۱ آبان ۱۳۸۶, ۳:۰۶ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 7581 بار
سپاس‌های دریافتی: 6236 بار
تماس:

Re: بررسي آيه : « وَالسَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ »

پست توسط مائده آسمانی »

 تصویر 




 11. قاتلان عثمان در میان « السابقون الأولون » : 
  



طبق اعتقاد مسلّم اهل سنت، افرادى كه در قضيه كشته شدن عثمان شركت داشته‌اند، كافر، ستمگر، فاسق و اهل آتش هستند.


ابن حزم اندلسى مى‌گويد:


فقتلوه ولا خير من ذلك عند أحد لعن الله من قتله والراضين بقتله فما رضي أحد منهم قط بقتله... فساق محاربون سافكون دما حراما عمدا


بلا تأويل على سبيل الظلم والعدوان فهم فساق ملعون.


عثمان را كشتند، هيچ كس اين عمل را ستايش نمى‌كند، خدا لعنت كند كسى را كه عثمان را كشت وآن كه به كشته شدنش راضى


بود... خون حرامى را عمداً و ستمگرانه ريختند، اينان فاسقان نفرين شده هستند. 1


شمس الدين ذهبى در تاريخ الإسلام مى‌نويسد:


فكل هؤلاء نبرأ منهم ونبغضهم في الله، ونكل أمورهم إلى الله عز وجل...


از تمام افرادى كه در كشته شدن عثمان شركت داشتند بيزارى مى‌جوئيم و به خاطر خدا با آنان دشمن هستيم و عاقبت كار آنان را به


خدا واگذار مى‌كنيم. 2


و در جاى ديگر مى‌نويسد:


وروى سليمان بن أبي شيخ، عن عبد الله بن صالح العجلي قال: أقبل الحكم بن هشام يريد مندلا، فلما جلس قال له أصحاب مندل:


يا أبا محمد، ما تقول في عثمان قال: كان والله خيار الخيرة، أمير البررة، قتيل الفجرة...


از حكم بن هشام سؤال شد: نظر تو در باره عثمان چيست؟ گفت: به خدا سوگند، او بر گزيده نيكان، پيشواى نيكوكاران، كشته شده به


وسيله بدكاران بود.... 3


ابن كثير دمشقى سلفى مى‌نويسد:


ولقد أحسن بعض السلف إذ يقول وقد سئل عن عثمان: هو أمير البررة، وقتيل الفجرة، مخذول من خذله، منصور من نصره.


چه نيكو گفته‌اند بعضى از گذشتگان هنگامى كه از عثمان سؤال شد گفت: عثمان پيشواى نيكو كاران و كشته بدكاران است، ذليل و خوار


شد كسى كه او را خوار كرد و يارى شده است كسى كه او را يارى كرد ... 4


بخارى در تاريخ الكبير و الأوسط و بسيارى ديگر از بزرگان اهل سنت نوشته‌اند كه، عائشه همواره قاتلين عثمان را نفرين مى‌كرد و مى‌گفت:


قُتِلَ وَاللَّهِ مَظْلُومًا لَعَنَ اللَّهُ قَتَلَتَهُ...


عثمان مظلومانه كشته شد، خدا لعنت كند قاتلان او را.... 5


هيثمى پس از نقل روايت مى‌گويد:


رواه الطبراني ورجاله رجال الصحيح غير طلق وهو ثقة.


طبرانى اين روايت را نقل كرده و تمام راويان آن راويان صحيح بخارى هستد؛ غير از طلق كه او نيز مورد اعتماد است. 6




أبو بكر آجرى به نقل از حذيفة مى‌نويسد:


حدثنا أبو محمد عبد الله بن صالح البخاري، قال: حدثنا إسحاق بن إبراهيم قال: حدثنا حماد بن يزيد، عن ابن عون، عن الوليد [ أبي ] بشر،


عن جندب، عن حذيفة قال: قد ساروا إليه والله ليقتلنه، قال: قلت: فأين هو؟ قال: في الجنة، قال: قلت: فأين قتلته؟ قال: في النار والله.



حذيفه گفته است:


عثمان را كشتند، گفتم: او اكنون كجا است؟ گفت: در بهشت، گفتم: قاتلان او كجا هستند؟ گفت: به خدا سوگند در آتش. 7



حال در اين جا به برخى از افرادى كه هم جزء «السابقون الأولون» و هم جزء قاتلان عثمان بوده‌اند اشاره مى‌كنيم:


پاورقی :

1. إبن حزم الظاهري، علي بن أحمد بن سعيد أبو محمد (متوفاي456هـ) الفصل في الملل والأهواء والنحل، ج 4، ص 123 ـ 125، ناشر: مكتبة الخانجي، القاهرة.

2. الذهبي، شمس الدين محمد بن أحمد بن عثمان، (متوفاي748هـ)، تاريخ الإسلام ووفيات المشاهير والأعلام، ج 3، ص 654، تحقيق د. عمر عبد السلام تدمرى، ناشر: دار الكتاب العربي - لبنان/ بيروت، الطبعة: الأولى، 1407هـ - 1987م.

3. الذهبي، شمس الدين محمد بن أحمد بن عثمان، (متوفاي748هـ)، تاريخ الإسلام ووفيات المشاهير والأعلام، ج 11، ص 93، تحقيق د. عمر عبد السلام تدمرى، ناشر: دار الكتاب العربي - لبنان/ بيروت، الطبعة: الأولى، 1407هـ - 1987م؛

المزي، يوسف بن الزكي عبدالرحمن أبو الحجاج (متوفاي742هـ)، تهذيب الكمال، ج 7، ص 158، تحقيق: د. بشار عواد معروف، ناشر: مؤسسة الرسالة - بيروت، الطبعة: الأولى، 1400هـ – 1980م.


4. القرشي الدمشقي، إسماعيل بن عمر بن كثير أبو الفداء (متوفاي774هـ)، البداية والنهاية، ج 7، ص 222، ناشر: مكتبة المعارف – بيروت.

5. البخاري الجعفي، محمد بن إسماعيل أبو عبدالله (متوفاي256هـ)، التاريخ الصغير (الأوسط)، ج 1، ص 95، تحقيق: محمود إبراهيم زايد، ناشر: دار الوعي، مكتبة دار التراث - حلب، القاهرة، الطبعة: الأولى، 1397هـ – 1977م؛

البخاري الجعفي، محمد بن إسماعيل أبو عبدالله (متوفاي256هـ)، التاريخ الكبير، ج 4، ص 358، تحقيق: السيد هاشم الندوي، ناشر: دار الفكر؛

النميري البصري، أبو زيد عمر بن شبة (متوفاي262هـ)، تاريخ المدينة المنورة، ج 2، ص 265، تحقيق علي محمد دندل وياسين سعد الدين بيان، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت - 1417هـ-1996م؛

البلاذري، أحمد بن يحيى بن جابر (متوفاي279هـ) أنساب الأشراف، ج 2، ص 298؛

إبن أبي الدنيا، أبو بكر عبد الله بن محمد بن عبيد (متوفاي281هـ)، مجابو الدعوة، ج 1، ص 65؛

الطبراني، سليمان بن أحمد بن أيوب أبو القاسم (متوفاي360هـ)، المعجم الكبير، ج 1، ص 88، تحقيق: حمدي بن عبدالمجيد السلفي، ناشر: مكتبة الزهراء - الموصل، الطبعة: الثانية، 1404هـ – 1983م؛

القرشي الدمشقي، إسماعيل بن عمر بن كثير أبو الفداء (متوفاي774هـ)، البداية والنهاية، ج 7، ص 195، ناشر: مكتبة المعارف – بيروت.

6[COLOR=#974806]. الهيثمي، علي بن أبي بكر (متوفاي807هـ)، مجمع الزوائد ومنبع الفوائد، ج 9، ص 97، ناشر: دار الريان للتراث /‏ دار الكتاب العربي - القاهرة، بيروت – 1407.  

[COLOR=#974806]7. الآجري، أبي بكر محمد بن الحسين (متوفاي360هـ) الشريعة، ج 4، ص 1996، ح 1464، تحقيق الدكتور عبد الله بن عمر بن سليمان الدميجي، ناشر: دار الوطن - الرياض / السعودية، الطبعة: الثانية، 1420 هـ - 1999 م.
 
تصویر
Commander
Commander
پست: 2503
تاریخ عضویت: جمعه ۱۱ آبان ۱۳۸۶, ۳:۰۶ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 7581 بار
سپاس‌های دریافتی: 6236 بار
تماس:

Re: بررسي آيه : « وَالسَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ »

پست توسط مائده آسمانی »

 تصویر 



فروه بن عمرو انصاري:
فروة بن عمرو از كسانى است كه در بيعت عقبه اول و نيز در جنگ بدر حضور داشته است؛ پس به طور قطع آيه «السابقون الأولون»


شامل وى خواهد شد؛ اما همين شخص از كسانى است كه در قضيه كشتن عثمان حضور داشت تا جايى كه مالك بن أنس رئيس


مالكي‌ها به همين خاطر از آوردن اسم او در كتابش خوددارى و به جاى ‌آن از لقبش استفاده مى‌كند. ابن عبد البر در الإستيعاب


مى‌نويسد:

فروة بن عمرو بن ودقة بن عبيد بن عامر بن بياضة البياضي الأنصاري شهد العقبة وشهد بدرا وما بعدها من المشاهد مع رسول الله صلى


الله عليه وسلم... ولم يسمه [المالك] في الموطأ وكان ابن وضاح وابن مزين يقولان إنما سكت مالك عن اسمه لأنه كان ممن أعان على


قتل عثمان رضي الله عنه.


فروة بن عمرو در عقبه و جنگ بدر و ديگر جنگ‌ها با رسول خدا (ص) حضور داشت... مالك اسم او را در موطأ نياورده است، ابن وضاح و ابن


مزين گفته‌اند كه مالك به خاطر اين اسم او را نمى‌برده چون از كسانى است كه در كشتن عثمان شريك بوده است. 1

[COLOR=#974806]پاورقی :
 
1. إبن عبد البر، يوسف بن عبد الله بن محمد (متوفاي463هـ)، الاستيعاب في معرفة الأصحاب، ج 3، ص 1260، رقم: 2074، تحقيق علي محمد البجاوي، ناشر: دار الجيل - بيروت، الطبعة: الأولى، 1412هـ.

الجزري، عز الدين بن الأثير أبي الحسن علي بن محمد (متوفاي630هـ)، أسد الغابة في معرفة الصحابة، ج 4، ص 179، تحقيق عادل أحمد الرفاعي، ناشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت / لبنان، الطبعة: الأولى، 1417 هـ - 1996 م.
تصویر
New Member
New Member
پست: 1
تاریخ عضویت: سه‌شنبه ۲۴ فروردین ۱۳۸۹, ۸:۵۹ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 1 بار

Re: بررسي آيه : « وَالسَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ »

پست توسط 1389yarali »

[FONT=Book Antiqua]
اين‌جا چند روايت را از كتاب «نوادر» نقل مى‌كنند كه من امروز سه موردش را به مناسبت شروع درس، عرض مى‌كنم. يكى از اين روايات اين است: «قال رسول‌الله صلى‌الله‌عليه‌وآله: السابقون الى ظل العرش، طوبى لهم.» خوشا به حال كسانى كه به سايه‌ى عرش سبقت مى‌جويند. چون عرش الهى يك امر معنوى و حاكى از حد اعلاى عظمت ذات مقدس ربوبى است؛ آن وقت معناى «سبقت به سايه‌ى عرش» هم اعلى درجه‌ى تحصن عبد در عرش مولاى خودش است. بالاترين چيزى كه مى‌شود براى بنده فرض كرد، همين است كه انسان به ظل عرش پروردگار پناه ببرد. «قيل: يا رسول‌الله و من هم؟» چه كسانى هستند كه به سايه‌ى عرش رحمان سبقت مى‌جويند؟ «فقال: الذين يقبلون الحق اذا سمعوه.» كسانى كه اين چند خصوصيت را دارند: اول اين‌كه وقتى حق را شنيدند، آن را قبول مى‌كنند. «و يبذلونه اذا سئلوه.» اين هم طرف ديگر كفه است كه وقتى از آنها سؤال شد «حق چيست؟» بدون ملاحظه آن را بيان مى‌كنند؛ حق را بذل مى‌كنند. همين دو كلمه را شما ملاحظه بفرماييد، كه اگر در همين دنياى غرق در فساد امروز - كه بلاشك ذهنها، دلها، وجدانها و عقولى در آن پيدا مى‌شود كه حقيقت را بفهمند و حق را تشخيص دهند - تحقق پيدا كند، چه مى‌شود!

(پ 7)گرفتارى در اين است كه هواهاى نفسانى و قيدهاى بشرى و زنجيرهايى كه به گردنهاى افراد بشر - اغلال فى اعناقهم(105) - آويزان است، اجازه‌ى اين را به آنها نمى‌دهد كه حق را بشناسند و بعد كه شناختند قبول كنند و بعد كه قبول كردند آن را به كسانى كه به آن احتياج دارند بگويند. اشكال كار در اين‌جاست. اگر همين حاصل شود، شما ببينيد كه چه چيز عظيمى خواهد شد! پس واقعا جا دارد كه گفته شود: «السابقون الى ظل العرش.» چون كار سختى هم هست. خيلى هم جاى دور نرويد. البته، حق، در مقياس جهانى، يك عده شناسنده و ترويج كننده و ممانعت كننده و بخل كننده و رد كننده و كفر ورزنده و مخفى سازنده دارد. در مقياس جامعه‌اى كه ما در آن زندگى مى‌كنيم، با يك نوع حد و علائم و نشانه‌ها و مصاديق و آثار، و در محيط خاصى كه ما زندگى مى‌كنيم، باز با نشانه‌ها و علائم و مصاديق و جزئيات و خصوصيات ديگرى. همه‌ى اينها هم مهم است. نبايد گفت فلان آدم مخفى كننده‌ى حق، كه مثلا حق نبوت يا حق توحيد يا حقانيت فلان حرف را در سطح عالم انكار كرد، ملعون است. اما من كه حقيقتى را جلو چشمم و دم دستم و در محيط زندگى‌ام همان‌طور انكار مى‌كنم و مى‌پوشانم و از آن دفاع نمى‌كنم و اگر بر من عرضه شد قبول نمى‌كنم، از آن حكم خارج هستم. اين، نمى‌شود. پس «الذين يقبلون الحق اذا سمعوه و يبذلونه اذا سئلوه»، شامل هر كس، در هر جاى دنيا مى‌شود.


 
ارسال پست

بازگشت به “اسلام”