مشروعيت تقيه از ديدگاه شيعه و سني

مدیر انجمن: شورای نظارت

ارسال پست
Commander
Commander
پست: 2503
تاریخ عضویت: جمعه ۱۱ آبان ۱۳۸۶, ۳:۰۶ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 7581 بار
سپاس‌های دریافتی: 6236 بار
تماس:

Re: مشروعيت تقيه از ديدگاه شيعه و سني

پست توسط مائده آسمانی »

 تصویر 






تصویر[FONT=Book Antiqua] دليل سوم، آيه شريفه:  [FONT=Book Antiqua] َجُلٌ مُؤْمِنٌ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ يَكْتُمُ إيمانَهُ  .   
[FONT=Book Antiqua] 
[FONT=Book Antiqua] 
وَقالَ رَجُلٌ مُؤْمِنٌ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ يَكْتُمُ إيمانَهُ أَ تَقْتُلُونَ رَجُلاً أَنْ يَقُولَ رَبِّيَ اللَّهُ وَقَدْ جاءَكُمْ بِالْبَيِّناتِ مِنْ رَبِّكُمْ


وَإِنْ يَكُ كاذِباً فَعَلَيْهِ كَذِبُهُ وَإِنْ يَكُ صادِقاً يُصِبْكُمْ بَعْضُ الَّذي يَعِدُكُمْ إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدي مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ كَذَّاب‏. 1

و مرد مؤمنى از آل فرعون كه ايمان خود را پنهان مى‏داشت گفت: «آيا مى‏خواهيد مردى را بكشيد بخاطر اينكه مى‏گويد:


پروردگار من «اللَّه» است، در حالى كه دلايل روشنى از سوى پروردگارتان براى شما آورده است؟!


اگر دروغگو باشد، دروغش دامن خودش را خواهد گرفت و اگر راستگو باشد، (لا اقل) بعضى از عذاب‌هايى را كه وعده



مى‏دهد به شما خواهد رسيد خداوند كسى را كه اسرافكار و بسيار دروغگوست هدايت نمى‏كند.







اين آيه نيز از آياتي است كه بر جواز و مشروعيت تقيه صراحت دارد؛ زيرا در صدد بيان داستان مؤمن آل فرعون است كه از نزديكان


حضرت موسي بود و ايمان آ‌وردنش را به آن حضرت از فرعون و اطرافيان وي مخفي كرده بود.

همين مطلب باعث شد كه او بتواند جان حضرت موسي عليه السلام را نجات دهد. هنگامي كه احساس كرد كه به زودي آتش خشم

فرعون، جان موسي را خواهد گرفت، مردانه پا پيش نهاد و با سخنان سنجيده و حساب شده خود از آن حضرت دفاع جانانه و صد البته


عاقلانه كرد.

اين جا است كه ارزش تقيه بيش از پيش روشن مي‌شود.


وقتي تقيه مي‌تواند جان پيامبران را نجات دهد، چه دليلي مي‌تواند مانع مشروعيت آن باشد؟


چه دليلي بهتر از اين مي‌توان براي مشروعيت تقيه اقامه كرد؟


آيا اگر اين شخص ايمان خود را علني مي‌كرد، بازهم مي‌توانست از موسي دفاع كند؟


مگر خون او رنگين تر از خون حضرت موسي بود و يا جايگاه ارزشمندتري از فرزند خوانده فرعون داشت، تا فرعونيان از كشتن او بگذرند؟

قرطبي در تفسير آيه مي‌گويد:

أنّ المكلف إذا نوى الكفر بقلبه كان كافرا وإن لم يتلفظ بلسانه وأما إذا نوى الإيمان بقلبه فلا يكون مؤمنا بحال حتى يتلفظ بلسانه ولا تمنعه


التقية والخوف من أن يتلفظ بلسانه فيما بينه وبين الله تعالى إنما تمنعه التقية من أن يسمعه غيره وليس من شرط الإيمان أن يسمعه الغير


في صحته من التكليف وإنما يشترط سماع الغير له ليكف عن نفسه وماله.

مکلف زمانی که در قلب خويش نيت کفر بنمايد کافر است اگر چه آن را بر زبان نياورد؛ اما اگر در باطن نيت ايمان داشته باشد مؤمن


نخواهد بود تا زمانيکه آن را بر زبان خويش جاری سازد؛ در صورتي تقيه و ترس او را از به زبان آوردن اين سخنان در بين خود و خدای


خويش نگردد.

تقيه تنها بايد مانع شنيدن ديگران شود؛ و از شرط ايمان آن نيست که ديگران آن را بشنوند؛ تنها لازم است ديگران اين را بدانند تا (او را


کافر ندانسته) و دست از وی و مال او بردارند. 2


آلوسي در تفسيرش مي‌گويد:

أن الرجل احتاط لنفسه خشية أن يعرض اللعين حقيقة أمره فيبطش به فتلطف في الإحتجاج فقال: ( وإن يك كاذبا فعليه كذبه ) لا يتخطاه


وبال كذبه

اين شخص در مورد جان خويش احتياط کرد، تا مبادا ملعونان ازحقيقت کار وی آگاه شوند و کار او را خراب سازند؛ به همين سبب در دليلی


که (به نفع حضرت موسی) آورد با کنايه سخن گفت؛ و گفت: اگر او دروغگو باشد تنها او زيان مي‌بيند.3


احمد بن عبد القادر القيسي در اين باره مي‌گويد:

وهذا استدراج إلى الاعتراف بالبينات بالدلائل على التوحيد... وأبدى ذلك في صورة احتمال ونصيحة وبدأ في التقسيم بقوله:


«وَإِن يَكُ كَاذِباً فَعَلَيْهِ كَذِبُهُ» مداراة منه وسلوكاً لطريق الإنصاف في القول، وخوفاً إذا أنكر عليهم قتله أنه ممن يعاضده وينصره،


فأوهم بهذا التقسيم والبداءة بحالة الكذب حتى يسلم من شره، ويكون ذلك أدنى إلى تسليمهم.
او مي‌خواست به تدريج از مردم اعتراف به دلايل توحيد بگيرد... و اين کار را به صورت احتمال و نصيحت انجام داد و کلام خود را با تقسيم


شروع کرده و گفت: اگر موسی دروغگو باشد، دروغش به گردن خود اوست؛ و چنين گفت تا با مردم مدارا کرده باشد و راه انصاف در کلام


را پيش گرفته باشد؛ و از اين می‌ترسيد که کسانی که مدافع او هستند اين کلام وی را نپذيرفته و او را بکشند؛ پس ايشان را با کلام


خويش به توهم (دوستی) انداخته و کلام خود را به صورت دروغی مطرح کرد تا از شر ايشان در امان بماند و به اين وسيله راحت تر ايشان


را تسليم سازد. 4

و مراغي نيز در تفسيرش مي‌گويد:
وقال رجل من آل فرعون يكتم إيمانه منهم خوفاً على نفسه: أينبغي لكم أن تقتلوا رجلاً ما زاد على أن قال: ربّي الله، قد جاءكم بشواهد


دالّة على صدقه؟ ومثل هذه المقالة لا تستدعي قتلاً ولا تستحق عقوبة فاستمع فرعون لكلامه، وأصغى لمقاله وتوقف عن قتله.

مردي از فرعونيان كه بر جان خويش بيمناک بود و ايمانش را پنهان مي‌كرد گفت: آيا سزاوار است كسي را كه مي‌گويد:


«پرودگار من الله است» نمی‌گويد، بکشيد؟ وی برای شما شواهدی بر راستگويي خويش آورده است؛ و چنين کلامی سزاوار قتل و عقوبت


نيست؛ به همين سبب فرعون سخنان موسی را گوش داد و دست از کشتن او برداشت. 5



اين آيه دلالت مي‌كند كه تقيه در شرايع قبلي نيز مشروع بوده است و اختصاص به دين اسلام ندارد.



ــــــــــــــــــــــ پی نوشت ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. غافر / 28.

2.   القرطبي، أبو عبد الله محمد بن أحمد (متوفاي671، الجامع لأحكام القرآن، ج 15، ص 308، ناشر: دار الشعب – القاهرة؛  
  
 . [SIZE=85]  البغدادي، العلامة أبي الفضل شهاب الدين السيد محمود (متوفاي1270هـ)، روح المعاني في تفسير القرآن العظيم والسبع المثاني، ج 24، ص 64، ناشر: دار إحياء التراث العربي – بيروت.    
 [SIZE=85]    
 [SIZE=85] . [SIZE=85] ، احمد بن عبد القادر معروف به تاج الدين الحنفي (متوفاي749هـ)، الدرّ اللقيط من بحر المحيط، ج7، ص 458.      
 [SIZE=85] [SIZE=85]      
 [SIZE=85] [SIZE=85] . [SIZE=85]  المصري، احمد بن مصطفي (معاصر)، تفسير المراغي، ج8، ص309 ـ 310، [FONT=Taher] ناشر: دار الكتب العلميةـ   .        
تصویر
Commander
Commander
پست: 2503
تاریخ عضویت: جمعه ۱۱ آبان ۱۳۸۶, ۳:۰۶ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 7581 بار
سپاس‌های دریافتی: 6236 بار
تماس:

Re: مشروعيت تقيه از ديدگاه شيعه و سني

پست توسط مائده آسمانی »

 تصویر 





تصویر[FONT=Book Antiqua] دليل چهارم، قضیه اصحاب کهف :  


خداوند در داستان اصحاب كهف مي‌فرمايد:


فَابْعَثُوا أَحَدَكُمْ بِوَرِقِكُمْ هذِهِ إِلَى الْمَدينَةِ فَلْيَنْظُرْ أَيُّها أَزْكى‏ طَعاماً فَلْيَأْتِكُمْ بِرِزْقٍ مِنْهُ وَلْيَتَلَطَّفْ وَلا يُشْعِرَنَّ بِكُمْ أَحَداً.


إِنهَُّمْ إِن يَظْهَرُواْ عَلَيْكمُ‏ْ يَرْجُمُوكمُ‏ْ أَوْ يُعِيدُوكُمْ فىِ مِلَّتِهِمْ وَلَن تُفْلِحُواْ إِذًا أَبَدًا.1


اكنون يك نفر از خودتان را با اين سكّه‏اى كه داريد به شهر بفرستيد، تا بنگرد كدام يك از آن‌ها غذاى پاكيزه‏ترى دارند،


و مقدارى از آن براى روزى شما بياورد. امّا بايد دقّت كند، و هيچ كس را از وضع شما آگاه نسازد.



چرا كه اگر آنان از وضع شما آگاه شوند، سنگسارتان مى‏كنند يا شما را به آيين خويش بازمى‏گردانند و در آن صورت،


هرگز روى رستگارى را نخواهيد ديد!.




مفسران شيعه و سني تصريح كرده‌اند كه مراد از « وَلْيَتَلَطَّفْ» تقيه است كه وقتي يكي از اصحاب كهف بعد از بيدار شدن قصد كرد


كه به شهر برود و براي آن‌ها غذا تهيه كند، دوستان او توصيه كردند كه احتياط كند تا مبادا دشمنان از مخفيگاه آن‌ها آگاه شوند و جان



آن‌ها به خطر بيفتد. اين همان تقيه‌‌اي است كه دشمنان اهل بيت حاضر نيستند زير بار مشروعيت آن بروند.


عبد الرحمن سعدي در تفسيرش مي‌نويسد:

ومنها: الحث على التحرز، والاستخفاء، والبعد عن مواقع الفتن في الدين، واستعمال الكتمان في ذلك على الإنسان وعلى إخوانه في


الدين. ومنها: شدة رغبة هؤلاء الفتية في الدين، وفرارهم من كل فتنة، في دينهم، وتركهم أوطانهم في الله. ومنها: ذكر ما اشتمل


عليه الشر، من المضار والمفاسد، الداعية لبغضه، وتركه.





يکی از موارد مطرح شده در اين آيه حفظ جان و مخفی ماندن و دور بودن از جايگاه‌هايي است که دين ايشان به فتنه می‌افتاد؛


و در اين موارد انسان می‌تواند برای خود و برادران دينی اش پنهان کاری نمايد.


يکی ديگر از موارد علاقه زياد ايشان به دين خويش و فرار از فتنه‌ها و ترک ديار در راه خدا بود.


يکی ديگر از موارد بيان آسيب‌ها و زيآن‌ها و مفاسد است که بيان آن‌ها سبب برای ناخشنودی از آن‌ها و ترک ايشان است و اين که اين


راه، راه مومنان گذشته و آينده است. 2


ابن كثير دمشقي مي‌نويسد:

«وليتلطف» أي في خروجه وذهابه وشرائه وإيابه يقولون وليختف كل ما يقدر عليه «ولا يشعرن» أي ولا يعلمن «بكم أحدا إنهم إن يظهروا


عليكم يرجموكم » أي إن علموا بمكانكم... يخافون منهم أن يطلعوا على مكانهم فلا يزالون يعذبونهم بأنواع العذاب إلى أن يعيدوهم في


ملتهم التي هم عليها أو يموتوا وإن وافقتموهم على العود في الدين فلاح لكم في الدنيا ولا في الآخرة.


مقصود عبارت « » (با لطافت برخورد کند) آن است که در بيرون رفتن از غار و رفتن به شهر و خريد و بازگشت ودر همه کارها  


باشد و کسی را آگاه نسازد... از اصحاب دقيانوس می‌ترسيدند که جايگاه ايشان را يافته و ايشان را تحت انواع شکنجه‌ها قرار دهند تا


ايشان نيز دين اصحاب دقيانوس را بپذيرند و يا اينکه بميرند؛ در اين صورت اگر دين ايشان را بپذيريد که رستگاری در دنيا و آخرت نخواهيد


داشت. 3

قرطبي مي‌نويسد:

السادسة في هذه الآية نكتة بديعة وهي أن الوكالة إنما كانت مع التقية خوف أن يشعرهم بهم أحد لما كانوا عليه من الخوف على


[COLOR=#4f6128]أنفسهم  



[COLOR=#7030a0]ششم: در اين آيه نکته‌ای زيباست که ايشان، آن شخص را تنها به شرط تقيه وکيل نمودند تا خريد انجام دهد؛ زيرا می‌ترسيدند که کسی
 



از وجود ايشان آگاهی پيدا کند؛ چون بر جان خويش نگران بودند. 4


فخر رازي مي‌نويسد:

وقوله: «وَلْيَتَلَطَّفْ » أي يكون ذلك في سر وكتمان يعني دخول المدينة وشراء الطعام ) وَلاَ يُشْعِرَنَّ بِكُمْ أَحَدًا ( أي لا يخبرن بمكانكم أحداً


من أهل المدينة.



[COLOR=#7030a0]کلام خداوند « وَلْيَتَلَطَّفْ» يعنی کار خويش را به صورت مخفيانه انجام دهد و کسی از اهل شهر را از جايگاه ايشان با خبر نسازد.
5


علاوه بر اين، اصحاب كهف در طول مدتي كه درشهر زندگي مي‌كردند اعتقاد باطني خود را پنهان كرده بودند و همانند ديگران در


مراسم‌هاي مختلف بت پرستان حضور مي‌يافتند.  



امام صادق عليه السلام در اين باره مي‌فرمايد:


مَا بَلَغَتْ تَقِيَّةُ أَحَدٍ تَقِيَّةَ أَصْحَابِ الْكَهْفِ إِنْ كَانُوا لَيَشْهَدُونَ الْأَعْيَادَ وَيَشُدُّونَ الزَّنَانِيرَ فَأَعْطَاهُمُ اللَّهُ أَجْرَهُمْ مَرَّتَيْن‏.



امام صادق عليه السّلام فرمود:

تقيه هيچ كسى به درجه تقيه اصحاب كهف نرسيد، آن‌ها در اعياد (بت‏پرستها) حاضر مي‌شدند و زنّار ( كمر بندي كه


نصارا به عنوان شعار) مي‌بستند (با آنكه خداشناس و موحد بودند) از اين رو خدا پاداششان را دو بار داد. 6

اين آيه نيز همانند آيه قبلي ثابت مي‌كند كه تقيه در شرايع قبلي همانند شريعت اسلام مشروع بوده و پيروان شرايع گذشته نيز از آن


براي حفظ جان، مال، دين و... استفاده مي‌كرده‌اند.



ــــــــــــــــــــــ پی نوشت ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. الكهف 19 و 20.

2. السعدي، عبد الرحمن بن ناصر (متوفاي1376هـ)، تيسير الكريم الرحمن في تفسير كلام المنان، ج1، ص473، تحقيق: ابن عثيمين، ناشر: مؤسسة الرسالة - بيروت - 1421هـ- 2000م.

3. القرشي الدمشقي، إسماعيل بن عمر بن كثير أبو الفداء (متوفاي774هـ)، تفسير القرآن العظيم، ج3، ص78، ناشر: دار الفكر - بيروت – 1401هـ .

4. الأنصاري القرطبي، أبو عبد الله محمد بن أحمد (متوفاي671، الجامع لأحكام القرآن، ج 10، ص 376، ناشر: دار الشعب – القاهرة.

5. الرازي الشافعي، فخر الدين محمد بن عمر التميمي (متوفاي604هـ)، التفسير الكبير أو مفاتيح الغيب، ج21، ص88، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة: الأولى، 1421هـ - 2000م.

6. الكليني الرازي، أبي جعفر محمد بن يعقوب بن إسحاق (متوفاي328 هـ)، الأصول من الكافي، ج 2، ص 218، ناشر: اسلاميه‏، تهران‏، الطبعة الثانية،1362 ش‏.
تصویر
Commander
Commander
پست: 2503
تاریخ عضویت: جمعه ۱۱ آبان ۱۳۸۶, ۳:۰۶ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 7581 بار
سپاس‌های دریافتی: 6236 بار
تماس:

Re: مشروعيت تقيه از ديدگاه شيعه و سني

پست توسط مائده آسمانی »

 تصویر  





[FONT=Book Antiqua]تقيه از ديدگاه روايات فريقين :   



تقيه در روايات اهل بيت عليهم السلام :


روايات بسياري از طريق اهل بيت عليهم السلام در باره تقيه وارد شده است كه از حد استفاضه تجاوز مي‌كند؛ اگر نگوييم كه به حد تواتر


معنوي مي‌رسد.


تا جايي كه مرحوم شيخ حر عاملي رضوان الله تعالي عليه در كتاب وسائل الشيعه، 128 روايت را در ضمن 13 باب جمع آوري كرده است.


از ميان اين همه روايت به طور اختصار فقط به چند روايت اشاره مي‌كنيم.

[HIGHLIGHT=#ffff00]هر كس تقيه نكند، دين ندارد:  



1. أَبُو عَلِيٍّ الْأَشْعَرِيُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ النُّعْمَانِ عَنِ ابْنِ مُسْكَانَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أَبِي يَعْفُورٍ


قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام يَقُولُ التَّقِيَّةُ تُرْسُ الْمُؤْمِنِ وَالتَّقِيَّةُ حِرْزُ الْمُؤْمِنِ ولاَ إِيمَانَ لِمَنْ لَا تَقِيَّةَ لَه‏.



[COLOR=#7030a0]امام صادق عليه السّلام مي‌فرمود:
 


تقيه سپر مؤمن است، تقيه نگهدار مؤمن است، هر كه تقيه ندارد ايمان ندارد. 1


بررسي سند روايت:


روايت صحيح السند در اين باره بسيار زياد است و ما در اين جا فقط به بررسي يكي از آن‌ها خواهيم پرداخت.


أَبُو عَلِيٍّ الْأَشْعَرِيُّ؛ احمد بن ادريس القمي (متوفاي206هـ).


نجاشي در باره او مي‌گويد:


أحمد بن إدريس بن أحمد أبو علي الأشعري القمي كان ثقة، فقيها في أصحابنا، كثير الحديث، صحيح الرواية.


احمد بن ادريس، مورد اعتماد و فقيه اصحاب ما بود، روايت زياد نقل كرده، روايتش صحيح است.2


مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ القمي.


شيخ طوسي در باره او مي‌گويد:


محمد بن عبد الجبار، وهو ابن أبي الصهبان، قمي، ثقة.


محمد بن عبد الجبار قمي، مورد اعتماد است. 3


مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ بن بزيع.



مرحوم نجاشي در باره وي مي‌گويد:


محمد بن إسماعيل بن بزيع أبو جعفر مولى المنصور أبي جعفر، وولد بزيع بيت، منهم حمزة بن بزيع. كان من صالحي هذه الطائفة وثقاتهم،


كثير العمل.


محمد بن اسماعيل... او در خانداني به دنيا آمد كه حمزة بن بزيع از ايشان است؛ از نيكان شيعه و مورد اطمينان بوده و عمل بسيار

داشت.


و در ادامه اين روايت را نقل مي‌كند:


عن الحسين بن خالد الصيرفي. قال: كنا عند الرضا عليه السلام، ونحن جماعة، فذكر محمد بن إسماعيل بن بزيع، فقال:


"وددت أن فيكم مثله".


حسين بن خالد گفت: ما گروهي نزد امام رضا عليه السلام بوديم، پس يادي از محمد بن اسماعيل بزيع شد، پس فرمودند:


من دوست داشتم كه در بين شما مثل او بود. 4


و مرحوم شيخ طوسي نيز در باره وي مي‌گويد:


محمد بن إسماعيل بن بزيع، ثقة صحيح، كوفي، مولي المنصور.5


محمد بن اسماعيل، مورد اعتماد و روايتش صحيح است.


عَلِيِّ بْنِ النُّعْمَانِ الأعلم.


نجاشي در باره او مي‌گويد:


علي بن النعمان الأعلم النخعي أبو الحسن مولاهم، كوفي، روى عن الرضا عليه السلام، و أخوه داود أعلا منه، وابنه الحسن بن علي


وابنه أحمد رويا الحديث. وكان علي ثقة، وجها، ثبتا، صحيحا، واضح الطريقة.


علي بن نعمان، از امام رضا عليه السلام روايت نقل كرده است‌، برادرش داود از او بهتر است و دو پسرش حسن و احمد نيز روايت نقل


كرده‌اند. علي بن نعمان مورد اعتماد، سرشناس، استوار، روايتش صحيح است و مذهب روشني داشت. 6


عبد الله ابْنِ مُسْكَانَ. از اصحاب اجماع .


نجاشي در باره او مي‌گويد:


عبد الله بن مسكان أبو محمد مولى [عنزة]، ثقة، عين.


عبد الله بن مسكان، مورد اعتماد و مايه افتخار است. 7


عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أَبِي يَعْفُورٍ.


نجاشي در باره او مي‌گويد:


عبد الله بن أبي يعفور العبدي واسم أبي يعفور واقد، وقيل وقدان، يكنى أبا محمد، ثقة ثقة، جليل في أصحابنا.


عبد الله بن أبي يعفور، مورد اعتماد و در ميان اصحاب ما مورد احترام بود. 8



ــــــــــــــــــــــ پی نوشت ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ


1. الكليني الرازي، أبي جعفر محمد بن يعقوب بن إسحاق (متوفاي328 هـ)، الأصول من الكافي، ج‏2، ص221، ناشر: اسلاميه‏، تهران‏، الطبعة الثانية،1362 ش‏.

2. النجاشي الأسدي الكوفي، أبو العباس أحمد بن علي بن أحمد بن العباس (متوفاي450هـ)، فهرست أسماء مصنفي الشيعة المشتهر ب‍ رجال النجاشي، ص 92، رقم: 228، تحقيق: السيد موسى الشبيري الزنجاني، ناشر: مؤسسة النشر الاسلامي ـ قم، الطبعة: الخامسة، 1416هـ .

3. الطوسي، الشيخ أبو جعفر، محمد بن الحسن بن علي بن الحسن (متوفاي460هـ)، رجال الطوسي، ص391 و401، تحقيق: جواد القيومي الأصفهاني، ناشر: مؤسسة النشر الاسلامي ـ قم، الطبعة: الأولى، 1415هـ .

4. النجاشي الأسدي الكوفي، أبو العباس أحمد بن علي بن أحمد بن العباس (متوفاي450هـ)، فهرست أسماء مصنفي الشيعة المشتهر ب‍ رجال النجاشي، ص 330 – 332، تحقيق: السيد موسى الشبيري الزنجاني، ناشر: مؤسسة النشر الاسلامي ـ قم، الطبعة: الخامسة، 1416هـ .

5. الطوسي، الشيخ أبو جعفر، محمد بن الحسن بن علي بن الحسن (متوفاي460هـ)، رجال الطوسي، ص 364، تحقيق: جواد القيومي الأصفهاني، ناشر: مؤسسة النشر الاسلامي ـ قم، الطبعة: الأولى، 1415هـ .

6. النجاشي الأسدي الكوفي، أبو العباس أحمد بن علي بن أحمد بن العباس (متوفاي450هـ)، فهرست أسماء مصنفي الشيعة المشتهر ب‍ رجال النجاشي، ص 274، تحقيق: السيد موسى الشبيري الزنجاني، ناشر: مؤسسة النشر الاسلامي ـ قم، الطبعة: الخامسة، 1416هـ .

7. النجاشي الأسدي الكوفي، أبو العباس أحمد بن علي بن أحمد بن العباس (متوفاي450هـ)، فهرست أسماء مصنفي الشيعة المشتهر ب‍ رجال النجاشي، ص 214، تحقيق: السيد موسى الشبيري الزنجاني، ناشر: مؤسسة النشر الاسلامي ـ قم، الطبعة: الخامسة، 1416هـ .

8. النجاشي الأسدي الكوفي، أبو العباس أحمد بن علي بن أحمد بن العباس (متوفاي450هـ)، فهرست أسماء مصنفي الشيعة المشتهر ب‍ رجال النجاشي، ص 213، تحقيق: السيد موسى الشبيري الزنجاني، ناشر: مؤسسة النشر الاسلامي ـ قم، الطبعة: الخامسة، 1416هـ .
تصویر
Commander
Commander
پست: 2503
تاریخ عضویت: جمعه ۱۱ آبان ۱۳۸۶, ۳:۰۶ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 7581 بار
سپاس‌های دریافتی: 6236 بار
تماس:

Re: مشروعيت تقيه از ديدگاه شيعه و سني

پست توسط مائده آسمانی »

 تصویر 







2. عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ يَحْيَى عَنْ حَرِيزٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ خُنَيْسٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ عليه


السلام يَا مُعَلَّى اكْتُمْ أَمْرَنَا ولاَ تُذِعْهُ فَإِنَّهُ مَنْ كَتَمَ أَمْرَنَا وَلَمْ يُذِعْهُ أَعَزَّهُ اللَّهُ بِهِ فِي الدُّنْيَا وَجَعَلَهُ نُوراً بَيْنَ عَيْنَيْهِ فِي الْآخِرَةِ يَقُودُهُ إِلَى الْجَنَّةِ


يَا مُعَلَّى مَنْ أَذَاعَ أَمْرَنَا وَلَمْ يَكْتُمْهُ أَذَلَّهُ اللَّهُ بِهِ فِي الدُّنْيَا وَنَزَعَ النُّورَ مِنْ بَيْنِ عَيْنَيْهِ فِي الْآخِرَةِ وَجَعَلَهُ ظُلْمَةً تَقُ ودُهُ إِلَى النَّارِ يَا مُعَلَّى إِنَّ التَّقِيَّةَ


مِنْ دِينِي وَدِينِ آبَائِي ولاَ دِينَ لِمَنْ لَا تَقِيَّةَ لَهُ يَا مُعَلَّى إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ أَنْ يُعْبَدَ فِي السِّرِّ كَمَا يُحِبُّ أَنْ يُعْبَدَ فِي الْعلاَنِيَةِ يَا مُعَلَّى إِنَّ الْمُذِيعَ


لِأَمْرِنَا كَالْجَاحِدِ لَه‏.

معلى بن خنيس مي‌گويد:


امام صادق عليه السّلام فرمود:


اى معلى! امر ما را نهان دار و فاش مساز؛ زيرا كسى كه امر ما را نهان دارد و فاش نسازد، خدا او را به جهت آن در دنيا


عزيز كند و آن را در آخرت نور ميان دو چشمش قرار دهد كه به سوى بهشتش كشد.



اى معلى! هر كه امر ما را فاش سازد و پوشيده ندارد خدا به سبب آن در دنيا ذليلش كند و نور را از ميان چشمانش در


آخرت بگيرد و آن را تاريكى قرار دهد كه به سوى دوزخش كشاند.



اى معلى! همانا تقيه از دين من و دين پدران من است و كسى كه تقيه ندارد، دين ندارد. اى معلى! همانا خدا دوست


دارد در پنهانى عبادت شود؛ چنان كه دوست دارد آشكارا عبادت شود. اى معلى! فاش سازنده امر ما مانند انكار كننده


آن است. 1


3. ابْنُ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِي عُمَرَ الْأَعْجَمِيِّ قَالَ قَالَ لِي أَبُو عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام يَا أَبَا عُمَرَ إِنَّ تِسْعَةَ أَعْشَارِ الدِّينِ


فِي التَّقِيَّةِ ولاَ دِينَ لِمَنْ لَا تَقِيَّةَ لَهُ وَالتَّقِيَّةُ.


ابو عمر اعجمى مي‌گويد:


امام صادق عليه السلام به من فرمود:


اى ابو عمر! نُه دهم دين در تقيه است و هر كه تقيه ندارد دين ندارد.2


4. حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ زِيَادِ بْنِ جَعْفَرٍ الْهَمَدَانِيُّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مَعْبَدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ


خَالِدٍ قَالَ قَالَ عَلِيُّ بْنُ مُوسَى الرِّضَا عليه السلام لَا دِينَ لِمَنْ لَا وَرَعَ لَهُ ولاَ إِيمَانَ لِمَنْ لَا تَقِيَّةَ لَهُ إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَعْمَلُكُمْ بِالتَّقِيَّةِ فَقِيلَ لَهُ


يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ إِلَى مَتَى قَالَ إِلَى يَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ وَهُوَ يَوْمُ خُرُوجِ قَائِمِنَا أَهْلَ الْبَيْتِ فَمَنْ تَرَكَ التَّقِيَّةَ قَبْلَ خُرُوجِ قَائِمِنَا فَلَيْسَ مِنَّا.




حسين بن خالد مي‌گويد:


امام هشتم فرمود:


كسى كه ورع ندارد دين ندارد، كسى كه تقيه ندارد ايمان ندارد براستى گرامى‏ترين شما نزد خدا آن كس باشد كه


بيشتر تقيه كند، عرض شد تا كى؟


فرمود تا وقت معينى كه روز خروج قائم ما باشد، هر كس پيش از خروج قائم ما تقيه را واگذارد از ما نيست‏. 3




ــــــــــــــــــــــ پی نوشت ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. الكليني الرازي، أبي جعفر محمد بن يعقوب بن إسحاق (متوفاي328 هـ)، الأصول من الكافي، ج 2، ص 224، ناشر: اسلاميه‏، تهران‏، الطبعة الثانية،1362 ش‏.

2. الكليني الرازي، أبي جعفر محمد بن يعقوب بن إسحاق (متوفاي328 هـ)، الأصول من الكافي، ج 2، ص 217، ناشر: اسلاميه‏، تهران‏، الطبعة الثانية،1362 ش‏.

3. الصدوق، أبو جعفر محمد بن علي بن الحسين (متوفاي381هـ) كمال الدين و تمام النعمة، ج‏2، ص371، ناشر:‌ اسلامية ـ تهران‏، الطبعة الثانية‏، 1395 هـ .
تصویر
Commander
Commander
پست: 2503
تاریخ عضویت: جمعه ۱۱ آبان ۱۳۸۶, ۳:۰۶ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 7581 بار
سپاس‌های دریافتی: 6236 بار
تماس:

Re: مشروعيت تقيه از ديدگاه شيعه و سني

پست توسط مائده آسمانی »

 تصویر 






[FONT=Book Antiqua]همانند زنبور عسل، اسرار درونتان را حفظ كنيد:
 

عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أَبِي يَعْفُورٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام قَالَ:


اتَّقُوا عَلَى دِينِكُمْ فَاحْجُبُوهُ بِالتَّقِيَّةِ فَإِنَّهُ لَا إِيمَانَ لِمَنْ لَا تَقِيَّةَ لَهُ إِنَّمَا أَنْتُمْ فِي النَّاسِ كَالنَّحْلِ فِي الطَّيْرِ لَوْ أَنَّ الطَّيْرَ تَعْلَمُ مَا



فِي أَجْوَافِ النَّحْلِ مَا بَقِيَ مِنْهَا شَيْ‏ءٌ إِلَّا أَكَلَتْهُ وَلَوْ أَنَّ النَّاسَ عَلِمُوا مَا فِي أَجْوَافِكُمْ أَنَّكُمْ تُحِبُّونَّا أَهْلَ الْبَيْتِ لَأَكَلُوكُمْ


بِأَلْسِنَتِهِمْ وَلَنَحَلُوكُمْ فِي السِّرِّ وَالْعلاَنِيَةِ رَحِمَ اللَّهُ عَبْداً مِنْكُمْ كَانَ عَلَى ولاَيَتِنَا.


ابن ابى يعفور مي‌گويد: امام صادق عليه السلام فرمود:


به خاطر حفظ دينتان تقيه كنيد و آن را با تقيه مخفي نگاه داريد؛ زيرا هر كس كه تقيه ندارد ايمان ندارد، همانا شما در



ميان مردم مانند زنبور عسل در ميان‏ پرندگانيد، اگر پرندگان مي‌دانستند كه در درون زنبور عسل چيست، از آن‌ها چيزي


باقي نمي‌گذاشتند، و اگر مردم (مخالفين) بدانند كه در قلبتان محبت ما اهل بيت را داريد، شما را با زبانشان نابود


مي‌ساختند و در نهان و آشكار به شما ناسزا مي‌گفتند. خدا بيامرزد آن بنده اى را كه ولايت ما را داشته باشد. 1



[FONT=Book Antiqua]ايمان بدون تقيه،‌ همانند بدن بي سر:
 

علي بن ابراهيم قمي رضوان الله تعالي عليه (متوفاي329هـ) در تفسيرش به نقل از امام حسن عسكري عليه السلام مي‌نويسد:


قَالَ وَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلي الله عليه وآله:


مَثَلُ مُؤْمِنٍ لَا تَقِيَّةَ لَهُ كَمَثَلِ جَسَدٍ لَا رَأْسَ لَه‏.



رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) فرمود:


مؤمنى كه تقيه ندارد چون تنى است كه سر ندارد. 2


[FONT=Book Antiqua]تقيه، عامل حفظ جان از شرّ فاجران:  


وَقَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عليه السلام :


التَّقِيَّةُ مِنْ أَفْضَلِ أَعْمَالِ الْمُؤْمِنِ يَصُونُ بِهَا نَفْسَهُ وَإِخْوَانَهُ عَنِ الْفَاجِرِينَ.


[COLOR=#7030a0]امير مؤمنان عليه السلام فرمود:


تقيه از برترين اعمال مؤمن است كه سبب مي‌شود جان خودش و جان برادرانش از شرّ فاجران در امان بماند. 3
 


[FONT=Book Antiqua]تقيه كننده، شريك در ثواب اعمال امت:  


وَقَالَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ عليهما السلام :


إِنَّ التَّقِيَّةَ يُصْلِحُ اللَّهُ بِهَا أُمَّةً لِصَاحِبِهَا مِثْلُ ثَوَابِ أَعْمَالِهِمْ فَإِنْ تَرَكَهَا أَهْلَكَ أُمَّةً تَارِكُهَا شَرِيكُ مَنْ أَهْلَكَهُمْ...




خداوند به وسيله تقيه، امتى را اصلاح مى‏كند، براى تقيه كننده پاداشى، مانند پاداش كارهاى آن امت است.


در صورت ترك شدن تقيه، امتى تباه مى‏شود و ترك ‏كننده تقيه (در گناه) شريك تباه‏كننده آن امت است. 4


[FONT=Book Antiqua]تقيه، عامل شناخت دوست از دشمن:  


قَالَ وَقَالَ الْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيٍّ عليهما السلام:


لَوْ لَا التَّقِيَّةُ مَا عُرِفَ وَلِيُّنَا مِنْ عَدُوِّنَا.


حضرت سيد الشهداء عليه السلام فرمود:


اگر تقيه نبود دوست ما از دشمن ما شناخته نمى‏شد. 5


يعني كساني كه ادعاي دوستي ما را دارند؛ ولي تقيه نكرده و اسرار ما را حفظ نمي‌كنند، دوست ما نيستند؛ بلكه آن‌ها دشمن ما

هستند.


ــــــــــــــــــــــ پی نوشت ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. الكليني الرازي، أبي جعفر محمد بن يعقوب بن إسحاق (متوفاي328 هـ)، الأصول من الكافي، ج 2، ص 218، ناشر: اسلاميه‏، تهران‏، الطبعة الثانية،1362 ش‏.

2. القمي، أبي الحسن علي بن ابراهيم (متوفاي310هـ) تفسير القمي، ص 320، شماره 162، تحقيق: تصحيح وتعليق وتقديم: السيد طيب الموسوي الجزائري، ناشر: مؤسسة دار الكتاب للطباعة والنشر - قم، الطبعة: الثالثة، صفر 1404؛

الحر العاملي، محمد بن الحسن (متوفاي1104هـ)، تفصيل وسائل الشيعة إلى تحصيل مسائل الشريعة، ج16، ص223، شماره: 21410، تحقيق و نشر: مؤسسة آل البيت عليهم السلام لإحياء التراث، الطبعة: الثانية، 1414هـ .

3. القمي، أبي الحسن علي بن ابراهيم (متوفاي310هـ) تفسير القمي، ص 320، شماره 163، تحقيق: تصحيح وتعليق وتقديم: السيد طيب الموسوي الجزائري، ناشر: مؤسسة دار الكتاب للطباعة والنشر - قم، الطبعة: الثالثة، صفر 1404؛

الحر العاملي، محمد بن الحسن (متوفاي1104هـ)، تفصيل وسائل الشيعة إلى تحصيل مسائل الشريعة، ج16، ص223، شماره: 21411، تحقيق و نشر: مؤسسة آل البيت عليهم السلام لإحياء التراث، الطبعة: الثانية، 1414هـ .

4. القمي، أبي الحسن علي بن ابراهيم (متوفاي310هـ) تفسير القمي، ص 320، شماره 164، تحقيق: تصحيح وتعليق وتقديم: السيد طيب الموسوي الجزائري، ناشر: مؤسسة دار الكتاب للطباعة والنشر - قم، الطبعة: الثالثة، صفر 1404؛

الحر العاملي، محمد بن الحسن (متوفاي1104هـ)، تفصيل وسائل الشيعة إلى تحصيل مسائل الشريعة، ج16، ص222، شماره: 21412، تحقيق و نشر: مؤسسة آل البيت عليهم السلام لإحياء التراث، الطبعة: الثانية، 1414هـ .

5. القمي، أبي الحسن علي بن ابراهيم (متوفاي310هـ) تفسير القمي، ص 321، شماره 165، تحقيق: تصحيح وتعليق وتقديم: السيد طيب الموسوي الجزائري، ناشر: مؤسسة دار الكتاب للطباعة والنشر - قم، الطبعة: الثالثة، صفر 1404؛

الحر العاملي، محمد بن الحسن (متوفاي1104هـ)، تفصيل وسائل الشيعة إلى تحصيل مسائل الشريعة، ج16، ص222، شماره: 21413، تحقيق و نشر: مؤسسة آل البيت عليهم السلام لإحياء التراث، الطبعة: الثانية، 1414هـ .
تصویر
Commander
Commander
پست: 2503
تاریخ عضویت: جمعه ۱۱ آبان ۱۳۸۶, ۳:۰۶ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 7581 بار
سپاس‌های دریافتی: 6236 بار
تماس:

Re: مشروعيت تقيه از ديدگاه شيعه و سني

پست توسط مائده آسمانی »

 تصویر 






[FONT=Book Antiqua]تقیه علی بن یقطین به دستور امام کاظم علیه السلام:
 

شيخ مفيد رضوان الله تعالي عليه مي‌نويسد:





رَوَى مُحَمَّدُ بْنُ إِسْمَاعِيلَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفَضْلِ قَالَ اخْتَلَفَتِ الرِّوَايَةُ بَيْنَ أَصْحَابِنَا فِي مَسْحِ الرِّجْلَيْنِ فِي الْوُضُوءِ هُوَ مِنَ

الْأَصَابِعِ إِلَى الْكَعْبَيْنِ أَمْ هُوَ مِنَ الْكَعْبَيْنِ إِلَى الْأَصَابِعِ فَكَتَبَ عَلِيُّ بْنُ يَقْطِينٍ إِلَى أَبِي الْحَسَنِ مُوسَى عليه السلام إِنَّ


أَصْحَابَنَا قَدِ اخْتَلَفُوا فِي مَسْحِ الرِّجْلَيْنِ فَإِنْ رَأَيْتَ أَنْ تَكْتُبَ إِلَيَّ بِخَطِّكَ مَا يَكُونُ عَمَلِي عَلَيْهِ فَعَلْتُ إِنْ شَاءَ اللَّهُ.



فَكَتَبَ إِلَيْهِ أَبُو الْحَسَنِ عليه السلام: فَهِمْتُ مَا ذَكَرْتَ مِنَ الِاخْتِلَافِ فِي الْوُضُوءِ وَالَّذِي آمُرُكَ بِهِ فِي ذَلِكَ أَنْ تَتَمَضْمَضَ ثلاَثاً




وَتَسْتَنْشِقَ ثلاَثاً وَتَغْسِلَ وَجْهَكَ ثلاَثاً وَتُخَلِّلَ شَعْرَ لِحْيَتِكَ وَتَمْسَحَ رَأْسَكَ كُلَّهُ وَتَمْسَحَ ظَاهِرَ أُذُنَيْكَ وَبَاطِنَهُمَا وَتَغْسِلَ رِجْلَيْكَ


إِلَى الْكَعْبَيْنِ ثلاَثاً ولاَ تُخَالِفَ ذَلِكَ إِلَى غَيْرِهِ.


فَلَمَّا وَصَلَ الْكِتَابُ إِلَى عَلِيِّ بْنِ يَقْطِينٍ تَعَجَّبَ بِمَا رُسِمَ فِيهِ مِمَّا أَجْمَعَ الْعِصَابَةُ عَلَى خِلَافِهِ ثُمَّ قَالَ مَوْلَايَ أَعْلَمُ بِمَا قَالَ وَأَنَا


مُمْتَثِلٌ أَمْرَهُ وَكَانَ يَعْمَلُ فِي وُضُوئِهِ عَلَى هَذَا الْحَدِّ وَيُخَالِفُ مَا عَلَيْهِ جَمِيعُ الشِّيعَةِ امْتِثَالًا لِأَمْرِ أَبِي الْحَسَنِ عليه السلام



وَسُعِيَ بِعَلِيِّ بْنِ يَقْطِينٍ إِلَى الرَّشِيدِ وَقِيلَ إِنَّهُ رَافِضِيٌّ مُخَالِفٌ لَكَ فَقَالَ الرَّشِيدُ لِبَعْضِ خَاصَّتِهِ قَدْ كَثُرَ عِنْدِيَ الْقَوْلُ فِي



عَلِيِّ بْنِ يَقْطِينٍ وَالْقَرَفُ لَهُ بِخِلَافِنَا وَمَيْلِهِ إِلَى الرَّفْضِ وَلَسْتُ أَرَى فِي خِدْمَتِهِ لِي تَقْصِيراً وَقَدِ امْتَحَنْتُهُ مِرَاراً فَمَا ظَهَرْتُ


مِنْهُ عَلَى مَا يُقْرَفُ بِهِ وَأُحِبُّ أَنْ أَسْتَبْرِئَ أَمْرَهُ مِنْ حَيْثُ لَا يَشْعُرُ بِذَلِكَ فَيَتَحَرَّزَ مِنِّي.



فَقِيلَ لَهُ إِنَّ الرَّافِضَةَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ تُخَالِفُ الْجَمَاعَةَ فِي الْوُضُوءِ فَتُخَفِّفُهُ ولاَ تَرَى غَسْلَ الرِّجْلَيْنِ فَامْتَحِنْهُ يَا أَمِيرَ



الْمُؤْمِنِينَ مِنْ حَيْثُ لَا يَعْلَمُ بِالْوُقُوفِ عَلَى وُضُوئِهِ فَقَالَ أَجَلْ إِنَّ هَذَا الْوَجْهَ يَظْهَرُ بِهِ أَمْرُهُ ثُمَّ تَرَكَهُ مُدَّةً وَنَاطَهُ بِشَيْ‏ءٍ مِنَ


الشُّغُلِ فِي الدَّارِ حَتَّى دَخَلَ وَقْتُ الصّلاَةِ وَكَانَ عَلِيُّ بْنُ يَقْطِينٍ يَخْلُو فِي حُجْرَةٍ فِي الدَّارِ لِوُضُوئِهِ وَصلاَتِهِ.



فَلَمَّا دَخَلَ وَقْتُ الصّلاَةِ وَقَفَ الرَّشِيدُ مِنْ وَرَاءِ حَائِطِ الْحُجْرَةِ بِحَيْثُ يَرَى عَلِيَّ بْنَ يَقْطِينٍ ولاَ يَرَاهُ هُوَ فَدَعَا بِالْمَاءِ لِلْوُضُوءِ


فَتَمَضْمَضَ ثلاَثاً وَاسْتَنْشَقَ ثلاَثاً وَغَسَلَ وَجْهَهُ ثلاَثاً وَخَلَّلَ شَعْرَ لِحْيَتِهِ وَغَسَلَ يَدَيْهِ إِلَى الْمِرْفَقَيْنِ ثلاَثاً وَمَسَحَ رَأْسَهُ وَأُذُنَيْهِ


وَغَسَلَ رِجْلَيْهِ وَالرَّشِيدُ يَنْظُرُ إِلَيْهِ فَلَمَّا رَآهُ وَقَدْ فَعَلَ ذَلِكَ لَمْ يَمْلِكْ نَفْسَهُ حَتَّى أَشْرَفَ عَلَيْهِ بِحَيْثُ يَرَاهُ ثُمَّ نَادَاهُ كَذَبَ يَا


عَلِيُّ بْنُ يَقْطِينٍ مَنْ زَعَمَ أَنَّكَ مِنَ الرَّافِضَةِ وَصَلَحَتْ حَالُهُ عِنْدَهُ.



وَوَرَدَ عَلَيْهِ كِتَابُ أَبِي الْحَسَنِ عليه السلام: ابْتِدَاءً مِنَ الْآنَ يَا عَلِيَّ بْنَ يَقْطِينٍ فَتَوَضَّ كَمَا أَمَرَ اللَّهُ وَاغْسِلْ وَجْهَكَ مَرَّةً


فَرِيضَةً وَأُخْرَى إِسْبَاغاً وَاغْسِلْ يَدَيْكَ مِنَ الْمِرْفَقَيْنِ كَذَلِكَ وَامْسَحْ مُقَدَّمَ رَأْسِكَ وَظَاهِرَ قَدَمَيْكَ بِفَضْلِ نَدَاوَةِ وَضُوئِكَ فَقَدْ


زَالَ مَا كَانَ يُخَافُ عَلَيْكَ وَالسّلاَمُ.


محمّد بن فضل مي‌گويد:



در بين اصحاب اختلاف بود كه مسح پاها از سر انگشتان است تا مچ پا يا از مچ پا است تا سر انگشتان. على بن يقطين


نامه‏اى براى موسى بن جعفر عليه السّلام نوشت كه اصحاب در مورد مسح پا اختلاف دارند خواهش مي‌كنم نامه‏اى به


خط خود در اين مورد بنويسيد تا به آن عمل كنيم.



امام عليه السّلام در جواب مرقوم فرمود: شنيده ام اصحاب در باره وضو اختلاف دارند، آن چه به تو دستور مي‌دهم اين


است كه سه مرتبه مضمضه كنى و سه مرتبه استنشاق، سه بار صورت را بشوئى و آب را لا بلاى موهاى ريش خود


برسانى و تمام سرت را مسح بكشى با روى گوش‌ها و داخل دو گوش و پاهايت را تا برآمدگي سه مرتبه بشوئى،


مبادا بر خلاف اين عمل كنى.




وقتى كه نامه به دست على بن يقطين رسيد و از مضمون آن آگاه شد تعجب كرد كه امام بر خلاف تمام علماى شيعه


دستور داده است.

با خود گفت: امام من بهتر مي‌داند من دستورش را اجرا مي‌كنم. از آن پس وضوى خود را طبق اين دستور مي‌گرفت.


از على بن يقطين نزد هارون الرشيد سعايت كردند كه او رافضى است و مخالف تو است.


هارون به يكى از خواص خود گفت: خيلى در باره على بن يقطين حرف مي‌زنند و او را متهم به تشيع مى‏نمايند،


اگر چه من در كار او كوتاهى نمى‏بينم بارها نيز امتحانش نموده‏ام چيزى كه شاهد بر اين اتهام باشد نديده‏ام مايلم


طورى كه‏خودش متوجه نشود يك آزمايش ديگر بكنيم زيرا اگر متوجه شود، تقيه خواهد كرد.



آن شخص گفت: رافضى‏ها با اهل سنت در وضو اختلاف دارند آن‌ها سبكتر وضو مي‌گيرند و پاها را نمى‏شويند؛ به طورى

كه متوجه نشود به وسيله وضو او را آزمايش كن. گفت بسيار خوب اين راه عالى است مدتى تصميم خود را به تأخير


انداخت، روزي در وقت نماز هارون از پشت ديوار اطاق به طورى كه على بن يقطين متوجه نشود مراقب او بود، على


آب خواست، سه مرتبه مضمضه نمود و سه مرتبه استنشاق و سه بار صورتش را شست، و داخل موى صورت را نيز


شست، دستش را تا آرنج سه مرتبه شست، سر و دو گوش خود را مسح كرد و دو پاى خود را شست.


هارون تمام كارهاى او را زير نظر داشت.


همين كه ديد چنين وضو مي‌گيرد نتوانست خود را نگهدارد، سر بلند نمود به طورى كه على بن يقطين او را نبيند صدا


زد دروغ گفتند آن‌هايى كه خيال مي‌كردند تو رافضى هستى، بعد از اين جريان مقام على نزد هارون بالا گرفت.



پس از اين آزمايش نامه‏اى از حضرت موسى بن جعفر رسيد به اين مضمون رسيد:



بعد از اين طورى وضو بگير كه خداوند دستور داده: يك بار صورتت را از روى وجوب بشوى و يك مرتبه به واسطه


شادابى و دستت را از آرنج همين طور دو مرتبه بشوى جلو سرت را مسح كن و روى دو پا را نيز با اضافه رطوبت


وضوى دست مسح كن. آن چه بر تو بيم داشتم از بين رفت. و السلام.


[COLOR=#000000]ــــــــــــــــــــــ پی نوشت ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ


الشيخ المفيد، محمد بن محمد بن النعمان ابن المعلم أبي عبد الله العكبري البغدادي (متوفاي413 هـ)، الإرشاد في معرفة حجج الله علي



العباد، ج 2، ص 227، تحقيق: مؤسسة آل البيت عليهم السلام لتحقيق التراث، ناشر: دار المفيد للطباعة والنشر والتوزيع - بيروت - لبنان،


الطبعة: الثانية، 1414هـ - 1993 م.


 
تصویر
Commander
Commander
پست: 2503
تاریخ عضویت: جمعه ۱۱ آبان ۱۳۸۶, ۳:۰۶ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 7581 بار
سپاس‌های دریافتی: 6236 بار
تماس:

Re: مشروعيت تقيه از ديدگاه شيعه و سني

پست توسط مائده آسمانی »

 تصویر 




تقيه در روايات اهل سنت :




علاوه بر رواياتي كه در باره تقيه عمار ياسر گذشت، روايات ديگري نيز در باره تقيه در كتاب‌هاي اهل سنت يافت مي‌شود كه به برخي از


آن‌ها اشاره مي‌كنيم:


[FONT=Book Antiqua]رفع حكم اكراه، در حديث متواتر «رفع»:  

روايات بسياري از طريق شيعه و سني كه مي‌توان در باره آن ادعاي تواتر نيز كرد، آمده است كه پيامبر اسلام فرمود:


خداوند از چند چيز در حق امت من گذشته است و آن‌ها را به خاطر ارتكاب آن اعمال مجازات نخواهد كرد.


ابن ماجه قزويني در سننش مي‌نويسد:


حَدَّثَنَا إِبْرَاهِيمُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ يُوسُفَ الْفِرْيَابِىُّ حَدَّثَنَا أَيُّوبُ بْنُ سُوَيْدٍ حَدَّثَنَا أَبُو بَكْرٍ الْهُذَلِىُّ عَنْ شَهْرِ بْنِ حَوْشَبٍ عَنْ أَبِى ذَرٍّ الْغِفَارِىِّ قَالَ قَالَ


رَسُولُ اللَّهِ -صلى الله عليه وسلم- « إِنَّ اللَّهَ تَجَاوَزَ عَنْ أُمَّتِى الْخَطَأَ وَالنِّسْيَانَ وَمَا اسْتُكْرِهُوا عَلَيْهِ ».


از ابوذر غفاری روايت شده است که رسول خدا (ص) فرمود:


خداوند از امت در مواردي كه اشتباه و فراموش كنند و نيز آن چه که به آن وادار شوند، گذشت کرده است. 1



همچنين به نقل از ابوهريره مي‌نويسد‌:


عَنْ أَبِى هُرَيْرَةَ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ -صلى الله عليه وسلم- « إِنَّ اللَّهَ تَجَاوَزَ لأُمَّتِى عَمَّا تُوَسْوِسُ بِهِ صُدُورُهَا. مَا لَمْ تَعْمَلْ بِهِ أَوْ تَتَكَلَّمْ بِهِ وَمَا


اسْتُكْرِهُوا عَلَيْهِ ».

از ابوهريره روايت شده است که رسول خدا (ص) فرمود:


خداوند از امت من در مورد وسوسه‌های سينه شان (تصميم گناه) بدون اينکه به آن عمل کند يا آن را بر زبان آورد و نيز


در مورد کارهايي که بدان وادار شوند گذشت کرده است. 2


طبق اين روايات، كسي كه مجبور به انجام كاري شود، معذور است و خداوند از خطاي او خواهد گذشت. در تقيه نيز انسان مجبور است


كه عقيده خود را مخفي و يا خلاف آن را اظهار نمايد؛ پس معذور است.



ــــــــــــــــــــــ پی نوشت ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ


1. القزويني، محمد بن يزيد أبو عبدالله (متوفاي275هـ)، سنن ابن ماجه، ج 1، ص 659، ح 2045، تحقيق محمد فؤاد عبد الباقي، ناشر: دار الفكر - بيروت.

الباني اين روايت را در صحيح ابن ماجة، ج 1، ص 347، 1662، تصحيح كرده است.


2. القزويني، محمد بن يزيد أبو عبدالله (متوفاي275هـ)، سنن ابن ماجه، ج 1، ص 659، ح 2044، تحقيق محمد فؤاد عبد الباقي، ناشر: دار الفكر - بيروت.

الباني اين روايت را در صحيح ابن ماجة، ج 1، ص 348، شماره 1663، تصحيح كرده است.
تصویر
Commander
Commander
پست: 2503
تاریخ عضویت: جمعه ۱۱ آبان ۱۳۸۶, ۳:۰۶ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 7581 بار
سپاس‌های دریافتی: 6236 بار
تماس:

Re: مشروعيت تقيه از ديدگاه شيعه و سني

پست توسط مائده آسمانی »

 تصویر 








كسي كه تقيه نمي‌كند، ايمان ندارد:


ابن أبي شيبه‌، استاد بخاري در المصنف به نقل از محمد حنفيه فرزند امير المؤمنين عليه السلام مي‌نويسد:


حدثنا وكيع عن إسرائيل عن عبد الأعلى عن بن الحنفية قال سمعته يقول لا إيمان لمن لا تقية له.


از محمد بن حنفيه شنيدم که مي‌گفت: کسی که تقيه ندارد ايمان ندارد!!! 1



كسي كه تقيه نمي‌كند، دين ندارد:


جلال الدين سيوطي در جامع الأحاديث مي‌نويسد:


قَالَ النَّبِيُّ: لاَ دِينَ لِمَنْ لاَ تَقِيَّةَ لَهُ.


رسول خدا (ص) فرمود: کسی که تقيه ندارد دين ندارد. 2


ديلمي همداني نيز به نقل از امير المؤمنين عليه السلام مي‌نويسد:


لا دين لمن لا تقية له.


کسی که تقيه ندارد دين ندارد. 3


مؤمن، حق ندارد خود را ذليل نمايد:


أخبرنا عبد الرزاق قال أخبرنا معمر عن الحسن وقتادة أن النبي صلى الله عليه وسلم قال لاينبغي لمؤمن أن يذل نفسه قال وكيف يذل


نفسه قال يتعرض من البلاء بما لا يطيق.


از قتادة روايت شده است که رسول خدا (ص) فرمود:



سزاوار نيست که مؤمن خود را ذليل نمايد؛ سؤال شد که چگونه شخص خود را ذليل مي‌نمايد؟


پاسخ فرمود: خود را در معرض بلاهايي قرار مي‌دهد که توانايي آن‌ها را ندارد. 4


احمد بن حنبل، ابن ماجه، بيهقي و بزار همين روايت را از حذيفه نقل كرده‌اند: 5


الباني همين روايت را در كتاب سلسلة احاديث الصحيحه (مختصرة) « حسن » معرفی میکند . 6




ــــــــــــــــــــــ پی نوشت ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. إبن أبي شيبة الكوفي، أبو بكر عبد الله بن محمد (متوفاي235 هـ)، الكتاب المصنف في الأحاديث والآثار، ج 6، ص 474، ح 33045، تحقيق: كمال يوسف الحوت، ناشر: مكتبة الرشد - الرياض، الطبعة: الأولى، 1409هـ .

2. السيوطي، جلال الدين عبد الرحمن بن أبي بكر (متوفاي911هـ) جامع الاحاديث (الجامع الصغير وزوائده والجامع الكبير) ج 8، ص 281، ح 26050.

3. الديلمي الهمذاني، أبو شجاع شيرويه بن شهردار بن شيرويه الملقب إلكيا (متوفاي509 هـ) الفردوس بمأثور الخطاب، ج 5، ص 186، ح7909، و ج 5، ص210، ح7976، تحقيق: السعيد بن بسيوني زغلول، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة: الأولى، 1406 هـ - 1986م؛

الهندي، علاء الدين علي المتقي بن حسام الدين (متوفاي975هـ)، كنز العمال في سنن الأقوال والأفعال، ج 3، ص 43، ح5665، تحقيق: محمود عمر الدمياطي، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة: الأولى، 1419هـ - 1998م.

4. الصنعاني، أبو بكر عبد الرزاق بن همام (متوفاي211هـ)، المصنف، ج 11، ص 348، ح 20721، تحقيق حبيب الرحمن الأعظمي، ناشر: المكتب الإسلامي - بيروت، الطبعة: الثانية، 1403هـ .

5. الشيباني، أحمد بن حنبل أبو عبد الله (متوفاي241هـ)، الورع، ج 1، ص 155، تحقيق: د. زينب إبراهيم القاروط، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة: الأولى، 1403هـ – 1983م؛

الشيباني، أحمد بن حنبل أبو عبدالله (متوفاي241هـ)، مسند أحمد بن حنبل، ج 5، ص 405، ناشر: مؤسسة قرطبة – مصر؛

القزويني، محمد بن يزيد أبو عبدالله (متوفاي275هـ)، سنن ابن ماجه، 2، ص 1332، ح 4016، تحقيق محمد فؤاد عبد الباقي، ناشر: دار الفكر - بيروت؛، ناشر: دار الفكر - بيروت، تحقيق: محمد فؤاد عبد الباقي؛

البيهقي، أحمد بن الحسين بن علي بن موسى أبو بكر (متوفاي458هـ) شعب الإيمان، ج 7، ص 419، تحقيق: محمد السعيد بسيوني زغلول، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة: الأولى، 1410هـ؛

البزار، أبو بكر أحمد بن عمرو بن عبد الخالق (متوفاي292 هـ)، البحر الزخار (مسند البزار) ج 7، ص 218، تحقيق: د. محفوظ الرحمن زين الله، ناشر: مؤسسة علوم القرآن، مكتبة العلوم والحكم - بيروت، المدينة الطبعة: الأولى، 1409 هـ .


6. ج 2، ص 170، رقم: 613 و در كتاب صحيح وضعيف سنن الترمذي، ج 5، ص 254، رقم:2254 «صحيح » و در صحيح ابن ماجة، ج 2، ص 369، رقم: 3243،
تصویر
Commander
Commander
پست: 2503
تاریخ عضویت: جمعه ۱۱ آبان ۱۳۸۶, ۳:۰۶ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 7581 بار
سپاس‌های دریافتی: 6236 بار
تماس:

Re: مشروعيت تقيه از ديدگاه شيعه و سني

پست توسط مائده آسمانی »

 تصویر 

 [FONT=Book Antiqua] تقيه در گفتار و سیره عملی صحابه :  
  





تقيه صحابي رسول خدا (ص) از مسيلمه كذاب:

فخر الدين رازي در تفسيرش مي‌نويسد:

قال الحسن أخذ مسيلمة الكذاب رجلين من أصحاب رسول الله صلى الله عليه وسلم فقال لأحدهما: أتشهد أن محمدا رسول الله؟


قال: نعم نعم نعم، فقال: أفتشهد أني رسول الله؟ قال: نعم، وكان مسيلمة يزعم أنه رسول بني حنيفة، ومحمد رسول قريش، فتركه و


دعا الآخر فقال أتشهد أن محمدا رسول الله؟ قال: نعم، قال: أفتشهد أني رسول الله؟ فقال: إني أصم ثلاثا، فقدمه وقتله فبلغ ذلك رسول


الله صلى الله عليه وسلم، فقال: أما هذا المقتول فمضى على يقينه وصدقه فهنيئا له، وأما الآخر فقبل رخصة الله فلا تبعة عليه...



حسن گفته است که مسيلمة کذاب دو نفر از اصحاب رسول خدا (ص) را دستگير كرد؛ به يکی از ايشان گفت:


آيا شهادت مي‌دهی که محمد رسول خدا است؟


پاسخ داد:آری، آری، آری.


سپس پرسيد: آيا شهادت مي‌دهی که من نيز رسول خدايم؟


پاسخ داد: آری؛ زيرا مسيلمة ادعا مي‌کرد که پيامبر بنی حنيفه است!!! و محمد(ص) پيامبر قريش.


پس او را رها کرده و ديگری را طلبيد و به او گفت: آيا شهادت مي‌دهی که محمد رسول خدا است؟


گفت آری.


سپس پرسيد:  آيا شهادت مي‌دهی که من نيز رسول خدايم؟ 


وی پاسخ داد: [HIGHLIGHT=#ebf1dd]نمي‌شنوم!!!  


و اين کار سه بار تکرار شد. به همين سبب او را کشتند.


خبر به رسول خدا (ص) رسيد؛ فرمود:


 کسی که کشته شد در راه يقين و اعتقادش کشته شد؛ گوارايش باد.
 

 

ديگری نيز آنچه را خدا جايز دانسته بود، انجام داد؛ به همين سبب عقوبتی بر او نيست. 1

ــــــــــــــــــــــ پی نوشت ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. الرازي الشافعي، فخر الدين محمد بن عمر التميمي (متوفاي604هـ)، التفسير الكبير أو مفاتيح الغيب، ج 8، ص 12، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة: الأولى، 1421هـ - 2000م.

القمي النيسابوري، نظام الدين (متوفاي728 هـ)، تفسير غرائب القرآن ورغائب الفرقان، ج 2، ص 140، تحقيق: الشيخ زكريا عميران، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت / لبنان، الطبعة: الأولى، 1416هـ - 1996م؛

ابن عادل الدمشقي الحنبلي، أبو حفص عمر بن علي (متوفايبعد 880 هـ)، اللباب في علوم الكتاب، ج 5، ص 144، تحقيق: الشيخ عادل أحمد عبد الموجود والشيخ علي محمد معوض، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت / لبنان، الطبعة: الأولى، 1419 هـ ـ 1998م  
تصویر
Commander
Commander
پست: 2503
تاریخ عضویت: جمعه ۱۱ آبان ۱۳۸۶, ۳:۰۶ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 7581 بار
سپاس‌های دریافتی: 6236 بار
تماس:

Re: مشروعيت تقيه از ديدگاه شيعه و سني

پست توسط مائده آسمانی »

 تصویر 



تقيه عبد الله بن مسعود از سلاطين جور:


ابن حزم اندلسي در المحلي مي‌نويسد:


وقد رُوِّينَا من طَرِيقِ شُعْبَةَ قال نا أبو حَيَّانَ يحيى بن سَعْدٍ التَّيْمِيُّ عن أبيه قال قال لي الْحَارِثُ بن سُوَيْدٌ سَمِعْت عَبْدَ اللَّهِ بن مَسْعُودٍ يقول


ما من ذِي سُلْطَانٍ يُرِيدُ أَنْ يُكَلِّفَنِي كَلاَمًا يَدْرَأُ عَنِّي سَوْطًا أو سَوْطَيْنِ إِلاَّ كُنْت مُتَكَلِّمًا بِهِ.



از عبد الله بن مسعود شنيدم که مي‌گفت:


هيچ صاحب قدرتي نيست که من را به کلامی (نا شايست) وادار کند تا مرا از يك يا دو شلاق دور کند، مگر آنکه من آن سخنان را بر زبان مي‌آورم!!!


ابن حزم در ادامه مي‌گويد:


وَلاَ يُعْرَفُ له من الصَّحَابَةِ رضي الله عنهم مُخَالِفٌ.



در ميان صحابه کسی را سراغ نداريم که مخالف او باشد. 1


ترديدي نيست كه به زبان آوردن كلام باطل از ترس سلطان جائر، همان تقيه‌اي است كه پيروان اهل بيت بر مشروعيت آن اصرار دارند.


و از كلام ابن حزم نيز استفاده مي‌شود كه تقيه در ميان تمامي صحابه امر مشروعي بوده است.



ــــــــــــــــــــــ پی نوشت ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. إبن حزم الظاهري، علي بن أحمد بن سعيد أبو محمد (متوفاي456هـ)، المحلى، ج 8، ص 336، تحقيق: لجنة إحياء التراث العربي،


ناشر: دار الآفاق الجديدة - بيروت.
تصویر
ارسال پست

بازگشت به “اسلام”