ويژه نامه شهادت امام موسي كاظم عليه السلام

مدیر انجمن: شورای نظارت

ارسال پست
Bronze
Bronze
پست: 1139
تاریخ عضویت: پنج‌شنبه ۲۵ تیر ۱۳۸۸, ۹:۵۴ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 458 بار
سپاس‌های دریافتی: 1612 بار

Re: ويژه نامه شهادت امام موسي كاظم عليه السلام

پست توسط طهورا »

 [FONT=Times New Roman][External Link Removed for Guests]  

امام كاظم و حمایت از مبارزان راه حق


"حسین" فرزند علی بن حسن المثنی فرزند امام حسن مجتبی علیه‏السلام معروف به «شهید فخّ» از افرادی است كه در زمان امامت حضرت كاظم علیه‏السلام بر اثر ستمهای فرماندار مدینه در حق شیعیان به ستوه آمد و بر علیه حكومت هادی عباسی به قیام مسلحانه روی آورد.
حسین قبل از قیام پرشور خویش، شبانه به محضر امام هفتم علیه‏السلام آمد و امام ضمن سفارشاتی به وی فرمود: تو شهید خواهی شد، ضربه‏ها را محكم و نیكو بزن! این مردم فاسقند، و در ظاهر ایمان دارند و در باطن خود نفاق و شك را پنهان می‏سازند، «اِنّا للّه‏ِ وَاِنّا اِلَیهِ راجِعُونَ».
بعد از شهادت حسین بن علی علیهماالسلام، و سایر شهدای فخّ، حضرت موسی بن جعفر علیهماالسلام فرمود: «به خدا سوگند! حسین در حالی از دنیا رفت كه مسلمان و نیكوكار و روزه‏دار و آمر به معروف و ناهی از منكر بود.»

عرفان، پیش نیاز مبارزه!


بی‏تردید برای استواری و مقاومت در راه عقیده، پشتوانه‏ای قوی و نیرومند لازم است. طبق آموزه‏های قرآنی بهترین پشتوانه هر انسان حقیقت‏طلبی، اتّكا به حضرت پروردگار است. و نزدیك‏ترین راه در معرفت و قرب به حق، توجه به عبادت و معنویت است. خداوند متعال می‏فرماید: «وَاسْتَعینُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلوةِ»؛(1) «از صبر و نماز یاری بجویید.»
حضرت كاظم علیه‏السلام با پیروی از این رهنمود و در مقابل نیروهای باطل، از صبر و بردباری و نماز و عبادت یاری می‏جست؛ «كانَ یُحْیی الْلَیلَ بِالسَّهْرِ اِلَی السَّحَرِ بِمُواصِلَةِ الاِْسْتِغْفارِ حَلیفَ السَّجْدَةِ الطَّویلَةِ وَالدُّمُوعِ الْغَزیرَةِ وَالْمُناجاتِ الْكَثیرَةِ وَالضَّراعاتِ الْمُتَّصِلَةِ؛(2) آن حضرت شبها را تا سحر بیدار بود و شب‏زنده‏داریهایش همواره با استغفار بود، همراه با سجده‏های طولانی، اشكهای ریزان، مناجات بسیار، و ناله‏ها و زاریهای مداوم در حال عبادت.»



 [FONT=Times New Roman][External Link Removed for Guests]  
آخرین ويرايش توسط 1 on طهورا, ويرايش شده در 0.
تصویر
كسي كه طعم زبان عسل نمي فهمد
توهرچه هم بخواني غزل ؛ نمي فهمد
حكايت نرود ميخ اهني درسنگ ؛
مخوان كه سنگ ضرب المثل نمي فهمد
حديث عاشقي به پايان نمي رسد اما...
دريغ ودرد كه اين را اجل نمي فهمد
Bronze
Bronze
پست: 1139
تاریخ عضویت: پنج‌شنبه ۲۵ تیر ۱۳۸۸, ۹:۵۴ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 458 بار
سپاس‌های دریافتی: 1612 بار

Re: ويژه نامه شهادت امام موسي كاظم عليه السلام

پست توسط طهورا »

 [FONT=Times New Roman][External Link Removed for Guests]  


نامه‏ای از زندان به كاخ
حضرت موسی بن جعفر علیهماالسلام با اینكه مدتهای مدیدی را در زندانهای مختلف نظام طاغوتی هارون سپری كرد و در شكنجه‏گاههای مخوف، به دست شقی‏ترین مأموران سپرده شده بود، امّا از گفتن سخن حق و نشر حقایق الهی لحظه‏ای باز نایستاد.
آن حضرت در فرصتهای مناسب گفتارهای بیدارگرانه و هشدارآمیز خود را به گوش سردمداران دنیاپرست نظام حكومتی رسانده، به ایفای نقش خطیر خویش در جامعه اسلامی پرداخت.
امام در یكی از نامه‏های حماسی خویش كه از زندان به كاخ هارون ارسال نمود، چنین نگاشت: « [COLOR=black]ای هارون! هیچ روز سخت و پر محنتی بر من نمی‏گذرد، مگر اینكه روزی از راحتی و آسایش و رفاه تو كم می‏گردد؛ اما بدان كه هر دو رهسپار روزی هستیم كه پایان ندارد و در آن روز، مفسدان و تبهكاران زیانكار و بیچاره خواهند بود.»(1) 
ممكن است این پرسش به ذهن ‌آید كه امام هفتم علیه‏السلام با آن شرائط خفقان چگونه نامه‏ها و سخنان خود را به سمع و نظر دیگران می‏رسانید؟
بررسی اوضاع تاریخی آن عصر نشان می‏دهد كه اكثر زندانبانان و مأمورین آن پیشوای الهی با اندكی ارتباط و برخورد با ایشان، به حقیقت و معنویت امام پی برده و از هواخواهان و دلدادگان حضرتش می‏شدند و این مسئله سبب شده بود كه گفته‏ها، نوشته‏ها و افكار و اندیشه و سیره حضرتش بر تاریخ پوشیده نماند.
داستان تحول روحی كنیز خوش‏سیمای هارون نمونه‏ای از این واقعیت است كه در كتابهای معتبر تاریخی و روایی به طور مفصل آمده است.

 منبع: از كتاب "خاندان عصمت علیهم السلام" ، سید تقى واردى. مستدرك الوسائل، ج10، ص386.
مقاتل الطالبین، ص449.

 [FONT=Times New Roman][External Link Removed for Guests]  
تصویر
كسي كه طعم زبان عسل نمي فهمد
توهرچه هم بخواني غزل ؛ نمي فهمد
حكايت نرود ميخ اهني درسنگ ؛
مخوان كه سنگ ضرب المثل نمي فهمد
حديث عاشقي به پايان نمي رسد اما...
دريغ ودرد كه اين را اجل نمي فهمد
Bronze
Bronze
پست: 1139
تاریخ عضویت: پنج‌شنبه ۲۵ تیر ۱۳۸۸, ۹:۵۴ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 458 بار
سپاس‌های دریافتی: 1612 بار

Re: ويژه نامه شهادت امام موسي كاظم عليه السلام

پست توسط طهورا »

 [External Link Removed for Guests] 

شمه‏ای از اخلاق امام موسی کاظم علیه السلام

کمک و محبّت به مخالفان

مردی از فرزندان عمر بن خطاب در مدینه بود که پیوسته حضرت موسی بن جعفر علیهما السلام را آزار می‏داد و هرگاه آن بزرگوار را می‏دید به حضرتش ناسزا می‏گفت و نسبت به امیرالمؤمنین علیه السلام بدگویی می‏کرد!!
روزی اصحاب حضرت گفتند: پسر پیامبر! ما را آزاد بگذار تا این بدکار را نابود کنیم. حضرت آنان را به شدت از این کار باز داشت و به سختی از انجام آن عمل نهی کرد.
امام از وضع عمری پرسید؛ گفتند: درناحیه‏ای از نواحی مدینه کشت و زرع می‏کند. حضرت سوار بر مرکبی شده و به سوی او حرکت کردند و او را در مزرعه‏اش یافتند. با مرکبشان وارد مزرعه شدند، عمری فریاد برداشت: روی زراعت ما قدم مگذار؛ ولی حضرت سوار بر مرکب جلو رفتند تا به او رسیدند. از مرکب پیاده شدند و کنار او نشستند، با گشاده‏رویی و خنده با او برخورد کردند و به او گفتند: برای زراعتت چه مقدار هزینه کرده‏ای؟ گفت: صد دینار. فرمود: چه مقدار امید برداشت داری؟ گفت: غیب نمی‏دانم. فرمود: حرفم این است که چه اندازه امید داری به تو برسد؟ گفت: امیدوارم دویست دینار نصیبم شود. حضرت کیسه‏ای که در آن سیصد دینار بود به او عطا کردند و فرمودند: این زراعتت که بر حال خود است و خدا در آن، آنچه را امید داری به تو می‏بخشد. عمری از جای برخاست و سر حضرت را بوسید و از آن بزرگوار خواست که از اسائه ادبش بگذرد.
حضرت تبسمی حاکی از رضایت به روی او نمودند و بازگشتند.
راوی می‏گوید: امام به مسجد رفتند و دیدند عمری در آنجا نشسته؛ چون حضرت را دید، گفت: "خدا می‏داند رسالتش را کجا قرار دهد!"
یاران عمری به او هجوم بردند و گفتند: داستانت چیست؟ تو در حق او سخنانی غیر این می‏گفتی! گفت: بی‏تردید آنچه را الآن گفتم شنیدید و با آنان درباره امام بحث و گفتگو کرد و آنان هم با او به مجادله و ستیز برخاستند!
هنگامی که حضرت به خانه بازگشت به اصحابش که خواستار قتل عمری بودند فرمود: آنچه را شما در حق او خواستید بهتر بود یا آنچه را من خواستم؟ من کارش را به مقداری که دانستید اصلاح کردم و شرّش را کفایت نمودم .



 پي نوشت
[FONT=Times New Roman][FONT=B Nazanin] الإرشاد:2/232؛ بحار الأنوار: 48/102، باب 5، حدیث 7.    [FONT=Times New Roman]    [FONT=Times New Roman]    [External Link Removed for Guests]    
تصویر
كسي كه طعم زبان عسل نمي فهمد
توهرچه هم بخواني غزل ؛ نمي فهمد
حكايت نرود ميخ اهني درسنگ ؛
مخوان كه سنگ ضرب المثل نمي فهمد
حديث عاشقي به پايان نمي رسد اما...
دريغ ودرد كه اين را اجل نمي فهمد
Bronze
Bronze
پست: 1139
تاریخ عضویت: پنج‌شنبه ۲۵ تیر ۱۳۸۸, ۹:۵۴ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 458 بار
سپاس‌های دریافتی: 1612 بار

Re: ويژه نامه شهادت امام موسي كاظم عليه السلام

پست توسط طهورا »

 [External Link Removed for Guests] 

عبادت ربّ و خدمت به خلق

حضرت بسیار دعا می‏کرد و این دعا را تکرار می‏نمود:
اللّهمّ إنّی أسألک الرّاحة عند الموت، و العفوَ عند الحساب.
خداوندا از تو آسودگی در زمان مرگ و بخشایش در روز حسابرسی مسألت دارم.

از دعاهای آن حضرت این بود:
عَظُمَ الذَّنبُ من عبدک فلیَحسُنَ العفوُ مِن عندک
گناهان بنده ات زیاد شده پس چه نیکوست عفو از جانب تو.

همواره از خشیت خدا گریه می‏کرد تا جایی که محاستش از اشک دیدگانش تر می‏شد. آن بزرگوار به اهل بیت و اقوامش از همه بیشتر رسیدگی می‏کرد و همواره از تهیدستان مدینه در تاریکی شب تفقد و دلجویی می‏نمود؛ زنبیلی از درهم و دینار و آرد و خرما برای آنان می‏برد و به دستشان می‏رساند و آنان نمی‏دانستند این لطف و عنایت از چه ناحیه‏ای است
اللّهمّ صلّ و سلّم و زِد و بارک علی رسول الله و آله الأطهار.

پي نوشت :
 [FONT=Times New Roman][FONT=B Nazanin]الإخراج و الجرائج: 2/896؛ الإرشاد: 2/231؛ بحارالأنوار:48/101، باب 5، حدیث 5.   


 [FONT=Times New Roman][External Link Removed for Guests]  
تصویر
كسي كه طعم زبان عسل نمي فهمد
توهرچه هم بخواني غزل ؛ نمي فهمد
حكايت نرود ميخ اهني درسنگ ؛
مخوان كه سنگ ضرب المثل نمي فهمد
حديث عاشقي به پايان نمي رسد اما...
دريغ ودرد كه اين را اجل نمي فهمد
Bronze
Bronze
پست: 1139
تاریخ عضویت: پنج‌شنبه ۲۵ تیر ۱۳۸۸, ۹:۵۴ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 458 بار
سپاس‌های دریافتی: 1612 بار

Re: ويژه نامه شهادت امام موسي كاظم عليه السلام

پست توسط طهورا »

 [External Link Removed for Guests] 
 مرارت‌های امام کاظم علیه السلام‏ 
رنج‌ها و غم‌هاى امام موسى بن جعفر بعد از فاجعه كربلا، دردناك‌تر و شدیدتر از سایر ائمه ‏علیهم السلام ‏بود. هارون الرشید همواره در كمین ایشان ‏بود، امّا نمى‏توانست به آن‏ حضرت آسیبى برساند. شاید او از ترس این كه ‏مبادا سپاهیانش در صف یاران آن ‏حضرت درآیند، از فرستادن آنان براى ‏دستگیرى و شهید كردن امام خوددارى مى‏ورزید، زیرا پنهانكاریى كه‏ افراد مكتبى در اقدامات خود ملزم بدان بودند، موجب شده بود كه‏ دستگاه حاكمه حتّى به نزدیك‏ترین افراد خود اعتماد نكند. این على بن‏یقطین وزیر هارون الرشید و آن یكى جعفر بن محمّد بن اشعث وزیر دیگر هارون است كه هر دو شیعه بودند همچنین بزرگ‏ترین والیان و كارگزاران ‏هارون در زمره هواخواهان اهل‌بیت‏ علیهم السلام ‏بودند. از این‏ رو بود كه هارون‏ خود شخصاً به مدینه رفت تا امام كاظم را دستگیر كند. نیروهاى مخصوص هارون به اضافه سپاهى از شعرا و علماى دربارى ‏و مشاوران، او را در این سفر همراهى مى‏كردند و میلیون‌ها درهم و دینار از اموالى كه از مردم به چپاول برده بود، با خود حمل مى‏كرد و به عنوان ‏حق‏السكوت به اطرافیان خود در این سفر بذل و بخشش مى‏نمود. و در این میان به رؤساى قبایل و بزرگان و چهره‏هاى سرشناس مخالف توجه ‏و رسیدگى بیشترى نشان مى‏داد.


 [External Link Removed for Guests] 
تصویر
كسي كه طعم زبان عسل نمي فهمد
توهرچه هم بخواني غزل ؛ نمي فهمد
حكايت نرود ميخ اهني درسنگ ؛
مخوان كه سنگ ضرب المثل نمي فهمد
حديث عاشقي به پايان نمي رسد اما...
دريغ ودرد كه اين را اجل نمي فهمد
Bronze
Bronze
پست: 1139
تاریخ عضویت: پنج‌شنبه ۲۵ تیر ۱۳۸۸, ۹:۵۴ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 458 بار
سپاس‌های دریافتی: 1612 بار

Re: ويژه نامه شهادت امام موسي كاظم عليه السلام

پست توسط طهورا »

 [External Link Removed for Guests] 
هارون الرشید این گونه عازم مدینه شد تا بزرگ‏ترین مخالف ‏حكومت غاصبانه خویش را دستگیر كند. اینك ببینیم هارون براى‏ رسیدن به این مقصود چه كرد:
اول: هارون چند روزى نشست. مردم به دیدنش مى‏آمدند و او هم به‏ آنها حاتم بخشى مى‏كرد تا آنجا كه شكم‌هاى برخى از مخالفان را كه ‏مخالفت آنان با حكومت جنبه شخصى و براى رسیدن به منافع خاصى‏بود، سیر كرد.
دوم: عده‏اى را مأموریت داد تا در شهرها بگردند و بر ضدّ مخالفان‏ حكومت تبلیغات به راه اندازند. او همچنین شاعران و مزدوران دربارى ‏را تشویق كرد كه در ستایش او شعر بسرایند و بر حرمت محاربه با هارون ‏فتوا دهند.
سوم: هارون قدرت خود را پیش دیدگان مردم مدینه به نمایش گذارد تا كسى اندیشه مبارزه با او را در سر نپروراند.
چهارم: هنگامى كه همه شرایط براى هارون آماده شد، شخصاً به ‏اجراى بند پایانى طرح توطئه‏گرانه خویش پرداخت. او به مسجد رسول‏ خدا صلى الله علیه و آله رفت. شاید حضور او مصادف با فرارسیدن وقت نماز بوده كه ‏مردم و طبعاً امام موسى بن جعفر علیهماالسلام براى اداى نماز در مسجد حضور داشته‏اند. هارون به سوى قبر پیامبر صلى الله علیه و آله جلو آمد و گفت: السلام علیك ‏یا رسول اللَّه! اى پسر عمو.
هارون در واقع مى‏خواست با این كار شرعى بودن جانشینى خود را اثبات كند و آن را علتى درست براى زندانى كردن امام كاظم جلوه دهد.
اما امام این فرصت را از او گرفت و صف‌ها را شكافت و به طرف قبر پیامبر صلى الله علیه و آله آمد و به آن قبر شریف روى كرد و در میان حیرت و خاموشى ‏مردم بانگ برآورد:
السلام علیك یا رسول اللَّه! السلام علیك یا جدّاه!
امام كاظم با این بیان مى‏خواست بگوید: اى حاكم ستمگر اگر رسول ‏خدا پسر عموى توست و تو مى‏خواهى بنابر این پیوند نسبى، شرعى بودن ‏حكومت خود را اثبات كنى باید بدانى كه من بدو نزدیكترم و آن ‏حضرت‏جدّ من است. بنابر این من از تو به جانشینى و خلافت آن بزرگوار شایسته‏ترم!
هارون مقصود امام را دریافت و در حالى كه مى‏كوشید تصمیم خود را براى دستگیرى امام كاظم توجیه كند، گفت:
اى رسول خدا من از تو درباره كارى كه قصد انجام آن را دارم پوزش‏ مى‏خواهم. من قصد دارم موسى بن جعفر را به زندان بیفكنم. چون او مى‏خواهد میان امت تو اختلاف و تفرقه ایجاد كند و خون آنها را بریزد.
چون روز بعد فرارسید، هارون فضل بن ربیع را مأمور دستگیرى امام‏ كاظم كرد. فضل بر آن ‏حضرت كه در جایگاه رسول خدا صلى الله علیه و آله به نماز ایستاده بود، درآمد و دستور داد او را دستگیر كنند و زندانى نمایند.(1) سپس دو محمل ترتیب داد كه اطراف آنها پوشیده بود. ایشان را در یكى از آنها جاى داد و آن دو محمل را روى استر بسته بر هر یك عده‏اى را گماشت. یكى را به طرف بصره و دیگرى را به سوى كوفه روانه‏ كرد تا بدینوسیله مردم ندانند امام را به كجا مى‏برند. امام كاظم ‏علیه السلام در هودجى‏ بود كه به سمت بصره مى‏رفت. هارون به فرستاده خود دستور داد كه ‏آن ‏حضرت را به عیسى بن جعفر منصور كه والى وى در بصره بود، تسلیم‏ كند. عیسى یك سال آن‏ حضرت را در نزد خود زندانى كرد. سپس عیسى‏ نامه‏اى به هارون نوشت كه موسى بن جعفر را از من بگیر و به هر كه مى‏خواهى بسپار وگرنه من او را آزاد خواهم كرد. من بسیار كوشیدم‏ تا دلیلى و بهانه‏اى براى دستگیرى او پیدا كنم، اما نتوانستم حتى ‏من گوش دادم تا ببینیم كه آیا او در دعاهاى خود بر من یا تو نفرین ‏مى‏فرستد، اما دیدم كه او فقط براى خودش دعا مى‏كند و از خداوند رحمت و مغفرت مى‏طلبد!

 [External Link Removed for Guests] 
تصویر
كسي كه طعم زبان عسل نمي فهمد
توهرچه هم بخواني غزل ؛ نمي فهمد
حكايت نرود ميخ اهني درسنگ ؛
مخوان كه سنگ ضرب المثل نمي فهمد
حديث عاشقي به پايان نمي رسد اما...
دريغ ودرد كه اين را اجل نمي فهمد
Bronze
Bronze
پست: 1139
تاریخ عضویت: پنج‌شنبه ۲۵ تیر ۱۳۸۸, ۹:۵۴ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 458 بار
سپاس‌های دریافتی: 1612 بار

Re: ويژه نامه شهادت امام موسي كاظم عليه السلام

پست توسط طهورا »

 [External Link Removed for Guests] 


ارتباط با شیعیان
روایات تاریخى نقل مى‏كنند كه امام كاظم از زندان با شیعیان ‏و هواخواهانش ارتباط برقرار مى‏كرد و به آنها دستوراتى مى‏داد و مسایل ‏سیاسى و فقهى آنان را پاسخ مى‏گفت:
به راستى امام كاظم‏ علیه السلام چگونه با شیعیان خویش رابطه برقرار مى‏كرد؟شاید این ارتباط از راه‌هاى غیبى صورت مى‏گرفت، اما احادیث بسیارى ‏این نكته را روشن مى‏كنند كه بیشتر كسانى كه امام در نزد آنان زندانى ‏مى‏شد از معتقدان به امامت وى بودند. اگر چه حكومت مى‏كوشید زندانبان‌هاى آن‏ حضرت را از میان خشن‏ترین افراد و طرفداران خود برگزیند چرا كه خود آنها (زندانبانان) از نحوه عبادت امام كاظم‏ علیه‌السلام‏ و دانش سرشار و مكارم اخلاقى آن‏ حضرت اطلاع داشتند و كرامات‏ بسیارى را از آن ‏حضرت مشاهده كرده بودند.

امتحان امام
در كتاب بحارالانوار آمده است كه عامرى گفت: هارون الرشید كنیزى ‏خوش سیما به زندان امام موسى كاظم فرستاد تا آن ‏حضرت را آزار دهد. امام در این باره فرمود: به هارون بگو:
"بَلْ أَنتُم بِهَدِیَّتِكُمْ تَفْرَحُونَ" (4)؛ بلكه شما به هدیه خود شادمانى مى‏كنید.
مرا به این كنیز و امثال ‏او نیازى نیست. هارون از این پاسخ خشمگین‏ شد و به فرستاده خویش گفت: به نزد او برگرد و بگو: ما تو را نیز به‏دلخواه تو نگرفتیم و زندانى‏ نكردیم و آن كنیز را پیش‏ او بگذار و خود بازگرد.
فرستاده فرمان هارون را به انجام رساند و خود بازگشت. با بازگشت‏ فرستاده، هارون از مجلس خویش برخاست و پیشكارش را به زندان امام ‏موسى كاظم روانه كرد تا از حال آن زن تفحّص كند. پیشكار آن زن را دید كه به سجده افتاده و سر از سجده برنمى‏دارد و مى‏گوید: "قدوس سبحانك ‏سبحانك".
هارون از شنیدن این خبر شگفت‏زده شد و گفت: به خدا موسى بن‏جعفر آن كنیز را جادو كرده است. او را نزد من بیاورید. كنیز را كه ‏مى‏لرزید و دیده به آسمان دوخته بود در پیشگاه هارون حاضر كردند. هارون از او پرسید: این چه حالى است كه دارى؟ كنیز پاسخ گفت: این حال، حال موسى‏بن جعفر است. من نزد او ایستاده بودم و او شب و روز نماز مى‏گذارد. چون از نماز فارغ شد زبان به تسبیح و تقدیس خداوند گشود. من از او پرسیدم: سرورم! آیا شما را نیازى نیست تا آن را رفع كنم؟ او پرسید: مرا چه نیازى به تو باشد؟ گفتم: مرا براى رفع حوایج شما بدین جا فرستاده‏اند. گفت: اینان چه هدفى دارند؟ كنیز گفت: پس نگریستم ‏ناگهان بوستانى دیدم كه اول و آخر آن در نگاه من پیدا نبود، در این ‏بوستان جایگاه‌هایى مفروش به پر و پرنیان بود و خدمتكاران زن و مردى‏كه خوش سیماتر از آنها و جامه‏اى زیباتر از جامه آنها ندیده بودم، بر این‏ جایگاه‌ها نشسته بودند. آنها جامه‏اى حریر سبز پوشیده بودند و تاج‌ها و درّ و یاقوت داشتند و در دست‌هایشان آبریزها و حوله‏ها و هرگونه طعام‏ بود. من به سجده افتادم تا آن كه این خادم مرا بلند كرد و در آن لحظه ‏پى ‏بردم كه كجا هستم.



هارون گفت: اى خبیث شاید به هنگامى كه در سجده بودى، خواب ‏تو را در گرفته و این امور را در خواب دیده باشى؟
كنیز پاسخ داد: به خدا سوگند نه سرورم. پیش از آن كه به سجده روم‏ این مناظر را دیدم و به همین خاطر به سجده افتادم.
هارون به پیشكارش گفت: این زن خبیث را نزد خود نگه دار تا مبادا كسى این سخن را از او بشنود. زن به نماز ایستاد و چون در این باره از او پرسیدند، گفت: عبد صالح (امام موسى كاظم‏ علیه السلام ) را چنین دیدم و چون ‏از سخنانى كه گفته بود، پرسیدند: پاسخ داد: چون آن منظره را دیدم ‏كنیزان مرا ندا دادند كه اى فلان از عبد صالح دورى گزین تا ما بر او واردشویم كه ما ویژه اوییم نه تو.
آن زن تا زمان مرگ به همین حال بود. این ماجرا چند روز پیش از شهادت امام كاظم رخ ‏داد.این ارزش و كرامت امام كاظم ‏علیه السلام در پیشگاه خدا و این هم فرجام‏ هارون ستمگر و سركش!!
از خداوند بزرگ مى‏خواهیم كه ما را جزو دوستداران دوستانش ‏و بیزاران از دشمنانش قرار دهد و ما را بر پیمودن راه ائمه هدى ‏علیهم السلام ‏توفیق ‏ارزانى فرماید.



پاورقى‌ها :
1- مقاتل الطالبیّین، ص‏213.
2- مقاتل الطالبیّین، ص‏233.
3- مقاتل الطالبیّین، ص‏234 به نقل از كتاب الغیبة شیخ طوسى، ص‏22.
4- سوره نمل، آیه‏36.

منبع: هدایت گران راه نور- زندگانى امام موسى بن جعفر(ع) ، سید محمدتقى مدرسى.




 [External Link Removed for Guests] 
تصویر
كسي كه طعم زبان عسل نمي فهمد
توهرچه هم بخواني غزل ؛ نمي فهمد
حكايت نرود ميخ اهني درسنگ ؛
مخوان كه سنگ ضرب المثل نمي فهمد
حديث عاشقي به پايان نمي رسد اما...
دريغ ودرد كه اين را اجل نمي فهمد
Bronze
Bronze
پست: 1139
تاریخ عضویت: پنج‌شنبه ۲۵ تیر ۱۳۸۸, ۹:۵۴ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 458 بار
سپاس‌های دریافتی: 1612 بار

Re: ويژه نامه شهادت امام موسي كاظم عليه السلام

پست توسط طهورا »

 [External Link Removed for Guests] 


عبادت امام موسي كاظم عليه السلام
كسانى كه به توصیف آن حضرت پرداخته‏اند معتقدند كه او عابدترین، زاهدترین، فقیه‏ترین، بخشنده‏ترین و كریم‏النفس‏ترین مردم روزگار خود بود. او ثلث آخر شب را برمى‏خاست و به عبادت و نمازهاى مستحب مشغول مى‏شد و چون هنگام نماز صبح فرا مى‏رسید، پس از گزاردن فریضه به دعا مى‏پرداخت و آن چنان از خوف خدا مى‏گریست كه اشك بر محاسنش جارى مى‏شد و از خشیت‏خداوند بى‏هوش مى‏گشت، آن حضرت چنان زیبا قرآن مى‏خواند كه مردم گرد او جمع مى‏شدند و گاه نیز از خشوع و گریه حضرت، گریه مى‏كردند. از این رو مردم او را «عبد صالح‏» خواندند و او بیش‏تر با این نام شناخته مى‏شد تا با نام و كنیه‏اش. در كتاب «مطالب السؤول‏» آمده است: او به صالح، صابر، امین و كاظم ملقب بوده و عبد صالح شناخته مى‏شد. از این رو او را «كاظم‏» مى‏خواندند كه خشم خود را فرو مى‏برد و بر گرفتارى‏ها شكیبایى مى‏ورزید .
ابن جوزى از شقیق بلخى نقل مى‏كند: در سال 146 ق روانه حج‏ شدم، در قادسیه فرود آمدم، در آن جا جوانى دیدم، خوب رو و گندمگون كه پیراهنى پشمین بر تن داشت و جداى از مردم در گوشه‏اى نشست، با خود گفتم: این جوان از صوفیان است كه مى‏خواهد سربار مردم باشد، به قصد توبیخش بدو نزدیك شدم، چون مرا دید، گفت: یا شقیق، «اجتنبوا كثیرا مِنَ الظَنِّ ان بَعض الظن اثم .»



 [External Link Removed for Guests] <!-- / message --><!-- sig -->
تصویر
كسي كه طعم زبان عسل نمي فهمد
توهرچه هم بخواني غزل ؛ نمي فهمد
حكايت نرود ميخ اهني درسنگ ؛
مخوان كه سنگ ضرب المثل نمي فهمد
حديث عاشقي به پايان نمي رسد اما...
دريغ ودرد كه اين را اجل نمي فهمد
Bronze
Bronze
پست: 1139
تاریخ عضویت: پنج‌شنبه ۲۵ تیر ۱۳۸۸, ۹:۵۴ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 458 بار
سپاس‌های دریافتی: 1612 بار

Re: ويژه نامه شهادت امام موسي كاظم عليه السلام

پست توسط طهورا »

 آنچه گفته شد موافق نقل قول تمامى محدثان و راویانى است كه به توصیف بندگى و عبادت آن حضرت پرداخته‏اند و تمایل به تصوف بلخى خدشه‏اى در این مطلب وارد نمى‏كند، زیرا روایات نقل شده از سنى و شیعه، برتر از آنچه نقل شده به امامان و اهل‌بیت نسبت داده‏اند و این منطقى است كه هر كس سر به فرمان حق نهد قطعا خداوند خواسته او را اجابت كرده، و او را صاحب كرامت‏خواهد كرد .  
همین طور در نقل‏ها آمده است كه او بخشنده‏ترین فرد عصر خود بود و به نزدیكان و بیگانگان عطا و بخشش مى‏كرد . بدره‏هاى(كیسه) او كمتر از سى‏صد دینار نبود . معاصران آن حضرت مى‏گفتند: شگفت از كسى است كه بدره حضرت موسى بن جعفرعلیه السلامرا دریافت كند و از فقر شكایت كند .  خطیب بغدادى در كتاب تاریخ خود آورده است: او سخى و كریم بود . او سى‏صد یا چهارصد دینار در كیسه مى‏نهاد و شبانه به در خانه بى‏نوایان مى‏رفت و دینارها را میان آنها تقسیم مى‏كرد و كیسه‏هاى زر او ضرب‏المثل بود . هم چنین خطیب از محمد بن عبدالله بكرى نقل مى‏كند كه او گفت: براى گرفتن وامى به مدینه رفتم، ولى موفق نشدم . با خود گفتم: خوب است نزد ابوالحسن موسى بن جعفرعلیه السلام بروم و عرض حال كنم، لذا به سوى او روان شدم . چون مرا دید . خواسته‏ام را جویا شد، عرض حال كردم، به خانه خود رفت و شتابان خارج شد و غلام خود را از محل دور كرد . چون غلام رفت، حضرت كیسه‏اى كه سى صد دینار در آن بود به من داد و من سوار مركب شدم و به راه افتادم . 
در نقل راویان آمده است كه یكى از فرزندان عمربن خطاب ساكن مدینه بود و امام كاظمعلیه السلامرا مى‏آزرد و امیرالمؤمنین علىعلیه السلامرا دشنام مى‏داد، تنى چند از یاران امام از آن حضرت خواستند تا اجازه دهد او را بكشند، حضرت با آنان به درشتى سخن گفت و از این كار نهى فرمود . روزى درباره آن مرد سؤال كرد، به او گفتند: او مزرعه‏اى در اطراف مدینه دارد و در همان جا كار مى‏كند، حضرت سوار بر مركب خود روانه مزرعه آن مرد شد و او را در مزرعه دید، به سوى آن مرد شتافت، آن مرد فریاد برآورد: كِشت ما را لگد مكن. حضرت راه خود را دنبال كرد تا نزدیك آن مرد رسیده در كنار او نشست و به ملاطفت‏با وى پرداخت. آن گاه به او فرمود:
چه قدر هزینه زراعتت كرده‏اى؟
- صد دینار .
- امید دارى چه قدر عایدت شود؟
- ما غیب نمى‏دانیم .
- گفتم چقدر امید دارى؟
- امید دارم دویست دینار عایدم شود .
حضرت سى صد دینار به او داد و فرمود: كشتزار تو نیز سالم مانده است، آن مرد برخاست و سر امام را بوسید و روانه شد . حضرت از آن جا به مسجد رفت و آن مرد را در آن جا دید، چون آن مرد امام را دید گفت: «الله اعلم حیث‏یجعل رسالته‏»، عده‏اى از او پرسیدند: جریان از چه قرار است. تو پیش‏تر، خلاف این رفتار و گفتار را داشتى؟ او به آنان پرخاش كرده و بد گفت. از آن پس در هر حال از امام كاظمعلیه السلامبه نیكى یاد مى‏كرد. امام كاظمعلیه السلامبه یاران خود - كه خواهان كشتن همان مرد بودند - فرمود: كدام بهتر است، آنچه كه شما مى‏خواستید انجام دهید یا این كارى كه من انجام دادم؟
در این باره روایات فراوانى هست كه بیانگر زهد، صبر، خلق نیكو و دیگر صفات آن حضرت است .
زندگى امامان شیعه وقف علم، دین و خدمت‏به مردم بود و براى این اهداف هر چیزى را فدا مى‏كردند، ولى موقعیت‏هاى سخت و رخدادهایى پیش مى‏آمد كه آنان را از اهداف شان باز مى‏داشت . آنان - جز در مقاطع كوتاه - هرگز طعم آسایش را نچشیدند و هرگاه فرصتى دست مى‏داد آن را غنیمت ‏شمرده و آن را صرف اهداف و مصالح اسلام و نشر تعالیم و احكام آن مى‏كردند كه سراسر تاریخ زندگى آنان، مؤید این مطلب است .
 در جو اختناقى كه حاكمان عباسى براى امامان شیعه و پیروانشان به وجود آورده بودند امام كاظمعلیه السلامرسالت الهى را كه از پدرانش به ارث برده بود دنبال مى‏كرد . با توجه به این كه آن حضرت فشارهاى شدید حاكمان جور و زندان را تحمل كرد، اما روایت‏هاى زیادى در موضوع‏هاى گوناگون، از ایشان نقل شده است و شاگردان مكتب او، از هر فرصتى براى كسب دانش از محضرش بهره مى‏جستند و فرصت‏ها را از دست نمى‏دادند .

  [External Link Removed for Guests] 
تصویر
كسي كه طعم زبان عسل نمي فهمد
توهرچه هم بخواني غزل ؛ نمي فهمد
حكايت نرود ميخ اهني درسنگ ؛
مخوان كه سنگ ضرب المثل نمي فهمد
حديث عاشقي به پايان نمي رسد اما...
دريغ ودرد كه اين را اجل نمي فهمد
Bronze
Bronze
پست: 1139
تاریخ عضویت: پنج‌شنبه ۲۵ تیر ۱۳۸۸, ۹:۵۴ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 458 بار
سپاس‌های دریافتی: 1612 بار

Re: ويژه نامه شهادت امام موسي كاظم عليه السلام

پست توسط طهورا »

 [External Link Removed for Guests]
 
وصيت امام
در تحف العقول آمده است كه او به یكى از فرزندانش چنین سفارش مى‏كرد: اى فرزندم، مبادا كه خداوند تو را در حال ارتكاب معصیتى ببیند و مبادا تو را در جایى كه فرمان داده (در میان بندگان صالح) نبیند. خود را در عبادت حق، مقصر بدان، زیرا خداوند آن گونه كه باید، عبادت نشده است . و بپرهیز از كم حوصلگى و تنبلى كه این دو صفت، تو را از بهره (نعمت) دنیا و آخرت محروم مى‏كنند .

امام كاظم علیه السلام در وصیتى به هشام بن حكم مى‏فرمایند: اى هشام، اگر در دستت گردویى بود و مردم آن را گوهر خواندند مغرور مشو كه براى تو سودى ندارد، زیرا تو مى‏دانى آنچه در دست دارى گردو است . و اگر در دست‏خود گوهرى داشتى و مردم آن را گردو خواندند گفته آنان به تو ضرر نمى‏رساند، زیرا تو مى‏دانى كه گوهر دارى . اى هشام، ملایمت را پیشه كن كه ملایمت‏ خوش‌یمن، و خشونت و بدرفتارى نحس و شوم است و نیكى و خُلق نیكو، خانه را آباد و روزى را زیاد مى‏كند كه خداى فرموده است: پاداش نیكى، نیكى است همه مردم - چه مؤمن و چه كافر - مشمول این قاعده‏اند . هر كس به تو نیكى كرد بر تو است كه كار او را جبران كنى و اگر همان‏گونه كه درباره‏ات احسان كرده‏اند احسان كنى، كارى نكرده‏اى، بلكه فضل، از آن كسى است كه ابتدائا احسان كند .
مؤمن همانند دو كفه ترازوست كه هرچه برایمان او افزوده شود، گرفتارى‏اش فزونى گیرد . حُسن مجاورت، نیازردن همسایه نیست، بلكه صبر بر آزار همسایه است . برترى فقیه و دانشمند بر عابد، همانند برترى خورشید بر سایر ستارگان است . و نیز فرمود: روز قیامت منادى ندا مى‏دهد: هر كس كه بر خداوند حقى دارد برخیزد، تنها، كسى كه برمى‏خیزد شخصى با گذشت و مصلح است كه پاداش او با خداست . پس فرمود: بخشنده و خوش‏خو در حمایت‏خداوند است و خدا او را تا ورود به بهشت همراهى مى‏كند . پدرم پیوسته مرا به سخا و حُسن خلق سفارش مى‏كرد تا وفات یافت .


 [External Link Removed for Guests] 
تصویر
كسي كه طعم زبان عسل نمي فهمد
توهرچه هم بخواني غزل ؛ نمي فهمد
حكايت نرود ميخ اهني درسنگ ؛
مخوان كه سنگ ضرب المثل نمي فهمد
حديث عاشقي به پايان نمي رسد اما...
دريغ ودرد كه اين را اجل نمي فهمد
ارسال پست

بازگشت به “مناسبت و یادواره”