شعر فاطمي

مدیر انجمن: شورای نظارت

ارسال پست
Moderator
Moderator
پست: 2099
تاریخ عضویت: سه‌شنبه ۳۰ تیر ۱۳۸۸, ۹:۳۱ ب.ظ
محل اقامت: اي كاش كربلا بود
سپاس‌های ارسالی: 745 بار
سپاس‌های دریافتی: 2043 بار

Re: شعر فاطمي

پست توسط دموع الأنتظار »

   
     
     
     
  تني از تازيانه، پرتعب داشت دلي خونين، ز جهال عرب داشت

 
      
  در آن هنگامه ي بدرود، زهرا(س) ز شوق مرگ لبخندي به لب داشت  
     
     
     
   
مناجات و مداحي در مورد امام زمان ( عج )


بر در ياقوت با خط طلا بنوشته اند

شيعيان حاجي شدند چون دور حيدر گشته اند

هر كه دور حيدر نباشد مطمئناً كافرست

اهل سنّت دور كعبه از ازل ول گشته اند
Moderator
Moderator
پست: 2099
تاریخ عضویت: سه‌شنبه ۳۰ تیر ۱۳۸۸, ۹:۳۱ ب.ظ
محل اقامت: اي كاش كربلا بود
سپاس‌های ارسالی: 745 بار
سپاس‌های دریافتی: 2043 بار

Re: شعر فاطمي

پست توسط دموع الأنتظار »

   
     
     
     
     
  رفتي و تني سوخته از تب بردي آرام مرا به جان زينب بردي
 
 
  با آمدنت به خانه ام فاطمه جان نه سال صفا دادي و يک شب بردي   
     
     
   
مناجات و مداحي در مورد امام زمان ( عج )


بر در ياقوت با خط طلا بنوشته اند

شيعيان حاجي شدند چون دور حيدر گشته اند

هر كه دور حيدر نباشد مطمئناً كافرست

اهل سنّت دور كعبه از ازل ول گشته اند
Moderator
Moderator
پست: 2099
تاریخ عضویت: سه‌شنبه ۳۰ تیر ۱۳۸۸, ۹:۳۱ ب.ظ
محل اقامت: اي كاش كربلا بود
سپاس‌های ارسالی: 745 بار
سپاس‌های دریافتی: 2043 بار

Re: شعر فاطمي

پست توسط دموع الأنتظار »

   
     
     
     
  زهراست که ريحانه پيغمبر ما خاک ره فضه اش بود افسر ما
 
 
  در ماتم آن حبيبه حق ، امروز جاري بود اشک غم ، ز چشم تر ما  
     
     
     
   
مناجات و مداحي در مورد امام زمان ( عج )


بر در ياقوت با خط طلا بنوشته اند

شيعيان حاجي شدند چون دور حيدر گشته اند

هر كه دور حيدر نباشد مطمئناً كافرست

اهل سنّت دور كعبه از ازل ول گشته اند
Moderator
Moderator
پست: 2099
تاریخ عضویت: سه‌شنبه ۳۰ تیر ۱۳۸۸, ۹:۳۱ ب.ظ
محل اقامت: اي كاش كربلا بود
سپاس‌های ارسالی: 745 بار
سپاس‌های دریافتی: 2043 بار

Re: شعر فاطمي

پست توسط دموع الأنتظار »

   
     
     
     
  دريغا رخت غم شد در بر من شده خاک مصيبت بر سر من
 
 
  الهي بشکند دستي که از کين زده سيلي به روي مادر من  
     
     
     
     
   
مناجات و مداحي در مورد امام زمان ( عج )


بر در ياقوت با خط طلا بنوشته اند

شيعيان حاجي شدند چون دور حيدر گشته اند

هر كه دور حيدر نباشد مطمئناً كافرست

اهل سنّت دور كعبه از ازل ول گشته اند
Moderator
Moderator
پست: 2099
تاریخ عضویت: سه‌شنبه ۳۰ تیر ۱۳۸۸, ۹:۳۱ ب.ظ
محل اقامت: اي كاش كربلا بود
سپاس‌های ارسالی: 745 بار
سپاس‌های دریافتی: 2043 بار

Re: شعر فاطمي

پست توسط دموع الأنتظار »

    
    
    
  غم خانه کرد سينه آزرده را غمت آورد رو به سوي من از هر کجا غمت

 
     
  اي شمع بزم زندگي از من جدا شدي تا زنده ام نمي شود از من جدا غمت

 
   اي روح من ز محنت دوران رها شدي امّا مرا به دهر نسازد رها غمت

 
     
  رفتي ز دست من تو ولي يادگار ماند هم در سرم هواي تو در سرا غمت

 
   جايت به خانه خالي و چشمم ز اشک پر اندر فراق تو به دلم کرده جا غمت

 
   گاهي ز ديده گاه ز دل گه ز خانم ام جويم تو را به حسرت و جويد مرا غمت

 
   ني بر سر مزار تو باشد مرا قرار ني بي تو سوي خانه توان رفت با غمت

 
     
  اي کاش جان من به درآيد به ناله ها خارج شود ز سينه ام آن گاه تا غمت

 
   بيگانه از غم تو ملول است و اشکبار داني چها کند به دل آشنا غمت

 
     
  طفلان دل شکسته و غم ديده تو را باشد ملال مونس و قوت و غذا غمت   
    
    
    
    
مناجات و مداحي در مورد امام زمان ( عج )


بر در ياقوت با خط طلا بنوشته اند

شيعيان حاجي شدند چون دور حيدر گشته اند

هر كه دور حيدر نباشد مطمئناً كافرست

اهل سنّت دور كعبه از ازل ول گشته اند
Moderator
Moderator
پست: 2099
تاریخ عضویت: سه‌شنبه ۳۰ تیر ۱۳۸۸, ۹:۳۱ ب.ظ
محل اقامت: اي كاش كربلا بود
سپاس‌های ارسالی: 745 بار
سپاس‌های دریافتی: 2043 بار

Re: شعر فاطمي

پست توسط دموع الأنتظار »

   
     
  سوختي پروانه اميد من جانم چو شمع آتشم را با چه آبي بي تو بنشانم چو شمع
 
 
  اينکه لرزد شعله اشکم نه از باد صباست هر سحر با ياد گيسويت پريشانم چو شمع
 
 
  بادبان از شعله ام افراشتي تا عاقبت موج اشکم آمد و دادي به طوفانم چو شمع
 
 
  برق چشمت گرمي هنگامه ام را مي فزود جلوه کن تا خرمن شب را بسوزانم چو شمع
 
 
  تا چکيد از زخم دل، خون از گريبانت چو گل شعله مي خيزد به داغت از گريبانم چو شمع
 
 
  من که کوه طور را يک شعله ام از هم گسيخت در نسيم ياد ديدار تو لرزانم چو شمع
 
 
  در غمت دست دعا سوي خدا برداشتم تا دهد در سوختن صبر فراوانم چو شمع
 
 
  پا به چشمم نه که بي نور جمالت سوختم يعني اي گل پاي تا سر، چشم گريانم چو شمع
 
 
  همچو زر رنگم به زردي مي زند اما هنوز با دو چشم اشکبارم نقره افشانم چو شمع
 
 
  اگر چه آب چشم مظلومي دواي دردهاست ليک در داغ تو درماند به درمانم چو شمع   
     
   
     
     
     
مناجات و مداحي در مورد امام زمان ( عج )


بر در ياقوت با خط طلا بنوشته اند

شيعيان حاجي شدند چون دور حيدر گشته اند

هر كه دور حيدر نباشد مطمئناً كافرست

اهل سنّت دور كعبه از ازل ول گشته اند
Moderator
Moderator
پست: 2099
تاریخ عضویت: سه‌شنبه ۳۰ تیر ۱۳۸۸, ۹:۳۱ ب.ظ
محل اقامت: اي كاش كربلا بود
سپاس‌های ارسالی: 745 بار
سپاس‌های دریافتی: 2043 بار

Re: شعر فاطمي

پست توسط دموع الأنتظار »

   
     
     
   مهاجرم چرا ز لانه مي روي اگر ز لانه مي روي چرا شبانه مي روي
 
 
   من، شکيب من، مهاجر غريب من فداي غربتت شوم که مخفيانه مي روي
 
 
     جان، اميد دل، علي بود ز تو خجل که با کبودي بدن، ز تازيانه مي روي
 
 
   شکسته پر، مرا به همرهت ببر چرا بدون جفت خود، ز آشيانه مي روي
 
 
   طفل خونجگر زنند در غمت به سر تو بر زيارت پدر چه عاشقانه مي روي
 
 
   به رخ نشانه ات مگر، شکسته شانه ات که موي زينبين خود نکرده شانه مي روي
 
 
   بر دلم شرر، که تو در اين دل سحر ز همسرت غريب تر، برون ز خانه مي   
   
   بي ترانه ام، چرا ز آشیانه ام به کوي بي نشان خود، پر از نشانه مي   
     
     
     
     
    
 
مناجات و مداحي در مورد امام زمان ( عج )


بر در ياقوت با خط طلا بنوشته اند

شيعيان حاجي شدند چون دور حيدر گشته اند

هر كه دور حيدر نباشد مطمئناً كافرست

اهل سنّت دور كعبه از ازل ول گشته اند
Moderator
Moderator
پست: 2099
تاریخ عضویت: سه‌شنبه ۳۰ تیر ۱۳۸۸, ۹:۳۱ ب.ظ
محل اقامت: اي كاش كربلا بود
سپاس‌های ارسالی: 745 بار
سپاس‌های دریافتی: 2043 بار

Re: شعر فاطمي

پست توسط دموع الأنتظار »

   
     
  خزان شد است بهار جوانيت مادر شوم فداي رخ ارغوانيت مادر
 
 
  چو شمع آب شود قلب دخترت زينب نظر کند چو به قد کمانيت مادر
 
 
  ستاره ها همه ديدند در دل شب ها سرشک ديده اختر فشانیت مادر
 
 
  نديده ديده دور سپهر يک دم هم نشاط زندگي و کامرانيت مادر
غمي بزرگ بود در دلم که چرخ نديد به عمر کوته تو شادمانيت مادر
 
 
  ب  ه جان محسن در خون طپيده ات هرگز ز خاطرم نرود مهربانيت مادر
 
 
  کجا ز خاطر شهر مدينه خواهد رفت رخ کبود و غم جاودانيت مادر
 
 
  کسي که مهر تو در لوح سينه اش باشد هميشه لعن کند خصم جانيت مادر


 
      
     
    
 
مناجات و مداحي در مورد امام زمان ( عج )


بر در ياقوت با خط طلا بنوشته اند

شيعيان حاجي شدند چون دور حيدر گشته اند

هر كه دور حيدر نباشد مطمئناً كافرست

اهل سنّت دور كعبه از ازل ول گشته اند
Moderator
Moderator
پست: 2099
تاریخ عضویت: سه‌شنبه ۳۰ تیر ۱۳۸۸, ۹:۳۱ ب.ظ
محل اقامت: اي كاش كربلا بود
سپاس‌های ارسالی: 745 بار
سپاس‌های دریافتی: 2043 بار

Re: شعر فاطمي

پست توسط دموع الأنتظار »

   
     
     
  خون مي رود ز سينه بي تاب يا علي اکنون مرا ز مهر تو درياب يا علي
 
 
  ز آن دم که سوخت سينه، ز مسمار آتشين چون شمع، قطره قطره شدم آب يا علي
 
 
  ديگر کسي به خانه ما سر نمي زند ممنونم از محبت احباب يا علي
 
 
  از آن زمان، که چشم تو پر آب ديده ام از ياد برده چشم مرا خواب يا علي
 
 
  تا قامت خميده من ، ديده در نماز از غم، خميده قامت محراب يا علي
 
 
  رخ مي کنم نهان ، ز تو اي آفتاب عشق چون خون گرفته عارض مهتاب يا علي
 
 
  بازوي من، به جرم دفاعي که از تو کرد گشته سيه ز تيغ سيه تاب يا علي
 
 
  اي ابر غم، به سينه مجروح من ببار اشک تو هست مرهم ناياب يا علي
 
 
  اي بحر غم، کنار تو پهلو گرفته ام عشقت مرا فکنده به گرداب يا علي
 
 
  چرخ زمانه، با من دل خون چها نکرد اين سنگ آسيای توان ساب يا علي
 
 

  
  
 
 
 
 
مناجات و مداحي در مورد امام زمان ( عج )


بر در ياقوت با خط طلا بنوشته اند

شيعيان حاجي شدند چون دور حيدر گشته اند

هر كه دور حيدر نباشد مطمئناً كافرست

اهل سنّت دور كعبه از ازل ول گشته اند
New Member
New Member
پست: 1
تاریخ عضویت: چهارشنبه ۸ اردیبهشت ۱۳۸۹, ۱۰:۴۲ ب.ظ
محل اقامت: در جوار حرم حضرت عبدالعظيم
سپاس‌های ارسالی: 1 بار
سپاس‌های دریافتی: 1 بار
تماس:

Re: شعر فاطمي

پست توسط sarallah72 »

[FONT=Times New Roman]   حاشيه ي برگ شقايق  
  تاب فشار در و. ديوار ندارد......   
 
ارسال پست

بازگشت به “شعر”