شعر فاطمي

مدیر انجمن: شورای نظارت

ارسال پست
Iron
Iron
پست: 183
تاریخ عضویت: پنج‌شنبه ۱ اسفند ۱۳۸۷, ۸:۲۲ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 1973 بار
سپاس‌های دریافتی: 813 بار

شعر فاطمي

پست توسط اسماني »

با نام حق

و سلام ،
از محضر دوستان تقاضا دارم اگر شعر يا قطعه ادبي در شان و مرتبت حضرت زهرا(س) دارن بفرمايند

فاطمه اي نور وحدت راسراج
عالمي را برعطــــايت احتياج
Bronze
Bronze
پست: 315
تاریخ عضویت: جمعه ۲۰ دی ۱۳۸۷, ۶:۰۲ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 1643 بار
سپاس‌های دریافتی: 1131 بار

Re: شعر فاطمي

پست توسط mahdieh »

  عشق من پائیز آمد مثل پار    باز هم، ما باز ماندیم از بهار     احتراق لاله را دیدیم ما    گل دمید و خون نجوشیدیم ما     باید از فقدان گل خونجوش بود    در فراق یاس، مشكی پوش بود     یاس بوی مهربانی می‌دهد    عطر دوران جوانی می‌دهد     یاس‌ها یادآور پروانه‌اند    یاس‌ها پیغمبران خانه‌اند     یاس ما را رو به پاكی می‌برد    رو به عشقی اشتراكی می‌برد     یاس در هر جا نوید آشتی ست    یاس دامان سپید آشتی ست     در شبان ما كه شد خورشید؟ یاس!    بر لبان ما كه می‌خندید؟ یاس!     یاس یك شب را گل ایوان ماست    یاس تنها یك سحر مهمان ماست     بعد روی صبح پرپر می‌شود    راهی شب‌های دیگر می‌شود     یاس مثل عطر پاك نیت است    یاس استنشاق معصومیت است     یاس را آیینه‌ها رو كرده‌اند    یاس را پیغمبران بو كرده‌اند     یاس بوی حوض كوثر می‌دهد    عطر اخلاق پیمبر می‌دهد     حضرت زهرا دلش از یاس بود    دانه‌های اشكش از الماس بود     داغ عطر یاس زهرا زیر ماه    می‌چكانید اشك حیدر را به چاه     عشق محزون علی یاس است و بس    چشم او یك چشمه الماس است و بس     اشك می‌ریزد علی مانند رود    بر تن زهرا " گل یاس كبود "     گریه آری گریه چون ابر چمن    بر كبود یاس و سرخ نسترن     گریه كن حیدر! كه مقصد مشكل است    این جدایی از محمد مشكل است     گریه كن زیرا كه دخت آفتاب    بی خبر باید بخوابد در تراب     این دل یاس است و روی یاسمین    این امانت را امین باش ای زمین     گریه كن زیرا كه كوثر خشك شد    زمزم از این ابر ابتر خشك شد     نیمه شب دزدانه باید در مغاك    ریخت بر روی گل خورشید، خاك     یاس خوشبوی محمد داغ دید    صد فدك زخم از گل این باغ دید     مدفن این ناله غیر از چاه نیست    جز تو كس از قبر او آگاه نیست     گریه بر فرق عدالت كن كه فاق    می‌شود از زهر شمشیر نفاق     گریه بر طشت حسن كن تا سحر    كه پر است از لخته ی خون جگر     گریه كن چون ابر بارانی به چاه    بر حسین تشنه لب در قتلگاه     خاندانت را به غارت می‌برند    دخترانت را اسارت می‌برند     گریه بر بی‌دستی احساس كن!    گریه بر طفلان بی عباس كن!     باز كن حیدر! تو شط اشك را    تا نگیرد با خجالت مشك را     گریه كن بر آن یتیمانی كه شام    با تو می‌خوردند در اشك مدام     گریه كن چون گریه ی ابر بهار    گریه كن بر روی گل‌های مزار     مثل نوزادانی كه مادر مرده‌اند    مثل طفلانی كه آتش خورده‌اند     گریه كن در زیر تابوت روان    گریه كن بر نسترن‌های جوان     گریه كن زیرا كه گل‌ها دیده‌اند    یاس‌های مهربان كوچیده‌اند     گریه كن زیرا كه شبنم فانی است    هر گلی در معرض ویرانی است     ما سر خود را اسیری می‌بریم    ما جوانی را به پیری می‌بریم     زیر گورستانی از برگ رزان    من بهاری مرده دارم ای خزان     زخم آن گل بر تن من چاك شد    آن بهار مرده در من خاك شد     ای بهار گریه بار نا امید    ای گل مأیوس من! یاس سپید    "احمد عزیزی"  
Old-Moderator
Old-Moderator
پست: 1668
تاریخ عضویت: پنج‌شنبه ۱۹ مهر ۱۳۸۶, ۴:۰۶ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 3099 بار
سپاس‌های دریافتی: 5474 بار

Re: شعر فاطمي

پست توسط Labbaik »

به نام يار
سلام

براي مشاهده بقيه اشعار فاطمي ميتونيد در لينك زير(ويژه برنامه) به قسمت شعر و قطعه ادبي مراجعه كنيد
»» ويژه برنامه هاي ايام فاطميه (سلام الله علیها) ««
موفق باشيد.يا زهرا(س)تصویر
زندگی بافتن یک قالی است

نه همان نقش و نگاری که خودت می خواهی

نقشه را اوست که تعیین کرده است

تو در این بین فقط میبافی

نقشه را خوب ببین !!!

نکند آخر کار قالی زندگیت را نخرند


 تصویر 
Iron
Iron
پست: 199
تاریخ عضویت: پنج‌شنبه ۲۱ آبان ۱۳۸۸, ۱۱:۵۴ ق.ظ
محل اقامت: اصفهان
سپاس‌های ارسالی: 456 بار
سپاس‌های دریافتی: 371 بار

Re: شعر فاطمي

پست توسط divoone110 »

 

حضرت حيدر بنام فاطمه حساس بود
خلقت از روز ازل مديون عطر ياس بود
اي كه ره بستي ميان كوچه ها بر فاطمه
گردنت را مي شكست آنجا اگر عباس بود
 

در کوچه های شهر و در انظار مردمان

دیوانه وار نعــــره زنــــم رو به آسمـــان

آن دم که خواست حب علی از دلم رود

ای خالق جهان به دمی جان من ستان

[External Link Removed for Guests]
Administrator
Administrator
پست: 2244
تاریخ عضویت: یک‌شنبه ۱ بهمن ۱۳۸۵, ۱۱:۵۲ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 10691 بار
سپاس‌های دریافتی: 5476 بار
تماس:

Re: شعر فاطمي

پست توسط Mohsen1001 »

  ,

دوست عزیز ممنون بابت شعری که قرار دادید.

اما باید بیشتر در مورد اشعاری که میخوانیم دقت کنیم البته شعرا هم بعضاً مقصر هستن (در مواردی مداحان)

چون ملاحظه شده خیلی اوقات دقت لازم در سرودن شعر صورت نمیگیره مانند همین شعر بالا .

یعنی خود امیرالمومنین علیه السلام قدرت نداشتند تمام اون ظالمان را به خاک سایه بنشانند ؟

که اینجا میگه اگر حضرت عباس بود گردن اونها را میشکست !


موفق باشید :razz:
Iron
Iron
پست: 199
تاریخ عضویت: پنج‌شنبه ۲۱ آبان ۱۳۸۸, ۱۱:۵۴ ق.ظ
محل اقامت: اصفهان
سپاس‌های ارسالی: 456 بار
سپاس‌های دریافتی: 371 بار

Re: شعر فاطمي

پست توسط divoone110 »

  سلام
بابت انتقادتون تشکر میکنم و انتقادتونو بر این شعر کاملا وارد میدونم.
شاید شاعر بخواد ارادت علمدار کربلا(ع) رو به حضرت فاطمه(س) نشون بده.البته کاملا میپذیرم که معانی دیگری به ذهن متبادر میشه که یکیشو شما متذکر شدید و صد البته امیرالمومنین علیه السلام این قدرت رو داشتن و قصد هم داشتن که اینکارو انجام بدن اما به نظر میرسه سفارشات حضرت پیغمبر(ص) مانع ایشون شدند.در برخی تواریخ نقل شده که امام علی (ع) عمر رو به زمین کوبید و حتی روی سینه عمر هم نشست اما ... صبر کردند.و همین سفارش به صبر بود که باعث میشد امام قاتل همسرشون رو آزاد جلوی چشمشون ببینند و ... .خودشون میگن همانند خاری در چشم و استخوانی در گلو تحمل کنند.
غرض اینکه این شعر رو بر سبیل یادآوری ارادت حضرت ابالفضل (ع) به بانوی عالمین در نظر بگیرید.
باز هم تشکر  

در کوچه های شهر و در انظار مردمان

دیوانه وار نعــــره زنــــم رو به آسمـــان

آن دم که خواست حب علی از دلم رود

ای خالق جهان به دمی جان من ستان

[External Link Removed for Guests]
Moderator
Moderator
پست: 2025
تاریخ عضویت: دوشنبه ۲ شهریور ۱۳۸۸, ۲:۲۳ ب.ظ
محل اقامت: آذربایجان
سپاس‌های ارسالی: 2903 بار
سپاس‌های دریافتی: 3754 بار

Re: شعر فاطمي

پست توسط قهرمان علقمه »

مسلمین روی کلامم با شماست


نسل آینده پیامم با شماست

این سخن فرموده پیغمبر است


منکر آن هر که باشد کافر است

گفت زهرا خلق من خوی من است


روح مابین دو پهلوی من است

مکتب من زنده از این دختر است


نسل من پاینده از این دختر است

جاودان ماند از او آثار من


بلکه آزارش بود آزار من

ضبط کن ای چرخ فریاد مرا


بشنوید آیندگان داد مرا

ناسپاسان،دخت احمد را زدند


فاش می گویم محمد را زدند

آنچه بیداد خزان با یاس کرد


درد آنرا باغبان احساس کرد

در پی حفظ حریم خویشتن


مرد باید پشت در آید نه زن

هیچ دانی دختر خیرالبشر


از چه جای حیدر آمد پشت در

دید مولایش علی تنها شده


خانه اش محصور دشمن ها شده

بر دفاع شوهرش فردی ندید


بین آننا مردها مردی ندید

گفت باید پیش امواج خطر


یار بهر یار خود گردد سپر

من که تنها دختر پیغمبرم


پشت این در پیش مرگ حیدرم

فاطمه تنها طرفدار علیست


در هجوم دشمنان یار علیست

آن که باشد مرد این سنگر منم


اولین قربانی حیدر منم

چشم پوشیدم ز جان خویشتن


ای مغیره هرچه میخواهی بزن (دستت بشکنه به حق ابالفضل)

این در کاشانه این پهلوی من


این غلاف تیغ این بازوی من

من به جان زخم علی را می خرم


گو چهل نا مرد ریزد بر سرم

گر برآید شعله از کاشانه ام


یا که گردد قتلگاهم خانه ام

گر شود پرپر زجور قاتلم


غنچه نشکفته در باغ دلم

گر رود از ضرب سیلی هوش من


گوشواره بشکند بر گوش من

گر شوم با کوه آتش روبرو


یا رود مسمار در قلبم فرو

گر رسد در پشت در جان بر لبم


افتم از پا پیش چشم زینبم

گر شوم در لحظه سقط جنین


از جفای دشمنان نقش زمین

باز می گویم به آوای جلی


یا علی و یا علی و یا علی
Moderator
Moderator
پست: 2025
تاریخ عضویت: دوشنبه ۲ شهریور ۱۳۸۸, ۲:۲۳ ب.ظ
محل اقامت: آذربایجان
سپاس‌های ارسالی: 2903 بار
سپاس‌های دریافتی: 3754 بار

Re: شعر فاطمي

پست توسط قهرمان علقمه »

  خدایم که همه کوی مرا می جویند **** همه ذرات فلک نام مرا  

  چیزو همه کس در همه جا مال منست****جان هر جامد و جنبنده به دنبال  

  زمانی که زمان یاد ندارد چه زمان**** در مکانی که مکان یاد ندارد چه  

  شبی بود ، نه روزی، نه چرخی ، نه جهان****نه پری بود، نه جبریل، نه جنت ، نه  

  من در پی یک واژه بی خاتمه بود**** اولین واژه که آمد به نظر فاطمه  

  به من گفت بسازم علی اعلی را****جبریل و ملک آدم و پس حوا  

  ازل تا به ابد هر چه در عالم هستند****همه مدیون رخ فاطمه من  
Moderator
Moderator
پست: 2025
تاریخ عضویت: دوشنبه ۲ شهریور ۱۳۸۸, ۲:۲۳ ب.ظ
محل اقامت: آذربایجان
سپاس‌های ارسالی: 2903 بار
سپاس‌های دریافتی: 3754 بار

Re: شعر فاطمي

پست توسط قهرمان علقمه »

خدا:

در زمانی که زمان یاد ندارد چه زمان در مکانی که مکان یاد ندارد چه مکان

نه شبی بود ، نه روزی، نه چرخی ، نه جهان نه پری بود، نه جبریل، نه جنت ، نه جنان

دل من در پی یک واژه ی بی خاتمه بود اولین واژه که آمد به نظر فاطمه بود

من به عشق رخ او ساخته ام طاها(ص) را او به من گفت بسازم علی اعلی را

به خداوندی خود فاطمه ام بی همتاست فاطمه چون من تنها ، به دوعالم ، تنهاست

از همه آثار که از من برجاست همه ی دار و ندارم گل روی زهراست(س)
Moderator
Moderator
پست: 2025
تاریخ عضویت: دوشنبه ۲ شهریور ۱۳۸۸, ۲:۲۳ ب.ظ
محل اقامت: آذربایجان
سپاس‌های ارسالی: 2903 بار
سپاس‌های دریافتی: 3754 بار

Re: شعر فاطمي

پست توسط قهرمان علقمه »

 خلقت شیعه برای فاطمه(س) است 

 عزت شیعه ولای فاطمه(س) است 

 جاودان گرداند این نامه علی(ع) 

 زیر دین ناله های فاطمه(س) است 

 هر کجا پرچم زدی ,سینه زدی شک مکن 

 آن جا سرای فاطمه(س) است 

 چشم ها گر اشک داردبرحسین(ع) 

 تحت تاثیر صدای فاطمه (س) است 

 هر شهید که میان خون نشست 

 خون بهای او به پای فاطمه (س) است 

 گر خدا محشر به پا خواهد نمود 

 علتش تنها برای فاطمه (س) است 

 آن که می آید به استقبال او 

 در صف محشر خدای فاطمه (س) است 

 فاطمیه فاطمی تر می شود 

 شیعه محبوب حیدر می شود 
ارسال پست

بازگشت به “شعر”