مهم تريـن عقــايـد ..:.:.: مکتب اهـل بيـت (ع) :.:.:..

مدیر انجمن: شورای نظارت

ارسال پست
Commander
Commander
پست: 2218
تاریخ عضویت: جمعه ۲۰ بهمن ۱۳۸۵, ۱۰:۰۱ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 3085 بار
سپاس‌های دریافتی: 5884 بار
تماس:

پست توسط محمد علي »

- همچنین ، عبادت صلیب و هرگونه بت و سجده برای غیر خدا ، به قصد عبادت ، کفر است .

نیز به اعتقاد به آن که خداوند در جسم برخی انسانها حلول کرده است ، کفر است ؛

چنان که گروهی از صوفیان و همچنین طایفه غلات چنین اعتقادی دارند .

غلات بر این باورند که روح خداوند در جسم برخی از امامان (ع) حلول کرده است .

اعتقاد به اتحاد خداوند با غیر خود ، که عقیده گروهی دیگر از صوفیان است ، کفر است .


- اگر کسی معتقد باشد که خداوند دارای زن و فرزند و شریک است ، کافر است ؛ مانند نصارا که بر این اعتقادند .

همچنین است اگر کسی برای خداوند ، صورت ، عضوی بدنی و جسمانی و یا هر گونه جزو قائل شود .


- دیدن خداوند چه در این دنیا و چه در آن دنیا با دیده سر ممکن نیست . آیات و روایاتی نیزکه در این باره وارد شده ، دارای معنایی دیگرند

و باید به همان معنا تأویل شوند ؛ یعنی مراد از« دیدن» در آنها ، دیدن به دیده دل است .

دیگر آنکه باید بدانی که فهم ذات خداوند یا فهم کنه صفات او محال است .


- همچنین اعتقاد به « تعطیل » و نفی صفات از خداوند جايز نیست . چنین عقیده ای لازمۀ این اعتقاد است که برخی می گویند :

وجود خداوند و دیگر موجودات به حسب لفظ ، مشترک است . اعتقاد درست در این باره آن است که صفات را به گونه ای برای خدا ثابت کنی

که موجب نقص نشود ؛

مثلا باید بگویی : خداوند عالم است ، ولی عالم بودنش چون عالم بودن مخلوقات نیست ؛

یعنی علمش حادث نیست یا چنین نیست که بواسطه اسباب و آلات یا از علتی حاصل شده باشد .

بدین سان ، با داشتن چنین اعتقادی ، از طرفی علم را برای خدا ثابت کرده ای و از طرفی دیگر آن دسته از ویژگیهای علم را که مربوط به مخلوقات است ،

از خداوند نفی کرده ای . البته اینکه علم خدا چیست و چگونه است ، هیچگاه بر ما روشن نمی شود .



 (11) 
Commander
Commander
پست: 2218
تاریخ عضویت: جمعه ۲۰ بهمن ۱۳۸۵, ۱۰:۰۱ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 3085 بار
سپاس‌های دریافتی: 5884 بار
تماس:

پست توسط محمد علي »

- دیگر آنکه باید معتقد باشی که خداوند بر تمامی ممکنات ، قادر است .

قدرت ما مخلوقات ، صفتی است زاید بر نفس ما ، و این صفت ، حادث است و بواسطه اسباب و آلات حاصل می گردد .

از این رو دربارۀ قدرت خداوند باید معتقد بود که خداوند بذاته قادر است ، بدون آنکه صفتی زاید بر ذات خویش داشته باشد و بدون آنکه این صفت ،

حادث باشد و یا بواسطه اسباب و آلات حاصل گردد.

ذات مقدس خدا ، بسیط است و غیر مرکب . کنه ذات مقدسش را نمی توان به ادراک آورد و همین ذات مقدس برای آفریدن هر چیزی کافی است .


- دیگر آنکه خداوند، دارای اراده است. لازمه ارادۀ ما انسانها ، چند امر است که مقدمۀ حصول آنند :

نخست تصور کاری که می خواهیم به انجام رسانیم ؛ دوم تصور سودی که از گذر آن کار برای ما حاصل می شود ؛

سوم ترتّب غالبی کار مذکور با سود مورد نظر . چون امور فوق حاصل شود ، در نفس انسان انگیزش و عظمی به وجود می آید که او را به انجام آن کار

وا می دارد و اعضای بدن به حرکت در می آیند و به کار مورد نظر می پردازند .

ولی اراده خداوند چنین نیست ! بلکه عبارت است از علم قدیم و ذاتی خداوند بر اشیاء و مصلحتی که در آنها نهفته است .

پس از این است که کار ، در زمان مناسب و مقرون به مصلحت ، انجام می پذیرد .

بنابر این اراده خداوند می تواند به دو معنا باشد : یکی بدین معنا که او چیزی را بوجود می آورد ؛ چنان که احادیثی وارد شده که این معنا را تأیید می کند ،

و دیگر به معنای علم او به اینکه فلان چیز بهتر و خوبتر است ؛ چنان که متکلمان بر این معنا رفته اند .


- دیگر آنکه خداوند ، شنونده و بیننده است . آن شنوایی و بینایی که برای ما کمال محسوب می شود ، در واقع عبارت است از عالم بودن

به شنیدنیها و دیدنیها . ولی به دلیل ناتوانی ، این علم از گذر چشم و گوش به ما می رسد ؛

در حالی که علم و دانش خداوند به دیدنیها و شنیدنیها – در ازل و ابد ، و در اول و آخِر – با ذات مجرد و بسیط خود است ،

بدون آنکه نیاز به حادث شدن صورتی افتد یا محتاج به اسباب و آلات یا شرطی دیگر باشند ، زیرا چنین اموری گواه بر نقصند .


 (12) 
Commander
Commander
پست: 2218
تاریخ عضویت: جمعه ۲۰ بهمن ۱۳۸۵, ۱۰:۰۱ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 3085 بار
سپاس‌های دریافتی: 5884 بار
تماس:

پست توسط محمد علي »

- دیگر آنکه خداوند ، زنده است . زندگی برای ما ، انسانها ، صفتی است زاید و لازمه اش عبارت است از حسّ و حرکت .

ولی صفت زنده بودن به گونه ای بر خداوند صادق است که هیچ کاستی و نقصی بر او وارد نمی سازد .

خداوند هم زندگی بخش است و هم زنده به ذات خود . زیرا کردار و افعالی عجیب و غریب از او سر می زد و همه چیز را می داند .

وجودی که بدین گونه باشد ، شکی نیست که زنده است . ذات مقدس و بسیطش برای او ، چون صفات و آلات ماست برای ما .

هر چیزی که در صفت زنده بودن است و گونه ای کمال و فضیلت محسوب می شود – مانند مُدرِک و فعّال ما یشاء بودن – برای خداوند ثابت است ؛

ولی آنچه نقص و کاستی است و موجب نیازمندی به کیفیات ، اسباب و آلات ، برای خداوند ثابت نیست .


- صفت دیگر این است که خداوند گوینده (متکلم) است . سخن گفتن ما ، بوسیله اسباب و آلات صورت می پذیرد ، لیک سخن گفتن خدا چنین نیست ،

بلکه با ایجاد و آفرینش یک صوت در یک شئ است : در فرشته ، پیامبر و جز آن .

چنین تکلم و سخنگویی ای ، به گونه ای است که خداوند در آن نیازمند به اسباب ، آلات و ابزار نیست . این تکلم حادث است و از صفات فعل خداوند .

سخن گفتنی که برای خداوند کمال ذاتی محسوب می گردد ، قدرت او بر سخن گفتن و دانش و آگاهی اش بر مدلول و معنای سخن و کلام است .

این دانش و آگاهی ، قدیم است و صفتی است برای ذات مقدسش و البته زاید بر ذات نیست .

تمامی صفات خداوند چنین اند . نباید صفات را از او نفی کرد و نیز نباید صفتی را که لازمه اش کاستی و ناتوانی است ، بدو نسبت داد ؛

 به عبارت دیگر نباید بگویی که او هیچ صفتی ندارد و از سوی دیگر نباید بگویی که او دارای صفات کاستی و ناتوانی است . 


- دیگر آنکه ، خداوند ، صادق است . نسبت دروغ بدو محال است و روا نیست .


- باید معتقد باشی که جهان هستی و هر چه غیر خداست ، همه حادث اند و ابتدا نبوده اند و سپس به وجودآمده اند

و سر انجام نیز از میان خواهند رفت و اینکه برخی گفته اند : « جهان ، حادث ذاتی است نه زمانی » عقیده ای باطل است .

زیرا حدوث زمانی جهان ، مورد اتفاق و اجماع تمامی ادیان و ملل است . وانگهی ، روایات نیز بر حدوث زمانی و ذاتی ماسوی الله به طور متواتر گواه است . (1)

اعتقاد به قدمت عالم و وجود عقول ده گانه تا هیولا ، که فیلسوفان بر آن رفته اند ، کفر و زندقه است .




----------- پي نوشت ---------------

1- مراد از « حدوث زمانی جهان » این است که زمانی بوده که هیچ چیز جز خداوند نبوده است .
مراد از « حدوث ذاتي جهان » این است که جهان نیز همواره بوده است ، ولی متکی بر وجود خداوند ؛
مانند نور خورشید که همواره با خورشید موجود است ، ولی وجودش وابسته به وجود آن است .



 (13) 
Commander
Commander
پست: 2218
تاریخ عضویت: جمعه ۲۰ بهمن ۱۳۸۵, ۱۰:۰۱ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 3085 بار
سپاس‌های دریافتی: 5884 بار
تماس:

پست توسط محمد علي »

[font=Times New Roman]ضروریات دین  


انکار آنچه ضروری دین است و همه مسلمانان – جز افرادی نادر – می دانند که آن امر از ضروریات دین است ، کفر و منکرش مستحق قتل است .

ضروریات دین ، بسیارند ؛ مانند وجوب نمازهای پنج گانه و شمار رکعت ها و زمان انجام آنها ، شمول آنها بر رکوع و سجود و تکبیرة الاحرام و قرائت .

ضروری دیگر _ به عنوان نمونه – غسل جنابت و حیض است . بلکه بنابر اظهر ، غسل نفاس و حتی ، بنابر احتمالی ، اینکه بول و غایط و ریح ،

وضو را باطل می کنند ، از ضروریات دین است . همچنین است وجوب غسل مردگان ، نماز بر آنها و کفن و دفنشان ،

وجوب زکات روزه ماه رمضان و باطل شدنش بواسطه خوردن و آشامیدن و جماع ، و نیز وجوب حج و شمولش بر طواف و بلکه سعی صفا و مروه

و احرام و وقوف عرفات و مشعر ، ذبح قربانی و تراشیدن سر و رمی جمرات اعم از اعمال واجب و مستحب – بنابر احتمالی – از ضروریات دین است.

نیز وجوب جهاد – بنابر اظهر – و برتری نماز جماعت بر فُرادی و صدقه به بینوایان ، فضیلت علم و اهل علم بر دیگران ،

فضیلت راستگویی – مگر آنکه مصلحت نباشد – و دروغ مصلحت آمیز ، حرمت زنا و لواط و شرابخواری نیز ضروری دین است .

دیگر ، حرمت ازدواج با مادر ، دختر ، خواهر ، دختران خواهر و برادر و نیز ازدواج با عمه و خاله و بلکه مادر زن و نیز ، بنابر اظهر ، خواهر زن

– یعنی حرمت ازدواج با دو خواهر در یک زمان – ضروری دین است و نیز به احتمالی ، حرمت ربا و ستم بر مردم و خوردن مال دیگران ،

کشتن مردم بدون آنکه حق باشد . بلکه ناپسند بودن دشنام و نسبت زنا و لواط دادن و – بنابر اظهر – پسندیده بودن سلام گفتن و پاسخ آن دادن

و نیز نیکی بر پدر و مادر و زشتی عاق والدین و بنابر احتمالی ، پسندیده بودن صله رحم ، ضروری دین است .

همچنین است دیگر اموری که حکم آنها میان مسلمانان چنان مشهور است که جز اندکی از مردم کسی در آن شک روا نمی دارد .


 (14) 
Commander
Commander
پست: 2218
تاریخ عضویت: جمعه ۲۰ بهمن ۱۳۸۵, ۱۰:۰۱ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 3085 بار
سپاس‌های دریافتی: 5884 بار
تماس:

پست توسط محمد علي »

[font=Times New Roman]* ضروریـات مذهـب دوازده امـامـی  

دربارۀ ضروریات مذهب دوازده امامی باید گفت ، که هرکس آنها را انکار کند به مخالفان این مذهب ملحق خواهد شد ؛

و دیگر بر مذهب ائمه اطهار (ع) نخواهد بود . مانند آنکه امامت امامان دوازده گانه یا یکی از آن بزرگواران را انکار کند و یا منکر برتری و دانش آنان شود

و یا وجوب اطاعت از آنان و فضیلت زیارت ایشان را نپذیرد .

وجوب دوستی و بزرگداشت آنان نیز از ضروریات دین اسلام است و منکرش ـ مانند ناصبیان (1) و خوارج ـ کافر محسوب می شود .

از جمله ضروریات این مذهب ، حلال بودن «متعه» (2) ، حج تمتع و وجوب برائت از غاصبان خلافت امامان (ع) و کسانی که با حضرت امیر (ع)

و اولاد پاکش (ع) به جنگ پرداختند و تمامی قاتلان امام حسین (ع) و دیگر امامان بزرگوار (ع) ؛ و گفتن «حی علی خیر العمل » در اذان می باشد.

عقیدۀ دیگری که باید بدان ایمان داشت ، عصمت رسول خدا (ص) و ائمه هدی (ع) است . بدین گونه که ایشان از ابتدا تا انتهای عمر از گناه کبیره و صغیره

و نیز اشتباه و خطا و نسیان معصوم و پاک اند . دربارۀ دیگر پیامبران و فرشتگان نیز باید چنین معتقد بود .

 
اعتقاد به جایز بودن چنین امری از پیامبر اکرم (ص) و امامان ، از مذهب غیر شیعیان است .  



باید باور داشت که امامان (ع) از تمامی آفریدگان ، پیامبران ـ جز جدّ خود: پیامبر اکرم (ص) ـ ، فرشتگان برتر و شریف ترند و

نیز این که آنان تمامی علوم پیامبران و علم ماکان و مایکون را می دانند . یعنی از هرچه پیش از این روی داده و هر چه پس از این روی می دهد ، آگاهند .

و کتابها و آثار تمامی پیامبران ، مانند تورات و انجیل و زبور ، صحف آدم ؛ عصای موسی و انگشتر سلیمان ، پیراهن ابراهیم ،

تابوت عهد و لوح های موسی (علیهم السلام) و جز آن ، نزد ایشان است . باید ایمان داشت که جنگ و جهاد و صلح و سکوت آنان ،

[align=center]همه به امر خدا و اذن او بوده است .  

باید باور داشت که رسول اکرم (ص) هرچه را که خداوند بدو آموخته ، به حضرت امیر (ع) آموخته است ؛

همچنین هر امامی ، تمامی علوم امام پیش از خود را می داند و امام بزرگوار به رأی و اجتهاد خویش سخن نگفته اند ،

بلکه از طریق خدای تعالی از حکم هر چیز آگاهند و به چیزی جاهل نیستند . هر چه از آنان بپرسند ، پاسخ می دهند ؛

به تمام زبان ها و لغات آشنایند و می دانند که چه کس کافر و چه کس مومن است ، و هر روز اعمال امت بر آنان عرضه می شود چه نیک و چه بد !


 دیگر آنکه باید باور داشت که معراج پیامبر اکرم (ص) ، معراج جسمانی و روحانی بوده است . یعنی پیامبر (ص) همراه با جسم مبارک خویش

به آسمان ها رفته و عروج کرده ، نه با روح تنها ؛ معراج از ضروریات دین و انکارش کفر محض است .
 




---------------- پی نوشت ----------------
1- ناصبیان : دشمنان امامان (ع)
2- متعه : ازدواج موقت ، که در زمان عمر بن الخطاب ، ممنوع شد .



 (15) 
Commander
Commander
پست: 2218
تاریخ عضویت: جمعه ۲۰ بهمن ۱۳۸۵, ۱۰:۰۱ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 3085 بار
سپاس‌های دریافتی: 5884 بار
تماس:

پست توسط محمد علي »

باید در برابر هر حدیث معتبری که از امامان (ع) می رسد ، تسلیم بود . هرگاه معنای آن به گونه ای است که فهمش ممکن است ،

باید به تفصیل بدان ایمان اورد و اگر معنایش به گونه ای است که فهمش با عقل ما ممکن نیست ، باید به اجمال بدان ایمان آورد و

فهم تفصیلی اش را به خود آن بزرگواران واگذارد . نباید بدین دلیل که حدیثی را با عقل ناقص خویش نمی توانیم فهمید ، آن را ردّ کنیم و از قبولش سر باز زنیم .

زیرا چه بسا حدیثی به واقع از آن بزرگواران باشد و ما آن را ردّ کنیم و بدین وسیله خدای تعالی را تکذیب کنیم ؛

 چنانکه از امام صادق (ع) نیز نقل است که ما را از چنین کاری باز می دارد . 

حالات و علوم امامان (ع) شگفت و غریب ، و عقل ما از فهم آن ناتوان است . از این رو ، به هیچ وجه جایز نیست که چیزی از حالات و علوم آنان را ردّ کنیم

و ناممکن بدانیم .

دیگر آن که باید معتقد بود که رسول خدا (ص) و امامان پاک (ع) به هنگام مرگ هرکسی ، از مؤمن گرفته تا کافر ، و از نیکوکار گرفته تا فاجر ،

حاضر خواهند شد و شفاعت آنان شامل حال مؤمن می شود و جان دادن را بر او آسان می کند . و نیز سختی مرگ را بر منافقان و دشمنان می افزاید . (1)

در روایت است :

  اشکی که به هنگام جان دادن از چشمان مؤمن برون می آید ، به دلیل خوشی و سروری است که با دیدن آن بزرگواران بدو دست می دهد .  


دیگر آنکه باید باور داشت ، که چون انسان می میرد ، روحش از بین نمی رود و به بدنی دیگر ، که مانند بدن دنیوی اوست ، می پیوند (جسم مثالی) .

روح انسان به هنگام تشییع جنازه ، از حقیقت مرگ و نیز حال تشییع کنندگان آگاه است . اگر این انسان مؤمن باشد ، مردم را سوگند می دهد

تا او را زودتر در قبر گذارند و بدین وسیله به نعمت ها و مقاماتی که خداوند وعده داده است دست یابد ؛

و اگر منافق باشد مردم را سوگند می دهد که شتاب نکنند و او را در قبر نگذارند ، زیرا از عذاب الهی می ترسد .

بدین سان ، روح با تشییع کنندگان و آن کس که جسدش را می شوید ـ تا هنگامی که دفنش می کنند ـ همراه است و آنان را می بیند .

سپس روح به بدن اصلی خویش می پیوندد (برای پاسخگویی به دو ملک )

اگر شخصی که مرده منافق باشد ، دو فرشته به نام نکیر و منکر با سیمایی وحشتناک به سویش می آیند

و اگر از مؤمنان و نیکوکاران باشد ، دو فرشته به نام بشیر و مبشّر با سیمایی نیک به سویش می آیند .

فرشتگان از او دربارۀ اعتقادات می پرسند و نیز نام امامان (ع) را یکی یکی . اگر پاسخ ندهد یا پاسخ درست ندهد ،

با گرزی آتشین چنان بر او می زنند که قبرش تا روز قیامت از آتش پر می شود ؛ ولی اگر پاسخ درست بدهد ، بدو مژده می دهند :

[align=center]مژدۀ بهره مندی از نعمت های الهی و می گویند : «چون عروس با چشمی روشن و آسوده بخواب » .  

نباید کسی وجود این دو فرشته را به چیزی دیگر معنا کند و بگوید : مراد چیزی دیگر است . زیرا اعتقاد به آنان از ضروریات دین است .

برخی بی دینان گفته اند مقصود از دوفرشتۀ مذکور ، عقل و نفس فلکی است . نباید به سخن اینان اعتنایی کرد ؛

چرا که در آیات و روایات بسیاری آمده است که آن دو دارای جسمی لطیفند و به هر شکلی بخواهند در می آیند .

رسول خدا (ص) و امامان هدی (ع) نیز آنان را می دیده اند . این دو فرشته دارای چند بالند . فرشتگان هم شمارشان بسیار است

و همچنین در آفرینش از بزرگترین آفریدگان خداوند عالمند . در روایاتی بسیار از امامان پاک (ع) از عظمت و چگونگی احوال و آفرینش شگفت

و غریب فرشتگان سخن رفته است .


-------------------- پی نوشت -----------------------
1- لازم نیست خود را به زحمت بیندازیم و بیندیشیم که حضور آنان بر بالین شخص در حال مرگ ، آیا با همین جسم اصلی است یا
با جسم مثالی و جز آن ؛ همچنین نباید این احادیث را تاویل کنیم و بگوییم : مقصود ، دانش امامن (ع) است یا مقصود این است که صورت آن بزرگواران
در خیال شخص منعکس می گردد . زیرا چنین تاویل و توجیهی ، گونه ای تحریف حدیث است و به تباهی کشانیدن اعتقادات مؤمنان



 (16) 
New Member
New Member
پست: 8
تاریخ عضویت: دوشنبه ۱۲ شهریور ۱۳۸۶, ۱۲:۴۷ ق.ظ
سپاس‌های دریافتی: 4 بار

پست توسط تسنيم »

بسم الله الرحمن الرحیم
ضمن تشکر از شما و با توجه به اینکه مهمترین ضروریات این مذهب شناخت امام است ، قابل عرض است که شناخت امام تنها به دایره دانستن نام
و سلسله نصب شریفه ایشان محدود نمیباشد . بطور خلاصه اهمیت این موضوع تا بدانجاست که فرموده اند :

  « مَن ماتَ و لم يَعرف امامَ زمانه ماتَ ميتـةً جاهليّـة » : «كسى كه بميرد و نشناسد امام زمانش را ، همانا با مرگ در جهالت مرده است‏ »  

مؤید و منصور باشید .
یاحق
Commander
Commander
پست: 2218
تاریخ عضویت: جمعه ۲۰ بهمن ۱۳۸۵, ۱۰:۰۱ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 3085 بار
سپاس‌های دریافتی: 5884 بار
تماس:

پست توسط محمد علي »

[align=center]بسم الله الرحمن الرحیم  

با سلام خدمت دوست عزیز و تشکر از دقت نظر و حسن توجه شما :D

مطلب کاملا صحیحی را فرمودید ، معرفت امامان (ع) از نقاط کلیدی و حساس اعتقادات ماست که تناسب بسیار

با اعمال ما و نیز پذیرش اعمال ما دارد .

البته تصور می کنم تذکری که شما دادید شاید مربوط به عبارت « نام امامان (ع) را یکی یکی » در پست قبل باشد .

که لازم به توضیح است که این عبارت ، پس از عبارت کلی اعتقادات آمده و مقصود تاکید بیشتر است . یعنی به هنگام

سوال و جواب قبر ، که می پرسند : مَن ربّک ، مَن نبیّک و ... ، حتماً «مَن إمامُک» را هم می پرسند !

و برای اینکه تاکیدی باشد بر اینکه نام امام را هم در این سوالات اولیه و مهم اعتقادی می پرسند ،

[align=left]عبارت مورد نظر در ادامه هم دوباره بعد از اعتقادات ذکر شد .  

 و این منافاتی ندارد با اینکه معرفت امام (ع) هم لازمه اعتقادات است ! و یا اینکه دانستن نام و نسب امامان ، پرسش از معرفت به آنها

را کفایت می کند .
 

اگر کسی نام امامش را ببرد ولی در عمل بویی از آن الگوها نبرده باشد ، بی تردید امام حقیقی او چیز دیگری است ؛

و پاسخش پذیرفته نخواهد بود .


 معرفت حقیقی آن ذوات مقدسه (ع) ، از نام و نسب ایشان شروع می شود ، و به پیروی کامل از سیره و منش ایشان

در همه حالات زندگی می انجامد .
 




-------------------------------------------------------------------
به امید اینکه از پیروان حقیقی آن راهبران نور باشیم .

با تشکر از همراهی شما دوست عزیز :razz:

موفق و موید باشید . :D
Commander
Commander
پست: 2218
تاریخ عضویت: جمعه ۲۰ بهمن ۱۳۸۵, ۱۰:۰۱ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 3085 بار
سپاس‌های دریافتی: 5884 بار
تماس:

ادامه مطالب ...

پست توسط محمد علي »

باید باور داشت که آسمان ها از یکدیگر جدایند و چسبیده به یکدیگر نیستند . از هر آسمان تا آسمان دیگر به قدر صد ها سال ها راه است .

میان آنها پُر است از فرشتگان . در روایات آمده است که در آسمان ها در هر قدمی ، فرشته ای است که خداوند را تسبیح می گوید .


دیگر آن که ایمان به وجود فشار قبر به طور اجمال واجب است . ولی آیا فشار قب ربرای تمام مردم است یا تنها برای مؤمنانِ غیر کامل ؟

باید در پاسخ گفت که از احادیث بر می آید که فشار قبر ، تنها ویژۀ غیر کاملان است . فشار قبر بر بدن اصلی انسان وارد می شود ، نه بر قالب مثالی .

پس از فشار قبر و پرسش های دو فرشته ، روح انسان به بدن مثالی ـ یعنی بدنی که شبیه بدن دنیوی اوست ـ منتقل می گردد .

گاه هنگامی که کسی به زیارت قبر شخصی می رود ، روح در قبر خویش حاضر می شود و چنانچه زیارت کننده مومن باشد ، از بابت زیارت او ،

سودی به روح عاید می شود . گاه روح به وادی السلام ـ که در نجف اشرف می باشد ـ می رود و گاه جسد های مثالی مومنان به بهشت دنیا منتقل

و در آن جا از نعمت های خداوند بهره مند می شوند و از میوه هایش می خورند و از نهرهایش می نوشند ؛ چنان که خدای متعال می فرماید :

 « ولا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون ، فرحین بما اتاهم الله من فضله ...»
(1)  
 
هرگز کسانی را که در راه خدا کشته شده اند مرده مپندارید ، بلکه زنده اند و نزد پروردگار شان روزی داده می شوند .

به انچه خدا از فضل خود به ایشان داده است شادمانند .
 


اگر صاحب روح ، کافر و معاند باشد ، او را به دوزخ دنیوی می برند و تا روز قیامت عذاب می دهند ، و اگر مستضعف (2) باشد ـ یعنی توان بازشناختن خوب و بد

و حق و باطل را نداشته باشد ـ از پاره ای احادیث بر می آید که تا روز قیامت بدو مهلت می دهند و نه نعمتی بدو می دهند و نه عذابی بر او وارد می سازند . (3)

لذا باید باور داشت که خداوند در این دنیا نیز بهشت و جهنمی دارد ، علاوه بر بهشت و دوزخ اخروی و همیشگی .

از امام رضا (ع) به طریق معبر روایت است که: آدم (ع) در بهشت دنیا بوده است نه بهشت آخرت .
 (چون بهشت آخرت جاودانه است و کسی که داخل آن شود دیگر خارج نمیشود) 

همچنین باید به وجود بهشت و دوزخ اخروی ایمان داشت . زیرا صاحب دین مبین ، به گونه ای که شکی در آن باقی نمی ماند ، از آن خبر داده است .

بنابر این به هیچ وجه نباید به تاویل آن پرداخت ، و معنایی غیر از معنای ظاهر برایش ساخت ؛ مثلا بگوییم : مراد اخلاق نیک و بد است ،

یا مراد معلومات حق و باطل است . چنین تاویل و تفسیری ، نشانۀ کفر و الحاد است . باید ایمان داشت که بهشت و دوزخ اخروی ، در حال حاضر موجود است .

و نه اینکه در قیامت آفریده خواهد شد !

در روایتی صحیح از امام رضا (ع) آمده است که :

  هر کس وجود بهشت و دوزخ در حال حاضر را منکر شود ، در واقع آیات قرآنی و معراج پیامبر اکرم (ص) را

انکار کرده است . زیرا پیامبر اکرم (ص) در معراج خود آنها را دیده است .
 




------------------------- پی نوشت ----------------------------

1- آل عمران 169 ، 170 .
2- در اینجا مراد از مستضعَف ، «مستضعَف اعتقادی» است . یعنی کسی که به هیچ وجه ، توان و امکان بازشناختن حق را نداشته است .
3- در برخی روایات آمده است که چنین کسانی را در آن جهان می آزمایند تا سرنوشت خویش را رقم بزنند . بنگرید به کافی ج3 (فروع کافی)
«کتاب الاموات» .



 (17) 
Commander
Commander
پست: 2218
تاریخ عضویت: جمعه ۲۰ بهمن ۱۳۸۵, ۱۰:۰۱ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 3085 بار
سپاس‌های دریافتی: 5884 بار
تماس:

پست توسط محمد علي »

اصل دیگری که باید بدان ایمان آورد رجعت است .

اعتقاد به رجعت از ویژگی های مذهب اثنا عشریه است . در میان سنیان و شیعیان مشهور است که امامان (ع) رجعت را مسلّم و قطعی دانسته اند .

در روایاتی صحیح که از آنان نقل شده ،آمده است که هر کس به رجعت ما پیش از قیامت ایمان ندارد ، از ما نیست .

درباره رجعت آنچه از روایات فهمیده می شود این است که خداوند متعال هنگام ظهور قائم آل محمد (ع) یا زمانی نزدیک بدان ، گروهی از مؤمنان را زنده می کند

تا چشمشان به دیدن امامشان و حکومت عالم گیرش روشن شود . همچنین جماعتی از کافران و منافقان را زندگانی دوباره می بخشد تا پیش از قیامت

از آنان انتقام کشیده شود . ولی برای مستضعفان از هر دو فرقه تا روز قیامت رجعتی نیست .

امامان نیز رجعت می کنند . روایات بسیاری گواهند بر اینکه حضرت امیر (ع) و حضرت سید الشهداء (ع) رجعت خواهند کرد .

گروهی از روایات نیز بر رجعت رسول اکرم (ص) و دیگر امامان (ع) ناطقند . ولی آیا رجعت امامان (ع) در زمان ظهور حضرت قائم است یا زمانی دیگر ؟

در این باره روایات مختلفی وارد شده است . از این رو باید تنها به طریق اجمال به رجعت برخی از مردم و امامان (ع) ایمان آورد و نباید روایتی را رد کرد .

جزئیات و تفصیل مطالب را باید به خود امامان (ع) واگذارد .


باید ایمان داشت که خداوند متعال تمامی مردم را در روز قیامت محشور می فرماید و ارواح آنان را به بدنهای اصلی شان باز می گرداند .

انکار یا تأویل این مطلب ، به گونه ای که معنای ظاهر آن نفی شود ، کفر است ؛ چنان که در زمان ما ، ملحدانی هستند که چنین می کنند .

حشر روز قیامت ، اجماع تمامی مسلمانان است و در بیشتر مواضع قرآن بر آن تأکید شده و نیز کافر بودن کسانی که منکر آن شوند ، مورد تأئید قرار گرفته است .

نباید به سخن آن دسته از فیلسوفان گوش فرا داد که اعاده معدوم را محال می دانند و آیات و احادیث را به تأویل می برند و می گویند :

« مقصود از معاد ، معاد روحانی است . » زیرا چنین عقیده ای کفر است .

باید باور داشت که حساب قیامت ، حق است و در آن هنگام ، نامه اعمال هر کس منتشر و به دست چپ یا راست او نهاده می شود .

خداوند دو فرشته بر هر انسانی گمارده است تا یکی در سوی راست باشد و اعمال نیک را ثبت کند و یکی در سوی چپ باشد و اعمال بد را بنویسد .

هنگام شب این دو فرشته به بالا می روند و اعمال را می برند و دو فرشته دیگر می آیند و اعمال شب را می نویسند .

مبادا این فرشتگان را به چیزی دیگر تأویل کنیم ؛ چنان که در زمان حاضر از برخی شنیده می شود .


واجب است به شفاعت حضرت رسول اکرم (ص) و ائمّه هدی (ع) ایمان آوریم .

همچنین به اینکه خداوند ، پیمان شکنی نمی کند و به آن کس که از او فرمان برداری کند ثواب می دهد . البته ممکن است کسی را که وعده عذاب داده است ،

عذاب نکند و این در صورتی است که آن شخص ، مؤمن باشد . دیگر آنکه خداوند بنابر وعده ای که داده ، توبه را می پذیرد .


باید باور داشت که کافران و دشمنان امامان ، در آتش جاودانه خواهند ماند و ولی مستضعفان _ که عبارتند از کم خردان و کسانی چون اطفال که حجّت خداوند

بر آنان تمام نشده و حق را به طور شایسته نشناخته اند _ به فضل و بخشایش خدا ، امید نجاتشان می رود .

باید ایمان آورد که مؤمنان به بهشت می روند و در آنجا جاودانه می شوند ، ولی بهشتی شدن آنان بر سه گونه است و مؤمنان از این رو بر سه گروهند :

یکی گروهی که بی عذاب به بهشت می روند و نه در برزخ و در آخرت عذابی بدانان نمی رسد .

دوم گروهی که در برزخ عذاب می شوند ، ولی از آتش دوزخ در امان خواهند ماند .

گروه سوم به دوزخ می روند و به قدر گناهانشان عذاب می کشند و سپس در بهشت جای می گیرند .

شکی نیست که شفاعت حضرات معصومین (ع) تنها نصیب مؤمنان (= شیعیان ) است و نصیب کسی دیگر نمی شود .

همچنین شکی نیست که برخی اعمال حسنه ، با گناه از میان می رود و نیز برخی گناهان بوسیله اعمال حسنه پوشیده و محو می شود و

به عبارتی دیگر برخی گناهان و اعمال حسنه یکدیگر را محو می کنند .

آیات و روایاتی بسیار بر این حقیقت گواه است و نباید به دلایلی که برخی متکلمین علیه آن می آورند ، اعتنایی کرد ؛

همچنان که اگر در این دلایل به خوبی بیندیشیم ، به راحتی بر پوچ بودنشان آگاه می شویم .

سر انجام باید به هر چه از صاحب شرع رسیده ، ایمان آوریم ؛ از صراط گرفته تا میزان و تمامی حالات و هولهای قیامت .

نباید آنچه را در دین آمده تأویل کنیم ، مگر تأویلی که از خود صاحب شرع رسیده باشد . زیرا نخستین گام در وادی کفر و الحاد ، تأویل و تصرف در نصوص

و احادیث صریح امامان (ع) به عقل ضعیف و هوا و هوس است . امید است که خداوند متعال ما را و دیگر مؤمنان را از آن حفظ فرماید .


 (18) 
ارسال پست

بازگشت به “اسلام”