عدالت خداوند ونقص عضو

در اين بخش ميتوانيد به بحث پيرامون مسائل عدل بپردازيد.

مدیر انجمن: شورای نظارت

ارسال پست
New Member
New Member
پست: 15
تاریخ عضویت: یک‌شنبه ۴ مرداد ۱۳۸۸, ۱۲:۲۹ ق.ظ
سپاس‌های دریافتی: 4 بار

Re: عدالت خداوند ونقص عضو

پست توسط scooter_g_o »

   
  شما تا حالا مستند صحبت نکردید بلکه بالعکس این من بودم که با آوردن اسامی کسانی مثل (حر) خواستم مستند صحبت کنم من این حرف شما رو یه جور فرار به جلو میدونم. باز هم تکرار میکنم که این دوستمون حامد بود که باعث شد من مباحثی رو که با عدالت رابطه تنگاتنگی داره مطرح کنم. اگر شما بخواید من میتونم عدل از دیدگاه خدا رو هم به بهترین شکل و البته مستند نقد کنم.  
  چرا فکر میکنید قانع شدن عشقی و میلی است؟ قانع شدن زمانی رخ میدهد که دلایل طرف مقابل مستند و غیر قابل دفاع باشد. 
  چند پهلو صحبت نکردم دریافت شما از حرف من بد بوده. من خواستم کامل تر منظورم رو بیان کنم. در جواب کامنت قبلی شما که در آن گفتید(( اقزونی نعمت دربعضی افراد برای آن است که آنها بیشتر در گمراهی خود گرفتار شوند))من جواب دادم که این بینش شما نیمی را در نظر میگیرد ونیمی دیگر را خیر. تازه از کجا معلوم دادن نعمت بیشتر نتیجه معکوس ندهد و گناهکار را به توبه کردن وادار کند و مهر و محبت خدا رو در دل گناهکار جای دهد....شما مگر پیش گویی بلد هستید که میگویید: افزونی نعمت مجرمان همیشه باعث فراموشی روز جزا میشود چه بسا افرادی ((حر)) که بدین طریق به اسلام برگشتند. 
  و مدرک میخواهید بروید و صفحات حوادث روزنامه ها را مطالعه کنید. به بسیاری از جرایم برمیخورید که وقتی ته و توی قضیه در می آید میفهمیم که طرف مشکلاتی از قبیل اقتصادی-روانی-خانوادگی و....داشته. اصلا آدم سالمی رو دیدی که برای تفریح گناه کنه؟ در عین حال قبول هم دارم که همه آدم هایی که تو زندگی شون مشکلات و کمبود های اساسی دارن منحرف نیستند ولی این گروه اکثریت رو تشکیل نمیده و فقط یه عده رو شامل میشه. تازه این گروه به اندازه کافی از طرف خدا بهشون صبر داده میشه تا از پس مشکلات بر بیان .فکر کنم قبلا در مورد تناسب صبر و مشکلات انسان سخن گفتم. اصولا صبر داروی رفتار هست
  هم میدونم شخصی که عقل نداره محاسبه ای هم نداره. اما در مورد ناقص عقل ها .شما قبول کردید که اونها هم محاسبه دارن گناه و ثواب هایی که برای همه هست برای اونها هم هست اما اگر یه آدم ناقص عقل دچار یه مشکل بسیار بزرگتر از توانایش شد و نتونست حلش کنه و گناه کرد آیا خداوند حاضره گناه اونو ببخشه ؟ قبول کن نمیتونی تو این دنیا تناسبی بین توانایی آدم ها و مشکلاتشون پیدا کنی . درسته تو اون دنیا حساب و کتاب دقیق بررسی میشه و از این جهت ظلم نمیشه به کسی اما این کمکی به وضع آدم ها تو این دنیا نمیکنه . وقتی تمام آمال و آرزو های ما تو این دنیا پایمال میشه و به حقمون نمیرسیم حتی اگر اون دنیا بهمون قصر برلیان هم بدن فایده ای نداره چون دیگه کار از کار گذشته و ما کار هایی رو که نباید میکردیم کردیم. 
  نظر شما قابل احترام است .شما هم تمام حقوق بشر رو ول کردید و چسبیدید به یه جمله معروف
  گرامی وقتی میگویم وظایف مشترک انسان ها منظورم گناهانی است مثل دروغ- غیبت - حسد - کم فروشی و...........که خدا دستور داده انجام ندهیم .نگفته آقا یا خانمی که نقص عضو دارد مجاز است گناهان بالا را انجام دهد.پس شما چه جور میگویید خدا از هر کس به اندازه خودش انتظار دارد؟؟؟؟!!!!!! چطور میشود گفت مقابله با حسد برای کسی که نقص عضو دارد کار آسانی است ؟ 
  جواب اونها رو هم میتونی در پاسخ 3 پیدا کنی.در ضمن من بر خلاف شما فکر میکنم نظر مردم خیلی خیلی مهم است و اصولا باید جنبه های انسانی و اخلاقی کار هم فکر کرد . مگر غیر از این است که ما انسان ها بازیگر ((نمایش نامه خدا)) هستیم. در ضمن از کجا معلوم این گزاره درست است ؟با چه دلیلی؟ اگر ثابت کردم این جمله از حیث ماهیت هم غلط است اون وقت چی؟ هر قانونی یه تاریخ مصرفی داره و به نظر من قانون عدالت خدا هم تاریخ انقضاش همون روزی بود که تولید شد
  من فقط جواب شما رو گفتم . درباره حر ودلیل خوش شانسیش این قدر تو کامنت هام گفتم که دیگه تهوع آور شده برام. عزیز برادر دیدن معصومین (ع) یه شانس استثنایی که نصیب هر کسی نمیشه((تا این جا شو که قبول دارید)).هیچ ربطی هم به درستکار و بدکار بودن طرف نداره .دلیل بهشتی شدن حر هر چیزی هم که بوده شما نباید دیدن امام رو خوش شانسی ندونید در ضمن شما نمیتونید منکر نقش امام حسین در هدایت حر بشید.اگر حر رو امام حسین هدایت نکرد پس کی هدایتش کرد؟ اگر میخواهید برای این قسمت جواب بگذارید لطفا خیلی دقیق بگید با کجای حرفی که زدم مشکل دارید ؟ همین طوری کلی نگید بهشتی شدن حر دلیل دیگه ای داشته. خدا وکیلی از این واضح تر نمیشه جواب داد.... 
  از این واضح تر میخوای که تو قرآن اومده که:انسان نه صد در صد مختار هست نه صد در صد مجبور. اینو دیگه اصلا نمیتونی رد کنی . در ضمن فراموش نکن من یادم میمونه که گفتی انسان مختاره و این قضیه اظهر من الشمس است.  
  نمیدونم دلیل شما برای آوردن این همه مطلب بدیهی چیه ؟ بحث ما چه ربطی به علم خدا داره ؟ شما اگر بحث رو از اول دقت میکردی من به حامد خان گفتم خدا مارو زوری وارد این دنیا کرد که ایشون هم گفت بنا به قضیه روز الست خدا از ما اجازه گرفته و ما درخواست خدا رو اجابت کردیم من هم گفتم کدوم موجود احمقی حاضر میشه بهشت رو با زمین عوض کنه؟ شما هم باید در جواب به سوال من تلاش میکردید نه آوردن اون همه مطلب که به قول خودتون اظهر من الشمس است. 
  چند نکته در مقدمه شما بود که جالب خواهد بود اگر مرور بشن: 
  خدا به هر حال رخ میدهد : فکر کنم جمله ای رو که دنبالش بودم گیر آوردم.شما به راحتی اعتراف میکنید که خواست خدا به هر حال روی میدهد. یعنی هرکس هر تلاشی هم که برای هدفش بکند باز هم باید منتظر بماند تا ببیند خدا چه میخواهد و تلاش انسان یک حرف انحرافی است. خدا فقط میخواد ما مثل حیوونای دیگه جون بکنیم این که آیا به نتیجه میرسیم یا نه دست ما نیست. 
  اصلا اهمیتی به خواست ما نمیدهد..... 
  از انسان برای رفتن به زمین اجازه گرفته نشده: این خودش ثابت میکنه که خدا دوست داره ما گرفتار جبرش بشیم. یعنی انسان رو مجبور دوست داره نه آزاد که اگر غیر از این بود از ما اجازه میگرفت. 
  روز الست: این که میگویید انسانها همگی گفتند آری تو پروردگار مایی چه چیز رو ثابت میکنه که این قدر ذوق زده شدی؟ این فقط ثابت میکنه که خدا خالق ماست این که دیگه تفسیرنمیخواد. شما اگه میتونی زوری نبودن سقوط انسان از بهشت تا زمین رو اثبات کن. 
  باید جمله را کامل میگفتید :همه افراد قابلیت موحد شدن را دارند با کمک تقدیر خوب. 
  اولی که شما رو متوجه اون میکنم این است که نهایت عدل مساوات است نه این مسخره بازی. 
  دوم این که شما فقط بعضی از حرفهای من رو پاسخ میدید. هنوز هم روی حرفم هستم که تغییر خلق وخوی آدمیزاد تا 7 سالگی ممکن است تغییر اساسی بکنه واصولا انسان تا 7 سالگی تربیت پذیر نامیده میشه. پس از اون هر تغییری که در انسان بخواهد بوجود بیاید به شدت سخت و نزدیک به غیر ممکن است.اگر برنامه گلبرگ هفته قبل رو نگاه میکردید متوجه می شدید که کارشناس برنامه گفت تنها 15 درصد از کسانی که دارای خلق وخوی عصبی هستند میتوانند با دارو و صحبت با روان پزشک آروم بشن.تازه اگر هم متحول بشن ممکنه این تغییر تنها مدت کوتاهی در اونها باقی بمونه.پس نتیجه مهمی که میتونیم بگیریم اینه که تغییر باید در سنین کودکی و به وسیله پدر و مادر آگاه صورت بگیره . یادتون نره که داشتن پدر و مادر خوب یه نعمته. حالا شما بازم بگو تغییر .حرفای شما آدم رو یاده اوباما میندازه. 
  دل فعلا که این خیمه شب بازی راه افتاده البته یه جور دیگش . مگه یادت رفته که گفتی خدا هر کاری بخواد میتونه بکنه. 
  به یه عده این صفات رو از اول بهشون داده مثل ائمه .به یه عده هم طوری تقدیرشون رو رقم زده که به هر حال به اون صفات میرسن مثل ((حر)).تموم صحبت من روی جماعت دوم که از نعمت های خدا بیشتر از بقیه استفاده بردن .خب نوش جونشون اما ما بقیه چی بریم الکی واسه دل خودمون تلاش کنیم که شاید یه روزی آدم خوش قلب و مهربون وصبوری بشیم...... 
  یه اشتباه بزرگ مرتکب شدی و اونم اینه که فکر میکنی داشتن صبر و صفات نیکو نفی کننده اختیار ما میشه در صورتی که این طور نیست و ممکنه در حالی که این صفات رو داریم ازش استفاده نبریم .مصداق بارز حرف من پیامبر هست که هم اختیار داشت و هم صفات نیکو رو. اون مثالی هم که زدی درسته ولی هیچ ربطی به حرف من نداشت. شما میگی ما اون دزد رو زندانی کردیم دزدی که زندانی بشه خب معلومه سراغ دزدی نمیتونه بره چون تواناییش ((اختیار)) رو نداره .
   نیست معنای عدل رو در لغت نامه بدانید .عدل در عامه به معنای مثل ومانند است.یعنی اگر بخواهیم بین دونفر عدل را رعایت کنیم اگر چیزی به یکی بخشیدیم مثل و مانند آن را به دیگری ببخشیم تا عادل خطاب شویم . حال دوست گرامی من آیا بهتر نبود خداوند مساوات را جایگزین عدل خود میکرد تا جای گله وشکایت باقی نمی ماند .اگر خداوند معنای عامه عدل رو به جا می آورد مثلا اگر به یکی صبر فراوان داد به دیگری در عوض آن یک موهبت را به طور چشم گیری می بخشید دیگر فرد دوم به صبر اولی حسادت نمیکرد.این معنای واقعی عدل به معنای مثل و مانند است. 
  واقعا از بحث راضی بودم مخصوصا از قسمت های پایانی کامنت شما . در ضمن اگر نظرات من رو میخواید رد کنید خیلی دقیق بگید با کجاش مشکل دارید. 
  دوستمون حامد میخوام تا جواب کامنتش رو ندادم کامنت جدیدی نگذاره.  
New Member
New Member
پست: 18
تاریخ عضویت: شنبه ۶ تیر ۱۳۸۸, ۴:۳۹ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 23 بار
سپاس‌های دریافتی: 29 بار

Re: عدالت خداوند ونقص عضو

پست توسط nimà »

سلام دوست من

بسیار شادمان هستم که پاسخ شما را میدهم

نیماخان شما تا حالا مستند صحبت نکردید


هر کجا که فکر میکنید سندی ندارد (از بحث های قبلی من) ذکر کنید تا با شماره جلد و شماره صفحه خدمتتان ارائه کنم. منابع من عمدتا قرآن و تفاسیر نمونه و المیزان بوده است. برخی از سخنان هم جواب سوال و مشکلات شما بوده که نه آماری در آن آورده ام نه به حادثه ای تاریخی در آن اشاره کرده ام و صرفا یک نقل عقلی بوده است تا جهت اشتباه نظرتان را نشانتان بدهم.

و اما شما دوست من، چندی از جملات یک سو و بدون سند شما را بر میشمارم.

آوردن اسم حر و بیان اینکه خوش شانس بودنش موجب بهشتی شدنش میباشد، سند شماست؟ لطفا بگویید از کجا؟ مستند صحبت کردن یعنی اگر مطلبی بیان میکنید برگرفته از یک منبع موجه و قابل قبول باشد و نه زاییده فکرتان. اینکه چه چیزی باعث بهشتی شدن حر شده است یک تحقیق در تاریخ است که بدون مطالعه دقیق در خصوصیات اخلاقی حر و زمینه های پذیرش حق در او نمیتوان در موردش نظر داد. اما شما با نگاه خود، خیلی راحت این امر را خوش شانسی میدانید. لطفا بگویید سند شما چیست؟ اینکه 99 درصد آنهایی که کمتر مورد لطف خدا هستند (به بیان شما) گمراه خواهند شد سندش از کجاست؟ اینکه مردم با شنیدن این جمله (همان جمله معروف) قانع نمیشوند، سندش کجاست؟ مگر شما آمار گرفته اید؟ شاید این فقط نظر شما باشد!

بحث را به درازا نمی کشم ولی از شما خواهش دارم نظراتی که زاییده فکرتان میباشد را به صورت "نظر" یاد کنید نه "دلیل مستند" و صحبت های خود را به هیچ وجه مستند ندانید (البته تا کنون)!! بنده هم اگر جوابی میدهم، جواب نظرات شما را میدهم.

چرا فکر میکنید قانع شدن عشقی و میلی است؟ قانع شدن زمانی رخ میدهد که دلایل طرف مقابل مستند و غیر قابل دفاع باشد.


اگر دلیل شما برای رد سخن من قانع نشدن مردم است، بسیار خوب. من و بسیاری از دوستان دیگر هم با این دلیل شما قانع نمیشویم. بنا بر این دلیل شما مردود است!!!
اما آیا این درست است؟ دوست من قانع شدن یا نشدن چه میلی باشد چه عشقی و چه هیچکدام نباشد دلیل رد هیچ مطلبی نیست!!

1-من چند پهلو صحبت نکردم دریافت شما از حرف من بد بوده. من خواستم کامل تر منظورم رو بیان کنم.


لطفا مطالب خود را همان ابتدا کامل بیان کنید تا من هم کامل جواب دهم.

من جواب دادم که این بینش شما نیمی را در نظر میگیرد ونیمی دیگر را خیر.
تازه از کجا معلوم دادن نعمت بیشتر نتیجه معکوس ندهد و گناهکار را به توبه کردن وادار کند و مهر و محبت خدا رو در دل گناهکار جای دهد....شما مگر پیش گویی بلد هستید که میگویید: افزونی نعمت مجرمان همیشه باعث فراموشی روز جزا میشود چه بسا افرادی ((حر)) که بدین طریق به اسلام برگشتند.


کدام نیمه را در نظر نگرفتم؟ این شما هستید که به نا حق نبده را پیشگو خطاب میکنید و مطلب را آنگونه که خود میخواهید می بینید!! من کی و کجا گفتم "افزونی نعمت مجرمان همیشه باعث فراموشی روز جزا میشود" ؟!!!!!!! دوباره مطلب من را به دقت و بدون تعصب بخوانید تا متوجه شوید!! این مطلب از قرآن است و بنده از خودم پیشگویی نکرده ام و ضمن آن بیان کردم برخی از گمراهان!! دوست عزیز بار دیگر با احترام به شما یاد آور میشوم که بینش شما رهبر ذهنتان است. تا وقتی که در برابر آنچه بر خلاف نظرتان است بدون تعصب قضاوت نکنید همه ی دنیا را فقط آنگونه میبینید که خود میخواهید!!

دلیل و مدرک میخواهید بروید و صفحات حوادث روزنامه ها را مطالعه کنید. به بسیاری از جرایم برمیخورید که وقتی ته و توی قضیه در می آید میفهمیم که طرف مشکلاتی از قبیل اقتصادی-روانی-خانوادگی و....داشته. اصلا آدم سالمی رو دیدی که برای تفریح گناه کنه؟ در عین حال قبول هم دارم که همه آدم هایی که تو زندگی شون مشکلات و کمبود های اساسی دارن منحرف نیستند ولی این گروه اکثریت رو تشکیل نمیده و فقط یه عده رو شامل میشه. تازه این گروه به اندازه کافی از طرف خدا بهشون صبر داده میشه تا از پس مشکلات بر بیان .فکر کنم قبلا در مورد تناسب صبر و مشکلات انسان سخن گفتم. اصولا صبر داروی رفتار هست.


ایراد این سخن شما این است که اختیار را چه در انجام گناه و چه در کسب صفات نیکو مثل صبر به هیچ وجه در نظر نگرفته اید!!

سوره کهف آیه 29: (قل الحق من ربکم فمن شاء فلیومن و من یشاء فلیکفر)
بگو که حق از سوی پروردگار آمده است، پس هر که میخواهد ایمان بیاورد و هر که میخواهد کافر شود!

سوره شمس آیه 6 تا 10: (و نفس و ما سواها فالهمها فجورها و تقواها قد افلح من زکاها و قد خاب من دساها)
و قسم به نفس انسان که خداوند آن را نیکو آفرید، سپس شر و خیر را به او الهام کرد که هر کس نفس خود را از شر نگاه داشت رستگار شده و هرکه آن را آلوده کرد زیانکار خواهد بود.

دوست عزیز. تشخیص خوب و بد یک امر فطری و ذاتی است. هیچ انسانی از اول خلقت تا آخر آن نیست که دروغ را خوب بداند و راستگویی را بد!! آن ها هم که گناه میکنند میدانند که کار بد انجام میدهند! و اگر بدانند مجازات حق آنهاست چراکه میتوانند و اختیار دارند که انجام ندهند. ولی ممکن است بگویید شاید کسی به دلیل نوع شرایطی که در آن بزرگ شده بعضی از خوب و بد ها را تمیز نیدهد. جواب ساده است. برای هر کار نادرستی که اطلاعی از بد بودن آن ندارد مجازات نخواهد شد!
و اما..
حتما این روایت را شنیده اید که اگر کسی یک قدم به سوی خدا و برای خدا بردارد خداوند هفتاد قدم به او نزدیک میشود؟ از این که بگذریم واقعیت چیست؟ آیا خداوند لطفش را بدون هیچ دلیلی فقط مخصوص بعضی از افراد میکند؟ جواب مسلما خیر است. به آیات زیر که در باره پیامبران خدا (کسانی که لطف خدا به آنها از هر کسی بیشتر بوده است) توجه کنید

ذَلِك هُدَي اللَّهِ يهْدِي بِهِ مَن يَشاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَ لَوْ أَشرَكُوا لَحَبِط عَنْهُم مَّا كانُوا يَعْمَلُونَ(88) أُولَئك الَّذِينَ ءَاتَيْنَهُمُ الْكِتَب وَ الحُْكمَ وَ النُّبُوَّةَ فَإِن يَكْفُرْ بهَا هَؤُلاءِ فَقَدْ وَكلْنَا بهَا قَوْماً لَّيْسوا بهَا بِكَفِرِينَ(89) أُولَئك الَّذِينَ هَدَي اللَّهُ فَبِهُدَاهُمُ اقْتَدِهْ قُل لا أَسئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِنْ هُوَ إِلا ذِكْرَي لِلْعَلَمِينَ(90)

به دنبال ذكر نام گروههاي مختلفي از پيامبران الهي در آيات گذشته ، در اينجا اشاره به خطوط كلي و اصلي زندگاني آنها شده ، نخست مي فرمايد :
اين هدايت خدا است كه بوسيله آن هر كس از بندگانش را بخواهد هدايت و رهبري مي كند ( ذلك هدي الله يهدي به من يشاء من عباده ) .
يعني گرچه آنها مردان صالحي بودند و با نيروي عقل و انديشه و با تمام وجود خود در طريق هدايت گام بر مي داشتند ، ولي باز اگر توفيق الهي شامل حال آنها نمي شد و دست پر مهر او ، زير بازوي آنها را نمي گرفت ، امكان لغزش درباره همه آنها و هر كس ، وجود داشته و دارد . لذا براي اينكه كسي تصور نكند آنها به اجبار در اين راه گام گذاشتند و همچنين كسي تصور نكند كه خداوند نظر خاص و استثنائي و بي دليل در مورد آنها داشته است ، مي فرمايد : اگر اين پيامبران با آن همه مقام و موقعيتي كه داشتند مشرك مي شدند ، تمام اعمالشان بر باد مي رفت ( و لو اشركوا لحبط عنهم ما كانوا يعملون ) .
يعني آنها نيز مشمول همان قوانين الهي هستند كه درباره ديگران اجرا مي گردد و تبعيضي در كار نيست . آنها اختیار داشتند و راه حق را برگزیدند ولی میتوانستند راه دیگری اختیار کنند. ضمنن توجه به این نکته هم جالب است که خداوند آنها را برای گناهشان آنچنان مجازات میکند که همه ی اعمالشان نابود خواهد شد ( همان جمله معروف را به ذهنتان یاد آوری نمیکند؟)

لذا هر کس طالب این همه خیر است بسم الله. آنچنان که در قرآن آمده است:

لا إِكْرَاهَ في الدِّينِ قَد تَّبَينَ الرُّشدُ مِنَ الغَيِّ فَمَن يَكْفُرْ بِالطغُوتِ وَ يُؤْمِن بِاللَّهِ فَقَدِ استَمْسك بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَي لا انفِصامَ لَهَا وَ اللَّهُ سمِيعٌ عَلِيمٌ(256)

در قبول دين ، اكراهي نيست . ( زيرا ) راه درست از راه انحرافي ، روشن شده است . بنابر اين ، كسي كه به طاغوت كافر شود و به خدا ايمان آورد ، به دستگيره محكمي چنگ زده است ، كه گسستنی براي آن نيست . و خداوند ، شنوا و داناست .

قرآن مي گويد هر كس به طاغوت كافر شود و از آن روي گرداند و به خدا ايمان آورد به دستگيره محكمي دست زده است كه هرگز گسسته نمي شود . سپس در آیه بعد خداوند می فرماید:

اللَّهُ وَليُّ الَّذِينَ ءَامَنُوا يُخْرِجُهُم مِّنَ الظلُمَتِ إِلي النُّورِ وَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَوْلِيَاؤُهُمُ الطغُوت يُخْرِجُونَهُم مِّنَ النُّورِ إِلي الظلُمَتِ أُولَئك أَصحَب النَّارِ هُمْ فِيهَا خَلِدُونَ(257)

خداوند ، ولي و سرپرست كساني است كه ايمان آورده اند ، آنها را از ظلمتها ، به سوي نور بيرون مي برد .
( اما ) كساني كه كافر شدند ، اولياي آنها طاغوتها هستند ، كه آنها را از نور ، به سوي ظلمتها بيرون مي برند ، آنها اهل آتش اند و هميشه در آن خواهند ماند .

لذا دوست عزیزم.. لطف خدا شامل حال همه ی کسانی خواهد شد که در راه او قدم بگذارند. این وعده ی خداوند است و خداوند از وعده خود تخلف نمي كند ( ان الله لا يخلف الميعاد )

و اما در مورد صبر که انقدر شیفته ی آن هستید ( و البته حق دارید)...

قرآن براي اينكه انسان بتواند بر اميال و خواسته هاي دل پيروز گردد و حب جاه و مقام و هوی و هوس را از سر بيرون كند در آيات 44 تا 46 سوره بقره چنين مي گويد :

از صبر و نماز ياري جوئيد و با استقامت و كنترل خويشتن بر هوسهاي دروني پيروز شويد ( و استعينوا بالصبر و الصلوة ) .
سپس اضافه مي كند اين كار جز براي خاشعان سنگين و گران است ( و انها لكبيرة الا علي   ) .  
در آخرين آيه مورد بحث خاشعان را چنين معرفي مي كند همانها كه مي دانند پروردگار خود را ملاقات خواهند كرد و به سوي او باز مي گردند ( الذين يظنون انهم ملاقوا ربهم و انهم اليه راجعون )

يظنون از ماده ظن گاه به معني گمان و گاه به معني يقين مي آيد و در اينجا مسلما به معني ايمان و يقين قطعي است ، زيرا ايمان به لقاء الله و باز گشت به سوي او حالت خشوع و خداترسي و احساس مسئوليت را در دل انسان زنده مي كند و اين يكي از آثار تربيتي ايمان به معاد است كه همه جا در برابر انسان صحنه آن دادگاه بزرگ را مجسم مي سازد و به انجام مسئوليتها و حق و عدالت دعوت مي كند.

پس دوست خوبم.. انتظار اعطای صبر بدون تلاش انسان از سوی خدا، یک شوخی مضحک است که برای هیچ کس رخ نداده و نخواهد داد. انسان خود منشاء تمام چیزهایی است که بر سرش می آید. چه خوب چه بد!

اما در مورد ناقص عقل ها .شما قبول کردید که اونها هم محاسبه دارن گناه و ثواب هایی که برای همه هست برای اونها هم هست


خیر. بنده به صراحت گفتم آنها هم حساب و کتاب خودشان را دارند!!! به چه چیزی میخواهید برسید؟ گفته ی من کاملا واضح است: هرکس حساب خودش و بر اساس توانایی هایش!!!

اما اگر یه آدم ناقص عقل دچار یه مشکل بسیار بزرگتر از توانایش شد و نتونست حلش کنه و گناه کرد آیا خداوند حاضره گناه اونو ببخشه ؟


اگر خارج از حد توان باشد خوب واضح است که بله! خداوند برای کاری که در حد توان انسانی نباشد او را مواخذه نمیکند (این بار هزارم است که به این نکته اشاره میکنم و هر بار شما مثال دیگری میزنید!!)

قبول کن نمیتونی تو این دنیا تناسبی بین توانایی آدم ها و مشکلاتشون پیدا کنی


وقتی هر کس به اندازه توانایی هایش بازخواست شود این مسئله حل است!

درسته تو اون دنیا حساب و کتاب دقیق بررسی میشه و از این جهت ظلم نمیشه به کسی اما این کمکی به وضع آدم ها تو این دنیا نمیکنه


این گفته شما صحیح است و من کاملا آن را قبول دارم! و اصلا در این دنیا علاوه بر اینکه عدالت ناکامل و ناقص است، ظرفیت اجرای عدالت هم وجود ندارد.
دلیل وجوب معاد نیز همین است!

وقتی تمام آمال و آرزو های ما تو این دنیا پایمال میشه و به حقمون نمیرسیم حتی اگر اون دنیا بهمون قصر برلیان هم بدن فایده ای نداره چون دیگه کار از کار گذشته و ما کار هایی رو که نباید میکردیم کردیم.


خیر. این در صورتی صحیح است که شما این دنیا را برتر از آخرت بدانید که به هیچ وجه اینگونه نیست. در آخرت انسان جاویدان است و این نابخردانه است که انسان سرای جاویدش را به بهانه ی این دنیای فانی که به هر حال تمام شدنی است خراب کند!!!
دنیا همانطور که از اسمش بر می آید (از ریشه دنی به معنای پست) تنها یک مکان گذرا و در مقایسه با آن جهان پست است.

زُيِّنَ لِلنَّاسِ حُب الشهَوَتِ مِنَ النِّساءِ وَ الْبَنِينَ وَ الْقَنَطِيرِ الْمُقَنطرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَ الْفِضةِ وَ الْخَيْلِ الْمُسوَّمَةِ وَ الأَنْعَمِ وَ الْحَرْثِ ذَلِك مَتَعُ الْحَيَوةِ الدُّنْيَا وَ اللَّهُ عِندَهُ حُسنُ الْمَئَابِ(14)

محبت امور مادي ، از زنان و فرزندان و اموال هنگفت از طلا و نقره و اسبهاي ممتاز و چهارپايان و زراعت ، در نظر مردم جلوه داده شده است ، ( تا در پرتو آن ، آزمايش و تربيت شوند ، ولي ) اينها ( در صورتي كه هدف نهايي آدمي را تشكيل دهند) سرمايه زندگي پست ( مادي ) است ، و سرانجام نيك ( و زندگي والا و جاويدان ) ، نزد خداست.

البته همه ی اینها زمانی است که انسان به آخرت ایمان داشته باشد و گرنه مسلم است که عدالت خدا در این دنیا ناقص است. لزوم تکمیل آن حساب رسی پس از مرگ است! و این نهایت بی خردی است که کسی سرای جاوید آخرت را به بهای این چند صباح دنیا بفروشد!

شما هم تمام حقوق بشر رو ول کردید و چسبیدید به یه جمله معروف


حقوق بشر؟؟ چه ربطی دارد؟ این هم از جملات قصار و یک سویه شما!!! شما اگر میتوانید از این با جمله ثابت کنید من حقوق بشر را ول کرده ام!!

نگفته آقا یا خانمی که نقص عضو دارد مجاز است گناهان بالا را انجام دهد.پس شما چه جور میگویید خدا از هر کس به اندازه خودش انتظار دارد؟؟؟؟!!!!!! چطور میشود گفت مقابله با حسد برای کسی که نقص عضو دارد کار آسانی است ؟


بنده نگفتم کار آسانی است! ولی آن را به هیچ وجه محال نمیدانم و مثل شما هم درصد نگرفته ام که 99 تای آن گمراهی باشد 1 درصد از روی شانس راه حق!!
اولا قرار نیست انسان به واسطه نقص عضو یا هر چیزی که ندارد گناه برایش حلال شود! ثانیا خداوند در قرآن میفرماید شما را مورد آزمایش قرار میدهیم تا خوبان و بدان از هم جدا شوند! لذا نقص عضو هم یک امتحان الهی است که انسان میتواند از آن سر بلند بیرون آید چرا که اگر نمیتوانست خدا آن را برای او قرار نمیداد! ولی همه چیز به خود او بستگی دارد. بهتر است داستان زندگی مادر بزرگ من را بشنوید. مادر بزرگ من (خدایش بیامرزد) یک پایش را به دلیل گرفتگی رگ از دست داده بود. یک لحظه از شکر خدا غافل نمیشد و نمازهایش را به صورت نشسته از هر انسان دوپایی زیباتر میخواند. و همیشه "راضیم به رضای تو" ورد زبانش بود. بنابر این من به هیچ وجه از شما قبول نمیکنم که انسان تاب تحمل این مصیبت و امتحان را ندارد!

در زندگی روزمره انسان بارها و بارها مبتلا میشود و مورد آزمایش خدا قرار میگیرد. هیچ انسانی هم از این مسئله استثنا نیست. اختیار انسان او را برای انتخاب راه آزاد گذاشته و هر کس به نوعی از امتحان خدا بیرون می آید. هیچ امتحان و تکلیفی خارج از حد توان انسان به او وارد نمیگردد و این وعده خداست! لذا اگر کسی سربلند بیرون نیاید به قول شما صبر نداشته و اگر صبر نداشته به دلیل ایمان ضعیفش بوده و اگر ایمانش ضغیف است تقصیر هیچ کسی نیست جز خودش!! دلایلش را در چند آیه قبل گفتم. در قرآن آمده که راه خوب و بد به انسان نشان داده شده وانتخاب با خود اوست!

در ضمن من بر خلاف شما فکر میکنم نظر مردم خیلی خیلی مهم است و اصولا باید جنبه های انسانی و اخلاقی کار هم فکر کرد . مگر غیر از این است که ما انسان ها بازیگر ((نمایش نامه خدا)) هستیم. در ضمن از کجا معلوم این گزاره درست است ؟با چه دلیلی؟ اگر ثابت کردم این جمله از حیث ماهیت هم غلط است اون وقت چی؟ هر قانونی یه تاریخ مصرفی داره و به نظر من قانون عدالت خدا هم تاریخ انقضاش همون روزی بود که تولید شد.


اگر میتوانستید که ثابت کرده بودید!! من همچنان منتظرم!!!!!!!!
اولا شما جای مردم سخن نگویید! مگر شما نظر همه را میدانید؟
ثانیا نظر مردم فقط در انتخابات مهم است و همه پرسی! نه در باب روشن شدن یک حقیقت!! اگر شب باشد و همه ی مردم بگویند روز است که روز نمیشود.
ثالثا اگر بنده به روش خود شما بگوییم نظر عده ای هم خلاف شماست آنوقت چه؟ بیان شما باطل میشود؟

دلیل بیاور دوست من دلیل! تاریخ انقضا هم برای قوانین الهی از اون حرف هاست!!

درباره حر ودلیل خوش شانسیش این قدر تو کامنت هام گفتم که دیگه تهوع آور شده برام


من هم انقدر جواب دادم که همان حس شما را دارم!!


عزیز برادر دیدن معصومین (ع) یه شانس استثنایی که نصیب هر کسی نمیشه((تا این جا شو که قبول دارید))


قبول دارم به شرطی که انسان زمینه و آمادگی روحی آن را داشته باشد.


هیچ ربطی هم به درستکار و بدکار بودن طرف نداره


قبول ندارم. اتفاقا خیلی هم ربط دارد!

دلیل بهشتی شدن حر هر چیزی هم که بوده شما نباید دیدن امام رو خوش شانسی ندونید در ضمن شما نمیتونید منکر نقش امام حسین در هدایت حر بشید.


خیر بنده همچنان این مسئله را که حر بهشتی شده برخواسته از شانس او نمیدانم. ولی منکر نقش امام حسین که نشدم!! شما هستید که منکر نقش خود حر شده اید!!

اگر حر رو امام حسین هدایت نکرد پس کی هدایتش کرد؟


خداوند و تلاش خودش

قل لله المشرق و المغرب يهدي من يشاء الي صراط مستقيم
خداوند به پيامبرش دستور مي دهد: به آنها بگو شرق و غرب عالم از آن خداست ، هر كس را بخواهد به راه راست هدايت مي كند

جمله يهدي من يشاء ( هر كس را خدا بخواهد هدايت مي كند ) چنانكه سابقا نيز گفته ايم به اين معني نيست كه خداوند بدون حساب كسي را هدايت مي كند ، بلكه اين مشيت از حكمت خداوند و حساب مصالح و مفاسد سرچشمه مي گيرد. اشاره به اينكه مشيت الهي كه آميخته با حكمت اوست گزاف و بي حساب نيست و از هر گونه تبعيض ناروا بر كنار است .
آنچنان که در آیات قبل بیان داشتم تمام كساني كه داراي نيت پاك و روح تسليم در برابر حق اند مشمول هدايتهاي او مي شوند اشتباهات عقيدتي آنها اصلاح مي گردد و از روشن بيني هاي مخصوصي برخوردار مي شوند بر توفيق آنان براي يافتن راه راست مي افزايد و آنها را از اختلافات و مشاجرات دنيا پرستان بي ايمان بر كنار مي دارد و آرامش روح و اطمينان خاطر و سلامت جسم و جان به آنها مي بخشد . (تفسیر نمونه)

اللَّهُ وَليُّ الَّذِينَ ءَامَنُوا يُخْرِجُهُم مِّنَ الظلُمَتِ إِلي النُّورِ :  خداوند ، ولي و سرپرست كساني است كه ايمان آورده اند ، آنها را از ظلمتها ، به سوي نور بيرون مي برد .  

برای توضیح بیشتر نیز به این نکته توجه کنید:

لَّيْس عَلَيْك هُدَاهُمْ وَ لَكنَّ اللَّهَ يَهْدِي مَن يَشاءُ وَ مَا تُنفِقُوا مِنْ خَير فَلأَنفُسِكمْ وَ مَا تُنفِقُونَ إِلا ابْتِغَاءَ وَجْهِ اللَّهِ وَ مَا تُنفِقُوا مِنْ خَير يُوَف إِلَيْكمْ وَ أَنتُمْ لا تُظلَمُونَ(272)

این آیات در مورد انفاق آمده: هدايت آنها ( به طور اجبار ) بر تو نيست ، ولي خداوند ، هر كه را بخواهد ( و شايسته بداند ) ، هدايت مي كند . و آنچه را از خوبيها و اموال انفاق مي كنيد ، براي خودتان است ، ( ولي ) جز براي رضاي خدا ، انفاق نكنيد ! و آنچه از خوبيها انفاق مي كنيد ، ( پاداش آن ) به طور كامل به شما داده مي شود ، و به شما ستم نخواهد شد .

گر چه در جمله و لكن الله يهدي من يشاء ( خدا هر كس را بخواهد هدايت مي كند ) اين امر منوط به اراده خداوند شده اما اين هدايتهاي پروردگار مسلما بدون حساب و حكمت نمي باشد ، يعني بي جهت يكي را هدايت و ديگري را محروم نمي كند ، بلكه افراد بايد قبلا شايستگي خود را براي هدايت احراز كنند تا از آن بهره مند گردند . (تفسیر نمونه)

این هم دلیل:

قرآن مي گويد : و الذين جاهدوا فينا لنهدينهم سبلنا ( و كساني كه در راه ما مجاهده كنند آنها را به راههاي خود هدايت مي كنيم ) .

یا اين جمله كه بعد از ذكر فداكاري شهيدان راه خدا آمده است : سيهديهم و يصلح بالهم (خداوند آنها را هدايت مي كند و حال آنها را بهبودي مي بخشد )

فکر کنم دیگر کاملا برایتان روشن شده باشد که خدا به قول ما (نعوذ بالله) عشقی کار نمیکند و همه ی کارهایش حساب و کتاب دارد!!

اگر میخواهید برای این قسمت جواب بگذارید لطفا خیلی دقیق بگید با کجای حرفی که زدم مشکل دارید ؟ همین طوری کلی نگید بهشتی شدن حر دلیل دیگه ای داشته. خدا وکیلی از این واضح تر نمیشه جواب داد....


بله، دلیل دیگری داشته و از ذات مقدس خداوند کارهای عبث و باطل دور است و خدایی که به خاطر شانس بنده هایش را بهشتی و جهنمی کند دارای صفات خدایی نیست. هدایت خداوند همینطوری به کسی نمیرسد!!! بنده این واقعه تاریخی را مطالعه نکرده ام و شما هم!! لذا به خصوصیات اخلاقی حر آشنایی نداریم. بنابر این نمیتوان در مورد دلیل آن قضاوت کرد. پس دوست عزیزم شما هم قضاوت نکنید که صرف خوش شانسی او بوده است!! خداوند که تاس نمی اندازد و یک دفعه یک نفر را بهشتی کند!! مسلم است قلب حر آماده پذیرش حق بوده وگرنه چرا مابقی یزیدیان که امام را دیدند به سوی او نیامدند؟؟ مگر لطف (شانس) دیدار امام به آنها نرسیده بود؟؟؟؟؟!!!!


دلیل از این واضح تر میخوای که تو قرآن اومده که:انسان نه صد در صد مختار هست نه صد در صد مجبور. اینو دیگه اصلا نمیتونی رد کنی


دوست عزیزم. شما باید یک انسان جستجوگر و حقیقت جو باشید. متاسفانه در مطالبتان نکاتی را ذکر میکنید که از بی اطلاعی شماست. خوب بود قبل از مناظره با من و دوستان دیگر در این باب مطالعه میفرمودید!!

این عبارت شما حدیثی است از امام صادق (ع) و نه آیه ای در قرآن!!!! ضمنا امام بعد از بیان آن (لا جبر و لا تفویض ولکن امر بین امرین: نه جبر و نه تفویض بلکه چیزی بین این دو) برای روشن شدن مثال های فراوان و بحث های جالبی میکنند که تکه ای از آن را برای شما می آورم:

ایشان میفرمایند انسان در بعضی موارد اختیار دارد و در بعضی موارد اختیار ندارد. ولی عقاب و پاداش او تنها برای اموری است که در مورد آنها اختیار دارد!!

در ضمن فراموش نکن من یادم میمونه که گفتی انسان مختاره و این قضیه اظهر من الشمس است.


هنوز هم میگم. شما اختیار را در خودتان نمی بینید؟ آیا وجود اختیار را روشن تر از خورشید احساس نمیکنید؟

من نمیدونم دلیل شما برای آوردن این همه مطلب بدیهی چیه ؟ بحث ما چه ربطی به علم خدا داره ؟


شاید مطلب براتون تازگی داشته که ربطشو نفهمیدید!! ربطش این هست که اگر درک صحیحی از آن نداشته باشید (که احتمالا ندارید) تقدیر و قضا و قدر را نشانه ی جبر انسان میدانید!
قضا و قدر منکر اختیار انسان نیست تنها وقتی که درست به ویژگی های انسان و خدا توجه شود. بنده این مطلب را در رد جبر انسان و قضیه ی تقدیر آوردم!

شما اگر بحث رو از اول دقت میکردی من به حامد خان گفتم خدا مارو زوری وارد این دنیا کرد که ایشون هم گفت بنا به قضیه روز الست خدا از ما اجازه گرفته و ما درخواست خدا رو اجابت کردیم من هم گفتم کدوم موجود احمقی حاضر میشه بهشت رو با زمین عوض کنه؟


همانطور که گفتم قضیه ی روز الست برای بردن انسان از بهشت به زمین نبوده بلکه بیانگر این است که هر انسانی   موحد شدن را دارد!! 

شما هم باید در جواب به سوال من تلاش میکردید نه آوردن اون همه مطلب که به قول خودتون اظهر من الشمس است.


جواب به سوالی که از ریشه مشکل دارد؟؟ دوست من روز الست از انسان اجازه گرفته نشده و بیان آن در قرآن به نشانه ی این است که هر انسانی ذاتا قابلیت موحد شدن را دارد نه یک کلمه بیشتر نه یک کلمه کمتر!!

خواست خدا به هر حال رخ میدهد : فکر کنم جمله ای رو که دنبالش بودم گیر آوردم


بنده هم خوشحالم که مسرور شدید!! این دلیل خوشحالیتان را به پای درک نکردن همان مقدمه های اظهر من الشمی میگذارم!!

شما به راحتی اعتراف میکنید که خواست خدا به هر حال روی میدهد. یعنی هرکس هر تلاشی هم که برای هدفش بکند باز هم باید منتظر بماند تا ببیند خدا چه میخواهد


بله خواست خدا رخ میدهد اما همانطور که گفتم در بحث اختیار خواست خدا این است که عاقبت هر کس در دست خودش باشد!! واضح تر از این چه میخواهید؟
یعنی خواست خدا که به هر حال و به هر شرایطی رخ خواهد داد بر این قرار گرفته که انسان در انتخاب راه مختار باشد و هر چقدر هم بگوییند انسان مجبور است فایده ندارد چون خداوند خواسته که انسان مختار باشد!!

تلاش انسان یک حرف انحرافی است


آنگونه که خواست خدا بوده است یا آنگونه که شما میگویید؟ وقتی خواست خداوند مختار بودن انسان است پس انسان و تلاش او حرف انحرافی نیست.

خدا فقط میخواد ما مثل حیوونای دیگه جون بکنیم این که آیا به نتیجه میرسیم یا نه دست ما نیست.


در دست ماست. همه ی آنچه که به خاطر آن سوال و جواب میشویم در دست ماست!


از انسان برای رفتن به زمین اجازه گرفته نشده: این خودش ثابت میکنه که خدا دوست داره ما گرفتار جبرش بشیم.یعنی انسان رو مجبور دوست داره نه آزاد که اگر غیر از این بود از ما اجازه میگرفت.


عزیزم، شما مخلوق خدا هستید!!!!! انتظار مشاوره و اجازه گرفتن خدا از شخصتان را داشتید؟؟؟ بد نیست از غرورتان بکاهید چرا که طرف این بحث شما انسان نیست بلکه خالقتان است!!

يَأَيهَا الانسنُ مَا غَرَّك بِرَبِّك الْكرِيمِ(6) الَّذِي خَلَقَك فَسوَّاك فَعَدَلَك(7) في أَي صورَة مَّا شاءَ رَكَّبَك(8) َكلا بَلْ تُكَذِّبُونَ بِالدِّينِ(9)

- اي انسان چه چيز تو را در برابر پروردگار كريمت مغرور ساخته ؟ !
- همان خدائي كه تو را آفريد و منظم ساخت .
- و در هر صورتي که مي خواست تو را تركيب نمود .
- آنچنان كه شما مي پنداريد نيست ، بلكه شما روز جزا را منكريد .

در تفسير كريم تعبيرات گوناگوني گفته اند ، بعضي گفته اند : كريم بخشنده اي است كه تمام افعالش احسان است و هرگز با بخشش خود در پي كسب سود يا دفع زيان نيست. بعضي گفته اند : كريم كسي است كه هم آنچه را بر او است و هم آنچه را بر او لازم نيست مي بخشد . و بعضي گفته اند : كريم كسي است كه متاع كم را مي پذيرد ، و بهاي زياد در برابر آن مي دهد . ولي در حقيقت همه اينها در مفهوم كريم در صورتي كه در حد اعلي همچون كرم خداوند در نظر گرفته شود جمع است .
و در كرم خداوند همين بس كه تنها به عفو گنهكار راضي نمي شود بلكه گناهان را ( در مورد كساني كه شايستگي دارند ) به حسنات تبديل مي كند . امير مؤمنان علي (عليه السلام) در تفسير اين آيه جمله هاي عجيبي دارد ، مي فرمايد : اين آيه كوبنده ترين دليل در برابر شنونده است ، و قاطعترين عذر در برابر شخص مغرور ، كسي كه جهالت و نادانيش او را جسور و مغرور ساخته ، خداوند مي فرمايد : اي انسان چه چيز تو را بر گناهت جرأت داده ؟ و چه چيز تو را در برابر پروردگارت مغرور ساخته ؟ و چه چيز تو را به هلاكت خويش علاقه مند نموده ؟ آيا اين بيماري تو بهبودي ندارد ؟ يا اين خوابت به بيداري نمي انجامد ؟ چرا ( لااقل ) آن مقدار كه به ديگران رحم مي كني به خودت رحم نمي كني ، تو هر گاه كسي را در ميان آفتاب سوزان به بيني بر او سايه مي افكني ، هر گاه بيماري را به بيني كه درد ، او را سخت ناتوان ساخته از روي ترحم بر او گريه مي كني ، پس چه چيز تو را بر بيماريت صبور ساخته ، و بر مصيبتت شكيبا نموده ، و از گريه بر خويشتن تسليت داده ؟ در حالي كه عزيزترين افراد نزد تو خودت مي باشي چگونه ترس از نزول بلا در شب ترا بيدار نكرده ، با اينكه در گناه و معصيت او غوطه وري ، و در حالي كه زير سلطه او قرار داري؟

و حال من از شما سوال میکنم که چه چیزی شما را این چنین مغرور ساخته که منتظر اجازه گرفتن خداوند از خودتان شده اید؟؟؟؟!!!!! الله اکبر!

پیمان روز الست: این که میگویید انسانها همگی گفتند آری تو پروردگار مایی چه چیز رو ثابت میکنه که این قدر ذوق زده شدی؟


اینکه هر کسی قابلیت موحد شدن را دارد

شما اگه میتونی زوری نبودن سقوط انسان از بهشت تا زمین رو اثبات کن.


اثبات لازم ندارد. خداوند انسان را برای این آفرید که او را عبادت کند و به او تقرب جوید و از هوای نفس پیروی نکند. انسان آنچنان مغرور و متکبر بود که از دستور خداوند سرپیچی کرد لذا به زمین آمد تا دورانی را به صورت موقت در آن باشد و با این حس مبارزه کند.

اما مجبورم دوباره بی اطلاعی شما را به خاطر عزیزتان گوشزد کنم!! دوست عزیزم اگر حقیقت برایتان مهم است خودتان دنبال آن باشید و منتظر آمدنش نمانید!! این سقوط، سقوط مقامی است نه مکانی! عجیب است که شما این را نمیدانید!

وَ قُلْنَا يَئَادَمُ اسكُنْ أَنت وَ زَوْجُك الجَْنَّةَ وَ ُكلا مِنْهَا رَغَداً حَيْث شِئْتُمَا وَ لا تَقْرَبَا هَذِهِ الشجَرَةَ فَتَكُونَا مِنَ الظلِمِينَ(35) فَأَزَلَّهُمَا الشيْطنُ عَنهَا فَأَخْرَجَهُمَا مِمَّا كانَا فِيهِ وَ قُلْنَا اهْبِطوا بَعْضكمْ لِبَعْض عَدُوُّ وَ لَكمْ في الأَرْضِ مُستَقَرُّ وَ مَتَعٌ إِلي حِين(36)


- و گفتيم اي آدم تو با همسرت در بهشت سكونت كن ، و از ( نعمتهاي ) آن گوارا هر چه مي خواهيد بخوريد ( اما ) نزديك اين درخت نشويد كه از ستمگران خواهيد شد !
- پس شيطان موجب لغزش آنها شد ، و آنانرا از آنچه در آن بودند ( بهشت ) خارج ساخت ، و ( در اين هنگام ) به آنها گفتيم همگي ( به زمين ) فرود آئيد در حاليكه بعضي دشمن ديگري خواهيد بود ، و براي شما تا مدت معيني در زمين قرارگاه و وسيله بهره برداري است .


- بهشت آدم كدام بهشت بود ؟ تفسير نمونه ج : 1 ص : 187 آيات34 - 36
در پاسخ اين پرسش بايد به اين نكته توجه داشت كه گرچه بعضي آنرا بهشت موعود نيكان و پاكان مي دانند ، ولي ظاهر اين است كه آن بهشت نبود بلكه يكي از باغهاي پر نعمت و روح افزاي يكي از مناطق سر سبز زمين بوده است زيرا اولا بهشت موعود قيامت ، نعمت جاوداني است كه در آيات بسياري از قرآن به اين جاودانگي بودنش اشاره شده ، و بيرون رفتن از آن ممكن نيست و ثانيا ابليس آلوده و بي ايمان را در آن بهشت راهي نخواهد بود ، نه وسوسه هاي شيطاني است و نه نافرماني خدا .ثالثا در رواياتي كه از طرق اهل بيت (عليهم السلام) بما رسيده اين موضوع صريحا آمده است:
يكي از راويان حديث مي گويد از امام صادق (عليه السلام) راجع به بهشت آدم پرسيدم امام (عليه السلام) در جواب فرمود : باغي از باغهاي دنيا بود كه خورشيد و ماه بر آن مي تابيد ، و اگر بهشت جاودان بود هرگز آدم از آن بيرون رانده نمي شد ( جنة من جنات الدنيا يطلع فيها الشمس و القمر و لو كان من جنان الاخرة ما خرج منها ابدا ) .
و از اينجا روشن مي شود كه منظور از هبوط و نزول آدم به زمين نزول مقامي است نه مكاني يعني از مقام ارجمند خود و از آن بهشت سر سبز پائين آمد .


بنابراین شما از همان اول به این دنیا آمده اید و این سقوط یک نزول مقام است نه مکان!!


باید جمله را کامل میگفتید :همه افراد قابلیت موحد شدن را دارند با کمک تقدیر خوب.


عجب! خیر، هر کسی قابلیت موحد شدن را دارد و تقدیر را در آن هیچ راهی نیست که اگر بود اصلا جزا و پاداش و کیفر معنا نداشت!! اما هر چه که هست (چه هدایت و روشنایی و چه گمراهی) از خداست. این عبارت به این معنا نیست که انسان اختیاری در انتخاب راهش ندارد (چنان که در آیات قبل به وضوح اشاره کردم) بلکه به این معناست که اختیار انسان و عملکرد او، او را شامل هدایت یا گمراهی میکند که هر دو از سوی خداست.

نکته اولی که شما رو متوجه اون میکنم این است که نهایت عدل مساوات است نه این مسخره بازی.


شما این حقیقت را مسخره بازی میخوانید؟

وَ مَا خَلَقْنَا السمَاءَ وَ الأَرْض وَ مَا بَيْنهُمَا لَعِبِينَ(16) لَوْ أَرَدْنَا أَن نَّتَّخِذَ لهَْواً لاتخَذْنَهُ مِن لَّدُنَّا إِن كنَّا فَعِلِينَ(17) بَلْ نَقْذِف بِالحَْقِّ عَلي الْبَطِلِ فَيَدْمَغُهُ فَإِذَا هُوَ زَاهِقٌ وَ لَكُمُ الْوَيْلُ مِمَّا تَصِفُونَ(18)

- ما آسمان و زمين و آنچه را در ميان آنهاست براي بازي نيافريديم .
- به فرض محال اگر مي خواستيم سرگرمي انتخاب كنيم چيزي متناسب خود انتخاب مي كرديم .
- بلكه ما حق را بر سر باطل مي كوبيم تا آنرا هلاك سازد ، و به اين ترتيب باطل محو و نابود مي شود ، اما واي بر شما از توصيفي كه مي كنيد .


وَ ذَرِ الَّذِينَ اتخَذُوا دِينهُمْ لَعِباً وَ لَهْواً وَ غَرَّتْهُمُ الْحَيَوةُ الدُّنْيَا وَ ذَكرْ بِهِ أَن تُبْسلَ نَفْس بِمَا كَسبَت لَيْس لهََا مِن دُونِ اللَّهِ وَليُّ وَ لا شفِيعٌ وَ إِن تَعْدِلْ كلَّ عَدْل لا يُؤْخَذْ مِنهَا أُولَئك الَّذِينَ أُبْسِلُوا بِمَا كَسبُوا لَهُمْ شرَابٌ مِّنْ حَمِيم وَ عَذَابٌ أَلِيمُ بِمَا كانُوا يَكْفُرُونَ(70)

كساني را كه آئين ( فطري ) خود را به بازي و سرگرمي ( و استهزاء ) گرفتند و زندگي دنيا آنها را مغرور ساخته رها كن و به آنها يادآوري نما تا گرفتار ( عواقب شوم ) اعمال خود نشوند ، ( در آن روز ) جز خدا نه يار و ياوري دارند و نه شفاعت كننده اي و ( چنين كسي ) اگر هر گونه عوضي بپردازد از او پذيرفته نخواهد شد آنها كساني هستند كه گرفتار اعمالي شده اند كه انجام داده اند ، نوشابه اي از آب سوزان براي آنها است و عذاب دردناكي به خاطر اينكه كفر ورزيدند .


اگر میخواهید اینگونه فکر کنید خود دانید! من که جراتش را ندارم!


واما در باره مساوات! در مورد عدل خدا دست روی نقطه ای گذاشتید که دیگر راه فراری از آن ندارید! شما عدل را برای من معنا کردید( والبته اشتباه) بگذارید من هم مساوات را برای شما معنا کنم!
مساوی بودن دو چیز به معنای مشابهت عینی و باطنی هر دو است به گونه ای که یکی حساب شوند و هیچ تفاوتی میان آنها نباشد! دوست عزیز.. مساوات در این دنیا محال ذاتی است!! چگونه انتظار دارید مساوات باشد؟
در آن صورت همه باید یک جنس باشند و در طول زندگی همه فقط و فقط یک مسیر مشابه را در پیش رو داشته باشند و همه در شرایط کاملا مشابهی به سر ببرند و در آخر نیز همه به یک جا برسند. دوست عزیز خود قضاوت کن مسخره بازی کدام است!!

نکته دوم این که شما فقط بعضی از حرفهای من رو پاسخ میدید


کدام را پاسخ نداده ام؟ بگویید حتما پاسخ میدهم


هنوز هم روی حرفم هستم که تغییر خلق وخوی آدمیزاد تا 7 سالگی ممکن است تغییر اساسی بکنه واصولا انسان تا 7 سالگی تربیت پذیر نامیده میشه. پس از اون هر تغییری که در انسان بخواهد بوجود بیاید به شدت سخت و نزدیک به غیر ممکن است.


این نظر شماست! واقعیت این است که انسان در هر سنی و هر شرایطی که در آن بزرگ شده اختیار دارد.


اگر برنامه گلبرگ هفته قبل رو نگاه میکردید متوجه می شدید که کارشناس برنامه گفت تنها 15 درصد از کسانی که دارای خلق وخوی عصبی هستند میتوانند با دارو و صحبت با روان پزشک آروم بشن.تازه اگر هم متحول بشن ممکنه این تغییر تنها مدت کوتاهی در اونها باقی بمونه.پس نتیجه مهمی که میتونیم بگیریم اینه که تغییر باید در سنین کودکی و به وسیله پدر و مادر آگاه صورت بگیره . یادتون نره که داشتن پدر و مادر خوب یه نعمته. حالا شما بازم بگو تغییر .حرفای شما آدم رو یاده اوباما میندازه.


ساده است! من برای تغییر تلاش میکنم و منتظر لطف خدا میمانم شما هم بدون تلاش منتظر لطف خدا بمان تا تغییرت دهد!!! همه ی اینها که گفتید منکر اختیار انسان برای تغییر نیست!

عزیز دل فعلا که این خیمه شب بازی راه افتاده البته یه جور دیگش . مگه یادت رفته که گفتی خدا هر کاری بخواد میتونه بکنه.


اگر نتواند که خدا نیست! این لازمه ی صفات خداوندی است!

خدا به یه عده این صفات رو از اول بهشون داده مثل ائمه


با اون همه آیه و دلیل هنوز اینچنین فکر میکنید؟ اولا که خیر. اینگونه نیست و ائمه این صفات را کسب کرده اند. ثانیا تکلیف آنها هم سنگینتر است.


به یه عده هم طوری تقدیرشون رو رقم زده که به هر حال به اون صفات میرسن مثل ((حر)).تموم صحبت من روی جماعت دوم که از نعمت های خدا بیشتر از بقیه استفاده بردن .خب نوش جونشون اما ما بقیه چی بریم الکی واسه دل خودمون تلاش کنیم که شاید یه روزی آدم خوش قلب و مهربون وصبوری بشیم......


شما هم میتونید این لطف خدا رو کسب کنید. فرمولشو هم در یکی از آیات بالا یاد آوری کردم!

شما یه اشتباه بزرگ مرتکب شدی و اونم اینه که فکر میکنی داشتن صبر و صفات نیکو نفی کننده اختیار ما میشه در صورتی که این طور نیست و ممکنه در حالی که این صفات رو داریم ازش استفاده نبریم .مصداق بارز حرف من پیامبر هست که هم اختیار داشت و هم صفات نیکو رو.


خوب خدا پدرت را بیامرزد من هم که همین را میگویم!! اگر گناهی انجام شود به دلیل کم بودن صفات نیکو نیست!! به دلیل استفاده نکردن از آن است!! استفاده از آن هم اختیاری است. ضمنا بدست آوردن این صفات هم اختیاری است ولی به قول شما عشقی نیست بلکه تلاش لازم دارد!

اون مثالی هم که زدی درسته ولی هیچ ربطی به حرف من نداشت. شما میگی ما اون دزد رو زندانی کردیم دزدی که زندانی بشه خب معلومه سراغ دزدی نمیتونه بره چون تواناییش ((اختیار)) رو نداره .


شما هم میگی از یه صفت آنقدر به انسان بدهد که در برابر گناه از آن استفاده کند!! یعنی اینکه گناه نمیکند به دلیل تلاش نیست بلکه به دلیل ازدیاد صفتی است که بی حساب به او داده شده!!! چه فرقی داشت؟ در آن مثال هم دزد اختیار دارد ولی توانایی را ندارد. در این مورد هم همینطور.

بد نیست معنای عدل رو در لغت نامه بدانید .عدل در عامه به معنای مثل ومانند است.یعنی اگر بخواهیم بین دونفر عدل را رعایت کنیم اگر چیزی به یکی بخشیدیم مثل و مانند آن را به دیگری ببخشیم تا عادل خطاب شویم . حال دوست گرامی من آیا بهتر نبود خداوند مساوات را جایگزین عدل خود میکرد تا جای گله وشکایت باقی نمی ماند .اگر خداوند معنای عامه عدل رو به جا می آورد مثلا اگر به یکی صبر فراوان داد به دیگری در عوض آن یک موهبت را به طور چشم گیری می بخشید دیگر فرد دوم به صبر اولی حسادت نمیکرد.این معنای واقعی عدل به معنای مثل و مانند است.


متاسفانه دوباره یاد آوری میکنم که شما در اشتباه هستید و بهتر است بیشتر مطالعه کنید! عدالت در لغت به معني گذاردن هر چيز به جاي خويش است! در اصطلاح هم که قبلا گفتم یعنی چه.
لذا اگر خواستیم بین دو نفر عدالت را رعایت کنیم باید به هر یک آنچه که حقش را دارد بدهیم!!!!! عجبا که در هر تعریف و معنا انقدر راحت تحریف میکنید!!

عدل خدا هم این است که به هر شخص با توجه به خود او قضاوت کند. و اما یک سوال:

همه خوب میدانیم که جنس مذکر و مونث چه در نیاز های خود و چه در خصوصیات روحی و جسمی متفاوت هستند. برقراری عدالت بین آنها با معنای بنده سازگار و ممکن است یا معنای شما؟؟!!
التماس دعا
New Member
New Member
پست: 15
تاریخ عضویت: یک‌شنبه ۴ مرداد ۱۳۸۸, ۱۲:۲۹ ق.ظ
سپاس‌های دریافتی: 4 بار

Re: عدالت خداوند ونقص عضو

پست توسط scooter_g_o »

   
  این که چند روزی غیبت داشتم از شما پوزش می طلبم. 
  این که عقل من حرف های شما رو قبول نمیکنه روشن هست . چون شما و دوستتون نیما خان هیچ دلیلی برای رد یا قبول حرف ها و عقاید من ندارید .مثلا وقتی من میگم قانون عدالت الهی مشکل داره و باید اصلاح بشه چون تاریخ مصرفش گذشته و اون همه دلیل آوردم ((به کامنت قبلی من رجوع شود)) شما هیچ حرفی که واقعا قانع کننده باشه و متناظر بر شواهد موجود در زندگی اجتماعی و فردی افراد باشه نزدید. شما تنها کاری که کردید این بود که با فرار به جلو و زدن اتهام ((غیر استنادی بودن)) به حرف های من خواستید رفع اتهام کنید. بنده بر عکس شما که دوست دارید فقط یه جوابی داده باشید و مسئله رو از سر خودتون  
  کنید من دوست دارم قانع بشم و تردیدهام زداییده بشه.البته اگر طرف مقابل حرفی برای گفتن داشته باشه. 
  این که دوست عزیز شما علاقه خاصی به سانسور داری. بحث مختار رو شما پیش کشیدی این رو که قبول داری.مثل اینکه بعضی چیزا رو باید برای شما تکرار کنم . من در ابتدای بحث گفتم دیدن معصومین برای هدایت شدن فرصت و شانس بسیار بالایی است که شما در پاسخ به من گفتید که کسانی هم بودند که امام رو ندیدن ولی هدایت شدن مصداق حرف هاتون رو هم مختار قرار دادید . حالا من از شما می پرسم که کجای حرف من توهین آمیز بود؟ من فقط به کامنت شما پاسخ گفتم. در ضمن شما فقط بخشی از نقل فول هاتون رو در جواب کامنت من قرار دادید اگر کامنت های نخستین تون رو خوب مرور کنید متوجه میشید که من راست گفتم یا نه. حالا هم که چیزی عوض نشده شما قبول کردید که مختار بالاخره یکی از معصومین ((امام علی )) رو دیده پس ادامه بحث در مورد مختار کاملا بی معنی است.... 
  به 1/2- شما مثل این که توجه نکردی که من هر جا بحث کردم از شدت و ضعف وقوع اتفاقات حرف زدم هیچ جا به قطعیت نگفتم . من فقط میخوام با دادن آدرس درست و شواهد کافی قریب به یقین بودن ادعای خودم رو اثبات کنم. در مورد دیدن معصوم (ع) هم قضیه به این منوال است.یعنی من خواستم بگم دیدن معصوم میتواند یک انقلاب فکری و درونی برای انسان ایجاد کند. شما نباید قصاص قبل از جنایت کنید . خداوند رحمان و رحیم معصومین(ع) رو بی واسطه در اختیار بندگانش قرار دهد اگر هدایت نشدند آنگاه آنها را به جهنم بفرستد. نه این که ما رو از نعمت بی جایگزین امام و رهبر معصوم محروم کند و بگوید خودتان راه رو پیدا کنید. آیا این انصاف است ؟ آیا این معنای بخشندگی میدهد؟ شما چه جایگزینی برای معصومین پیشنهاد میکنید؟ فقط داشتن قوه تعقل و داشتن اختیار کفایت میکند یا انسان به چیزی بیش از این احتیاج دارد؟ 
  شما جوابی به سوال من ندادید که هیچ تازه به طور ضمنی حرف دل من رو تکرار کردید.من گفتم پدر و پدر بزرگ پیامبر ((ابراهیمی)) بودند و تا اونجایی که من میدونم پیامبر تا 6 سالگی زیر نظر پدر بزرگشون بزرگ شدن. من نمیدونم این چه ربطی به عموی پیامبر داره که شما این دو تا قضیه رو باهم یک جا مطرح کردید؟ شما جواب ندادید که اگر پیامبر بر فرض فرزند شخصی مثل ابوسفیان بود آیا باز هم این همه اطلاعات از خدا پرستی و توحید داشت؟  
  هیچ بحثی روی آدم های دیوانه ندارم چون وضعیت اون ها بر عکس وضعیت ما روشن است واحتیاج به تفسیر نداره. 
  مورد تلاش هم شما قضیه رو اشتباهی گرفتی . من میگم تلاش و سعی بسیار هم خوب است اما برای تعمیق داشته های انسان نه برای شروع از نقطه صفر یا زیر صفر. نداشتن معلم و استاد خوب برای تربیت انسان از بدو تولد یک ضرر غیر قابل جبران به نظر میرسه و اگر کسی از سن تربیت پذیری بگذره همه تلاش های اون به معنی شروع از نقطه صفر به حساب میاد. اون معلم واستاد اخلاقی که خدمتتون عرض کردم میتونه پدر - مادر - پدر بزرگ و... باشه که انسان رو از بدو تولد زیر بال وپر خودش بگیره تا 7 سالگی و از اون به بعد انسان با سعی و تلاش خودش و کسب اطلاعات درست داشته های خودش رو تعمیق ببخشه. تفسیر من از سعی وتلاش عاقلانه همه اون چیزی بود که در بالا نوشتم وبهش ایمان دارم وکاملا منطبق بر سفارشات پیامبر اسلام در مورد تعلیم و تربیت فرزندان است. 
  الف) این که مردم به ما بگن بی عرضه یا با عرضه تاثیری در نتیجه کار ما نداره و شما نمیتونی منکر خواست خداوند در مورد شکست اون آدم به اصطلاح شما با عرضه بشی. 
  و ج)  واقعا باعث تاسف است که شما  داشتن معلم و استاد یا الگو رو که درباره اهمیتش در بالا کلی توضیح دادم رو نادیده میگیری. عزیز شما هر کاری هم که بخوای شروع بکنی احتیاج به یه استاد داری . مگه میشه منکر این قضیه شد.حالا چه برسه به زندگی که برای شروع به یادگیری قواعدش نیاز به استاد و معلم و پشتیبان ضرورت دارد. 
  ضمن شما نگفتی که میشود با سعی و تلاش پدر و مادر خوب بدست آورد یا نه؟((لطفا من رو نپیچون وبه سوال جواب بده من سوال هام هیچ وقت یادم نمیره )) 
  مورد شکل ظاهری من فقط خواستم مصداقی رو برای حرفم بیارم و گرنه داشتن ظاهر زیبا چیز حیاتی نیست . گفتم همون طور که نمیشه قیافه زیبا رو با سعی و تلاش بدست آورد پدر و مادر خوب رو هم نمیشه با سعی بدست آورد. در مورد آدم حسابی شدن هم همدردیم. 
  من تاحالا جواب های کامنت شما رو در خود سایت قرار دادم و شما رو به جای دیگه پاس ندادم واگر کتابی هم خوندم که دونستن مطالبش برای شما هم جالبه اون ها رو بی هیچ دریغی حاضرم در اختیار شما بگذارم .معنی مناظره هم همینه. 
  من رو حرفی که زدی خوب فکر کن . چون اینی که گفتی حدیث پیامبر و معصومین موجود است مثل این میمونه که زبونم لال یکی پدر شما رو بکشه و در عوض بهتون بگه گریه نکنید و نا راحت نشید چون عکسش پیشتون هست . آیا این شما رو راضی میکنه؟ آیا شما دنبال قصاص مجرم نمیرید؟ 
  به امام زمان هم از حل کردن یه معادله دیفرانسیل سخت تره و به این راحتی ها ممکن نمیشه. 
  مورد هدایت حر شما نگفتید که قبول دارید امام حسین (ع) بانی این کار شد یا خیر؟ 
  این رو قبول دارید پس باید قبول کنید که نعمت دیدن ائمه باید برای همه میسر بشه جدا از این که اون شخص هدایت میشه یا نه؟ نمیشه با گفتن این جمله که بودن با ائمه دلیلی برای هدایت شدن نیست نبود این نعمت رو توجیه کرد. باز هم میگم قصاص قبل از جنایت نباید کرد.
  
امیدوارم این رو برای آخرین بار بگم که بین شخصی که خودش از نعمت استفاده نکرده و شخصی که اصلا نعمت بهش داده نشده یک دنیا فاصله هست. بنده حرف شما رو در مورد ابوجهل و ابوسفیان قبول دارم اما در آن زمان کسان دیگری هم بودند که مثل ابوجهل معاند سرسخت پیامبر بودند ولی وقتی با رفتار کریمانه پیامبر  [SIZE=150]روبرو
شدند از رفتار گذشتشون بر گشتند و اسلام آوردند.مثال این مدعا هم همون یهودی است که هر روز بر سر پیامبر شکمبه گوسفند میریخت ولی یک روز که این کار را نکرد پیامبر خود به سراغ این مرد رفت و احوال اورا جویا شد فهمید که آن روز مرد یهودی مریض بوده که نتوانسته روی پیامبر کثافت بریزد. مرد یهودی هم که این رفتار کریمانه پیامبر را دید اسلام آورد. از این داستان دو چیز را خیلی خوب میشود فهمید اول اینکه پیامبر طبیب رفتار انسان های گمراه است ولی نه آن طبیبی که در مطب خود انتظار مریض را بکشد بلکه خود به سراغ بیمار میرود. من از شما می پرسم کدام شخصی را سراغ دارید که با انسان هایی که دچار گمراهی در رفتار و تفکر هستند این گونه برای شفایشان خود به سراغ آنها برود؟ دومی هم این که لازم نیست تا اول خودتان را اصلاح کنید تا پیامبر یا هر شخص معصوم دیگر به سراغ شما بیاید چون همان طور که در داستان بالا اشاره شد آن مرد از معاندین پیامبر بود. این که شما میگویید اول خودت رو درست کن تا امام به سراغت بیاد با روایت بالا کاملا در تضاد است. در مورد حر هم ایشان امام را دیدند و به معنای واقعی درک کردند و سپس توبه کردند و تازه از کجا معلوم اگر ما هم جای حر بودیم توبه نمی کردیم؟ باز هم تکرار میکنم نباید قصاص قبل از جنایت انجام داد.اول دادن نعمت وسپس مواخذه .
 ) استفاده از اشعار یک چیز است و سو استفاده چیز دیگر. 
 )ممکن است دقیقا بگین که من کجای حرفای معصومین رو قبول ندارم. شیوه پیامبر هم به طور خلاصه در بالا نوشته شد. 
  از شما ممنونم که بحث تخصصی زدن مخ دخترا رو تو این کامنت قرار دادید.اما باید به استحضار جناب عالی برسانم که عشق و دوست داشتن همه چیز نیست و باید از عاشق انتظار به جا و شدنی داشت ونه این که برای دک کردن اون آدم بد بخت هر شرط و کار غیر عملی رو به طرف پیشنهاد کرد. تازه اگر در عشق وعاشقی های این دنیا کسی نتونه رضایت طرف مقابل رو جلب کنه جریمش اینه که اون دختر یا پسر رو نمیتونه بدست بیاره اما ور نمی دارن طرف رو پدرشو در بیارن وهر چی جک وجونور رو تو اون دنیا به جونش بندازن و تازه این تنبیهات رو تا ابد برای طرف در نظر بگیرن. 
   باید سه گروه رو در ذکر این مثال در نظر میگرفتید گروهی که خدا روعاشقانه دوست دارن و براشون فرقی نمیکنه که خدا چه درخواستی ازشون داره .گروه دوم به خاطر نعمت های بهشت خدا رو اطاعت میکنن وگروه سوم ترس از جهنم رو بهانه برای اطاعت از دستورات خدا قرار میدن . مثالی که زدید شامل گروه اول میشه .اون هم تازه اگر طرف در عشقش ثابت قدم باشه. این سه گروه در صورت اطاعت از دستورات خدا به قرب میرسن اما این برای خدا افتخار محسوب نمیشه که عاشقش رو به خاطر ترس از جهنم یا شوق بهشت به اطاعت از خودش وادار کنه. در ضمن نگفتید که کجای این ارزشمند است که ما در راه معشوق هر بلایی سرمون بیاد و دم نزنیم؟ لطفا مثال های جامع تری بزنید. 
  خر و مرسدس باید بگم که شما این نکته رو در نظر نداری که خر همیشه خر هستش چه ازش بخواین توی مسیر صاف شما رو ببره چه توی جنگل . خری که توی طی مسیر صاف صاحبش رو زمین میزنه انتظار دارید شما رو تو جنگل راه ببره؟ 
  چنین شما نباید فراموش کنید که وسیله ای است به اسم هلی کوپتر که آدم رو هر جایی که بخواد فرود میاره تازه رم هم نمیکنه.  

   
شما موضوع بغال رو واقعا نفهمیدی یا داری ما رو بازی میدی . شما به کنایه به من گفتید که فرق بین زمان آینده و زمان گذشته رو نمی فهمم من هم در جواب گفتم که شما هم فرق بین  بغال
و بقال رو نمی دونید. برای درک موضوع بقال به کامنت اول و دومتون یه سری بزنید. 
  مورد کسانی هم که میدونستن قراره بهشتی بشن ذکر اسامی نواب اربعه امام زمان و آیت الله بهجت که روی هم 5 نفر میشن کفایت میکنه. البته اگر دوباره شما ایراد بنی اسرائیلی نگیرید.
   باز هم شما عدم گیراییتون رو به حساب من گذاشتید . من گفتم در روز الستی که شما گفتید همه قبول کردیم به زمین بیایم از کجا معلوم عقل درست و حسابی داشتیم که گفتیم آری .آخه کی حاضر میشه بهشت رو ول کنه و به زمین بیاد ؟ در جواب سوال شما باید بگم قرآن منبع حرف من هست.من جواب شما رو دادم انتظار دارم شما هم جواب سوال من رو بدون هیچ پیچشی بدید. 
  خودتون با چه مجوزی خدا رو به یه دختر لوس و خود خواه تشبیه میکنی اما من حق ندارم حتی با ارائه دلیل و مدرک کافی مضرات قرار داد روز الست رو با مضرات سیگار مقایسه کنم در ضمن من فراموش نکردم که شما بودید که قضیه سیگار رو با روز الست پیوند زدید و گفتید که(( انسان میدونه سیگار براش ضرر داره پس چرا اون رو دود میکنه ؟)) این عین حرف شماست پس گناهتون رو به گردن دیگران نندازید. 
  دیوونه میشم از مثال های وحشتناک و بی ربط شما. آخه برادر من بر فرض دلیل افتادن دانشجو درس نخواندن باشد و دانشجو بیفته ما هم که نگفتیم نیفته ولی دیگه دانشجو رو به چهار میخ نمیکشن که وبراش مجازات اخروی در نظر نمیگیرن و اون همه جک و جانور رو تو اون دنیا به جونش نمی اندازن . بلکه یه چند باری بهش فرصت میدن تا دوباره با تجربیاتی که از دفعه قبل بدست آورده دوباره تلاش کنه و تصمیمات بهتری بگیره. خواهشا آقای دانشجو بزرگواری کن مثال هایی بزن که نه خودت رو تو دردسر بندازی نه مارو واسه جواب دادن. 
  مورد عمامه به سر ها باید بگم که اونا حتی نمیتونن مشروعیتی برای نوع رفتارشون با مردم پیدا کنن چه طور میتونن تو مباحث مربوط به ائمه و خدا پاسخ گو باشن. در ضمن باز هم برای چندمین بار متوالی شما جواب سوال مطرح شده من رو ندادید و از بند ((پ)) استفاده کردید. اون چیزایی هم که در مورد قرآن گفتید توجیه نبود پیامبر در میان ما نیست . اگر واقعا برای هدایت بشر یه کتاب کافی بود دیگه خدا این همه پیامبر و امام رو واسه چی فرستاد؟ 
  دوست عزیز امیدوارم این چیزی که بهت میگم هیچ وقت از یادت نره . اسم تاثیر زیادی رو شناخت ما داره مگه شما قبول نداری که خدا رو با صفاتش میشناسن .اگر این رو قبول داری بهتره بری و بفهمی که معنای عدالت در لغت نامه چیه . لغت نامه هم باور عمومی مردم رو به عنوان معنی قرار میده . بعداز این که لغت نامه رو مرور کردی می فهمی که عدالت به معنای واقعی یعنی مساوات که این مساوات خیلی فراتر و والاتر از اون چیزیه که شما به عنوان عدل ازش یاد میکنید. اگر قرار نیست ما مفاهیم رو از روی اسمشون بشناسیم پس بهتره به جای عدالت خدا تو قرآن مینوشت ((مش باقر)) تا ما هم از خدا این همه توقع پیدا نمی کردیم. ربط این موضوع به جب این هست که خدا ما رو مجبور کرده عدل رو همون جوری که اون میخواد قبول کنیم.این به جز جبر چه معنی ای میتونه داشته باشه. 
  انتظار ندارم همه چیزایی که گفتم رو بفهمی چون شما توی موقعیت دیگه بزرگ شدی و چیزای دیگه ای رو به عنوان تجربه تو مغزت جمع کردی اگر مثل من بودی و تجربیات من رو از زندگی خودت ودیگران داشتی نظرت متفاوت بود .اما من فقط از شما میخوام حس من رو درک کنی.همین و بس. 
  کامنت های نیما خان هم هستیم. 
 
New Member
New Member
پست: 15
تاریخ عضویت: یک‌شنبه ۴ مرداد ۱۳۸۸, ۱۲:۲۹ ق.ظ
سپاس‌های دریافتی: 4 بار

Re: عدالت خداوند ونقص عضو

پست توسط scooter_g_o »

  
  ابتدا گفتن این نکته ضروری به نظر میرسه که هر شخص به طور ذاتی دنیا رو اون طور میبینه که خودش تجربش رو داشته . هیچ دلیلی هم نداره که همه دنیا رو یک جور ببینن چون بینش ما نسبت به دنیا با نوع اتفاقات و تجربیاتی که داشتیم رابطه مستقیم داره . دلیل این هم که شما همه چی رو درباره خدا صاف میبینید شاید همین باشه .خب خوش به حالتون که تجربیاتی که در زندگی من برام اتفاق افتاده هیچ وقت برای شما اتفاق نیفتاده برای همین است که میگید تغییر و تحول به راحتی ممکن است . شما حتی تصور یه هم چین مشکلاتی رو که برای من و اطرافیانم افتاده رو ندارید به راحتی راه میرید حرف های قشنگ درباره خدا و لطفش که هرگز من تو زندگیم ندیدم میزنید حق دارید چون اصولا نفستون از جای خیلی گرمی در میاد و نباید هم به تور مشکلاتی که من و دوستانم به آن دچار شدیم خورده باشید.اما انتظار از شما و دوستمون حامد این بود که فقط یک کم به مشکلاتی که گفتم فکر کنید و خودتون رو جای آدم هایی بگذارید که به خاطر نوع خاص تقدیرشون به این بلا ها دچار شدند و تو روزگاری هستند که پیامبری ندارن و امامشون غایب هست و کمک گرفتن از اون ها بسیار سخت هست و قواعد سنگینی داره. شما آن چنان راحت میگید تغییر ممکن است که انگار سالها درس روانشناسی و تربیت افراد رو می خوندید و با زندگی افرادی که شرح حالشون رو گفتم کاملا مانوس هستین . به نظرم شما فقط میخواید خدا رو تبرئه کنید از اون چیزایی که حقمون بود و با حکم خدا بهشون نرسیدیم. اصلا تا حالا یه هم چین حالی بهت دست داده که با تمام وجود برای یه چیزی تلاش کنی و آخرش هم خدا به راحتی تو رو تو حسرتش بگذاره جوری که داغ دلت رو تا ابد تازه نگه داره. تازه این تمام ماجرا نیست بعضی موقع ها یه چیزایی رو از اول زندگی ازت میگیره که اگر تا آخر عمر هم برای بدست آوردنشون تلاش کنی دیگه نصیبت نمیشه نمونش داشتن یه پدر و مادر خوب هست که آدم هر چی تلاش کنه نمیتونه فقدان اونها رو تو زندگیش جبران کنه . شما اون قدر متحجر هستین که حتی سخنان پیامبرتون رو هم قبول ندارید.  
  اجازه شما من می خوام از انتها به ابتدا به کامنت شما جواب بدم چون احساس میکنم قسمت انتهایی بسیار حیاتی و مهم تر هست: 
  نقل قول 1:   برای شما متاسفم چون اون لغت نامه ای که شما ازش استفاده کردی اگر خوب دقت کنی پشتش نوشته ((این کتاب مخصوص متحجرین است)) .من که هر چی تو لغت نامه های عربی و فارسی گشتم معنی ((عدل)) رو مثل ومانند دیدم.این که شما بحث مذکر و مونث رو پیش کشیدید جالبه . من از شما یه سوال دارم اونم اینکه مگه همه حیوانات مذکر و مونث دارن که حالا مجبور باشیم انسان ها رو مذکر و مونث بیافرینیم اگر قبول دارید که انسان هم یک جور حیوان است پس میشه قضیه مذکر و مونث رو به شیوه مورچه ها حل کرد. همون طوری که اونا مذکر و مونث به شکل ما ندارن ما هم میتونیم مثل اونا بشیم . این چیزی رو زیر سوال نمیبره .مشکل از خلقت است نه از قانون مساوات.
در مورد تحریف هم من حرفای گفتنی زیادی دارم.به موقش بهت میگم.
  ازت میخوام خیلی خیلی به این دو نقل قولی که گفتی اول خوب فکر کنی و سپس متوجه بشی که چه قدر خوب بلدی رنگ عوض کنی و حتی روی حرفای خودت هم برای یک صدم ثانیه وای نمیستی. شما در نقل قول 3 میگی حرفای من رو درباره این که داشتن صفات نیکو مانعی برای اختیار انسان نیست ((مثل پیامبر)) قبول داری.بعد میای تو نقل قول پایین تر میگی اگر صفات نیکو در انسان زیاد بشه مثل این میمونه که یک نفر رو به خاطر این که 10 سال تو زندان بوده و نتونسته جرمی رو انجام بده بفرستنش بهشت. شما در نقل قول اولی قبول میکنی که داشتن انتصابی صفات نیکو مثل پیامبر نافی اختیار نیست ولی دو دقیقه بعد میگی این یه جور مسخره بازیه که به یه نفر آن قدر صفات نیکو بدن که دچار خطا نشه .بالاخره کدام رو از شما قبول کنیم شما حسابی تو دام حرفای من گیر افتادی یه حرفی زدی که هیچ جوری نمیشه ماس مالیش کرد لطفا نگو این به خاطر برداشت غلط من است چون من فقط به حرفای خودت استناد کردم و حتی یک کلمه هم بهش اضافه نکردم.شما یا باید بگی حرف قرآن رو قبول ندارم که به صراحت در آن اشاره شده که پیامبر مانند سایر انسان ها دارای حق انتخاب بوده یا این که قسمت دوم نقل قولت رو رد کنی که در هر دو صورت شما بازنده ای. 
  و6-   از این که شما هنوز هم فکر میکنید این صفات برای ما قابل دسترسی است. چند نکته رو اول ازهمه باید بهتون بگم کهشما نمیتونید منکرش بشید .
  پیامبر (ص) در زمان نوجوانی حضرت علی (ع) ایشون رو مورد توجه و تربیت خودشون قرار دادن واگر نبود این رابطه استاد وشاگردی بین پیامبر وحضرت علی(ع) که نوع این استاد وشاگردی بین پیامبر و حضرت علی(ع) بر ما پوشیده است آیا باز هم امام علی (ع) باز هم میتوانستند به این مرتبه اعلی برسن. شاید شما بگید این نافی اختیار امام در انتخاب راه درست نمیشه اما منکر این هم نیست که این یه لطف معمولی و ساده نیست این رابطه به حدی عزمت و بزرگی داره که خود امام میگه پیامبر دری از علم به روی من گشود که از آن هفتاد در دیگر گشوده میشود خب معلوم است که با شیوه های معمولی نمیتوان این همه درهای علم و دانش رو فتح کرد. حالا این جا یک سوال پیش میاد آیا همه ما بزرگتر وسرپرستی مثل حضرت محمد(ص) داریم که با تلاش خودمون بتونیم به قله های دانش برسیم؟ اصلا چه حرف داری که بزنی تا نبود یه هم چین معلمی رو در زندگی ما آدما جبران کنه؟ تلاش و سعی لازمه اما زیر نظر استاد ومربی خوب نه هر آدمی که ادعای تدین کنه.شما هر حرفه ای رو که بخواین یاد بگیرین نیاز به استاد دارین مگه شما به دانشگاه میرید چیزی به اسم استاد ندارید؟ نکنه میخواین بگین تمام واحد ها رو بدون استاد پاس میکنید؟ حالا چه طور انتظار دارید تو دانشگاه زندگی که امتحاناش رو فقط یک بار میگیرن و خیلی هم سخت میگیرن ما بدون استاد تلاش کنیم تا واحد هامون پاس شه؟شما ساده ترین چیز ها رو هم که همه قبول دارن شما قبول ندارید.تو یک جمله این بخش رو تموم میکنم : ((سعی +استاد خوب+خواست خدا=موفقیت))هیچ کجای این معادله رو نمیتونین حذف کنین. 
   : یادمه شما میگفتین مستند صحبت کنم خب من هم مستند صحبت کردم شما صحبت های مبتنی بر حرف های روانشناسان رو که من مطرح کردم قبول کردید؟ شما حرف های من رو درباره اهمیت تعلیم وتربیت در کودکی بود رو که اتفاقا متناظر بر حرفای پیامبر اسلام است رو قبول کردید؟ شما هر جا که به نفعتون باشه میگید استنادی هر جا هم که به نفع نباشه میگید این نظر شخصیته.
  گفتم طبق حرفایی که پیامبر زد و دوره های زندگی انسان رو به دوره های 7 ساله تقسیم بندی کرد تو همون بیانات گفتن که دوره ((7 ساله اول به قدری مهم است که معروف به دوره امیری است ))چون شخصیت بچه تا اون موقع شکل میگیره و عوض کردن این شخصیت در سنین بالا تا حد زیادی احتیاج به یه معجزه داره. اما آیا همه والدین به بچه هاشون اون قدر اهمیت میدن تا بچه رو اسلامی تربیت کنن یا بچه رو به حال خودش رها میکنن. آیا فکر نمیکنید به اون بچه ظلم شده؟ آیا بعدا در سنین بزرگسالی این نقصان تربیتی محدود کننده انسان نمیشه؟ آیا اون بچه در استفاده از قوه انتخاب دچار مشکل نمیشه؟ این ها تازه بخشی از مشکلاتی است که برای اون بچه درست میشه که حالا بزرگ شده و در استفاده از قوای تفکر و انتخابش دچار مشکل شده .این منکر وجود قوه اختیار نیست ولی میتونه به طور بالقوه این ویژگی انسان رو به چالش بکشونه.مگه غیر از اینه.اینا همش استنادی بود حالا دوست دارم شما هم استنادی جواب بدی نه این که دوباره بگی چیزی نیست وساده است. 
  دوست عزیز شما خودت باعث توهین به خودت میشی . شما از کجا میدونی من تو زندگیم تلاش نکردم که میگی من منتظر نشستم تا بدون تلاش لطف خدا نصیبم بشه. محبور میشم بهت بگم غیب گو هستی که در او صورت از من ناراحت میشی ومیگی فلانی به من توهین کرد. 
  -تلاش کن ببین من تو اون کامنت منظورم کدام سوال بود که شما جواب ندادی . یادمه یه زمانی خودت به من میگفتی تلاش خیلی خوبه .....
  شما خودتون گفتید اگر نعمت هایی مثل صبر و مهربانی و علم و...رو به انسان بدن میشه مثل خیمه شب بازی و مثل این میمونه که شخصی رو به خاطر این که 10 سال تو زندان بوده و نتونسته گناه کنه ببرن بهشت. حالا شما چرا بر عکس فکر نمیکنید آیا به نظر شما کار خدا صحیح است که به اندازه پیامبران به ما امکانات نمیده تا با انبوه مشکلات زندگی بتونیم دست وپنجه نرم کنیم آیا این مبارزه عادلانه و مساوی که یک طرف انبوه مشکلات آدمی زاد وجود داشته باشه و طرف مقابل انسان با دست خالی .آیا این به نظر شما خیمه شب بازی به نظر نمیرسه ؟چه طور شما اون رو خیمه شب بازی میدونید اما این یکی رو نه. باید یه حد وسطی این جا پیدا بشه تا معلوم بشه حق وحقیقت کجای کاره. این نمیشه که با تهدید کردن انسان که آسون ترین کار به نظر میرسه کار رو یکسره کرد . خدا باید یک جا اثبات کنه چرا انسان رو با دست خالی به سوی این همه مفسده ای که تو دنیا است میفرسته؟مگه ما چه گناهی کرده بودیم که خدا باید از ما این قدر سخت امتحان بگیره؟
  مورد مساوات: کی گفته باید یکی حساب بشن. اگر این طوری که شما میگید بود پس در مورد برادران دو قلو که هر دو شبیه و مثل هم هستند خدا باید کار یکی رو محاسبه می کرد چون بنا بر فرض شما این دو از نظر ماهیت هر دو انسان اند و مشابهت عینی دارن و هر دو در یک خانواده بزرگ شدن و هنگام تولد فرقی بین آنها نیست.اما در عمل میبینیم که راه جدا گانه ای رو در پیش میگیرن . بر خلاف گفته شما که میگید راه یکسانی رو طی میکنن. باز هم میگم برداشت شما از مساوات فقط شامل برخی جزئیات فیزیکی میشه در حالی که دو نفر میتونن مذکر و مونث باشن شباهت نسبی بینشون برقرار باشه به یه اندازه از نعمت های خدادادی بهره مند بشن ولی در عمل راه جدایی رو در پیش بگیرن این جاست که زندگی معنی پیدا میکنه و اون بازی یه طرفه از بین میره. تازه اینجاست که میشه بین آدما به عدل قضاوت کرد و در مورد تصمیم ها سرزنششون کرد یا بهشون پاداش داد. 
  هم که میگید محال ذاتی مشکل من و این قانون نیست مشکل نوع بینش شما به قضیه تساوی حقوق است . قضیه مونث ومذکر که شما برای رد این قانون میارید چیز خیلی مهمی نیست چون اگر خدا به زنان زیبایی داده به جنس مخالف زور و بازوی بیشتری داده تا تکامل شکل بگیره این چیزی از ارزش های قانون تساوی حقوق کم نمیکنه. 
   چه قدر شما ساده اید که متوجه نمیشید که تقدیر میتونه قدرت تصمیم های انسان رو تغییر بده. متوجه شدید ((تغییر بده)) . من نگفتم تقدیر میتونه انتخاب وتصمیم گیری رو ازبین ببره اما میتونه تغییر تو اندازش ایجاد کنه. مثلا تصمیم هایی که یه بچه پولدار بالای شهر نشین میتونه برای زندگی آیندش بگیره با یه آدم مفلوک فرق داره . اینو که نمیخواید تکذیب کنید. اینو میشه به چیزای دیگه هم تعمیم داد مثلا برای دیت دار شدن یه تقدیری لازمه برای پولدار شدن یه تقدیر دیگه.
  شما بار دیگر به من توهین کردید و من رو بی اطلاع خواندید و از من انتظار دارید کوچک ترین حرفی به شما نزنم .اگر من بنا بر فرض شما بی اطلاع هستم باز جای خوشحالی داره چون شما انسان با اطلاعی هستید که عقلش از جن هم بیشتره ولی دوست داره خودش رو به اون راه بزنه و اظهار بی اطلاعی کنه پس گناه شما از من سنگین تره.
  مورد سقوط مقامی یا مکانی شما نباید اصل موضوع رو فراموش کنین ومسئله من سر اینه که خدا چرا به خاطر گناه دیگری ((آدم وحوا))مارو تنزل مقامی داد .مگه ما چه گناهی کرده بودیم که سزاوار یه هم چین گرفتاری باید میشدیم؟ اگر هم باید امتحانی گرفته بشه باید از آدم و حوا گرفته بشه نه ما آدمای بد بخت که نه سر پیاز بودیم و نه ته آن. این هم یکی از مصادیق بی عدالتی است که شما مصرانه از آن دفاع میکردید . شما میگفتید عدل یعنی قرار دادن هر چیز جای خودش آیا با این تفسیر از قانون عدالت الهی جایگاه واقعی ما این زمین است؟ 
  معلوم نیست اوضاع ار این بدتر نشه و مارو به جهنم واقعی نفرستن چون اگه بریم دیگه برگشتی تو کار نیست تا ابد باید عذاب های الهی رو تحمل کنیم . من یادمه به شما گفتم ما باید تقاص کارهای دیگران رو چه تو این دنیا و چه تو اون دنیا پس بدیم منظورم یه همچین چیزایی بود. 
   من هم که همین رو گفتم البته کامل ترش رو.
   شما علاقه داری یه طرفه به قاضی بری و حکم صادر کنی .این حکمت هم از روی اینه که فکر میکنی خودت خیلی متواضعی . من چند جمله درباره رد ادعای شما در مورد مغرور بودن خودم بگم . اگر من مغرور بودم به گفته قرآن باید از احوال خودم غافل میشدم و حتی یک لحظه هم بهشون فکر نمیکردم در صورتی که لحظه ای نیست که این فکرمن رو رها کنه و حتی یک شب نیست که به عذاب آخرت فکر نکنم دلیلم برای حضور تو این بحث هم همین بوده نه این که بخوام بگم عقل وشعورم از شمای مخاطب بیشتره در مورد این قضیه که گفتم خدا با ما هیچ صحبتی نکرده و بدون اجازه ما رو وارد این دنیا کرده خواستم از بی گناهی خودم دفاع کنم در حالی که شما اینو به حساب غرور من گذاشتید و دوباره به من توهین کردید.
  در مورد صفات خدا که شما گفتید یکی از صفات خدا کریم است باید خدمتتون عرض کنم شما باید تمام صفات خدا رو با هم در نظر بگیری نه این که از هر کدوم که خوشت اومد به زبون بیاری .همون خدایی که صفت کریمی رو یدک میکشه همون خدا هم صفتی داره به اسم ((جبار)) .شما دوست عزیزی که عقلت از جن هم بیشتره میدونی خدا این صفت رو داره اما حتی یک دفعه هم حاضر نشدی به اون اشاره کنی وقتی میگم شما خودت رو به اون راه میزنی منظورم این کارهاته. 
   این نقل قول شما رو میشه به راحتی رد کرد چون خدا هر جا که بخواد میتونه خواست خودش رو غالب کنه . حالا چه طرف زحمت کشیده باشه چه نه.مثلا همه برای ورود به دانشگاه زحمت میکشن اما با یه اتفاق کوچک ممکنه زحمتشون به باد بره. این اتفاقات همه دست خداست.این که میگی دست ماست کذب محض است و نظر شخصی خودتونه نه نظر خدا.
   وقتی نتیجه دست خداست و تلاش انسان ممکنه به هر دلیلی نتیجه نده این بحث انحرافی میشه.
   بله این امکان همیشه برای انسان هست که میتونه انتخاب کنه . (( میتونه انتخاب کنه)) ولی این که بین چه چیزایی باید انتخاب کنه دست آدم نیست اینو دیگه باید تقدیر بگه. اگر همه دنیا هم بگن این طور نیست من قبول نمیکنم چون براش دلیل دارم.
   من هم از خوشحالی شما شادم.
   با شما موافق نیستم چون شما از این ناراحتید که من به ریشه زدم .
  تو قضیه روز الست من مقصر نیستم چون حامد گفت خدا برای آوردن ما به زمین از ما اجازه گرفت.
   من تو بحث با شما فهمیدم عاوه بر این که مغرورم و بی اطلاع یک صفت دیگه هم دارم و اونم اینه که درک ندارم. اگر اتهام دیگه هم دارید که به من بزنید تو رو به خدا تعارف نکنید!!!!
  شما به علم خدا علاقه دارید من هم یه سوال از شما دارم که هیچ توجیهی براش پیدا نمیشه .لطفا به دقت جواب بدید: 
  گفته شما خداوند میداند که عاقبت انسان چه میشود.پس خداوند که میداند چه کسی جهنمی میشود پس چرا او را به این دنیا میاورد و منتظر میشود او به گمراهی دچار شود تا او را به جهنم ببرد ؟ خداوند که خود با کمک علم بی پایانش میداند که اگر فلان نعمت را به من نوعی بدهد من رستگار خواهم شد پس برای چی این نعمت را به من نوعی نمیدهد یا در دادن آن وقت تلف میکند؟ آیا خدا باید منتظر بماند ما گناه کنیم تا ما رو به جهنم بفرستد   ؟
این کار چه لذت و سودی برای خدا خواهد داشت؟((حتما پاسخ بدید))
   23-  بی اطلاع من نیستم بی اطلاع اون کسی هست که فکر میکرد مختار با هیچ معصومی در ارتباط نبوده و وقتی توضیحات من رو خوند 180 درجه تغییر موضع داد. فکر نمیکنم لازم باشه اسم طرف رو هم بگم.
  که میگی مال امام صادق بوده نه مال قرآن یه اشتباهه جزئیه چه فرقی هست بین حرفای قرآن با حرفای امام صادق نکنه قبول ندارین امام صادق قرآن ناطقه این چیزیو تغییر نمیده این شمایید که خیلی نادون هستید که فکر میکنید موضوعاتی که ما توش اختیار نداریم و نمیتونیم توش اعمال نظر کنیم چیزای پیش پا افتاده ای است که نمیتونه بعدا دایره اختیار انسان رو محدود کنه . شما که از اول میگفتید انسان صد در صد مختار هست حالا با نهایت پر رویی حرفتون رو پس گرفتید و میگید انسان بین اختیار و جبر قرار داره .این عین حرف شما بود که گفتید انسان صد در صد مختاره من نه یک کلمه بهش اضافه کردم و نه یک کلمه کم .پس قبول کنید این شمایید که اطلاعاتتون ناقصه و احتیاج به مشاوره دارید نه من. 
   قبول کردید که اطلاع درمورد حر ندارید و فقط لاف میزنید!!!!! الکی میگید حر یه کاری کرده خب چه کاری کرده که ارزش این همه بذل وبخشش رو از جانب خدا رو داشته تازه فراموش نکن که گناهی که حر کرد آن قدر بزرگ بوده که به این راحتی ها نمیشه بخشیدش .شوخی که نیست امام حسین رو به قتل گاهش کشونده!!! حالا وضعیت حر رو مقایسه کنید با حال خودمون. ما هر گناهی هم که کرده باشیم گناهمون بزرگ تر از گناهی که حر کرد نمیشه . تازه ما یه بخشی از گناهان حر رو میدونیم گناهان قبل از واقعه کربلا رو در نظر نگرفتیم که اون وقت گناهاش چند برابر میشه . پس چرا خدا امام زمان ما رو واسه هدایتمون نمیفرسته ؟ مگه ما چه گناهی کردیم که از کارای حر بدتره؟ قلب ما سگش میرزه به قلب حر.  حتی من نمیدونم دلیل ندیدنه امام زمان چیه .شما هم که وضعیتت معلومه!!
   آیاتی رو که از قرآن آوردی من دو چیز رو که تقریبا تو همشون بود رو استخراج کردم اول اینکه باید برای هدایت شدن تلاش کرد تا این جاش قبول ولی یک شرط دیگه هم هست و اون اینکه خدا هم باید بخواد تا ما هدایت بشیم .قسمت دوم جای مبهم کار است جایی خدا معلوم نکرده با چه فرمولی حر که این همه معصیت ریز و درشت داشته میتونه از نعمت امام بهره مند بشه اما امثال من نوعی در حسرت یک بار دیدن امام زمان باید بمونیم حتی شما که این همه سنگ حر رو به سینه میزنی نگفتی حر چه ویژگی داشت که خدا تمام کارهای قبلی اون رو فراموش کرد و اجازه داد از وجود امام حسین فیض ببره.
  یه سوال من آدمای زیادی رو میشناسم که محرمات و واجبات دینشون رو تا حد بسیار زیادی رعایت میکنن اما هیچ کدوم امام رو ندیدن.چه طوریه که حر با اون همه گناه میتونه از وجود امام بهره مند شه اما اونا نه؟  
    من تصمیم حر رو در مورد انتخاب حق رد نکردم بالاخره این فرصت براش وجود داشته که دنبال امام حسین بره اما ما چی دنبال کدوم امام بریم امامی که حتی نمیدونیم کجاست؟امروز مشکلات انسان بسیار پیچیده تر از دوران امام حسین است ولی بر عکس به جای این که ما امام رو بیشتر در اختیار داشته باشیم اصلا یک بار هم نتونستیم ازش کمک بگیریم.
  : در مورد دیدن معصومین (ع) شما گفتید که شانسی نیست و ربطی به تقدیر نداره بلکه به خود اون آدم بستگی داره تا این جاشو که قبول داری . در ضمن یادمه یک بار شما گفتید برای رد کردن یک موضوع آوردن یک مثال نقض هم کافیه خب پس خوب دقت کن. داستان اون مرد یهودی که روی پیامبر شکمبه گوسفند میریخت رو که یادت هست همون میتونه بزرگ ترین مثال نقض برای ادعای شما باشه که میگید برای دیدن معصوم آمادگی روحی لازمه .کجای اون مرده یهودی شبیه آدم حسابیا بوده که پیامبر برای نجاتش حاضر شده خودش بر بالین اون مرد حاضر بشه .دیدید نیما خان(( تزهای)) شما دو ریال هم نمی ارزه و به راحتی میشه ردش کرد برو حالش ببر.
   چه طور شما خودتون و دوستای متحجرتون رو مردم میدونید اما من ودوستانم رو نه!!عجب!!
  برای نوشتن قانون باید سود و زیان مردم رو در نظر بگیرید . مردم خواه مخالف وخواه موافق این قانون بیشتر از این قانون زیان میبینن تا سود ببرن دلیلم هم اینه که طبق روایات قشر کثیری از مردم به جهنم سرازیر میشن و تعداد اندکی از نسل بشر بهشتی هستند خب اگه این قانون ((قانون سود رسانی ))بود همه مردم باهاش کنار میومدن و اکثریت بهشتی میشدن. این رو فقط از اون جهت گفتم که بفهمید این قانون چه قدر مخالف داره چه قدر موافق. در انتهای کامنت دلالیل جدی تر من رو درباره نقض این قانون بخونید. 
  - قبول کردید برادر که خدا یک سری چیزا رو از همه میخواد مثل :دروغ نگفتن -غیبت نکردن و... شما اولش اینا رو قبول نداشتی و گفتی خدا به اندازه ای که داده طلب میکنه.چطور خدا به بعضی ها بیشتر میده و به بعضی کمتر اما موقع حساب و کتاب که میرسه مو رو از ماست میکشه و ما حتی نمیتونیم یه گناهه کوچولو بکنیم.چه طور خداوند ندادن ها و کمبود هایی که در ما گذاشته رو به حساب نمیاره اما کافیه ما یه گناهه فسقلی کنیم تا پدرمون رو در بیاره .این چه جور حیاب و کتابی است که هیچ کس ازش سر در نمیاره ؟ حتی خود شما هم اعتراف کردید دلیل بذل و بخشش های خدا رو نمیدونید.
 - گفتن جملات قصار در تخصص شماست و من در اون بحث تخصصی وارد نمیشم . منظور من از حقوق کاملا روشنه :حق داشتن یه پدر ومادر خوب -حق داشتن ثروت به اندازه بقیه مردم -حق داشتن صفات نیکو در حد پیامبران و....اینا حقی نیست که بشه مصادرش کرد یا به هر دلیلی از دست مردم پیچوندش چون بالاخره یه جا نبودشون گریبان آدم رو میگیره. 
   پسر خوب قبول کن بعضی از نعمت ها انتصابی هستند وباید به انسان داده بشن و قابل مصادره به هیچ دلیلی((آزمایش الهی)) نیستند اما شما هی اصرار داری بگی بود و نبود اونا فرقی نداره و این یه آزمایش الهی است که ما اون ها رو نداریم .دوست من آزمایش الهی هم یه حد واندازه ای داره نمیشه همه چیز رو به گردن آقای((آزمایش الهی )) انداخت .لطفا وجدان خفتتون رو برای یه ثانیه بیدار نگه دارید تا با کمک اون به حرف من فکر کنید نه با لجاجت خودتون.منظورم نعمت های پوشیدنی و خردنی نیست بلکه فراتر از اونهاست.
   این نقل قول شما که میگید تو اون دنیا ما به حقمون میرسیم .یه مشکلی داره واونم اینه که مثلا یکی بیاد مال و انوالی رو که شما همین الان بهش نیاز دارید ازتون بگیره و در عوض بهتون بگه 10 سال بعد 1000 برابرش رو بهتون پس میدم .آیا شما یه همچین حرفی رو بشنوید از طرف مقابلتون میپذیرید؟
   مشکل شما تو عدم درک این قضیه همون چیزی است که من تو مورد 33 و مقدمه گفتم.
   حتی اگر اون شخص گناهانی به   خود کشی یا قتل یا زنا انجام داد بازم خدا حاضره به خاطر رحمانیتش از گناه اونا بگذره و با یه گوشمالی ساده کل قضیه رو نادیده بگیره.مثلا یه شخصی که نتونسته ازدواج کنه و از این نظر تحت فشار روحی شدید بوده و گناهی مثل زنا مرتکب شده یا فردی که به خاطر افسردگی مرتکب خودکشی میشه خدا حاضره با یه مجازات کوتاه اونا رو ببخشه و یه فرصته دیگه بهشون برای جبران بده؟ اگر خدا واقعا یه هم چین بخششی بکنه من همین جا حاضرم حرفام رو پس بگیرم.
    در مورد آدمای مشکل دار ((ناقص عقل)) اگر شما سوال من رو در قسمت قبل جواب بدید کل قضیه روشن میشه.
   بنده در هیچ گاه نگفتم انسان حق انتخاب ندارد بلکه گفتم دایره تصمیم گیری انسان بعضی موقع ها کوچک میشود به طوری که مجبور است بین بد و بدتر یکی رو انتخاب کنه .کجای این حرف من رد کردن قوه انتخاب و اختیار است.
  که خدا در ازای یک قدم ما هفتاد قدم به سوی ما برمیدارد مثل سایر قوانین الهی ظاهری زیبا دارد و در لحظه اول انسان رو فریب میدهد .اما اگر خوب به این قضیه توجه کنیم میفهمیم خدا معین نکرده این هفتاد قدم رو به چه شکل برمیدارد که ما متوجه شویم. چون همین جوری نمیشه گفت که خدا هفتاد قدم به سوی ما برداشته است باید یه حساب و کتاب مشخصی وجود داشته باشه . چون اگه حساب و کتاب این قضیه معلوم نشه میشه مثل قضیه حر و ما نمی فهمیم با چه حساب و کتابی حر تونست امامش رو ببینه اما ما نمیتونیم. 
  ضمن لازم نیست خدا هفتاد قدم برداره همون یک قدم رو برداره ولی جوری که ما بفهمیم .من حاضرم تمام ائمه رو 10 دور دوره میدان آزادی کول کونم و بچرخونم تا خدا یکی از چیزایی که از من گرفته رو به من پس بده.حاضرم تعهد بدم که این کارو میکنم.اگر نتونستم حاضرم داوطلبانه به جهنم برم. 
  با چه مجوزی میگی که من بدون تلاش از خدا طلب صفات نیکو رو کردم خب اگر تلاش نکرده بودم که طلب کار نبودم ولی دیگه به جایی رسیدم که باید خدا به کمکم بیاد و من دیگه توان بیشتری رو ندارم و همه سعی و تلاشم رو خرج کردم. 
    شما اگه یادتون باشه که نیست گفتید خدا بعضی گناه کارها رو بهشون بیشتر نعمت میده تا بیشتر گناه کنن من هم در جواب گفتم ممکنه این بخشش به خاطر این باشه که اونا به راه بیان و راه راست رو در پیش بگیرن شما نباید همه بذل وبخشش های خدا رو به حساب این بگذاری که میخواد گناه کار ها رو منحرف تر کنه شاید میخواد اونا رو با یه جرقه به سمت خودش بکشونه به خاطر همین گفتم شما باید تمام گناه کارا رو در نظر بیاری نه اون بخش به خصوص رو که افزونی نعمت براشون به منزله گمراهی بیشتره.حالا فهمیدی ؟
   شما و حامد خان هم همین طور عمل کنید.
   فکر نمیکنم قانع نشدن  همه مردم دلیل کوچکی برای رد ادعای شما باشه. باز هم میگویم شما هیچ دلیلی برای من ارائه نکردید که من رو قانع کنه چرا خداوند اون نعمت هایی رو که برای من مثل اکسیژن برای حیات مهم بوده رو ازم گرفته و بهم پس نمیده.
  میخوام دلیلم رو برای کامل نبودن قانون عدالت الهی بیان کنم: قانون عدالت الهی میگه هرچه قدر دادیم همون قدر  
  قسمت دوم کاری ندارم اما مشکل قسمت اول کار هست که میگه هر چه قدر دادیم.هیچ وقت خدا با اون همه علمش نیومده نداده های خودش رو بررسی کنه و هر جا که کمبود ونقصی بود از گناهان انسان کم کنه. همیشه میگه داده ها یک بار اومد بگه فلان چیز رو ندادیم پس به همون میزان از گناهان انسان کم کنیم .به همین خاطر است که میگم خدا قانونش ناقصه چون بخش بزرگی از زندگی انسان که همون نداشته هاش است رو اصلا به حساب نمیاره.که اگر میاورد اکصر ما آدما با خدا حساب بی حساب میشدیم. 
  کامنت شما رو به دقت خوندم منظم وبخش به بخش پاسخ دادم از شما انتظار دارم که همین کارو بکنید .  

   
    
   
New Member
New Member
پست: 18
تاریخ عضویت: شنبه ۶ تیر ۱۳۸۸, ۴:۳۹ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 23 بار
سپاس‌های دریافتی: 29 بار

Re: عدالت خداوند ونقص عضو

پست توسط nimà »

سلام

به خاطر اهانت هایی که به شما کردم پوزش میخواهم!! من اجازه قضاوت در مورد شما را نداشتم. بر اساس آنچه که گفتی (و اشتباه بود) تو را در مواردی بی اطلاع خواندم و چون انتظار اجازه گرفتن خدا (الله اکبر) از خودت را داشتی تو را مغرور نامیدم اما همین جا به خاطر همه ی اینها از تو معذرت خواهی میکنم.
دوست من خدا نیاز به وکیل ندارد (نعوذ بالله) که من وکیلش باشم. خودش گفته که حجتش بر خلق تمام است و هر کس به خداوندیش (با تمام صفات او) ایمان نداشته باشد کافر! من اگر سخنی میگویم برای دفاع کورکورانه از خدا نیست (خدایا من را ببخش)!! بلکه باور قلبی من است. در ضمن هیچ اصراری برای اینکه شما آن را پذیرا باشید ندارم که هر کس را در قبر خودش میخوابانند! شما اگر حتی یک کلمه از مطالبی هم که من بگویم قبول نکنید تفاوتی در حال من نخواهد داشت.

از جناب حمید هم میخواهم که از این به بعد پاسخ شما را ندهد و بحث را به من و جانب اسکوتر واگذار کند چراکه در این صورت نتیجه زود تر حاصل خواهد شد.
به زودی پاسخ شما را میدهم.
با احترام
التماس دعا
New Member
New Member
پست: 15
تاریخ عضویت: یک‌شنبه ۴ مرداد ۱۳۸۸, ۱۲:۲۹ ق.ظ
سپاس‌های دریافتی: 4 بار

Re: عدالت خداوند ونقص عضو

پست توسط scooter_g_o »

  
  و خوب جزوه های حوزه علمیتون رو مرور کنید تا بتونید حقایق رو بهتر هاشا کنید .از حامد خان((نه حمید)) میخوام فعلا کار رو به دوستشون بسپارن چون قدرت ماسمالیزاسیون نیما خان بالا تره. 
  صبرانه منتظر کامنت شما هستم. 

با تشکر
New Member
New Member
پست: 18
تاریخ عضویت: شنبه ۶ تیر ۱۳۸۸, ۴:۳۹ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 23 بار
سپاس‌های دریافتی: 29 بار

Re: عدالت خداوند ونقص عضو

پست توسط nimà »

ابتدا باید عرض کنم بحث به موضوعاتی کشیده شده که بهره ای از آن نمی توان برد. لذا پیشنهاد میکنم بعد از اتمام پاسخها لطفا بحث را به گونه ای دیگر دنبال کنیم. در انتهای پاسخ ها عرض خواهم کرد چگونه و اما جواب من به پاسخ تند شما که این جانب را بسیار غمگین کرد! و البته حتما مشکل از من بوده است که شما این چنین براشفتید!

پاسخ شما را مانند خودتان از انتهم میدهم

هیچ وقت خدا با اون همه علمش نیومده نداده های خودش رو بررسی کنه و هر جا که کمبود ونقصی بود از گناهان انسان کم کنه


درست است دوست من، از گناه انسان کم نمیکند بلکه حتی بالاتر از این!! گناهان او را به حسنات تبدیل میکند و این چنین است لطف خدایت!

تفسير نمونه ج : 15 ص : 160 آيات 68 - 71
مگر كسي كه توبه كند و ايمان آورد و عمل صالح انجام دهد كه خداوند گناهانشان را مي بخشد و سيئات اعمال آنها را تبديل به حسنات مي كند ، و خداوند آمرزنده و مهربان است ( الا من تاب و آمن و عمل عملا صالحا فاولئك يبدل الله سيئاتهم حسنات و كان الله غفورا رحيما )

در آيه قبل ، سه گناه از بزرگترين گناهان ذكر شده است جائي كه در توبه را به روي اين گونه افراد باز بگذارد دليل بر اين است كه هر گنهكار پشيماني مي تواند به سوي خدا بازگردد. خداوند به لطف و كرمش و فضل و انعامش بعد از توبه كردن سيئات اعمال او را محو مي كند ، و به جاي آن حسنات مي نشاند ، چنانكه در روايتي از ابو ذر از پيامبر اسلام (صلي الله عليه وآله وسلّم) مي خوانيم : روز قيامت كه مي شود بعضي از افراد را حاضر مي كنند خداوند دستور مي دهد گناهان صغيره او را به او عرضه كنيد و كبيره ها را بپوشانيد ، به او گفته مي شود تو در فلان روز فلان گناه صغيره را انجام دادي ، و او به آن اعتراف مي كند ، ولي قلبش از كبائر ترسان و لرزان است . در اينجا هر گاه خدا بخواهد به او لطفي كند دستور مي دهد بجاي هر سيئه حسنه اي به او بدهيد ، عرض مي كند پروردگارا ! من گناهان مهمي داشتم كه آنها را در اينجا نمي بينم .
ابو ذر مي گويد : در اين هنگام پيامبر (صلي الله عليهوآله وسلّم) تبسم كرد كه دندانهايش آشكار گشت سپس اين آيه را تلاوت فرمود فاولئك يبدل الله سيئاتهم حسنات .

شما نباید همه بذل وبخشش های خدا رو به حساب این بگذاری که میخواد گناه کار ها رو منحرف تر کنه شاید میخواد اونا رو با یه جرقه به سمت خودش بکشونه به خاطر همین گفتم شما باید تمام گناه کارا رو درنظر بیاری نه اون بخش به خصوص رو که افزونی نعمت براشون به منزله گمراهی بیشتره.حالا فهمیدی ؟


شما اشتباها "برخی" را "همه" در نظر گرفتید که در جواب قبل هم متذکر شدم. وگرنه سخن شما صحیح است!! فقط این مطلب را بیان کردم که بگویم همیشه لطف خدا موجب هدایت نیست و گاهی برای فرو رفتن بیشتر در ظلمات است! حالا منظور؟

بنده در هیچ گاه نگفتم انسان حق انتخاب ندارد بلکه گفتم دایره تصمیم گیری انسان بعضی موقع ها کوچک میشود به طوری که مجبور است بین بد و بدتر یکی رو انتخاب کنه


اشتباه است! انتخاب بین بد و بدتر گزینه ی سومی هم دارد که انتخاب نکردن است! بد چه کم چه زیاد نباید انتخاب شود!


این که خدا در ازای یک قدم ما هفتاد قدم به سوی ما بر میدارد مثل سایرقوانین الهی ظاهری زیبا دارد و در لحظه اول انسان رو فریب میدهد .اما اگرخوب به این قضیه توجه کنیم می فهمیم خدا معین نکرده این هفتاد قدم رو به چهشکل برمیدارد که ما متوجه شویم.


گاهی همه ی امتحان سر همین نکته است. گاهی انسان برای همه ی عمر باید منتظر بماند و از این روست که خدا صابران را دوست دارد!

اي كساني كه ايمان آورده ايد از صبر و نماز كمك بگيريد ( يا ايها الذين آمنوا استعينوا بالصبر و الصلوة ) .
و با اين دو نيرو ( استقامت و توجه به خدا ) به جنگ مشكلات و حوادث سخت برويد كه پيروزي از آن شما است زيرا خداوند با صابران است ( ان الله مع الصابرين ) .

صبر و شكيبائي به معني پايداري و استقامت در برابر هر مشكل و هر حادثه است . لذا بسياري از علماي اخلاق براي صبر سه شاخه ذكر كرده اند : صبر بر اطاعت ( مقاومت در برابر مشكلاتي كه در راه طاعت وجود دارد ) . صبر بر معصيت ( ايستادگي در برابر انگيزه هاي گناه و شهوات سركش و طغيانگر ) و صبر بر مصيبت ( پايداري در برابر حوادث ناگوار و عدم خود باختگي و شكست روحي و ترك جزع و فزع )

وَ لَنَبْلُوَنَّكُم بِشيْء مِّنَ الخَْوْفِ وَ الْجُوع وَ نَقْص مِّنَ الأَمْوَلِ وَ الأَنفُسِ وَ الثَّمَرَتِ وَ بَشرِ الصبرِينَ(155) الَّذِينَ إِذَا أَصبَتْهُم مُّصِيبَةٌ قَالُوا إِنَّا للَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ رَجِعُونَ(156) أُولَئك عَلَيهِمْ صلَوَتٌ مِّن رَّبِّهِمْ وَ رَحْمَةٌ وَ أُولَئك هُمُ الْمُهْتَدُونَ(157)

- قطعا همه شما را با چيزي از ترس ، گرسنگي ، زيان مالي و جاني ، و كمبود ميوه ها آزمايش مي كنيم و بشارت ده به استقامت كنندگان !
- آنها كه هر گاه مصيبتي به آنها رسد مي گويند : ما از آن خدا هستيم و به سوي او باز مي گرديم !
- اينها همانها هستند كه الطاف و رحمت خدا شامل حالشان شده و آنها هستند هدايت يافتگان .


- رمز پيروزي در امتحان تفسير نمونه ج : 1 ص : 531 آيات158 - 155
در اينجا سؤال ديگري پيش مي آيد و آن اينكه حال كه همه انسانها در يك امتحان گسترده الهي شركت دارند ، راه موفقيت در اين آزمايشها چيست ؟ پاسخ اين سؤال را قسمت آخر آيه مورد بحث و آيات ديگر قرآن مي دهد :
- نخستين و مهمترين گام براي پيروزي همان است كه در جمله كوتاه و پر معني و بشر الصابرين در آيه فوق آمده است ، اين جمله با صراحت مي گويد : رمز پيروزي در اين راه ، صبر و پايداري است و به همين دليل بشارت پيروزي را تنها به صابران و افراد با استقامت مي دهد .
- توجه به گذرا بودن حوادث اين جهان و سختيها و مشكلاتش و اينكه اين جهان گذرگاهي بيش نيست عامل ديگري براي پيروزي محسوب مي شود كه در جمله انا لله و انا اليه راجعون ( ما از آن خدا هستيم و به سوي خدا باز مي گرديم ) آمده است .
اصولا اين جمله كه از آن به عنوان كلمه استرجاع ياد مي شود ، عصاره اي است از عاليترين درسهاي توحيد و انقطاع الي الله و تكيه بر ذات پاك او در همه چيز و در هر زمان ، و اگر مي بينيم بزرگان اسلام به هنگام بروز مصائب سخت اين جمله را با الهام گرفتن از قرآن مجيد تكرار مي كردند براي اين بوده است كه شدت مصيبت آنها را تكان ندهد و در پرتو ايمان به مالكيت خداوند و بازگشت همه موجودات به سوي او ، اين حوادث را در خود هضم كنند .
- استمداد از نيروي ايمان و الطاف الهي عامل مهم ديگري است ، كساني هستند كه هر وقت دستخوش حوادث مي گردند ، اعتدال خود را از دست داده ، گرفتار اضطراب مي شوند ، اما دوستان خدا چون برنامه و هدف روشني دارند بدون حيرت و سرگرداني ، مطمئن و آرام به راه خود ادامه مي دهند ، خدا نيز روشن بيني بيشتري به آنها مي دهد كه در انتخاب راه صحيح دچار اشتباه نشوند ، چنانكه قرآن مي گويد : و الذين جاهدوا فينا لنهدينهم سبلنا : كساني كه در راه ما به جهاد برخيزند ما آنها را به راههاي خود هدايت مي كنيم ( عنكبوت - 69 ) .
- توجه به تاريخ پيشينيان و بررسي موضع آنان در برابر آزمايشهاي الهي براي آماده ساختن روح انسان نسبت به امتحانات پروردگار بسيار مؤثر است .
اصولا اگر انسان در مسائلي كه براي او پيش مي آيد احساس تنهائي كند از نيروي مقاومتش كاسته خواهد شد ، اما توجه به اين حقيقت كه اين مشكلات طاقت فرسا و آزمايشهاي سخت الهي براي همه اقوام و ملتها در طول تاريخ وجود داشته سبب افزايش نيروي پايداري انسان مي گردد به همين دليل قرآن مجيد كرارا براي دلداري پيامبر (صلي الله عليه وآله و سلّم) و تقويت روحيه او و مؤمنان اشاره به تاريخ گذشتگان و حوادث دردناك زندگي آنها مي كند مثلا مي گويد : و لقد استهزء برسل من قبلك : اگر تو را استهزاء كنند نگران مباش ، پيامبران پيشين نيز گرفتار استهزاي جاهلان بودند ، اما با نيروي استقامت بر آنها پيروز شدند ( انعام - 10 ) . در جاي ديگر مي فرمايد : و لقد كذبت رسل من قبلك فصبروا علي ما كذبوا و اوذوا حتي اتاهم نصرنا : اگر تو را تكذيب كنند تعجب نيست ، پيامبران پيشين را نيز تكذيب كردند آنها در برابر تكذيب مخالفان پايداري و شكيبائي به خرج دادند ، و آزار شدند تا سرانجام نصرت و ياري ما به سراغشان آمد ( انعام - 34 ) .
- توجه به اين حقيقت كه همه اين حوادث در پيشگاه خداوند رخ مي دهد و او از همه چيز آگاه است عامل ديگري براي پايداري است . كساني كه در يك مسابقه مشكل و طاقت فرسا شركت دارند همين كه احساس مي كنند جمعي از دوستانشان در اطراف ميدان مسابقه آنها را مي بينند تحمل مشكلات براي آنها آسان مي شود و با شوق و عشق بيشتري به نبرد با حوادث بر مي خيزند . جائي كه وجود چند نفر تماشاچي چنين اثري در روح انسان بگذارد توجه به اين حقيقت كه خداوند مجاهدتهاي ما را در صحنه هاي آزمايش مي بيند ، چه عشق و شوري به ادامه اين جهاد در ما ايجاد خواهد كرد .
قرآن مي گويد : به هنگامي كه نوح (عليه السلام) تحت شديدترين فشارها از سوي قومش مامور به ساختن كشتي شد خداوند به او دستور داد و اصنع الفلك باعيننا : در برابر ما اقدام به ساختن كشتي كن ( هود - 37 ) . جمله باعيننا ( در برابر ديدگان علم ما ) چنان قوت قلبي به نوح (عليه السلام) بخشيد كه فشار و استهزاي دشمنان ، كمترين خللي در اراده نيرومند او ايجاد نكرد .
از سالار شهيدان و مجاهدان راه خدا امام حسين (عليه السلام) همين معني نقل شده كه در صحنه كربلا به هنگامي كه بعضي از عزيزانش با فجيعترين وجهي شربت شهادت نوشيدند فرمود : هون علي ما نزل بي انه بعين الله : همين كه مي دانم اين امور در برابر ديدگان علم پروردگار انجام مي گيرد تحمل آن بر من آسان است .

در مورد آدمای مشکل دار ((ناقص عقل)) اگر شما سوال من رو در قسمت قبل جواب بدید کل قضیه روشن میشه.


جواب: با انسان ناقص العقل همچون یک ناقص العقل رفتار خواهد شد و خدا از او انتظار عاقلان را ندارد!!

حتی اگر اون شخص گناهانی به بزرگی خود کشی یا قتل یا زنا انجام داد بازم خدا حاضره به خاطر رحمانیتش از گناه اونا بگذره و با یه گوشمالی ساده کل قضیه رو نادیده بگیره. مثلا یه شخصی که نتونسته ازدواج کنه و ازاین نظر تحت فشار روحی شدید بوده و گناهی مثل زنا مرتکب شده یا فردی که به خاطر افسردگی مرتکب خودکشی میشه خدا حاضره با یه مجازات کوتاه اونا رو ببخشه و یه فرصته دیگه بهشون برای جبران بده؟ اگر خدا واقعا یه هم چین بخششی بکنه من همین جا حاضرم حرفام رو پس بگیرم.


وقتی میگم هر کسی به اندازه ی فهمش یعنی همین! یعنی اگر کسی از روی اینکه عقلش توانایی درک این را ندارد که خودکشی یا زنا یا هر گناه دیگری حرام است معلوم است که به خاطر آنها سوال و جواب نمیشود!! از این واضحتر که نمیشود حرف زد! منتها این با شخصی که خودش را به نفهمی میزند کاملا فرق دارد دوست من! مثلا کسی که به خاطر شرایط نمیتواند ازدواج کند به گفته ی قرآن باید خویشتن داری کند تا خدا از فضل خود او را بی نیاز سازد. برای او گناه زنا حلال نخواهد شد!!

این نقل قول شما که میگید تو اون دنیا ما به حقمون میرسیم .یه مشکلی داره و اونم اینه که مثلا یکی بیاد مالو انوالی رو که شما همین الان بهش نیاز دارید ازتون بگیره و در عوض بهتون بگه 10 سال بعد 1000 برابرش رو بهتون پس میدم .آیا شما یه همچین حرفی رو بشنوید از طرف مقابلتون میپذیرید؟


خیر. چون ماهیت آنچه داده شده و آنچه که گرفته شده یکی است و هر دو در این دنیاست! اما آنچه که من گفتم ماهیت یکسان ندارد دوست من! و یکی این دنیاست و دیگری سرای جاوید!

قبول کن بعضی از نعمت ها انتصابی هستند و باید به انسان داده بشن و قابل مصادره به هیچ دلیلی((آزمایش الهی))نیستند اما شما هی اصرار داری بگی بود و نبود اونا فرقی نداره و این یهآزمایش الهی است که ما اون ها رو نداریم .دوست من آزمایش الهی هم یه حد واندازه ای داره نمیشه همه چیز رو به گردن آقای((آزمایش الهی )) انداخت. لطفا وجدان خفتتون رو برای یه ثانیه بیدار نگه دارید تا با کمک اون به حرف من فکر کنید نه با لجاجت خودتون. منظورم نعمت های پوشیدنی و خردنی نیست بلکه فراتر از اونهاست.


دوست من وجدان خفته من (!) بیدار شود چه فرقی برای شما دارد!
در ضمن انسان هر چه که دارد (از همان نعمت هایی حرف میزنم که شما میدانید و من نمیدانم) و هر چه که به دست آورده و هر چه که بدست خواهد آورد، همه و همه متعلق به خداست. از جان خودت و عزیزانت چیز عزیز تری داری؟ همه مال خداست دوست من!
همه نعمات برای آزمایش الهی است چون خود خدا گفته است! من چیزی از خودم نگفتم! شما حرف خدا رو قبول ندارید یه صحبت جداست!


  جملات قصار در تخصص شماست و من در اونبحث تخصصی وارد نمیشم . منظور من از حقوق کاملا روشنه :حق داشتن یه پدرومادر خوب -حق داشتن ثروت به اندازه بقیه مردم -حق داشتن صفات نیکو در حدپیامبران و....اینا حقی نیست که بشه مصادرش کرد یا به هر دلیلی از دستمردم پیچوندش چون بالاخره یه جا نبودشون گریبان آدم رو میگیره. 


دوست من اینها که شما عرض کردی حق است؟ وقتی حتی جان شما به خدا تعلق دارد!! لطفا بفرمایید از کجا چنین حقی را برای خود قائل شده اید و خدا را موظف به انجام آن میدانید؟ همانطور که قبلا گفتم انسان هیچ حقی از خدا طلب ندارد!! تا این مطلب را قبول نکنید ادامه بحث بی فایده است! در بیان عدالت خدا هم این نکته مهم است که اگر موجودی به واسطه خواست خدا خلق شد خدا قابلیت کمال یافتن و رسیدن به کمال مطلوب را درون او قرار دهد نه اینکه از همان اول او را تکامل یافته بیافریند.

وَ لَئنْ أَخَّرْنَا عَنهُمُ الْعَذَاب إِلي أُمَّة مَّعْدُودَة لَّيَقُولُنَّ مَا يحْبِسهُ أَلا يَوْمَ يَأْتِيهِمْ لَيْس مَصرُوفاً عَنهُمْ وَ حَاقَ بهِم مَّا كانُوا بِهِ يَستهْزِءُونَ(8) وَ لَئنْ أَذَقْنَا الانسنَ مِنَّا رَحْمَةً ثُمَّ نَزَعْنَهَا مِنْهُ إِنَّهُ لَيَئُوسٌ كفُورٌ(9) وَ لَئنْ أَذَقْنَهُ نَعْمَاءَ بَعْدَ ضرَّاءَ مَستْهُ لَيَقُولَنَّ ذَهَب السيِّئَات عَني إِنَّهُ لَفَرِحٌ فَخُورٌ(10) إِلا الَّذِينَ صبرُوا وَ عَمِلُوا الصلِحَتِ أُولَئك لَهُم مَّغْفِرَةٌ وَ أَجْرٌ كبِيرٌ(11)

- و اگر مجازات را تا زمان محدود از آنها به تاخير اندازيم ( از روي استهزا ) مي گويند چه چيز مانع آن شده ؟ ! آگاه باشيد آن روز كه به سراغشان مي آيد هيچ چيز مانع آن نخواهد بود و آنچه را مسخره مي كردند دامنشان را مي گيرد !
- و اگر به انسان نعمتي بچشانيم سپس از او بگيريم بسيار نوميد و ناسپاس خواهد بود .
- و اگر نعمتهائي پس از شدت و ناراحتي به او برسانيم مي گويد مشكلات از من بر طرف شد و ديگر باز نخواهد گشت و غرق شادي و غفلت و فخر فروشي مي شود .
- مگر آنها كه ( در سايه ايمان راستين ) صبر و استقامت ورزيدند و عمل صالح انجام دادند ، كه براي آنها آمرزش و اجر بزرگي است .

قبول کردید برادر که خدا یک سری چیزا رو از همه میخواد مثل :دروغ نگفتن -غیبت نکردن و... شما اولش اینا روقبول نداشتی و گفتی خدا به اندازه ای که داده طلب میکنه. چطور خدا به بعضیها بیشتر میده و به بعضی کمتر اما موقع حساب و کتاب که میرسه مو رو ازماست میکشه و ما حتی نمیتونیم یه گناهه کوچولو بکنیم. چه طور خداوند ندادنها و کمبود هایی که در ما گذاشته رو به حساب نمیاره اما کافیه ما یه گناهه فسقلی کنیم تا پدرمون رو در بیاره .این چه جور حیاب و کتابی است که هیچ کس ازش سر در نمیاره ؟ حتی خود شما هم اعتراف کردید دلیل بذل و بخشش های خدا رو نمیدونید.


به اندازه ای که داده طلب میکنه چه منافاتی با گفته شما دارد؟ انسان اگر دنبال این باشد که به خاطر مصائب زندگی و سختی هایی که خدا برای همه پیش می آورد گناه کردن برایش حلال شود سخت در اشتباه است! خداوند اگر تکلیفی یا آزمایشی برای بنده اش مقرر میکند حتما قابلیت بیرون آمدن از آن را در او دیده است ولی این به این معنا نیست که انسان حتما موفق میشود. بستگی به خود او و انتخابش دارد.


بله خداوند به بعضی ها بیشتر لطف میکند و به بعضی ها کمتر ولی این به هیچ وجه به این معنی نیست که خداوند مصائب و سختی های انسان را حساب نمیکند. در بسیاری از روایات و احادیث آمده که مصائب و سختی های زندگی و بیماری ها کفاره گناهان انسان است. یعنی خداوند در عوض آنها از گناهان انسان کم میکند! لطفا هر جور که دلتان میخواهد از قول خدا و کارهایی که قرار است انجام دهد مطلب ننویسید!!


چه طور شما خودتون و دوستای متحجرتون رو مردم میدونید اما من ودوستانم رو نه!!عجب!!


شما اجازه دارید هر چه می خواهید به من بگویید ولی مطلقا اجازه توهین به دوستان من را ندارید!
شما که انقدر از این سخن برآشفته شدید همین دلیل بر بی اساس بودن و پوچ بودن ادعای خودتان است! خوش آمدن و نیامدن مردم که دلیل نمیشود! اگر خداوند شما را بازخواست کند که چرا به عدل من ایمان نداشتی میگویی چون مردم خوششان نیامد؟! دوست من این سخن آنقدر از بینش و منطق تهی است که نیاز به تبیین ندارد!


شما برای نوشتن قانون باید سود و زیان مردم رو در نظر بگیرید .مردم خواه مخالف وخواه موافق این قانون بیشتر از این قانون زیان میبینن تاسود ببرن دلیلم هم اینه که طبق روایات قشر کثیری از مردم به جهنم سرازیرمیشن و تعداد اندکی از نسل بشر بهشتی هستند خب اگه این قانون ((قانون سودرسانی ))بود همه مردم باهاش کنار میومدن و اکثریت بهشتی میشدن. این رو فقطاز اون جهت گفتم که بفهمید این قانون چه قدر مخالف داره چه قدر موافق. درانتهای کامنت دلالیل جدی تر من رو درباره نقض این قانون بخونید.


این قانون را مردم بهتر میدانند به سودشان است یا خالقشان؟ نمی خواهید بگوویید که از خدا بهتر می فهمند؟
ضمنن خوب است بدانید که دلیل اینکه اکثر مردم ایمان نمی آورند قانون های الهی نیست بلکه لجبازی و نادانی است:

وَ لَقَدْ أَرْسلْنَا مِن قَبْلِك في شِيَع الأَوَّلِينَ(10) وَ مَا يَأْتِيهِم مِّن رَّسول إِلا كانُوا بِهِ يَستهْزِءُونَ(11) كَذَلِك نَسلُكُهُ في قُلُوبِ الْمُجْرِمِينَ(12) لا يُؤْمِنُونَ بِهِ وَ قَدْ خَلَت سنَّةُ الأَوَّلِينَ(13) وَ لَوْ فَتَحْنَا عَلَيهِم بَاباً مِّنَ السمَاءِ فَظلُّوا فِيهِ يَعْرُجُونَ(14) لَقَالُوا إِنَّمَا سكِّرَت أَبْصرُنَا بَلْ نحْنُ قَوْمٌ مَّسحُورُونَ(15)

- ما پيش از تو ( نيز ) پيامبراني در ميان امتهاي نخستين فرستاديم .
- هيچ پيامبري به سراغ آنها نمي آمد مگر اينكه او را به باد استهزاء مي گرفتند .
- ما اينچنين ( و با استفاده از تمام وسائل ) قرآن را به درون دلهاي مجرمان راه مي دهيم .
- ( اما با اين حال ) آنها به آن ايمان نمي آورند ، و سنت اقوام پيشين نيز چنين بود .
- و اگر دري از آسمان به روي آنان بگشائيم و آنها مرتبا در آن بالا روند ...
- باز مي گويند : ما را چشم بندي كرده اند ! بلكه ما ( سر تا پا ) سحر شده ايم !!


لذا دوست من قانون هرچقدر هم مخالف داشته باشه قانون خالق است نه قانون مخلوق و خدا از بنده و مردم مسلما بهتر میداند!


در مورد دیدن معصومین (ع) شما گفتید که شانسی نیست و ربطی به تقدیر نداره بلکه به خود اون آدم بستگی داره تا این جاشو که قبول داری . در ضمن یادمه یک بار شما گفتید برای ردکردن یک موضوع آوردن یک مثال نقض هم کافیه خب پس خوب دقت کن. داستان اون مرد یهودی که روی پیامبر شکمبه گوسفند میریخت رو که یادت هست همون میتونه بزرگ ترین مثال نقض برای ادعای شما باشه که میگید برای دیدن معصوم آمادگی روحی لازمه .کجای اون مرده یهودی شبیه آدم حسابیا بوده که پیامبر برای نجاتش حاضر شده خودش بر بالین اون مرد حاضر بشه. دیدید نیما خان(( تزهای))شما دو ریال هم نمی ارزه و به راحتی میشه ردش کرد برو حالش ببر.


بنده "دیدن معصوم" را نگفتم بلکه "تاثیر دیدن معصوم" را گفتم و هنوز هم میگویم داشتن آمادگی روحی الزامی است. ضمن اینکه باز هم شما به بیراهه رفته اید! این امر را مسلم بدانید که آن یهودی آمادگی روحی لازم را داشته است. شما بر سذ بالین او بودید و او را دیدید یا احوالات وی را مطالعه کردید و به این نتیجه رسیدید که مثل آدم حسابی ها نبوده؟؟؟ وگرنه پیغمبر با عمویش ابولهب و ابو جهل نیز از راه پیغمبری در آمد! آنها هم پیغمبر را دیدند! از همه هم جهنمی تر شدند!! تا آنجا که در لعن ابولهب یک سوره نازل شد!!!

به هر حال امید وارم تز شما آن دنیا بیشتر از دو ریال برایتان بیارزد دوست من!! دوباره تکرار میکنم که بنده نه برای حال کردن اینجا هستم و نه برای تحول شما! بهتر است کمی خویشتن دار باشید!

من تصمیم حر رو در مورد انتخاب حقرد نکردم بالاخره این فرصت براش وجود داشته که دنبال امام حسین بره اما ماچی دنبال کدوم امام بریم امامی که حتی نمیدونیم کجاست؟امروز مشکلات انسانبسیار پیچیده تر از دوران امام حسین است ولی بر عکس به جای این که ما امامرو بیشتر در اختیار داشته باشیم اصلا یک بار هم نتونستیم ازش کمک بگیریم.


شما دنبال حق باش! خود خداوند بیان کرده که دین شما کامل شده.. بگرد و حقیقت را پیدا کن
ضمن اینکه برخورداری از وجود امام تنها یک راه است. شما چرا از راههای دیگر استفاده نمیکنید؟

آیاتی رو که از قرآن آوردی من دو چیز روکه تقریبا تو همشون بود رو استخراج کردم اول اینکه باید برای هدایت شدنتلاش کرد تا این جاش قبول ولی یک شرط دیگه هم هست و اون اینکه خدا هم بایدبخواد تا ما هدایت بشیم .قسمت دوم جای مبهم کار است جایی خدا معلوم نکردهبا چه فرمولی حر که این همه معصیت ریز و درشت داشته میتونه از نعمت امامبهره مند بشه اما امثال من نوعی در حسرت یک بار دیدن امام زمان بایدبمونیم حتی شما که این همه سنگ حر رو به سینه میزنی نگفتی حر چه ویژگیداشت که خدا تمام کارهای قبلی اون رو فراموش کرد و اجازه داد از وجود امامحسین فیض ببره.
  یه سوال من آدمای زیادیرو میشناسم که محرمات و واجبات دینشون رو تا حد بسیار زیادی رعایت میکنناما هیچ کدوم امام رو ندیدن.چه طوریه که حر با اون همه گناه میتونه ازوجود امام بهره مند شه اما اونا نه؟  


من نمیدانم حر چه ویژگی داشت. سنگ کسی را به سینه نمیزنم. بحث نقد کلام شما بود که فرمودید شانسی بهشتی شد و من هم نقد کردم.

دوست من وقتی قرآن میگوید اول تلاش شما بعد هم هدایتتان توسط خدا یعنی این یک سنت الهی است و در سنت الهی هرگز تغییری رخ نخواهد داد! نعوذبالله خدا که دروغ نمیگوید!!

خدا دقیقا معلوم کرده است با چه فرمولی!! طبق همان آیه ها... طبق دینش... نگفته که هرکس را که مستحق هدایت است تنها با دیدن امام هدایت میکنم!!!

امیدوارم شما امام را به چشم ببینید ولی مگر رستگار شدن به دیدن امام است؟!!


قبول کردید که اطلاع درمورد حر ندارید و فقط لاف میزنید!!!!! الکی میگید حر یه کاری کرده خب چه کاری کرده که ارزش این همه بذل وبخشش رو از جانب خدا رو داشته تازه فراموش نکن که گناهی که حر کرد آن قدر بزرگ بوده که به این راحتی ها نمیشه بخشیدش .شوخیکه نیست امام حسین رو به قتل گاهش کشونده!!! حالا وضعیت حر رو مقایسه کنید با حال خودمون. ما هر گناهی هم که کرده باشیم گناهمون بزرگ تر از گناهی که حر کرد نمیشه . تازه ما یه بخشی از گناهان حر رو میدونیم گناهان قبل ازواقعه کربلا رو در نظر نگرفتیم که اون وقت گناهاش چند برابر میشه . پس چراخدا امام زمان ما رو واسه هدایتمون نمیفرسته ؟ مگه ما چه گناهی کردیم که از کارای حر بدتره؟ قلب ما سگش میرزه به قلب حر. حتی من نمیدونم دلیل ندیدنه امام زمان چیه .شما هم که وضعیتت معلومه!!



خوبه شما هم وضعیت من رو میدونی هم وضعیت حر رو... بابت لافی هم که زدم معذرت میخوام.

بی اطلاع من نیستم بی اطلاع اونکسی هست که فکر میکرد مختار با هیچ معصومی در ارتباط نبوده و وقتی توضیحات من رو خوند 180 درجه تغییر موضع داد. فکر نمیکنم لازم باشه اسم طرف رو هم بگم.
  که میگی مال امام صادق بوده نه مال قرآن یه اشتباهه جزئیه چه فرقی هست بین حرفای قرآن با حرفای امام صادقنکنه قبول ندارین امام صادق قرآن ناطقه این چیزیو تغییر نمیده این شمایید که خیلی نادون هستید که فکر میکنید موضوعاتی که ما توش اختیار نداریم و نمیتونیم توش اعمال نظر کنیم چیزای پیش پا افتاده ای است که نمیتونه بعدادایره اختیار انسان رو محدود کنه . شما که از اول میگفتید انسان صد در صدمختار هست حالا با نهایت پر رویی حرفتون رو پس گرفتید و میگید انسان بیناختیار و جبر قرار داره .این عین حرف شما بود که گفتید انسان صد در صد مختاره من نه یک کلمه بهش اضافه کردم و نه یک کلمه کم .پس قبول کنید این شمایید که اطلاعاتتون ناقصه و احتیاج به مشاوره دارید نه من. 


البته اشتباه جزیی نیست بلکه دروغ بستن به قرآن است. ضمنن کاملا واضح است که اطلاعات شما در چه سطحی است. دلیل نادان خواندن من را چیزی میدانید که اصلا آنگونه نیست. بر خلاف آنچه که فکر میکنید بنده اعتقاد ندارم در مواردی که مختار نیست تاثیری بر زندگیش نمیگذارد. تنها فرق من با شما این است که این مطلب را دلیل بی عدالتی خدا نمیدانم و برای آن هم دلیل دارم.

ضمنن انسان در انجام کارهایش صد در صد مختار است. این جمله من است دوست من نه آنچه که شما گفتید!! و اگر ناراحت نمیشوید باز هم با کمال پررویی عرض میکنم که انسان در برخی موارد اختیار ندارد و البته برای هیچ کدام از آنها هم بازخواست نمیشود.

در ضمن بنده که عبارت ناقص شما را که از قرآن نامیدید خوانده و در جا حدیث کاملش را با ذکر امام صادق که بیان کننده آن بودند نوشتم احتمالا آنقدر در مورد اختیار انسان مطالعه کرده ام که بدانم اختیار انسان چگونه است. شما به جای تلاش برای مچگیری دنبال حقیقت باش!


  شما به علم خدا علاقه دارید من هم یه سوال از شما دارم که هیچ توجیهی براش پیدا نمیشه .لطفا به دقت جواب بدید:   گفته شما خداوند میداند که عاقبت انسان چه میشود. پس خداوند که میداند چه کسی جهنمی میشود پس چرا او را به این دنیا میاورد و منتظر میشود او به گمراهی دچار شود تا او را به جهنم ببرد ؟ خداوند که خود با کمک علم بیپایانش میداند که اگر فلان نعمت را به من نوعی بدهد من رستگار خواهم شد پس برای چی این نعمت را به من نوعی نمیدهد یا در دادن آن وقت تلف میکند؟ آیاخدا باید منتظر بماند ما گناه کنیم تا ما رو به جهنم بفرستد؟ این کار چه لذت و سودی برای خدا خواهد داشت؟((حتما پاسخ بدید))
 
پاسخ سوال بدون توجیه شما را خداوند داده است!!
تفسير نمونه ج : 15 ص : 362 آيات 204 - 220
اصولا با توجه به علم خداوند به آينده هر قوم و گروه چه نيازي به مهلت است ؟ بعلاوه با اينكه امتهاي گذشته پي در پي به تكذيب انبياء برخاستند ، و به مقتضاي ما كان اكثرهم مؤمنين كه در پايان داستان بسياري از آنها تكرار شده اكثريت آنها ايمان نياوردند ، باز چرا پيامبران پشت سر هم مي آيند و انذار و تبليغ مي كنند ؟

قرآن در پاسخ مي گويد :

اين سنت ما است ما هيچ شهر و دياري را هلاك نكرديم مگر اينكه انذار كنندگاني براي آنها بود و پيامبراني به اتمام حجت و موعظه و اندرز كافي برخاستند (   ما اهلكنا من قرية الا لها منذرون ) .

تا متذكر شوند و بيدار گردند ، و امكان براي بازگشت داشته باشند ( ذكري ) .
و اگر بدون اتمام حجت وسيله بيم دهندگان الهي و بيدار باش رسولان پروردگار ، آنها را مجازات مي كرديم ، ظلم بود ، در حالي كه ما هرگز ستمگر نبوديم و اصلا ظلم و ستم شايسته ما نيست ( ما كنا ظالمين ) . 

سورة العنكبوت

الم(1) أَ حَسِب النَّاس أَن يُترَكُوا أَن يَقُولُوا ءَامَنَّا وَ هُمْ لا يُفْتَنُونَ(2) وَ لَقَدْ فَتَنَّا الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ فَلَيَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِينَ صدَقُوا وَ لَيَعْلَمَنَّ الْكَذِبِينَ(3)


- الم
- آيا مردم گمان كردند به حال خود رها مي شوند و آزمايش نخواهند شد ؟ !
- ما كساني را كه پيش از آنان بودند آزموديم ( و اينها را نيز امتحان مي كنيم ) بايد علم خدا در مورد كساني كه راست مي گويند و كساني كه دروغ مي گويند تحقق يابد .

لذا تا در خارج عملي انجام نشود استحقاق ثواب و عقاب حاصل نمي شود و این ظلم است.

و در آیات بعد:

أَمْ حَسِب الَّذِينَ يَعْمَلُونَ السيِّئَاتِ أَن يَسبِقُونَا ساءَ مَا يحْكُمُونَ(4) مَن كانَ يَرْجُوا لِقَاءَ اللَّهِ فَإِنَّ أَجَلَ اللَّهِ لاَت وَ هُوَ السمِيعُ الْعَلِيمُ(5) وَ مَن جَهَدَ فَإِنَّمَا يجَهِدُ لِنَفْسِهِ إِنَّ اللَّهَ لَغَنيُّ عَنِ الْعَلَمِينَ(6) وَ الَّذِينَ ءَامَنُوا وَ عَمِلُوا الصلِحَتِ لَنُكَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سيِّئَاتِهِمْ وَ لَنَجْزِيَنَّهُمْ أَحْسنَ الَّذِي كانُوا يَعْمَلُونَ(7)

- آيا كساني كه اعمال بد بجا مي آورند گمان كردند از حوزه قدرت ما بيرون خواهند رفت ؟ چه بد داوري مي كنند ؟
- كسي كه اميد به لقاء الله ( و رستاخيز ) دارد ( بايد در اطاعت فرمان او فروگذار نكند ) زيرا زماني را كه خدا تعيين كرده سرانجام فرا مي رسد ، و او شنوا و دانا است .
- كسي كه جهاد و تلاش كند براي خود جهاد مي كند ، چرا كه خداوند از همه جهانيان بي نياز است .

بنابراین خداوند از صفت های دون انسانی به دور است و از هر لذتی و هر نیازی بی نیاز. ولی اینکه هدف خداوند چیست مسئله ی مهمی است که بسیار هم معروف است:


وَ هُوَ الَّذِي خَلَقَ السمَوَتِ وَ الأَرْض في سِتَّةِ أَيَّام وَ كانَ عَرْشهُ عَلي الْمَاءِ لِيَبْلُوَكمْ أَيُّكُمْ أَحْسنُ عَمَلاً وَ لَئن قُلْت إِنَّكُم مَّبْعُوثُونَ مِن بَعْدِ الْمَوْتِ لَيَقُولَنَّ الَّذِينَ كفَرُوا إِنْ هَذَا إِلا سِحْرٌ مُّبِينٌ(7)

- او كسي است كه آسمانها و زمين را در شش روز ( شش دوران ) آفريد و عرش ( قدرت ) او بر آب قرار داشت ، ( بخاطر اين آفريد ) تا شما را آزمايش كند تا كداميك عملتان بهتر است و اگر بگوئي شما بعد از مرگ برانگيخته مي شويد مسلما كافران مي گويند اين سحر آشكاري است !

تفسير نمونه ج : 9 ص : 27 آيات 5 - 11
مطلبي كه آيه فوق به آن اشاره مي كند هدف آفرينش جهان هستي است ، همان هدفي كه قسمت عمده اش به گل سرسبد اين جهان يعني انسان باز مي گردد ، انساني كه بايد در مسير تعليم و تربيت قرار گيرد و راه تكامل را بپويد و هر لحظه به خدا نزديكتر شود ، مي فرمايد : اين آفرينش با عظمت را به اين خاطر قرار داد كه شما را بيازمايد تا كدامين بهتر عمل مي كنيد ( ليبلوكم ايكم احسن عملا ) .
ليبلوكم از ماده بلاء و ابتلاء به معني آزمايش است ، همانگونه كه سابقا هم اشاره كرده ايم آزمايشهاي الهي براي كشف حال و پي بردن به وضع دروني و روحي و فكري افراد نيست ، بلكه به معني پرورش دادن و تربيت نمودن استو تكامل انسانها به خاطر آماده شدن براي زندگي در يك جهان وسيعتر و متكاملتر است ( شرح اين موضوع ذيل آيه 155 سوره بقره جلد اول صفحه 384 به بعد بيان شده است ) جالب اينكه اين آيه ارزش هر انساني را به حسن عمل او مربوط مي داند ، نه به كثرت و فزوني عمل او ، و اين نشان مي دهد كه اسلام در همه جا روي كيفيت عمل تكيه مي كند نه روي كثرت و كميت عمل.

تفسير نمونه ج : 9 ص : 282 آيات 116 - 123
کلا در باره هدف آفرينش در آيات قرآن بيانات مختلفي آمده است كه در حقيقت هر كدام به يكي از ابعاد اين هدف اشاره مي كند از جمله:

و ما خلقت الجن و الانس الا ليعبدون : من جن و انس را نيافريديم مگر اينكه مرا پرستش كنند ( ذاريات - 56 ) يعني در مكتب بندگي و عبادت تكامل يا بند ، و به عاليترين مقام انسانيت در اين مكتب برسند .

الذي خلق الموت و الحياة ليبلوكم ايكم احسن عملا : آن خدائي كه مرگ و زندگي را آفريد تا شما را بيازمايد تا كدامين بهتر عمل مي كنيد ( يعني آزمايشي آميخته با پرورش و در نتيجه تكامل ) - سوره ملك آيه 2 .


إِلا مَن رَّحِمَ رَبُّك وَ لِذَلِك خَلَقَهُمْ : براي پذيرش رحمت ، رحمتي آميخته با هدايت و قدرت بر تصميم گيري.

همه اين خطوط به يك نقطه منتهي مي شود و آن پرورش و هدايت و پيشرفت و تكامل انسانها است كه هدف نهائي آفرينش محسوب مي شود .
هدفي كه بازگشتش به خود انسان است ، نه به خدا ، زيرا او وجودي است بي نهايت از تمام جهات ، و چنين وجودي كمبود در آن راه ندارد تا بخواهد با آفرينش خلق ، كمبود و نيازي را برطرف سازد .


با شما موافق نیستم چون شما از این ناراحتید که من به ریشه زدم.


امیدوارم در راهی که پیش گرفتید موفق و عاقبت به خیر باشید!


بله این امکان همیشه برای انسان هست که میتونه انتخاب کنه .گرفتید(( میتونه انتخاب کنه)) ولی این که بین چه چیزایی باید انتخاب کنه دست آدم نیست اینو دیگه باید تقدیر بگه. اگر همه دنیا هم بگن این طور نیست من قبول نمیکنم چون براش دلیل دارم.


خوب دلیلتان را میگفتید..

وقتی نتیجه دست خداست و تلاش انسان ممکنه به هر دلیلی نتیجه نده این بحث انحرافی میشه.


تلاش انسان حتما نتیجه میدهد چون وعده خداست.


این نقل قول شما رو میشه به راحتیرد کرد چون خدا هر جا که بخواد میتونه خواست خودش رو غالب کنه . حالا چهطرف زحمت کشیده باشه چه نه.مثلا همه برای ورود به دانشگاه زحمت میکشن امابا یه اتفاق کوچک ممکنه زحمتشون به باد بره. این اتفاقات همه دستخداست.این که میگی دست ماست کذب محض است و نظر شخصی خودتونه نه نظر خدا.


عزیزم بنده در مورد شام و نهار خوردن و کنکور و پارک رفتن صحبت نمیکنم. بنده در مورد اعمال اخروی بحث کردم (فمن یعمل مثقال ذره خیرا یره: هر کس به اندازه ذره ای نیکی کند نتیجه آن را خواهد دید). همه اینها که شما گفتید در قالب امتحان الهی رخ میدهد. ضمنن همانطور که قبلا گفتم این دنیا اگر هم بخواهد، قابلیت عدالت را ندارد. مثلا حقوق مردم و تناسب آن با زحمتی که میکشند.. مسلم است که ناعدالتی وجود دارد ولی همه ی اینها در قالب امتحانهای الهی هستند. یا مثلا جزای کسی که یک نفر را کشته اعدام است.. جزای کسی که صد نفر را کشته هم اعدام است و این بی عدالتی است اما خارج از توانایی این دنیا برای برقراری عدالت است. به همین ترتیب برای دیگر موارد..


من چند جمله درباره رد ادعای شمادر مورد مغرور بودن خودم بگم . اگر من مغرور بودم به گفته قرآن باید ازاحوال خودم غافل میشدم و حتی یک لحظه هم بهشون فکر نمیکردم در صورتی کهلحظه ای نیست که این فکرمن رو رها کنه و حتی یک شب نیست که به عذاب آخرتفکر نکنم


شما عدل را قبول ندارید لذا در بحث توحید، معاد و نبوت هم دچار مشکل عمده خواهید شد. به واسطه ی قبول نداشتن عدل خدا با سه سوال کل اعتقادات شما را میتوانم زیر سوال ببرم.. اگر حاضر بودید خواهم پرسید!

ولی خارج از بحث بنده هرگز خودم را برتر از کسی (از جمله شما) ندانستم. چه در بحث اعتقاد چه عمل! اما همچنان شما را متذکر میشوم که طرف حساب شما خداست و شما هم خود را محق میدانید که چرا از فلان به من داده نشده هم محق میدانید که چرا کارهای خدا اینچنین مسخره بازی است!! به هر حال خود دانید

دلیلم برای حضور تو این بحث هم همین بوده نه این که بخوام بگم عقل وشعورم از شمای مخاطب بیشتره در مورداین قضیه که گفتم خدا با ما هیچ صحبتی نکرده و بدون اجازه ما رو وارد این دنیا کرده خواستم از بی گناهی خودم دفاع کنم در حالی که شما اینو به حساب غرور من گذاشتید و دوباره به من توهین کردید.


معذرت میخوام این عبارت "بدون اجازه ما" در مقابل خداوند اگر غرور نیست پس چیست؟ این "ما" در مقابل خدا به هیچ وجه محلی از اعراب نیست دوست من! من تمایلی به ادامه این بحث ندارم ولی باور کنید این عبارت مصادیق به مراتب بدتر از غرور دارد و این نظر من است! به هر حال من خودم را در حکم قاضی نمیگذارم و بابت حرف قبلی خودم از شما عذر خواهی میکنم. الله اعلم


خدا چرا به خاطر گناه دیگری ((آدم وحوا))مارو تنزل مقامی داد .مگه ما چه گناهی کرده بودیم که سزاوار یه هم چین گرفتاری باید میشدیم؟


انسان به خاطر این گناه مجازات نشده است بلکه سیر تکاملش تغییر پیدا کرده که این مشیت الهی بوده است. وگرنه آدم و حوا هم روی همین زمین بوده اند و همه ی قوانین ما (از جمله مصائب و امتحان الهی و ..) بر اونها مترتب بوده است. از همان ابتدای خلق شدنشان.

اگر هم باید امتحانی گرفته بشه باید از آدم و حوا گرفته بشه نه ماآدمای بد بخت که نه سر پیاز بودیم و نه ته آن. این هم یکی از مصادیق بیعدالتی است که شما مصرانه از آن دفاع میکردید . شما میگفتید عدل یعنی قراردادن هر چیز جای خودش آیا با این تفسیر از قانون عدالت الهی جایگاه واقعیما این زمین است؟


خوب خود این قضیه امتحان بوده دیگه! خیر جایگاه اصلی ما زمین نیست بلکه سرای جاوید است. و به همین علت این دنیا محل گذر است و بالاخره هر کس به سوی پروردگار خود خواهد رفت!!! اینم عدالت به معنای کذایی

چه قدر شما ساده اید که متوجهنمیشید که تقدیر میتونه قدرت تصمیم های انسان رو تغییر بده. متوجه شدید((تغییر بده)) . من نگفتم تقدیر میتونه انتخاب وتصمیم گیری رو ازبین ببرهاما میتونه تغییر تو اندازش ایجاد کنه. مثلا تصمیم هایی که یه بچه پولداربالای شهر نشین میتونه برای زندگی آیندش بگیره با یه آدم مفلوک فرق داره .اینو که نمیخواید تکذیب کنید. اینو میشه به چیزای دیگه هم تعمیم داد مثلابرای دیت دار شدن یه تقدیری لازمه برای پولدار شدن یه تقدیر دیگه.


برای پول دار شدن بله ولی برای دین دار شدن خیر. مسئله همین جاست که شما با مثالهای نامناسب خودتون رو می پیچونید. دوست من برای دین داشتن هیچ چیز لازم نیست
جز داشتن ذات موحد و خداپرست که همه انسانها دارند!! فطرت انسان بر این اساس بنا شده است. شما هم هرچقدر تلاش کنی شرایط انسان رو دخیل بدونی ذات عوض بشو نیست! هر انسان بدکاری در هر شرایطی هم که بزرگ شده باشد میداند که کارش بد است چون این در ذات و فطرت انسان است!! ضمنن خدا اگر انسان رو بر سر دو راهی خوب و بد قرار دهد یعنی اینکه برای انسان تکلیف ایجاد کرده است و باز هم میگم "لا یکلف الله نفسا الا وسعها"

من ساده هستم چون این مطلب ساده هست :)



ادامه دارد....


قابل توجه جناب اسکوتر.. بنده حوزوی نیستم ولی افتخار میکنم برای بیان حقیقت به جزوه (!) مراجعه کنم. ضمنن تا کنون تنها از آیات قرآن برای پاسخگویی (ماس مالی به گفته شما) به شما استفاده کرده ام و بهتر است بدانید حتی یک بار هم برای پاسخ دادن به شما دنبال آیه در قرآن نگشته ام چرا که قبلا به اندازه کافی در این مطلب جستجو داشته ام.
دلیل دیر شدن زمان پاسخ البته مراجعه به جزوه و کتاب نبوده است بلکه من درگیر امتحانات دانشگاهم هستم و ازین بابت پوزش میخواهم. به هر حال اگر جواب بنده در حد ماسمالی و از این حرف هاست لطفا تذکر دهید چون بنده وقت اضافه برای ماست بازی ندارم! اهانت های شما را به دل نمیگیرم چراکه برای هر کار در زندگیم هدف دارم. از شما برای اینکه باعث شدید بر مطالب قدیمی مرور کنم تشکر میکنم.

چون بی صبرانه منتظر بودید مطلب را تا آنجا که توانستم جواب دادم. ادامه آن را نیز پاسخ خواهم داد. تا آن زمان لطفا مطلب جدیدی نگذارید. ممنون

با احترام
التماس دعا
New Member
New Member
پست: 15
تاریخ عضویت: یک‌شنبه ۴ مرداد ۱۳۸۸, ۱۲:۲۹ ق.ظ
سپاس‌های دریافتی: 4 بار

Re: عدالت خداوند ونقص عضو

پست توسط scooter_g_o »

سلام
لطفا سریع تر پاسخ دهید
باتشکر
New Member
New Member
پست: 1
تاریخ عضویت: دوشنبه ۶ مهر ۱۳۹۴, ۱۰:۲۰ ق.ظ

Re: عدالت خداوند ونقص عضو

پست توسط azadeh.m »

نمی دونم چقدر از تاریخ این پست می گذره اما باید نظرمو بذارم.من کاملا با حرفهای scooter-g-o موافقم به نظر من پاسخ های شما به حرفهای ایشون کاملا غیر منطقی هست و اصلا قانع کننده نیست که البته حق دارین به دلیل اینکه این جواب ها رو فقط خدا و پیامبران و امامان معصوم می دونن و هیچکس قادر به پاسخ دادن این سوالات نیست من هم بارها این مسائل به ذهنم رسیده و از هرکی پرسیدم یه سری جواب تکراریو کپی پیست کرده و تحویل داده .و اکثرا در پاسخ سوالات من اولین جوابی که می ذارن اینه.
   چون زلف و خط و خال و       هر چیزی به جای خویش نیکوست .از این جواب متنفرم وبه نظرم بی معنی ترین پاسخ گذاشتن این بیت شعره.امیدوارم نظرم تایید بشه    
ارسال پست

بازگشت به “عدل”