عصر يك جمعه ي دلگير// دلم گفت ...

مدیر انجمن: شورای نظارت

ارسال پست
Iron
Iron
پست: 55
تاریخ عضویت: سه‌شنبه ۱۵ بهمن ۱۳۸۷, ۲:۱۶ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 103 بار
سپاس‌های دریافتی: 194 بار

عصر يك جمعه ي دلگير// دلم گفت ...

پست توسط مطهره »

 به نام عشق 


 «این صدای تپش قلبم نیست 
 درحسینه ي دل سینه زنی ست» 

  و این بحر طویل است...* 




عصر یک جمعه ي دلگیر

دلم گفت بگویم بنویسم که چرا عشق به انسان نرسیده است؟

چرا آب به گلدان نرسیده است؟

چرا لحظه ي باران نرسیده است؟

وهر کس که در این خشکی دوران به لبش جان نرسیده است

به ایمان نرسیده است

و غم عشق به پایان نرسیده است.

بگو حافظ دلخسته زشیراز بیاید،

بنویسد که هنوزم که هنوز است چرا یوسف گمگشته به کنعان نرسیده است ؟


چرا کلبه احزان به گلستان نرسیده است؟

دل عشق ترک خورد،

گل زخم نمک خورد،

زمین مرد،

زمان بر سر دوشش غم و اندوه به انبوه فقط برد،فقط برد،

زمین مرد، زمین مرد ،

خداوند گواه است،دلم چشم به راه است،

و در حسرت یک پلک نگاه است،

ولی حیف نصیبم فقط آه است و همین آه خدایا برسد کاش به جایی،

برسد کاش صدایم به صدایی...


   


[HR]
* شاعر: سيد حميدرضا برقعي
Iron
Iron
پست: 55
تاریخ عضویت: سه‌شنبه ۱۵ بهمن ۱۳۸۷, ۲:۱۶ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 103 بار
سپاس‌های دریافتی: 194 بار

Re: عصر يك جمعه ي دلگير// دلم گفت ...

پست توسط مطهره »



...عصر این جمعه ي دلگیر


وجود تو کنار دل هر بیدل آشفته شود حس،

تو کجایی گل نرگس؟

به خدا آه نفس های غریب تو که آغشته به حزنی ست زجنس غم و ماتم،

زده آتش به دل عالم و آدم


مگر این روز و شب رنگ شفق یافته، در سوگ کدامین غم عظمی به تنت رخت عزا کرده ای؟ ای عشق مجسم!

که به جای نم شبنم

بچکد خون جگر دم به دم از عمق نگاهت.

نکند باز شده ماه محرم که چنین می زند آتش به دل فاطمه آهت

به فدای نخ آن شال سیاهت

به فدای رخت ای ماه!

بیا
صاحب این بیرق و این پرچم و این مجلس و این روضه و این بزم توئی ،

آجرک الله!

عزیز دو جهان یوسف در چاه ،

دلم سوخته از آه نفس های غریبت

دل من بال کبوتر شده

خاکستر پرپرشده،

همراه نسیم سحری

روی پر فطرس معراج نفس گشته هوایی

و سپس رفته به اقلیم رهایی،

به همان صحن و سرایی که شما زائر آنی

و خلاصه شود آیا که  مرا نیز به همراه خودت  

زیر رکابت

ببری تا بشوم کرب و بلایی؟

به خدا در هوس دیدن شش گوشه دلم تاب ندارد ،

نگهم خواب ندارد،

قلمم گوشه دفتر غزل ناب ندارد،

شب من روزن مهتاب ندارد،

همه گویند به انگشت اشاره

مگر این عاشق بیچاره ي دلداده ي دلسوخته ارباب ندارد...

تو کجایی؟

تو کجایی؟

شده ام باز هوایی،شده ام باز هوایی... *


[HR]

*‌بخش دوم از بحر طويل بسيار زيباي سيد حميد رضا برقعي.

دوستان توجه كنند كه سبك خواندن شعر بسيار مهم است و اميدوارم اين گونه نوشتن من خللي در آن وارد نكرده باشد. به هر حال اين شعر بايد
حتما به صورت بحر طويل خوانده شود تا سبك و زيبايي آن حفظ گردد.
Iron
Iron
پست: 55
تاریخ عضویت: سه‌شنبه ۱۵ بهمن ۱۳۸۷, ۲:۱۶ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 103 بار
سپاس‌های دریافتی: 194 بار

Re: عصر يك جمعه ي دلگير// دلم گفت ...

پست توسط مطهره »

گریه کن

گریه وخون گریه کن، آری

که هر آن مرثیه را خلق شنیده است

شما دیده ای آن را

و اگر طاقتتان هست،

کنون من نفسی روضه ز مقتل بنویسم،

و خودت نیز مدد کن که قلم در کف من

هم چو عصا در ید موسی بشود چون تپش موج مصیبات بلند است،

به گستردگی ساحل نیل است،

و این بحر طویل است

وببخشید که این مخمل خون، بر تن تبدار حروف است

که این روضه ي مکشوف لهوف است،

عطش بر لب عطشان لغات است

و صدای تپش سطر به سطرش همگی موج مزن آب فرات است،

و ارباب همه سینه زنان، کشتی آرام نجات است ،

ولی حیف که ارباب «قتبل العبرات» است،

ولی حیف که ارباب«اسیر الکربات» است،

ولی حیف هنوزم که هنوز است

حسین ابن علی تشنه ي یار است

و زنی محو تماشاست زبالای بلندی،

الف قامت او دال و همه هستی او در کف گودال و سپس آه که «الشّمرُ ...»

خدایا چه بگویم «که شکستند سبو را و بریدند ...»

دلت تاب ندارد

به خدا با خبرم

می گذرم از تپش روضه که خود غرق عزایی،

تو خودت کرب و بلایی،

قسمت می دهم آقا به همین روضه که در مجلس ما نیز بیایی،

تو کجایی ... تو کجایی... .

[HR]
  سيد حميدرضا برقعي/ زمستان ۸۶ / سوم محرم     * ظاهرا اين بحر طويل را جناب سلحشور، مداح اهل بيت خوانده اند؛ متاسفانه بنده اين مداحي را ندارم و خوش حال مي شوم اگر دوستاني به اين مداحي دسترسي دارند، در سايت قرار دهند تا همگي استفاده كنيم. 
New Member
New Member
پست: 2
تاریخ عضویت: چهارشنبه ۲ اردیبهشت ۱۳۸۸, ۱۱:۵۴ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 1 بار
سپاس‌های دریافتی: 6 بار

Re: عصر يك جمعه ي دلگير// دلم گفت ...

پست توسط atefehkhani »

[External Link Removed for Guests]
New Member
New Member
پست: 1
تاریخ عضویت: جمعه ۴ اردیبهشت ۱۳۸۸, ۱۱:۵۴ ق.ظ
سپاس‌های ارسالی: 2 بار
سپاس‌های دریافتی: 1 بار

Re: عصر يك جمعه ي دلگير// دلم گفت ...

پست توسط tameshk »

بسیار بسیار زیبا بود.تصویر
مدتها بود که شعری با این شکوه و معرفت نخوانده بودم. کاش باز هم از این شاعر توانا اشعاری را در سایت قرار دهید.
New Member
New Member
پست: 2
تاریخ عضویت: چهارشنبه ۲ اردیبهشت ۱۳۸۸, ۱۱:۵۴ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 1 بار
سپاس‌های دریافتی: 6 بار

Re: عصر يك جمعه ي دلگير// دلم گفت ...

پست توسط atefehkhani »

قسمت دوم
Bronze
Bronze
پست: 52
تاریخ عضویت: پنج‌شنبه ۱۶ آبان ۱۳۸۷, ۹:۵۴ ق.ظ
سپاس‌های ارسالی: 76 بار
سپاس‌های دریافتی: 195 بار

Re: عصر يك جمعه ي دلگير// دلم گفت ...

پست توسط bidemajnon »

سلام
منم از این شعر زیبا لذت بردم
خدا همتون رو خیر بده

فقط ممکنه که لینک این فایل صوتی رو بدونه پیوست بزارین. برای دانلود
اینجوری نمیشه دانلود کرد
Administrator
Administrator
پست: 2244
تاریخ عضویت: یک‌شنبه ۱ بهمن ۱۳۸۵, ۱۱:۵۲ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 10691 بار
سپاس‌های دریافتی: 5476 بار
تماس:

Re: عصر يك جمعه ي دلگير// دلم گفت ...

پست توسط Mohsen1001 »

وحید چان فایل صوتی براحتی دانلود میشه و مشکلی نداره :D
Old-Moderator
Old-Moderator
پست: 966
تاریخ عضویت: جمعه ۲۳ فروردین ۱۳۸۷, ۷:۱۷ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 973 بار
سپاس‌های دریافتی: 1783 بار
تماس:

Re: عصر يك جمعه ي دلگير// دلم گفت ...

پست توسط سعید منتظر »

دوستان دوستان توجه کنید , یه خبر مهم:

آقا محسن تو پست قبل وحید جانُ گفت وحید چان :grin: :z:b (شوخی)

عزیزان کسی فایل تصویری از این آقای برقعی نداره؟!

ممنون میشم :razz:
 روزگاری‌ست که شیطان میگوید: انسان پیدا کنید ، سجده خواهم   [HIGHLIGHT=#FFFF00][HIGHLIGHT=#DBE5F1] +ـ+ـ+ـ+ـ+ـ+ـ+     [HIGHLIGHT=#FFFF00][HIGHLIGHT=#DBE5F1] +ـ+ـ+     [External Link Removed for Guests]  [External Link Removed for Guests][External Link Removed for Guests][External Link Removed for Guests][External Link Removed for Guests] 
Bronze
Bronze
پست: 315
تاریخ عضویت: جمعه ۲۰ دی ۱۳۸۷, ۶:۰۲ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 1643 بار
سپاس‌های دریافتی: 1131 بار

Re: عصر يك جمعه ي دلگير// دلم گفت ...

پست توسط mahdieh »

 عصر یک جمعه دلگیر ،دلم گفت بنویسم از یک عشق  
عشقی که به اخلاص نرسیده است غم عشقی که به منزل نرسیده!  
عشق به مقصود نرسیده   
زخمم نمک خورده بال و پرم سوخت که؛ زمین خورده تنم،سوخته از بار گناه   
سرم پایین از شرم، کمر خم از بار گناه است...    
 پس تو کجایی ؟ دلنگرانم ... !  
دلم در پی سویت ....   
چشم   
کجایی مرحم زخمم...؟   
تو کجایی ای گل نرگِس زهرا(س)  
شده ام باز هوایی..توکجایی؟  
نشوم گمگشته بی صاحب ؟!؟  
پس تو کجایی؟  
بیا آقا گمگشته راهم ...  
پرگناه بی سر سامانم ...
....
آقا مگر این عشق ارباب ندارد؟  
مگر این دل زخم خورده درمان ندارد؟  
بیا ای مرحم جانــــــــم   
عصر این جمعه دلگیر تــــــو را به جان مادرت ... رهایم نکن آقا دلم پرگناه   
با دل آواره شدم سنگ ؛ چاره ندارم...   
آه شکستم...
شکستم ...
شکستم..
ه
ه
ه
 
ارسال پست

بازگشت به “شعر”