« بــَــداء » محور تغییرات قضای الهی

مدیر انجمن: شورای نظارت

ارسال پست
Administrator
Administrator
پست: 2244
تاریخ عضویت: یک‌شنبه ۱ بهمن ۱۳۸۵, ۱۱:۵۲ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 10691 بار
سپاس‌های دریافتی: 5476 بار
تماس:

« بــَــداء » محور تغییرات قضای الهی

پست توسط Mohsen1001 »

 تصویر 

همانطور که در بحث قضا و قدر ، گذشت ؛ مقدرات الهی در مرحله " قدر " معین می شوند و سپس در

مرحله " قضا " به اجرا در می آیند .

اما گاهی امکان دارد که این قضای الهی اجرا نشود و تغییر کند . این تغییر را « بـَـداء » گویند .

این امر نشانه ای از قدرت خداوند می باشد ، تا معلوم گردد که دست خدا بسته نیست و هر اراده ای از او قابل اجرا ست .

و تغییر در قضای او امری است ممکن . همانگونه که در احادیث هم داریم که دعا می تواند قضا را تغییر دهد ، هر چند قضا محکم باشد !


اما در این مسئله بسیار مهم ، که بداء نامیده می شود ، مناقشات و بحث های بسیاری صورت گرفته است ؛ به عنوان مثال

و عده ای اشکال کرده اند که این تغییر ، آیا از روی علم الهی صورت می پذیرد یا به تناسب اینکه تغییر جدیدی است ، پس برای خدا هم تازگی داشته

و نسبت به آن علم نداشته است ؟ و نیز بسیاری بحث های مهم و کلیدی دیگر ...


[align=center]که در این باره ، إن شاء الله موضوعات مختلف را مطرح و به بررسی آنها می پردازیم .  


امید است که مطالب ارائه شده ، مورد استفاده همه خوانندگان و حقیقت جویان ، قرار گیرد . إن شاء الله

موفق باشید:razz:
آخرین ويرايش توسط 1 on Mohsen1001, ويرايش شده در 0.
Administrator
Administrator
پست: 2244
تاریخ عضویت: یک‌شنبه ۱ بهمن ۱۳۸۵, ۱۱:۵۲ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 10691 بار
سپاس‌های دریافتی: 5476 بار
تماس:

پست توسط Mohsen1001 »

 « يَمْحُوا اللَّهُ مَا يَشاءُ وَ يُثْبِت وَ عِندَهُ أُمُّ الْكتاَبِ »

خداوند هر چه را بخواهد، محو و نابود، و هر چه را بخواهد اثبات مى كند و ام الكتاب (= لوح محفوظ) نزد اوست . رعد / 39
 

معناى بداء در لغت و اصطلاح

نخست - معناى لغوى بداء:

بدا در لغت دو معنى دارد:

1 - بدا الامر بدوا و بداء، يعنى : اين موضوع آشكار و واضح شد. پس ،

يكى از معانى بداء آشكار شدن و وضوح است .


2 - بدا له فى الامر كذا، يعنى : در اين موضوع چنين رايى برايش پيدا شد؛ راى تازه اى پيدا كرد.


دوم - معناى بداء در اصطلاح علماى عقايد اسلامى :


علماى عقايد اسلامى گفته اند:

بداء درباره خداوند، آشكار كردن چيزى است كه بر بندگان مخفى بوده و ظهورش براى آنان تازگى دارد.


بنابراين ، كسانى كه پنداشته اند مقصود از بداء درباره خداوند اين است كه براى حق تعالى نيز، همانند مخلوقات ، راى تازه اى - غير از آنچه پيش از بداء داشته - پيدا مى شود،

سخت در اشتباهند، راستى را كه خداوند برتر و بالاتر از آن است كه مى پندارند.

 ادامه دارد... 
Administrator
Administrator
پست: 2244
تاریخ عضویت: یک‌شنبه ۱ بهمن ۱۳۸۵, ۱۱:۵۲ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 10691 بار
سپاس‌های دریافتی: 5476 بار
تماس:

پست توسط Mohsen1001 »

[align=center]معناى بداء در قرآن كريم  

الف - خداى متعال در دو موضع از سوره رعد آيات (7 و 27) مى فرمايد:


و يقول الذين كفروا لو لا انزل عليه آيه من ربه ...

كسانى كه كافر شدند مى گويند: چرا آيت و معجزه اى از پروردگارش بر او نازل نشده ؟...



سپس در آيات (38 - 40) همان سوره مى فرمايد:


... و ما كان لرسول ان ياتى بايه الا باذن الله لكل اجل كتاب O يمحو الله ما يشاء و يثبت و عنده ام الكتاب O و ان ما نرينك بعض الذى نعدهم او نتوفينك فانما عليك البلاغ و علينا الحساب O

هيچ پيامبرى را نشايد كه آيت و معجزه اى بياورد مگر به فرمان خدا. هر دورانى را سرنوشتى است .

خداوند هر چه را بخواهد محو و نابود، و هر چه را بخواهد اثبات و بر جاى مى گذارد، و ام الكتاب (= لوح محفوظ) نزد اوست .

و اگر پاره اى از آنچه را كه به آنان وعده مى دهيم به تو نشان دهيم ، يا تو را (پيش از موعد) بميرانم ، در هر حال ، آنچه بر عهده توست تنها تبليغ و رساندن است ، حساب (آنان ) بر ماست .



شرح كلمات



1 - آيه

آيه در لغت علامت و نشان آشكار است .

چنانكه اين شاعر گفته است :

و فى كل شى له آيه
تدل على انه واحد

در هر چه كه بنگرى نشانه آشكار وجود خداوند و دليل روشن يكتائى او است .


معجزات انبيا از آن رو آيت نام گرفته كه نشان درستى آنان ، و دليلى بر قدرت الهى است .

همو كه ايشان را توان آوردن چنان معجزاتى مانند عصاى موسى و ناقه صالح بخشيده و در آيات (67) سوره شعرا و (73) سوره اعراف بدان اشارت فرموده است .

قرآن كريم ، همچنين انواع عذاب ها را كه خداوند بر امت هاى كافر نازل فرموده ، آيت ناميده است .


چنانكه در سوره شعراء درباره قوم نوح مى فرمايد:


ثم اعرفنا الباقين O ان فى ذلك لايه ...

سپس برجاى ماندگان را عرق كرديم . راستى را كه در آن آيت و نشانه اى است .
شعراء / 120 - 121


و درباره قوم هود مى فرمايد:


فكذبوه فاهلكناهم ان فى ذلك لايه

آنان پيامبرشان هود را تكذيب كردند، ما هم نابودشان كرديم . راستى را كه در آن آيت و نشانه اى است .
هود / 139



و درباره قوم فرعون در سوره اعراف فرموده :


فارسلنا عليهم الطوفان و الجراد و القمل و الضفادع و الدم آيات مفصلات

پس ، طوفان و ملخ و آفت گياهى و قورباغه و خون را - كه آيات و نشانه هاى جدا جدا بودند - بر آنان فرستاديم .
اعراف / 133



2 - اجل

اجل يعنى :

مدت ، وقت و زمان محدود، سرانجام و پايان كار.

اينكه مى شود: فلان كس اجلش فرا رسيد، يعنى : مرد و مدت عمرش به سر آمد. و اينكه گفته مى شود: براى آن اجلى تعيين شده ، يعنى : براى آن وقت محدودى قرار داده اند.


3 - كتاب

براى كتاب معانى متعددى است و مقصود از آن در اينجا مقدار نوشته شده يا مقدر است ،

و معناى : لكل اجل كتاب كه در آيه آمده اين است كه : زمان آوردن معجزه به وسيله پيامبر صلى الله عليه و آله از پيش ‍ تعيين شده ، يعنى : هر دورانى را سرنوشتى معين است .


4 - يمحو

يمحو يعنى :

محو مى كند، زايل مى گرداند. محو در لغت به معناى باطل كردن و از بين بردن است .


همان گونه كه خداى متعال در سوره اسراء (12) مى فرمايد:


فمحونا آيه الليل و جعلنا آيه النهار مبصره

پس نشانه شب را محو كرده و نشانه روز را روشنى بخش قرار داديم .




و در سوره شورى (24) مى فرمايد:


و يمح الله الباطل و يحق الحق بكلماته

خداوند باطل را محو و نابود و حق را به فرمان خود ثابت و استوار مى دارد.



يعنى آثار باطل را از بين مى برد.

[align=left]ادامه دارد... 
Administrator
Administrator
پست: 2244
تاریخ عضویت: یک‌شنبه ۱ بهمن ۱۳۸۵, ۱۱:۵۲ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 10691 بار
سپاس‌های دریافتی: 5476 بار
تماس:

پست توسط Mohsen1001 »

تفسير آيات

خداى سبحان در آيات گذشته مى فرمايد:

كفار قريش از رسول خدا صلى الله عليه و آله درخواست كردند تا براى آنان معجزاتى بياورد، خداوند نوع درخواست آنان را نيز در سوره اسراء ( آیات 90 - 92 ) بيان داشته و فرموده :


«و قالوا لن نومن لك حتى تفجر لنا من الارض ينبوعا... او تسقط السماء كما زعمت علينا كسفا او تاتى بالله و الملائكه قبيلا»

ترجمه :

و گفتند: ما هرگز به تو ايمان نمى آوريم تا آنكه چشمه جوشانى از اين سرزمين براى ما بيرون آورى ...

يا قطعات آسمان را - آن گونه كه مى پندارى - بر سر ما فرود آورى ، يا خداوند و فرشتگان را در برابر ما بياورى.




و در آيه (38) سوره رعد مى فرمايد:


و ما كان لرسول ان ياتى بايه : هيچ پيامبرى حق ندارد معجزه اى را - كه از او خواسته اند - بياورد .

الا باذن الله : مگر به فرمان خدا.


زيرا، هر كارى در تقدير مكتوب الهى زمان ويژه اى دارد.



خداوند در آيه بعد، بدون فاصله ، استثناى از تقدير مكتوب را بيان داشته و مى فرمايد:


يمحو الله ما يشاء : خداوند هر چه را بخواهد محو مى كند،


يعنى : دست خدا بسته نيست و هر جا كه خواست رزق و اجل و سعادت و شقاوت را در اين مكتوب مقدر، تغيير مى دهد.


و يثبت : و هر چه را بخواهد - از نانوشته ها - در آن جاى مى دهد.


زيرا :


و عنده ام الكتاب : اصل كتاب تقدير و سرنوشت يعنى لوح محفوظ كه هيچ گونه تغيير و تبديلى در آن نيست ، نزد خداست .



بدين خاطر بعد از آن مى فرمايد:


و ان ما نرينك بعض الذى نعدم : و اگر پاره اى از مجازات ها را كه به آنان وعده مى دهيم (در زمان حيات ) به تو نشان دهيم ،


او نتوفينك : يا تو را (پيش از آن ) بميرانيم ،


فانما عليك البلاغ : در هر حال ، تو تنها ابلاغ كننده اى و بس .




طبرى و قرطبى و ابن كثير در تفسير اين آيه روايتى آورده اند كه مويد گفتار ماست و فشرده آن چنين است :


خليفه دوم عمر بن خطاب پيرامون خانه خدا طواف مى كرد و مى گفت :


«اللهم ان كنت كتبتنى فى اهل السعاده فاثبتنى فيها، و ان كنت كتبتنى فى اهل الشقاوه و الذنب فامحنى و اثبتنى فى اهل السعاده و المغفره ، فانك تمحو ما تشاء و تثبت و عندك ام الكتاب»

خدايا: اگر مرا در زمره سعادتمندان قرار داده اى ، در آن استوارم دار، و اگر از شقاوتمندان و گناهكارانم نوشته اى ، نامم را از آن محو و در ميان سعادتمندانم جايگزين بفرما.

زيرا ، تو هر چه را بخوانى محو يا برقرار مى دارى.



و از قول صحابى پيامبر ابن مسعود روايت شده كه مى گفت :


«اللهم ان كنت كتبتنى فى السعداء فاثبتنى فيهم ، و ان كنت كتبتنى فى الاشقياء فامحنى من الاشقياء و اكتبتنى فى السعداء، فانك تمحو ما تشاء و تثبت و عندك ام الكتاب»

خدايا: اگر مرا در زمره سعادتمندان قرار داده اى ، در بين آنان استوارم دار، و اگر در زمره شقاوتمندانم نوشته اى ، از ميان اشقيايم محو و در بين سعادتمندانم جاى گزين فرما.

زيرا ، تو هر چه را بخواهى محو يا برقرار مى دارى ، و كتاب اصلى نزد توست .




و از قول ابى وائل آورده اند كه بارها مى گفت :


«اللهم ان كنت كتبتنا اشقياء فامح و اكتبنا سعداء. و ان كنت كتبتنا سعداء فاثبتنا، فانك تمحو ما تشاء و تثبت و عندك ام الكتاب»

خدايا: اگر ما را در زمره بدبختان قرار داده اى ، از بين آنان محو و در زمره نيك بختانمان جاى گزين فرما، و اگر در زمره نيك بختان قرارمان داده اى در آن استوارمان دار.

زيرا، تو هر چه را بخواهى محو يا برقرار مى دارى ، و كتاب اصلى نزد توست .
(1)



در بحارالانوار آمده است :


«و ان كنت من الاشقياء فامحنى من الاشقياء و اكتبنى من السعداء، فانك قلت فى كتابك المنزل على نبيك صلواتك عليه و آله : يمحو الله ما يشاء و يثبت و عنده ام الكتاب»

و اگر از بدبختانم ، مرا از زمره آنان محو و در بين نيك بختان جايگزين فرما.

زيرا ، تو در كتاب خود كه بر پيامبرت صلى الله عليه و آله نازل شده فرموده اى : خداوند هر چه را بخواهد محو يا برقرار مى دارد و كتاب اصلى نزد اوست .
(2)


پی نوشتها :
-------------------
1-هر سه حديث را طبرى در تفسير آيه آورده است . ابو وائل شقيق بن مسلمه اسدى كوفى است ، شرح حال او در تهذيب التهذيب (10 / 354) چنين است كه :
ثقه است و مخضرم (= جاهليت و اسلام را درك كرده است ) در زمان صحابه و تابعين حضور داشته و در خلافت عمربن عبدالعزيز در سن يكصد سالگى از دنيا رفته است .

2-بحار ج 98 ص 162.

 ادامه دارد ... 
Administrator
Administrator
پست: 2244
تاریخ عضویت: یک‌شنبه ۱ بهمن ۱۳۸۵, ۱۱:۵۲ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 10691 بار
سپاس‌های دریافتی: 5476 بار
تماس:

پست توسط Mohsen1001 »

قرطبى نيز، در ذيل روايتى كه از صحيح بخارى و مسلم آورده ، بر اين معنى استدلال كرده است ، روايت مى گويد:


رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود :


« من سره ان يبسط به فى رزقه و ينساله فى اثره - اجله - فليصل رحمه »

كسى كه از وسعت روزى و زيادتى عمر خشنود مى گردد، به خويشاوند خود نيكى نمايد.
(3)


و از ابن عباس نقل كرده كه او در جواب كسى كه پرسيد:

چگونه در عمر و اجل زيادتى مى شود؟ گفت :

خداى عز و جل فرموده :


« هو الذى خلقكم من طين ثم قضى اجلا و اجل مسمى عنده »

او كسى است كه شما را از گل آفريد، سپس مدتى مقرر داشت ، و اجل حتمى نزد اوست.
(4)



ابن عباس گفت :

اجل اول در آيه ، اجل بنده از تولد تا مرگ است ،

اجل دوم - يعنى آنچه نزد خداست - از زمان مرگ تا قيامت است كه در برزخ به سر مى برد، و كسى جز خدا آن را نمى داند.


پس ، اگر بنده اى از خدا بترسد و صله رحم به جاى آورد ، خداوند هر چه بخواهد از عمر برزخى او كاسته و به عمر اولش مى افزايد ،

و اگر نافرمانى كند و قطع رحم نمايد، خداوند هر چه بخواهد از عمر دنيائى اش كاسته و به عمر برزخى اش مى افزايد... (5)


ابن كثير بر اين استدلال افزوده و سخنى گفته كه فشرده آن چنين است :


اين سخن با روايتى كه احمد و نسائى و ابن ماجه آورده اند هماهنگ مى نمايد، آنان آورده اند كه

رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود:


« ان الرجل ليحرم الرزق بالذنب يصيبه و لايرد القدر الا الدعاء و لا يزيد فى العمر الا البر »

انسان گاهى به خاطر گناه از روزى محروم مى گردد، و چيزى جز دعا بلا و سرنوشت را باز نمى گرداند، و چيزى جز نيكى عمر را نمى افزايد.
(6)


و در حديث ديگرى فرموده :


َ« ان الدعاء و القضاء ليعتلجان بين السماء و الارض »

دعا و سرنوشت در ميان آسمان و زمين با هم مبارزه مى كنند. (7)


آنچه آورديم يكى از چند وجهى بود كه در معناى اين آيه گفته اند، وجوه ديگرى نيز در معناى آيه آورده اند،

مانند اين سخن كه : مراد از محو و اثبات در آيه :


محو حكمى و اثبات حكم ديگر است .

يعنى نسخ احكام شريعت ، و درست تر آن است كه بگوئيم : مقصود در آيه همه را شامل است ،


چنانكه قرطبى نيز اين را برگزيده و گفته است :

... اين آيه عام است و شامل همه چيز مى گردد، و اين اظهر است و خدا داناتر. (8)


طبرى و سيوطى از قول ابن عباس آورده اند كه او درباره اين آيه : يمحو الله ما يشاء و يثبت و عنده ام الكتاب گفته است :


خداوند امور هر سال را در شب قدر تقدير و برنامه مى كند جز نيك بختى و بدبختى را... (9)


ب - خداى سبحان در سوره يونس آیه 98 مى فرمايد:


« فلولا كانت قريه آمنت فنفعها ايمانها الا قوم يونس لما آمنوا كشفنا عنهم عذاب الخزى فى الحيوه الدنيا و متعناهم الى حين »


چرا هيچ يك از مردم شهرها و آبادى ها ايمان نياوردند تا ايمانشان سودشان دهد؟

مگر قوم يونس كه چون ايمان آوردند، عذاب ذلت و خوارى را در زندگى دنيا از آنان برداشتيم ، و تا مدتى آنان را برخوردار ساختيم.



پی نوشتها :
------------------
3-صحيح بخارى (جلد 3 ص 34) كتاب الادب باب (12 و 13)، و صحيح مسلم ص 1982 حديث (20 و 21) از باب صله رحم و مسند احمد (جلد 3 ص 247 و 266 و جلد 5 ص 76).
4-انعام / 2.
5-تفسير قرطبى (جلد9 ص 329 - 331).
6-مقدمه سنن ابن ماجه باب 10 حديث 90.
7-تفسير ابن كثير جلد 2 ص 519.
8-تفسير قرطبى جلد 2 ص 329.
9-تفسير طبرى جلد 13 ص 111 و تفسير سيوطى جلد 4 ص 65. - عبارت از طبرى است .
ارسال پست

بازگشت به “خدا شناسی”