نگاهی به حدیث منزلت

مدیر انجمن: شورای نظارت

ارسال پست
Commander
Commander
پست: 2503
تاریخ عضویت: جمعه ۱۱ آبان ۱۳۸۶, ۳:۰۶ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 7581 بار
سپاس‌های دریافتی: 6236 بار
تماس:

Re: نگاهی به حدیث منزلت

پست توسط مائده آسمانی »

 به نام خدا  



حديث منزلت از ديدگاه ابن تيميّه

ابن تيميّه نيز چنين اشكالى را به اين حديث دارد. از اين رو به بررسى نظريه وى مى پردازيم.

با مراجعه به كتاب منهاج السنّه ابن تيميّه خواهيم ديد جاى جاى اين كتاب از بغض و دشمنى به امير مؤمنان على عليه السلام و


عيب جويى و طعنه بر ايشان مملو است. وى در فرازى از كتابش چنين مى نويسد:

هر گاه پيامبر به سفرى مى رفت ـ به جنگ، يا عمره و يا حج ـ يكى از اصحابش را در مدينه به جاى خود قرار مى داد، تا آن جا كه


نوشته اند در يكى از سفرها، ابن اُمّ مكتوم را جانشين خود در مدينه قرار داد. هيچ كس اين جانشينى ابن اُمّ مكتوم را شأن و رتبه اى


براى او نمى شمارد.

آن گاه ابن تيميّه به حديث منزلت اشاره مى كند و مى گويد:

هنگامى كه جنگ تبوك (آخرين جنگ پيامبر) آغاز شد، پيامبر به هيچ كس اجازه سرپيچى و تخلّف از سپاه را نداد. مردم در هيچ جنگى به


مانند اين جنگ با پيامبر همراه نشدند. فقط زنان، كودكان، آن هايى كه به خاطر ناتوانى نمى توانستند پيامبر را همراهى كنند و منافقان


در مدينه ماندند.

در مدينه مؤمنان دلاورى نبودند تا همانند گذشته پيامبر كسى را بر آنان به عنوان جانشين خود قرار دهد. از طرفى آنان كه در مدينه مانده


بودند، جز ناتوانان، كودكان و زنان نبودند، از اين رو نيازى نبود كه پيامبر براى اين ها شخص مهمّ و سرشناسى از اصحابش را جانشين قرار


دهد; بلكه اين جانشينى از تمامى جانشينى هايى كه معمولاً پيامبر انجام مى داد بى ارزش تر بود; يعنى جانشينى على در جريان تبوك


حتى از جانشينى ابن اُم مكتوم نيز بى ارزش تر و كم اهميت تر است!!.

ابن تيميّه مى افزايد: علت جانشينى على در مدينه اين بود كه چون در آن شهر مردان زيادى از مؤمنان نيرومند نبودند تا نياز باشد كسى


را بر آنان جانشين خود قرار دهد، بنا بر اين هر كسى را كه پيامبر قبل از اين ماجرا به جاى خود در مدينه گمارده بود، برتر از جانشينى


على خواهد بود.

از همين رو على با گريه نزد پيامبر آمد و گفت: آيا مرا با زنان و كودكان مى گذارى؟

پيامبر به او گفت:


به خاطر امانت دارى تو را جانشين خود قرار دادم و هيچ گاه جانشينى پيامبر عيب و نقص نيست، همان طور كه موسى هارون را براى قوم


خود جانشين قرار داد.

از طرفى پادشاهان و ديگران هر گاه به جنگ مى روند، كسى را همراه خود مى برند كه بهره زيادى از او برده و به كمكش نياز دارند و از


مشورت ها و پيشنهادهاى وى استفاده كرده و از زبان، دست و شمشير او سود مى جويند. از اين رو پيامبر در اين نبرد نيازى به على


نداشت تا با او مشورت كند، يا از زبان، دست و شمشير او استفاده كند!


به همين جهت ديگران را همراه خود برد; زيرا آن ها در اين امور به كارش مى آمدند.

او در ادامه مى گويد: تشبيه كردن دو چيز به يكديگر مستلزم آن نيست كه در تمام جهات آن دو مثل هم باشند; بلكه بايد ديد كلام در چه


مقامى است. آيا روايتى را ـ كه در دو كتاب صحيح (بخارى و مسلم) نقل شده و ثابت است ـ ملاحظه نمى كنى؟ كه در اين روايت وقتى


پيامبر درباره اسيران با ابوبكر مشورت كرد او گفت: در مقابل آن ها پول و فديه بگير و آن ها را آزاد كن.

سپس با عمر مشورت كرد او گفت: آن ها را به قتل برسان.

پس از آن پيامبر فرمود: اكنون جايگاه اين دو رفيق را به شما مى گويم. تو اى ابوبكر! به مانند ابراهيمى! و تو اى عمر! به مانند نوح!

بنا بر اين، اگر پيامبر به كسى بفرمايد: تو مانند ابراهيم و عيسى هستى; و به ديگرى بفرمايد: تو مانند نوح و موسى هستى، مهم تر


و برتر از آن است كه بفرمايد: تو براى من همانند هارون براى موسى هستى.

آن چه بيان شد، بخشى از سخن ابن تيميّه بود. از خداوند سبحان مى خواهيم با اين مرد به عدلش رفتار كند و در ازاى هر كلمه آن چه


را كه سزاوار آن است جزايش دهد.
تصویر
Commander
Commander
پست: 2503
تاریخ عضویت: جمعه ۱۱ آبان ۱۳۸۶, ۳:۰۶ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 7581 بار
سپاس‌های دریافتی: 6236 بار
تماس:

Re: نگاهی به حدیث منزلت

پست توسط مائده آسمانی »

 به نام خدا 




ردّ ديدگاه ابن تيميّه
اكنون به اختصار ديدگاه ابن تيميه را از چند محور بررسى مى كنيم:

نخست : در احاديثى كه پيش تر نقل كرديم ـ و آن چه خواهد آمد ـ در اين زمينه تعبيرهاى گوناگونى آمده است.


در نقلى آمده كه پيامبر اكرم صلى اللّه عليه وآله به امير مؤمنان على عليه السلام فرمود:


إنّه لابدّ أن أقيم أو تقيم.

حتماً يا من بايد در مدينه بمانم و يا تو.


پيامبر در تعبيرى ديگر فرمود:

فإنّ المدينة لا تصلح إلاّ بي أو بك.

امور مدينه جز به وسيله من و يا تو سامان نمى يابد.

در سخن ديگرى مى خوانيم كه حضرتش فرمود:

إنّه لا ينبغي أن أذهب إلاّ وأنت خليفتي.
به هيچ وجه سزاوار نيست كه من بروم مگر آن كه تو جانشين من باشى.
از اين عبارات به خوبى استفاده مى شود كه هيچ كس نمى توانسته در آن موقعيت جانشين پيامبر خدا صلى اللّه عليه وآله در مدينه


باشد، و تنها شخص پيامبر و يا امير مؤمنان على عليه السلام مى توانستند به كارهاى مدينه رسيدگى كرده و آن ها را سامان دهند.


روشن است كه در آن زمان، شرايط خاصّى بر مدينه حكمفرما بوده و منافقان دسيسه هايى داشته و نقشه هايى در سر مى پروراندند


كه هيچ يك از صحابه توان و صلاحيت مقابله و خنثى كردن آن ها را نداشتند و اين كار فقط از عهده دو نفر برمى آمده:


يا شخص پيامبر صلى اللّه عليه وآله و يا امير مؤمنان على عليه السلام.


به راستى اگر اين جانشينى براى على عليه السلام هيچ فضل و مقامى را اثبات نمى كند; بلكه از جانشينان پيشين پيامبر بى ارزش تر


است; پس چرا عمر آرزو مى كرد كه اين مقام و جانشينى براى او باشد؟


چرا سعد بن ابى وَقّاص آرزو داشت كه او به چنين مقامى مى رسيد؟

دوم : ابن تيميّه گفت: «على در حالى كه اشك از ديدگانش جارى بود به نزد پيامبر آمد».

اين سخن ابن تيميّه دروغ است. گريه امير مؤمنان على عليه السلام به اين جهت بود كه در آن نبرد حضور نداشته و هم چنين به جهت


نكوهش هايى كه از منافقان مى شنيده است، نه به اين جهت كه پيامبر او را در ميان زنان و كودكان به جاى خود گمارده است.

به سخن ديگر، امير مؤمنان على عليه السلام كه به پيامبر عرضه داشت:


أتخلّفني في النساء والصبيان؟

آيا مرا در ميان كودكان و زنان به جاى خود قرار مى دهى؟

اين سخن پيش از خروج رسول خدا براى جنگ از مدينه بود; اما گريه كردن امير مؤمنان على عليه السلام و بيرون آمدن از مدينه و ملاقات


با پيامبر پس از خروج پيامبر اكرم صلى اللّه عليه وآله از مدينه بود و علّت گريه آن حضرت نيز تنها به خاطر سخنان و شايعات منافقان بود،


نه اين كه چون اين جانشينى بى ارزش بوده آن حضرت مى گريسته است. از اين رو روشن شد كه سخن ابن تيميّه «هنگامى كه على ع


ديد براى زنان و كودكان خليفه شده، از روى اعتراض گريست»، تهمت و ناروايى بزرگ در حق امير مؤمنان على عليه السلام است.


سوم : ابن تيميّه حديثى را از پيامبر خدا صلى اللّه عليه وآله نقل كرده كه در آن حديث حضرتش ابوبكر را به ابراهيم عليه السلام و عمر


را به نوح عليه السلام تشبيه نموده است. وى پس از نقل اين حديث چنين اظهار نظر نمود: «اين حديث در صحيح بُخارى و صحيح مسلم


آمده است».

روشن است كه چنين سخنى دروغى بيش نيست; چرا كه صحيح بُخارى و مسلم در دست رس شماست; ببينيد آيا چنين حديثى در آن


دو كتاب موجود است؟!
گواه اين مطلب، چاپ جديد منهاج السنّه است كه توسط دكتر محمد رشاد سالم تحقيق شده و در نُه جلد در عربستان سعودى به چاپ


رسيده است. مى توانيد متن آن را ملاحظه كنيد و استشهاد ابن تيميّه به اين حديث و نسبت آن را به صحيحين مشاهده كنيد.


محقق اين كتاب در ذيل سخن ابن تيميّه در پاورقى مى نويسد:
به راستى اين حديث فقط در مسند احمد آمده است و محقق آن ـ يعنى شيخ احمد شاكر كه در چاپ جديد، مسند احمد را تحقيق كرده


است ـ مى گويد: اين حديث ضعيف است.

اين حديث در كتاب مناقب الصحابه احمد بن حنبل نيز آمده است. اين كتاب به تازگى در دو جلد در كشور عربستان سعودى چاپ شده


است. محقق آن كتاب نيز پس از نقل اين حديث در پاورقى مى نويسد: سند اين حديث ضعيف است.


در نتيجه اين حديث در دو كتاب صحيح بُخارى و مسلم نيامده تا بتواند در مقابل حديث منزلتى كه در هر دو كتاب صحيح آمده است معارضه


كند. اين حديث در پاره اى از كتاب ها آمده و پژوهشگران آن كتاب ها نيز در پاورقى هايى كه بر اين كتاب نوشته اند، به ضعف اين حديث


تصريح كرده اند.


گويى ابن تيميّه گمان نمى كرده كه كسى كتابش را خواهد ديد و به صحيح بخارى و مسلم مراجعه خواهد كرد و دروغ پردازى و فريب


كارى او را آشكار خواهد ساخت.


ما در مورد طعنه هايى كه ابن تيميه در اين عبارت به امير مؤمنان على عليه السلام زد و ناروايى هاى كه به آن حضرت روا داشت،


سكوت مى كنيم و ـ چنان چه گفتيم ـ پاسخش را به خداى بزرگ حواله مى دهيم كه او برترين حاكمان است.
تصویر
Junior Member
Junior Member
پست: 39
تاریخ عضویت: جمعه ۱۹ بهمن ۱۳۸۶, ۷:۴۶ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 651 بار
سپاس‌های دریافتی: 135 بار

Re: نگاهی به حدیث منزلت

پست توسط شفق »

 به نام خدا 
 ديدگاه اَعْوَر واسطى 


اعور واسطى نيز همگام با ابن تيميّه شده و سخنانى را در ردّ شيعه نوشته است. وى در ميان اهل تسنّن به نام يوسف اعور واسطى

معروف است. اين ناصبى پليد در رساله اى كه در ردّ شيعه نگاشته است مى گويد:

اگر بپذيريم كه از حديث منزلت مقام خلافت ثابت مى شود، جز فتنه و فساد چيزى در آن نخواهد بود; چرا كه در دوران خلافت هارون از

موسى جز فتنه، فساد و ارتداد مؤمنان نبود و در آن زمان بنى اسرائيل گوساله پرست شدند. هم چنين در دوران خلافت على نيز جز

فساد، فتنه و كشتار مسلمانان در جنگ جمل و صفّين اتفاق نيفتاد!

به راستى آيا او نمى داند كه گوساله پرستى بنى اسرائيل در زمان خلافت هارون، هيچ ارتباطى با جانشينى او ندارد؟

با فرض اين كلام آيا اين همه كفر، ظلم و آدم كشى كه در زمان پيامبرى پيامبران رخ مى داده نقصى در نبوّت آن هاست؟

آيا صحيح است كه مصلحان، انبيا و خلفاى الهى، گناهِ متمرّدان، سركشان و مستكبران را بر دوش كشند؟

آيا او نمى داند كه بناى خدا بر آزمايش كسانى است كه ادّعاى اسلام و ايمان مى كنند؟ «تا سيه روى شود هر كه در او غش باشد».

آن جا كه مى فرمايد:

(أَحَسِبَ النّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنّا وَهُمْ لا يُفْتَنُونَ)؟1

آيا مردم گمان كرده اند كه تا به زبان گفتند ايمان آورديم رها شده و آزمايش نمى شوند؟

بايد حضرت موسى عليه السلام به كوه طور برود و هارون خليفه شود تا معلوم گردد كه چه كسانى به واقع به موسى عليه السلام و

خداى او ايمان داشته اند و چه كسانى فقط به زبان اظهار ايمان مى كرده اند; ولى در باطن عقيده اى نداشته اند.

امّا آيا مى توان گفت كه كفر دورويان و ستم ستمگران، خلل و ضعفى در خلافت هارون پديد مى آورد؟
ا
ين سنّت الهى پس از پيامبر اسلام صلى اللّه عليه وآله نيز به گونه اى ديگر رقم خورد كه شرايط آزمون مردم فراهم آمد تا هر كه در باطن،

اعتقادى به پيامبر و خداى او نداشته آن را آشكار نمايد، و آن كه در سر هواى رياست داشت و با خيال سلطنت، مسلمان شده بود،

درونش هويدا شود و دست به مخالفت با خليفه رسول خدا صلى اللّه عليه وآله بزند، و جنگ ها را به راه انداخته و خون هاى مسلمانان را

بريزد.

بديهى است كه در هيچ منطقى، ستمِ زورگويان و نافرمانىِ متمرّدان به پاى مصلحان گذاشته نمى شود; اما اعور واسطى با كمال بى

شرمى به جهت ستم ستمگران، فتنه آشوبگران و نافرمانى اخلال گران، خلافت امير مؤمنان على عليه السلام را زير سؤال برده و تضعيف

مى كند.

افزون بر اين كه اگر جانشينى امير مؤمنان على عليه السلام در جريان تبوك ارزش و قيمتى نداشته و هيچ مقامى را براى او اثبات نمى

كند، و حتى از جانشينى فردى مانند ابن ام مكتوم كم بهاتر است; پس چرا علما و دانشمندان شيعه و سنّى اين همه به اين حديث

اهميّت داده اند; سندها و طرق گوناگونش را در زمان هاى مختلف نقل كرده، راويان آن را تحقيق كرده اند، و دلالت ها و معانى آن را

بررسى كرده اند؟

اگر اين موضوع بى ارزش و از همه جانشينى ها پست تر بود، به گونه اى كه شايسته بررسى نبود; پس چرا تا اين اندازه به اين حديث

اهتمام ورزيده اند؟

[HIGHLIGHT=#00b0f0][HIGHLIGHT=#ffff00]چرا عمر مى گويد: اگر يكى از اين خصوصيّات را داشتم، از آن چه كه خورشيد بر آن مى تابد براى من بهتر بود؟  
 
چرا سعد مى گويد: به خدا سوگند! اگر يكى از اين مقام ها را دارا بودم، براى من از آن چه خورشيد بر آن مى تابد دوست داشتنى تر

بود؟


چرا معاويه به هنگام بيان مقام و فضيلت امير مؤمنان على عليه السلام به اين حديث استشهاد مى كند؟

و چرا اين همه سعى و تلاش شده كه اين حديث ردّ شود و ابطال گردد؟

فضل بن روزبهان از افرادى است كه همواره مى خواهد استدلال هاى شيعيان به احاديث پيامبر صلى اللّه عليه وآله را رد كند. با وجود اين

وى درباره حديث منزلت چنين مى گويد: «با اين حديث، برادرى، وزارتِ رسول خدا صلى اللّه عليه وآله در تبليغِ رسالت و فضايل ديگرى براى

امير مؤمنان على عليه السلام ثابت مى شود».

با توجه به آن چه بيان شد، جايگاهى براى اشكال دوم نمى ماند.

پاورقی
---------------------------------------------------------------
1 . سوره عنكبوت: آيه 2.
Junior Member
Junior Member
پست: 39
تاریخ عضویت: جمعه ۱۹ بهمن ۱۳۸۶, ۷:۴۶ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 651 بار
سپاس‌های دریافتی: 135 بار

Re: نگاهی به حدیث منزلت

پست توسط شفق »

 به نام خدا 



پاسخ به اشكال سوم

اشكال سوم اين بود كه حديث منزلت اختصاص به غزوه تبوك دارد.

آرى، اگر اين حديث فقط در جنگ تبوك بيان شده باشد و ما اين شأن نزول را بپذيريم و اين شأن نزول سبب شود كه آن حديث به همان


مورد اختصاص يابد ـ با فرض پذيرش اين دو مقدمه ـ جايگاهى براى اشكال سوم خواهد بود.

ولى چنين نيست; چرا كه پيامبر خدا صلى اللّه عليه وآله حديث منزلت را ـ به سان حديث ثقلين و حديث غدير ـ در مكان ها و


موقعيّت هاى بسيارى تكرار فرموده است. كتاب هاى اهل سنّت در دست رس است.


پژوهشگر آزادانديش و منصف به راحتى اين روايات را مى تواند ملاحظه كند. ما در بخش بعدى به برخى از آن ها اشاره خواهيم كرد.
Commander
Commander
پست: 2503
تاریخ عضویت: جمعه ۱۱ آبان ۱۳۸۶, ۳:۰۶ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 7581 بار
سپاس‌های دریافتی: 6236 بار
تماس:

Re: نگاهی به حدیث منزلت

پست توسط مائده آسمانی »

 به نام خدا 



بخش ششم


موارد بيان حديث منزلت



پيامبر گرامى اسلام صلى اللّه عليه وآله در موارد بسيار و در موقعيّت هاى گوناگون، حديث منزلت را در شأن مولاى متّقيان امير مؤمنان


على عليه السلام فرموده اند.


اينك به اختصار به چند مورد آن اشاره مى كنيم.

1 . پيمان برادرى بين اصحاب پيامبر

نخستين مورد بيان حديث منزلت، در جريان پيمان برادرى بين اصحاب پيامبر خدا صلى اللّه عليه وآله است.

ابن ابى اَوفى گويد:


هنگامى كه پيامبر صلى اللّه عليه وآله بين اصحابش ـ از جمله ابوبكر و عمر ـ پيمان برادرى بست، على عليه السلام عرضه داشت:

يا رسول اللّه! ذهب روحي وانقطع ظهري حين رأيتك فعلت ما فعلت بأصحابك غيري ،


فإن كان هذا من سخط عَلَيّ فلك العتبى والكرامة.

اى رسول خدا! قالب تهى كردم و كمرم شكست آن گاه كه ديدم شما بين اصحاب خود جز من پيمان برادرى بستى.


پس اگر خشم شما از من باعث شده كه مورد توجه قرار نگيرم، شايسته سرزنشم و بزرگوارى از آنِ شماست.


در اين هنگام پيامبر خدا صلى اللّه عليه وآله فرمود:

والّذي بعثني بالحقّ! ما أخّرتك إلاّ لنفسي، وأنت منّي بمنزلة هارون من موسى غير أنّه لا نبيّ بعدي،


وأنت أخي ووارثي.


به خدايى كه مرا به حق به پيامبرى مبعوث كرد! تو را فقط براى خود برگزيدم و تو براى من همانند هارون براى موسى


هستى، جز اين كه پيامبرى پس از من نيست، و تو برادر و وارث من هستى.


حضرت على عليه السلام عرضه داشت:

ما أرث منك يا رسول اللّه؟

چه چيزى از شما به ارث مى برم اى رسول خدا؟

پيامبر صلى اللّه عليه وآله فرمود:

ما ورّث الأنبياء من قبلي.

هر آن چه پيامبران پيش از من به ارث گذاشته اند.

حضرت على عليه السلام پرسيد:

ما ورّث الأنبياء من قبلك؟

پيامبران قبل از شما چه چيزى به ارث گذاشته اند؟

فرمود:

كتاب ربّهم وسنّة نبيّهم وأنت معي في قصري في الجنّة مع فاطمة ابنتي وأنت أخي ورفيقي.

كتاب پروردگارشان و راه و روش پيامبرشان. و تو در قصر من در بهشت، همراه دخترم فاطمه با من خواهى بود،


و تو برادر و رفيق من هستى.

آن گاه پيامبر صلى اللّه عليه وآله اين آيه را تلاوت فرمود:

(إِخْوانًا عَلى سُرُر مُتَقابِلينَ).1

برادرانى كه بر تخت ها رو به روى هم نشسته اند.

اين حديث را حافظ جلال الدين سيوطى در الدرّ المنثور در ذيل تفسير آيه شريفه نقل كرده است، آن جا كه خداوند متعال مى فرمايد:

(اللّهُ يَصْطَفي مِنَ الْمَلائِكَةِ رُسُلاً وَمِنَ النّاسِ إِنَّ اللّهَ سَميعٌ بَصيرٌ).2

خداوند از فرشتگان رسولانى برمى گزيند و نيز از انسان ها كه خدا شنوا و بيناست.

تناسب اين آيه شريفه با آن حديث در خور توجه است. وى اين حديث را از بغوى، باوردى، ابن قانع، طبرانى و ابن عساكر3 نقل نموده


است. اين حديث در اين منابع نيز آمده است: مناقب على عليه السلام تأليف احمد بن حنبل،4 الرياض النضره فى مناقب العشرة


المبشّره.5 متّقى هندى نيز در كنز العمّال اين حديث را از مناقب على عليه السلام ذكر كرده است.6



[COLOR=#953734][COLOR=#953734][COLOR=#953734][COLOR=#953734][COLOR=#953734][COLOR=#953734][COLOR=#953734][COLOR=#632423][COLOR=#632423][COLOR=#953734][COLOR=#953734][COLOR=#953734][COLOR=#953734][COLOR=#953734][COLOR=#953734][COLOR=#953734][COLOR=#632423][COLOR=#632423][COLOR=#953734]ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ                  

1 . سوره حجر: آيه 47. 
2 . سوره حج: آيه 75.
3 . الدرّ المنثور: 6 / 76 و 77.
4 . المناقب: 142، حديث 207.
5 . الرياض النضره: 3 / 182.
6 . كنز العمّال: 9 / 176، حديث 25554 و 3 / 105، حديث 36345.
تصویر
Commander
Commander
پست: 2503
تاریخ عضویت: جمعه ۱۱ آبان ۱۳۸۶, ۳:۰۶ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 7581 بار
سپاس‌های دریافتی: 6236 بار
تماس:

Re: نگاهی به حدیث منزلت

پست توسط مائده آسمانی »

 به نام خدا 
   



2 . به هنگام ولادت امام حسن و امام حسين عليهما السلام

دومين مورد بيان اين حديث به هنگام ولادت امام حسن و امام حسين عليهما السلام است.

ملا على قارى در سيره خود مى نويسد: جابر بن عبداللّه انصارى در ضمن حديثى گويد:


به هنگام ولادت امام حسن عليه السلام جبرئيل به پيامبر خدا صلى اللّه عليه وآله فرود آمد و به امر خدا به پيامبر عرضه داشت:

إنّ عليّاً منك بمنزلة هارون من موسى.1

به راستى كه على براى تو همانند هارون براى موسى است.




[COLOR=#953734][COLOR=#953734][COLOR=#953734][COLOR=#953734][COLOR=#953734][COLOR=#953734][COLOR=#953734][COLOR=#632423][COLOR=#632423][COLOR=#953734][COLOR=#953734][COLOR=#953734][COLOR=#953734][COLOR=#953734][COLOR=#953734][COLOR=#953734][COLOR=#632423][COLOR=#632423][COLOR=#953734][COLOR=#953734]ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ                    
[COLOR=#953734][COLOR=#953734][COLOR=#953734][COLOR=#953734][COLOR=#953734][COLOR=#953734][COLOR=#953734][COLOR=#632423][COLOR=#632423][COLOR=#953734][COLOR=#953734][COLOR=#953734][COLOR=#953734][COLOR=#953734][COLOR=#953734][COLOR=#953734][COLOR=#632423][COLOR=#632423]                  
1 . وسيلة المتعبدين إلى متابعة سيّد المرسلين: 5 / 225.
تصویر
Commander
Commander
پست: 2503
تاریخ عضویت: جمعه ۱۱ آبان ۱۳۸۶, ۳:۰۶ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 7581 بار
سپاس‌های دریافتی: 6236 بار
تماس:

Re: نگاهی به حدیث منزلت

پست توسط مائده آسمانی »

 به نام خدا

 


3 . در خطبه غدير خم

سومين جايگاه بيان اين حديث شريف، خطبه غدير خم است.


گفتنى است كه ما اين حديث را در كتاب نگاهى به حديث غدير نقل كرده ايم.


برای مطالعه متن کتاب نگاهی به حدیث غدیر کلیک کنید :

... نگاهى به حديث غدير ...
تصویر
Commander
Commander
پست: 2503
تاریخ عضویت: جمعه ۱۱ آبان ۱۳۸۶, ۳:۰۶ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 7581 بار
سپاس‌های دریافتی: 6236 بار
تماس:

Re: نگاهی به حدیث منزلت

پست توسط مائده آسمانی »

به نام خدا



4 . در ماجراى بستن در خانه هاى اصحاب به مسجد

چهارمين مورد بيان اين حديث در ماجراى بستن درهاست.


ما در پژوهشى كه درباره اين ماجرا انجام داده ايم، به اين حديث اشاره كرده ايم.


در روايت چنين آمده است كه پيامبر خدا صلى اللّه عليه وآله فرمود:

وإنّ علياً منّي بمنزلة هارون من موسى.

و همانا على براى من، به منزله هارون است براى موسى.

اين روايت را فقيه ابن مغازلى در مناقب امام على عليه السلام1 نقل كرده است.



[COLOR=#953734][COLOR=#953734][COLOR=#953734][COLOR=#953734][COLOR=#953734][COLOR=#953734][COLOR=#953734][COLOR=#953734][COLOR=#632423][COLOR=#632423][COLOR=#953734][COLOR=#953734][COLOR=#953734][COLOR=#953734][COLOR=#953734][COLOR=#953734][COLOR=#953734][COLOR=#632423][COLOR=#632423][COLOR=#953734][COLOR=#953734]ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ                     
[COLOR=#953734][COLOR=#953734][COLOR=#953734][COLOR=#953734][COLOR=#953734][COLOR=#953734][COLOR=#953734][COLOR=#953734][COLOR=#632423][COLOR=#632423][COLOR=#953734][COLOR=#953734][COLOR=#953734][COLOR=#953734][COLOR=#953734][COLOR=#953734][COLOR=#953734][COLOR=#632423][COLOR=#632423][COLOR=#953734]                   

1 . مناقب امام على عليه السلام، ابن مغازلى: 255 ـ 257. 
تصویر
Commander
Commander
پست: 2503
تاریخ عضویت: جمعه ۱۱ آبان ۱۳۸۶, ۳:۰۶ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 7581 بار
سپاس‌های دریافتی: 6236 بار
تماس:

Re: نگاهی به حدیث منزلت

پست توسط مائده آسمانی »

به نام خدا


5 . تقاضاى عمر بن خطّاب


پنجمين مورد همان است كه عمر بن خطّاب گفت كه «كفّوا عن ذكر علي...»; (سخن گفتن از على را بس كنيد...).

ما پيش تر اين جريان را از منابع بسيارى نقل كرديم.
تصویر
Commander
Commander
پست: 2503
تاریخ عضویت: جمعه ۱۱ آبان ۱۳۸۶, ۳:۰۶ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 7581 بار
سپاس‌های دریافتی: 6236 بار
تماس:

Re: نگاهی به حدیث منزلت

پست توسط مائده آسمانی »

 به نام خدا 




6 . در ماجراى دختر حمزه سيدالشهداء

ششمين مورد بيان حديث شريف منزلت در ماجراى دختر حضرت حمزه سيّدالشهداء است. ماجرا از اين قرار است:

هنگامى كه دختر حضرت حمزه از مكّه به مدينه منوّره آمد، امير مؤمنان على عليه السلام، جعفر و زيد براى كفالت و سرپرستى او اختلاف


نظر پيدا كردند و قصه را نزد پيامبر خدا صلى اللّه عليه وآله بردند تا آن حضرت داورى نمايد.


پيامبر خدا صلى اللّه عليه وآله به على عليه السلام فرمود:

أمّا أنت يا علي! فأنت منّي بمنزلة هارون من موسى إلاّ النبوّة.

اما تو يا على! تو براى من به منزله هارون براى موسى هستى، مگر در مقام نبوّت.




اين روايت را ابن عساكر در تاريخ مدينة دمشق1، احمد بن حنبل در مسند،2 بيهقى در السنن الكبرى3 و ديگران نيز نقل كرده اند.

[COLOR=#953734][COLOR=#953734][COLOR=#953734][COLOR=#953734][COLOR=#953734][COLOR=#953734][COLOR=#953734][COLOR=#953734][COLOR=#632423][COLOR=#632423][COLOR=#953734][COLOR=#953734][COLOR=#953734][COLOR=#953734][COLOR=#953734][COLOR=#953734][COLOR=#953734][COLOR=#632423][COLOR=#632423][COLOR=#953734][COLOR=#953734][COLOR=#953734]ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ                      
[COLOR=#953734][COLOR=#953734][COLOR=#953734][COLOR=#953734][COLOR=#953734][COLOR=#953734][COLOR=#953734][COLOR=#953734][COLOR=#632423][COLOR=#632423][COLOR=#953734][COLOR=#953734][COLOR=#953734][COLOR=#953734][COLOR=#953734][COLOR=#953734][COLOR=#953734][COLOR=#632423][COLOR=#632423]                   

1 . تايخ مدينة دمشق: 1 / 368، ترجمه امام على عليه السلام، حديث 409.

2 . مسند احمد: 1 / 185، حديث 933.

3 . السنن الكبرى: 8 / 6.
آخرین ويرايش توسط 1 on مائده آسمانی, ويرايش شده در 0.
تصویر
ارسال پست

بازگشت به “امام شناسی”