مصنف واقعى اسفار پنجگانه (1)
نويسنده: باروخ اسپينوزا / مترجم: عليرضا آل بويه
مبانى و اصول (2) شناخت كتب مقدس، منحصرا به تاريخ معتبرى از اين كتب بستگى دارد.پيشينيان از چنين تاريخى، على رغم ضرورتش، غفلت ورزيدهاند، يا به هر تقدير، آنچه آناناحتمالا نوشته يا به ارث گذاشتهاند،
به مرور زمان از بين رفته و در نتيجه، زمينه چنينتحقيقى تا حد زيادى از دست ما رفته است. اگر نسلهاى بعدى خود را در محدوده حقيقتمنحصر كرده و آگاهانه امور اندكى را كه به دست آورده يا كشف كرده بودند،
بدون هيچافزودهاى از ناحيه عقل خود به ارث مىگذاشتند، مشكلات آن قابل تحمل بود. در واقع، تاريخ كتاب مقدس آن قدر كه غير قابل اعتماد است، ناقص نيست. اين مبانى نه تنها براىپايه و اساس قرار دادن، به كلى
كافى نيستند، بلكه نادرستند. بخشى از هدف من اصلاح ايننواقص و رفع تعصبات عام كلامى است . اما از اين نگرانم كه وظيفهام را بسيار دير شروع كردهباشم؛ چرا كه انسانها به نقطهاى رسيدهاند كه نه تنها از تعصبات
رنج نمىبرند بلكه به دفاعلجوجانه از آنچه به نام دين پذيرفتهاند، مىپردازند. اين تعصبات چنان گسترده در اذهانانسانها جاى گرفته است كه تقريبا مىتوان گفت تعداد اندكى هستند كه به دليل گوش فرامىدهند؛
اما من سعى خودم را خواهم كرد، و از هيچ تلاشى مضايقه ندارم؛ زيرا هيچ دليلقاطعى براى نااميدى از موفقيت وجود ندارد.
براى بررسى روشمندانه اين موضوع، بحث خود را با آراى مأثوره درباره نويسندگانحقيقى كتابهاى مقدس شروع مىكنم و در مرحله نخست، درباره نويسنده اسفار پنجگانهسخن مىگويم، كسى كه عموما تصور مىشود موسى بوده است.
فريسيان آن قدر دربارههويت [واقعى] نويسنده اسفار پنجگانه مطمئن بودند كه هر كس را كه با آنان در اين موضوعمخالفت مىكرد، بدعت گذار به حساب مىآوردند. به همين دليل، ابن عزرا، كه مردى استروشنفكر
و برخوردار از معلومات كافى تا آنجا كه من مىدانم نخستين كسى بوده كه به اينموضوع پرداخته، ولى آشكارا جرأت بيان مقصودش را نداشته، بلكه [بيان] خود را محدود بهاشاراتى مبهم كرده است كه من ترديدى
در توضيح دادن آنها ندارم، لذا اين موضوع را كاملاروشن مىسازم.
سخنان ابن عزرا كه در تفسيرش بر سفر تثنيه موجود است، به شرح زير است:
«آن طرف اردن، و... اگر چنان باشد كه رمز دوازده را بدانى... علاوه موسى توراترا نوشته ... در آن وقت كنعانيان در آن زمين بودند... در كوه خدا به او وحىمىشود... سپس تختخواب او، تخت آهنين او را نظاره كن؛
بنابراين، تو اينحقيقت را خواهى دانست» .
در اين چند كلمه او اشاره مىكند و همچنين نشان مىدهد كه نويسنده اسفار پنجگانه، موسى نبوده، بلكه شخص ديگرى بوده كه مدتهاى طولانى بعد از موسى مىزيسته است، وبه علاوه،
كتابى كه موسى نوشته، با كتابهاى باقىمانده تفاوت دارد.
به نظر من ابن عزرا براى اثبات اين [مطلب] به اين حقايق توجه داده است:
.1 موسى نمىتواند نويسنده مقدمه سفر تثنيه باشد، چرا كه او هرگز از اردن عبور نكردهاست (3)
.2 همه كتاب موسى از آغاز تا انجام گرداگرد يك مذبح نوشته شده بود (سفر تثنيه 27: 1ـ 9، (4) صحيفه يوشع 8: 32 (5) ) مذبحى كه بر طبق نظر ربيان فقط مشتمل بر دوازده سنگ بوده است.
بنابراين، كتابموسى بايد بسيار كم حجمتر از اين اسفار پنجگانه بوده باشد. من فكر مىكنم مراد نويسنده (ابن عزرا) از رمز دوازده همين مطلب باشد. مگر اينكه او به دوازده نفرينى كه در باب 27سفر تثنيه آمده،
اشاره داشته باشد، كه به گمان او نمىتوانسته جزء شريعت باشد؛ زيراموسى لاويان را امر كرده است كه آنها [نفرينها] را بعد از نقل شريعت بخوانند و مردم راموظف به رعايت آن كرده است.
و نيز ممكن است كه او آخرين باب سفر تثنيه را در نظرداشته است كه از رحلت موسى بحث مىكند و مشتمل بر دوازده آيه است؛ اما نيازى بهتوقف بيشتر در اين حدسيات و موارد مشابه آنها نيست.
.3 در سفر تثنيه (31: 9) اين عبارت آمده است: «و موسى اين تورات را نوشته» كلماتىكه نمىتوان به موسى نسبت داد بلكه بايد از نويسنده ديگرى باشد كه اعمال و نوشتههاىموسى را حكايت مىكند.
.4 در سفر پيدايش (12: 6)، مورخ (راوى) بعد از نقل سير و سفر ابراهيم در سرزمينكنعان، مىافزايد: «و در آن وقت كنعانيان در آن زمين بودند» ؛ بنابراين، او به وضوح، زمانى راكه [اين قسمت را] مىنوشته،
مستثنا كرده است. لذا اين قسمت بايد بعد از رحلت موسىنوشته شده باشد، يعنى زمانى كه كنعانيان از اين زمين اخراج شده و ديگر مالك آن نبودند.
ابن عزرا در تفسيرش بر اين قسمت به مشكل زير اشاره دارد: «در آن وقت كنعانيان در آنزمين بودند» (يعنى) ظاهرا كنعان نوه نوح، اين زمين را كه نام او را بر خود دارد، از شخصديگرى گرفته است.
اگر اين معنى درست نباشد، پس در آنجا رمزى وجود دارد و بگذاريدكسى كه آن را مىفهمد ساكت بماند؛ يعنى اگر كنعان بر اين مناطق استيلا يافته است، معنىآن اين خواهد بود كه كنعانيان در آن هنگام در آن سرزمين بودند،
در تمايز با زمانى كه اينسرزمين در دست ديگرى بوده است.
اما اگر همچنان كه از سفر پيدايش (10: 19) استفاده مىشود، كنعان نخستين كسىباشد كه در اين منطقه ساكن شده، مراد راوى اين است كه وضع در زمان نويسنده بدينمنوال نبوده است. بنابراين، راوى نمىتواند موسى باشد؛
براى اينكه در زمان او كنعانيانهنوز مالك اين مناطق بودند. اين رمزى است كه در باب آن، امر به سكوت شده است.
.5 در سفر پيدايش (22: 14) كوه موريا «كوه خدا» نامگذارى شده است، نامى كه بعد ازساختن معبد بزرگ به آن داده شده است؛ انتخاب اين كوه بعد از موسى بوده است؛ زيراموسى به هيچ مكانى كه خدا انتخاب نموده باشد،
اشاره نكرده، بلكه او خبر داده است كهخداوند در آينده مكانى را انتخاب مىكند كه نام او بر آن اطلاق شود.
.6 نهايتا ذكر مىكند كه در سفر تثنيه (3: 11) در قسمت مربوط به عوج ملك باشان، اينجملات جالب توجه است:
«زيرا كه عوج ملك باشان از بقيه رفائيان تنها باقى مانده بود. اينك تخت خواب اوتخت آهنين است. آيا آن در ربت بنى عمون نيست و طولش نه ذراع و عرضشچهار ذراع بر حسب ذراع آدمى مىباشد» .
اين افزوده، به وضوح هرچه تمامتر نشان مىدهد كه نويسنده آن مدتهاى طولانى بعد ازموسى مىزيسته است؛ زيرا اين نوع سخن گفتن را تنها كسى به كار مىگيرد كه درباره امورىكه مدت طولانى از آن گذشته است،
بحث مىكند (نحوه سخن گفتن او از اشيا، به شيوهكسى است كه داستانهاى قديمى را بيان مىكند)، و به خاطر كسب اعتماد به آثار گذشتهاشاره مىنمايد . علاوه بر اينكه بدون ترديد اولين كسى كه اين تخت را كشف كرد،
داود بود كهبر شهر ربه غلبه كرد (كتاب دوم سموئيل 12: 28و29) . (6)
دوباره، مورخ كمى بعد از اين عبارت، پس از [نقل] كلماتى از موسى، اين [شرح] را اضافهمىكند :
«يائير بن منسى تمامى مرز و بوم ارجوب را تا حد جشوريان و معكيان گرفت و آنهارا تا امروز به اسم خود باشان حووت يائير ناميد» (تثنيه 3: 14) . به نظر من اين قسمت براىتوضيح كلمات موسى، كه قبل از آن آمده،
به متن افزوده شده است (يعنى) : «و بقيه جلعاد وتمامى باشان را كه مملكت عوج باشد، بنصف سبط منسى دادم؛ يعنى تمامى مرز و بومارجوب را با تمامى باشان كه زمين رفائيان ناميده مىشود» (سفر تثنيه 3: 13) .
مسلما عبريانزمان نويسنده، مناطقى را كه متعلق به قبيله يهودا بوده، را مىشناختهاند، اما آنها را به [نامهاى] ارجوب يا زمين رفائيان نمىشناختهاند؛ لذا نويسنده مجبور شده است كه توضيحدهد اين امكنه كجا بوده و نام قديمى
آنها چه بوده است و در همان زمان خاطر نشان كند كهچرا آنها در زمان نوشتن او، به نام «يائير» معروف بودهاند، شخصى كه از قبيله منسى است نهاز قبيله يهودا. (7)
بنابراين، ما مراد ابن عزرا و همچنين آن بخشى از سفر تثنيه را كه براى اثبات عقيدهاشذكر كرده بود، روشن ساختيم.
اما ابن عزرا به تمامى نمونهها حتى نمونههاى اساسى توجه نكرده است و موارد مهمترىباقى مانده كه قابل ذكر است؛ مثلا:
.1 نويسنده كتب مورد بحث تنها از موسى به عنوان سوم شخص سخن نمىگويد، بلكههمچنين به جزئيات بسيارى كه مربوط به او مىشود، پرداخته است؛ براى نمونه:
«موسى با خدا سخن گفت» . (سفر خروج 33: 9) .
«و خداوند با موسى روبه رو سخن مىگفت...» (سفر خروج 33: 11) .
«موسى مرد بسيار حليم بود بيشتر از جميع مردمانيكه بر روى زميناند» (سفراعداد 12: 3) .
«موسى بر رؤساى لشكر... غضبناك شد» (سفر اعداد 31: 14) .
«موسى مرد خدا...» (تثنيه 33: 1) .
«پس موسى بنده خداوند در آنجا به زمين موآب برحسب قول خداوند رحلتنمود» (سفر تثنيه 34: 6) .
«و پيامبرى مثل موسى تا در بنى اسرائيل برنخاسته است كه خداوند او را روبه روشناخته باشد» (سفر تثنيه 36: 10) و نظاير آن؛ از طرف ديگر سفر تثنيه، كه شريعتى را كه موسى تشريح كرد و نوشت، دربردارد، سخن گفتن موسى و نقل افعال او را با ضمير متكلم بيان مىكند :
«چنانكه خداوند به من گفته بود...» (سفر تثنيه 2: 1) «آنگاه خدا مرا خطاب كرده، گفت» (سفر تثنيه 2: 1و17) و نظاير آن.
«و نزد خداوند استدعا نموده، گفتم...» (سفر تثنيه 9: 26) و نظاير آن.
به جز در انتهاى اين كتاب، آنجا كه مورخ بعد از نقل عباراتى از موسى، دوباره از او بهعنوان سوم شخص ياد مىكند و مىگويد كه چگونه موسى اين شريعت را كه براى مردم درنوشتهاى شرح داد، به ارث گذاشت (8)
و دوباره آنها را پند و اندرز داد و اينكه چگونه عمرش رابه پايان رساند. همه اين جزئيات، يعنى شيوه حكايت، شواهد و زمينه كل ماجرا به ايننتيجه روشن منجر مىشود كه شخص ديگرى اين كتب را نوشته است و موسى نويسنده آنهانيست.
.2 همچنين بايد خاطر نشان كرد كه اين تاريخ نه تنها نحوه مرگ موسى و تدفين او وسى روز عزادارى عبريان را حكايت مىكند، بلكه بالاتر، او را با تمامى پيامبرانى كه بعد از اوآمدهاند، مقايسه كرده و او را برتر از
همه معرفى مىكند: «و پيامبرى تا به حال در اسرائيلبرنخاسته است كه خداوند او را روبه رو شناخته باشد» (سفر تثنيه 34: 10) . چنين شهادتىنمىتواند منسوب به موسى باشد، و حتى نمىتواند منسوب به كسى باشد
كه بلافاصله بعد ازموسى آمده است، بلكه كسى بايد چنين شهادتى بدهد كه قرنها بعد از او مىزيسته است، مخصوصا به عنوان مورخى كه از گذشته سخن مىگويد: «و پيامبرى مثل موسى تا به حال دراسرائيل بر نخاسته است...»
و درباره محل دفن او [آمده است: ] «و احدى قبر او را تا امروزندانسته است» (سفر تثنيه 34: 6) .
.3 بايد توجه داشت كه بعضى از مكانها يا نامهايى (در اسفار پنجگانه) يافت مىشوندكه در زمان موسى به اين نامها مشهور نبودهاند، بلكه بعد از او به اين نامها معروف شدهاند .
[مثلا در سفر پيدايش (14: 14) آمده است] : «ابراهيم دشمنان خود را تا «دان» تعقيب كرد» ، (9) نامى كه مدتهاى طولانى بعد از مرگ يوشع بر اين شهر نهاده شد. (10)
.4 داستانى كه در سفر خروج آمده، تا بعد از مرگ موسى ادامه داشته است: «و بنىاسرائيل مدت چهل سال من را ميخوردند تا به زمين آباد رسيدند؛ يعنى تا به سر حدكنعان داخل شدند،
خوراك ايشان من بود» (سفر خروج 16: 35) ؛ به عبارت ديگر، تا زمانى كهصحيفه يوشع (5 : 12) (11) به آن اشاره مىكند.
همچنين در (سفر پيدايش 36: 31) آمدهاست: «اينانند پادشاهانى كه در زمين ادومسلطنت كردند، قبل از آنكه پادشاهى بر بنىاسرائيل سلطنت كند» . بدون شك، اين مورخ ازپادشاهان ادوم گزارش مىدهد،
قبل از اينكه داود و قراولانش اين ناحيه را اشغال كنند؛ چنانكه در كتاب دوم سموئيل (8: 14) (12) آمده است.
بنابر آنچه ذكر شد، از روز روشن تر است كه موسى نويسنده اسفار پنجگانه نيست، بلكهشخص ديگرى است كه مدتهاى طولانى بعد از او مىزيسته است. اكنون به كتبى كه واقعاموسى نوشته است،
نظر مىكنيم، كتبى كه در اسفار پنجگانه ذكرى از آنها آمده است. آيا آنهابا اسفار پنجگانه اختلاف دارند؟ از سفر خروج (17: 14) (13) به دست مىآيد كه موسى بهدستور خدا از جنگ با عمالقه گزارشى نوشت؛
[اما] در اين سفر، از كتابى كه گزارش مذكور رادر آن نوشته، نامى نيامده است، لكن در سفر اعداد (21: 14) (14) به كتابى تحت عنوان «جنگهاى خداوند» اشاره شده است و بدون شك جنگ با عمالقه و تمامى
اعمال لشكر كه بنابه نقل سفر اعداد (33: 2) (15) موسى آنها را نوشته است، در آنجا وجود دارد.
همچنين در سفر خروج (24: 4ـ 7) آمده است كه كتاب ديگرى به نام كتاب عهد وجودداشته است، كتابى كه موسى در مقابل اسرائيليان ـ زمانى كه آنها اولين پيمان را با خدابستند ـ خواند؛ اما اين كتاب يا رساله،
مطالب اندكى در بردارد؛ يعنى قوانين يا احكام خدا، كه در سفر خروج (20: 22) تا پايان باب 24 آمده است. و كسى كه از روى تعقل و بى طرفىباب مذكور را مطالعه كند، اين مطلب را مورد انكار قرار نمىدهد.
در آنجا بيان شده است كه به مجرد اينكه موسى احساس مردم را در رابطه با عهد بستنبا خدا دانست، فورا قوانين و سخنان خدا را نوشت و صبح هنگام در مجلسى بعد از انجامبعضى مراسم، شرايط عهد را براى جماعتى از مردم قرائت كرد.
وقتى همه اين امور كاملاانجام گرفت و بدون شك همه مردم [شرايط عهد را] فهميدند، تمامى آنان موافقت خود رااعلام داشتند. (16)
چون مطالعه دقيق عهد مزبور وقت اندكى مىگيرد و نيز داراى طبيعتى فشرده است و بهنظر مىرسد مطلبى بيش از آنچه توضيح داده شد، در برنداشته باشد. به علاوه روشن استكه موسى همه قوانينى را كه در سال چهلم بعد
از خروج از مصر دريافت كرده بود، تبيينكرد. همچنين موسى براى دومين بار از مردم تعهد گرفت كه اين قوانين را رعايت كنند، وسرانجام آنها را در كتابى مشتمل بر اين قوانين مشروحه و عهد جديد (عهد دوم)
به رشتهتحرير در آورد (سفر تثنيه : 1: 5، 29: 14، (17) 31: 9ـ 13 (18) ) و اين كتاب را كتاب تورات خدا ناميد، همان كتابى كه يوشع بعدا به هنگام انعقاد عهد جديدى با خدا و موظف ساختن مردم به آنعهد، مطالبى بدان افزود. (19)
بارى، چون هم اكنون كتابى مشتمل بر عهد موسى و عهد يوشع در دست نيست، پس به ناچار معلوم مىشود كه آن كتاب از بين رفته است، مگر اينكه در واقع حدس بىربط يوناتان شارح كلدانى را بپذيريم و
عبارات كتاب مقدس را به دلخواه خود تغيير دهيم. اين مفسر درمواجهه با اين مشكل به جاى اعتراف به جهل خود، متن كتاب مقدس راتغيير داده است.
او اين عبارت از صحيفه يوشع (24: 26) «يوشع اين سخنان را در كتاب تورات خدا نوشت» را چنين تغيير داده است: «يوشع اين سخنان را نوشت و با كتاب تورات خدا آنها رانگهدارى كرد» .
چه بايد كرد با اشخاصى كه فقط هواى نفسانى خود را مد نظر قرار مىدهند.اگر چنينرويهاى انكار كتبمقدسو جعلكتبمقدسديگرىاز پيشخودنيست، پس چيست؟
بنابراين، مىتوان نتيجه گرفت كه كتاب تورات خدا كه موسى آن را نوشته، اين اسفارپنجگانه نيست، بلكه كتاب ديگرى است كاملا متفاوت با اين اسفار كه نويسنده اسفارپنجگانه آن را در لابهلاى كتاب و جاى مناسب درج كرده است.
اين مطلب به وضوح هرچه تمامتر از آنچه [قبلا] ذكر شد و [بعدا] ذكر خواهد شد، به دست مىآيد. زيرا پس از عبارتى كه از سفر تثنيه نقل شد، كه «موسى اين تورات را نوشت» ،
مورخ مىافزايد: «موسى آن را به احبار داده از آنان خواست در اوقات معلومى آن را براى تمامى مردم قرائت كنند» . اين [افزوده] نشان مىدهد كه تورات مىبايست حجمى خيلى كمتر از اسفار پنجگانه داشته باشد
تا آنان بتوانند تمامى آن را در يك مجلس بخوانند، به صورتى كه همه آنها نيز آن را بفهمند؛ بهعلاوه بايد توجه داشت كه از ميان تمامى كتبى كه موسى نوشت، كتاب عهد دوم و كتابسرود (كه او بعدا نوشت تا همه مردم آن را بياموزند)
تنها كتبى بودند كه مردم به حفظ ونگهدارى آنها از لحاظ دينى موظف شدند؛ نسبت به عهد اول، فقط كسانى كه حاضر بودندملتزم به رعايت آن شدند، اما نسبت به عهد دوم، حتى فرزندان آنان نيز (يعنى آيندگان)
ملتزم به رعايت شدند (سفر تثنيه 29: 14و15) ، و بنابراين، او دستور داد اين عهد تاعصرهاى آينده همراه با كتاب سرود كه مخصوصا متوجه آيندگان بود، بايد از لحاظ دينىنگهدارى شود.
بنابراين، با توجه به اينكه هيچ دليلى نداريم كه موسى كتابى به جز اين عهدنوشته باشد، و با توجه به اينكه نگهدارى كتاب ديگرى را نيز به عهده آيندگان نگذاشت، وسرانجام با نظر به اينكه مطالب بسيارى در
اسفار پنجگانه وجود دارد كه موسى نمىتواندنويسنده آنها باشد، نتيجه مىشود كه اعتقاد به اينكه موسى نويسنده اسفار پنجگانه بودهاست، غير مدلل، بلكه حتى غير عقلانى است.
شايد كسى سؤال كند كه آيا موسى قوانين ديگرى كه براى نخستين بار به او وحىمىشد، ننوشت؟ به عبارت ديگر آيا موسى در طى چهل سال قوانين ديگرى به جز همينتعداد اندكى كه در عهد اول مذكور است، ننوشت؟
در جواب مىگويم: اگر چه فرض اينكه موسى در زمان ابلاغ احكام به مردم، آنها رامىنوشته است، معقول به نظر مىرسد، اما دليلى براى اثبات آن نداريم، براى اينكه سزاوارنيست كه در چنين مواردى به چيزى جز آنچه
كتب مقدس مىگويد، يا نتيجه معقول اصولاساسى آنهاست، تمسك جوييم، و نبايد هر آنچه كه امكان عقلى دارد [وقوعش را نيز] پذيرفت؛ اما عقل ما را در اين مورد مجبور به پذيرش چنين نتيجهاى نمىكند؛ چرا كهممكن است
جمعى از بزرگان فرمانهاى موسى را نوشته و آنها را به مردم ابلاغ مىكردند، واين مورخ آنها را جمع آورى كرده و در جاى مناسب در سيره موسى درج كرده است.
تمام اين مطالب، مربوط به اسفار پنجگانه موسى بود، و اكنون بايد به ديگر كتب مقدسبپردازيم .
با دلايلى مشابه آنچه پيش از اين ذكر شد، مىتوان اثبات كرد كه صحيفه يوشع را خود اوننوشته است؛ زيرا بايد شخص ديگرى غير از يوشع شهادت بدهد كه نام يوشع در تمامىزمين شهرت يافته است (صحيفه يوشع 6: 27) (20)
و اينكه او از هيچ يك از وصاياى موسىغفلت نكرد (صحيفه يوشع 8: 35، 11: 15) (21) و اينكه او پير شد، و مجلسى متشكل از تماممردم فراخواند، و سرانجام درگذشت.
از اين گذشته، حوادثى را كه بعد از مرگ يوشع اتفاقافتاده است، نقل مىكند؛ براى مثال: «و اسرائيل در همه ايام يوشع و همه روزهاى مشايخىكه بعد از يوشع زنده ماندند و تمام عملى كه خداوند براى اسرائيل كرده بود دانستند،
خداوندرا عبادت نمودند» (صحيفه يوشع 24: 31) .
و در باب 16آيه 10 آمده است: «و افرائيم و منسى كنعانيان را، كه در جازر ساكن بودندبيرون نكردند، پس كنعانيان تا امروز در ميان افرايم ساكنند و براى جزيه بندگان شدند» ؛ اينجمله عين عبارتى است
كه در باب اول سفر داوران آمده است (22) و عبارت «تا امروز» نشانمىدهد كه نويسنده درباره زمانهاى گذشته صحبت مىكند. عين همين مطلب (تاامروز) درآيه آخر باب 15 در ارتباط با بنى يهودا آمده است، (23)
و همچنين داستان كالب در همين بابآيه .14 به علاوه، به نظر مىرسد بنا كردن مذبحى در آن طرف اردن به وسيله دو قبيله و نيم (22: 10) (24) بعد از مرگ يوشع رخ داده باشد؛ زيرا در سرتاسر داستان نامى از يوشع
برده نشدهاست، بلكه اين خود مردم هستند كه در رابطه با جنگ مشورت كرده، نمايندگانى مىفرستندو منتظر جواب مىنشينند و سرانجام موافقت خود را اعلام مىدارند.
نهايتا اينكه از باب 10، آيه 14 به وضوح استفاده مىشود كه اين كتاب چندين قرن بعداز يوشع نوشته شده است؛ چرا كه در آن آمده است: «و قبل از آن و بعد از آن، روزى مثل آنواقع نشده بود كه خداوند آواز انسان را بشنود»
و نظاير اين. بنابراين، اگر يوشع كتابى نوشتهباشد، اين بايد همان كتابى باشد كه در باب 10 آيه 13 ذكر شده است. (25)
اما كتاب داوران، كه گمان نمىكنم شخص عاقلى بپذيرد كه خود داوران آن را نوشتهباشند؛ زيرا نتيجه كل داستان در باب دوم، به وضوح نشان مىدهد كه مورخ واحدى اينكتاب را نوشته است.
به علاوه، از آن جهت كه نويسنده مكررا اظهار مىدارد كه در زمان اوهيچ پادشاهى در اسرائيل نبوده است، آشكار مىشود كه اين كتاب بعد از تأسيس حكومتپادشاهى نوشته شده است.
اما كتب سموئيل، لزومى ندارد كه زياد در آنها توقف كنيم؛ زيرا حكايت در آن كتب تامدتهاى طولانى بعد از مرگ سموئيل ادامه دارد؛ اما مايلم به اين واقعيت توجه دهم كه اينكتب چندين قرن بعد از مرگ سموئيل
نوشته شده است؛ زيرا مورخ در كتاب اول سموئيل (9: 9) در جملهاى معترضه خاطر نشان مىكند كه «در زمان سابق چون كسى در اسرائيلبراى درخواست كردن از خدا مىرفت، چنين مىگفت: بياييد تا نزد رائى برويم؛
زيرا نبىامروز را سابق رائى مىگفتند» .
نهايتا كتب پادشاهان، به خاطر دلايل درونى [دلايل اخذ شده از متن اين كتابها] اقتباسى است از كتب پادشاهى سليمان (كتاب اول پادشاهان 11: 41) (26) و كتاب تواريخ ايامپادشاهان يهودا و كتاب تواريخ ايام پادشاهان اسرائيل (كتاب اول پادشاهان 14: 19و29) . (27)
نتيجه آنكه تمام كتابهايى كه تا اينجا مورد بررسى قرار داديم، چيزى نيست جزگرداورىاى كه از حوادثى كه در زمانهاى گذشته رخ داده، گزارش مىدهد.
اگر پيوستگى بين مطالب اين كتب و استدلهاى آن مورد توجه قرار گيرد، به راحتىمىتوان فهميد كه مورخ واحدى كه مىخواسته گذشته يهود را از آغاز پيدايش آن، تا اولينويرانى شهر اورشليم گزارش كند،
همه آنها را به رشته تحرير در آورده است. نحوه ارتباط اينكتب با يكديگر براى بيان اينكه مورخ واحدى آنها را به رشته تحرير در آورده، كافى است؛ زيرا پس از شرح زندگانى موسى، بلافاصله به زندگى يوشع
مىپردازد: «و واقع شد بعد وفاتموسى بنده خداوند، كه خداوند يوشع بن نون خادم موسى را خطاب كرده گفت» (صحيفهيوشع 1: 1) .
همچنين بعد از اتمام [داستان] وفات يوشع، او به تاريخ داوران پرداخته و به همينصورت، آن را به ماقبل خود ربط مىدهد: «و بعد از وفات يوشع واقع شد كه بنى اسرائيل ازخداوند سؤال كرده گفتند كيست براى ما كنعانيان
اول برآيد و با ايشان جنگ نمايد» (داوران1: 1) . او داستان روت را با اين عبارات به عنوان ضميمهاى براى كتاب داوران آغاز كرده است: «و واقع شد در ايام حكومت داوران كه قحطى در زمين پيدا شد و مردى از
بيت لحم يهودارفت تا در بلاد موآب ساكن شود» (كتاب روت 1: 1) .
كتاب اول و دوم سموئيل نيز با عباراتى مشابه شروع شده است. (28)
سپس مورخ قبل ازاتمام تاريخ داود، به همين نحو به كتاب اول پادشاهان و بعد از وفات او به كتاب دومپادشاهان پرداخته است.
لذا اين كتب، در مجموع و با ترتيبى كه بين آنها وجود دارد، نشان مىدهد كه آنها رامؤلف واحدى به خاطر هدف معينى نوشته است؛ زيرا از منشأ پيدايش ملت يهود آغاز كرده وسپس به ترتيب از ايام و
حوادثى كه طى آنها موسى قوانين خود را ابلاغ و پيشگويى كرد، بحث مىكند و سپس در ادامه خبر مىدهد كه اسرائيليان چگونه طبق پيشگويى موسى برزمين موعود استيلا يافتند (سفر تثنيه 7: 1) ؛ (29)
و چگونه پس از استيلا از قوانين رو برگرداندند و در نتيجه با بدبختى بسيارى مواجه شدند (سفر تثنيه 31: 16و17) . (30)
مورخ بيانمىدارد چگونه آنها مىخواستند پادشاهان را انتخاب كنند (سفر تثنيه 17: 14) . و چگونه بهميزان مراعات قوانين از سوى پادشاهان، مردم پيشرفت كرده يا متحمل رنج و عذاب شدهاند (سفر تثنيه 28: 36) .
و سرانجام چگونه اين ملت همان گونه كه موسى پيشبينى كرده بود، بههلاكت رسيدند. نويسنده در ارتباط با موضوعات ديگرى كه به كار تصديق شريعت نمىآيد، يا سكوت كرده و يا خواننده را براى اطلاع يافتن
به كتابهاى ديگر ارجاع داده است. [بنابراين] همه اين كتب هدف واحدى دارند، كه آن، تعليم شريعت موسى و اثبات آن با رويدادهاىبعدى است.
اگر ما من حيث المجموع اين سه نكته را در نظر بگيريم، يعنى موضوع هدف همه اين كتب، ارتباط بين آنها و اين واقعيت كه آنها چندين نسل بعد از وقوع آن حوادث تأليفشدهاند، اين نتيجه به دست مىآيد كه همه اينها
اثر مورخ واحدى است. [اما] اين مورخكيست؟ بيان اين مطلب خيلى آسان نيست؛ اما من گمان دارم كه او عزرا باشد و چنديندليل قوى وجود دارد كه اين فرضيه را قابل قبول مىسازد.
مورخ ـ كه روشن شد بيش از يك نفر نيست ـ نقل تاريخ خود را تا آزاد ساختن يهوياكين ادامه داده و افزوده است كه او همه عمرش را بر سر سفره پادشاه نشسته است؛ (31) يعنى بر سر سفره يهوياكين يا سفره پسر
نبوكدنصر [بخت النصر] . براى اينكه مفهوم اينقسمت مبهم است.
بنابراين، نتيجه مىشود كه او قبل از عزرا نمىزيسته است. و از طرفىكتب مقدس از احدى جز كتاب عزرا گواهى نمىدهد كه: «عزرا دل خود را به طلب نمودنشريعت خداوند و به عمل آوردن آن و به تعليم دادن
فرايض و احكام به اسرائيل مهيا ساختهبود» (عزرا 7: 10) . علاوه بر اينكه «... او در شريعت موسى كه يهوه خداى اسرائيل آن را دادهبود، كاتب ماهر بود» (عزرا 7: 10) .
بنابر اين، من نمىتوانم كتب مقدس را به كسى جز عزرانسبت دهم.
وانگهى از اين گواهى درباره عزرا مىفهميم كه او نه تنها دل خود را براى طلب نمودنشريعت الهى آماده كرده بود، بلكه خود را آماده ابلاغ آن نيز كرده بود. و در كتاب نحميا (8 : 8) آمده است
«... [آنها] (32) كتاب تورات خدا را به صداى روشن خواندند و تفسير كردند تاآنچه را كه مىخواندند بفهمند» .
از آنجا كه در سفر تثنيه نه تنها شريعت موسى يا بخش اعظم آن وجود دارد، بلكه بسيارى از مطالب براى تبيين بهتر آن نيز آمده است، لذا حدس من اين است كه سفر تثنيه كتاب شريعت خداست كه عزرا آن را نوشته
و تبيين نموده و ابلاغ كرده است و در عبارتفوق بدان اشارت رفت (در كتاب نحميا) . دو نمونه از شيوهاى را كه برخى از مطالب را بدانشيوه به صورت معترضه، به منظور تبيين بيشتر در متن سفر تثنيه
افزوده شده است، قبلادر مقام بحث از عقيده ابن عزرا ارائه داديم و نمونه هاى بسيار ديگرى در جريان تحقيق بهدست آمد. براى نمونه در باب 2 آيه 12 از سفر تثنيه آمده است:
«و حوريان در سعير بيشتر ساكن بودند و بنى عيسو ايشان را اخراج نموده، ايشان را ازپيش روى خود هلاك ساختند و در جاى ايشان ساكن شدند، چنان كه اسرائيل به زمينميراث خود كه خداوند به ايشان داده بود، كردند» .
اين آيه توضيحى براى آيه 3 و 4 همين باب است، (33) كه بيان مىدارد بنى عيسو اولين كسانى نيستند كه در جبل سعير ساكن بودهاند، بلكه آنها، آن مكان را از ساكنان اوليهاش، كهحوريان باشند،
با اخراج و كشتار آنها، گرفته و خود ساكن شدهاند. همان كارى كه بنىاسرائيل بعد از وفات موسى با كنعانيان انجام دادند.
همچنين آيات 6ـ 9 از باب دهم (سفر تثنيه) به طور معترضه در خلال عبارات موسى درج شده است. هر كسى بايد بداند آيه هشتم كه با اين عبارت شروع مىشود: «در آن وقتخداوند سبط لاوى را جدا كرد تا تابوت
عهد خداوند را بردارند...» ضرورتا به آيه 5 اشارهدارد، (34) نه مرگ هارون. (35)
و ذكر وفات هارون توسط عزرا در اين قسمت، به خاطر دعايى استكه موسى در داستان گوساله طلايى كه مردم مىپرستيدند، براى هارون كرد. (36)
و بعد از اين، عزرا شرح مىدهد كه در همان زمانى كه موسى صحبت كرد، خدا سبطلاوى را براى خود اختيار كرد، به منظور اينكه بتواند دليل اين انتخاب و دليل عدم شركتايشان در ارث را خاطر نشان كند.
بعد از اين گريز، او رشته سخن موسى را دنبال مىكند. مابايد به اين جملات معترضه، مقدمه اين كتاب (سفر تثنيه) و همين طور تمام عباراتى را كهاز موسى به ضمير غايب سخن مىگويد، بيفزاييم. علاوه بر
عبارات زيادى كه اكنون توانايىتميز آنها را نداريم، اگر چه بدون شك معاصران نويسنده به وضوح نسبت به آنها آگاهىداشتهاند.
به اعتقاد من، اگر كتاب حقيقى موسى در نزد ما مىبود، بىشك اختلافات بزرگى درعبارات، احكام و ترتيب آنها و ادلهشان مىيافتيم.
مقايسه احكام دهگانه
در سفر تثنيه با احكام دهگانه در سفر خروج ـ كه در آن، تاريخشبه روشنى بيان شده ـ براى نشان دادن اختلافى همه جانبه در اين سه مورد كافى است؛ زيرافرمان چهارم نه تنها به اشكال مختلفى ارائه شده،
بلكه عبارتش نيز خيلى طولانيتر است ودليل رعايت كردن آن نيز به طور كلى با دليلى كه در سفر خروج بيان شده است، اختلافدارد (37) و همين طور ترتيب بيان شده در فرمان دهم در دو روايت مختلف است. (38)
به گمانماختلافات اينجا مانند جاهاى ديگر كار عزراست، كسى كه شريعت خدا را براى معاصران خودتبيين كرد و كسى كه اين كتاب شريعت خدا (سفر تثنيه) را قبل از كتب ديگر نوشت.
من اينمطلب را از اين واقعيت به دست آوردهام كه اين كتاب مشتمل بر قوانينى است كه مردم بهآنها احتياج داشتهاند و ديگر آنكه اين كتاب ارتباطى با كتب قبل از خودش ندارد، (39)
بلكه باجمله مستقلى شروع شده است: «اين است سخنانى كه موسى...» . به عقيده من عز را بعد ازتكميل اين كتاب [سفر تثنيه] خود را براى ارائه گزارش كاملى از تاريخ امت يهودى از ابتداىخلقت عالم تا
ويرانى كامل شهر اورشليم آماده كرد و در اين گزارش كتاب سفر تثنيه را [نيز] درج كرد. و احتمالا علت نامگذارى پنج سفر اول به نام موسى اين بوده است كه اين پنج سفراساسا مشتمل بر زندگى موسى و موسى
عنوان اصلى اين كتابها بوده است. و به همين دليل، كتاب ششم را به اسم يوشع نامگذارى كرده است و كتاب هفتم را به اسم داوران، كتاب هشتمرا به اسم روت، كتاب نهم و شايد دهم را به اسم سموئيل و
نهايتا كتاب يازدهم و دوازدهم رابه اسم پادشاهان. (40)
پىنوشتها--------------------------------------------------------
*) اين مقاله ترجمهاى است از فصل هشتم كتاب«~ .POLITICAL TREATISE ANDA POLITICALT REATISE Translated from the Latin With an Introduction by R.H.M. ELWES With a Bibliographicalnote by FRANCESCO CORDASCO ـ THE CHIEF WOPKS OF SPINOZA A THEOLOGICO ~»
1) مصنف در فصل هفتم همين كتاب درباره مبانى و اصول شناخت كتاب مقدس بحث كرده است.
2) اين است سخنانى كه موسى به آنطرف اردن در بيابان عربه مقابل سوف در ميان فاران و توفل و لابان و حفيروتو دىذهب با تمامى اسرائيل گفت» ؛ سفر تثنيه (1: 1) و در عين حال در سفر تثنيه (31: 2) آمده است كه «و خداوند بهمن گفته است كه از اين اردن عبور نخواهى كرد» .
و اين يوشع جانشين حضرت موسى است كه به دستور خداوند از اردن عبور مىكند: «و واقع شد بعد از وفات موسى بنده خداوند كه خداوند يوشع بن نون خادم موسى را خطاب كرده گفت موسى بنده منوفات يافته است پس الان برخيز و از اين اردن عبور كن...» صحيفه يوشع (1: 1 و 2) و يوشع به اين خطاب لبيكگفت، لذا در صحيفه يوشع (3: 1) آمده است: «بامدادن يوشع بزودى برخاسته او و تمامى بنىاسرائيل از شطيم روانه شده، به اردن آمدند و قبل از عبور كردن درآنجا منزل گرفتند» . و همچنين ر. ك. صحيفه يوشع (3: 9) 3) و موسى و مشايخ اسرائيل قومرا امر فرموده گفتند: تمامى اوامرى را كه من امروز به شما مىفرمايم، نگاه داريد و در روزى كه از اردن به زمينى كه يهوه خدايت به تو مىدهد، عبور كنيد. براى خود سنگهاى بزرگ برپا كرده، آنها را باگچ بمال و بر آنها تمامى كلمات اين شريعت را بنويس ... و در آنجا مذبحى براى يهوه خدايت بنا كن و مذبح از سنگهاباشد... و تمامى اين كلمات اين شريعت را بر آن به خط روشن بنويس» .
4) در صحيفه يوشع آمده است كه به اين وصيت عمل كردهاند: «در آنجا بر آن سنگها نسخه تورات را كه نوشته بود، به حضور بنى اسرائيل مرقوم ساخت. ..» .
5) و يو آب با ربه بنى عمون جنگ كرده، شهر پادشاه نشين را گرفت
و يوآب قاصدان نزد داود فرستاده، گفت كه باربه جنگ كردم و شهر آبها را گرفتم
پس الان بقيه قوم را جمع كن و در برابر شهر اردو زده آن را بگير. مبادا منشهر را بگيرم و به اسم من ناميده شود
پس داود تمامى قوم را جمع كرده به ربه رفت و با آن جنگ كرده آن راگرفت» .
6) خلاصه اينكه عبارتى كه در توضيح كلام حضرت موسى آمده است، به وضوح از آنحضرت نيست، بلكه نويسندهبراى توضيح مطلب، آن را از پيش خود افزوده است.
7) ر. ك: به كتاب اول تواريخ ايام 2: 21و .22
8) ر. ك: سفر تثنيه 31: 9 و 34: .1
9) چون ابراهيم از اسيرى برادر خود آگاهى يافت، سيصد و هجده تن از خانهزادان كار آزموده خود را بيرون آورده درعقب ايشان تا دان بتاخت» .
10) و شهر را به اسم پدر خود دان، كه براى اسرائيل زائيده شد، دان ناميد؛ اما اسم شهر قبل از آن لارش بود» (سفرداوران 18: 29) .
11) و در فرداى آن روزى كه از حاصل زمين خوردند، من موقوف شد و بنىاسرائيل ديگر من نداشتند و در آن سال ازمحصول زمين كنعان مىخوردند.» 12) و در ادوم قراولان گذاشت، بلكه در تمامى ادوم قراولان گذاشته، جميع ادوميان بندگان داود شدند» .
13) پس خداوند به موسى گفت: اين را براى يادگارى در كتاب بنويس و به سمع يوشع برسان كه هر آينه ذكر عماليق رااز زير آسمان محو خواهم ساخت» .
14) از اين جهت در كتاب جنگهاى خداوند گفته مىشود...» .
15) و موسى به فرمان خدا سفرهاى ايشان را بر حسب منازل ايشان نوشت و اين است منازل و مراحل ايشان» .
16) كتاب عهد را گرفته به سمع قوم خواند، پس گفتند: هر آنچه خداوند گفته خواهيم كرد و گوش خواهيم گرفت وموسى خون را گرفت و بر قوم پاشيده گفت: اينك خون آن عهدى كه خداوند بر جميع اين سخنان با شما بسته است» (سفر خروج 24: 8ـ 7) .
17) و من اين عهد و اين قسم را با شما تنها استوار نمىنمايم» .
18) و موسى اين تورات را نوشته، آن را به بنىلاوى كهنه، كه تابوت عهد خداوند را برمىداشتند و به جميع مشايخاسرائيل سپرد
و موسى ايشان را امر فرموده، گفت كه در آخر هر هفت سال در وقت معين، سال انفكاك در عيدخيمهها
چون جميع اسرائيل بيايند تا به حضور يهوه خداى تو در مكانى كه او برگزيند، حاضر شوند، آن گاه اينتورات را پيش جميع اسرائيل در سمع ايشان بخوان
... تا مادامى كه شما بر زمينى كه براى تصرفش از اردن عبورمىكنيد...
» .
19) پس در آن روز يوشع با قوم عهد بست و براى ايشان فرضيه و شريعتى در شكيم قرار داد
و يوشع اين سخنان رادر كتاب تورات خدا نوشت و سنگى بزرگ گرفته...» (صحيفه يوشع 24: 25ـ 26) .
20) و خداوند با يوشع بود و اسم او در تمامى آن زمين شهرت يافت» .
21) از هر چه موسى امر فرموده بود، حرفى نبود كه يوشع به حضور تمام جماعت اسرائيل با زنان و اطفال و غريبانى كهدر ميان ايشان مىرفتند نخواند» ؛ «چنانكه خداوندبنده خود موسى را امر فرموده بود، همچنين موسى به يوشع امرفرمود و به همين طور يوشع عمل نمود و چيزى از جميع احكامى كه خداوند به موسى فرموده بود باقى نگذاشت» .
22) و چون اسرائيل قوى شدند، بر كنعانيان جزيه نهادند، ليكن ايشان را تماما بيروننكردند
و افرايم كنعانيان را كه درجازر ساكن بودند، بيرون نكرد، پس كنعانيان در ميان ايشان در جازر ساكن ماندند
وزيولون ساكنان فطرون و ساكناننهلول را بيرون نكرد، پس كنعانيان در ميان ايشان ساكن ماندند و جزيه بر آنها گذارده شد» (سفر داوران 1: 28ـ 30) .
23) و اما يبوسيان كه ساكن اورشليم بودند، بنى يهودا نتوانستند ايشان را بيرون كنند، پس با بنى يهودا تا امروز دراورشليم ساكنند» .
24) و چون به حوالى اردن كه در زمين كنعان است رسيدند، بنىداؤبين و بنىجاد و نصف سبط منسى در آنجا به كناراردن مذبحى بنا نمودند، يعنى مذبح عظيم المنظرى» .
25) پس آفتاب ايستاد و ماه توفق نمود تا قوم از دشمنان خود انتقام گرفتند؛ مگر اين در كتاب يائير مكتوب نيست كهآفتاب در ميان آسمان ايستاد و قريب به تمامى روز به فرو رفتن تعجيل نكرد.» 26) و بقيه امور سليمان و هرچه كرد و حكومت او، آيا در كتاب وقايع سليمان مكتوب نيست» .
27) و بقيه وقايع يربعام كه چگونه جنگ كرد و چگونه سلطنت نمود، اينك در كتاب تواريخ ايام پادشاهان اسرائيلمكتوب است» ... «و بقيه وقايع رحبعام و هر چه كرد، آيا در كتاب تواريخ ايام پادشاهان يهودا مكتوب نيست» .
28) و بعد از وفات شاؤل و مراجعت داود از مقاتله عمالقه واقع شد كه داود دو روز در صقلغ توقف نمود» . (كتاب دومسموئيل 1: 1) 29) چون يهوه خدايت ترا به زمينى كه براى تصرفش به آنجا مىروى در آورد...» .
30) و خداوند به موسى گفت اينك با پدران خود مىخوابى و اين قوم برخاسته در پى خدايان بيگانه زمينى كه ايشانبه آنجا در ميان آنها مىروند زنا خواهند كرد و مرا ترك كرده، عهدى را كه با ايشان بستم خواهند شكست
و در آنروز خشم من بر ايشان مشتعل شده، ايشان را ترك خواهم نمود.» 31) كتاب دوم پادشاهان 25: 27
32) يعنى «يشوع و ... و عزريا» كه همان عزرا است.
33) دور زدن شما به اين كوه بس است، به سوى شمال برگرديد
و قوم را امر فرموده، بگو كه شما از حدود برادران خودبنى عيسو كه در سعير ساكنند بايد بگذريد و ايشان از شما خواهند ترسيد، پس بسيار احتياط كنيد» .
34) كه در آن آمده است: «پس برگشته از كوه فرود آمدم و لوحها را در تابوتى كه ساخته بودم گذاشتم ...» .
35) كه در آيه هفتم ذكر شده است.
36) و براى هارون نيز در آن وقت دعا كردم» . (سفر تثنيه 9: 20) 37) مقايسه كنيد اين آيه از سفر خروج (20: 5) «نزد آنها سجده مكن و آنها را عبادت منما؛ زيرا من كه يهوه خداى تومىباشم خداى غيور هستم كه انتقام گناه پدران را از پسران تا پشت سيم و چهارم از آنانى كه مرا دشمن دارند، مىگيرم» را با آيه 9 از باب 5 سفر تثنيه «آنها را سجده و عبادت منما؛ زيرا من كه يهوه خداى تو هستم، خداى غيورمو گناه پدران را بر پسران تا پشت سيم و چهارم از آنانى كه مرا دشمن دارند مىرسانم.» 38) مقايسه كنيد اين آيه از سفر خروج (20: 17) «به خانه همسايه خود طمع مورز و به زن همسايهات و غلامش وكنيزش و گاوش و الاغش و به هيچ چيزى كه از آن همسايه تو باشد طمع مكن» را با آيه 21 باب 5 سفر تثنيه «و برزن همسايهات طمع مورز و به خانه همسايهات و به مزرعه او و به غلامش و كنيزش و گاوش و الاغش و به هر چهاز آن همسايه تو باشد طمع مكن» .
39) در حالى كه باقى كتب با يكديگر مرتبط هستند.
40) گفتنى است كه مصنف در پايان اين فصل متذكر مىگردد كه در فصل آينده به اين بحث مىپردازد كه آيا عزراآخرين كسى است كه اين كتب را تدوين كرده و آنها را همان گونه كه خواسته به پايان رسانده است يا نه؟
منبع: مجله هفت آسمان، شماره 1
مصنف واقعى اسفار پنجگانه تورات کیست؟
مدیر انجمن: شورای نظارت
ارسال پست
تعداد پست ها:1
• صفحه 1 از 1
ارسال پست
تعداد پست ها:1
• صفحه 1 از 1
پرش به
- بخش داخلی
- ↲ قوانين و اخبار سايت
- ↲ سوال ، پيشنهاد و انتقادها
- ↲ سرویس میزبانی وب - ETEGHADAT Web Hosting
- گنجینه ثـقلیـن
- ↲ قرآن مجید
- ↲ متن و ترجمه قرآن کریم
- ↲ تفسیر
- ↲ علوم قرآنی
- ↲ اهل بيت (عليهم السلام)
- ↲ پيامبر اکرم (صلّي الله علیه و آله و سلّم)
- ↲ اميرالمومنين علي (علیه السّلام)
- ↲ فاطمة الزهراء (سلام الله علیها)
- ↲ امام حسن مجتبی (علیه السّلام)
- ↲ امام حسین (علیه السّلام)
- ↲ امام زین العابدین (علیه السّلام)
- ↲ امام محمد باقر (علیه السّلام)
- ↲ امام جعفر صادق (علیه السّلام)
- ↲ امام موسي کاظم (علیه السّلام)
- ↲ امام رضا (علیه السّلام)
- ↲ امام جواد (علیه السّلام)
- ↲ امام هادی (علیه السّلام)
- ↲ امام حسن عسکری (علیه السّلام)
- ↲ صاحب الزمان (عجّل الله تعالي فرجه الشّریف)
- ↲ حديث
- ↲ نهج البلاغه
- ↲ صحیفه سجادیه
- ↲ خطابه غدیر
- ↲ ادعيه و زيارات
- ↲ علوم حدیث
- اصـول ديــن
- ↲ خدا شناسی
- ↲ عدل
- ↲ پیغمبر شناسی
- ↲ امام شناسی
- ↲ مهدویت (عج)
- ↲ معاد
- فـروع ديـن
- ↲ احکام عبادات
- ↲ نماز
- ↲ روزه
- ↲ حج
- ↲ احکام معاملات
- ↲ ساير احکام
- اديـان و مـذاهب
- ↲ اسلام
- ↲ ره یافتگان
- ↲ نقد سایر اندیشه ها
- ↲ وهابیت
- ↲ بهائیت
- ↲ مسیحیت
- ↲ یهودیت
- ↲ زرتشت
- ↲ شیطان پرستی
- ↲ صوفیه
- سایر مباحث تخصصی
- ↲ اخـلاق
- ↲ آداب
- ↲ مهارت های زندگی
- ↲ زن و خانواده
- ↲ ازدواج و زناشویی
- ↲ کودکان و نوجوانان
- ↲ جوانان
- ↲ تاريخ
- ↲ شخصيت ها
- ↲ اخیار
- ↲ اشرار
- ↲ کتابخانه
- ↲ کتاب مخصوص ویندوز
- ↲ کتاب مخصوص موبایل
- ↲ کتابشناسي
- ↲ بخش ادبي
- ↲ شعر
- ↲ داستان
- ↲ قطعه ادبي
- ↲ نکته ها و لطایف
- ↲ پرسش و پاسخ
- بخش عمومی
- ↲ مناسبت و یادواره
- ↲ ماه مبارک رمضان
- ↲ اخبار مذهبي
- ↲ فعالیتهای جمعی
- ↲ نمایشگاه اعتقادات
- ↲ دیگر گفتگو ها
- صوت
- ↲ تلاوت
- ↲ دعا و زیارت
- ↲ مداحی و روضه
- ↲ مناسبت ها
- ↲ مولودی و همخوانی
- ↲ جلسات سخنرانی
- ↲ قصه
- ↲ دیگر نواها
- ↲ معرفی و بررسی آثار صوتی تصویری
- تصویر
- ↲ فیلم
- ↲ فلش
- ↲ اماکن مذهبی
- ↲ دیگر تصاویر
- ↲ گرافیک مذهبی
- ↲ آموزش و سوالات
- ↲ پشت زمینه
- ↲ طرح و ایده
- چندرسانه ای
- ↲ همراه مذهبی
- ↲ نرم افزارهای اسلامی
- ↲ معرفی پايگاه ها