نظرتون رو درباره این جمله بگید......

مدیر انجمن: شورای نظارت

قفل شده
Commander
Commander
پست: 2218
تاریخ عضویت: جمعه ۲۰ بهمن ۱۳۸۵, ۱۰:۰۱ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 3085 بار
سپاس‌های دریافتی: 5884 بار
تماس:

Re: نظرتون رو درباره این جمله بگید......

پست توسط محمد علي »

به نام خدا

چند تذکر مهم:

تذکر 1- اگر بعضی بگو یند: ایشان حرفهای خوب هم زیاد داشته اند.جواب این است: اگر یک شخصیت،همیشه و همه جا سخنان باطل بگوید،طرفدار چندانی پیدا نمی کند.

مثلا اگر در یک مملکت شیعه یک کتاب 200 صفحه ای درتعریف ابوبکر بنویسد کسی دورش را نمی گیرد.

لذا بهترین روش گمراه کردن این است که اول با جملات سرشار از احساس و عشق٬ امیرالمومنین و سایر معصومین(صلوات الله علیهم)را وصف کند و

وقتی اعتماد خواننده را جلب کرد،زهر خویش را بریزد و آرام آرام به خواننده القا کند که مثلا ابوبکر هم فقط اشتباه کرده است!.

این روش اخیرا بسیار رواج پیدا کرده است.و اگر آقای شریعتی در جایی از حضرت امیر تعریف کند و جای دیگر ایمان دشمن او را سخت بداند خدای نکرده

در مجموعه همان افراد مذکور قرار می گیرد.لذا سخنان حق وی سخنان باطلشان را رد نمی کند و فقط تناقض می سازد.

تذکر ۲ - اگر بعضی بگو یند: ایشان که معصوم نیست و هم مثل اشتباه کرده است.جواب این است:

به قول معروف اشتباه داریم تا اشتباه؛ کسی که هیچ سر رشته ای از علوم پزشکی ندارد،بدون اجازه وارد اتاق عمل می شود و شیر کپسول اکسیژن را به خیال اینکه باز کند،

کاملا می بندد و باعث مرگ بیمار می شود، هم اشتباه کرده است . و دکتر متخصصی که در تجویز داروهای بعد از عمل یک داروی حساسیت زا تجویز می کند هم اشتباه کرده است.

در مورد دوم "عقل" و منطق شاید پزشک را ببخشد ولی هیچ "عقل" و منطقی اشتباه فرد اول را نمی بخشد.پس تمام اشتباهات برابر نیستند.



تذکر 3- اگر بعضی بگو یند: باید همه حرفها را شنید و بهترینش را انتخاب کرد.جواب این است:

وقتی ثابت می شود آن نوشته ها مخلوطی از حق و باطل می باشد به آیه شریفه "الذین یستمعون القول فیتبعون احسنه" استناد می کنند و تر جمه این آیه متشابه را بدون مراجعه

به تنها معلمین قرآن طبق افکار خویش می آورند."ال" در کلمه "القول" نشان می دهد که این کلمه معرفه است و منظور "هر سخنی" نیست بلکه منظور

"یک سخن مخصوص و معین" است و "ه" در "احسنه" به "یتبعون" بر می گردد. معنای آن آیه شریفه این است:

"پس بشارت ده بندگان مرا ،که آن قول را می شنوند، سپس به بهترین صورتش از آن پیروی می کنند.آنها هستند که خداوند هدایتشان کرده و آنها همان صاحبان عقل سلیم هستند."

امام صادق(صلوات الله علیه) به هشام ابن حکم فرده اند که آن "القول" و سخن خاص چیست.(اصول کافی ج1ص391)

آیا اگر شما یک پسر ده ساله ساده داشته باشید،برای تعیین راه اجتماعی او در دنیا به او می گویید که برو و تمام محله های شهر را بگرد و با هر جور آدمی نشست و برخاست کن ،
با دزد،قاتل ،معتاد،خوب،بد؛و بعد خودت بهترین راه را انتخاب کن؟!
البته که نه .بلکه خودتان او را در خانه نگه می دارید تا از گزند هر گزنده ای محفوظ بماند و گول کسی را نخورد و راه درست را به او آموزش می دهید.
آیا راه تکامل و آینده اخروی بشر از زندگی او در دنیا پر ارزشتر نسیت؟ و آیا روح انسان از جسم او لطیفتر و حساستر و ضربه پذیرتر نیست که خداوند متعال هر سخنی را از هر جایی
و هر کس و نا کسی به او تجویز کند؟ و بعد بگوید بهترینش را انتخاب کن!
نه "عقل" این را رد می کند و راهی روشن،محکم،و یقینی را می طلبد و آن راه را خالق عقل، به عنوان دین، با دو منبع "قرآن" و "اهل بیت" به ما انعام کرده است.
اگر آدمی هر سخنی را بشنود و قوه تشخیص حق از باطل را نداشته باشد،ممکن است از اتکاء بر عقل کنار رفته و ناخودآگاه اسیر احساسات شخصیت پرستی یا زیبایی یا سایر ابزارهای شیطان شود.
لذا پیامبر خدا و امامان از طرف خدا همه را به در خانه خود دعوت کرده اند و علم حقیقی را آموزش داده اند.

تذکر 4- اگر بعضی بگو یند: آقای شریعتی از روی سند سخن گفته است. جواب این است:

ما با خواندن جمله "عمر ایمانی سخت داشت" به عمق فاجعه پی نمی بریم.زیرا مبانی معارف اسلامی را هم بلد نیستیم و با اینکه بر ما واجب است در اصول دین به یقین برسیم دنبالش نرفته ایم.

کتابهای درسی هم با منابع اصلی دین (کتاب و عترت) تفاوتهای اساسی دارند.و نمی دانیم ،مثلا، عمر واقعا کیست.اگر هم عمر را از نوشته های آقای شریعتی شناخته باشیم

معلوم است که از جمله "عمر ایمانی سخت داشت" به شدت ناراحت نخواهیم شد.زیرا منابع ایشان سنیها می باشند.در اسلام شناسی ص595 می گوید:

« در نقل حوادث سیره طبری و ابن هشام را متن قرار داده ام.»که هر دو از سنیهای متعصب هستند.

<< اهدنا الصراط المستقیم>>



اما کلام آخر ... پاي هر سخني نبايد نشست 


اين درست است که همانگونه که انسان غذايي را که مي خواهد بخورد تا از سالم بودن آن مطمئن نشود استفاده نمي کند و از هر جايي و از دست هر کسي آن را تهيه نمي کند ، افکار و آراء و انديشه ها را هم نبايد از هر کسي گرفت و به هر کسي اعتماد کرد؟

قرآن به ما چنين سفارش مي کند:

« فَلْيَنْظُرِ الْإِنْسانُ إِلى طَعامِهِ »

(عبس 24)

« انسان بايد در غذاي خود نظر کند.» (که چه چيزي را بخورد و چه چيزي را نخورد.)

اين غذا ، هم شامل غذاي جسم و بدن آدمي مي شود و هم غذاي روح و فکر آدمي را در بر مي گيرد. به همين جهت در حديثي از امام باقر (عليه السلام) در پاسخ راوي از کلمه "طعامه" در اين آيه چنين آمده است :

«منظور از طعام علم اوست که کسب مي کند و بايد نظر کند که از چه کسي آن را مي گيرد.»

(بحار الانوار ج 2 ص 96)

پس همان حساسيتي که انسان در مورد غذاي بدن و جسم خود دارد، بايد بيشتر از آن را در مورد غذاي روح ، يعني افکار و انديشه هايي که بر او وارد مي شود، داشته باشد و تا اطمينان پيدا نکرده که چيزي به ضرر دين او نيست ، سراغش نرود.

گاهي انسان به نام تحقيق و از روي انگيزه هاي به ظاهر روشنفکرانه سراغ کتابها و مقالاتي مي رود که از نظر علمي صلاحيت کافي را براي تشخيص درست و نادرست آن ندارد و آن وقت به خيال تحقيق ، به راحتي آن چه را که معتقد بوده از دست مي دهد و کم کم در آنچه يقين داشته شک مي کند و يک وقت به خودش مي آيد که ديگر کار از کار گذشته و آنچنان دل و فکرش از سخنان باطل و افکار انحرافي پر شده که ديگر سخن حق جايي در روح و قلب او ندارد و نسبت به هر فکر صحيحي ، موضعي خصمانه مي گيرد.

و همه اينها چه بسا با خواندن يک مقاله در يک روز – بين صبح تا غروب – واقع شود. زيرا مدت زمان انحراف بستگي به ميزان قوت و ضعف بنيه ايماني و علمي شخص دارد. و اگر خيلي ضعيف باشد ، در مقابل يک طرز فکر به ظاهر زيبا اما در واقع فاسد ، نمي تواند مقاومت کند و به شک و ترديد و سپس انکار مي افتد.

اينها خطراتي است که در زمان غيبت بيش از هر زمان ديگري انسانهاي با ايمان را تهديد مي کند و براي حفظ دين در اين زمان بايد به شدت نسبت به اين امر مراقب بود.


به هر حال اين امر يکي از راههاي حفظ و مراقبت از دين در زمان غيبت مي باشد و اگر کسي بخواهد در اين امر جدي باشد ، بايد به راه حصول آن توجه داشته باشد و کسي که با وجود همه اين راههاي انحرافي ، بتواند مقاومت کند و اعتقادات سالم خود را حفظ کند و از مسير اهل بيت عليهم السلام خارج نشود ، بسيار ارزشمند و تلاش او فوق العاده قيمتي است.

در احاديث ما نگه داشتن دين در زمان غيبت ، به نگه داشتن شاخه پر از خار در دست تشبيه شده است و اين به خوبي سختي دينداري را در اين زمان مي رساند .

امام صادق عليه السلام مي فرمايد:

« صاحب اين امر (ولايت و امامت) غيبتي دارد که در آن زمان کسي که دين خود را حفظ کند مانند کسي است که شاخه پر از خار قتاد را با دست بتراشد. (سپس آن حضرت اين کار را با اشاره دست مجسم فرمود.) پس کداميک از شما مي تواند تيغ قتاد را با دست خود بگيرد؟! ... صاحب اين امر غيبتي دارد . پس بنده بايد تقواي الهي را حفظ کند و دين خود را رها نکند.»

(اصول کافي ، کتاب الحجه ، باب في الغيبه ح 1)

برخي افراد مي گويند براي هدايت شدن و يافتن راه حق بايد تمام سخنان را شنيد و بعد از بين آنها بهترين را برگزيد . گذشته از اينکه اين کار غير ممکن و غير مطمئن است ما نادرستي آن را از طريق عقل و وحي ثابت مي کنيم:

ابتدا بررسي عقلي:

فرض کنيد که فرزندي يازده ساله داريد . بسيار کنجکاو ، آينده نگر و پر سوال که عقايد او در حال شکل گيري است و دنبال راه موفقيت است.(فعلا فقط موفقيت در دنيا را در نظر مي گيريم.)

پدر و مادر او در برابر درخواستها و سوالات او براي تعيين راه موفقيت چه مي کنند؟

راه اول : مي توانند او را آزاد بگذارند که برود تمام محله هاي شهر را بگردد ، با همه مردمان گفتگو کند ، سوالاتش را از همگان بپرسد ، با انواع قشر ها ، فقير و غني ، دزد و قاتل و معتاد و معلم و مغازه دار و سرمايه دار و ... نشست و برخاست کند و بعد ، از بين تمام سخنان و راهها براي رسيدن به موفقيت بهترين راه را انتخاب کند .

راه دوم : مي توانند به او اجازه شنيدن سخن هر کسي را ندهند. خودشان راه درست را به وي نشان دهند و توضيح دهند. کارها و ابزار لازم براي موفقيت را به وي بياموزند و خلاصه سخن درست را خود به وي بگويند.

مسلما عقل راه دوم را مي گويد.

و اما از لحاظ دين و وحي :

دين براي هدايت انسانها آمده است موضوع آن علاوه بر موفقيت در دنيا سعادت در آخرت نيز مي باشد. روح آدمي در مورد مسائل معنوي و غير مادي بسيار حساستر و عقل بسيار متحيرتر از مسائل مادي و علوم بشري است. پس وقتي عقل شنيدن هر سخني را براي تشخيص راه درست در امور دنيوي جايز نمي داند ، به مراتب براي حفظ دين و گرفتن معارف الهي رجوع به هر کس و ناکسي را معقول نمي شمارد.

گاهي تحت اين عنوان که انسان بايد همه سخنان را بشنود و آنگاه از ميان آنها بهترينش را برگزيند، همه افکار و انديشه ها در کنار هم گذاشته مي شوند و همگي به يک چشم نگريسته مي شوند و مکرر مشاهده مي شود که بسياري مي خواهند از اين طريق و با فهم و تشخيص خود ، تکاليف احاديث معصومين عليهم السلام را هم معلوم کنند و هيچ فرقي بين افکار بشري و الهي در اصل نگرش خود قائل نمي شوند. آنگاه سخن خود را به آيه قرآن هم مستند مي کنند که مي فرمايد :

« فَبَشِّرْ عِبادِ الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولئِكَ الَّذِينَ هَداهُمُ اللَّهُ وَ أُولئِكَ هُمْ أُولُوا الْأَلْبابِ »

(زمر 18)

«پس بشارت ده بندگان مرا که سخن (حق) را مي شنوند، سپس به بهترين صورتش از آن پيروي مي کنند. آنها کساني هستند که خداوند هدايتشان کرده و آنها همان صاحبان عقل سليم هستند»

اين گونه اشخاص آيه را چنين معنا مي کنند که بايد هر سخني را شنيد – الف و لام را در "القول" ، الف و لام استغراق مي گيرند – و آنگاه از ميان آنها بهترينش را برگزيند.

بعد هم اضافه مي کنند که خدا به کساني که چنين روشي دارند ، وعده هدايت داده و آنها را صاحبان عقل خوانده است.

غافل از اينکه در معناي خود آيه شريفه هم چون به اهل بيت عليهم السلام مراجعه نکرده اند ، به خطا رفته و تفسير به راي نموده اند.

وقتي ابوبصير از حضرت صادق عليه السلام در باره اين آيه پرسيد ، حضرت چنين پاسخ دادند:

«اينها کساني هستند که تسليم آل محمد (صلي الله عليه و اله و سلم) مي باشند. اينها وقتي حديث را مي شنوند ، در آن تغيير نمي دهند و اضافه و کم نمي کنند و همانگونه که شنيده اند ، آن را نقل مي کنند (يا مورد عمل قرار مي دهند.)»

پس "القول" در آيه شريفه ، قول خاصي است که همان قول حق و سخن صحيح مي باشد و الف و لام آن ، الف و لام عهد است. و آيه خاص کساني است که وقتي حديث اهل بيت عليهم السلام را مي شنوند تسليم آن مي گردند و بدون دخل و تصرف در آن و به همان شکلي که شنيده اند ، ملتزم به آن مي شوند. پس "يتبعون احسنه" معنايش اين نيست که از ميان اقوال مختلف بهترين آن را انتخاب ميکنند ، بلکه منظور پيروي از حديث به بهترين شکل و صورت آن است و بهترين شکل حديث ، همان صورت دست نخورده و تغيير نيافته آن مي باشد و چنين کساني را خداوند هدايت کرده است.

همچنين در آيه شريفه صحبت از وعده هدايت در آينده نيست، بلکه اينها "هدايت شده" هستند که چنين عمل مي کنند و مي دانند که بايد نسبت به حديث آل محمد (صلي الله عليه و اله و سلم) چه برخوردي داشته باشند و عاقلها هم همينها هستند.


کساني که به ضعف علمي و عقلي خود رسيده اند و به همين دليل مي دانند که بايد کاستي هاي خود را با رجوع به اهل بيت عليهم السلام جبران کنند و بنابر اين در تسليم نسبت به ايشان تامل و ترديدي به خود راه نمي دهند و در لفظ يا معناي احاديث دخل و تصرفي را از ناحيه خود مجاز نمي شمارند و اينجاست که مي فهميم معرفت صحيح جز با تسليم به اهل بيت عليهم السلام براي انسان حاصل نمي شود.

و همچنين در اين آيه "عباد" مورد خطاب قرار گرفته اند نه همه مردم (ناس) . "عبد" خدا بنده مطيع خاصي است که مقام عظيمي دارد . عبد بودن پيامبر اکرم در برابر خدا از پيامبر بودن وي بالاتر است .

در تشهد نماز مي گوييم : « و اشهد ان محمد عبده و رسوله ». و اين بيان مي رساند ، افراد خاصي که به مقام عبد و بندگي پروردگار رسيده اند در اين آيه مورد بشارت قرار گرفته اند.

پس هر سخني را نبايد شنيد و هر فکري را نبايد دنبال کرد و به هر مکتبي نبايد روي خوش نشان داد . افکار و انديشه هاي مختلف ، سلامت روح و قلب انسان را به خطر مي اندازد و انسان نبايد به نام تحقيق خود را آلوده به هر گرايشي بکند و در معرض انواع و اقسام انحرافات قرار دهد. زيرا معلوم نيست که بتواند از منجلاب آرا و افکار منحرف ، سالم بيرون بيايد.

پس شرط عقل و درايت احتياط و اجتناب از موارد مشکوک و آن مکتبهايي است که انتساب آنها به منبع وحي مورد اعتماد نيست و تا انسان مطمئن نشده است که يک مکتب فکري از منبع الهي تغذيه مي کند نبايد با ديده خوش بينانه به آن بنگرد و اگر خودش صاحب نظر نيست ، بايد به افراد با صلاحيت در اين زمينه مراجعه نمايد. همچنان که در مورد جسم و بدن خود نيز به هر کسي رجوع نمي کند و تا مطمئن نشود که طرف پزشک متخصص مي باشد به سخنانش اعتماد نمي کند.

سلامتي روح و قلب انسان به مراتب بيش از سلامتي جسمش ارزش دارد و بايد آن حساسيتي که در مورد بدنش دارد در مورد روحش بيشتر داشته باشد. طبيب روح و فکر آدمي ائمه عليهم السلام هستند و کساني که همه اعتقادات خود را از آنها کسب کرده اند ، صلاحيت دارند که انسان به ايشان رجوع کند و ايشان راهنمايي بخواهد.

تمام کلام اين نوشته در اين جمله امام کاظم صلوات الله عليه نهفته است:

« قَالَ مَنْ أَصْغَى إِلَى نَاطِقٍ فَقَدْ عَبَدَهُ فَإِنْ كَانَ النَّاطِقُ يُؤَدِّي عَنِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَقَدْ عَبَدَ اللَّهَ وَ إِنْ كَانَ النَّاطِقُ يُؤَدِّي عَنِ الشَّيْطَانِ فَقَدْ عَبَدَ الشَّيْطَانَ »

(الكافي ج 6 ص 434)

هر کسي به سخن ناطقي گوش دهد ، همانا او را عبادت کرده است ؛ پس اگر سخنران به خدا دعوت کند ، خدا را پرستيده است و اگر ناطق به شيطان دعوت کند ، شيطان را پرستيده است.

امير المومنين صلوات الله عليه به کميل وصيت کرده اند : « لَا تَأْخُذْ إِلَّا عَنَّا تَكُنْ مِنَّا » 

  غير ما اخذ مکن تا از ما باشي. 

(وسائل‏الشيعة ج 27 ص 30 )



امام موسي کاظم صلوات الله عليه در حاليکه در زندان بودند در جواب نامه شخصي که پرسيده بود علوم دينم را از چه کسي کسب کنم ، نوشتند :

« لَا تَأْخُذَنَّ مَعَالِمَ دِينِكَ عَنْ غَيْرِ شِيعَتِنَا فَإِنَّكَ إِنْ تَعَدَّيْتَهُمْ أَخَذْتَ دِينَكَ عَنِ الْخَائِنِينَ الَّذِينَ خَانُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ خَانُوا أَمَانَاتِهِمْ

إِنَّهُمُ اؤْتُمِنُوا عَلَى كِتَابِ اللَّهِ فَحَرَّفُوهُ وَ بَدَّلُوهُ فَعَلَيْهِمْ لَعْنَةُ اللَّهِ وَ لَعْنَةُ رَسُولِهِ وَ لَعْنَةُ مَلَائِكَتِهِ وَ لَعْنَةُ آبَائِيَ الْكِرَامِ الْبَرَرَةِ وَ لَعْنَتِي وَ لَعْنَةُ شِيعَتِي إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ فِي كِتَابٍ طَوِيلٍ»

(وسائل‏الشيعة ج 27 ص 150 )



علوم دينت را از غير شيعيان ما اخذ مکن ، پس اگر اين کار را نکني دينت را از خائنيني گرفته اي که به خدا و رسولش خيانت کردند و به امانتهايشان خيانت کردند و ...



ربنا لاتزغ قلوینا بعد اذ هدیتنا و هب لنا من لدنک رحمة انک انت الوهاب تصویر
[External Link Removed for Guests]

 
[External Link Removed for Guests] 
Senior Member
Senior Member
پست: 168
تاریخ عضویت: پنج‌شنبه ۸ اسفند ۱۳۸۷, ۴:۱۷ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 138 بار
سپاس‌های دریافتی: 333 بار

Re: نظرتون رو درباره این جمله بگید......

پست توسط پارسا »

به نام خداوندی که از نهان و آشکارما با خبر است
دوستان عزیزسلام
بنا به دعوت یکی از دوستان گرامی به این تاپیک دعوت شدم.بعد از مطالعه ی تمامی نظرات دوستان که البته بسیار جدی بیان شده بود و هر نظری به شدت از طرف صاحب نظر حمایت می شد ؛مطالبی به نظرم آمد که مطرح می کنم.
.سوال دوستمون که پرسیده بودند:حسین (ع)بیشتر از آب تشنه ی لبیک بود....


آیا ایشان جواب سؤال را گرفتند یا خیر؟
به نظر بنده ی حقیر این سؤال برای امثال ما جوانان شاید به دید یک قطعه ی زیبای ادبی یا یک مطلبی که با کلمه ها بازی شده و این چنین جمله ای بیان شده است و یا هر برداشتی که من (جوان)از این جمله داریم در نوع خود دارای جوابهای بیشماری به اندازه ی تفکر ما دارد.
اگر این جمله از شخصیت دیگری به جز دکتر شریعتی بود آیا جواب ما نیز همان بود؟البته من باید یک نکته را ذکر کنم که به هیچ عنوان سعی ندارم از شخصیتی دفاع کنم و این سایت آنقدر ارزشمند می باشد که ما بخواهیم خدای ناکرده به جای پرداختن به مسائل مهم تشیع به نکاتی بپردازیم که مایه ی تفرقه شود.
بنده سخن را از دید نه یک اندیشه و نه یک شخصیت،بلکه فقط به عنوان یک جمله بررسی می نمایم.نهضت عاشورا که بعد از گذشت چندین سال به عنوان یک جریان عظیم در تمام عالم مطرح شده است بیانگر این واقعیت بوده که برای رسیدن به اهداف باید از تمامی خواسته های نفسانی بگذری.در کجای دنیاچنین جریانی سراغ دارید که بعد از گذشت چندین سال هنوز هم برای آن پیام جدید ،وجود دارد.؟؟کدام جریان رابه اندازه ی عظمت این جریان سراغ دارید؟متاسفانه دربررسی این جریان بیشتر در بعد احساسی آن سخن به میان رفته و در بعد تفکر عاشورایی امام حسین کمتر مطلب بیان شده است که این هم به برداشت های سطحی که متاسفانه در بین برخی از شیعیان وجود دارد بر می گردد.امام حسین (ع)به تمام جوانب این کار مطلع بود.ایشان چندین مرتبه از پیامبراکرم این جریان عظیم را شنیده بودند .آیا شما فکر می کنید که امام حسین واقعا به خاطر تشنگی اینقدر در دنیا بزرگ شده است؟ایا امام حسین به خاطر کم بودن یاران مظلوم هستند؟امام حسین شهید حقیقت بود ‍امام حسین شهید هدف والای خویش بود.
من قصد ندارم در اینجا فلسفه قیام امام حسین را مطرح کنم ولی با این سخن هم که بیان شده چندان مخالف نیستم اگر در سخن کمی بیندیشیم می بینیم که بار محتوای پیام غنی است(باز هم ذکر کنم منظور فقط سخن می باشدنه گوینده و نه اندیشه).
آنجا که گاندی می گوید من با تاسی از قیام حسین ابن علی تصمیم به مبارزه ی با استعمار گرفتم،آیا منظور وی از قیام ،تشنگی امام حسین بود.آیا درد امام حسین فقط تشنگی بود ،آیا منطقی است که ما جریان بزرگ عاشورا را فقط در تشنگی خلاصه کنیم .تشنگی یک مقوله ای است که متاسفانه باعث شده ما به دیگر جوانب این جریان نیندیشیم.
من ونه تنها من بلکه تمام آنانی که به هر عنوان به دنبال حقیقت می باشنددیگر هیچ مطلبی را بدون مطالعه نمی پذیرند.برای بدست آوردن حقیقت تلاشها را بیشتر می کنند و برای رسیدن به هدف شاید ازتمام خواهش های نفسانی خود می گذرند.جوان امروز به عاشورا دیگر به عنوان یک مراسم عزاداری سنتی که آمیخته با یک سری عقاید ی که موجب کاستن ارزش معنوی این مراسم شده از قبیل(قمه زنی،گل به سر مالیدن و....)نگاه نمی کند.به عنوان یک مراسمی جهت رهایی از بار ذلت نگاه می کند.مگر امروز ما در دنیا امثال یزید و یزیدیان نداریم؟مگر امروز ما مظلوم نداریم ؟
آیا واقعا درست است که ما قیام امام حسین و مظلومیت وی را در بی آبی و تشنگی خلاصه کنیم.آری تشنگی یکی از این ابعاد بودنه تمامی ابعاد.
آنجا که امام حسین می فرماید من برای بپا داشتن سنت جدم قیام کردم چرا ما باید چنین مسئله ای را در بی آبی خلاصه کنیم.تفکر امام حسین(ع)بالاتر از این صحبتهاست.
تفکری که آمیخته با والاترین ارزشهای انسانی است ،چگونه در یک مسئله ای که باعث دوری از هدف والا می شود،به این راحتی فراموش می شود؟.مگر همین تفکر نبود که باعث پیروزی انقلاب اسلامی ماشد.مگر امام راحل و مقام معظم رهبری بارها در بیاناتشان به اندیشه ی والای امام حسین(ع)اشاره نکرده اند‍مگر مردم ما به خاطر بی آ بی به عاشورا می نگرند؟؟
نه،نه،هرگزنه،مردم ما فهمیدند که امام حسین زیر بار ظلم نرفت،و با این اندیشه محرم و عاشورا را گرامی می دارند.امروز مردم تشنه ی حقبقتندو حاضر هستند آنرا با هر قیمتی به دست آورند.
عزیزان ما مسئول تمام کارهایی هستیم که از عهده ی ما بر می آید .بیایید با یک دید واقع بینانه به مسائل نگاه کنیم بیایید به مسئله ی عاشورابه عنوان یک جریان نگاه کنیم.بیایید اندیشه ی والای امام حسین را در تمامی ابعاد زندگی به کار ببریم.
دوست عزیز (محمدعلی جان)بحث شما را با دقت مطالعه کردم.می دانم که شما از تعصب که آفت تفکر می باشد به دور می باشید و می دانم که در این سایت هر کسی می تواند آزادانه نظرات خودش را بیان کند.دوست گرامی شما در پاسخ فرموده بودیدکه قیاس، قیاس مع الفارق است.دوست گرامی بهتر نبود این مسئله بهتر روشن می شد.؟دوست گرامی من شاید ظاهرا شما را نشناسم ولی با مطالعه ی نوشته های شما کمی با اندیشه هایتان آشنایی پیدا کرده ام.می دانم که شما هم به دنبال حقیقت هستید و می دانم که برای بدست آوردن آن تمام تلاشها را بکار برده اید.شاید صحبت کردن از فردی که دستش از دنیا کوتاه شده است زیاد نتیجه بخش نباشد.شاید درست هم نباشد.ولی این شخصیتی که در دوران ستمشاهی با سخنرانی های خویش روحیه ی تجددو فلسفی را در بین جوانان گسترش می دادندسزاوار چنین انتقادات تندی نمی باشند.نقشی که در آن زمان شهید مطهری و دکتر شریعتی در انقلاب داشتند قابل تقدیر می باشد.حال سخن ایراد دارد یا گوینده یا هر دو یا هیچ کدام.؟؟؟
دوست گرامی بیدار کردن افکا رکاری بسیار مشکل می باشد ‍،آیا چون گاندی صحبت از قیام امام حسین به میان آورده است برای ما محترم می باشد یا تفکر وی ؟
آیا صحبتهای کارلایل فیلسوف انگلیسی را در مورد امام علی (ع)شنیده اید((امام علی (ع)ما را نمی رسد جز آنکه او را دوست بداریم و به او عشق بورزیم،چه او جوانمردی بس عالیقدر و بزرگ نفس بود.))
آیا چون او یک فیلسوف غربی است ما نباید صحبت او را قبول داشته باشیم؟
آیا امروزه برای درک حقیقت ملیت خیلی مهم می باشد؟
آیا فکر نمی کنید که امام حسین تشنه آزاد مردان بود؟
دوستان من از اینکه وقت شریف شما را گرفتم معذرت می خواهم.من هیچ کاری به اندیشه و شخصیت دکتر شریعتی ندارم چون افرادی هستند که یا از ایشان دفاع کنند ویا ایشان را رد کنند.آنچه برای من جالب بود سخن ایشان می باشد که در همان دوران قبل از انقلاب گفته بودندکه:
در عجبم از مردمانی که خود زیر شلاق ظلم و ستم زندگی می کنند


و بر حسین می گریند که آزادانه زیست
مهدیا، کعبه شد از تاب تو بی تاب،بتاب
.....................................................

بالای تخت یوسف کنعان نوشته اند هر یوسفی یوسف زهرا نمی شود
سلامتی امام زمان صلوات
Senior Member
Senior Member
پست: 151
تاریخ عضویت: جمعه ۲۶ بهمن ۱۳۸۶, ۶:۳۱ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 53 بار
سپاس‌های دریافتی: 182 بار

Re: نظرتون رو درباره این جمله بگید......

پست توسط کاظم سبزواری »

سلام بر دوستان
بسیار مطالب خوبی بیان شد از محمد علی عزیز هم بسیار تشکر میکنم که اصل مطلب را با مثال و روایات خیلی زیبا بیان کرد. :razz: :razz:

با نظرات محمد علی عزیزم موافقم گرچه شاید زیاد این حرف ها رو نشنیده بودید ولی الان خیلی مطلب دستگیرتون شد.
صحبت کردن از فردی که دستش از دنیا کوتاه شده است زیاد نتیجه بخش نباشد.شاید درست هم نباشد
پارسای گرامی سخن شما درست است . ولی یه جوان شیعه چه گناهی کرده است که با خواندن کتابهای ایشان از دین منحرف شود و کار به جایی برسد که بگوید قرآن تحریف شده است . چقدر زیبا گفتند محمد علی عزیز من یادم هست که بعضی اشخاص رو می دیدم بدون اینکه یه کتاب در مورد دین بخوانند ابتدا می رودند کتابهای ایشان را مطالعه می کنند سپس نسبت به دین و روحانیت بدبین میشودند ؟
سپس میگویند ؟؟ چرا 7 بار باید طواف کرد؟؟!!

یادم میاد توی یکی از سایت ها (که صلاح نیست آدرسش رو بدهم) دختری بود که یه سوالات عجیبی براش پیش میومد و ذهنش رو منحرف کرده بود مثلا میگفت لعن کردن زیارت عاشورا از معنویتش کاسته میشه
و سوالاتی از این قبیل
بعد توی یه تاپیکی دیدم داره اشاره میکند که کتابهای ایشان را دارد مطالعه میکند!!!
بهش تذکر دادم که اکثر این سوالاتی که برای شما پیش آمده بود دلیلش خواندن کتابهای ایشان است !!
به هر حال زیاد بودند کسانی که با خواندن کتابهای ایشان سوالاتی برایشان پیش می آمد که شخصی را هم پیدا نمیکردند که جواب درستی به آنان بدهد و برای همیشه در همین اندیشه باقی بمانند.

یادم می آید شخصی بود که زیاد موافق این نظام نبود و همیشه در حال توهین بود و زیاد هم موافق کتابهای ایشان بود . من بهش گفتم که کتابهای ایشان مثل کتابهای فلانی میباشد.
بعد من کمی خودم ناراحت شدم که چرا کتابهای ایشان رو با آن کتابهای فلانی مقایسه کردم.
روز بعد دیدمش گفت :صبح خدمت فلانی رفتم (یه اهل دلی) در مورد کتابهای شریعتی سوال کردم ایشون هم گفت که کتابهای ایشان مثل کتابهای فلانی است .!!
اون وقت کمی راحت شدم !!!

نظرکلی ام رومی گویم . همه سخنان ایشان را رد نمی کنم بلکه سخنان زیبا هم دارد و کتاب کویر و فاطمه فاطمه ایشان را هم گفته اند کتاب بسیار خوبی است و جای احسن گفتن دارد.
محمد علی عزیز هم ایشان را کاملا رد نمی کند بلکه اصل مطلب را گفتند
خود دکتر شریعتی اظهار داشتند که کتابهایشان توسط استاد محمد رضا حكيمى بازنگرى و اصطلاح شود.

ایشان رشته جامعه شناسی خوانده بودند . و ديد جامعه‏شناسانه به اسلام نظر كرد و به اين ديدگاه اشكالاتى وارد است.

او فردى پر احساس و داراى درد و دركى اجتماعى و گرايشات اسلامى بود. در مقابل نقص و اشتباه بزرگ و اساسى او اين بود كه سخت تحت تأثير انديشه‏هاى مكاتب عصر خود مانند تفكرات ماركسيستى و اگزيستانسياليستى بود.

باور کنید دوستان ما نمیخواهیم ایشان را نقد کنیم ولی وقتی میبینم دوستانم با خواندن کتابهای ایشان منحرف میشوند انسان دردش میگیرد :sad: :sad:
خداوند ایشان را بیامرزد.
یا علی التماس دعا
[External Link Removed for Guests]
Senior Member
Senior Member
پست: 168
تاریخ عضویت: پنج‌شنبه ۸ اسفند ۱۳۸۷, ۴:۱۷ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 138 بار
سپاس‌های دریافتی: 333 بار

Re: نظرتون رو درباره این جمله بگید......

پست توسط پارسا »

 به نام خدا 

آقای سبزواری من از شماو محمدعلی عزیز تشکر می کنم و قصد ندارم که این سایت دلنشین را با یک سری نظرات شخصی به چالش بکشانم،نظر بنده این نبود که بخواهم از ایشان حمایت کنم.بلکه نظرم این بود که انسان نباید اینقدر سست فکر باشد که با خواندن یک کتاب یا یک جمله شیفته ی نویسنده ای شود.انسان باید دنبال یک مطلب را بگیرد و نباید علم تقلیدی داشته باشد. باید آنقدر از لحاظ فکری و عقلی خود را قوی کند که بتواند مطلب درست از نادرست را تشخیص دهد.چگونه برای یک مسئله ی شرعی که فکر می کند دست و پاگیر است مانند(خمس)دنبال راهی است که کمتر بپردازد و سراغ هر تبصره ای می رود ولی برای یک جمله یکدفعه شیفته ی نویسنده می شود؟
همه ی ما می دانیم که جبران خلیل جبران یک نویسنده ی مسیحی می باشد ولی کتاب زیبای ایشان در مورد پیامبر و سخنان زیبا در وصف امام علی (ع)«در همین سایت»از وی در بین ما مسلمانان چهره ی محبوبی به جای گذاشته است.
حال ما بیاییم و به خاطر جملات این نویسنده ی محترم افکار مسیحی به خود القا و سپس تقلید نماییم؟؟
صحبت بنده این است که ما باید بتوانیم نقد در سخن را یاد گرفته و هر مطلبی را همین طوری قبول نکنیم.
در انتها از تمامی دوستان التماس دعا دارم و اگر در نوشته هایم خدای نکرده اظهار بی ادبی شده است مرا به بزرگواری خود ببخشید.
«در پناه حق»
مهدیا، کعبه شد از تاب تو بی تاب،بتاب
.....................................................

بالای تخت یوسف کنعان نوشته اند هر یوسفی یوسف زهرا نمی شود
سلامتی امام زمان صلوات
Old-Moderator
Old-Moderator
پست: 966
تاریخ عضویت: جمعه ۲۳ فروردین ۱۳۸۷, ۷:۱۷ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 973 بار
سپاس‌های دریافتی: 1783 بار
تماس:

Re: نظرتون رو درباره این جمله بگید......

پست توسط سعید منتظر »

سلام

به نظرم دوستان کم لطفی کردند,

این حرفای ضدشیعه از دکتر خیلی پایه و اساس محکمی نداره,

خیلی ها میگن اینا اصلا به قلم استاد شریعتی نیست!

اگر تمام این حرفا رو با عقاید دکتر در کتاب "فاطمه فاطمه است" مقایسه کنیم یه پارادوکس وحشتناک به وجود میاد

به نظرتون عقلانیه که آدم بیاد یه نوشته ی با دلیل و مدرک محکم رو با یه سری حرف هایی که اصلا معلوم نیست به قلم ایشون باشه مقایسه کنیم؟!
 روزگاری‌ست که شیطان میگوید: انسان پیدا کنید ، سجده خواهم   [HIGHLIGHT=#FFFF00][HIGHLIGHT=#DBE5F1] +ـ+ـ+ـ+ـ+ـ+ـ+     [HIGHLIGHT=#FFFF00][HIGHLIGHT=#DBE5F1] +ـ+ـ+     [External Link Removed for Guests]  [External Link Removed for Guests][External Link Removed for Guests][External Link Removed for Guests][External Link Removed for Guests] 
Administrator
Administrator
پست: 2244
تاریخ عضویت: یک‌شنبه ۱ بهمن ۱۳۸۵, ۱۱:۵۲ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 10691 بار
سپاس‌های دریافتی: 5476 بار
تماس:

Re: نظرتون رو درباره این جمله بگید......

پست توسط Mohsen1001 »

سلام


سعید جان من خیلی متاسف میشم وقتی میبینم افرادی بدون اطلاع و تحقیق میان حرفی رو میزنن :-P


بعضی ها میگن هم شد مدرک و سند ؟!!!


تمام این حرفها از قلم خود ایشون هست و حتی اسکن کتابها نیز موجوده حتی در سخنرانیهاشون هم کم از این حرفها نزدند.

ضمناً ایا بنظر شما ممکنه کسی کتابی را به نام کسی دیگر چاپ کند ؟ ::ss

واقعاً ...

کمی تدبّر در مسائل باور کنید خیلی چیزها رو حل میکنه چرا ما همیشه تعصباتمون رو به عقل ترجیح میدیم ؟ :?
New Member
New Member
پست: 1
تاریخ عضویت: جمعه ۲۱ خرداد ۱۳۸۹, ۷:۳۵ ق.ظ

همانهايى را كه به هر سخنى گوش مى دهند پس بهترين آن را پيروى

پست توسط محسن حقجو »

با سلام
اول توضیح بدم که این پاسخ دوست عزیز محمد علی است. متن زیر از تفسیر المیزان در مورد این ایه است. نظر علامه در مورد این ایه گوش دادن به سخن و پیروی از بهترین است.
برای دیدن متن اصلی به [External Link Removed for Guests] مراجعه شود.

مفاد جمله الذين يستمعون القول فيتبعون احسنه كه در وصف بندگان خود فرموده است
و مراد از ((قول (( به شهادت اينكه دنبالش مساءله ((اتّباع (( آمده ، آن قولى است كه ارتباط و مساسى با عمل داشته باشد، پس بهترين قول آن قولى است كه آدمى را بهتر به حق برساند، و براى انسان خيرخواهانه تر باشد. و انسان فطرتا اين طور است كه حسن و جمال را دوست مى دارد و به سويش مجذوب مى شود، و معلوم است كه هر چه آن حسن بيشتر باشد اين جذبه شديدتر است . و اگر زشت و زيبا، هر دو را ببيند، به سوى زيبا متمايل مى شود، و اگر زيبا و زيباتر را ببيند به سوى زيباتر مى گرايد. و اما اگر به سوى زيباتر نرود، و باز به همان زيبا سرگرم شود معلوم مى شود كه سرگرمى اش به زيبا به خاطر زيبايى آن نبوده ، چون اگر براى زيبايى آن بود با بيشتر شدن زيبايى ، بايد بيشتر مجذوب شود، و زيبا را رها كرده به طرف زيباتر متمايل شود.
پس اينكه آيه شريفه بندگان خدا را توصيف فرموده به اينكه ((پيرو بهترين قولند(( معنايش اين است كه مطبوع و مفطور بر طلب حقند و به فطرت خود رشد و رسيدن به واقع را طالبند. پس هر جا امرشان دائر شود بين حق و باطل ، بين رشد و گمراهى ، البته حق و رشد را متابعت مى كنند و باطل و گمراهى را رها مى نمايند. و هر جا امرشان داير شود بين ((حق (( و ((احق (( - حقتر - و رشد و رشد بيشتر، البته حقتر و رشد بيشتر را انتخاب مى كنند.
پس حق و رشد، مطلوب بندگان خداست ، و به همين جهت هر چه بشنوند به آن گوش مى دهند و اين طور نيست كه متابعت هواى نفس ‍ كنند و هر سخنى را به صرف شنيدن بدون تفكر و تدبر رد كنند.
پس جمله ((الّذين يستمعون القول فيتبعون احسنه (( مفادش اين است كه : بندگان خدا طالب حق و رشدند، به هر سخنى كه گوش دهند بدين اميد گوش مى دهند كه در آن حقى بيابند و مى ترسند كه در اثر گوش ندادن به آن ، حق از ايشان فوت شود.
بعضى از مفسرين گفته اند: مراد از ((گوش دادن به حرف و پيروى كردن از بهترين آن (( گوش دادن به قرآن و غير قرآن ، و پيروى كردن از قرآن است .

ترجمه تفسير الميزان جلد 17 صفحه 381
بعضى ديگر گفته اند: مراد استماع اوامر خداى تعالى و پيروى كردن بهترين آنها است ، مثلا در مساله قصاص ، خدا هم اجازه قصاص به ايشان داده ، و هم عفو، و ايشان عفو را پيروى مى كنند. و نيز هم اجازه داده صدقه را آشكارا دهند و هم پنهانى ، و ايشان پنهانى صدقه مى دهند.
ولى اين دو قولى كه از مفسرين نقل كرديم بدون دليل عموم آيه را تخصيص ميزند.
((اولئك الّذين هديهم اللّه (( - اين جمله اشاره است به اينكه صفت پيروى از بهترين قول ، خود هدايتى است الهى ، و اين هدايت - كه گفتيم عبارت است از طلب حق و آمادگى تام براى پيروى از آن هر جا كه يافت شود - هدايتى است اجمالى كه تمامى هدايتهاى تفصيلى و رسيدن به هر يك از معارف الهى بدان منتهى مى شود.
((و اولئك هم اولوا الالباب (( - يعنى اينهايند تنها كسانى كه صاحب عقلند. و از اين جمله استفاده مى شود كه عقل عبارت است از نيرويى كه با آن به سوى حق راه يافته مى شود، و نشان داشتن عقل پيروى از حق است . و در تفسير آيه ((و من يرغب عن ملة ابراهيم الا من سفه نفسه (( كه از آن استفاده مى شود كه سفيه آن كسى است كه دين خدا را پيروى نكند، در نتيجه عاقل آن كسى است كه دين خدا را پيروى كند
Commander
Commander
پست: 2218
تاریخ عضویت: جمعه ۲۰ بهمن ۱۳۸۵, ۱۰:۰۱ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 3085 بار
سپاس‌های دریافتی: 5884 بار
تماس:

Re: همانهايى را كه به هر سخنى گوش مى دهند پس بهترين آن را پيروى

پست توسط محمد علي »

به نام خدا

باسلام خدمت اقا محسن حقجو و تشکر از اینکه وقت گذاشتند و مطالب مورد نظرشون رو به اینجا منتقل کردند .

اما چند نکته مهم رو از چشم انداختند و بی توجه به عرایض بنده این فرمایش ها رو فرمودند .

نکته اول اینکه بنده گفته بودم باید به قول معصوم مراجعه کرد و قول غیر معصوم برای ما حجت نیست .

مفسری که شما از ایشان نقل قول کردید ضمن تمام احترامی که برای ما دارد اما تنها نظر غیر معصومانه خود را ذکر کرده و

برای ما هیچ حجیتی ندارد چون در تفکر معصوم نیست .

ما هم در نوشته ای که ابتدای این صفحه آمد عرض کردیم که باید برای فهم این آیه به قول معصوم مراجعه کرد

که آدرس آن را هم دادیم .

دوم اینکه بهتر بود به این حدیث شریف مراجعه می کردید و قول دیگران را با قول حق معصوم مقایسه می کردید و

منصفانه تر قضاوت می کردید .

صرفا چون فلان شخصیت چنین حرفی زده او را مقبول ندانیم . چون ممکن است رایی خلاف قول معصوم داده باشد .

و تمام غیر معصومین نقد پذیر و ممکن الاشتباه هستند .

آنچه در بالا عرض کرده بودم مجددا نقل قول می کنم تا با دقت بیشتری مطالعه بفرمایید .


"ال" در کلمه "القول" نشان می دهد که این کلمه معرفه است و منظور "هر سخنی" نیست بلکه منظور

"یک سخن مخصوص و معین" است و "ه" در "احسنه" به "یتبعون" بر می گردد. معنای آن آیه شریفه این است:

"پس بشارت ده بندگان مرا ،که آن قول را می شنوند، سپس به بهترین صورتش از آن پیروی می کنند.

آنها هستند که خداوند هدایتشان کرده و آنها همان صاحبان عقل سلیم هستند."

امام صادق(صلوات الله علیه) به هشام بن حکم فرده اند که آن "القول" و سخن خاص چیست.(اصول کافی ج1ص391)
[External Link Removed for Guests]

 
[External Link Removed for Guests] 
New Member
New Member
پست: 1
تاریخ عضویت: جمعه ۱۹ آذر ۱۳۸۹, ۷:۵۸ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 4 بار

Re: نظرتون رو درباره این جمله بگید......

پست توسط طزاص »

محمد علی و دیگر دوستان عزیز...


آیا شما خودتان، به شخصه، سخنرانی های او را شنیده اید؟ و خوانده اید؟ تمامشان را؟؟


اصلا ایا زندگی نامه اش را خوانده اید؟ به طور قطع، نه! چرا که خود کشی او را که علت اصلی نا صحیح بودن حرفهایش می دانید را، هنوز نمی دانید که در آن 20 سال ِ ابتدای زندگی اش بود که خود می گوید:" من فقط زنده بودم"

حال شریعتی و علت خودکشی او را شما درک نمی کنید، و نخواهید کرد

که شما در این زمان زندگی می کنید و او در آن زمان
که خداوند شما را اینگونه خلق کرده است و او را آنگونه
که شما هیچوقت درک نخواهید کرد روح زخم خورده اش را، دردش را، و فریادهای خفه اش را
که شما تنها همان بعدی را زندگی می دانید که خود در آن زیست می کنید و هیچ گمان نمی برید، که خداوند هر کسی را طوری خلق کرده، و هرکسی از ظن خود شد یار من
باز هم بگویم؟

می دانید که فردای قیامت، باید پاسخ تک تک ِ این جملات را بگوئید؟؟


دوست عزیز من، برادر ِ دینی ِ من، برادر مسلمان من...


مگر اسلام تنها همین هائیست که در یک سری کتب آمده؟ مگر شخصیت والای علی را می توان در چند کتاب جستجو کرد؟ مگر عظمت قیام حسین را می توان در تشنگی خلاصه کرد؟

چرا گمان می برید که اسلام یعنی نماز و روزه و حج؟ چرا وقتی در کتاب های اسلام شناسی، بدان صورت از بعد دیگری اسلام را تشریح می کند، بر شما سخت می آید؟

دوست من! نخواندی کتابهایش را، نخواندی! و تنها گفته ی چند نفر را تکرار می کنی. اگر شریعتی گفته است بازگشت به قرآن، دلیلش واضح است.

کمی تاریخ بخوان و کمی جستجو کن. در آن زمان سیاه ِ پهلوی، مردم ایا جز ناله و زاری و خواندن دعا برای برطرف شدن درد شکم، کاری می کردند؟ یا نهایت یک مجلس روضه! بعد بچه اش می رفت دانشگاه و میشد آنکسی که اسلام را دین سنتی ِ خاک خورده ی قدیمی می دانست.
شریعتی می گفت، بیایید قرآن را بخوانیم. بس کنیم گریه و زاری را. قرآن را که به معنای" خواندنی" است را واقعا بخوانیم، نه فقط برای استخاره گرفتن! بخوانیم و در زندگی بیاوریم. بخوانیم و واقعا توحید را در زندگی پیاده کنیم.

بد حرفی می زند؟

بد حرفی می زند که اسلام را دین پویایی می داند؟ در همه ی جهات؟؟ اشتباه می گوید؟ اسلام دین به گریه و زاری و عقب ماندگی و ظلم پذیری ست؟؟


و علی!

حرف هایی که او از علی می زند، و از فاطمه می گوید، را کجا می توان یافت؟
کجا می توان درک کرد، درد ِ انسان بودن ِ علی را، درد تنهائیش را؟
علی کسی بود که شریعتی، در اکثر نوشته هایش به او گریز می زد. و او را نمونه ی انسان کامل می دانست. انسانی که درد ِ بودن را می چشید، انسانی که انسان بود...

و حسین!
مجلس عزا داریم تا مجلس. مجلس عزایی که از عظمت حسین در استقامتش بگوید، از هدفش بگوید و از تشریح آن زمان و این زمان و وظیفه ی حسینی ما برای حسین بودن، فرق می کند تا مجلسی که فقط بخواهد اشک تو را در بیاورد و چیزهایی را بگوید که واقعا هیچ با غیرتی پیدا نمی شود که بگوید دروغ نبند.
وقتی داد و هوارشان این بوده و هست که من سگ حسینم! نباید فریاد زد که حسین سگ نمیخواد! حسین سرباز می خواهد برای جنگ با تمام یزیدیان عالم...
در این مجالسی که تشویق به اشک و آه می کند و می گوید هر غلطی خواستی بکن، یک قطره اشک بریز که بروی بهشت! در این مجالسی که به جای قوی کردن مردم و روحیه ظلم ستیزی و فعالیت برای مردم و اجتماع، در راه خدا، تشویق به عزلت نشینی و گریستن می کند، باید شرکت کرد؟؟؟ غیرت مسلمانی مان را خدا برکت دهد!
و در بسیاری از این مجالس، هیچ دقت کرده اید که شرک چقد نمود پیدا می کند؟ ایا حسین برای مبارزه با شرک قیام نکرد؟؟ کلاه خود را قاضی کنید که توسل کردن، جای خود را به تقاضا کردن داده است.


از از روحانیانی گفتید که شریعتی به آنها تاخته بود. اصلا تحقیق کرده اید چرا تاخته است؟

چون آنها کسانی بودند که به جای اتحاد ِ اسلام، ترویج اسلام، ترویج خدا پرستی و محکم سازی سنگر اسلام، به بحث های شیعه و سنی می پرداختند. او خارج رفته بود در آن زمان، کتاب خوانده بود و دانشگاه دیده. می دانست که دارند چه بلایی به سر اسلام و انسان می آورند. نجات اسلام و انسان مهم ترین بحث بود. و امروز هم هست. داد می زد که به جای تفرقه افکنی، بیایید انسان را در یابیم، جوانهامان که از نسل بعد، در قالب ِ غرب بدنیا می ایند...

که امروز شاهد آن هستیم که دارند در قالبی که آنها می خواهند، زیست می کنند. جز این است؟؟


دوستان من، سعی کنید درک کنید شرایط زمانی هر کسی چگونه بوده. با امروزتان، دیروز را نسنجید.



عزیزان...

مگر ما انسان ها، معصوم هستیم؟ حضرت رسول، در آن واپسین روزها، پرسید آیا کسی بر گردن من حقی دارد؟؟؟ اون حبیب خدا بود!!!


این جمله خیلی حرفها دارد.

همه ی ما ممکن است ناخواسته دچار اشتباه بشویم. غیر از این است؟؟


با منطق شما، خداوند متعال باید همه مان را در جهنم بیندازد. چون مطمئن باشدی، همه مان هرچقدر هم که حواسمان جمع بوده باشد، خطایی ناخواسته انجام داده ایم. و الا رسولش چنین نمی گفت...

و یا شاید بگویید، که او از قصد برخی سخنان اشتباه رانده است. من می گویم خیر! او با تحقیقی که سالیان عمرش را بر آن گذاشته، درسی که خوانده و یا کتابی که خوانده و به معرفتی رسیده، چنین برداشت کرده و شاید اغرق نیست ککه بگویم 90 درصد آن درست.

وقتی خداوند می بخشد بر کسی که عمر خود را وقف دین کرده، اشتباهاتی که بدان ها دست یافته و تکثیر کرده، ایا شریعتی از این قاعده مستثنی خواهد بود؟؟




چند بی حجاب ، حجاب دار شده باشند با کتابهایش؟ چند فرد نومید، امیدوار شده باشند؟ چند بی دین، دین آورده باشند؟ چند با دین، در دینشان مستحکم شده باشند در برابر کفار؟؟ اگر شما ندیده اید، من دیده ام؛ حتی در این زمان.


شما هیچگاه نخواهید توانست دیوارِ خوبی هایش را با چند اشتباهش ویران کنید.



من، دینم را، ثباتم را، اطلاعاتم در بحث هایم را، ایدئولوژی ام راف پیوند دوباره ام با قرآن را، به لطف خداوند متعال، بوسیله ی نوشته های او دارم. نه فقط من،که دیگر دوستانم هم.

گمان مبرید که من از آن بی اطلاع های عالم بوده امف خیر! من نواده ی روحانیونی هستم که همه پدرانشان روحانی بوده اند. من فرزند پدری هستم که دوشادوش رهبرمان انقلاب کرده است. من فرزندی مادری هستم از نوادگان بنی اسد. و من کسی هستم که خوب درک میکنم اگر شریعتی خواست خودکشی کند، که خود نیز در ان بحبوحه ی رنج ِ ندانستن و جواب نگرفتن از کتاب های مختلف، تجربه اش کرده ام. نه فقط من، که بسیار از کسانی که می شناسم.



شریعتی یک انسان بود، یک انسان!

انسانی که مثل همه ی انسان ها دچار اشتباه هم گاهی شده است.

اما انسانی بود کهک وظیفه ی انسانیش را، وظیفه ای که خدا برای هرکس مقدر می سازد را، انجام داد

به خوبی هم انجام داد

چرا که هنوز، سهی دارد از انسان شدن گروهی از مردم

و اگر شما بگویید که نهف هیچکس نیست، من خودم حاضرم قسم یاد کنم، که من مثال نقضی بر گفته ی شما هستم



و خداوند بر همه ی ما، شاهد و ناظر است...
قفل شده

بازگشت به “امام حسین‌ (علیه السّلام)”