!!! بدعت « عُمر » در " متعه حج " !!!

مدیر انجمن: شورای نظارت

قفل شده
Old-Moderator
Old-Moderator
پست: 1950
تاریخ عضویت: جمعه ۲۳ شهریور ۱۳۸۶, ۲:۵۷ ق.ظ
سپاس‌های ارسالی: 2988 بار
سپاس‌های دریافتی: 5531 بار
تماس:

Re: !!! بدعت « عُمر » در " متعه حج " !!!

پست توسط محدثه »

.
 [FONT=Times New Roman]« چگونگى برخورد صحابه با حكم عمره تمتع »   




تا به اینجا گفتيم كه چگونه پيامبر خدا (ص ) آرام آرام و بتدريج حكم عمره تمتع را در ماههاى حج ابلاغ كرد.


اينك ببينيم صحابه آن حضرت در آن روز با اين حكم چگونه برخورد كردند:



ــ در صحيح مسلم به نقل از ابن عباس آمده است :


      رسول خدا (ص ) و اصحابش در روز چهارم از ماه ذى حجه ، در حالى كه تلبيه حج گفته بودند، به مكه وارد شدند.

      در آنجا بود كه پيامبر فرمود تا آن را عمره قرار دهند.




و در روايتى ديگر در پايان اين حديث آمده است :


      و احرامشان را به عمره بگردانند، مگر كسانى كه قربانى به همراه آورده اند (1).




و در روايت سوم آمده است :


      پيامبر خدا (ص ) و اصحابش در صبح روز چهارم ، در حالى كه تلبيه حج گفته بودند، به مكه وارد شدند.

      در آنجا رسول خدا (ص ) آنان را فرمان داد تا آن را عمره قرار دهند كه اين دستور، آنان را سخت دشوار و ناگوار آمد و گفتند:

      اى رسول خدا، چه چيزهايى حلال است كه انجام دهيم ؟ فرمود: همه حلالها (2).




و در روايت چهارم آمده است كه رسول خدا (ص ) فرمود:



      اين عمره است ، و ما، در آن از هر حلالى بهره خواهيم برد.

      پس هر كس كه قربانى به همراه نياورده ، از همه حلالها بهره مند شود كه عمره تا روز قيامت داخل در مراسم حج شده است (3).





_______________________

1 - صحيح مسلم ، ح 201-203، باب جواز العمرة فى اءشهر الحج ، ص 911؛ سنن ابوداود، ج 2، ص ‍ 156، ح 1791 از ابن عباس كه گفت : رسول خدا فرمود: اگر كسى تلبيه حج گفته باشد، چون به مكه برسد و طواف خانه و سعى صفا و مروه كند، از احرام به درآيد و آنرا عمره قرار دهد.
2 - صحيح مسلم ، ح 198، ص 909، باب جواز العمرة ؛ صحيح بخارى ، ج 1، ص 191. اين سه روايت در زاد المعاد ابن قيم ، ج 1، ص 246 نيز آمده است .
3 - صحيح مسلم ، ص 911، باب جواز العمرة فى اءشهر الحج ، ح 201-203؛ سنن ابوداود، ج 2، ص ‍ 156؛ بيهقى ، ج 5، ص 18، ح 2423 از المنتقى ؛ مصنف ابن ابى شيبه ، ج 4، ص 202.
 
تصویر 
Old-Moderator
Old-Moderator
پست: 1950
تاریخ عضویت: جمعه ۲۳ شهریور ۱۳۸۶, ۲:۵۷ ق.ظ
سپاس‌های ارسالی: 2988 بار
سپاس‌های دریافتی: 5531 بار
تماس:

ادامخ مبحث : « چگونگى برخورد صحابه با حكم عمره تمتع »

پست توسط محدثه »

.




ــ و در روايتى ديگر در صحيح بخارى و مسلم از قول جابر بن عبدالله آمده كه :



      او با پيامبر خدا، در حالى كه قربانى با خود آورده بود، حج گزارد. همگان به حج تنها تلبيه گفته بودند كه رسول خدا (ص ) فرمود:

      پس از طواف كعبه و سعى بين صفا و مروه و تقصير، از احرامتان به درآييد و به هر چيز كه در غير احرام بر شما حلال بود روى آوريد،

      تا روز هشتم ذى حجه ترويه . آنگاه تلبيه حج بگوييد و آنچه را كه پيش از آن انجام داده بوديد، عمره قرار دهيد.

      گفتند: چطور آن را عمره تمتع قرار بدهيم ، در حالى كه آن را حج ناميده بوديم . به قصد حج آمده بوديم .

      فرمود: هر طور كه به شما دستور مى دهم عمل كنيد. اگر من قربانى با خود نياورده بودم ، همان گونه كه به شما گفتم عمل مى كردم ؛

      اما هيچ حرامى بر من حلال نمى شود، مگر هنگامى كه قربانى را انجام دهم (1).





ــ و در روايت دوم جابر در صحيح بخارى ، سنن ابوداود، مسند احمد و ديگر منابع آمده است كه :


      آنها به پيامبر گفتند: در آن هنگام ، ما به منى برويم در حالى كه از ... ما منى مى چكد (2) ؟!








ــ و در روايت سوم در صحيح بخارى و مسلم و سنن ابن ماجه و ابوداود و مسند احمد از قول عطاء آمده است كه گفت :



      شنيدم كه جابر در ميان جمعى مى گفت : ما اصحاب پيامبر خدا تنها تلبيه حج گفته بوديم ، بدون اينكه عمره اى در آن باشد.

      تا اينكه رسول خدا (ص ) در صبح روز چهارم ماه ذى حجه وارد مكه شد، و چون همه ما گرد آمديم ، آن حضرت به ما دستور داد

      تا از احرام بيرون آييم و فرمود: از احرام بيرون بياييد و با بانوانتان مباشرت كنيد.


      جابر مى گويد: پيامبر مباشرت با زنان را الزام نفرمود، ولى با اين فرمان ، زنانشان را برايشان حلال كرده بود.

      گفتگو در ميان ما برخاست تا اينكه اين سخن ما به گوش پيامبر خدا (ص ) رسيد كه : در حالى كه بيش از پنج روز به عرفه باقى نمانده است ،

      به ما دستور مى دهد از احرام بيرون آمده ، با همسرانمان مباشرت كنيم . آن وقت در حالى كه از ... ما منى مى چكد به عرفه برويم !

      پس رسول خدا (ص ) در ميان ما برخاست و فرمود: اين را مى دانيد كه من خداى را از شما پرهيزگارتر و راستگوتر و خالصترم .

      اگر من حيوان قربانى به همراه خود نداشتم ، چون شما از احرام بيرون مى آمدم و از آنچه حلال است استفاده مى بردم .

      اينك شما از احرام بيرون بياييد، كه اگر من پيش از اين مى دانستم ، حيوان قربانى به همراه نمى آوردم ... (3).








ــ و در روايت چهارم در صحيح بخارى آمده است كه جابر گفت :


      رسول خدا(ص ) در صبح روز چهارم ذى حجه با نيت حج ، بدون اينكه چيز ديگرى را با آن همراه كند، قدم به مكه گذاشت .

      چون ما به مكه رسيديم به ما فرمان داد تا آن را عمره قرار دهيم و از احرام بيرون آمده ، حتى با زنانمان مباشرت كنيم .

      اين سخن شايع شد و اعتراضاتى را برانگيخت ...تا آنجا كه مى گويد: اين سخنان اعتراض آميز ما به گوش پيامبر خدا (ص ) رسيد.

      پس ‍ به سخنرانى برخاست و در ضمن آن فرمود:

      به من خبر داده اند كه عده اى چنين و چنان گفته اند. به خدا سوگند كه من صالحترين ، و پرهيزگارترين و... (4).

      (تا آخر بيانات آن حضرت در حديثى كه گذشت .)











______________________________

1 - صحيح بخارى ، ج 1، ص 190، باب التمتع والاقران و الافراد بالحج ...؛ صحيح مسلم ، ص ‍ 884-885، باب بيان وجوه الاحرام ...، ح 143؛ زاد المعاد، ج 1، ص 248، فصل فى اهلاله بالحج .
2 - صحيح بخارى ، ج 1، ص 213 و ج 4، ص 166، كتاب التمنى ، باب لو استقبلت من امرى ما استدبرت ؛ سنن ابوداود، ج 4، ص 156، باب افراد الحج ، ح 1789 با جزئى اختلاف ؛ مسند احمد، ج 3، ص 305؛ سنن بيهقى ، ج 5، ص 3، باب من اختار الافراد...و ج 4، ص 338 آن ؛ زاد المعاد، ج 1، ص ‍ 246، فصل فى احلال من لم يكن ساق الهدى .
3 - فتح البارى ، ج 17، ص 108-109، باب نهى النبى على التحريم ...؛ صحيح مسلم ، ص 883، باب وجوه الاحرام ، ح 141؛ سنن ابوداود، باب افراد الحج ؛ سنن ابن ماجه ، باب التمتع بالعمرة ؛ سنن بيهقى ، ج 4، ص 238 و ج 5، ص 19؛ زاد المعاد، ج 3، ص 246؛ مسند احمد، ج 2، ص 356.
4 - صحيح بخارى ، ج 2، ص 52، كتاب الشركة ، باب الاشتراك فى الهدى ؛ سنن ابن ماجه ، ج 1، ص ‍ 992، ح 298.
 
تصویر 
Old-Moderator
Old-Moderator
پست: 1950
تاریخ عضویت: جمعه ۲۳ شهریور ۱۳۸۶, ۲:۵۷ ق.ظ
سپاس‌های ارسالی: 2988 بار
سپاس‌های دریافتی: 5531 بار
تماس:

ادامه مبحث : « چگونگى برخورد صحابه با حكم عمره تمتع »

پست توسط محدثه »

.



در سنن ابن ماجه ، مسند احمد بن حنبل و مجمع الزوائد از قول براء بن عازب آمده است :



      رسول خدا (ص ) و اصحابش از مدينه بيرون شده ، همگى به نيت حج محرم شده بوديم ؛

      اما چون به مكه وارد شديم ، پيامبر (ص ) به ما فرمود: حجتان را عمره قرار دهيد.

      عده اى گفتند: اى پيامبر خدا! ما احرام حج بسته ايم ، چگونه آن را عمره قرار دهيم ؟!

      فرمود: به دستورهايم توجه كنيد، آن را انجام دهيد؛ كه بار ديگر سرو صدا برخاست و بانگ اعتراض از هر گوشه بلند شد.

      پس حضرتش از رفتار آنها به خشم آمد و از ايشان روى بگردانيد و با حالتى دژم و گرفته بر عايشه وارد شد.

      عايشه ، كه آثار خشم را در چهره مبارك آن حضرت مشاهده كرد، پرسيد: چه كسى تو را خشمگين ساخته است كه خدايش خشم بگيرد؟

      فرمود: چگونه خشمگين نشوم كه انجام كارى را فرمان مى دهم و عمل نمى شود (1) !








ــ عايشه خود از اين ماجرا به گونه اى سخن گفته است كه آن را بخارى و مسلم در صحيح خود و ديگران نيز در منابع ديگر چنين آورده اند:


      چهار يا پنج روز از ماه ذى حجه گذشته بود كه رسول خدا (ص ) وارد مكه شد.

      در آن روز پيامبر خدا (ص ) در حالى كه سخت عصبانى بود بر من وارد شد.

      من پرسيدم : اى رسول خدا! چه كسى تو را به خشم آورده كه خدايش به آتش اندازد؟

      فرمود: با خبر نشدى كه من مردم را به امرى فرمان داده ام و آنها در انجامش ‍ دو دل هستند (2) ؟!








ــ عبدالله بن عمر، سخنان برخى از اصحاب را در برابر اوامر پيامبر خدا (ص ) چنين آورده است كه آنها گفته اند:


      اى رسول خدا! يعنى كسى كه از...منى مى چكد به عرفات برود؟!

      پيامبر فرمود: آرى ، و بوى خوش از مجمرهاتان برخيزد؛ اين جمله كنايه از مباشرت با زنان پس از آمادگى است (3).



______________________

1 - سنن ابن ماجه ، ص 993، باب فسخ الحج ؛ مسند احمد، ج 4، ص 286؛ مجمع الزوائد، ج 3، ص ‍ 233، باب فسخ الحج الى العمرة ؛ زاد المعاد، ج 1، ص 247؛ المنتقى ، باب ما جاء فى فسخ الحج الى العمرة ، ح 2428.
2 - صحيح مسلم ، ص 879، ح 130، باب بيان وجوه الاحرام و انه يجوز افراد الحج ...؛ زاد المعاد، ج 1، ص 247؛ سنن بيهقى ، ج 5، ص 19، باب من اختار التمتع بالعمرة الى الحج و منحة المعبود، ح 1051.
3 - صحيح مسلم ، ص 884، باب بيان وجوه الاحرام ، ح 142؛ و نزديك به آن لفظ در زادالمعاد، ج 1، ص 248، فصل فى اهلاله (ص ) بالحج ؛ سنن بيهقى ، ج 4، ص 356؛ المنتقى ، ح 2426؛ مجمع الزوائد، ج 3، ص 233.
 
تصویر 
Old-Moderator
Old-Moderator
پست: 1950
تاریخ عضویت: جمعه ۲۳ شهریور ۱۳۸۶, ۲:۵۷ ق.ظ
سپاس‌های ارسالی: 2988 بار
سپاس‌های دریافتی: 5531 بار
تماس:

Re: !!! بدعت « عُمر » در " متعه حج " !!!

پست توسط محدثه »

.


در صحيح مسلم از قول جابر بن عبدالله آمده است كه گفت :




      ما با پيامبر خدا تلبيه حج گفته بوديم ، اما چون به مكه وارد شديم ، ما را فرمان داد تا از احرام به درآييم و آن را عمره قرار دهيم .

      راستى را كه اين دستور بر ما سخت گران آمد و صبر و شكيبايى را از ما بربود. ناراحتى و اعتراض ما به گوش ‍ پيغمبر رسيد.

      آن حضرت چنان به هم برآمد كه ندانستيم خبرى از آسمان به او رسيده يا موردى از مردم ، كه فرمود:

      اى مردم ! از احرام به درآييد كه اگر من اين حيوان قربانى را به هرماه نياورده بودم ، هر كار كه شما مى كرديد، من هم انجام مى دادم .

      جابر مى گويد: بالاخره از احرام بيرون آمديم تا آنجا كه با زنانمان مباشرت كرديم و هر حلالى را انجام داديم و

      چون روز هشتم روز ترويه شد، پشت به مكه كرده ، تلبيه به حج گفتيم
      (1).





ــ و بنا به روايتى ديگر از رسول خدا (ص ) پرسيديم :

      كدام كارهاى حلال را مى گوييد؟

      فرمود: همه كارهاى حلال را.

      اين بود كه هم بوهاى خوش به كار برديم و هم با همسرانمان مباشرت كرديم و چون روز ترويه درآمد، تلبيه به حج گفتيم (661).





بدين سان بود كه با همه سختيها، جمع بين حج و عمره را در ماههاى حج پذيرفتند،

و اينكه در فاصله بين عمره و حج از حلالها بهره برگيرند!

زيرا چنين سنتى بر خلاف روش و آداب دوره جاهليت ايشان بوده است !

و نظر به اينكه عايشه به علت ابتلا به عادت ماهانه از انجام عمره پيش ‍ از مراسم حج بازمانده بود، رسول خدا (ص ) فرمان داد

تا آن را پس از مناسك حج قضا كند. روايت زير با همه صراحت گوياى همين مطلب است .

روایت در ادامه ذکر خواهد شد :....






_____________________

1 - صحيح مسلم ، ص 882، ح 138؛ المنتقى ، ح 2400 و 2415، باب ادخال الحج على العمرة .
2 - زادالمعاد، ج 1، ص 246.
 
تصویر 
Old-Moderator
Old-Moderator
پست: 1950
تاریخ عضویت: جمعه ۲۳ شهریور ۱۳۸۶, ۲:۵۷ ق.ظ
سپاس‌های ارسالی: 2988 بار
سپاس‌های دریافتی: 5531 بار
تماس:

Re: !!! بدعت « عُمر » در " متعه حج " !!!

پست توسط محدثه »

.


 [FONT=Times New Roman]« عايشه و قضاى عمره تمتع »  




ــ در صحيح مسلم از قول عايشه آمده است كه گفت :



      به همراه پيامبر خدا (ص ) و تنها به نيت انجام حج از مدينه بيرون آمديم . چون به محل سرف و يا نزديكيهاى آن رسيديم ،

      من مبتلا به عادت ماهانه شدم . پس در حالى كه از اين پيشامد مى گريستم ، پيامبر خدا (ص ) بر من وارد شد و فرمود:

      تو را چه مى شود، دچار دوره ماهانه شده اى ؟

      گفتم : آرى .

      فرمود: اين چيزى است كه خداوند براى دختران آدم مقرر داشته است . تو همه كارهاى حاجيان را، بجز طواف ، انجام ده

      تا هنگامى كه از عادت پاك شوى و غسل نمايى (1).








ــ و در روايت پيش از اين از قول عايشه آمده است كه گفت :


      چون مراسم حج را به پايان برديم ، پيامبر خدا (ص ) مرا به همراهى برادرم عبدالرحمان بن ابى بكر به تنعيم فرستاد و فرمود:

      از اينجا عمره بگزار. و من عمره به جاى آوردم (2).









ــ و بنا به روايت ديگر در صحيح مسلم و سنن ابوداود، كه كاملتر از روايات گذشته است عايشه گفت :



      با رسول خدا (ص ) در حجة الوداع به نيت اداى عمره بيرون شديم . پيامبر خدا (ص ) فرمود: هر كس كه قربانى به همراه دارد،

      نيت حج با عمره كند و از احرام بيرون نيايد تا آنگاه كه همه اعمالش را انجام داده باشد.

      من در حالى كه در عادت ماهانه بودم ، به مكه وارد شدم . از اين رو نه طواف كعبه به جاى آوردم و نه سعى بين صفا و مروه را.

      پس شكايت به پيامبر خدا (ص ) بودم . آن حضرت فرمود: موى سرت را بگشاى و آن را شانه زن و نيت حج كن و فعلا عمره را بگزار.

      من نيز چنان كردم و چون حج را به پايان برديم ، پيامبر خدا (ص ) مرا به همراه عبدالرحمان بن ابى بكر به تنعيم فرستاد

      تا از آنجا عمره به جاى آوردم . چه ، پيامبر به من فرموده بود كه از اينجا عمره بگزار. آنان كه تلبيه به عمره گفته بودند،

      طواف كعبه و سعى بين صفا و مروه را انجام داده ، از احرام بيرون شده بودند و پس از بازگشتنشان از منى ، طوافى ديگر براى حجشان به جاى آوردند.







ــ و عايشه در روايت ديگر گفته است :

      برادرم عبدالرحمان مرا در پشت خود بر شترش نشانيد. من گوشه مقنعه ام را، كه به دور گردنم پيچيده شده بود، بالا زدم .

      عبدالرحمان با تازيانه به پايم زد. من گفتم مگر كسى مرا مى بيند؟ پس لبيك عمره گفتم و آن را به پايان بردم

      و در محل رمى جمرات در منى به رسول خدا (ص ) پيوستم (3).









____________________________

1 - سرف بين مكه و مدينه و در چند ميلى مكه واقع است . اين حديث در باب وجوه الاحرام صحيح مسلم ، ص 873، ح 1190؛ سنن ابوداود، ج 2، ص 154 با اختلاف جزئى ؛ سنن ابن ماجه ، ح 2963 آمده است .
2 - تنعيم در سه يا چهار ميلى مكه ، و نزديكترين حل است به حرم . حديث مزبور در باب وجوه الاحرام صحيح مسلم ، ص 870، ح 111؛ تاريخ ابن كثير، ج 5، ص 138-139 آمده است . تنعيم را از آن رو تنعيم گفته اند كه در سمت راستش كوه تنعيم و در سمت چپ آن كوه ناعم قرار دارد.
3 - صحيح مسلم ، ص 880، باب بيان وجوه الاحرام ، ح 134.
 
تصویر 
Old-Moderator
Old-Moderator
پست: 1950
تاریخ عضویت: جمعه ۲۳ شهریور ۱۳۸۶, ۲:۵۷ ق.ظ
سپاس‌های ارسالی: 2988 بار
سپاس‌های دریافتی: 5531 بار
تماس:

ادامه بحث : « عايشه و قضاى عمره تمتع »

پست توسط محدثه »

.



ــ در سنن ابوداود و بيهقى از ابن عباس آمده است كه گفت :


      رسول خدا (ص )، عايشه را در آن شب به عمره نفرستاد، مگر به خاطر مخالفت صريح و آشكارش با مشرکان كه مى گفتند:

      زمانى كه پشت چهار پايان رو به بهبودى نهاد و اثر عبور و مرور از زمين پاك شد و ماه صفر به پايان رسيد، آنگاه انجام عمره روا و شايسته است .






ــ و سخن بيهقى در سننش از اين قرار است :


      رسول خدا (ص ) عايشه را در ماه ذى حجه به عمره نفرستاد، مگر به خاطر درهم شكستن سنت مشركان ؛

      زيرا اين طايفه ، از قريش و همكيشانشان ، مى گفتند: زمانى كه پشت چهار پايان ...و برگزارى مراسم عمره را در ماه ذى حجه

      و پيش از پايان يافتن آن حرام مى دانستند.






ــ همين موضوع را طحاوى به نقل از ابن عباس چنين آورده است :

      به خدا سوگند كه پيامبر خدا (ص ) عايشه را در ذى حجه به عمره نفرستاد، مگر به خاطر در هم شكستن قوانين جاهليت (1).





_______________________________

1 - سنن ابوداود، باب العمره ، ج 2، ص 204؛ مسند احمد، ج 1، ص 161، ح 2361، سنن كبراى بيهقى ، ج 4، ص 345، باب العمرة فى اءشهر الحج ، مشكل الاثار طحاوى ، ج 3، ص 155 و 156.
 
تصویر 
Old-Moderator
Old-Moderator
پست: 1950
تاریخ عضویت: جمعه ۲۳ شهریور ۱۳۸۶, ۲:۵۷ ق.ظ
سپاس‌های ارسالی: 2988 بار
سپاس‌های دریافتی: 5531 بار
تماس:

پست توسط محدثه »

.

تمام رويدادهايى را كه درباره انجام عمره تمتع به همراه مراسم حج آورديم ، همه در آخرين سال حيات پيامبر اسلام (ص ) و در حجة الوداع

به وقوع پيوسته و چنين پيداست كه مخالفين انجام عمره تمتع در مراسم حج ، كه آن دستور بر ايشان سخت و ناگوار مى آمده ،

از مهاجران قرشى و اصحاب پيامبر (ص ) بوده اند.
به اين دليل :


1. به موجب روايت ابن عباس كه گفت :

اين طايفه از قريش و همفكران ايشان هستند كه انجام مراسم عمره را تا پايان ماه ذى حجه و محرم حرام مى دانستند
(1).






2. كسانى هم كه انجام عمره را در ماههاى حج و بعد از پيامبر خدا (ص ) مانع شدند، همان فرمانروايانى بودند كه از قريش بر مسلمانان حاكم شدند.

به خواست خدا بدين موضوع خواهيم پرداخت .

آنان چنين نشان مى دادند كه قصد و غرضشان از صدور چنين فرمانى احترام گذاردن به موضوع حج است . و اينكه مردم دو بار به مكه بيايند:

يك مرتبه براى انجام حج ، و بار ديگرى براى عمرة ، تا قرشيان ساكن مكه را برگ و نوايى از آن به دست آيد؛

كمااينكه چنين منظورى از خلال سخنان عمرو به هنگام نهى از انجام عمره تمتع به دست مى آيد.






_________________________

1 - به سخن بيهقى در مورد انجام عمره عايشه مراجعه شود.
 
تصویر 
Old-Moderator
Old-Moderator
پست: 1950
تاریخ عضویت: جمعه ۲۳ شهریور ۱۳۸۶, ۲:۵۷ ق.ظ
سپاس‌های ارسالی: 2988 بار
سپاس‌های دریافتی: 5531 بار
تماس:

Re: !!! بدعت « عُمر » در " متعه حج " !!!

پست توسط محدثه »

.


 [FONT=Times New Roman]عمره تمتع در روزگار ابوبكر   

قريش در دوران جاهليت جمع بين حج و عمره را در ماههاى حج حرام مى دانست و آن را زشت ترين گناهان به حساب مى آورد؛

اما اسلام آن را مقرر داشته و پيامبر خدا (ص ) نيز آن را سنت نهاده است .




با وجود اين ، حكم ياد شده مورد موافقت زمامدار قرشى بعد از آن حضرت قرار نگرفت و عمره و حج را قرشيان ، چون گذشته ، جداى از هم به جا آوردند.


[HIGHLIGHT=#ffff00]و نخستين كسى را كه حج تنها و بدون عمره به جاى آورده ، خليفه اول قرشى ، ابوبكر، معرفى كرده اند. 



اين مطلب در سنن بيهقى از قول عبدالرحمان بن الاسود از پدرش چنين آمده است كه گفت :


« من با ابوبكر رض حج به جا آوردم . او حج تنها گزارد.

با عمر رض نيز چنان كردم . او هم حج تنها به جاى آورد.

سپس با عثمان رض به حج رفتم ، او نيز چنان كرد (1).







_________________________

1 - سنن بيهقى ، ج 5، ص 5، باب من اختار الافراد و راه افضل ؛ تاريخ ابن كثير، ج 5، ص 123
 
تصویر 
Old-Moderator
Old-Moderator
پست: 1950
تاریخ عضویت: جمعه ۲۳ شهریور ۱۳۸۶, ۲:۵۷ ق.ظ
سپاس‌های ارسالی: 2988 بار
سپاس‌های دریافتی: 5531 بار
تماس:

Re: !!! بدعت « عُمر » در " متعه حج " !!!

پست توسط محدثه »

.


 [FONT=Times New Roman]عمره تمتع در روزگار عمر بن خطاب   





[HIGHLIGHT=#ffff00]نخستين كسى كه بعد از پيامبر خدا (ص ) حج تنها به جا آورد، خليفه قرشى ، ابوبكر، بود. 

[HIGHLIGHT=#ffff00]و نيز نخستين كسى كه بعد از پيامبر مسلمانان را از انجام عمره تمتع مانع گرديد، خليفه قرشى ، عمر، بود. 




روايات زير بيانگر اين مطلبند:



1. در صحيح مسلم ، مسند طيالسى ، سنن بيهقى و ديگر منابع به نقل از جابر آمده است :


ما به همراه پيامبر خدا (ص ) عمره تمتع به جا آورديم . اما چون عمر به خلافت نشست ، گفت :

خداوند آنچه را كه براى پيامبرش روا مى داشت حلال فرمود، و قرآن در موارد مربوطه اش نازل گرديد.

پس حج و عمره را، همان طور كه خدايتان فرمان داد، تمام و كامل براى خداوند به پايان ببريد و از نكاح موقت با زنان خوددارى كنيد.

و نكند كه مردى را به نزد من بياورند كه زنى را به مدتى معين به عقد خود درآورده باشد كه او را سنگسار خواهم كرد!




و دنباله آن در صحيح مسلم چنين آمده است كه عمر گفت :

بين حج و عمره تان فاصله بيندازيد كه آن ، حج و عمره تان را كامل كننده تر است (1).







______________________________________

1 - صحيح مسلم ، ص 885، باب فى المتعة بالحج و العمره ، ح 145؛ مسند طيالسى ، ص 247، ح 1729؛ سنن بيهقى ، ج 5، ص 21.
 
تصویر 
Old-Moderator
Old-Moderator
پست: 1950
تاریخ عضویت: جمعه ۲۳ شهریور ۱۳۸۶, ۲:۵۷ ق.ظ
سپاس‌های ارسالی: 2988 بار
سپاس‌های دریافتی: 5531 بار
تماس:

Re: !!! بدعت « عُمر » در " متعه حج " !!!

پست توسط محدثه »

.



 ُمر در حديث نخستين که در پست قبل بدان اشاره شد ، به اين مطلب اشاره مى كند كه

خداوند براى پيامبرش عمره تمتع را به همراه حج روا دانسته ؛ زيرا او هر چه را بخواهد براى پيامبرش روا خواهد داشت .

و اينكه عمره اگر با حج برگزار شود كامل نخواهد بود. پس بين حج و عمره تان را فاصله بيندازيد كه حج و عمره تان كاملتر شود! 








ــ حديث زير، موردى را كه منجر به نهى عمر از انجام عمره تمتع و جمع آن با حج شده است بيان مى كند.

از اسود بن يزيد (1) آمده است :



      عصر بود و من كنار عمر بن خطاب در صحراى عرفات ايستاده بودم كه مردى از راه رسيد؛ با مويهاى آراسته و شانه زده

      كه از او بوى خوش به مشام مى رسيد. عمر از او پرسيد: تو محرم هستى ؟

      آن مرد گفت : آرى .

      عمر گفت : وضع سر و رويت به آدم محرمى نمى ماند. محرم كسى كه موى ژوليده و خاك آلود و بدبو دارد!

      آن مرد گفت : من عمره تمتع به جا آورده ام و همسرم نيز همراه من است . و من امروز احرام حج بسته ام .

      عمر گفت : بعد از اين در ايام حج ، عمره به جا نياوريد كه اگر من با آن روى موافق نشان بدهم ، دور نيست

      كه زير درختهاى اراك حجله عروسى پهن كنند و از همان جا با ايشان به حج بيرون شوند (2) !




ــ ابن قيم در دنبال اين روايت مى نويسيد:


      اين روايت ، اين مطلب را مى رساند كه عقيده شخصى عمر چنين بوده است .




ــ ابن حزم نيز گفته است كه اين طور بوده ، و چه خوب كه اين چنين باشد. پيامبر خدا (ص ) با زنانش همبستر مى شد

و صبحگاهان محرم مى گرديد. و در اين خلافى نيست كه با يك چشم بر هم زدن هم مى توان پيش از احرام نزديكى كرد!





ــ ابوموسى اشعرى نيز بنا به روايت بخارى و مسلم در صحيح خود، آنچه را كه بين او و عمر در مساءله عمره گذشته ، چنين شرح داده است :


      پيامبر خدا (ص ) مرا به يمن مأموريت داده بود و من در آن سال كه حضرتش ‍ به حج بيرون شده بود به خدمتش رسيدم .

      رسول خدا (ص ) پرسيد: اى ابوموسى ! به هنگام احرام چه گفتى ؟

      گفتم : لبيك ؛ چون لبيك رسول خدا.

      فرمود: قربانى به همراه آورده اى ؟

      گفتم : نه .

      فرمود: پس برو و طواف كعبه و سعى بين صفا و مروه را به جاى بياور و از احرام بيرون بيا و...



دنباله همين حديث در روايت پيش از اين چنين آمده است :


      من هم خانه خدا را طواف كردم و سعى بين صفا و مروه انجام داده ، پس از احرام به نزد يكى از زنان فاميل خود رفتم كه سرم را شانه زد و شست و...




و در روايت ديگر آمده است :


      آنگاه تلبيه به حج گفتم . و احمد در مسندش ‍ روز ترويه را بر آن افزوده است .

      سپس ابوموسى مى گويد: من در ايام خلافت ابوبكر و عمر در مسائل فقهى اظهار نظر مى كردم و در موسم حج در ميان مردم فتوا مى دادم .

      روزى در آن حالت بودم كه مردى رسيد و به من گفت : تو نمى دانى كه اميرالمؤ منين درباره مناسك حج چه دستور جديدى داده است !




بيهقى اين موضوع را چنين آورده است :



      همان طور كه من در كنار حجر الاسود و مقام ، مردمان را به آنچه پيامبر خدا (ص ) به من فرموده بود، فتوا مى دادم ،

      مردى به من رسيد و زير گوشم گفت : تند و تند فتوا مده كه اميرالمؤ منين در مراسم حج مقررات جديدى وضع كرده است (3)!

      من هم به آنان گفتم : اى مردم ! به هر كس كه درباره چيزى دستورى داده ام ، درنگ كند تا اميرالمؤ منين ( منظور او در اینجا از امیرالمؤمنین ، عُمر بوده )

      برسد و طبق دستور او عمل نمايد.


      و چون خليفه عمر به مكه وارد شد، به او گفتم : اى اميرالمؤ منين ! چه چيز تازه اى را در مراسم حج مقرر داشته اى ؟

      و بنا به روايتى ديگر، ابوموسى از عمر پرسيد: در مناسك حج چيز تازه اى پديد آمده ؟ كه عمر از اين نحوه خطاب خشمگين شد و گفت :

      اگر به كتاب خدا رجوع كنيم ، كتاب خدا دستور تمام داده است (4)،

      و يا به روايتى ديگر گفت : خداوند فرموده است : و اتموا الحج و العمره لله (5)؛

      و اگر سنت پيامبر - عليه الصلاة والسلام - را در نظر بگيريم كه پيغمبر از احرام بيرون نيامد مگر وقتى كه شتر قربانيش را نحر نمود (6).



در هر حال ، خليفه در حديثى ديگر منظورش را از تمام حج و تمام عمره آشكار كرده است .

اين موضوع را مالك در موطاء خود و بيهقى در سننش از عبدالله بن - عمر چنين آورده اند كه او گفته است :



      عمر بن خطاب گفت : بين حج و عمره تان را جدايى بيندازيد كه موجب كمال حج و كمال عمره تان خواهد شد،

      هر گاه عمره را در غير ماههاى حج به جا آوريد (7)!





      و در روايتى ديگر گفته است : بين حج و عمره تان را فاصله بيندازيد. حج را در ماههاى حج ، و عمره را در ماههاى غير حج به جاى آوريد

      تا حجتان را تمام و عمره تان را نيز تمام به جا آورده باشيد (8)!












_________________________

1 - اسود بن يزيد بن قيس نخعى ، ابو عمر يا ابو عبدالرحمان ، جاهليت و اسلام را درك كرده است . ثقه است و سخن در فقه بسيار گفته و از طبقه دوم به حساب مى آيد. حديثش را اصحاب صحاح آورده اند. او در سال 74 يا 75 هجرى از دنيا رفت . تقريب التهذيب ، ج 1، ص 77.
2- زاد المعاد ابن قيم ، ج 1، ص 258-259، فصل فى ما جاء فى المتعة من الخلاف .
3 - سنن بيهقى ، ج 5، ص 20.
4 - سنن بيهقى ، ج 4، ص 338، باب الرجل يحرم بالحج تطوعا، و نيز در ج 5، ص 20؛ منحة المعبود، ح 1502.
5 - سوره بقره / 196.
6 - صحيح مسلم ، ح 156 و 155، باب فسخ التحلل ، ص 895-896؛ صحيح بخارى ، ج 1، ص ‍ 188-189؛ سنن نسائى ، باب التمتع ، ج 2، ص 15 و باب الحج بغير نية يقصد المحرم ، ص 18؛ مسند احمد، ج 4، ص 393 و 395 و 410؛ سنن بيهقى ، ج 4، ص 88؛ كنز العمال ، باب التمتع از كتاب الحج ، ج 5، ص 86 كه بخارى آن را در ج 1، ص 214 به اختصار آورده است .
7 - موطاء مالك ، كتاب الحج ، باب جامع ما جاء فى العمرة ، ج 1، ص 319؛ سنن بيهقى ، ج 5، ص 5، باب من اختار الافراد و رآه افضل .
8 - تفسير سيوطى ، ج 1، ص 218، در تفسير الحج اشهر معلومات از ابن ابى شيبه ؛ حلية الاولياء ابو نعيم ، ج 5، ص 205؛ شرح معانى الآثار، مناسك الحج ، ص 375.
 
تصویر 
قفل شده

بازگشت به “تاريخ”