نقش معاويه در قتل سيّدالشهداء (عليه السلام)

مدیر انجمن: شورای نظارت

ارسال پست
Commander
Commander
پست: 2218
تاریخ عضویت: جمعه ۲۰ بهمن ۱۳۸۵, ۱۰:۰۱ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 3085 بار
سپاس‌های دریافتی: 5884 بار
تماس:

نقش معاويه در قتل سيّدالشهداء (عليه السلام)

پست توسط محمد علي »

 تصویر 

 نقش معاويه در شهادت سيّدالشهداء عليه السلام
 

ولايت و جانشينى يزيد


نقش معاويه در شهادت سيدالشهداء سلام اللّه عليه از دو جهت بررسى مى شود:

جهت اوّل: اثبات ولايت يزيد و جانشينى او براى معاويه;

بدون شك ولايت و جانشينى يزيد توسط خود معاويه صورت گرفته است. بنا بر اين، از جهت شرعى، عرفى و قانونى همه كردارها

و اعمال يزيد را به راحتى مى توان به معاويه نسبت داد.

اين مطلب، همان حقيقتى است كه ما از سخنان آن گروه متعصّب استفاده میکنيم;

گروهى كه سعى داشتند معاويه را از گزند طعن و لعن دور نگه دارند تا به غير او از صحابه رسول خدا صلى اللّه عليه وآله

كه معاويه را بر سر كار آوردند، سرايت نكند.


جهت دوم: با استنباط از مسائل تاريخى و تحقيق و جست و جوى دقيق در همه امورى كه به نوعى با اين موضوع در ارتباط است،

روشن شد كه نقشه قتل و شهادت حضرت سيدالشهداء عليه السلام در عراق توسّط خود معاويه بوده است.

او تمام مقدّمات و برنامه اين جنايت تاريخى را فراهم و طرح ريزى كرده و يزيد آن برنامه و طرح را به اجرا گذاشته است.

البته در بخش ديگر به گونه مفصل، به نقش يزيد در حادثه عاشورا خواهيم پرداخت.

با روى كرد به اين مقدمه به دست مى آيد كه مسئله جانشينى يزيد و اثبات ولايت عهدى او از كارهاى بسيار مشكلى بوده كه معاويه

با زحمت و سياست فراوانى موفّق به انجام آن شده; چرا كه در مقابل اين برنامه، موانعى وجود داشته است.

مانع اوّل: بزرگانى در آن زمان بوده اند كه با وجود آنان، معاويه به خودش جرأت نمى داده كه اين فكر را اظهار كند

تا چه رسد به اين كه عملى سازد;


مانع دوم: در آن زمان افرادى خود را براى رسيدن به خلافت آماده كرده بودند و ادّعاى رياست داشتند.

خيلى روشن است كه اين دسته نيز با طرح ولى عهدى يزيد مخالفت مى كرده اند.

معاويه براى رسيدن به هدف شوم خود و برداشتن موانع چند راه را در پيش گرفت. وى برخى را با مسموم كردن از ميان برداشت،

عده ديگرى را با پول خريد و بعضى را با تبعيد كردن از مقابل خود كنار زد تا راه جانشينى فرزندش هموار شود.

براى نمونه مواردى را بررسى مى كنيم:
[External Link Removed for Guests]

 
[External Link Removed for Guests] 
Commander
Commander
پست: 2218
تاریخ عضویت: جمعه ۲۰ بهمن ۱۳۸۵, ۱۰:۰۱ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 3085 بار
سپاس‌های دریافتی: 5884 بار
تماس:

Re: نقش معاويه در قتل سيّدالشهداء (عليه السلام)

پست توسط محمد علي »

1 . امام حسن مجتبى(ع) ... مانع بزرگى براى جانشينى يزيد

علماى اهل سنّت مى نويسند: معاويه در همان زمان حيات امام حسن مجتبى عليه السلام، به فكر جانشينى يزيد افتاد.1

وجود امام حسن مجتبى عليه السلام از دو جهت براى عملى شدن طرح معاويه، مانع بزرگى بود:

جهت اوّل: شخصيت اجتماعى و موقعيت آن حضرت و برادرشان سيّدالشهداء عليه السلام در مدينه كه از جايگاه بلندى برخوردار بودند;

جهت دوم: قرارداد ميان امام مجتبى عليه السلام و معاويه كه بنا بر بندهاى آن، معاويه بعد از خودش كسى را به جانشينى نبايد مى گمارد

و بعد از او، خلافت به امام مجتبى عليه السلام و اگر آن حضرت در دار دنيا نبودند، به امام حسين عليه السلاممى رسيد.

اين مطلب پذيرفته بوده و عالمان بزرگ اهل سنّت در كتاب هاى خود نوشته اند و دانشمندان ما نيز به اين بند از قرارداد تصريح كرده اند.

ابن حجر عسقلانى با سندى محكم و قوى اين مطلب را روايت مى كند و مى گويد: امام حسن عليه السلام فرمود:
همانا كه من با معاويه شرط كردم كه خلافت بعد از او به من برگردد.
آن حضرت در حضور معاويه فرمودند كه من از معاويه قول گرفته ام و قرار گذاشته ايم كه خلافت بعد از او به من برگردد.

ابن حجر عسقلانى با سند خود در جاى ديگر روايت مى كند:
لمّا قتل عليٌ صار حسن بن علي عليهما السلام في أهل العراق ومعاوية في أهل الشام...;
زمانى كه على عليه السلام به شهادت رسيد، بزرگ اهل عراق امام مجتبى عليه السلام بودند و بزرگ مردم شام معاويه بود.

امام مجتبى عليه السلام به همراه لشكرى از كوفه به قصد جنگ با معاويه حركت كردند. معاويه نيز به همراهى اهل شام به ميدان جنگ رهسپار شد. بعد از رويارويى دو لشكر و آن وقايع ... ، كار به صلح كشيد و صلح نامه اى در آن ميان به امضاى دو طرف رسيد كه يكى از مفادش اين بود:
على أن يجعل العهد للحسن من بعده;2
بعد از معاويه كسى جز حسن خليفه نباشد.

يزيد هيچ گاه به دليل موقعيّت و شخصيت بالاى اجتماعى امام حسن عليه السلام به آن مرتبه نبوده;

هم چنين بنا بر عهدنامه معاويه و آن حضرت، طرح جانشينى يزيد عملى نبود.

حافظ ابن عبدالبر قُرطبى مى گويد:
لا خلاف بين العلماء، أنّ الحسن إنّما سلَّم الخلافة لمعاوية حياته لا غير، ثمّ تكون له من بعده، وعلى ذلك إنعقد بينهما ما انعقد في ذلك;3
علما اتفاق دارند بر اين كه امام حسن مجتبى عليه السلام حكومت را فقط به معاويه واگذار كرده و اين كه بعد از او دوباره به خودش برگردد و طبق اين پيمان و قرارداد فيمابينشان منعقد شد.

دقّت كنيد! قرار بر اين بوده كه معاويه كسى را براى پس از خودش منصوب نكند و خلافت به امام مجتبى عليه السلام برگردد.

با توجّه به اين مطالب، معاويه چه چاره اى داشته تا بتواند فرزندش يزيد را جانشين خود كند؟

هيچ راهى مگر اين كه امام مجتبى عليه السلام را از پيش رو بردارد و آن حضرت را شهيد كند.

احنف بن قيس، از برجسته ترين شخصيت هاى زمان معاويه است. وى در چنين وضعيتى به معاويه مى گويد:

... إنّ أهل الحجاز وأهل العراق لا يرضون بهذا ولا يبايعون ليزيد ما كان الحسن حيّاً;4
تا زمانى كه حسن بن على زنده است، مردم حجاز و عراق به جانشينى يزيدرضايت نخواهند داد و تن به بيعت با او نمى دهند.

نه فقط اهل عراق، بلكه اهل شام را نيز با وجود حسن بن على عليهما السلام نمى توانست به بيعت با يزيد راضى كند; چرا كه آنان يزيد را مى شناختند.

معاويه هيچ راهى در مقابل خود نمى ديد، مگر اين كه آن حضرت را با زهر جعده مسموم كند. زمخشرى مى گويد:

جعل معاوية لجعدة بنت أشعث إمرأة الحسن مائة ألف حتّى سمته;5
معاويه صد هزار درهم براى جعده همسر حسن بن على قرار داد براى اين كه او را مسموم كند.

مسعودى نيز در اين باره مى افزايد:

إنّ امرأته جعدة بنت الأشعث بن قيس الكندي سقته السمّ وقد كان معاوية دسَّ إليها إنّك إن احتلت في قتل الحسن وجَّهْت إليك بمائة ألف درهم وزوّجتك من يزيد...;6

همسر امام مجتبى عليه السلام جعده، دختر اشعث بن قيس بود. جعده آن حضرت را مسموم نمود و اين كار با نيرنگ معاويه صورت گرفت.
او به جعده وعده داد كه اگر اين كار را انجام دهد صد هزار درهم به علاوه همسرى با يزيد، مزد و اجرت اين عمل خواهد بود.
آن گاه كه جعده اين كار را عملى ساخت و امام مجتبى عليه السلام را مسموم كرد، معاويه صد هزار درهم را براى او فرستاد،
ولى درباره همسرى با يزيد به او گفت: مى ترسم كارى كه با حسن كردى، با فرزندم يزيد انجام دهى.

داستان شهادت امام مجتبى عليه السلام با سمّى كه معاويه آماده كرده بود، از قضايايى است كه علماى اهل سنّت به صورت متواتر نقل كرده اند.

هر چند تعصّب و عناد باعث مى شود كه ابن خلدون بگويد:
هرگز معاويه اين جنايت را به واسطه همسر امام حسن عليه السلام يعنى جعده بنت اشعث انجام نداده است. معاويه چنين نمى كند(!)
اين حرف ها از داستان هايى است كه شيعيان ساخته اند.7

آرى، جاى هيچ شك و شبهه اى نيست كه قاتل امام مجتبى عليه السلام خود معاويه بوده است

و تاريخ نگاران اهل سنّت اضافه مى افزايند: وقتى خبر شهادت آن حضرت به معاويه رسيد:

أظهر فرحاً وسروراً حتّى سجد وسجد من كان معه;8

معاويه چنان از اين خبر شاد شد و خوش حالى كرد كه به سجده افتاد و اطرافيان او نيز به سجده افتادند(!)

پس با اين طرح و نقشه معاويه، نخستين و بزرگ ترين مانع در اجراى طرح جانشينى يزيد از ميان برداشته شد.



1 . الامامة والسياسه: 1 / 191 ـ 194.
2 . فتح البارى: 13 / 55، ور.ك: سير اعلام النبلاء: 3 / 264، تاريخ مدينة دمشق: 13 / 261، الاستيعاب: 1 / 386، تهذيب التهذيب: 2 / 259، البداية والنهايه: 8 / 41، الاصابة فى معرفة الصحابه: 2 / 12، تاريخ الخلفاء: 194 و... .
3 . الاستيعاب: 1 / 387.
4 . الامامة والسياسه: 1 / 191.
5 . ربيع الابرار: 4 / 208، باب 81 .
6 . مروج الذهب: 1 / 713 و 714.
7 . تاريخ ابن خلدون: 4 / 1139.
8 . الامامة والسياسه: 1 / 196.
[External Link Removed for Guests]

 
[External Link Removed for Guests] 
Commander
Commander
پست: 2218
تاریخ عضویت: جمعه ۲۰ بهمن ۱۳۸۵, ۱۰:۰۱ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 3085 بار
سپاس‌های دریافتی: 5884 بار
تماس:

Re: نقش معاويه در قتل سيّدالشهداء (عليه السلام)

پست توسط محمد علي »

2. سعد بن ابى وقّاص; مانع ديگر

سعد بن ابى وقاص يكى ديگر از موانع بود. او گرچه با امير مؤمنان على عليه السلام رابطه خوبى نداشت،

با اين حال براى شخص معاويه نيز احترامى قائل نبود، تا چه رسد به يزيد.

به عبارت ديگر، بى اعتنايى سعد به معاويه به دليل علاقه مندى سعد به امير مؤمنان على عليه السلام نبوده است و رفتار سعد درباره معاويه «حبّاً لعلي» عليه السلام نبوده،

بلكه «بغضاً لمعاوية» بوده است.

اهل سنّت سعد بن ابى وقاص را از «عشره مبشّره»1 مى دانند.

هم چنين او از شش نفرى است كه عمر بن خطاب بعد از خود براى شوراى تعيين كننده خليفه، معرفى نموده بود و سعد در آن جلسه از امير مؤمنان على عليه السلام هوادارى نكرده است.

با اين حال، وقتى معاويه وارد مدينه شد و شخصيت هاى آن زمان به ديدن او رفتند، سعد نيز به ملاقات معاويه رفت.

معاويه به احترام سعد برخاست و او را در كنار خود نشاند و مشغول گفت و گو شدند تا جايى كه معاويه به او گفت: تو چرا ابوتراب (على بن ابى طالب عليه السلام) را لعن نمى كنى؟

سعد در پاسخ معاويه گفت: من از پيامبر درباره على بن ابى طالب عليه السلام فضايلى شنيده ام كه تا آن ها در ذهن من است، هرگز چنين نمى كنم(!)

معاويه از پاسخ سعد بن ابى وقاص عصبانى شد و مجلس را با ناراحتى ترك كرد.2

معاويه با وجود چنين شخصى نمى توانست به آسانى برنامه خود را عملى كند.

پس به ناچار سعد بن ابى وقّاص را از ميان راه خود برداشت و همان طور كه امام حسن عليه السلام را مسموم كرد، او را نيز به وسيله سم به قتل رسانيد.3





1 . منظور از «عشره مبشّره»، ده نفرى هستند كه اهل سنّت از پيامبر اكرم صلى اللّه عليه وآله روايتى را مبنى بر بهشتى بودن اين افراد نقل مى كنند. البته جعلى بودن اين حديث در جاى خود به اثبات رسيده است.
2 . صحيح مسلم، باب فضايل و مناقب امير مؤمنان على عليه السلام.
3 . مقاتل الطالبيين: 80 و شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد: 16 / 49.
[External Link Removed for Guests]

 
[External Link Removed for Guests] 
Commander
Commander
پست: 2218
تاریخ عضویت: جمعه ۲۰ بهمن ۱۳۸۵, ۱۰:۰۱ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 3085 بار
سپاس‌های دریافتی: 5884 بار
تماس:

Re: نقش معاويه در قتل سيّدالشهداء (عليه السلام)

پست توسط محمد علي »

3 . عايشه و مخالفت او با طرح جانشينى يزيد


همان گونه كه اشاره شد، هنگامى كه معاويه وارد مدينه شد، با شخصيت هاى مختلفى ملاقات كرد و ولايت عهدى يزيد را با آنان مطرح نمود.

از جمله آن افراد عايشه بود كه معاويه به ملاقات او رفت و در اين باره گفت:
... إنّ أمر يزيد قضاء من القضاء وليس للعباد الخيرة من أمرهم وقد أكّد الناس بيعتهم في أعناقهم وأعطوا عهودهم على ذلك ومواثيقهم، أفترين أن ينقضوا عهودهم ومواثيقهم؟
اين كه من تصميم گرفته ام كه يزيد بعد از خودم خليفه باشد، از قضاى الهى ناشى مى شود و اراده خداوند متعال است.

اين كارى تمام شده است و مردم در اين مسئله حق اظهار نظر ندارند.
اى عايشه! آيا احتمال مى دهى كه مردم از اين موافقت و عهدى كه بسته اند، دست بردارند؟
عايشه در پاسخ به او گفت:
أمّا ما ذكرت من عهود ومواثيق، فاتّق اللّه في هؤلاء الرهط ولا تعجل عليهم;1
از خدا بترس، كدام عهد و پيمان؟ و كدام موافقت؟ چرا به شخصيت هاى بزرگ نسبت دروغ مى دهى؟ بر خلاف ديدگاه آنان تصميم نگير و براى آنان تعيين تكليف نكن.
يكى از مصادر شيعى كه به مخالفت عايشه اشاره مى كند، كتاب صراط مستقيم است.

اين اثر از كتاب هاى مفيد بوده و مؤلّف آن از علماى قديم ماست. او مى نويسد: معاويه بر فراز منبر بود و براى ولايت عهدى يزيد از مردم بيعت مى گرفت.

عايشه او را مورد خطاب قرار داد و گفت:
هل استدعى الشيوخ لبنيهم البيعة؟
آيا بزرگان صحابه كه خليفه رسول خدا صلى اللّه عليه وآله بودند، براى فرزندانشان از مردم بيعت گرفتند؟ آيا آنان اولادشان را جانشين خود كردند؟
معاويه در جواب گفت: نه!
عايشه گفت:
فبمن تقتدي؟
پس تو كه مى خواهى پسرت را جانشين خود كنى، چه كسى قبل از تو اين كار را كرده است؟
در اين هنگام معاويه خجالت زده شد... .
بعد عايشه تصميم گرفت به خانه معاويه برود و با او ديدار كند و به طرف خانه او به راه افتاد.

معاويه دستور داده بود كه در مسيرش چاله اى حفر كنند و روى آن را بپوشانند. عايشه كه سوار بر مركب بود به داخل گودال افتاد و مُرد.

عبداللّه بن زبير در شعرى كه به همين مناسبت خوانده، كنايه اى در آن شعر آورده است كه به معاويه اشاره دارد!2
بنابراين، مرگ عايشه به دسيسه معاويه صورت گرفته; چرا كه عايشه با جانشينى يزيد مخالف بود و بايد از سر راه برداشته مى شد.
شخصيت هاى ديگرى كه در مدينه بوده اند، به نوعى با ولايت عهدى يزيد مخالفت كرده اند، شمار نام برخى از آنان در زير مى آيد:
عبدالرحمان فرزند ابوبكر، عبداللّه فرزند عمر، عبداللّه فرزند زبير، منذر فرزند ديگر زبير، سعيد فرزند عثمان، عبدالرحمان فرزند خالد بن وليد و زياد بن ابيه.


1 . الامامة والسياسه: 1 / 205.
2 . «... فخجل فلمّا زارته عائشة في بيته. هيّأ حفرة، فوقعت فيها وكانت راكبة، فماتت فكان عبداللّه بن زبير يعرّض به...» (الصراط المستقيم: 3 / جزء سوم، 45).
[External Link Removed for Guests]

 
[External Link Removed for Guests] 
Commander
Commander
پست: 2218
تاریخ عضویت: جمعه ۲۰ بهمن ۱۳۸۵, ۱۰:۰۱ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 3085 بار
سپاس‌های دریافتی: 5884 بار
تماس:

Re: نقش معاويه در قتل سيّدالشهداء (عليه السلام)

پست توسط محمد علي »

4 . معاويه و طرح ترور ديگر

عبدالرحمان فرزند ابوبكر و برادر عايشه، از مخالفان ولايت عهدى يزيدبود. معاويه در ابتدا پولى به مبلغ صد هزار درهم براى او فرستاد و عبدالرحمان در پاسخ به اين عمل گفت:

لا أبيع ديني بدنياي;

من دينم را به دنيا نمى فروشم.

در كتاب الاستيعاب كه از كتاب هاى معتبر به شمار مى رود، چنين آمده است: بعد از فرستادن پول توسّط معاويه به عبدالرحمان و قبول نكردنِ او چيزى نگذشت كه عبدالرحمان مُرد(!)1

با اندكى تحقيق و جست و جو، حقايق بيشترى در چگونگى مرگ عبدالرحمان فاش مى شود. تاريخ نگاران اهل سنّت مى نويسند: معاويه به عبدالرحمان بن ابوبكر گفت: تصميم دارم تو را به قتل برسانم(!)

معاويه به طور رسمى او را به قتل تهديد كرد و مدّتى نگذشت كه بدون هيچ مقدّمه اى جنازه مرده عبدالرحمان بن ابوبكر را يافتند.

ابن اثير در تاريخ خود آورده است كه وقتى مروان والى مدينه بود، در خطبه اى چنين گفت: اميرالمؤمنين (معاويه) فرزندش يزيد را به جانشينى خود، براى شما برگزيده است.

عبدالرحمان با شنيدن چنين سخنى برخاست و گفت: اى مروان! هم تو و هم معاويه دروغ مى گوييد. شما خيرى براى امّت محمّد نخواسته ايد و فقط قصد پادشاهى و سلطنت داريد.

شما مى خواهيد سلطنت موروثى درست كنيد، به گونه اى كه هر يك از شما بميرد، فرد ديگرى از خاندانتان جاى او را بگيرد.

بعد از اعتراض عبدالرحمان، مأموران حكومت براى دست گيرى او پا پيش گذاردند كه او به خانه خواهرش عايشه پناهنده شد و عايشه از او دفاع كرد تا جايى كه مروان را به صراحت لعن نمود.2




1 . الاستيعاب: 2 / 285.
2 . «إنّ مروان خطب، فقال: إنّ أميرالمؤمنين (معاوية) قد اختار لكم فلم يأل وقد استخلف ابنه يزيد بعده.
فقام عبدالرحمان بن أبي بكر فقال: كذبت، واللّه يا مروان! وكذب معاوية، ما الخير أردتما لاُمّة محمّد ولكنّكم تريدون أن تجعلوها هرقليّة. كلّما مات هرقل قام هرقل...» (الكامل فى التاريخ: 3 / 250. وقايع سال 56 هـ ق).
[External Link Removed for Guests]

 
[External Link Removed for Guests] 
Old-Moderator
Old-Moderator
پست: 1950
تاریخ عضویت: جمعه ۲۳ شهریور ۱۳۸۶, ۲:۵۷ ق.ظ
سپاس‌های ارسالی: 2988 بار
سپاس‌های دریافتی: 5531 بار
تماس:

Re: نقش معاويه در قتل سيّدالشهداء (عليه السلام)

پست توسط محدثه »

.


« بازى با حقايق »

با دقّت در شيوه علمى عالمان اهل سنّت به اين نتيجه مى رسيم كه ايشان نه فقط با خلافت رسول اللّه صلى اللّه عليه وآله

كه مسئله بسيار مهمى است، بازى مى كنند، بلكه با تاريخ و نقل حوادث تاريخى نيز همين گونه برخورد مى كنند.




آن چه درباره عبدالرحمان ذكر كرديم، با تصرّفاتى در صحيح بُخارى نيز آمده است، اما با چه تصرّفاتى؟!


ــ بُخارى در اين زمينه مى نويسد:

وقتى مروان در حجاز خطبه خواند و مسئله جانشينى يزيد و گرفتن بيعت را مطرح كرد، عبدالرحمان بن ابى بكر چيزى به او گفت(!)1


بُخارى به همين مقدار از نقل بسنده مى كند و سخن ديگرى نمى گويد و ادامه داستان را نمى آورد.

به راستى، عبدالرحمان چه گفته است كه بخارى از نقل آن خوددارى كرده است؟ زيرا عبدالرحمان به معاويه توهين كرده و گفته:

اى مروان! تو و معاويه دروغ گو هستيد و مى خواهيد خلافت را پادشاهى كنيد.

از طرفى، اين سخنان براى امثال بُخارى تحمّل پذير نيست; چرا كه آنانى كه در خط و جبهه معاويه هستند، بايد از نقل حقايق جلوگيرى كنند

تا خدشه اى به سرورانشان وارد نشود.



بُخارى فقط مى گويد: عبدالرحمان چيزى گفت و مروان دستور داد او را بگيرند و او به خانه عايشه وارد شد و ديگر نتوانستند او را دست گير كنند(!).

چرا نتوانستند عبدالرحمان را دست گير كنند؟ چون عايشه همسر رسول خدا صلى اللّه عليه وآله آن جا بوده و براى او احترام و حرمتى قائل بودند.

ولى طبرى به راحتى حقيقت را بازگو مى كند و مى گويد: معاويه به عبدالرحمان گفت:

« واللّه! لقد همّمت أن اقتلك...; »

به خدا سوگند! تو را مى كشم... .

و بعد از اين سخن، مدّتى نگذشت كه عبدالرحمان مرد.2







1 . فتح البارى: 8 / 467 ـ 468.
2 . تاريخ طبرى: 4 / 226.
 
تصویر 
Old-Moderator
Old-Moderator
پست: 1950
تاریخ عضویت: جمعه ۲۳ شهریور ۱۳۸۶, ۲:۵۷ ق.ظ
سپاس‌های ارسالی: 2988 بار
سپاس‌های دریافتی: 5531 بار
تماس:

Re: نقش معاويه در قتل سيّدالشهداء (عليه السلام)

پست توسط محدثه »

.

5 . عبدالرحمان بن خالد; مانع ديگر


عبدالرحمان فرزند خالد بن وليد يكى ديگر از مخالفان طرح جانشينى يزيد بود.

خالد بن وليد دو پسر به نام هاى عبدالرحمان و مهاجر داشت. خالد دشمنى ديرينه اى با اهل بيت عليهم السلام داشت،

ولى بنا بر اراده خداوند متعال، چنين شخصى فرزندى به نام مهاجر دارد كه در جنگ صفّين در ركاب اميرالمؤمنين (عليه السلام ) قرار گرفت.


عبدالرحمان، پسر ديگر خالد است. او در جنگ صفّين در لشكر معاويه بود و نه فقط جزو لشكريان، بلكه از بزرگ ترين پرچم داران لشكر.

او «حامل اللواء الأعظم» بوده است و اهل شام علاقه خاصّى به او داشته اند.




ــ حافظ ابن عبدالبرّ مى گويد:

هنگامى كه معاويه مى خواست براى يزيد بيعت بگيرد، خطبه اى براى مردم شام خواند و گفت:

اى مردم! من ديگر پير شده ام و سن من بالا رفته، به اين فكر افتادم كه سرپرستى شما را بعد از خودم به كسى بسپارم

كه بتواند وحدت شما را حفظ كند و حكومت را اداره نمايد. من نيز فردى مثل شما هستم، پس رأى و نظر خودتان را در اين باره بگوييد.

همه مردم به اتّفاق گفتند: ما عبدالرحمان بن خالد را به جانشينى شما انتخاب مى نماييم.1

رأى و نظر مردم براى معاويه بسيار سنگين و گران تمام شد. او ناراحتى خود را از اين موضوع مخفى كرد تا اين كه عبدالرحمان بيمار شد

و معاويه طبيبى يهودى براى معالجه او فرستاد كه اين طبيب نزد معاويه جايگاه خاصّى داشت. معاويه به طبيب يهودى دستور داد تا

در داروى تجويز شده جهت مداواى عبدالرحمان سمّى كشنده قرار دهد تا او بميرد، امّا در ميان مردم گفته شود كه عبدالرحمان بر اثر بيمارى درگذشته است.


طبيب يهودى طبق دستور معاويه عمل كرد و نقشه را عملى ساخت.

در نتيجه اين دارو، در ناحيه ريه و روده هاى عبدالرحمان مشكلى پديد آمد كه به مرگ او انجاميد.2





ابن عبدالبرّ در ادامه نقل داستان مى افزايد:

در پى اين ترور مرموزانه مهاجر بن خالد، برادر عبدالرحمان، همراه غلامش به طور مخفيانه وارد دمشق شد

و انتقام عبدالرحمان را از آن طبيب يهودى گرفت و او را به قتل رساند. اين جريان نزد تاريخ نگاران و رجال شناسان معروف است.3

معاويه دستور داد مهاجر را دست گير كنند. مأموران دولتى مهاجر را گرفتند و راهى زندان كردند. او تا زمانى كه معاويه از دنيا رفت، در زندان بود.4






ــ چرا عبدالرحمان كه از ياوران و بزرگان لشكر معاويه بوده، اين گونه ترور مى شود؟

چون او از مخالفان جانشينى يزيد بعد از معاويه بوده و با وجود او اين طرح محقق نمى شد.

پس بايد او را از سر راه برمى داشت تا در آينده يزيد به راحتى خلافت و سلطنت پدرش را ادامه دهد و جاى او را بگيرد(!)



ــ ابن عساكر علاوه بر اين كه تمام ماجرا را نقل مى كند، نام آن طبيب يهودى را ذكر مى نمايد و مى نويسد:

« فأمر ابن أثال أن يحتال في قتله وضمن له إن هو فعل ذلك أن يضع عنه خراجه ما عاش وأن يولّيه جباية خراج حمص،

فلمّا قدم عبدالرحمان حمص منصرفاً من بلاد الروم دسّ إليه ابن أثال شربة مسمومة مع بعض مماليكه، فشربها،

فمات بحمص فوفى معاوية بما ضمن له وولاّه خراج حمص ووضع عنه خراجه »
5


« معاويه به ابن اَثال دستور داد كه براى قتل عبدالرحمان نقشه اى بكشد و پاداش اين كار را معاف شدن از پرداخت ماليات

و عوارضى كه از غير مسلمانان گرفته مى شد، قرار داد. ابن اَثال طبق دستور، عبدالرحمان بن خالد را مسموم كرد

و او نيز در حمص درگذشت و معاويه به قرارداد خود عمل كرد. »






________________________

1 . الاخبار الطوال: 172.
2 . الاستيعاب: 2 / 409 (مطبوع با الاصابه است) در اين منبع چنين آمده است: قال الحافظ ابن عبدالبرّ: «إنّه لمّا أراد معاوية البيعة ليزيد خطب أهل الشام وقال لهم: أيا أهل الشام! إنّه قد كبرت سنّي وقرب أجلي، وقد أردت أن أعقد لرجل يكون نظاماً لكم، وإنّما أنا رجل منكم، فرأوا رأيكم.
فأصفقوا واجتمعوا وقالوا: رضينا عبدالرحمان بن خالد.
فشقّ ذلك على معاوية وأسرّها في نفسه، ثمّ إنّ عبدالرحمان مرض، فأمر معاوية طبيباً عنده يهودياً ـ وكان عنده مكيناً ـ أن يأتيه فيسقيه سقيةً يقتله بها. فأتاه فسقاه، فانخرق بطنه فمات».
3 . «دخل أخوه المهاجر بن خالد دمشق مستخفياً هو وغلام له فرصدا ذلك اليهودى. فخرج ليلا من عند معاوية، فخرج عليه ومعه قوم هربوا عنه، فقتله المهاجر وقصّته هذه مشهورة عند أهل السيرة والعلم بالآثار والأخبار...» (الاستيعاب: 2 / 409).
4 . «أنّ معاوية حبس مهاجر بن خالد بن الوليد ولم يخرج من الحبس حتى مات معاوية» (تاريخ مدينة دمشق: 16 / 215).
5 . تاريخ مدينة دمشق: 16 / 163.
 
تصویر 
Old-Moderator
Old-Moderator
پست: 1950
تاریخ عضویت: جمعه ۲۳ شهریور ۱۳۸۶, ۲:۵۷ ق.ظ
سپاس‌های ارسالی: 2988 بار
سپاس‌های دریافتی: 5531 بار
تماس:

Re: نقش معاويه در قتل سيّدالشهداء (عليه السلام)

پست توسط محدثه »

.

فرجام زياد بن ابيه



زياد بن ابيه، از مخالفان طرح جانشينى يزيد بود. شرح حال او براى همگان معروف است.

او كسى است كه پدرش مشخص نيست (و زنازاده است).

معاويه، زياد را به پدرش ابوسفيان منسوب نمود و او را به برادرى خودش به جامعه آن روز معرفى كرد(!)






ــ حال، معاويه به چه هدف و انگيزه اى او را از ميان برداشت؟

آرى، زياد از كسانى بوده كه با ولى عهدى يزيد مخالف بود و نه تنها مخالفت داشته كه

در سر خود فكر رياست و گرفتن حكومت بعد از معاويه را مى پرورانيد.


بر همين اساس، به خيرخواهى و نصيحت نامه اى به معاويه نوشت: اى معاويه! براى معرفى يزيد به جانشينى بعد از خود، شتاب مكن.

وقتى اين نامه به معاويه رسيد، گفت: واى بر فرزند عبيد(!) 1 به من خبر رسيده كه اين شخص انگيزه رياست دارد

و خيال كرده كه مى تواند جانشين من باشد. به خدا سوگند! انتساب او را به پدرم ابوسفيان نفى مى كنم و در جامعه آبرويش را مى ريزم.2

سرانجام بعد از رد و بدل شدن اين حرف ها پيرامون جانشينى يزيد، هفته اى نگذشت كه زخمى در دست زياد بن ابيه به وجود آمد

و به مرگ او انجاميد و مردم گفتند كه او به طاعون مبتلا شده است
(!)

بسيارى از مردم نيز احتمال قوى داده اند كه زياد از جمله مسمومان توسّط معاويه بوده باشد.3






آن چه بيان شد، نمونه اى از فرجام مخالفان و مزاحمان ولايت عهدى يزيد در حجاز و شام بود كه به شيوه هاى گوناگون به قتل رسيده اند.








1 . عبيد نام يكى از پدرانى است كه زياد را به او منسوب مى كنند.
2 . در تاريخ يعقوبى: 2 / 220 آمده است: «زياد بن أبيه، فإنّه أشار على معاوية أن لا يعجل في استخلاف يزيد،... وفي بعض المصادر ما يفيد أنّه كان يريدها لنفسه، ويشهد بذلك أنّ معاوية لمّا وصلته رسالة زياد قال: ويلي على ابن عبيد! لقد بلغني أنّ الحادي حدا له أنّ الأمير بعدي زياد، واللّه لأردنّه إلى اُمّه سميّة وإلى أبيه عبيد».
3 . همان: 2 / 235، سير اعلام النبلاء: 3 / 496، تاريخ مدينة دمشق: 19 / 203.
 
تصویر 
Old-Moderator
Old-Moderator
پست: 1950
تاریخ عضویت: جمعه ۲۳ شهریور ۱۳۸۶, ۲:۵۷ ق.ظ
سپاس‌های ارسالی: 2988 بار
سپاس‌های دریافتی: 5531 بار
تماس:

Re: نقش معاويه در قتل سيّدالشهداء (عليه السلام)

پست توسط محدثه »

.

« تبعيد، روش ديگرى در مبارزه با مخالفان »


روش ديگر معاويه براى مبارزه با مخالفان طرح ولايت عهدى و جانشينى يزيد، تبعيد بود.

او بزرگانى از اهل آن زمان را كه با طرح مذكور مخالف بودند، به نقاطى دور تبعيد كرد تا نتوانند مانع طرح او شوند.

از آن جمله پسر عثمان، سعيد بن عثمان عفّان است.





ــ ابن عساكر در اين زمينه مى نويسد:

    • مردم مدينه بر اين باور بودند كه بعد از معاويه، سعيد بن عثمان خليفه است. او نزد قوم خود و بنى اميه و پيروانش چنين موقعيتى داشت.

      اين باور و اعتقاد در نزد مردم، تمام و قطعى بود و هرگز با اين عقيده نوبت به يزيد نمى رسيد تا جايى اين معنا را به نظم در آوردند

      و در بين عموم مردم مشهور شده بود:

      « واللّه لا ينالها يزيدحتّى ينال هامه الحديد ... إنّ الأمير بعده سعيد » 1

      به خدا سوگند! يزيد به حكومت نخواهد رسيد و اگر در اين فكر باشد، به قتل خواهد رسيد. فرمان رواى بعد از او (معاويه) سعيد است.






ــ ابن كثير در اين باره در البداية والنهايه مى نويسد:

    • روزى سعيد بر معاويه وارد شد و به او گفت: شنيده ام تو مى خواهى يزيد را به جانشينى معرفى كنى.

      معاويه پاسخ داد: آرى!

      سعيد گفت: تو همواره مورد عنايت پدرم بودى و به بركت خون خواهى پدر من به اين مقام رسيده اى.

      با اين حال، تو فرزند خود را بر من مقدّم مى نمايى، در حالى كه من از يزيد هم از جهت پدر و مادر و هم از جهات شخصى بر اين امر سزاوارترم.

      اگر از جهت پدر بسنجى، پدر من عثمان و پدر يزيد، معاويه است و اگر از جهت مادر باشد، مادر يزيد، نصرانى بوده و تربيت يزيد، نصرانى است.

      معاويه در پاسخ او چنين گفت:

      « أمّا ما ذكرت من إحسان أبيك إليّ فإنّه أمر لا ينكر، وأمّا كون أبيك خيراً من أبيه فحق واُمّك كلبية فهي خير منها.

      وأمّا كونك خيراً منه فواللّه لو ملئت إلى الغوطة رجالاً مثلك لكان يزيد أحبّ إليّ منكم كلّكم » 2

      « آرى، پدرت به من خوبى كرده است، پدر تو از پدر يزيد بهتر است، مادر تو از مادر او بهتر است،

      همه اين ها را نمى توان انكار كرد، ولى اين كه خودت از يزيد بهتر باشى، نه به خدا سوگند! اگر همه شهر دمشق

      (كه فضاى وسيعى بود) از مردانى مثل تو پر شود، نزد من، يزيد از همه آن ها عزيزتر است. »






سرانجام معاويه به آقازاده عثمان كه نزد اهل مدينه عزيز و محترم بود، پيش نهاد مى دهد كه بهتر است به خراسان بروى و والى آن جا شوى. 3

او مى خواست پسر عثمان به خراسان برود تا از مركز حكومت به دور باشد و شرّى براى يزيد و معاويه در پى نياورد.

سرانجام آن گاه كه سعيد به خراسان رفت، از جانب حكومت معاويه، غلامان و اطرافيان او را تحريك كردند كه

سعيد را به قتل برسانند و بعد به دليل اين كه سرّ و راز قتل سعيد مخفى بماند، به آن غلامان دستور دادند كه هم ديگر را بكشند،

آنان بعد از كشتن سعيد به جان هم افتادند و هم ديگر را كشتند، به طورى كه كسى ديگر از آنان باقى نماند
(!) 4






________________________

1 . تاريخ مدينة دمشق: 21 / 223.
2 . البداية والنهايه: 8 / 80 .
3 . وفيات الاعيان: 5 / 389 ـ 390.
4 . تاريخ يعقوبى: 2 / 237، انساب الاشراف: 2514.
 
تصویر 
Old-Moderator
Old-Moderator
پست: 1950
تاریخ عضویت: جمعه ۲۳ شهریور ۱۳۸۶, ۲:۵۷ ق.ظ
سپاس‌های ارسالی: 2988 بار
سپاس‌های دریافتی: 5531 بار
تماس:

Re: نقش معاويه در قتل سيّدالشهداء (عليه السلام)

پست توسط محدثه »

.

« خريدارى بزرگان با پول »

معاويه براى اثبات ولايت يزيد روش سومى را برگزيد.

او در اين روش عدّه اى از بزرگان مخالف را با دادن پول و يا حق السكوت دادن خريد.

پيش تر گذشت كه معاويه براى عبدالرحمان فرزند ابوبكر، صد هزار درهم فرستاد، ولى او گفت: من دينم را به دنيا نمى فروشم.

در اجراى اين طرح معاويه به والى كوفه مغيرة بن شعبه دستور داد عدّه اى از اهل كوفه را به شام بفرستد تا آنان از معاويه،

جانشينى يزيد را درخواست كنند(!) به تعبيرى، بگويند كه مردم ولايت عهدى يزيد را خواستارند.


مغيره چهل نفر را برگزيد و به شام فرستاد. آنان در سخنرانى معاويه شركت كردند و به او گفتند:

اى آقا! چرا معطل مى كنى؟ براى چه مردم را در انتظار مى گذارى؟! اى معاويه! ما از آينده خبر نداريم و نمى دانيم چه خواهد شد؟

مصلحت اين است كه يزيد را به جانشينى خود معرفى كنى...(!)

معاويه در پاسخ گفت: عجب! درخواست شما اين است؟ باشد، پس شما صبر كنيد! من فكر كنم و بعد اعلام مى نمايم(!)

سركرده اين گروه عروه پسر مغيرة بن شعبه بود.

فردى به او گفت: پدر تو دين اين گروه را به چه مبلغى خريد؟

عروه پاسخ داد: سى هزار درهم.

گفت: عجب! دين آنان خيلى ارزان بود(!) 1







1 . تاريخ مدينة دمشق: 40 / 298، الكامل فى التاريخ: 3 / 350.
 
تصویر 
ارسال پست

بازگشت به “امام حسین‌ (علیه السّلام)”