نقش معاويه در قتل سيّدالشهداء (عليه السلام)

مدیر انجمن: شورای نظارت

ارسال پست
Old-Moderator
Old-Moderator
پست: 1950
تاریخ عضویت: جمعه ۲۳ شهریور ۱۳۸۶, ۲:۵۷ ق.ظ
سپاس‌های ارسالی: 2988 بار
سپاس‌های دریافتی: 5531 بار
تماس:

Re: نقش معاويه در قتل سيّدالشهداء (عليه السلام)

پست توسط محدثه »

.

عبداللّه بن عمر و سكوت او :


تنها كسى كه همراهى او فوايد فراوانى براى يزيد و معاويه و از طرفى ضررهاى بسيارى براى اسلام و جامعه مسلمانان داشته،

عبداللّه بن عمر است.
او نيز از مخالفان طرح ولايت عهدى يزيد بوده كه با گرفتن پول سكوت كرد و سكوت او آثار فراوانى داشت;

چرا كه عبداللّه به ظاهر مردى مقدس بود و براى جامعه آن روز و مردم آن ديار الگو و نمونه بود و افزون بر آن، به دليل پدرش نيز

به او احترام مى گزاردند. او براى سكوت خود صد هزار درهم گرفت و تا آخرين لحظه با سكوتش طرح و برنامه معاويه را تأييد كرد. 1





___________________

1 . فتح البارى: 13 / 60.
 
تصویر 
Old-Moderator
Old-Moderator
پست: 1950
تاریخ عضویت: جمعه ۲۳ شهریور ۱۳۸۶, ۲:۵۷ ق.ظ
سپاس‌های ارسالی: 2988 بار
سپاس‌های دریافتی: 5531 بار
تماس:

Re: نقش معاويه در قتل سيّدالشهداء (عليه السلام)

پست توسط محدثه »

.


منذر بن زبير و سكوت ناپايدار او

منذر، از فرزندانِ زبير است. او نيز از مخالفان ولايت عهدى يزيد بود،

وى صد هزار درهم گرفت و سكوت كرد، ولى اين سكوت خيلى دوام نداشت; چرا كه او به مردم مى گفت:


« إنّه قد أجازني بمائة ألف، ولا يمنعني ما صنع بي أن أخبركم خبره،

واللّه إنّه ليشرب الخمر، واللّه إنّه ليسكر حتّى يدع الصلاة »
1

« يزيد صد هزار درهم براى من فرستاد، ولى اين باعث نمى شود كه من حقيقت را بيان نكنم.

به خدا سوگند! او شراب مى خورد و اهل نماز نيست. »


منذر پول را گرفت، ولى حقيقت را نيز گفت! امّا سر و صدا و مخالفتى با يزيد نداشت.




آن چه گذشت، برخى از برنامه هاى معاويه براى رياست يزيد و ولايت عهدى او در حجاز و شام بود

تا مخالفان را به هر ترتيبى سركوب كند و آنان مانع اجراى طرح او نشوند.







1 . تاريخ طبرى: 4 / 368.
 
تصویر 
Old-Moderator
Old-Moderator
پست: 1950
تاریخ عضویت: جمعه ۲۳ شهریور ۱۳۸۶, ۲:۵۷ ق.ظ
سپاس‌های ارسالی: 2988 بار
سپاس‌های دریافتی: 5531 بار
تماس:

Re: نقش معاويه در قتل سيّدالشهداء (عليه السلام)

پست توسط محدثه »

.

فعاليت هاى معاويه و واليان او در كوفه


واليان كوفه از ابتداى رياست معاويه تا هنگام مرگ او شش نفر بودند.

نكته جالب توجّه اين كه اين شش نفر يا از دشمنان سرسخت اهل بيت عليهم السلام، يا از بنى اميه و يا از نزديك ترين افراد به معاويه بودند

و همه آنان به نوعى با اهل بيت عليهم السلام دشمنى داشتند.


مغيرة بن شعبه،1

زياد بن ابيه،

عبداللّه بن خالد بن اسيد،2

ضحاك بن قيس،3

عبدالرحمان بن امّ حكم4

و نعمان بن بشير5

افرادى هستند كه معاويه آنان را به ولايت عهدى و استان دارى كوفه برگزيده است.








1 . از دشمنان معروف اهل بيت عليهم السلام.
2 . از بنواميه و داماد عثمان بن عفّان.
3 . او فرمانده اهل شام در جنگ صفّين و رئيس پليس شهر شام بود. همين شخص به جنازه معاويه نماز خواند; چرا كه يزيد در آن زمان براى عياشى و تفريح به خارج شهر رفته بود. ضحّاك بن قيس شهر را بعد از معاويه به خوبى كنترل كرد تا يزيد برگردد، او از نزديك ترين افراد به خاندان معاويه بود.
4 . اُمّ حكم خواهر معاويه و دختر ابوسفيان است; همان كسى است كه طبق روايتى، امام صادق عليه السلامهمواره بعد از نماز، او و جمعى ديگر را لعن مى كردند.
5 . نعمان از دشمنان سرسخت اهل بيت عليهم السلام است. او پسر بشير است و بشير كسى است كه در ماجراى سقيفه بنى ساعده بين انصار اختلاف انداخت و از ابوبكر طرفدارى كرد.
نعمان از جمله كسانى است كه قبل از حادثه كربلا و بعد از آن يعنى بردن اسيران به شام در تمام مراحل همراه يزيد بود. نقش او در جريان حضرت مسلم عليه السلام و حضرت سيّدالشهداء عليه السلام را به زودى بيان خواهيم كرد.
 
تصویر 
Old-Moderator
Old-Moderator
پست: 1950
تاریخ عضویت: جمعه ۲۳ شهریور ۱۳۸۶, ۲:۵۷ ق.ظ
سپاس‌های ارسالی: 2988 بار
سپاس‌های دریافتی: 5531 بار
تماس:

Re: نقش معاويه در قتل سيّدالشهداء (عليه السلام)

پست توسط محدثه »

.

دوران معاويه و رفتار واليان او


درباره عبدالرحمان فرزندِ خواهر معاويه، داستانى وجود دارد كه وضعيت فرمان روايان مسلمين در آن زمان را نشان مى دهد؛

هر چند كه با موضوع بحث ارتباط چندانى ندارد.



ــ ابوالفرج ابن جوزى مى نويسد:

روزى جوانى از اعراب در حالى كه خيلى ناراحت بود، بر معاويه وارد شد. وقتى نوبت به او رسيد، معاويه از او سؤال كرد: چه شده است؟

گفت: من جوانى از اهل كوفه، از فلان قبيله هستم كه چندى پيش با دختر عمويم ازدواج كرده ام. از مال دنيا چند گوسفند و شتر داشتم

كه به مرور آن ها را فروخته ام و دستم خالى شده و كار به جايى رسيده كه عمويم به جهت فقر، دخترش را به خانه خود برده است.

من به نزد والى شهر عبدالرحمان بن ام حكم رفتم و از اين ماجرا شكايت كردم.

عبدالرحمان، عمو و دخترش را احضار كرد. وقتى به حضور او آمدند و در آن ميان، چشم عبدالرحمان به همسرم افتاد

و زيبايى او را ديد، به عمويم ده هزار درهم داد و با همسرم ازدواج نمود و مرا رهسپار زندان كرد و دستور داد تا مرا

به قدرى شكنجه كنند كه من به طلاق همسرم رضايت دهم.


[HIGHLIGHT=#ffff00]البته پيش از طلاق، آن دختر را به خانه اش برد...(!) و طلاق اين جوان نيز در زندان بر اثر شكنجه بود...(!) 



وقتى معاويه اين شكوائيه را شنيد، خيلى ناراحت شد و نامه اى شديداللحن به عبدالرحمان نوشت و پيكى فرستاد تا نامه را

به دست عبدالرحمان برساند و دستور داد كه اين زن را بايد طلاق دهد و به شوهرش برگرداند.

وقتى نامه به عبدالرحمان رسيد، آهى كشيد و گفت: اى كاش معاويه يك سال به من فرصت مى داد تا من با اين زن باشم و بعد مرا به قتل مى رسانيد.

پيك معاويه به عبدالرحمان اصرار مى كند كه همين الان بايد او را طلاق دهد. عبدالرحمان به ناچار آن زن را طلاق مى دهد.


عبدالرحمان اين زن را همراه پيك به شام فرستاد. وقتى فرستاده معاويه اين زن را ديد، به خود گفت:

حيف است كه اين زن براى اين جوان باشد; اين خانم بايد براى معاويه باشد (!)

وقتى آن دو به شام رسيدند و بر معاويه وارد شدند، همين كه چشم معاويه به اين دختر افتاد، دختر را با كمال و جمالى يافت كه به راحتى از او نمى توانست چشم بپوشد(!)

معاويه به آن جوان رو كرد و گفت: اى جوان! بيا و از اين زن دست بردار!

جوان گفت: به شرطى كه سرم را از تنم جدا كنى(!)

معاويه به شدّت از اين حرف ناراحت شد و به آن زن رو كرد و گفت: اى زن! تو اختيار دارى كه بين من و اين جوان هر كدام را كه مى خواهى انتخاب كنى.

آن زن به معاويه پاسخ داد: من در پى زر و زيور دنيا نيستم و همين جوان را مى خواهم.

معاويه به آن جوان رو كرد و گفت: خذها لا بارك اللّه لك فيها;1

بگير اين زن را و خدا اين زن را بر تو مبارك نگرداند (!)









__________________________

1 . المنتظم: 5 / 292.
 
تصویر 
Old-Moderator
Old-Moderator
پست: 1950
تاریخ عضویت: جمعه ۲۳ شهریور ۱۳۸۶, ۲:۵۷ ق.ظ
سپاس‌های ارسالی: 2988 بار
سپاس‌های دریافتی: 5531 بار
تماس:

Re: نقش معاويه در قتل سيّدالشهداء (عليه السلام)

پست توسط محدثه »

.


 اهداف شوم معاويه در كوفه 


معاويه با هم دستى شش تن از واليان خود در كوفه به تصفيه مخالفان خود پرداخت و به هر كدام از اين واليان دستور داد كه

به نوعى شيعيان كوفه را سركوب كنند.



اين اعمال را به جهت دو هدف انجام مى دادند:
  1. نخست. كسانى كه با ولايت عهدى يزيد معارض و مخالف هستند، از بين بروند.
    .
  2. دوم. شيعيان كوفه كه در آينده ممكن است به كمك سيّدالشهداء عليه السلامبروند، سركوب شوند و كوفه از شيعيان و بزرگان خالى گردد.



عمده اين سركوب ها توسّط زياد بن ابيه صورت گرفت; چرا كه او تك تك شيعيان را مى شناخت و آنان را تحت تعقيب قرار مى داد.

برخى از تاريخ نگاران به صراحت درباره عمل كرد او با شيعيان مى نويسند:

« كان يتتبّع شيعة عليّ » ( زياد بن ابيه در پى شيعيان على عليه السلام بود و آنان را تحت تعقيب قرار مى داد. )


حجر بن عدى 1 و عمرو بن حمق 2 از شخصيت هاى بزرگ شيعيان در كوفه هستند كه زياد بن ابيه آنان را به همراه يارانشان دست گير كرد.

رجال شناسان در شرح حال اين دو نفر مى نويسند: حجر و عمرو بن حمق از بزرگان صحابه رسول خدا صلى اللّه عليه وآله بودند. 3

روشن است كه دست گيرى چنين شخصيت هايى مقدّماتى لازم دارد; چرا كه صحابه رسول خدا صلى اللّه عليه وآله در اجتماع آن روز احترام ويژه اى داشتند.

آنان از حجر بن عدى خواستند كه امير مؤمنان على عليه السلام را لعن كند و دشنام دهد، امّا او حاضر نشد و

اين دشنام ندادن به على عليه السلام در آن زمان جرم بزرگى محسوب مى شد و براى اثبات آن به مدرك قوى نياز داشت.

آنان طومارى بر ضدّ حجر بن عدى تنظيم كردند كه بزرگان از شخصيت هاى اهل كوفه آن را امضا نمودند و گفتند: حجر به جهت تبرّى نكردن از على مستحق قتل است(!)

در تاريخ اسامى كسانى كه طومار را امضا كردند، چنين آمده است:

عمرو بن حُريث،
خالد بن عرفطه،
ابوبُردة بن ابو موسى اشعرى،
قيس بن وليد بن عبد شمس بن مغيره،
اسحاق بن طلحه،
موسى بن طلحه،
اسماعيل بن طلحه،
منذر بن زبير بن عوام،
عمر بن سعد بن ابى وقّاص،
عمارة بن سعد بن ابى وقّاص،
عمارة بن عقبة بن ابى مُعيط،
شَبث بن ربعى،
قَعقاع بن شُور ذهلى،
حجّار بن اَبْجَر عجلى،
عمرو بن حجّاج زبيدى،
شمر بن ذى الجوشن،
زَحر بن قيس،
كثير بن شهاب،
عامر بن مسعود بن اُميّة بن خلف،
مُحرز بن جارية بن ربيعة بن عبدالعزى بن عبد شمس،
عبيداللّه بن مسلم بن شعبة حضرمى،
عِناقِ بن شَرحبيل بن ابى دهم،
وائل بن حُجْر حضرمى،
مَصْقَلة بن هبيره شيبانى،
قَطَن بن عبداللّه بن حصين حارثى،
سائِب بن اَقْرع ثقفى،
لُبيد بن عطارد تميمى،
محضر بن ثعلبه،
عبدالرحمان بن قيس اسدى و
عزرة بن عزره احمسى.




[HIGHLIGHT=#ffff00]ما از آوردن اين اسامى چند هدف در نظر داريم: 

1 . معرفى بزرگانى از اهل كوفه آن روز كه دشمن اهل بيت عليهم السلام بودند.

2 . عدّه اى از همين افرادى كه در ماجراى حجر بن عدى اين گونه فعاليت كرده اند، در شهادت حضرت مسلم عليه السلام و
سيّدالشهداء عليه السلام نيز از لشكريان يزيد بودند و با اين كه از مردم كوفه بودند، از ياران و پيروان يزيد به شمار مى رفتند.

3 . بيشتر اين افراد از بزرگان رجال صحاح ستّه هستند و دانشمندان اهل سنّت به اين افراد كه اسمشان را ذكر كرديم، اعتماد داشته
و آنان را به پرهيزگارى و تقدّس مى شناسند و در علم فقه و تفسير به عنوان راوى از آنان روايت نقل مى كنند.




با اين توصيف، به خوبى معلوم مى شود كه چه كسانى در كوفه آن روز زندگى مى كردند.


[HIGHLIGHT=#ffff00]پس كسى نگويد : در آن تاريخ مردم كوفيان شيعيان اميرالمؤمنين عليه السلام بوده اند و يا غلبه با شيعيان بوده است. 


نه، چنين نيست; چرا كه همه اين افراد مذكور از بزرگان كوفه بودند و هيچ يك شيعه نبودند.

از افرادى كه آن طومار كذايى را امضا نموده بودند، شمر بن ذى الجوشن و عمر سعد هستند كه هر دو از ياران عبيداللّه بن زياد

و به نوعى آلت دست او بودند كه به زودى شخصيّت و نقش آنان را بررسى خواهيم كرد.

عمرو بن حمق از كسانى است كه به دست زياد بن ابيه به شهادت رسيده اند. زياد پس از شهادت اين مردِ بزرگ سر او را به شام فرستاد.

تاريخ نگاران مى نويسند: نخستين سرى كه در اسلام از شهرى به سرزمينى ديگر برده شد، سر عمرو بود . 3


زياد بن ابيه جنايات فراوانى در كوفه انجام داد، از جمله بزرگانى چون رشيد حجرى، ميثم تمّار و كميل را تعقيب كرد.

چنان كه گذشت، معاويه با شيوه هاى گوناگون شهرهاى مدينه، حجاز، شامو كوفه را از وجود مخالفان خود پاك سازى مى كرد.

بنا بر بررسى ها و تحقيق ها، باقى ماندگان مخالف از شخصيت هاى بزرگ فقط دو نفر بودند:

حضرت سيّدالشهداء عليه السلام و عبداللّه بن زبير.



بدين وسيله معاويه زمينه ها و مقدّمات را آماده كرد تا جايى كه براى انجام كارها و ادامه آنها وصيّت نامه اى نوشت

و آن را نزد غلام نصرانى خود به نام سرجون مخفى كرد تا در وقت مناسب آن وصيّت نامه را به يزيد بدهد.   ادامه پژوهش و بررسى ثابت خواهد شد كه اصل طرح و نقشه شهادت سيّدالشهداء عليه السلام توسّط معاويه بوده

و اين حقيقت با تحقيقاتى كه انجام يافته، اثبات خواهد شد. 
 








________________________
1 . اُسد الغابه: 1 / 697 ـ 698، الاستيعاب: 1 / 329.
2 و 3 . الاستيعاب: 3 / 174.
3 . الاستيعاب: 3 / 174.
 
تصویر 
Old-Moderator
Old-Moderator
پست: 1950
تاریخ عضویت: جمعه ۲۳ شهریور ۱۳۸۶, ۲:۵۷ ق.ظ
سپاس‌های ارسالی: 2988 بار
سپاس‌های دریافتی: 5531 بار
تماس:

Re: نقش معاويه در قتل سيّدالشهداء (عليه السلام)

پست توسط محدثه »

.

معاويه و شيوه اى ديگر



معاويه در اين شيوه از والى خود در مدينه به نام مروان بهره مى جست.


سابقه مروان در دشمنى و برخوردهاى تند با اهل بيت عليهم السلام، نزد همگان مشخص است.

او تمام وقايع را به معاويه گزارش مى داد و او را از رفت و آمدهاى مردم با سيّدالشهداء عليه السلام، آگاه مى ساخت

تا جايى كه در نامه اى به معاويه نوشت: نمى توان با حسين بن على كنار آمد.





ــ بَلاذرى در اين زمينه مى نويسد:

بزرگان و شخصيّت هاى معروف عراق و حجاز، هماره با امام حسين عليه السلام رفت و آمد داشتند. و آن حضرت نزد ايشان بسيار محترم بود.

آنان مقام و فضايل آن حضرت را براى يك ديگر نقل مى كردند تا جايى كه به آن جناب گفتند:

« إنّا لك يد وعضد.. » ( ما براى كمك و يارى شما آمده ايم. )

زمانى كه آمد و شدهاى مردم به نزد آن بزرگوار زياد شد، عمرو بن عثمان نزد مروان آمد و به او گفت:

براى شما روزگار سختى را از ناحيه حسين پيش بينى مى كنم(!)

در اين شرايط بود كه مروان به معاويه نامه نوشت و گزارش اوضاع را به اطلاع او رساند.

معاويه نيز در پاسخ نامه او نوشت:

« أن اترك حسيناً ما تركك...» ( تا زمانى كه حسين بر ضدّ تو قيام نكرده، به او كارى نداشته باش . ) 1








1 . انساب الاشراف: 3 / 152، جمل من انساب الاشراف: 3 / 366، 1292.
 
تصویر 
Old-Moderator
Old-Moderator
پست: 1950
تاریخ عضویت: جمعه ۲۳ شهریور ۱۳۸۶, ۲:۵۷ ق.ظ
سپاس‌های ارسالی: 2988 بار
سپاس‌های دریافتی: 5531 بار
تماس:

Re: نقش معاويه در قتل سيّدالشهداء (عليه السلام)

پست توسط محدثه »

.


گفت و گوى سيّدالشهداء (ع ) با معاويه


سالى معاويه براى انجام حج به حجاز سفر كرد. در جلسه اى كه حضرت سيّدالشهداء عليه السلام و ديگر مخالفان جانشينى يزيد حضور داشتند،

معاويه سخن از شخصيّت يزيد و معرفى او به ميان آورد.

در اين هنگام امام حسين عليه السلام برخاستند و بعد از حمد و ثناى الهى و درود بر پيامبر خدا صلى اللّه عليه وآله فرمودند:


« وفهمت ما ذكرته عن يزيد،... تريد أن توهم الناس من يزيد، كأنّك تصف محجوباً أو تنعت غائباً

أو تخبر عمّا كان ممّا احتويته بعلم خاص وقد دلّ يزيد من نفسه على موقع رأيه... »


« هر چه درباره معرفى يزيد گفتى فهميديم، ولى تو مى خواهى مردم را به اشتباه بيندازى!

تو چنان از يزيد سخن مى گويى كه گويا مردم از حال او با خبر نيستند و گويا از فردى سخن مى گويى كه هيچ كس او را نديده

و خبرى از او ندارد. و حال آن كه يزيد كسى است كه با اعمال خود، شخصيّتش را به جامعه معرفى كرده است.»



امام حسين عليه السلام در ادامه سخن، مفاسد و جرايمى را كه يزيد به صورت آشكار مرتكب شده بود و بين مردم معروف بود،

يادآور شدند و خطاب به معاويه فرمودند:


« ودع عنك ما تحاول، فما أغناك أن تلقى اللّه من وزر هذا الخلق بأكثر ممّا أنت لاقيه، فواللّه!

ما برحت تقدم باطلاً في جور وحنقاً في ظلم، حتّى ملأت الأسقية، وما بينك وبين الموت إلاّ غمضة،

فتقدم على عمل محفوظ في يوم مشهود ولات حين مناص »
1

« دست از اين كارها بردار و از هدفى كه دارى صرف نظر كن; چرا كه تو پاسخِ همين اعمالى كه تا به حال مرتكب شده اى، نمى توانى بدهى.

تو تمام ظلم ها و جورها را انجام داده اى و ديگر بين تو و مرگ فاصله اى جز چشم بر هم زدنى باقى نمانده و به زودى در روز مشاهده اعمال

ـ كه گريزى از آن نيست ـ پرونده خود را خواهى ديد.»



معاويه در حالى كه هزار سرباز از شام به همراه خود آورده بود و آنان شمشير به دست در كنار او ايستاده بودند،

چاره اى نديد مگر اين كه به دروغ روى آورد و بگويد: آرى اين چه شايعه اى است؟ چه كسى گفته كه اين چهار نفر

(حسين بن على، عبدالرحمان بن ابى بكر، عبداللّه بن عمر و عبداللّه بن زبير) با يزيد بيعت نكرده اند؟

اين بزرگان همگى بيعت كرده اند و مردم دروغ و شايعه مى بافند و گمان مى كنند كه اين افراد با يزيد بيعت نكرده اند.



آن گاه به آن سربازهاى شمشير به دست رو كرد و آن ها به لحن شكايت به معاويه گفتند:

چه خبر است كه اين قدر از اين چهار نفر تجليل مى كنى...؟ اين افراد بايد به صورت آشكار در نزد مردم با يزيد بيعت كنند

و ما بيعت مخفى و خصوصى اينان را قبول نداريم; چرا كه همه بايد از بيعت اين افراد با يزيد، آگاه شوند.


بعد با هم آهنگى قبلى كه بين معاويه و اين سربازان صورت گرفته بود، معاويه در پاسخ آن ها مى گويد:

نه، اين بزرگان با يزيد بيعت كرده اند و بيعت اين افراد، با يزيد از روى ميل و رغبت بوده است.

اى سربازان! چرا شما دنبال شر مى گرديد! آيا مى خواهيد فتنه به پا كنيد؟ اينان بزرگان مسلمانان هستند

و درباره ايشان چنين سخن نگوييد و من از ايشان راضى هستم(!)


بعد از پايان جلسه از سيّدالشهداء عليه السلام پرسيدند: آيا شما بيعت كرده ايد؟

حضرت فرمودند:

« لا، واللّه، ما بايعنا ولكن معاوية خادعنا وكادنا...» 2

نه، به خدا سوگند! ما بيعت نكرديم، ولى اين نيرنگ و خدعه اى از جانب معاويه است.





ــ طبرانى در اين باره مى نويسد: حسين بن على عليهما السلام به معاويه فرمودند:

« أنا ـ واللّه ـ أحقّ بها منه، فإنّ أبي خير من أبيه وجدّي خير من جدّه وإنّ أمّي خير من اُمّه وأنا خير منه » 3

به خدا سوگند! من از يزيد به خلافت سزاوارتر هستم، هم از جهت پدر و مادر و جدّ و هم خودم از او بهترم.

معاويه گفت: از جهت مادر تو از او برترى، ولى از جهت پدر، پدر او در جنگ بر پدر تو پيروز شد، يزيد نيز از تو بهتر است(!)






1 . الامامة والسياسه: 1 / 208 و 209.
2 . «فخطب وقال: أيّها الناس! إنّا وجدنا أحاديث الناس ذات عوار، وإنّهم قد زعموا أنّ الحسين بن علي، وعبدالرحمان بن أبي بكر، وعبداللّه بن عمر وعبداللّه بن الزبير، لم يبايعوا يزيد، وهؤلاء الرهط الأربعة هم عندي سادة المسلمين وخيارهم، وقد دعوتهم إلى البيعة فأجابوا إذاً سامعين مطيعين... .
فضرب أهل الشام بأيديهم إلى سيوفهم فسلّوها ثمّ قالوا: يا أميرالمؤمنين! ما هذا الّذي تعظّمه من أمر هؤلاء الأربعة؟ إئذن لنا أن نضرب أعناقهم، فإنّا لا نرضى أن يبايعوا سرّاً، ولكن يبايعوا جهراً حتّى يسمع الناس أجمعون
فقال معاوية... فإنّهم قد بايعوا وسلّموا وارتضوني فرضيت عنهم» (الامامة والسياسه: 1 / 213، المنتظم: 5 / 286، تاريخ الخلفاء: 197، الفتوح: 4 / 348).
3 . المعجم الكبير: 19 / 359.
.
 
تصویر 
Old-Moderator
Old-Moderator
پست: 1950
تاریخ عضویت: جمعه ۲۳ شهریور ۱۳۸۶, ۲:۵۷ ق.ظ
سپاس‌های ارسالی: 2988 بار
سپاس‌های دریافتی: 5531 بار
تماس:

Re: نقش معاويه در قتل سيّدالشهداء (عليه السلام)

پست توسط محدثه »

.

امام حسين ( ع ) و پاسخ به نامه معاويه


ــ در نقلى آمده است كه معاويه نامه اى براى حضرت امام حسين عليه السلام فرستاد و در آن نامه نوشته بود:

« أما بعد، فقد انتهت إليّ منك أمور، لم اكن أظنك بها رغبة عنها... »

خبرهايى به من رسيده كه فعاليت هايى دارى و كارهايى انجام مى دهى، شما اهل اين كارها نيستى و نبايد اين اعمال را انجام دهى... .





ــ حضرت در پاسخ نامه مى نويسند:

« اما بعد، نامه تو را دريافت كردم... .»



آن گاه حضرتش بخشى از جنايت هاى معاويه را به او يادآور شده اند و در پايان او را نصيحت مى كنند و مى فرمايند:

« واعلم، أنّ للّه كتاباً لا يغادر صغيرة ولا كبيرة إلاّ أحصاها.

واعلم أنّ اللّه ليس بناس لك قتلك بالظنّة وأخذك بالتهمة، وإمارتك صبيّاً يشرب الشراب، ويلعب بالكلاب.

مأاراك إلاّ وقد أوبقت نفسك وأهلكت دينك، وأضعت الرعيّة »
1


« بدان اى معاويه! همانا براى خداوند متعال ديوانى است كه گناهان بزرگ و كوچك را در آن ثبت مى كنند.

بدان! مردم را با ظن و گمان و بدون علّت، به قتل رساندى و فرزندت را كه شراب مى خورد و با سگ بازى مى كند

به امارت برگزيدى، كه در واقع دين خود را هلاك كردى و مردم را بدبخت نمودى. »







1 . الامامة والسياسه: 1 / 203 و 204.
 
تصویر 
Old-Moderator
Old-Moderator
پست: 1950
تاریخ عضویت: جمعه ۲۳ شهریور ۱۳۸۶, ۲:۵۷ ق.ظ
سپاس‌های ارسالی: 2988 بار
سپاس‌های دریافتی: 5531 بار
تماس:

Re: نقش معاويه در قتل سيّدالشهداء (عليه السلام)

پست توسط محدثه »

.


مقاومت امام حسين (ع) و ناكامى معاويه


با توجه به اين مطالب بين امام حسين عليه السلام ومعاويه، درباره مسائل حكومتى، هم به صورت حضورى گفت و گو شده

و هم به صورت نامه مطالبى ردّ و بدل شده است.


به هر حال، معاويه نتوانست سيّدالشهداء عليه السلام را مجبور كند و از او براى يزيد بيعت بگيرد; چرا كه آن حضرت چند ويژگى داشت:


1 . شخصيّت و مقام اجتماعى آن حضرت در جامعه آن روز;


2 . معاويه، برادر سيّدالشهداء يعنى امام حسن مجتبى عليه السلام را مسموم كرده بود و از اين حادثه مدّت زيادى نمى گذشت

و به رغم اين كه معاويه مى خواست اين دسيسه مخفى بماند، همه مردم بدان پى بردند. از اين رو اگر او به سيّدالشهداء عليه السلام

آسيبى مى رساند، برايش خيلى گران تمام مى شد.


3 . علاوه بر آن چه گفته شد، بنا بر يكى از بندهاى صلح نامه ميان امام حسن عليه السلام و معاويه، هرگز آسيبى از جانب معاويه

به امام حسن و سيدالشهداء عليهما السلام نبايد مى رسيد. و اين بند از قرارداد را همه مورخان نوشته اند .
1






1 . بحار الأنوار: 10 / 115، نصايح كافيه (156 ـ ط.ل) (به نقل از كتاب صلح الحسن عليه السلام: 261، شيخ راضى آل ياسين).
 
تصویر 
Old-Moderator
Old-Moderator
پست: 1950
تاریخ عضویت: جمعه ۲۳ شهریور ۱۳۸۶, ۲:۵۷ ق.ظ
سپاس‌های ارسالی: 2988 بار
سپاس‌های دریافتی: 5531 بار
تماس:

Re: نقش معاويه در قتل سيّدالشهداء (عليه السلام)

پست توسط محدثه »

.


معاويه و عزل والى مدينه




آرى، با استقامت سيّدالشهداء عليه السلام معاويه نتوانست براى يزيد از ايشان بيعت بگيرد.

از اين رو، او به شام برگشت و قبل از مرگش مروان را از حاكميّت بر مدينه عزل كرد و به جاى او وليد بن عتبه را قرار داد. 1




اكنون به راز اين جا به جايى سياسى در پاسخ اين پرسش كه چرا مروان بايد كنار مى رفت و به جاى او وليد مى آمد، اشاره مى كنيم.


مروان با سيّدالشهداء عليه السلام دشمنى داشته و معتقد بوده كه به هر شكلى حسين بن على عليهما السلام را بايد به قتل رساند،

ولى وليد بن عتبه ديدگاهش درباره سيّدالشهداء عليه السلام اين گونه نبوده است.


معاويه نمى خواسته فردى هم چون مروان در آن شرايط بر سر كار باشد.



ادّعايى كه در مقام اثبات آن هستيم، از همين جا به جايى سياسى سرچشمه مى گيرد.

همين تفاوت نظر بين مروان و وليد، موجب عزل و نصب آنان شده است.

اين جا به جايى از برنامه هايى است كه اگر اجرا نمى شد، نقشه شهادت حضرت سيّدالشهداء عليه السلام به آن كيفيّت، پيش نمى آمد.

پس طرح و برنامه اى از قبل تعيين شده بود، كه اجرا شده است.

به عبارت ديگر، معاويه قصد نداشته با شدّت با امام حسين عليه السلام در مدينه برخورد كند، پس نبايد مروان حاكم شهر باشد.






1 . الامامة والسياسه: 1 / 198. اما بنا به قول بعضى مانند ابن الاعثم در الفتوح عزل مروان و نصب وليد بن عتبه را يزيد در اوّلين روزهاى به قدرت رسيدنش انجام داد (الفتوح: 5 / 9).
 
تصویر 
ارسال پست

بازگشت به “امام حسین‌ (علیه السّلام)”