وظايف مسلمانان در برابر پيامبر اسلام (ص)

مدیر انجمن: شورای نظارت

ارسال پست
Old-Moderator
Old-Moderator
پست: 802
تاریخ عضویت: جمعه ۲۸ دی ۱۳۸۶, ۴:۱۹ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 1712 بار
سپاس‌های دریافتی: 2245 بار
تماس:

وظايف مسلمانان در برابر پيامبر اسلام (ص)

پست توسط محب فاطمه »

 بسم الله الرحمن الرحيم  


 [FONT=Comic Sans MS]وظايف مسلمانان در برابر پيامبراسلام ـ صلي الله عليه و اله ـ  



مقدمه
از مسائلي که قرآن به آن اهميت خاصي داده است، وظيفه جامعه اسلامي نسبت به پيامبر گرامي است، ما در اين بخش به وظائف دهگانه‏اي که قرآن از آنها ياد مي‏کند، اشاره مي‏نمائيم و تشريح خصوصيات اين وظائف از قلمرو بحث ما بيرون است.

اطاعت از پيامبر

پيامبر گرامي را از آن نظر که وحي الهي را از مقام ربوبي دريافت مي‏کند، نبي (آگاه از اخبار غيبي) و از آن نظر که مأمور به ابلاغ پيامي از جانب خدا به مردم است، رسول مي‏نامند، پيامبر در اين دو مقام، فاقد امر و نهي و اطاعت و عصيان است و وظيفه‏اي جز پيام‏گيري و پيام رساني ندارد و لذا قرآن درباره او مي‏فرمايد:

«ما علي الرسول الا البلاغ و الله يعلم ما تبدون و ما تکتمون (مائده /99):



 براي رسول وظيفه‏اي جز ابلاغ نيست و خدا از آنچه که آشکار مي‏سازيد و يا پنهان مي‏داريد، آگاه است».  


اگر قرآن در قلمرو رسالت، براي رسول حق اطاعت قائل مي‏شود و مي‏فرمايد:

«و ما ارسلنا من رسول الا ليطاع باذن الله (نساء /64):

 هيچ رسولي را اعزام نکرديم مگر اينکه به فرمان خدا، از او اطاعت شود»،  


مقصود اطاعت طريقي است نه موضوعي، يعني به پيامهاي او گوش فرا دهند و به گفته‏هاي او مانند انجام نماز و پرداخت زکات جامعه عمل بپوشانند، انجام چنين وظائفي در حقيقت، اطاعت فرمان خدا است، نه اطاعت پيامبر، هر چند به صورت ظاهر اطاعت پيامبر نيز به شمار مي‏رود و قرآن ماهيت اين نوع اطاعتها را در آيه ديگر به صورت روشن بيان مي‏کند و مي‏فرمايد:


«من يطع الرسول فقد اطاع الله (نساء /80):

 هر کس رسول را فرمان برد، خدا را فرمان برده است».  




بنابراين، در بعضي از موارد که قرآن براي رسول به عنوان رسالت حق اطاعت قائل شده است، اطاعت حقيقي او نيست، بلکه اطاعت خدا است و به گونه‏اي به او نيز نسبت داده مي‏شود از اين جهت قرآن شخصيت رسول را از «مقام رسالت» چنين ترسيم مي‏کند:

«انما انت مذکر لست عليهم بمصيطر (غاشيه /1-22):



 يادآوري کن تو تذکر دهنده‏اي، نه مسلط بر آنها».  


در قلمرو اطاعت

در حالي که رسول گرامي يادآور و آموزنده و پيام رساني بيش نيست، گاهي از جانب خدا داراي مقام امامت شده و «مفترض الطاعه» مي‏گردد که با توجه به آن، خود شخصاً داراي مقام امر و نهي مي‏شود.
در اين قلمرو، پيامبر فقط گزارشگر وحي، و پيام رسان الهي نيست، بلکه رئيس دولت اسلامي است که براي تنظيم امور امت، بايد به نصب و عزل فرماندهان و قاضيان و اعزام سپاه و عقد معاهدات بپردازد.
رسول گرامي آنگاه حقيقتاً داراي امر و نهي مي‏گردد که از طرف خدا به عنوان زمامدار مسلمانان، قاضي و داور آنان، و مدير کليه شؤون اجتماعي و سياسي واقتصادي و ديني معرفي گردد؛ در اين هنگام است که او علاوه بر اطاعت طريقي، داراي حق اطاعت موضوعي مي‏گردد که فرمانبر از دستورات او مايه پاداش، و نافرماني موجب کيفر مي‏گردد.
قرآن روي اطاعت پيامبر در موارد زيادي تکيه مي‏کند و بر مفسر محقق لازم است ميان دو نوع اطاعت (طريقي و موضوعي) فرق بگذارد و آيات را بر دو نوع تقسيم کند:

الف: گروهي که بر اطاعت رسول فرمان مي‏دهند و قرائن گواهي مي‏دهد که مقصود از اطاعت او، همان انجام دستورات الهي است که او تبليغ مي‏کند، مانند انجام فرائض و دوري از محرمات در اين صورت اطاعت رسول راهي است براي اطاعت خدا،و خود رسول در حقيقت، اطاعت و عصياني ندارد.

ب: گروهي که او را به عنوان «اولي الامر» و فرمانده وقاضي و داور معرفي مي‏کند و دست او را در تنظيم امور اجتماع باز نهاده و به او حق امر و نهي مي‏دهد در چنين مواردي، اطاعت او خود، موضوعيت پيدا مي‏کند و داراي احکام و خصائص مي‏گردد.
تصویر
Old-Moderator
Old-Moderator
پست: 802
تاریخ عضویت: جمعه ۲۸ دی ۱۳۸۶, ۴:۱۹ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 1712 بار
سپاس‌های دریافتی: 2245 بار
تماس:

Re: وظايف مسلمانان در برابر پيامبر اسلام (ص)

پست توسط محب فاطمه »

آيات مربوط به بخش نخست به خاطر کثرت، نياز به بيان ندارد، مهم آيات مربوط به بخش دوم است که برخي را يادآور مي‏شويم:

1- «اطيعو الله و اطيعوا الرسول و اولي الامرمنکم (نساء /59):
خدا را اطاعت کنيد و رسول و صاحبان فرمان از خود را اطاعت کنيد».


شکي نيست که رسول در آيه، خود از افراد «اولي الامرمنکم» مي‏باشد و به خاطر احترام بيشتر از وي، جداگانه از او نام برده شده، و «اولي الامر» زمامداران واقعي جامعه اسلامي هستند که از جانب خدا به اين مقام نائل شده‏اند و به خاطر داشتن چنين مقامي، داراي امر و نهي واقعي بوده و براي خود اطاعت و عصياني دارند.

2- «فلا و ربک لا يومنون حتي يحکموک فيما شجربينهم ثم لا يجدوا في انفسهم حرجا مما قضيت و يسلموا تسليماً. (نساء /65)
چنين نيست، سوگند به پروردگار تو، مؤمن نخواهند بود مگر اين که تو را در اختلافهاي خود داور قرار دهند آنگاه از داوري تو در دل، احساس ناراحتي نکنند و کاملاً تسليم گردند».

در اين مورد رسول خدا به صورت قاضي و داوري، تجلي نموده و براي حفظ نظام داراي مقام امر و نهي خواهد بود و اگر مطاع نباشد و دستورهاي او اجراء نگردد، داوري مختل، و هرج مرج بر جامعه حاکم مي‏گردد.

3- «فليحذر الذّين يخالفون عن امره ان تصيبهم فتنه او يصيبهم عذاب اليم (نور /63): آنان که با فرمان پيامبر مخالفت مي‏ورزند از آن بترسند که فتنه و يا عذاب دردناکي دامنگير آنان گردد».


جمله «عن امره» حاکي از آن است که پيامبر در اين چشم انداز گذشته بر مقام تبليغ و تبيين شريعت، امر و فرمان دارد که مخالفت آن، داراي واکنش سختي است.


مؤيد مطلب، اين است که آيه مربوط به مسأله جهاد و حضور در ميدان نبرد است در اين شرائط پيامبر، مبلغ احکام نيست، بلکه فرمانده «واجب الطاعه» است که بايد دستورهاي او مو به مو مورد اجرا قرار گيرد.


4- «انما المؤمنون الذين آمنوا بالله و رسوله و اذا کانوا مع علي امر جامعه لم يذهبوا حتي يستا ذنوه ان الذّين يستا ذنوک اولئک الذين يؤمنون بالله و رسوله فاذا استاذنوک لبعض شانهم فأذن لمن شئت منهم و استغفرلهم الله ان الله غفور رحيم» (نور /62).

[COLOR=#c00000]«مؤمنان واقعي کساني هستند که به خدا و رسول ايمان دارند واگر در امر مهمي با او باشند بدون اذن او به جايي نمي‏روند. آنان که از تو اذن مي‏گيرند آنها کساني هستند که به خدا و رسول او ايمان آورده‏اند در اين صورت هرگاه برخي ازآنان براي کارهاي خود اجازه بگيرند، به آن کس که بخواهي اذن بده و براي آنان طلب آمرزش کن، خدا بخشاينده و رحيم است».


 الزام به استجازه به هنگام ترک ميدان نبرد و يا به هنگام ترک مجلس که براي مشورت درباره امر مهمي برگزار شده، نشانه مقام و منصب خطير رسول گرامي است که حرکات و سکنات افراد بايد زير نظر او صورت پذيرد.



5- «النبي اولي بالمؤمنين من انفسهم (احزاب /6): پيامبر به مؤمنان از خود آنان اولي است»

اين نوع اولويت که در هيچ تشريعي در جهان نظير آن ديده نشده است، از جانب «مالک النفوس» به پيامبر افاضه شده که از آن در مصالح جامعه اسلامي بهره بگيرد، و افراد به فرمانهاي او گوش فرا دهند و خواست او را بر خواست خود مقدم بدارند و مفاد اين آيه در همين سوره به صورت روشن نيز وارد شده چنانکه مي‏فرمايد:

6- «و ما کان لمؤمن ولا مومنه اذا قضي الله و رسوله امر ان يکون لهم الخيرة من امرهم و من يعص الله و رسوله فقد ضل ضلالاً مبيناً» (احزاب /36).
«بر هيچ مرد و زن مؤمن آنگاه که خدا و پيامبر او در موردي فرمان دادند هيچ نوع اختياري درکارشان نيست هر کس که خدا و رسول او را مخالفت کند، آشکارا گمراه شده است».
دادن چنين قدرت و موقعيتي بر پيامبر نشانه دعوت به حکومت فردي و استبدادي شخص نيست زيرا اگر پيامبر خدا يک فرد عادي بود، طبعاً دادن چنين قدرتي به او، جز استبداد و حکومت فرد بر جمع چيز ديگري نبود، در حالي که او چنين نيست او يک فرد وارسته از هر نوع خودخواهي است که جز رضاي خدا خواهان چيزي نيست، او در رفتار و گفتار خود، به وسيله «روح القدس» تأييد شده و از هر لغزشي مصون مي‏باشد در اين صورت امر و فرمان او مظهر فرمان خداست که از زبان او به مردم ابلاغ مي‏گردد.
تصویر
Old-Moderator
Old-Moderator
پست: 802
تاریخ عضویت: جمعه ۲۸ دی ۱۳۸۶, ۴:۱۹ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 1712 بار
سپاس‌های دریافتی: 2245 بار
تماس:

Re: وظايف مسلمانان در برابر پيامبر اسلام (ص)

پست توسط محب فاطمه »

به خاطر چنين عصمت و مصونيتي است که خدا در دو آيه زير، هر نوع پيشدستي را بر او تحريم مي‏کند و مي‏فرمايد:

7-«يا ايها الذين آمنوا لا تقدموا بين يدي الله و رسوله و اتّقوا الله ان الله سميع عليم (حجرات /1)

اي افراد با ايمان بر خدا و رسول او پيشي نگيريد و از (مخالفت) خدا بپرهيزيد خدا شنوا و دانا است».

8- «و اعلموا ان فيکم رسول الله لويطيعکم في کثير من الامر لعنِتّم (حجرات /7)

بدانيد در ميان شما است پيامبر خدا اگر در بسياري از امور از شما پيروي کند شماها به زحمت مي‏افتيد».

دلائل اطاعت پيامبر بيش از آن است که در اين جا منعکس گرديد، آنچه مهم است تعيين حدود اطاعت و قلمرو آن است که به گونه‏اي فشرده بيان مي‏گردد:

 قلمروهاي سه گانه اطاعت 

با توجه به آياتي که در زمينه اطاعت رسول گرامي وارد شده مي‏توان قلمرو اطاعت او را در زمينه‏هاي مسائل سياسي و قضائي و نظامي محدود ساخت.
پيامبر گرامي علاوه بر مقام تبليغ احکام،رهبر سياسي و مرجع قضائي و فرمانده کل قوا است و در اين زمينه‏ها «نافذ القول» و مطاع مي‏باشد و ما در هر مورد، نمونه‏اي را متذکر مي‏شويم:

الف: اطاعت در قلمرو مسائل سياسي:

يکي از مسائل حساس به هنگام جنگ، اخبار جبهه‏ها و گزارشهاي مربوط به پيروزي و شکست است تصميم‏گيري در پخش و عدم پخش اين گونه گزارشها، نياز به تفکر و انديشه، و رعايت مصالح عمومي دارد از اين جهت قرآن شخص پيامبر را معرفي مي‏کند آنجا که مي‏فرمايد:

«هنگامي که خبري ايمني بخش يا بيم زا (از پيروزي و شکست) به آنان برسد فوراً آن را پخش مي‏کنند و اگر آن را به پيامبر و صاحبان فرمان از آنها ارجاع کنند اهل استنباط و ريشه ياب از آنان، از حقيقت مطلب آگاه خواهند شد (و حقيقت را به آنان بازگو خواهند کرد) اگر کرم و رحمت او نبود همگي جز گروه کمي از شيطان پيروي مي‏کردند».(نساء /83).

پخش بي موقع خبر پيروزي چه بسا مايه غرور مي‏گردد، همچنانکه اشاعه خبر شکست موجب تضعيف روحيه‏ها مي‏گردد و لذا وظيفه مسلمانان جز اين نيست که اخبار رسيده را در اختيار پيامبر گرامي و صاحبان فرمان از خود (که به فرمان پيامبر داراي مقاماتي شده‏اند) بگذارند تا آنان پس از ريشه‏يابي و تحقيق، ديگر مسلمانان را از حقيقت امر آگاه سازند،
البته اين آيه مربوط به رهبري سياسي پيامبرگرامي است و اگر از «اولي الامر» نام مي‏برد منافاتي با رهبري سياسي رسول خدا ندارد زيرا «اولوالامر» به فرمان او «صاحبان فرمان» و «پيشوايان مردم» مي‏گردند بالأخص که از نظر روايات، مقصود از آن «پيشوايان معصوم» است که پس از پيامبر گرامي مرجع سياسي مي‏باشند.


ب: اطاعت در قلمرو مسائل قضائي:

اگر پيامبر به حکم اين آيه يگانه رهبر سياسي است به حکم آيات ديگر، يگانه مرجع قضائي نيز مي‏باشدو داوري داوران ديگر به فرمان و نصب او رسميت پيدا مي‏کرد و چنانکه مي‏فرمايد:

«يا ايها الذين آمنوا اطيعوا الله و اطيعوا الرسول و اولي الامرمنکم فان تنازعتم في شي‏ء فردوه الي الله و الرسول ان کنتم تومنون بالله و اليوم الاخر ذلک خير و احسن تاويلاً» (نساء /59).

«اي افراد با ايمان خدا را اطاعت کنيد و پيامبر خدا و صاحبان فرمان از خود را اطاعت نمائيد اگر در چيزي نزاع کرديد آن را به خدا و پيامبر ارجاع دهيد اگر به خدا و روز رستاخيز ايمان داريد، اين براي شما بهتر است و عاقبت و پايان نيکويي دارد».

اگر اين آيه دستور مي‏دهد که مشکلات قضائي را به خدا و رسول او باز گردانيم مقصود از ارجاع به خدا ارجاع به نماينده او است.
به خاطر همين اصل که پيامبر يگانه مرجع قضايي مسلمانان است، خدا گروهي را که با وجود پيامبر، به حکام باطل مراجعه مي‏کردند، سخت نکوهش مي‏کند و مي‏فرمايد:
«آيا نديدي کساني را که مدعي ايمان به آنچه که بر تو و بر پيشينيان از تو نازل شده است، مي‏باشند، و مي‏خواهند مظاهر طغيان (حکام باطل) را به داوري بطلبند و شيطان مي‏خواهد آنها را شديداً گمراه کند». (نساء /60).


مراجعه به طاغوت، دام شيطاني است که مي‏خواهد انسانها را از راه راست (داوري پيامبر معصوم) به بيراهه ببرد.
اين آيات، پيامبر را يگانه رهبر سياسي و مرجع قضائي معرفي مي‏کند و مسلمانان را موظف مي‏دارد که حتماً به او مراجعه کنند و از مراجعه به غير که همگي مظاهر طاغوت و حکام باطل و خودکامه‏اند، خود داري نمايند و فرمانهاي او را محترم بشمارند.
تصویر
Old-Moderator
Old-Moderator
پست: 802
تاریخ عضویت: جمعه ۲۸ دی ۱۳۸۶, ۴:۱۹ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 1712 بار
سپاس‌های دریافتی: 2245 بار
تماس:

Re: وظايف مسلمانان در برابر پيامبر اسلام (ص)

پست توسط محب فاطمه »

ج: اطاعت در قلمرو مسائل نظامي:


قرآن پيامبر را يگانه مرجع نظامي مي‏داند به اندازه‏اي که جزئي‏ترين مسائل نظامي بايد با اجازه او صورت پذيرد مانند ترک ميدان جنگ که بايد به اذن او باشد و اگر اذن او نباشد، بايد حضور خود را در ميدان بر همه چيز مقدم بدارند چنانکه مي‏فرمايد:

 
«انما المؤمنون الذين آمنوا بالله و رسوله و اذا کانوا معه علي امر جامع لم يذهبوا حتي يستا ذنوه» (نور /62).   


«افراد با ايمان کساني هستند که به خدا و پيامبر او ايمان آورده‏اند آنگاه که در کاري که اجتماع در آن لازم است بدون اجازه او به جايي نمي‏روند».   


لفظ «امرجامع» به معني کار مهمي است که اجتماع مردم در آن لازم است و مصداق واضح آن مسأله جهاد با دشمن و مبارزه با او است و شأن نزول آيه همين معني را تأييد مي‏کند.
اگر پيامبر در اين آيات، يگانه رهبر و مرجع در امور سياسي و قضائي و نظامي معرفي شده به خاطر حفظ مصالح جامعه است که بايد تمام تشکيلات در نقطه‏اي متمرکز شده و مديريت‏هاي رده‏هاي گوناگون به مديريت واحد باز گردد و يک فکر و انديشه بر تمام تشکيلات سايه افکند.
به خاطر همين مقام نظامي است که خدا اجازه نمي‏دهد (آنگاه که پيامبر مردم را به جهاد دعوت مي‏کند) اهل مدينه و باديه نشينان آنها، از پيامبر تخلف جويند و براي حفظ جان خود از جان او چشم بپوشند چنانکه مي‏فرمايد:  
 
«ما کان لا هل المدينة و من حولهم من الاعراب ان يتخلفوا عن رسول الله و لا يرغبوا بانفسهم عن نفسه» (توبه /120).

«هرگز بر اهل مدينه و باديه نشينان اطراف آن روا نيست که از پيامبر خدا تخلف جويند و براي حفظ جان خود، از او اعراض نمايند».  



 
اين آيات که نمونه آنها در قرآن فراوان است ايجاب مي‏کند که مسلمانان وظيفه دارند که در مسائل سياسي و قضائي نظامي و... به او مراجعه کنند و از سخنان او تخلف و تخطي ننمايند و در حقيقت قلمرو لزم اطاعت را روشن مي‏سازند.  
تصویر
Old-Moderator
Old-Moderator
پست: 802
تاریخ عضویت: جمعه ۲۸ دی ۱۳۸۶, ۴:۱۹ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 1712 بار
سپاس‌های دریافتی: 2245 بار
تماس:

Re: وظايف مسلمانان در برابر پيامبر اسلام (ص)

پست توسط محب فاطمه »

احترام پيامبر
تکريم بزرگان و ارج نهادن بر شخصيت‏هاي الهي با اعتقاد به عبوديت و بندگي آنها، تعظيم خداي سبحان است، احترام آنان نه تنها از اين نظر است که انسان‏هاي کاملي بودند که راه سعادت را به روي انسان‏ها گشودند، بلکه در بزرگداشت آنها، انگيزه ديگري در کار است که عارفان را به احترام و تعظيم آنها وا مي‏دارد و آن، ارتباط محکم و پيوند استوار آنها با خدا است که آني با او به مخالفت برنخاسته و پيوسته مجريان فرمانهاي خدا و پويندگان راه کوي او بودند.

روي اين اساس هر نوع تکريم و تعظيمي که از اعتقاد به قداست و طهارت آنها از گناه، و اخلاص و عشق آنان به کسب رضاي حق، و فداکاري و جانبازي آنان در گسترش آيين او، مايه بگيرد، در حقيقت تعظيم خدا و عشق به او است و اگر آنان را دوست مي‏داريم و احترام مي‏گذاريم از اين نظر است که آنان خدا را دوست داشته و به او عشق مي‏ورزيدند، و خدا نيز آنها را دوست مي‏داشت.


قرآن اين حقيقت عرفاني را در آيه‏اي بازگو مي‏کند و مي‏فرمايد:

 
«قل ان کنتم تحبون الله فاتبعوني يحببکم الله و يغفرلکم ذنوبکم و الله غفور رحيم» (آل عمران /31).  
 
«اگر خدا را دوست مي‏داريد از من پيروي کنيد (در اين موقع) خدا شما را دوست مي‏دارد و گناهان شما را مي‏بخشد و خدا بخشايشگر و رحيم است». 




در اين آيه مهر به خدا علت پيروي از پيامبر گرامي (ص) معرفي گرديده به گونه‏اي که گواه مدعيان دوستداران خدا، پيروي از رسول گرامي اعلام شده است، و نکته آن همان است که يادآوري شد که هر نوع گرايش به پيامبران از نظر گفتار و رفتار و اظهار مهر و مودت به شخص و مقام آنان، در حقيقت اظهار علاقه به مقام ربوبي است و همگي از يک عشق ريشه‏دار به خدا سرچشمه مي‏گيرد.

آيين وهابيت که براساس شخصيت‏ها و ناديده گرفتن مقامات اولياي الهي سرچشمه مي‏گيرد، ابراز علاقه را به اولياء الهي پس از فوت، يک نوع شرک و عبادت اولياء و احياناً بدعت و يک نوع عمل نو ظهور تلقي مي‏کند،


در حالي که سراسر قرآن مملو از احترام به شخصيت اولياء و انسانهاي الهي است که سراپا اخلاص و طهارت و قداست بودند و ما در اينجا بخشي از آيات الهي را وارد بحث مي‏نمائيم که از ديدگاه يک وهابي (با مقايسه هائي که در دست دارد)، دعوت به شرک، و از ديدگاه يک موحد واقعي دعوت به خود توحيد است ...
تصویر
Old-Moderator
Old-Moderator
پست: 802
تاریخ عضویت: جمعه ۲۸ دی ۱۳۸۶, ۴:۱۹ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 1712 بار
سپاس‌های دریافتی: 2245 بار
تماس:

Re: وظايف مسلمانان در برابر پيامبر اسلام (ص)

پست توسط محب فاطمه »

در تکريم پيامبر گرامي همين بس که قرآن يک رشته از افعال خدا را در عين انتساب به خود، به رسول گرامي نيز نسبت داده واز هر دو با هم يک جا نام مي‏برد و مي‏فرمايد:
 
«ولو انهم رضوا ما اتيهم الله و رسوله و قالوا حسبنا الله سيوتينا الله من فضله و رسوله انا الي الله راغبون» (توبه /59).  
 
«اگر آنان به آنچه که خدا و پيامبر او داده راضي گردند و بگويند خدا ما را کافي است، خدا از کرمش و پيامبر او به ما مي‏دهند ما به سوي خدا توجه داريم».  



در حالي که شعار هر مسلمان همان طوري که در آيه ياد شده وارد شده است، جمله «حسبنا الله» است مع الوصف در همين آيه، خدا به اندازه‏اي به پيامبر خود احترام مي‏گذارد که نام او را در کنار نام خود آورده و فعل واحد را به هر دو نسبت مي‏دهد و مي‏فرمايد:
1- «سيوتينا الله من فضله و رسوله».
2- «ما اتيهم الله و رسوله».


عين همين مطلب در آيه ياد شده در زير نيز منعکس است:


 «يحلفون بالله لکم ليرضوکم و الله و رسوله احق ان يرضوه ان کانوا مؤمنين» (توبه /62)؛ 

 
سوگند ياد مي‏کنند که شماها را راضي سازند که خدا و پيامبر او شايسته‏ترند که آنان را راضي سازند».  


جمله «والله و رسول احق ان يرضوه» آن چنان عظمت رسول گرامي (ص) را ترسيم مي‏کند که رضايت او را در کنار رضايت خدا قرار مي‏دهد.

3- «و ما نقموا الا ان اغنيهم الله و رسوله من فضله (توبه /74)؛

« آنان فقط از اين انتقام مي‏گيرند که خدا و پيامبر او (آنها را) از کرمش بي نياز ساخته‏اند».

چه احترامي بالاتر از اين که «اغناء» و «بي نياز کردن» که فعل خدا است، به پيامبر خود نيز نسبت مي‏دهد و او را نيز مايه بي نياز شدن مردم معرفي کرده و مي‏فرمايد:
 
«ان اغنيهم الله و رسوله»  


شما اگر نزد وهابيها بگوئيد: بحمدالله خدا و پيامبر او ما را بي نياز ساختند! فوراً شما رامتهم به شرک کرده و مي‏گويند تو مشرکي زيرا کار خدا را به غير او نسبت دادي ولي غافل ازآنند که قرآن مي‏فرمايد: «ان اغنيهم الله و رسوله».

اين نوع از نسبتها در عين واقعيت و صحت، يک نوع ارج گذاري بر پيامبر (ص) است.

4- «و سيري الله عملکم و رسوله ثم تردون الي عالم الغيب و الشهادة فينبئکم بما کنتم تعملون» (توبه /94).
«خدا و رسول او اعمال شما را مي‏بينند و سپس به سوي کسي که از آشکار و پنهان آگاه است باز گردانيده مي‏شود و از آنچه انجام مي‏دهيد شما را با خبر مي‏کند».

5- «و لما را المؤمنون الاحزاب قالوا هذا ما و عدنا الله و رسوله و صدق الله و رسوله و ما زادهم الا ايماناً و تسليماً» (احزاب /22).
«آنگاه که افراد، «احزاب» را ديدند گفتند که اين همان است که خدا و پيامبر او به ما وعده داده، خدا و پيامبر او راست گفته‏اند و اين کار (تلاقي با احزاب) جز ايمان و تسليم، چيزي بر آنها نيفزود».



اين آيات در عين حقيقت و درست بودن نشانه عظمت و قداست رسول خدا ـ صلي الله عليه و اله ـ است، و بيانگر آن است که شايسته است که فعل واحدي به هر دو (خدا و رسول) نسبت داده شود، هر چند نسبت آن به خدا، به صورت استقلالي و به پيامبر او به صورت اکتسابي و وابستگي است.

شيوه معاشرت بيانگر پايه ايمان است: اگر قرآن به تکريم و تعظيم پيامبر دعوت مي‏کند، به خاطر اين است که شيوه معاشرت فردي با فرد ديگر نشانه پايه عقيده و ايمان او به عظمت و موقعيت طرف است.

درست است که پيامبر گرامي در زندگي زاده و وارسته بود، و از تظاهر به مناصب سياسي و قضائي و نظامي خودداري مي‏کرد و با ياران خود «حلقه وار» بدون اينکه مجلس صدر و ذيل پيدا کند، مي‏نشست، ولي اين کار نبايد سبب شود که مسلمانان در معاشرت خود،موقعيت او را ناديده بگيرند، و آداب و مراسم شايسته به مقام پيامبر را رعايت نکنند.
تصویر
Old-Moderator
Old-Moderator
پست: 802
تاریخ عضویت: جمعه ۲۸ دی ۱۳۸۶, ۴:۱۹ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 1712 بار
سپاس‌های دریافتی: 2245 بار
تماس:

Re: وظايف مسلمانان در برابر پيامبر اسلام (ص)

پست توسط محب فاطمه »

آيات وارد در مورد احترام پيامبر، بر دو گروهند:
1- آياتي که به طور کلي دستور احترام مي‏دهد.
2- آياتي که انگشت روي موارد جزئي مي‏گذارد و نمونه‏هائي را ارائه مي‏کند.


ما در اين بخش از هر دو قسمت آياتي را متذکر مي‏شويم:

الف: دعوت به تکريم و احترام


قرآن در آياتي جامعه اسلامي را به تکريم و بزرگداشت پيامبر دعوت مي‏کند و مي‏فرمايد: «انا ارسلنا شاهداً و مبشراً و نذيراً لتومنوا بالله و رسوله و تعزروه و توقروه و تسبحوه بکرة و اصيلاً» (فتح /8-9).
«ما تو را اي پيامبر! گواه و بشارت دهند و بيم دهنده فرستاديم تا به خدا و رسول او ايمان بياوريد و اورا کمک و احترام کنيد و او (خدا) را صبح و عصر تسبيح بگوئيد».


در آيه ياد شده قبل از جمله‏هاي «و تعزروه و...» جمله «لتومنوا بالله و رسوله» وارد شده است اکنون بايد ديد مرجع ضمائر «و تعزروه و توقروه و تسبحوه بکرة و اصيلاً» چيست؟
هرگاه بگوئيم هر سه ضمير به لفظ «الله» بر مي‏گردد، در اين صورت احکام وارده در آيه مربوط به خدا بوده و از قلمرو بحث ما خارج خواهد بود.
ولي اگر بگوئيم دو ضمير نخست در جمله‏هاي (تعزروه و توقروه) مربوط به «رسول» است و ضمير سوم در جمله «وتسبحوه» مربوط به خدا است، طبعا دو حکم نخست (نصرت پيامبر و تکريم او) وظيفه اسلامي هر مسلماني نسبت به پيامبر خواهد بود.
از اين جهت برخي از «قراء» پس از جمله «توقروه» وقف را لازم دانسته تا احکام مربوط به پيامبر، با حکم مربوط به خدا، به هم آميخته نشود.

البته در متن آيه گواهي بر تعيين يکي از دو احتمال وجود ندارد اما با توجه به اين کار آيه ديگر لفظ «عزروه» را درباره وظيفه مؤمنان نسبت به پيامبر به کار برده است مي‏توان گفت که احتمال دوم بر احتمال نخست برتري دارد چنانکه مي‏فرمايد:


 «فالذين آمنوا به عزروه و نصروه و اتبعوا النور الذي انزل معه اولئک هم المفلحون» (اعراف /157)  
 
«آنانکه به او ايمان آورده و او را گرامي داشته و ياري نموده‏اند و از نوريکه همراه او نازل شده پيروي نموده‏اند آنان رستگارانند».  

و نيز درباره مطلق پيامبران مي‏فرمايد:
 
«و امنتم برسلي و عزر توهم و اقرضتم الله قرضاً حسناً» (مائده /12).  
 
«به پيامبران من ايمان آورديد و آنان را ياري نموديد و خدا را وام نيکو داده‏ايد؟».  



در اين آيه نيز خود مؤمنان را به «احترام» پيامبران دعوت مي‏کند.

ب: متانت در سخن گفتن‏

در اين مورد به آياتي که در سوره «حجرات» وارد شده است، اکتفاء مي‏ورزيم:

 
1.«يا ايها الذين آمنوا لا ترفعوا اصوتکم فوق صوت النبي ولا تجهروا له بالقول کجهر بعضکم لبعض ان تحبط اعمالکم و انتم لا تشعرون» (حجرات /2).   «اي افراد با ايمان! صداي خود را بلندتر از صداي پيامبر نکنيد و با او بلند سخن نگوئيد (فرياد نزنيد) همانطور که با يکديگر بلند سخن مي‏گوئيد، تا مبادا پاداش عمل شما بدون توجه از بين برود».  


2- «ان الذين يغضون اصواتهم عند رسول الله اولئک الدين امتحن الله قلوبهم للتفوي لهم مغفرة و اجرعظيم» (حجرات /3).
«آنهائي که از صداي خويش در (محضر پيامبر) مي‏کاهند، کساني هستند که خداوند دلهاي آنان را براي پرهيزگاري آزموده است براي آنان آمرزش و پاداشي بزرگ است».

3- «ان الذين ينادونک من و راء الحجرات اکثرهم لا يعقلون» (حجرات /4)
«آنان که تو را از بيرون اطاق بلند صدا مي‏زنند بيشترشان نمي‏فهمند».

4- «ولو انهم صبروا حتي تخرج اليهم لکان خيراً لهم و الله غفور رحيم».(حجرات /5).
«اگر آنان صبر مي‏کردند تا خود بيرون آئي براي آنها بهتر بود، خداوند آمرزنده و مهربان است».


جامعه خشن: پيامبر که داراي روح لطيف و فردي آزاده بود، گرفتار افرادي شده بود که از بسياري از مزاياي اخلاقي دور بودند و با شخصيتي مانند رسول اکرم طوري سخن مي‏گفتند که گوئي با يک فرد چوپان سخن مي‏گويند.
تصویر
Old-Moderator
Old-Moderator
پست: 802
تاریخ عضویت: جمعه ۲۸ دی ۱۳۸۶, ۴:۱۹ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 1712 بار
سپاس‌های دریافتی: 2245 بار
تماس:

Re: وظايف مسلمانان در برابر پيامبر اسلام (ص)

پست توسط محب فاطمه »

در سال نهم هجرت که آن را «عام الوفود» مي‏نامند، هيئت و دسته‏هاي مختلفي از قبائل اطراف براي تشرف به اسلام به مدينه مي‏آمدند، و وقت و بي وقت پشت در اطاق پيامبر که با مسجد چندان فاصله نداشت مي‏ايستادند، فرياد مي‏کشيدند که :

«يا محمد اخرج: اي محمد ازاطاق بيرون بيا!»[COLOR=#974806]  [1]

اين کار علاوه بر اين که استراحت رسول خدا را بهم مي‏زد يک نوع بي احترامي به شخصيتي مانند پيامبر (ص) بود و لذا قرآن در آيه چهارم اين سوره اين گونه افراد را کم فهم و بي خرد شمرده است.
او نه تنها در اين قسمت از آداب معاشرت، از بيگانگان و عربهاي بياباني ناراحتي داشت، بلکه برخي از ياران و اصحاب نزديک آن حضرت هم، ادب سخن را در محضر وي مراعات نمي‏کردند.
بخاري محدث معروف جهان تسنن مي‏نويسد:

 هيئتي به نمايندگي از قبيله «بني تميم» وارد مدينه شد، هر کدام از ابي‏بکر و عمر، شخصي را براي ملاقات با آنها معين نمودند، اختلاف آنان در تعيين آن فرد منجر به مشاجره شد و داد و فرياد آنان در محضر پيامبر (ص) باعث رنجش خاطر او گرديد براي جلوگيري از تکرار اين حرکات ناشايست در محضر آن پيشواي بزرگ، آيه دوم و سوم نازل گرديد و اين عمل را آنچنان بد شمرد که نتيجه آن «حبط» اعمال معرفي گرديد. [2] .  



اين احترامات مخصوص زمان پيامبر نيست - اگر پيامبر در حال حيات احترام دارد پس از وفات نيز همان احترام را خواهد داشت، حتي موقعي که عايشه در شهادت حسن بن علي (ع) در کنار قبر پيامبر (ص) سروصدا به راه انداخت و به کمک دسته‏اي از دفن فرزند پيامبر کنار قبر جدش جلوگيري به عمل آورد، حسين بن علي (ع) براي خاموش کردند وي اين آيه را خواند:

«يا ايها الذين آمنوا لا ترفعوا اصواتکم فوق صوت النبي»


سپس اين جمله را فرمود:


 «ان الله حرم من المؤمنين امواتا ما حرم منهم احياء؛ 

   خداوند انجام هر نوع عملي را که درباره شخص مؤمن در حال حيات او تحريم کرده، در حال مرگ وي نيز تحريم نموده است» [3] .     



[HIGHLIGHT=#ffff00]  که دانشمندان از اين آيه فهميده‏اند اين قبيل احترامات به پيامبر عظيم اختصاص ندارد، بلکه همه پيشوايان اسلام، و علما و اساتيد و پدران و مادران و عموم بزرگان از اين گونه احترام‏ها بايد برخوردار باشند، از اين جهت در حرمها و آستانه‏هاي مقدس، بايد از داد و فرياد و امثال آن، خودداري نمود.  
 
 

_______________________
(1) نورالثقلين ، ج5، ص 80
(2) التاج، ج4، ص 213-214
(3) نورالثقلين ، ج 5 ، ص 80-81
تصویر
Old-Moderator
Old-Moderator
پست: 802
تاریخ عضویت: جمعه ۲۸ دی ۱۳۸۶, ۴:۱۹ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 1712 بار
سپاس‌های دریافتی: 2245 بار
تماس:

Re: وظايف مسلمانان در برابر پيامبر اسلام (ص)

پست توسط محب فاطمه »

مجادله با پيامبر ممنوع است
.
مجادله و استدلال با مسلمات طرف بر ضد او، يکي از طرق استدلال است که در اسلام به آن دعوت شده است آنجا که خدا به پيامبر دستور مي‏دهد که «وجادلهم بالتي هي احسن» (نمل /125) با آنها با شيوه ‏زيبا به جدال برخيز».
.
ولي مع الوصف مجادله و مناقشه با پيامبر حرام و ممنوع است و مقصود آن همان «مراء» و تعصب بر باطل مي‏باشد، چنانکه مي‏فرمايد:

 ..
«و من يشاقق الرسول من بعدما تبين له الهدي و يتبع غير سبيل المؤمنين نوله ما تولي و نصله جهنم و سائت مصيراً» (نساء /115).  
 .
[HIGHLIGHT=#f2dcdb]«هر کس که با پيامبر پس از روشن شدن نشانه حق، به جدال برخيزد و از غير راه مؤمنان پيروي کند وارد دوزخ مي‏سازيم چه سرانجام بدي است».   

.
.
جمله «من بعد ما تبين له الهدي» بيانگر همين واقعيت است و اين که هدف را «مناقشه» حقيقت يابي نبوده و جز لجاجت، چيزي در کار نباشد.
.
با اين بيان مفاد ديگر آياتي که مجادله با پيامبر را نکوهش مي‏کند، روشن مي‏گردد چنانکه مي‏فرمايد:
.
« يجادلونک في الحق بعدما تبيين (انفال /6): با تو پس از روشن کردن واقعيتها مجادله مي‏کنند ».
..
اين نوع مجادله‏ها که براي حقيقت يابي و واقع بيني صورت نمي‏گيرد، حرام و ممنوع است ولي اگر طرف به خاطر درک حقيقت از در جدال وارد شود و سرانجام پس از روشن گشتن حق، از حق پيروي نمايد هرگز حرام نبوده و پيامبر نيز به اين نوع مذاکره‏ها گوش فرا مي‏دهد و مجادله مردم نجران با پيامبر اين نوع از مجادله بود قرآن آن را در سوره آل عمران آيه‏هاي 59 - 60 نقل نموده است.
..
رعايت وقت پيامبر
.
برخي از ياران پيامبر خواستار آن بودند که پيامبر وقت خصوصي در اختيار آنان بگذارد ولي موافقت با اين درخواست، مايه اتلاف وقت گرانبهاي پيامبر بود.
.
از طرف ديگر بستن اين باب به طور کلي مقرون به مصلحت نبود، زيرا چه بسا مطالبي بايد به طور خصوصي به پيامبر برسد و ديگري از آن آگاه نگردد، در اين موقع براي جلوگيري از تفويت وقت پيامبر، مقرر شد که هر کس بخواهد، با پيامبر خصوصي سخن بگويد، بايد قبلاً مبلغي به عنوان صدقه بپردازد تا از اين طريق، فقط کساني که واقعاً کار جدي دارند، به طور خصوصي سخن بگويند.
.
اين حکم الهي روي مصالحي هر چند بعدها نسخ شد ولي عملاً ثابت نمود که اين گروه براي وقت گرانبهاي پيامبر به اندازه يک دينار ارزش قائل نبودند و لذا پس از نزول آيه احدي از آنان حاضر به «نجوي» با پيامبر نشد زيرا شرط لازم آن اين بود که يک دينار، قبلاً به عنوان «صدقه» بپردازند فقط در اين ميان، اميرمؤمنان به اين آيه عمل نمود و چون کار ضروري داشت يک دينار صدقه داد آنگاه با پيامبر به «نجوي» پرداخت.
.
مجاهد وقتاده مي‏گويند: احدي پس از اين حکم با پيامبر «نجوي» نکرد جز علي بن ابي طالب (ع) يک دينار صدقه داد و به طور خصوصي با پيامبر به سخن پرداخت. [1] .
.
قرآن در اين مورد مي‏فرمايد:
 .
«يا ايها الذين آمنوا اذا ناجيتم الرسول فقدموا بين يدي نجويکم صدقة ذلک خيرلکم و اطهر فان لم تجدوا فان الله غفور رحيم ءاشفقتم ان تقدموا بين يدي نجويکم صدقات فاذلم تفعلوا و تاب الله عليکم فاقيموا الصلوة و اتو الزکوة و اطيعوا الله و رسوله و الله خبير بما تعملون» (مجادله /12-13).  

.
«اي افراد با ايمان هر موقع بخواهيد با پيامبر سري سخن بگوئيد، پيش از آن صدقه‏اي بدهيد اين کار براي شما نيکو و مايه پاکيزگي است اگر چيزي براي دادن صدقه نيافتيد .
.
در اين صورت خدا آمرزنده و مهربان است، آيا از «فقر» ترسيديد، از اينکه پيش از «نجوي» صدقه‏اي بدهيد اکنون که انجام نداديد و خدا نيز توبه شما را پذيرفت نماز را بپا داريد و زکات بدهيد، خدا و پيامبر او را اطاعت کنيد، خدا از آنچه که انجام دهيد آگاه است».

.
.
.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

(1)مجمع البيان ، ج5، ص152
تصویر
Old-Moderator
Old-Moderator
پست: 802
تاریخ عضویت: جمعه ۲۸ دی ۱۳۸۶, ۴:۱۹ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 1712 بار
سپاس‌های دریافتی: 2245 بار
تماس:

Re: وظايف مسلمانان در برابر پيامبر اسلام (ص)

پست توسط محب فاطمه »

ايذاء و آزار پيامبر حرام است
.
يکي از محرمات در اسلام، ايذاء مسلمان است و اين حکم به پيامبر اختصاص ندارد ولي تحريم آن درباره پيامبر، از تأکيد بيشتري برخوردار است از اين جهت در آيات قرآن روي تحريم ايذاء پيامبر تأکيد شده مي‏فرمايد:
 .
«ان الذين يوذون الله و رسوله لعنهم الله في الدنيا و الاخرة و اعدالهم عذاباً مهيناً» (احزاب /57)  
 .
«آنان که خدا و پيامبر او را آزار مي‏دهند، در دنيا و آخرت، مورد لعن الهي قرار مي‏گيرند  
 و براي آنان در آخرت عذاب خوار کننده‏اي است».  

..
روح هر چه لطيف‏تر شد، تأثير او از کارهاي ناشايست و خارج از حدود ادب بيشتر مي‏شود از اين جهت قرآن اموري را متذکر مي‏گردد که مايه ايذاء پيامبر بود هر چند آنان به آن توجه نداشتند و بخشي از اين امور در سوره احزاب آيه 53 وارد شده است:
 .
«يا ايها الذين آمنوا لا تدخلوا بيوت النبي الا ان يوذن لکم الي طعام غير ناظرين انيه ولکن اذا دعيتم فادخلوا فاذا طبتم فانتشروا ولا مستانسين لحديث ان ذلکم کان يودي النبي فيستحيي منکم و الله لا يستحيي من الحق».  
[COLOR=#ffffff]..
 اي افراد با ايمان به خانه‏هاي پيامبر وارد نشويد، مگر اينکه به شما اذن دهند (و اگر براي صرف طعام دعوت شديد، پيش از موعد نيائيد) و در انتظار وقت غذا ننشينيد وقتي دعوت شديد وارد شويد، هنگامي که غذا صرف کرديد متفرق شويد، به بحث و گفتگو ننشينيد اين کار پيامبر را ناراحت مي‏کند و از شما شرم مي‏کند ولي خدا از بيان (حق) شرم ندارد».
.
در اين آيه اموري که مايه ناراحتي روحي پيامبر بود و ياران از آنها غفلت داشتند بازگو شده است و آنها عبارتنداز:
.
1- بدون اذن وارد خانه پيامبر نشويد.
[COLOR=#ffffff].
2- در صورتي که براي صرف طعام دعوت شده‏اند، پيش از موعد مقرر نيايند و در انتظار وقت غذا ننشينند.  
[COLOR=#ffffff].
3- پس از صرف غذا متفرق شوند وخانه رسول خدا را خانه انس قرار ندهند زيرا اين کار وقت پيامبر را مي‏گيرد، و او را از انجام اموري بزرگ که بر عهده او است، باز مي‏دارد.  
.
در آيه ديگر يکي از مظاهر ايذاء پيامبر، اتهام «خوش باوري» و «خوش بيني» به او زدن است چنانکه مي‏فرمايد:
 ..
«و منهم الذين يؤذون النبي و يقولون هو اذن قل اذن خيرلکم يؤمن بالله و يؤمن للمؤمنين و رحمة للذين آمنوا منکم و الذين يؤذون رسول الله لهم عذاب اليم» (توبه /61)  

.
«از منافقان کساني هستند که پيامبر را اذيت مي‏کنند و به او مي‏گويند خوش باور و گوش است (به سخن همه هر چه هم ضد و نقيض باشد گوش فرا مي‏دهد) بگو خوش باور بودن او به نفع شما است، او به خدا ايمان دارد و به نفع مؤمنان تصديق مي‏کند، و براي آنان که فرستاده خدا را اذيت مي‏کنند، عذاب دردناک است».
.
..
البته مقصود از «خوش بيني» اين نيست که او در همه جا به طور جدي تصديق مي‏کند، زيرا چنين چيزي امکان ندارد و هيچ گاه به نفع جامعه اسلامي نيست، بلکه مقصود اين است که سخنان همه را مي‏شنود، و به ظاهر هيچ کس را تکذيب نمي‏کند ولي در مقام عمل، به تحقيق مي‏پردازد.
.
.
.
تصویر
ارسال پست

بازگشت به “پیغمبر شناسی”