پيامبر اکرم -صلي الله عليه و اله- شاهد اعمال امت

مدیر انجمن: شورای نظارت

ارسال پست
Old-Moderator
Old-Moderator
پست: 802
تاریخ عضویت: جمعه ۲۸ دی ۱۳۸۶, ۴:۱۹ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 1712 بار
سپاس‌های دریافتی: 2245 بار
تماس:

پيامبر اکرم -صلي الله عليه و اله- شاهد اعمال امت

پست توسط محب فاطمه »

 [FONT=Comic Sans MS]   الله الرحمن الرحيم  
   
 [FONT=Comic Sans MS]پيامبر اکرم -صلي الله عليه و اله- شاهد اعمال امت   



اعوذ بالله من الشيطان الرجيم

انا ارسلناک شاهدا و مبشرا و نذيرا- لتؤمنوا بالله و رسوله و تعزروه و توقروه و تسبحوه بکرة و اصيلا-

مي‏فرمايد: انا ارسلناک شاهدا و مبشرا و نذيرا.اين آيه در سوره احزاب هم با همين عبارت اضافه‏اي وجود دارد.

آنجا مي‏فرمايد: يا ايها النبي انا ارسلناک شاهدا و مبشرا و نذيرا اي پيامبر،

 ما تو را فرستاده‏ايم گواه بر مردم و گواه بر امت.  


«شاهد» و «شهيد» معني حضور را مي‏دهد.در زبان عربي به «گواه‏» از آن جهت «شاهد» مي‏گويند که کسي حق دارد در مورد واقعه‏اي گواهي بدهد که در آن واقعه حاضر باشد، يعني انسان در مورد واقعه‏اي که در آن حضور دارد و احساس مي‏کند و بالعيان آن را مي‏بيند حق دارد شهادت بدهد.


 اين مساله‏اي است در باب «قضاء» (قضاوت)، مي‏گويند شهادت به علم جايز نيست، شهادت به عين و به حس جايز  
 است، 



يعني اگر شما چيزي را يقين داريد و شک نداريد ولي نديده‏ايد، مثلا يقين داريد العياذ بالله زيد همسايه شما شراب مي‏خورد، از صد احتمال يک احتمال هم نمي‏دهيد که شراب نخورد، يعني هيچ احتمال اينکه بتوانيد توجيه هم بکنيد نمي‏دهيد، يقين داريد شراب مي‏خورد، اما به چشم خودتان نديده‏ايد، يقين داريد که فلان مرد و زن زنا کرده‏اند ولي به چشم خود نديده‏ايد، حق نداريد که اين را شهادت بدهيد بگوييد فلاني زنا کرده يا فلاني شراب خورده است،

و اگر شهادت بدهيد و قاضي از شما بپرسد که اين را که تو شهادت مي‏دهي ديده‏اي يا نديده‏اي، و شما بگوييد من نديده‏ام ولي يقين دارم، اگر شما عادلترين عادلهاي عالم هم باشيد، اعدل عدول هم باشيد، سلمان فارسي هم باشيد قاضي حق ندارد بر اين گونه شهادت ترتيب اثر بدهد.


حديثي هست، حضرت صادق عليه السلام فرمودند(با دستشان اشاره کردند): «علي مثل ضوء الشمس‏»:

 مثل اينکه نور خورشيد را مي‏بيني، فقط اگر اين طور باشد شهادت بده، غير از اين نه.  


به همين جهت‏براي آنچه که ما در فارسي مي‏گوييم «گواه‏» در زبان عربي کلمه «شاهد» به کار مي‏برند، يعني حاضر، يعني آن کسي که حاضر واقعه بوده نه آن کسي که عالم به واقعه است، چون غايب از واقعه هم گاهي عالم به واقعه مي‏شود، ولي کافي نيست.


علم به واقعه ولي غياب کافي نيست، حضور آن واقعه و شهود آن لازم است.
تصویر
Old-Moderator
Old-Moderator
پست: 802
تاریخ عضویت: جمعه ۲۸ دی ۱۳۸۶, ۴:۱۹ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 1712 بار
سپاس‌های دریافتی: 2245 بار
تماس:

Re: پيامبر اکرم -صلي الله عليه و اله- شاهد اعمال امت

پست توسط محب فاطمه »

يکي از نکات مهم و معارف بزرگ قرآن اين مساله است که پيغمبر اکرم و به تعبير قرآن گروهي از مؤمنين-که آن گروهي از مؤمنين اين گونه جز اينکه در مقام عصمت‏باشند کس ديگر نمي‏تواند باشد- (شاهد امت هستند).


خدا پيغمبر را «شاهد امت‏» ناميده است، شاهدي که در دنيا تحمل شهادت مي‏کند و در آخرت اداي شهادت، يعني او حاضر و ناظر به افعال و اعمال امت است.

همين طور که ما مي‏گوييم ملکين رقيب و عتيد ناظر و شاهد اعمال ما هستند، هميشه پيغمبر يک امت‏شاهد و ناظر بر اعمال امت است، و اين است که در مساله امامت گفته مي‏شود که شان اصلي امام اين نيست که در ميان مردم ظاهر باشد و حکومت در دست داشته باشد که اگر اين شان را از او گرفته باشند ديگر امام نباشد و از امامت‏خلع شده باشد، نه، شان اصلي که از آن اين شان نتيجه مي‏شود (اين است که امام شاهد امت است) يعني با وجود کسي که در باطن و از نظر باطن شاهد بر همه امت است ديگر نوبت‏به کسي که مثل همه افراد امت است و مثل افراد ديگر امت‏خطا کار است نمي‏رسد که او خلافت و حکومت را در دست‏بگيرد.

اين است که قرآن در آن آيه مي‏فرمايد:

يا ايها النبي انا ارسلناک شاهدا. ما شما را فرستاده‏ايم به عنوان شاهد و به عنوان گواه امت.

اين مساله عرض اعمال-که خودش مساله‏اي است که بر پيغمبر يا امام عرض اعمال مي‏شود-همان مفهوم «شهادت‏» را مي‏رساند، که در آن آيه مي‏فرمايد:

و قل اعملوا فسيري الله عملکم و رسوله و المؤمنون و ستردون الي عالم الغيب و الشهادة.


اين که بعد مي‏فرمايد:

و ستردون الي عالم الغيب و الشهادة.

يعني خيال نکنيد اين شهادت براي اين است که العياذ بالله خدا نمي‏داند، شاهدها بايد بيايند به اطلاع او برسانند (و او) قاضي اين گونه است، اين روي آن نظام نيست، اين شاهدها هستند و تازه بازگردانده مي‏شويد به کسي که خودش عالم بر غيب و بر شهادت و بر همه چيز است و اعلم است از خود شما و از خود شاهدها بر اين مطلب.

انا ارسلناک شاهدا. پس يک شان از شؤون مقام رسالت‏شهادت است،

تحمل شهادت در دنيا و اداي شهادت در آخرت.

و مبشرا و نذيرا. شان ديگر تبشير است و شان ديگر انذار.


هميشه پيغمبران مردم را در حال حرکت و در جريان مي‏بينند، يعني انسان خواه ناخواه اين طور است.انسان هيچ وقت‏ساکن نيست، هميشه در حرکت است، منتها در چه راهي و به کدام سو در حرکت است؟پيامبران مبشر و منذر هستند، يعني راه را ارائه مي‏دهند و بشارت و نويد مي‏دهند که اگر از اين راه بروي به چه فتح و سعادت و کمالي نائل مي‏شوي و اگر از آن راه و آن راه بروي به چه بدبختي و شقاوتي نائل مي‏شوي.
حديثي هست که پيغمبر اکرم با اصحاب نشسته بودند، چند خط از نقطه‏اي به نقطه‏اي رسم کردند، بعد اشاره به خط وسط که خط راست‏بود کردند و فرمودند:

اين راه من است(صراط مستقيم)و بقيه راهها راههاي من نيست،


يعني انسان هميشه در حال حرکت است، منتها يک وقت راه راست را به سوي مقصد در پيش مي‏گيرد و يک وقت از راههاي کج مي‏رود، و پيغمبران آمده‏اند که مبشر به راه راست‏باشند.
اينجا عمل خاصي از پيغمبر اکرم صورت گرفته که مساله مبشر بودن و منذر بودن پيغمبر را خيلي خوب مجسم مي‏کند، مخصوصا منذر بودن.
تصویر
Old-Moderator
Old-Moderator
پست: 802
تاریخ عضویت: جمعه ۲۸ دی ۱۳۸۶, ۴:۱۹ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 1712 بار
سپاس‌های دریافتی: 2245 بار
تماس:

Re: پيامبر اکرم -صلي الله عليه و اله- شاهد اعمال امت

پست توسط محب فاطمه »

در سالهاي اول بعثت رسول اکرم بعد از نزول آيه و انذر عشيرتک الاقربين (خويشاوندان نزديک را بايد انذار کني)دو واقعه رخ داده است،

يکي انذار نزديکان خيلي نزديک، يعني بني هاشم و بني عبد المطلب که اين در خانه خود حضرت صورت گرفته، که عده‏اي را-که 39 يا 40 نفر بودند، عموهاي حضرت، عمو زادگان، عمه زادگان، اينهايي که خيلي نزديک بودند-دعوت کردند، آن داستان معروف که امير المؤمنين طفل بودند و (پيغمبر اکرم) دستور دادند که آبگوشتي براي اينها بپزند و ايشان آماده کردند، و بعد ابو لهب چه گفت و...

يک جريان ديگر هست که انذار اقربين کمي از اينها دورتر است -که بعد از آن واقعه صورت گرفته- يعني همه قريش، چون همه قريش اقرباي پيغمبر بودند.

خود پيغمبر از قبيله قريش بود يعني بني هاشم تيره‏اي از قريش بودند.پيغمبر اکرم رفتند بالاي يکي از کوههاي اطراف مکه و فرياد کردند ايها الناس جمع شويد، مطلب مهمي را مي‏خواهم با شما در ميان بگذارم.
تا حضرت اين را اعلام کردند عده زيادي جمع شدند، اکابر و اصاغر، زن و مرد جمع شدند،


بعد حضرت فرمود:

ايها الناس! اگر من سخني به شما بگويم، از من مي‏پذيريد، باور مي‏کنيد؟

همه گفتند: ما از تو جز راستي نشنيده‏ايم.

فرمود: اگر به شما اطلاع بدهم که در پشت اين کوهها سپاه جراري هست که آهنگ شهر شما را دارند و تصميم گرفته‏اند بيايند شهر شما را غارت کنند افرادتان را بکشند پس آماده و مهيا بشويد، باور مي‏کنيد؟

همه گفتند: البته باور مي‏کنيم، ما از تو سخن خلاف نشنيده‏ايم.


تا اين اقرار را از اينها گرفت اين جمله را فرمود:

فاني نذير لکم بين يدي عذاب شديد.

پس من شما را انذار مي‏کنم که در جلوي شما عذاب بسيار شديد دردناکي هست، اما نه فقط در اين دنيا، اگر همين راهي را که الآن داريد مي‏رويد ادامه بدهيد، در جلوي شما عذاب بسيار شديدي هست.اين جمله خيلي تکان دهنده بود.


ابو لهب فرياد زد که تو براي چنين حرفي ما را به اينجا آورده‏اي؟!...و رفت.
پيغمبر گواه بر مردم و مبشر و منذر و دعوت کننده مردم است. در آن آيه، بعد مي‏فرمايد:

و داعيا الي الله باذنه و سراجا منيرا.
(دعوت کننده مردم است‏به سوي خدا به اذن حق، و چراغي است روشن براي مردم).


از اين شهادت و از اين تبشير و از اين انذار چه تحول و تغييري در مردم پيدا بشود؟ اينجا خطاب از پيغمبر که مخاطب بود (بر مي‏گردد و) خود مردم (مخاطب) مي‏شوند، کانه مردم در اينجا سؤال مي‏کنند:

خدايا تو پيغمبر را شاهد و مبشر و نذير و منذر فرستادي، که ما چه بکنيم؟

لتؤمنوا بالله و رسوله.
که ايمان بياوريد، ايمان پيدا کنيد به خدا و پيامبر خدا(ايمان، خودش اعتقاد است)، فکر و روحتان تحول پيدا کند، حياتتان حيات ايماني بشود.
و تعزروه .
و خدا را نصرت و ياري کنيد.اين از آن مهمترين و زيباترين تعبيرات قرآن است،


و در اهميت دادن به بشر است:

اي بشر به ياري خدايت‏برخيز.خيلي در آن استعطاف و اظهار مهرباني است، و خيلي هم مقام است‏براي بشر.
تصویر
Old-Moderator
Old-Moderator
پست: 802
تاریخ عضویت: جمعه ۲۸ دی ۱۳۸۶, ۴:۱۹ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 1712 بار
سپاس‌های دریافتی: 2245 بار
تماس:

Re: پيامبر اکرم -صلي الله عليه و اله- شاهد اعمال امت

پست توسط محب فاطمه »

... فرق بين خدا به نحوي که انبياء براي بشر معرفي مي‏کنند و خدا آن گونه که فيلسوفان معرفي مي‏کنند(فيلسوفاني که متاثر از

اسلام نيستند مثل فيلسوفان قديم يونان) (اين است که) خدايي که يک فيلسوف مثل ارسطو يا افلاطون معرفي مي‏کند موجودي است

که رابطه‏اش (با عالم) فقط اين است که عالم را خلق کرده و صانع عالم است، اما خدا آن گونه که انبياء به بشر معرفي مي‏کنند

خيلي به انسان نزديک است و در حال داد و ستد با انسان است:اين را بده و آن را بگير، به من مهر بورز به تو مهر مي‏ورزم، مرا

دوست داشته باش من تو را دوست دارم، ما و تو با همديگر يکي هستيم.کانه خويشاوندي را به خويشاوند خودش معرفي مي‏کند.

«براي اينکه به خداي خودتان و پيامبرش ايمان بياوريد و براي اينکه به ياري خداي خودتان برخيزيد».

بعضي گفته‏اند «و تعزروه‏» به پيغمبر بر مي‏گردد، ولي مفسرين جواب داده‏اند به قرينه «تسبحوه‏» نمي‏تواند به پيغمبر بر مي‏گردد. «و تعزروه‏» به ياري خداي خودتان برخيزيد.

اين تعبير در آيات ديگر قرآن هم هست: ان تنصروا الله ينصرکم . اگر خداي خودتان را ياري کنيد او هم شما را ياري مي‏کند.

يا در جاي ديگر مي‏فرمايد: من ذا الذي يقرض الله قرضا حسنا (خيلي عجيب است!خدا آمده از ما قرض الحسنه مي‏خواهد)کيست که به خدا قرض الحسنه بدهد؟همان قرض الحسنه‏اي که ما به مردم مي‏دهيم خدا دست‏خودش را آورده جلو:

بندگان من! من هم از شما قرض الحسنه مي‏خواهم، به من قرض الحسنه بدهيد، يعني به مردم که قرض الحسنه مي‏دهيد به من هم قرض الحسنه بدهيد.
«و توقروه‏» و براي اينکه عظمت او را در روح خودتان درک کنيد، (براي اينکه) تعظيم کنيد او را، يعني عظمت او را درک و فهم کنيد.

«تعزروه‏» آن ياري عملي است، کاري که بايد در عمل بکنيد اسمش ياري خداوند است، «توقروه‏» يعني جلال و عظمت او را دريابيد و درک کنيد.
«و تسبحوه‏» درکتان برسد به آنجا که بفهميد هر چه که درک مي‏کنيد باز او را آنچنان که بايست درک نمي‏کنيد، باز او منزه است از آنچه که شما درک مي‏کنيد، يعني برتر و والاتر است.
در آيات اول سوره «مدثر» اين طور مي‏خوانيم: يا ايها المدثر قم فانذر. اين «فانذر» همين «بشيرا و نذيرا» در اينجاست.

و ربک فکبر پرودگار خودت را تکبير بگو و تعظيم کن.

اين همان توقروه در اينجاست، يعني کبريائي و عظمت و جلال او را به مردم بشناسان و بنمايان. آنوقت و تسبحوه. هميشه معرفت انسان آن وقت معرفت است که شناخت مقرون به تسبيح و تنزيه باشد يعني مقرون به اظهار عجز باشد، که خدايا من تو را هر چه که بشناسم آخرش آن شناختن باز لايق من است، حد من است نه آنچنان، که تو هستي،

چنانکه پيغمبر اکرم فرمود: «لا احصي ثناء عليک انت کما اثنيت علي نفسک‏» خدايا من نمي‏توانم ستايش تو را به پايان برسانم،

آنچنان تو را ستايش کنم که تو شايسته آن هستي، تو آنچناني که خود خود را مي‏شناسي، تو آنچناني که خود خود را ثنا مي‏گويي.
و تسبحوه بکرة و اصيلا هر بامدادان و هر شامگاهان او را تسبيح کنيد، که همين نماز است.نماز ما تسبيح و تکبير صبحگاهان و شامگاهان است.
تصویر
ارسال پست

بازگشت به “پیغمبر شناسی”