پیامبر از زمان رحلت خود با خبر بوده ؟؟؟

مدیر انجمن: شورای نظارت

ارسال پست
New Member
New Member
پست: 7
تاریخ عضویت: جمعه ۱۷ خرداد ۱۳۸۷, ۱۲:۰۲ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 12 بار
سپاس‌های دریافتی: 13 بار
تماس:

پیامبر از زمان رحلت خود با خبر بوده ؟؟؟

پست توسط h1h2h3 »

سلام دوستان
من با یک بنده خدایی بحث می کردم ایشون معتقد بود پیامبر از رحلت خودش بی خبر بوده و دلیلش هم اینهاست که در زیر آوردم . میشه کمک کنید که یک جواب خوب به ایشون بدم با تشکر:

نقل قول:

اینکه پیامبر به خدا نزدیک بوده، بازمربطی به علمش نداره. مثل این می مونه بگی چون آرنلود زیبا ترین بدن روداره، از همه قوی تره. یا چون رضا زاده قوی ترینه، از همه تند تر می دوه!
پیامبر فقط چیزهایی رو می دونسته که خدا بهش اجازه دسترسی می داده و به عبارتی وحی می کرده.
منبع این حدیث رو بگرد پیدا کن من فقط یادمه مربوط به آیه 93 سوره اسراء بود.
من نیز چون شما یک انسانم و از همه چیز خبر ندارم حتی زمان مرگم.
[External Link Removed for Guests]
[External Link Removed for Guests]
البته نه تو اینها.

نقل قول دوم:
نقل قول:   پیامبر مثل من و شما نبوده عزیز من که عزرائیل همین طوری بیاد جون مبارکشو بگیره.    به انسانها جان داده و خودش هم می گیره. اینو که قبول داری؟!
جان انسانها مال خودشون نیست که به کسی اجازه بدن یا ندن بگیرتش.
از همه مهمتر، اینی که گفتی از دیدگاه مادی گرایان است. اخروی ها معتقدنکه مرگ گامی است به سوی خدا و همه از اینکه برن پیش خدا خوشحال میشن. چهدلیلی داره برای خوشحال کردن یه نفر(فرستادنش پیش خدا) که به اذن خود خداهم هست، از طرف اجازه گرفته بشه.
[External Link Removed for Guests]
Member
Member
پست: 70
تاریخ عضویت: سه‌شنبه ۳۱ اردیبهشت ۱۳۸۷, ۷:۰۱ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 9 بار
سپاس‌های دریافتی: 27 بار

Re: پیامبر از زمان رحلت خود با خبر بوده ؟؟؟

پست توسط M_N00 »

سلام دوست عزیز
اینکه پیامبر به خدا نزدیک بوده، بازمربطی به علمش نداره. مثل این می مونهبگی چون آرنلود زیبا ترین بدن روداره، از همه قوی تره. یا چون رضا زادهقوی ترینه، از همه تند تر می دوه!

دوست عزیز به رفیقت بگو این قیاسه و فرموده اند : لا یقاس بنا احد (کسی قابل مقایسه با ما نیست.)
پیامبر فقط چیزهایی رو می دونسته که خدا بهش اجازه دسترسی می داده و به عبارتی وحی می کرده.
منبع این حدیث رو بگرد پیدا کن من فقط یادمه مربوط به آیه 93 سوره اسراء بود.
من نیز چون شما یک انسانم و از همه چیز خبر ندارم حتی زمان مرگم.

ایشون فقط یک آیه رو دیدند.
این موارد مربوط به غیب هست و اگر ما ثابت کنیم پیامبر علم غیب میدونسته اند تمام موارد رو شامل میشوند.
برای اثبات علم غیب ائمه راههای زیادی وجود داره(البته نقلی + عقلی)
در کتاب برگزیده الغدیر قسمتی به این موضوع اختصاص پیدا کرده.
ولی حالا ما دو نمونه اون رو ذکر میکنیم.
مقدمه :
اول از او بپرسید آیا قبول دارد پیامبر اکرم بهترین و محبوبترین مخلوق نزد خداوند بودند.
که دلائل نقلی بر این مطلب موجود است
اگر قبول کرد(که چاره ای جز قبول ندارد مگر از روی جهل به شخصیت پیامبر که دیگه شما باید روایاتی رو که پیامبر رو محبوب خداوند و بهترین خلق او معرفی کرده اند رو برای ایشون بیارید.
حال فعلا فرض رو بر قبول ایشان میگذاریم.
به ایشون بگویید :
در قرآن آمده که میفرماید علم غیب رو خداوند برای هر رسولی که راضی باشد ظاهر و آشکار میکند
آیه قرآن:
در جایی از قرآن میفرماید :
عالم الغیب فلا یظهر علی غیبه الا من ارتضی من رسول
اوست خدایی که عالم به غیب هست و ظاهر نمیکند غیب خود را مگر برای کسی که راضی شده از رسول(یعنی برای رسولی که از او راضی هست ظاهر میکند).اگر در معنا شک دارید به ترجمه آیه رجوع کنید.

بنابراین پیامبر عالم به غیب بودند.

دلیل نقلی:
در دعای ندبه آمده :
و اودعته علم ما کان و ما یکون الی انقضاء خلقک
و به ودیعه نهادی علم گذشته و آینده رو تا انقضاء خلق

حال بمن بگویید آیا معنا دارد که خداوند بگوید علم ما یکون(آینده) تا انقضاء خلق رو به پیامبر داده باشد ولی در این بین علم به فوت خود در آن نباشد.
چرا که
اگر چنین بود معنا نداشت که خداوند بیان کند علم ما یکون و ما کان رو به او دادیم ولی او از موقع وفات خود با خبر نیست.

با همین دلیل همچنین میتوان سخن کسانی رو که میگویند امام زمان از ظهور خود با خبر نیست رو رد کرد.

علاوه بر مطالب گفته شده مطالب بسیاری هست که علم غیب رسول و امام را ثابت میکند.

کلید بزرگی که در آخر به شما میدهم کلیدی است که در آن تمام این شبهات مرتفع میگردد.گ

به زیارت رجبیه در اعمال ماه رجب رجوع کنید و به دنبال چنین دعایی بگردید:
اللهم انی اسئک بمعانی جمیع ما یدعوک به ولاة امرک...
تا اینکه به این جمله میرسید : 
لا فرق بینک و بینهم الا انهم عبادک و خلقک فتقها و رتقها بیدک...
 
یعنی : 
  هیچ فرقی بین تو (خدا) و بین ایشان ( 14 معصوم) نمیباشد مگر اینکه ایشان خلق (مخلوق) تو هستند...

جمله اول : « لا فرق بینک و بینهم  » تمام شبهات در تمام موارد که یکی از آنان علم ایشان باشد رو از بین میبرد با این بیان که علم امام هیچ فرقی با علم خداوند در دانستن نمیکند.(البته یه فرقی هست که مربوط به دانستن و گستردگی علم،و تخصیص علم امام نمیشود)

و جمله دوم : «  انهم عبادک و خلقک»  دلالت بر عدم مستقل بودن ایشان میکند.

اگر دوست دارید در این زمینه بیشتر آشنایی پیدا کنید با پیغام خصوصی بیان کنید.

موفق و موید باشید در هدایت دیگران.


 

 
Iron
Iron
پست: 229
تاریخ عضویت: پنج‌شنبه ۷ تیر ۱۳۸۶, ۴:۰۰ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 88 بار
سپاس‌های دریافتی: 557 بار

Re: پیامبر از زمان رحلت خود با خبر بوده ؟؟؟

پست توسط پاسخ جو »

سلام و عرض خوشامد خدمت دوست گرامی

البته من دقیق متوجه نشدم که این بحث شما از کجا شروع شده و چه دلیلی برای آغازش بوده .

و نیز ارتباط دولینکی که دادید رو با موضوع نفهمیدم ، البته در لینک المیزان آیه ای که در مورد علم آمده بود در مورد حقیقت روح بود .

که گفته شده بود از امور پروردگار است و به شما مردم علم کمی در این مورد داده شده و ربطی به پیامبر(ص) و علمش ندارد .

اما پاسخ سوالات :

اولا پیامبر در غدیر خم اشاره کردند که هرسال جبرائیل یکبار قرآن را بر من عرضه می کرد

اما امسال دوبار قرآن را بر من عرضه کرده است و این نشانه فرارسیدن زمان وفاتم می باشد .(1)

ثانیا در زمان رحلت پیامبر(ص) حضرت عزرائیل برای قبض جان آن حضرت اجازه گرفتند(2) ، که بسیار واضح است چون فرشتگان مقرب نیز

مقامشان از معصومین پایین تر است . و تشبهات و استدلالاتی که از طرف بحثتان نقل قول کردید هیچ ربطی به موضوع ندارد چرا که هر دوموردی که

بنده عرض کردم مستند به منابع معتبر و اسانید صحیحه است .

1- ارشاد مفید ص85 ، البدء و التاریخ ج5ص62 ؛ بحارالانوارج22ص466؛ کحل البصر ص122
2- بحارالانوار ج22ص505


همچنین روزی ابوسفیان می خواست از حضرت میزان عمرشان را بپرسد و ایشان قبل از اینکه سوالش را بپرسد از سوال و جواب او خبر دادند

و جواب دادندمن 63 سال عمر می کنم (بحارالانوارج22ص504)

ضمنا علاوه بر خودشان ، زمان رحلت(شهادت) حضرت زهرا را نیز به ایشان خبر دادند و فرمودند که تو اولین کسی هستی که از اهلم به من می پیوندی
(سبل الرشاد ج12ص255)

یا در خطبه اخر ماه شعبان خود نیز زمان شهادت امیر مومنان(ع) را که در ماه رمضان می باشد اطلاع دادند . (بحارالانوار93/356 ؛ وسائل الشیعه10/313)


------------------------------------------------------------------------

مهم این مسائل پیش پا افتاده نیست چون دانستن این چیزها ، برای معصومین امر بسیار معمولی بوده است .

مهم این است که قرآن کریم می فرماید : این پیامبر نیز مانند رسولانی است که پیش از او آمدند (و رحلت خواهد کرد) اما

اگر او فوت کرد و یا کشته شد ، ای مردم ! آیا به گذشته های خود برمی گردید ؟!
(آل عمران/144)

و این خبری بود که قرآن از بازگشت اکثریت مردم به فرهنگ جاهلی خبر داد چراکه تعصبات قومی و قبیلگی و هواپرستی ها

بدترین های جامعه را به خلافت و حکومت رسانید و وصیت پیامبر را در وصایت و جانشینی امیرمومنان (ع) به فراموشی سپردند

و بر سر دین آمد آنچه آمد ...
چو مي بيني که نابينا و چاه است ... اگر خاموش بنشيني گناه است !
New Member
New Member
پست: 7
تاریخ عضویت: جمعه ۱۷ خرداد ۱۳۸۷, ۱۲:۰۲ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 12 بار
سپاس‌های دریافتی: 13 بار
تماس:

Re: پیامبر از زمان رحلت خود با خبر بوده ؟؟؟

پست توسط h1h2h3 »

ممنون از لطف شما دوستان که پاسخهای خوبی دادین امیدورام طرف قانع بشه
سپاس تصویر تصویر
[External Link Removed for Guests]
New Member
New Member
پست: 7
تاریخ عضویت: جمعه ۱۷ خرداد ۱۳۸۷, ۱۲:۰۲ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 12 بار
سپاس‌های دریافتی: 13 بار
تماس:

Re: پیامبر از زمان رحلت خود با خبر بوده ؟؟؟

پست توسط h1h2h3 »

دوستان من جوابهای شما رو برای این آقا دادم و این پاسخها رو داد:

نقل قول :

آی باریکلا. منم همینو میگم. اینا چیزهایی که بهشون می گفتن رو می دونستن. مثلا پیامبر طبق گفته خودت نمی دونسته دقیقا کی میمره. فقط می دونسته وقتی قرآن دوبار نازل بشه می میره. وقتی که دوبار نازل شد، تازه فهمید که اون سال می میره. قبل نمی دونست که اون سال می میره.(این با
نقل قول:
همچنین روزی ابوسفیان می خواست از حضرت میزان عمرشان را بپرسد و ایشان قبلاز اینکه سوالش را بپرسد از سوال و جواب او خبر دادند و جواب دادندمن 63سال عمر می کنم (بحارالانوارج 22ص504)


در تضاده.) چون اگه می دونسته در 63 سالگی میمره، می گفته ملت،من در 63 سالگی که دوبار قرآن بهم نازل میشه می میرم!
اما اینکه پیامبر گفته کسی قابل قیاس با من نیست، به چه معنی است؟ یعنی چون پیامبر تافته جدا بافته است، ما بهانه داریم که هر کاری دلمون می خواد بکنیم و بعدشم بگیم که پیامبر تافته جدا بافته بوده و گناه نمیکرده ولی ما می تونیم. این با همون آیه 93 اسراء قرآن در تضاده.
این دعایی که گفتی، خود معصومین گفتنش یا یکی واسه خودش گفته؟
یعنی :خدایا هیچ فرقی بین تو (خدا) و بین ایشان ( 14 معصوم) نمیباشد مگر اینکه ایشان خلق (مخلوق) تو هستند...
یعنی یکی واسه خودش یه چرتی پرونده! این دقیقا عین کفره. یعنی چی بین خدا و معصومین فرقی نیست؟! این دقیقا همون ایرادی است که ملاها به مسیحی ها می گیرن و می گن شما می گین بین مسیح و خدا فرقی نیست و مسیحی ها رو مشرک قلمداد می کنن.(مسیح هم خدا رو عبادت می کرده و آفریده(معلول) خدا بوده طبق تعالیم مسیحیت.)
---------------
نقل قول:
اینکه پیامبر به خدا نزدیک بوده( اشاره به ملاقات پیامبر با خداوند به فاصله قاب قوسین )، بازمربطی به علمش نداره. مثل این میمونهبگی چون آرنلود زیبا ترین بدن روداره، از همه قوی تره. یا چون رضازادهقوی ترینه، از همه تند تر می دوه!

این قیاسه و فرموده اند : لا یقاس بنا احد (کسی قابل مقایسه با ما نیست.)
- من هنوز جواب نگرفتم، نزدیک بودن خدا و پیامبر چه ربطی به علم پیامبر داره؟
[External Link Removed for Guests]
Member
Member
پست: 70
تاریخ عضویت: سه‌شنبه ۳۱ اردیبهشت ۱۳۸۷, ۷:۰۱ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 9 بار
سپاس‌های دریافتی: 27 بار

Re: پیامبر از زمان رحلت خود با خبر بوده ؟؟؟

پست توسط M_N00 »

سلام
آی باریکلا. منم همینو میگم. اینا چیزهایی که بهشون می گفتن رو می دونستن. مثلا پیامبر طبق گفته خودت نمی دونسته دقیقا کی میمره.

سلام من نمیدونم شما چه بهش گفتین که از حرف خودتون بر علیه شما استفاده کرده.
فقط می دونسته وقتی قرآن دوبار نازل بشه می میره. وقتی که دوبار نازل شد،تازه فهمید که اون سال می میره. قبل نمی دونست که اون سال می میره.

دوست عزیز شما اون مطلب دعای ندبه رو هم بهشون گفته بودید یا نه؟
اگر گفته بودید ایشون رو بیشتر میتونستید در تنگنا قرار بدید.
یعنی چون پیامبر تافته جدا بافته است، ما بهانه داریم که هر کاری دلمون میخواد بکنیم و بعدشم بگیم که پیامبر تافته جدا بافته بوده و گناه نمیکردهولی ما می تونیم.

چه مغالطه ی بزرگی.
فضیلت داشتن ائمه چه ربطی به کردار و افعال ما داره.
فرمودند ما رو الله ندونید هر چه میخواهید در فضیلت ما بگویید(دقت کنید هر چه میخواهید)من نمیگم الله هستند ولی میگم عالم به تمام کائنات هستی هستند بأذن الله و غیره...
پیامبر تافته جدا بافته بوده و گناه نمیکردهولی ما می تونیم.

اینطور که من فهمیدم ایشون قائل به عصمت ائمه نیستند بهتر به آیه تطهیر و شان نزول اون نگاهی کنند و همچنین حدیث کساء.
(خودمونی بهتون بگم اگر عقیده شون این باشه خیلی دور از معرفت و شناخت نسبت به ائمه هستند.)
این دعایی که گفتی، خود معصومین گفتنش یا یکی واسه خودش گفته؟

ایشون چون به ادبیات عرب آشنایی نداره چنین حرفی رو زده ولی یک آشنا به زبان عرب و متخصص خودش با دیدن دعا متوجه میشه که این دعا از غیر معصوم محال سر بزنه.
دوست عزیز به نظر میرسه(اینطور که من برداشت کردم) نه خودتون به مفاتیح سر زدید نه ایشون.بهتر بود یه نگاهی اول خودتون مینداختید تا مطمئن بشید و با صراحت سخن بگید و بعد هم به این رفیقتون نشون میداید نه نقل کنید که نتیجه اش این بشه :
یعنی یکی واسه خودش یه چرتی پرونده! این دقیقا عین کفره

فعلا که ایشون کافر شدند من نمیگما امام هادی فرمودند :
و من جحدکم کافر
یعنی چی بین خدا و معصومین فرقی نیست؟! این دقیقا همون ایرادی است کهملاها به مسیحی ها می گیرن و می گن شما می گین بین مسیح و خدا فرقی نیست ومسیحی ها رو مشرک قلمداد می کنن.(مسیح هم خدا رو عبادت می کرده وآفریده(معلول) خدا بوده طبق تعالیم مسیحیت.

مغالطه قشنگی برای شما کردند و شما هم نتونستید جواب بدید.
ما کجا گفتیم هیچ فرقی نیست،چرا فقط به جمله اول حضرت نگاه کردید به جمله دوم(و ادامه دعا) دقت نکردید که حضرت چه مطلبی رو میفرمایند.
به همین دلیله که گفتم خودتونم به مفاتیح رجوع نکردید.
کسی که میخاد با کسی دیگه ای جدل کنه باید از بیان ادله و صحت اونا اطمینان حاصل کنه بعد بره سراغ جدل اما شما...

علاوه بر اون مسیحی ها حضرت مسیح رو فرزند خدا یا خود خدا میدانند،نه از او طرف که ماها ائمه رو مثل یک انسان عادی پایین میاریم(تفریط) نه اونا که منکر خداوند شدند و مسیح رو پسر خدا و یا خود خدا میدونند(افراط)(مسیح رو پسر خدا دانستند نتیجه اش محدود ساختن و تشبیه کردن خداوند است به مخلوقاتش و این همان کفر مبین است،چون در واقع آنان خدایی رو در ذهن خود تشکیل داده اند که با حقیقت مخالف است بینابراین آنان خدایی رو قبول دارند که با خدای حقیقی تفاوتی بسیار زیاد هست و بهتر بگوییم خدای آنان خدا نیست.)
من هنوز جواب نگرفتم، نزدیک بودن خدا و پیامبر چه ربطی به علم پیامبر داره؟

به خاطر اینکه تقرب بندگان به بندگان رو با تقرب بنده به خداوند یکی گرفتند.

عالم فرزانه کسی که تشرف های بسیاری نزد امام زمان داشته اند جناب بحر العلوم در شرح احوالاتشان نقل شده که ایشان فرموده بودند وقتی سرم نزدیک سینه حضرت (اما زمان)شد تمام افراد بشر را با نام و پسنام و کنیه و جد و پدر جد و تمام خصوصیاتشان آگاه شدم.

پیامبری که در آن مرحله به خداوند تقرب پیدا کردند به علمشان افزورده نشود، اما جناب بحر العلوم(یک فرد غیر معصوم) با نزدیک شدن سرشان به سینه امام زمان چنین به علمشان افزورده شود؟؟؟؟

گذشته از تمام این احوالات دعای ندبه که صراحتا چنین مطلبی رو بیان مکینند(قبلا بیان شد)

در آخر هم کلامی به شما بگویم.
اگر متخصص در این زمینه نیستید و نمیتوانید جوابهای ایشون رو بدهید باید ایشون رو ارجاع بدید به افراد خبره و متخصص در اعتقادات مانند اساتید اعتقادی در حوزه های علمیه.خواستید اعلام کنید (خصوصی)تا شماره ی یکی از اونها رو بهتون بدم.

و دیگه اینکه بحث نوشتاری در حد بحث حضوری موثر نیست و فایده چندانی در بر نداره،مضافا به اینکه خودتون هم نه در این زمینه تخصص دارید و نه به زبان عربی آگاهی داید.

پس بهترین راه همین ارجاع ایشون هست به اساتید اعتقادی(بازم تاکید میکنم اساتید اعتقادی نه بقالی سر کوچه.)

موفق و پیروز باشید.
Iron
Iron
پست: 229
تاریخ عضویت: پنج‌شنبه ۷ تیر ۱۳۸۶, ۴:۰۰ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 88 بار
سپاس‌های دریافتی: 557 بار

Re: پیامبر از زمان رحلت خود با خبر بوده ؟؟؟

پست توسط پاسخ جو »

h1h2h3 نوشته شده:دوستان من جوابهای شما رو برای این آقا دادم و این پاسخها رو داد:

نقل قول :

آی باریکلا. منم همینو میگم. اینا چیزهایی که بهشون می گفتن رو می دونستن. مثلا پیامبر طبق گفته خودت نمی دونسته دقیقا کی میمره. فقط می دونسته وقتی قرآن دوبار نازل بشه می میره. وقتی که دوبار نازل شد، تازه فهمید که اون سال می میره. قبل نمی دونست که اون سال می میره.(این با
نقل قول:
همچنین روزی ابوسفیان می خواست از حضرت میزان عمرشان را بپرسد و ایشان قبلاز اینکه سوالش را بپرسد از سوال و جواب او خبر دادند و جواب دادندمن 63سال عمر می کنم (بحارالانوارج 22ص504)

در تضاده.) چون اگه می دونسته در 63 سالگی میمره، می گفته ملت،من در 63 سالگی که دوبار قرآن بهم نازل میشه می میرم!


اول سلام

ببینید دوست عزیز

ما فقط حدیث رو نقل کردیم . بقیه این برداشت ها که دوستتون کرده از خودشه نه از حدیث .

ما نگفتیم پیامبر نمی دونسته کی میمیره . ما نگفتیم تازه اون سال فهمیده می میره و ...

اتفاقا در بسیاری احادیث توضیح سایر احادیث وجود داره نه تناقض .

وقتی در حدیثی گفته میشه که من در فلان سن از دنیا میرم و بعد در آخرین سال عمر خبر از رفتن میده و نشونه اش رو هم بیان می کنه ،

معلوم میشه : همونی که بهش گفته فلان سال میمیری ، همون خدا هم بهش گفته که نشونش اینه که دوبار قرآن بر تو عرضه میشه .


 شما به این میگید تناقض !!!تصویر 

  اشکالی داره همون خدا که سال وفاتش رو بهش گفته ، بهشم بگه که نشونه اش اینه . 

  که نمیشه تناقض میشه تایید . 



 
آی باریکلا. منم همینو میگم. اینا چیزهایی که بهشون می گفتن رو می دونستن.
 

  بر اساس همین جمله خود ایشون . 


  شما باید ازش بخوای که بیا و ثابت کن که خدا به پیامبرش چنین چیزی رو نگفته ! 

  دلیل آوردیم . شما هم دلیل بیاور ... 



  نباید در موضع پاسخگویی باشید . بلکه باید طرف مقابل را ملزم به جواب کنید . 

  باشیدتصویر 
چو مي بيني که نابينا و چاه است ... اگر خاموش بنشيني گناه است !
New Member
New Member
پست: 7
تاریخ عضویت: جمعه ۱۷ خرداد ۱۳۸۷, ۱۲:۰۲ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 12 بار
سپاس‌های دریافتی: 13 بار
تماس:

Re: پیامبر از زمان رحلت خود با خبر بوده ؟؟؟

پست توسط h1h2h3 »

M_N00 عزیز حق با شماست باید ایشون رو به یک متخصص در این امر ارجاع بدم ولی می دونم که ایشون برای پیدا کردن حقیقت با من بحث نمی کنه بلکه برای رو کم کنی اینکار رو انجام میده در ضمن من خودم زیاد حوصله این جور افراد رو ندارم و توی دانشگاه زیاد این جور آدمها رو دیدم هر چی دلیل براشون بیاری انگار دوست ندارن قبول کنن و دائم حرف خودشون رو میزنن و به قول شما مغالطه می کنن.
به هر حال بازم ممنون از کمک همه دوستان دیگه این دفعه جوابشو دادم این سایت رو هم بهش معرفی می کنم تا خودتون راهنماییش کنید
سپاس تصویر تصویر
[External Link Removed for Guests]
Iron
Iron
پست: 229
تاریخ عضویت: پنج‌شنبه ۷ تیر ۱۳۸۶, ۴:۰۰ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 88 بار
سپاس‌های دریافتی: 557 بار

Re: پیامبر از زمان رحلت خود با خبر بوده ؟؟؟

پست توسط پاسخ جو »

به نام خدا

و با سلام تصویر

بد نیست در پایان بحث ، شواهدی هم از کتب اهل تسنن بیاوریم

که اجازه خواستن عزرائیل را از پیامبر(ص) برای قبض روح ایشان ، نقل کرده اند :

در پاسخ به سئوال فوق بايد توجه داشت كه رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم اشرف مخلوقات

و سرور كائنات عالم و فخر رسل ميباشد تمام ما سوي الله تحت اراده و قدرت آن حضرت مي باشد .

قال رسول الله ( ص ) : ما خلق الله خلقا أفضل مني ، ولا أكرم عليه مني . قال علي : فقلت : يا رسول الله فأنت أفضل أم جبرائيل ؟ فقال : يا علي إن الله - تبارك وتعالى - أفضل أنبياءه المرسلين على ملائكته المقربين ، وفضلني على جميع النبيين والمرسلين ، والفضل بعدي لك يا علي ، وللأئمة من ولدك من بعدك ، فان الملائكة من خدامنا وخدام محبينا .

ينابيع الموده ، قندوزي (1294) ،ج3 ، ص 277 .

رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم فرمودند : خداوند هيج خلقي را افضل و برتر از من نيافريد و هيج خلقي را بر من كرامت نبخشيد . حضرت علي عليه السلام عرضه داشت : يا رسول الله ! آيا شما برتريد يا جبرائيل ؟ حضرت فرمودند : يا علي ! خداوند تبارك و تعالي انبياء مرسلينش را بر ملائك مقربينش فضيلت بخشيد و من را بر تمامي انبياء و مرسلين فضيلت بخشيد . و پس از آن فضيلت و برتري از آن تو و فرزندان بعد از توست . و به درستي كه تمام ملائكه و فرشتگان خادمين ما و خادم محبين و دوستداران ما هستند .



لذا نه تنها مطلب فوق هيچ استبعادي ندارد بلكه روايات متعددي بر آن دلالت دارد

كه ما تنها به يك روايت از منابع اهل سنّت بسنده مي نماييم .

لما كان قبل وفاة رسول الله صلى الله عليه وسلم بثلاثة أيام أهبط الله جبريل إليه ، فقال : يا أحمد إن الله عز وجل أرسلني إليك إكراما لك ، وتفضيلا لك ، وخاصة لك ، يسألك عما هو أعلم به منك ، يقول : كيف تجدك ؟ قال : أجدني يا جبريل مكروبا ، ثم جاءه اليوم الثاني فقال : يا أحمد إن الله أرسلني إليك إكراما لك ، وتفضيلا لك ، وخاصة لك يسألك عما هو أعلم به منك يقول : كيف تجدك ؟ قال : أجدني يا جبريل مكروبا ، ثم عاد اليوم الثالث فقال : يا أحمد إن الله أرسلني إليك إكراما لك ، وتفضيلا لك ، وخاصة لك يسألك عما هو أعلم به منك يقول : كيف تجدك ؟ قال : أجدني يا جبريل مكروبا ، وأجدني يا جبريل مغموما ، وهبط مع جبريل ملك في الهواء يقال له : إسماعيل على سبعين ألف ملك ، فقال له جبريل : يا أحمد هذا ملك الموت يستأذن عليك ، ولم يستأذن على آدمي قبلك ، ولا يستأذن على آدمي بعدك ، فقال رسول الله صلى الله عليه وسلم : ائذن له ، فأذن له جبريل فدخل ، فقال له ملك الموت : يا أحمد إن الله أرسلني إليك وأمرني أن أطيعك ، إن أمرتني بقبض نفسك قبضتها ، وإن كرهت تركتها ، فقال جبريل : يا أحمد إن الله قد اشتاق إلى لقائك ، قال رسول الله صلى الله عليه وسلم : يا ملك الموت امض لما أمرت به ، فقال جبريل : يا أحمد عليك السلام هذا آخر وطئي الأرض ، إنما كنت أنت حاجتي من الدنيا .

الطبقات الكبري ، ابن سعد (230هـ) ، ج2 ، ص 259 و البداية و النهاية ، ابن كثير (744هـ) ، ج 5 ، ص 297 و المعجم الكبير ، طبراني (360هـ) ، ج 3 ، ص 129 و مجمع الزوائد ، هيثمي (807 هـ) ،ج9 ، ص 35 و كنز العمال ، متّقي هندي (975هـ ) ،ج7 ، ص 251 .



سه روز از عمر رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله باقى مانده بود، «جبرئيل» بر آن حضرت نازل شد و گفت: يا احمد! همانا خداى تعالى بر اثر گرامى داشتن و فضيلت تو و خصوصيتى كه با تو داشته مرا بسوى تو فرستاده است و از موضوعى مى‏پرسد كه خود او، نسبت به آن از تو، داناتر است. و آن سؤال اينست كه مى‏فرمايد، چگونه خود را مى‏يابى؟ در پاسخ گفت: اى جبرئيل! خود را اندوهناك و دلگير مشاهده مى‏كنم. روز دوم، «جبرئيل» فرود آمد و به ديدار رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله شرفياب شد و همان مطالب روز قبل را گفت و اضافه كرد: يا احمد! خدايتعالى از تو مى‏پرسد، حال خود را، چگونه احساس مى‏كنى؟ در پاسخ فرمود: احساس غم و اندوه مى‏كنم. «جبرئيل» بازگشت. و روز سوم، بحضور مبارك شرفياب شد و همان مطالب دو روز پيش را تكرار نمود و افزود: خدايتعالى چگونگى حال تو را جويا مى‏شود؟ در پاسخ فرمود: خود را اندوهناك و غمناك مشاهده مى‏كنم. در اين روز، «جبرئيل» به اتفاق «عزرائيل» و فرشته‏اى به نام «اسماعيل» همراه با هفتاد هزار فرشته ديگر به حضور مبارك شرفياب گرديده بود.

«جبرئيل»،( كه پيش از «عزرائيل» و «اسماعيل» به حضور مبارك رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله شرفياب شده بود )

پس از پرسش و پاسخ روز اول، به عرض رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله تقديم داشت:


 اينك «عزرائيل»، اجازه ورود بر شما را دارد، با اينكه پيش از شما از احدى اذن ورود نخواسته و پس از شما هم، از كسى اجازه نخواهد خواست! رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله به «جبرئيل» گفت: به وى اجازه ورود بده. «عزرائيل» بحضور مبارك شرفياب شد و در برابر رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله توقف كرد. و گفت: يا رسول الله! يا احمد! خداى تعالى مرا بسوى تو اعزام كرده است و دستور داده، هر چه بفرمائى، اطاعت كنم؛ اگر دستور دهى، جان تو را قبض كنم، قبض مى‏كنم. و اگر دستور دهى، تو را به حال خود واگذارم، از تو اطاعت كرده و قبض روحت نخواهم كرد. 


رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله فرمود: هر وظيفه‏اى كه نسبت به من دارى، انجام بده.

«عزرائيل» گفت: وظيفه من بسته به فرمان شماست. «جبرئيل» گفت: يا احمد! خداى تعالى اشتياق ديدار تو را دارد.

رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله فرمود: اى عزرائيل! مأموريت خود را بجاى بياور.

«جبرئيل» نزديك به قبض روح پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله، گفت:

درود خدا بر تو، اى رسول خدا! اينك آخرين گامى است كه بر روى زمين مى‏گذارم. و از اين پس، به زمين نخواهم آمد؛ زيرا منظور من، از آمدن به زمين، وجود مقدس تو بود. و اكنون كه از اين جهان به جهان ديگر مى‏خرامى، ديگر نيازى به فرود به زمين ندارم. رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله بدين گونه دار فانى را وداع گفت‏ .





موفق باشيد تصویر

 
گروه پاسخ به شبهات
مؤسسه تحقيقاتي حضرت ولي عصر (عج)
 
چو مي بيني که نابينا و چاه است ... اگر خاموش بنشيني گناه است !
ارسال پست

بازگشت به “پیغمبر شناسی”