چرا لعن؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

مدیر انجمن: شورای نظارت

ارسال پست
Bronze
Bronze
پست: 270
تاریخ عضویت: سه‌شنبه ۲۹ مرداد ۱۳۸۷, ۶:۲۲ ب.ظ
محل اقامت: کره زمین
سپاس‌های ارسالی: 194 بار
سپاس‌های دریافتی: 797 بار
تماس:

چرا لعن؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

پست توسط پرستوی-مهاجر »

[font=Times New Roman]چرا لعن؟؟؟؟؟؟؟ 


چرا شيعه دشمنان اسلام و مسلمين و پيامبر(صلى الله عليه وآله ( و اهل بيتش را لعن مى كند؟ آيا واژه لعن و به طور كلّى تبرّى، موجب

خشونت گرايى و دشمن تراشى نيست؟ آيا موجب تفرقه بين مسلمانان و در نتيجه، تسلط كفّار نمى گردد؟ بهتر آن نيست شيوه اى ديگر پيش روى قرار دهيم، به

جاى گلوله از گل سخن بگوييم و استراتژى «صلح و سكوت و سلام» را برگزينيم؟ اينها سؤال ها و اشكال هايى است كه از طرف مخالفين مطرح مى شود، ونيز

مشاهده مى شود كه در بين جوان ها نيز اين سؤال مطرح است كه: چرا ما دشمنان گذشته خود را لعن مى كنيم و از آنان تبرّى مى جوييم؟ در اين قسمت به اين

موضوع مهم مى پردازيم .



[font=Times New Roman]در اینجا ابتدا به کلامي شريف از امير المومنين و سپس بررسی لعن و اینکه اصلا چرا باید لعن کرد می پردازیم :

تعجب است که چقدر محبت اين دو(ابوبکر و عمر ) لعنت الله عليهم و محبت کساني که امت را از راه خدا بازداشته و ازدينشان برگردانده اند در قلوب اين امت رسوخ

کرده است .

بخدا قسم اگر اين امت تا روز قيامت بر روي پا بر خاک بايستند و خاکستر بر سر بريزند و به درگاه الهي زاري کنند و تا روز قيامت نفرين کنند کساني را که با جرمي که

به امت نمودند انان را گمراه کرده اند و از راه خدا باز داشتند و به سوي اتش کشانيدند و در معرض نارضايتي پرورد گارشان قرار دادند و ايشان را مستحق عذاب خدا

کردند . باز هم در لعنت خود  .




اسرار ال محمد (عليه السلام) ص 363

اسناد ديگر در اين کتاب نقل شده است.

محلّ نزاع

حقيقت اين است كه بين هيچ مذهبى از مذاهب اسلامى در اصل مسئله لعن اختلاف چندانى نيست و فقط برخى از افراد ساده لوح و خشك در اصل مسئله احتياط

مىورزند، ولى اكثر قريب به اتفاق، اصل جواز لعن را قبول دارند، واگر اختلافى هست در متعلق و محلّ لعن است.

همان گونه كه گفته شد، شيعه اماميه لعن را بر برخى از صحابه به كار مى برد كه منشأ فساد در جامعه عصر خود و بعد از آن تا روز قيامت شده اند، و از آن جا كه

صحابه، مورد توجه خاص و براى عموم مردم محك دين اند، شيعه اماميه ضرور مى داند كه با اعلام برائت از آنان مردم را از اين خطر بزرگ آگاه سازد، كه اين فرد يا

دسته خطر سازند، تا مردم از او و دسته و طرفدارانش دورى گزينند و در راه و عقيده اش قرار نگيرند و اين در حقيقت از مصاديق امر به معروف و نهى از منكر است.

ولى اهل سنت مى گويند: كارى به صحابه نداشته باشيد، همه را تقديس كنيد، ولو احياناً كار زشتى انجام داده اند، چون اينها واسطه فيض تشريع از طريق پيامبر

(صلى الله عليه وآله) بر ما مى باشند. ولى شيعه اماميه به اين نكته نيز توجه دارد كه با وجود امامان معصوم و رهبران الهى ـ كه مورد توجه خاص خدا و رسول بوده

اند ـ قدح و تضعيف و تبرى از برخى صحابه مشكلى ايجاد نمى شود. ما ـ همانند برخى از منصفان اهل سنت ـ عدالت كلّ صحابه را قبول نداريم، به نصّ آيات و روايات

صحيح اسلامى از طريق فريقين، برخى از صحابه كارهاى بسيار زشتى انجام دادند كه بعضى از آنها جنبه شخصى نداشته، بلكه سبب انحراف عظيم در جامعه

اسلامى شده است از همين رو لعن آنان هيچ مشكلى را به وجود نخواهد آورد. اين موضوع در بحث «عدالت صحابه» به طور مفصل بيان شده است.

11 . كنز العمال، ج1، ص146، ح720.

2 . المحجّة البيضاء، ج5، ص222.

31 . ممتحنة (60) آيه 4.





[font=Times New Roman]لعن در لغت 

راغب اصفهانى مى گويد: «لعن به معناى طرد و دور كردن با غضب است. لعن اگر از جانب خدا باشد در آخرت به معناى عقوبت و در دنيا به معناى انقطاع از قبول ر

حمت و توفيق است. واگر از انسان باشد به معناى دعا و نفرين و در خواست بر ضرر غير است».(1)

طريحى مى گويد: «لعن به معناى طرد از رحمت است».(2)

ابن اثير مى گويد: «اصل لعن به معناى طرد و دور كردن از خداست. و از خلق به معناى سبّ و نفرين است(3)

لعن در پرتو قرآن و روايات

خداوند متعال در قرآن كريم 37 بار «لعن» را با انتساب به خودش و نيز يك بار با انتساب به مردم به كار برده است. و اين حدّبه كار بردن اين واژه فى حدّ ذاته دليل بر

مشروعيت لعن از حيث اصل اوّلى است. و در قرآن هيچ موردى وجود ندارد كه ازلعن نهى شده باشد، در حالى كه از سبّ نهى شده است; آن جا كه مى فرمايد " و

َلاتَسُبُّوا الَّذينَ يَدْعُونَ مِنْ دوُنِ اللهِ فَيَسُّبُوا اللهَ عَدْواً " (4); «و شما مؤمنان به آنان كه غيرخدا را مى خوانند دشنام مدهيد تا مبادا آنان هم از روى دشمنى و جهالت

خدا را دشمنام دهند».

هم چنين با مراجعه به سنت نبوى پى مى بريم كه پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله) تعبير «لعن» و مشتقات آن را در موارد بسيارى، حتى در خصوص مسلمانان و

برخى از صحابه به كار برده است; نهى هايى كه با غضب شديد همراه بوده است; به جهت كارهاى زشتى كه از آنها صادر شده بود. با مراجعه به موسوعه هايى كه

در مورد احاديث نبوى نوشته شده پى مى بريم كه بيش از سيصد مورد پيامبر(صلى الله عليه وآله) بر ديگران لعن كرده اند.(5)

پيامبر(صلى الله عليه وآله): «خدا لعنت كند شراب، شرابخوار، ساقى، بايع و مشترى آن را)(6) و نيز فرمود: «خدا لعنت كند رشوه دهنده و رشوه گيرنده را در

قضاوت»(7) و نيز فرمود: خدا لعنت كند ربا و گيرنده و دهنده و نويسنده و شاهد... آنرا(8).

1- مفردات راغب، ص471، 3.

2- مجمع البحرين، ج6، ص309.

3- النهاية، ج 4 ص 330.

4- انعام (6) آيه 108.

5- موسوعة اطراف الحديث النبوى، ج6، ص 594 ـ 606.

6-سنن ابى داود ج 3 ص 324.

7- مسند احمد ج 2 ص 387.

8-. الجامع الصغير ج 2 ص 406.


[font=Times New Roman]
حکمت لعن وتبری
 


در روايات اسلامى به حبّ و بغض توجّه خاص شده است; چه در سطح كلىّ، آن جا كه مى فرمايد: «هل الإيمان إلاّ الحبّ و البغض(1); آيا دين غير از حبّ و بغض

است»، و چه در مورد و مصداق خاص، همانند آن كه رسول خدا(صلى الله عليه وآله) به علىّ(عليه السلام) مى فرمايد: «يا علىّ حبّك ايمان و بغضك نفاق(2) اى

على! حب تو ايمان و بغض تو نفاق است.

به چه دليل اين همه به حبّ و بغض تأكيد مى شود؟ اين سؤال را با بيان چند نكته توضيح خواهيم داد:

1 ـ مى دانيم كه حبّ و بغض دو نيروى بسيار عظيم است كه اگر در حدّ كمال در وجود انسان يافت شود، اثر بسيار عظيمى خواهد داشت; مثلا كسى كه محبّت

شخصى را به جهت آن كه مظهر همه خوبى هاست در دل داشته باشد، اين در حقيقت بيانگر عشق و محبّت او بخوبى هاست و اين عشق و محبّت نيروى بسيار

عظيمى است كه مى تواند تمام قوا را در اختيار گرفته و به سوى محبوب اصلى ـ كه همان خداوند متعال است ـ سوق دهد. و اين همان كمال و سعادت مطلوب

انسان است.

2 ـ از طرفى ديگر، بغض نيز در صورتى كه در دل انسان نسبت به يك نفر كه كاملا شقى به وجود آيد، در حقيقت در وجود انسان تمام نفرت ها جمع مى شود تا از آن

شخص بيزار شود، و اين در حقيقت بيزارى از بدى هاست و از هر چه كه انسان را از خدا دور مى كند.

3 ـ اسلام بر خلاف برخى اديان، مانند سكه دو رويى است كه به لحاظ ضرورت اجتماعى به هر دو امر مهمّ (تولّى و تبرّى) سفارش كرده است. انسان نمى تواند خوب

و بد و يا مظهر خوبى ها و بدى ها، را با هم دوست داشته باشد، زيرا دو امرِ متضادند.

4 ـ روان شناسان نيز بر اين امر مهم تأكيد دارند كه بهترين راه (عمومى و خصوصى) براى تشوق مردم به حقّ و حقيقت و دورى از فساد و بدى ها ارائه الگوهايى

كامل از هر دو طرف است، كه از حيث ادبى و هنرى و روانى اثر بسيارى در جامعه مى تواند داشته باشد.

5 ـ حبّ و بغض تنها در قلب نمى ماند، بلكه ظهور و بروز دارد و مادامى كه با منع شرعى و عقلى مزاحمت نكند اشكالى ندارد، بلكه رجحان هم دارد. اين مطلب از

حيث روانى نيز قابل تأمل است، زيرا ابراز و اظهار يك مطلب سبب تلقين در نفس انسان و ملكه شدن آن مى شود. از همين رو ابراز تبرّى و تولّى در ساختن شالوده

روحى انسان بسيار مؤثر است.

6 ـ تبرّى و تولّى و لعن كردن در حقيقت شعار دادن و اعلان خطر و بشارت است; اعلان خطر است به مردم كه اى مردم! مواظب باشيد دشمنانى در كمين بوده و

هستند تا دين شما را ضايع كرده و شما را از مسير مستقيم منحرف سازند، از آنان پيروى نكنيد. اعلان بشارت است به مردم در اين كه: ما الگوهايى بسيار كامل و

خوب داريم كه اگر دنبال آنها رفته و از آنان پيروى كنيد، قطعاً به حقّ و حقيقت و لقاى الهى خواهيد رسيد و اين در حقيقت از مصاديق امر به معروف و نهى از منكر

اجتماعى است

7 ـ اصحاب پيامبر(صلى الله عليه وآله) از جهاتى مورد توجه خاص مسلمانان اند، زيرا آنان كسانى اند كه آن حضرت را درك كرده و از او سخن شنيده و سيره عملى اش

را مشاهده نموده اند. از طرفى، به جهت فداكارى هايى كه برخى از آنان در راه حفظ و گسترش اسلام داشته اند قابل تقديرند; از همين رو مسلمانان توجه خاص به

آنان دارند. از سوى ديگر، كسانى كه سدّ راه پيشرفت واقعى اسلام بودند و باعث انحراف در جامعه اسلامى مى شدند، بزرگ ترين ضربه را به اسلام و مسلمانان

زده اند، به همين علت است كه الگوهاى خوب و بد از ميان صحابه انتخاب مى شود.

1- كافى، ج2، ص125، ح5; بحار الانوار، ج66، ص241، ح16.

2-معانى الأخبار، ص206; بحار الانوار ج30، ص42، ح13.

با اين وصف، به اين نتيجه مى رسيم كه مسئله تولّى و تبرّى و لعن از ضروريات اجتماعى و از راه هاى سوق دادن مردم به حقّ و حقيقت و دورى از فساد و تباهى

است. آرى، آنچه در باب لعن از آن نهى شده اين است كه لعن ذكر دائمى انسان باشد، همان گونه كه در روايات به صيغه مبالغه از آن نهى شده است. در مصادر

حديثى عامه از پيامبر(صلى الله عليه وآله) وارد است كه مؤمن، لعّان ـ يعنى بسيار لعن كند ـ نيست.(1) ولى مرحوم فيض كاشانى آن را به لحاظ كمّى وعددى گرفته

و حديث را اين گونه معنا كرده است: «مؤمن نبايد همه را لعنت كند، ولى از لعن مستحقان جلوگيرى نكرده است، وگرنه مى فرمود: «لاتكونوا لاعنين» زيرا بين اين دو

تعبير فرقى است كه صاحبان ادب مى فهمند.(2)

چگونه ممكن است كسى تبرّى را از مستحقّ آن مضايقه كند، در حالى كه خداوند متعال مى فرمايد: " قَدْ كَانَتْ لَكُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فِي إِبْرَاهِيمَ وَالَّذِينَ مَعَهُ إِذْ قَالُوا

لِقَوْمِهِمْ إِنَّا بُرَآءُ مِنْكُمْ وَمِمَّا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللهِ كَفَرْنَا بِكُمْ وَبَدَا بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمْ الْعَدَاوَةُ وَالْبَغْضَاءُ أَبَداً " (3); «براى شما مؤمنان بسيار پسنديده و نيكوست كه به ابراهيم و

اصحابش اقتدا كنيد كه آنان به قوم خود گفتند: ما از شما و بت هاى شما كه به جاى خدا مى پرستيد به كلّى بيزاريم. ما مخالف و منكر شماييم و هميشه ميان ما و

شما كينه و دشمنى خواهد بود».


[font=Times New Roman]مصاديق لعن در قرآن كريم 

با مراجعه به قرآن كريم پى مى بريم كه خداوند متعال لعن را در چهار مورد به كار برده است:

1 ـ در مورد ابليس; آن جا كه مى فرمايد: " وَإنَّ عَلَيْكَ لَعْنَتى إِلى يَوْمِ الدِّينِ " (1); «وهمانا لعنت من برتوست تا روز جزا».

2 ـ در مورد عموم كافرين; آن جا كه مى فرمايد: " إنَّ اللهَ لَعَنَ الْكافِرينَ وَأَعَدَّ لَهُمْ سَعيراً " ;(2) «همانا خداوند لعنت كرده كافران را و براى آنان جهنم را آماده نموده

است».

3 ـ در مورد اهل كتاب به طور عموم و يهود به طور خصوص; آن جا كه مى فرمايد: " لُعِنَ الَّذينَ كَفَرُوا مِنْ بَنى إِسْرائِيلَ عَلى لِسانِ داوُدَ وَعيسَى بْنِ مَرْيَمَ " ،(3) «لعنت

شدند كسانى كه از بنى اسرائيل كافر شدند، به زبان داود و عيسى بن مريم».

4 ـ مواردى كه لعنت بر عنوان عامّى وارد شده، كه قابل انطباق با مسلمين است; مثال:

الف) عنوان ظالمين: " ألا لَعْنَةُ اللهِ عَلَى الظّالِمينَ " ;(4) «آگاه باش لعنت خدا بر ظالمان است».

ب) عنوان كاذبين: " وَالْخامِسَةُ أنَّ لَعْنَةَ اللهِ عَلَيهِ إنْ كانَ مِنَ الْكاذِبينَ " ،(5) «و بار پنجم قسم ياد كند كه لعنت خدا بر او باد اگر از دروغ گويان باشد».

ج)عنوان ايذاى رسول صلى الله عليه وآله: وَالَّذينَ يُؤْذوُنَ اللهَ وَرسُولَهُ لَعَنَهُمَ اللهُ فِي الدُّنْيا وَالآخِرَةِ ;(6) وكسانى كه خدا و رسول را اذيت مى كنند خداوند آنان را در دنيا

و آخرت مشمول لعنت خود قرار داده است.

د) عنوان رمى محصنات به زنا: " إِنَّ الَّذينَ يَرْمُونَ الْمُحْصَناتِ الْغافِلاتِ الْمُؤْمِناتِ لُعِنُوا فِى الدُّنْيا وَالآخِرَةِ " ((7) «كسانى كه به زنان با ايمان و پاك دامن بى خبر از كار بد

تهمت بستند محققاً در دنيا و آخرت ملعون شدند».

هـ ) عنوان قتل مؤمن: " وَمَنْ يَقْتُلْ مُؤمِناً مُتَعَمِّداً فَجززاءُهُ جَهَنَّمُ خالِداً فيها وَغَضَبَ اللهُ عَلَيْهِ وَلَعَنَهُ وَأَعَدَّ لَهُ عَذابَاً عَظيماً " (8); «وهركس مؤمنى را به عمد بكشد

مجازاتش آتش جهنم است كه در آن جاويد معذب خواهد بود. خدا بر او خشم و لعنت كند، و عذابى بسيار شديد برايش مهّيا سازد».

و) عنوان نفاق: " وَعَدَ اللهُ الْمُنافِقينَ وَالْمُنافِقاتِ وَالْكُفّارَ نارَ جَهَنَّمَ خالِدينَ فِيها هِىَ حَسْبُهُمْ وَلَعَنَهُمُ اللهُ وَلَهُمْ عَذابٌ مُقيمٌ " (9)«خدا مرد و زن از منافقان و كافران را

وعده آتش دوزخ و خلود در آن داده، همان دوزخ براى كيفر آنان كافى است، و خدا آنان را لعن كرده و براى آنان عذاب ابدى است».

ز) عنوان فساد و قطع رحم: " فَهَلْ عَسَيْتُمْ إِنْ تَوَلَّيْتُمْ أَنْ تُفْسِدُوا فِي الاَْرْضِ وَتُقَطِّعُوا أَرْحَامَكُمْ أُوْلَئِكَ الَّذِينَ لَعَنَهُمْ اللهُ فَأَصَمَّهُمْ وَأَعْمَى أَبْصَارَهُمْ (10) «شما منافقان

اگر از فرمان خدا و طاعت روى برگردانيد يا در زمين فساد و قطع رحم كنيد باز هم اميد داريد؟ اينان همين منافقانند كه خدا آنان را لعن كرده و گوش و چشمشان را كور

گردانيد.

1- ص(38) آيه78

2- احزاب (33) آيه 64.

3- مائده (5) آيه 78.

4- هود (11) آيه 18.

5- نور (24) آيه 7.

[font=Times New Roman]تصريح قرآن و سنت به لعن برخى از صحابه 

قبلا اشاره شد كه قرآن كريم لعن را در چهار محور به كار برده است كه قسمت چهارم از آن مورد نظر ماست، كه با اطلاق لعن بر مورد عام شامل برخى از صحابه نيز

شده است، و حتى در برخى از موارد شخص صحابى لعن شده است; از آن جمله اين آيه شريفه است: " وَإِذْ قُلْنَا لَكَ إِنَّ رَبَّكَ أَحَاطَ بِالنَّاسِ وَمَا جَعَلْنَا الرُّؤْيَا الَّتِي أَرَيْنَاكَ إ

ِلاَّ فِتْنَةً لِلنَّاسِ وَالشَّجَرَةَ الْمَلْعُونَةَ فِي الْقُرْآنِ وَنُخَوِّفُهُمْ فَمَا يَزِيدُهُمْ إِلاَّ طُغْيَاناً كَبِيراً " (1); «اى رسول ما به ياد آور وقتى را كه به تو گفتيم خدا البته به همه افعال و افكار

مردم محيط است و ما رؤيائى كه به تو ارائه داديم جز براى آزمايش و امتحان مردم نبود، و درختى كه به لعن در قرآن ياد شده و ما به ذكر اين آيات عظيم آنان را مى

ترسانيم و لكن بر آنان طغيان و كفر و افكار شديد چيزى نيفزايد».

مفسران در ذيل اين آيه مى گويند: مراد از شجره ملعونه در قرآن، شجره و اصل و نسب حكم بن ابى العاص است و مقصود از خواب و رؤيا، رؤيايى است كه پيامبر

(صلى الله عليه وآله) در خواب ديدند كه فرزندان مروان بن حكم يكى پس از ديگرى بر منبرش مى نشينند».(2)

هم چنين پيامبر (صلى الله عليه وآله) در موارد زيادى برخى از صحابه را لعن كرده كه از مشهورترين آنها حكم بن ابى العاص، و هر كس در صلب او است. پيامبر(صلى

الله عليه وآله) فرمود: «واى بر امّت من از آنچه در صلب اوست».(3)

نصر بن مزاحم منقرى به سند خود از براء بن عازب نقل مى كند: روزى ابوسفيان با فرزندش بر پيامبر(صلى الله عليه وآله) وارد شد، حضرت فرمود: «بارخدايا! لعنت

فرست بر تابع و متبوع(4) يعنى بر معاويه و ابوسفيان.


لعن نه سبّ


آنچه را كه مورد بحث قرار داده و جواز و رجحانش را ثابت كرديم، لعن و نفرين بود نه سبّ، زيرا بين اين دو واژه فرق است. سبّ در لغت به معناى شتم و دشنام آمده

است.(1) طريحى مى گويد: شتم آن است كه توصيف كنى چيزى را به صفتى كه در آن نقص است.(2)

اسلام نه تنها اجازه لعن و نفرين را داده است، بلكه آن را امر راجح مى داند ولى از سبّ و شتم نهى كرده است; خداوند متعال مى فرمايد: " وَلاَ تَسُبُّوا الَّذِينَ يَدْعُونَ

مِنْ دُونِ اللهِ فَيَسُبُّوا اللهَ عَدْواً بِغَيْرِ عِلْم... " (3); «و شما مؤمنان بر آنان كه غير خدا را مى خوانند دشنام مدهيد تا مبادا آنها هم از روى دشمنى و جهالت خدا را

دشنام دهند». ممكن است نهى از سبّ را به صورت مواجهه با كفار و بت پرستان حمل نماييم، اما در صورتى كه مخفيانه يا نزد مسلمانان باشد اشكالى ندارد; زيرا در

اين صورت سبّ باعث نمى شود كه آنان نيز، سبّ را در مورد خداوند متعال به كار برند.

هنگامى كه امير المؤمنين (عليه السلام) شنيد كه عمرو بن حمق و حجر بن عدى اهل شام را در جنگ صفين سبّ مى كنند، آنان را از اين عمل باز داشت و

فرمود: «من بر شما كراهت دارم كه بسيار سبّ كننده باشيد، ولى اگر اعمال آنان را توصيف كرده و احوال آنها را به مردم گوشزد كنيد بهتر است...»(4)

1 . النهايه، ج4، ص330، صحاح اللغه، ج1، ص144; لسان العرب، ج1، ص455 و مجمع البحرين، ج2، ص80.

2 . مجمع البحرين، ج6، ص98.

3 . انعام (6) آيه 108.

4 . نهج البلاغه، ج2، ص211، كلام 201; الاخبار الطوال، ص165 و تذكرة الخواص، ص154.





[font=Times New Roman] ابو حمزه ثمالي گفت:امام زين العابدين (ع) فرمودند:هرکس صحبگاه يک مرتبه جبت وطاغوت را لعنت کند

خداوند درنامه عمل او هفتاد ميليون حسنه ثبت ميکندوهفتاد ميليون گناه او را محو ميکندوهفتاد ميليون درجه به او مي افزايد وهرکس شامگاه يک مرتبه چنين

لعنتي را بنمايد ،خداوند همين ثواب را به او عنايت ميکند.ابو حمزه گفت :حضرت زين العابدين (ع) از دنيا رفت،من خدمت امام باقر (ع) رسيدم عرض کردم از پدرتان

حديثي شنيدم وحديث را نقل کردم.امام فرمود آري ابوحمزه ،هرکس آندو را هر صبحگاه يک لعنت کند گناهي در آن روز بر او ننويسند وهرکس در شب لعنت کند در آن

شب ننويسند تا صبح شود،امام باقر (ع)از دنيا رفت ،خدمت حضرت امام صادق (ع)رسيدم وگفتم روايتي از جدتان وپدرتان شنيده ام،حديث را خواندم.امام صادق(ع)

فرمودند صحيح است،يک واقعيت است.آنگاه اضافه کردند،خداوندهزار هزار درجه براو مي افزايد وفرمودند خداوند واسع کريم است.



اللهم العن الجبت والطاغوت :razz:
 
 
Commander
Commander
پست: 2218
تاریخ عضویت: جمعه ۲۰ بهمن ۱۳۸۵, ۱۰:۰۱ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 3085 بار
سپاس‌های دریافتی: 5884 بار
تماس:

پست توسط محمد علي »

به نام خدا

با سلام خدمت دوست گرامي و سپاس فراوان از ايجاد چنين بحث مفيد و جامعي ، اميدوارم ادامه دار باشد و ساير دوستان نيز

مطالب و مويدات قرآني و حديثي كه مي يابند را به مرور در اين تاپيك درج كنند تا هميشه به روز باشد و موجب فرهنگ سازي در اين زمينه خطير شود .

در ادامه ي ادله قرآني ، مطالب دوست عزيزم پاسخ جو رو هم (كه در تاپيك مجزايي بود)در اين زمينه نقل قول مي كنم ، تا در اين تاپيك مجموعه اي خوبي درست بشه :

پاسخ جو نوشته شده:
مسئله بعدي اين است که لعن در معناي اصطلاحي ، يعني دعا کردن براي اينکه خداوند رحمت خود را از کسي بردارد .

و اين اعتقاد مربوط به دين اسلام است و ربطي به مذهب خاصي ندارد :

سوره بقره آيه 159 :

إِنَّ الَّذِينَ يَكْتُمُونَ مَا أَنزَلْنَا مِنَ الْبَيِّنَاتِ وَالْهُدَى مِن بَعْدِ مَا بَيَّنَّاهُ لِلنَّاسِ فِي الْكِتَابِ أُولَـئِكَ يَلعَنُهُمُ اللّهُ وَيَلْعَنُهُمُ اللَّاعِنُونَ (159)

كسانى كه دلايل روشن، و وسيله هدايتى را كه نازل كرده‏ايم، بعد از آنكه در كتاب براى مردم بيان نموديم، كتمان كنند، خدا آنها را لعنت مى‏كند;

و همه لعن‏كنندگان نيز، آنها را لعن مى‏كنند; (159)


پس يک گروه از کساني که مستحق لعن خداوند و همه لعنت کنندگان هستند ، کساني هستند که حقايق کتاب و بيان (شرح و توضيح کتاب) را کتمان و جلوي نشر آن را گرفتند .

در بين همه مذاهب اسلامي مورد اتفاق است که خلفاي سه گانه ، جلوي نشر حديث پيامبر(ص) و تفسير قرآن را گرفتند .

براي اطلاع بيشتر مراجعه کنيد به تاپيک زير :

 سرگذشت حدیث پیامبر (ص) 


آیه بعدی در

سوره احزاب آيه 57 :

إِنَّ الَّذِينَ يُؤْذُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ وَأَعَدَّ لَهُمْ عَذَاباً مُّهِيناً (57)

آنها كه خدا و پيامبرش را آزار مى‏دهند، خداوند آنان را از رحمت خود در دنيا و آخرت دور ساخته، و براى آنها عذاب خواركننده‏اى آماده كرده است. (57)


آزار خدا و پیامبر هم یکی دیگر از مصادیق ملعون شدن است . به تصریح معتبر ترین کتاب حدیثی اهل سنت صحیح بخاری پیامبر فرمودند :

فاطمه (س) پاره تن من است ، هر کس او را بیازارد مرا آزرده و هر کس مرا بیازارد خدا را آزده است .

در جای دیگری از همین کتاب آمده که حضرت فاطمه (س) وفات یافتند در حالیکه بر ابوبکر وعمر غضبناک بودند .

پس غضب او ، غضب پیامبر و خداست . پس آن دو نفر نیز به جهت آزردن او موجب این آیه شدند و مورد لعن خداوند .

در تمام زندگی پیامبر هم ببینید این دو نفر چقدر خود پیامبر را با زخم زبان هایشان و نافرمانی هایشان آزردند و رنج دادند !

 آیات مربوط به لعن و شرایط ملعونین در قرآن بیش از چهل آیه است . و لذا لعن یک حقیقت بلاشک در آیین توحیدی اسلام است .  


لذا اگر زیارت عاشورایی هم وجود نداشت ، باز براساس همین آیات قرآنی وشواهد متقن تاریخی ، چنین افرادی را مورد لعن قرار می دادیم .


در خانه اگر کس است ، یک حرف بس است ! :razz:


كه در اين دو آيه هم مصاديق دقيق مورد لعن را مشخص مي كند و هم استمرار لعن آنها تا روز قيامت ، هم توسط خدا و هم توسط لعن كنندگان .

يعني تاييدي است بر عمل لعن كنندگان و خدايي دانستن عمل ايشان .


موفق و سربلند باشيد :razz:
[External Link Removed for Guests]

 
[External Link Removed for Guests] 
Bronze
Bronze
پست: 270
تاریخ عضویت: سه‌شنبه ۲۹ مرداد ۱۳۸۷, ۶:۲۲ ب.ظ
محل اقامت: کره زمین
سپاس‌های ارسالی: 194 بار
سپاس‌های دریافتی: 797 بار
تماس:

<<دعاي عظيم الشان صنمي قريش>>

پست توسط پرستوی-مهاجر »

 [font=Times New Roman]بسم رب المهدی  


 [font=Times New Roman]«دعای عظیم الشّأن صَنَمَی قریش»  

در کتاب بحارالأنوار جلد ۸۵، صفحه ۲۴۰ از مصباح کفعمی نقل شده است که دعای صنمی قریش دعائی عظیم الشأن و بلند منزلت است و از اسرار مشلکه و بهترین

اذکار است.شیخ بزرگوار تقیّ الدین ابراهیم عامِلی کفعمی در حاشیه کتاب شریف «المصباح» می فرماید:این دعائی است عظیم الشّأن و رفیع المنزلة که ابن عبّاس

آن را از مولای ما امیرالمؤمنین(علیه السلام) روایت نموده است، و این دعاء از غوامض اسرار و کرائم اوراد امیرالمؤمنین(علیه السلام) است که آن حضرت در روز و

شب و وقت سحر بدان مواظبت می فرمودند، و آن را در قنوت نماز می خواندند و می فرمودند: کسی که این دعا را بخواند همانند کسی است که در خدمت رسول

خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) در جنگ بدر، اُحد، و حُنَین یک میلیون تیر به سوی دشمن افکنده باشد.متن کامل دعای شریف با ترجمه آن این است:


 ‌أللَّهُـمَّ صَـلِّ عَـلی مُـحَمَّـدٍ وَ آلِ مُحَـمَّـدٍ‌ أللَّهُمَّ العَـن صَنَمي

خداوندا درود بفرست بر محمّد و آل محمّد(صلی الله علیه وآله وسلم) و لعـنت کن دو بـت

قُرَیشٍ وَجِبتَیهَا وَ طاغُـوتَیها وَ إفکَـیها وابنَـتَیهِمَا اللَّذَینِ

قریش(ابوبکر و عمر) و دو مشرک آنرا، و دو سرکرده ضلالت را، و آن دو دروغ پرداز را،

دختر آنان (عایشه و حفصه) را،

خالَفا أمرَکَ وَ أنکَرا وَحـیَکَ وَ جَـحَدا إنعـامَکَ وَ عَـصَیا

آن دو نفری که فرمانت را زیر پا نـهادند، و وحی تو را نپـذیـرفتند، و نعـمت رسولت را

انکار کردند، و نافرمانی

رَسِولَکَ وَ قَـلَّبا دینَکَ وَ حَرَّفا کِتابَکَ وَ عَـطَّلا أحکامَکَ

پیامبرت را کردند، و دینت را واژگون نمودند، و قـرآنـت را تحـریف کردند، و احکام تو را

بی ثمر گذاردند

وَ أبطَلا فَـرائِضَکَ وَ اَلحَدا في آیاتِکَ وَعـادَیا اَولِیائِکَ وَ

و تـباه کردند احـکام واجـب تو را، و از درستیزگی با آیاتت برآمدند، و دشمنی کردند

با دوستانت

والَیا أعدائَکَ وَخَرَّبا بِلادَکَ وَأفـسَداعِبادَکَ.‌أللَّهُمَّ العَـنهُما

و دوستی کردنـد با دشمـنانـت، و شهـرهـای تو را ویـران ساخـتند، و بـندگانت را به

فساد کشاندند، خدایا لعنت کن آن دو

وَأتباعَـهُما وَاَولِیآءَهُما وَاَشیاعَهُما ومُحِبّیهِما فَـقَـد أخرَبا

و پیروانشان و یارانشان و گرویدگان به آندو و دوستانشان را،زیرا آندو ویران ساختند

بَیتَ الـنـُّبـُوَّةِ وَرَدَما بابَهُ وَنَقَـضا سَقـفَهُ وَ ألحَـقا سَـمـآئَهُ

خانه وحی را، و در آن را کاملاً بستند، و شکست سقف آن را، و آنرا زیر و رو کردند،

بِأرضِهِ وَعالِیهُ بِسافِـلِهِ وَ ظاهِرَهُ بِباطِـنِهِ وَأستَاصَلا أهلَهُ

و بالا و پایین آن را یکی کردند، و ظاهـر و باطنش را ویران کردند، و اهـل آن را از بیخ

برانداختند

وَ أبادا أنصارَهُ وَ قَتَلا أطفالَهُ وَ أخلَیا مِنبَرَهُ مِن وَصِیِّهِ وَ

و یاوران آن را هلاک کردند، و کودکانـشان را کشتند، و منبر نبوت را از وصیّ نبی و

وارِثَ عِلمِهِ وَجَحَدا إمامَتَهُ وَأشرَکا بِرَبِّهِما فَعَـظِّم ذَنبَهُما

وارث پـیـامبر، تـهی کردند، و انـکـار کردند امـامت وصیّ پیامبر را، و مـشرک به خدا

شدند، پس خدایا گناه آن دو را بزرگ شمار

وَ خَلِّدهُـما في سَقَرٍ وَ ما أدراکَ ما سَقَـرٍ لاتُبقي وَ لاتَذَر.

و برای همیشه در جهنم سقر جایشان بده، جهنمی که بندگان نمی توانند شدت

عذابش را درک کنند، جهنمی که نه چیزی را باقی میگذارد و نه رها میسازد.

أللَّهُمَّ العَـنهُم بِعَـدَدِ کُلِّ مُنکَرٍ أتَوهُ وَ حَقٍّ أخفَـوهُ وَ مِـنـبَرٍ

خدایا آن دو و پیروانشان را به عـدد هـر کار نـاروایی که انجام دادند لـعنـت کن، و به

عدد هر حقی که مخفی داشتند، و هر منبری که


َلَوهُ وَ مُؤمِنٍ أرجَوهُ وَ مُنافِقٍ وَلَّوهُ وَ وَلِّيٍ آذَوهُ وَطَـریدٍ

به ظلـم بر آن بالا رفتند، و هر مـؤمنی که تبعیدش کردند، و هر مـنـافقی که به کار

گماردند، و هر دوست خدا که آزردند، و هر تبعید شده ای که

آوَوهُ وَ صادِقٍ طَـرَدُوهُ وَ کافِـرٍ نَصَـرُوهُ وَ إمامٍ قَهَـرُوهُ وَ

پناهش دادند، و هر راستـگویی که راندند، و هر کـافری که یـاری کردنـد، و هـر امام

بر حقی که مقهورش کردند

فَرضٍ غَـیَّرُوهُ وَ أثَرٍ أنکَرُوهُ وَ شَرٍّ آثَرُوهُ وَ دَمٍ أراقـُوهُ وَ

هر واجبی که آن را تـغیـیر دادند، و هـر دلیلی که انکـارش کردنـد، و هـر امر زشتی

که اختیار کردند، و خون هایی که به ناحق ریختند و

خَبرٍ بَدَّلُوهُ وَ کُفـرٍ نَصَبوه وَ إرثٍ غَصَبُوه وفَيءٍ اقتَطَعُوهُ

هر کار نیکی که آن را عوض کردند، و هر کـفـری که به پا داشتند، و هر ارثـی که به

زور گرفتند، و هر غنیمتی که به ناحقّ ملک خود ساختند

وَ سُحتٍ أکَلُوهُ وَ خُمسٍ أستَحَلُّوهُ وَ باطِلٍ أسَّسُوهُ وَ جَورٍ

و هر مال حـرامـی که خوردند، و هـر خمسی که برای غـیر اهـلش حـلال شمردند،

و هر خلاف واقعی که اساس آن را نهادند، و هر ستمی که

بَسَطُـوهُ وَ نِـفاقٍ أسَرُّوهُ وَغَـدرٍ أضمَرُوهُ وَ ظُـلمٍ نَشَـرُوهُ

گسترش دادند، و هر نـفـاقی که پنهان داشتند، و هر نیرنگی که انجـامش را به دل

گرفتند، و هر ستمی که آن را پراکندند

وَ وَعدٍ أخلَفُـوهُ وَ أمانٍ خانُـوه وَ عَهـدٍ نـَقَـضُـوهُ وَ حَـلالٍ

و وعده هایی که بدان وفا نکردند، و امان دادنی که خیانت کردند، و پیمان هایی که

شکستند، و حلال هایی که

حَرَّمُوهُ وَحَرامٍ أحَلُّوهُ وَ بَطنٍ فَتَّقُوهُ جَنینٍ أسقَطُوهُ وَضِلعٍ

تحریم نمودند، و حرام هایی که حـلال کردند، و پهـلوهایی که شکافتند، و جـنـینی

که سبب سقط آن شدند و استخوانی که

دَقُّوهُ وَ صَکٍّ مَزَّقُـوهُ وَ شَملٍ بَدَّدُوهُ وَعَـزیزٍ أذَلُّوهُ وَ ذَلیلٍ

شکستند، و هر سندی که آن را دریدند، و هر اجتماعی که پـراکندند، و هر عـزیـزی

که خوارش کردند، و هر خواری که


أعَزُّوهُ وَ حَقٍّ مَنَعُـوهُ وَ کِذبٍ دَلَّسُوهُ وَ حُکمٍ قَلَّبُوهُ وَ إمامٍ

عـزت بخـشیـدند، و هر حـقی کـه از صـاحبانش باز داشتند، و هر دروغـی که آن را

راست جلوه دادند، و هر حکمی که آن را وارونه کردند، و هر امامی که

خالَفُوهُ.أللّهُمَّ العَـنهُم بِکُلِّ آیَةٍ حَرَّفُـوها وَ فَریضَةٍ تَرَکُوها

مخالـفـتش کردند، خدایا لـعـنـت کن آنان را به عـدد هـر آیه ای که آن را تغییر دادند،

و هر واجبی که آن را ترک کردند

سُنَّةٍ غَیَّرُوها وَ رُسُومٍ مَنَعُـوها وَ أحکامٍ عَطَّلُوها وَ بَیعَةٍ

و هـر روش پـسندیده ای که تغیـیرش دادند، و نشـانه های روشنی که جلـوگیـرش

شدند، و احکامی که بی نتیجه گردانیدند، و هر بیعتی که

نَکَـثـُوها وَ دَعـوَی أبطَــلُوها وَ بَـیـِّنَةٍ أنکَـرُوها وَ حـیـلَةٍ

آن را شکستند،و هر ادعای حقی که آن را نپذیرفتند، و هر شـاهد عادلی که انکار

آن کردند، و هر نیرنگی که

أحـدَثـُوها وَ خِـیانَةٍ أورَدُوها وَ عَـقـَبَةٍ إرتَـقُـوهـا وَ دِبابٍ

آن را اخـتـراع کردند، و هر خیـانـتی که وارد دیـن کردند، و هر گردنه ای که بالای آن

رفتند(برای کشتن پیامبر"ص") و مشک های خشکی که

دَحرَجُوها وَأزیافٍ لَزِمُوها وَ شَهـاداتٍ کَتَمُـوها وَ وَصِـیَّةٍ

آن را غلطاندند، و هر تـقلبی که مـقیّد به او بودند، و هـر امـری که شاهد آن بودند،

و هر وصیتی که

ضَیَّعُوها.أللّهُمَّ العَنهُما في مَکنُونِ السِّرِ وَ ظاهِرِ العَلانِیَةِ

آن را تضییع نمودند. خـدایـا لـعنـت کن آن دو (عـمر و ابوبکر"لعنة الله علیهما") را در

پنهان نهان و آشکار ظاهر

لَعـناً کَثـیـراً أبَـداً دائـماً دآئِـباً سَرمَـداً لا إنقِـطاعَ لِأمَـدِهِ وَ

لعنتی زیاد، پیوسته، مدام، بی ابتدا و بی انتها، لعنتی که زمانـش پایانی ندارد و

لا نَـفـادَ لـِعَـدَدِهِ لَعــناً یَغـدُو أوَّلُهُ وَ لایـَرُوحُ آخِـرُهُ لَهُم وَ

عددش را انتـهـایی نیست، لـعـنـتی که آغـازش را صـبحی باشد ولی انجامـش را

شبی نباشد، لعنت تو باد بر آنان و

لِأعـوانِهِم وَ أنصارِهِم وَ مُحِبّیهُم وَ مُوالیهِم وَ المُسَّلَمینَ

یارانـشان و مـدد کـارانشـان و دوسـتـانـشان و مـرتـبطین با آنان و کسانی که خود

را در اختیار آنان گذاشته اند

لَهُـم وَ المـآئِلـینَ إلَـیهِـم وَ النَّـاهِـضـیـنَ بِـاحـتِجـاجِهِـم وَ

و به آنان مـایـلنـد، و کـسـانی که ادعــاهـای بی اسـاس آنــان را عَــلَــم کـردنـد، و

الـمُــقـتـَدیـنَ بِکَـلامـِهـِـم وَ الـمُــصــَدِّقـیـنَ بِـأحکـامِـهِـم.

پـیـروی کـردنـد از سخـنـان آنان، و قــضـاوت هــای بـاطـل آنـان را تـصـدیق نـمـودند.



ثُمَّ قُل أربَعَ مَرّاتٍ:

سپس چـهـار مـرتـبـه بگو:

ألـلـّهُـمَّ عَــذِّبـهُـم عَــذابـاً یَـسـتَـغـیـثُ مـِنـهُ أهـلُ الـنّـارِ.

آمینَ رَبَّ العالَمینَ.

خداوندا عذاب فرما آنانرا،عذابی که استغاثه وفریاد اهل آتش ازآن عذاب بلندست.

آمین رب العالمین.
  ان شاالله تفسیر این دعا را نیز در ادامه خواهم آورد .

باید اول با لعن خباثت ایندو ملعون که گناه بشر از اولین تا آخرین به پای ایندو و پیروانشان نوشته می شود را از زندگی خود خارج کنید و بعد با صلوات بر پیامبر عظیم

الشان حضرت محمد(ص) و خاندان پاکش رحمت را وارد زنگی خود کنیم.
 :razz:
یادتان باشد اگر همچو پرستو رفتیم

خانه مادری ما همه بیت الزهراست

یادتان باشد اگر تنگی دل غوغا کرد

مهدی فاطمه را یاد کنید او تنهاست
Bronze
Bronze
پست: 270
تاریخ عضویت: سه‌شنبه ۲۹ مرداد ۱۳۸۷, ۶:۲۲ ب.ظ
محل اقامت: کره زمین
سپاس‌های ارسالی: 194 بار
سپاس‌های دریافتی: 797 بار
تماس:

"تفسير دعاي عظيم الشان صنمي قريش"

پست توسط پرستوی-مهاجر »

 [font=Times New Roman]بسم رب المهدی  


 [font=Times New Roman]



در مستدرک الوسائل :

از شيخ ابراهيم کفعمي در بلدالامين و جنه الامان .از عبدالله بن عباس از



اميرالمومنين عليه السلام نقل شده است که: امير المومنين در قنوت نماز



خويش دعاي صنمي قريش را مي خواند ند و مي فرمود هرکس که اين دعا را



بخواند مثل کسي است که با پيامبر در جنگ بدر و احد هزارهزار تير پرتاب



کرده است.



و در بحار الانوار ذکر شده که :

دعاي صنمي قريش دربين شيعه مشهور است . و کفعمي از ابن عباس نقل



کرده که اميرالمومنين عليه السلام در قنوت نماز خويش ان را مي خوانده.



و در جاي ديگر از بحار امده که: منظور از صنمي قريش ابابکر ملعون و عمر



لعنت الله عليه است.



بحارالأنوار ج : 82 ص : 262
  


 
تفسير دعاي صنمي قريش از زبان ابراهيم ابن علي عاملي کفعمي



کفعمي رحمه الله عليه ذکر کرده که: اين دعا (صنمي قريش ) از پوشيده ترين اسرار واز پر

فضيلت ترين اذکار است. امير المومنين در شب و روز و دروقت سحر بر اين دعا مواظبت

داشت.

*”اللهم العن صنمی قریش و جبتیها و طاغوتیهما و ابنتیهما.“که منظور از دوصنم قریش و دو جبت

طاغوت ابوبکر و عمر پدر زنان پیامبر منظور از ابنتیهما عایشه وحصفه همسران پیامبر صلی الله علیه

وسلم هستند.

و ضميربکار رفته درجبتيها و طاغوتيها و افکيها به کلمه قريش بر ميگردد.

و هرکس انها را جبتيهما و طاغوتيهما و افکيهما به منظور مثني (دوتا) بخواند درست

نيست و اشتباه مي خواند زيرا اگر ضمير در لغت به جبتي الصنمين و طاغوتيهما و افکيهما

برگردد درست نيست زيرا اين منظور اميرالمومنين نمي باشد و منظور و مراد ايشان لعن دو

بت قريش (ابا بکر و عمر لعنت الله عليهم ) است.و از اينکه ان دو بت رابه جبت وطاغوت

و افک وصف کرده به جهت بسياري فسادشان و زياد بودن عناد و لجبازي و دشمنيشان

بوده است. و اشاره به باطل کردن واجبات اللهي و جلوگيري کردن از اجراي احکام رسول

خدا( صلي الله عليه و اله و سلم )و ان دو بت خود فحشا و منکر مي باشند . و شارح اين دعا

اسعد ابن عبدالقاهر در کتاب( رشح البلاء ) در شرح اين دعا مي گويد :

دو بت ملعون(ابا بکر و عمر) همان فحشا و منکر هستند واينکه اميرالمومنين عليه السلام

انها را به جبت و طاغوت تشبيه کرده به خاطر دو دليل است . يکي اينکه منافقين در اوامر و

نواهي و دستورات غير مشروعه از ان دو تبعيت مي کنند . و از اين جهت برائت از انها

واجب است که خداوند تعالي فرموده:

(فَمَنْ يَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَ يُؤْمِنْ بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقى‏...بقره ايه256)

و دردعا جايي که فرموده :اللذين خالفا امرک اشاره به ايه قران دارد (يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا

أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ..... .نساء ايه 59)

پس ان دو مخالفت کردند با خدا و رسولش در باب وصي و جانشين پيامبر بعد از اينکه نص

خدا و رسولش را در اين موضوع شنيد ند.و در اين راه گمراه شدند و گمراه کردند و هلاک

شدند و هلاک کردند. و منظوراز انکرا وحيک در دعا اشاره به انکار سخن خداوند متعال

دارد : (بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْکَ مِنْ رَبِّکَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ. مائده ايه 67) و

منظور از جحدا انعامک اشاره به اين دارد که خداوند متعال حضرت محمد (صلي الله عليه و

اله و سلم ) را مبعوث گردانيد تا رحمة للعالمين باشد و اوامر ايشان را تبعيت کنند و از

نواهي ايشان دور شوند . پس اگر از انجام احکام رسولخدا (صلي الله عليه و اله و سلم) سر

باز بزنند و کلام ايشان را قبول نکنند پس بدرستي که کفران نعمت ايشان کرده اند و

همانگونه مي شوند که خداوند سبحان مي فرمايد :

(کُلَّما جاءَهُمْ رَسُولٌ بِما لا تَهْوى‏ أَنْفُسُهُمْ فَرِيقاً کَذَّبُوا وَ فَرِيقاً يَقْتُلُونَ.مائده ايه 70)

و اما منظور از عصيا رسولک اشاره به اين کلام رسول خدا (صلي الله عليه واله وسلم )دارد

که فرمود: يا علي من اطاعک فقد اطاعني و من عصاک فقد عصاني. يعني اينکه اي علي هر

کس از تو اطاعت کند ازمن اطاعت کرده و هر کس با تو مخالفت کند با من مخالفت کرده

است .

و اما منظور از قلبا دينک اشاره دارد به احکامي که در دين خدا تحريف و ان را عوض

کرده اند مانند تحريم دو متعه بد ست عمر لعنت الله عليه يعني متعه تمتع و متعه نکاح و

چيزهاي ديگر که در اين مکان جاي ذکر انها نيست.

و اما منظور از فرض غيروه تغيير فرائض اشاره به اين دارد که امير المومنين فرمود: که

پيامبر شب معراج ديد که بر روي ورقي از نور نوشته شده بود: افترضت محبة علي

على أمتک فغيروا فرضه و مهدوا لمن بعدهم بغضه و سبه حتى سبوه على

منابرهم ألف شهر

ترجمه : من (خداوند ) واجب کردم محبت علي را بر امت تو پس انها اين فريضه واجب را

تغيير دادند و راه بغض و دشنام به علي را براي ديگران مهيا کردند تا جايي که هزار ماه بر

روي منابر دشنام و سب علي ميکردند .(لعنت الله عليهم اجمعين ) و منظور از امام قهروه

خود ايشان يعني جناب اميرالمومنين مي باشند . و منظور از کافر نصروه اشاره به تمام

کساني که دشمني علي عليه السلام کرده و با خدا و رسولش مخالفت مي کنند. و خداوند

سبحان مي فرمايد : (لا تَجِدُ قَوْماً يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ يُوادُّونَ مَنْ حَادَّ

اللَّهَ ......مجادله ايه 22) ترجمه : اي پيامبر هرگز قومي را نمي بيني که ايمان بخدا و

روز قيامت اورده اند ودوستي با دشمنان خدا مي کنند ........

و منظور از صا دق طرد وه اشاره به ابوذر رحمه الله عليه دارد که توسط عثمان لعنت الله

عليه به صحراي ربذه تبعيد شد.و پيامبر در حق ابوذر فرمود



و منظور از طريد آووه اشاره به ابن ابي عاص دارد که توسط پيامبر تبعيد شد و هنگامي که

عثمان ملعون خلافت را بعد از ان دو خليفه غصب کرد به او پناه داد. و منظور از ولي آذوه

يعني ازار و اذيت امير المومنين علي عليه السلام است . و منظور از منافق ولوه اشاره به

دوستي با منافقاني مانند معاويه و عمرو بن عاص و مغيره بن شعبه و وليد بن عتبه و

عبدالله بن ابي سرح و نعمان بن بشير لعنت الله عليهم اجمعين دارد. و منظور از مومن

ارجوه اشاره به اصحاب اميرالمومنين عليه السلام مانند سلمان و مقداد و عمار و ابوذردارد

که انها را يا تبعيد کرده و يا به انزوا کشيدند و افراد پست را جاي انها قرار دادند. در

صورتي که پيامبرانها را مقدم بر ديگران ميداشت .

و منظور از حق اخفوه اشاره به فضائل اميرالمومنين عليه السلام ازجمله نص صريح پيامبر

در مورد خلافت امام علي عليه السلام در روز غدير و مانند حديث طائر و کلام پيامبر در روز

جنگ خيبر که فرمود فردا پرچم را به دست مردي ميدهم که خدا و رسولش را دوست دارد و

خدا و رسولش او را دوست دارند کسي که جنگنده شکست ناپذير است و از جنگ فرار نمي

کند و باز نمي گردد تا خداوند به دست او در خيبر را باز کند.

و حديث سطل و منديل و نزول سوره هل اتي در شان ايشان و چيزهاي ديگر که مجال بازگو

کردن ان در اينجا نيست .

و اما منظور از منکر آتوه منکراتي است که آن دو ملعون بسيار زياد
بدعت
گذاشتند که عدد انها قابل شمارش نيست. بطوري که عمر ملعون 70
جریان
غير مشروع را در جده به وجود اورده است و علامه قدس الله سره در کتاب
کشف الحق و نهج الصدق اورده که هرکس که بخواهد اطلاع يابد به
منکراتي که ان ملعونها پايه گذار ان بودند و هرچه پليدي از اولين و اخرين انها سر زده
رجوع کند به کتاب مذکور و يا کتابهاي ديگر مانند الاستغاثة في بدع الثلاثة و کتاب
مسالب الغواصب في مثالب النواصب و کتاب الفاضح و کتاب الصراط
المستقيم و غيره که مجال نام بردن انها نيست.
 
یادتان باشد اگر همچو پرستو رفتیم

خانه مادری ما همه بیت الزهراست

یادتان باشد اگر تنگی دل غوغا کرد

مهدی فاطمه را یاد کنید او تنهاست
Bronze
Bronze
پست: 270
تاریخ عضویت: سه‌شنبه ۲۹ مرداد ۱۳۸۷, ۶:۲۲ ب.ظ
محل اقامت: کره زمین
سپاس‌های ارسالی: 194 بار
سپاس‌های دریافتی: 797 بار
تماس:

امام حسن (ع) و حديث تولي

پست توسط پرستوی-مهاجر »

 امام حسن (ع) و حدیث تولی و تبری: 

[font=Times New Roman]امام حسن عسکری ( علیه السلام ) از جد بزرگوارشان رسول خدا ( صلی الله علیه و آله و سلم ) نقل می فرمایند که ایشان به اصحابشان فرمودند : « یا عبد الله

احب فی الله و ابغض فی الله و وال فی الله و عاد فی الله » یعنی ( ای بنده خدا محبت داشته باش در راه خدا بغض و عداوت داشته باش در راه خدا دوستی در راه

خدا کن و دشمنی کن در راه خدا ) .

هنگامی که ما به نصوص و روایات و احادیثی که در شرع مقدس وارد شده و از معصومین به ما رسیده نظر کنیم می یابیم که مساله ولایت که مطرح شده به دنبال آن

مساله برائت و هر جا که امر به دوستی شده در مقابل نیز امر به دشمنی هم شده است از این رو بر هر مسلمان متعهد است که باید محبت به جهتی و نفرت از

جهت دیگر و اطاعت نسبت به جانبی و عداوت نسبت به جانب آخر داشته باشد که آن اطاعت و محبت باید نسبت به اولیاء خدا و آن عداوت و دشمنی نسبت به

دشمنان خدا باشد .
 
یادتان باشد اگر همچو پرستو رفتیم

خانه مادری ما همه بیت الزهراست

یادتان باشد اگر تنگی دل غوغا کرد

مهدی فاطمه را یاد کنید او تنهاست
Bronze
Bronze
پست: 270
تاریخ عضویت: سه‌شنبه ۲۹ مرداد ۱۳۸۷, ۶:۲۲ ب.ظ
محل اقامت: کره زمین
سپاس‌های ارسالی: 194 بار
سپاس‌های دریافتی: 797 بار
تماس:

وجوب لعن و بیزاری

پست توسط پرستوی-مهاجر »

[font=Times New Roman]وجوب لعن و بیزاری [font=Times New Roman]

امام صادق ( علیه السلام ) فرمودند :

دوستی اولیای پروردگار واجب و بیزاری جستن از دشمنان ایشان نیز واجب است . واجب است بیزاری از کسانی که به آل پیامبر ظلم نمودند نسبت به آنها پرده دری

کردند ، فدک را از فاطمه ( سلام الله علیها ) گرفتند ، او را از ارث محروم کردند ، حقوق او و همسرش را غصب نمودند . برای آتش زدن خانه فاطمه ( سلام الله علیها )

همت گماردند ، ظلم به آنها را پایه ریزی کردند و سنت پیامبر را تغیر دادند . همچنین واجب است بیزاری جستن از ناکثین ، قاسطین و مارقین و نیز واجب است بیزاری

از تمامی انصاب ، ازلام ، پیشوایان گمراهی و رهبران ظلم از ابتدا تا انتهایشان و نیز واجب است بیزاری از شقی ترین فرد در اولین و شقی ترین فرد در آخرین ، پی

کننده شتر ثمود و قاتل امیر المؤمنین ( علیه السلام ) و بیزاری از تمامی قاتلان اهل بیت ( علیهم السلام ) واجب است .
 
یادتان باشد اگر همچو پرستو رفتیم

خانه مادری ما همه بیت الزهراست

یادتان باشد اگر تنگی دل غوغا کرد

مهدی فاطمه را یاد کنید او تنهاست
Bronze
Bronze
پست: 270
تاریخ عضویت: سه‌شنبه ۲۹ مرداد ۱۳۸۷, ۶:۲۲ ب.ظ
محل اقامت: کره زمین
سپاس‌های ارسالی: 194 بار
سپاس‌های دریافتی: 797 بار
تماس:

فضيلت هاي لعن و بيزاري

پست توسط پرستوی-مهاجر »

:razz: [font=Times New Roman]بسم رب المهدی 

فضیلت های لعن و بیزاری از عمر و ابوبکر :


۱- قبول ولایت و پذیرفته شدن اعمال در پرتو تبری است .

۲- لعن راه رسیدن به حقیقت ایمان و معرفت خداست .

۳- کمال دین در بیزاری از آنها : امام رضا ( علیه السلام ) فرمودند : « کمال دین ولایت ما و برائت از دشمنان ماست . »

۴- لعن بر آنها موجب یاری اهل بیت علیهم السلام است .

۵- لعن موجب ثبت درجات و حسنات و پاک شدن گناهان می شود .

التماس دعای فرج
یادتان باشد اگر همچو پرستو رفتیم

خانه مادری ما همه بیت الزهراست

یادتان باشد اگر تنگی دل غوغا کرد

مهدی فاطمه را یاد کنید او تنهاست
New Member
New Member
پست: 2
تاریخ عضویت: دوشنبه ۱۶ دی ۱۳۸۷, ۵:۳۲ ب.ظ
سپاس‌های دریافتی: 12 بار

Re: چرا لعن؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

پست توسط تبرّاء »

** چـرا نـفـریـن؟ چرا مــوج تــنــفـّـر؟ **
** چـــرا پـــــرواز در اوج تـــنـــفــــّر؟ **

** چـرا کـیـنـه؟ چرا بـغض و عداوت؟ **

** چـرا بـیـزاری و طـعـن و قـسـاوت؟ **

** چرا بـر عـدّه ای از مردمان خـشم؟ **

** کجا برخوردها با یک جهان خـشم؟ **

** جـواب ایـن چـراهـا را چـو خواهی **

** نــگــاهـی کـــن بـــه آیــات الــهــی **

** ببـیـن یــزدان کـجـا نـفــریــن نموده **

** که را لـعـنـت، که را تحسین نموده **

** چـو دانستی که مـلعـونِ خدا کیست **

** یقین دان ترک این سنّت روا نیست **

** زبـان را چـون خـدای خـود نـما باز **

** بـه لــعــن فـرقـه ی مـلعـون بپرداز **

** مــداوم مــلـتـجـی بــر اولــیـاء شـو **

** ز هـر مـوجـود مـلـعـونـی جـدا شـو **
بَرِئْتُ اِلَى اللَّهِ وَاِلَيْكُمْ مِنْهُمْ وَاَتَقَرَّبُ اِلَى اللَّهِ ثُمَّ اِلَيْكُمْ بِمُوالاتِكُمْ وَمُوالاةِ وَلِيِّكُمْ

وَبِالْبَر آئَةِ مِنْ اَعْداَّئِكُمْ وَالنّاصِبينَ لَكُمُ الْحَرْبَ وَبِالْبَر آئَةِ مِنْ اَشْياعِهِمْ وَاَتْباعِهِمْ

اِنّى سِلْمٌ لِمَنْ سالَمَكُمْ وَحَرْبٌ لِمَنْ حارَبَكُمْ وَوَلِىُّ لِمَنْ والاکُمْ وَعَدُوُّ لِمَنْ عاداکُمْ
New Member
New Member
پست: 2
تاریخ عضویت: دوشنبه ۱۶ دی ۱۳۸۷, ۵:۳۲ ب.ظ
سپاس‌های دریافتی: 12 بار

Re: چرا لعن؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

پست توسط تبرّاء »

  به عدو که روح تقوی را کشت

ایمان و کمال و عشق و معنا را کشت

باز آ و بگیر انتقامی سنگین

از آنکه ز راه ظلم زهرا (س) را کشت  
بَرِئْتُ اِلَى اللَّهِ وَاِلَيْكُمْ مِنْهُمْ وَاَتَقَرَّبُ اِلَى اللَّهِ ثُمَّ اِلَيْكُمْ بِمُوالاتِكُمْ وَمُوالاةِ وَلِيِّكُمْ

وَبِالْبَر آئَةِ مِنْ اَعْداَّئِكُمْ وَالنّاصِبينَ لَكُمُ الْحَرْبَ وَبِالْبَر آئَةِ مِنْ اَشْياعِهِمْ وَاَتْباعِهِمْ

اِنّى سِلْمٌ لِمَنْ سالَمَكُمْ وَحَرْبٌ لِمَنْ حارَبَكُمْ وَوَلِىُّ لِمَنْ والاکُمْ وَعَدُوُّ لِمَنْ عاداکُمْ
Old-Moderator
Old-Moderator
پست: 322
تاریخ عضویت: شنبه ۴ آبان ۱۳۸۷, ۱:۳۴ ب.ظ
محل اقامت: مشهد مقدس
سپاس‌های ارسالی: 845 بار
سپاس‌های دریافتی: 856 بار
تماس:

جبت و طاغوت دشمنان اهل بیت علیهم السلام

پست توسط HamidSHS »

امام باقر(ع) به حنان بن سدیر درباره ی آن دو  (عمر و ابوبکر) فرمودند: 

همانا آن دو در حق ما ظلم کردند و ما را ازسرمایه هایمان محروم نمودند و آن دو اول کسانی بودند که بر امور ما مسلطشدند و با شکست حرمت ما شکاف و شکستی در دین ایجاد کردند که تا قیام مهدیما و تا هنگامی که سخنگوی ما سخن گوید بنا و جبران نمی شود... به خدا قسمهیچ مصیبت و اتقاقی علیه ما اهل بیت برپا نگشت مگر اینکه اول ِ آن، توسطآن دو پی ریزی و بنیان شد. پس بر آن دو نفرین خدا و ملائکه و همه ی مردمباد. {1}


باز امام باقر(ع) به کمیت،‌ هنگامی که از حضرت درباره ی   و عمر پرسیده شد، فرمودند: 

هیچ خونی (به ناحق) ریخته نشد و حکمی مخالف حکم خدا و رسول خدا(ص) و امیرمؤمنان(ع) داده نشد مگر اینکه به گردن آن دو نفر است!! {2}


و آخر اینکه هنگامی که   و عمر علیهما اللعنة برای معذرت خواهی فریبانه (چون اگر حقیقت داشت خلافت را عرضه می کردند و یا فدک را پس می دادند) به خدمت حضرت زهرا(سلام الله عليها) رسیدند و حضرت جواب سلام آنها را ندادند و در پایان به آنها فرمودند:
 
آیا شما از پدرم شنیدید که فرمود: [COLOR=#4f81bd]فاطمة بضعة منی فمن آذاها فقد آذانی {3}، فاطمه پاره ی تن من است، هر که او را بیازارد مرا آزرده است. 
آنها جواب دادند که شنیده ایم.
حضرت به   دو فرمودند: 

خدا را شاهد می گیرم و ملائکه را به این که شمادو نفر مرا به خشم آوردید و رضایت مرا به دست نیاوردید و اگر پیامبر(ص) راملاقات نمایم هرآینه شکایت شما دو نفر را به وی خواهم کرد! {4}


  اللهم لا تجعلنی من خصماء آل محمد علیهم السلام و لا تجعلنی من أعداء آل محمد علیهم السلام و لا تجعلنی من أهل الحَنق و الغیظ علی آل محمد علیهم السلامفانی أعوذ بک من ذلک فأعذنی و أستجیر بک فأجرنی          ...................................................................... 
 {1} : کافی ج8/ ص245/ح340 
 {2} : رجال کشی/180 
 {3} : الزهرا علیها السلام/ج2/538 الامامة و السیاسة/14  
 [COLOR=#c00000]{۴} : اعلام النساء/ج4/123  
 
تصویر 
ارسال پست

بازگشت به “اسلام”