چند سوال در مورد پيامبران ...

مدیر انجمن: شورای نظارت

ارسال پست
Commander
Commander
پست: 2218
تاریخ عضویت: جمعه ۲۰ بهمن ۱۳۸۵, ۱۰:۰۱ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 3085 بار
سپاس‌های دریافتی: 5884 بار
تماس:

پست توسط محمد علي »

[align=center]بسم اله الرحمن الرحیم  

با سلام :D

طبق معمول همیشه سعی می کنم ابتدای بحث ، حیطه و محدوده های آن را مشخص کنم .

ببینید دوست گرامی ، بنده منظور شما را کاملا متوجه شدم (در پست اول) ، اما این احتمالات عقلی نیستند بلکه وهمی هستند .

دقت کنید !

بحث ما در حطیه اصول است نه فلسفه . لذا تعریف عقل در این دو حیطه کاملا متفاوت است .

عقلی که در اصول از آن بحث می کنیم ، در راستای درک وحی است . مُدرَکات عقلی و مسلماتی که از وحی برای عقل شکل می گیرد مورد بحث ماست .

و اما مدعای طرفین بحث :

شما " امکان عقلی " را داخل در کشف اینکه دین ما و دین انبیای پیشین یکی نبوده را داخل می دانید .

بنده " چنین امکانی وجود ندارد "

لذا شما باید اصل این امکان را اثبات بفرمایید .


شرایط ادامه بحث : اولا دلایل بر پایه اصول و مسلمات پذیرفته شده طرفین باشد .

ثانیا با توجه به حجت بودن ظواهر کتاب و سنت ، بحث اطلاق و تخصیص و تقیید باید مورد توجه قرار گیرد .


ثالثا ورود به بحث قرآنی و حدیثی باید بر اساس تخصص و تجربه لازم انجام گیرد و با نگاه سطحی نمی توان آیه و روایتی را به وادی معنای تحت اللفظی و تاویل روانه نمود .


رابعا اگر ادعایی بر گواهی تاریخ و احادیث و یا اجماع علما شد ، حتما مستند باشد و تنها صورت ادعا نداشته باشد .

خامسا منابعی که معرفی می شوند به دقت مطالعه شود .



دقت شود به محض خروج از یکی از این موازین بحث ما متوقف خواهد شد ، چون بدون دلیل بحث کردن و گفتن شاید های بسیار نتیجه اش جدال و مراء است .

-----------------------------------------

اما دلایل بنده برای مدعای خویش :

اگر به ارشاد وحی ، عقل چیزی را درک نمود ، این مُدرَک در مراحل بعدی جزو مسلمات او خواهد بود و اگر احتمال دیگری خلاف آن دلیل مسلم ، به او راه یافت

دلیل عقلی نامیده نمی شود ، بلکه وهمی خواهد بود . (بر فرض نامگذاری غلط) اگر عقلی نیز حساب شود چون مخالف وحی است محکوم به بطلان است .


سوره مبارکه روم :

فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفاً فِطْرَةَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا لَا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ (30)

بر اساس این آیه کریمه ، دین دقیقا مطابق فطرت انسان ها تنظیم شده است . و این فطرت تغییر نیافتنی است .

دقت کنید فطرت به معنای اصطلاحی نه ، بلکه فطرت تمام ابعاد وجودی انسان را شکل می دهد و لذا تمام قوانین معرفتی و احکام عملی مطابق این خلقت بنا نهاده شده است .

و این دین پایدار است و استوار ، ولی اکثر مردم نمی دانند . قیّم به وضوح اشاره به تغییر ناپذیری مطلق دین در همه جوانب دارد .

خلقت ثابت انسان چنین می طلبد که خالق او برنامه ریزی ثابت و قوانین ثابتی برای او تنظیم نماید .


سوره مبارکه آل عمران :

إِنَّ الدِّينَ عِندَ اللّهِ الإِسْلاَمُ وَمَا اخْتَلَفَ الَّذِينَ أُوْتُواْ الْكِتَابَ إِلاَّ مِن بَعْدِ مَا جَاءهُمُ الْعِلْمُ بَغْياً بَيْنَهُمْ وَمَن يَكْفُرْ بِآيَاتِ اللّهِ فَإِنَّ اللّهِ سَرِيعُ الْحِسَابِ (19)

بر اساس آیه قبل گفتیم که این دین ثابت است ، و در این آیه نامگذاری به اسلام شده است . دقت شود که آیه اطلاق دارد و با خبر واحد تخصیص نمی خورد !


وَإِذْ أَخَذَ اللّهُ مِيثَاقَ النَّبِيِّيْنَ لَمَا آتَيْتُكُم مِّن كِتَابٍ وَحِكْمَةٍ ثُمَّ جَاءكُمْ رَسُولٌ مُّصَدِّقٌ لِّمَا مَعَكُمْ لَتُؤْمِنُنَّ بِهِ وَلَتَنصُرُنَّهُ قَالَ أَأَقْرَرْتُمْ وَأَخَذْتُمْ عَلَى ذَلِكُمْ إِصْرِي قَالُواْ أَقْرَرْنَا قَالَ فَاشْهَدُواْ وَأَنَاْ مَعَكُم مِّنَ الشَّاهِدِينَ (81)

فَمَن تَوَلَّى بَعْدَ ذَلِكَ فَأُوْلَـئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ (82) أَفَغَيْرَ دِينِ اللّهِ يَبْغُونَ وَلَهُ أَسْلَمَ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ طَوْعاً وَكَرْهاً وَإِلَيْهِ يُرْجَعُونَ (83)

در این آیه دقت بیشتری لازم است ، عهدِ گرفته شده از نبیین نشانگر مسئله مهمی است !

از ایشان پیمان گرفته شده که رسولِ مصدقِ آنچه نزد شماست ، اگر به سراغ شما آمد هم به او ایمان می آورید و هم یاری اش کنید . همچنین از پیامبران اقرار نیز گرفته شده .

به طریق اولی وقتی پیامبری عهد ببندد پیروان او نیز شامل این پیمان می شوند .

این عهد نشاندهنده یکی بودن دین است ، چون پیامبر بعدی دقیقا آورنده و مجدّد آنچه نزد پیامبر فعلی است ، می باشد ( و بنابر اقتضائات زمان و مکان آن قوم به سوی ایشان رفته

و کارش در تناقض با پیامبر دیگری که در همان زمان در جای دیگری است ندارد چه کمّاً چه کیفاً) .

و دلیل بر این مدعا ادامه آیه است "أَفَغَيْرَ دِينِ اللّهِ يَبْغُونَ " ... که تاکید بر همان مسئله دارد که دین خدایی است و با پیروان نامگذاری و تملیک نمی شود .


قُلْ آمَنَّا بِاللّهِ وَمَا أُنزِلَ عَلَيْنَا وَمَا أُنزِلَ عَلَى إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ وَالأَسْبَاطِ وَمَا أُوتِيَ مُوسَى وَعِيسَى وَالنَّبِيُّونَ مِن رَّبِّهِمْ

لاَ نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِّنْهُمْ وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ (84) وَمَن يَبْتَغِ غَيْرَ الإِسْلاَمِ دِيناً فَلَن يُقْبَلَ مِنْهُ وَهُوَ فِي الآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِينَ (85)

در این آیات علاوه بر نکاتی که در آیه قبل امر شده بود مانند ایمان به پیامبر ، اینجا ایمان به آنچه بر آنها نازل شده نیز امر می شود .

دقت کنید ! ایمان است ... نه تصدیق و قبول داشتن ظاهری . (چون ایمان اذعان است و اذعان نتیجه عملی به همراه دارد وگرنه ایمان نیست ، نباید ایمان را فقط پذیرش قلبی معنی کرد

چون اگر پذیرش واقعی باشد ، نتیجه عملی به همراه دارد و پذیرش صرف معنی ندارد )

هم ایمان به ایشان هم به آنچه بر ایشان نازل شده و هم تسلیم در برابر آنچه برایشان نازل شده . پس باید دین با آنچه بر پیامبر فعلی نازل شده یکی باشد

تا بتواند در برابر او تسلیم بود و عمل نمود وگرنه تناقض پیش می آید .



آیۀ پایانی مورد تاکید ماست . هر کس غیر از اسلام (همان دینی که با این همه مشخصات معرفی شد) دین دیگری را بجوید از او پذیرفته نیست و ...

چند پیام مهم در این آیه است :

1- کسی که دین دیگری را برگزیند پذیرفته نیست .

2- لازمه پذیرفتن دین دیگر ، این است که قائل باشیم به اصطلاح غلط ادیان . یعنی بپذیریم که دین دیگری وجود دارد تا آن را برگزینیم .

همین دسته نیز جزو خاسران هستند ، یعنی همینکه کسی بپذیرد که دین دیگری وجود دارد بر اساس این آیه ، از او پذیرفته نخواهد شد .

حال چه به آن دین بگراید چه نگراید . همین عقیده نیز موجب خسران است .


نکته بسیار مهم بعدی : تعریف و اجزای دین است .

به هیچ عنوان در مکتب اهل بیت(ع) ما چیزی به عنوان اصول دین و فروع دین نداریم .

در سخنان نورانی معصومین (ع) دین شامل سه چیز است (که هر سه داخل در دین هستند و جدایی ناپذیر ، و هرجا سخن از دین باشد هرسه منظور است)

1- آیة محکمه (عقاید)

2- سنة قائمه (اخلاق)

3- فریضة عادله (احکام)



در هرجا صحبت از دین است ، هر سه مورد مذکور منظور است و اینها تفکیک پذیر نیستند . در بحث دیگری هم مفصلا عرض شد که تقسیم بندی موجود تعداد اصول وفروع ...

همگی توسط علما جعل شده و هیچ حجیتی برای ما ندارند . مانند همان" ادیان " که عرض شد ، به غلط و بی دقت این کلمه در کتب مختلف تکرار شده که ادیان توحیدی ادیان آسمانی ....

بر اساس آیات ، ما فقط یک دین داریم آن هم اسلام است . سایر ادیان یا بشری هستند که مورد قبول نیستند و یا توحیدی هستند که دیگر "ادیان" برای آن بکار نمی رود بلکه دین بکار می رود .

متاسفانه برخی مسائل پذیرفته شده و یا مشهور در ذهن ما ، مانع از دریافت مطلب جدید و اصلی می شود که باید با سعه صدر حقیقت را پذیرفت .


===========================


برگردیم سر بحث اصلی ، بر اساس آیاتی که عرض شد عقل می پذیرد که دین ثابت و تغییر ناپذیر است در همه جنبه ها چه اصول و چه احکام و چه اخلاق ؛

حال که این را عقل پذیرفت ، هر احتمال دیگری که مخالف این مسلم قطعی باشد را نمی پذیرد و دیگر نام عقلی بر آن نهاده نمی شود . بلکه وهم نام می گیرد .

دقت شود که منظور ما از عقل ، عقل سلیم است ، نه اندیشه خطاپذیری که هر چیز در آن راه دارد . عقلی که در مرحله قبل چیزی را پذیرفته ، در مرحله بعد نمی تواند صادر احتمال خلاف باشد .

به همین دلیل است که می گوییم "امکان عقلی " وجود ندارد . چون عقل چنین مسلمی را پذیرفته و نمیتواند دوباره ضد آن را صادر کند .

بلکه اصطلاح صحیح وهمی است که در حوزه فلسفه ورود دارد نه اصول فقه .


بر اساس این مسلمات ، اندیشه ما که هیچ ، حتی اگر روایتی نقل شود که مخالف آیه باشد بر اساس دستور خود معصوم(ع) روایت را کنار می گذاریم .

پس در مورد بحث ما : اگر هیچ روایتی یافت نشد که توضیح دهنده اوضاع آن زمان باشد ، ما بر اساس مسلمات پذیرفته شده دین الهی می توانیم حکم موجود را دریابیم .

ثانیا حتی اگر روایتی یافتیم که چنین چیزی را ثابت که نمی کرد بلکه رد هم می کرد ، یعنی مضمونی بر خلاف مسلمات ما داشت و تصریح به خواهر بودن آن دومادر و همسر بودن

همزمان ایشان داشت ، باز هم محکوم به رد است . چرا که مخالف کتاب است و پذیرفته شده نخواهد بود .


اگر با این منهج صحیح پیش برویم مطمئنا از لغزش و خطا در امان خواهیم بود واگر در ورطه احتمالات بیفتیم ، بله خیلی مسائل قابل احتمال و تصور است ...

 اما بحث بر سر هست ها و واقعیت هاست ، و نه شاید ها و احتمالات . 


امیدوارم مقدمه ای که (در حد اختصار و با رعایت حوصله دوستان) عرض شد قدمی در جهت گیری بهتر بحث داشته و اگر چیزی را پذیرفتیم

با لطفات طبع بیان کنیم تا روند صمیمانه تری در پیش رو داشته باشیم .


موفق و موید باشید :razz:
[External Link Removed for Guests]

 
[External Link Removed for Guests] 
Member
Member
پست: 57
تاریخ عضویت: شنبه ۲۴ آذر ۱۳۸۶, ۱۱:۰۸ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 65 بار
سپاس‌های دریافتی: 138 بار

پست توسط هاجر »

با سلام و تشکر فراوان
اول از همه لازم دونستم که بگویم بنده مطالب زیر را برای ادامه بحث ننوشته ام چون شرایط بحث را نداشتم و فقط جواب سوالاتم را میخواهم!

محمد علی نوشته:
بلکه حضرت يوسف(ع) بعد از به دنيا آمدن ، مادرش "راحيل" از دنيا مي رود و او نزد عمه اش "ساره" براي نگهداري مي ماند .
و بنيامين (ع) از خاله حضرت يوسف(ع) به دنيا مي آيد . يعني پس ازوفات مادر يوسف(ع) حضرت يعقوب(ع) با خواهر او ازدواج مي کند ....

اگر در فیلم حضرت یوسف اشتباه تاریخی وجود دارد ،حرف شما هم دارای اشتباهات تاریخی هست!! چرا که در آیه 99 و 100 سوره یوسف آمده است که:

یعقوب با کسان خود رهسپار مصر شد و یوسف در بیرون شهر به استقبال آنان رفت.هنگامی که بر یوسف وارد شدند یوسف پدر و مادرش را در آغوش گرفت و گفت:همه وارد مصر شوید که به خواست خدا آنجا در امن و امان خواهید ماند(99)
و پدر و مادرش را بر تخت نشانید و........(100)

نکته دوم اینکه فرمودید:
دين در نزد خداوند اسلام بوده وهست (ان الدين عندالله الاسلام) و اين دين تکامل نيافته است بلکه از روز اول همين بوده است .
و توسط انبیای الهی فقط تجدید می شده است .
امام سجاد (ع) فرمودند : « احکام خدا و حرام و حلال الهي از روز اول حرام و حلال بوده است . »
دقت کنيد که اين عبارت اطلاق دارد . و اشاره اي به احکام جزئي و غير جزئي نشده است .
حتي مسئله حجاب نيز دليلي بر متغير بودنش وجود ندارد .

اگر این چنین است پس چرا بعضی احکام کلا نسخ یا عوض شدند؟
مثل خواندن نافله در گذشته با حال عوض شده است؟
و یا احکامی که در ماجرای ماهیگیری قوم یهود در روز شنبه و مجازات آنها آمده است و هم اکنون نیازی به انجام آنها نیست

و اسئلهم عن القریة التّی کانت حاضرة البحر اذ یعدون فی السّبت اذ تأتیهم
حیتانهم یوم سبتهم شرّعا و یوم لا یسبتون لا تأتیهم کذلک تبلوهم بما کانوا یفسقون

و از آنها درباره (سرگذشت) شهری که در ساحل دریا بود سؤال کن و (به خاطر بیاور) هنگامی را که آنها در روز شنبه تجاوز (و طغیان در برابر قانون الهی) می کردند همان هنگام که ماهیاهایشان روز شنبه (که روز تعطیل واستراحت آنها بود) آشکار می شدند اما در غیر روز شنبه به سراغشان نمی آمدند این گونه آنها را به چیزی آزمایش کردیم که در برابر آن نافرمانی می نمودند. اعراف-163

فلمّا عتوا عن ما نهوا عنه قلنا لهم کونوا قردة خاسئین

اری هنگامی که با شکستن مقررات روز شنبه از آنچه از آن بازداشته میشدند سرپیچی کردند، به انان گفتیم :بوزینگانی باشید مطرود و رانده شده. اعراف-166


فکر میکنم با توجه به بسیاری از این آیات نمی توانیم نتیجه بگیریم که احکام الهی در دوره های مختلف عوض نشده و فقط و فقط پیامبران برای تجدید آنها آمده اند :?

پیشاپیش ممنون از پاسختان
Commander
Commander
پست: 2218
تاریخ عضویت: جمعه ۲۰ بهمن ۱۳۸۵, ۱۰:۰۱ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 3085 بار
سپاس‌های دریافتی: 5884 بار
تماس:

پست توسط محمد علي »

به نام خدا

با سلام و تشکر از زحمات شما :D

یعقوب با کسان خود رهسپار مصر شد و یوسف در بیرون شهر به استقبال آنان رفت.هنگامی که بر یوسف وارد شدند یوسف پدر و مادرش را در آغوش گرفت و گفت:همه وارد مصر شوید که به خواست خدا آنجا در امن و امان خواهید ماند(99)
و پدر و مادرش را بر تخت نشانید و........(100)


نکته مهم اینجاست که اولا عرض بنده از خودم نبود ، بلکه بر طبق مستنداتی که عرض شد ، مادر حضرت یوسف(ع) از دنیا رفته بودند (در هنگام تولد ) بنابر فرمایش امام رضا (ع) .

این که در فیلم هم مشخص بود .

اما پس تکلیف این آیه چه می شود ؟

عزیزانی که با زبان عربی آشنایی دارند می دانند که در لغت عرب به جای عم (عمو) "اب" نیز گفته می شود . و به جای خاله از "ام" نیز استفاده می شود . همچون عموی حضرت ابراهیم(ع)

که حضرت به ایشان اب می گفتند . لذا در اینجا نیز همین قاعده برقرار است . چرا که عرض کردیم دلیل قطعی (فرمایش معصوم) بر آمدن خاله حضرت یوسف(مادر بنیامین) در ذیل این آیه

وجود دارد و برطرف کننده ابهامات است .

( تفسیر عیاشی 2/197 ، مجمع البیان 3/264 ، تفسیر فخر رازی 18/210 )


مثل خواندن نافله در گذشته با حال عوض شده است؟


نافله جزو مستحبات است ، و در موضوع بحث ما که حلال و حرام است نمی گنجد .

ضمنا فراموش نشود که مدعای ما تغییر نیست ، در مورد تکمیل بحث می کنیم . در اینکه نافله همیشه مستحب بوده که شکی نیست .

همین حکم (=یعنی استحباب) ثابت بوده و هست (اگر شکلش عوض شود داخل در موضوع بحث ما که تغییر یا تکمیل حکم است نمی گنجد)


و یا احکامی که در ماجرای ماهیگیری قوم یهود در روز شنبه و مجازات آنها آمده است و هم اکنون نیازی به انجام آنها نیست



این نکته بسیار خوبی است که قصد داشتم در پست های بعدی توضیح دهم .

بسیار دقت کنید . محدوده دین را یک دایره با قطر ثابت فرض کنید ، که بیشتر نمی شود (یعنی تکاملی ندارد)

اما در برخی زمان ها بخاطر نافرمانی یک قوم (مثل یهود) این دایره کمی تنگ تر می شود (و بعدا دوباره به جای اصلی برمیگردد) . اما اصل دین تغییری نکرده .

برای مدتی برای مجازات آنها این دایره تنگ شد و سپس نسخ گردید . اما دین الهی و جهانی حضرت ابراهیم(ع) که در آن زمان در همه دنیا انجام می شد

تغییری نکرد و سایر مردم مشغول عمل به همان دین بودند .

ضمنا باید این نکته نیز مد نظر قرار بگیرد که دین حضرت عیسی(ع) و حضرت موسی (ع) جهانی نبودند و بلکه مخصوص مردم همان زمان و مکان بودند .

و نکته مهم تر این است که مدعای ما فراموش نشود ، ما گفتیم که دین تکامل نمی یابد . و حرامی حلال نمی شود .

اما اگر برای منطقه ای خاص ، چیزحلالی حرام شد که بعدا دوباره حلال شود ، تایید همان گفته ماست ، یعنی تغییری تا ابد در دین رخ نداده و دین تکامل نمی یابد

و ثابت است .

خواهش اکید از دوستان دارم که برای آشنایی بیشتر با نسخ برخی احکام (موقت) و تفاوت آن با تغییر یا تکمیل دین حتما کتاب عقاید الاسلام من القرآن الکریم (ج1)

نوشته مرحوم علامه عسکری (ره) را مطالعه کنند چون توضیحات بسیار جامعی در آن آورده شده :

[External Link Removed for Guests]


موفق و موید باشید :razz:
[External Link Removed for Guests]

 
[External Link Removed for Guests] 
Member
Member
پست: 57
تاریخ عضویت: شنبه ۲۴ آذر ۱۳۸۶, ۱۱:۰۸ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 65 بار
سپاس‌های دریافتی: 138 بار

پست توسط هاجر »

به نام خدا

در بحث قبلی شما فرمودید :

نافله جزو مستحبات است ، و در موضوع بحث ما که حلال و حرام است نمی گنجد .

امکان داره تعریفتان را از احکام بگویید؟ چون احکام شامل حلال و حرام ،مستحب و مکروه و... میشود

علاوه بر این نمونه ای از نسخ حکم حلال در آیه 26 سوره مریم آمده است و آن گرفتن روزه سکوت توسط مریم است،و یا در زمان حضرت زکریا که ایشان به اذن خدا سه روز سکوت کردند

ولی همین امر در زمان حال حرام است و اگر نگاهی به رساله بیندازید میبینید جزء یکی از روزه های حرام ،روزه سکوت است!!
پس ميشود روزه سكوت واجب باشد براي حضرت مريم ، و براي ما حرام
اين يعني چي؟ يعني تغيير احكام


سند و عربی حدیث امام سجاد (ع) را هم ذکر کنید ممنون میشوم
امام سجاد (ع) فرمودند : « احکام خدا و حرام و حلال الهي از روز اول حرام و حلال بوده است . »

یا زهرا.س
Commander
Commander
پست: 2218
تاریخ عضویت: جمعه ۲۰ بهمن ۱۳۸۵, ۱۰:۰۱ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 3085 بار
سپاس‌های دریافتی: 5884 بار
تماس:

پست توسط محمد علي »

به نام خدا

سلام :D

بنده نوشته بودم :

ضمنا فراموش نشود که مدعای ما تغییر نیست ، در مورد تکمیل بحث می کنیم . در اینکه نافله همیشه مستحب بوده که شکی نیست .

همین حکم (=یعنی استحباب) ثابت بوده و هست (اگر شکلش عوض شود داخل در موضوع بحث ما که تغییر یا تکمیل حکم است نمی گنجد)


عرض شد که حکم استحباب ثابت بوده ، حکم ثابت ملازم شکل ثابت عمل نیست .

روزه نذر واجب بوده و هست . حکمش که وجوب بوده برقرار است .

شکل آن فرق کرده .

ضمنا عرض شد که دین حضرت عیسی (ع) و موسی (ع) احکام خاصی داشته که در همان دایره دین اصلی می گنجد اما احکام موقت هستند که نسخ می شوند و نه احکام ثابت .

دوباره خواهش می کنم که ادرسی که دادم مطالعه بفرمایید تا منظور از نسخ حکم موقت و عدم نسخ حکم ثابت را بهتر متوجه شوید .


موفق باشید :razz:
[External Link Removed for Guests]

 
[External Link Removed for Guests] 
Iron
Iron
پست: 132
تاریخ عضویت: چهارشنبه ۴ مهر ۱۳۸۶, ۵:۴۹ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 1 بار
سپاس‌های دریافتی: 133 بار

پست توسط خاک قدم هايش »

به نام خدا


با سلام و احترام

• مشخص کردن محدوده ی بحث بسیار مهم است اما فکر می کنم سخن بنده در هیچ کدام از حیطه های گفته شده نباشد.

در آن چه بنده عرض کردم، سخن از "اصول فقه " و " فلسفه " نیست بل که صحبت از " فلسفه ی فقه " است به عنوان یک معرفت درجه دوم.


• با توجه به معارفی که از احادیث داریم، یک عقل بیشتر وجود ندارد و تعریف آن در همه ی حوزه ها یکی ست و در موضوعات مختلف

به عقل های مختلف مراجعه نمی شود بل که همان عقل رایج بین عقلا در همه ی امور عقلی، کاربرد دارد:


- امام صادق علیه السلام: ...الْحُجَّةُ فِيمَا بَيْنَ الْعِبَادِ وَ بَيْنَ اللَّهِ الْعَقْلُ. کافی / 1/ 25/ ح 22



- امام صادق علیه السلام: الْعَقْلُ دَلِيلُ الْمُؤْمِن. همان/ ح 24



- ... يَا هِشَامُ إِنَّ لِكُلِّ شَيْ‏ءٍ دَلِيلًا وَ دَلِيلُ الْعَقْلِ التَّفَكُّر... يَا هِشَامُ إِنَّ لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حُجَّتَيْنِ حُجَّةً ظَاهِرَةً وَ حُجَّةً بَاطِنَةً

فَأَمَّا الظَّاهِرَةُ فَالرُّسُلُ وَ الْأَنْبِيَاءُ وَ الْأَئِمَّةُ ع وَ أَمَّا الْبَاطِنَةُ فَالْعُقُول... .
همان / 1/ 16




ظاهرا تفاوت در همان زاویه ی دید است نه در اصل و مبنا. آن قوه ی ادراکی که بین همه ی انسان ها مشترک است و در آن ریاضی دان و فیلسوف

با اصولی و محدّث و مردم عامی تفاوت ندارند، "عقل" است، اما عقل وقتی وارد در هر حوزه ای می شود با توجه به خصوصیاتی که دارد،

می تواند خود را به سایر تجهیزات آن علم مجهز کند و تخصصی تر مورد استفاده قرار بگیرد؛ مثلا در اصول یا فقه یا فلسفه .

منظور بنده از عقل _ از ابتدای کلام _ همان است که مشترک بین عموم انسان هاست.

ضمنا "عاقل " در استفاده ی خویش از عقل ممکن است اشتباه کند. بنابراین اگر استدلالی کرد و بعد احتمال خلافش در بین عقلا داده شد،

به آن استدلال نخستین، خدشه ی عقلی وارد است؛ همان طور که گفته اند: اذا جاء الاحتمال، بطل الاستدلال.


و اما مدعای طرفین بحث :

شما " امکان عقلی " را داخل در کشف اینکه دین ما و دین انبیای پیشین یکی نبوده را داخل می دانید .



اما آن چه بنده سعی کردم در این نوشته ها "تذکر" دهم، تنها " امکان عقلی اختلاف احکام عملی فقهی داخل در دو دین " بود

بدون در نظر گرفتن وقوع یا عدم وقوع خارجی آن که تنها به کمک همان عقل مشترک نزد همه ی انسان ها به اثبات می رسد و داخل در سایر مباحث نیست؛

لذا اگر قرار باشد مخالف آن را اثبات کرد، چون در این سوی مطلب یک "امکان عقلی صرف" وجود دارد، در رد آن تنها می توان از یک "امتناع عقلی صرف" بهره برد

که تنها امتناع عقلی " جمع نقیضین" ( متضادین و...) می باشد.

اما گمان نمی کنم در این عقل مشترک و در این محدوده_ که اکنون به وضوح نشان داده شد_ بین افراد تفاوت خاصی وجود داشته باشد.


• چون اکثر ادله ی ارائه شده، با مدعایی که گفته شده بود مطابقت داشت و اکنون معلوم شد که مدعا آن نبوده ،

لذا به بررسی همه ی آن ها نمی پردازم و در این میان عرض می کنم که این نظر کاملا درست است که دین قابل تفکیک به اصول و فروع نیست

اگر که آن دو را کنار هم ندانیم. اگر بنده سخن از فروع دین زدم در کنار آن از کلمه ی "احکام " استفاده کردم که منظورم را برساند که مقصود بنده این نبود که

فروع دین، مهم نیست یا داخل در دینداری نیست یا... . بل که همان تقسیم مکتب اهل بیت در ذهنم بود به علاوه ی این که معتقدم اگر در جایی،

دین تقسیم به اصول و فروع می شود، می تواند با همان شرط تقسیم اهل بیت درست باشد یعنی که همه را داخل در دین بدانیم

و این عقیده ی حقه ی شیعه است که اگر ذره ای با "احکام " الاهی، تضاد داشته باشیم با این که " توحید" را نپذیرفته باشیم، مساوی ست

و این همان سخن اهل بیت است در آن تقسیم بندی سه گانه ای که جناب محمد علی آورده اند.


بر اساس این مسلمات ، اندیشه ما که هیچ ، حتی اگر روایتی نقل شود که مخالف آیه باشد بر اساس دستور خود معصوم(ع) روایت را کنار می گذاریم .



البته توجه داریم که کنار گذاردن روایت "در هنگام تعارض با ظاهر آيه" به معنی "عدم قبول" آن نیست بل که می گوییم علم این روایت به ما نرسیده است.


• و اما نکته ی مطرح شده ی اخیر: مثال دایره ، مثال خوبی ست. اگر در نظر بگیریم که این دایره شامل تمام احکام تمام انسان ها در طول تاریخ می شود،

این دایره هیچ گاه تغییر نخواهد کرد و کوچک و بزرگ و متعدد نخواهد شد. با این دیدگاه تمام احکام الاهی ثابت است نزد خدا و در علم الاهی و در عالم واقع؛

اما ما از آن چه در این جا می بینیم با دید خودمان و در شرایط زمانی و مکانی خودمان، به "تغییر" تعبیر می کنیم. این دایره شامل تمام احکام مربوط به تمام انسان ها

در تمام شرایط خاص هر کدام است. اما توجه کنیم که هر عضو این دایره متعلق به عضو خاصی از مجموعه ی انسان هاست و اگر قرار باشد که این تعلق،

حالت های مختلف به خود بگیرد تنها به امر الاهی به عنوان شارع صورت خواهد پذیرفت نه هر کس دیگر.

در این دایره تمامی موارد مثل نسخ و بداء_ که از اعتقادات مسلم شیعی هستند _ هم می گنجد.

شاید با دیدی دیگر بتوان گفت هر گاه حکمی را عمل می کنیم _ یا می شنویم_ این اعلان حکم مثل چراغ قوه ای بوده است که گوشه ی مربوط به خود

و متعلََق به خود را روشن کرده و ما آن را دیده ایم و در نوبت دیگر و اعلان حکم دیگر، عضو دیگری از این دایره بر ما مکشوف شده است.


 به امید نشر اعتقادات راستین شیعی به دست محیی دین _ که می آید و آمدنش دور نیست. _ :razz: 
اللهم عجل ثم عجل ثم عجل لوليک الفرج
Member
Member
پست: 73
تاریخ عضویت: سه‌شنبه ۲۹ آبان ۱۳۸۶, ۳:۰۹ ق.ظ
محل اقامت: اصفهان
سپاس‌های ارسالی: 7 بار
سپاس‌های دریافتی: 8 بار
تماس:

پست توسط KH.I.A.2500 »

با سلام و تشکر از همگي ،

اگر خدا در جايي گفت فلان کار حرام است يا حلال است ، بعدا ميتواند آن حرام را حلال يا آن حلال را حرام کند ؟ ( فقط بله يا خير ! )

اون مثالي که در مورد تنگ شدن دايره زديد من را به فکر انداخت . منظورتان را درست متوجه نشدم . آيا تنگ شدن موقتي دايره ، يعني خداوند براي مدت زماني محدود ، لازم نميداند که بعضي از اقوام به برخي از دستورات دين عمل نمايند ؟ آيا منظورتان اين است ؟

مثلا حکم نجاست سگ . از آنجا که دين نزد خدا يکي است پس سگ هميشه بايد نجس باشد . ولي طبق آنچه که در بالا گفته شد ممکن است خداوند اين حکم ( نجاست سگ ) را بنا به دلايلي به فلان قوم ابلاغ نکرده باشد ؟؟؟ آيا منظورتان همين است ؟

« اگر » منظورتان اين باشد پس با همين استدلال ميتوان گفت شايد اينکه حضرت يعقوب ( ع ) دو خواهر را همزمان با هم به همسري گرفته بود ( احتمالا ) به خاطر اين بوده که آن موقع خداوند هنوز اين حرام را به مردم ابلاغ نکرده بوده . البته من فکر نميکنم شما با اين جمله ها موافق باشيد .

در يک جمله خلاصه کنم : « آيا اين جمله درست است که خداوند بنا به دلايلي گاهي اوقات براي بندگانش کارها را راحت ميگرفته ؟ همانطور که در صدر اسلام وقتي سختي و ناراحتي مردم از زيادي رکعتهاي نماز را ديد رکعتهاي نماز در شبانه روز را براي مسلمانان کم کرد ؟ »

خاک قدم هايش, نوشته : «« ضمنا "عاقل " در استفاده ي خويش از عقل ممکن است اشتباه کند. بنابراين اگر استدلالي کرد و بعد احتمال خلافش در بين عقلا داده شد، به آن استدلال نخستين، خدشه ي عقلي وارد است؛ همان طور که گفته اند: اذا جاء الاحتمال، بطل الاستدلال. »»

:-o البته به نظر من عاقل اگر از روي عقل سليم و بدون تعصب ، به تجزيه و تحليل و بررسي مساله اي بپردازد هرگز اشتباه نميکند مگر زمانيکه که قبل از تجزيه و تحليل "اطلاعات غلط و دروغي" دريافت کرده باشد . در اينصورت با آن اطلاعات غلط به "جواب عقلي" ميرسد ولي اين جواب از "واقعيت و حقيقت" دور است . و شايد به همين دليل باشه که گفته ميشه حتي اگر حديثي مستند باشه و با عقل جور در بياد ولي مخالف کلام قرآن باشه ، آن حديث مورد قبول نيست .
* خدايا چنان کن سرانجام کار *** تو خشنود باشي و ما رستگار *
Commander
Commander
پست: 2218
تاریخ عضویت: جمعه ۲۰ بهمن ۱۳۸۵, ۱۰:۰۱ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 3085 بار
سپاس‌های دریافتی: 5884 بار
تماس:

پست توسط محمد علي »

[align=center]بسم الله الرحمن الرحیم  

با سلام و عرض تبریک عید فرخنده مبعث :razz:

ابتدا یک خلاصه و نتیجه گیری از کل بحث عرض میکنم وسپس سوالات باقیمانده دوستان را پاسخ می دهم .

همانطور که عرض شد دین خدا ثابت است (در تمامی احکام غیرموقت) و نیز مثالی زده شد در مورد اینکه دایره دین (حرام و حلال ) ثابت است . اما شاید بهتر باشد این مثال کمی واضح تر بیان گردد . یک قومی را فرض کنید (به نام بنی اسرائیل) ، به دلیل نافرمانی هایی که کردند خداوند چند کار مباح(یا حلال) را برایشان حرام نمود (تحریم توبیخی) . یعنی این تعداد حلال ثابت را بر ایشان حرام کرد به عنوان توبیخ (اما این تحریم موقت بوده) و پس از آمدن پیامبر(ص) این احکام نسخ گردید و دوباره این دایره (براي ايشان) به جایگاه اصلی برگشت .

دقت شود که این دایره در مورد حلال ها بود که فقط هم برای این قوم مدتی تنگ تر شد وسپس دوباره به جای اصلی برگشت . اما در همان زمانی که این دایره برای این قوم کمی تغییر شعاع داد ، اقوام دیگر به همان دین حضرت ابراهیم (ع) یعنی همان دایره اصلی بودند و تغییر حکمی ندادند .

(تغيير شعاعي هم كه ذكر شد در داخل همان دايره اصلي انجاك گرفت و تفاوت ماهيتي در آن نبود)


با توجه به قرائی که وجود دارد . خداوند فقط در مورد این قوم چند حلال را حرام کرد و دوباره بازگرداند . لذا هیچ گاه حرامی حلال نشده ،

و حرام ها همیشه حرام بوده است . فقط چند مورد خوراکی و نیز کار حلال در یک روز خاص برایشان تحریم(ممنوع ) شد و سپس نسخ گردید .

اما مواردی مثل احكام ازدواج و اینگونه مسائل مهم که اثر وجودی و تکوینی در انسان دارند همیشگی می باشند ومثل خوراکی ها نیستند که اگر هم خورده نشوند ضرری آنچناني نمی زنند .

پس نتیجه : حلال ، حرام (ممنوع) شده است . اما حرام (که از ابتدای خلقت انسان ضرر جسمی و معنوی دارد) هیچ گاه حلال نشده است .

یعنی هیچ حرامی نبوده که مدتی حلال شده باشه و حکم حلالش ، ابلاغ شده باشه . اما برخی حلال ها بودند که برای مجازات قوم بنی اسرائیل حرام شدند .


حال اگر سوال شود که :

اگر خدا در جايي گفت فلان کار حرام است يا حلال است ، بعدا ميتواند آن حرام را حلال يا آن حلال را حرام کند ؟ ( فقط بله يا خير ! )


دو مسئله وجود دارد : یکی اینکه اصل این سوال اشکال دارد . دوم اینکه پاسخش با توجه به اشکال سوال عرض می شود .

اشکالش این است که دو گزینه "می تواند یا نمی تواند" در مورد خداوند صحيح نیست ، یعنی معلوم است که خدا می تواند هر کاری را بکند . اما باید حکمتی و دلیلی معقول در آن باشد . وقتی در آیات ذیل گفته می شود که خلقت انسان ثابت است و مطابق با این آفرینشِ تغییر ناپذیر ، دین استوار و پایداری برای او وضع شده است ، دیگر کلمه " می تواند " (بر خلاف آن حكمت و خلقت ) جایگاهی ندارد .

سوره مبارکه روم :

فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفاً فِطْرَةَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا لَا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ (30)

بر اساس این آیه کریمه ، دین دقیقا مطابق فطرت انسان ها تنظیم شده است . و این فطرت تغییر نیافتنی است .

و این دین پایدار است و استوار ، ولی اکثر مردم نمی دانند . قیّم به وضوح اشاره به تغییر ناپذیری مطلق دین در همه جوانب دارد .

خلقت ثابت انسان چنین می طلبد که خالق او برنامه ریزی ثابت و قوانین ثابتی برای او تنظیم نماید .

همین آیه و چند روایتی که در جلوتر خواهد آمد ، آن احتمالات عقلی را نیز محدود می کند .



خاک قدم هايش نوشته شده:اما عقل وقتی وارد در هر حوزه ای می شود با توجه به خصوصیاتی که دارد،

می تواند خود را به سایر تجهیزات آن علم مجهز کند و تخصصی تر مورد استفاده قرار بگیرد؛ مثلا در اصول یا فقه یا فلسفه .

منظور بنده از عقل _ از ابتدای کلام _ همان است که مشترک بین عموم انسان هاست.

ضمنا "عاقل " در استفاده ی خویش از عقل ممکن است اشتباه کند. بنابراین اگر استدلالی کرد و بعد احتمال خلافش در بین عقلا داده شد،

به آن استدلال نخستین، خدشه ی عقلی وارد است؛


یعنی همانطور که دوست عزیز توضیح دادند ، در ابتدای کار که واژه عقل را مطرح می کنیم ، حوزه بسیار وسیع و مشترکی را بین همه انسان ها شامل می شود ، که این قوه ممکن است هزارات احتمال خطا و درست بدهد ، و در این حوزه وسیع ، بله خیلی امکان های عقلی راه پیدا می کند .

اما وقتی به این نیروی ویژه ، ماده های صحیحی داده شد و روش صحيح استفاده از آنها را آموخت ، مسلما از افتادن در خطا ممنوع می شود .

یعنی هم دایره استفاده عقل محدودتر شده و هم ضابطه مند شده است ، لذا از عمومیت بین همه عقلا خارج می شود و وارد محدوده عقل سلیم تخصصی
در این زمینه خاص می شود .
مانند خیلی از علوم دیگر که ابتدایش همان عمومي است و در ادامه ، ابزارها و ضوابط این نیرو را ضابطه مند می کند .

KH.I.A.2500 نوشته شده:البته به نظر من عاقل اگر از روي عقل سليم و بدون تعصب ، به تجزيه و تحليل و بررسي مساله اي بپردازد هرگز اشتباه نميکند مگر زمانيکه که قبل از تجزيه و تحليل "اطلاعات غلط و دروغي" دريافت کرده باشد . در اينصورت با آن اطلاعات غلط به "جواب عقلي" ميرسد ولي اين جواب از "واقعيت و حقيقت" دور است . و شايد به همين دليل باشه که گفته ميشه حتي اگر حديثي مستند باشه و با عقل جور در بياد ولي مخالف کلام قرآن باشه ، آن حديث مورد قبول نيست .


کاملا درسته . حال چند نمونه از همان مواد صحیح را بیان می کنیم :razz:

اولین مورد که همان آیه مذکور بود . و روایات ذیل نيز کاملا تصریح به این دارند که دین پیامبر(ص) و حضرت آدم (ع) نیز تفاوتی نداشته حتی در ریز موضوعات :


(بحارالأنوار ج11 ص 226)

عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّه‏ .... وَ مَا كَانَ آدَمُ إِلَّا عَلَى دِينِ رَسُولِ اللَّهِ ص‏ ...

 امام صادق (ع) : حضرت آدم (ع) جز بر دین رسول خدا (ص) نبود ... 


بحارالأنوار ج 11 ص 245 (در بابی که حکم ازدواج فرزندان آدم.ع را بیان می کند )

[من تفسير العياشي‏] عَنْ سُلَيْمَانَ بْنِ خَالِدٍ قَالَ قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع (تا اخر سوال) ...(امام پاسخ می دهند که) :

رَسُولَ اللَّهِ ص قَالَ لَوْ عَلِمْتُ أَنَّ آدَمَ زَوَّجَ ابْنَتَهُ مِنِ ابْنِهِ لَزَوَّجْتُ زَيْنَبَ مِنَ الْقَاسِمِ وَ مَا كُنْتُ لِأَرْغَبَ عَنْ دِيْنِ آدَمَ ...

پیامبر(ص) فرمودند اگر می دانستم(=اينگونه بود) که آدم(ع) پسر و دخترش را به عقد هم در آورده بود من هم قاسم و زینب را به ازدواج هم در می آوردم

اما چنین نیستم که از دین آدم(ع) تجاوز کنم .
(یعنی این حکم نیز = تحریم ازدواج خواهر و برادر ، از همان زمان حرام بوده است )

هردو روايت رابطع دوطرفه اي را بيان مي كند كه هم پيامبر(ص) به دين آدم (ع) بوده و هم آدم(ع) به دين رسول خدا (ص) .

این روایات موید همان روایتی است که دوستمون (خاك قدم هايش) به آن اشاره کردند و معنی صحیح اش این است :


کافی 1 / 58

عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى بْنِ عُبَيْدٍ عَنْ يُونُسَ عَنْ حَرِيزٍ عَنْ زُرَارَةَ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الْحَلَالِ وَ الْحَرَامِ ؟

فَقَالَ حَلَالُ مُحَمَّدٍ حَلَالٌ أَبَداً إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ وَ حَرَامُهُ حَرَامٌ أَبَداً إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ لَا يَكُونُ غَيْرُهُ وَ لَا يَجِي‏ءُ غَيْرُهُ وَ قَالَ قَالَ عَلِيٌّ ع مَا أَحَدٌ ابْتَدَعَ بِدْعَةً إِلَّا تَرَكَ بِهَا سُنَّةً

که حلال و حرام محمدی(ص) ابدی است تا روز قیامت و غیر از آن نبوده و نخواهد آمد ...

البته نباید دچار خطا شد و مبدا پیامبری پیامبر(ص) را از بعثت ایشان گرفت تا فقط ابدی بودن آن ، از آن به بعد اثبات شود ؛

بلکه این حدیث با حدیث دیگری كامل معنی می شود که بسیار مهم است :


{ بحارالانوار، ج 18، ص 278. }

 »كنت نبياً و آدم بين الماء و الطين؛

من زماني پيامبر بودم كه آدم (ع) هنوز در ميان آب و گل بود.« 

که نشان می دهد نبوت و دین پیامبر(ص) از قبل از خلقت حضرت آدم (ع) نیز وضع شده بوده و لذا هم ازلی است و هم ابدی .

و این روایت (حلال و حرام ابدی) دقیقا هم معنی و در راستای احادیثی است که قبل از این ذکر شد .


خوب ؛ :D

حال با این مواد صحیح ، نتیجه گیری عقل سلیم این خواهد بود که هیچ گاه دین تغییری نکرد ، مگر در همان موردی که قرآن تخصیص زد و استثنای آن را بیان کرد و دلیلی به ما داد که متوجه شدیم فقط در مورد یک قوم خاص ، آن هم در چند مورد خاص ، چند حلالشان بصورت موقت حرام شد و سپس بازگشت .
و هیچ دلیل دیگری مبنی بر تغییر دین نداریم .

پس دقت در اینجا لازم است که بدون هیچ دلیل قطعی ، عقل اصلا توان حدس احتمال صحیحی را هم مبنی بر این ندارد که چون برای یک قوم تغییر کرده پس ممکنه برای بقیه هم متغیر بوده . خیر ؛ چون (هم حوزه كاربرد عقل در اين زمينه را بيان كرديم) و هم گفتیم دلیل قطعی و ثابتی که بر اساس روایات و آیات داریم عدم تغییر دین هست ، و تنها یک دلیل توسط خود شارع (خداوند) در مورد مجازات یک قوم ذکر شده که در همان مورد خاص برای ما راهگشاست .

:razz:

========================================

دو نکته باقی ماند :

1- یکی اینکه اگر حکمی نزد خدا حرام است ، و طبق شرایطی در همان قوم پیامبر کمی بعدتر از بعثت او ، به مردم ابلاغ شود ، دلیل بر ضرر نداشتن آن کار حرام نیست . چرا که اولا وقت ابلاغ حکم همان است که خدا تشخیص داده و برای آیندگان ثابت است . اما مثلا حکم حرمت شراب ، اگر کمی با تاخیر (به بیان ما البته ، وگرنه تاخیری نبوده ، بلکه همانی که خدا خواسته در زمان مناسبش ابلاغ شده)
ابلاغ شد ، فقط عقوبت اخروی در همان مدتی که مصرف می کردند از ایشان برداشته می شود نه ضررهایش .

چون اصل کار حرام یعنی چیزی که ضرر جسمی و معنوی دارد .

و این ضرر همیشه برقرار است (برای همین است که می گوییم حرام همیشه حرام بوده ، یعنی مضر همیشه مضر بوده) اما چون به دلیل شرایط سخت اجتماعی قبول این حکم توسط مردم عرب و مشرکین سنگین بوده خدا آن را با تمهیداتی ابلاغ فرمود (مثل حکم حجاب) تا زمينه پذيرش اجتماعي فراهم تر شود ، که باز هم شاهدیم برخی خلفای مشهور نیز باز تا اخر عمر نتوانستند شراب را کنار بگذارند .

اما این حکم بعد از ابلاغ ، برای همه پیروان مسلمان دیگر واجب الاطاعه است .

پس تشریع تدریجی احکام ، به معنی تکامل دین نیست بلکه شرایط خاص آن دوران را بر می تابد ، اما برای بقیه دوران های پس از ایشان ثابت است .

KH.I.A.2500 نوشته شده:« اگر » منظورتان اين باشد پس با همين استدلال ميتوان گفت شايد اينکه حضرت يعقوب ( ع ) دو خواهر را همزمان با هم به همسري گرفته بود ( احتمالا ) به خاطر اين بوده که آن موقع خداوند هنوز اين حرام را به مردم ابلاغ نکرده بوده . البته من فکر نميکنم شما با اين جمله ها موافق باشيد .


با توجه به توضیحاتی که داده شد در مورد عقل عمومی همه ، بله عقل ممکن است چنین احتمالی بدهد ، اما گفتیم این احتمال باطل است چون مواد درستی که به آن داده می شود = یعنی احادیث و روايات را در این واقعه خاص ذکر کردیم که تصریح به عدم چنین چیزی در آن زمان را داشتند و ارتباط های این حضرات (ع) را بیان کرده بودند (در پست های قبل) ، پس چنین چیزی نبوده .

KH.I.A.2500 نوشته شده:در يک جمله خلاصه کنم : « آيا اين جمله درست است که خداوند بنا به دلايلي گاهي اوقات براي بندگانش کارها را راحت ميگرفته ؟ همانطور که در صدر اسلام وقتي سختي و ناراحتي مردم از زيادي رکعتهاي نماز را ديد رکعتهاي نماز در شبانه روز را براي مسلمانان کم کرد ؟ »


2- مسئله دوم آن است که همانطور که مختصرا در پست های گذشته عرض شد ، شکل اعمال جدای از حکم آنهاست ؛

ببینید مثلا خواندن نماز همیشه حکمش واجب بوده است . و این وجوب تغییری در هیچ زمانی نداشته . اما شکل انجام عمل ممکن است تغییر کند

که دیگر در بحث تغییر احکام ما نمی گنجد (دقت در اینجا لازم است)

نکته دیگر در مورد این سوال بود :

هاجر نوشته شده:فکر میکنم با توجه به بسیاری از این آیات نمی توانیم نتیجه بگیریم که احکام الهی در دوره های مختلف عوض نشده و فقط و فقط پیامبران برای تجدید آنها آمده اند


که مفصلا توضیح داده بودیم قبلا ، اما باز چند نکته را لازم دیدم .

یکی اینکه ادعای "بسیاری از آیات" با توجه به توضیحات بالا رد شد و نیز توضیح داده شد ، که آیاتی مسلمات را بیان کردند و چند آیه نیز استثناها را در موارد خاص
ذکر کردند .
البته ان شاء الله به زودی در تاپیک مستقلی ، به بیان کامل این احکام موقت زمان بنی اسرائیل و علت تشریع و نسخ آنها خواهیم پرداخت تا اطلاعات جامع تری به دوستان ارائه گردد .

نکته بعدی این است که دین انبیا ، پس از وفاتشان یا وفات وصیشان تحریف می شده است (که مفصلا در کنفرانس ها توضیح داده شد و نیز می توانید به منابعی که در آنجا معرفی شده مراجعه کنید) و لذا دين انها نیاز به تجدید داشتند و پیامبر بعدی برای تجدید دین الهی دوباره مبعوث می شد .

اما تدبیری که در دین پیامبر خاتم (ص) دیده شده این بود که سلسله اوصیای او تا قیامت زنده باشند و به عنوان مستحفظ دین از تحریف آن جلوگیری کنند . (اصطلاحی که در دعای ندبه به آن اشاره شده است ) .

:razz: :razz: :razz:

نتایج :

1- با مواد صحیح آموزش شيوه صحيح اتفاده از آن ، عقل قابلیت ادراک صحیح پیدا می کند و الا خیر .

2- دین الهی بر اساس آیات و روایات از ازل ثابت بوده و ابدی است . (برخی استثناها بصورت مصداقی و دقیق و در آیات بیان شده و لذا کلی گویی نیست
بلکه منحصر در همین موارد است )

3- تجدید دین بخاطر تحریف های امت ها بوده و به معنی تکامل نیست .

4- حکم ازدواج دوخواهر و ازدواج محارم و امثال آن ... (که بسیار مهم و دارای اثر تکوینی است ) از ابتدا به حضرت ادم .ع ابلاغ شده بوده و تغییر ناپذیر بوده است .

5- خلقت بشری ثابت و بدون تغییر بوده است و نیز قوانین متناسب با سعادت و شقاوت او نیز ثابت تعیین شده است
و این دین یعنی :

در سخنان نورانی معصومین (ع) دین شامل سه چیز است (که هر سه داخل در دین هستند و جدایی ناپذیر ، و هرجا سخن از دین باشد هرسه منظور است)

 1- آیة محکمه (عقاید)

2- سنة قائمه (اخلاق)

3- فریضة عادله (احکام)
 

که نیاز بشر را کاملا جوابگوست .


[align=left]با سپاس از همه عزيزاني كه در اين بحث شركت كردند

موفق و سربلند باشيد :razz:  
[External Link Removed for Guests]

 
[External Link Removed for Guests] 
-
پست: 1002
تاریخ عضویت: دوشنبه ۱۶ بهمن ۱۳۸۵, ۷:۳۹ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 350 بار
سپاس‌های دریافتی: 389 بار

انتقاد استاد حسين انصاريان به شبهات وارده در سریال یوسف(ع)

پست توسط HRG »

پاسخ استاد حسين انصاريان به شبهات وارده در قسمت اخير سريال حضرت يوسف



مركز علمي و تحقيقاتي دارالعرفان الشيعي اعلام كرد، در پي پخش قسمت اخير سريال حضرت يوسف، سئوالاتي در اذهان افراد مطلع مطرح شد و به منظور رفع شبهه‌اي كه ممكن است براي بينندگان در زمينة عصمت پيامبران ايجاد گردد، محققين اين مركز از مترجم و مفسر قرآن كريم استاد حسين انصاريان در اين موضوع استعلام نمودند و ايشان طي يادداشتي نظرات خويش را در اين باره اعلام كردند كه ذيلاً عين ياد‌داشت مذكور تقديم مي‌گردد.

اينجانب حسين انصاريان كه به توفيق الهي موفق به ترجمة قرآن مجيد و ترجمة نهج‌البلاغه و ترجمة صحيفة سجاديه و تأليف 60 جلد كتاب شده‌ام و اكنون مشغول به تدريس تفسير در حوزه علميه قم هستم و نزديك به پنجاه سال است با كتاب‌هاي اصيل مذهبي و منابع عامه و خاصه از تفاسير و كتب‌ حديث دائماً در ارتباط مي‌باشم، با توجه به پايان آية 24 سورة يوسف، كه حضرت حق يوسف را از گروه مخلصين (به فتح لام) يعني انساني كه از هر جهت دور از دسترس شياطين و وسواس خناسان است معرفي فرموده لازم دانستم به بخشي از فيلم حضرت يوسف كه شب شنبه 1/9/87 پخش شد تذكراتي داشته باشم، اميد است با چاپ اين نوشتار اذهان بسياري از تماشاگران به ويژه مردم مؤمن كشور اسلامي از آنچه از اين قسمت فيلم گرفته است پاك شوند .من كمتر موفق به تماشاي فيلم‌هاي سيماي جمهوري اسلامي مي‌شوم، بصورت اتفاقي اين بخش از فيلم را كه ديدم ضمن تأسف و تأثر فراوان لازم دانستم از باب خيرخواهي به اين تذكرات توجه دهم.بر اساس عقيده شيعه كه مستقيماً از قرآن و روايات گرفته شده همة انبياء و امامان از خطا و اشتباه مصون هستند تكرار اين دو كلمه، يعني خطا و اشتباه كه در اين فيلم دائماً حضرت يوسف به خود نسبت مي‌داد خلاف صريح قرآن انجام گرفته و در حالي كه در زمينة عصمت انبياء از خطا و اشتباه سيدمرتضي اعلي ا... مقامه كه از اعاظم دانشمندان است و ديگران تأليفات گرانبهائي بر اساس دلايل قرآني و براهين روايتي دارند متأسفانه نزديك به چند دقيقه سريال نشان مي‌داد كه يوسف كه در بخش گذشته او را به مبعوث شدن به پيامبري نشان ‌داد بخاطر اين كه به ساقي شاه گفت به شاه بگو فردي بي‌گناه در زندان است و در مقام آزادي او باشد با گريه و زاري چند بار اعلام به خطا و اشتباه و گناه كرد و دامن نبوت را آلوده به گناه و خطا نشان داد اين معنا با جمله آخر آية 24 سورة يوسف ابداً مطابقت ندارد، و دست آويزي براي مخالفان بر ضد عقايد صحيح و پاك شيعه است.

ثانياً نشان مي‌داد كه جبرئيل به يوسف نازل شد و گفت اكنون كه مشكل خود را به غير گفتي اراده خدا بر اين تعلق گرفت كه به جاي يكسال زندان هفت سال ديگر در زندان بماني آيا در اين زمينه جريمة جرم بر فرض اين كه جرم باشد مناسب با جرم است و اين بخش از فيلم حضرت حق را ظالم و غير عادل معرفي نكرده است؟! و بايد به اين نكته توجه داشت كه موضوع هفت سال در كتابهائي كه نقل شده به دلائل مختلف از اعتبار ساقط است. و اين نقل ضعيف است.

ثالثاً انسان اجتماعي آفريده شده و همه نسبت به امور زندگي نياز به يكديگر دارند آيا به زنداني آزاده شده اگر انسان مشكل خود را بگويد اين جرم است؟ چه دليلي در حوزه عقل و شرع بر جرم بودن اين كار وجود دارد، اما مسئلة ترك اولي در انبياء كه يوسف در اين مقام بر اساس دقت علمي مرتكب آن نيز نشده است غير از گناه و معصيت است مجدداً تأكيد مي‌نمايم كه انبياء داراي مقام عصمت و از خطا و اشتباه طبق قرآن مصون هستند. آيا مشاوران بزرگوار مذهبي فيلم به حقايق قرآن و روايات توجه نداشتند؟ يا داشتند ولي از اين قمست فيلم غافل بودند.

اميد است كارگردانان سيماي جمهوري اسلامي در فيلم‌ها و سريال‌هاي آينده دقت بيشتري به خرج دهد تا حريم حرمت انبياء و عصمت آن برگزيدگان و امامان معصوم محفوظ بماند. اين پاسخ جهت تنوير افكار عمومي است، بديهي است در صورت لزوم طرح مباحث تخصصي تفصيلي براي اثبات مدٌعي قابل طرح خواهد بود و در پايان توجه به اين نكته لازم است كه در ادعيه رسيده از ذوات معصومين اگر اقراري به خطاء شده است از باب تعليم به امت است كه چگونه با خداوند مشكل گناه را حل كنند.



حسين انصاريان





منبع: روابط عمومي و امور بين الملل مركز تحقيقاتي دارالعرفان
Commander
Commander
پست: 2218
تاریخ عضویت: جمعه ۲۰ بهمن ۱۳۸۵, ۱۰:۰۱ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 3085 بار
سپاس‌های دریافتی: 5884 بار
تماس:

Re: انتقاد استاد حسين انصاريان به شبهات وارده در سریال یوسف(ع)

پست توسط محمد علي »

به نام خدا

و با سلام

متاسفانه ، همچنان اشتباهات فاحش در این سریال ادامه دارد .

در قسمتی که امشب پخش شد ، و در مقام بیان این مطلب بود که چگونه آن خادم شرابساز یادش رفت که یوسف (ع) را

در نزد پادشاه یاد کند ، علت فراموشی او را از زبان یوسف (ع) چنین گفت که : خداوند این مطلب را از یادش برده تا من دیگر به غیر او متوسل نشوم .

اولا توسل به غیر خدا اشکالی ندارد و در آیات مربوط به این داستان نیز خداوند هیچ ذمی در این مورد ذکر نکرده .

و توضیح آن نیز در پست پیشین داده شده است .

ثانیا مطلب مهم تر این است که به نص صریح قرآن مجید ، این مطلب را شیطان از یاد آن خدمتکار برد نه خداوند : فأنساهُ الشیطانُ ذکرَ ربه

نگفته فانساه الله بلکه تصریح دارد [HIGHLIGHT=#f79646]فأنساهُ   ، و عامل اصلی این فراموشی را شیطان می داند .


کماکان منتظر ادامه این مطالب مخالف قرآن هستیم ...
[External Link Removed for Guests]

 
[External Link Removed for Guests] 
ارسال پست

بازگشت به “پیغمبر شناسی”