نماز پيامبر اکرم پيش از بعثت!

مدیر انجمن: شورای نظارت

ارسال پست
New Member
New Member
پست: 4
تاریخ عضویت: چهارشنبه ۵ تیر ۱۳۸۷, ۱:۴۰ ب.ظ
سپاس‌های دریافتی: 3 بار

نماز پيامبر اکرم پيش از بعثت!

پست توسط Raoof »

با سلام.

لفطا دوستان بفرماییید که نماز و سایر احکام عملی پیامبر بزرگوارمان پیش از آنکه مبعوث شوند به چه صورتی بوده است؟

با تشکر فراوان

رئوف :razz:
Member
Member
پست: 70
تاریخ عضویت: سه‌شنبه ۳۱ اردیبهشت ۱۳۸۷, ۷:۰۱ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 9 بار
سپاس‌های دریافتی: 27 بار

پست توسط M_N00 »

سلام خدمت شما.
به همان شکلی که بعد از بعثت بودند.
ولی اکثر عبادات ایشان پنهانی بوده.
Iron
Iron
پست: 240
تاریخ عضویت: دوشنبه ۱۹ آذر ۱۳۸۶, ۱۱:۱۹ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 200 بار
سپاس‌های دریافتی: 440 بار
تماس:

پست توسط نسيم »

با سلام

دو ست عزيز M NOO :razz:

شما مطمئنيد ؟ لطفا ادرس و منبع اين پاسخ تون رو بفرماييد. ممنون
:razz: :razz:
خاک پایت سرمه چشم فلک یا فاطمه ( سلام الله علیها)
Commander
Commander
پست: 2218
تاریخ عضویت: جمعه ۲۰ بهمن ۱۳۸۵, ۱۰:۰۱ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 3085 بار
سپاس‌های دریافتی: 5884 بار
تماس:

پست توسط محمد علي »

[align=center]به نام خدا  

با سلام خدمت دوستان ؛ :razz:

نظريات متعددي در پاسخ به اين پرسش وجود دارد كه مهمترين آنها عبارتند از:

[align=center]1- پيامبر اسلامي به هيچ شريعتي عمل نكرده و پيرو هيچ ديني نبوده است.
2- ايشان پيرو دين مسيحيت بوده است.
3- ايشان پيرو دين حضرت ابراهيم (ع) بوده است.
4- پيروي دين خود (اسلام) بوده است. 


اما نظريه نخست را نمي‏توان پذيرفت، زيرا اولاً حضرت پيش از بعثت به كارهاي مختلفي از قبيل عبادات، معاملات و ساير كارها مي‏پرداخته و هرگز نمي‏توان پذيرفت كه اين اعمال تابع هيچ يك از شرايع و اديان آسماني نبوده است. علاوه بر اين لازمه اين قول اين است كه مردم عادي متدين به ديني باشند ولي پيامبر اسلام از هيچ ديني و آييني در كارهاي روزمره خود پيروي نكند.

اما نظريه دوم نيز قابل قبول نيست، زيرا اگر ايشان تابع دين مسيحيت بودند مسيحيان و دشمنان اسلام اين مطلب را به رخ مسلمانان مي‏كشيدند و مي‏گفتند كه پيامبر شما تا ديروز مسيحي بود و از دين ما پيروي مي‏كرد، امروز آمده ادعاي پيغمبري مي‏كند و اين سرزنش را آنقدر ادامه مي‏دادند كه به گوش ما نيز مي‏رسيد كما اينكه يهود به مسلمانان و پيامبر (ص) اعتراض مي‏كردند و مي‏گفتند اگر تو پيغمبري پس چرابه سوي قبله ما (بيت المقدس) نماز مي‏خواني و آنقدر اين سخن را تكرار كردند تا موجب ناراحتي حضرت شدند، آنگاه به دستور الهي، قبله مسلمانان از بيت المقدس به سمت كعبه برگرداندند { بقره / 144 - 143. }

نبودن چنين اعتراض و سرزنشي از سوي مسيحيان مي‏تواند شاهد خوبي بر عدم تابعيت پيامبر اسلام از دين مسيحيت باشد.

ثانياً: فرضيه مذكور فرع بر اين است كه جهاني و فرا منطقه‏اي بودن دين مسيحيت ثابت شود تا اينكه بگوييم اين دين شامل تمام اقوام از جمله قوم عرب
و سرزمين مكه و اطراف آن بوده و در نتيجه پيامبر اسلام را تابع اين دين بدانيم، و اثبات چنين مطلبي كار آساني نيست.

 { براي مطالعه بيشتر پيرامون جهاني بودن رسالت عيسي(ع) مراجعه شود به: استاد جعفر سبحاني، مفاهيم القرآن
(قم، مؤسسه امام صادق(ع)، چاپ 4، 1413 ق)، ج 3، ص 73 به بعد. }
 


ثالثاً: عمل به شريعت مسيح (ع) در گرو آگاهي از احكام آن است و اين آگاهي يا از طريق خواندن كتابهاي مسيحيت (از جمله انجيل) امكان‏پذير است و يا از طريق معاشرت با مسيحيان. اما فرض اول كه با امي بودن پيامبر و عدم قدرت بر خواندن و نوشتن ايشان باطل است. و اما فرض دوم نيز صحت ندارد چون حضرت در طول زندگي خود با مسيحيان معاشرتي نداشته و در مكه نيز اَحبار و رُهباني وجود نداشتند كه پيامبر بطور مستمر احكام دستورات دين مسيحيت را از آنها فرا بگيرد.

رابعاً: تابع هر ديني - به حكم عقل - مقامش كمتر و پايين‏تر از مقام صاحب آن دين است، و اگر فرض شود ، پيامبر اسلام تابع دين مسيح (ع) بوده لازمه‏اش برتري عيسي (ع) بر پيامبر اسلام خواهد بود و حال اينكه اين مطلب خلاف ضروريات اسلام و مسلمين است زيرا ما معتقديم كه پيامبر ما از تمامي انبياء برتر و مقامش والاتر است.

ميرزاي قمي در «قوانين» مي گويد: حق اين است كه پيامبر اسلام پيش از بعثت بر اساس دين خودش عبادت مي كرد چون آن حضرت از همه پيامبران برتر است و اگر پيامبراسلام تا چهل سالگي پيامبر نباشد در اين صورت حضرت عيسي، و حضرت يحيي از آن حضرت برتر خواهند بود. چون حضرت عيسي و حضرت يحيي در بچگي پيامبر بودند.

  (قوانين الاصول، ص 255 ، ج اول، چاپ رحلي سنگي قديمي ، اواخر جلد اول)  


اما نظريه سوم را نيز نمي‏توان پذيرفت زيرا قائلين به اين نظريه به برخي از آيات قرآن تمسك كرده‏اند كه دلالت آنها بر مدعاي مذكور ناتمام است. آياتي مانند:

»ثُمَ اُوحَينا اِلَيكَ اَنِ اتَّبَع مِلَةَ اِبْراهيمَ حَنِيفاً وَ ما كانَ مِنَ المُشرِكينَ« { نحل / 123. }

سپس به تو وحي فرستاديم كه از آيين ابراهيم كه خالي از هرگونه انحراف بود و از مشركان نبود، پيرو كن

و آيه:

»قُلْ اِنَّني هَداني رَبّي اِلي صِراطٍ مُستَقيمٍ ديناً قيماً مِلَةَ اِبراهيمَ حنيفاً وَ ما كانَ مِن المُشرِكين« { انعام / 161.}

بگو پروردگارم مرا به راه راست هدايت كرده، آيين پابرجا (و ضامن سعادت دين و دنيا)، آيين ابراهيم، همان كسي است كه از آيينهاي خرافي محيط خود روي گردانيد و از مشركان نبود.

روشن است كه مراد از اين آيات چيزي غير از ديدگاه سوم است؛ زيرا اولاً: اين آيات شريفه بعد از بعثت نازل شده و مربوط به دين حضرت قبل از بعثت نيست.

ثانیاً: مفسران گفته‏اند كه مراد از تبعيت حضرت از دين و ملت ابراهيم حنيف اين است كه اولا در اصول دین و موحدانه بودن آیین او و همچنین مشتركاتي در احكام ميان اين دو دين وجود دارد كه منشأ ظهور آن دين ابراهيم (ع) است و مراد از تبعيت پذيرفتن آن مشتركات در احكام است احكامي از قبيل: گرفتن شارب و گذاشتن ريش و غسل جنابت و طهارت گرفتن با آب و ديه مرد و...
 { ر.ك: آيت الله محمد مظفري، پرسش‏ها و پاسخ‏ها (قم، ام ابيها، چاپ اول، 1420 ق) ص 12. } 


تفسيرهاي ديگري در مورد آيات ياد شده وجود دارد كه مجالي براي ذكر آنها نيست.

 {مراجعه شود به بحارالانوار، ج 8، ص 276. } 


-----------------------------------------------------------

پس از ابطال سه نظريه مذكور مانعي براي پذيرفتن ديدگاه چهارم باقي نمي‏ماند يعني اينكه:

  حضرت قبل از بعثت از كاملترين دين يعني دين اسلام پيروي مي‏كرد ، 

اما احكام اسلام و وظايف خود را نه به صورت وحي آنچنان كه از زمان بعثت به بعد دريافت مي‏شد بلكه به صورت‏هاي ديگر مانند الهام‏هاي قلبي،

تحديث (سخن گفتن با فرشته) و رؤياهاي صادق دريافت مي‏كرد.


 {همانطوريكه در روايات آمده است مانند روايتي از امام باقر (ع) در بحار الانوار، ج 18، ص 266. } 


اميرالمؤمنان (ع) در اين رابطه مي‏فرمايد:

  و لقد قرن الله به صلي الله عليه و آله من لدن ان كان فطيما اعظم ملك من ملائكته يسلك به طريق المكارم و محاسن اخلاق العالم ليله و نهاره...

»از روزي كه پيامبر از شير گرفته شد خدا او را با بزرگترين فرشته قرين و همراه ساخت تا به وسيله آن فرشته بزرگواريي‏ها را بپيمايد

و به نيكوترين اخلاق، آراسته گردد«
 

 (نهج البلاغه فيض الاسلام جز 4 خطبه 234 بند 61 ص 811 چاپ وزيري و صبحي صالح خطبه 192 ص 300 چاپ رقعي) و { بحارالانوار، ج 18، ص 278. } 


بنابراين حضرت قبل از بعثت، مراحلي از نبوت را دارا بوده و با جهان غيب به گونه‏اي ارتباط داشته است همانور كه حضرت يحيي و حضرت عيسي (ع)
در دوران كودكي به مقام نبوت رسيده و با جهان غيب ارتباط داشته‏اند آنگاه (پيامبر اسلام) در سن چهل سالگي به مقام رسالت و ابلاغ و اظهار پيام خدا به مردم برانگيخته مي‏شود.


روايات متعددي اين ديدگاه را تأييد مي‏كند:

آن كه حضرت مي‏فرمايد:

 »كنت نبياً و آدم بين الماء و الطين؛ من زماني { بحارالانوار، ج 18، ص 278. }

پيامبر بودم كه آدم (ع) هنوز در ميان آب و گل بود.« 

کودکی ايكه از دوران بچگي تحت تربيت بزرگترين فرشته قرار بگيرد. به بالاترين مقامات الهي نايل مي گردد و كسي كه به آن مقامات رسيد، حقايق غيبي براي او مانند محسوسات اين جهان، محسوس ومكشوف مي گردد.

علامه مجلسي مي گويد: از آن زماني كه حضرت محمد به رشد عقلي رسيد پيامبر بود. و از جانب خدا توسط فرشته اي به نام روح القدس مورد تأييد بود. آن حضرت در همان زمان و قبل از بعثت صداي فرشته را مي شنيد وخداوند با آن حضرت سخن مي گفت و پس از آن كه به چهل سالگي رسيد، مبعوث گرديد و پس از آن فرشته را مي ديد و قرآن بر اونازل شد.
 (بحار ج 18، ص 271 به بعد)  


ابن ابي الحديد در شرح نهج البلاغه آورده است:

حضرت امام باقر عليه السلام فرمود: خداوند بر همه پيامبران خود فرشتگان را گماشته است. مأموريت اين فرشته ها محافظت از اعمال آنها و تبليغ رسالت مي باشد . خداوند از آن زمان كه حضرت محمد از شير گرفته شد، فرشته بزرگي را بر آن حضرت گماشت. اين فرشته آن جناب را به سوي خيرات و اخلاق خوب هدايت مي كرد و از بديها و اخلاق بد باز مي داشتند و همين فرشته بود كه پيش از آنكه آن حضرت به درجه رسالت برسد او را با «السلام عليك يا رسول الله» صدا مي كرد و پيامبر هنوز جوان بود كه با اين جمله صدا زده مي شد.
 
(شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد، ج 13، ص 207 ، باب 238) 

يهودي‏ها به رسول خدا (ص) عرض كردند: آيا شما از اول پيغمبر نبودي؟ فرمود: بلي. گفتند: پس چرا در گهواره سخن نگفتي و نطق نكردي همان گونه كه عيسي (ع) چنان كرد؟

 فرمود: خداوند متعال، عيسي را بدون پدر آفريد و اگر او در گهواره سخن نمي‏گفت، عذري براي مريم نبود تا سرزنش ديگران را پاسخ دهد،
اما من از پدر و مادر متولد شده‏ام.
 

 {بحارالانوار، ج 18، ص 200. } 


عده‏اي از بزرگان، نسبت به ديدگاه اخير ادعاي اجماع و اتفاق نظر شيعه را نموده‏اند.

 { ر.ك: محمد حسين مظفر، كتاب علم امام (ع)، ترجمه محمد آصفي (تبريز، 1349)، ص 76 به بعد. } 



---------------------------------------------------------------------------
براي اطلاعات بيشتر به اين مآخذ مي توان مراجعه كرد:

1. بحار الانوار ، ج 18، ص 271 تا 281 به طور گسترده
2. قوانين الاصول ، ميرزاي قمي، جلداول ص 255.
3. الصحيح من سيره النبي، ج 1، ص 156 چاپ جامعه مدرسين ،سه مجلدي
4. سيره رسول خدا، جعفريان، ص 182.
5- منشور جاويد، آيت الله سبحاني، ج 7، به بعد.
6- پرسشها و پاسخ‏ها، آيت الله مظفر، ص 5 به بعد.
7- كتاب علم امام (ع)، محمد حسين مظفر، ترجمه محمد آصفي، ص 76 به بعد.
[External Link Removed for Guests]

 
[External Link Removed for Guests] 
Member
Member
پست: 73
تاریخ عضویت: سه‌شنبه ۲۹ آبان ۱۳۸۶, ۳:۰۹ ق.ظ
محل اقامت: اصفهان
سپاس‌های ارسالی: 7 بار
سپاس‌های دریافتی: 8 بار
تماس:

پست توسط KH.I.A.2500 »

ولي اگر پيامبر (ص) از کودکي فرشته با او سخن ميگفته و او را هدايت ميکرده بايد در اين مدت طولاني ( تا قبل از بعثت ) در مورد صداهايي که ميشنيده و با او سخن ميگفته اند حداقل يک چيزي به اطرافيان يا نزديکترين هاي خود گفته باشد . خصوصا در زمان کودکي که بچه ها هر اتفاقي برايشان ميافتد به پدر يا مادرشان ميگويند .
* خدايا چنان کن سرانجام کار *** تو خشنود باشي و ما رستگار *
Commander
Commander
پست: 2218
تاریخ عضویت: جمعه ۲۰ بهمن ۱۳۸۵, ۱۰:۰۱ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 3085 بار
سپاس‌های دریافتی: 5884 بار
تماس:

پست توسط محمد علي »

[align=center]به نام خدا  
سلام مجدد :razz:

سوال خوبی است ، اما با کمی دقت بیشتر می توان به پاسخ بهتری دست یافت ؛

همانطور که در بالا آمد ، پیامبر (ص) فرمودند :

 »كنت نبياً و آدم بين الماء و الطين؛ { بحارالانوار، ج 18، ص 278. }

من زماني پيامبر بودم كه آدم (ع) هنوز در ميان آب و گل بود.« 


چنین شخصی ، که نور وجود او و اصل نبوت او چنین پیشینه ای دارد ، آیا ظاهر کودکی اش قابل مقایسه با ماست ؟؟؟

مثل این است که بگوییم ، چون پیامبر از قبل از حضرت آدم (ع) پیامبر بوده ، پس باید طی این سال ها به همه می گفته و همه جا پر می کرده است !

 نکته اینجاست که اصلا مقام نبوت چنان عظمتی دارد که وقتی شخصی در کودکی به او وحی می کنند ، اینقدر ظرفیت هم به او می دهند که

ذوق زده نشود و در پوست خود نگنجد و بی اختیار به همه بگوید .

همان کسی که راز را در دل او نهاد ، رازداری را نیز در کردار او قرار می دهد .
 


جدای از این مطالب ، بر فرض هم که سخن گفته باشد ، با سرپرست خود یعنی حضرت ابوطالب (ع) سخن گفته است و آن حضرت نیز از اوصیا بودند

و از کودکی هم می دانستند که برارزادۀ او پیامبر است ، و نشانه های نبوت را در او دیده بودند و حتی برای ایشان نیز جای تعجب نداشته و امری طبیعی می نموده است .

اما اگر گزارشی از این گفتگو به ما نرسیده و یا جایی ثبت نشده ، دلیل بر عدم آن نمی باشد .


نکتۀ آخر هم اینکه حدیثی با این عظمت معانی و الفاظ و استحکام سند ، از امیر المومنین (ع) که همنشین همیشگی پیامبر بودند و امام واجب الاطاعه هستند ،

شایسته تامل و دقت شایانی است ؛ و اینکه اگر فلان بوده پس باید فلان باشد ، استنتاج صحیحی نیست ؛

مخصوصا در مورد وجود نورانی پیامبر اکرم (ص) که قابل مقایسه با افراد معمولی نوع بشر نیستند .


موفق باشید :razz:
[External Link Removed for Guests]

 
[External Link Removed for Guests] 
Member
Member
پست: 73
تاریخ عضویت: سه‌شنبه ۲۹ آبان ۱۳۸۶, ۳:۰۹ ق.ظ
محل اقامت: اصفهان
سپاس‌های ارسالی: 7 بار
سپاس‌های دریافتی: 8 بار
تماس:

پست توسط KH.I.A.2500 »

باز هم سلام ,
شنيده ام که وقتي براي اولين بار جبرئيل بر پيامبر (ص) نازل ميشود و خود را به او نشان ميدهد , پيامبر ميترسد و در شک و شبهه ميافتد و تصور ميکند که خيالاتي شده است .
حالا اگر شنيده هاي من درست باشد ميخواهم بپرسم اگر پيامبر (ص) صداي جبرئيل را تا قبل از بعثت ميشنيده است پس چرا با ديدن او ميترسد و چرا آنطور که من يکجا خوانده بودم , پيامبر تا مدتي فکر ميکرده که نکند خيالاتي شده و وقتي به خانه باز ميگردد به حضرت خديجه ميگويد : << من هرگز چيزي را به قدر اين بتها و اين کاهنان دشمن نميدارم , اکنون به حقيقت از آن ميترسم که خود از کاهنان شده باشم ... >>
در صورتي که اگر جبرئيل تا قبل از بعثت با پيامبر سخن ميگفته پيامبر نبايد اينچنين به شک ميافتاد و هراسان ميشد ؟

سوالي هم در رابطه با حضرت ابوطالب دارم :
مگر ابوطالب عموي پيامبر (ص) از سران قريش و حافظ و متولي خانه کعبه و تمام بتهاي خانه نبود ؟ لطفا مختصر توضيحي بدهيد که چرا ابوطالب که خودش از نگدارنده بتها بوده از اوصيا خوانده ميشود ؟
با تشکر :razz:
* خدايا چنان کن سرانجام کار *** تو خشنود باشي و ما رستگار *
Commander
Commander
پست: 2218
تاریخ عضویت: جمعه ۲۰ بهمن ۱۳۸۵, ۱۰:۰۱ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 3085 بار
سپاس‌های دریافتی: 5884 بار
تماس:

پست توسط محمد علي »

[align=center]به نام خدا  

با سلام و احترام


روایاتی که نقل شده در مورد ترس پیامبر(ص) همگی از عایشه نقل شده است . فردی که توسط اهل بیت(ع) لعن شده و احادیث جعلی فراوانی را به پیامبر (ص)

نسبت داده است . این حدیث به هیچ عنوان قابل استناد نیست بخاطر اینکه عایشه در زمان بعثت اصلا به دنیا هم نیامده بود ، چگونه ممکن است چنین قضیه ای را مستقیما نقل کند ؟

طبق بعضی نقل ها هم که تولد او را 5 سال پیش از بعثت می دانند ، عایشۀ 5 ساله (در مکه) اصلا رابطه ای با پیامبر نداشته است و تازه 13 سال بعد در مدینه به همسری پیامبر درآمده

چگونه ممکن است که بصورت ناقل مستقیم این واقعه آن هم از خانه پیامبر و به عنوان همسر او چنین (....)ها را نقل کند ؟!؟!


در علم حدیث و نیز اصول فقه داریم که حتی اگر روایتی در کتب عامه (اهل تسنن) مخالفی در روایات شیعه داشت باید به روایات شیعی اخذ نمود .

حال آنکه روایت مذکور حتی جزو احادیث صحیحه نیز نیست .

پس وقتی روایات صحیحی در کتب شیعه وارد شده که از زبان امام علی (ع) به روشنی لحظات ابتدایی بعثت را ترسیم می نمایند و هیچ حرفی از ترس و خوف

در پیامبری که سال ها منتظر فرمان بعثت بوده است (و علم به نبوت خود داشته ) ، و امروز به او فرمان داده اند که برخیز که نوبت تبلیغ است (رسالت) ،

و تمام ریگ های بیابان وقتی پیامبر اکرم(ص) به غار حرا می رفتند به او خطاب می کردند : السلام علیک یا رسول الله (ص) . چگونه ممکن است به محض دیدن جبرائیل بترسد ؟


و تازه توصیه می کنم بقیه روایت عایشه را بخوانید که چه بی شرمانه به ساحت پیامبر توهین می کند ... " جبرئیل به پیامبر گفت بخوان ، گفت چه بخوانم

باز جبرائیل گفت بخوان پیامبر گفتن بلد نیستم ، بعد جبرئیل پیامبر را گرفت و یک فشار محکم داد به او گفت بهت میگم بخوان ، فایده نکرد

دوباره یه فشار محکم تر داد ، اثر نکرد ؛ بار سوم همچین گرفت فشار داد که پیامبر گفت باشه بابا می خوانم ... " (یعنی با یک فشار محکم کسی پیامبر می شود ؟!!)

 کدام وجدان پاکی این مزخرفات را می پذیرد ؟؟!!! 


خطبه قاصعه نهج البلاغه را بخوانید و ببینید همنشین و مصاحب بی نظیر پیامبر اکرم (ع) ، امیر المومنین (ع) با چه احترام و عظمتی لحظات بعثت را توصیف می کنند .

 " از همان زمان كه رسولخدا صلى الله عليه و آله و سلم را از شير باز گرفتند خداوند بزرگترين فرشته ازفرشتگان خويش را مامور ساخت تا شب و روز وى را به راههاى بزرگوارى و درستى واخلاق نيك سوق دهد.

من همچون سايه‏اى به دنبال آنحضرت حركت مى‏كردم و او هر روز نكته تازه‏اى ازاخلاق نيك را براى من آشكار مى‏ساخت و مرا فرمان مى‏داد كه به او اقتدا كنم،
وى مدتى از سال، مجاور كوه حراء مى‏شد،تنها من او را مشاهده مى‏كردم و كسى جزمن او را نمى‏ديد.در آن روز غير از خانه رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم خانه‏اى كه اسلام
در آن راه يافته باشد وجود نداشت،تنها خانه آن حضرت بود كه او وخديجه،و من نفر سوم آنها،اسلام را پذيرفته بوديم، من نور وحى و رسالت را مى‏ديدم‏و نسيم نبوت را استشمام مى‏كردم.

من به هنگام نزول وحى بر محمد(ص)صداى ناله شيطان‏را شنيدم! از رسول خدا(ص)پرسيدم:اين ناله چيست؟ فرمود:«اين شيطان است كه‏از پرستش خويش مايوس گرديده.

تو آنچه را كه من مى‏شنوم، مى‏شنوى و آنچه را كه‏من مى‏بينم مى‏بينى! تنها فرق ميان من و تو اين است كه تو پيامبر نيستى،بلكه وزيرمنى و بر طريق و جاده خير قرار دارى " 

 [خطبه 192 نهج البلاغه] 


صدای جبرئیل را امیر المومنین (ع) نیز می شنیدند ؛ یک نوجوان نترسیده است ، آنوقت پیامبر (ص) چهل ساله بترسد و به قول سنی ها بخواهد خودش را از کوه پرت کند پایین ؟!

پس یعنی همه اون تربیت ها و پرورشی که خداوند از کودکی پیامبر را داده بود بیهوده بود !

یعنی خداوند متعال اینقدر حکمتش اقتضا نمی کند که حداقل کسی را که برای پیامبری می خواهد بر گزیند کمی اماده اش کند ؟!

 اگر چنین بیندیشیم در توحیدمان مشکل داریم ! 


باز هم تاکید می کنم در قواعد فقه الحدیث ، اگر حدیث صحیحی در کتب ما باشد که نه تنها سند آن بلکه متن آن نیز با مسلمات عقلی و اصول دین سازگار است ؛

اگر مخالفی داشته باشد که هم سندش مخدوش باشد و هم عقل سلیم آن را نپذیرد ، ارجحیت با حدیث صحیح است .

لذا حدیثی که نقل کردید حتی توان مقایسه با احادیث صحیحی که عرض کردیم را ندارند .


ضمنا حضرت ابوطالب (ع) ، کلید دار کعبه نبودند . کلیدداران کعبه از خاندان بنی شیبه (یکی از تیره های قریش) بوده اند .

بلکه حضرت ابوطالب(ع) سقایت(آب رسانی) به حجاج و پذیرایی از حجاج را بر عهده داشتند . ( آن هم موحدینی که برای انجام اعمال توحیدی به مکه می امدند)

مقام وصایت ایشان نیز امری مسلم و خدشه ناپذیر است . :razz:
[External Link Removed for Guests]

 
[External Link Removed for Guests] 
Member
Member
پست: 73
تاریخ عضویت: سه‌شنبه ۲۹ آبان ۱۳۸۶, ۳:۰۹ ق.ظ
محل اقامت: اصفهان
سپاس‌های ارسالی: 7 بار
سپاس‌های دریافتی: 8 بار
تماس:

پست توسط KH.I.A.2500 »

با تشکر ;
محمد علی نوشته :
چگونه ممکن است که بصورت ناقل مستقیم این واقعه آن هم از خانه پیامبر و به عنوان همسر او چنین (....)ها را نقل کند ؟!؟!

:-o آیا عایشه ادعا کرده بوده که من خودم مستقیما از زبان پیامبر (ص) و در همان روز بعثت اینها را شنیده ام ؟ مسلما خیر همه میدانند که عایشه آن موقع با پیامبر هیچ رابطه ای نداشته .
آیا منشا و مبدا این روایت ( دروغین ) خود شخص عایشه بوده و سر طناب روایت به عایشه ختم میشود و بس ؟ و یا اینکه عایشه خودش از شخص دیگری اینها را نقل کرده بوده ؟

محمد علی نوشته :
در علم حدیث و نیز اصول فقه داریم که حتی اگر روایتی در کتب عامه (اهل تسنن) مخالفی در روایات شیعه داشت باید به روایات شیعی اخذ نمود .

:-o منظورتان را متوجه نشدم .

دو سوال بی ربط به تاپیک : 1- وقتی جبرئیل به پیامبر (ص) گفت بخوان , پیامبر (ص) باید از روی کجا میخواند ؟ 2- تفاوت سن پیامبر (ص) با حضرت علی(ع) چقدر بوده است ؟

:razz: :razz:
* خدايا چنان کن سرانجام کار *** تو خشنود باشي و ما رستگار *
Commander
Commander
پست: 2218
تاریخ عضویت: جمعه ۲۰ بهمن ۱۳۸۵, ۱۰:۰۱ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 3085 بار
سپاس‌های دریافتی: 5884 بار
تماس:

پست توسط محمد علي »

به نام خدا

با سلام :D

در علم رجال الحديث (بررسي احوال راويان) به همين امور پرداخته مي شود . يعني اگر راوي بدون واسطه نقل کند ، قطعا خود شاهد

ماجرا بوده است . (مثل همان روايت امام علي .ع که مشاهدات خود را عينا نقل کرده بودند)

اما اگر بر اساس شواهد تاريخي مشخص بشود که راوي در محل حضور نداشته قطعا از دوحالت خارج نيست :

1- يا از کس ديگري نقل کرده ، که بايد ذکر شود و گرنه در صورتیکه راوي واسطه ، در اين ميان بيفتد به اين حديث مُرسَل مي گويند .

و حديث مرسل ، اگر قرينه اي بر صحت نداشته باشد ، حجت نيست .

2- يا خودش از پيش خود جعل کرده ، که آن هم بر اساس قرائن مضموني و سندی قابل اثبات است .

يعني در حديث مذکور وقتي ديديم بين عايشه و آن زمان ، حتما يک راوي لازم است ، ولي او در کلامش هيچ حرفي از او نزده

يعني حديث مرسل است . و مرسل هم قابل اعتنا نيست .

و وقتي ديديم که اين حديث با مسلمات کتاب و سنت ، و ساير احاديث صحيح وارد شده در اين موضوع متعارض است ،

آن را کنار گذاشته و حديث صحيح را اخذ مي کنيم .

توضيح تمامي مراحل بررسي احاديث ، بسيار مفصل است و حتما لازم است که در اين زمينه مطالعه و تحقيق داشته باشيد.

اما قانوني که از علم اصول عرض شد توضيحش اين بود که وقتي روايتي در يک موضوع نقل شد ، اولا باید موافق کتاب و سنت باشد

و در مرحله بعد بايد بررسي شود ، که در کتب حديثي شيعه چيزي شبيه آن آمده يا نه ؟

به دستور امام صادق(ع) : خُذ بما خالَف العامّة . ( يعني حديثي را بپذير که مخالف با راي اهل تسنن است)

اين يک قانون مشهور و کلي است .

پس وقتي يک روايت در شيعه داريم که در اين زمينه وارد شده و يک روايت هم در اهل تسنن داريم که مخالف آن است ،

روايت شيعه را اخذ مي کنيم .

تازه اين قوانيني که عرض شد ، همه وقتي است که سند تمام باشد . اما در همان پله اول گفتيم که سند ناقص است

و محتواي روايت نيز نه با کتاب و نه با سنت قطعي و نه با عقل سازگار است
. (تعارض زماني هم که عرض شد)

ضمنا یک نکته دیگر باقی ماند که حتما لازم به ذکر است . در آن حدیث عایشه ، آمده است که پیامبر(ص) نزد خدیجه(س) آمد و ترسیده بود

و بسیار می لرزید ، خدیجه(س) پتوی دور ایشان پیچید و پرسید چه شده ؟ پیامبر(ص) ماجرا را تعریف کرد ...

خدیجه (س) گفت بیا برویم از پسر عموی من "ورقة بن نوفل" که (مسیحی بود) بپرسیم . می رود و می پرسد و ورقه به او می گوید:

 این فر شته ای که دیده همان ناموس اکبر است و به محمد بگو نگران نباش تو پیغمبر شدی!!! 

[ جالب است که اگر ورقه از پیامبر آگاه تر است قطعا خدا باید او را به پیامبری بر می گزید چون هم شایسته تر بود و هم اطمینان بیشتری داشت ؛

ضمنا چگونه می شود به شهادت یک مسیحی ، پیامبر دلش ارام شود و بگوید باشه ممنون که گفتی ما پیامبر شدیم خیالمون راحت شد !!! ]


نکته بعدی و بسیار مهم همین جاست که عایشه نقل می کند وقتی خدیجه(س) برگشت و به پیامبر(ص) این نوید را داد ، برای آرامش کامل پیامبر(ص) ،

گفت بیا یک کاری بکنیم ((( من از همه دوستان معذرت می خوام نقلش هم سخته ولی ببینید چه اراجیفی بافتند ؛ آدم روش نمیشه بگه ))) ...

پیامبر (ص) میگه چیکار کنیم ؟ خدیجه(س) می گوید : (نعوذ بالله) بیا مشغول هم شویم و من روی زانوی تو می نشینم اگر فرشته واقعا فرشته باشد

و ما را در این حال ببیند حتما شرم می کند و می رود و ما می فهمیم که او فرشته بوده است !!!!


تقاضا می کنم با وجدان پاک دوباره اینها را بخوانید ... شما را به خدا قسم این نبوت و این پیامبری ، با این خرافات ذره ای ارزشی دارد ؟

 من که به چنین پیامبری ایمان نمی آورم !!!  


پیامبری که با این ترفند ها بخواهد دلش ارام شود و به خدا یقین پیدا کند به چه درد می خورد ؛ چگونه می توان به گفتار او ایمان آورد ؟

وقتی خودش اینقدر شک و شبهه دارد وای به حال پیروانش ...

اهانت و بی شرمی تا کجا ؟؟؟

بگذریم ! درد بسیار است . ان شاء الله اگر فرصتی بود مفصل خواهیم گفت که سیاست زمان خلفا بر چه پایه ای بنا شد و تلاش برای

خدشه دار نمودن شخصیت پیامبر(ص) تا جایی که او را از یک خلیفه فاجر نیز پایین تر می آوردند چگونه بود و تصویر یک انسان گنهکار

و پایین تر از معمولی در کتب حدیثی اهل تسنن از پیامبر(ص) به چشم می خورد که همگی از دسیسه های خلفای جور بود .

------------------------------------------------------------------------------

دو سوال آخر : 1- دستور بخوان(اقرأ) ، از روي چيزي نبوده است .

قرائت ، هم شامل مطالعه مى شود، و هم شامل آنجايى كه جمع حروف و كلمات را تلفظ بكنى ،

و هم آنجايى كه اين عمل را با شنيدن انجام دهى . (مفردات راغب)

و ظاهر اينكه به طور مطلق فرمود: ((اقرا))، اين است كه منظور از آن معناى اول است ، و مراد، امر به تلقى آياتى از قرآن است كه فرشته وحى از ناحيه خدا به آن جناب وحى مى كند،

پس جمله مورد بحث امر به قرائت كتاب است ، كه خود اين امر هم از آيات آن است ، و اين ، نظير گفتار هر نويسنده اى است كه در آغاز نامه اى كه به ديگرى مى نويسد

سفارش مى كند كه اين نامه مرا بخوان ، و به آن عمل كن ، پس اينكه مى گويد: ((اين )) و يا مى گويد ((آن )) خودش نيز جزو نامه است .

پس یعنی این کلمات که برتو القا می شود را بازگو کن و به زبان آور !


2- پیامبر اکرم(ص) 40 ساله بودند و امام علی(ع) حدود 10 ساله .


موفق باشید :razz:
[External Link Removed for Guests]

 
[External Link Removed for Guests] 
ارسال پست

بازگشت به “پیغمبر شناسی”